رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

فیلم دشمن مردم ساخته ساتیاجیت رای

دشمن مردم
1989 هند
Enemy of the People

Dir: Satyajit Ray


Ganashatru

Ganashatru (Enemy of the People),গণশত্রু

Directed by     Satyajit Ray
Produced by     NFDC
Written by     Henrik Ibsen (play)
Satyajit Ray
Starring     Soumitra Chatterjee
Ruma Guha Thakurta
Mamata Shankar
Dhritiman Chatterjee
Bhishma Guhathakurta
Dipankar Dey
Subhendu Chatterjee
Manoj Mitra
Cinematography     Barun Raha
Edited by     Dulal Dutta
Release dates
    19 January 1990
Running time
    100 minutes
Country     India
Language     Bengali



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم دشمن مردم به کارگردانی ساتیاجیت رای برای ما بنویسید و بفرستید.



Ganashatru (Bengali: গণশত্রু Gônoshotru "Enemy of the People") is a 1990 Indian film by Satyajit Ray. It is an adaptation of Henrik Ibsen's play An Enemy of the People, and was released under that title in the UK. The cast includes Ray's favourite actor Soumitra Chatterjee, and veteran actors such as Dhritiman Chatterjee, Shubhendu Chatterjee, Manoj Mitra and Ruma Guhathakurta. Ray adapts the play to an Indian setting: a flourishing township in which a temple attracts devotees as well as tourists. When a health problem is discovered Dr Ashok Gupta, played by Soumitra Chatterjee, finds his popularity flagging.

The film was screened out of competition at the 1989 Cannes Film Festival.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/b/be/Dvd_ganasatru.jpg/220px-Dvd_ganasatru.jpg
بازیگران

    Soumitra Chatterjee
    Ruma Guha Thakurta
    Mamata Shankar
    Dhritiman Chatterjee
    Bhishma Guhathakurta
    Dipankar Dey
    Subhendu Chatterjee
    Manoj Mitra

سایر عوامل

    کارگردان هنری: Ashoke Bose
    طراح صدا: Sujit Sarkar

..................................................................
ساتیاجیت رای

از آنجا که تلویزیون همچون یک رسانهٔ عمومی تا سال‌های اخیر پایگاهی در هند نداشته است، سینما همچنان محبوب‌ترین قالب‌ سرگرمی مردم هند باقی ماند. در اواسط دههٔ ۱۹۹۰ تعداد تماشاگران فیلم در هند (با جمعیت نهصد میلیونی) را به‌طور متوسط هفته‌ای صد میلیون نفر تخمین می‌زدند، و از سال ۱۹۷۱ هندوستان پُرتولیدترین سینمای جهان، یعنی معادل یک‌چهارم تولید کل جهان را در اختیار داشت. مرکز صعت فیلم هند - دهمین صنعت عمدهٔ کشور - بمبئی یا 'بالیوود' است و مقداری تسهیلات تولیدی دیگر نیز در کلکته (برای فیلم‌های بنگالی زبان) و مَدَرس (برای فیلم‌هائی به زبان تامیل، کانادا و تِلوگو) دارد. سالانه بین هشتصد تا نهصد فیلم سینمائی به بیش از شانزده زبان مختلف در هند تولید می‌شود. نود درصد این فیلم‌ها صرفاً موزیکال‌های سنتی و رمانیس‌های اساطیری هستند که برای تماشاگران غالباً بی‌سواد و فقیر محلی ساخته می‌شوند. (بازار مهم صادرات فیلم هندی تنها کشورهای اندونزی، مالزی و انگلستان است). این فیلم‌ها از یک فرمول معین، متشکل از 'یک ستاره، شش آواز و سه رقص' پیروی می‌کنند - که معمولاً سه ساعته هستند و در آنها از رنگ‌های پرزرق‌وبرق استفاده می‌شود. صنعت فیلم هند امروز در سلطهٔ سیستم ستاره‌سازی، مشابه با سال‌های اولیهٔ هالیوود، قرار دارد و کیفیت سینمائی آنها برای تهیه‌کنندگان با تماشاگران بی‌سواد اهمیت چندانی ندارد. به‌رغم آنچه ذکر شد کشور هند توانسته در چند دههٔ گذشته تعدادی فیلمساز برجسته و بااستعداد عرضه کند، و حداقل ساتیاجیت رای یکی از آنها است که از شهرت جهانی برخوردار است.
ساختار صنعت فیلم‌های تجاری متعارف هند - تنها صنعت مهم فیلم در جهان که زیر سلطهٔ استعمار رشد کرده - در واقع با پیدایش صدا به‌وجود آمد. تماشاگران سینمای صامت هندی را صدها هزار هندی، برمه‌ای و سیلانی تشکیل می‌دادند که با زبان‌های مختلف آشنائی داشتند. اما با معرفی صدا تولید فیلم ابتدا مجبور بود به گروه‌های مختلف زبانی تقسیم شود، و تعداد این گروه‌ها تنها در هندوستان به بیست و شش زبان می‌رسید. حتی اکثریت بازار فیلم‌ هندی زبان، با جمعیتی ۱۴۰ میلیونی، جداقل از سه لهجه تشکیل می‌شد. لذا طبیعی بود که در چنین شرایطی نخستین فیلم‌های ناطق، از جمله درام موزیکال هندی، عالم آرا (زیبائی جهان [اردشیر م. ایرانی]، ۱۹۳۱) صنعت فیلم هند را به آشوب بکشاند. اما به‌ عکس این فیلم‌ موفقیت بزرگی به‌دست آورد - مانند همهٔ فیلم‌های اولیهٔ هندی - و رونق بی‌سابقه‌ای را بشارت داد. علت این موفقیت ریشهٔ عمیقی در فرهنگ هند دارد: صدا موجب احیاء درام موسیقائی گستردهٔ هند مربوط به‌ سدهٔ نوزدهم شد (که خود ریشه در اساطیر کهن مذهبی داشت)، درامی کاملاً ادبی، 'سراسر گفتگو، سراسر آواز و سراسر رقص' . احیاء این قالب در پردهٔ سینما، به رغم وجود موانع زبانی بین سال‌های ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ نقش عمده‌ای در پذیرش فیلم ناطق هندی ایفاء کرد. اگرچه غالب فیلم‌های ناطق هندی برای مصرف داخلی تهیه می‌شدند، و در واقع جای اجراء زندهٔ موسیقی و نمایش را پر می‌کردند (و هنوز همان نقش را دارند)، با این حال صنعت فیلم هند با ناطق شدن خود به پدیدهٔ نیرومندی بدل شد: در سال ۱۹۳۱ بیست و هشت فیلم ساخته شد - که بیست ‌و سه‌تای آنها هندی، سه تا بنگالی، یکی تامیلی و یکی تِلوگرائی - و در ۱۹۳۵ این رقم به ۲۳۳ فیلم به ده زبان مختلف صعود کرد.
اشاعهٔ صدا در هند، مانند ایالات‌متحد، موجب استحکام سیستم استودیوهائی شد که قبلاً تأسیس شده بودند. اما جنگ جهانی دوم تولیدهای مستقل را به همراه آورد، و تهیه‌کنندگان در واقع پول‌های بازار سیاه را به‌کار انداختند. با پایان جنگ غالب استودیوهای بزرگ ورشکست شدند و اکثریت قریب به اتفاق آنها فیلم‌ها موردی تولید می‌کردند. اما پس از اعلام استقلال هند در ۱۹۴۷ و با انتشار رسمی معیارهای ممیزی، صنعت فیلم به شکلی روزافزون تحت‌نظارت دولت درآمد و تولید مستقل در دستور کار قرار گرفت. با ورود رنگ هیجان شدیدی بر تولید فیلم‌های مجلل و 'اساطیری' حاکم شد، زیرا این هر دو گونه با تکنولوژی جدید همخوانی داشت. محبوب‌ترین اینگونه فیلم‌های پرهزینه را راج‌کاپور (۸۸-۱۹۲۴) ساخت. در همین دوره بود که راج‌کاپور به کارگردان - تهیه‌کنندهٔ پرطرفدار و محبوبی بدل شد، و با آنکه غالب فیلم‌هایش را آثار رمانتیک مردم‌پسند تشکیل می‌دادند، در عین حال، در دههٔ ۱۹۵۰ فیلم‌هائی با مباحث اجتماعی یا 'اجتماعیات' را از نظر دور نمی‌داشت، از جمله در فیلم‌های آواره (۱۹۵۱؛ با موفقیت چشمگیر در اتحاد شوروی در ۱۹۵۴)؛ واکسی (۱۹۵۴) و آقای ۴۲۰ (۱۹۵۵). کارگردان معاصر او، بیمال روی (۶۶ - ۱۹۱۲) نیز در این زمینه‌ها فیلم می‌ساخت - دو هکتار زمین (۱۹۵۳؛ برندهٔ جایزه در جشنواره‌های کن و کارلُوی واری)؛ مادوماتی (۱۹۵۸)، و یهودی (۱۹۵۸). فیلمسازهای مهم دیگر هندی در دههٔ ۱۹۵۰ عبارتند از گورو دوت (۶۴ - ۱۹۲۵) - آقا و خانم ۵۵، ۱۹۵۵؛ تشنگی ابدی/استسقاء ۱۹۵۷؛ گل‌های کاغذی (۱۹۵۹؛ نخستین فیلم هندی در پرده عریض) - و محبوب‌خان با فیلم‌های شاهزاده خانم وحشی (۱۹۵۲) و مادر هند (۱۹۵۷). اما فیلمسازی که در دههٔ ۱۹۵۰ توجه جهان را به سینمای هند جلب کرد، و هنوز در سینمای جهان صاحب اعتبار است، ساتیاجیت رای (۹۲ - ۱۹۲۱) نام داشت.
       ساتیاجیت رای
ساتیاجیت رای در جوانی به همراه شاعر بنگالی، رابیندرانات تاگور (۱۹۴۱ - ۱۸۶۱) آموزش نقاشی دیده بود، سپس به‌عنوان نگارگر در شاخهٔ کلکتهٔ یک آژانس تبلیغاتی انگلیسی به‌کار پرداخت. در ۱۹۴۷ با یاری همکار خود، چیداناندا داس گوپتا (بعدها منتقد فیلم) انجمن فیلم کلکته را به راه انداخت و بسیاری از روشنفکرهای جوان بنگالی، که بعدها فیلمساز شدند، به عضویت انجمن درآمدند، از جمله، ریتویک قاتاک و مرینال سِن. در ۱۹۵۰ رای از طریق شغلش به مدت شش ماه به لندن رفت؛ در آنجا بود که فیلم دزدان دوچرخه (۱۹۴۸) از ویتوریو دِسیکا را دید و به شدت مجذوب این فیلم و سبک نئورئالیسم ایتالیا شد. در راه بازگشت با ژاپن رنوار ملاقات کرد و موفق شد سر صحنهٔ فیلم رودخانه (۱۹۵۱) از رنوار حضور یابد. پس از مشکلات اجرائی بسیار سرانجام موفق شد نخستین فیلم خود، پاتر پانچالی/آوای جاده (۱۹۵۵)، را بسازد. این فیلم در واقع قسمت اول رمان بلند نویسندهٔ بنگالی، بیبوتیبوسان بانِجری را تصویر کرده بود و در مقابل حیرت همگان جایزهٔ منتقدان جشنوارهٔ کن در ۱۹۶۵ را به‌دست آورد و پرفروش‌ترین فیلم بنگال شد.
رای پس از آن دو فیلم دیگر ساخت، آپاراجیتو (مغلوب نشده، ۱۹۵۷) و آپورسانسار (دنیای آپو، ۱۹۵۸)، که به همراه فیلم اول، همهٔ رمان بانرجی را به فیلم درآورد و مجموعاً سه‌گانهٔ آپو شکل گرفت - داستان انسانی و حساس بار آمدن پسری بنگالی از کودکی تا بلوغ. سبک رای مستقیم و ساده و از این نظر پیرو نئورئالیسم است و در این فیلم‌ها از موسیقی کلاسیک هندی که توسط راوی شانکار ساخته و اجراء شده بود بسیار خوب استفاده کرده است. (از آن پس رای خود موسیقی فیلم‌هایش را ساخت). او در دههٔ ۱۹۶۰ با فیلم‌هائی چون اتاق موسیقی (۱۹۵۸؛ پخش در ۱۹۶۳)؛ الهه (۱۹۶۰)؛ دو فرزند دختر (۱۹۶۱)؛ شهر بزرگ (۱۹۶۳)؛ همسر تنها/چارولاتا (۱۹۶۴؛ اقتباس از رمان تاگور)، و روزها و شب‌ها در جنگل (۱۹۷۰) - که همگی بررسی محققانهٔ جنبه‌هائی از زندگی بنگالی بودند - در سراسر جهان طرفداران فروانی به‌هم زد.
از آنجاکه رای غالباً به روابط شخصی و خلوت‌های کوچک زندگی روزمرهٔ مردم هند پرداخته، گاه متهم شده است که مسائل جدی فقر و تنگدستی در هند، فساد مقامات رسمی و تعصبات مذهبی کشورش را نادیده گرفته است. هر چند در دههٔ ۱۹۷۰ فیلم‌هایش محتوای سیاسی بیشتری یافتند، از جمله، رقیب (۱۹۷۱)، دربارهٔ بیکاری جوانان طبقهٔ متوسط؛ رعد دوردست (۱۹۷۳)، در باب تأثیرات قحطی بنگال در جریان جنگ جهانی دوم؛ شطرنج‌ بازها (۱۹۷۸، نخستین فیلم او به زبان اُردو به‌جای بنگالی)، که وقایع آن در دوران تصرف آخرین ایالت مستقل پادشاهی هند توسط بریتانیا در ۱۸۵۶ می‌گذرد؛ و فیلم دلال (۱۹۷۹)، طنزی تلخ از دنیای تجارت در کلکته، ساتیاجیت رای در دههٔ ۱۹۸۰ یک تله فیلم پنجاه دقیقه‌ای به‌نام نجات‌یافته (۱۹۸۲) ساخت و در آن به خشونت‌های سیستم کاستی هندو پرداخت. این فیلم از داستان مونشی پرِمچاند اقتباس شده و فیلمنامه و آهنگ آن ساختهٔ خود رای بود؛ فیلم‌های اخیرتر او عبارتند از: وطن و جهان (۱۹۸۴)، برگرفته از رمان تاگور و مربوط به زمانی است که نایب‌السلطنهٔ انگلیسی، لُردکِرزن در ۱۹۰۵، برای تحکیم سلطهٔ خود، هندوها را علیه مسلمانان تحریک کرد؛ و اقتباسی از ملودرام اجتماعی ایبسن، دشمن مردم (۱۹۸۹)، رای پیش از مرگ در ۱۹۹۲ دو فیلم دیگر کارگردانی کرد - جمع خانوادگی (۱۹۹۰)، محصول مشترک هند و فرانسه، دربارهٔ سه نجیب‌زاده از خاندان بیهاریان که در سال ۱۹۰۰ در خانهٔ اجدادی خود گرد می‌آیند؛ و فیلمی به‌نام میهمان (۱۹۹۱)، که در آن عموی ناپدیدشده‌ای پس از سی و پنج سال اقامت در میان بومیان آمریکای جنوبی به دیدار خانواده‌اش در کلکته می‌آید.
رای درست یک ماه پیش از مرگ از یک بیماری طولانی، در آوریل ۱۹۹۲ جایزهٔ اسکار یک عمر فعالیت هنری را به‌دست آورد. در همین زمان او مشغول ساختن فیلم سفر ناکام بود. این فیلم ماجرای پزشک جوانی است که بیهوده می‌کوشد پزشکیِ مدرن را به روستای عقب‌مانده‌ای در بنگال بیاورد. فیلم سفر ناکام سرانجام توسط پسرش، ساندیپ رای، در ۱۹۹۳ کامل شد. پایگاه رای به‌عنوان منتقد اجتماعی هرچه باشد. او نخستین هنرمند اصیل تاریخ سینمای هند بود که توجه جهان را به سینمای هند جلب کرد. به‌علاوه او به‌عنوان آخرین نمایندهٔ رنسانس فرهنگ بنگالی، که تاگور آن را پایه‌ریزی کرده بود، از جانب هندوهای هم‌کیش خود تکریم فراوان دید؛ روز درگذشت ساتیاجیت رای در هند تعطیل عمومی اعلام شد، و گفته می‌شود در روز تشییع جنازهٔ او بیش از یک میلیون نفر حضور داشتند.
..................................................................




یافته های سایت رها ماهرو : نقد های فیلم بادیگارد . خبر خاصی نیست . فیلم نگار ساخته رامبد جوان . دانلود سینمایی گاوچران کوچک . نقد فیلم احمق ها . دانلود شبهای تاریخ . فیلم محکوم‌به‌مرگی گریخته است . فیلم بیداری . فیلم های 1395 . فیلم دیابولیک شیطانی سیمون سینیوره . پرواز بر فراز جهنم . فیلم سینمایی"گراز" محصول کره

فیلم راه بزرگ آبی ساخته جیلو پونته کرووو

راه بزرگ آبی
1957 ایتالیا
The Wide Blue Road

Dir: Gillo Pontecorvo


The Wide Blue Road

کارگردان    Gillo Pontecorvo
Maleno Malenotti
تهیه کننده    Maleno Malenotti
نویسنده    Ennio De Concini
Gillo Pontecorvo
Maleno Malenotti
داستان از    Franco Solinas
ستارگان    Yves Montand
Alida Valli
آهنگساز    Carlo Franci
فیلمبردار    Mario Montuori
تدوینگر    Eraldo Da Roma
توزیع    G.E.S.I. Cinematografica
تاریخ انتشار 22 نوامبر 1957
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/7/7b/La_grande_strada_azzurra_FilmPoster.jpeg/220px-La_grande_strada_azzurra_FilmPoster.jpeg
زمان فیلم 103 دقیقه
کشور    فرانسه
ایتالیا
آلمان غربی
یوگوسلاوی
زبان    ایتالیا



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم راه بزرگ آبی به کارگردانی جیلو پونته کوروو برای ما بنویسید و بفرستید.





The Wide Blue Road (Italian: La grande strada azzurra ) is a 1957 Italian romance drama film directed by Gillo Pontecorvo and Maleno Malenotti.

داستان فیلم

The story follows the harsh rugged life of a poor fisherman on a small island off the Dalmatian coast of Italy. In a desperate effort to improve the lives of his family he begins to fish illegally using bombs instead of relying on nets. However this method invokes the hatred of the other fishermen and finally results in tragedy.
http://pics.filmaffinity.com/The_Wide_Blue_Road-975825841-large.jpg
بازیگران

آلیدا والی در نقش روزتا

وس مونتند در نقش صورت زخمی

فرانسیسکو رابال در نقش سالواتور

آمبرتو اسپادارو در نقش مارشال

پیتر کارستن در نقش ریو

فدریکا رانچی در نقش دیانا

ترنس هیل در نقش رناتو
http://s3.amazonaws.com/auteurs_production/images/film/the-wide-blue-road/w856/the-wide-blue-road.jpg

به یاد جیلو پونته کوروو کارگردان نبرد الجزیره

جیلو پونته کوروو فیلمساز ایتالیائی و سازنده فیلم مشهور نبرد الجزیره در نیمه اکتبرامسال درگذشت. اما خبر درگذشت او آنچنان که شایسته اش بود بازتاب نیافت. با اینکه مدتی از درگذشت او می گذرد اما دلم نیامد که یادی از او و فیلم به یاد ماندنی اش نبرد الجزیره نکنم. فیلمی که ادوارد سعید متفکرعرب آن را سیاسی ترین فیلم تاریخ سینما خوانده است. به اعتقاد سعید، فیلم های سیاسی پونته کوروو، تاثیر عمیقی بر سینماگران سیاسی جهان سوم گذاشت و راه را برای فیلمسازان سیاسی ای چون کوستا گاوراس باز کرد. نبرد الجزیره، فیلمی بود که قدرت پونته کوروو را در کارگردانی، رهبری بازیگران غیر حرفه ای و پرداخت دراماتیک مستندگونه نشان داد. فیلمی که با ترکیب خلاقانه عناصر مستند و داستانی، روایتی تکان دهنده و تاثیرگذار از مقاومت مردم الجزایر در برابر اشغالگران فرانسوی بود. فیلمی که درونمایه آن به نحو شگفت انگیزی با وضعیت سیاسی امروز جهان و اوضاع پرتنش خاورمیانه مرتبط است و به ریشه یابی خشونت و عملیات انتحاری درمیان نیروهای مقاومت می پردازد. اینکه چگونه اعمال خشونت و به کارگیری قهر و تحقیر یک ملت می تواند تخم خشم و نفرت را در یک جامعه بکارد و مردم آن کشور را به سمت عملیات قهرآمیز تلافی جویانه سوق دهد.

 

در این فیلم بود که برای نخستین بار صحنه هائی از عملیات انتحاری زنان و مردان الجزایری برعلیه اشغالگران فرانسوی به نمایش درآمد. صحنه هائی که عراق وفلسطین امروز شاهد زنده و روشن آن است و هر روز آن را تجربه می کند. شاید به همین دلیل بود که پنتاگون تصمیم گرفت این فیلم را در سال 2003 برای نیروهای آمریکائی مستقردرعراق به نمایش بگذارد.

پونته کوروو در سال 1919 درشهر پیزا ایتالیا در یک خانواده ثروتمند یهودی به دنیا آمد. ابتدا در رشته شیمی تحصیل کرد و بعد به روزنامه نگاری پرداخت. در 1938 به خاطر جو ضد یهودی در ایتالیا به پاریس فرار کرد و در 1941 به حزب کمونیست پیوست. بعد به عنوان رهبر گروه پارتیزانی ضد فاشیستی میلان به ایتالیا بازگشت. در میلان با روزنامه چپ گرای اونیتا به همکاری پرداخت. پس از جنگ سردبیری روزنامه کمونیستی پاتوگلیا را به عهده گرفت. در این هنگام بود که بین او و پیکاسو و ژان پل سارتر دوستی عمیقی به وجود آمد.

پونته کوروو با دیدن فیلم پائیزا روبرتو روسلینی جذب سینما شد و به ساختن فیلم های کوتاه نئورئالیستی و فیلم های مستند با دوربین 16 میلی متری خود پرداخت. در اواسط دهه پنجاه از حزب کمونیست کناره گرفت و به همکاری با فیلمسازانی چون فرانکو سولیناس و یوریس ایونس پرداخت. پس از مدتی دستیاری برای فیلمسازانی چون ماریو مونیچلی و ایوز الگرت و کسب تجربه بیشتر نخستین فیلم بلندش را با عنوان راه بزرگ آبی در 1957 با شرکت ایو مونتان کارگردانی کرد. داستان ماهیگیر فقیری که به جای تور ماهیگیری از دینامیت برای صید ماهی استفاده می کرد. بعد فیلم کاپو را باشرکت سوزان استراسبرگ ساخت که در باره فرار یک دختر یهودی از اردوگاه نازی ها در زمان جنگ جهانی دوم بود.

در1964 پس از استقلال الجزایر،صلاح باضی، رهبر سابق چریک های الجزایری در بازدید خود از رم با پونته کوروو ملاقات کرد و از او خواست که فیلمی در باره مبارزات استقلال طلبانه آنها بسازد. پونته کوروو به همراه فرانکو سولیناس به الجزایر رفت و در آنجا بر اساس مشاهدات خود و گفتگوهای بسیار با مردم و فعالین سیاسی،  فیلمنامه ای نوشت که محتوای ضد استعماری داشت و با مبارزات میهن پرستان الجزایری همدلی نشان می داد. علیرغم مخالفت فرانکوکریستالدی تهیه کننده فیلم و تهدیدات نیروهای راست گرای

فرانسوی، پونته کوروو فیلم نبرد الجزیره را ساخت که جایزه شیرطلائی فستیوال ونیز را به دست آورد. فیلمی که به استثنای ژان مارتن(درنقش کلنل متیو)، تمام بازیگران آن غیرحرفه ای بودند و پونته کوروو با استفاده از نگاتیو سیاه و سفید حساسیت بالا( با گرین زیاد) حالت مستندهای نیوزریل را به آن داده بود.

نمایش نبرد الجزایر سال ها  در فرانسه ممنوع بود. تا اینکه بر اثر فشار فیلمسازانی چون لوئی مال، این فیلم سرانجام در 1971 دراین کشور به نمایش درآمد، اگرچه نیروهای راست گرای فرانسوی صاحبان سینما را تهدید به مرگ و بمب گذاری در سینما می کردند.

پونته کوروو در 1969 فیلم بسوزان( در ایران با عنوان شعله های آتش نمایش داده شد) را کارگردانی کرد. فیلمی که در باره ماجراجوئی به نام ویلیام واکر بود که به خواسته استعمار بریتانیا از قیام بردگان جزایر کارائیب علیه استعمار اسپانیا حمایت می کرد و نقش او را مارلون براندو بازی می کرد. این فیلم نیز بار دیگر اسم پونته کوروو را به عنوان فیلمسازی سیاسی با دیدگاه های رادیکال بر سر زبان ها انداخت.

پونته کوروو فیلمساز پرکاری نبود و دوستانش لقب کارگردان تنبل را به او داده بودند.

وی از اوایل دهه نود به مدیریت هنری فستیوال فیلم ونیز برگزیده شد و تا چند سال در این سمت باقی ماند. پسر او مارکو پونته کوروو، فیلمبردار مشهوری در سینمای امروز ایتالیاست.
..................................................................
هر فیلمی می‌خواهی بساز به جز این یکی!

گفت وگویی با جیلوپونته کوروو

کارگردان فیلم "نبرد الجزیره"

اشاره:
درخشش "نبرد الجزیره" در تاریخ سینمای جهان باعث شد تا نام جیلو پونته‌کوروو به عنوان کارگردان فیلم همواره به‌عنوان یک کارگردان صاحب‌سبک مطرح و جهانی شود. امّا ساخت چنین فیلمی به سادگی و بدون هیچ واکنش منفی میسر نشده است .
پونته کوروو در گفت و گویی به بخشی از سؤالات موجود پاسخ می دهد.

درباره کارگردان:

جیلو پونته‌کوروو در سال 1919 در شهر پیزای ایتالیا متولد شد. مدتی به تحصیل در رشته شیمی پرداخت و سپس به دلیل برقراری قوانین ضد نژاد سامی که در دوره سلطه فاشیستها بر ایتالیا حکم‌فرما بود، مأیوس و سرخورده، محیط دانشگاه را رها کرد به پاریس رفت و به فعالیت مطبوعاتی مشغول شد. در این سالها با این تصور که عکس بهتر از کلام و واژه تأثیر می‌کند، به فوتوژورنالیسم رو آورد.

در سال 1941 به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و به شمال این کشور اعزام شد و در منطقه بریگاد گاریبالدی به فعالیتهای چریکی پرداخت. در فاصله سالهای 1943 تا 1946 رهبری یکی از گروههای پارتیزانی به او محول شد و با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، کماکان به فعالیتهای حزبی خود ادامه داد و در تهیه فیلمهای خبری برای آرشیو حزب خود، مشارکت کرد. ورود ارتش شوروی به مجارستان موجب اعتراض و جدایی او از حزب کمونیست شد. اگرچه او همچنان به ایدئولوژی مارکسیستی وفادار ماند.

در همین سالها با دیدن فیلم "پاییزا" (روبرتو روسلینی) به سینمای سیاسی ـ اجتماعی به‌ویژه آثار روسلینی گرایش پیدا کرد و از فعالیت روزنامه‌نگاری دست کشید تا رسانه سینما را بیازماید. با دستیاری ایوالگره، جان کارلو و منوتی و ماریو مونیچلی تکنیک و زیبایی‌شناسی سینما را آموخت و نخستین فیلمهای مستندش را پس از بازگشت به ایتالیا از اوایل دهه 1950 با یک دوربین شانزده میلیمتری ساخت که برای او حکم نوعی فعالیت سیاسی داشت.

پونته‌کورو در سال 1956 با نظارت یوریس ایونس یکی از پنج قسمت فیلم "قطب‌نما" را با نام "جووانا" ساخت که فیلم‌نامه‌اش را با همکاری فرانکو سولیناس نوشته بود. منتقدان فرانسوی پس از نمایش فیلم جووانا در جشنواره ونیز (سال 1956) آن را فیلمی نئورئالیستی و اصیل خواندند و پونته‌کورو خود را فرزند خلف سینمای نئورئالیستی معرفی کرد که پا جای پای کارگردان محبوبش، روسلینی، گذاشته است.
او یک‌سال بعد فیلم "راه بزرگ آبی" را بر اساس داستانی از سولینای ساخت. تهیه‌کننده مانع شد که پونته‌کورو فیلمش را سیاه و سفید و با استفاده از بازیگران غیر حرفه‌ای بسازد.

پونته‌کورو حاصل کارش را یک اثر چینه چیتایی نامید که فقط از سه، چهار فصل آن راضی است. به‌رغم نظر پونته‌کورو "راه بزرگ آبی" در جشنواره کارلو و یواری (1957) جایزه بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورد. سپس فیلم "کاپو" را در سال 1959 کارگردانی کرد که یک درام است و در اردوگاههای نازیها اتفاق می‌افتد.
اما شاهکار سینمایی پونته‌کورو "نبرد الجزیره" است که در جشنواره سال 1966 و نیز موفق به دریافت شیر طلایی شد. این فیلم سیاسی به لحاظ محتوای غنی عاطفی، مهارتهای فنی و احساس یگانگی و انسجام دارای نقاط قوت بسیاری است.

او سپس فیلم "کوئیمالا" (بسوزان) را درسال 1969 با هنرنمایی مارلون براندو ساخت. دست‌مایه این فیلم نیز استعمارگری و قیام ستمدیدگان بود. فیلم بعدی او "تونل" (عملیات اوگرو) در سال 1979 به موضوع تروریسم در دوران افول رژیم فرانکو می‌پردازد.
پونته‌کورو در سال 1992 با ساخت فیلم مستند "بازگشت به الجزیره" به یکی از موضوعات مورد علاقه‌اش روی آورد. این فیلم که به سفارش شبکه دولتی ایتالیا تولید شد، برای وی فرصتی فراهم ساخت تا در یک دوره سیاسی متفاوت تاریخ الجزایر به این کشور سفر کند.
در همین سال هیئت مدیره دوسالانه جشنواره ونیز از او خواست مدیریت چهل و نهمین دوره این جشنواره را بپذیرد. سرانجام پونته‌کورو در سال 1993 مدیریت پنجاهمین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز را بر عهده گرفت.

حضور مجمع بین‌المللی مؤلفان و تأسیس اتحادیه بین‌المللی مؤلفان و دبیرخانه دایمی مؤلفان از مشخصه‌های بارز جشنواره پنجاهم بود که ونیز را به پایتخت جهانی نویسندگان سینمایی تبدیل کرد. وی در سالهای 1994 و 1995 نیز مدیر این جشنواره بود.
اگرچه تعداد فیلمهای بلند این فیلم‌ساز هشتادوپنج ساله به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد، اما درخشش "نبرد الجزیره" در تاریخ سینمای جهان باعث شد تا نام این کارگردان همواره به‌عنوان یک کارگردان صاحب‌سبک مطرح باشد.

.................................

◊ قبل از ورود به بحث تهیه فیلم "نبرد الجزیره" به ما بگو چطور شد اصلاً فیلم‌ساز شدی و مهم‌ترین شخصیتایی که تو عالم سینما و ادبیات از اونا الگو گرفتی کیا بودن؟
● اولین الگویم روبرتو روسولینی، فیلم‌ساز ایتالیایی بود. به نظرم اومد تو تاریخ فیلم‌سازای سینما یکی از اون خوش‌ذوق‌هاست؛ دلیلش هم اینه که رویکرد جدیدی به واقعیت داشت، یعنی عشق به واقعیت که قبل از اون نظیرش رو سراغ نداشتم. از این نظر روسولینی محبوب‌ترین شخصیت زندگیمه؛ هم دوستش بودم و هم خیلی تحسینش می‌کنم.
تو جمع نویسنده‌ها سینگر [اسحاق باشویس] رو من تأثیر زیادی گذاشت. من اصلاً با یهود و یهودی‌جماعت در خارج از ایتالیا آشنایی نداشتم؛ رمانهای زیادی رو که سینگر و نویسنده‌هایی مثل اون نوشته بودن خوندم و همین من رو به ادبیات علاقمند کرد.
اما شخصیت خلا‌ّق روسولینی چیز دیگه‌ای بود و از همه بیشتر اون رو من اثر گذاشت. یه رفاقتی هم با فدریکو فلینی داشتم؛ آدم بی‌نهایت باهوش، زیرک و مبتکری بود. ولی سینمایی که خودم دوست داشتم با سینمای فلینی یه دنیا فاصله داشت. روسولینی چون مثل من عاشق واقعیت بود برام شد سرمشق.
سه سال پیش بی‌بی‌سی عنوان "دیکتاتوری حقیقت" را به آثار من داد. اگه به من بگن بین واقعیت و فیلمی که با جلوه‌هاش توجه مردم رو جلب می‌کنه یکی رو انتخاب کن من واقعیت رو انتخاب می‌کنم.
◊ پس به همین خاطر بود که تصمیم گرفتی فیلم "نبرد الجزیره" رو به شکل مستند بسازی؟
● درسته! بگذارید براتون توضیح بدهم چرا واقعیت برام اِنقدر اهمیت داره و دوستش دارم. برای تست بازیگری فیلم "نبرد الجزیره" فقط چهار روز وقت گذاشتم اما یک‌ماه تحقیق می‌کردم تا ببینم بهترین کادربندی برای نشون دادن حقیقت چطوریه.
می‌خواستم مثل فیلمای خبری از تصویربرداری دانه دانه با کنتراستهای تند تقلید کنم. کار آسونی نبود. از طرفی قرار بود فیلمم تو سینما به نمایش دربیاد و مردم هم به خاطرش پول بِدن. پس فرمش هم باید قشنگ درمی‌اومد. یک‌ماه طول کشید تا تکنیک خودمون را پیدا کنیم. بالاخره تصمیم گرفتیم از نگاتیو اصلی کپی بگیریم و بعدش از رو کپی دوباره فیلم‌برداری کنیم.
◊ مقدمات تولید چند وقت طول کشید؟ بودجه‌اش رو چطور تأمین کردی؟
● نوشتن فیلم‌نامه خیلی کوتاه بود حدود دو ماه، اما برای تحقیقاتش شش ماهی وقت گذاشتیم. من و فرانکو سولیناس ـ فیلم‌نامه‌نویس ـ هفته‌ها پشت سر هم این در و اون در می‌زدیم، تو محله‌ها می‌گشتیم تا از اون رعب و وحشتی که اتفاق افتاده بود یه تصویری پیدا کنیم. بعدش یه سفری رفتیم فرانسه. اونجا با مقامات ارشدی که عضو یگان چترباز بودن گفت‌وگو کردیم. گردآوری و تدوین اطلاعات خیلی وقتمون رو گرفت.
چقدر برای جذب بودجه عذاب کشیدیم. با اینکه به‌خاطر فیلم قبلی‌ام "کاپو" که نامزد جایزه اسکار شده بود. روابط خوبی با تهیه‌کنندگان داشتم ولی اونا از من می‌خواستن فیلمایی بسازم که اصلاً خوشم نمی‌اومد، وقتی ساختن فیلم "نبرد الجزیره" رو به اونا پیشنهاد دادم گفتن "دیوونه شدم. کدوم ایتالیایی پیدا می‌شه که از داستان سیاه‌پوستا خوشش بیاد؟" به اونا می‌گفتم "الجزایریها که "سیاه" نیستن. کی گفته که تو ایتالیا هیچ‌کس از این سوژه خوشش نمی‌یاد؟" آخرش هم هیچ‌کدوم از اون تهیه‌کننده‌ها حاضر به همکاری نشد. به من می‌گفتن: "هر فیلمی دلت می‌خواد بساز به‌جز این یکی!"
یکی‌شون می‌گفت: "ببین رو پیشونی من نوشته "احمق"؟ تو از من می‌خوای سرمایه‌ام رو برای فیلمی خرج کنم که هیچ‌کی به تماشای اون نخواهد اومد؟" جالبه بدونید که کمترین بودجه رو من از همین آدم خواسته بودم، وقتی پول این‌طوری جور نشد،‌تصمیم گرفتیم خودمون یعنی من، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و بقیه از جیب خودمون پول بگذاریم، یعنی مثل یه تعاونی.
بودجه‌مون انقدر ناچیز بود که مجبور شدیم بدون منشی صحنه به الجزایر سفر کنیم. حتماً می‌دونین برای ثبت سکانسها و تکرار برداشتها بدون منشی صحنه کارا خیلی سخت می‌شه. اولش می‌گفتیم بالاخره یه نفر رو پیدا می‌کنیم و کار منشی صحنه رو یادش می‌دیم. پانزده روز عرق ریختیم اما کو آدم مناسب؟ آخرش هم با اون تنگنای مالی مجبور شدیم از ایتالیا یک منشی صحنه واقعی بیاریم. اما الجزایریها الحق خوب به ما کمک می‌کردن. هرجای شهر رو که می‌خواستیم ببینیم راحت مجوز می‌دادن. پول زیادی هم ازمون نمی‌گرفتن.
◊ تنها یه بازیگر حرفه‌ای داشتین که اون هم ژان مارتین در نقش سرهنگ ماتیوست. از بازیگر حرفه‌ای دیگری استفاده نکردی. بازیگرای الجزایری رو چطور انتخاب کردی؟ اصلاً چه ملاکی داشتی؟
● حتی ژان مارتین هم تو فرانسه از بازیگرای درجه دو ست. من اونو به خاطر چهره‌ش انتخاب کردم. چهره یکی از مِلاکهای منه.
برام فیزیکِ بازیگر و شباهت اون به نقش خیلی مهم‌تر از توانایی یا هوشمندی‌شه. حالا اگه کسی پیدا شد که هر دو خصلت رو داشته باشه که فبها. ولی باز ترجیح می‌دم وقتی یه غیرحرفه‌ای چهره خوبی داره با اون کار کنم حتی اگه وقت زیادی رو هم از دست بدم. این کار هم مثل کار نقاش می‌مونه که برای خلق رنگای خیالش وقت می‌گذاره.
برای تهیه مقدمات فیلم به ایتالیا و فرانسه سر زدیم تا بلکه چهره‌هایی رو که به نقشها بخورن پیدا کنیم.
◊ چقدر فیلم‌برداری طول کشید؟
● از چهار ماه سه روز کم. چون همه پول گذاشته بودن قدر وقت رو خوب می‌دونستن.
درباره مراحل تولید موسیقی متن برامون تعریف کن.
داستانش مفصله اما به شنیدنش می‌ارزه. من از موسیقی بیشتر از سینما خوشم می‌یاد. همیشه حسرت می‌خورم چرا وضع خونوادم انقدر خوب نبود تا بتونم تو هنرکده موسیقی تحصیل کنم. موسیقی از مؤلفه‌های اصلی فیلم‌سازیه؛ برای این کار رفتم سراغ اینیو موریکن [آهنگساز معروف فیلم] که اون وقتا جوان بود؛ اون ملودی می‌ساخت و من نمی‌پسندیدم. من خودم تِمهایی می‌ساختم یا بهتره بگم سوت می‌زدم یا با پیانو می‌نواختم اما اینیو از اونا خوشش نمی‌اومد.
سه هفته روی یه ملودی اصلی کلنجار رفتیم اما نتیجه‌ای نداشت تا اینکه بالاخره سه تِم پایه به ذهنم رسید. اونا رو ضبط کردم و خیلی سرحال ساعت 30/7 صبح رفتم خونه اینیو. از پله‌های خونش که بالا می‌رفتم سوت می‌زدم تا اون سه تا تم رو فراموش نکنم.
رفتم تو خونه که اینیو گفت: "یه دقیقه صبر کن اول به سه تا تِم من گوش کن اگه نپسندیدی اون‌وقت ضبط خودت رو روشن کن." اینیو نشست پشت پیانو و درست همون تِمهای منو نواخت.
تو صورتش ندیدم که بخواد با من شوخی کنه. کارش که تموم شد گفت: "این هم نتیجه یک‌ماه کلنجار رفتن با همدیگه ست."
آن روز که جایزه شیر طلایی رو تو جشنواره فیلم ونیز می‌گرفتیم از موریکن پرسیدن چرا موسیقی فیلم را به نام کارگردان معرفی کردی؟ می‌دونید چی گفت؟ گفتش: "آن روز صبح که جیلو داشت از پله‌های خونم می‌اومد بالا و سوت می‌زد ازش خواستم تمهای من رو گوش بده و درست تمهایی رو که با سوت زده بود براش نواختم. جیلو تعجب کرده بود، اصلاً از این تصادف سر در نمی‌آورد. من به اون چیزی بروز ندادم اما برای زنش همه‌چیز رو تعریف کردم و ازش خواستم هیچی نگه تا جشنواره ونیز."
اینیو این داستانو تو کنفرانس مطبوعاتی شیر طلایی یه‌جوری تعریف کرد که همه خندیدن.
◊ تو عضو نهضت مقاومت ضدفاشیستی بودی، از اون تجربه‌ها تو فیلمت استفاده کردی؟
● همین‌طوره، مبارزه‌های زیرزمینی تو همه دنیا چیزای شبیه به هم زیاد داره. مقاومت علیه فاشیستها، چه تو پاریس یا تو رم یا مبارزه با اشغالگرای الجزایر همه با هم شبیهن و از روشهای یک‌جوری استفاده می‌کنن. پس تجربه‌های خود من هم بی‌تأثیر نبود.
مردم اون منطقه فقیرنشین الجزیره به من خیلی کمک کردن؛ اتفاقاتی رو که قبلاً براشون افتاده بود موبه‌مو می‌گفتن.
◊ الان که با هم حرف می‌زنیم، نظامیهای آمریکایی و هم‌پیمانانشون دارن همون بلایی رو سر مردم عراق می‌یارن که تو تو فیلم نبرد الجزیره نشون دادی یعنی جمع کردن مردم، شکنجه، ترور، نظرت چیه؟
●من با حضور بیگانه تو هر کشوری مخالفم. عراق باید مستقل باشه. تو این فیلم یه صحنه‌ای هست که با اوضاع عراق کاملاً جوره. روزنامه‌نگارا موقعی که از بن مهدی می‌پرسن آیا فکر می‌کنی سازمان الجزایر بتونه ارتش قدرتمند فرانسه رو شکست بده اون می‌گه: نه! اما به نظرم دیر یا زود ارتش فرانسه دیگه نتونه جلوی مسیر تاریخ رو بگیره."
این حرفا هرچند عراق و الجزایر با هم فرقایی دارن ولی با وضع الان عراق جور درمی‌یاد. عراق و بقیه کشورایی که رنج می‌کشن، قربانی می‌دن و با اشغالگر می‌جنگن بالاخره استقلالشون رو به دست می‌یارن. خودم معتقدم عراق در درازمدت کشوری آزاد خواهد بود. امیدوارم خیلی زود ببینیم که عراق آزاد شده چون خودبه‌خود که آزادی به دست نمی‌یاد.
این آبروریزی تازه آمریکاییها در شکنجه زندانیای عراقی تو زندان ابوغریب دلیل قاطعی برای اونایی است که اشغالگری رو ناعادلانه و غیرقانونی می‌دونن.
◊ نظرت درباره دخالت نظامی ایتالیا در عراق:
● کاملاً مخالفم.
◊ بعد از "نبرد الجزیره"، فیلم "بسوزان" رو ساختی. کار کردن با مارلون براندو چطور بود؟
● مارلون براندو از نابغه‌های سینماست شاید هم بی‌نظیرترین بازیگر، اما یه آدم دمدمی‌مزاج و بدقلق بود. مثل اسبی که زود ر‌َم می‌کنه. ولی الحق که کارش خیلی حرفه‌ای بود. همون‌جوری که ازش می‌خواستی. فیلم "بسوزان" رو که می‌ساختم همش با هم کنتاکت داشتیم. تو آخرین ماه فیلم‌برداری هم با هم قهر کردیم. من هرچی می‌خواستم به اون بگم به دستیار کارگردان می‌گفتم. فیلم که تموم شد حتی برای خداحافظی با هم دست هم ندادیم.
یک سال و نیم از ساخت "بسوزان" گذشته بود که مارلون برای ساختن فیلمی راجع به سرخ‌پوستان آمریکا از من کمک خواست و این‌جوری دوباره با هم آشتی کردیم.
وقتی دیدمش گفتم: "تو از اونی که فکر می‌کردم خ‍ُل‌تری. من که می‌دونم تو اصلاً عوض نشدی، من هم نشدم. اگه دوباره بخواهیم با هم کار کنیم سه روز نشده دعوامون می‌شه."
مارلون گفت: نه، ابداً. این فیلم به دلایل سیاسی و اخلاقی برام خیلی مهمه. تو هم بهترین آدم برای این کار هستی، ازت می‌خوام حرفم رو زمین نیندازی."
من قبول کردم ولی ازش خواستم برای اینکه بفهمیم سرخ‌پوستا چه‌جوری زندگی می‌کنن یا چه‌جوری حرف می‌زنن یه بیست روز تا یک‌ماه در یکی از قرارگاههای اونا زندگی می‌کنیم. مارلون قبول کرد و من نزدیک سی روز در یه قرارگاه که وضع وحشتناکی داشت زندگی کردم. تجربه‌اش برام جالب بود. هرچند فیلم به دلیلی که دیگه دست من و مارلون نبود ساخته نشد. اما از اینکه یک‌ماه میان سرخ‌پوستای قبیله "سو" در داکوتای جنوبی زندگی کردم راضی‌ام.
◊ وقتی که "نبرد الجزیره" و "بسوزان" رو می‌ساختی چند تا از فیلم‌سازای چپ فیلمایی با پیامهای ضدامپریالیستی می‌ساختن. به نظرت چرا حالا کارگردانایی که از این فیلما بسازن کم پیدا می‌شه؟
● متأسفانه استاندارد فیلم‌سازی در مقایسه با پانزده ـ بیست سال گذشته خیلی پایین اومده. فیلم‌سازا دیگه به سیاست یا به مشکلات بقیه مردم دنیا اهمیتی نمی‌دن. دلیلش برمی‌گرده به تهیه‌کننده‌ها. بهانه‌شون هم اینه که تماشاگر از این سوژه‌ها استقبال نمی‌کنه.
این برا کارگردانا فرق می‌کنه چون اونا صرفاً دنبال پول نیستن و به سیاست و اخلاق هم اهمیت می‌دن. بعضیها می‌خوان فیلمای جدی بسازن ولی تهیه‌کننده پیدا نمی‌کنن. بدبختانه سطح علایق سیاسی در رسانه‌ها و میون مردم اروپا پایین اومده.
تو تا سال 1956 عضو حزب کمونیست ایتالیا بود. چرا اومدی بیرون؟
علتش ماجرای مجارستان نبود. من اصلش با تمرکزگرایی دمکراتیک ـ دست‌کم از اون نوعی که اونا داشتن و خیلی هم انعطاف‌پذیر نبود ـ مخالفم. من هنوز اندیشه‌های چپی رو دارم.
◊ تو خودت رو سوسیالیست می‌دونی؟
● مسلماً. به سوسیالیسم و اندیشه‌های مترقی‌اش خیلی علاقه دارم.
◊ چه توصیه‌ای برای کارگردانای جوون داری؟
● باید شجاع باشن. حتی اگه سخت باشه چون ارزش شجاعت رو در درازمدت می‌فهمن.
آدم وقتی ثمره پشتکار و استقامت خودش رو برداشت می‌کنه ده برابر فیلمی که بی‌علاقه ساخته احساس رضایت می‌کنه. این پاداش استقامته.
   
زمانی بی‌بی‌سی عنوان "دیکتاتوری حقیقت" را به آثار من داد. اگه به من بگن بین واقعیت و فیلمی که با جلوه‌هاش توجه مردم رو جلب می‌کنه یکی رو انتخاب کن من واقعیت رو انتخاب می‌کنم.


..................................................................





جست و جو در سایت رها ماهرو : بازیگران دختر فیلم خانواده آشپز . بازیگر کارن گلاسر . بچه رو بگیر . چرا کنگر وبهروز از در حاشیه رفتن؟ . نقد در حاشیه2 . سریال سنگ پا . تصاویر بازیگران سریال میخک دختر ایتوکو . عکسهای ملیسا سواندرسون و مایکل لاندون کنارهم . نام بازیگران فیلم خبر خاصی نیست . بازیگران فیلم خبری خاصی نیست . گذر از دروازه ی ازدها

فیلم هرگز رهایم نکن ساخته مارک رومانک

هرگز رهایم نکن
2010 انگلستان
Never Let Me Go

Dir:Mark Romanek


هرگز رهایم مکن (فیلم)
کارگردان     مارک رومنک
تهیه‌کننده     اندرو مکدونالد
آلون ریک
الکس گارلند
نویسنده     الکس گارلند
بر اساس     هرگز رهایم مکن
اثر کازو ایشی‌گورو
بازیگران     کری مولیگان
کیرا نایتلی
اندرو گارفیلد
سالی هاوکینز
شارلوت رمپلینگ
موسیقی     ریچل پورتمن
فیلم‌برداری     آدام کیمل
تدوین     بارنی پیلینگ
توزیع‌کننده     فاکس سرچلایت پیکچرز
تاریخ‌های انتشار
    ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۰ (آمریکا)
۱۱ فوریه ۲۰۱۱ (انگلیس)
مدت زمان
    ۱۰۳ دقیقه
کشور      ایالات متحده آمریکا
 بریتانیا
زبان     انگلیسی
هزینهٔ فیلم     ۱۵ میلیون دلار
فروش گیشه     ۹٬۴۵۵٬۲۳۲ [۱] دلار

هرگز رهایم مکن (به انگلیسی: Never Let Me Go) یک فیلم رمانتیک درام و علمی تخیلی محصول سال ۲۰۱۰ انگلستان که بر اساس رمانی به همین نام، نوشته کازو ایشی‌گورو در سال ۲۰۰۵ ساخته شده‌است. فیلم به کارگردانی مارک رومنک و نویسندگی الکس گارلند، بر اساس تاریخ متناوب است و حول محور شخصیت‌هایی چون کتی، روث و تامی به ترتیب با بازی کری مولیگان، کیرا نایتلی و اندرو گارفیلد می‌چرخد که هر سه آن‌ها درگیر عشقی مثلثی می‌شوند.
خلاصه داستان

داستان درباره سه دانش‌آموز با نام‌های کتی اچ، روث و تامی و زندگی آن‌ها در یک مدرسه شبانه‌روزی مرموز به نام هلشیم است. مدرسه‌ای که به نظر غیرعادی می‌رسید. در آنجا، دانش‌آموزان درعوض خواندن علوم و ریاضیات به کشیدن نقاشی و خواندن آواز تشویق می‌شدند، و بهترین اثر آن‌ها به یک گالری برده می‌شد. در آنجا قانون سختی با شعار «خود را از داخل سالم نگه‌دار» وجود داشت. اما همه چیز با آمدن یک معلم جدید با نام خانم لوسی تغییر کرد. او مخفیانه و در سر یکی از کلاس‌ها دانش‌آموزان را از آینده و زندگی واقعی آن‌ها آگاه ساخت، که آن‌ها فقط اهداء کنندگان اعضا هستند و همه در اوایل بزرگسالی خواهند مرد، یا به تکامل خواهند رسید. فردای آن روز خانم لوسی دیگر در هلشیم کار نمی‌کرد. با گذشت زمان کتی و تامی به هم علاقه‌مند شدند، اما روث که به آن‌ها حسد می‌ورزید با تامی دوست شده و بیشتر زمان خود را باهم سپری می‌کردند.



%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
موضوع: درام | عاشقانه

 کارگردان: Mark Romanek

سال ساخت: ۲۰۱۰

محصول: آمریکا

زمان : ۱۲۰ دقیقه

بازیگران :  Keira Knightley| Andrew Garfield |Carey Mulligan

خلاصه داستان :

داستان این فیلم در ارتباط با یک داستان عاشقانه تند و تیز است , «کتی»، «تامی» و «روث» در زمان و دنیایی زندگی میکنند که برای ما آشنا به نظر می آید، اما آنها اصلاً شبیه هیچ کسی که ما می شناسیم نیستند. آنها دوران کودکی خود را در «هایلشام»، یک مدرسه شبانه روزی به ظاهر آرام میگذرانند. زمانی که مدرسه را ترک میکنند، سرنوشت چره زشت خود را به آنها نشان میدهد. اکنون باید با احساسات عمیقی چون عشق، حسادت و خیانت که دوستی شان را تهدید میکند، مقابله کنند و …
http://oscars.persiangig.com/review-neverletmego-1015_GNM1PQ3SA_1%2B2010_never_let_me_go_006_embedded_prod_affiliate_156.jpg

هرگز رهایم مکن never let me go
 از نظر بسیاری از منتقدان برجسته آمریکایی نباید زیاد درباره جزئیات این فیلم توضیح داد زیرا به تجربه تماشای فیلم لطمه خواهد زد و به نوعی لذت تدریجی تماشای فیلم را از مخاطب خواهد گرفت. من هم نمی خواهم زیاد از جزئیات فیلم «هرگز رهایم مکن» یا همان «Never Let Me Go» صحبت کنم و به نوعی ماجرای این فیلم را فاش کنم. سعی می کنم به گونه ای درباره اش بنویسم که قصه فیلم لو نرود ؛ پس با خیال راحت می توانید این یادداشت را بخوانید.

فیلم تازه اکران شده ی «هرگز رهایم مکن» بر اساس رمانی از «کازُو ایشیگورو» ساخته شده است. فیلمنامه نویس این فیلم که کار برگردان این اثر را از فرمت «رمان» به «فیلم» را برعهده داشته است ، آقای «اَلکس گارلَند» می باشد. نکته جالب اینست که «الکس گارلَند» دوست صمیمی و بچه محل «کازو ایشیگورو» در کشور انگلستان محسوب می شود! شاید همین دوستی سبب افزایش کیفیت کار و دیده شدن اثر شده باشد.

کارگردانی این فیلم زیبا با آقای «مارک رومانِک» بوده است و از دیدگاه بسیاری از منتقدان ، ساخت چنین اثر زیبا و منحصر به فردی از چنین کارگردانی که بیشتر عمر هنری اش را صرف ساخت «ویدئو کلیپ» و «تیزر تبلیغاتی» نموده است ، کمی بعید به نظر می نماید!

می توان گفت تنها تجربه سینمایی این کارگردان قبل از «هرگز رهایم مکن» فیلم  «عکس یک ساعته» یا «One Hour Photo» با بازی «رابین ویلیامز» در سال ۲۰۰۲ بوده است. با ساخت فیلم اخیر می توان به این نکته پی برد که «مارک رومانِک» دارای اعتماد به نفس خارق العاده ای می باشد که از دل «هرگز رهایم مکن» به بیرون جوانه زده است! فیلم «هرگز رهایم مکن» شاید در یک تعبیر کلی تمثیلی از «کوتاهی زندگی انسان ها» و «اهمیت لحظه ها» باشد اما اگر بخواهیم از دید فلسفه سیاسی-اجتماعی  به آن نگاه کنیم می تواند «تعبیر طبقاتی» داشته باشد. یعنی آدم هایی که در اساس فرقی با دیگران ندارند ، برای منفعت دیگر افراد  ، زندگی دَردمندانه و متفاوتی به آن ها تحمیل می شود. اما این تعبیر طبقاتی می تواند خطر این را داشته باشد که این داستان دردناک و تکان دهنده را تبدیل به یک تزِ پیش پا افتاده درباره «بهره کشی و استثمار انسان ها» بکند. می توان تعابیر بسیار دیگری را نیز از این فیلم داشته باشیم ؛ تعابیری چون: اخلاقیات علم و مفهوم انسانیت. البته این تعابیر نسبتا تعابیر خاص تری محسوب می شوند.
http://achomnet.ir/i/attachments/1/1310831277521251_large.png
حالا می خواهم خلاصه ای از این فیلم را بگویم تا کمی با فضای فیلم آشنا شوید:  کتی ( کری مولیگان ) ، تامی ( اندرو گارفیلد ) و روث ( کیرا نایتلی ) سه دوست هستند که در مدرسه ی شبانه روزی با یکدیگر آشنا و دوستی عمیقی بین آنها برقرار شده است. اما اکنون که زمان اتمام دوران تحصیلی در مدرسه فرا رسیده ، آنها با این حقیقت تلخ روبرو می شوند که باید به زودی از یکدیگر جدا شوند و همین موجب مشکلات و ناراحتی هایی برای آنها می شود که چگونه باید این مسئله را درک و با آن روبرو شوند…

در این فیلم بازیگرانی چون: کری مالیگان ، اَندرو گارفیلد و کیرا نایتلی به ایفای نقش پرداخته اند. این سه بازیگر نقش بزرگی در پیشبرد داستان برعهده داشته اند. واقعا بازی این سه تَن خوب و جالب و تأثیرگزار بوده است اما بازی «کری مالیگان» چیز دیگریست!

از الان گفته می شود که این فیلم آماده کسب جوایز زیادی از «مراسم اسکار» ۲۰۱۱ می باشد. البته برای این گفته شاید زود باشد اما از نقدهای مثبت فراوانی که این فیلم پس از شرکت در «جشنواره تورنتو» کسب کرده است می توان حدس زد که احتمال رخ دادن چنین اتفاقی چندان دور از ذهن نیست.

هرگز رهایم مکن: Never Let Me Go
کارگردان : Mark Romanek
نویسنده : Kazuo Ishiguro . Alex Garland
بازیگران :
Carey Mulligan ... Kathy
Andrew Garfield ... Tommy
Keira Knightley ... Ruth
Charlie Rowe ... Young Tommy
و...............
ژانر : درام
درجه سنی : R( مناسب برای افراد بالای 17 سال)
زمان : 103دقیقه



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم هرگز رهایم مکن به کارگردانی مارک رومانک برای ما بنویسید و بفرستید.




فیلم: هرگز رهایم مکن!- NEVER LET ME GO

قبل از خواندن باید این را بدانید که هرچند من موضوع اصلی فیلم را در نوشته‌ام، گفته‌ام؛ اما از نگاه بسیاری از منتقدان نباید درباره جزئیات این فیلم توضیح داد زیرا به تجربه تماشای فیلم لطمه خواهد زد و به نوعی لذت تدریجی تماشای فیلم را از مخاطب می‌گیرد. پس اگر فیلم را در دسترس دارید اول آن را ببینید.

از نگاه زیست‌شناسی هیچ مانعی برای این‌که نتوان انسان را مانند سایر جانوران شبیه‌سازی کرد، وجود ندارد. به علاوه اینکه هیچ‌کس هم نمی‌تواند ادعا کند این اتفاق تاکنون نیافتاده است. تنها مانع انجام‌نشدن این پروژه (و یا در صورت وقوع، تنها عامل آشکارنشدن آن) دلایل اخلاقی است که هنوز بر سر آن بحث است.

این اتفاق در نگاه اول می‌تواند برای جامعه بشری مفید واقع گردد و بسیاری از ناهنجاری‌های وراثتی و اکتسابی را ریشه‌کن کند اما نگاه دوم که همان دیدگاه اخلاقی و مذهبی است از انسان بودن این موجودات می‌گوید و اینکه آن‌ها هم عاطفه دارند و آنی‌بودن زندگی آن‌ها علاوه بر این‌که خود شخص را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد، ممکن‌است باعث بروز ناهنجاری‌های اجتماعی ناگواری شود.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/a/a1/Neverletmegoposterquad.jpg/220px-Neverletmegoposterquad.jpg
فیلم تلخ «هرگز رهایم مکن!» به کارگردانی زیبای «مارک رومانک1» قصه‌ی احساساتی است که میان انسان‌های احتمالی حاصل این تئوری پدید می‌آید. آدم‌هایی که ساخته شده‌اند برای نجات دیگر انسان‌ها.2 این فیلم که براساس رمانی انگلیسی، نوشته نویسنده ژاپنی « کازئو ایشی گورو3» ساخته شده، روایت انسان‌هایی است که تربیت شده‌اند برای مرگ. داستان با به تصویرکشیدن زیبای عشق، محبت و حسادت میان شخصیت‌ها، از انسانیتی می‌گوید که در صورت انجام این پروژه بوجود می‌آید. اگرچه داستان، احساسات این انسان‌ها را بین خود ایشان به پایان برده و به حوادث احتمالی حاصل از این ماجرا نگاهی ندارد؛ اما همین روایت تلخ کافی است تا بیننده از عواقب این اتفاق بترسد.

در این فیلم علاوه بر تصویربرداری بسیار زیبایش، بیش از هرچیز بازی سه شخصیت اصلی، چه در دوران نوجوانی4 و چه کودکی5 بسیار تاثیرگذار است و شاید این موضوع، نه به خود اشخاص که به بازیگردانی بی‌نظیر فیلم بازگردد.

و این‌که می‌توانم این فیلم بسیار زیبا را تلخ‌ترین فیلم عمرم معرفی کنم.

«««««««««« 7/10

+ اگر به قصه‌های آرام و تلخ علاقه‌ای ندارید، نبینید.

 

پ ن:

1. Mark Romanek

2. از این رمان که در فهرست سایت آمازون در بین ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواند در رتبه اول قرار دارد، دو ترجمه به فارسی وجود دارد:

الف) هرگز رهایم مکن، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس

ب) هرگز ترکم مکن، مهدی غبرایی، نشر افق

 

3. Kazou Ishiguro

4. «کری مولیگان(Carey Mulligan)»، «اندرو گارفیلد(Andrew Garfield)» و «کیرا نایتلی(Keira Knightley)»

5.  “Isabel Meikle-small”, “Charlie Rowe” And “Ella Purnell”

×. نوشته مسعود درباره این فیلم: «منو تنها نذار» دراین دل تاریکی
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
قبل از مرگ باید بخوانید(1): هرگز رهایم مکن!
فرهنگ > کتاب - ایشی گورو در این رمان درباره زندگی می گوید، این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما به زعم کتی و تومی شاید هنر و عشق آن را به تعویق بیندازد و حتی جاودانه کند.

به گزارش خبرآنلاین، در فهرست شاهکارهای ادبی جهان که همواره جزء پیشنهادهای خواندنی نویسندگان و مراجع معتبر ارائه لیست کتاب های برتر رمانی از کازوئو ایشی‌گورو وجود دارد که بسیاری آن را بهترین کار این نویسنده هم می دانند. رمان خواندنی «هرگز رهایم مکن» با ترجمه سهیل سمی بیش از چهار بار از سوی انتشارات ققنوس تجدید چاپ شده، رمانی که یکی از 1001 کتابی است که به گفته سایت آمازون قبل از مرگ باید خواند.
 

«هرگز رهایم مکن» را کتی اچ 31 ساله و پرستار روایت می کند، داستان از دوران کودکی و تحصیل او در مدرسه هیلشم آغاز می شود و کم کم با روت و تومی آشنا می شویم. داستان به آرامی و سادگی پیش می رود، تا جایی که گره اصلی در ذهن مخاطب به طرز شگفتی باز می شود؛ آنجا که متوجه می شویم کتی و دوستانش انسان هایی واقعی نیستند و در واقع برای هدفی خاص شبیه سازی شده اند! این کلون ها قرار است بعد از پرورش اعضای بدن خود را بی هیچ پرسشی اهدا کنند. در ابتدا انگار کتی اچ راوی و تصویرگر یک مدرسه عادی است، اما این مدرسه یا بهتر بگوییم مرکز، نکات عجیبی دارد که به تدریج خواننده متوجه آنان می شود. دانش آموزان اسامی خاص دارند و هیچ یک از نام خانوادگی استفاده نمی کنند، معلمان بیشتر شبیه خواهران کلیسا رفتار می کنند و مقررات خاصی در هیلشم برقرار است. آدم های هیلشم، افرادی عادی هستند، دوستانی دارند، عواطف انسانی را به خوبی درک می کنند و مثل انسان ها زندگی می کنند. همین نکته است که «هرگز رهایم مکن» را مبدل به کتابی هولناک کرده است. هولناک نه به معنای ترس و خوف بلکه یک هراس انسانی و دردآور. آنچه کتاب داستان را وهم آلودتر می کند خود کتی اچ است، کتی در طول داستان با ما صحبت می کند اما حتی یک بار هم به آینده تاریک خود اشاره نمی کند و شکایتی هم ندارد.

انگار در برابر آنچه برایش مقدر شده تسلیم محض است؛ مجبور به زندگی است برای اهدای اعضایش و بعد مرگ. ایشی گورو در این رمان درباره زندگی می گوید، این که زندگی آدمیان به پایان می رسد، پیر شدن و مرگ. چیزی که می دانیم و باید آن را بپذیریم اما به زعم کتی و تومی شاید هنر و عشق آن را به تعویق بیندازند و حتی جاودانه کنند.

 http://naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/7117/456465_2014-05-28.jpeg

داستان با این جملات آغاز می‌شود:
«اسمم کتی اچ است. سی و یک سال دارم و بیش از یازده سال است که پرستارم. می‌دانم، یک عمر است. اما راستش می‌خواهند هشت ماه دیگر هم ادامه بدهم، یعنی تا آخر سال. با این حساب تقریبا می‌شود دوازده سال تمام. حالا می‌دانم که سابقه کار طولانی‌ام ضرورتا به این معنا نیست که کارم از نظر آن‌ها محشر است. پرستاران خیلی خوبی را می‌شناسم که دو سه ساله عذرشان را خواسته‌اند. و دست‌کم یک پرستار را می‌شناسم که به رغم بی‌مصرف بودن، چهارده سال آزگار به کارش ادامه داد. پس قصدم لاف زدن نیست، اما به هر حال حتم دارم که از کارم راضی بوده‌اند، و در کل، خودم هم همین طور …»
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
کارگردان:مارک رونامک
بازیگران:کری مولیگان.کیرا نایتلی.اندرو گارفیلد
افتخارات:برنده بهترین موسیقی از انجمن منتقدین سان دیگو و ده ها نامزدی و برد در جشنواره های دیگر
"هرگز رهایم مکن"فیلم کمتر دیده شده ایست.شاید علت دیگه این کمتر دیده شدن اینه که در سالی اکران شد که شانس نامزدی اسکار برایش تقریبا غیر ممکن بود.واقعا با وجود فیلمایی مثل:اینسپشن و قوی سیاه و شبکه اجتماعی و سخنرانی پادشاه کسی حتی اگه اسم این فیلم رو هم میدید میگفت که حتما پرته!(خود من از این دسته افراد بودم).ولی وقتی فیلم رو دیدم نظرم 179 درجه تغیر کرد.
فیلم راجب چند دوست به نام های "روث" و "کتی" و "تامی" است که در مدرسه شبانه روزی به نام "هالیشم"زندگی میکنند.تو اونجا بهشون نقاشی و علم یاد میدن و بهترین نقاشی رو به گالری میفرستن.ولی پس از ورود معلمی جدید به نام "لوسی" حقیقت تلخی براشون روشن میشه.این که بچه ها تعلیم داده میشن تا وقتی که به سن قانونی میرسن یه"اهداگر"بشن.از همینجاست که تلخی فیلم شروع میشه.این سه بچه وقتی که بزرگ میشن به ترتیب به "کیرا نایتلی" و"کری مولیگان" و "اندرو گارفیلد"مبدل میشن.
تامی پسریه که از همون بچگی مورد ازار و اذیت دوستاش قرار میگیره و یه خورده هم گیج میزنه و فقط کتیه که تنها دوستشه.کتی عاشق تامی میشه و این حسادت روث رو برمی انگیزه.روث رابطه ای رو با تامی شروع میکنه .

وقتی که بچه ها که دیگه العان 18 ساله شدن حسابی از لحاظ فکری و جسمی بالغ میشن به دهکده ای به نام "کاتاگس" میرن.اونا ازادن که هرکاری بکنند ولی هنوز سرنوشت تلخشونو همراه خودشون دارن.سه کاراکتر دوست داشتنی فیلم از اونجایی که تا سن 18 سالگی هیچوقت بیرون از "هالیشم"نبودند با دیدن این طبیعت و محیط متحیر میشن.این حالت تو سکانس رستوران به اوجش میرسه.

در اینجاست که میفهمن اگه دونفر همدیگرو دوست داشته باشن میتونن عمل اهدا عضو رو به تعویق بندازن.پس از اینجاست که جدایی بین این سه دوست شکل میگیره.کتی پرستار میشه و روث و تامی 2 تااعضای بدن خودشونو اهدا میکنند و...
بازی هرسه بازیگر فیلم فوقالعاده بود مخصوصا کری مولیگان که هر فیلمی ازش میبینم بیشتر به استعدادش پی میبرم.موسیقی فیلم هم خیلی به موقع پخش میشد و در نوع خودش عالی به حساب میاد.فیلمنامه فیلم هم واقعا فوقالعادست و دیالوگاش کم نظیره.واقعا سوژه فیلم خیلی ناب و تک بود و من تاحالا به عمرم فیلمی شبیه این ندیده بودم.بچه هایی که از بدو تولد برای اهدا عضو اماده میشه.وای خدا بود.فیلم یه شروع تلخ داره و با یه پایان بسیار تلخ تموم میشه.حدودا نیم ساعت اخر بود که اینقدر گریه کردم که شکل شیلنگ شده بودم :D .در کل فیلمی بود شاهکار که به نظرم بعد از قوی سیاه و اینسپشن 3مین فیلم برتر 2010بود.
10 از 10

مترجم:سید شبنم مجیدی
منبع:نقد فارسی :D
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%




جستجو در سایت رها ماهرو : برنامه صفر تا صد اتومبیل رانی 17 بهمن . تحلیل فیلم lucy  . خلاصه قسنت۱۶ شهرزاد . نقد مسعود فراستی در مورد فیلم ابد و یک روز . فیلم پاستا و خلاصه فیلم . مصطفی شایسته . تصاویر مجموعه رودخانه برفی . پشت بام تهران ویکی پدیا . فیلمقسهبابا.سمور . عکس علی شادمان . بازیگر خانه کوچک کارن گراسل

فیلم زندگی نا تمام ساخته لاسه هالستروم

زندگی نا تمام
2005 آمریکا
An Unfinished Life

Dir:Lasse Hallstrom


یک زندگی ناتمام
فیلم محصول سال 2005
یک زندگی ناتمام عنوان فیلمی است آمریکایی با ژانر درام که در تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۰۵ اکران شد. کارگردان این فیلم لاسه هالستروم است که ملیتی سوئدی دارد. این فیلم بر اساس رمانی از مارک اسپرگ ساخته شده است.
تاریخ اکران: ۹ سپتامبر ۲۰۰۵ م. (آمریکا)
کارگردان: لاسه هالستروم
آهنگ‌ساز: Deborah Lurie
فیلم‌بردار: الیور استیپلتون
بودجه: ۳۰ میلیون دلار آمریکا
بازیگران
جنیفر لوپز
رابرت ردفورد
مورگان فریمن



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم زندگی ناتمام به کارگردانی لاسه هالستروم برای ما بنویسید و بفرستید.




یک زندگی ناتمام

کارگردان     لاسه هالستروم
تهیه‌کننده     Leslie Holleran
نویسنده     مارک اسپرگ
بازیگران     مورگان فریمن، جنیفر لوپز
رابرت ردفورد
موسیقی     دبورا لوری
فیلم‌برداری     اولیور استپلتون
تدوین     اندرو ماندشین
شرکت
تولید
   
ریوولوشن استودیوز
توزیع‌کننده     میراماکس فیلمز
تاریخ‌های انتشار
    ۱۹ آگوست ۲۰۰۵
مدت زمان
    ۱۰۸ دقیقه
کشور     آمریکا
زبان     انگلیسی
هزینهٔ فیلم     ۳۰ میلیون دلار آمریکا
http://www.tehmedia.net/wp-content/uploads/2016/01/An-Unfinished-Life-2005.jpg
یک زندگی ناتمام (به انگلیسی: An Unfinished Life) عنوان فیلمی است آمریکایی با ژانر درام که در تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۰۵ اکران شد. کارگردان این فیلم لاسه هالستروم است که ملیتی سوئدی دارد. این فیلم بر اساس رمانی از مارک اسپرگ ساخته شده است. مورگان فریمن، جنیفر لوپز و رابرت ردفورد در این فیلم ایفای نقش کرده اند. داستان فیلم مربوط به یک دامدار (رابرت ردفورد) اهل ایالت وایومینگ است که قصد دارد رابطه تیره بین دختر خوانده (جنیفر لوپز) و دختر بزرگش را که به تیرگی کشیده شده به صلح و دوستی بازگرداند.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
نام فارسی: یک زندگی نا تمام

نام لاتین: An Unfinished Life 2005

محصول سال و ساخت کشور: ۲۰۰۵ آمریکا, آلمان
هنرمندانی که در این فیلم ایفای نقش داشته اند: Robert Redford, Jennifer Lopez, Morgan Freeman, Josh Lucas و …

به کارگردانی و نظارت:Lasse Hallström

ژانر و موضوع پرداختی داستان: درام
مدت زمان پخش فایل ویدیویی: ۱ ساعت و ۴۸ دقیقه

گروه و رده سنی مجاز برای مشاهده فیلم: تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.

نمره منتقدین به داستان: ۴۹ از ۱۰۰

چکیده ایی از داستان فیلم: «آینار»(ردفورد) روزی روزگاری مزرعه دار موفقی بوده است. «آینار» پسری داشته که سال ها پیش وقتی همسرش، «جین» (لوپز) پشت رل بوده، در تصادف اتومبیل کشته شده است و «آینار» هرگز نتوانسته «جین» را به خاطر مرگ پسرشان ببخشد. اما «جین» و «گریفین» صاحب دختر کوچکی به نام «گریف» نیز بوده اند که «آینار» هرگز او را ندیده تا این که یازده سال بعد جلوی در خانه اش پدیدار می شود. «جین» و «گریف» (گاردنر)، در فرار از دست مرد خشنی به نام «گری» (لوییس)، به مزرعه ی «آینار» پناه آورده اند…
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
 "زندگی ناتمام" رابرت ردفورد در تلویزیون

در خلاصه داستان این فیلم آمده: آینار گیکیسن (ردفورد) زمانی مزرعه‌داری موفق بوده که پس از مشکلاتی که با الکل پیدا کرده، زندگی‌اش در سرازیری سقوط افتاده است. حالا از آن...
فیلم‌های "زندگی ناتمام"، "جواز عبور" و "از دست رفته" برای واحد دوبلاژ سیما دوبله شده است.
 فیلم سینمایی "زندگی ناتمام" به مدیریت دوبلاژ بهرام زند و با حضور گویندگانی چون زهره شکوفنده، منوچهر اسماعیلی، منوچهر زنده‌دل، شهرزاد ثابتی، وحید منوچهری و زهرا سوهانی برای تلویزیون دوبله شد.
این فیلم محصول مشترک آمریکا و آلمان را لاسه هالستروم سال 2005 بر مبنای فیلمنامه مارک اسپراگ و ویرجینیا کورس اسپراگ به مدت 107 دقیقه جلو دوربین برد. در فیلم "زندگی ناتمام" رابرت ردفورد، مورگان فریمن، جنیفر لوپز، دیمین لوییس و بکا گاردنر نقش‌آفرینی کرده‌اند.
 در خلاصه داستان این فیلم آمده: آینار گیکیسن (ردفورد) زمانی مزرعه‌داری موفق بوده که پس از مشکلاتی که با الکل پیدا کرده، زندگی‌اش در سرازیری سقوط افتاده است. حالا از آن سفره رنگین سابق، فقط دوستش میچ باقی مانده که پیش‌تر در کار مزرعه‌داری به آینار کمک می‌کرده و ...
فیلم سینمایی "زندگی ناتمام" با هزینه 30 میلیون دلاری ساخته شد و در سطح جهانی حدود 19 میلیون دلار فروخت. لاسه هالستروم کارگردان فیلم "زندگی ناتمام" متولد 1946 سوئد و سازنده فیلم‌هایی چون "زندگی من به عنوان یک سگ"، "چه چیزی گیلبرت گریپ را می‌خورد؟"، "قوانین خاندان سیدر"، "شکلات"، "کازانووا" و "حقه" است. او دو بار برای فیلم‌های "زندگی من به عنوان یک سگ" و "قوانین خاندان سیدر" نامزد اسکار بهترین کارگردان بوده است.
فیلم سینمایی "جواز عبور" به مدیریت دوبلاژ مریم صفی‌خانی و با حضور گویندگانی چون چنگیز جلیلوند، منوچهر زنده‌دل، علیرضا باشکندی، افسانه پوستی، اکبر منانی، ناصر احمدی،‌ مازیاربازیاران، معصومه آقاجانی، مهرداد ارمغان و ... برای تلویزیون دوبله شد.
این فیلم محصول مشترک اسپانیا، فرانسه و آلمان است که به کارگردانی برتران تاورنیه سال 2002 بر مبنای فیلمنامه‌ای از خودش و ژان دو وور و ژان کوزمو ساخته شد. در این فیلم 170 دقیقه‌ای که آنتوان دوامل موسیقی متن آن را ساخت، بازیگرانی چون ژاک گامبلن، دنی پودالیده، شارلوت کادی، ماری دگرنژه، فیلیپ موریه ژنوئو و لوران شیلینگ نقش‌آفرینی کرده‌اند.
در خلاصه داستان فیلم "جواز عبور" آمده: پاریس 1942ـ 1943. بخش اعظم صنعت سینمای فرانسه تحت نفوذ و کنترل شرکت کنتینانتال فیلمز، یک شرکت فیلمسازی آلمانی است که در سال 1940 توسط آلفرد گرون پایه‌گذاری شد. کارگردانان، فیلمنامه‌نویسان و بازیگران به دو دسته تقسیم شده‌اند: کسانی که معتقدند همکاری با کنتینانتال‌ حالت "پنهان شدن لای دندان‌های تیز گرگ را دارد" و آنانی که این همکاری را تبانی با دشمن تلقی می‌کنند و ...
تاورنیه 66 ساله یکی از مطرحترین فیلمسازان فرانسوی سه دهه اخیر است. "ساعت ساز سن پل"، "قاضی و قاتل"، "یکشنبه در بیرون شهر" و "زندگی و دیگر هیچ" از فیلم‌های مطرح اوست. تاورنیه در 1995 برای فیلم "طعمه" برنده خرس طلایی جشنواره برلین شد و در 1984 برای "یکشنبه در بیرون شهر" جایزه بهترین کارگردان جشنواره کن را از آن خود کرد.
او به تازگی تولید فیلم "مه الکتریکی" با بازی تامی لی جونز را به پایان رسانده است. آنتوان دوامل و ژاک گامبلن برای فیلم "جواز عبور" برنده جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین شدند.
فیلم سینمایی "از دست رفته" به مدیریت دوبلاژ ایرج سنجری و با حضور گویندگانی چون حسین عرفانی، همت مومیوند، مریم صفی‌خانی، شراره حضرتی، زهرا سوهانی، پرویز ربیعی، ظفر گرایی و ... برای تلویزیون دوبله شد.
 
نمایی از فیلم "از دست رفته"
تریلر معمایی آمریکایی "از دست رفته" را بن افلک سال 2007 به مدت 114 دقیقه و با حضور کیسی افلک، میشل ماناگن، مورگان فریمن، اد هریس و جان اشتن ساخت. در خلاصه داستان این فیلم آمده: پاتریک کنزی و انجی گنارو، زوج کارآگاه خصوصی، پرونده خانواده‌ای که دخترشان اخیراً ربوده شده به دست می‌گیرند، اما این پرونده زندگی شخصی و حرفه‌ای آن دو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ...
"بن افلک" سال 1998 برای فیلم "ویل هانتینگ خوب" به همراه مت دیمن برنده اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شد. فیلم "از دست رفته" به خاطر شباهت داستان آن با ماجرای واقعی ناپدید شدن یک دختربچه بریتانیایی از پرتغال در برتیانیا بسیار جنجالی بود.
ایمی رایان برای "از دست رفته" نامزد اسکار بهترین بازیگر زن مکمل شد. فروش جهانی فیلم سینمایی "از دست رفته" 34 میلیون دلار بود.
 
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
نام:مورگان فریمن
تاریخ تولد:1/6/1937
محل تولد:ممفیس-تنسی
همسر:(Jeanette Adair Bradshaw (۱۹۷۹-۱۹۶۷)-Myrna Colley-Lee (۲۰۱۰-۱۹۸۴
زندگی
مورگان فریمن در اول ژوئن سال ۱۹۳۷ در شهر ممفیس ایالت تنسی امریکا به دنیا آمد.

این بازیگر بلند قد و سیه‌چرده سینما با سابقه‌ای طولانی در نقش‌های مکمل و دوم توانسته به عنوان یکی از قطب‌های کاراکترهای فرعی در هالیوود خودش را تثبیت کند.

پس از مدت‌ها کسب تجربه در صحنه نمایش و صفحه کوچک تلویزیون، فریمن با اولین حضور خود در اثری به نام زبل خیابانگرد تماشاگران را شوکه کرد و به خاطر همین نقش، نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل سال 1987 شد.

پس از آن نقش‌های کوچکی در فیلم‌هایی چون بربیکر1980، چشم شاهد 1981، معلمین 1984 ماری، یک قصه حقیقی و آنطور بود اینطور شد هر دو محصول 1985 ایفا کرد.

فریمن از آن پس کوشید تا به جایگاه یک ستاره واقعی سینما برسد، فیلم‌هایی چون شیک و پیک 1988، آتش خودپرستی و رابین‌هود و شاهزاده دزدان 1991 در راستای همین هدف بودند. اما آنچه باعث شد فریمن در نقش منتقدان نیز بدرخشد بازی‌اش در نقش شوفر یک خانم پیر در فیلم رانندگی برای خانم دیزی بود که به خاطر آن برنده اسکار شد.

او با نقش یک پلیس فاسد در فیلم جانی خوش تیپ مسیر جدیدی را در بازیگری آغاز کرد. پس از آن به خاستگاه دیرینش نمایش بازگشت و کمتر در آثار هالیوودی ظاهر شد تا اینکه سرانجام با نابخشوده در سال 1992 ساخته کلینت ایستوود به پرده نقره‌ای بازگشت.

او یک نامزدی اسکار دیگری نیز به خاطر جان بخشیدن به یک زندانی در فیلم تحسین شده در رستگاری در شاوشنگ به دست آورد. از جمله نقش‌های به یاد ماندنی او می‌توان به کاراکتر پیر فیلم هفت اشاره کرد.

فریمن در سال 2005 دوباره با تیم فیلمسازی کلینت ایستوود همراه شد و در فیلم عزیز میلیون دلاری بازی کرد. او در نقش ادی اسکرپ که وظیفه آموزش بوکس را بر عهده دارد بازی تاثیر گذاری از خود نشان داد. بازی او سبب شد که برنده اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در این فیلم شود.

صدای مناسب فریمن باعث شد تا او در چندین برنامه وظیفه گویندگی نیز داشته باشد. او در برنامه‌هایی چون جنگ داخلی آمریکایی، موسسه فیلم‌سازی آمریکایی، کاخ سفید و بسیاری دیگر از برنامه‌ها که در بردارنده صنعت فیلمسازی آمریکا بود، گویندگی کرده است.
بخشی از جوایز
*نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل برای زبل خیابانگرد، 1987
* نامزد اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای هوش خیابانی، 1988
* برنده جایزه خرس نقره‌ای بهترین گروه بازیگری همراه با جسیکا تندی برای فیلم رانندگی برای خانم دیزی، 1990
* نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای رانندگی برای خانم دیزی، 1990
* نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای رستگاری از شاوشنگ، 1995
* برنده اسکار برای نقش مکمل مرد در فیلم عزیز میلیون دلاری، 2005
*برنده جایزه یک عمر فعالیت هنری گلدن گلوب، 2012
فیلم ها
2010-بازنشسته های فوقالعاده خطرناک
2008 - شوالیه تاریکی (لوسیوس فاکس)
2007 -فهرست آرزوها (کارتر چمبرز)
2007 -رفته عزیزم رفته (کاپیتان جک دویل)
2007 -بروس قادر مطلق (خدا)
2006 -قرارداد (فرانک کاردن)
2006 -۱۰ قلم یا کمتر (هیم)
2006 -عدد شانس اسلوین (رییس)
2005 -ادیسون (اشفورد)
2005 -یک زندگی ناتمام
2005 -جنگ دنیاها (راوی)
2005 -بتمن آغاز می کند (لوسیوس فاکس)
2005 -دنی سگه (سام)
2004 -دختر میلیون دلاری (ادی اسکرپ)
2004 -امتیاز بزرگ (والتر کریوز)
2003 -بروس قادر مطلق (خدا)
2003 -سبک‌سری (مایلز اوانز)
2002 -جمع تمام ترس‌ها (ویلیام کابوت)
2002 -گناهان بزرگ (چارلی گرایمز)
2000 -پرستار بتی (چارلی)
2000 -مظنون (ویکتور بنزت)
1998 -تأثیر عمیق (رییس‌جمهور تام بک)
1998 -باران سخت (جیم)
1997 -آمیستاد (تئودور جوادسون)
1997 -دخترها رو ببوس (دکتر الکس کراس)
1996 -واکنش زنجیره‌ای (پل شانون)
1996 -مول فلاندرز (هیبی)
1995 -هفت (کاراگاه ویلیام سامرست)
1995 -شیوع (بیلی فورد)
1994 -رستگاری از شاوشنگ (رد)
1992 -نابخشوده (ند لوگان)
1991 -رابین هود-پادشاه دزدان (آزیم)
1989 -افتخار (سرگروهبان جان راولینز)
1989 -رانندگی برای خانم دیزی (هوک کولبرن)
1989 -جانی خوش‌تیپه (ستوان درونز)
1988 -بر من تکیه کن (جو کلارک)
1988 -تمیز و موقر (کرگ)
1987 -هوش خیابانی (سیاه سریع)
1985 -ماری (چارلز تروبر)
1984 -معلم‌ها (لوییس)
1981 -شاهد عینی (ستوان بلاک)
1981 -مرگ یک پیامبر (ملکم ایکس)
1973 -تیغ (کریس)
1971 -چه کسی می‌گوید که من نمی‌توانم یک رنگین‌کمان بکشم (آفرو)
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



یافته ها در سایت رها ماهرو : فیلم عقرب مایکل وینر . فیلم خبر خاصی نیست . کانال چای شیرین تلگرام . نقدسریال نفس گرم . بازیگران دزدان دریایی ساخت کره . نقد فیلم بادیگارد . ماساهیرو شینودا فیلم . موضوع فیلم بیداری . تصاویر جسیکا لاندس . سونیا پوریامین . کانال تلگرام سخن بزرگان . نظرات مردم در مورد سریال دردسرهای عظیم

فیلم شرافت سامورایی ساخته یوجی یامادا

شرافت سامورایی
2006 ژاپن
Love and Honour

Dir:Yôji Yamada


http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/1598/LoveandHonour.jpg
پخش چهار فیلم جدید در مهر ماه از شبکه نمایش
شبکه نمایش طبق برنامه ریزی و سیاست جدید، قصد دارد هر ماه فیلم ها و سریال های جدیدی را به نمایش بگذارد.
به گزارش حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از روابط عمومی سیما، شبکه نمایش طبق برنامه ریزی و سیاست جدید، قصد دارد هر ماه فیلم ها و سریال های جدیدی را به نمایش بگذارد. بر اساس همین برنامه ریزی مهر ماه امسال چهار فیلم با عنوان های «شرافت سامورایی»، «داستان بی پایان ها 3»، «داستان های خودمانی» و «مدافعین شهر» از شبکه نمایش پخش خواهد شد.
 



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم شرافت سامورائی به کارگردانی یوجی یامادا برای ما بنویسید و بفرستید.



شروعی نو در «شرافت سامورایی»
 
فیلم «شرافت سامورایی» محصول سال 2006 کشور ژاپن ساخته یوجی یامادا، کارگردان شناخته شده ژاپنی که برای این فیلم نامزد جایزه بهترین کارگردان آکادمی سینمای ژاپن شده است.
 
این درام خوش ساخت داستان سامورایی جوانی با نام شینوجو را روایت می کند که طی یه حادثه بینایی خود را از دست می دهد. با از دست رفتن بینایی حالا همسر اوست که سعی دارد او را به شروعی نو و تلاش برای حفظ شرافت سامورایی اش تشویق کند.
 
این عنوان از فیلم های موفق سال 2007 ژاپن بود که در سه رشته برنده جایزه آکادمی سینمای ژاپن شد و در نه رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن نیز نامزد دریافت جایزه بود.
 
«داستان بی پایان» به پایان می رسد
 
قسمت سوم فیلم «داستان بی پایان» محصول 1994 کشور آلمان، پایانی است بر این داستان که سال 1984 با کارگردانی ولفگانگ پیترسون آغاز شد.
 
در این قسمت باستین مشکلاتی با گروهی از بچه های قلدر مدرسه دارد. این گروه کتاب فانتزیا رو دزدیده اند و باعث به وجود آمدن دروازه ای بین زمین و سرزمین فانتزیا شده اند. از نکات جالب این قسمت بازی جک بلک نوجوان در نقش سرکرده گروه قلدر است. جک بلک برای بازی در فیلم کینگ کنگ و صداپیشگی پاندای کنگ فو کار مشهور است.
 
پیتر مک دونالد کارگردان فیلم که بیشتر برای دستیاری کارگردانان مطرح سینما از جمله تیم برتون و جیمز گان شناخته شده است.
 
«داستان های خودمانی» از سینمای آرژانتین
 
فیلم «داستان های خودمانی» فیلمی از سینمای آرژانتین، که از جمله ساخته های موفق سال 2002 این کشور بوده و جایزه بهترین فیلم جشنواره کندور سینمای آرژانتین را به دست آورده است.
 
این فیلم داستان سه آدم متفاوت و یک کودک را روایت می کند که هر یک در راهی متفاوت قدم گذاشته اند و هر یک رویاهایی متفاوت را دارند که در نهایت در نقطه ای از داستان سرنوشت همه آنها به هم گره می خورد.
 
«داستان های خودمانی» ساخته کارلوس سورین است و خاویر لومباردو و آنتونیو بندیکت در این فیلم نقش آفرینی کرده اند. 
 
«مدافعین شهر» ریگا  
 
فیلم «مدافعین شهر» محصول 2007 کشور لیتوانی به داستان دفاع مردم لیتوانی از پایتخت کشور خود، ریگا در طول جنگ جهانی اول اشاره دارد. فیلم وقایع سال 1919 را در جریان یورش ارتش آلمان به ریگا را نمایش می‌دهد.
 
این فیلم محصول سینمای کمتر دیده شده لیتوانی و اثر آیگراس گروبا کارگردان لیتوانیایی است. یانیاس رینیس و الیتا کویانا از جمله بازیگران این فیلم هستند.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/0/08/Love_and_honor.jpg/220px-Love_and_honor.jpg
 نقد و بررسی فیلم Love and Honor (عشق و شرافت)

Love and Honor (عشق و شرافت)
    ----۲ نوامبر ۲۰۰۷ --- درام،عاشقانه ---۱۲۱ دقیقه PG-13

کارگردان : Yôji Yamada

نویسندگان : Yôji Yamada, Shûhei Fujisawa

بازیگران : Takuya Kimura, Rei Dan, Mitsugorô Bandô

خلاصه داستان : فیلم "عشق و شرافت" نگاهی دارد به رابطه بین یک سامورایی نابینای جوان و همسرش که برای دفاع از افتخارات او فداکاری می کند...


ماهنامه سینمای نقد فارسی (هنر سینما)  - امتیاز ۸ از ۱۰ (۴ از ۵)

یوجی یامادا ظاهرا جزو معدود فرزندان خلف سینمای کلاسیک و باشکوه ژاپن است.او با ساخته هایش یاد و خاطره شاهکارهای غول هایی همچون کوروساوا ، میزوگوشی و کوبایاشی را برایمان زنده می کند.البته او خود فیلمسازی باسابقه است و از دهه شصت تا به حال با ساخت چهل فیلم کارنامه پربار و حسرت برانگیزی برای خویش رقم زده است.

عشق و شرافت آخرین قسمت از سه گانه سامورایی-عاشقانه یوجی یاماداست. سه گانه ای که با فیلم عالی و تحسین شده سامورایی سپیده دم (بهترین قسمت سه گانه) آغاز و پس از فیلم خوب تیغه پنهان با همین فیلم عشق و شرافت پایان می یابد. یامادا در بسیاری از آثارش خصوصا این سه گانه تعهد و تمایل خود به سنت ها و ارزش های گذشته را آشکارا بیان می دارد. شاید از این جهت مشی او در فیلمسازی شبیه به کوروساوا باشد که وی هم حجم کثیری از آثارش پیرامون اسطوره ها و داستان های کهن ساخته شده بود و اعتقاد داشت فرهنگ مدرن وارداتی خطرناک است و باید به سنت ها و رسوم ناب گذاشته رجوع کرد. در هر سه فیلم از سه گانه یامادا سامورایی ها به عنوان شخصیت های محوری مطرح می گردند که در واقع با یک نگاه عمیق در می یابیم که یامادا سامورایی و فرهنگ اصیل سامورایی را به عنوان نمادی از فرهنگ کلی ژاپن در گذشته دور مد نظر دارد و با تمام وجود آن را می ستاید. می توان گفت تفاوتی که کارهای یامادا با دیگر کلاسیک سازان ژاپنی دارد در نوع نگاه شاعرانه و لطیفی است که به سامورایی ها دارد.در فیلم های او وجهه دیگری از زندگی یک سامورایی را مشاهده می کنیم . از حجم شمشیزنی و مبارزات به شدت کاسته شده و در عوض زندگی خانوادگی (و عاشقانه) و درون منزل پررنگ شده است . آثار او در دوران افول سامورایی ها و جایگزینی فرهنگ نظامی مدرن می گذرند و انتخاب این دوران به یامادا کمک کرده با تمرکز بر حیات سامورایی هایی که انگار بواسطه پایبندی به سنت های ارزشمند در زمانه خودشان غریبند تلنگری به فراموشکاران بزند! قصه فیلم درباره یک سامورایی جوان و برومند است که شغلش پیش مرگی ارباب است.به این معنا که او و تعدادی دیگر از همکاران سامورایی اش وظیفه دارند غذاهای عالیجناب را قبل از خوردن ایشان بچشند که اگر احیانا مسموم بود آنها مریض شوند و آسیبی به ارباب نرسد.سامورایی جوان قصه ما بواسطه خوردن یک غذای خاص (در غیر فصل خوردنش) به شدت مریض و در نهایت کور می شود! حال او با کمک و فداکاری همسر مهربانش با این مشکل خود سَر می کند اما اتفاقاتی در راه است... به مانند دو قسمت دیگر از تریلوژی باشکوه یامادا باز هم در این فیلم ماجراها و مصائب سامورایی های اصیل و متعهد را می بینیم که تحت حکومت ظالمانه نظام فئودالی زندگی سخت و پرمشقتی را سپری می کنند.در این فیلم هم یک سامورایی خانواده دار و مهربان را می بینیم که سرش به کار خودش گرم است و دنبال دردسر نیست اما این حکومت ستمگر و غاصب وقت است که گویا دلش نمی خواهد سامورایی های شریف و با اصالت زندگی آسوده ای داشته باشند. فیلم از همان ابتدا که شینوجو با شوخی و تمسخر درباره اینکه حاکم اصلا پیش مرگ هایش را نمی بیند و آنها تنها در آشپزخانه غذای او را تست می کند ، با زنش حرف می زند ، مضمون مورد نظرش را طرح می کند که قرار است ظلم و استبداد و بی رحمی آن دوران را ترسیم کند.اصلا آن نماهایی که از حاکم در پشت پرده با آن چهره سرد و بی روح و مغرورش می بینم خودش گویای همه چیز است.سکانسی که پیش مرگ ها به ردیف نشسته و با آن حالت محقرانه و مضحک هرکدام یکی از چندمدل غذای حاکم را امتحان می کنند به خوبی وضعیت خفت بار آنها را نمایش می دهد.انتظاری که از یک سامورایی با آن شمشیری که به کمرش بسته می رود این است که در راه حفظ ارباب و حکومتش مبارزه و جنگاوری کند و افتخار کسب نماید اما وضع به جایی رسیده که آنها باید غذا مزمزه کند . هرچند این وضعیت نابسمان در ظاهر جبر نظام حاکم است اما خود سامورایی ها هم مشکل چندانی با این موضوع ندارند و ترجیح می دهند با یک کار ساده و بدون دردسر به جای مبارزه و خطرات آن پول خوبی در آورند و شکم خود و زن بچه شان را سیر کنند. حال بعد از اینکه شینوجو بخاطر حفظ جان حاکم ، کور و ناتوان می شود تنها تشکر عالیجناب از او این است که پس از کلی معطلی او در گرما و بین پشه ها یک ثانیه بیاید سری تکان دهد و بگوید «تموم شد! برید پی کارتون!» آن سکانس (که با وجود اغراقش سکانس درخشانی است) دیگر اوج حقارت و خاک بر سری سامورایی هاست. یک نقطه قوت مهم فیلمنامه اثر این است که به اندازه کافی داستان دارد و تا پایان به صورت منسجم و یکدست قصه اش را برای ما تعریف می کند.مثلا پس از آن ماجرای کوری و زندگی خفت بار شینوجو نقطه عطف بعدی یعنی ماجرای آن افسر مقام دار و ارتباطش با کایو (همسر شینوجی) پیش می آید و تا پایان فیلم کم کم جزئیات و تبعات این رابطه تا رسیدن به دوئل نهایی باز می شود.ماجرایی که البته باز در خدمت مسئله کلی فیلم یعنی نقد نظام حاکم و اثبات افتخار و شرافت سامورایی اصیل است. جالب است هر سه قسمتِ تریلوژی یامادا با یک دوئل ختم می شوند که از سر اجبار به سامورایی قصه تحمیل می شود.البته در هر سه فیلم سامورایی های قوی و شمشیرزن هایی ماهر را می بینیم لکن همانطور که شرحش گذشت آنها ترجیح می دهند سرشان به کار و خانواده شان گرم باشد و دنبال دردسر نیستند مگر اینکه مجبور به مبارزه و خشونت شوند که از بد ماجرا و بخاطر شرایط ناگواری که نظام وقت برایشان به وجود می آورد بالاجبار تن به مبارزه می دهند! مبارزه ای که همیشه برنده اش اصالت و شرافت سامورایی و بازنده اش زورگویی ، ستم و خیانت نظام فاسد وقت است. عشق اما همیشه منجی نهایی و تنها امیدی است که به سامورایی های خسته و بی رمق یامودا کمک می کند تا همچنان ادامه دهند و بتوانند در آن دنیای تاریک و تلخ طاقت بیاورند .


منبع: شماره اول ماهنامه سینمایی نقد فارسی (هنر سینما)

%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
Love and Honor

Directed by     Yoji Yamada
Produced by     Junichi Sakamoto
Takeo Hisamatsu
Hiroshi Fukazawa
Ichiro Yamamoto
Written by     Yoji Yamada
Eriko Hiramatsu
Ichiro Yamamoto
Shūhei Fujisawa (original story - The Blind Sword: Echo Of Vengeance)
Starring     Kimura Takuya
Dan Rei
Takashi Sasano
Bandō Mitsugorō X
Music by     Isao Tomita
Cinematography     Mutsuo Naganuma
Edited by     Iwao Ishii
Distributed by     Japan Shochiku
USA Funimation
Release dates
   

    2006

Running time
    118 minutes
Country     Japan
Language     Japanese
Box office     $33,755,574[1]

Love and Honor (武士の一分 Bushi no Ichibun?, literally "Warrior's Honor") is a 2006 film set in Japan of the Edo period. It is the final film in Yoji Yamada's acclaimed Samurai Trilogy (Twilight Samurai (2002) and The Hidden Blade (2004)).

داستان فیلم

Shinnojo, a low level samurai, lives with his pretty, dutiful and loyal wife Kayo. He has come to find his position in a castle as a food-taster for a feudal lord to be boring and pointless, and talks about opening a kendo school open to boys of all castes where he can teach the use of the sword. Before he can act on his dream he becomes ill with a fever after tasting some sashimi made from shell fish, but an investigation reveals that the poisoning was not due to a human conspiracy, but a poor choice of food out of season. After three days he awakes but finds that the toxin from the food has blinded him. Kayo is summoned by Shinnojo's family to explain how the couple will survive. His uncle laments that he no longer knows anybody with influence in the castle, and asks Kayo if she knows of anybody. She relates how Toya Shimada, the chief duty officer in the castle and a samurai of high rank, offered to help and they tell her to act upon his offer of assistance. A message from the castle brings the good news that Shinnojo's stipend of rice will remain the same, and for life but his aunt tells him that Kayo was seen with another man. He has Tokuhei, his faithful servant, follow her. Kayo notices that she is being followed, and although Tokuhei offers to cover for her, she reveals to Shinnojo that Shimada offered to help but with a price, shown when he forced himself upon her. He then solicited three additional trysts by threatening to tell Shinnojo about the first. An enraged Shinnojo divorces her and orders her out of his house. When it is revealed to him that Shimada had nothing to do with maintaining his stipend, but that it came out of gratitude from the lord of the clan himself, Shinnojo seeks to renew his skill with the sword as a blind man to avenge the dishonor of Kayo. Through Tokuhei, he sends a message to Shimada to set up a duel, with the additional message to not underestimate him. The two samurai meet at the stables near the river to decide their destinies. In the subsequent fight Shinnojo cuts off Shimada's arm. He leaves Shimada to live a horribly disfigured life, telling Tokuhei that he has now avenged Kayo's dishonor. The next day Shinnojo is informed that the injured Shimada refused to tell anyone what had happened or who injured him in the duel. That night Shimada committed seppuku and killed himself, as a samurai cannot live with only one arm. He dies without anyone knowing of his sin against the Mimura family, his violation of Kayo, or his own dishonorable injury by a blinded man. Tokuhei tells Shinnojo he has found a girl to work in the kitchen and cook for him. After one taste of the girl's food, Shinnojo recognizes his wife's cooking, and calls Kayo to come into the house. Shinnojo and Kayo reconcile, with an understanding that they will begin their life together anew.

بازیگران :

    Kimura Takuya - Mimura Shinnojo
    Rei Dan - Mimura Kayo
    Sasano Takashi - Tokuhei
    Nenji Kobayashi - Higuchi Sakunosuke
    Ogata Ken - Kibe Magohachiro
    Momoi Kaori - Hatano Ine
    Bandō Mitsugorō X - Shimada Toya

جوایز و نامزد ها

2005 Awards of the Japanese Academy[2]

    Best Supporting Actor - Takashi Sasano
    Best Cinematography - Mutsuo Naganuma
    Best Lighting - Takeshi Nakasu
    Nomination - Best Film
    Nomination - Best Actor - Takuya Kimura (Declined his nomination)[3]
    Nomination - Best Actress - Rei Dan
    Nomination - Best Supporting Actress - Kaori Momoi
    Nomination - Best Director - Yôji Yamada
    Nomination - Best Screenplay - Yôji Yamada, Emiko Hiramatsu, and Ichirô Yamamoto
    Nomination - Best Editing - Iwao Ishii
    Nomination - Best Art Direction - Mitsuo Degawa
    Nomination - Best Music Score - Isao Tomita
    Nomination - Best Sound - Kazumi Kishida

2007 Blue Ribbon Awards

    Best New Actress - Rei Dan

2007 Cinemanila International Film Festival

    Nomination - International Competition - Yôji Yamada

2007 Kinema Junpo Awards

    Best Supporting Actor - Takashi Sasano also for The Hardest Night!!
    Best New Actress - Rei Dan

2007 Mainichi Film Awards

    Best Supporting Actor - Takashi Sasano also for The Hardest Night!!
    Best New Talent - Rei Dan

2007 Nikkan Sports Film Awards

    Yujiro Ishihara Award - Yôji Yamada
    Best Supporting Actor - Takashi Sasano

2007 Shanghai International Film Festival

    Best Music Score - Isao Tomita

فستیوال فیلم

    Official Selection Moscow International Film Festival
    Opening Film Panorama Special Berlin International Film Festival
    Official Selection Hawaii International Film Festival

خانه رسانه

The film was released in DVD by Funimation in 2008. It is both in English dialogue and in the original Japanese dialogue with English subtitles.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
گویندگان فیلم شرافت سامورایی
نویسنده :محسن سلطانی

فیلم شرافت سامورایی
محصول 2006 ژاپن
نام اصلی :Love and Honour
گویندگان: آقای سعید شیخ زاده............... شینو کیمورا
خانم مریم رادپور................... کایو(همسر کیمورا)
استاد جواد پزشکیان................ توکوهی
استاد اکبرمنانی.................... افسر ارشد وظیفه
بانو مهین برزویی.................... خانم هاتانا
استاد محمد علی دیباج.............. پیشکار اعظم . یک رل دیگر
آقای حسین نورعلی................... طبیب. یک رل دیگر
آقای شایان شام بیاتی...................... عالیجناب. یک رل دیگر
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



جستجوی شما در سایت رها ماهرو : اسم زن باردار در فیلم جنگل تخته سیاه 1955 . فراماسونری در فیلم انتقام جویان . فیلم مخوام خارجی . به دنبال بهاران . جرمیا جانسون . دانلود فیلم central do brasil  . بازیگران فیلم سینمایی خانواده آشپز . دانلود فیلم ایستگاه مرکزی . بازیگر زن فیلم پرواز فونیکس . نقد فیلم خبر خاصی نیست . قصه بابا ثمور . فیلمی با بازی باران کوثری و پانته آ بهرام. فرهاد اصلانی

فیلم بدون توقف ساخته ژاومه کویت سرا

بدون توقف
2014 آمریکا
Non-Stop

Dir:Jaume Collet-Serra



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم بدون توقف به کارگردانی ژاومه کویت سرا برای ما بنویسید و بفرستید.



بدون توقف
فیلم محصول سال 2014
بدون توقف فیلمی اکشن-رمز آلود، به کارگردانی جاومه کوله-سِرا است . از ستارگان این فیلم می‌توان به لیام نیسون و جولیان مور اشاره کرد. این فیلم ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ در ایالات متحده آمریکا به نمایش درآمد.
تاریخ اکران: ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۴ م. (پاریس)
کارگردان: ژاومه کویت-سرا
مدت زمان فیلم: ۱ ساعت ۴۶ دقیقه
آهنگ‌ساز: جان اتمن
شخصیت‌های فیلم: بیل مارکس، جن سامرز، جک هموند، تام بوون، بیشتر
بازیگران
لیام نیسون (بیل مارکس)
جولیان مور (جن سامرز)
میشل داکری (نانسی)
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
بدون توقف (فیلم ۲۰۱۴)

کارگردان     جاومه کوله-سِرا
تهیه‌کننده     جوئل سیلور
فیلمنامه‌نویس     جان دبلیو. ریچاردسون
کریس روچ
رایان اینگل
بر پایه     شخصیت‌ها:
جان دبلیو. ریچاردسون
کریس روچ
بازیگران     لیام نیسون
جولیان مور
اسکات مک نایری
میشل داکری
نیت پارکر
جیسون باتلر هارنر
انسون مونت
لوپیتا نیونگو
موسیقی     جان اُت من
فیلم‌برداری     فلاویو مارتینز
تدوین     جیم می
شرکت
تولید    
استودیو کانال
قاب نقره‌ای
توزیع‌کننده     یونیورسال استودیوز

تاریخ‌های انتشار
۲۸ فوریه ۲۰۱۴

مدت
    ۱۰۶ دقیقه
کشور     ایالات متحده آمریکا
فرانسه
بریتانیای کبیر
زبان     انگلیسی
آلمانی
بودجه     ۵۰ میلیون دلار

بدون توقف (به انگلیسی: Non-Stop) فیلمی اکشن-رمز آلود، به کارگردانی جاومه کوله-سِرا است . از ستارگان این فیلم می‌توان به لیام نیسون و جولیان مور اشاره کرد. این فیلم ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ در ایالات متحده آمریکا به نمایش درآمد.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/8/87/Non-Stop2014Poster.jpg/220px-Non-Stop2014Poster.jpg
خلاصه داستان

بیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرال ورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش با موقعیتی تروریستی مواجه می‌شود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی می‌فرستد و در آن تهدید می‌کند که اگر ۱۵۰ میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر ۲۰ دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد…
آمار فروش

این فیلم در بیش از ۳،۰۹۰ سینما در ایالات متحده و کانادا به نمایش در آمده است. فروش این فیلم در روزهای اول اکران به ۱۰ میلیون دلار رسید. و در هفته اول اکران با کسب ۲۸ میلیون دلار رتبه نخست را کسب کرد.
تولید

این فیلم در استودیو یونیورسال استودیوز ضبط و به بهره‌برداری رسیده است.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
هیجان انگیز › فیلم های 2014 › فیلم بدون توقف 2014 Non-Stop

کارگردان: Jaume Collet-Serra

ژانر: اکشن – معمایی – هیجان انگیز

کشور سازنده: آمریکا – فرانسه – انگلیس

بازیگران: Liam Neeson, Julianne Moore, Scoot McNairy

شرکت تولید کننده: StudioCanal, Anton Capital(ACE), Silver
دسته بندی ها: اکشن, فیلم های 2014, معمایی, هیجان انگیز.

یک مامور امنیتی پرواز در هواپیما بعد از اینکه پیام هایی مبنی بر یک باج گیری دریافت می کند، وارد عمل می شود. 150 میلیون دلار باید به حساب شخص باج گیر منتقل شود و یا اینکه جان تمام مسافران هواپیما به خطر می افتد…

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/1957/NonStop-1.jpg
 نقد و بررسی فیلم Non-Stop (بدون توقف) با بازی لیام نیسون

Non-Stop (بدون توقف)
    ----28 فوریه 2014---اکشن، هیجانی، رازآلود---106 دقیقه PG

کارگردانNonStop: Jaume Collet-Serra

نویسندگان : Christopher Roach, John W. Richardson

بازیگران : Liam Neeson, Julianne Moore, Scoot McNairy

خلاصه داستان : بیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرال ورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش با موقعیتی تروریستی مواجه می‌شود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی می‌فرستد و در آن تهدید می‌کند که اگر 150 میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر 20 دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد...

منتقد:جیمز برادینلی-امتیاز 6.3 از 10 (2.5 از 4)

اگر فیلمنامه‌ای از آلفرد هیچکاک را به دست مایکل بِی بسپرید نتیجه کار اتفاقی شبیه به «بدون توقف» می‌شود. این فیلم در عین داشتن توانایی کافی برای سرگرم کردن مخاطب، طوری ساخته شده که مخاطب از لذت بردن از آن احساس عذاب وجدان می‌کند. یکی از نتایج آن اتفاق مذکور این است که «بدون توقف» چند ساعت پر تعلیق در پیش روی بیننده قرار می‌دهد صرفا برای اینکه سر حد ساده لوحی اش را بسنجد. این فیلم را باید در دسته فیلمهای جذاب عذاب آور قرار داد، که هرچند دوست ندارید دوست داشته باشید باز هم دوستش دارید. برای آنان که با تماشای فیلمهای اکشن لیام نیسون (مانند «ربوده شده»، «ربوده شده 2»، «خاکستری»، ...) طرفدارش شده اند باید بگویم که این فیلم هم یکی دیگر از آن دست فیلمهاست و به هر آنچه وعده بدهد عمل میکند.

Non Stopبیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرال ورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش به مقصد لندن بر فراز اقیانوس اطلس با موقعیتی تروریستی مواجه می‌شود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی می‌فرستد و در آن تهدید می‌کند که اگر 150 میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر 20 دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد. در ابتدا بیل نمی داند در پاسخ به این پیام چه عکس العملی نشان دهد. این موضوع را با همکار مارشالش جک هموند (با بازی انسون مونت) در میان می‌گذارد و به خلبان و مهماندار هواپیما (نانسی، با بازی میشل داکری) Non Stopاطلاع می‌دهد. زمان مقرر می‌گذرد و با پیدا شدن سر و کله یک نفر بیل مجبور می‌شود موقعیت را جدی بگیرد. اما مشکلی وجود دارد: نقشه آن تروریست تنها به کسب پول هنگفت ختم نمی‌شود، بلکه در پی پاپوش سازی برای بیل است.

این فیلم هیجانی هواپیمایی چند نقطه قوت و ضعف آشکار دارد. از یک سو فضای محدود و شخصیت‌های انگشت شمار زمینه را برای یک فیلم هیجانی رازآلود کلاسیک فراهم می‌آورد. از سوی دیگر خیلی راحت اکشن آن ممکن است احمقانه جلوه دهد. «بدون توقف» در استفاده از Non Stopنکته اول بسیار موفق است اما به محدوده مورد دوم هم وارد می‌شود. با این حال به اندازه «مارها در هواپیما» هم احمقانه نمی‌شود. این فیلم بیشتر شبیه به «نیروی هوایی یک» اثر 1997 ولفگانگ پترسون با بازی هریسون فورد در نقش رئیس جمهور آمریکا است، هرچند به اندازه ی آن پیچ در پیچ نیست. داستان پر از حفره است و برخی کاملا واضح به چشم می‌آیند. جاومه کوله-سِرا (Jaume Collet-Serra) کارگردان اثر (که پیشتر نیز با نیسون در «ناشناس» همکاری داشته است) و فیلمنامه نویسانش به خوبی سعی کرده اند این حفره ها را پنهان کنند. تعداد کمی از مخاطبان با مواجهه با اتفاقاتی که در فیلم رخ می‌دهد احساس می‌کنند فریب خورده اند. شیه روایت داستان هم در ایجاد پیچش ها و تغییرات سهیم است، که باعث می‌شود بعضی از آنها باورپذیرتر به نظر برسند. شاید برخی این فیلم را هیچکاک پسند بپندارند، هرچند او هم یک بدبینی که تدریجا شخصیت‌هایش را به نابودی بکشاند را به صحنه‌های مبارزه برق آسا ترجیح می‌داد.

Non Stop

نیسون، که پیش از بازی در نقش شوالیه جِدای و دشمن بتمن شباهت چندانی به قهرمانان اکشن نداشت، حالا در دید مخاطبان به واسطه ظاهر شریف و اخلاقمداری اش برای این گونه نقشهای قهرمانی انتخابی مناسب جلوه می‌کند. حتی با وجود نقص‌های فراوان در شخصیت بیل (که الکلی و سیگاری است و عموما خوش برخورد نیست) باز هم به سرعت طرف او را می‌گیریم. بیشتر مسافران هواپیما بازیگران بینام هستند، به جز جولیان مور که نقش زنی که در صندلی کناری بیل نشسته را بازی می‌کند. دیگری هم میشل داکری (از سریال دانتون ابی) در نقش مهماندار هواپیما است. بینندگان تیزبین احتمالا لوپیتا نیونگو که Non Stopنامزد [برنده] اسکار شده است را در نقشی کوتاه به عنوان یک مهماندار دیگر تشخیص خواهند داد، که در این فیلم حدود سه خط دیالوگ دارد. با فرض اینکه او اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را برای «12 سال بردگی» کسب کند، می‌توان مطمئن بود که در آینده دیگر او را در چنین نقشهای جزئی مشاهده نخواهیم کرد.

«بدون توقف» یک سرگرمی فراموش شدنی و دور ریختنی است. بیشتر شبیه هله هوله‌ی سینمایی است؛ به هنگام مصرف خوشمزه است اما پس از آن هیچ ارزش ماندگاری ندارد. این فیلم در میان مردم بازخورد خوبی داشته، و از آنجا که این روزها مردم لیام نیسون را به سادگی به عنوان یک قهرمان اکشن می‌پذیرند، به احتمال زیاد در گیشه‌ها نیز موفقیت خوبی کسب خواهد کرد. «بدون توقف» به مدت دو ساعت مفرح است، اما پس از یکی دو روز از یادها خواهد رفت.


اختصاصی نقد فارسی

مترجم: سید مجتبی حسینی
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
فیلم بدون توقف (Non-Stop)      فیلم بدون توقف
امتیاز      ژانر     تاریخ اکران     مدت زمان فیلم
   

اکشن ، هیجان انگیز
   

28 مارس ۲۰۱۴

(ایالت متحده )
   
 106 دقیقه

http://files.wikipg.com/images/kc3/context/files/MV5BOTI3NzcxMjkzMl5BMl5BanBnXkFtZTgwMDY0NTQ0MDE%40._V1_SX214_%281%29.jpg

خلاصه : بیل مارکز یک مارشال نیروی هوایی ارتش ایالات متحده است که در جریان یک سفر هواپیمایی ، پیامک های رمزآلودی دریافت می کند که در آن از او خواسته شده از دولت آمریکا مبلغ 150 میلیون دلار دریافت کرده و به یک حساب منتقل کند در غیر اینصورت هر 20 دقیقه، یک مسافر هواپیما کشته خواهد شد و ...

کارگردان : جوآم کولت سرا
فیلم نامه : جان ریچاردسون ، کریستوفر روچ
بازیگران : لیام نیسن ، جولیان مور ، اسکوت مکنیری ، آنسون ماونت ، نیت پارکر ، جیسون باتلر هارنر
 
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



آمار تازه سایت رها ماهرو : دانلود دوبله sherlock holmes and the voice of terror  . دانلود فیلم شرلوک هلمز بازیل راتبون دوبله . سینمایی جرمیا جانسون . داستان فیلم جرمیا جانسون . جرمیا جانسون ویکی پدیا . خلاصه فیلم جرمیا جانسون . فیلمی که باران کوثری وحبیب رضایی بازی کردن . فیلم خانواده اشپز ویکى پدیا . فیلم سینمایی تخیلی دختری که مغزش 100%