Dir:Anthony Minghella
کوهستان سرد
فیلم محصول سال 2003
کوهستان سرد نام فیلمی است که بر اساس رمانی نوشته چارلز فریزر در سال ۲۰۰۳ ساخته شد که نمایشنامه آن را آنتونی مینگلا نوشت. کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود. ستارههای فیلم عبارتند از: جود لا، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسون، فیلیپ سیمور هافمن.
تاریخ اکران: ۲۵ دسامبر ۲۰۰۳ م. (آمریکا)
کارگردان: آنتونی مینگلا
داستان: چارلز فریزیر
آهنگساز: گابریل یارد
فیلمنامه: آنتونی مینگلا
بازیگران
نیکول کیدمن
جود لا
رنی زلوگر
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کوهستان سرد
Cold Mountain
پوستر فیلم کوهستان سرد ساختهٔ آنتونی مینگلا
کارگردان آنتونی مینگلا
تهیهکننده آلبرت برگر
ویلیام هوربرگ
سیدنی پولاک
رون یژرا
نویسنده آنتونی مینگلا
چارلز فریزر
بازیگران جود لا
نیکول کیدمن
رنه زلوگر
جووانی ریبیسی
فیلیپ سیمور هافمن
برندان گلیسون
ری وینستون
جک وایت
موسیقی گابریل یارد
تی بون برنت
توزیعکننده میراماکس فیلم
تاریخهای انتشار
۲۵ دسامبر، ۲۰۰۳
مدت زمان
۱۵۴ دقیقه
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۷۹ میلیون دلار
فروش گیشه ۱۷۳ میلیون دلار
کوهستان سرد (به انگلیسی: Cold Mountain) نام فیلمی است که بر اساس رمانی نوشته چارلز فریزر در سال ۲۰۰۳ ساخته شد که نمایشنامه آن را آنتونی مینگلا نوشت. کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود.
ستارههای فیلم عبارتند از: جود لا، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسون، فیلیپ سیمور هافمن.
جک وایت، جووانی ریبیسی موزیسین راک و هم چنین کیلین مورفی، جنا مالون در این فیلم ایفای نقش کردند. بیشتر فیلم در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی فیلمبرداری شد.
افتخارات و جوایز
این فیلم نامزد دریافت بیش تر از ۷۰ جایزه در سراسر جهان شد. از جمله نامزد ۷ جایزه اسکار
برندهٔ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (رنه زلوگر)
نامزد بهترین آهنگ اصلی (استینگ برای آهنگ "You Will Be My Ain True Love")
نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد (جود لا)
نامزد بهترین تدوین (والتر مرچ)
برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مکمل زن (رنه زلوگر)
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نام فیلم : Cold Mountain
ژانر : درام | عاشقانه | جنگی
کارگردان : Anthony Minghella
نویسنده : AnCharles Frazier , Anthony Minghellahony Minghella
بازیگران : Jude Law, Nicole Kidman, Renée Zellweger
محصول :آمریکا
زبان : انگلیسی
زمان : 154 دقیقه
خلاصه داستان : داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند…
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
ژانر: درام , عاشقانه , جنگی
رنگی / 154 دقیقه
بازیگران عمده : جود لو، نیکول کیدمن، رنی زلوگر، آیلین اتکینز، برندان گلیسن، فیلیپ سیمور هافمن، ناتالی پورتمن، جووانی ریبیزی، دانلد ساترلند، ری وینستون و کتی بیکر.
کارگردان : آنتونی مینگلا.
خلاصه داستان : امریکا، دهه ی 1860. «اینمن» (لو) سرباز کنفدراسیون، که در جنگ های داخلی مجروح شده، با سختی و مشقت راهش را در دل سرزمینی که بر اثر جنگ به دو قسمت تقسیم شده می گشاید و به طرف خانه اش می رود تا زنی (کیدمن) را که دوست دارد، بازیابد…
شرح فیلم : حماسه ی عاشقانه ی مینگلا از جنگ های داخلی امریکا، به رغم باشکوه و اشک انگیز بودنش، بسیار کشدار و طولانی به نظر می رسد. او این جا اسطوره، عشق و جنگ، سه مایه ی مورد علاقه اش را درهم می تند، تا فیلمی در ستایش از زیستن بسازد.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کشور سازنده: آمریکا
زبان: فارسی – انگلیسی
ژانر: درام – تاریخی – عاشقانه
کارگردان: Anthony Minghella
بازیگران: Jude Law, Nicole Kidman, Renée Zellweger
شرکت تولید کننده: Miramax, Mirage Enterprises, Bona Fide
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند…
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
عنوان: دانلود آلبوم موسیقی متن فیلم کوهستان سرد Cold Mountain
» سال انتشار: 2003
» کاری از Gabriel Yared
» نام آلبوم: Cold Mountain Score
» مدت زمان کل آلبوم: 00:40:21
Track List:
1. Ada Plays
2. Someplace, Someone
3. Arrival At Cold Mountain
4. Preparing For Battle
5. Without The Words
6. Dear Mr. Inman....
7. A Fair Exchange
8. Escape From The Chain Gang
9. Bag Of Diamonds
10. I Marry You
11. Cold Mountain Anthem
12. Black Crows
13. Rebirth
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کوهستان سرد (Cold Mountain)
کوهستان سرد (Cold mountain) روایتگر زندگی اینمان (جود لاو) و آدا (نیکول کیدمن) است که علیرغم میل باطنیشان (همانند بیشتر مردم)، سرنوشت زندگیشان با جنگ و خونریزی عجین شده و دوران سخت و رقّتباری از ترس، خشم، اضطراب، ناامیدی و از همه مهمتر، انتظاری نومیدانه (که از تمهای اصلی فیلم است) را برایشان رقم میزند.
اینمان، سرباز جوانی که به رغم جراحت شدیدی که در جنگ برداشته، سفر اُدیسهواری را در تلاش برای رسیدن به خانهاش در کوهستان سرد (شمال کالیفرنیا) آغاز میکند؛ سفری طولانی، مشقتبار و خستهکننده که به امید رسیدن و دیدار دوباره نامزدش «آدا» تحمّلپذیر شده است. در نبود اینمان، آدا که دختری حسّاس و بیتجربه است، با دختری جسور و خودساخته به نام روبی (رنه زلوگر) آشنا می شود؛ کسی که راه و رسم زندگی در طبیعت وحشی کوهستان و محیط ناامن دوران جنگ و شیوه اداره مزرعه پدرش را به آدا میآموزد و رنج سالهای تنهایی و انتظار و جنگ را با او تقسیم میکند. سرانجام، اینمان به خانه میرسد؛ امّا خوشبختی آنان زمان زیادی دوام نمیآورد؛ چرا که سرنوشت، بازی دیگری برایشان رقم زده است.
کوهستان سرد، فیلم ستارههاست: جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر و ... به نویسندگی و کارگردانی، آنتونی مینگلا (کارگردان فیلمهایی چون: «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی با استعداد»)؛ امّا علیرغم حضور پر تعداد ستارهها و حتّی بازی درخشان برخی از آنها و هم چنین صحنههای فوق العاده زیبای طبیعت کوهستان، تصویربرداری و موسیقی تأثیرگذار فیلم، کوهستان سرد، همچنان فیلمی بسیار طولانی و تا حدی کلیشهای با روایتی است تکراری از تم همیشگی عشق و جنگ. نکته جالب و نوآورانه فیلم، عبور از رنجها و زشتیهای جنگ و پناه بردن به طبیعت بکر و زیبای کوهستان است؛ تنها پدیدهای که بر خلاف جنگ و حتّی عشق، همیشه ماندگار و پابرجاست.
فیلم، تقریباً از شخصیتپردازی خوبی برخوردار است، بخصوص در پرداخت شخصیت روبی؛ امّا در مورد دیگر شخصیتهای فیلم، چنین پرداخت ظریفی به چشم نمیخورد، بخصوص در جایی که مخاطب برای همذاتپنداری بیشتر با قهرمانان اصلی فیلم، نیاز به آشنایی بیشتری با زندگی گذشته آنان دارد، عملاً چنین اطلاعاتی را دریافت نمیکند. برای مثال، رابطه کوتاه و شناخت اندک آدا و اینمان از یکدیگر در ابتدای فیلم، عشق شدید و انتظار طولانی و رقّتبار آنها در سراسر فیلم را توجیه نمیکند.
تنها شخصیتی که با بازی فوق العاده رنه زلوگر، به یادماندنی و باورپذیر بود، نقش روبی، دوست آدا بود که با بازی درخشان و جالبش، به سرمای طاقتفرسای کوهستان سرد، گرما میبخشید و باعث ترغیب مخاطب، به تماشای ادامه فیلم میشد.
صحنه فوق العاده زیبای پایان فیلم، از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم بود؛ زمانی که آدا پس از مرگ اینمان، در مزرعه سرسبز و زیبای پدر، به همراه فرزندش حضور دارند. در این سکانس است که زیبایی زندگی و آرامش طبیعت بکر کوهستان، به معنای واقعیاش در چهره آدا، موج می زند؛ زنی که اکنون حتّی از چهرهاش نیز میتوان متوجّه تغییرات اساسی شخصیت او، از زنی وابسته و حسّاس، به انسانی خودساخته، رنج کشیده که تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سر گذاشته و راه زندگی و امید را از طبیعت فراگرفته و سرشار از اشتیاق به اینده، چشم دوخته است.
خلاصه نقد «شیکاگو سان تایمز»؛ راجر ابرت
کوهستان سرد، دقیقاً دچار همان ایرادهای ساختاری بود که فیلم «مکزیکی» (محصول 2001م) به آن دچار بود؛ فیلمی که به سرعتْ فراموش شد. داستان هر دو فیلم، با برقرار کردن جذبه و کششی پرشور به همراه احساسات سوزان، میان دو ستاره فیلم و سپس جدا کردن آنها از هم، تقریباً در تمام مدّت فیلم، و در نهایت، پر کردن این شکاف، با مجموعهای از شخصیتهای حمایتگر با رفتارهای نامتعارف و غیر قابل قبولی که بیدلیل، ما را به وجد میآورند، به پیش میرود.
اینمان، شاهد یکی از مهیبترین نبردهای جنگ است؛ نبردی که در صحنهای فوق العاده شکل میگیرد و از این بابت باید به کارگردان و طرّاح صحنه تبریک گفت. یعنی صحنهای که در آن، تونلی زیر خطوط متّحدین حفر میکنند و مواد منفجره فراوانی در آن محل، تعبیه و منفجر میکنند. در این صحنه، اینمان برای نجات یک دوست، جان خود را به خطر میاندازد که چندان عاقلانه به نظر نمیرسد، همان طور که زنده ماندنش نیز بعید به نظر می اید، و زمانی که طبق خواسته آخرین نامه آدا تصمیم میگیرد که از صحنه جنگ بگریزد نیز تعجّببرانگیز نیست.
سفر طولانی اینمان به سوی کوهستان سرد، با اُدیسه هومر، مقایسه شده است، بخصوص بخشهایی که با شخصیتهای افسانهای و اغواگر در خلال راه بازگشت به خانه مواجه میشود؛ امّا در فیلمی که دو قهرمان اصلی آن از آغاز فیلم به سختی با یکدیگر ملاقات میکنند، این رشته طولانی حوادث و ماجراها میتواند هشدار دهنده باشد که: ایا تجدید دیدار دوباره آنها قرار است در سنین پیری رخ دهد؟ نکات جذّاب زیادی برای لذّت بردن از این فیلم وجود دارد که هر کدام از آنها به صورت مجزّا قابل تحسیناند، هر چند که فیلم، از فقدان انسجام و کلّیت رنج میبرد.
با پایان یافتن فیلم، شما هنرمندی و تلاش سخت سازندگان و بازیگران اثر را تحسین میکنید؛ امّا متعجب خواهید شد که چگونه چنین سناریویی برای ساخت یک فیلم، در نظر گرفته شده است؛ سناریویی که یک داستان نیست، بلکه بیشتر، شبیه یک ایده و طرح است.
خلاصه نقد «نیویورکر»؛ دیوید دنبای
کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
اینمان، سرباز جوانی که به شدّتْ زخمی شده و از نظر روحی نیز به سختی آسیب دیده و به انتهای خط رسیده است، تصمیم به ترک گروهان خود میگیرد و راه برگشت به شهر زادگاهش در کارولینای شمالی و نزد آدا، زن جوانی که زیاد نمیشناسد، امّا عاشق او شده است، را در پیش میگیرد. در راه بازگشت به خانه، با یکسری حوادث و ماجراهای وحشتزا مواجه میشود. در همین حال، آدا نیز با کمکهای زنی جسور، قوی و خودساخته (روبی) چگونگی اداره کردن مزرعه بزرگ پدر مرحومش را فرا میگیرد. پایان فیلم و رویارویی دوباره آدا و اینمان نیز مانند تکمیل شدن قطعات پازل، مطلوب و راضیکننده است.
آنتونی مینگلا، با اقتباس از رمان تحسین شده، چارلز فریزر (که به همین نام و در سال 1997م، چاپ شده بود)، «کوهستان سرد» را به شیوهای کارگردانی کرده که نه تنها اغراقآمیز و باشکوه (پروازنامههای عاشقانه، همچون موهبتی الهی بر فراز مناظر وحشتناک و زجرآلود جنگ) است، که همزمان، مملو از تصاویر خونآلود حاکی از زشتیها و پلشتیهای گریز ناپذیر منجلاب جنگ نیز هست.
خلاصه نقد «نیویورک تایمز»؛ ای. آ. اسکات
همان گونه که شاید در گذشتهها نیز گفته شده باشد، این عاشقانه تاریخی تمام عیار که مانند فیلم جنگی آغاز میشود و مثل فیلم وسترنْ پایان مییابد، مجموعهای است سرشار از تصاویر درجه یک و عالی که این عوامل، هم از نقاط قوّت فیلم محسوب میشوند و هم جزو نقاط ضعف فیلم به شمار میایند.
اقتباس ادبی اخیر شرکت میراماکس برای ساخت این فیلم، مثل همیشه از اعتبار و پرستیژ خاص خود در انتخاب رمانی که برنده جایزه شده است به عنوان مأخذ فیلم و هم چنین نمایش و خودنمایی فیلمسازی و بازیگری درجه یک و عالی برخوردار است؛ امّا علاوه بر این اصول ثابت، اقتباس از این رمان، انتخابی است هوشمندانه و زیرکانه که این فیلم را از آثار کممایهتری مانند «شکلات» و «قوانین خانواده سایدر» جدا میکند.
نیکول کیدمن، در نقش دختر متمدّن یک واعظ که در خلال جنگ داخلی، در مزرعهای در شمال کارولینا گرفتار شده است، در نقش خود، بسیار خوب و عالی ظاهر شده است. گیرایی و جذّابیت دستنخورده این ستاره سینما، شخصیت او را از جهتی غیر قابل مقاومت، سخت و قوی نشان میدهد و از طرفی نیز باور نکردنی. جود لو، تنها کسی است که او را دوست میدارد؛ وی سرباز جوانی است که سفر رنجآوری را به سمت خانه در پیش گرفته است و در طول این راه پیمایی طولانی، با تعدادی آدمهای جنگلی و عجیب و غریب، رو به رو میشود.
آنتونی مینگلا، با جدّیت هر چه تمامتر، تصاویر و مناظر زیبا و با شکوهی را به نمایش درآورده است. این فیلم نیز درست مانند بهترین آثار سنت هالیوود، کوهی از افتخار و درستکاری نیز به آن افزوده است.
هر چند «کوهستان سرد» در زمره فیلمهای مهم و برتر قرار نمیگیرد، امّا به اندازه کافی، فیلم باشکوه و جذّابی است، مملو از صحنههای دوست داشتنی زیبا، موسیقی غنی، و مجموعهای از اجراهای خوب و سرگرم کننده بازیگران نقش مکمّل (بخصوص بازی زرنه زلوگر، در نقش روبی، زن یکدنده و لجبازی که به کیدمن کمک میکرد و برندان گلیسن در نقش پدر خودسر و ویولونزن روبی)... .
رها ماهرو : خوانندگان همیشگی وبلاگ رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم کوهستان سرد به کارگردانی آنتونی مینگلا برای ما بنویسید و بفرستید.
ویژگیهای دیگر فیلم
کوهستان سرد، فیلمی است که در سال 2003م، بر اساس رمانی از «چارلز فریزر» ساخته شده است. فیلمنامه این فیلم را نیز «آنتونی مینگلا» نوشته و سپس کارگردانی شده است. زمان فیلم 155 دقیقه و محصول امریکاست.
گرچه ساخت فیلم در بخش هیوود در شمال کارولینا شروع شد، امّا بیشتر آن، در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی ساخته شد.
«جولیا رابرتز» و «کیت بلانچت» نیز برای ایفای نقش آدا و «تام هنکس»، «براد پیت» و «دنیل دی لوییس» برای ایفای نقش اینمان در نظر گرفته شده بودند.
در نسخه اصلی فیلم، اینمان پس از رویارویی با سربازان اتحادیه، برای سر و سامان دادن به اوضاع، نزد سارا میماند؛ امّا کودک سارا میمیرد و سارا از غصه و اندوه، خودکشی میکند. این، یکی از صحنههای حذفی دی. وی. دی فیلم است.
یکی از صحنههای حذفی فیلم، زمانی است که اینمان، سرانجام، به کوهستان سرد باز میگردد؛ امّا در خانه، فقط جورجیا را مییابد. جورجیا به او میگوید که آدا و روبی، به جای دوری در کوهستان رفتهاند و اینمان برای یافتن آنها روانه کوهستان میشود.
«اکتون» و «الیس» اسم پسران سالی سوانگر در فیلم، مشابه اسم مستعار «امیلی» و «آن» برونته برای مخفی کردن جنسیتشان جهت فروش رمانهایشان بود. آنها از نامهای «اکتون بل» و «الیس بل» استفاده میکردند.
دبلیو. پی. اینمان (اسم کوچک او «ویلیام پینکلی» بود، گرچه در فیلم، به آن اشارهای نشد)، نام واقعی شخصی از اهالی کوهستان سرد است که در ارتش متّحد، خدمت کرده است و دو بار، جبهه جنگ را ترک کرده و با احترام در آرامگاه محلّی، به خاک سپرده شده است. اینمان واقعی به عنوان سرباز وظیفه، در گروهان اف پیاده نظام شمال کارولینا خدمت کرده است. او یکی از اقوام چارلز فریزر، نویسنده رمان کوهستان سرد است، و گُردان او در نبرد محاصره پترزبورگ شرکت کردهاند. فریزر اهل کارولینای شمالی، بر اساس داستان اجدادش رمانی خلق کرد که برنده جایزه هم شد.
جوایز فیلم
کوهستان سرد، برنده جایزه اسکار 2004م و نیز برنده سیزده جایزه دیگر و نامزد دریافت 49 جایزه معتبر است که بعضی از آنها عبارتاند از:
رنه زلوگر، برنده اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ رنه زلوگر، برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ آنتونی مینگلا، نامزد بهترین کارگردانی و فیلمنامه گلدن گلوب؛ جود لو، نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اوّل؛ جان سیل، نامزد اسکار بهترین تصویربرداری؛ والتر مارچ، نامزد اسکار بهترین تدوین.
برخی نقل قولهای به یاد ماندنی فیلم
آدا: چیزهایی که از دست دادیم، دیگه هیچ وقت به ما بازگردانده نمیشوند. این قدر خون بر زمین ریخته شده است که هیچ وقت، التیام پیدا نمیکنند. تنها کاری که از دست ما بر میاید، این است که از گذشته، درس بگیریم و با آرامش، به آنها بنگریم.
اینمان: به خاطر چیزی که هیچ اعتقادی به آن ندارم، حتّی یک گلوله دیگر هم شلیک نخواهم کرد!
نویسنده : فاطمه خاوری
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کوهستانی که امن نیست(نقد فیلم کوهستان سرد): 21 اکتبر 2012 13:22 #31808
omidsalimi
omidsalimi's Avatar
آفلاین
مدیر اسبق
ارسال ها: 929
تشکرهای دریافت شده: 2717
کوهستان سرد فیلم خوشساخت و قابل تقدیریست که به خوبی در قالب ژانر خود پیش میرود داستان تعریف میکند درام را بین کارکترها بر قرار میسازد خشونت و مصیبت بزرگترین بحران بشری یعنی جنگ را بازگو میکند و در مجموع با بیننده کاری میکند تا او مدام نگران تک تک کارکترهایش باشد از همان سکانس اغازین تا پایان!! در واقع کوهستان سرد با فضا سازی بی نظیر و شخصیت پردازیهای درست خود و همچنین خلق صحنه هایی که نفس را در سینه حبس میکنند به خوبی مخاطب خود را تا انتها نگه میدارد عمده موفقیت فیلم به دلیل فیلمنامه چفت و بست دار و کارگردانی اندازه و بازیهای خوب از طرف بازیگران است هر چند تدوین مناسب و موسیقی نیز کمک شایانی به تاثیر گذاری این درام تاریخی میکنند
فیلم با صحنه ای اغاز میشود که در ان یکی از نقش اولهای فیلم با نام اینمن(جود لاو) در هنگام استراحت در جبهه نبرد مشغول تماشای عکس معشوقه خود با نام ایدا(نیکول کیدمن) است اهنگی که به صورت ملایم پخش میشود و نماهایی که ما دشمنان انها را مشغول بمب گذاری میبینیم خبر از این میدهد که لحظات سخت و دردناکی در انتظار این دو عاشق به سر میبرند انفجاری عظیم رخ میدهد انسانها تکه تکه میشوند..... فیلم به صورت فلاش بک به مرور زندگی ایدا و پدرش وساکنان شهر کوچکی به نام کوهستان سرد و همچنین نشان دادن رابطه پاک و محترمانه ایدا و اینمن در این شهر میپردازد ایدا و پدرش که کشیشی پا به سن گذاشته است برای مدتی به علت مریضی قلبی پدر ایدا از چارلزتون به این شهر کوچک امده اند در ظاهر همه چیز خوب است اما با شروع جنگ شرایط برای انان سخت و دشوار میشود هر چند جنگ با نیروهای دشمن تنها عامل فتنه و ترس و اضطراب در بین اهالی نیست و گروهی به سرکردگی مرد خبیثی با نام تیگ نیز شهر و زن وفرزندان مردان کوهستان سرد را تهدید میکنند انها در غیاب افرادی که به جنگ میروند وظیفه تامین امنیت و اجرای قانون را دارند
فیلم کوهستان سرد با توجه به اینکه در ژانر درام تاریخی قرار دارد و مطابق معمول جنگ به عنوان ابزاری برای جدایی در ان وجود دارد هیچگاه از ریتم نمی افتد در واقع کارگردان این فیلم که سابقه ساخت فیلم دیدنی بیمار انگلیسی را نیز دارد موفق میشود هم بیننده عادی و هم بیننده های سخت گیر تر را راضی نگه دارد روایت فیلم همانطور که پیش تر نیز گفتم هم به جانفشانی ها و دردسرهای اینمن در جنگ میپردازد و هم با نشان دادن خاطرات شخصیت ایدا را نیز برای ما معرفی میکند ایدا و اینمن مکملهای بسیار خوبی برای هم در این فیلم ارزشمند هستند رابطه انان از همان سکانس نخست رویارویی همراه با شرمی دوست داشتنی از جانب هردوهمراه است اینمن و ایدا انسانهای اخلاقگرا و دوست داشتنی هستند که شخصیت انان در فیلمنامه جوری نوشته شده که نا خود اگاه یاد اور عشقهای افسانه ای در تاریخ یا افسانه ها میفتیم کارگردان با زیرکی خاصی به رابطه انان پرداخته و اجازه نداده رابطه انها بیش از حد اغراق امیز و همراه با لذتهای انسانی انچنانی باشد ایدا که بعد از ورودش به شهر کوهستان سرد رفته رفته به اینمن دل میبندد با شنیدن خبر اغاز جنگ فکرش مشغول میشود مشغول اینکه شاید دیگر نتواند به وصال معشوق خود برسد اینمن نیز اگر چه دلبسته او شده اما به مانند دیگر جوانان شهر گویی انچنان از شنیدن خبر شروع جنگ ناراحت نیست و راهی جنگ میشود جدا از این دو شخصیت یک نفر دیگر هم در فیلم حضور می یابد که حضورش جدا به فیلم کمک زیادی کرده و ان کسی نیست جز روبی (رنه زیلوگر) که با ورودش به داستان شریک جالبی برای ایدا میشود
روبی درست نقطه مقابل ایداست روبی از ان دخترهایی است که اگر صدای او را نشنوید گمان نمیکنید او یک دختر است روبی بر عکس ایدا که بیشتر عمر خودش را در شهر گذرانده و به اصطلاح انسان اتو کشیده ای به شمار میرود انسانی همه فن حریف است او پس از مرگ پدر ایدا برای کمک به او به مزرعه انها می اید او همه کار بلد است نجاری میکند در باغبانی و کاشتن و پرورش گیاهان و سبزیجات توانایی دارد مترسک و گارد محافظ برای مزرعه میسازد و خلاصه به مانند چند مرد کاری انجام وظیفه میکند شخصیت روبی به نظرم بهترین شخصیت فیلم است او برای خودش قوانین خاصی دارد مثلا اینکه برای پول کار نمیکند تنها تقاضای او داشتن جای خوابی مطمئن و مناسب و غذا خوردن کنار ایدا سر میز شام است!! شیمی واقعا جالبی بین ایدا و روبی شکل میگیرد ایدا در کارهایی مثل نواختن پیانو و لباس بافتن و حرف زدن به زبانهای لاتین مسلط است اما بدون تعارف اینچنین کارهایی در شرایطی که فیلم برای ایندو میسازد هیچ فایده ای ندارند او نمیتواند حتی از پس خروسی وحشی بر بیاید پولی برای غذا خریدن ندارد و خلاصه اگر روبی به دادش نمیرسید احتمالا زود تلف میشد!! روبی بر خلاف ایدا گذشته خوبی نیز نداشته و به گفته خودش پدرش از انهایی بوده که مدام به فکر تن پروری و مصرف الکل هستند او اکنون خانواده ای ندارد و یکی از خاطراتش هم این است که برای چند دلار نا چیز در کودکی موهایش را کوتاه کرده اند و از موهای او برای زنی مرفه کلاه گیس ساخته اند!! بعد از مدتی این دو با هم جور میشوند روبی کارهایی سخت را به ایدا یاد میدهد او نیز برایش کتاب میخواند و برایش موسیقی مینوازد اگر چه با ورود روبی به فیلم اوضاع ایدا سروسامان میگیرد اما حضور کلانتر تیگ و یارانش در منطقه برای انها خطرناک است فیلم به اندازه هم به زندگی ایدا و روبی و در کل شرایط شهر کوهستان سرد در طول جنگ میپردازد وهم روایتگر سفر اودیسه وار اینمن از جبهه جنگ به سوی خانه است اینمن پس از اینکه به شدت زخمی میشود طی نامه هایی که از ایدا دریافت میکند و شرایط نابرابری که درجنگ میبیند تصمیمی میگیرد به خانه برگردد هر چند میدانیم در شرایط جنگی فرار از ارتش حکم خیانت به وطن است او در مسیر بازگشت با مشکلات زیادی برخورد میکند
یکی از کارکتر های جالب دیگر فیلم در این بخش معرفی میشود و ان کسی نیست جز کشیشی بی اخلاق و بی بند و بار (فیلیپ سیمور هافمن) او که بازیگر دوست داشتنی از نظر من است در مقطعی با اینمن همراه میشود در دنیای فیلم جایی برای اطمینان کردن نیست جنگ یکی از مشکلات است جامعه امریکا در این فیلم از درون از هم پاشیده است کشیش به طور پنهانی با زنی سیاه پوست رابطه داشته و هنگامیکه میخواهد از شر او خلاص شود اینمن سر میرسد و او را متوقف میسازد بر خلاف پدر ایدا که کشیشی مهربان و درستکار بود که حتی به موسیقی زدن دخترش نیز میبالید کارکتر هافمن انسانی ناپاک وچشم چران و حیله گر معرفی میشود که طی جریاناتی کشته و از داستان حذف میشود به شخصه دوست داشتم حضور او در فیلم بیشتر بود! اینمن در طی سفر خود با زشتیهای جانبی جنگ هم روبرو میشود برای مثال عده ای از سربازان دشمن که میخواهند به زنی بی پناه(ناتالی پورتمن) تجاوز کنند و اینمن به مانند یک ناجی ان را نجات میدهد
فیلم جنگ و حواشی انرا و همچنین وضع داخلی کشورش را زیر سوال میبرد در سکانس نخست از میدان جنگ به خوبی از بی رحمی وناجوانمردی نیروهای دشمن مطلع میشویم در حالیکه سربازان خیال میکنند دشمن هنگام استراحت با انان کاری ندارد بشکه هایی درست زیر پای انان منفجر شده و انان تارو مار میشوند درسکانس عظیم درگیری بعدی هم به شکلی خشن و بی پروا از خجالت هم در می ایند اینمن برای نجات جان پسری کم سن و سال به دل دشمن میزند ولی اونیز کشته میشود انسانهایی هم که مستقیما در حال جنگ نیستند هریک به نحوی از این شرایط استفاده میکنند مردی در اواسط فیلم اینمن و همراه کشیش او را به خانه میبرد و انان را مشغول میکند اما در اصل میخواهد انها را تحویل پلیس محلی بدهد وبدین ترتیب پولی به جیب بزند سربازان خسته و تشنه دشمن نیز با حمله و تجاوز به زنان بی سرپرست اوضاع را اشفته تر میکنند و در شهر کوهستان سرد نیز کلانتر تیگ که گفته میشود روزگاری تمام زمینهای شهر متعلق به پدر بزرگش بوده از فرصت بهره میبرد و به نام قانون دست به جنایت میزند یکی از خشن ترین سکانسهای فیلم جاییست که تیگ و افرادش به بهانه دستگیری پسران یک مزرعه دار به خانه او حمله میکنند و همه را به شکل باور نکردنی قتل عام میکنند کارگردان و نویسنده اثر موفق شده اند جو خفقان اوری را ترسیم کنند که چه در جبهه نبرد و چه در پشت ان نمیتوان به چیزی یا کسی اطمینان کرد همه به فکر غارت و چپاول ضعیفتر از خود هستند
در فیلم همچنین اشاراتی به باورهای عامیانه مردم نیز میشود در جایی از فیلم سالی از همسایگان ایدا از او میخواهد با ایینه ای به چاه خانه نگاه کند و بگوید در ان چه چیزی میبیند تصویر عجیبی برای ایدا در ایینه اشکار میشود که نشان از بازگشت اینمن به خانه دارد هرچند کلاغهای سیاه هم در تصویر هستند! تعبیر این تصاویر را میتوان در انتهای فیلم دید گویی برای انها فرار از سرنوشت معنا و مفهومی ندارد اینمن هرچند در جنگ به شدت زخمی شده از جبهه میگریزد و در راه بارها جانش به خطر میفتد اما بالاخره به سرمنزل مقصود میرسد و درست زمانیکه گمان میکنیم همه چیزبه خوبی برای ایندو تمام میشود دست سرنوشت انها را از هم جدا میکند به نظرم سکانس کشته شدن اینمن بهترین سکانس فیلم است او در دوئلی مرگبار به سمت یکی از مزدوران تیگ شلیک میکند او کشته میشود دوربین به حالتی چرخان اینمن را روی اسب نشان میدهد که با نگاهی نه چندان مصمم به دوردست مینگرد و در همین لحظه وقتی او خون بالا می اورد متوجه تیر خوردن او میشویم او راه درازی را پیمود و به معشوق خود رسید اما گویی ایندو نباید بیشتر از یک شب با هم میماندند
همانطور که گفتم فیلم روی شخصیتهای اصلی یعنی روبی و ایدا و اینمن به خوبی کارکرده است هر چند به نظرم شاید کارکتر تیگ جای کار بیشتری داشت اما کارگردان به نشان دادن خشونت و خباثت او بسنده کرده و تنها اندکی از گذشته او متوجه میشویم روبی هرچند میگوید از پدر دل خوشی ندارد اما کاملا مشخص است وقتی دوباره پس از سالها با او روبرو میشود دلش برای او میتپد هرچند طوری نشان میدهد انگار بی سرپناهی پدرش برایش مهم نیست اما میبینیم شب سال نو همگی شاد و خوشحال با هم هستند و همچنین در انتها نیز برای نجات پدر تلاش میکند
ایدا موفق میشود برای او به خوبی نقش یک ناجی دوست خواهر بزرگترو حامی را ایفا کند هر دو به هم نیازمند هستند .ایدا نیز اگر چه بنا به دلایلی بی پول شده ونمیتواند مخارج خودش را تامین کند اما همچنان دوست ندارد زیر منت کسی باشد او به خوبی طی مدتی تمام کارهای سخت را از روبی یاد میگیرد و روی پای خودش می ایستد در کل شخصیت این سه نفر خوب پرداخت شده است و میتوان با هریک ارتباط گرفت
فیلم کوهستان سرد همه چیز دارد تا بیننده را سرپا نگه دارد درام به خوبی شکل گرفته بازیها مخصوصا بازی کارکتر روبی بی نظیر هستند لحظات غافلگیر کننده همراه با چاشنی خشونت نیز در فیلم به اندازه قرار دارد شما از موسیقی دلنشین نیز بهره میبرید که در برخی جاها همراه با ساز پیانو نیز هست به غیر از این مسائل از فیلمبرداری خوب فیلم نباید به راحتی گذشت مخصوصا نماهایی که از مناظر بکر لوکیشنها گرفته شده است کارگردان و فیلمبردار به خوبی از محیط چشم نواز فیلم بهره برده اند و در سکانسهایی مناظر به اندازه دیالوگها یا .. کارایی دارند کوهستان سرد را از دست ندهید
نمره من به فیلم: 8.5 از 10
نویسنده: امید سلیمی
Renato : کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
در خصوص بازی ها هم می توان از بازی بسیار زیبای رنه زلوگر در نقش روبی توییز و همچنین بازی مناسب کیدمن، لاو و فیلیپ سیمور هافمن یاد کرد اما باید گفت که جنس بازی زلوگر بسیار متفاوت با جنس بازی سایرین بود به گونه ای که نقش روبی بسیار قابل باور و دوست داشتنی شده بود. تصاویر چشم نواز و موسیقی نسبتا خوبی نیز به کمک بهتر شدن جذابیت بصری و صوتی فیلم شده اند اما با همه این احوالات ، مرحوم آنتونی مینگلا نتوانسته بود فیلمی در خور نام و اعتبار و قابل مقایسه با فیلمهای قبلیش همچون بیمار انگلیسی و آقای ریپلی با استعداد بسازد.
نمره من 8.5
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نقد فیلم کوهستان سرد (Cold Mountain)
نقد فیلم کوهستان سرد (Cold Mountain)
واحد سینما و تلویزیون تبیان زنجان-
کوهستان سرد (Cold mountain) روایتگر زندگی اینمان (جود لاو) و آدا (نیکول کیدمن) است که علیرغم میل باطنیشان (همانند بیشتر مردم)، سرنوشت زندگیشان با جنگ و خونریزی عجین شده و دوران سخت و رقّتباری از ترس، خشم، اضطراب، ناامیدی و از همه مهمتر، انتظاری نومیدانه (که از تمهای اصلی فیلم است) را برایشان رقم میزند.
اینمان، سرباز جوانی که به رغم جراحت شدیدی که در جنگ برداشته، سفر اُدیسهواری را در تلاش برای رسیدن به خانهاش در کوهستان سرد (شمال کالیفرنیا) آغاز میکند؛ سفری طولانی، مشقتبار و خستهکننده که به امید رسیدن و دیدار دوباره نامزدش «آدا» تحمّلپذیر شده است.
در نبود اینمان، آدا که دختری حسّاس و بیتجربه است، با دختری جسور و خودساخته به نام روبی (رنه زلوگر) آشنا می شود؛ کسی که راه و رسم زندگی در طبیعت وحشی کوهستان و محیط ناامن دوران جنگ و شیوه اداره مزرعه پدرش را به آدا میآموزد و رنج سالهای تنهایی و انتظار و جنگ را با او تقسیم میکند. سرانجام، اینمان به خانه میرسد؛ امّا خوشبختی آنان زمان زیادی دوام نمیآورد؛ چرا که سرنوشت، بازی دیگری برایشان رقم زده است.
کوهستان سرد، فیلم ستارههاست: جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر و ... به نویسندگی و کارگردانی، آنتونی مینگلا (کارگردان فیلمهایی چون: «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی با استعداد»)؛ امّا علیرغم حضور پر تعداد ستارهها و حتّی بازی درخشان برخی از آنها و هم چنین صحنههای فوق العاده زیبای طبیعت کوهستان، تصویربرداری و موسیقی تأثیرگذار فیلم، کوهستان سرد، همچنان فیلمی بسیار طولانی و تا حدی کلیشهای با روایتی است تکراری از تم همیشگی عشق و جنگ. نکته جالب و نوآورانه فیلم، عبور از رنجها و زشتیهای جنگ و پناه بردن به طبیعت بکر و زیبای کوهستان است؛ تنها پدیدهای که بر خلاف جنگ و حتّی عشق، همیشه ماندگار و پابرجاست.
فیلم، تقریباً از شخصیتپردازی خوبی برخوردار است، بخصوص در پرداخت شخصیت روبی؛ امّا در مورد دیگر شخصیتهای فیلم، چنین پرداخت ظریفی به چشم نمیخورد، بخصوص در جایی که مخاطب برای همذاتپنداری بیشتر با قهرمانان اصلی فیلم، نیاز به آشنایی بیشتری با زندگی گذشته آنان دارد، عملاً چنین اطلاعاتی را دریافت نمیکند. برای مثال، رابطه کوتاه و شناخت اندک آدا و اینمان از یکدیگر در ابتدای فیلم، عشق شدید و انتظار طولانی و رقّتبار آنها در سراسر فیلم را توجیه نمیکند.
تنها شخصیتی که با بازی فوق العاده رنه زلوگر، به یادماندنی و باورپذیر بود، نقش روبی، دوست آدا بود که با بازی درخشان و جالبش، به سرمای طاقتفرسای کوهستان سرد، گرما میبخشید و باعث ترغیب مخاطب، به تماشای ادامه فیلم میشد.
صحنه فوق العاده زیبای پایان فیلم، از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم بود؛ زمانی که آدا پس از مرگ اینمان، در مزرعه سرسبز و زیبای پدر، به همراه فرزندش حضور دارند. در این سکانس است که زیبایی زندگی و آرامش طبیعت بکر کوهستان، به معنای واقعیاش در چهره آدا، موج می زند؛ زنی که اکنون حتّی از چهرهاش نیز میتوان متوجّه تغییرات اساسی شخصیت او، از زنی وابسته و حسّاس، به انسانی خودساخته، رنج کشیده که تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سر گذاشته و راه زندگی و امید را از طبیعت فراگرفته و سرشار از اشتیاق به اینده، چشم دوخته است.
خلاصه نقد «شیکاگو سان تایمز»؛ راجر ابرت
کوهستان سرد، دقیقاً دچار همان ایرادهای ساختاری بود که فیلم «مکزیکی» (محصول 2001م) به آن دچار بود؛ فیلمی که به سرعتْ فراموش شد. داستان هر دو فیلم، با برقرار کردن جذبه و کششی پرشور به همراه احساسات سوزان، میان دو ستاره فیلم و سپس جدا کردن آنها از هم، تقریباً در تمام مدّت فیلم، و در نهایت، پر کردن این شکاف، با مجموعهای از شخصیتهای حمایتگر با رفتارهای نامتعارف و غیر قابل قبولی که بیدلیل، ما را به وجد میآورند، به پیش میرود.
اینمان، شاهد یکی از مهیبترین نبردهای جنگ است؛ نبردی که در صحنهای فوق العاده شکل میگیرد و از این بابت باید به کارگردان و طرّاح صحنه تبریک گفت. یعنی صحنهای که در آن، تونلی زیر خطوط متّحدین حفر میکنند و مواد منفجره فراوانی در آن محل، تعبیه و منفجر میکنند. در این صحنه، اینمان برای نجات یک دوست، جان خود را به خطر میاندازد که چندان عاقلانه به نظر نمیرسد، همان طور که زنده ماندنش نیز بعید به نظر می اید، و زمانی که طبق خواسته آخرین نامه آدا تصمیم میگیرد که از صحنه جنگ بگریزد نیز تعجّببرانگیز نیست.
سفر طولانی اینمان به سوی کوهستان سرد، با اُدیسه هومر، مقایسه شده است، بخصوص بخشهایی که با شخصیتهای افسانهای و اغواگر در خلال راه بازگشت به خانه مواجه میشود؛ امّا در فیلمی که دو قهرمان اصلی آن از آغاز فیلم به سختی با یکدیگر ملاقات میکنند، این رشته طولانی حوادث و ماجراها میتواند هشدار دهنده باشد که: ایا تجدید دیدار دوباره آنها قرار است در سنین پیری رخ دهد؟ نکات جذّاب زیادی برای لذّت بردن از این فیلم وجود دارد که هر کدام از آنها به صورت مجزّا قابل تحسیناند، هر چند که فیلم، از فقدان انسجام و کلّیت رنج میبرد.
با پایان یافتن فیلم، شما هنرمندی و تلاش سخت سازندگان و بازیگران اثر را تحسین میکنید؛ امّا متعجب خواهید شد که چگونه چنین سناریویی برای ساخت یک فیلم، در نظر گرفته شده است؛ سناریویی که یک داستان نیست، بلکه بیشتر، شبیه یک ایده و طرح است.
خلاصه نقد «نیویورکر»؛ دیوید دنبای
کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
اینمان، سرباز جوانی که به شدّتْ زخمی شده و از نظر روحی نیز به سختی آسیب دیده و به انتهای خط رسیده است، تصمیم به ترک گروهان خود میگیرد و راه برگشت به شهر زادگاهش در کارولینای شمالی و نزد آدا، زن جوانی که زیاد نمیشناسد، امّا عاشق او شده است، را در پیش میگیرد. در راه بازگشت به خانه، با یکسری حوادث و ماجراهای وحشتزا مواجه میشود. در همین حال، آدا نیز با کمکهای زنی جسور، قوی و خودساخته (روبی) چگونگی اداره کردن مزرعه بزرگ پدر مرحومش را فرا میگیرد. پایان فیلم و رویارویی دوباره آدا و اینمان نیز مانند تکمیل شدن قطعات پازل، مطلوب و راضیکننده است.
آنتونی مینگلا، با اقتباس از رمان تحسین شده، چارلز فریزر (که به همین نام و در سال 1997م، چاپ شده بود)، «کوهستان سرد» را به شیوهای کارگردانی کرده که نه تنها اغراقآمیز و باشکوه (پروازنامههای عاشقانه، همچون موهبتی الهی بر فراز مناظر وحشتناک و زجرآلود جنگ) است، که همزمان، مملو از تصاویر خونآلود حاکی از زشتیها و پلشتیهای گریز ناپذیر منجلاب جنگ نیز هست.
خلاصه نقد «نیویورک تایمز»؛ ای. آ. اسکات
همان گونه که شاید در گذشتهها نیز گفته شده باشد، این عاشقانه تاریخی تمام عیار که مانند فیلم جنگی آغاز میشود و مثل فیلم وسترنْ پایان مییابد، مجموعهای است سرشار از تصاویر درجه یک و عالی که این عوامل، هم از نقاط قوّت فیلم محسوب میشوند و هم جزو نقاط ضعف فیلم به شمار میایند.
اقتباس ادبی اخیر شرکت میراماکس برای ساخت این فیلم، مثل همیشه از اعتبار و پرستیژ خاص خود در انتخاب رمانی که برنده جایزه شده است به عنوان مأخذ فیلم و هم چنین نمایش و خودنمایی فیلمسازی و بازیگری درجه یک و عالی برخوردار است؛ امّا علاوه بر این اصول ثابت، اقتباس از این رمان، انتخابی است هوشمندانه و زیرکانه که این فیلم را از آثار کممایهتری مانند «شکلات» و «قوانین خانواده سایدر» جدا میکند.
نیکول کیدمن، در نقش دختر متمدّن یک واعظ که در خلال جنگ داخلی، در مزرعهای در شمال کارولینا گرفتار شده است، در نقش خود، بسیار خوب و عالی ظاهر شده است. گیرایی و جذّابیت دستنخورده این ستاره سینما، شخصیت او را از جهتی غیر قابل مقاومت، سخت و قوی نشان میدهد و از طرفی نیز باور نکردنی. جود لو، تنها کسی است که او را دوست میدارد؛ وی سرباز جوانی است که سفر رنجآوری را به سمت خانه در پیش گرفته است و در طول این راه پیمایی طولانی، با تعدادی آدمهای جنگلی و عجیب و غریب، رو به رو میشود.
آنتونی مینگلا، با جدّیت هر چه تمامتر، تصاویر و مناظر زیبا و با شکوهی را به نمایش درآورده است. این فیلم نیز درست مانند بهترین آثار سنت هالیوود، کوهی از افتخار و درستکاری نیز به آن افزوده است.
هر چند «کوهستان سرد» در زمره فیلمهای مهم و برتر قرار نمیگیرد، امّا به اندازه کافی، فیلم باشکوه و جذّابی است، مملو از صحنههای دوست داشتنی زیبا، موسیقی غنی، و مجموعهای از اجراهای خوب و سرگرم کننده بازیگران نقش مکمّل (بخصوص بازی زرنه زلوگر، در نقش روبی، زن یکدنده و لجبازی که به کیدمن کمک میکرد و برندان گلیسن در نقش پدر خودسر و ویولونزن روبی)... .
ویژگیهای دیگر فیلم
کوهستان سرد، فیلمی است که در سال 2003م، بر اساس رمانی از «چارلز فریزر» ساخته شده است. فیلمنامه این فیلم را نیز «آنتونی مینگلا» نوشته و سپس کارگردانی شده است. زمان فیلم 155 دقیقه و محصول امریکاست.
گرچه ساخت فیلم در بخش هیوود در شمال کارولینا شروع شد، امّا بیشتر آن، در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی ساخته شد.
«جولیا رابرتز» و «کیت بلانچت» نیز برای ایفای نقش آدا و «تام هنکس»، «براد پیت» و «دنیل دی لوییس» برای ایفای نقش اینمان در نظر گرفته شده بودند.
در نسخه اصلی فیلم، اینمان پس از رویارویی با سربازان اتحادیه، برای سر و سامان دادن به اوضاع، نزد سارا میماند؛ امّا کودک سارا میمیرد و سارا از غصه و اندوه، خودکشی میکند. این، یکی از صحنههای حذفی دی. وی. دی فیلم است.
یکی از صحنههای حذفی فیلم، زمانی است که اینمان، سرانجام، به کوهستان سرد باز میگردد؛ امّا در خانه، فقط جورجیا را مییابد. جورجیا به او میگوید که آدا و روبی، به جای دوری در کوهستان رفتهاند و اینمان برای یافتن آنها روانه کوهستان میشود.
«اکتون» و «الیس» اسم پسران سالی سوانگر در فیلم، مشابه اسم مستعار «امیلی» و «آن» برونته برای مخفی کردن جنسیتشان جهت فروش رمانهایشان بود. آنها از نامهای «اکتون بل» و «الیس بل» استفاده میکردند.
دبلیو. پی. اینمان (اسم کوچک او «ویلیام پینکلی» بود، گرچه در فیلم، به آن اشارهای نشد)، نام واقعی شخصی از اهالی کوهستان سرد است که در ارتش متّحد، خدمت کرده است و دو بار، جبهه جنگ را ترک کرده و با احترام در آرامگاه محلّی، به خاک سپرده شده است. اینمان واقعی به عنوان سرباز وظیفه، در گروهان اف پیاده نظام شمال کارولینا خدمت کرده است. او یکی از اقوام چارلز فریزر، نویسنده رمان کوهستان سرد است، و گُردان او در نبرد محاصره پترزبورگ شرکت کردهاند. فریزر اهل کارولینای شمالی، بر اساس داستان اجدادش رمانی خلق کرد که برنده جایزه هم شد.
جوایز فیلم
کوهستان سرد، برنده جایزه اسکار 2004م و نیز برنده سیزده جایزه دیگر و نامزد دریافت 49 جایزه معتبر است که بعضی از آنها عبارتاند از:
رنه زلوگر، برنده اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ رنه زلوگر، برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ آنتونی مینگلا، نامزد بهترین کارگردانی و فیلمنامه گلدن گلوب؛ جود لو، نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اوّل؛ جان سیل، نامزد اسکار بهترین تصویربرداری؛ والتر مارچ، نامزد اسکار بهترین تدوین.
برخی نقل قولهای به یاد ماندنی فیلم
آدا: چیزهایی که از دست دادیم، دیگه هیچ وقت به ما بازگردانده نمیشوند. این قدر خون بر زمین ریخته شده است که هیچ وقت، التیام پیدا نمیکنند. تنها کاری که از دست ما بر میاید، این است که از گذشته، درس بگیریم و با آرامش، به آنها بنگریم.
اینمان: به خاطر چیزی که هیچ اعتقادی به آن ندارم، حتّی یک گلوله دیگر هم شلیک نخواهم کرد!
نویسنده : فاطمه خاوری
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نقد فیلم؛
زنان، عشق و جنگ
آیا این نقش هم برای یک زن مناسب است؟ آیا ایدا از پس این زندگی بر میآید؟ فیلم به ما دروغ نمیگوید؛ ایدا عاجز و ناتوان است تا وقتی که دختری به نام روبی به کمک او میآید. روبی، یک زن روستایی و کارگر است. او روایتگر زندگی زنانی است که از جهان تورها و لباسهای ابریشم و هنرهای ظریف بیگانهاند، زنان زمین و کار و پول، زنان فقر و مبارزه. زنانی که خود تمامی بار زندگی دشوارشان را بر شانههای ظریفشان میکشند و از این بابت به خود میبالند.
کوهستان سرد
زهرا داورپناه
فیلم «کوهستان سرد» بر اساس رمانی به همین نام از چارلز فریزر در سال ۲۰۰۳ ساخته شد. آنتونی مینگلا رمان را در قالب نمایشنامه باز نوشت و کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود.
بازیگران مشهوری از جمله جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسان، فیلیپ سیمور هافمن در این فیلم نقشآفرینی کردهاند. "کوهستان سرد" با موفقیت چشمگیری روبه رو شد. اختصاص جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن به رنه زلوگر، نامزدی جایزه بهترین آهنگ اصلی، نامزدی جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جود لاو، نامزد بهترین تدوین و موارد متعدد دیگر، گواه محبوبیت و موفقیت فیلم است.
غنای روایی فیلم ناشی از ابتنای آن بر یک رمان حرفهای است. یادآوری این نکته از جهت بدیع بودن آن در سینمای جهان نیست، بلکه به این دلیل است که با وجود علم کارگردانان ایرانی به این واقعیت و مشاهده تأثیر قوی آن بر موفقیت فیلمهای مختلف، متأسفانه همچنان این مهم مغفول واقع میشود و فیلمسازان ایرانی ترجیح میدهند به روایاتی ضعیف و خلقالساعه اکتفا کنند، اما به سراغ نویسندگان و نوشتههای قوی و موفق نروند.
قهرمان زن داستان، ایدا با بازی نیکول کیدمن، دختر جوانی است که با پدر سالخوردهاش به شهری کوچک به نام "کوهستان سرد" وارد میشوند. ورود ایشان به شهر و پس از مدتی آغاز جنگ، منجر به رخ دادن ماجراهایی میشود که ضمن آنها داستانهای اصلی و فرعی متعددی برای بیننده روایت میشود.
داستان محوری کوهستان سرد، برخلاف نام فیلم، روایتی از عشق است. ایدا که دختری شهری و آدابدان است، به تدریج به جوانی از اهالی شهر به نام اینمن علاقمند میشود. عشق آنان در فضایی روستایی، محجوب و آرام تصویر میگردد. با شروع جنگ اینمن هم راهی جبهه میشود. نامههای ایدا به اینمن بیش از هرچیز ما را با احساسات او و نسبت میان ایشان آشنا میکند. مصائب جنگ، جراحت و البته نامههای ایدا عاقبت اینمن را متقاعد میکند که به خانه برگردد.
کوهستان سرد به نوعی یک سوگنامه (تراژدی) است که حول محور عشق ایدا و اینمن شکل گرفته است. فیلم، جنگ را با ظهورات انسانی و غیرانسانیاش تصویر میکند: فداکاریها، دوستیها، خستگیها و رقتانگیزی سربازان که گمنام و بیامید رنج جنگ را تحمل میکنند، خشونتها، غلبه نیازها بر خوی انسانی و مرگ وحشتناک دهها و صدها انسان که نادیده انگاشته میشوند. جنگ همه لایههای پنهان آدمیان را از خوب و بد، زشت و زیبا، با خشونت آشکار میسازد. جنگ، تنها روایت مردان نیست. در پشت جبهه نیز زندگی سایر ساکنان کوهستان سرد به تمامی تغییر کرده است.
دامنه سبعیت و درندهخویی به شهر سرایت کرده و تا جایی پیش رفته که کلانتری که باید حافظ امنیت و آرامش مردم باشد، خود به جان آنان افتاده است. علاوه بر این مشکلات خارجی، فقدان مردان توانمند و قوی، زنان و پیران را با کارهای سخت و بدنی کشاورزی و زمینداری به جا گذاشته است. در این میان ایدا با مشکلات بیشتری روبهرو است. او دختری نازپرورده و هنرمند است که پس از مرگ پدر، یکه و تنها باید برای حفظ مایملک خود و گذران زندگیاش مبارزه کند.
ایدا تصویرگر گذر از نقشی به نقشی دیگر است: نقش اولیه او متناسب با زنانگی در معنای زیباشناختی، هنرورزی، پرداختن به کارهای سبک و ظریف و تزیینی است؛ کارهایی که بسیاریشان بیتعارف بگوییم عبث و یا بیفایده است. چنین زندگی برای زنانی میسر است که مردان مرفه و توانمندی بار زندگی ایشان را به دوش میکشند. همچنان که موقعیت و البته علاقه پدر ایدا برای او چنین کارکردی دارد، اما در فقدان این حامی است که ایدا با روی دیگر زندگی مواجه میشود؛ زندگی که در آن برای به دست آوردن مایحتاج اولیه باید کار کرد، کسی مراقب زنان بیپناه نیست، کسی به هنرها و زیباییهای آنها احترام نمیگذارد و آنها هم مثل مردان خط مقدم باید بجنگد.
آیا این نقش هم برای یک زن مناسب است؟ آیا ایدا از پس این زندگی بر میآید؟ فیلم به ما دروغ نمیگوید؛ ایدا عاجز و ناتوان است تا وقتی که دختری به نام روبی به کمک او میآید. روبی، یک زن روستایی و کارگر است. او روایتگر زندگی زنانی است که از جهان تورها و لباسهای ابریشم و هنرهای ظریف بیگانهاند، زنان زمین و کار و پول، زنان فقر و مبارزه. زنانی که خود تمامی بار زندگی دشوارشان را بر شانههای ظریفشان میکشند و از این بابت به خود میبالند.
علاوه بر این کوهستان سرد نشان میدهد که هر دو گروه و همه زنان روستا تا چه حد گرفتار تبعات جنگی هستند که دنیای مردانه به راه انداخته است. جنگ که یک بازی مردانه است و با ارزشهای مردانهاش چون غرور و افتخار، کشتن و خشونت، برای زنان جز تباهی و دشواری به بار نمیآورد: زندگی سخت ایدا و روبی، مشکلات زنی به نام سارا که در خطر تجاوز گروهی از سربازان قرار میگیرد و توسط اینمن نجات مییابد، زنان غمگین و نگران روستا که نمیدانند عزیزانشان از جنگ باز میگردند یا نه... همه روایت خاموش زنان در کوران جنگ است؛ زنانی که دیده نمیشوند، مدال نمیگیرند، با افتخار به خاک سپرده نمیشوند و پس از جنگ نیز یا باید پرستار و آرامبخش مردانی باشند که با جراحتهای روحی و جسمی از جبهه برمیگردند و یا عزادار کشتهشدگان.
با همه این توجهات، فیلم یک اثر فمینیستی نیست. البته در کتاب اصلی داستان به شکلی روایت میشود که کاملاً فمینیستی است. در داستان اصلی ایدا خود انتخاب میکند که به شهرش بازنگردد و این ارتباطی به حس او نسبت به اینمن ندارد، زیرا چنان که در فیلم هم تاحدی انعکاس یافته، علاقه آنها چندان عمیق نیست که وعدهای درخود داشته باشد، اما در فیلم ایدا به خاطر اینمن میماند. در کتاب کوهستان سرد، ایدا زنی با کفایت و خودساخته میشود و بیآنکه نیازمند اینمن یا مرد دیگری باشد، تنها به خاطر عشق به او میپیوندد. در حالی که در فیلم این عناصر حذف شده و تنها قصهای عاشقانه از نوع معمول و قدیمی روایت میشود.
ذکر این نکته به جاست که در میان انتقادات طرحشده به فیلم، از بیتوجهی کارگردان به مسئله نژاد گلایه شده است. در رمان اصلی، نویسنده کوشیده است به شخصیتهای سفیدپوست و سیاهپوست عادلانه توجه کند، اما در فیلم سیاهپوستها غایباند و ما صرفاً شاهد خوشقلبی زنان سفیدپوست و البته بردهدار هستیم. اهمیت این نکته در فیلمی که بستر روایی خود را جنگ داخلی آمریکا بر سر مسئله نژاد انتخاب کرده، بدیهی است. تفسیر خوشبینانه میتواند این باشد که کارگردان، آمریکایی نیست و درک دقیقی از مسئله و مسئلهبرانگیزی نژاد در ایالات متحده ندارد.
در نهایت اینمن با گذر از قصههای مصیبتبار بسیاری به ایدا میرسد؛ آنان تنها یک شب را با هم میگذرانند. همانطور که ایدا میگوید خاطرات آنها شامل چند مورد محدود است که البته چنان ارزش دارند که مثل الماسهای کوچک و گرانبهایی به نظر میرسند.
اینمن در برابر چشمان ایدا و در میان بهت و حسرت او کشته میشود. کوهستان سرد با تمامی سرما و بیرحمیاش، با زندگی این دو، آرزوها، عشق و رؤیاهایشان مواجه میشود و پایانی غمانگیز و گزنده را به بار میآورد. صحنه پایانی فیلم به چندسال بعدتر میرود؛ زمانی که روبی تشکیل خانواده داده، ایدا پسرش را به مثابه یادگاری از اینمن مینگرد و زمینها بارآور و پرمحصولاند؛ زنان در نهایت و علیرغم همه و همه دشواریها زندگی را بازگرداندهاند.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
معرفی فیلم Cold Mountain(اختصاصی سینماسنتر)
نام: cold.jpg نمایش: 370 اندازه: 20.6 کیلو بایت
Cold Mountain 2003
Director: Anthony Minghella
Writers: Charles Frazier, Anthony Minghella
Jude Law
Nicole Kidman
Renée Zellweger
Brendan Gleeson
Natalie Portman
Genres:Drama, Romance, War
154 دقیقه، محصول آمریکا
خلاصه فیلم:
کوهستان سرد (Cold Mountain) نام فیلمی است که بر اساس رمانی نوشته چارلز فریزر در سال 2003ساخته شد که نمایشنامه آن را آنتونی مینگلا نوشت. کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود.
داستان فیلم در سال 1864 یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد . اینمن (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش "کلدمانتین" شود تا با دوست دوران نوجوانی اش آدا (نیکول کیدمن) ازدواج کند . آنها 3 سال پیش برای آخرین بار یکدیگر را ملاقات کرده اند . اینمن عازم زادگاهش می شود اما در طول سفر مسائل و مشکلات زیادی برای او پیش می آید . از سوی دیگر آدا نیز سالهاست منتظر بازگشت اینمن است . او بکمک دختری به اسم روبی (رنه زولگر) به او مزرعه ای که پدرش برای او به ارث گذاشته رسیدگی می کند . زندگی نسبتاً آرام این دو دوست با از راه رسیدن تیگو که رهبر یک گروه محلی بوده و کارش کشتن فراریان جنگی است دگرگون می شود .این مرد خشن تصمیم دارد آدا و مزرعه او را تصاحب کند و بنابراین آدا بیش از هر زمان دیگر نیازمند حضور و کمک اینمن است .
فیلمی بسیار زیبا و البته با پایانی تلخ، که دیدنش رو به همه دوستان توصیه می کنم.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نگاهی به فیلم «کوهستان سرد»
روایتی کلاسیک در هزاره جدید
کوهستان سرد*سینماپرس: نرگس خرقانی/ فیلم «کوهستان سرد» به کارگردانی آنتونی مینگلا که یک شنبه شب گذشته از شبکه نمایش پخش شد روایت گر داستانی عاشقانه در دل حوادث تاریخی آمریکا در قرن 19 میلادی است.
آنتونی مینگلا از جمله کارگردانانی است که با ساخت فیلم هایی چون بیمار انگلیسی و کوهستان سرد نشان داد که در دوره ای که بسیاری از کارگردانان جهان به دنبال روایت های نامتعارف در سینمای جهان و به ویژه در آمریکا هستند او چندان علاقه ای به ساخت این نوع فیلم ها ندارد.
کوهستان سرد چه در پرداخت فیلمنامه و چه نوع کارگردانی و حتی زمان طولانی این فیلم یادآور فیلم ها کلاسیک سینمای آمریکاست. خصوصا اینکه داستان فیلم در جنگ داخلی آمریکا اتفاق می افتد یادآور فیلم معروفی چون بر باد رفته است.
حضور ستارگانی چون نیکول کیدمن، جود لاو، رنه زلوگر، فیلیپ سیمور هافمن و ... نیز همگی از خصوصیات فیلم های کلاسیک است که در این زمینه نیز کوهستان سرد از شاهکارهای کلاسیک تبعیت کرده است. همچنین اقتباس از رمان معروف کوهستان سرد نوشته چارلز فریز، که در زمره ادبیات کلاسیک جهان قرار دارد نشان دهنده این مهم است که مینگلا با این فیلم در پی داستان گویی است، به دور از فرم گرایی های مرسوم چند دهه اخیر سینما جهان، داستانی یک خطی را برای مخاطب خود روایت می کند.
بنابراین کوهستان سرد عمدتا برای کسانی جذاب خواهد بود که به فیلم های کلاسیک علاقه دارند و از این فیلم بسیار لذت خواهند برد. مخاطب عام سینما هم به تجربه ثابت کرده است که فیلم هایی که روایت های سر راست تر و به قولی کلاسیک دارند را به فیلم های فرم گرای مدرن ترجیح می دهند، بنابراین کوهستان سرد را می توان فیلمی مناسب برای مخاطب عام در سراسر جهان دانست. فیلمی که بازی ستاره های مشهورش نیز جذابیتش را دو چندان می کند.
داستان فیلم نیز داستانی است که با وجود شکوه و عظمت نهفته در آن و حتی پایان تراژیکش برای مخاطب آشنااست. مرد جوانی به نام اینمان با نقش آفرینی جود لاو عاشق دختری به نام آدا با نقش آفرینی نیکول کیدمن است. هم زمان با عشق این دو، جنگ های داخلی آمریکا آغاز می شود و اینمان مجبور می شود که به جنگ برود و نامزد زیبایش نیز بی صبرانه منتظر بازگشت او به خانه است. این انتظار باعث می شود که آدا که دختری کم تجربه و تا حد زیادی ترسو است دچار تحولات زیادی می شود و طی این مدت تبدیل به دختری خود ساخته می شود و بسیاری از کارهایش را خودش انجام می دهد، البته آشنایی آدا با روبی با نقش آفرینی رنه زلوگر نیز در این تحول شخصیتی او تاثیر به سزایی دارد.
حضور شخصیتی چون روبی که باعث لحظاتی طنز و شاد در فیلم می شود و جدیت شخصیت های اصلی نیز همگی از ویژگی های فیلم های دوران کلاسیک است که از این حیث نیز کوهستان سرد کاملا این مسائل را رعایت کرده است. همچنین روبی را می توان جذاب ترین شخصیت این فیلم دانست به طوری که دو شخصیت اصلی فیلم را تحت تاثیر خود قرار داده است و بازی خوب رنه زلوگر نیز مزید بر علت شده است که روبی را قوی ترین و جذاب ترین شخصیت این فیلم بدانیم. آکادمی اسکار نیز با تقدیم اسکار نقش مکمل زن به رنه زلوگر به خوبی علاقه اش به شخصیت روبی را نشان داده است.
با بر شمردن همه ویژگی هایی که در بالا ذکر شد بدون شک فیلم کوهستان سرد در زمره فیلم های کلاسیک قرار می گیرد، در عین اینکه می توان اینها را برای این فیلم مزیت دانست اما همین ساختار کلاسیک در مواردی جز نقاط ضعف این فیلم به شمار می رود. از جمله داستان فیلم که تا حد زیادی برای مخاطب قابل پیش بینی است و بارها شاهد داستان هایی از این دست در سینما بوده ایم. دیگر نکته منفی فیلم مربوط به زمان بسیار طولانی این فیلم است، که از حوصله تماشاگر این دوره خارج است. با توجه به وجود رسانه هایی چون تلویزیون، ماهواره و سینمای خانگی تماشای فیلمی با زمانی بیش از دو ساعت در این دوره از حوصله تماشاگر عادی خارج است. بنابراین با تمام جذابیت هایی که کوهستان سرد دارد اما در بسیاری از موارد فیلم خسته کننده است و شاید همین نیز باعث شود که اکثر مخاطبان بیش از یک بار حاضر به تماشای این فیلم نباشند.
در وبلاگ رها ماهرو شما سرچ می کنید : قصه درزیلاخواهرسیندرلا . بازیگران تصمیم گیری میان ابرها . بازیگرزن خلبان تصمیم گیری میان ابرها . زندگی حقیر و مل بروکس . فیلم زندگی حقیر . زندگی حقیر . مل بروکس وزندگی حقیر . داستان سریال میخک . فیلم سینمایی دربند محصول کشور کانادا . نقد نفس گرم . خاطرات یک کشیش روستا اثربرسون براساس زمان کدام نویسنده ساخته شده . درباره سریال پاستا . فیلم تصیمم گیری درمیان ابرها . رامبدجوان درفیلم بزرگمرد
همایون اسعدیان
رها ماهرو : خوانندگان همیشگی وبلاگ رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم مرد آفتابی به کارگردانی همایون اسعدیان برای ما بنویسید و بفرستید.
مرد آفتابی
دو جوان به نام های اکبر و حمید در یک مغازه عکاسی کار می کنند پس از مرگ صاحب مغازه، وارث عکاسی تصمیم به فروش آنجا میگیرد و به اکبر و حمید پیشنهاد می دهد مغازه را بخرند. اکبر و حمید دور از چشم یکدیگر تصمیم می گیرند برای خرید مغازه به ژاپن بروند. و این اول ماجرا است ...
مرد آفتابی پس از فیلم نیش دومین فیلم بلند همایون اسعدیان در مقام کارگردان است.
جوایز:
- کاندید بهترین بازیگر نقش اول مرد (حمید جبلی) در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر - 1374
- کاندید بهترین چهره پردازی (عبدالله اسکندری) در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر - 1374
- کاندید بهترین فیلم دوم در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر - 1374
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
فیلم سینمایی مرد آفتابی
محصول ایران – سال 1374
زمان پخش : دوشنبه 24 تیر ساعت 17:00
کارگردان: همایون اسعدیان
بازیگران : اکبر عبدی ،حمید جبلی ،فاطمه معتمد آریا ،غلامحسین لطفی و ...
خلاصه فیلم :حمید و اکبر، دو جوانی که در یک عکاسی کار می کنند، پس از مرگ صاحب مغازه نگران فروخته شدن مغازه توسط همسر او نرگس می شوند. آن دو در مقابل پیشنهاد خرید مغازه از سوی نرگس پولی ندارند، و به همین دلیل وقتی شایعه ازدواج نرگس با خواروبار فروش محله را می شنوند، هر دو به فکر ازدواج با او می افتند و ...
نام فیلم :مرد آفتابی
موضوع :طنز
کارگردان: همایون اسعدیان
سال ساخت : 1374
بازیگران: اکبر عبدی ، حمید جبلی ، فاطمه معتمدآریا ، غلامحسین لطیفی ، مهری ودادیان ، اکبر دودکار ، فاطمه طاهری ، عزت اله صلح جو مهربان ، رضا بابک ، مینا فرامرزی ، ملیحه نظری ، ایمان غفوری ، احمد بهروزی ، مسعود افشار ، ابراهیم آشورنیا
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
مشخصات فیلم
سال تولید خورشیدی
1374
سال تولید میلادی
1995
سال نمایش میلادی
1377/4/17
سال نمایش خورشیدی
2006/1/1
نوع فیلم
فیلم سینمایی
وضعیت فیلم
اکران شده
فرمت فیلم
٣۵ میلیمتری
نوع فیلم برداری فیلم
واید
دوبله فیلم
دوبله به فارسی شده
رده بندی فیلم
نمایش عمومی
رنگ فیلم
رنگی
صدای فیلم
اپتیک
ژانر فیلم
داستانی
کمدی
داستانی
گروه تولید
مدیر تولید
یدالله شهیدی
گروه صدابرداری
صداگذاری و ترکیب صداها
روبیک منصوری
گروه فیلمبرداری
مدیر فیلمبرداری
عزیز ساعتی مفرد خمسه
گروه چهره پردازی
طراح چهره پردازی
عبدالله اسکندری
گروه موسیقی
آهنگساز
مجید انتظامی
اسفندیار شهیدی
بازیگر نقش اول زن و مرد
اکبر عبدی آقاباقر
حمید جبلی
سیمین معتمدآریا
بازیگر نقش اول مکمل زن و مرد
رضا بابک
غلامحسین لطفی
اکبر دودکار
کبری ودادیان غلامحسین
فاطمه صفرطاهری اصفهانی
مینا فرامرزی
عزت الله صلح جو مهربان
احمد بهروزی
ملیحه نظری
سایر بازیگران
جدول فروش
سال تولید خورشیدی
:1374
وضعیت فیلم
:اکران شده
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
مرد آفتابی ( ۱۳۷۴ )
[مرد آفتابی ] کارگردان :
همایون اسعدیان
نویسنده :
فرشید گوران
نوع فیلم : اجتماعی / کمدی
خلاصه داستان : حمید و اکبر، دو جوانی که در یک عکاسی کار می کنند، پس از مرگ صاحب مغازه نگران فروخته شدن مغازه توسط همسر او نرگس می شوند....
نام ... نقش
۱ - اکبر عبدی .... اکبر
۲ - حمید جبلی .... حمید
۳ - فاطمه معتمدآریا .... مریم
۴ - غلامحسین لطیفی .... جلال
۵ - مهری ودادیان .... مادر حمید
۶ - اکبر دودکار .... ماشاالله
۷ - فاطمه طاهری .... مادر اکبر
۸ - عزت اله صلح جو مهربان .... پدر اکبر
۹ - رضا بابک .... غفار
۱۰ - مینا فرامرزی .... نرگس
۱۱ - ملیحه نظری .... مادر نرگس
۱۲ - ایمان غفوری .... رامین
۱۳ - احمد بهروزی ....
۱۴ - مسعود افشار ....
۱۵ - ابراهیم آشورنیا ....
مشخصات دیگر فیلم
مدت فیلم .... 95 دقیقه
کشور .... ایران
زبان .... فارسی
رنگ .... رنگی
صدا .... Mono
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
لیست کامل عوامل فیلم مرد آفتابی (1374)
گروه کارگردانی
۱- همایون اسعدیان .... کارگردان
۲- سامان مقدم .... برنامه ریز
۳- سامان مقدم .... دستیار کارگردان
۴- سامان مقدم .... گروه کارگردانی
۵- مانفرد اسماعیلی .... گروه کارگردانی
۶- مریم هژیروند .... گروه کارگردانی
۷- مریم هژیروند .... منشی صحنه
گروه فیلمنامه
۱- فرشید گوران .... نویسنده
گروه بازیگران
۱- اکبر عبدی .... اکبر
۲- حمید جبلی .... حمید
۳- فاطمه معتمدآریا .... مریم
۴- غلامحسین لطیفی .... جلال
۵- مهری ودادیان .... مادر حمید
۶- اکبر دودکار .... ماشاالله
۷- فاطمه طاهری .... مادر اکبر
۸- عزت اله صلح جو مهربان .... پدر اکبر
۹- رضا بابک .... غفار
۱۰- مینا فرامرزی .... نرگس
۱۱- ملیحه نظری .... مادر نرگس
۱۲- ایمان غفوری .... رامین
۱۳- احمد بهروزی ....
۱۴- مسعود افشار ....
۱۵- ابراهیم آشورنیا ....
۱۶- بابک طویلی ....
۱۷- بهمن گودرزی ....
۱۸- آبتین آذین ....
۱۹- علیرضا پرینوش ....
۲۰- لودویک ....
۲۱- ناصر اسماعیل زاده ....
۲۲- دیوید دی ....
۲۳- تان هانگ چونگ ....
۲۴- ورونیکا چان ....
۲۵- لی سی هو ....
۲۶- کوتوسوکی مینونه ....
۲۷- پروین مخدومین ....
گروه تهیه و تولید
۱- یداله شهیدی .... تهیه کننده
۲- یداله شهیدی .... مدیر تولید
۳- یداله شهیدی .... سرمایه گذار
۴- سیدکمال الدین طباطبایی .... سرمایه گذار
۵- بهرام گودرزی .... سرمایه گذار
گروه فیلمبرداری
۱- عزیز ساعتی .... فیلمبردار
۲- حسین کریمی .... گروه فیلمبرداری
۳- مجید غفاری .... گروه فیلمبرداری
۴- حسین امیری .... گروه فیلمبرداری
۵- حسن کریمی .... گروه فیلمبرداری
۶- هوشنگ غفاری .... گروه فیلمبرداری
۷- هوشنگ غفوری .... دستیار فیلمبردار
۸- حسن کریمی .... دستیار فیلمبردار
۹- نیما بانکی .... عکس
۱۰- فواد نجف زاده .... عکس
گروه تدوین
۱- کامران قدکچیان .... تدوین
گروه صحنه و لباس
۱- امیرحسین اثباتی .... طراح صحنه و لباس
۲- امیرحسین اثباتی .... طراح دکور
۳- نظام الدین مدنی .... ساخت دکور
۴- میترا منوچهری .... دستیار صحنه و لباس
گروه موسیقی
۱- مجید انتظامی .... آهنگساز
گروه صدا
۱- احمد احمدپور .... صدابردار
۲- روبیک منصوری .... صداگذاری و میکس
۳- خسرو خسروشاهی .... سرپرست گویندگان
۴- بهرام بهزادی .... افکت
گروه چهره پردازی
۱- عبداله اسکندری .... طراح چهره پردازی
۲- مسعود افشار .... چهره پرداز
۳- عاطفه رضوی .... چهره پرداز
۴- فرحناز بیات .... چهره پرداز
گروه تدارکات
۱- سیدمجتبی محمودعربی .... تدارکات
۲- امیرهوشنگ حسینی .... دستیار تدارکات
۳- حسین احمدی .... دستیار تدارکات
۴- مجید شهیدی .... دستیار تدارکات
۵- فرشید قنبرپور .... دستیار تدارکات
۶- آرام شهیدی .... دستیار تدارکات
۷- بابک فیروزی .... دستیار تدارکات
۸- احمد محرابی .... دستیار تدارکات
۹- درویش .... دستیار تدارکات
۱۰- عباس گودرزی .... دستیار تدارکات
۱۱- امیر هاشم آبادی .... دستیار تدارکات
گروه لابراتوار
۱- حسن نیک نژاد .... تصحیح رنگ (اتالوناژ)
سایر عوامل
۱- حیدر رضایی .... طراح پوستر
۲- حدت .... طراح پوستر
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
شرکتها و عوامل مرتبط با فیلم مرد آفتابی
شرکتهای مرتبط :
گروه موسیقی
پاپ [ضبط موسیقی]
گروه صدا
استودیو فیلمکار [امور صدا]
گروه لابراتوار
فیلمساز [لابراتوار]
سایر عوامل
بنیاد سینمایی فارابی [با تشکر از]
لابراتوار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی [با تشکر از]
دیگر عوامل
سایر عوامل
بانک صادرات ایران [با تشکر از]
فرودگاه مهرآباد [با تشکر از]
روابط عمومی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران [با تشکر از]
مدیریت هتل استقلال [با تشکر از]
مدیریت باشگاه والعصر [با تشکر از]
آژانس هواپیمایی صدف سیر [با تشکر از]
مؤسسه (ای ـ دی ـ پی) سنگاپور [با تشکر از]
مؤسسه انتشاراتی آرمور [با تشکر از]
مؤسسه فیلم گالری اکوئیپ منت [با تشکر از]
مؤسسه آلبرت کورت [با تشکر از]
مؤسسه تاکایوشی ها [با تشکر از]
حراست فرودگاه سنگاپور [با تشکر از]
پلیس سنگاپور [با تشکر از]
هموطنان ایرانی مقیم مالزی و سنگاپور [با تشکر از]
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
جشنواره های فیلم مرد آفتابی (۱۳۷۴)
جشنواره جشن خانه سینما ـ دوره دوم (ایران )
بخش مسابقه فیلم های بلند
سال نتیجه عنوان جایزه موضوع/دریافت کننده
۱۳۷۷ شرکت کننده (-----------) پوستر (اعلان دیواری)
شرکت کننده (-----------) پوستر (اعلان دیواری)
حیدر رضایی
جشنواره بین المللی فیلم فجر ـ دوره چهاردهم (ایران )
بخش مسابقه سینمای ایران
سال نتیجه عنوان جایزه موضوع/دریافت کننده
۱۳۷۴ کاندیدا (-----------) بهترین چهره پردازی
عبداله اسکندری
کاندیدا (-----------) نقش اول مرد
حمید جبلی
جشنواره بین المللی فیلم فجر ـ دوره چهاردهم (ایران )
بخش مسابقه فیلم های اول و دوم
سال نتیجه عنوان جایزه موضوع/دریافت کننده
۱۳۷۴ کاندیدا (-----------) بهترین فیلم دوم
یداله شهیدی
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
مرد آفتابی( 1374)
خلاصه داستان :
حمید و اکبر، دو جوانی که در یک عکاسی کار می کنند، پس از مرگ صاحب مغازه نگران فروخته شدن مغازه توسط همسر او نرگس می شوند. آن دو در مقابل پیشنهاد خرید مغازه از سوی نرگس پولی ندارند، و به همین دلیل وقتی شایعه ازدواج نرگس با خواروبار فروش محله را می شنوند، هر دو به فکر ازدواج با او می افتند. اما نرگس که قصد اصلی آنها را از ازدواج دریافته، به دو دوست اطمینان می دهد که مغازه طبق قرار قبلی همچنان در اجاره آنها خواهد بود تا زمانی که آن دو بتوانند مغازه را از او بخرند. حمید و اکبر که در خواستگاری خود را رقیب یکدیگر یافته اند، دور از چشم هم برای کار به ژاپن می روند. در ژاپن رقابت میان آن دو ادامه می یابد و حمید با دوستش نصرت که در ژاپن زندگی می کند، به خیال خود به جایی امن می رود و اکبر را در فرودگاه تنها می گذارد. اما اکبر نیز به لطف آشنا شدن با غفار، مهاجر بازنشسته ایرانی و دخترش مریم، به مسافرخانه ای می رود و از روز بعد در آشپزخانه یک رستوران مشغول به کار می شود. حمید که پول هایش را نصرت ربوده، به اکبر روی می آورد و با وساطت غفار، او نیز در کنار مریم و اکبر به کار مشغول می شود. اما به هم ریختن آشپزخانه توسط یک ژاپنی نژادپرست، میانه دو دوست را باز به هم می زند. حمید که بار دیگر از اکبر جدا شده و در یک شرکت ساختمانی کار می کند، در حال تعقیب نصرت، از پلکان ساختمانی نیمه کاره سقوط می کند و پا و چشمش آسیب می بیند. اکبر برای فراهم کردن خرج عمل حمید، به رینگ بوکس می رود و به بهای مجروح شدن، دستمزد خوبی می گیرد. با کمک غفار، عمل جراحی حمید انجام می شود و دو دوست به ایران بازمی گردند. آن دو که هنوز هم برای خرید مغازه عکاسی پولی ندارند، با مریم روبرو می شوند که حاضر به ازدواج با حمید شده است. مریم با پولی که پدرش به حمید داده، نرگس را راضی می کند مغازه اش را به طور قسطی به دو دوست بفروشد.
مرد آفتابی
کارگردان : همایون اسعدیان
بازیگران : اکبر عبدی - حمید جبلی - فاطمه معتمد آریا
داستان : حمید و اکبر، دو جوانی که در یک عکاسی کار می کنند، پس از مرگ صاحب مغازه نگران فروخته شدن مغازه توسط همسر او نرگس می شوند....
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
مصطفی قربان پور
قربانپور با "12 روز" راهی جشنواره فیلم فجر شد
فیلم سینمایی "12 روز" به نویسندگی و کارگردانی مصطفی قربانپور برای نمایش در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر آماده شد.
مجیدرضا مصطفوی تدوینگر فیلم به خبرنگار مهر گفت: "12 روز" در جشنواره فیلم کودک و نوجوان همدان شرکت کرد و جایزه ویژه هیئت داوران را در بخش فیلم بلند ویدئویی برد. با توجه به اینکه فیلم در جشنواره فجر امسال شرکت میکند، تصمیم گرفتیم آن را دوباره تدوین کنیم تا نسخهای بهتر راهی جشنواره شود.
"12 روز" با نگاهی شاعرانه به مرگ و زندگی انسانها پرداخته و در آن گلاب آدینه، مریم کاویانی و محمدجواد جعفرپور بازی کردهاند. عوامل این پروژه عبارتند از کامران نژادی مدیر تولید، حافظ احمدی مدیر تصویربرداری، سودابه خسروی طراح گریم، علیرضا کریمنژاد صدابردار، سمانه فتحیجو طراح صحنه و لباس و الهیار نجفی آهنگساز.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
پروانه نمایش 17 فیلم سینمایی صادر شد / «قاعده تصادف» در فهرست نیست
فرهنگ > سینما - سازمان سینمایی شورای صدور پروانه نمایش برای 17 فیلم پروانه نمایش صادر کرده است.
به گزارش روابط عمومی سازمان سینمایی اسامی مجوز فیلمها از تاریخ 21/9 /91 تا تاریخ 13/12/91 بشرح ذیل میباشد:
«578 روز انتظار» به تهیهکنندگی هادی مشکوه و کارگردانی احمد عبداللهیان، «مروارید» به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی و کارگردانی سیروس حسنپور، «سگهای پوشالی» به تهیهکنندگی رضا توکلی و رضا نوروزی و کارگردانی رضا توکلی، «سایه وحشت» به تهیهکنندگی علی اکبر ثقفی و کارگردانی عماد اسدی، «12 روز» به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی قربانپور، «به خاطر پونه» به تهیهکنندگی امیر عباس گردان و کارگردانی هاتف علیمردانی، «داستان سامرا» به تهیهکنندگی مجید اسماعیلی و کارگردانی حسین سلطانی و وحید چالاک، «رژیم طلایی» به تهیهکنندگی محمد حسین فرحبخش و کارگردانی رضا سبحانی، «زن و مرد زندگی» به تهیهکنندگی و کارگردانی مهدی ودادی (رنگین فیلم) ، «هیس دخترها فریاد نمیزنند» به تهیهکنندگی و کارگردانی پوران درخشنده، «جابهجا» به تهیهکنندگی علی توکلنیا و کارگردانی حسن توکلنیا، «او خوب سنگ میزند» به تهیهکنندگی ابراهیم اصغری و کارگردانی سید رضا محقق، «روز روشن» به تهیهکنندگی غلامرضا گمرکی و کارگردانی سید حسین شهابی، «رهاتر از دریا» به تهیهکنندگی عباس جهانبخش و کارگردانی حمید طالقانی، «هیچ کجا هیچ کس» به تهیه کنندگی حسن کلامی و کارگردانی ابراهیم شیبانی، «حوض نقاشی» به تهیهکنندگی حوزه هنری و کارگردانی سید مازیار میری، «رسوایی» به تهیهکنندگی و کارگردانی مسعود دهنمکی.
رها ماهرو : خوانندگان همیشگی وبلاگ رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم دوازده روز به کارگردانی مصطفی قربانپور برای ما بنویسید و بفرستید.
به گزارش خبرآنلاین، دو فیلم «قاعده تصادف» بهنام بهزادی و «آفتاب، مهتاب زمین» علی قویتن نیز بنا به اعلام سازمان سینمایی پروانه نمایش دریافت کردهاند اما نامشان در میان 17 فیلم ذکر نشده است.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
فیلم فجر در هر دوره میزبان چند فیلم بوده است؟
در بین همه ادوار جشنواره فیلم فجر، جشنواره بیست و هشتم به دبیری مهدی مسعودشاهی با نمایش ۱۷۱ فیلم در ۸ بخش مسابقه سینمای ایران رکورددار است.
32صراط: سال از برگزاری اولین جشنواره فجر میگذرد. جشنوارهای که در دوره اول آن بخش مسابقه وجود نداشت و در این دوره تنها 4 فیلم ایرانی در بخشی با نام حرفهایها پذیرفته شدند. جشنوارهای سینمایی که همواره ملی بودن یا بینالمللی بودن آن در کنار عدم توازن در تعداد فیلمهای بخش مسابقه همواره سوال برانگیز بوده است. به گونهای که در دوره 9 شاهد رقابت تنها 12 فیلم در بخش مسابقه ایران بود و جشنواره چهاردهم نیز با رقابت 41 فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران از حیث کمترین و بیشترین تعداد فیلم(منهای دوره اول که رقابتی نبود) رکورددار باشند.
نکته قابل تامل در خصوص تعداد فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران این است که در 6 دوره تعداد آثار این بخش بیش از 30 فیلم بوده است به طوریکه جشنواره یازدهم با 33 فیلم، جشنواره سیزدهم با 33 فیلم،جشنواره چهاردهم با 41 فیلم، جشنواره بیستودوم با 31 فیلم، جشنواره بیستونهم با 33 فیلم و جشنواره سیام با 32 فیلم در این زمینه رکورددار هستند و البته در سایر دورهها نیز هیچگاه به تعداد مشخصی و فرمولی ثابت برای تعداد فیلمها نرسیدهایم.
6 جشنوارهای که تعداد آثار بخش مسابقه سینمای ایران(سودای سیمرغ) آنها بیش از 30 بوده است 6 دبیر متفاوت را به خود دیدهاند به طوریکه سیدمحمد بهشتی دبیر جشنواره 11، مهدی فریدزاده دبیر جشنواره 13، عزت الله ضرغامی دبیر جشنواره 14، علیرضا رضاداد دبیر جشنواره 22، مهدی مسعودشاهی دبیر جشنواره 29 و محمد خزاعی دبیر جشنواره 30 بودهاند و در صورتیکه با توجه به آثار رزرو جشنواره امسال تعداد فیلمهای مسابقه از عدد 30 فراتر رود رضاداد اولین دبیری خواهد بود که در دوره تعداد فیلمهای بخش مسابقه بیش از 30 خواهد بود.
امسال هم تا به امروز 29 فیلم وارد بخش مسابقه سینمای ایران شدهاند که البته هنوز هم صحبتهایی مبنی بر اضافه شدن فیلمهایی چون معراجیها ،دلتنگیهای عاشقانه و چند فیلم دیگر به این بخش نیز وجود دارد. بنابراین فیلمهای بخش مسابقه جشنواره این دوره، احتمالا عدد 30 را هم رد خواهدکرد.
دوره 16- 20 فیلم
سال 1376- دبیر:سیفالله داد(معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
مسابقه سینمای ایران:
1- آژانس شیشهای (ابراهیم حاتمیکیا)
2- آنسوی آینه (محمدرضا اعلامی)
3- ابر و آفتاب (محمود کلاری)
4- اسکادران عشق (سعید حاجیمیری)
5- بانوی اردیبهشت (رخشان بنیاعتماد)
6- تولد یک پروانه (مجتبی راعی)
7- جهان پهلوان تختی (بهروز افخمی)
8- دان (ابوالفضل جلیلی)
9- درخت جان (فرهاد مهرانفر) خارج از مسابقه
10- درخت گلابی (داریوش مهرجویی)
11- روانی (داریوش فرهنگ)
12- ساحره (داود میرباقری)
13- سارای (یدالله صمدی)
14- ساغر (سیروس الوند)
15- سفر شبانه (خسرو معصومی)
16- سیب (سمیرا مخملباف)
17- عشق گمشده (سعید اسدی)
18- غریبانه (احمد امینی)
19- مرد کوچک (ابراهیم فروزش)
20- مهر مادری (کمال تبریزی)
در جشنواره شانزدهم شاهد حضور 22 فیلم در بخشی تحت عنوان فیلمهای میهمان بودیم:
1- تالارهای نامرئی (حبیبالله بهمنی)
2- تنها (علی قویتن)
3- جان سخت (علیاکبر ثقفی)
4- حماسه قهرمانان (جمشید حیدری)
5- خفاش (علیاصغر شادروان)
6- دنیای وارونه (شهریار بحرانی)
7- روزی که هوا ایستاد (نادر ابراهیمی)
8- روی خط مرگ (شفیع آقامحمدیان)
9- زن رویایی (حسن کاربخش)
10- زن شرقی (رامبد لطفی)
11- شاهرگ (علی غفاری)
12- شمارش معکوس (اکبر حر)
13- شهردار مدرسه (محمدباقر خسروی)
14- فرار بزرگ (ناصر محمدی)
15- قاصدک (قاسم جعفری)
16- لبخند زندگی (اصغر هاشمی)
17- لحظه ناب (حمید بهمنی)
18- محبوبه (سیداحمد حسنی مقدم)
19- مهره (محمدعلی سجادی)
20- هفت سنگ (سیدعبدالرضا نواب صفوی)
21- یاسهای وحشی (محسن محسنینسب)
22- یورش (محسن محسنینسب).
دوره 17- 22 فیلم
سال 1377- دبیر:سیفالله داد(معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
مسابقه سینمای ایران:
1- ایران سرای من است (پرویز کیمیاوی) خارج از مسابقه
2- بازیگر (محمدعلی سجادی)
3- باشگاه سری (جمال شورجه)
4- بالهای سپید (ناصر هاشمی و مهدی هاشمی)
5- بید و باد (محمدعلی طالبی)
6- پرواز خاموش (عبدالحسین برزیده)
7- پسر مریم (حمید جبلی)
8- جنگجوی پیروز (تهمینه میلانی)
11- رنگ خدا (مجید مجیدی)
14- شهر زنان (عطاءالله حیاتی)
15- شیدا (کمال تبریزی)
16- طوطیا (ایرج قادری)
17- فریاد (مسعود کیمیایی)
18- قرمز (فریدون جیرانی)
19-کمیته مجازات (علی حاتمی) خارج از مسابقه
20- مردی از جنس بلور (سعید سهیلی)
21- مصائب شیرین (علیرضا داودنژاد)
22- هیوا (رسول ملاقلیپور)
فیلمهای میهمان
1- آخرین تکسوار (سیدمحمد سیفزاده)
2- آشوبگران (محمدرضا اعلامی)
3- باد و شقایق (سید ضیاءالدین دری)
4- پشت دیوار شب (مهران تاییدی)
5- پنجه در خاک (ایرج قادری)
6- جوانی (مجید قاریزاده)
7- چرخ (غلامرضا رمضانی)
8- خطها و سایهها (بهروز فرجی)
9- زخمی (کامران قدکچیان)
10- سرزمین من (پوران درخشنده)
11- شبیخون (جمشید آهنگرانی فراهانی)
12- شور زندگی (فریال بهزاد)
13- لژیون (سیدضیاء الدین دری)
14- مجروح جنگی (اصغر نصیری)
15- معصوم (داود توحیدپرست)
16- هدف سخت (هوشنگ درویشپور)
دوره 18-21 فیلم
سال 1378- دبیر:سیفالله داد(معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
مسابقه سینمایی ایران:
1- آسمان پرستاره (حسن قلیزاده)
2- اصحاب کهف (فرجاله سلحشور) خارج از مسابقه
3- اعتراض (مسعود کیمیایی)
4- بلوغ (مسعود جعفریجوزانی)
5- بوی کافور، عطر یاس (بهمن فرمانآرا)
6- بیگانگان (رامین بحرانی)
7- تهران روزگار نو (علی حاتمی) خارج از مسابقه
8- چشمهایش (فرامرز قریبیان)
9- دستهای آلوده (سیروس الوند)
10- دفتری از آسمان (پروین شیخ طادی)
11- شراره (سیامک شایقی)
12- صنم (رفیع پیتز)
13- عروس آتش (خسرو سینایی)
14- کودک و سرباز (سیدرضا میرکریمی)
15- متولد ماه مهر (احمدرضا درویش)
16- مرد بارانی (ابوالحسنی داودی)
17- مومیایی 3 (محمدرضا هنرمند)
18- میکس (داریوش مهرجویی)
19- نجوا (پرویز شهبازی)
20- نیمه گمشده (محمدعلی باشه آهنگر)
21- یک روز بیشتر (بابک پیامی)
دوره 19- 24 فیلم
سال 1379- دبیر:سیفالله داد(معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
مسابقه سینمای ایران:
1- آب و آتش (فریدون جیرانی)
2- آبی (حمید لبخنده)
3- آخر بازی (همایون اسعدیان)
4- از کنار هم میگذریم (ایرج کریمی)
5- باران (مجید مجیدی)
6- بچههای نفت (ابراهیم فروزش)
7- بهشت از آن تو (علیرضا داودنژاد)
8- پارتی (سامان مقدم)
9- ترکشهای صلح (علی شاهحاتمی)
10- تو آزادی (محمدعلی طالبی)
11- دختری به نام تندر (حمیدرضا آشتیانیپور)
12- دلبران (ابوالفضل جلیلی) خارج از مسابقه
13- رنگ شب (محمدعلی سجادی)
14- زیر نور ماه (سیدرضا میرکریمی)
15- سگکشی (بهرام بیضایی)
16- قطعه ناتمام (مازیار میری)
17- مارال (مهدی صباغزاده)
18- مریم مقدس (شهریار بحرانی)
19- مسافر ری (داود میرباقری)
20- موج مرده (ابراهیم حاتمیکیا)
21- نیمه پنهان (تهمینه میلانی)
22- هزاران زن مثل من (رضا کریمی)
23- هفت پرده (فرزاد موتمن)
24- یاد و یادگار (مصطفی رزاقکریمی و فرهاد ورهرام)
دوره 20- 24 فیلم
سال 1380- دبیر: محمدمهدی عسگرپور(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- آرزوهای زمین (وحید موسائیان)
2- ارتفاع پست (ابراهیم حاتمیکیا)
3- امتحان (ناصر رفائی)
4- ایستگاه متروک (علیرضا رئیسیان)
5- بمانی (داریوش مهرجویی)
6- پرندهباز کوچک (رهبر قنبری)
7- تیک (اسماعیل فلاحپور)
8- خانهای روی آب (بهمن فرمانآرا)
9- خواب سفید (حمید جبلی)
10- راه بهشت (محمود بهرازنیا)
11- سفر به فردا (محمدحسین حقیقی)
12- سفره ایرانی (کیانوش عیاری)
13- شام آخر (فریدون جیرانی)
14- عیسی میآید (علی ژکان)
15- قارچ سمی (رسول ملاقلیپور)
16- کاغذ بیخط (ناصر تقوایی)
17- کویر مرگ (اسماعیل براری)
18- مربای شیرین (مرضیه برومند)
19- مزاحم (سیروس الوند)
20- من ترانه پانزده سال دارم (سیدرسول صدرعاملی)
21- نامههای باد (علیرضا امینی)
22- نان و عشق و... موتور هزار (ابوالحسن داودی)
23- نگین (اصغر هاشمی)، 24- نوروز (سیدرحیم حسینی)
دوره 21- 22 فیلم
سال 1381- دبیر: محمدمهدی عسگرپور(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- اینجا چراغی روشن است (سیدرضا میرکریمی)
2- بهشت جای دیگری است! (عبدالرسول گلبن)
3- خاموشی دریا (وحید موسائیان)
4- دنیا (منوچهر مصیری)، 5- دوشیزه (محمد درمنش)
6- دیوانهای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی)
7- رای باز (مهدی نوربخش)
8- رقص در غبار (اصغر فرهادی)
9- روز کارنامه (مسعود کرامتی)
10- زیستن (رضا سبحانی)
11- شبهای روشن (فرزاد موتمن)
12- صنوبر (مجتبی راعی)
13- صورتی (فریدون جیرانی)
14- عروس خوشقدم (کاظم راستگفتار)
15- عشق فیلم (ابراهیم وحیدزاده)
16- فرش باد (کمال تبریزی)
17- کولی (علی شاهحاتمی)
18- گاهی به آسمان نگاه کن (کمال تبریزی)
19- نامههای باد (علیرضا امینی)
20- نغمه (ابوالقاسم طالبی)
21- نفس عمیق (پرویز شهبازی)
22- واکنش پنجم (تهمینه میلانی)
فیلمهای میهمان:
1- تهران ساعت 7 صبح (امیرشهاب رضویان)
2- جوجه اردک من (امیر فیضی)
3- خورشید مصر (بهروز یغماییان و شهرام خوارزمی)
4- دخیل (داریوش یاری)
5- رومشکان (ناصر غلامرضایی)
6- زمانه (حمیدرضا صلاحمند)
7- ستارههای سربی (مهدی ودادی)
8- علی و دنی (وحید نیکخواهآزاد)
9- قطار کودکی (سیروس حسنپور)
10- نبات داغ (محمدعلی باشهآهنگر)
11- نورا (محمود شولیزاده)
مسابقه فیلمهای اول:
1- ... و عشق (فرشید نوابی)
2- اسیر، انتظار ... (محمد احمدی)
3- بازی هم زندگی کنید (سهند صمدیان)
4- بهشت جای دیگری است! (عبدالرسول گلبن)
5- جایی برای بازگشت (علیرضا رضایی)
6- جوجه اردک من (امیر فیضی)
7- خورشید مصر (بهروز یغماییان و شهرام خوارزمی)
8- داریکاتور (وحید امیرخانی)
9- دخیل (داریوش یاری)
10- دوشیزه (محمد درمنش)
11- دیار فراموش شده (سوسن شمس)
12- رای باز (مهدی نوربخش)
13- رقص در غبار (اصغر فرهادی)
14- رمز مرز (زهرا صنمنو)
15- زمانه (حمیدرضا صلاحمند)
16- زیستن (رضا سبحانی)
17- سپید مثل ذغال (ناصر ناصرپور)
18- ستارههای خاکستر (محمود حیدری)
19- شالیزاده (اعظم نجفیان)
20- طلوع تاریک (ابراهیم شیبانی)
21- عروس خوشقدم (کاظم راستگفتار)
22- علی و دنی (وحید نیکخواهآزاد)
23- قطار کودکی (سیروس حسنپور)
24- گاگومان (محمد رسولاف)
25- نامههای باد (علیرضا امینی)
26- نورا (محمود شولیزاده)
27- نیمکت (مرتضی علیعباسمیرزایی)
دوره 22- 31 فیلم
سال 1382- دبیر:علیرضا رضاداد(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- اشک سرما (عزیزاله حمیدنژاد)
2- او (رهبر قنبری)
3- باجخور (فرزاد موتمن)
4- برگ برنده (سیروس الوند)
5- به من نگاه کن (شهرام اسدی)
6- پرده عشق (جمال شورجه)
7- پروانهای در باد (عباس رافعی)
8- تارا و تب توتفرنگی (سعید سهیلی)
9- خداحافظ رفیق (بهزاد بهزادپور)
10- دوئل (احمدرضا درویش)
11- رسم عاشقکشی (خسرو معصومی)
12- روایت سهگانه (ننه گیلانه: رخشان بنیاعتماد، شوخیهای خدا: عبدالحسن برزیده، آرزوهای کوچک: پرویز شیخطادی)
13- ساکنین سرزمین سکوت (سامان سالور)
14- سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی)
15- شاه خاموش (همایون شهنواز) خارج از مسابقه
16- شکلات (افشین شرکت)
17- شمعی در باد (پوران درخشنده)
18- شهر زیبا (اصغر فرهادی)
19- صحبانه برای دو نفر (مهدی صباغزاده)
20- عاشق مترسک (مهدی نوربخش)
21- عروس افغان (ابوالقاسم طالبی)
22- قدمگاه (محمدمهدی عسگرپور)
23- قناری (جواد اردکانی)
24- کودکانه (مسعود کرامتی)
25- گاو خونی (بهروز افخمی)
26- مارمولک (کمال تبریزی)
27- مزرعه پدری (رسول ملاقلیپور)
28- معادله (ابراهیم وحیدزاده)
29- مهمان مامان (داریوش مهرجویی)
30- همنفس (مهدی فخیمزاده)
31- هیام (محمد درمنش)
فیلمهای میهمان:
1- الهه زیگورات (رحمان رضایی)
2- چند تار مو (ایرج کریمی)
3- داستان ناتمام (حسن یکتاپناه)
4- سیزده گربه روی شیروانی (علی عبدالعلیزاده)
5- کنار رودخانه (علیرضا امینی)
6- کودک شاعر (امیر قاسمرازی)
7- مشت بر پوست (محسن محسنینسب)
8- ملاقات با طوطی (علیرضا داودنژاد)
مسابقه فیلمهای اول و دوم:
1- آخرین تیر آرش (حبیب احمدزاده)
2- آن هنگام که برخورد واقع میشود (مژگان علیزاده)
3- او (رهبر قنبری)
4- باد به دستان (علیرضا کاهانی)
5- بوتیک (حمید نعمتاله)
6- پروانهای در باد (عباس رافعی)
7- پولکه، یک آئین مذهبی (مجید صباغبهروز)
8- جایی دیگر (مهدی کرمپور)
9- چند تار مو (ایرج کریمی)
10- خداحافظ رفیق (بهزاد بهزادپور)
11- داستان ناتمام (حسن یکتاپناه)
12- دانههای ریز برف (علیرضا امینی)
13- درخت، میان دو لحظه (مریم حقپناه)
14- ساکنین سرزمین سکوت (سامان سالور)
15- شاه خاموش (همایون شهنواز)
16- شهر زیبا (اصغر فرهادی)
17- طوفان سنجاقک (شهرام مکری)
18- عاشق مترسک (مهدی نوربخش)
19- قدمگاه (محمدمهدی عسگرپور)
20- قفسی برای هیچ (ابراهیم روغنی)
21- قناری (جواد اردکانی)
22- کشاورز و گاو (فاطمه گودرزی)
23- کودک شاعر (امیرقاسم رازی)
24- گردنبند (سوسن شمس)
25- لذت دیوانگی (حنا مخملباف)
26- من و خودم (ماندانا کریمی)
27- من و نگین دات کام (حسین قناعت)
28- هیام (محمد درمنش)
دوره 23- 24 فیلم
سال 1383- دبیر: علیرضا رضاداد(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- بابا عزیز (ناصر خمیر)
2- باغهای کندلوس (ایرج کریمی)
3- بشارت منجی (نادر طالبزاده)
4- به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمیکیا)(از جشنواره حذف شد)
5- بید مجنون (مجید مجیدی)
6- بیدار شو آرزو (کیانوش عیاری)
7- پشت پرده مه (پرویز شیخطادی)
8- تنهایی باد (وحید موسائیان)
9- جایی برای زندگی (محمدرضا بزرگنیا)
10- حیات (غلامرضا رمضانی)
11- خیلی دور خیلی نزدیک (سیدرضا میرکریمی)
12- دیشب باباتو دیدم، آیدا (رسول صدرعاملی)
13- رازها (محمدرضا اعلامی)
14- رستگاری در هشت و بیست دقیقه (سیروس الوند)
15- زن زیادی (تهمینه میلانی)
16- سالاد فصل (فریدون جیرانی)
17- شکوفههای سنگی (عزیزاله حمیدنژاد)
18- غروب شد بیا (انسیه شاهحسینی)
19- کافه ترانزیت (کامبوزیا پرتوی)
20- گیلانه (رخشان بنیاعتماد و محسن عبدالوهاب) خارج از مسابقه
21- ما همه خوبیم (بیژن میرباقری)
22- ماهیها عاشق میشوند (علی رفیعی)
23- مرثیه برف (جمیل رستمی)
24- یک تکه نان (کمال تبریزی)
مسابقه فیلمهای کوتاه:
1- ائتلاف (علیاکبر صادقی و علیرضا کاویانراد)
2- این قصه را من تعریف میکنم (کیارش اسدیزاده)
3- بالاتر از خورشید (میترا تمجیدی)
4- به پرده نارنجی دست نزن (یلدا جبلی)
5- پرواز موعود (حمیدرضا علیقلیان)
6- تنها صدا است... (آرمین حشمتی)
7- تولد (حمید نویم)
8- خیمه شببازی (رضا دریانوش)
9- در سه ثانیه اتفاق میافتد (حسین ضیایی)
10- گوشه خیس خیابان (پیام عزیزی)
11- مادرم ایران (امیرحسین کیانی)
12- مرسی آقا پیاده میشم (شهرام میراباقدم)
13- وفای مجنون (حسام وطانی)
14- همسفر خاموش (الهام حسینزاده)
مسابقه سینمای اول و دوم:
1- بشارت منجی (نادر طالبزاده)
2- پشت پرده مه (پرویز شیخطادی)
3- پیکنیک در میدان جنگ (سیدرحیم حسینی)
4- خواب تلخ (محسن امیریوسفی)
5- دربهدرها (امیرحسین صدیق)
6- زخم زیتون (محمدرضا آهنج)
7- صحنههای خارجی (علیرضا رسولینژاد)
8- غروب شد بیا (انسیه شاهحسینی)
9- کوچههای باریک (علی زمانیعصمتی)
10- ما همه خوبیم (بیژن میرباقری)
11- ماهیها عاشق میشوند (علی رفیعی)
12- مرثیه برف (جمیل رستمی)
13- مرزی برای زندگی (رضا اعظمیان)
14- من بنلادن نیستم (احمد طالبینژاد)
15- نقاب (کاظم راستگفتار)
دوره 24- 25 فیلم
سال 1384- دبیر: علیرضا رضاداد(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- باغ فردوس- 5 بعدازظهر (سیامک شایقی)
2- به آهستگی (مازیار میری)
3- به نام پدر (ابراهیم حاتمیکیا)
4- پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان)
5- تقاطع (ابوالحسن داودی)
6- جایی در دوردست (خسرو معصومی)
7- چند میگیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو)
8- چهارشنبه سوری (اصغر فرهادی)
9- زاگرس (محمدعلی نجفی)
10- زمان میایستد (علیرضا امینی)
11- زمستان است (رفیع پیتز)
12- ستاره میشود (فریدون جیرانی)
13- سفر به هیدالو (مجتبی راعی)
14- سینه سرخ (پرویز شیخطادی)
15- شاهزاده ایرانی (محمد نوریزاد)
16- شب بخیر فرمانده (انسیه شاهحسینی)
17- شهر آشوب (یدالله صمدی)
18- شوریده (محمدعلی سجادی)
19- عصر جمعه (مونا زندیحقیقی)
20- قتل آنلاین (مسعود آبپرور)
21- کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی)
22- کافهستاره (سامان مقدم)
23- گفتوگو با سایهها (خسرو سینایی) خارج از مسابقه
24- وقتی همه خواب بودند (فریدون حسنپور)
25- هوو (علیرضا داودنژاد)
مسابقه سینمای مستند ایران:
1- ... ماریا (عباس برهان)
2- آرامش با دیازپام ده (سامان سالور)
3- آن شب بارانی (ناصر قهرمانی)
4- آه ای روزهای خوش (حسن رستگار)
5- آهنگ کوچههای خشتی (ابوذر حیدری و سیدمجید هاشمی)
6- ام.دی.ام.ای (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی)
7- انتخاب (مرجانه دانهکار)
8- اینانا (سودابه مجاوری)
9- پیوند (جمشید مجددی)
10- تناولی به روایت تناولی (لیلا نقدیپری)
11- جهانگردی با عصای سپید (محمدرضا بحری)
12- چیزی شبیه چشمهایم (هوشنگ میرزائی)
13- حنابندان دیکتاتور (هیوا امیننژاد)
14- خاطرات ابری (وحید چاووش)
15- خواهران حافظ (محسن خانجهانی)
16- در دامان سرخکوه (محمدرضا وطندوست)
17- دست سیاه، نان سفید (جواد مزدآبادی)
18- دگردیسی (سیدحسین صافی)
19- دماغ ایرانی (شهرام میراب اقدم و فرهنگ آدمیت)
20- رادیو گلها (وحید چاووش و امین قدمی)
21- راهی به کویر (مسعود امینیتیرانی)
22- رهبان (ناصر ناصرپور)
23- روز پنجاه هزار سال (محمدرضا وطندوست)
24- زبان ایلامی و من (ارد زند)
25- ساحلنشینان (رضا بهرامینژاد)
26- سارا خاتون (محمود کیانیفلاورجانی)
27- سربازهای قیصر (منصور غلامی)
28- شکسته، پیوسته (محمود یارمحمدلو)
29- عاشقانههای پل (مهدی رحمانی)
30- عروس ایل ترکمن (کیومرث درمبخش)
31- عروس کویر (حسن بابایی)
32- قانا (محمدرضا عباسیان)
33- کوهستان سفید (طاها کریمی)
34- م- جامعه از فریومد (حمید اسماعیلی)
35- مستند ایران اصفهان 1 (حمید مجتهدی)
36- مشی و مشیانه (حسن نقاشی)
37- نخلها ایستاده میمیرند (پناهبرخدا رضایی)
38- نگاتیو (بهزاد رسولزاده)
39- وقت خوب مصائب (ناصر صفاریان)
40- هدف: خبرنگار (مازیار بهاری)
مسابقه فیلمهای اول و دوم:
1- ابراهیم خلیلاله (محمدرضا ورزی)
2- از دوردست (رامین محسنی)
3- اسب (بابک محمدی)
4- به آهستگی (مازیار میری)
5- پروانهای در مه (محمدجواد کاسهساز)
6- جای او دیگر خالی نیست (مهرداد خوشبخت)
7- چند کیلو خرما برای مراسم تدفین (سامان سالور)
8- چند میگیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو)
9- شاهزاده ایرانی (محمد نوریزاد)
10- شب بخیر فرمانده (انسیه شاهحسینی)
11- شبانه (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی)
12- صحنه جرم، ورود ممنوع (ابراهیم شیبانی)
13- عصر جمعه (مونا زندی حقیقی)
14- قتل آنلاین (مسعود آبپرور)
15- کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی)
16- مسیح (نادر طالبزاده)
17- هفت رنگ (مازیار محمدینژاد)
فیلمهای مهمان:
1- آفساید (جعفر پناهی)
2- ابراهیم خلیلالله (محمدرضا ورزی)
3- از دوردست (رامین محسنی)
4- اسب (بابک محمدی)
5- پروانهای در مه (محمدجواد کاسهساز)
6- جای او دیگر خالی نیست (مهرداد خوشبخت)
7- چند کیلو خرما برای مراسم تدفین (سامان سالور)
8- خانه روشن (وحید موسائیان)
9- راه طی شده (عباس رافعی)
10- رویای خیس (پوران درخشنده)
11- ستاره بود (فریدون جیرانی)
12- شام عروسی (ابراهیم شیبانی)
15- مسیح (نادر طالبزاده)
16- مواجهه (سعید ابراهیمیفر)
17- هفت رنگ (مازیار محمدینژاد)
دوره 25- 29 فیلم
سال 1385- دبیر: علیرضا رضاداد(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1-آدم (عبدالرضا کاهانی)
2- آفتاب بر همه یکسان میتابد (عباس رافعی)
3- آنکه دریا میرود (آرش معیریان)
4- اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد)
5- اخراجیها (مسعود دهنمکی)
6- اقلیما (محمدمهدی عسگرپور)
7- باز هم سیب داری؟ (بایرام فضلی)
8- بچههای ابدی (پوران درخشنده)
9- پابرهنه در بهشت (بهرام توکلی)
10- پاداش سکوت (مازیار میری)
11- پارکوی (فریدون جیرانی)
12- تکدرختها (سعید ابراهیمیفر)
13- خونبازی (رخشان بنیاعتماد و محسن عبدالوهاب)
14- دستهای خالی (ابوالقاسم طالبی)
15- رئیس (مسعود کیمیایی)
16- روز برمیآید (بیژن میرباقری)
17- روز سوم (محمدحسین لطیفی)
18- سنتوری (داریوش مهرجویی)
19- سنگ، کاغذ قیچی (سعید سهیلی)
20- سیبیل مردونه (جواد ارکانی)
21- سینه سرخ (پرویز شیخطادی) خارج از مسابقه،
22- فرش ایرانی (کار گروهی) خارج از مسابقه
23- قاعده بازی (احمدرضامعتمدی)
24- قفلساز (غلامرضا رمضانی)
25- گوشواره (وحید موسائیان)
26- مثل یک قصه (خسرو سینایی)
27- مخمصه (محمدعلی سجادی)
28- مصائب دوشیزه (سیدمسعود اطیایی)
29- مینای شهر خاموش(امیرشهاب رضویان)
مسابقه فیلمهای کوتاه ایرانی:
1- آن بالا کنار جاده (مرجان اشرفیزاده)
2- الو .. رضا (شهرام میراباقدم)
3- پابرهنه تا صبح... (قاسم انصاری)
4- پرواز در کنار صندلی قرمز (بهمن دادفر)
5- پشت سر من (کیارش اسدیزاده)
6- پیرمرد و خط (پناهبر خدا رضایی)
7-جای دوست، جای دشمن (الهام حسینزاده)
8- رستوران متروک (مریم عباسپور و رامک امین کاظمی)
9- زن تنهای چخوف (علی درخشان)
10- شکرستان (بابک نظری)
11- صفردرجه (امیدخوشنظر)
12- عروس نینوا (پناهبر خدا رضایی) خارج از مسابقه
13- عروسک گمشده (معین صمدی)
14- فاصله (شهریار پوررسیدیان)
15- مترسک (شاهپور شهبازی)
16- محدوده دایره (شهرام مکری)
17- وزن بودن (حمید بهرامی)
18- ویزیت (ناصر ناصرپور)
19- یک اتفاق ساده (اردلان عاشوری)
20- یک روز زیبا (آرشیا شکیبائیان)
مسابقه فیلمهای اول:
1- آخرین ملکه زمین (محمدرضا عرب)
2- آدم (عبدالرضا کاهانی)
3- آرامش در میان مردگان (مهرداد فرید)
4- آن سه (نقی نعمتی)
5- اخراجیها (مسعود دهنمکی)
6- باز هم سیب داری؟ (بایرام فضلی)
7- پابرهنه در بهشت (بهرام توکلی)
8- پاپیتال (اردشیر شلیله)
9- پایان راه (افسانه منادی)
10- رامی (بابک شیرینصفت)
11- روایتهای ناتمام (پوریا آذربایجانی)
12- خدا نزدیک است (علی وزیریان)
13- گاهی واقعی (رامین لباسچی)
14- گناه من (مهرشاد کارخانی)
15- مصائب دوشیزه (سیدمسعود اطیابی)
16- نیما یوشیج (نادر کجوری)
17- همیشه سربلند (سعید تهران)
مسابقه آثار مستند بلند:
1- آقای کیمیایی (امیر قادری)
2- به یاد علی حاتمی (عزیز ساعتی)
3- پیادهروهای واراژدین (میلاد صدرعاملی و آرش نعیمیان)
4- تهران انار ندارد (مسعود بخشی)
5- خاطرات یک هفتاد و پنج ساله (محمدرضا اصلانی)
6- درباره کیومرث پوراحمد (سیدمحمدسجاد آوینی و اردلان عاشوری)
7- دریای پارس (منوچهر طیاب)
8- دماوند (حمید مجتهدی)
9- سرزمین گمشده (وحید موسائیان)
10- طنین کوهستان (حجتالله حافظی)
11- فیلمبرداران سینمای ایران (عزیز ساعتی)
12- کوچ آسمانی (کیومرث درمبخش)
13- لیلی کجاست؟ (محمد شیروانی)
فیلمهای مستند کوتاه و نیمه بلند ایران
1- آقای هنر(رضا بهرامینژاد)
2- تهران چند درجه ریشتر؟ (پیروز کلانتری)
3-تیشتر (حسن نقاشی)
4- چهگورا، رویای شیرین نیشکر (محمودرضا ثانی)
5- حاج والی (سهیل کریمی)
6- حیات وحش ایران (سیدمانی میرصادقی) خارج از مسابقه
7- خلوت جنگل (فرهاد ورهرام)
8- جستجوی گوهر شبچراغ (مسعود امینی تیرانی)
9- در میان دایره (عاطفه خادمالرضا)
10- روزهای بیتقویم (مهرداد اسکویی)
11- زندگی در تصویر (مصطفی رزاق کریمی)
12- زیستن (محمود کیانی فلاورجانی)
13- سرخ (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی)
14- سرزمینی که زمان فراموشش کرد (علی شهریاریپور)
15- سفر در امتداد سرزمین کهن (کاوه بهرامیمقدم)
16- صورتهای رنگ پریده (محمد جعفری)
17- طعم خورشید (عباس امینی)
18- گیسوی آشفته من (ماجد نیسی)
19- مالا (کورش فرزنگان)
20- مدار صفردرجه (محمود رحمانی)
21- وارونگی (روبرت صافاریان)
22- وامانده (جمشید مجددی)
23- وانامی (مهدی پریزاد)
24- یکی مثل همه ... (لقمان خالدی)
فیلمهای میهمان:
1- آخرین ملکه زمین (محمدرضا عرب)
2- آرامش در میان مردگان (مهرداد فرید)
3- آن سه (نقی نعمتی)
4- ایستگاه بهشت (نادر مقدس)
5- پاپیتال (اردشیر شلیله)
6- پایان راه (افسانه منادی)
7- تصمیم کبری (سیروس حسنپور)
8- چهارانگشتی (سعید سهیلی)
9- خاک سرد (رضا سبحانی)
10- خدا نزدیک است (علی وزیریان)
11- رامی (بابک شیرینصفت)
12- راننده تاکسی (مهدی صباغزاده)
13- رمز (محمدعلی سجادی)
14- روایتهای ناتمام (پوریا آذربایجانی)
15- روز باران (اسماعیل براری)
16- ساعت 25 (مسعود آبپرور)
17- گاهی واقعی (رامین لباسچی)
18- گناه من (مهرشاد کارخانی)
19- من و دبورا (سیدضیاءالدین دری)
20- نیما یوشیج (نادر کجویی)
21- همیشه سربلند(سعید تهرانی)
دوره 26- 23 فیلم
سال 1386- دبیر: مجید شاهحسینی(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- آتش سبز (محمدرضا اصلانی)
2- آن مرد آمد(حمید بهمنی)
3- آواز گنجشکها (مجید مجیدی)
4-احضارشدگان ( آرش معیریان)
5- استشهادی برای خدا (علیرضا امینی)
6- انتهای زمین(ابوالفضل صفاری)
7- انعکاس (رضا کریمی)
8- باد در علفزار میپیچد (خسرو معصومی)
9- به همین سادگی (سیدرضا میرکریمی)
10- پرچمهای قلعه کاوه (محمدنوریزاد)
11- تولدی دیگر (عباس رافعی)
12- جعبه موسیقی (فرزاد موتمن)
13- حسن پنهان (مصطفی رزاق کریمی)
14- خواب زمستانی (سیامک شایقی)
15- در میان ابرها (سیدروحالله حجازی)
16- ستایش (محمدرضا رحمانی)
17- سهم گمشده (حسن نجفی)
18- شب (رسول صدرعاملی)
19- فرزند خاک (محمدعلی باشه آهنگر)
20- کنعان (مانی حقیقی)
21- محیا (اکبر خواجویی)
22- هامون و دریا (ابراهیم فروزش)
23- همیشه پای یک زن در میان است (کمال تبریزی)
مسابقه فیلمهای اول:
1- انتهای زمین (ابوالفضل صفاری)
2- تنها دوباره زندگی میکنیم (بهنام بهزادی)
3- چراغی در مه (پناه بر خدا رضایی)
4- حس پنهان (مصطفی رزاق کریمی)
5- در میان ابرها (سیدروحالله حجازی)
6- دلشکسته (علی روئینتن)
7- ریسمان باز (مهرشاد کارخانی)
8- سهم گمشده (حسن نجفی)
9- قرنطینه (منوچهر هادی)
مسابقه سینمای ایران (کوتاه):
1-بومرنگ (داریوش غریبزاده)
2- تابلو (علیرضا طالبزاده)
3- تنگ خالی ماهی (عاطفه خادمالرضا)
4- چاوش (فرخ حنیفهنژاد زیبایی)
5- خدا میبیند (رضا جمالی)
6- خواب سرد (پیمان نهان قدرتی)
7- داستان شب بلوار (مهران ولیپور)
8- در خانه ما (مریم کشکولینیا)
9- راه رفتن روی ریلها (سیدوحید حسینی نامی)
10- روی خط (محمد صوفی)
11- سریدن روی یخ نازک روز جدید (ابوالفضل طالونی و سجاد آوینی)
12- شب روز برفی (دانش صلواتی و بابک صلواتی)
13- صندلی کنار پنجره (فرود عوضپور)
14- قفس (وحید نصیریان)
15- میخانه سبز (داریوش یاری)
16- نقش (شیما منفرد)
17- هزارو یکشب (هدا مسعودی)
18- همه روزهای خوب (مهدی جعفری)
مسابقه آثار مستند (بلند):
1- بازارهای ایرانی (پیمان زندی)
2- بم شهر بیدفاع (میترا منصوری)
3- به کجا تعلق دارم (مهوش شیخالاسلامی)
4- پردیس پارسی (فرشاد فرشته حکمت)
5-تینار (مهدی منیری)
6- جادوگر (رضا درمیشیان)
7- حدیث سرو (عبدالرسول گلبن)
8- زنبق و خاکستر (محمدرضا عرب)
9- سپیدار و کلاغ (مهدی غضنفری)
10- کودک دیروز، خیال (دلارام کارخیران)
11- کوههای درد (ابراهیم سعیدی و زهاوی سنجاوی)
12- هراس و پرواز (سحر سلحشور)
13- هفت رخ فرخ ایران (فرزین رضائیان)
مسابقه اثار مستند (کوتاه و نیمه بلند):
1- الرماد (حبیب باوی ساجد)
2- ایران در اعلان (فرحناز شریفی)
3- پشت آن تپه برفی (رامتین لوافی)
4- ترانه اندوهگین کوهستان (حامد خسروی)
5- روز آفرینش (سودابه مجاوری)
6- روز حادثه (محمدعلی فارسی)
7- روشنان(محسن رمضانزاده)
8- سیانوزه (رخساره قائممقامی)
9- قدرت (مهرناز اسدی)
10- گورستان (بینام (نصیر درویشوند)
11- من انرژی هستهای نیستم (مهدی قربانپور)
12- نزدیکنر از نفس (پریوش نظریه)
دوره 27- 29 فیلم
سال 1387- دبیر: مجید شاهحسینی(مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)
مسابقه سینمای ایران:
1- امشب شب مهتابه (محمدهادی کریمی)
2- به کبودی یاس (جواد اردکانی)
3- بیپولی (حمید نعمتالله)
4- بیست (عبدالرضا کاهانی)
5- پای پیاده (فریدون حسنپور)
6- پستچی سه بار در نمیزند (حسن فتحی)
7- پنالتی (انسیه شاهحسینی)
8- تردید (واروژ کریم مسیحی)
9- چهره به چهره (علی ژکان)
10- حیران (شالیزه عارفپور)
11- درباره الی (اصغر فرهادی)
12- دوزخ، برزخ، بهشت (بیژن میرباقری)
13- زادبوم (ابوالحسن داودی)
14- زمانی برای دوست داشتن (ابراهیم فروزش)
15- زمزمه بودا (حسین قاسمی جامی) خارج از مسابقه
16- سایه وحشت (عماد اسدی) خارج از مسابقه
17- سوپراستار(تهمینه میلانی)
18- شبانهروز (کیوان علیمحمدی و امید بنکدار)
19- شکار روباه (مجید جوانمرد) خارج از مسابقه
20- صداها (فرزاد موتمن)
21- صندلی خالی (سامان استرکی)
22- عبار 14 (پرویز شهبازی)
23- کودک و فرشته (مسعود نقاشزاده)
24- موج سوم (آرش سجادی حسینی) خارج از مسابقه
25- موش (شاهد احمدلو)
26- میزاک (حسینعلی لیالستانی)
27- وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی)
28- هر شب تنهایی (سیدرسول صدرعاملی) خارج از مسابقه
29- هفت و پنج دقیقه (محمدمهدی عسگرپور)
مسابقه فیلمهای کوتاه:
1- آفکند (داود رجبی)
2- آینه (علی خسروی)
3- برفک (نقی نعمتی)
4- پیرمردها نمیمیرند (رضا جمالی)
5- تا تو هستی (کاوه سجادی حسینی)
6- ترس و پرسه (رضا نوروزی گوهر)
7- تناوب (مهدی فردقادری)
8- تنهایی (مهرداد شیخان)
9- چرا سگها از گربهها متنفرند؟(لیدا فضلی)
10- خانه فاطمه کجاست؟ (فریدون نجفی)
11- درخت من (سارا سیادت نژاد)
12- ریاعی آب (شهرام علیدی)
13- سیب سرخ (علی لطفی و مریم هاشمیپور)
14- قصههای شب چله (جمال محمدپور)
15-کلاغها (رحل رضوی)
16- کلیدهای رویایی (سارا نامجو)
مسابقه فیلمهای اول و دوم:
1- آنسوی رودخانه (عباس احمدیمطلق)
2- اخراجیها 2(مسعود دهنمکی)
3- امشب شب مهتابه (محمدهادی کریمی)
4- برخورد خیلی نزدیک (اسماعیل میهندوست)
5- بنبست (مرتضی آتشزمزم)
6- به هدف شلیک کن (محمد کتیرایی)
7- بیپولی(حمید نعمتالله)
8- پستچی سه بار در نمیزند(حسن فتحی)
9- پوسته (مصطفی آل احمد)
10- تردید (واروژ کریم مسیحی)
11- تشنه (عبدالرضا منجزی)
12- حریم (سیدرضا خطیبی سرابی)
13- حیران (شالیزه عارفپور)
14- خروس جنگی (سیدمسعود اطیابی)
15- دلخون (محمدرضا رحمانی)
16- شبانهروز ( کیوان علی محمدی و امید بنکدار)
17- صندلی خالی (سامان استرکی)
18- طاووسهای بیپر (جواد مزدآبادی)
19- کلبه (جواد افشار)
20- کودک و فرشته (مسعود نقاشزاده)
21- مانا (علیرضا رزازیفر)
22- وقتی لیموها زرد شدند (محمدرضا وطندوست)
23- یک وجب از آسمان (علی وزیریان)
مسابقه آثار بلند ویدئویی:
1- آب و آینه (پوریا آذربایجانی)
2- آبی، گاهی آسمان (پرند زاهدی)
3- اشکان،انگشتر متبرک و چند داستان دیگر (شهرام مکری)
4- بازی مهره سفید (حسن لفافیان)
5- حرفهایها (پوران درخشنده)
6- خط ساغر (سعید پورشعبانی)
7- راز مهتاب (سعید ابراهیمیفر)
8- زینب (علیرضا توانا)
9- شاید دوست، شاید دشمن(مجید تربتیفرد)
10- عروس برفی (سیروس الوند)
11- قاتل پنجم (بهروز خلجی)
12- مانگرو (مهدی صباغزاده)
13- محبوبه (وحید نیکخواه آزاد)
14- میکائیل (جمشید بهمنی)
15- نخل سوخته (سیدمحسن یوسفی)
16- نخلستان صابر (سیامک شایقی)
17- یازده دقیقه و سیثانیه (بهروز افخمی)
مسابقه آثار مستند- فیلمهای بلند:
1- اسماعیل که آمد (فرشاد احمدی دستگردی)
2- این خانه روشن است (محسن رمضانزاده)
3- ترنای عشقبازان (امید داوری)
4- چند بار به شب دل باختهای؟ (امید بنکدار و کیوان علی محمدی)
5- خون است دلم برای ایران (سیدجواد میرهاشمی)
6- عطر گیسو (مهدی رحمانی)
7- عکس برابر اصل (مهرداد غفارزاده)
8- عکس ناتمام بهمن جلالی (عمید راشدی و تورج ربانی)
9- فرش پرنده (ژوان ماریو گیرلو) خارج از مسابقه
10- محمد تقی جعفری (مصطفی رزاق کریمی)
11- من ایرانیم (محسن غلامزاده)
12- میهمان کلمبیا (نادر طالبزاده)
فیلمهای کوتاه و نیمه بلند:
1- آن مرد کیست؟ (مهناز رکنی)
2- بومهای سنگی (مهدی اسدی)
3- چه سرسبز بود دره ما (فرشته جغتایی)
4- حباب سرد (امیر جغتایی)
5- داماش (فرشید آذری)
6- دریاچهای که بود(پژمان مظاهریپور)
7- دکلبندها (علی احمدی زرین کلایی)
8- زن شهر سوخته (وحید وحیدیان)
9- سینما آزادی (مهدی طرفی)
10- صاحبقرانیه (امیررضا سالاری)
11- صبر ایوب (وحید زارعزاده)
12- ضاحیه (مرتضی شعبانی)
13- فرشتگان آلوده صورت (آرزو برادران ابراهیمی)
14- قصه شب (عباس امینی)
15- میدان بیحصار (مهرداد زاهدیان)
16- نخل، درخت زندگی (علیرضا دهقان)
17- نسیم مولیان (مهدی بمانی)
18- نفر (اسماعیل خضری)
19- نقل گردآفرید (هادی آفریده)
20- نویز (بابک مجیدی)
21- یک شب سرد زمستانی (جمشید مجددی)
دوره 28- 28 فیلم
سال 1388- دبیر: مهدی مسعود شاهی(رئیس موسسه امور جشنوارهها)
مسابقه سینمای ایران:
1- آل (بهرام بهرامیان)
2- آناهیتا (عزیزاله حمیدنژاد)
3- به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمیکیا)
4- بیداری رویاها (محمدعلی باشهآهنگر)
5- پرسه در مه (بهرام توکلی)
6- پرواز مرغابیها (علی شاهحاتمی)
7- پسر آدم، دختر حوا (رامبد جوان)
8- ترانه کوچک من (مسعود کرامتی)
9- تسویه حساب (تهمینه میلانی)
10- چهلسالگی (علیرضا رئیسیان)
11- خوابهای دنبالهدار (پوران درخشنده)
12- سنگ اول (ابراهیم فروزش)
13- شب واقعه (شهرام اسدی)
14- شکارچی شنبه (پرویز شیخطادی)
15- شکلات داغ (حامد کلاهداری) خارج از مسابقه
16- صبح روز هفتم (سیدمسعود اطیابی)
17- طبقه سوم (بیژن میرباقری)
18- طلا و مس (همایون اسعدیان)
19- طهران تهران (داریوش مهرجویی و مهدی کرمپور)
20- عصر روز دهم (مجتبی راعی)
21- کیفر (حسن فتحی)
22- کیمیا و خاک (عباس رافعی)
23- لطفا مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب)
24- ملک سلیمان (شهریار بحرانی)
25- ناسپاس (حسن هدایت)
26- نفوذی (احمد کاوری و مهدی فیوضی)
27- هفت دقیقه تا پاییز (علیرضا امینی)
28- یک گزارش واقعی (داریوش فرهنگ)
مسابقه فیلمهای اول و دوم (نگاه نو):
1- آل (بهرام بهرامیان)
2- باغ قرمز (امیر سمواتی)
3- بدرود بغداد (مهدی نادری)
4- برخورد خیلی نزدیک (اسماعیل میهندوست)
5- بیخوابی (محمدجعفر باقرینیا)
6- پرسه در مه (بهرام توکلی)
7- پسر آدم، دختر حوا (رامبد جوان)
8- پشت در خبری نیست (شبنم عرفینژاد)
9- چراغ قرمز (علی غفاری)
10- حوالی اتوبان (سیاوش اسعدی)
11- خاطره (نادر طریقت)
12- خاله سوسکه (نادره ترکمانی)
13- خانواده ارنست (محسن دامادی)
14- دموکراسی تو روز روشن (علی عطشانی)
15- دیگری (مهدی رحمانی)
16- راز دشت تاران (هاتف علیمردانی و محمد لطفعلی)
17- زمزمه با باد (شهرام علیدی)
18- زندگی (جلیل سامان)
19- سفر مرگ (حسن آقاکریمی)
20- شکلات داغ (حامد کلاهداری)
21- فصل بارانهای موسمی (مجید برزگر)
22- کارناوال مرگ (حبیباله کاسهساز)
23- مقلد شیطان (افشین صادقی)
24- نخودی (جلال فاطمی)
25- نزدیکتر آشنا (رضا سرکانیان)
26- نفوذی (احمد کاوری و مهدی فیوضی)
خارج از مسابقه:
1- آدمکش (رضا کریمی)
2- بیگانگان (عباس رافعی)
3- زخم شانه حوا (حسین قناعت)
4- صد سال به این سالها (سامان مقدم)
5- فاصله (کامران قدکچیان)
6- محفل ایکس (حبیب کاوش)
7- معبد جان (محمد درمنش)
8- همبازی (غلامرضا رمضانی)
9- یوسف پیامبر (فرجاله سلحشور)
مسابقه آثار ویدئویی (بلند):
1- 12 روز (مصطفی قربانپور)
2- آرام باش و تا هفت بشمار (رامتین لوافیپور)
3- اسرار پدری (سر مسعود اطیابی)
4- افسانه 98 (احسان عبدیپور)
5- بازگشت (شاهرخ دولکو)
6- چیزی شبیه معجزه (عبدالحسن برزیده)
7- خواب بد (منوچهر هادی)
8- در آغاز یک روز (بهرام توکلی)
9- دویدن در میان ابرها (امین فرجپور)
10- روزنهای به بهشت (کاوه سجادیحسینی)
11- ساعت گیج زمان (فرزاد موتمن)
12- سایه بر خورشید (محمدتقی انصاری)
13- سرگیجه (مسعود آبپرور)
14- صدای پای تردید (صادق پروینآشتیانی)
15- فریدون مهربان است (حمید نعمتاله)
16- قصهها و واقعیت (حجت قاسمزادهاصل)
17- کلابس (بهزاد رسولزاده)
18- مادرانه (محمدعلی سعیدی)
19- محدوده ابری (روحاله سهرابی)
20- مژدگانی برای ایلیا (علی عطشانی)
21- نقطه صفر (امیرقاسم راضی)
22- یک خیانت منصفانه (امیراطهر سهیلی)
مسابقه آثار ویدئویی (کوتاه):
1- آگهیهای خط خورده (الهام آقالری)
2- آن دو (نقی نعمتی)
3- بچه مرز (رضا جمالی)
4- به ارتفاع پنجره (حمید دلربا)
5- تالار عروسی بوفکور (فرشید اخلاقیپور)
6- ترانهای برای لوبا (طوفان نهانقدرتی)
7- دایو (امید وفایی)
8- درخت شب (فرود عوضپور)
9- رادیولوژی یک پرتره (امیر تودهروستا)
10- زمین فوتبال (جلال نصیریهانیس)
11- قرعه (حسن قهرمانی)
12- ما در راهیم (عارف نامور)
13- مرثیهای برای ژاله و قاتلش (امیراطهر سهیلی)
14- نجات (نوید ایرانبهار)، 15- نور آسمانی (پناهبرخدا رضایی)
16- هیس! خدا داره عاشق شوالیههای کوچولوش میشه! (محمد رشیدی)
17- وقتی همهچیز تمام میشود (شهرام میراباقدم)
18- یک جرعه عاطفه (یزدان کیانی)
19- یک بار دیگر (مجید شتی)
مسابقه آثار مستند بلند (چشم واقعیت):
1- ...و آسمان آبی (غزاله سلطانی)
2- تابوت خالی (فرشاد اکتسابی)
3- جالی خالی آقا یا خانم ب (فیما امامی و رضا دریانوش)
4- خاک حافظه (مسعود امینیتیرانی)
5- خموشیهای نمور (بهمن داوری)
6- دستور آشپزی (محمد شیروانی)
7- روایت ششگانه (کار گروهی)
8- ریشه در خاک (محمد خلیلزاده)
9- زاگرس (منوچهر طیاب)
10- سوار خسته میتازد (المیرا مقدم)
11- سیوا (مهدی منیری)
12- شاعر بهشتی (رحیم مرتضویوند)
13- مادرم بلوط (محمود رحمانی)
14- هوا بس (مهدی خواجهحسینی)
مسابقه آثار مستند کوتاه و نیمهبلند (چشم واقعیت)
1- اتاق صعود (رضا فرهمند)
2- انگار باید به مرگ احترام گذاشت (فرشید اخلاقیپور)
3- در جستجو (سوسن بیاتی)
4- روز پایان (نرگس آبیار)
5- روسریهای رنگی ما (کریم مجد، فیضا اکسوی، سما اوجی و اسماعیل دستگرد)
6- زندگی در کسوف (فتحالله امیری)
7- سپیده علم کشید(رضا مجلسی)
8- شیر صحرا (پناهبرخدا رضایی)
9- فصل دیگر (آزاده بیزارگیتی)
10- فقط کمی نو(سیدحامد نوبری)
11- قاب خالی (امین قدمی)
12- کاریز (سعید زارعیان)
13- کلاس تشکیل میشود (جلال نصیریهانیس)
14- کلاه شیشهای (محسن خانجهانی)
15- گمشدهها (الهام حسینزاده)
16- لیکو (محمدعلی هاشمزهی)
17- مرد و دبه (کیوان کریمی)
18- مرغ سحر (مهدی باقری)
19- نیمروزان (محسن رمضانزاده)
20- هزار داستان امیر جاهد (منوچهر مشیری)
21- و من مسافرم (لقمان خالدی)
مسابقه آثار پویانمایی (نقش خیال):
1- آبنبات چوبی (اکبر ترابپور)
2- آدمها (ماشااله محمدی)
3- ابن هیثم (فرخ یکدانه)
4- بارون میاد جر جر (میهن جواهریان)
5- پرنده و درخت (محمود سلطانپور)
6- پشت بوم (روحاله سعادتمند)
7- پلاک 121 (امین منتظری)
8- تکرار (هاجر فرجپورمحمدی)
9- خرمالو (فرشید شفیعی)
10- خوب، بد و عشق (بزرگمهر حسینپور)
11- ده فرمان (مرضیه خدیوی)
12- دیو من (علیرضا میراسدالله)
13- ذکریا رازی (فرشاد شفیعی)
14- رستم، تولدی دیگر (سعید قهاری)
15- روزگار سپری شده (فرنوش عابدی)
16- رویای شهر خاکستری (آرش رازانی)
17- ساعت کش (وحید برزگر)
18- شهر خاموش (امیر مهران)
19- عکس (مریم خلیلزاده)
20- قصه کوچک ما (آمنه اسلامی)
21- کوه نورانی (سامان خرم)
22- گرگ و میش (محمدعلی سلیمانزاده)
23- ماه و پلنگ (مجید بلادپس)
24- مثل اینکه میخندد (سپهر علیمحمدلو)
25- مخصوصا موسیقی (سیسینا عطائیان)
26- مرد جوان و خیاط حیلهگر (راشین خیریه)
27- مشعل المپیک (شهرام حیدریان)
28- مضرات سیگار (ابراهیم ساکتی)
29- نوازنده (کیانوش عابدی)
30- نوعی دیگر بودن (ماشاالله محمدی)
31- همسایهات را مخور (محمود نفیسی)
دوره 29- 33 فیلم
سال 1389- دبیر: مهدی مسعود شاهی(رئیس موسسه امور جشنوارهها)
مسابقه سینمای ایران:
1- 33 روز (جمال شورجه)
2- آسمان محبوب (داریوش مهرجویی)
3- آسمان هشتم (حسن نجفی)
4- آقا یوسف (علی رفیعی)
5- آلزایمر (احمدرضا معتمدی)
6- آینههای روبرو (نگار آذربایجانی)
7- اخراجیها 3 (مسعود دهنمکی)
8- ارتباط خانوادگی (نادر مقدس)
9- اینجا بدون من (بهرام توکلی )
10- باد و مه (محمدعلی طالبی)
11- برف روی شیروانی داغ (محمدهادی کریمی)
12- پاریس تا پاریس (محمدحسین لطیفی)
13- پایاننامه (حامد کلاهداری)
14- جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی)
15- جرم (مسعود کیمیایی)
16- جعبه سیاه (محمدرضا اسلاملو) خارج از مسابقه
17- خاک و آتش (مهدی صباغزاده)
18- خانه امن است (ناصر رفائی)
19- خیابانهای آرام (کمال تبریزی)
20- راه آبی ابریشم (محمدرضا بزرگنیا)
21- سعادت آباد (مازیار میری)
22- سیب و سلما (حبیباله بهمنی)
23- سیزده 59 (سامان سالور)
24- فرزند صبح (بهروز افخمی)
25- گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمیکیا)
26- گلچهره (وحید موسائیان)
27- گلوگاه (محمدابراهیم معیری)
28- گلوگاه شیطان (حمید بهمنی)
29- مرگ کسب و کار من است (امیر ثقفی)
30- مصائب چارلی (علیرضا سعادتنیا)
31- ندارها (محمدرضا عرب)
32- ورود آقایان ممنوع (رامبد جوان)
33- یه حبه قند (سیدرضا میرکریمی)
مسابقه فیلمهای اول (نگاه نو):
1- آخرین سرقت (پدرام علیزاده)
2- آینههای روبرو (نگار آذربایجانی)
3- افسانه گل نور (علی نوریاسکویی)
4- اینجا تاریک نیست (محمدرضا خاکی)
5- بالابان (سیدرضا صافی)
6- بدون اجازه (مرتضی احمدیهرندی)
7- بهشت اینجاست (حمید سلیمیان)
8- بیانتها (امیرحسین جهددوست)
9- پایان دوم (یعقوب غفاری)
10- پرنده باز (عطاءاله سلمانیان)
11- چیزهایی هست که نمیدانی (فردین صاحبالزمانی)
12- روشن، خاموش، روشن (حمیدرضا چارکچیان)
13- سایه وحشت (عماد اسدی)
14- سفر سرخ (حمید فرخنژاد)
15- شرقی (عبدالرضا منجزی)
16- صدای پای من (مهرداد خوشبخت)
17- فوتبالیها (عباس خواجهوند)
18- قلب سیمرغ (وحید نصیریان)
19- مامان بهروز منو زد (عباس مرادیان)
20- مرگ سپید (مرتضی آتشزمزم)
21- مرگ کسب و کار من است (امیر ثقفی)
22- مصائب چارلی (علیرضا سعادتنیا)
23- مهتاب روی سکو (فیما امامی)
24- نقرین (علی توکلنیا)
مسابقه آثار ویدئویی (ویدئو سینما):
1- آفریقا (هومن سیدی)
2- اشلو (صادق پروینآشتیانی)
3- برج آرام (سیدمسعود اطیابی)
4- به همین راحتی (مجیدحسین شیرودی)
5- پل (شاپور شهبازی)
6- چتر سفید (جابر قاسمعلی)
7- داستانهای ناتمام دنیا (صادق پروینآشتیانی)
8- داشتن و نداشتن (رهبر قنبری)
9- دم زری (غلامرضا رمضانی)
10- زیگزاگ (مجید توکلی)
11- ستاره قطبی (عبدالجبار دلدار)
12- سربازان اعدام (پرویز شیخطادی)
13- شاه کلید (حسین تبریزی)
14- شهر خاموش (عبدالحی شماسی)
15- عاشقانهای برای سرباز وظیفه رحمت (پوریا آذربایجانی)
16- عبور در غبار (حجتاله سیفی)
17- عروس غریبه (محمد سلیمانی)
18- عطر باغ نارنج (مسعود تکاور)
19- غبار زمان (خسرو معصومی)
20- فقط بیست (مسعود کرامتی)
21- قصه داود و قمری (آیدا پناهنده)
22- ماجون (سعیده دلیلیان)
23- مسافر ارغوان (اسماعیل رحیمزاده)
24- میان ماندن و رفتن (بهروز شعیبی)
25- همسنگار (احسان عبدیپور)
مرور سینمای ایران (خارج از مسابقه):
1- آژانس ازدواج (محمد درمنش)
2- توطئه (حسن هدایت)
3- چمدان (مانی حقیقی)
4- دختر شاه پریون (کامران قرکچیان)
5- دوستی از جنس آتش (امیر قویدل)
6- دیو و دلبر (وحید نیکخواهآزاد)
7- زنها شگفتانگیزند (مهرداد فرید)
8- سنجاقکهای برکه سبز (علی قویتن)
9- سهم من از زندگی (حجتاله سیفی)
10- قفس طلایی (محمد زریندست)
11- ملاقات (عباس رافعی، شاپور قریب و هادی مقمدوست)
12- ورود زندهها ممنوع (جواد مزدآبادی)
نوعی نگاه:
1- اخلاقتو خوب کن (سیدمسعود اطیابی)
2- اسب حیوان نجیبی است (عبدالرضا کاهانی)
3- پرتقال خونی (سیروس الوند)
4- چشم (جمیل رستمی)
5- خیابان بیست و چهارم (سعید اسدی)
6- سوت پایان (نیکی کریمی)
7- شش نفر زیر باران (علی عطشانی)
8- علفزار (محمدعلی طالبی)
9- قبرستان غیرانتفاعی (محسن دامادی)
10- کوچه ملی (مهرشاد کارخانی)
11- مرهم (علیرضا داودنژاد)
12- یکی از ما دو نفر (تهمینه میلانی)
دوره 30- 32 فیلم
سال 1390- دبیر: محمد خزاعی
سودای سیمرغ (مسابقه سینمای ایران):
1- آمین خواهیم گفت (سامان سالور)
2- برف روی کاجها (پیمان معادی)
3- بوسیدن روی ماه (همایون اسعدیان)
4- بیخداحافظی (احمد امینی)
5- بیخود و بی جهت (عبدالرضا کاهانی)
6- بیداری (فرزاد موتمن)
7- پذیرایی ساده (مانی حقیقی)
8- پرواز بادبادکها (علی قویتن)
9- پل چوبی (مهدی کرمپور)
10- پله آخر (علی مصفا)
11- تلفن همراه رئیس جمهور (علی عطشانی)
12- چک (کاظم راستگفتار)
13- خرس (خسرو معصومی)
14- خوابم میآد (رضا عطاران)
15- در انتظار معجزه (سید رسول صدرعاملی)
16- راه بهشت (مهدی صباغزاده)
17- روزهای زندگی (پرویز شیخطادی)
18- روییدن در باد (رهبر قنبری)
19- زندگی خصوصی (محمدحسین فرحبخش)
20- سلام بر فرشتگان (فرزاد اژدری)
21- شور شیرین (جواد اردکانی)
22- ضد گلوله (مصطفی کیایی)
23- گشت ارشاد (سعید سهیلی)
24- گیرنده (مهرداد غفارزاده)
25- محرمانه تهران (مهدی فیوضی)
26- ملکه (محمدعلی باشهآهنگر)
27- من و زیبا (فریدون حسنپور)
28- نارنجیپوش (داریوش مهرجویی)
29- یک روز دیگر (حسن فتحی)
30- یک سطر واقعیت (علی وزیریان)
31- یه عاشقانه ساده (سامان مقدم)
32- یکی میخواد باهات حرف بزنه (منوچهر هادی)
نگاه نو (مسابقه فیلمهای اول):
1- آزمایشگاه (حمید امجد)
2- برف روی کاجها (پیمان معادی)
3- بغض (رضا درمیشیان)
4- پنج شنبه آخرماه (ماشااله شاهمرادیزاده)
5- پیشونی سفید (سیدجواد هاشمی)
6- تهران 1500 (بهرام عظیمی)
7- خوابم میآد (رضا عطاران)
8- داستان سامرا (حسین سلطانی و وحید چالاک)
9- دزدان خیابان جردن (وحید اسلامی)
10- دوباره با هم (روزبه حیدری)
11- رهاتر از دریا (حمید طالقانی)
12- زبان مادری (قربان محمدپور)
13- سرزمین خواب (علی لطفی)
14- سلام بر فرشتگان (فرزاد اژدری)
15- صداست که میماند (سعید چاری)
16- عطر ولایت (مسعود صمدی)
17- فیلادلفی (سیدمجتبی اسدیپور و اسماعیل رحیمزاده)
18- قبیله من (غلامرضا آزادی)
19- گیرنده (مهرداد غفارزاده)
20- من همسرش هستم (مصطفی شایسته)
21- میگرن (مانلی شجاعیفرد)
22- همه چی آرومه (مصطفی منصوریار)
آیینه سینمای ایران (خارج از مسابقه):
1- آقای مدیر (حسن آقاکریمی)
2- اکباتان (مهرشاد کارخانی)
3- اینجا شهری دیگر است (احمدرضا گرشاسبی)
4- بیتابی بیتا (مهرداد فرید)
5- پنهان (مهدی رحمانی)
6- خود زنی (احمد کاوری)
7- دوازده صندلی (اسماعیل براری)
8- رویای سینما (حمید شاهحاتمی و علی شاهحاتمی)
9- سه و نیم (نقی نعمتی)
10- شانه دوست (محسن محسنینسب)
11- شیر تو شیر (ابراهیم فروزش)
12- شیرین قناری بود (داود توحیدپرست)
13- قلادههای طلا (ابوالقاسم طالبی)
14- مادر پاییزی (سیروس رنجبر)
15- یک فراری از بگبو (هاتف علیمرادی)
سینمای حقیقت (مسابقه آثار بلند مستند):
1- 1559 (محمدرضا ابوالحسنی)
2- آینههای غبار گرفته (رهبر قنبری)
3- البرز (منوچهر طیاب)
4- بانوی مبارز (پناهبرخدا رضایی)
5- بهترین مجسمه دنیا (حبیب احمدزاده)
6- خلیج فارس (ارد عطارپور)
7- در جستوجوی پلنگ ایرانی (فتحاله امیری)
8- دوبلور ساکت (شاهرخ بحرالعلومی)
9- دیلمان بهشت نیاکان (فرهاد مهرانفر)
10- زندگی در قلب دنا (فرشاد افشینپور)
11- ستارهها (کار گروهی)
12- شگفتیهای غار کتلهخور (حسن دهقانکمارجی)
13- شیخ شوخ کاشی (صادق داوریفر)
14- کرمان چهارسوق تجاری (حسن بابایی)
15- کریم (محسن برمهانی)
16- کهریزک، چهار نگار (اتاق 202: رخشان بنیاعتماد، هملت در کهریزک: محسن امیریوسفی، آفتاب پاییزی: پیروز کلانتری، اپیزود چهارم: بهمن کیارستمی)
17- مهرجویی: کارنامه چهل ساله (مانی حقیقی)
18- میراث آلبرتا (حسین شمقدری)
19- نویسنده بودن (مصطفی آلاحمد)
20- وقتی ابرها پایین میآید (معین کریمالدینی)
دوره 31- 25 فیلم
سال 1391- دبیر: محمدرضا عباسیان(مدیرعامل موسسه رسانههای تصویری)
مسابقه سینمای ایران:
1- آسمان زرد کم عمق (بهرام توکلی)
2- آفتاب، مهتاب ، زمین (علی قوی تن)
3- استرداد (علی غفاری)
4- برلین 7- (رامتین لوافی پور)
5- بشارت به یک شهروند هزاره سوم (محمدهادی کریمی)
6- ترنج (مجتبی راعی)
7- جیب بر خیابان جنوبی (سیاوش اسعدی)
8- چه خوبه که برگشتی (داریوش مهرجویی)
9- حوض نقاشی (مازیار میری)
10- خاک و مرجان (مسعود اطیابی)
11- خسته نباشید (محسن قرایی)
12- دربند (پرویز شهبازی)
13- دهلیز (بهروز شعیبی)
14- رسوایی (مسعود ده نمکی)
15- روز روشن (حسین شهابی)
16- زیباتر از زندگی (انسیه شاه حسینی)
17- عقاب صحرا (مهرداد خوشبخت)
18- غریبه( گامهای شیدایی) (حمید بهمنی)
19- فرزند چهارم (وحید موساییان)
20- قاعده تصادف (بهنام بهزادی)
21- کلاس هنرپیشگی (علیرضا داودنژاد)
22- گناهکاران (فرامرز قریبیان)
23- گهواره ای برای مادر (پناه برخدا رضایی)
24- هیچ کجا هیچ کس (ابراهیم شیبانی)
25- هیس! دخترها فریاد نمی زنند (پوران درخشنده)
خارج از مسابقه:
1- ساکن خانه چوبی (حسینعلی لیالستانی)،2- از تهران تا بهشت (ابوالفضل صفاری)،3- ابرهای ارغوانی (سیامک شایقی)،4- به خاطر پونه (هاتف علیمردانی)،5- دل بیقرار (قربان محمدپور)،6- مروارید (سیروس حسنپور)،7- قصه عشق پدرم (محمدرضا ورزی)،8- عملیات مهد کودک (فرزاد اژدری)،9- فرشتگان قصاب (سهیل سلیمی)
فیلمهای اول:
1- اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند(نرگس آبیار)
- افسانه سرزمین گوهران( مجید شاکری)
3- او خوب سنگ می زند(سیدهادی محقق)
4- برلین 7 –( رامتین لوافیپور)
5- (بزرگمرد کوچک(صادق صادق دقیقی)
6- تابستان طولانی (علی خزاعی فر)
7- خاکستر و برف(روح اله سهرابی)
8- خسته نباشید(محسن قرایی و افشین هاشمی)
9- دهلیز(بهروز شعیبی)
10- تنهای تنهای تنها(احسان عبدی پور)
11- روز روشن(حسین شهابی)
12- سر به مهر(هادی مقدم دوست)
13- من از سپیده صبح بیزارم(علی کریم)
14- یک ، دو ، سه ... پنج(محمد معیری)
مسابقه سینمای مستند:
1- آخرین روزهای زمستان( محمدحسین مهدویان)
2- به نام آزادی(سید محسن موسوی)
3-پرندگان در سرزمین برف و آفتاب(فرشاد افشین پور)
4- پسرانی با گوشهای شکسته(نیما شایقی)
5- در جستجوی گمنامی(علیرضا کرمی)
6- رودخانه لیان(رامتین بالف)
7- سووز (شوش)(فرشاد اکتسابی)
8- شما چه کسی هستید؟(وحید چاووش)
9- صندلی شماره 257 (محسن خان جهانی)
10- مشتی اسماعیل(مهدی زمان پور کیاسری)
11- نغمههای محمدی(شهرام علیدی، محمودرضا ثانی، رضا ابیات و سیاوش ابراهیم زاده)
خارج از مسابقه
1- حاج کاظم (مسعود نجفی)، 2- بهانه ای برای بودن(علی پالیزدار)؛3- میراث آلبرتا 2(حسین شمقدری)
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
موفقیت محک در جشنواره همدان با فیلم «12روز»
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم کودک و نوجوان همدان در بخش فیلمهای بلند ویدئویی به «مصطفی قربانپور» کارگردان و نویسنده فیلم «12روز» تعلق گرفت. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی محک، جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم کودک و نوجوان همدان در بخش فیلمهای بلند ویدئویی به «مصطفی قربانپور» کارگردان و نویسنده فیلم «12روز» تعلق گرفت. وی هنگامی که بر روی سن برای گرفتن جایزه حاضر شد، فیلم «12روز» را به «پگاه»، «صفیه»،«امیر حسین» و «هانیه»، کودکان مبتلا به سرطانی که در فیلم وی بازی کرده بودند و پس از چندی به سوی آسمان ها پر کشیدند تقدیم کرد و از روزهای فیلمبرداری در لوکیشن اصلی فیلم (بیمارستان فوق تخصصی محک) برای حاضران اینگونه گفت: در محک کودکان مبتلا به سرطان به همت مددکاران و امکانات خاصی که در اختیار دارند شاد زندگی میکنند، میخندند و با حمایت موسسه محک دردی مضاعف بر درد بیماری بر دل خانوادهها نیست، وی ادامه داد باید محک را ببینید. بنابر این گزارش، سپس «مسعود کرامتی» عضو هیئت داوران ضمن تبریک به «مصطفی قربانپور»، از دیدگاه زیبای وی به قضیه سرطان کودک تقدیر کرد. فیلم «12روز» با همکاری موسسه خیریه محک ساخته شده و «مصطفی قربانپور» این توانایی را داشته که اولین کار بلند خود را با عشقی بزرگ عجین کند و هزاران نگاه را به موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان «محک» معطوف کند. فیلم سینمایی «12 روز» داستان پسر کوچولوی 10 سالهای است که به بیماری سرطان مبتلاست و در بیمارستان کودکان مبتلا به سرطان بستری است و میداند فرصت محدودی برای تجربه زندگی در اختیار او است، وی ارتباط نزدیک و بسیار صمیمی با یکی از مددکاران بیمارستان برقرار میکند و ... نقش کودک این فیلم را «محمد جواد جعفرپور» ایفا میکند که پروانه زرین کودک و نوجوان را در جشنواره کسب کرد. سخن عشق هنگامی که بر پرده سینما نقش بست چه زیبا پاسخی عاشقانه دارد.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
بهترین اثر ویدئویی بلند سینمای ایران
جشنواره بیست و سوم
نامزدهای این بخش:
1. 12 روز
2. بالهای خوشبختی
3. نقش و نقاش
4. و کسی در راه است
جوایز این بخش:
جایزه ویژه به فیلم "12 روز" به کارگردانی مصطفی قربان پور
پروانه زرین بهترین اثر ویدئویی بلند به فیلم "بالهای خوشبختی" به کارگردانی بهروز شعیبی
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
بهترین بازیگر کودک و نوجوان
جشنواره بیست و سوم
نامزد های بهترین بازیگر کودک و نوجوان:
1. مونا احمدی فیلم "کودک و فرشته"
2. متین حیدری نیا فیلم "مسیر عشق"
3. ملیسا دولتخواهی فیلم "مسیر عشق"
4. پارسا نصیریان فیلم "بالهای خوشبختی"
5. محمد جواد جعفر پور فیلم "12 روز"
6. سوگل نصرتی فیلم "افسانه خورشید"
7. پریا مردانیان فیلم "شهر فرشتگان"
8. پارسوا پورقبادی فیلم "همبازی"
9. حسین قاسمی هنر فیلم "پرواز مرغابی ها"
جوایز بهترین بازیگر کودک و نوجوان:
دیپلم افتخار به پارسا نصیریان برای بازی در فیلم "بالهای خوشبختی" و سوگل نصرتی برای بازی در فیلم "افسانه خورشید"
دیپلم افتخار به مونا احمدی برای بازی در فیلم "کودک و فرشته"، ضمن تقدیر از متین حیدرنیا برای بازی در فیلم "مسیر عشق"
پروانه زرین به محمد جواد جعفر پور برای بازی در فیلم "12 روز"
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
یافته های تازه ، جستجوهای جدید در سایت جامع
نقد سینمایی رها ماهرو : دانلود فیلم بچه رو بگیر , کانال تصاویر سخنان
بزرگان , رها در فیلم کیمیا کیست؟ , بیوگرافی گلوریا هاردی و همسرش ساعد
سهیلی در اپارات , نظریه تکرار زمان , نقد فیلم خبر خاصی نیست , داستان
فیلم خبر خاصی نیست , مهدی حسین شیرودی درسریال رویای گنجشکهادرنقش مجید ,
ویکی پدیا ساتو تاکرو , آرشیو مستند های با سیمره . فلوریا هارزوگ . فلوریا
هرزوگ . فیلم سینمایی پدزا و مربا . فیلم سینمایی پیتزا و مربا
Dir: King Vidor
دژ
فیلم محصول سال 1938
«دژ» یک فیلم در سبک درام و رمانتیک به کارگردانی کینگ ویدور است که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد.
تاریخ اکران: ۲۹ اکتبر ۱۹۳۸ م. (آمریکا)
کارگردان: کینگ ویدور
داستان: آرچیبالد جوزف کرونین
آهنگساز: لوئیس لوی، چارلز ویلیامز
فیلمنامه: املین ویلیامز، ایان دالریمپل، فرانک وید، الیزابت هیل
بازیگران
رابرت دونات
روسالیند راسل
رالف ریچاردسون
رها ماهرو : خوانندگان محترم لطفا فیلم دژ زیبا و بیادماندنی ساخته کینگ ویدور را دیده و نظرتان را برای سایت رها ماهرو بنویسید.
دژ (فیلم)
کارگردان کینگ ویدور
تهیهکننده ویکتور ساویل
نویسنده آرچیبالد جوزف کرونین
فیلمنامهنویس ایان دالریمپل
فرانک وید
الیزابت هیل
بر پایه دژ رمان
بازیگران رابرت دونات
روسالیند راسل
رالف ریچاردسون
رکس هریسون
املین ویلیامز
پنه لوپه دادلی وارد
فرانسیس ال سالیوان
سسیل پارکر
آتنه سیلر
ادوارد چاپمن
فلیکس آیلمر
کیناستون ریوس
مری کلیر
نورا سوینبورن
موسیقی لوئیس لوی
کارلس ویلیامز
فیلمبرداری هری استردلینگ
تدوین چارلز فرند
شرکت
تولید
مترو گلدوین مایر
استودیو دنهام
توزیعکننده مترو گلدوین مایر
تاریخهای انتشار
۳ نوامبر ۱۹۳۸
مدت
۱۱۰ دقیقه
کشور بریتانیا
زبان انگلیسی
بودجه $۱٬۰۱۲٬۰۰۰
گیشه $۹۸۷٬۰۰۰ (داخلی)
$۱٬۶۱۱٬۰۰۰ (خارجی)
«دژ» (انگلیسی: The Citadel) یک فیلم در سبک درام و رمانتیک به کارگردانی کینگ ویدور است که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد.
بازیگران
رابرت دونات
روسالیند راسل
رالف ریچاردسون
رکس هریسون
فرانسیس ال سالیوان
ادوارد چاپمن
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
The Citadel (film)
The Citadel
کارگردان King Vidor
تهیه کننده Victor Saville
فیلمنامه نویس Ian Dalrymple
Frank Wead
Elizabeth Hill
Emlyn Williams
براساس نوول دژ در سال1937 از آ.جی.کرونین
ستارگان Robert Donat
Rosalind Russell
Ralph Richardson
Rex Harrison
آهنگساز Louis Levy
Charles Williams
فیلمبردار Harry Stradling
تدوینگر Charles Frend
تولید شرکت
Metro-Goldwyn-Mayer
Denham Studios
Distributed by Metro-Goldwyn-Mayer
تاریخ انتشار
3 نوامبر 1938
مدت زمان
110 دقیقه
کشور United Kingdom
زبان English
بودجه $1,012,000
فروش گیشه $987,000 (Domestic earnings)
$1,611,000 (Foreign earnings)
The Citadel (1938) is a British film based on the novel of the same name by A. J. Cronin, first published in 1937. The film was directed by King Vidor and produced by Victor Saville at Denham Studios, with Metro-Goldwyn-Mayer distributing the film in the UK and the US.
داستان فیلم
Dr. Andrew Manson (Robert Donat) is an idealistic newly qualified Scottish doctor dedicated to treating the Welsh miners suffering from tuberculosis in the Welsh mining village of Blaenely and is an apprentice to Dr. Page (Basil Gill). Initially, he has many lofty scientific goals, but his purpose erodes when he later moves to London to treat rich hypochondriacs. There, chance encounter with a medical school friend Dr. Frederick Lawford (Rex Harrison) leads to his quiet seduction by an unethical medical establishment. Christine (Rosalind Russell), his wife tries to set him back on the original path. Dr. Philip Denny (Ralph Richardson), Manson's best friend, dies at the hands of an incompetent, social-climbing surgeon.
لیست بازیگران
Robert Donat as Dr. Andrew Manson
Rosalind Russell as Christine Barlow
Ralph Richardson as Dr. Philip Denny
Rex Harrison as Dr. Frederick Lawford
Emlyn Williams as Mr. Owen
Penelope Dudley Ward as Toppy LeRoy
Francis L. Sullivan as Ben Chenkin
Mary Clare as Mrs. Orlando
Cecil Parker as Charles Every
Percy Parsons as Richard Stillman
Basil Gill as Dr. Edward Page
Dilys Davis as Blodwen Page
Joss Ambler as Dr. Llewellyn
Nora Swinburne as Mrs. Thornton
Edward Chapman as Joe Morgan
Athene Seyler as Lady Raebank
Felix Aylmer as Mr. Boon
Elliott Mason as District Nurse
Joyce Bland as Nurse Sharp
Eliot Makeham as Dai Jenkins
D.J. Williams as Old Thomas
جوایز
The film was nominated for Oscars in four categories: Best Picture, Best Actor (Robert Donat), Direction, and Adapted Screenplay.
The film won the Best Picture Award from both the New York Film Critics Circle and the National Board of Review. It is a New York Times Critics' Pick and is also listed in The New York Times Guide to the Best 1,000 Movies Ever Made.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
جستجو های جدید شما در وبلاگ رها ماهرو : فیلم
سینمایی تصمیم گیری در میان ابرها ویکی , نقد درحاشیه 2 , حمید نوبهار ,
تکنیک زاویه دید سریال کیمیا چیست , مجموعه رودخانه برفی , فیلم گورو ,
مسعود فراستی راننده تاکسی , موصوع فیلم خبر خاصی نیست , بازیگران فیلم
خارجی تصمیم گیری در میان ابرها , نقد فیلم hellion , رها در فیلم کیمیا ,
بیوگرافی کنشین بازیگر فیلم شمشیر زن دوره گرد , دانلود فیلم شمشیر زن دوره
گرد(جهنم کیوتو) , شمشیرزن دوره گرد عکس
Dir:Sarah Harding
"پولی آنا" از شبکه تهران پخش می شود
فیلم سینمایی "پولی آنا" محصول کشور انگلستان فردا شب از شبکه تهران روی آنتن می رود.
فیلم سینمایی "پولی آنا" درباره دختربچه شیرین و خوش صحبتی است که برای زندگی نزد خاله اش در دهکده ای زیبا می آید. خاله که زنی مقرراتی و خشن است، کم کم تحت تاثیر خواهرزاده "پولی آنا" دید جدیدی نسبت به زندگی پیدا می کند. پولی آنا تمام اهالی دهکده را تحت تاثیر خوش بینی و شادی خود قرار می دهد و کم کم به دختر محبوب همه تبدیل می شود. پیرمردی که از خواستگاران سابق خاله بوده نیز تحت تاثیر اخلاق پولی آنا قرار گرفته و ...
این فیلم سینمایی محصول انگلستان است و سارا هاردینگ تهیه کنندگی این فیلم را بر عهده دارد. فیلم سینمایی "پولی آنا" فردا شب از شبکه تهران روی آنتن می رود.
همچنین مجموعه تلویزیونی "بادهای موسمی" از تولیدات مرکز مازندران از فردا بعد از ظهرها از شبکه تهران روی آنتن می رود. این مجموعه در ۲۵ قسمت ۴۰ دقیقه ای پخش می شود.
داستان مجموعه "بادهای موسمی" درباره فردی به نام پرویز است که در یک شرکت به عنوان حسابدار مشغول به کار است. او سالها قبل با تدابیر خردمندانه شرکت را از ورشکستگی نجات داده، اما عطاری مدیر عامل شرکت با دوستی با پرویز او را به کارهای خلاف چون جعل امضا و سندسازی کشانده است. قضیه جعل اسناد و امضا لو می رود و پرویز گرفتار می شود.
این مجموعه به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی هادی نامور تهیه شده و فرامرز رجبی، مهوش صبرکن و ژیلا صادقی در آن بازی می کنند.
*****************************
پولی آنا
پولی آنا نام شخصیت اصلی فیلم است که در ساختار خانوادگی یک خانواده اصیل انگلیسی درگیر ماجراهای مختلفی می شود که داستان فیلم را تشکیل می دهد.
2003 film
A 2003 Carlton Television TV film version of Pollyanna starring Amanda Burton as Aunt Polly and Georgina Terry as Pollyanna is very faithful to the book, with one or two minor differences that do not affect the accuracy of the plot. It uses the original characterizations and storylines, but takes place in an English village rather than Vermont (only the scenery and accents show this—the town is still called Beldingsville). Like the book, it ends with Aunt Polly and Dr. Chilton married and Pollyanna walking, but the scene is the actual wedding with Pollyanna back for a visit rather than a letter as in the book.
پولی آنا یک فیلم ورژن کارلتون تلویزیون سال 2003 است . ستارگان این فیلم آماندا برتون در نقش عمه پولی و جورجیا تری در نقش پولی آنای بسیار زیبا .
پولی آنا برداشتی است از یک کتاب پرفروش به همین نام نوشته النور اچ پورتر
Pollyanna is a best-selling 1913 novel by Eleanor H. Porter that is now considered a classic of children's literature, with the title character's name becoming a popular term for someone with the same very optimistic outlook.[1] Also, the subconscious bias towards the positive is often described as the Pollyanna principle. The book was such a success that Porter soon produced a sequel, Pollyanna Grows Up (1915). Eleven more Pollyanna sequels, known as "Glad Books", were later published, most of them written by Elizabeth Borton or Harriet Lummis Smith. Further sequels followed, including Pollyanna Plays the Game by Colleen L. Reece, published in 1997.
Pollyanna has been adapted for film several times. Some of the best known are Disney's 1960 version starring child actress Hayley Mills, who won a special Oscar for the role, and the 1920 version starring Mary Pickford.
از این کتاب چهار فیلم و دو سریال ساخته شده که آخرین آن ها پولی آنا ساخته سال 2003 است به کارگردانی سارا هاردینگ
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم پولی آنا به کارگردانی سارا هاردینگ برای ما بنویسید و بفرستید .
جورجویا تری بازیگر فیلم در نقش پولی انا
*****************************
فیلم
تلویزیونی "پولیآنا" محصول سال ۲۰۰۳ انگلستان به کارگردانی سارا هاردینگ
است. سیمون نای فیلمنامه پولی آنا را بر مبنای رمانی از الینور اچ پورتر
نگاشتهاست.
داستان
فیلم تلویزیونی "پولیآنا" درباره دختربچه شیرین و خوش صحبتی به نام
پولیآنا است که برای زندگی نزد خالهاش در دهکدهای زیبا میآید. خاله که
زنی مقرراتی و خشن است کم کم تحت تاثیر خواهرزاده اش دید تازهای نسبت به
زندگی پیدا میکند. پولی آنا تمام مردم دهکده را تحت تأثیر خوشبینی و
خوشخلقی خود قرار میدهد..
جرچینا
تری نقش پولیآنا، کنت کرانهام نقش آقای پندلتون، آماندا برتون نقش خاله
پولی آنا، آدن ژیلت نقش دکتر شیلتون، پم فریس نقش خانم اتسو، کیت اشفیلد
نقش نانسی و تام بل نقش تام را در این فیلم بازی میکنند.
ترور
هاپکینز تهیهکنندگی و کریستوفر گانینگ آهنگسازی این تله فیلم انگلیسی را
بر عهده داشتهاند. کریس اودل مدیر فیلمبرداری، دیوید ریس تدوینگر، تیم
هاچینسون طراح تولید، جیمز لوئیس کارگردان هنری و امی رابرتس طراح لباس
فیلم "پولیآنا" بودهاند.
فیلم تلویزیونی "پولیآنا" ساعت ۱۵ یکشنبه ۲۷ مرداد و تکرار آن ساعت نه صبح روز بعد از شبکه نمایش پخش میشود.
مصاحبه با کارگردان تله فیلم پولی آنا سارا هاردینگ
1- خانم سارا هاردینگ آیا از فیلم راضی بودید؟
اوه بله...البته که راضی بودم... بازیگران عالی بودند . خصوصا جورجینا... او فراتر از حد انتظار من بود . او خوب توانست با نقشش اخت شود من در سرصحنه او را پولی آنا صدا می کردم!
2- چه فیلم هایی را می پسندید؟
فیلم هایی که در آن ها شور و نشاط و امید به زندگی وجود داشته باشد. دوست ندارم سخت بگیریم می دانی این زندگیست فقط یک بار برایت پیش می آید که شاد زندگی کنی. من به وجود قهرمان در فیلم بسیار اعتقاد دارم. قهرمان باید پاک و مهربان باشد نه اینکه خلافکار و ترشرو باشد.
3- فیلم پولی آنا چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت . آن ها فکر می کنند این فیلم کلیشه ای است شما چه نظری دارید؟
مهم این است که من فیلمی را ساخته ام که به آن اعتقاد دارم . می دانی وقتی خودت از فیلمی که ساخته ای راضی هستی چه فرقی می کند؟ بگذار تمام دنیا بگویند فیلم تو کلیشه ای و زشت است. من برای مخاطبانی فیلم می سازم که هنوز به عشق و امید در زندگی باور دارند و همان ها برای من مهم هستند.
منبع : Interviews with filmmakers
درباره تمامی فیلم ها و سریال های سینمایی و تلویزیونی در سایت رها ماهرو : باسیمره لرستان . نقد فیلم شبح جنگجو . نقد در حاشیه ۲ . کانال تلگرام فیلم تلویزیونی شاهگوش . کارهای افشین اربابی . فیلم لوسی نماشا . موسیقی سریال ارایشگاه زیبا اثر کیست . صحبتهای تهمینه میلانی . بازیگران فیلم لوسی . برنامه تلویزیونی موج شب . بازیگران فیلم سه نفر برای کشتن . ﺑﯿﺘﺎ ﺍﺣﻤﺪﯼ . فیلم سینمایی بچه رو بگیر . برنامه سه شو قسمت تست خوانندگی . نظر حسن فتحی در مورد سه مرحلی بودن ساخت سریال شهرزاد . برنامه قاصدک در نسیم . نقد فیلم بزرگتر از زندگی . موضوع فیلم خبر خاصی نیست . فیلم شطرنج بازان 1977 . فیلم خبر خاصی نیست . سه شو نقد . کارتون داستانهای شب چله
Dir: Kenji Mizoguchi
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم سانشو مباشر به کارگردانی کنجی میزوگوچی برای ما بنویسید و بفرستید .
سانشوی مباشر
فیلم محصول سال 1954
سانشوی مباشر فیلمی ژاپنی به کارگردانی کنجی میزوگوچی محصول ۱۹۵۴ میباشد.
تاریخ اکران اولیه: ۱۹۵۴ م.
کارگردان: کنجی میزوگوچی
مدت زمان فیلم: ۲ ساعت ۴ دقیقه
داستان: موری اوگای
آهنگساز: Fumio Hayasaka
بازیگران: کینویو تاناکا، ماساهیکو تسوگاوا
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
معرفی و نقد فیلم سانشوی مباشر | Sansho The Bailiff
کارگردان : Kenji Mizoguchi
نویسنده : Ogai Mori,Fuji Yahiro,Yoshikata Yoda
بازیگران : Kinuyo Tanaka,Yoshiaki Hanayagi,Kyôko Kagawa
خلاصه داستان : در قرون وسطی در ژاپن یک فرمان دار دل سوز و مهربان تبعید شده و همسر و فرزندانش سعی می کنند به اون بپیوندند،اما موفق نشده و از هم جدا می مانند و در همین زمان فرزندان در میان ظلم و ستم و درد و رنج رشد می کنند و ...
سانشوی مباشر؛ چه عنوان گول زننده ای انگار که قهرمان قصه ی میزگوچی مباشری به نام سانشوست که قرار است با او همدردی شود، و یا حداقل او شخص نیکوکاری است که دست قهرمانان ما را گرفته و زندگی را به کامشان گوارا می سازد. اما داستان کنجی میزگوشی روایت دردکشیدن است و جفا دیدن، وحشی صفتی و مردن شرف و عزت و انسانیت، و نمایشی بی نظیر از زندگی پست و حقیر عده ای که در چنگال اربابانی قسی القلب در رده ای نازل تر از حیوانات به بردگی گمارده می شوند. این قصه ای است پرسوز که تازیانه های میزگوشی، بیرحمانه تر از آنچه که اربابان بر جسم معصوم آن بینوایان می نوازند، بر قلب و روح و روان مخاطبش نواخته می شود.
داستان در دوره ی هِی آن (آخرین دوره ی سنتی در تاریخ ژاپن مربوط به سال های 794 الی 1185 میلادی، تاریک ترین سال ها در تاریخ ژاپن) روایت می شود که طی آن فرمانداری نجیب و شرافتمند از سمتش خلع شده و تبعید می گردد. شخصیت بزرگ منش او در همان تنها ملاقاتی که با فرزندش قبل از جدا شدنش از او (که پیش آمدهای متعاقب این جدایی را ابدی می سازد) با بیان جملاتی عمیقاً انسانی و در قالبی ساده آشکار می گردد:
زوشیو! ممکن است برای شنیدن این مساله کم سن و سال باشی اما گوش فرا ده؛ بدون رحم یک انسان دیگر انسان نیست... نسبت به خودت سختگیر باش و با دیگران مهربان و بخشنده... انسان ها آزاد آفریده شده اند و هرکس حق شاد زیستن را دارد...
چه مردان شریفی خود را قربانی اصولی کردند که فطرت پاک و انسان مدارشان به آنان اجازه نمی دهد تاب پایمال شدن حقی را بیاورند و در برابر ظلم و بی عدالتی سکوت کنند. میزگوشی بر خصلت هایی دست نهاده که تائیدش مختص مرز و بومی نیست، او اولین و اساسی ترین حق انسان ها را یادآوری می کند. مساله ای که مختص به زمان گذشته هم نیست...
سانشوی مباشر، تلاشی است در جهت بیدار کردن وجدان انسانی، برای زیربار ستمگری نرفتن به هر قیمتی، برای احیای ارزش های اصیل و فرااخلاقی. میزگوشی نه تنها خشمش را از دنیایی که بینوایان و ضعفا را مظلوم و تحقیر می کند ابراز می نماید، بلکه این خشم و کینه را در دل مخاطبینش کاشته و برای خونخواهی، خانه ی سانشوی مباشر را که از دید او نمادی است از دنیایی که در آن از تساوی انسان ها و همدردی و یکدلی اثری نمی بینیم، در شعله های آتش می سوزاند !
پی نوشت 1: شخصاً سه صحنه فیلم هستن هرگز در ذهنم فراموش نمی شن؛
یکی آوازی که آن دختر تازه وارد می خواند و می گوید از زبان فاحشه ای آن را شنیده.
دیگری آنجو در حالی که لحظه لحظه به سمت مرداب و قربانگاهش نزدیک میشه.
و سومی سکانسی که زوشیو در اوج قدرت بر سر مزار پدرش رفته و براش دعا می خونه.
پی نوشت 2: الان که صحبت از سانشو دایو شد، دیدن چهار فیلمی که در سال 1954 برنده شیرنقره ای جشنواره ونیز (تنها جشنواره ای که در آن ساخته ی میزگوشی تجلیل شد) شدن خالی از لطف نیست. تکرار این مساله که در یک سال چنین آثاری با هم رقابت کنن خیلی بعید بنظر میرسه !
نمره:بدون نمره
اختصاصی نقد فارسی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سانشو فیلم ساده ای به نظر میرسه...روایت ساده ای داره...اگر داستان خطیش رو روی کاغذ بیاریم شاید ما رو یاد کلیشه ها بندازه...پس جادوی فیلم چیه که اینقدر تاثیر گذار و میخکوب کننده است؟ یادداشتی رو میخوندم که اشاره کرده بود ساختن همچین فیلم هایی امروز ممکن نیست...چرا که تصاویر جادوی خودشون رو پیش مخاطب از دست دادن...همیچن شاهکار هایی فقط در دوره ی خاصی از سینما امکان پدید اومدن داشتن ...این حرف ها ممکنه بخشی از مسئله رو پوشش بده اما بی شک همه ی مسئله نیست...
مگر میشه قاب های به شدت حساب شده ی میزوگوچی رو ندید و گفت تاثیری نداشتن؟ مگر میشه شاخصه های فرمی استفاده شده در اثر رو کنار گذاشت و تاثیرشون رو نادیده گرفت؟ شک نکنید اگر این سادگی این قدر بی واسطه و راحت شما رو با خودش همراه میکنه و فکرتون رو مشغول نگه میداره سازکاری کاملا حساب شده داره... حتما تفکر عمیق و پیچیده ی فیلمساز رو از جهان پیرامونش و دانش سینما رو در پشت خودش داشته...فیلمساز با تمام توان به دغدغه های انسانیه خودش نفوذ میکنه و راه بیانی ساده اما ماندگار گیرا و تاثیر گذار رو کشف میکنه...میشه رسالتی مهم تر و ارزشمند تر از این برای یک هنرمند در قائل شد؟
به نظرم راهکار اساسی میزوگوچی در سانشو تقابل تضاد هاست...میزوگوچی اینجا هم در مضمون و هم در فرم اثر حد نهایت ها رو در برابر هم قرار میده...خوبی ها در نهایت خودشون قرار میگیرن...زشتی ها در نفرت انگیز ترین حالت قرار دارن...اما فرم اثر چنان یکدست بر اساس این راهکار نوشته شده که نهایت استفاده رو میبره...البته فیلمساز تضاد ها رو معمولا با قاب هایی از طبیعت استوار و باشکوه به تصویر میکشه که به این شکل سرنوشت شخصیت هاش رو به طبیعت گره میزنه ...
در بسیاری از سکانس های تعیین کننده فیلم میزوگوچی در پیش زمینه و پس زمینه یک تضاد رو به تصویر میکشه و تاثیر حسی مضاعفی رو به دست میاره... در یادداشتی که از راببین وود میخوندم به یکی از سکانس ها اشاره ی خوبی شده بود. سکانسی که مادر رو از بچه هاش جدا میکنن...
البته این اشاره ی مفید راببین وود رو که بگیریم و به بررسی فیلم بپردازیم میبینیم که تمام سکانس های اساسی فیلم از این شگرد بهره میبرن...برای مثال من به صحنه ای اشاره میکنم که مادر رو میبینیم در حال فرار از جزیره در حالیکه مامورین مطلع میشن و باهاش درگیر میشن...منظره ی زیبا و ارام پس زمینه رو با درگیری ای که در پیش زمینه شاهد هستین مقایسه کنید...
یا در یکی دیگه از سکانس ها در حالیکه مادر در اوج پریشان احوالی قرار داره فیلمساز اون رو به شکلی در پیش زمینه قرار میده که باد تندی بهش میخوره و لباس و گیسوانش رو به لرزه در میاره و به اون آشفتگی روحی نمودی بیرونی میبخشه...ضمن اینکه دوباره اون تقابل رو با طبیعت با شکوه که ارام به تماشا نشسته شاهد هستیم...
این وضعیت تا پایان فیلم هم ادامه داره اما دقت فیلمساز رو در اینجا میتونیم ببینیم که در زمان آتش گرفتن خانه ی شانشو این بار شاهد همین شگرد به شکل عکس هستیم...این بار گویی آنژیو به آرامش رسیده و آتش سوزی در پس زمینه این ارامش رو برجسته میکنه...
فیلم از نظر کیفیت بصری در سطح بسیار بالایی قرار داره و در اجرا درخشان هست...یکی از تاثیر گذارترین سکانس های فیلم جایی هست که خواهر به قصد خودکشی وارد برکه میشه...قبل از اون فیلمساز تسلط طبیعت رو بر سرنوشت با این نما های بی نظیر به رخ میکشه...
نمونه ای دیگر از تمهیدات فکر شده ی میزوگوچی رو میشه در سکانسی دید که مادر رو برای فرار مجازات کرده و تنها میگذارن...تنه ی درختی تک و تنها در برابر عظمت اقیانوسی به وسعت بی پایان به بهترین شکل تنهایی و تک افتادگی مادر رو به تصویر میکشه...
گذشته از این ها نباید موسیقی بی نظیری که در تمام لحطات حسی فیلم یار و یاور تصویر هست رو فراموش کرد...
همونطور که گفتم استفاده از تضاد ها در روایت هم ادامه پیدا میکنه...در فصلی از فیلم شاهد خروج پسر سانشو از خانه پدر هستیم که میتونه آغاز سفری به سمت آزادی و انسانیت باشه...بعد از اون 10 سال میگذره و با آنژیو مواجه میشیم که با سنگ دلی فراوان پیشونی پیرمردی رو داغ میزنه...این بی رحمی تاثیر خاصی به خودش میگیره وقتیکه در اولین سکانس بعد از سفر پسر سانشو شاهدش هستیم...اما چه چیزی انگیزه لازم برای آنژیو رو فراهم میکنه تا به اون شکل فرار کنه و به دنبال مادر بره؟ اگرچه در ظاهر تغییری را تا اونجا در او شاهد نیستیم اما از همون زمانی که اسم مادرش رو شنیده به نوعی دچار اشفتگی شده و این منتقل میشه...یادآوری بچگی ها زمانیکه شاخه ی درخت رو با خواهرش میشکنن ضربه ی آخر رو میزنه و او رو به زندگی بر میگردونه...
سانشوی مباشر روایت تلخی از خوبی ها و بدی ها و تقابلشون به نمایش میگذاره و پایانی برای این جنگ همیشگی متصور نیست...درباره این جمله پایانی ازتون میخوام که یادداشت کامبیز کاهه رو در مورد سکانس آخر فیلم بخونید...چه حکمتی داره نمایش دریا و صخره و ماهیگیری که مشغول مرتب کردن تور ماهیگیریش هست دقیقا بعد از اوج پایانی فیلم...جایی که مادر و پسر به هم رسیدن؟ کاهه به زیبایی این سکانس رو باز میکنه که بی توجهی ماهیگیر بیچاره به همه ی اون اتفاقات تراژیکی که تا اینجا شاهدش بودیم به نوعی ادامه ی زندگی رو به تصویر میکشه...و حقارت این آدم ها...در برابر این دنیا و اتفاقاتی که درش جریان دارن...
شاید با خودمون بگیم چه لزومی داره بعد از اینکه غرق لذت شدیم اینگونه فیلم رو به اجزای فیزیکی کوچیک تقسیم کنیم و حس رو ازش بگیریم؟ فکر کنم یکی از کارکرد هاش این باشه که ببینیم پشت این سادگی تاثیر گذار چه جهان فکری پیچیده ای نهفته بوده...فیلم بسیاز زیبایی بود.
نمره:10 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
روایتی از یک افسانه...خوب به نظرم اقا فرید و دانیال عزیز به نکات خیلی خوبی در مورده فیلم اشاره کردند، وقتی حرف ها در مورده فیلمی زده میشه دیگه به نظرم نباید اضافه گویی کرد ،منم نمی خواستم مطلبی در مورده فیلم بذارم ولی فقط خواستم یکی دو نکته گوشزد کرده باشم!!!!!
یه نقل قولی کنم از کارگردان مورده علاقم ،بونوئل (نقل به مضمون هست البته!!!) :
هر چیزی که از سنت بهره گرفته نشده باشه به نوعی دزدی محسوب میشه!!!!
یه حرف کلی اما درست ،هنر هر جامعه از دل همون جامعه بیرون میاد ،شعرای یک کشور شعرهایی که می سرایند برگرفته از تار و پود همون فرهنگی هست که ازش بیرون اومدند!!!!و بطور کل هنرمند ،هنری را که از اداب و رسوم و قلب مردم هست ارائه میده!!!!
یه مثال کوچیک میزنم به فیلم میپردازم، در البوم شب ،سکوت ،کویر استاد کلهر و استاد شجریان که به نظرم یکی از بهترین البوم های موسیقی سنتی ما هست نوازنده ی دوتاری همکاری میکنه به نام حاج قربان سلیمانی که یکی از ریش سفیدان و بزرگان موسیقی محلی در شمال خراسان (البته فوت کردند خدا رحمت شون کنه!!!) ،حاج قربان کنسرت های متعددی در کشورهای امریکای جنوبی و خوده امریکا برگزار کرد،واقعا هنر این مرد از کجا میاد ،یا هنر استاد کلهر ،هنر این استادان ریشه در اب و خاک و فرهنگ غنی این سرزمین داره!!!!واقعا باید قدر فرهنگ غنی خودمون را بدونیم!!!!!
بونوئل واقعا راست میگه ،هنری که از دل سنت یه ملت بیرون نیاد هنر نیست یه سرقت هنری محسوب میشه!!!!!
سانشو مباشری داستانی ست که سینه به سینه بین مردم ژاپن نقل شده ،یک افسانه ی قدیمی ژاپنی هست ،به نظرم چیزی از این مهمتر وجود نداره که میزوگوچی به عنوان یک هنرمند دینش را به مردم و جامعه و فرهنگش با ساخت این فیلم ادا کنه!!!!
سانشوی مباشر فیلمی ست اخلاقی و انسانی و به همین خاطر هست که من به دوستانی که کمتر فیلم دیده اند این فیلم را برای دیدن پیشنهاد میکنم!!!سانشوی مباشر رسالت سینماست ،و اون چیزی ست که من در سینما به دنبالش هستم !!!!شخصیت های مرد در این فیلم اکثرا طماع هستند که ایجاد کننده ی درد و عذاب هستند البته میزوگوچی در این فیلم از شخصیت پدر داستان تا شخصیت پسر سعی میکنه که فضای مرد سالارانه را با منطق پیش ببره ،و زنان در این فیلم زنان زجر کشیده و دچار سختی های فراوان هستند(همانگونه که در فیلم خیابان شرم هم شاهدش هستیم!!!!)و میزوگوچی به نوعی حس دلسوزی نسبت به شخصیت زنان فیلم هایش در مخاطب ایجاد می کند!!!!
هنر سینمای ژاپن و بخصوص میزوگوچی در جهانی شدن این بود که با الهام از داستانها ، افسانه ها و فضای ژاپن قدیم و جدید توانست فیلم های موفقی همچون سانشوی مباشر ،اوگتسو مونوگاتاری ،زندگی اوهارو و... را خلق کند.
یه نکته دیگه هم بگم ،واقعا چینش دوربین در این فیلم بی نظیر بود ،یکی از بهترین فیلمبرداری هایی بود که دیدم ،فیلم چه از لحاظ فیلمنامه ،چه از لحاظ فیلمبرداری و چه کارگردانی یکی از شسته رفته ترین فیلم های تاریخ سینماست انگار هیچ چیزی در فیلم اضافه نیست،از این جهت میزوگوچی یکی از بهترین ها برای من به حساب میاد!!!
و در پایان یه نقل قول از کتاب رویا پناه گاه از زبان برگمان در مورده میزوگوچی هست که دیدم خیلی جالبه:
لانگ شات تمهید برجسته ای است و میزوگوچی ان را به حد کمال گسترش داد . به گمانم ایده ی استفاده از لانگ شات ها قبل از دیدن فیلم هایش به ذهنم خطور کرد ،ولی تکنیک او بی نهایت مرا میخکوب می کند.یکی از نماهای لانگ شاتم را از او کش رفتم ،یک لانگ شات در یکی از موفق ترین فیلم هایی که تا کنون ساخته ام ،و ان پرسوناست. جایی که بی بی شیشه ی شکسته را همانگونه که هست رها می کند . ولی از سوی دیگر لانگ شات ها مستلزم پیچیدگی وسطح بالایی از شعورند . هیچ وقت نباید همینطوری از ان ها استفاده کرد.
نمره:8 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بدون رحم یک انسان دیگر انسان نیست... نسبت به خودت سختگیر باش و با دیگران مهربان و بخشنده...برای من که دوستدار سینمای شرقم و دلزده از هالیوود، تماشای سانشوی مباشر تجربه ای لذت بخش بود. سانشو از آن دست فیلمهایی است که بدون هرگونه پیچیدگی یک داستان ساده را روایت می کند. داستانی تکراری با عناصر کلیشه ای، اما در این داستان ساده چه چیزی ست که اینهمه مجذوب کنننده است. روایتی که روح و احساس را بازیچه قرار میدهد و رحم و شفقت انسان را بر میانگیزد و در این بین نقش قاب بندیهای خوب، پلانهایی زیبا، ولانگ شاتهایی فکر شده که طبیعت در آن نقش اساسی ایفا می کند را نباید نادیده گرفت. طبیعت فیلم، مخصوصا دریا حسی غریب به بیننده القا می کند...
در سانشو مباشر همه شخصیتها یا خوب یا بدهستند....برای معیارهای اخلاقی حد وسط نمی توان قائل شد. (آنچه که در بسیاری از فیلمهای امروزی می بینیم و شخصیت منفی گاهی آنقدر جذاب پرداخته می شود که در ناخودآگاه فرد، تمایل به بروز این رفتارها را پدید می آورد. حال من کاری به ژانر و سبک سینمایی اش ندارم) اما دراین فیلم، رفتار مباشر و نوچه هایش آنقدر هولناک و غیر انسانی به تصویر کشیده شده که از عمق وجود خویش از آنان متنفر می شوید. وهمچنین با نشان دادن مسیری که کاراکتر اصلی پیمود ترویج دهنده این فکر نیست که محیط و نحوه زندگی بر رفتارهای انسانی تاثیر می گذارد. ( زیرا وی کم کم داشت پذیرای خوی ستمگری مباشر می شد و در شرف تبدیل شدن به یک حیوان بود، اما تحت تاثیر یاد و خاطره مادر و نصایح و از خودگذشتگی خواهر، دوباره رحم و شقفقت سابق را به دست آورد)
آنچه که مایه تاسف است این است که حتی تا 150 سال قبل برده داری رواج داشته و این فیلم حکایت دور از ذهنی نیست.
اما چند مورد که بزعم من اشکال نیست ذکر می کنم: زوشیو و آنجو در موقعیتی که بودند میتوانستند هر دو فرار کنند. به نظر من کارگردان با خودکشی آنجو در صدد بوده بار تراژیک داستان را زیادتر کند.
نحوه به قدرت رسیدن زوشیو دور از ذهن و کمی بی مایه است...
آیا امکان داشت در اوایل فیلم از فلاش بک استفاده نشود...؟
نمره:8.5 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دیدن بعضی فیلم ها توفیق می خواهد،نصیب هرکسی نمی شود،بعضی هم نسلان من می گویند چرا بشیینیم پای یک فیلم سیاه و سفید ژاپنی که بیش از نیم قرن پیش ساخته شده؟ اشتباه می کنند! یا بهتر بگویم توفیق ندارند! شاید زرق و برق اکشن های های هالیوودی بیمارشان کرده! بله واقعا ما را بیمار کرده! نمی توانیم زیبایی واقعی را ببینیم، نمی توانیم از یک اثر هنری اصیل انسانی بهره ببریم و در دنیای جادویی آن غرق شویم!
اما خدا را شکر من توفیق داشتم سانشوی مباشر را ببینم و بعد از سال ها گریه کنم ، نه از آن اشک های زوری که حاصل سانتی مانتالیسم تحمیلی فیلمساز است بلکه اشکی که ناچار ماحصل دیدن یک درام انسانی غمناک که همه چیز آن سرجای خودش است حقا که آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
چه باید گفت در وصف این اثر؟ کلمات عاجزند از توصیف این همه زیبایی و احساس.و عجیب اینجاست که اینچنین داستان غمناک و منقلب کننده کننده ای بعد از دیدنش حس خوبی به انسان دست می دهد و امیدوار می شود! امیدوار به اینکه هنوز هم در این عالم پر از ظلم و قساوت کورسویی از رحم و محبت یافت می شود.و این همان برگ برنده فیلم است : تقابل خانواده ای که بر اصول اخلاقی خود مبنی بر ترحم و بخشندگی بر دیگران استوار است با دنیایی به شدت بی رحم و ستمکار.و چه افسونگر و درخشان است تصاویری که میزوگوچی در برابر دیدگان ما قرار می دهد و آن سکانس معروف خودکشی آنجو که می توان بارها و بارها آن را تماشا کرد و همزمان اشک ریخت و تحسین کرد.نمی دانم چرا هنرمندان بعدی از میزوگوچی درس نگرفتند! آنهایی را می گویم که فیلمهایشان سراسر تلخی است و غم و اندوه گویی فقط قصد آزار مخاطب را دارند اما اگر دل و عقل را به درس استاد می سپردند درمی یافتند تلخی بدون امید و رهایی ولو در حد قلیل اشتباهی ست بزرگ در عرصه هنر واقعی.میزوگوچی به درستی این نکته را در فیلمش رعایت می کند آنجا که پسر در نهایت نا امیدی به مادرش می رسد و آن سکانس شورانگیز شکل می گیرد.
نمره:10 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سانشوی مباشر؟!یا...همانطور که خیلی ها از قصه گویی مادربزرگ خاطره دارند یا احیانا تجربه روایت داستان یا افسانه ای از یک قصه گو رو داشتید حتما جذب این اثر میشوید که البته نقش اصلی این جذابیت کارگردانی فوق العاده میزوگوشی که در این وقت خیلی خوشحالم از چنین تجربه ای چرا که سبک روایی فوق العاده فیلم همراه با مضامینی که درتاریخ هر ملت وتمدنی وجود داشته نظام ارباب ورعیتیءخرید وفروش برده و...که شاید درابتدای امر کلیشه ای به نظر بیاد ولی همراه شدن این عوامل ودرآمیختن با احساسات لحظاتی فوق العاده رقم میزنه ناله های جانسوز مادری برای فرزندانش که حتی ظلم وفاصله انداختن بینشون نمیتونه عاملی جدایی پذیر باشه چون که جنس این ارتباط چیزی فراتر از سخت گیری های محدود هست وقدرت فوق العاده دوست داشتن ودلتنگی رو به زیبایی نمایان می کنه.پیام های انسانی که همه از هرقشری یک سان آفریده شده اند وحق زیستن وشاد بودن برابر فوق العادست.وچقدر زیرکانه نام این اثر با شخصیت پلید داستان رقم خوردن وشاید تاثیر گذاری بیشتر ویادآوری این پلیدی با برخورد به نام سانشوی مباشر.درآمیختن این رنج وسختی همراه با نماهای طبیعی مثل جنگلی مه آلود که آنجو از آن به سمت رودخانه حرکت کرد در دلیگر کردن وعوض شدن حس وحال من که با آواها وناله های عجیبی درمتن موسیقی فیلم همراه بود به من خیلی تاثیر گذاشت.
از طرف دیگر پایان بی نظیر اثر که خودش رو از بند یک داستان کودکانه رها میکنه وبه جای روایت اینکه دو قهرمان قصه اکنون با مقام وثروت به رسیدند با درس انسانیت ودیالوگی فوق العاده پایان میده ووصیت های پدر که در طول داستان چنین پیام های انسانی یادآوری شده وخودش راپایبند ووفادار به پدر واحترام گذاشتن وحفظ انسانیت که ارزش فزونی تر از اموال وقدرت وحکومت دارد.
نمره:10 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
رضا کوچولو
خوب، دوستان هرچی گفتنی بود رو گفتن. سانشوی مباشر فراتر از سینماست. این اثر آسمانی هستش. عین یه کتاب مقدس میمونه. اینقدر این اثر تاثیرگذار و میخکوبکنندهست. درد تا مغز استخوان مخاطب نفوذ میکنه. دیوانهوار این کارو دوست دارم. باید دیده بشه. من بعد از تماشای این اثر که ۳-۴ هفته پیش بودش، به تموم دوستانم دارم فیلم رو میدم و به دیگران هم میگم که این کارو به دوستانشون معرفی کنن. به خدا اگه من مسئول آموزش و پرورش این کشور بودم، دستور میدادم این اثر در همهی مدارس پخش بشه. سانشوی مباشر درس زندگی هستش. هر انسانی باید این فیلم رو ببینه. هر چی بگم، کم گفتم از بزرگی سانشوی مباشر. مرحبا به این هنر میزوگوچی.
فقط یه نکته رو من بهش اشاره کنم که این چند وقته بعد از تماشای فیلم درگیرش بودم و فرید هم بهش اشاره کرد و اون حرفهایی هستش که پدر قبل از تبعیدش به پسر میزنه. درسی که به پسرش میده تا آخر عمر یاد پسر میمونه و مسیر زندگیشو مشخص میکنه. خیلی نکتهی ظریفی این جا نهفته شده. یک کودک در اون سن بهطور حتم از صحبتهای پدر هیچ چیز حالیش نمیشه، اما ضمیرناخودآگاهش آمادهی پذیرش حقیقت در آینده میشه. اگه دقت کنین پدر هم قبل از صحبت میگه:
"زوشیو! ممکن است برای شنیدن این مساله کم سن و سال باشی اما گوش فرا ده"
این جملات بعدها توسط زوشیو برای پسر شانشو خونده میشه. عاشق اون صحنه هستم. بسیار تاثیرگذاره.
"بدون رحم یک انسان دیگر انسان نیست... نسبت به خودت سختگیر باش و با دیگران مهربان و بخشنده... انسان ها آزاد آفریده شده اند و هرکس حق شاد زیستن را دارد..."
واکنشی که پسر سانشو از خودش نشون میده . قول و امیدی که به دو کودک میده خیلی برام عزیزه.
اما زوشیو هنوز به این جملات باور پیدا نکرده، بعدها همونطور که دانیال هم نوشت زوشیو هم بردهای میشه برای سانشو و به قولی در مقابلش زانو میزنه. اینجاست که نقش مادر و باز هم برگشت زوشیو به خاطرات گذشتهاش باعث متحول شدن شخصیتش میشه. چیزهایی که در گذشته و در کودکی، زمانی که هنوز پاک بوده در وجودش نهانیده شدن. صحبتهای پدر و عشق مادر با هم زوشیو رو به سعادت و کمال میرسونن. نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان در فیلم بسیار خوب دراومده.
خلاصه، امیدوارم این فیلم هر چه بیشتر و بیشتر دیده بشه. این اثر فراتر از نمره و عدد و این چیزاست. سانشوی مباشر درس زندگیه.
نمره:بدون نمره
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سانشوی مباشر زیبا است و شاعرانه . ولی ارضایمان نمیکند اگر " ازو " را دیده باشیم و یا کمی از بزرگی " کوروساوا" را درک کرده باشیم . آن سکون . آن آرامش . آن سکوتی که در غالب صحنه ها وجود دارد و موسیقی و دیالوگ از میان آن همه میزانسن طبیعت و کمپوزیسیون ها حکم پاساژ هایی را برای تماشاگر دارند دیگر آن لطافت و شاعرانگی محض ازو را ندارند . سکوت ها بیشتر خویی وحشی دارند و در حکم تاکیدی بر وضعیت نابهنجار و ضد انسانی موجود اند .البته به جر در مواردی همچون سکانس شاهکار خودکشی آن دختر جوان .
دید میزوگوچی به شدت انسانی است و بار دیگر یک حکم نانوشته ای را در سینما اثبات میکند . و آن هم این است که در سینما امر " عام " مطلقی وجود ندارد . همه چیز باید ابتدا خاص شود تا به " جهان شمول " بودن برسد . باید از یک خرده فرهنگ به یک فرهنگ جهانی سرک کشید . میزوگوچی از فرهنگ اصیل ژاپن و با دقت بر ریزه کاری های این فرهنگ است که میتواند یک مفهوم جهان شمول را همذات پندارانه مطرح کند .
اما شخصا " کوروساوا" را بیشتر ترجیح میدهم . به همراه " ازو " . زیرا کوروساوا به شدت انسانی است . دیدگاه متعالی و بکری به انسان دارد که مشابه اش را در فورد و وسترن هایش دیده ایم . یک دیدگاه اصیل و ستایش برانگیز .
نمره:9 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سینمای ژاپن را در جهان بیشتر با نام کوروساوا و اوزو می شناسند. اما "سانشوی مباشر" به روشنی به ما نشان می دهد که توفیقات سینمای ژاپن فقط منحصر در این دو فیلمساز بزرگ نیست. برای اینکه سخنی گزافه و یا اضافه بر نقدهای بسیاری که درباره ی این فیلم منتشر شده نگم چند خطی می نویسم و بس :
با ملودرامی بسیار تلخ و تکان دهنده روبرو هستیم که ظاهرا ساده است اما بسیار دقیق طراحی شده. جملاتی در ابتدای فیلم گفته می شوند : ((انسان بدون رحم دیگر انسان نیست... به خودت سختگیری کن اما با دیگران مهربان باش... همه ی انسان ها برابر آفریده شدند و هر کس حق شاد زیستن را دارد)). اینها دقیقا همان جملاتی هستند که در جهان فیلم به آن عمل نمی شود و گوینده ی این جملات محکوم به تبعید شده و اعضای خانواده اش نیز محکوم به آواراگی و جدایی از یکدیگر می شوند. در واقع با دنیایی بی رحم و خشن روبرو هستیم که رویاها و امیدها در چنین دنیایی در درون مرداب غرق می شوند(مرگ آنجو) و جامعه ای در فیلم می بینیم که ارزش های انسانی در آن مطلقا مفقود شده و فقر مادی و معنوی درون آن منجر به کفر می شود. فقر مادی ای که زمینه ی تن دادن به ستم را در میان مردمان فراهم کرده و فقر معنوی ای که زمینه ی روا کردن ستم را از سوی حاکمان فراهم می کند و نتیجه ی آن مفقود شدن ارزش های انسانی و الهی در جامعه ای است که یا هنوز آن ارزش ها را بدست نیاورده و یا اگر بدست آورده آن را به سادگی از دست داده اما هنوز رگه هایی از امید و بشریت مانده ...
جهان فیلم اگرچه بی رحم است اما ناشی از بدبینی بیمارگونه نیست و شیوه ی القای آن به مخاطب اگرچه مانند یاسوجیرو اوزو آرام و ملایم نیست اما مانند میشائیل هانکه خشن و بی رحمانه نیز نیست. به عبارت دیگر میزوگوچی مانند هانکه نیست که مخاطب را تحقیر کند.(گفتنی ها در مورد هانکه را در وقت لازم خواهم گفت)
به اعتقاد من این فیلم یا فیلم هایی نظیر این که برگرفته از افسانه های معروف و تاریخی هستند فقط برای بازسازی سینمایی این افسانه ها ساخته نشده اند و حتما ارجاع های فیلمساز به وقایع و افسانه های تاریخی می تواند کاربردهای امروزی نیز داشته باشد. از این رو من فکر می کنم میزوگوچی "سانشوی مباشر" را فقط برای این نساخته که افسانه ی سانشوی مباشر را بازسازی سینمایی کرده باشد و حتما علائم و نشانه هایی را در جامعه ی وقت ژاپن(دهه پنجاه میلادی) دیده بوده که تصمیم گرفته با ارجاع به تاریخ(چه افسانه های تاریخی باشد و چه رویدادهای تاریخی باشد) خطرات احتمالی پیش رو را هشدار داده و در عین حال پیشنهادات خود را نیز ارائه کند.
در پایان می خواهم به نکته ای اشاره کنم که احساس می کنم یا مغفول مانده و یا کمتر به آن اشاره شده و آن اینکه "سانشوی مباشر" و یا فیلم هایی نظیر آن دارای فیلمنامه ای نامرئی هستند(به این معنا که در ظاهر ساده اند اما بسیاری از ظرافتها و پیچیدگی های آنها به سادگی قابل مشاهده نیستند) و المان های بسیاری در اینگونه فیلمها دیده می شود که بعدها هر کدام به تنهایی و مجزا توانستند تم و محور بسیاری از فیلمهای سینمایی دیگر شوند.
نمره:9 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سانشوی مباشر (Sanshō Dayū) (به ژاپنی: 山椒大夫) فیلمی ژاپنی به کارگردانی کنجی میزوگوچی محصول ۱۹۵۴ میباشد.
سانشوی مباشر
Sansho Dayu
کارگردان کنجی میزوگوچی
تهیهکننده ماسائیچی ناگاتا
فیلمنامهنویس یاهیرو فوجی
یوشیکاتا یودا
بر اساس داستانی از اوگائی موری
بازیگران کینویو تاناکا
یوشیاکی هانایاگی
کیوکو کاگاوا
ایتارو شیندو
آکیتاکه کونو
ماسائو شیمیزو
موسیقی فومیو هایاساکا
فیلمبرداری کازوئو میاگاوا
تاریخهای انتشار
۱۹۵۴
مدت زمان
۱۲۴ دقیقه
کشور ژاپن
زبان ژاپنی
خلاصه داستان
ژاپن قرن یازدهم. فرماندار تایرو بهخاطر مخالفتش با فساد فئودالی برکنار و تبعید میشود. همسرش «تاماکی» (تاناکا)، پسرش «زوشیو» (هانایاگی) و دخترش «آنجو» (کاگاوا) عازم ملحق شدن به او در تبعیدگاه هستند. در طول راه مردانی آنان را به زور به بردگی میگیرند؛ «تاماکی» به یک خانه بدنام فرستاده میشود و بچهها نیز در املاکی خصوصی که زیر نظر «سانشوی مباشر»ِ بیرحم اداره میشود، به خدمت گرفته میشوند. سالها بعد که آنان بزرگ شدهاند، خبر زنده بودن مادرشان را میشنوند و «آنجو»، «زوشیو» را به فرار ترغیب میکند و خود میماند و خودکشی میکند. «زوشیو» خود را به کیوتو میرساند و اصل و نسبش به رسیمت شناخته میشود. او به سمت فرماندار جدید تایرو منصوب میشود و فوراً دستور لغو بردگی را صادر میکند و شخصاً «سانشو» را به تبعید میفرستد. پس از شنیدن خبر خودکشی «آنجو»، استغفا میدهد و عازم یافتن مادرش، که اینک «ناکاگیمی» نام دارد، میشود و او را تنها و کور در ساحل سادو مییابد ...
درباره فیلم
این ملودرام جانگداز و تکاندهنده، از بزرگترین آثار تاریخ سینماست. در این فیلم، سادگی توهمی بیش نیست و هم مضمون و هم سبک، به شبکهای پیچیده و به دقت طراحی شده میمانند. تراژدی فراز و نشیبها و جدائیهای خانوادگی در هر لحظه بیش از آنکه توسلی صرف به احساسات تماشاگر باشد، آگاهی جدید و مکاشفه گونهای به او میبخشد. تصاویر جائی میان واقعیت، شعر، کابوس و رویا سیر میکنند. میزوگوچی جهان خشن و بیترحم را در منتهای بیپروائی و تقدیرگرائی به تصویر میکشد. پایان فیلم، تجدید دیدار مادر و پسر و آن کرین شگرف دوربین به بالا، شکوه محض است و حصار زمان و مکان را در مینوردد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دوستان مطالب خیلی خوبی نوشتند که واقعا آفرین داره . ممنون از همگی
من هم الان از تماشای فیلم فارغ شدم ولی به هیچ عنوان تاثیری که فیلم بر سایرین گذاشته ، بر من نذاشت . فیلم اون تصاویر میخکوب کننده که حس درد و رنج را در وجود من زیاد کنه یا حتی منو به شدت تفکر بندازه نبود . البته فیلم هم زیاد بیشتر بر مبنای احساساته . مانند بیشتر فیلم های ژاپنی احساسیه و برای به گریه انداختن مخاطب هم هرکاری میکنه . بی دلیل آنجو را در مرداب غرق میکنه ، مادر اونها را کور میکنه ، کاری میکنه که زوشیو از فرماندهی استعفا بده و به کل هر چه در توان داره انجام میده تا تماشاگر از سانشو متنفر بشه و عاشق زوشیو ، فیلم میخواد تماشاگر به گریه بیفته .
آدم های داستان در دو نوع خوب و بد تقسیم شدند که آدم های خوب واقعا خوب هستند و آدم های بد واقعا وحشی و بد! کلا شخصیت خاکستری نداریم و ازین نوع نگاه (که بیشتر هم به درد همان دوره 60 سال پیش میخوره) خوشم نمیاد ، واقعا میشه افراد جامعه را توی دو نوع خوب و بد بذاریم و افراد خوب را اینقدر خوب و افراد بد را اینقدر بد تقسیم کنیم؟! به هیچ وجه!
فیلم متعلق به 60 سال پیشه و همین کمک میکنه که جایگاه فیلم بره بالا چون اگه فیلم امروز ساخته میشد ، به هیچ عنوان 1/10 این جایگاهی که الان داره هم به دست نمی اورد .(منظورم این نیست که چون قدیمیه معروف شده ، منظورم اینه که چنین فیلم هایی امروز تاثیرشون را از دست دادن همون طوری که سایر دوستان هم اشاره کردن) سیاه و سفید بودن فیلم هم خیلی بش کمک کرده .
اشتباه نشه . سانشو به هیچ عنوان فیلم بدی نیست . سرهم بندی شده است ، اتفاقاتی هم می افته که تماشاگر از خودش می پرسه چرا این طوری شد؟ کلا همانند بسیاری از فیلم های گذشته تماشاگر باهوش فرض نمیشه ، بلکه به این دید بش نگاه میشه که من کارگردان هر چی نشون دادم شما باید قبولش کنی! ولی با این وجود سانشو فیلم خوبیه ، نمیشه از قاب بندی های خوب میزوگوشی(که دانیال جان به خوبی اشاره کردند) ، حرکات آرام دوربین که به زیبایی به کاراکتر ها نفوذ میکنه(هر چند کاراکتر ها خیلی تیپیکالند) ، وارد کردن حس مورد نظر فیلمساز به فیلم(که خوب انجام گرفته) ، موسیقی زیبای فیلم و صحنه های قابل تامل فیلم گذشت ؛ هر چند که همین صحنه های قابل تامل هم سرهمبندی شده انجام گرفته است .
نمره:7 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
انسانیت بر باد رفته...درباره این فیلم حرف زیادی از لحاظ بررسی پیچیدگی ها و ... نمیتوان زد زیرا با فیلمی با روایتی بسیار ساده رو به رو هستیم و برای همه به راحتی قابل هضم است. در ابتدا برطبق آنچه در فیلم مشاهده شد می توان آن را به دو بخش کلی تقسیم کرد : نخست قبل از آنکه زوشیو به حقیقت وجودی خود بازگردد و به ناچار ستم روا می داشت و دوم بعد از دگرگونی به واسطه ی رشته ای از اتفاقات. در بخش اول دوران کودکی را پشت سر گذاشت و درهمین دوره نصیحت پدر را شنید ولی آنطور که باید نفهمید. در بخش دوم او به طور غیر منتظره با خاطره ای از دوران کودکی اش رو به رو می شود. اینجاست اوج داستان و شعله گرفتن آتش انسانیت در درون زوشیو. زوشیو که بعد فروخته شدن چیزی در درونش گم شده بود را میابد و آن چیزی نیست جز حقیقت صحبت های پدر. در این راه خواهرش آنجو کمک شایانی در یافتن حقیقت به او میکند در واقع آنجو با تحمل سختی های بسیار امید و ایمان خود را از دست نمی دهد و خود پلی می شود برای زوشیو تا طعم آزادی واقعی را بچشد. پس از انجام رسالت خود بدون هیچ هراسی به زندگی خود پایان میدهد برای خیلی ها شاید این صحنه بسیار سوزناک باشد ولی این چیزی نیست جز حقیقتی که در طول فیلم و شاید بهتر باشد بگوییم در طول زندگی تکرار می شود. فیلم دست روی موضوع حساسی گذاشته و آن هم همان صحبت های پدر با فرزند کوچک خود است که نشانگر اینست قساوت انسان ها حد و مرزی ندارد، فرقی نمیکند برده مرد باشد یا زن، پیر باشد یا حتی کودکی بیش نباشد. هر چند ممکن است چنین موضوعی امروزه یک کلیشه ملاآور باشد ولی اگر این فیلم را در زمان خودش مورد بررسی قرار دهیم بی شک چنین قضاوتی نمیکنیم. در پایان فیلم شخصیت های این داستان متحمل هزینه های سنگینی از بعد روحی و جسمی شده اند؛ مادر کور شده و پای خود را از رفته میبیند، پسر جوانی خود را از دست داده و عزیران خود را باید پس از مرگ دوباره ملاقات کند و این به هیچ وجه نمیتواند پایانی خوش برای شخصیت های خوب داستان باشد. و دقیقا این شلیک نهایی است به سمت افراد سانشو صفت شاید آن ها نیز تغییر کنند.
فارغ از نکات مثبت فراوان نکات منفی ریزی وجود دارد؛ مثلا آنجا که زوشیو را تنها می گذارند و برمی گردند. به هر حال او هم مثل بقیه برده است و احتمال فرار او بسیار زیاد. یا مثلا آنجا که نخست وزیر به او می گوید پست فرمانداری پدرش خالی است. مگر می شود پستی خالی بماند. مثلا فرض کنیم فرمانداری تبعید شود یا بمیرد، به طور حتم شخص دیگری جای آن را خوهد گرفت. به هر این ها از ارزش فیلم چیزی کم نمیکنند.
شخصا آن طور که باید فیلم روی من تاثیری را نگذاشت ولی رعایت انصاف را در بررسی و ارزشگذاری هر فیلم باید رعایت کرد هرچند از آن فیلم خوشمان نیاید.
نمره:7.5 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
Farhad Ajorkaran
سانشو دایو حکایت افسانه ی بسیار سوزناکی از گذشته ژاپن است که بصورت شفاهی نسل به نسل منتقل شده و میزوگوشی با توجه به شرایط جامعه ژاپن به بهترین شکل آن را به تصویر میکشد .
گذشته ای همراه نامردمی های بسیار و برده داری و نابرابری انسان ها ، جامعه ای که اکثریت مطلق قدرتمندان سانشو وار حکومت میکنند ، مخافان عقاید سانشو محکوم به تبعید و محاکمه هستند ، اربابان سانشو رشوه گیر هستند و پسران پاک سانشو مهجور و دور افتاده و این مردم بدبخت هستند که تاوان میدهند ، کور میشوند ، داغ میخورند ، لنگ میشوند ، غرق میشوند و در جنگل رها میشوند
حتی مردم هم گرگ شده اند ، در ازای پناه دادن ، فرزندان را برده میکنند و مادران را فاحشه ..
شاید چنین روزگاری را بصورت رنگی در جامعه خودمان شاهد باشیم ولی کو میزوگوشی هایمان ؟
افسانه نداریم یا وضعمان خوب است؟
نام "سانشو" برای همیشه ظلم و ستم و درد و رنج را در خاطرمان یادآور خواهد بود همواره ناله های جانسوز مادر زوشیو در فاحشه خانه را در گوشمان زنده خواهد کرد ،از خود گذشتگی آنجو را به یادمان خواهد آورد و همیشه به جمله زیر فکر خواهیم کرد حتی اگر به اندازه کافی برای شنیدنش بزرگ نباشیم :
بدون رحم یک انسان دیگر انسان نیست... نسبت به خودت سختگیر باش و با دیگران مهربان و بخشنده... انسان ها آزاد آفریده شده اند و هرکس حق شاد زیستن را دارد...
همیشه نباید با مغز بیننده بازی شود گاهی باید با قلب او همراه شد .
نمره:9 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
درس امید و رندگی...سانشوی مباشر یکی از برترین آثار سینمای ژاپن است.سینمایی که دوران اوج خود را در دهه 60 تجربه کرد کنجی میزوگوچی یکی از کارگردانان معروف سینمای ژاپن که به دلیل ساخت درام های سنگین و و استفاده از داستانهای فولکلور زاپنی در فیلمهایش معروف است،میزوگوچی را در تاریخ سینما نمایشگر رنج زنان مینامند و همانطور که در سانشوی مباشر میبینیم به رنج های مادر و دختر و زنهای درون اردوگاه بیشتر از مردان پرداخت می شود.
سانشو از لحاظ کارگردانی فیلم فوق العاده قدرتمندی است،استفاده از پن های به موقع و آرامش دوربین به خوبی فضای فیلم را به بیننده منتقل می کند.اما مشکل فیلم در روایت داستانش هست از ایرادهای روایی که بر فیلم میتوان گرفت نمیشود گذشت تا حدی که در بعضی از جاهای فیلم واکنش شخصیت ها به اتفاقات باور پذیر نمی نماید که فکر میکنم میزوگوچی خواسته از این حربه به عنوان احساسی کردن تماشاگر استفاده کند که البته کاملا هم موفق عمل کرده ،البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که فیلم بر اساس داستانهای سنتی زاپنی ساخته شده و شاید کارگردان سعی داشته تا در روایت و حافظه جمعی مردم را به همان شکل اصیل خودش بر روی پرده بیاورد تا تغییری در داستان سنتی کشورشان ایجاد نشود.
در هر حال سانشو فیلم قدرتمندی است که درس زندگی و انسانیت می دهدو با همه ی رنجهایی که شخصیتها می کشند باز هم کارگردان روحیه امید به زندگی را در پلان آخر در فیلمش گنجانده است و همین نشان می دهد کارگردان به آنچه که مدنظرش بوده رسیده ست.
نمره:8 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
چــــیــــزکــــی از چــــیــــز هــــا...سیاه مشقی برای سانشوی مباشر...دوست ندارم نوشته ام را اینگونه شروع کنم ؛ "راستش نمی خواستم درباره ی سانشو بنویسم" ، نه ، چرا دروغ بگویم؟نوشتن درباره ی هر فیلمی که دوستش داری لذت بخش است.باید بگویم : "ترسیدم از نوشتن درباره ی مروارید میزوگوشی".هر چه کلنجار رفتم دیدم نیازی به صحبت من نیست.نه قلم خوبی دارم که کسی مشتاقش باشد ، نه سواد سینمایی که برای دیگران آموزنده باشد.تنها میخواهم از عنصری حرف بزنم که در هیچکدام از نوشته های عزیزان مشاهده نکردم.پس این نوشته من خیلی قابل اعتنا نیست.بیشتر جنبه راهگشایی درباره ی یکی از هزار نکته ی فیلم را دارد.
فیلم شخصیت خاکستری ندارد ، درست.اما کدام قانون نا نوشته سینما می گوید همه ی فلیم ها باید شخصیت خاکستری داشته باشند؟میزوگوشی در سانشو شخصیت خاکستری نمی سازد و باید دلیلش را جستجو کرد.شخصیت های فیلم را دسته بندی کنیم:زجر کشیده(به واقع افراد زجر کشیده لزوما انسان های خوبی نیستند.) ، بد ، خوب.افراد زجر کشیده همچون زوشیو و آنجو و مادرشان و برده ها.افراد بد همچون سانشو ، نخست وزیر و... و افراد خوب همچون پیرزنی که اوایل فیلم در جنگل به سراغ خانواده زوشیو می آید ، به آن ها پناه می دهد و تارو که در خانه ی سانشو حضور داشت و در آنجا خدمت می کرد اما بعد ها همانطور که خودش قول داده بود از آن جا رفت و به زوشیو هم کمک کرد.
به راستی میزوگوشی اینقدر پرت از زندگی است که نمی داند دنیا از شخصیت های خاکستری شکل گرفته؟اگر نه پس شاخص میزوگوشی برای خوب یا بد بودن افراد چیست؟
زنی که ابتدای فیلم به زوشیو و خانواده اش کمک می کند یک عابد است.تارو هم بعد ها عابد می شود.پاسخ سوال را از دیالوگ زیبای تارو بیابیم:
"اگر مایلی که به درستی و پاکی زندگی کنی ، تنها راه اینه که به بودا نزدیک بشی."
شخصیت خاکستری در فیلم وجود ندارد ، چون یا به بودا نزدیکی یا نه!
اتفاقا به نظر من زیباترین نکته فیلم پیش از هر چیز ارزش قائل شدن برای تعلیمات سنتی بوداست و این خاکستری نداشتن واقعا بی نظیر است...
ابتدای صحبتم گفتم ، از سانشو نمی توانم بنویسم چون وسعت و عظمت دوربین میزوگوشی را نمی توان در چهار لغت "بی نظیر ، فوق العاده و..." خلاصه کرد.چگونه می توانم زیبایی اشک هایی که هنگام غرق شدن آنجو از چشمانم جاری می شد را بیان کنم؟چگونه اوج اندوهم را هنگام شنیدن خبر مرگ پدر زوشیو به شما نشان دهم؟آیا اصلا قلم می تواند اینهمه زیبایی را رسول باشد؟ نه ، سانشو را باید دید.تنها باید دید.باید دید و دید و دید و لا غیر...
نمره:10 از 10
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
معرفی و نقد فیلم ( سانشوی مباشر)
کارگردان :کنجی میزوگوچی Kenji Mizoguchi
نویسنده : Ogai Mori,Fuji Yahiro,Yoshikata Yoda
بازیگران : Kinuyo Tanaka
,Yoshiaki Hanayagi
,Kyôko Kagawa
Image result for عکس فیلم سانشوی مباشر
خلاصه داستان :
در قرون وسطی در ژاپن یک فرمان دار دل سوز و مهربان تبعید شده و همسر و فرزندانش سعی می کنند به اون بپیوندند،اما موفق نشده و از هم جدا می مانند و در همین زمان فرزندان در میان ظلم و ستم و درد و رنج رشد می کنند و ...
نقدهائی بر این فیلم:
مطلب سیاوش در وبلاگ(film play)
سانشوی مباشر یکی از مهمترین آثار سینمای ژاپن می باشد که با بهره گیری از یک افسانه باستانی ژاپنی به عنوان ماده ی داستانی خود سعی در بازگو کردن دغدغه های انسانی کارگردان دارد.
کنجی میزوگوچی به عنوان یکی از قدیمی ترین کارگردانان سینمای ژاپن(وی از دوران سینمای صامت مشغول به کار بوده و بیش از ۵۰ فیلم ساخته !) به خوبی توانسته این افسانه ی قدیمی را با شرایط ژاپن پس از جنگ(در زمان ساخت فیلم نزدیک به ۱۰ سال از انفجارهای هسته ای در ژاپن که منجر به مرگ میلیون ها نفر شد می گذشته است) آداپته کند.
این درام انسانی و اخلاقی که با ریتمی پیوسته و نسبتا کشدار روایت می شود داستان خانواده ای است که به علت ایستادگی پدر خانواده در برابر ظلم تقریبا از هم پاشیده می شوند.و همین نکته ارزش این فیلم را بیشتر می کند،در حالی کارگردانان شاغل در هالیوود بنا به رسم رایج اگر با چنین داستانی روبرو شوند قطعا پایان را جوری طراحی می کنند که نشان دهند جواب خوبی خوبی است و کسی که کار خوبی در حق کسان دیگر انجام می دهد لابد تا پایان زندگی خوشبخت خواهد بود،در حالی که در این فیلم میزوگوچی از این خوشبینی ابلهانه خبری نیست و شخصیت های خوب داستان تا آخر زندگی بار اندوه را بر دوش خواهند کشید،چیزی که میزوگوچی به ما می گوید این است که ایستادن در برابر بی عدالتی،ظلم،تبعیض،بدی ها و پلیدی ها ، بسیار دردآور خواهد بود و قهرمان واقعی کسی است که با علم به این عواقب ناخوشایند و عدم وجود نفع شخصی(به ظاهر!) همچنان در جبهه ی نیکی پیکار کند،حتی اگر در این راه عزیزترین کسانش قربانی شوند.
نکته ی جالب دیگری که در فیلم به نظرم آمد که در هیچ فیلم دیگه به آن برنخوردم عنوان فیلم است که به صورت خیلی نامعمول نام کارکتر منفی فیلم است!
تماشای این فیلم به مدت ۲ ساعت و ۱۴ دقیقه احساسات شما را بر می انگیزد و چنان تکان دهنده است که تا مدت ها شما را به فکر فرو می برد.
مطلب دانیال در سایت (نقدفارسی)
سانشو فیلم ساده ای به نظر میرسه وروایت ساده ای داره.اگر داستان خطیش را روی کاغذ بیاریم شاید ما را بیاد کلیشه ها بیندازه.پس جادوی فیلم چیه که اینقدر تاثیر گذار و میخکوب کننده است؟ یادداشتی رو میخوندم که اشاره کرده بود ساختن همچین فیلم هایی امروز ممکن نیست...چرا که تصاویر جادوی خودشون رو پیش مخاطب از دست دادن...همیچن شاهکار هایی فقط در دوره ی خاصی از سینما امکان پدید اومدن داشتن ...این حرف ها ممکنه بخشی از مسئله رو پوشش بده اما بی شک همه ی مسئله نیست...
مگر میشه قاب های به شدت حساب شده ی میزوگوچی رو ندید و گفت تاثیری نداشتن؟ مگر میشه شاخصه های فرمی استفاده شده در اثر رو کنار گذاشت و تاثیرشون رو نادیده گرفت؟ شک نکنید اگر این سادگی این قدر بی واسطه و راحت شما رو با خودش همراه میکنه و فکرتون رو مشغول نگه میداره سازکاری کاملا حساب شده داره... حتما تفکر عمیق و پیچیده ی فیلمساز رو از جهان پیرامونش و دانش سینما رو در پشت خودش داشته...فیلمساز با تمام توان به دغدغه های انسانیه خودش نفوذ میکنه و راه بیانی ساده اما ماندگار گیرا و تاثیر گذار رو کشف میکنه...میشه رسالتی مهم تر و ارزشمند تر از این برای یک هنرمند در قائل شد؟
به نظرم راهکار اساسی میزوگوچی در سانشو تقابل تضاد هاست...میزوگوچی اینجا هم در مضمون و هم در فرم اثر حد نهایت ها رو در برابر هم قرار میده...خوبی ها در نهایت خودشون قرار میگیرن...زشتی ها در نفرت انگیز ترین حالت قرار دارن...اما فرم اثر چنان یکدست بر اساس این راهکار نوشته شده که نهایت استفاده رو میبره...البته فیلمساز تضاد ها رو معمولا با قاب هایی از طبیعت استوار و باشکوه به تصویر میکشه که به این شکل سرنوشت شخصیت هاش رو به طبیعت گره میزنه ...
در بسیاری از سکانس های تعیین کننده فیلم میزوگوچی در پیش زمینه و پس زمینه یک تضاد رو به تصویر میکشه و تاثیر حسی مضاعفی رو به دست میاره... در یادداشتی که از راببین وود میخوندم به یکی از سکانس ها اشاره ی خوبی شده بود. سکانسی که مادر رو از بچه هاش جدا میکنن...
البته این اشاره ی مفید راببین وود رو که بگیریم و به بررسی فیلم بپردازیم میبینیم که تمام سکانس های اساسی فیلم از این شگرد بهره میبرن...برای مثال من به صحنه ای اشاره میکنم که مادر رو میبینیم در حال فرار از جزیره در حالیکه مامورین مطلع میشن و باهاش درگیر میشن...منظره ی زیبا و ارام پس زمینه رو با درگیری ای که در پیش زمینه شاهد هستین مقایسه کنید...
یا در یکی دیگه از سکانس ها در حالیکه مادر در اوج پریشان احوالی قرار داره فیلمساز اون رو به شکلی در پیش زمینه قرار میده که باد تندی بهش میخوره و لباس و گیسوانش رو به لرزه در میاره و به اون آشفتگی روحی نمودی بیرونی میبخشه...ضمن اینکه دوباره اون تقابل رو با طبیعت با شکوه که ارام به تماشا نشسته شاهد هستیم...
این وضعیت تا پایان فیلم هم ادامه داره اما دقت فیلمساز رو در اینجا میتونیم ببینیم که در زمان آتش گرفتن خانه ی شانشو این بار شاهد همین شگرد به شکل عکس هستیم...این بار گویی آنژیو به آرامش رسیده و آتش سوزی در پس زمینه این ارامش رو برجسته میکنه...
فیلم از نظر کیفیت بصری در سطح بسیار بالایی قرار داره و در اجرا درخشان هست...یکی از تاثیر گذارترین سکانس های فیلم جایی هست که خواهر به قصد خودکشی وارد برکه میشه...قبل از اون فیلمساز تسلط طبیعت رو بر سرنوشت با این نما های بی نظیر به رخ میکشه...
نمونه ای دیگر از تمهیدات فکر شده ی میزوگوچی رو میشه در سکانسی دید که مادر رو برای فرار مجازات کرده و تنها میگذارن...تنه ی درختی تک و تنها در برابر عظمت اقیانوسی به وسعت بی پایان به بهترین شکل تنهایی و تک افتادگی مادر رو به تصویر میکشه...
گذشته از این ها نباید موسیقی بی نظیری که در تمام لحطات حسی فیلم یار و یاور تصویر هست رو فراموش کرد...
همونطور که گفتم استفاده از تضاد ها در روایت هم ادامه پیدا میکنه...در فصلی از فیلم شاهد خروج پسر سانشو از خانه پدر هستیم که میتونه آغاز سفری به سمت آزادی و انسانیت باشه...بعد از اون 10 سال میگذره و با آنژیو مواجه میشیم که با سنگ دلی فراوان پیشونی پیرمردی رو داغ میزنه...این بی رحمی تاثیر خاصی به خودش میگیره وقتیکه در اولین سکانس بعد از سفر پسر سانشو شاهدش هستیم...اما چه چیزی انگیزه لازم برای آنژیو رو فراهم میکنه تا به اون شکل فرار کنه و به دنبال مادر بره؟ اگرچه در ظاهر تغییری را تا اونجا در او شاهد نیستیم اما از همون زمانی که اسم مادرش رو شنیده به نوعی دچار اشفتگی شده و این منتقل میشه...یادآوری بچگی ها زمانیکه شاخه ی درخت رو با خواهرش میشکنن ضربه ی آخر رو میزنه و او رو به زندگی بر میگردونه...
سانشوی مباشر روایت تلخی از خوبی ها و بدی ها و تقابلشون به نمایش میگذاره و پایانی برای این جنگ همیشگی متصور نیست...درباره این جمله پایانی ازتون میخوام که یادداشت کامبیز کاهه رو در مورد سکانس آخر فیلم بخونید...چه حکمتی داره نمایش دریا و صخره و ماهیگیری که مشغول مرتب کردن تور ماهیگیریش هست دقیقا بعد از اوج پایانی فیلم...جایی که مادر و پسر به هم رسیدن؟ کاهه به زیبایی این سکانس رو باز میکنه که بی توجهی ماهیگیر بیچاره به همه ی اون اتفاقات تراژیکی که تا اینجا شاهدش بودیم به نوعی ادامه ی زندگی رو به تصویر میکشه...و حقارت این آدم ها...در برابر این دنیا و اتفاقاتی که درش جریان دارن...
شاید با خودمون بگیم چه لزومی داره بعد از اینکه غرق لذت شدیم اینگونه فیلم رو به اجزای فیزیکی کوچیک تقسیم کنیم و حس رو ازش بگیریم؟ فکر کنم یکی از کارکرد هاش این باشه که ببینیم پشت این سادگی تاثیر گذار چه جهان فکری پیچیده ای نهفته بوده...فیلم بسیاز زیبایی بود.
نویسندگان: دانیال و سیاوش
منابع:1-وبلاگfilm play
2-سایت (نقدفارسی)
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
نقد فیلم سانشوی مباشر - Sansho the Bailiff (ساخته کنجی میزوگوچی در سال 1954)
سینمای ژاپن را در جهان بیشتر با نام کوروساوا و اوزو می شناسند. اما"سانشوی مباشر" به روشنی به ما نشان می دهد که توفیقات سینمای ژاپن فقط منحصر در این دو فیلمساز بزرگ نیست. برای اینکه سخنی گزافه و یا اضافه بر نقدهای بسیاری که درباره ی این فیلم منتشر شده نگم چند خطی می نویسم و بس :
با ملودرامی بسیار تلخ و تکان دهنده روبرو هستیم که ظاهرا ساده است اما بسیار دقیق طراحی شده. جملاتی در ابتدای فیلم گفته می شوند: ((انسان بدون رحم دیگر انسان نیست... به خودت سختگیری کن اما با دیگران مهربان باش... همه ی انسان ها برابر آفریده شدند و هر کس حق شاد زیستن را دارد)). اینها دقیقا همان جملاتی هستند که در جهان فیلم به آن عمل نمی شود و گوینده ی این جملات محکوم به تبعید شده و اعضای خانواده اش نیز محکوم به آواراگی و جدایی از یکدیگر می شوند. در واقع با دنیایی بی رحم و خشن روبرو هستیم که رویاها و امیدها در چنین دنیایی در درون مرداب غرق می شوند(مرگ آنجو) و جامعه ای در فیلم می بینیم که ارزش های انسانی در آن مطلقا مفقود شده و فقر مادی و معنوی درون آن منجر به کفر می شود.فقر مادی ای که زمینه ی تن دادن به ستم را در میان مردمان فراهم کرده و فقر معنوی ای که زمینه ی روا کردن ستم را از سوی حاکمان فراهم می کند و نتیجه ی آن مفقود شدن ارزش های انسانی و الهی در جامعه ای است که یا هنوز آن ارزش ها را بدست نیاورده و یا اگر بدست آورده آن را به سادگی از دست داده اما هنوز رگه هایی از امید و بشریت مانده ...
جهان فیلم اگرچه بی رحم است اما ناشی از بدبینی بیمارگونه نیست و شیوه ی القای آن به مخاطب اگرچه مانند یاسوجیرو اوزو آرام و ملایم نیست اما مانند میشائیل هانکه خشن و بی رحمانه نیز نیست. به عبارت دیگر میزوگوچی مانند هانکه نیست که مخاطب را تحقیر کند.(گفتنی ها در مورد هانکه را در وقت لازم خواهم گفت)
به اعتقاد من این فیلم یا فیلم هایی نظیر این که برگرفته از افسانه های معروف و تاریخی هستند فقط برای بازسازی سینمایی این افسانه ها ساخته نشده اند و حتما ارجاع های فیلمساز به وقایع و افسانه های تاریخی می تواند کاربردهای امروزی نیز داشته باشد. از این رو من فکر می کنم میزوگوچی"سانشوی مباشر" را فقط برای این نساخته که افسانه ی سانشوی مباشر را بازسازی سینمایی کرده باشد و حتما علائم و نشانه هایی را در جامعه ی وقت ژاپن(دهه پنجاه میلادی) دیده بوده که تصمیم گرفته با ارجاع به تاریخ(چه افسانه های تاریخی باشد و چه رویدادهای تاریخی باشد) خطرات احتمالی پیش رو را هشدار داده و در عین حال پیشنهادات خود را نیز ارائه کند.
در پایان می خواهم به نکته ای اشاره کنم که احساس می کنم یا مغفول مانده و یا کمتر به آن اشاره شده و آن اینکه "سانشوی مباشر" و یا فیلم هایی نظیر آن دارای فیلمنامه ای نامرئی هستند(به این معنا که در ظاهر ساده اند اما بسیاری از ظرافتها و پیچیدگی های آنها به سادگی قابل مشاهده نیستند) و المان های بسیاری در اینگونه فیلمها دیده می شود که بعدها هر کدام به تنهایی و مجزا توانستند تم و محور بسیاری از فیلمهای سینمایی دیگر شوند.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
˝سانشوی مباشر˝ از میزوگوچی / سینما-ادبیات (15)
ارسال به دوست نسخه چاپی نسخه چاپی
˝سانشوی مباشر˝ فیلمی به کارگردانی کنجی میزوگوچی در سال 1954 در ژاپن ساخته شد.
۱۳۹۳ یکشنبه ۲۵ آبان ساعت 09:16
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: فیلم "سانشوی مباشر" بر اساس داستانی از اوگائی موری است. این داستان ریشه در فرهنگ کهن ژاپن داشته و به صورت سینه به سینه در بین مردم نقل میشده است. یکی از دلایل موفقیت کارگردانان ژاپنی مثل میزوگوچی، کوروساوا یا کوبایاشی را میتوان در استفاده از داستانها و افسانههای کشورشان دانست.
داستان فیلم مربوط به ژاپن قرن یازدهم است. فرماندار تایرو به خاطر مخالفتش با فساد فئودالی برکنار و تبعید میشود. همسرش تاماکی، به همراه پسرش زوشیو و دخترش آنجو عازم ملحق شدن به او در تبعیدگاه هستند. در طول راه مردانی آنان را به زور به بردگی میگیرند؛ تاماکی به یک خانه بدنام فرستاده میشود و بچهها نیز در املاکی خصوصی که زیر نظر سانشوی مباشر اداره میشود، به خدمت گرفته میشوند.
سالها بعد که آنان بزرگ شدهاند، خبر زنده بودن مادرشان را میشنوند و آنجو، برادرش را به فرار ترغیب میکند و خود میماند و خودکشی میکند (یکی از کم نظیرترین سکانسهاس تاریخ سینما را میتوان سکانس خودکشی آنجو به حساب آورد). زوشیو خود را به کیوتو میرساند و اصل و نسبش به رسیمت شناخته میشود و به فرمانداری تایرو منصوب میشود. پس از شنیدن خبر خودکشی خواهرش عازم یافتن مادرش، میشود و او را تنها و کور در ساحل مییابد.
بیننده در این فیلم با یکی از تلخترین و تکاندهندهترین ملودرامهای تاریخ سینما روبه روست. فیلم در عین سادگی، به دقت طراحی و کارگردانی شده است. در این فیلم ما با دو گروه مواجه هستیم. گروه شر و گروه خیر. "سانشوی مباشر" را میتوان یکی از برجستهترین فیلمها در نشان دادن تقابل خیر و شر دانست. فیلم به یک معنا خط سیر درد کشیدن انسانهای بیگناه و مظلومی است، که همواره صلیب خود را به دوش میکشند.
بعضی از پلانهایی که در فیلم با آنها روبه رو میشویم، بیننده را به میان واقعیت، شعر، رویا و خیال میبرد. اما با تمام اینها جهان سانشوی مباشر، جهان خشن و بیرحمی است که میزوگوچی ما را به درون آن میبرد و بدون هیچ ملاحظهای! ما را در این کابوسها شریک میکند.
ژاک ریوت منتقد مجله کایهدو سینما در سال 1958 در این مجله مینویسد: میزوگوچی ما را مجذوب میکند زیرا در اولین وهله سعی نمیکند مجذوبمان کند و هرگز به بیننده باج نمیدهد. دنیای او دنیای درمانناپذیر است. در آنها همه چیز در زمان ناب رخ میدهد که همان زمان حال ابدی است: آنجا، زمان گذشته و آینده غالبا در هم میآمیزند.
انتهای پیام/
علیرضا سردشتی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سایت سینمایی رها ماهرو و جست و جو های کاربران :
ساعت پخش دری به سوی خورشید مستند . سوپر استار ایران . برنامه قاصدک شبکه
نسیم . نقد فیلم پذیرایی ساده فراستی . در حاشیه ٢ نقد . ازدواج در وقت
اضافه نماز خواندن قسمت . بازیگران سه نفر برای کشتن . سه نفر برای کشتن .
فیلم سه نفر برای کشتن . جان ترتلتاب . مزد ترس هانری ژرژ کلوزو . کنشین و
کائورو . فیلم افتضاح یک پذیرایی ساده . نقد فیلم شمشیر زن دوره گرد . نقد
فیلم یک پذیرایی ساده . سید وحید حسینی کارگران دستپخت . بازیگراصلی
شمشیرزن دوره گرد . بازیگر فیلم فاجعه در فرشگاه نقش جاش . شیشیو ویکی پدیا