رها ماهرو: در سال 2015 در کشور سوئد فیلمی به نام "مردی به نام اوه" ساخته می شود. در این فیلم شخصیت اصلی داستان که قصد خودکشی دارد با یک خانواده ایرانی آشنا می شودکه در نهایت آن شخصیت تحت تاثیر این خانواده قرار گرفته و از خودکشی منصرف می شود. حال تام هنکس بازیگر سرشناس آمریکایی و همسرش این فیلم را دوباره ساخته اند و در آغاز فیلم هم به این موضوع اشاره کرده اند. فیلم آن ها مردی به نام اوتو نام دارد.
نکته بسیار مهم این فیلم در این است که تام هنکس و همسرش که تهیه کننده این فیلم هم هستند خانواده ایرانی را مکزیکی معرفی نموده و نقش اصلی آن که یک خانم ایرانی به نام پروانه است را به ماریسول تغییر داده اند.
پرسش این است دلیل حذف نام ایران در نسخه آمریکایی این فیلم چیست؟
در فیلم اصلی بارها از غذاهای لذیذ ایرانی و وجود زعفران در آن یاد می شود. حال ما در نسخه آمریکایی هیچ اثری از این حس و حال نداریم . گویا تام هنکس و خانواده اش تمایلی به ایران و فرهنگ زیبایش ندارند.
نقش جوانی تام هنکس را در این فیلم پسرش ترومن هنکس بازی می کند برای همین من از فیلم خانوادگی آنها یاد میکنم.
تمام اینترنت را جستجو کردم . هیچ ایرانی نسبت به این اقدام تام هنکس و احتمالا هالیوود اعتراض و حتی واکنشی از خود نشان نداده اند. در عوض در مدح و ثنای او و این فیلم در سایت های فارسی زبان بسیار خواندم که باعث تاسف است.
شرحی دوباره بر این فیلم:
فیلم مردی به نام اوتو با بازیگری وتهیه کنندگی تام هنکس همسرش ریتا ویلسون را به تازگی تماشا کردم. این فیلم بازسازی فیلم سوئدی "فیلم به نام اوه" ساخته هانس هولم و بر اساس کتابی به همین نام به نویسندگی فردریک بکمن می باشد . نکته جالبی که من در تماشای نسخه سوئدی این داستان دریافتم تعهد خط داستانی این فیلم به کتاب بود . مانند همسایه جدید پیرمرد "اوه" که زنی با ملیت ایرانی (با بازی بهار پارس) بوده که در کمال تعجب متوجه شدم تام هنکس و همسرش این مسئله را در فیلمشان "مردی به نام اوتو" تغییر به خانم متولد السالوادور داده اند. حرکتی بسیار ناامید کننده که از بازیگر محبوب و نجیب مردم آمریکا انتظار نداشتم.
البته نکته جالب توجه دیگری که از تحقیقم درباره نویسنده سوئدی داستان اورجینال این فیلم فهمیدم این بود که همسر او نیز یک خانم ایرانی به نام ندا شفتی است که در این صورتی تعجبی ندارد که او درباره پلو مرغ زعفرانی در این داستان اشاره کرده است!
در هر صورت اگر تابحال هیچکدام از این دو فیلم را تماشا نکرده اید و می خواهید یکی از این دو فیلم را برای تماشا در آخر هفته انتخاب کنید من فیلم مردی به نام اوه ساخت سوئد را پیشنهاد می کنم از آنجایی که اصالت بیشتری دارد و تحت تاثیر قوانین هالیوود برای کستینگ و داستان قرار نگرفته است.
فیلم مردی به نام اتو A Man Called Otto 2022
درام ، کمدی | 2022
داستان فیلم
در
فیلم مردی به نام اتو : اتو یک مرد بداخلاق است که پس از مرگ همسرش از
زندگی کردن خسته شده است و می خواهد به همه چیز پایان دهد. اما زمانی که یک
خانواده جوان همسایه او می شوند، همه چیز تغییر می کند و...
مردی به نام اتو
A Man Called Otto
کارگردان مارک فورستر
تهیهکننده : فردریک ویکستروم نیکاسترو
ریتا ویلسون
تام هنکس
گری گوتزمن
فیلمنامهنویس دیوید مگی
بر پایه مردی به نام اوه
اثر فردریک بکمن
مردی به نام اوه
اثر هانس هولم
بازیگران
تام هنکس
مانوئل گارسیا-رولفو
ماریانا تروینو
ریچل کلر
ترومن هنکس (پسر تام هنکس در نقش جوانی اوتو)
مایک بیربیگلیا
کیلی هایمن
موسیقی توماس نیومن
فیلمبردار ماتیاس کونیگزویزر
تدوینگر مت چِسه
شرکتهای تولید کلمبیا پیکچرز
اساف
توزیعکننده گروه سینمایی سونی پیکچرز
تاریخهای انتشار ۳۰ دسامبر ۲۰۲۲ (ایالات متحده)
مدت زمان ۱۲۶ دقیقه
کشور ایالات متحده
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۵۰ میلیون دلار
فروش گیشه ۱۰۶٫۴ میلیون دلار
مردی
به نام اتو (به انگلیسی: A Man Called Otto) یک فیلم کمدی-درام آمریکایی
محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی مارک فورستر بر اساس فیلمنامهای از دیوید مگی
است. این دومین اقتباس سینمایی از رمان مردی به نام اوه (رمان) محصول سال
۲۰۱۲ اثر فردریک بکمن، و بازسازی آمریکایی فیلم سوئدی به همین نام (مردی به
نام اوه) در سال ۲۰۱۵ به نویسندگی و کارگردانی هانس هولم است. در این فیلم
تام هنکس در نقش اصلی همراه با ماریانا تروینو، ریچل کلر و مانوئل
گارسیا-رولفو بازی میکند.
این فیلم اکران محدودی را در ۳۰ دسامبر
۲۰۲۲ آغاز کرد، قبل از اکران گسترده در ایالات متحده در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۳.
این فیلم با نقدهای متفاوتی از سوی منتقدان مواجه شد و در سراسر جهان بیش
از ۱۰۶ میلیون دلار فروش داشته است.
داستان
فیلم مردی
به نام اتو
مردی بدخلق و منزوی با نام اتو را دنبال میکند که دارای اصول اخلاقی
غیرقابل تغییر، عادات روزمره خاص و شخصیتی زودرنج است. اتو با همه ساکنین
محله مشکل دارد و با تیزبینی همه را زیر نظر میگیرد. درست وقتی که بهنظر
میرسد اتو از زندگی قطع امید کردهاست، با بیمیلی وارد رابطهای
غیرمنتظره با همسایگان جدیدش میشود. او کمکم دچار دگرگونیهای ظریفی
میشود، اما آیا واقعاً قادر به تغییر خواهد بود؟
تولید
فیلمبرداری در پیتسبرگ، پنسیلوانیا در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد. در ماه مه ۲۰۲۲ بسته شد.
پاسخ انتقادی
در
متاکریتیک، که از میانگین وزنی استفاده میکند، بر اساس ۳۶ منتقد، امتیاز
۵۱ از ۱۰۰ را به فیلم اختصاص داد که نشاندهنده «بررسیهای مختلط یا متوسط»
است. تماشاگرانی که توسط سینماسکور مورد بررسی قرار گرفتند به فیلم نمره
متوسط "A" را در مقیاس A+ تا F دادند، در حالی که پستترک نمره کلی مثبت
۹۳٪ را به فیلم داد و ۷۶٪ گفتند که قطعاً آن را توصیه میکنند.
فیلم درواقع از داستانی کاملا ضعیف رنج میبره!
اما بخاطر فیلمبرداری و بازی درخشان بازیگران تاحدودی تونسته مخاطب رو راضی نگهداره..و الا حسادت یک زن(که به قول خود ایچی حسادت نبوده و نه بی احترامی به ارباب و شوهرش بوده! که همچین چیزی محاله!) میتونست عامل بهتری باشه برای جدایی و مخامصه با شوهرش تا حالا یک بی احترامی! فیلم اگرهم درخشان هست فقط بخاطر بازی بی نظیر بازیگرانش هست..و الایک جاهایی هم درسکانسهای پایانی هالیوودی میشه و توشیرومیفونه همه رو با یکشمشیر نابود میکنه! و سراخر با حدود شاید ۸ تیر از درباریانی که همههم بعد از تیرزدن به سامورایی بطوری ناباورانه نفله هم شدن!! از پا در میاد..در سکانس آغازین فیلم نمایی لانگ شات روداریم که سکوتی حاکم از اون دشتی که ساموری های درباربرای تمرین اومدن داریم که بی اونکه کسی از کاراکترها ماسکه بشه عالی و بی نظیره! و بعد نمایی اکستریم کلوزاپ از چشمان توشیرو داریم که میخواد باشمشیرش مترسک رو گردن بزنه که برای نشون دادن مهارتش در شمشیر زنی و برای توضیحات شخصی که مواظب مرز بود مبنی برمهارت توشیرو در شمشیرزنی ؛ واقعا عالیه! در ادامه میبینیم که فیلمساز آرام آرام مطلب و شخصیت کاراکترها رو بخورد مخاطب میده که عالیه! از خود توشیرو گرفته(هر چند این توشیرو دیگه توشیرویِ کوروساوا بعداز اون اختلافی که بینشون پیش اومد نیست! و الا فیلم پایانش با اون تیراندازی ها آبکی از کار در نمیومد!) که ادمیست جدی و مصمم در اراده و همچنین اداره ی خانواده ای که بقول خودش از عشق بهره ای نبرده اما بخاطر وفاداری تا بحال مونده تا مادری که بشدت به سنتها پایبنده و حتی خانواده و ایل و تبارش براش از شوهرش شاید مهمتر باشه؛ و برادری(بینزو) که اون هم راه مادرش رو در نظر داره و میبینیم که انتظار بیننده رو براورده نمیکنه و وقیحانه خانه رو ترک میکنه و به پدر و برادرش که حالا تنها شدن کمک نمیکنه! و درمقابل مرد مرزبانی که از یک هیاهوی درونی رنج میبره و درواقع نمیخواد با توشیرو روبرو بشه و در سکانس اخر ملتمسا میخواد که این دوئل رو واگذار کنه که توشیرو موافقت نمیکنه! و درباریانی که مثل همون مترسک اول فیلم یک مشت جاهلند که کورکورانه فقط دستورات ارباب بی عقل و جاهلشون رو دریافت و پرداخت میکنن! اینها همگی دست دردست هم دادن که کوبایاشی فیلمی بسازه که فقط در انتظار مبارزه و شمشیر زنی بودن اونم سر یک مساله کاملا مزخرف ؛ مخاطب رو تا پایان نگهدارن! مخاطبی که در پایان هم راضی نیست و این سوال تو ذهنشه که چطور توی خانه اش اون پسر الدنگش که بخاطرش اینطور خانه رو ارایش نظامی کردن و مثلا سامورایی ام بود ؛ اینطور مزخرفانه کشته بشه!
و سرانجام سکانس پایانی دایه ای که ظاهرا بهش وحی میرسه که تومی نوه ی توشیرو تواون دشت به امان خدا رها شده و میاد و اون رو میبره و بهش درس آزادگی بده! موسیقی فیلم گاها خوب نیست جز سکانس مبارزه در خانه که کمی موفق بوده..آرایش کاراکترها در فیلم خوبه.نورپردازی خوب نیست چرا؟ چون در بیشتر سکامسهای داخلی و بسته؛ با دوشمع فضا روشنه کههمچین نوری از دو شمعِ برافراشته ؛ محاله!..شروع فیلم عالی بود و مبارز بودن توشیرو رو نشون داد که در سکانس پایانی تقریبا خصوصا مبارزه با مرزبان ؛ این شروع رو بهش معنایی زیبا داد.از همسرِ احمق توشیرو خبری نشد همسری که اگرچه دندان بدهان نداشت اما نیش زبانش همچو عقرب قلب رو میگزید..نماهای کلوز اپ ؛ اورهد(بیشتر توی قصر که درگیربودن و کوچک بودن افکار اونجُهال رونشون میداد) عالی بود!
نماهایی فریز شدن درگیریِ دوهوو بی نظیر بود که متاسفانه در مقابل توگوشی زدنِ ایچی به شوهر بی عرضه اش متاسفانه فدا شده بود! تو گوشی های مصنوعی و نوعا به دستور فیلمسازی چونکوبایاشی که بعیده واقعا..درمجموع به نظر من اینفیلم نمره ۵۰ رو از صد خواهد گرفت..اونم فقط بخاطر بازی روان..طراحی لباس و گریم خوب و همچنین لوکیشن و فضای زیبای جغرافیایی..
در مجموع فیلمساز زیربار نرفتن حرف زور رو عالی به تصویرکشونده هر چند فرم دراختیار محتوا نبود و بهتر میتونست کار کنه اما خب همینقدر هم در سال چهل وشش شمسیِ خودمون عالی بوده...
باتشکر نقدی بود از امیدمقدم علاقمند به نقد و تحلیل در سینما.
مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
وقتی شان هدر اولین نسخه فیلمنامه «کودا» (CODA) را مینوشت این را میدانست که دیالوگها باید تغییر کند. او میگوید: «وقتی یک شوخی مینویسید یا یک دیالوگ مینویسید، انگار که به فیلمنامه خود گوش میدهید. بهعنوان یک نویسنده، صدای شخصیتهایم را در ذهنم میشنوم.» اما صدای سه نفر از چهار شخصیت اصلی درامِ با موضوع بلوغِ هدر اصلاً شنیده نمیشود.
در عوض، صدای سه بازیگر، مارلی متلین، تروی کاتسور و دانیل دورانت که در «کودا» نقش اعضای خانوادهای ناشنوا را بازی میکنند که در سواحل ماساچوست با ماهیگیری زندگی خود را میگذرانند، با زبان اشاره آمریکایی قابل دیدن است. هدر ۴۴ ساله میگوید: «فکر نمیکنم بهطور کامل ثبت کردم که هرگز این کلمات را نمیشنوم، بلکه آنها را میدیدم. دیدنِ زنده شدن بیان تصویری ایدهها یا احساسات هیجانانگیزترین روند بود.»
«کودا» که از ۱۳ اوت ۲۰۲۱ در سینماهای آمریکا و همزمان در اپل تیوی پلاس به نمایش گذاشته شد، بازسازی فیلم فرانسویزبان «خانواده بلیه» (۲۰۱۴) است. آن فیلم داستان یک دختر نوجوان شنوا را روایت میکند که نقش یک مترجم برای پدر و مادر و برادر ناشنوای خود دارد. (CODA مخفف «Child of deaf adult» یا «فرزند ناشنوای بزرگسال» است.) وقتی تهیهکنندگان فیلم فرانسوی درمورد یک بازسازی انگلیسیزبان با هدر صحبت کردند، او تحت تأثیر داستان قرار گرفت. شیوههایی که احساس میکرد میتواند این داستان را به فیلم خود او تبدیل کند، توجهش را جلب کرد. هدر توضیح میدهد: «احساس کردم در فیلم فرانسوی، تمرکز بیشتر روی روبی، شخصیت شنواست. من این فرصت را داشتم تا بقیه اعضای خانواده را تقویت کنیم – تا آن شخصیتها را واقعاً سهبعدی کنم و آنها را با ناشنوایی تعریف نکنم.»
هدر همچنین نمیخواست انتخابهای بحثبرانگیز فیلم فرانسوی را تکرار کند: نقش دو شخصیت ناشنوای اصلی در آن فیلم توسط بازیگران شنوا ایفاء شد و به برخی فعالان احساس کردند از ناشنوایی شخصیتها بهعنوان یک منبع توهینآمیز برای خلق کمدی استفاده شد. هدر میگوید: «از ابتدا احساس کردم اگر قرار است فیلم با بازیگران شنوا ساخته شود، ترجیح میدهم اصلاً ساخته نشود.»
سرمایهگذارانی که هدر برای کار روی فیلم با آنها کار میکرد با ایده او موافق نبودند. کارگردان آه میکشد و میگوید: «ایکاش میتوانستم بگویم همه موافق بودند.» کسانی که قرار بود هزینه تولید فیلم را تأمین کنند، ستارههای بزرگ را میخواستند و فکر میکردند انتخاب بازیگران ناشنوای کمتر شناختهشده، یک ریسک بزرگ خواهد بود. بعد مارلی متلین – تنها بازیگر ناشنوا که تابهحال برنده جایزه اسکار (برای فیلم «بچههای یک خدای کهتر» تولید ۱۹۸۶) شده و یک ستاره غیرقابل انکار در نوع خود – به گروه بازیگران پیوست و تهدید کرد اگر بازیگران شنوا برای نقشهای ناشنوایان استخدام شوند، از پروژه کنار میرود. متلین در مصاحبه اخیر خود با دیلی بیست گفت: «راحت گفتم، “اگر میخواهید این کار را کنید، من نیستم.”»
هدر میگوید: «وقتی آزمون بازیگری را شروع کردیم، انکار اینهمه استعداد در جامعه ناشنوایان غیر ممکن بود. میدانستم وقتی فیلم آن آزمونها را به مدیران و تهیهکنندگان استودیو نشان دهم، بحث کردن خیلی سادهتر میشود. میتوانستم به آنها بگویم، “ببینید این بازیگران چقدر خوب هستند. خیلی احمقید اگر از این استعدادها استفاده نکنید.”»
متلین برای بازی در نقش جکی روسی، مادر خانواده که یک ملکه زیبایی سابقِ تا حدی خودشیفته است، انتخاب شد. هدر، کاتسور را برای نقش فرانک، شوهر جکی که یک ماهیگیر ریشوی شاد و شوخ است و دورانت را برای نقش لئو، پسر بیست و چند ساله خانواده که زود از کوره در میرود و مغرور است، انتخاب کرد. کاتسور و دورانت که هر دو ناشنوا به دنیا آمدند، قبلاً و در اقتباس صحنهای نمایشنامه «سیرانو» استیون سَکس نیز نقش پدر و پسر را بازی کرده بودند. در همین حال، امیلیا جونز ستاره سریال «لاک و کلید» برای نقش روبی، دختر شنوای روسی و فرانک انتخاب شد. او نوجوانی عادی است که علاقه زیادی به خوانندگی دارد و همزمان برای خانواده خود نقش یک مترجم را بازی میکند. چیزی نگذشت که چهار بازیگر اصلی مثل یک خانواده شدند. هدر میگوید: «کشش واقعی – وقتی مردم راحت با هم پیوند برقرار میکنند و همدیگر را میشناسند و همدیگر را دوست دارند، چیزی است که شما بهعنوان یک کارگردان نمیتوانید واقعاً خلق کنید.»
جونز و هدر هر دو برای فیلم، زبان اشاره آمریکایی (ASL) را یاد گرفتند و همانطور که هدر احساس کرده بود، تغییر دیالوگها ضروری بود. او میگوید: «استادان زبان اشاره من الکساندریا ویلز و آن تومازتی بودند. من و الکساندریا پشت میز روبهروی هم مینشستیم و فیلمنامه را خط به خط جلو میرفتیم و او دیالوگ را با زبان اشاره برای من بازگو میکرد. بعد درمورد آن بحث میکردیم. او میگفت، “منظورت این است؟” همانطور که روشهای زیادی برای نوشتن یک دیالوگ هست، برای بیان یک چیز با زبان اشاره نیز روشهای زیادی وجود دارد. من وارد ریتم زبان اشاره آمریکایی شدم و فهمیدم که مثلاً یک شوخی ازنظر بصری چطور در نقطه مقابل یک دیالوگ قرار دارد.»
«کودا» اولین بار در دنیا بهطور آنلاین در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۱ به نمایش درآمد و با استقبال گسترده روبرو شد. فیلم در بخش مسابقه فیلمهای داستانی آمریکایی چهار جایزه شامل جایزه بزرگ داوران، جایزه کارگردانی، جایزه تماشاگران و جایزه ویژه داوران برای گروه بازیگری را از آن خود کرد. «کودا» همچنین رکورد بالاترین رقم حق پخش یک فیلم در آن دوره جشنواره ساندنس را به خود اختصاص داد و به مبلغ بسیار چشمگیر ۲۵ میلیون دلار به اپل فروخته شد. با وجود همه تحسینها، هدر تا همین اواخر فرصت تماشای فیلم خود را در کنار تماشاگران پیدا نکرد. این فرصت در یک جلسه نمایش در گلاستر، ماساچوست فراهم شد، یک شهر ساحلی ماهیگیری که داستان «کودا» در آن روی میدهد. (و جایی که با کمبریج، شهر زادگاه خود هدر در ماساچوست فاصله چندانی ندارد.) او میگوید: «برای من، بزرگترین لذت، شنیدن آن خندههای شدید در اوایل فیلم بود. هر وقت کسی به میگوید با دیدن فیلم خیلی گریه کرد، همیشه سؤال میکنم، “یعنی اصلاً نخندیدی؟”»
«کودا» هم در نمایش عمومی در گلاستر و هم اولین نمایش مجازی در ساندنس با «زیرنویس دائمی» – یعنی کل فیلم و نهفقط صحنههای زبان اشاره – پخش شد. هدر به خاطر میآورد که «تا حد زیادی فهرست مهمانان برنامه اکران در گلاستر را میدانست» و فکر نمیکرد هیچ فرد ناشنوایی در آنجا حضور داشته باشد، اما بههرحال و محض احتیاط، کل فیلم را زیرنویس کرد و این کار خوبی بود. هدر میگوید: «بعد از نمایش فیلم یک مرد ناشنوا پیش من آمد و خیلی تشکر کرد. او گفت، “من هیچوقت سینما نمیروم، چون از آن عینکهای لعنتی (که فیلم برای افراد ناشنوا شرح میدهد) متنفرم. خیلی وقتها کار نمیکنند. چشمهای من را اذیت میکنند، وحشتناک هستند. از شما برای این کار ممنونم، چون من فیلم را دوست داشتم و بودن در این جلسه نمایش فیلم خیلی عالی بود.»
هدر میگوید: «امیدوارم فیلم ما افراد بیشتری را تشویق کند که فیلمهای خود را زیرنویس کنند. ما جامعهای درست کردهایم که خیلی روی افراد توانمند تمرکز دارد و خیلی حس بدی دارد که با آن جامعه شروع به تعامل کنید و بینید جا ماندن چه معنایی دارد. اگرچه مطمئن هستم بازیگران و اعضای ناشنوای گروه تولید فیلم من پشت چشم نازک میکنند و با خنده میگویند، “خوب، زندگی ما همین است!”»
«کودا» دومین فیلم بلند سینمایی هدر پس از کمدی سیاه «تالولا» (۲۰۱۶) با بازی الیوت پیج و آلیسون جنی است. هدر هیچ نشانهای از کم کردن سرعت کار نشان نمیدهد – او اخیراً یک قرارداد کلی با اپل امضا کرد، در حال حاضر یکی از سازندگان سریال تحسینشده «آمریکای کوچک» تولید اپل است و بهزودی برای این شرکت فیلمی درباره زندگی جودی هویمان، فعال حوزه معلولان کارگردانی میکند. هدر اولین بار داستان هویمان را در مستند نتفلیکس درباره جنبش حقوق معلولان، «اردوگاه معلولان» به کارگردانی نیکول نیونام و جیم لبرکت شنید و آنقدر مجذوب شخصیت هویمان شد که بلافاصله کتاب خاطرات این فعال را خرید.
هدر میگوید: «لحظهای که کتاب را به پایان رساندم، به او ایمیل زدم و سؤال کردم “برای کتاب چه اتفاقی میافتد؟ آیا میتواند به یک فیلم برگردانده شود؟” تیم او با من تماس گرفت و گفت: “ما درواقع در حال انتخاب یک فیلمساز هستیم و ۲۴ ساعت بیشتر وقت نداریم؛ اگر میخواهید با جودی ملاقات کنید، میتوانید امروز ساعت پنج او را ببینید.” احساس میکردم جهان برای ما کار میکند. با جودی ملاقات کردم و ما فوری دوست شدیم و رابطه خوبی بین ما شکل گرفت.»
گفته میشود آلی استروکر – اولین بازیگری برنده جایزه تونی (برای نمایش «اکلاهما!») که برای حرکت از صندلی چرخدار استفاده میکند – برای بازی در نقش هویمان که در دوران کودکی دچار فلج اطفال شد و در بیشتر زندگی خود از صندلی چرخدار استفاده کرده، در نظر گرفته شده است. هدر درمورد شایعات مربوط به انتخاب بازیگر اصلی فیلم اظهارنظر نمیکند، اما اطمینان میدهد: «ما بسیار مصمم هستیم فردی از جامعه معلولان این نقش را بازی کند.»
«کودا» فیلمی صادقانه است و پایانی دارد که بینندگان را تحت تأثیر قرار میدهد. شاید تعجبی نداشته باشد که برخی برچسب «فیلمی که حالتان را خوب میکند» به آن زدهاند، عبارتی که میتواند مثل یک تعریف کنایهدار به نظر برسد، بهویژه وقتی از طرف آن دسته از منتقدان فیلم باشد که خیلی خود را جدی میگیرند و در توییتر دنبالکنندگان زیادی دارند. هدر اذعان میکند که این عبارت گاهی اوقات آزاردهنده است. «شما اعتبار یک فیلمساز مستقل از ساندنس را میخواهید. منظور از “فیلمی که حالتان را خوب میکند” دقیقاً چیست، یعنی چیزی از جنس فیلمهایی که داستانشان در کریسمس اتفاق میافتد؟»
او ادامه میدهد: «اما من فکر میکنم ما باید حال خوبی داشته باشیم. بهعنوان نژاد انسان، واقعاً یک سال و نیم سخت را پشت سر گذاشتیم. فکر میکنم همه مشتاق دیدن فیلمی هستند که درباره ارتباط و خانواده است و این حالتان را خوب میکند.» بنابراین، هدر نتیجه میگیرد: «من این را بهعنوان یک تعریف در نظر میگیرم که فیلم ما اشکآور است و فیلمی است که حالتان را خوب میکند، چون فکر میکنم در حال حاضر اهمیت دارد که داستانها برای ما شفابخش باشند.»
منبع: دیسایدر (آنا منتا)
بازیگران :
عطیه معصومی
امین تارخپرندهٔ کوچک خوشبختی فیلمی ایرانی به کارگردانی پوران درخشنده و نویسندگی سیروس تسلیمی محصول سال ۱۳۶۶ است. این فیلم دومین تجربه بلند سینمایی پوران درخشنده محسوب میشود. عطیه معصومی، امین تارخ، هما روستا، جمیله شیخی، آزیتا لاچینی و شهلا ریاحی از بازیگران فیلم هستند.
خلاصه داستان: داستان این فیلم دربارهٔ دختری به نام ملیحه (عطیه معصومی) است که بر اثر ضربه روحی در کودکی قدرت تکلم خود را از دست دادهاست و با یادآوری گذشته دچار تشنج عصبی میشود. او با همه دعوا میکند و با کسی دوست نیست و یک بار اقدام به خودکشی میکند تا اینکه با ورود خانم شفیق (هما روستا) تغییراتی در زندگی ملیحه اتفاق میافتد. پرنده کوچک خوشبختی فیلمی است که به مشکلات جامعه ایران و به آسیبشناسی شیوههای تعلیم و تربیت رایج میپردازد.
ملیحه بر اثر ضربه ی روحی در کودکی قدرت تکلم را از دست داده است و با یادآوری گذشته دچار تشنج عصبی می شود. آزار بچه های محل نیز ناسازگاری و پرخاشگری او را تشدید می کند، مسئولان آموزشگاه ناشنوایان تصمیم به اخراج او می گیرند، اما با تقاضای خانم شفیق، متخصص امور تربیتی، فرصت دیگری به او داده می شود. خانم شفیق اعتماد ملیحه را جلب می کند و با کمک شوک مصنوعی قدرت تکلم او را به او باز می گرداند.
ایندیانا جونز و قلمروی جمجمه بلورین در ۱۸ می ۲۰۰۸ در جشنواره فیلم کن ۲۰۰۸ به نمایش درآمد و در ۲۲ می ۲۰۰۸ در سراسر جهان اکران شد. این فیلم عموماً نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد اما با واکنشهای متفاوتی از سوی مخاطبان مواجه شد. منتقدان فیلم را به دلیل جلوههای بصری، اجراها، سکانسهای اکشن، موسیقی جان ویلیامز و طراحی لباس تحسین کردند، اما از دیالوگها، خط داستانی، روند و استفادهٔ بیش از حد از سیجیای انتقاد کردند. این فیلم مانند سه فیلم قبلی این مجموعه با موفقیت مالی همراه بود و بیش از ۷۹۰ میلیون دلار در سرتاسر جهان فروخت و به پرفروشترین فیلم این فرنچایز تبدیل شد؛ همچنین دومین فیلم پرفروش سال ۲۰۰۸ بود. پارامونت در دسامبر ۲۰۱۳ بعد از فروش لوکاسفیلم، حق پخش فیلمهای آینده مجموعه ایندیانا جونز را به شرکت والت دیزنی فروخت. پنجمین فیلم این مجموعه برای انتشار در ژوئن ۲۰۲۳ برنامهریزی شدهاست و فورد با دیگر نقش ایندیانا جونز را ایفا میکند.
درباره فیلم خیزش شاهین