رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

تامی تراکتور ساخته جری هیبرت

تامی تراکتور

رها ماهرو : تامی تراکتور نام یک انیمیشن 52 قسمتی است که در حال حاضر از شبکه پویا در حال پخش است . لطفا نظرات و انتقاداتتان را به وبسای رها ماهرو بفرستید .


مجموعۀ «تامی تراکتور» Tractor Tom برای گروه سنی خردسال تولید شده است.
اطلاعات تکمیلی

    کارگردان: جری هیبرت
    نویسنده: Mark Holloway, Chris Trengove
    انیماتور: اسلاو استودیو
    موسیقی: مارک سایر-وید
    تکنیک: سه بعدی کامپیوتری
    تعداد قسمت: 52
    مدت: 11 دقیقه‌ای
    شرکت سازنده: Charlotte Loynes

:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.
http://www.pooyatv.ir/media/k2/items/cache/0c307f27b59ede3431273a7b33494bc4_XL.jpg
لیست قسمت ها

تامی تراکتور: گودال بزرگ   
تامی تراکتور
گودال بزرگ   
 
   
تامی تراکتور: مرغای سر به هوا   
تامی تراکتور
مرغای سر به هوا   
 
   
تامی تراکتور: کی تنیس بازی میکنه؟   
تامی تراکتور
کی تنیس بازی میکنه؟   
 
تامی تراکتور: گلهای زیبا   
تامی تراکتور
گلهای زیبا   
 
   
تامی تراکتور: ببین و بگو   
تامی تراکتور
ببین و بگو   
 
   
تامی تراکتور: گردش در روز تعطیل   
تامی تراکتور
گردش در روز تعطیل   
 
تامی تراکتور: مترسک جدید   
تامی تراکتور
مترسک جدید   
 
   
تامی تراکتور: جشنی برای یک دوست   
تامی تراکتور
جشنی برای یک دوست   
 
   
تامی تراکتور: موا غمگین   
تامی تراکتور
موا غمگین   
 
تامی تراکتور: به دنبال گنج   
تامی تراکتور
به دنبال گنج   
 
   
تامی تراکتور: شغلی برای کالی   
تامی تراکتور
شغلی برای کالی   
 
   
تامی تراکتور: پرشی بلند   
تامی تراکتور
پرشی بلند   

:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.:.



نظرات 1 + ارسال نظر
مریلا شکوهی دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:11 ق.ظ http://nimkatma.blogfa.com

چند خبر قدیمی قدیمی


«محمود فرشچیان» با دست پر در تهران

محمود فرشچیان با دست پر از آمریکا به ایران آمده تا نمایشگاهی از آثارش را با عنوان «دوباره اصفهان» در شهر اصفهان برپا کند. به گزارش ایسنا، این هنرمند نقاش و مینیاتوریست نامدار ایرانی که سال هاست شاه کارهایش را در ینگه دنیا خلق کرده و به ایران می آورد، دو اثر تازه با نام های «غدیر خم» و «توفان مقدس» - ماجرای به صلیب کشدن حضرت عیسی مسیح (ع) - را به پایان رسانده و می خواهد با موضوع حضرت زهرای اطهر (س) کار تازه ای را خلق کند. او گفت که تابلوی غدیر خم در مرحله اتمام است و توفان مقدس با موضوع مسیح (ع) نیز متفاوت از تابلوهایی که تاکنون در این حوزه کار شده، به پایان رسیده است. به گفته خلق این آثار، «غدیر خم» ابعادی حدود 103 در 80 دارد و «توفان مقدس83 » در 56 سانتی متر است. وی تاکید کرد که در توفان مقدس احترام به مسیح (ع) را نشان داده و تلاش کرده است تا عظمت این پیامبر بزرگوار را به نمایش درآورد. این آثار قرار است به موزه فرشچیان در مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد سپرده شوند. فرشچیان بابیان این که تلاش می کند که در آثار هنری اش احساس روحی و نزدیکی به بارگاه احدیت وجود داشته باشد، گفت: تا هنگامی که عمرم باقی است به این کار ادامه خواهم داد. او اکنون در تدارک برپایی نمایشگاهی از آثار در شهر اصفهان است. به گمان این هنرمند نقاش، استقبال جوانان ایرانی از هنر جدی است و که در این میان توجه به هنر و هنرمند موجب اعتلای این رشته خواهد شد. وی با یادآوری این که زمانی هنرمندان نگارگر ایران، 10 مرد و چهار زن بودند، عنوان کرد: اکنون سال هاست که این تعداد به 450 نگارگر مرد و 250 نگارگر زن رسیده است که کارهای قابل قبولی نیز ارایه می کنند. فرشچیان با بیان این که ضروری است برای پذیرایی از این هنرمندان دانشکده های ویژه ای در هر رشته و تخصصی تاسیس شود، تاکید کرد، این اشتیاق و علاقه جوانان به هنر توام با برنامه ریزی هایی صورت گیرد و اقدامات تحقیقاتی در این باره انجام شود تا این استعدادها هدر نروند.



سهند سلطاندوست همنوازان حصار ادامه خلق آلبوم نقش خیال است

سهند سلطاندوست: کنسرت اخیر گروه «همنوازان حصار» را شاید بتوان ادامه منطقی مسیری قلمداد کرد که از شش سال پیش با همکاری همایون شجریان و علی قمصری در خلق آلبوم «نقش خیال» آغاز شده بود. مسیری که چهار سال پس از آن، با ارائه آلبوم «آب، نان، آواز» و اجرای صحنه ای گزیده ی قطعات این دو آلبوم در تهران و شهرستان ها ادامه یافت و اکنون فراتر آمده و به کنسرت تازه این گروه در تالار وحدت با رپرتواری خلاقانه و سازبند نوآورانه انجامیده است.
این برنامه حائز سنت شکنی ها و نوآوری هایی در متن و حاشیه بود که مخاطبان، حتی پیش از دیدن اجرا، و تنها با نگاهی به بروشور کنسرت به برخی از این بدعت ها و بدایع موسیقایی پی می بردند.
بی تردید مهم ترین اتفاق در این اجرا، تغییر سازبندی گروه و قرارگیری سازهای غیرایرانی در کنار سازهای ایرانی بود. این ایده، پیش تر در آلبوم نقش خیال هم مورد توجه قمصری قرار گرفته بود. در آنجا هم شاهد حضور سازهایی همچون گیتار، ویلن، ویولا، ویلنسل، کلارینت، دودوک، طبلا و کنترباس در کنار سازهای ایرانی بودیم; اما آهنگساز در پروژه ی آب، نان، آواز، از به کارگیری سازهای غربی پرهیز کرد و ارکستر را با رنگ و بوی کاملا ایرانی سامان داد.
در این اجرا مجددا تمایل علی قمصری را به بهره گیری از سازهای غربی در ارکستراسیون و همنشینی آنها در کنار سازهای ایرانی برای برقراری یک گفت وگوی موسیقایی شاهد هستیم. نباید از یاد برد که تلفیق سازی به ویژه در دهه اخیر به کرات توسط آهنگسازان مختلف در ژانرهای گوناگون آزموده شده و با بازخوردهایی عمدتا انتقادآمیز از جانب اهالی موسیقی روبه رو بوده است. بنابراین امروزه تلفیق سازی به خودی خود ارزش چندانی نزد اهل فن نمی یابد و اصولا مقوله ی بکر و تازه ای به شمار نمی رود.
آنچه میان موسیقی تلفیقی علی قمصری با بسیاری از تلفیق های ابتدایی و ناپخته سالیان اخیر، تمایز جدی و مرزبندی روشنی پدید می آورد، توجه ویژه ی او به تلفیق محتوایی و تلاش در جهت کنار هم قرار دادن مولفه های مشترک و بعضا متضاد دو یا چند گونه موسیقایی ست. مشخصا در این اجرا به کمک اصول هارمونی، پیوندی میان روح موسیقی ایرانی (و نه موسیقی سنتی) با موسیقی فلامنکو برقرار شده است.
عاملی که آهنگساز را به استفاده از موسیقی سنتی مردمان آندلس ترغیب می کند، تشابهات انکارناپذیر در گوشه ها، فواصل، نغمات، حالات و به طور کلی ذات این نوع موسیقی با موسیقی ایرانی است. اساسا در مقوله ی تلفیق، «هدف» و «ابزار» نقش تعیین کننده ای در ارزش گذاری ماحصل تلفیق ایفا می کنند.
استفاده از ابزار تلفیق که در اینجا همان سازها هستند، بدون آن که از پشتوانه ی تئوریک، شناخت و هدف مشخص برخوردار باشد، تکرار مکررات است و در واقع قدم نهادن در راهی است که طی این سال ها آن قدر توسط افراد مختلف پیموده شده که دیگر حتی نمی توان واژه ی «نوآوری» را به آن نسبت داد.
یکی از انتقاداتی که معمولا به نقش خیال وارد می شد، شلوغی نسبی فضای آن کار در برخی از قطعات بود; اما در این اجرا تلفیق به مراتب پخته تری را می شنویم که فضای حساب شده و خلوت تری دارد. در لابه لای ارزیابی های شتاب زده ای که طی چند روز اخیر در خصوص تنظیم قطعات این مجموعه در رسانه ها مطرح شده است، به منفعل بودن بهرام آقاخان، نوازنده ی گیتار فلامنکو اشاره شده که آشکارا به دور از انصاف است.
گویا برخی انتظار دارند که تمام سازهای ارکستر در تمام قطعات یک کنسرت، نقش داشته باشند و حتی یک دقیقه هم بیکار نمانند! اتفاقا به اعتقاد نگارنده، نقطه قوت تنظیم های این کنسرت، همین استفاده ی به جا و متناسب از سازها بود. قمصری با اینکه در این مجموعه از چندصدایی، دینامیک قابل توجه، تمپوی سریع و ریتم های پیچیده سود برده، اما خوشبختانه از شلوغی افراطی و حجم کاذب دوری کرده است.
به طور کلی این سبک از آهنگسازی، دربردارنده پیچیدگی های ساختاری بسیاری است که شاید هضم تمام و کمال آن برای گوش مخاطبی که از توان شنیداری مناسبی برخوردار نیست و برای این گونه موسیقی تربیت نشده، چندان آسان نباشد. در این کنسرت با قطعاتی مواجه هستیم که اجرای آنها چه برای خواننده، چه نوازندگان بسیار دشوار است. اجرای بی نقص اوج ها و پرش های متعدد و تحریرهای ریتمیک پرپیچ وخم این قطعات از حنجره هر خواننده ای برنمی آید. همچنین اجرای ساخته های قمصری، تکنیک نوازندگی قابل توجهی را می طلبد که نباید به آسانی از کنارش گذشت.
بخش آغازین این کنسرت که همایون شجریان و علی قمصری با هم به روی سن آمدند، ما را بی اختیار به یاد شاهکارهای مشترک محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی انداخت.
ساز و آوازی که به لحاظ کیفیت آواز و جواب آواز، به آثار سالیان دور بزرگان این عرصه تنه می زد و شاید درخشان ترین بخش این اجرا بود. همایون شجریان برای نخستین بار در طول سال های فعالیت مستقلش از پدر، به سراغ دستگاه مشکل «راست پنجگاه» رفت و به جرات می توان گفت آوازی بی نقص ارائه داد.
فضاسازی تار قمصری برای آواز شجریان، به تکرار نعل به نعل ملودی ها و جمله بندی های آوازی خلاصه نشد. او یک بار دیگر با تکنیک بالای نوازندگی خود در حین و بین جملات آواز، چیره دستی (ویرتوئوزیته ی) خود را در یکی از دستگاه های دشوار موسیقی ایرانی به نمایش گذاشت. بسط هنرمندانه ملودی های آواز به ویژه با ارائه قطعات ضربی پر حس و حال با زمان بندی مناسب پس از اوج های آواز، نمایان گر پختگی تحسین برانگیز قمصری در هنر جواب آواز است.
شجریان هم برخلاف آوازهایی که اخیرا از او شنیده ایم، این بار از تحریرهای بیشتر و بلندتری استفاده کرد که تاثیر قابل توجهی در تکمیل جملات آوازی داشت. او برای بخش راست پنجگاه این ساز و آواز، ابیاتی همگون و هماهنگ از سعدی و حافظ برگزیده بود: «فاش می گویم و از گفته خود دل شادم / بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم + تا شدم حلقه به گوش در می خانه عشق / هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم + نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم».
حالات متفاوتی چون شادی، آزادگی، غم و دلدادگی به خوبی در لحن آواز همایون شجریان در خوانش این ابیات حافظ متجلی بود و نشان می داد او با درکی درست از جان مایه ی شعر، مفاهیم و پیام های آن را به درستی در آواز خود پرورانده است. «من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم + به وفای تو کزان روز که دلبند منی / دل نبستم به وفای کس و در نگشادم + می نماید که جفای فلک از دامن من / دست کوته نکند تا نکند بنیادم + ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم؟ / داوری نیست که از وی بستاند دادم». پس از خواندن مصرع آخر از این غزل سعدی، علی قمصری با یک مدگردانی ناگهانی جواب آواز شجریان را در مایه بیات اصفهان داد.
انتخاب بیات اصفهان برای فضای این اشعار که غم و شادی عاشقانه را یک جا در دل خود دارد، انتخابی بجا و هوشمندانه بود. در پایان این ساز و آواز دو بیت از شفیعی کدکنی در همین حال و هوا در آواز اصفهان اجرا شد: «من می روم ز کوی تو و دل نمی رود / این زورق شکسته ز ساحل نمی رود + گویند دل ز عشق تو برگیرم، ای دریغ! / کاری که خود ز دست من و دل نمی رود».
به رغم این که همایون در این بیست دقیقه، ابیاتی از سه شعر مختلف (از حافظ، سعدی و شفیعی کدکنی) به صورت مرکب خوانی اجرا کرد، اما گسستی در معنا و حس وحال آواز ایجاد نشد. از تشویق حاضران می توانست دریافت که این ساز و آواز تا چه حد تاثیرگذار بوده و مورد اقبال شنوندگان قرار گرفته است.



ناصر تقوایی: حرفه ما زندگی ماست

"چه کسی گفته که من نمی خواهم فیلم جدیدی بسازم؟ من به کاری مشغول نیستم اما این بدان معنا نیست که نخواهم فیلم بسازم". "ناصر تقوایی" در گفتگو با آنا ضمن بیان این مطلب افزود: مگر شرایط کار وجود دارد؟ من نمی دانم وقتی برای من شرایط کار وجود ندارد، چرا باید تحت هر شرایطی فیلم بسازم؟ سه فیلم من را پشت سر هم متوقف کردند. من خیلی دوست دارم که فیلم تازه ای را جلوی دوربین ببرم اما اگر بخواهند فیلم من را نصفه و نیمه تعطیل کنند، این فیلمسازی به چه درد من می خورد؟ این سینماگر صاحب سبک ایرانی افزود: من همیشه حضور جدی داشته ام و خواهم داشت; البته نه در سینما، من در زندگی حضور دارم. مثل برپایی نمایشگاه عکس که البته اجرای آن خیلی اتفاقی بود و یا یک سری تدریس (به صورت سالی یک ترم) که باعث می شود در جامعه حضور داشته باشم. وی ادامه داد: حرفه ما زندگی ماست، ولی وقتی شرایط برای فعالیت من مهیا نمی شود، وقتی که من پول چند تهیه کننده را در کاری که می خواهم بسازم، هزینه کنم و نصف فیلم را بسازم و بعد هم، هیچکس، حتی تهیه کننده ها، نفهمند که چرا فیلمشان در نیمه راه تعطیل شده است، چه باید کرد؟ "تقوایی گفت: ما نتوانستیم مشکل را پیدا کنیم، شاید شما بتوانید پیدا کنید. وی افزود: این برایم طبیعی و مسجل است که اگر دوباره اقدام به ساخت فیلمی تازه کنم، دوباره این اتفاق بیفتد. تهیه کنندگانی هستند که بتوانند دوباره ریسک کنند اما من دیگر نمی خواهم ریسک کنم. "تقوایی" در پایان گفت: ارتباطم با سینما قطع شده است. هر وقت این سینما درست شد، می توانم این ارتباط را وصل کنم. من نیمی از عمرم را برای سینما و حاشیه آن گذاشته ام. من جزو بانیان "خانه سینما" بودم. اما امروز متاسفانه به نظر می آید شرایط صرفا به نفع نسل جدید فیلمسازانی است که حرفشان خریدار دارد و خودشان هم از این شرایط خوششان می آید. این، حاصل برخی سیاستگذاری هاست.
سیاست هایی که نتیجه اش را در فیلم ها، سالن های سینما و ارتباط سینما با مردم می بینیم.





وقتی جنگ تمام شود

چاپ اول مجموعه داستان «وقتی جنگ تمام شود» به اهتمام ساسان ناطق و با همکاری مرکز آفرینشهای ادبی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار کتاب شد. این کتاب محصول کارگاه قصه و رمان مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری است که نویسنده اینگونه به معرفی کتاب می پردازد: در داستانها از خاطره های رزمنده ها الهام گرفتم و سعی نمودم از سوژه های بکری استفاده نمایم که دیگر نویسنده ها از کنار آن بی اهمیت گذشتند، مثلا داستان، «وقتی جنگ تمام شود» از قسمت کوچکی از خاطره دوست رزمنده ام خلق شد. در واقع مجموعه داستانهای تشکیل دهنده این کتاب برگرفته از تخیل می باشد.



محمد رضا لطفی در تالار میلاد به اجرای برنامه پرداخت

محمدرضا لطفی را چنان که باید همه دوستداران موسیقی ایرانی می شناسند، صبغه هنری او آن چنان قوی است که می توان سیر همه تحولات را موسیقی ایرانی را در او و مشخصا تکنوازی او یافت.
او در کنسرت اخیر خود، با گروه بزرگ شیدا که شب های گذشته در تالار میلاد نمایشگاه بین المللی به اجرای برنامه پرداخت.
گروهی که متشکل از گروه شیدا و گروه بانوان شیدا بود و قرار بود ارکستر بزرگی از نوازندگان سازهای ایرانی با رنگ های مختلف و به ضرورت موسیقی اجرا شده در این برنامه تشکیل دهد.
بخش اول این کنسرت، به رویه همه ساله در برنامه های محمدرضا لطفی به اجرای بداهه نوازی گذشت، بداهه نوازی لطفی، مساله ای است که انتقاد بعضی از مخاطبان او را در پی داشته است و گروهی معتقدند بداهه نوازی او با تکیه بر صرفا ردیف و انتخاب شعر و دستگاه در لحظه، نوعی بی احترامی به مخاطبی است که قرار است اثری با کیفیت و کار شده از او بشنود و گروه دیگری نیز از طرفداران لطفی، او را صاحب سبک -که حقیقتا سبک خود را داراست- می دانند و تک نوازی بداهه او را بیانگر یک دوره کامل از موسیقی که از پیش درآمد تا فرود است، می دانند و از این جهت که بداهه نوازی او، راوی تحولات عمر موسیقایی اوست ارزشمند می دانند.
به عقیده نگارنده، اصرار محمدرضا لطفی به اجرای بداهه در تمامی کنسرت های این استاد موسیقی در سال های اخیر، الزاما بیانگر تسلط این استاد به موسیقی ردیفی نیست، چرا که میزان تسلط او به ردیف های موسیقی ایرانی بر علاقه مندانش روشن است و دستیابی آن ها به آثار منتشر شده توسط او نیز آسان، اما این سوال مطرح است که لطفی چرا در برگزاری کنسرت های خود، صرفا مخاطب خاص را که حوصله شنیدن چهل دقیقه تکنوازی تار را دارد مورد توجه قرار می دهد و آیا او با جایگاهی که در موسیقی برای خود دست و پا کرده است- و متاسفانه امروز به زعم منتقدین موسیقی، به دلیل موضع گیری های صریح و بی پرده- شدیدا مورد تهدید قرار گرفته است، به حضور مخاطبان عام موسیقی ایرانی که تعداد کمی هم ندارند توجهی نمی کند.
اساسا مرزبندی میان مخاطب خاص و عام ممکن است باعث دوری هر دو گروه از اصل مساله موسیقی شود، چرا که مخاطبان خاص توجهی به کیفیت نازل موسیقی که به عوام ارائه می شود، ندارند و مخاطبان عام نیز حوصله موسیقی اندیشمندانه ای که به خواص ارائه می شود را ندارند، انتقادی که چندی پیش، مهران مهرنیا در جلسه نقد و بررسی «پنجره ای به سوی آفتاب» به حمید متبسم نیز وارد دانست. چه خوب بود که لطفی به «خاص پسند و عام فریب» بودن روح موسیقی خود در بین افکار عمومی مخاطبانش توجه می کرد.
مساله دیگری که باید به آن اشاره کنم، بخش دوم کنسرت لطفی است که در دستگاه همایون و با گروه بزرگ شیدا بر روی اشعار سایه، سعدی و مولانا اجرا شد. گروه نوازی و کیفیت مطلوب اجراها در کنار تنظیم خوب حمیدرضا مرتضوی نقطه بارز بخش دوم این کنسرت به حساب می آمد که یادآور قطعات فوق العاده «سپیده» و «شبنورد» لطفی بود با چاشنی تجربه سی ساله او در موسیقی ایرانی- بعد از انتشار سپیده و شب نورد- و همچنین یادآور قطعات ساخته شده در دهه شصت که البته سرآمد همه آن ها روانشاد، پرویز مشکاتیان بود. تنها نقطه ضعف اجرای بخش دوم این کنسرت، عدم تسلط خواننده، علیرضا فریدون پور بر اجرای صحنه ای و زنده بود و این ضعف در سرتاسر بخش دوم کنسرت به نظر مخاطبان می آمد. فریدون پور پیش از این اجرای آواز آلبوم "یک نگه کرد و گذشت" -که بازخوانی چند اثر از استاد علی تجویدی بود- را در کارنامه هنری خود داشته است و مهمترین اجرای صحنه ای او پیش از این کنسرت، خوانندگی ارکستر همنوازان به رهبری اسداله ملک و ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی و گروه پایور بوده است.
البته از حق نباید گذشت که اقدام لطفی در خصوص اجرای برنامه با فریدون پور، اقدامی ستودنی در جهت رفع شجریانیسمی است که در موسیقی به وجود آمده است، چرا که در عین اجرای نه چندان مطلوب فریدون پور و عدم توانایی او در خواندن پرده های بالا، او صدای خود را دارا است و مشخص است که به دنبال صدای خود و اجرای خود است. نهایتا، کنسرت آبان ماه استاد محمدرضا لطفی در تالار میلاد نمایشگاه بین المللی تهران، برگ دیگری از فعالیت های این استاد موسیقی بود که به سابقه هنری او اضافه شد و آیندگان با وجود آثار، دیدگاه ها و سلایق این موزیسین نامی، درباره او و هنر او بهتر می توانند قضاوت کنند، اما آن چه که در خصوص این استاد موسیقی مشهود است، آن است که نه تعریف ستایندگان چیزی بر علم، قدر و منزلت حقیقی در موسیقی ایرانی می افزاید و نه انتقاد منتقدینش از دانش، دغدغه ها و ارزش او می کاهد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد