Dir:Anthony Minghella
کوهستان سرد
فیلم محصول سال 2003
کوهستان سرد نام فیلمی است که بر اساس رمانی نوشته چارلز فریزر در سال ۲۰۰۳ ساخته شد که نمایشنامه آن را آنتونی مینگلا نوشت. کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود. ستارههای فیلم عبارتند از: جود لا، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسون، فیلیپ سیمور هافمن.
تاریخ اکران: ۲۵ دسامبر ۲۰۰۳ م. (آمریکا)
کارگردان: آنتونی مینگلا
داستان: چارلز فریزیر
آهنگساز: گابریل یارد
فیلمنامه: آنتونی مینگلا
بازیگران
نیکول کیدمن
جود لا
رنی زلوگر
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کوهستان سرد
Cold Mountain
پوستر فیلم کوهستان سرد ساختهٔ آنتونی مینگلا
کارگردان آنتونی مینگلا
تهیهکننده آلبرت برگر
ویلیام هوربرگ
سیدنی پولاک
رون یژرا
نویسنده آنتونی مینگلا
چارلز فریزر
بازیگران جود لا
نیکول کیدمن
رنه زلوگر
جووانی ریبیسی
فیلیپ سیمور هافمن
برندان گلیسون
ری وینستون
جک وایت
موسیقی گابریل یارد
تی بون برنت
توزیعکننده میراماکس فیلم
تاریخهای انتشار
۲۵ دسامبر، ۲۰۰۳
مدت زمان
۱۵۴ دقیقه
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۷۹ میلیون دلار
فروش گیشه ۱۷۳ میلیون دلار
کوهستان سرد (به انگلیسی: Cold Mountain) نام فیلمی است که بر اساس رمانی نوشته چارلز فریزر در سال ۲۰۰۳ ساخته شد که نمایشنامه آن را آنتونی مینگلا نوشت. کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود.
ستارههای فیلم عبارتند از: جود لا، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسون، فیلیپ سیمور هافمن.
جک وایت، جووانی ریبیسی موزیسین راک و هم چنین کیلین مورفی، جنا مالون در این فیلم ایفای نقش کردند. بیشتر فیلم در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی فیلمبرداری شد.
افتخارات و جوایز
این فیلم نامزد دریافت بیش تر از ۷۰ جایزه در سراسر جهان شد. از جمله نامزد ۷ جایزه اسکار
برندهٔ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (رنه زلوگر)
نامزد بهترین آهنگ اصلی (استینگ برای آهنگ "You Will Be My Ain True Love")
نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد (جود لا)
نامزد بهترین تدوین (والتر مرچ)
برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مکمل زن (رنه زلوگر)
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نام فیلم : Cold Mountain
ژانر : درام | عاشقانه | جنگی
کارگردان : Anthony Minghella
نویسنده : AnCharles Frazier , Anthony Minghellahony Minghella
بازیگران : Jude Law, Nicole Kidman, Renée Zellweger
محصول :آمریکا
زبان : انگلیسی
زمان : 154 دقیقه
خلاصه داستان : داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند…
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
ژانر: درام , عاشقانه , جنگی
رنگی / 154 دقیقه
بازیگران عمده : جود لو، نیکول کیدمن، رنی زلوگر، آیلین اتکینز، برندان گلیسن، فیلیپ سیمور هافمن، ناتالی پورتمن، جووانی ریبیزی، دانلد ساترلند، ری وینستون و کتی بیکر.
کارگردان : آنتونی مینگلا.
خلاصه داستان : امریکا، دهه ی 1860. «اینمن» (لو) سرباز کنفدراسیون، که در جنگ های داخلی مجروح شده، با سختی و مشقت راهش را در دل سرزمینی که بر اثر جنگ به دو قسمت تقسیم شده می گشاید و به طرف خانه اش می رود تا زنی (کیدمن) را که دوست دارد، بازیابد…
شرح فیلم : حماسه ی عاشقانه ی مینگلا از جنگ های داخلی امریکا، به رغم باشکوه و اشک انگیز بودنش، بسیار کشدار و طولانی به نظر می رسد. او این جا اسطوره، عشق و جنگ، سه مایه ی مورد علاقه اش را درهم می تند، تا فیلمی در ستایش از زیستن بسازد.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کشور سازنده: آمریکا
زبان: فارسی – انگلیسی
ژانر: درام – تاریخی – عاشقانه
کارگردان: Anthony Minghella
بازیگران: Jude Law, Nicole Kidman, Renée Zellweger
شرکت تولید کننده: Miramax, Mirage Enterprises, Bona Fide
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند…
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
عنوان: دانلود آلبوم موسیقی متن فیلم کوهستان سرد Cold Mountain
» سال انتشار: 2003
» کاری از Gabriel Yared
» نام آلبوم: Cold Mountain Score
» مدت زمان کل آلبوم: 00:40:21
Track List:
1. Ada Plays
2. Someplace, Someone
3. Arrival At Cold Mountain
4. Preparing For Battle
5. Without The Words
6. Dear Mr. Inman....
7. A Fair Exchange
8. Escape From The Chain Gang
9. Bag Of Diamonds
10. I Marry You
11. Cold Mountain Anthem
12. Black Crows
13. Rebirth
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کوهستان سرد (Cold Mountain)
کوهستان سرد (Cold mountain) روایتگر زندگی اینمان (جود لاو) و آدا (نیکول کیدمن) است که علیرغم میل باطنیشان (همانند بیشتر مردم)، سرنوشت زندگیشان با جنگ و خونریزی عجین شده و دوران سخت و رقّتباری از ترس، خشم، اضطراب، ناامیدی و از همه مهمتر، انتظاری نومیدانه (که از تمهای اصلی فیلم است) را برایشان رقم میزند.
اینمان، سرباز جوانی که به رغم جراحت شدیدی که در جنگ برداشته، سفر اُدیسهواری را در تلاش برای رسیدن به خانهاش در کوهستان سرد (شمال کالیفرنیا) آغاز میکند؛ سفری طولانی، مشقتبار و خستهکننده که به امید رسیدن و دیدار دوباره نامزدش «آدا» تحمّلپذیر شده است. در نبود اینمان، آدا که دختری حسّاس و بیتجربه است، با دختری جسور و خودساخته به نام روبی (رنه زلوگر) آشنا می شود؛ کسی که راه و رسم زندگی در طبیعت وحشی کوهستان و محیط ناامن دوران جنگ و شیوه اداره مزرعه پدرش را به آدا میآموزد و رنج سالهای تنهایی و انتظار و جنگ را با او تقسیم میکند. سرانجام، اینمان به خانه میرسد؛ امّا خوشبختی آنان زمان زیادی دوام نمیآورد؛ چرا که سرنوشت، بازی دیگری برایشان رقم زده است.
کوهستان سرد، فیلم ستارههاست: جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر و ... به نویسندگی و کارگردانی، آنتونی مینگلا (کارگردان فیلمهایی چون: «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی با استعداد»)؛ امّا علیرغم حضور پر تعداد ستارهها و حتّی بازی درخشان برخی از آنها و هم چنین صحنههای فوق العاده زیبای طبیعت کوهستان، تصویربرداری و موسیقی تأثیرگذار فیلم، کوهستان سرد، همچنان فیلمی بسیار طولانی و تا حدی کلیشهای با روایتی است تکراری از تم همیشگی عشق و جنگ. نکته جالب و نوآورانه فیلم، عبور از رنجها و زشتیهای جنگ و پناه بردن به طبیعت بکر و زیبای کوهستان است؛ تنها پدیدهای که بر خلاف جنگ و حتّی عشق، همیشه ماندگار و پابرجاست.
فیلم، تقریباً از شخصیتپردازی خوبی برخوردار است، بخصوص در پرداخت شخصیت روبی؛ امّا در مورد دیگر شخصیتهای فیلم، چنین پرداخت ظریفی به چشم نمیخورد، بخصوص در جایی که مخاطب برای همذاتپنداری بیشتر با قهرمانان اصلی فیلم، نیاز به آشنایی بیشتری با زندگی گذشته آنان دارد، عملاً چنین اطلاعاتی را دریافت نمیکند. برای مثال، رابطه کوتاه و شناخت اندک آدا و اینمان از یکدیگر در ابتدای فیلم، عشق شدید و انتظار طولانی و رقّتبار آنها در سراسر فیلم را توجیه نمیکند.
تنها شخصیتی که با بازی فوق العاده رنه زلوگر، به یادماندنی و باورپذیر بود، نقش روبی، دوست آدا بود که با بازی درخشان و جالبش، به سرمای طاقتفرسای کوهستان سرد، گرما میبخشید و باعث ترغیب مخاطب، به تماشای ادامه فیلم میشد.
صحنه فوق العاده زیبای پایان فیلم، از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم بود؛ زمانی که آدا پس از مرگ اینمان، در مزرعه سرسبز و زیبای پدر، به همراه فرزندش حضور دارند. در این سکانس است که زیبایی زندگی و آرامش طبیعت بکر کوهستان، به معنای واقعیاش در چهره آدا، موج می زند؛ زنی که اکنون حتّی از چهرهاش نیز میتوان متوجّه تغییرات اساسی شخصیت او، از زنی وابسته و حسّاس، به انسانی خودساخته، رنج کشیده که تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سر گذاشته و راه زندگی و امید را از طبیعت فراگرفته و سرشار از اشتیاق به اینده، چشم دوخته است.
خلاصه نقد «شیکاگو سان تایمز»؛ راجر ابرت
کوهستان سرد، دقیقاً دچار همان ایرادهای ساختاری بود که فیلم «مکزیکی» (محصول 2001م) به آن دچار بود؛ فیلمی که به سرعتْ فراموش شد. داستان هر دو فیلم، با برقرار کردن جذبه و کششی پرشور به همراه احساسات سوزان، میان دو ستاره فیلم و سپس جدا کردن آنها از هم، تقریباً در تمام مدّت فیلم، و در نهایت، پر کردن این شکاف، با مجموعهای از شخصیتهای حمایتگر با رفتارهای نامتعارف و غیر قابل قبولی که بیدلیل، ما را به وجد میآورند، به پیش میرود.
اینمان، شاهد یکی از مهیبترین نبردهای جنگ است؛ نبردی که در صحنهای فوق العاده شکل میگیرد و از این بابت باید به کارگردان و طرّاح صحنه تبریک گفت. یعنی صحنهای که در آن، تونلی زیر خطوط متّحدین حفر میکنند و مواد منفجره فراوانی در آن محل، تعبیه و منفجر میکنند. در این صحنه، اینمان برای نجات یک دوست، جان خود را به خطر میاندازد که چندان عاقلانه به نظر نمیرسد، همان طور که زنده ماندنش نیز بعید به نظر می اید، و زمانی که طبق خواسته آخرین نامه آدا تصمیم میگیرد که از صحنه جنگ بگریزد نیز تعجّببرانگیز نیست.
سفر طولانی اینمان به سوی کوهستان سرد، با اُدیسه هومر، مقایسه شده است، بخصوص بخشهایی که با شخصیتهای افسانهای و اغواگر در خلال راه بازگشت به خانه مواجه میشود؛ امّا در فیلمی که دو قهرمان اصلی آن از آغاز فیلم به سختی با یکدیگر ملاقات میکنند، این رشته طولانی حوادث و ماجراها میتواند هشدار دهنده باشد که: ایا تجدید دیدار دوباره آنها قرار است در سنین پیری رخ دهد؟ نکات جذّاب زیادی برای لذّت بردن از این فیلم وجود دارد که هر کدام از آنها به صورت مجزّا قابل تحسیناند، هر چند که فیلم، از فقدان انسجام و کلّیت رنج میبرد.
با پایان یافتن فیلم، شما هنرمندی و تلاش سخت سازندگان و بازیگران اثر را تحسین میکنید؛ امّا متعجب خواهید شد که چگونه چنین سناریویی برای ساخت یک فیلم، در نظر گرفته شده است؛ سناریویی که یک داستان نیست، بلکه بیشتر، شبیه یک ایده و طرح است.
خلاصه نقد «نیویورکر»؛ دیوید دنبای
کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
اینمان، سرباز جوانی که به شدّتْ زخمی شده و از نظر روحی نیز به سختی آسیب دیده و به انتهای خط رسیده است، تصمیم به ترک گروهان خود میگیرد و راه برگشت به شهر زادگاهش در کارولینای شمالی و نزد آدا، زن جوانی که زیاد نمیشناسد، امّا عاشق او شده است، را در پیش میگیرد. در راه بازگشت به خانه، با یکسری حوادث و ماجراهای وحشتزا مواجه میشود. در همین حال، آدا نیز با کمکهای زنی جسور، قوی و خودساخته (روبی) چگونگی اداره کردن مزرعه بزرگ پدر مرحومش را فرا میگیرد. پایان فیلم و رویارویی دوباره آدا و اینمان نیز مانند تکمیل شدن قطعات پازل، مطلوب و راضیکننده است.
آنتونی مینگلا، با اقتباس از رمان تحسین شده، چارلز فریزر (که به همین نام و در سال 1997م، چاپ شده بود)، «کوهستان سرد» را به شیوهای کارگردانی کرده که نه تنها اغراقآمیز و باشکوه (پروازنامههای عاشقانه، همچون موهبتی الهی بر فراز مناظر وحشتناک و زجرآلود جنگ) است، که همزمان، مملو از تصاویر خونآلود حاکی از زشتیها و پلشتیهای گریز ناپذیر منجلاب جنگ نیز هست.
خلاصه نقد «نیویورک تایمز»؛ ای. آ. اسکات
همان گونه که شاید در گذشتهها نیز گفته شده باشد، این عاشقانه تاریخی تمام عیار که مانند فیلم جنگی آغاز میشود و مثل فیلم وسترنْ پایان مییابد، مجموعهای است سرشار از تصاویر درجه یک و عالی که این عوامل، هم از نقاط قوّت فیلم محسوب میشوند و هم جزو نقاط ضعف فیلم به شمار میایند.
اقتباس ادبی اخیر شرکت میراماکس برای ساخت این فیلم، مثل همیشه از اعتبار و پرستیژ خاص خود در انتخاب رمانی که برنده جایزه شده است به عنوان مأخذ فیلم و هم چنین نمایش و خودنمایی فیلمسازی و بازیگری درجه یک و عالی برخوردار است؛ امّا علاوه بر این اصول ثابت، اقتباس از این رمان، انتخابی است هوشمندانه و زیرکانه که این فیلم را از آثار کممایهتری مانند «شکلات» و «قوانین خانواده سایدر» جدا میکند.
نیکول کیدمن، در نقش دختر متمدّن یک واعظ که در خلال جنگ داخلی، در مزرعهای در شمال کارولینا گرفتار شده است، در نقش خود، بسیار خوب و عالی ظاهر شده است. گیرایی و جذّابیت دستنخورده این ستاره سینما، شخصیت او را از جهتی غیر قابل مقاومت، سخت و قوی نشان میدهد و از طرفی نیز باور نکردنی. جود لو، تنها کسی است که او را دوست میدارد؛ وی سرباز جوانی است که سفر رنجآوری را به سمت خانه در پیش گرفته است و در طول این راه پیمایی طولانی، با تعدادی آدمهای جنگلی و عجیب و غریب، رو به رو میشود.
آنتونی مینگلا، با جدّیت هر چه تمامتر، تصاویر و مناظر زیبا و با شکوهی را به نمایش درآورده است. این فیلم نیز درست مانند بهترین آثار سنت هالیوود، کوهی از افتخار و درستکاری نیز به آن افزوده است.
هر چند «کوهستان سرد» در زمره فیلمهای مهم و برتر قرار نمیگیرد، امّا به اندازه کافی، فیلم باشکوه و جذّابی است، مملو از صحنههای دوست داشتنی زیبا، موسیقی غنی، و مجموعهای از اجراهای خوب و سرگرم کننده بازیگران نقش مکمّل (بخصوص بازی زرنه زلوگر، در نقش روبی، زن یکدنده و لجبازی که به کیدمن کمک میکرد و برندان گلیسن در نقش پدر خودسر و ویولونزن روبی)... .
رها ماهرو : خوانندگان همیشگی وبلاگ رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم کوهستان سرد به کارگردانی آنتونی مینگلا برای ما بنویسید و بفرستید.
ویژگیهای دیگر فیلم
کوهستان سرد، فیلمی است که در سال 2003م، بر اساس رمانی از «چارلز فریزر» ساخته شده است. فیلمنامه این فیلم را نیز «آنتونی مینگلا» نوشته و سپس کارگردانی شده است. زمان فیلم 155 دقیقه و محصول امریکاست.
گرچه ساخت فیلم در بخش هیوود در شمال کارولینا شروع شد، امّا بیشتر آن، در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی ساخته شد.
«جولیا رابرتز» و «کیت بلانچت» نیز برای ایفای نقش آدا و «تام هنکس»، «براد پیت» و «دنیل دی لوییس» برای ایفای نقش اینمان در نظر گرفته شده بودند.
در نسخه اصلی فیلم، اینمان پس از رویارویی با سربازان اتحادیه، برای سر و سامان دادن به اوضاع، نزد سارا میماند؛ امّا کودک سارا میمیرد و سارا از غصه و اندوه، خودکشی میکند. این، یکی از صحنههای حذفی دی. وی. دی فیلم است.
یکی از صحنههای حذفی فیلم، زمانی است که اینمان، سرانجام، به کوهستان سرد باز میگردد؛ امّا در خانه، فقط جورجیا را مییابد. جورجیا به او میگوید که آدا و روبی، به جای دوری در کوهستان رفتهاند و اینمان برای یافتن آنها روانه کوهستان میشود.
«اکتون» و «الیس» اسم پسران سالی سوانگر در فیلم، مشابه اسم مستعار «امیلی» و «آن» برونته برای مخفی کردن جنسیتشان جهت فروش رمانهایشان بود. آنها از نامهای «اکتون بل» و «الیس بل» استفاده میکردند.
دبلیو. پی. اینمان (اسم کوچک او «ویلیام پینکلی» بود، گرچه در فیلم، به آن اشارهای نشد)، نام واقعی شخصی از اهالی کوهستان سرد است که در ارتش متّحد، خدمت کرده است و دو بار، جبهه جنگ را ترک کرده و با احترام در آرامگاه محلّی، به خاک سپرده شده است. اینمان واقعی به عنوان سرباز وظیفه، در گروهان اف پیاده نظام شمال کارولینا خدمت کرده است. او یکی از اقوام چارلز فریزر، نویسنده رمان کوهستان سرد است، و گُردان او در نبرد محاصره پترزبورگ شرکت کردهاند. فریزر اهل کارولینای شمالی، بر اساس داستان اجدادش رمانی خلق کرد که برنده جایزه هم شد.
جوایز فیلم
کوهستان سرد، برنده جایزه اسکار 2004م و نیز برنده سیزده جایزه دیگر و نامزد دریافت 49 جایزه معتبر است که بعضی از آنها عبارتاند از:
رنه زلوگر، برنده اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ رنه زلوگر، برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ آنتونی مینگلا، نامزد بهترین کارگردانی و فیلمنامه گلدن گلوب؛ جود لو، نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اوّل؛ جان سیل، نامزد اسکار بهترین تصویربرداری؛ والتر مارچ، نامزد اسکار بهترین تدوین.
برخی نقل قولهای به یاد ماندنی فیلم
آدا: چیزهایی که از دست دادیم، دیگه هیچ وقت به ما بازگردانده نمیشوند. این قدر خون بر زمین ریخته شده است که هیچ وقت، التیام پیدا نمیکنند. تنها کاری که از دست ما بر میاید، این است که از گذشته، درس بگیریم و با آرامش، به آنها بنگریم.
اینمان: به خاطر چیزی که هیچ اعتقادی به آن ندارم، حتّی یک گلوله دیگر هم شلیک نخواهم کرد!
نویسنده : فاطمه خاوری
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
کوهستانی که امن نیست(نقد فیلم کوهستان سرد): 21 اکتبر 2012 13:22 #31808
omidsalimi
omidsalimi's Avatar
آفلاین
مدیر اسبق
ارسال ها: 929
تشکرهای دریافت شده: 2717
کوهستان سرد فیلم خوشساخت و قابل تقدیریست که به خوبی در قالب ژانر خود پیش میرود داستان تعریف میکند درام را بین کارکترها بر قرار میسازد خشونت و مصیبت بزرگترین بحران بشری یعنی جنگ را بازگو میکند و در مجموع با بیننده کاری میکند تا او مدام نگران تک تک کارکترهایش باشد از همان سکانس اغازین تا پایان!! در واقع کوهستان سرد با فضا سازی بی نظیر و شخصیت پردازیهای درست خود و همچنین خلق صحنه هایی که نفس را در سینه حبس میکنند به خوبی مخاطب خود را تا انتها نگه میدارد عمده موفقیت فیلم به دلیل فیلمنامه چفت و بست دار و کارگردانی اندازه و بازیهای خوب از طرف بازیگران است هر چند تدوین مناسب و موسیقی نیز کمک شایانی به تاثیر گذاری این درام تاریخی میکنند
فیلم با صحنه ای اغاز میشود که در ان یکی از نقش اولهای فیلم با نام اینمن(جود لاو) در هنگام استراحت در جبهه نبرد مشغول تماشای عکس معشوقه خود با نام ایدا(نیکول کیدمن) است اهنگی که به صورت ملایم پخش میشود و نماهایی که ما دشمنان انها را مشغول بمب گذاری میبینیم خبر از این میدهد که لحظات سخت و دردناکی در انتظار این دو عاشق به سر میبرند انفجاری عظیم رخ میدهد انسانها تکه تکه میشوند..... فیلم به صورت فلاش بک به مرور زندگی ایدا و پدرش وساکنان شهر کوچکی به نام کوهستان سرد و همچنین نشان دادن رابطه پاک و محترمانه ایدا و اینمن در این شهر میپردازد ایدا و پدرش که کشیشی پا به سن گذاشته است برای مدتی به علت مریضی قلبی پدر ایدا از چارلزتون به این شهر کوچک امده اند در ظاهر همه چیز خوب است اما با شروع جنگ شرایط برای انان سخت و دشوار میشود هر چند جنگ با نیروهای دشمن تنها عامل فتنه و ترس و اضطراب در بین اهالی نیست و گروهی به سرکردگی مرد خبیثی با نام تیگ نیز شهر و زن وفرزندان مردان کوهستان سرد را تهدید میکنند انها در غیاب افرادی که به جنگ میروند وظیفه تامین امنیت و اجرای قانون را دارند
فیلم کوهستان سرد با توجه به اینکه در ژانر درام تاریخی قرار دارد و مطابق معمول جنگ به عنوان ابزاری برای جدایی در ان وجود دارد هیچگاه از ریتم نمی افتد در واقع کارگردان این فیلم که سابقه ساخت فیلم دیدنی بیمار انگلیسی را نیز دارد موفق میشود هم بیننده عادی و هم بیننده های سخت گیر تر را راضی نگه دارد روایت فیلم همانطور که پیش تر نیز گفتم هم به جانفشانی ها و دردسرهای اینمن در جنگ میپردازد و هم با نشان دادن خاطرات شخصیت ایدا را نیز برای ما معرفی میکند ایدا و اینمن مکملهای بسیار خوبی برای هم در این فیلم ارزشمند هستند رابطه انان از همان سکانس نخست رویارویی همراه با شرمی دوست داشتنی از جانب هردوهمراه است اینمن و ایدا انسانهای اخلاقگرا و دوست داشتنی هستند که شخصیت انان در فیلمنامه جوری نوشته شده که نا خود اگاه یاد اور عشقهای افسانه ای در تاریخ یا افسانه ها میفتیم کارگردان با زیرکی خاصی به رابطه انان پرداخته و اجازه نداده رابطه انها بیش از حد اغراق امیز و همراه با لذتهای انسانی انچنانی باشد ایدا که بعد از ورودش به شهر کوهستان سرد رفته رفته به اینمن دل میبندد با شنیدن خبر اغاز جنگ فکرش مشغول میشود مشغول اینکه شاید دیگر نتواند به وصال معشوق خود برسد اینمن نیز اگر چه دلبسته او شده اما به مانند دیگر جوانان شهر گویی انچنان از شنیدن خبر شروع جنگ ناراحت نیست و راهی جنگ میشود جدا از این دو شخصیت یک نفر دیگر هم در فیلم حضور می یابد که حضورش جدا به فیلم کمک زیادی کرده و ان کسی نیست جز روبی (رنه زیلوگر) که با ورودش به داستان شریک جالبی برای ایدا میشود
روبی درست نقطه مقابل ایداست روبی از ان دخترهایی است که اگر صدای او را نشنوید گمان نمیکنید او یک دختر است روبی بر عکس ایدا که بیشتر عمر خودش را در شهر گذرانده و به اصطلاح انسان اتو کشیده ای به شمار میرود انسانی همه فن حریف است او پس از مرگ پدر ایدا برای کمک به او به مزرعه انها می اید او همه کار بلد است نجاری میکند در باغبانی و کاشتن و پرورش گیاهان و سبزیجات توانایی دارد مترسک و گارد محافظ برای مزرعه میسازد و خلاصه به مانند چند مرد کاری انجام وظیفه میکند شخصیت روبی به نظرم بهترین شخصیت فیلم است او برای خودش قوانین خاصی دارد مثلا اینکه برای پول کار نمیکند تنها تقاضای او داشتن جای خوابی مطمئن و مناسب و غذا خوردن کنار ایدا سر میز شام است!! شیمی واقعا جالبی بین ایدا و روبی شکل میگیرد ایدا در کارهایی مثل نواختن پیانو و لباس بافتن و حرف زدن به زبانهای لاتین مسلط است اما بدون تعارف اینچنین کارهایی در شرایطی که فیلم برای ایندو میسازد هیچ فایده ای ندارند او نمیتواند حتی از پس خروسی وحشی بر بیاید پولی برای غذا خریدن ندارد و خلاصه اگر روبی به دادش نمیرسید احتمالا زود تلف میشد!! روبی بر خلاف ایدا گذشته خوبی نیز نداشته و به گفته خودش پدرش از انهایی بوده که مدام به فکر تن پروری و مصرف الکل هستند او اکنون خانواده ای ندارد و یکی از خاطراتش هم این است که برای چند دلار نا چیز در کودکی موهایش را کوتاه کرده اند و از موهای او برای زنی مرفه کلاه گیس ساخته اند!! بعد از مدتی این دو با هم جور میشوند روبی کارهایی سخت را به ایدا یاد میدهد او نیز برایش کتاب میخواند و برایش موسیقی مینوازد اگر چه با ورود روبی به فیلم اوضاع ایدا سروسامان میگیرد اما حضور کلانتر تیگ و یارانش در منطقه برای انها خطرناک است فیلم به اندازه هم به زندگی ایدا و روبی و در کل شرایط شهر کوهستان سرد در طول جنگ میپردازد وهم روایتگر سفر اودیسه وار اینمن از جبهه جنگ به سوی خانه است اینمن پس از اینکه به شدت زخمی میشود طی نامه هایی که از ایدا دریافت میکند و شرایط نابرابری که درجنگ میبیند تصمیمی میگیرد به خانه برگردد هر چند میدانیم در شرایط جنگی فرار از ارتش حکم خیانت به وطن است او در مسیر بازگشت با مشکلات زیادی برخورد میکند
یکی از کارکتر های جالب دیگر فیلم در این بخش معرفی میشود و ان کسی نیست جز کشیشی بی اخلاق و بی بند و بار (فیلیپ سیمور هافمن) او که بازیگر دوست داشتنی از نظر من است در مقطعی با اینمن همراه میشود در دنیای فیلم جایی برای اطمینان کردن نیست جنگ یکی از مشکلات است جامعه امریکا در این فیلم از درون از هم پاشیده است کشیش به طور پنهانی با زنی سیاه پوست رابطه داشته و هنگامیکه میخواهد از شر او خلاص شود اینمن سر میرسد و او را متوقف میسازد بر خلاف پدر ایدا که کشیشی مهربان و درستکار بود که حتی به موسیقی زدن دخترش نیز میبالید کارکتر هافمن انسانی ناپاک وچشم چران و حیله گر معرفی میشود که طی جریاناتی کشته و از داستان حذف میشود به شخصه دوست داشتم حضور او در فیلم بیشتر بود! اینمن در طی سفر خود با زشتیهای جانبی جنگ هم روبرو میشود برای مثال عده ای از سربازان دشمن که میخواهند به زنی بی پناه(ناتالی پورتمن) تجاوز کنند و اینمن به مانند یک ناجی ان را نجات میدهد
فیلم جنگ و حواشی انرا و همچنین وضع داخلی کشورش را زیر سوال میبرد در سکانس نخست از میدان جنگ به خوبی از بی رحمی وناجوانمردی نیروهای دشمن مطلع میشویم در حالیکه سربازان خیال میکنند دشمن هنگام استراحت با انان کاری ندارد بشکه هایی درست زیر پای انان منفجر شده و انان تارو مار میشوند درسکانس عظیم درگیری بعدی هم به شکلی خشن و بی پروا از خجالت هم در می ایند اینمن برای نجات جان پسری کم سن و سال به دل دشمن میزند ولی اونیز کشته میشود انسانهایی هم که مستقیما در حال جنگ نیستند هریک به نحوی از این شرایط استفاده میکنند مردی در اواسط فیلم اینمن و همراه کشیش او را به خانه میبرد و انان را مشغول میکند اما در اصل میخواهد انها را تحویل پلیس محلی بدهد وبدین ترتیب پولی به جیب بزند سربازان خسته و تشنه دشمن نیز با حمله و تجاوز به زنان بی سرپرست اوضاع را اشفته تر میکنند و در شهر کوهستان سرد نیز کلانتر تیگ که گفته میشود روزگاری تمام زمینهای شهر متعلق به پدر بزرگش بوده از فرصت بهره میبرد و به نام قانون دست به جنایت میزند یکی از خشن ترین سکانسهای فیلم جاییست که تیگ و افرادش به بهانه دستگیری پسران یک مزرعه دار به خانه او حمله میکنند و همه را به شکل باور نکردنی قتل عام میکنند کارگردان و نویسنده اثر موفق شده اند جو خفقان اوری را ترسیم کنند که چه در جبهه نبرد و چه در پشت ان نمیتوان به چیزی یا کسی اطمینان کرد همه به فکر غارت و چپاول ضعیفتر از خود هستند
در فیلم همچنین اشاراتی به باورهای عامیانه مردم نیز میشود در جایی از فیلم سالی از همسایگان ایدا از او میخواهد با ایینه ای به چاه خانه نگاه کند و بگوید در ان چه چیزی میبیند تصویر عجیبی برای ایدا در ایینه اشکار میشود که نشان از بازگشت اینمن به خانه دارد هرچند کلاغهای سیاه هم در تصویر هستند! تعبیر این تصاویر را میتوان در انتهای فیلم دید گویی برای انها فرار از سرنوشت معنا و مفهومی ندارد اینمن هرچند در جنگ به شدت زخمی شده از جبهه میگریزد و در راه بارها جانش به خطر میفتد اما بالاخره به سرمنزل مقصود میرسد و درست زمانیکه گمان میکنیم همه چیزبه خوبی برای ایندو تمام میشود دست سرنوشت انها را از هم جدا میکند به نظرم سکانس کشته شدن اینمن بهترین سکانس فیلم است او در دوئلی مرگبار به سمت یکی از مزدوران تیگ شلیک میکند او کشته میشود دوربین به حالتی چرخان اینمن را روی اسب نشان میدهد که با نگاهی نه چندان مصمم به دوردست مینگرد و در همین لحظه وقتی او خون بالا می اورد متوجه تیر خوردن او میشویم او راه درازی را پیمود و به معشوق خود رسید اما گویی ایندو نباید بیشتر از یک شب با هم میماندند
همانطور که گفتم فیلم روی شخصیتهای اصلی یعنی روبی و ایدا و اینمن به خوبی کارکرده است هر چند به نظرم شاید کارکتر تیگ جای کار بیشتری داشت اما کارگردان به نشان دادن خشونت و خباثت او بسنده کرده و تنها اندکی از گذشته او متوجه میشویم روبی هرچند میگوید از پدر دل خوشی ندارد اما کاملا مشخص است وقتی دوباره پس از سالها با او روبرو میشود دلش برای او میتپد هرچند طوری نشان میدهد انگار بی سرپناهی پدرش برایش مهم نیست اما میبینیم شب سال نو همگی شاد و خوشحال با هم هستند و همچنین در انتها نیز برای نجات پدر تلاش میکند
ایدا موفق میشود برای او به خوبی نقش یک ناجی دوست خواهر بزرگترو حامی را ایفا کند هر دو به هم نیازمند هستند .ایدا نیز اگر چه بنا به دلایلی بی پول شده ونمیتواند مخارج خودش را تامین کند اما همچنان دوست ندارد زیر منت کسی باشد او به خوبی طی مدتی تمام کارهای سخت را از روبی یاد میگیرد و روی پای خودش می ایستد در کل شخصیت این سه نفر خوب پرداخت شده است و میتوان با هریک ارتباط گرفت
فیلم کوهستان سرد همه چیز دارد تا بیننده را سرپا نگه دارد درام به خوبی شکل گرفته بازیها مخصوصا بازی کارکتر روبی بی نظیر هستند لحظات غافلگیر کننده همراه با چاشنی خشونت نیز در فیلم به اندازه قرار دارد شما از موسیقی دلنشین نیز بهره میبرید که در برخی جاها همراه با ساز پیانو نیز هست به غیر از این مسائل از فیلمبرداری خوب فیلم نباید به راحتی گذشت مخصوصا نماهایی که از مناظر بکر لوکیشنها گرفته شده است کارگردان و فیلمبردار به خوبی از محیط چشم نواز فیلم بهره برده اند و در سکانسهایی مناظر به اندازه دیالوگها یا .. کارایی دارند کوهستان سرد را از دست ندهید
نمره من به فیلم: 8.5 از 10
نویسنده: امید سلیمی
Renato : کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
در خصوص بازی ها هم می توان از بازی بسیار زیبای رنه زلوگر در نقش روبی توییز و همچنین بازی مناسب کیدمن، لاو و فیلیپ سیمور هافمن یاد کرد اما باید گفت که جنس بازی زلوگر بسیار متفاوت با جنس بازی سایرین بود به گونه ای که نقش روبی بسیار قابل باور و دوست داشتنی شده بود. تصاویر چشم نواز و موسیقی نسبتا خوبی نیز به کمک بهتر شدن جذابیت بصری و صوتی فیلم شده اند اما با همه این احوالات ، مرحوم آنتونی مینگلا نتوانسته بود فیلمی در خور نام و اعتبار و قابل مقایسه با فیلمهای قبلیش همچون بیمار انگلیسی و آقای ریپلی با استعداد بسازد.
نمره من 8.5
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نقد فیلم کوهستان سرد (Cold Mountain)
نقد فیلم کوهستان سرد (Cold Mountain)
واحد سینما و تلویزیون تبیان زنجان-
کوهستان سرد (Cold mountain) روایتگر زندگی اینمان (جود لاو) و آدا (نیکول کیدمن) است که علیرغم میل باطنیشان (همانند بیشتر مردم)، سرنوشت زندگیشان با جنگ و خونریزی عجین شده و دوران سخت و رقّتباری از ترس، خشم، اضطراب، ناامیدی و از همه مهمتر، انتظاری نومیدانه (که از تمهای اصلی فیلم است) را برایشان رقم میزند.
اینمان، سرباز جوانی که به رغم جراحت شدیدی که در جنگ برداشته، سفر اُدیسهواری را در تلاش برای رسیدن به خانهاش در کوهستان سرد (شمال کالیفرنیا) آغاز میکند؛ سفری طولانی، مشقتبار و خستهکننده که به امید رسیدن و دیدار دوباره نامزدش «آدا» تحمّلپذیر شده است.
در نبود اینمان، آدا که دختری حسّاس و بیتجربه است، با دختری جسور و خودساخته به نام روبی (رنه زلوگر) آشنا می شود؛ کسی که راه و رسم زندگی در طبیعت وحشی کوهستان و محیط ناامن دوران جنگ و شیوه اداره مزرعه پدرش را به آدا میآموزد و رنج سالهای تنهایی و انتظار و جنگ را با او تقسیم میکند. سرانجام، اینمان به خانه میرسد؛ امّا خوشبختی آنان زمان زیادی دوام نمیآورد؛ چرا که سرنوشت، بازی دیگری برایشان رقم زده است.
کوهستان سرد، فیلم ستارههاست: جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر و ... به نویسندگی و کارگردانی، آنتونی مینگلا (کارگردان فیلمهایی چون: «بیمار انگلیسی» و «آقای ریپلی با استعداد»)؛ امّا علیرغم حضور پر تعداد ستارهها و حتّی بازی درخشان برخی از آنها و هم چنین صحنههای فوق العاده زیبای طبیعت کوهستان، تصویربرداری و موسیقی تأثیرگذار فیلم، کوهستان سرد، همچنان فیلمی بسیار طولانی و تا حدی کلیشهای با روایتی است تکراری از تم همیشگی عشق و جنگ. نکته جالب و نوآورانه فیلم، عبور از رنجها و زشتیهای جنگ و پناه بردن به طبیعت بکر و زیبای کوهستان است؛ تنها پدیدهای که بر خلاف جنگ و حتّی عشق، همیشه ماندگار و پابرجاست.
فیلم، تقریباً از شخصیتپردازی خوبی برخوردار است، بخصوص در پرداخت شخصیت روبی؛ امّا در مورد دیگر شخصیتهای فیلم، چنین پرداخت ظریفی به چشم نمیخورد، بخصوص در جایی که مخاطب برای همذاتپنداری بیشتر با قهرمانان اصلی فیلم، نیاز به آشنایی بیشتری با زندگی گذشته آنان دارد، عملاً چنین اطلاعاتی را دریافت نمیکند. برای مثال، رابطه کوتاه و شناخت اندک آدا و اینمان از یکدیگر در ابتدای فیلم، عشق شدید و انتظار طولانی و رقّتبار آنها در سراسر فیلم را توجیه نمیکند.
تنها شخصیتی که با بازی فوق العاده رنه زلوگر، به یادماندنی و باورپذیر بود، نقش روبی، دوست آدا بود که با بازی درخشان و جالبش، به سرمای طاقتفرسای کوهستان سرد، گرما میبخشید و باعث ترغیب مخاطب، به تماشای ادامه فیلم میشد.
صحنه فوق العاده زیبای پایان فیلم، از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم بود؛ زمانی که آدا پس از مرگ اینمان، در مزرعه سرسبز و زیبای پدر، به همراه فرزندش حضور دارند. در این سکانس است که زیبایی زندگی و آرامش طبیعت بکر کوهستان، به معنای واقعیاش در چهره آدا، موج می زند؛ زنی که اکنون حتّی از چهرهاش نیز میتوان متوجّه تغییرات اساسی شخصیت او، از زنی وابسته و حسّاس، به انسانی خودساخته، رنج کشیده که تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سر گذاشته و راه زندگی و امید را از طبیعت فراگرفته و سرشار از اشتیاق به اینده، چشم دوخته است.
خلاصه نقد «شیکاگو سان تایمز»؛ راجر ابرت
کوهستان سرد، دقیقاً دچار همان ایرادهای ساختاری بود که فیلم «مکزیکی» (محصول 2001م) به آن دچار بود؛ فیلمی که به سرعتْ فراموش شد. داستان هر دو فیلم، با برقرار کردن جذبه و کششی پرشور به همراه احساسات سوزان، میان دو ستاره فیلم و سپس جدا کردن آنها از هم، تقریباً در تمام مدّت فیلم، و در نهایت، پر کردن این شکاف، با مجموعهای از شخصیتهای حمایتگر با رفتارهای نامتعارف و غیر قابل قبولی که بیدلیل، ما را به وجد میآورند، به پیش میرود.
اینمان، شاهد یکی از مهیبترین نبردهای جنگ است؛ نبردی که در صحنهای فوق العاده شکل میگیرد و از این بابت باید به کارگردان و طرّاح صحنه تبریک گفت. یعنی صحنهای که در آن، تونلی زیر خطوط متّحدین حفر میکنند و مواد منفجره فراوانی در آن محل، تعبیه و منفجر میکنند. در این صحنه، اینمان برای نجات یک دوست، جان خود را به خطر میاندازد که چندان عاقلانه به نظر نمیرسد، همان طور که زنده ماندنش نیز بعید به نظر می اید، و زمانی که طبق خواسته آخرین نامه آدا تصمیم میگیرد که از صحنه جنگ بگریزد نیز تعجّببرانگیز نیست.
سفر طولانی اینمان به سوی کوهستان سرد، با اُدیسه هومر، مقایسه شده است، بخصوص بخشهایی که با شخصیتهای افسانهای و اغواگر در خلال راه بازگشت به خانه مواجه میشود؛ امّا در فیلمی که دو قهرمان اصلی آن از آغاز فیلم به سختی با یکدیگر ملاقات میکنند، این رشته طولانی حوادث و ماجراها میتواند هشدار دهنده باشد که: ایا تجدید دیدار دوباره آنها قرار است در سنین پیری رخ دهد؟ نکات جذّاب زیادی برای لذّت بردن از این فیلم وجود دارد که هر کدام از آنها به صورت مجزّا قابل تحسیناند، هر چند که فیلم، از فقدان انسجام و کلّیت رنج میبرد.
با پایان یافتن فیلم، شما هنرمندی و تلاش سخت سازندگان و بازیگران اثر را تحسین میکنید؛ امّا متعجب خواهید شد که چگونه چنین سناریویی برای ساخت یک فیلم، در نظر گرفته شده است؛ سناریویی که یک داستان نیست، بلکه بیشتر، شبیه یک ایده و طرح است.
خلاصه نقد «نیویورکر»؛ دیوید دنبای
کوهستان سرد، تلاشی است جسورانه در جهت به تصویر کشیدن اثری حماسی با تمام تلخیها و پیچیدگیها، آشفتگیها و عواقب جنگ و بیقانونی ناشی از آن و هم چنین زندگی از هم گسیختهای که ورای خطوط جبهههای جنگ، در فضای نامطلوب و آشفتهای شکل میگیرد.
اینمان، سرباز جوانی که به شدّتْ زخمی شده و از نظر روحی نیز به سختی آسیب دیده و به انتهای خط رسیده است، تصمیم به ترک گروهان خود میگیرد و راه برگشت به شهر زادگاهش در کارولینای شمالی و نزد آدا، زن جوانی که زیاد نمیشناسد، امّا عاشق او شده است، را در پیش میگیرد. در راه بازگشت به خانه، با یکسری حوادث و ماجراهای وحشتزا مواجه میشود. در همین حال، آدا نیز با کمکهای زنی جسور، قوی و خودساخته (روبی) چگونگی اداره کردن مزرعه بزرگ پدر مرحومش را فرا میگیرد. پایان فیلم و رویارویی دوباره آدا و اینمان نیز مانند تکمیل شدن قطعات پازل، مطلوب و راضیکننده است.
آنتونی مینگلا، با اقتباس از رمان تحسین شده، چارلز فریزر (که به همین نام و در سال 1997م، چاپ شده بود)، «کوهستان سرد» را به شیوهای کارگردانی کرده که نه تنها اغراقآمیز و باشکوه (پروازنامههای عاشقانه، همچون موهبتی الهی بر فراز مناظر وحشتناک و زجرآلود جنگ) است، که همزمان، مملو از تصاویر خونآلود حاکی از زشتیها و پلشتیهای گریز ناپذیر منجلاب جنگ نیز هست.
خلاصه نقد «نیویورک تایمز»؛ ای. آ. اسکات
همان گونه که شاید در گذشتهها نیز گفته شده باشد، این عاشقانه تاریخی تمام عیار که مانند فیلم جنگی آغاز میشود و مثل فیلم وسترنْ پایان مییابد، مجموعهای است سرشار از تصاویر درجه یک و عالی که این عوامل، هم از نقاط قوّت فیلم محسوب میشوند و هم جزو نقاط ضعف فیلم به شمار میایند.
اقتباس ادبی اخیر شرکت میراماکس برای ساخت این فیلم، مثل همیشه از اعتبار و پرستیژ خاص خود در انتخاب رمانی که برنده جایزه شده است به عنوان مأخذ فیلم و هم چنین نمایش و خودنمایی فیلمسازی و بازیگری درجه یک و عالی برخوردار است؛ امّا علاوه بر این اصول ثابت، اقتباس از این رمان، انتخابی است هوشمندانه و زیرکانه که این فیلم را از آثار کممایهتری مانند «شکلات» و «قوانین خانواده سایدر» جدا میکند.
نیکول کیدمن، در نقش دختر متمدّن یک واعظ که در خلال جنگ داخلی، در مزرعهای در شمال کارولینا گرفتار شده است، در نقش خود، بسیار خوب و عالی ظاهر شده است. گیرایی و جذّابیت دستنخورده این ستاره سینما، شخصیت او را از جهتی غیر قابل مقاومت، سخت و قوی نشان میدهد و از طرفی نیز باور نکردنی. جود لو، تنها کسی است که او را دوست میدارد؛ وی سرباز جوانی است که سفر رنجآوری را به سمت خانه در پیش گرفته است و در طول این راه پیمایی طولانی، با تعدادی آدمهای جنگلی و عجیب و غریب، رو به رو میشود.
آنتونی مینگلا، با جدّیت هر چه تمامتر، تصاویر و مناظر زیبا و با شکوهی را به نمایش درآورده است. این فیلم نیز درست مانند بهترین آثار سنت هالیوود، کوهی از افتخار و درستکاری نیز به آن افزوده است.
هر چند «کوهستان سرد» در زمره فیلمهای مهم و برتر قرار نمیگیرد، امّا به اندازه کافی، فیلم باشکوه و جذّابی است، مملو از صحنههای دوست داشتنی زیبا، موسیقی غنی، و مجموعهای از اجراهای خوب و سرگرم کننده بازیگران نقش مکمّل (بخصوص بازی زرنه زلوگر، در نقش روبی، زن یکدنده و لجبازی که به کیدمن کمک میکرد و برندان گلیسن در نقش پدر خودسر و ویولونزن روبی)... .
ویژگیهای دیگر فیلم
کوهستان سرد، فیلمی است که در سال 2003م، بر اساس رمانی از «چارلز فریزر» ساخته شده است. فیلمنامه این فیلم را نیز «آنتونی مینگلا» نوشته و سپس کارگردانی شده است. زمان فیلم 155 دقیقه و محصول امریکاست.
گرچه ساخت فیلم در بخش هیوود در شمال کارولینا شروع شد، امّا بیشتر آن، در منطقه ترنسیلوانیا در رومانی ساخته شد.
«جولیا رابرتز» و «کیت بلانچت» نیز برای ایفای نقش آدا و «تام هنکس»، «براد پیت» و «دنیل دی لوییس» برای ایفای نقش اینمان در نظر گرفته شده بودند.
در نسخه اصلی فیلم، اینمان پس از رویارویی با سربازان اتحادیه، برای سر و سامان دادن به اوضاع، نزد سارا میماند؛ امّا کودک سارا میمیرد و سارا از غصه و اندوه، خودکشی میکند. این، یکی از صحنههای حذفی دی. وی. دی فیلم است.
یکی از صحنههای حذفی فیلم، زمانی است که اینمان، سرانجام، به کوهستان سرد باز میگردد؛ امّا در خانه، فقط جورجیا را مییابد. جورجیا به او میگوید که آدا و روبی، به جای دوری در کوهستان رفتهاند و اینمان برای یافتن آنها روانه کوهستان میشود.
«اکتون» و «الیس» اسم پسران سالی سوانگر در فیلم، مشابه اسم مستعار «امیلی» و «آن» برونته برای مخفی کردن جنسیتشان جهت فروش رمانهایشان بود. آنها از نامهای «اکتون بل» و «الیس بل» استفاده میکردند.
دبلیو. پی. اینمان (اسم کوچک او «ویلیام پینکلی» بود، گرچه در فیلم، به آن اشارهای نشد)، نام واقعی شخصی از اهالی کوهستان سرد است که در ارتش متّحد، خدمت کرده است و دو بار، جبهه جنگ را ترک کرده و با احترام در آرامگاه محلّی، به خاک سپرده شده است. اینمان واقعی به عنوان سرباز وظیفه، در گروهان اف پیاده نظام شمال کارولینا خدمت کرده است. او یکی از اقوام چارلز فریزر، نویسنده رمان کوهستان سرد است، و گُردان او در نبرد محاصره پترزبورگ شرکت کردهاند. فریزر اهل کارولینای شمالی، بر اساس داستان اجدادش رمانی خلق کرد که برنده جایزه هم شد.
جوایز فیلم
کوهستان سرد، برنده جایزه اسکار 2004م و نیز برنده سیزده جایزه دیگر و نامزد دریافت 49 جایزه معتبر است که بعضی از آنها عبارتاند از:
رنه زلوگر، برنده اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ رنه زلوگر، برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن نقش مکمّل؛ آنتونی مینگلا، نامزد بهترین کارگردانی و فیلمنامه گلدن گلوب؛ جود لو، نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اوّل؛ جان سیل، نامزد اسکار بهترین تصویربرداری؛ والتر مارچ، نامزد اسکار بهترین تدوین.
برخی نقل قولهای به یاد ماندنی فیلم
آدا: چیزهایی که از دست دادیم، دیگه هیچ وقت به ما بازگردانده نمیشوند. این قدر خون بر زمین ریخته شده است که هیچ وقت، التیام پیدا نمیکنند. تنها کاری که از دست ما بر میاید، این است که از گذشته، درس بگیریم و با آرامش، به آنها بنگریم.
اینمان: به خاطر چیزی که هیچ اعتقادی به آن ندارم، حتّی یک گلوله دیگر هم شلیک نخواهم کرد!
نویسنده : فاطمه خاوری
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نقد فیلم؛
زنان، عشق و جنگ
آیا این نقش هم برای یک زن مناسب است؟ آیا ایدا از پس این زندگی بر میآید؟ فیلم به ما دروغ نمیگوید؛ ایدا عاجز و ناتوان است تا وقتی که دختری به نام روبی به کمک او میآید. روبی، یک زن روستایی و کارگر است. او روایتگر زندگی زنانی است که از جهان تورها و لباسهای ابریشم و هنرهای ظریف بیگانهاند، زنان زمین و کار و پول، زنان فقر و مبارزه. زنانی که خود تمامی بار زندگی دشوارشان را بر شانههای ظریفشان میکشند و از این بابت به خود میبالند.
کوهستان سرد
زهرا داورپناه
فیلم «کوهستان سرد» بر اساس رمانی به همین نام از چارلز فریزر در سال ۲۰۰۳ ساخته شد. آنتونی مینگلا رمان را در قالب نمایشنامه باز نوشت و کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود.
بازیگران مشهوری از جمله جود لاو، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسان، فیلیپ سیمور هافمن در این فیلم نقشآفرینی کردهاند. "کوهستان سرد" با موفقیت چشمگیری روبه رو شد. اختصاص جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن به رنه زلوگر، نامزدی جایزه بهترین آهنگ اصلی، نامزدی جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جود لاو، نامزد بهترین تدوین و موارد متعدد دیگر، گواه محبوبیت و موفقیت فیلم است.
غنای روایی فیلم ناشی از ابتنای آن بر یک رمان حرفهای است. یادآوری این نکته از جهت بدیع بودن آن در سینمای جهان نیست، بلکه به این دلیل است که با وجود علم کارگردانان ایرانی به این واقعیت و مشاهده تأثیر قوی آن بر موفقیت فیلمهای مختلف، متأسفانه همچنان این مهم مغفول واقع میشود و فیلمسازان ایرانی ترجیح میدهند به روایاتی ضعیف و خلقالساعه اکتفا کنند، اما به سراغ نویسندگان و نوشتههای قوی و موفق نروند.
قهرمان زن داستان، ایدا با بازی نیکول کیدمن، دختر جوانی است که با پدر سالخوردهاش به شهری کوچک به نام "کوهستان سرد" وارد میشوند. ورود ایشان به شهر و پس از مدتی آغاز جنگ، منجر به رخ دادن ماجراهایی میشود که ضمن آنها داستانهای اصلی و فرعی متعددی برای بیننده روایت میشود.
داستان محوری کوهستان سرد، برخلاف نام فیلم، روایتی از عشق است. ایدا که دختری شهری و آدابدان است، به تدریج به جوانی از اهالی شهر به نام اینمن علاقمند میشود. عشق آنان در فضایی روستایی، محجوب و آرام تصویر میگردد. با شروع جنگ اینمن هم راهی جبهه میشود. نامههای ایدا به اینمن بیش از هرچیز ما را با احساسات او و نسبت میان ایشان آشنا میکند. مصائب جنگ، جراحت و البته نامههای ایدا عاقبت اینمن را متقاعد میکند که به خانه برگردد.
کوهستان سرد به نوعی یک سوگنامه (تراژدی) است که حول محور عشق ایدا و اینمن شکل گرفته است. فیلم، جنگ را با ظهورات انسانی و غیرانسانیاش تصویر میکند: فداکاریها، دوستیها، خستگیها و رقتانگیزی سربازان که گمنام و بیامید رنج جنگ را تحمل میکنند، خشونتها، غلبه نیازها بر خوی انسانی و مرگ وحشتناک دهها و صدها انسان که نادیده انگاشته میشوند. جنگ همه لایههای پنهان آدمیان را از خوب و بد، زشت و زیبا، با خشونت آشکار میسازد. جنگ، تنها روایت مردان نیست. در پشت جبهه نیز زندگی سایر ساکنان کوهستان سرد به تمامی تغییر کرده است.
دامنه سبعیت و درندهخویی به شهر سرایت کرده و تا جایی پیش رفته که کلانتری که باید حافظ امنیت و آرامش مردم باشد، خود به جان آنان افتاده است. علاوه بر این مشکلات خارجی، فقدان مردان توانمند و قوی، زنان و پیران را با کارهای سخت و بدنی کشاورزی و زمینداری به جا گذاشته است. در این میان ایدا با مشکلات بیشتری روبهرو است. او دختری نازپرورده و هنرمند است که پس از مرگ پدر، یکه و تنها باید برای حفظ مایملک خود و گذران زندگیاش مبارزه کند.
ایدا تصویرگر گذر از نقشی به نقشی دیگر است: نقش اولیه او متناسب با زنانگی در معنای زیباشناختی، هنرورزی، پرداختن به کارهای سبک و ظریف و تزیینی است؛ کارهایی که بسیاریشان بیتعارف بگوییم عبث و یا بیفایده است. چنین زندگی برای زنانی میسر است که مردان مرفه و توانمندی بار زندگی ایشان را به دوش میکشند. همچنان که موقعیت و البته علاقه پدر ایدا برای او چنین کارکردی دارد، اما در فقدان این حامی است که ایدا با روی دیگر زندگی مواجه میشود؛ زندگی که در آن برای به دست آوردن مایحتاج اولیه باید کار کرد، کسی مراقب زنان بیپناه نیست، کسی به هنرها و زیباییهای آنها احترام نمیگذارد و آنها هم مثل مردان خط مقدم باید بجنگد.
آیا این نقش هم برای یک زن مناسب است؟ آیا ایدا از پس این زندگی بر میآید؟ فیلم به ما دروغ نمیگوید؛ ایدا عاجز و ناتوان است تا وقتی که دختری به نام روبی به کمک او میآید. روبی، یک زن روستایی و کارگر است. او روایتگر زندگی زنانی است که از جهان تورها و لباسهای ابریشم و هنرهای ظریف بیگانهاند، زنان زمین و کار و پول، زنان فقر و مبارزه. زنانی که خود تمامی بار زندگی دشوارشان را بر شانههای ظریفشان میکشند و از این بابت به خود میبالند.
علاوه بر این کوهستان سرد نشان میدهد که هر دو گروه و همه زنان روستا تا چه حد گرفتار تبعات جنگی هستند که دنیای مردانه به راه انداخته است. جنگ که یک بازی مردانه است و با ارزشهای مردانهاش چون غرور و افتخار، کشتن و خشونت، برای زنان جز تباهی و دشواری به بار نمیآورد: زندگی سخت ایدا و روبی، مشکلات زنی به نام سارا که در خطر تجاوز گروهی از سربازان قرار میگیرد و توسط اینمن نجات مییابد، زنان غمگین و نگران روستا که نمیدانند عزیزانشان از جنگ باز میگردند یا نه... همه روایت خاموش زنان در کوران جنگ است؛ زنانی که دیده نمیشوند، مدال نمیگیرند، با افتخار به خاک سپرده نمیشوند و پس از جنگ نیز یا باید پرستار و آرامبخش مردانی باشند که با جراحتهای روحی و جسمی از جبهه برمیگردند و یا عزادار کشتهشدگان.
با همه این توجهات، فیلم یک اثر فمینیستی نیست. البته در کتاب اصلی داستان به شکلی روایت میشود که کاملاً فمینیستی است. در داستان اصلی ایدا خود انتخاب میکند که به شهرش بازنگردد و این ارتباطی به حس او نسبت به اینمن ندارد، زیرا چنان که در فیلم هم تاحدی انعکاس یافته، علاقه آنها چندان عمیق نیست که وعدهای درخود داشته باشد، اما در فیلم ایدا به خاطر اینمن میماند. در کتاب کوهستان سرد، ایدا زنی با کفایت و خودساخته میشود و بیآنکه نیازمند اینمن یا مرد دیگری باشد، تنها به خاطر عشق به او میپیوندد. در حالی که در فیلم این عناصر حذف شده و تنها قصهای عاشقانه از نوع معمول و قدیمی روایت میشود.
ذکر این نکته به جاست که در میان انتقادات طرحشده به فیلم، از بیتوجهی کارگردان به مسئله نژاد گلایه شده است. در رمان اصلی، نویسنده کوشیده است به شخصیتهای سفیدپوست و سیاهپوست عادلانه توجه کند، اما در فیلم سیاهپوستها غایباند و ما صرفاً شاهد خوشقلبی زنان سفیدپوست و البته بردهدار هستیم. اهمیت این نکته در فیلمی که بستر روایی خود را جنگ داخلی آمریکا بر سر مسئله نژاد انتخاب کرده، بدیهی است. تفسیر خوشبینانه میتواند این باشد که کارگردان، آمریکایی نیست و درک دقیقی از مسئله و مسئلهبرانگیزی نژاد در ایالات متحده ندارد.
در نهایت اینمن با گذر از قصههای مصیبتبار بسیاری به ایدا میرسد؛ آنان تنها یک شب را با هم میگذرانند. همانطور که ایدا میگوید خاطرات آنها شامل چند مورد محدود است که البته چنان ارزش دارند که مثل الماسهای کوچک و گرانبهایی به نظر میرسند.
اینمن در برابر چشمان ایدا و در میان بهت و حسرت او کشته میشود. کوهستان سرد با تمامی سرما و بیرحمیاش، با زندگی این دو، آرزوها، عشق و رؤیاهایشان مواجه میشود و پایانی غمانگیز و گزنده را به بار میآورد. صحنه پایانی فیلم به چندسال بعدتر میرود؛ زمانی که روبی تشکیل خانواده داده، ایدا پسرش را به مثابه یادگاری از اینمن مینگرد و زمینها بارآور و پرمحصولاند؛ زنان در نهایت و علیرغم همه و همه دشواریها زندگی را بازگرداندهاند.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
معرفی فیلم Cold Mountain(اختصاصی سینماسنتر)
نام: cold.jpg نمایش: 370 اندازه: 20.6 کیلو بایت
Cold Mountain 2003
Director: Anthony Minghella
Writers: Charles Frazier, Anthony Minghella
Jude Law
Nicole Kidman
Renée Zellweger
Brendan Gleeson
Natalie Portman
Genres:Drama, Romance, War
154 دقیقه، محصول آمریکا
خلاصه فیلم:
کوهستان سرد (Cold Mountain) نام فیلمی است که بر اساس رمانی نوشته چارلز فریزر در سال 2003ساخته شد که نمایشنامه آن را آنتونی مینگلا نوشت. کارگردانی فیلم نیز بر عهده او بود.
داستان فیلم در سال 1864 یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد . اینمن (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش "کلدمانتین" شود تا با دوست دوران نوجوانی اش آدا (نیکول کیدمن) ازدواج کند . آنها 3 سال پیش برای آخرین بار یکدیگر را ملاقات کرده اند . اینمن عازم زادگاهش می شود اما در طول سفر مسائل و مشکلات زیادی برای او پیش می آید . از سوی دیگر آدا نیز سالهاست منتظر بازگشت اینمن است . او بکمک دختری به اسم روبی (رنه زولگر) به او مزرعه ای که پدرش برای او به ارث گذاشته رسیدگی می کند . زندگی نسبتاً آرام این دو دوست با از راه رسیدن تیگو که رهبر یک گروه محلی بوده و کارش کشتن فراریان جنگی است دگرگون می شود .این مرد خشن تصمیم دارد آدا و مزرعه او را تصاحب کند و بنابراین آدا بیش از هر زمان دیگر نیازمند حضور و کمک اینمن است .
فیلمی بسیار زیبا و البته با پایانی تلخ، که دیدنش رو به همه دوستان توصیه می کنم.
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
نگاهی به فیلم «کوهستان سرد»
روایتی کلاسیک در هزاره جدید
کوهستان سرد*سینماپرس: نرگس خرقانی/ فیلم «کوهستان سرد» به کارگردانی آنتونی مینگلا که یک شنبه شب گذشته از شبکه نمایش پخش شد روایت گر داستانی عاشقانه در دل حوادث تاریخی آمریکا در قرن 19 میلادی است.
آنتونی مینگلا از جمله کارگردانانی است که با ساخت فیلم هایی چون بیمار انگلیسی و کوهستان سرد نشان داد که در دوره ای که بسیاری از کارگردانان جهان به دنبال روایت های نامتعارف در سینمای جهان و به ویژه در آمریکا هستند او چندان علاقه ای به ساخت این نوع فیلم ها ندارد.
کوهستان سرد چه در پرداخت فیلمنامه و چه نوع کارگردانی و حتی زمان طولانی این فیلم یادآور فیلم ها کلاسیک سینمای آمریکاست. خصوصا اینکه داستان فیلم در جنگ داخلی آمریکا اتفاق می افتد یادآور فیلم معروفی چون بر باد رفته است.
حضور ستارگانی چون نیکول کیدمن، جود لاو، رنه زلوگر، فیلیپ سیمور هافمن و ... نیز همگی از خصوصیات فیلم های کلاسیک است که در این زمینه نیز کوهستان سرد از شاهکارهای کلاسیک تبعیت کرده است. همچنین اقتباس از رمان معروف کوهستان سرد نوشته چارلز فریز، که در زمره ادبیات کلاسیک جهان قرار دارد نشان دهنده این مهم است که مینگلا با این فیلم در پی داستان گویی است، به دور از فرم گرایی های مرسوم چند دهه اخیر سینما جهان، داستانی یک خطی را برای مخاطب خود روایت می کند.
بنابراین کوهستان سرد عمدتا برای کسانی جذاب خواهد بود که به فیلم های کلاسیک علاقه دارند و از این فیلم بسیار لذت خواهند برد. مخاطب عام سینما هم به تجربه ثابت کرده است که فیلم هایی که روایت های سر راست تر و به قولی کلاسیک دارند را به فیلم های فرم گرای مدرن ترجیح می دهند، بنابراین کوهستان سرد را می توان فیلمی مناسب برای مخاطب عام در سراسر جهان دانست. فیلمی که بازی ستاره های مشهورش نیز جذابیتش را دو چندان می کند.
داستان فیلم نیز داستانی است که با وجود شکوه و عظمت نهفته در آن و حتی پایان تراژیکش برای مخاطب آشنااست. مرد جوانی به نام اینمان با نقش آفرینی جود لاو عاشق دختری به نام آدا با نقش آفرینی نیکول کیدمن است. هم زمان با عشق این دو، جنگ های داخلی آمریکا آغاز می شود و اینمان مجبور می شود که به جنگ برود و نامزد زیبایش نیز بی صبرانه منتظر بازگشت او به خانه است. این انتظار باعث می شود که آدا که دختری کم تجربه و تا حد زیادی ترسو است دچار تحولات زیادی می شود و طی این مدت تبدیل به دختری خود ساخته می شود و بسیاری از کارهایش را خودش انجام می دهد، البته آشنایی آدا با روبی با نقش آفرینی رنه زلوگر نیز در این تحول شخصیتی او تاثیر به سزایی دارد.
حضور شخصیتی چون روبی که باعث لحظاتی طنز و شاد در فیلم می شود و جدیت شخصیت های اصلی نیز همگی از ویژگی های فیلم های دوران کلاسیک است که از این حیث نیز کوهستان سرد کاملا این مسائل را رعایت کرده است. همچنین روبی را می توان جذاب ترین شخصیت این فیلم دانست به طوری که دو شخصیت اصلی فیلم را تحت تاثیر خود قرار داده است و بازی خوب رنه زلوگر نیز مزید بر علت شده است که روبی را قوی ترین و جذاب ترین شخصیت این فیلم بدانیم. آکادمی اسکار نیز با تقدیم اسکار نقش مکمل زن به رنه زلوگر به خوبی علاقه اش به شخصیت روبی را نشان داده است.
با بر شمردن همه ویژگی هایی که در بالا ذکر شد بدون شک فیلم کوهستان سرد در زمره فیلم های کلاسیک قرار می گیرد، در عین اینکه می توان اینها را برای این فیلم مزیت دانست اما همین ساختار کلاسیک در مواردی جز نقاط ضعف این فیلم به شمار می رود. از جمله داستان فیلم که تا حد زیادی برای مخاطب قابل پیش بینی است و بارها شاهد داستان هایی از این دست در سینما بوده ایم. دیگر نکته منفی فیلم مربوط به زمان بسیار طولانی این فیلم است، که از حوصله تماشاگر این دوره خارج است. با توجه به وجود رسانه هایی چون تلویزیون، ماهواره و سینمای خانگی تماشای فیلمی با زمانی بیش از دو ساعت در این دوره از حوصله تماشاگر عادی خارج است. بنابراین با تمام جذابیت هایی که کوهستان سرد دارد اما در بسیاری از موارد فیلم خسته کننده است و شاید همین نیز باعث شود که اکثر مخاطبان بیش از یک بار حاضر به تماشای این فیلم نباشند.
در وبلاگ رها ماهرو شما سرچ می کنید : قصه درزیلاخواهرسیندرلا . بازیگران تصمیم گیری میان ابرها . بازیگرزن خلبان تصمیم گیری میان ابرها . زندگی حقیر و مل بروکس . فیلم زندگی حقیر . زندگی حقیر . مل بروکس وزندگی حقیر . داستان سریال میخک . فیلم سینمایی دربند محصول کشور کانادا . نقد نفس گرم . خاطرات یک کشیش روستا اثربرسون براساس زمان کدام نویسنده ساخته شده . درباره سریال پاستا . فیلم تصیمم گیری درمیان ابرها . رامبدجوان درفیلم بزرگمرد