رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

فیلم زندانیان ساخته دنیس ویلنیو

زندانیان
2013 آمریکا
Prisoners

Dir:Denis Villeneuve


زندانیان
فیلم محصول سال 2013
زندانیان فیلم آمریکایی محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی دنیس ویلنیو و تهیه شده در شرکت برادران وارنر است. دراین فیلم بازیگرانی چون هیو جکمن، جیک جیلنهال، ماریا بیلو، ترنس هاوارد، ملیسا لئو به ایفای نقش پرداختند.
تاریخ اکران: ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۳ م. (بلگراد)
کارگردان: دنی ویلنو
مدت زمان فیلم: ۲ ساعت ۳۳ دقیقه
آهنگ‌ساز: یوهان یوهانسون
فیلم‌بردار: راجر دیکینس
بازیگران
جیک جیلنهال
هیو جکمن
پل دانو
ملیسا لیو
unununununununununununununununununununun
 نامزد ۱ جایزه اسکار و برنده و نامزد ۱۷ جایزه بین المللی دیگر

دانلود فیلم زندانیان 2013 با لینک مستقیم - دانلود با لینک مستقیم رایگان - فیلم زندانیان 2013 با لینک مستقیم تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۷ سال توصیه نمی شود

ژانر : جنایی ، درام ، هیجان انگیز

تاریخ اکران :20 September 2013

زبان : دوبله فارسی

فرمت : MKV

اامتیاز : 8.1/10

کیفیت : Bluray 720p – عالی

کارگردان : Denis Villeneuve

بازیگران : Hugh Jackman, Jake Gyllenhaal, Viola Davis

خلاصه داستان : کلر دوور نجاریست بسیار مذهبی. در مراسم روز شکرگزاری او به همراه خانواده به خانه همسایه خود می‌رود اما در همین حین، دختر وی و دختر صاحب خانه ناگهان ناپدید می‌شوند. بعد از ناپدید شدن دختر کلر دوور و دوستش، کارگاه لوکی مسئول تحقیق در این پرونده می‌شود. اما این پدر ناامید چه مقدار می‌تواند در حفاظت از خانواده خود موفق باشد و …

Summary of Prisoners 2013 : When Keller Dover's daughter and her friend go missing, he takes matters into his own hands as the police pursue multiple leads and the pressure mounts. But just how far will this desperate father go to protect his family ?
http://image.hastidownload.org/ali/film/Prisoners-2013.jpg
زندانیان (فیلم ۲۰۱۳)

کارگردان     دنیس ویلنیو
تهیه‌کننده     برادریک جانسون
کیرا دیویس
اندرو کوزو
آدام کولبرنر
نویسنده     آرون گزیکووسکی
بازیگران     هیو جکمن
جیک جیلنهال
ویولا دیویس
ماریا بیلو
ترنس هاوارد
ملیسا لئو
پل دانو
موسیقی     جوان جوانسون
فیلم‌برداری     راجر دیکینس
تدوین     جول کوکس
گری راش
شرکت
تولید
   
آلکن اینترتینمنت
توزیع‌کننده     برادران وارنر (آمریکا/بین‌الملل)
پارامونت پیکچرز (بریتانیا)
تاریخ‌های انتشار
   

    ۳۰ اوت ۲۰۱۳

مدت زمان
    ۱۵۳ دقیقه
کشور     ایالات متحده
زبان     انگلیسی
هزینهٔ فیلم     ۴۶ میلیون دلار
فروش گیشه     ۱۲۲ میلیون دلار

زندانیان (به انگلیسی: Prisoners) فیلم آمریکایی محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی دنیس ویلنیو و تهیه شده در شرکت برادران وارنر است. دراین فیلم بازیگرانی چون هیو جکمن، جیک جیلنهال، ماریا بیلو، ترنس هاوارد، ملیسا لئو به ایفای نقش پرداختند.[۱] داستان فیلم در خصوص گم شدن دو کودک در پنسیلوانیا و تحقیق برای یافتن آنهاست. فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری شد.

خلاصه داستان

کلر دوور نجاریست بسیار مذهبی. در مراسم روز شکرگزاری او به همراه خانواده به خانه همسایه خود فرانکلین و نانسی بریچ مرود اما در همین حین، دختر وی و دختر صاحب خانه ناگهان ناپدید می‌شوند.

کاراگاه دیوید لوکی راننده یک ماشین مظنون الکس جونز، که ضریب هوشی وی به اندازی یک کودک ده ساله است را بازداشت میکند و از او بازجویی میکند. اما چیزی پیدا نمیکند. جونز آزاد میشود و دوور در حالی که و آزاد میشود به او حمله میکند و جونز به او زمزمه کنان میگوید: تا وقتی پیششون بودم گریه نمیکردند. دوور جونز را میدزد و او را در یک خانه متروکه زندانی میکند، او را به همراه فرانکلین که بی میل به انجام این کار است برای چند روز شکنجه میکنند اما چیزی گیرشان نمی آید.

در ادامه، لوکی یک جسد در زیرزمین روحانی پاتریک دون پیدا میکند. کشیش اذعان میکند که او آن مرد را کشته به این دلیل که وی اعتراف کرده که جنگی علیه خدا به را انداخته و افتخار میکرد که شانزده کودک را کشته.

در شب زنده داری شمع ها برای دختره ها لوکی فردی کلاهدار را میبیند که مشکوک رفتار میکند، و وقتی متوجه لوکی میشود فرار میکند. مرد وارد خانه دو دختر گمشده میشود. یک فروشنده مغازه وی را تشخیص میدهد و گزارش خرید لباس های بچه را میدهد. مرد با نام باب تیلور در خانه اش بازداشت میشود در حالی دیوار های خانه اش پوشیده از مارپیچ است. لوکی جعبه هایی پر از کتاب مارپیچ، مار زنده و لباس خونی بچگونه پیدا میکند و همینطور لباس هایی که به دخترها تعلق دارد. تیلور به سرقت اعتراف میکند؛ اما به دون آشکار کردن اطلاعات بیشتر خودش را میشکد. پلیش نتیجه گیری میکند که تیلو هیچ ربطی به قضیا نداشته، و خیال‌پرداز بوده؛ او لباس دختر ها را از خانشان دزدیده و با خون خوک برای بازسازی قضیه، لباس ها را خونی کرده.

دوور به شکنجه کردن جونز ادامه میدهد، کسی که الکس بودن را انکار میکند و ادعا میکند از مارپیچ فرار کرده است. دوور خاله جونز، هالی را ملاقات میکند، کسی که میگوید او و همسرش خیلی مذهبی بودند تا وقتی که پسرشان به خاطر سرطان مرد.

جوی بریچ تخدیر اما زنده پیدا میشود. دوور برای به دست آوردن اطلاعات در بیمارستان وی را ملاقات میکند. خاطرات او مغشوش شده؛ و من من کنان میگوید"تو آنجا بودی"، که وی را مظنون میکند. دوور متوجه میشود که جوی او را در خانه جونز دیده است و سپس از دست پلیس فرار میکند. لوکی به دنبال دوور در ساختمانی میرود که او را قبلاً دیده و الکس رایدا میکند.

دوور به خانه جونز برای به دست آوردن اطلاعات میرود، اما هالی به طرف او تفنگ میگیرد. هالی برای او تعریف میکند که او و همسرش بعد از مرگ پسرشان برای جریان "جنگ با خدا" کودکان زیادی را دزدیدند. الکس اولین بچه ای بود که دزدیدند، در ادامه تیلور. هالی دوور را در حیاط خانه اش در یک گودال پنهانی زندانی میکند، جایی که دوور سوت دخترش را پیدا میکند.

لوکی به خانه هالی میرود که به وی بگوید که الکس را پیداکرده اند. او در خانه یک عکس از شوهر هالی را پیدا میکند که در آن گردنبدی با علامت مارپیچ که مانند همان جسد که در خانه کشیش پیدا کردند است. لوکی هالی و آنا را پیدا میکند و به هم تیرادازی میکنند. لوکی زخمی میشود و هالی هم میمیرد. لوکی سراسیمه آنا را به بیمارستان، پیش مادرش میرساند. در آخر در حالی که آخرین تحقیقات در خانه هالی انجام میشود و همه در حال رفتن هستند لوکی صدای سوت دوور را میشنود.
بازیگران

    هیو جکمن به عنوان کلر دوور
    جیک جیلنهال به عنوان دیوید لوکی
    ماریا بیلو به عنوان گریس دوور
    ترنس هاوارد به عنوان فرانکلین بریچ
    ملیسا لئو به عنوان هالی جونز
    پل دانو به عنوان الکس جونز
    ویولا دیویس به عنوان نانسی بریچ

پذیرش
گیشه

زندانیان در تلوراید فیلم فستیوال به نمایش درامد، و در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۳ در آمریکا و کانادا اکران شد. فیلم در ۳.۲۶۰ سینما در ۲۰سپتامبر اکران شد و ۲۰.۸۱۷.۰۵۳ میلیون دلار در هفته اول فروخت، به طور متوسط ۶.۳۸۶ دلار در هر سینما و جایگاه اول در باکس آفیس. بعد از ۷۷ رزو فیلم اکرانش را با ۶۱.۰۰۲.۳۰۲ در آمریکا و در جهان با ۶۱.۱۲۴.۳۸۵ میلیون دلار به طور کل ۱۱۲.۱۲۶.۶۸۷ با بودجه ۴۶ میلیون دلاری به کار خود پایان داد.



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم زندانیان ساخته دنیس ویلنیو برای ما بنویسید و بفرستید.




نقدها


زندانیان به طور کل نقد های مثبتی را دریافت کرد. فیلم در سایت راتن تومیتوز از ۲۲۳ نقد نمره ۸۲%، و رتبه ۷.۳ از ۱۰ را گرفت. منتقدان سایت به طور کل معتقد بودن که: زندانیان دارای یک پیچیدگی احساسی و حس ترس که باعث میشود، فیلم جذاب(و نگران کننده) شود. در متاکریتیک یک خبرخوان نقد دیگر فیلم ۷۴ از ۱۰۰ براساس ۴۶ نقد، که به معنی نقد های به طور کلی مطلوب.

کریستوفر ار از آتلانتیک نوشت:اکتشاف اخلاقی و یا بهره برداری؟ در آخر، من پایین آمدم: کار توسط جکمن، جیلنهال و مخصوصاً ویلنیو تمام شد.
unununununununununununununununununununun


Prisoners (زندانیان)
    ----20 سپتامبر 2013---جنایی،درام،هیجان انگیز---153 دقیقه R

کارگردان : Denis Villeneuve

نویسنده : Aaron Guzikowski

بازیگران : Hugh Jackman,Jake Gyllenhaal,Viola Davis

خلاصه داستان : بعد از ناپدید شدن دختر کلر دووِر و دوستش،او به عنوان یک پلیس ماجرا را پیگیری می کند.اما این پدر ناامید چه مقدار می تواند در حفاظت از خانواده خود موفق باشد و ...


منتقد:جیمز برادینلی-امتیاز 8.8 از 10 (3.5 از 4)

داستان های کاراگاهی به ندرت عرصه مناسبی برای فیلم های هالیوودی هستند.تبدیل یک داستان معمایی متوسط به فیلم،خواه داستانی ساده تر از آثار آگاتا کریستی باشد یا پیچیده تر از آن،به دلیل محدودیت های ساختاری فیلم کار بسیار دشواری است.در نتیجه وقتی چنین فیلمی ساخته می شود معمولا تشخیص فرد مجرم و سمت و سویی که داستان قرار است بگیرد زیاد مشکل نیست.مدت زمان فیلم و حفظ رمز آلودی شخصیت ها معمولا موانع دشواری ایجاد می کنند و فیلم های موفقی مثل "Prisoners/زندانیان" که هر از گاهی ساخته می شوند،استثنا هستند.موفقیت فیلم را می توان مرهون این دانست که فیلم چیزی بیش از سوژه همیشگی پیدا کردن مجرم را کند و کاو می کند.فیلم نامه آرن گوزیکاوسکی که توسط دنیس ویلنیوو کانادایی تبار کارگردانی شده به موضوع گناه،معصومیت و ناامیدی می پردازد.

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/1076/Prisoners2.jpgسال گذشته با اکران عمومی "Argo/آرگو" در اوایل اکتبر صحبت از آغار مسابقه اسکار به میان آمد و امسال این مسابقه دو هفته زودتر و با اکران "Prisoners/زندانیان" آغاز می شود.جدا از یک چهارم پایانی و فوق العاده فیلم،تصور این که "Prisoners/زندانیان" در میان نامزدهای اسکار بهترین فیلم قرار نگیرد کمی مشکل است.در گونه هیجان انگیز/معمایی این فیلم از اعتبار بالایی برخوردار است و می توان آن را از بهترین های این ژانر دانست.فیلم نامه هوشمندانه و اجرا بی عیب و نقص است و معدود کم و کاستی های موجود به چشم نمی آیند.از همه مهم تر این که فیلم دارای شخصیت خاص خود است و گرفتار آفت معمولی بودن که بسیاری از فیلم های این گونه را درگیر کرده نشده است.اگر چه به شخصه معمای فیلم را پیش از فاش شدنش حدس زدم اما تنها لحظاتی پیش از آن موفق به این کار شدم و کم پیش می آید فیلمی این چنین مرا تا لحظات آخر درگیر حدس زدن کند.

فیلم همان قدر که از نقطه نظر معمایی راضی کننده است ممکن است تماشایش برای برخی بینندگان مشکل باشد.موضوع فیلم،کودک ربایی و سوء استفاده و قتل احتمالی،ممکن است بعضی مخاطبان را ناراحت کند تا حدی که شاید نتوانند فیلم را تا انتها تماشا کنند.از نظر بصری خبری از صحنه های بد رفتاری با کودک در فیلم نیست اما اهمیتی که موضوع در خط روایی داستان دارد ممکن است آزار دهنده باشد."Prisoners/زندانیان" یکی از آن تجربه های شادی بخش نیست،بلکه فیلمی تاریک است و در قلمرویی پرسه می زند که افرادی مثل دیوید فینچر داستان هایشان را در آن می بافند و حضور جیک جیلنهال خواه نا خواه حسی شبیه فیلم "Zodiac/زودیاک" ایجاد می کند.

داستان فیلم به جز آغازش هیچ نکته ساده و سر راستی ندارد.دو خانواده همسایه در غرب پنسیلوانیا برای شام عید شکر گزاری دور هم جمع می شوند.خانواده دووِر به سرپرستی کلر (هیو جکمن)،پدر خانواده و گریس (ماریا بلو)،مادر خانواده به ملاقات خانواده برچ می روند در حالی که زوج فرانکلین (ترنس هاوارد) و نانسی برچ (ویولا دیویس) شام مفصلی ترتیب داده اند.بعد از صرف شام هم چنان که بزرگ ترها گرم صحبت و بچه ها مشغول تماشای تلویزیون هستند دو دختر نوجوان،آنا (ارین گراسیموویچ) و جوی (کایلا درو سیمنز) از خانه بیرون می روند و بر نمی گردند.در ابتدا هیچ یک متوجه نمی شوند اما بعد از جست و جویی در محله و پیدا نشدن دخترها،آن ها به پلیس اطلاع می دهند و کاراگاه لوکی،کاراگاهی تنها که در حل کردن پرونده ها تبحر دارد وارد ماجرا می شود.سر نخ های اولیه به مظنونی به نام الکس جونز (پل دانو) منتهی می شوند اما مشخص می شود که این فرد توانایی ذهنی انجام چنین آدم ربایی را ندارد.با این وجود مدارک همگی به دخالت او دلالت دارند و کلر که غم و اندوه بر او فائق شده تصمیم می گیرد که خود به جای پلیس از الکس اعتراف بگیرد.

قبلا مواردی شبیه این را دیده ایم،این که چگونه تلاش مردم عادی برای حل کردن جرایم منجر به اشتباه گرفتن فرد بی گناه می شود که نمونه بارز آن مستندهای "Paradise Lost/بهشت گم شده" هستند.بسته شدن پرونده همیشه نیازمند پیدا شدن مجرم است اما مشکل این است که گاهی هر قدر هم که شواهد ضد یک نفر باشد باز ممکن است آن فرد گناه کار نباشد و حقیقت در قطعات گم شده معما نهفته باشد.قانع کننده ترین دلیل بر ضد مجازات اعدام همین نکته است که شما نمی توانید کسی که به اشتباه اعدام شده را به زندگی برگردانید و این نکته به نوعی در فیلم "Prisoners/زندانیان" به چشم می خورد.


خط داستانی پر از سر نخ های به ظاهر بی ربط و سوال های بی پاسخ است.آیا الکس در آن برخورد چیزی در گوش کلر زمزمه کرد؟اگر این طور بود او چه گفت؟چه کسی در خانه نزدیک محل احتمالی ربوده شدن بچه ها زندگی می کند؟کشیش الکلی چه رازی را مخفی می کند؟چهره اسرار آمیز حاضر در مراسم کلیسا کیست؟اهمیت هزارتوها و مارها در چیست؟و نقش خدا و دین در تمام این مسائل چیست؟فیلم نامه گوزیکاوسکی تمام این ها را با ظرافت خاصی به هم پیوند می زند.مسائل فیلم در چهار چوب منطق قرار دارند و نکته غیر منطقی و بی هدفی در فیلم وجود ندارد.


بازیگران فیلم چشم گیر هستند.پنج تا از هفت بازیگر اصلی سابقه نامزدی اسکار دارند.(به جز ماریا بلو و پل دانو) با چنین بازیگرانی مطمئنا باید منتظر بازی هایی قوی بود،انتظاری که بیهوده هم نبوده است.در این میان به خصوص بازی هیو جکمن بسیار دیدنی است و او آن چنان عمقی به شخصیتش داده که در هیچ یک از نقش های قبلی او حتی در "Les Misérables/بینوایان" که بابتش نامزد اسکار شد سابقه نداشته است.جیک جیلنهال هنر بازیگری خود را به سطح جدیدی برده و نمونه کاراگاه خسته از دنیایی که او ترسیم کرده را تنها در فیلم های نوآر (فیلم نوآر (معادل فرانسوی فیلم سیاه) اصطلاحی است که توسط منتقدان فرانسوی ابداع شد تا بتوانند نوع خاصی از فیلم های آمریکایی را که دارای مشخصاتی مانند تیرگی،داشتن دید بد بینانه نسبت به همه چیز و ... بود را تعریف کنند) می شود دید.بلو،دانو،ویولا دیویس،ترنس هاوارد و ملیسا لیو همگی در نقش های مکمل حضوری موثر داشته اند.اگر اشکالی در فیلم باشد،که البته اشکال کوچکی هم هست،گریمی است که برای پیر کردن ملیسا لیو به کار رفته است.


http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/1076/Prisoners8.jpg"Prisoners/زندانیان" تریلری برای بزرگ سالان است و تنها زمانی در سال که از این دست فیلم ها ارائه می شود همین زمان است.فیلم به حداقل ها قناعت نکرده،از پرسیدن سوال های سخت ترسی نداشته و از بررسی مسائل ناراحت کننده شانه خالی نکرده است.فیلم از برانگیختن احساسات بینندگان عبایی نداشته ولی به بازی دادن آن ها برای برانگیختن این احساسات متوسل نشده است و از همه مهم تر به نارضایتی که ممکن است پایان غیر قطعی فیلم ایجاد کند اهمیتی نداده است.دنیس ویلنیوو فیلمی را ساخته که می خواسته،فیلمی که بسیاری از اصول رایج هالیوود در راضی نگه داشتن عامه بینندگان را زیر پا می گذارد.فیلم های قوی معمولا ناراحت کننده هستند و "Prisoners/زندانیان" هم از این قاعده مستثنی نیست.

اختصاصی نقد فارسی

مترجم:رضا اسدی
unununununununununununununununununununun

نام فیلم     زندانیان
    کارگردان     دنیس ویلنیوو
کشور سازنده     آمریکا
    تهیه کننده     کیرا دیویس
سال تولید     ۲۰۱۳
    فیلم نامه     ارون گوزیکوفسکی
ژانر     رازآلود ، معمایی
    فیلم بردار     راجر ای دیکنز
زمان فیلم     153 دقیقه
    آهنگساز     یوهان یوهانسون
کمپانی     Alcon Entertainment
    تدوین گر     گری راچ
زبان فیلم     انگلیسی
    درجه نمایش     PG-13
    صدا بردار     ----
بودجه تولید     46 میلیون $
    فروش فیلم     118 میلیون$
    طراح صحنه     ----
افتخارات
   
بازیگران
-----    
هیو جکمن در نقش کلر داور
جک جلینهال در نقش کاراگاه لوکی
ویولا دیویس در نقش نانسی بیرچ
ماریا بلو در نقش گریس داور
ملیسا لئو در نقش
...


درباره داستان

دو کودک در ابتدای فیلم به طرز مشکوکی ناپدید میشوند دو کودکی در نزدیکی یک دیگر زندگی میکردند .. خانواده این دو کودک با درمیان گذاشتن این اتفاق با پلیس به دنبال دو کودک میگردند اما وقتی میبینند کاری از دستان پلیس برنمی آید خود برای پیدا کردن کودکان گمشده اشان دست به کار میشوند که دست مایه داستان معمایی فیلم را تشکیل میدهد...
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/6/63/Prisoners2013Poster.jpg/220px-Prisoners2013Poster.jpg
درباره فیلم

فیلم زندانیان با بازی بازیگرانی همچون هیو جکمن.جیک جلینگهال.ویولا دیویس.ملیسا لئو و...... که اخیرا به عنوان بهترین تیم بازیگری امسال نیز معرفی شده اند....
فیلم شدیدا به فیلم های سیاه فینچری و آثاری همچون هفت و زودیاک شبیه هست همچنین می تونه خاطره فیلمی همچون رودخانه مرموز رو برای شما زنده کنه!!
این فیلم در حال حاظر در رده 234 بهترین فیلم ها قرار گرفته و امتیاز متای اون هم 74/100 شده....احتمالا میشه در فصل جوایز شانس هایی براش قائل شد...
فیلمنامه بزرگترین نقطه قوت این فیلم هست که تونسته تا لحظات آخر تعلیق رو ایجاد کنه!!
« زندانیان » اثری ارزشمند در ژانر " جنایی " محسوب می شود که حداقل باید چند بار آن را دید تا بتوان به لایه های مختلف فیلمنامه آن اشراف پیدا کرد. فیلمنامه ارزشمند آرون گازیکوفسکی تمامی المان های یک آثر جنایی از پرداخت شخصیت های داستان تا موشکافی معضل اجتماعی " انتقام گیری به سبک آمریکایی " که یک اعتراض آشکار به این نوع رفتار محسوب می شود را در خود دارد. پس برای هر سینما دوستی واجب هست که « زندانیان » را ببیند! با تشکر از دوست عزیزم (CaPiTaNo FuTuRo)
نماهائی از فیلم


این مطالب تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است .
unununununununununununununununununununun
این فیلم معرکه است.
همه چیز این فیلم عالیه، از کارگردانی، از فیلمنامه، از داستان اصلی، از بازیگری، از فضای دلهره آور و تعلیقی که تا انتهای فیلم شاهد اون هستیم.
پدری که خودش رو مسئول مراقبت از فرزندش می دونه و حالا که فرزندش دزدیده شده، سردرگمه، دنبال پیدا کردن آدم رباست، دنبال انتقام گیریه. همسرش او رو شماتت می کنه و فکر می کنه که او باید اهمیت بیشتری به امنیت فرزندش می داد.
پلیسی رو می بینیم که همه جوره تحت فشاره به خاطر این پرونده، هم از سوی پدرِ دختر بچه و هم از سوی رئیسش. اون داره تلاش می کنه که بفهمه جریان چیه؟ اما دائماً مشکلات و موانع بیشتری جلوی راهش قرار می گیره. از طرفی دائماً باید با پدری فوق العاده توسط این اقدام عذاب دیده و خشمگینه رو به رو بشه که به تمام تصمیماتش ایراد می گیره. و از طرف دیگه رئیسی که نمی خواد قانون رو زیر پا بذاره و به همین دلیل دائماً با هم کشمکش دارن. حتی در مواجهه با مادر دختر بچه هم این حس بهش القا میشه که اون به خاطر این اتفاق شوکه شده و گفته هایی رو که مطرح می کنه اثرات توهم هایی هست که به سراغش میاد.
به واقع در این مدت این فیلم یکی از بهترین آثاری بوده که دیدم.
در مورد هیو جکمن که اصلاً به نظرم نباید زیاد خودمون رو خسته کنیم. اون نشون داده که واقعاً بازیگر بزرگ و قدرتمندیه و در همه آثاری که قرار می گیره به خوبی می درخشه و بهترین بازیش رو ارائه میده و اینجا هم همینطوره. اون به خوبی نقش یک پدر درمانده و خشمگین پس از این اتفاق وحشتناکی که در زندگیش افتاده رو بازی می کنه و تقابلش با جیک جیلینهال که پلیس این فیلم هست خیلی عالیه.
از طرف دیگه اما به نظرم باید بیشتر به جلینهال بپردازیم. درسته که بازیگر خوبیه اما چند وقتی بود که بازیهای خوبش کم شده بود و دیگه اون طروات و شادابی خاصی که در شکل بازیکردنش بود رو نمی دیدیم. چیزی مثل اونچه که در کوهستان بروکبک شاهدش بودیم. اما اینجا نشون داد که اگر لازم باشه و کارگردان لایقی با نویسنده خوبی بالای سرش باشند می تونه دوباره بدرخشه.
در کل از هر منظر که نگاه کنیم فیلم "زندانیان" یک اثر تحسین شده است. و نکاتی از قبیل نکوهش انتقام گیری از مجرمان در جوامع غربی و مخصوصاً امریکا که در فیلمهای زیادی شاهد افزایش انتقام گیری زحم خورده از مسببین اتفاقات هست، خودش یکی از نکات جالب توجهه. یا اینکه بعضی وقتها چقدر قانون می تونه در برخی موارد دست و پا گیر عمل کنه. یا حتی اینکه روباط زناشویی و خانوادگی چطور می تونه تحت الشعاع چنین مسائلی به سرعت به سراشیبی رفته و حتی به سوی بن بست بره.
اینها تنها گوشه ای از نکاتی هستند که میشه در این فیلم مشاهده و درک کرد.

Wolverine
unununununununununununununununununununun
دامون قنبرزاده:

بازیگران: هیو جکمن ـ جیک جیلنهال ـ ویولا دیویس و …
کارگردان: دنیس ویلنوو


خلاصه ی داستان: دخترهای کوچک دو خانواده، در روز عید شکرگزاری ناپدید می شوند. کارآگاه لوکی، مسئول پیگری پرونده می شود و در حین جستجو، جوان عقب مانده ای را به عنوان مظنون دستگیر می کند اما بازجویی ها از این جوان کندذهن، به جایی نمی رسد و برخلاف هشدارهای پدرِ یکی از دخترهای گمشده، یعنی کِلِر دُوِر، مبنی بر اینکه پلیس ها مظنون را آزاد نکنند، او آزاد می شود. حالا، کِلِر، تصمیم می گیرد تا دیر نشده، خودش دست به کار بشود و از مظنون بازجویی کند …

یادداشت: فاجعه ی مرکزی داستان، آنقدر خفقان آور و قدرتمند است که بی گمان شوکه خواهیم شد و البته در این عکس العمل، علاوه بر درام قدرتمند خودِ داستان، بازی ها، به خصوص بازی برون گرا و قدرتمند هیو جکمن و بازی درون گرا با آن پرش های عصبی چشمِ جیک جیلنهال، موسیقی دلهره آور که مثل نوایی وهم گونه در اکثر صحنه ها حضور دارد و التهاب را بالاتر می برد و در کل دکوپاژ کارگردان و پرداخت او هم دخیل هستند.

گم شدن دخترهای دو خانواده، به عنوان هسته ی مرکزی درام، آغاز میخکوب کننده ای ست که بیننده را درگیر می کند. التهاب هر لحظه بیشتر می شود و همانطور که ذکرش رفت، پرداخت خوب کارگردان، که درام قدرتمند و غافلگیرکننده ی « آتش ها » Incendies را از او دیده بودیم، به همراه فیلم نامه ای که سیری خطی و جذاب دارد، موجب می شود همه چیز رنگ و بوی یک تریلر جنایی خفقان آور به خود بگیرد که فکر می کنیم احتمالاً ممکن است در مرکزیت آن با قاتلی روانی طرف باشیم که اخلاق و خصوصیات ترسناکِ مخصوص به خودش را دارد و قربانیانش را به شیوه ی خاص خوش سر به نیست می کند، که متوجهیم اینگونه داستان ها، چقدر می توانند مخوف باشند.

فیلم هیچ عجله ای در گسترش داستان خود ندارد همانطور که مدت زمان دو ساعت و نیمه اش هم صحت این ادعا را ثابت می کند. گسترش داستان، تا رسیدن به مراحل حساس ماجرا، جایی که کِلِر دُوِر، با دیدن عملکرد پلیس، خودش دست به کار می شود تا مظنونی را که فکر می کند به طور حتم قاتل است یا لااقل در این ماجرا دست دارد، دستگیر و زندانی کند، بسیار روند منظمی ست که جذاب و درگیرکننده هم هست: ما، هم آرزو می کنیم دخترهای ربوده شده زنده باشند، هم منتظریم تا قاتل احتمالی، همانی که گفتم می تواند موجبات یک تریلر جنایی خفقان آور را فراهم کند با شیوه ی قتل های منحصر به فردش و رفتارِ سردِ ترسناکش، دستگیر شود و هم اینکه، از خود می پرسیم قاتل کیست.

خطر لوث شدنِ داستان

اما مشکلِ کار از جایی آغاز می شود که در حال نزدیک شدن به سمت انتهای داستان هستیم؛ در یک چهارم پایانی ماجرا، با پیش کشیده شدن معماهای مختلف، مثل ماجرای مارپیچ ها، همه چیز روندی سریع و نامتمرکز به خود می گیرد. انگار که نویسنده تا یک جایی با آرامش جلو آمده و بعد ناگهان در یک چهارم پایانی داستان، معلوم نیست به چه علتی، چنان شتابی به ماجراها داده که هیچ تمرکزی روی اتفاقات صورت نمی گیرد. ناگهان با میزان زیادی از رویدادها و اِلِمان ها مواجه می شویم که در مربوط کردن آن ها به یکدیگر برای رسیدن به نتیجه دچار مشکل می شویم.

حجم بالای اتفاقات، که همگی در پایان داستان جمع شده اند، ریتم فیلم را دچار اختلال می کند و مهمتر از آن، علاوه بر اینکه موجب برخی گره گشایی های ساده انگارانه، مثل فرارِ بی دردسرِ یکی از دختربچه های ربوده شده از دست مجرم، می گردد، همچنین باعث می شود تا معمای فیلم گنگ و نامفهوم باقی بماند.

دقت کنید به ماجرای مارپیچ ها که ـ ظاهراً ـ کلید اصلی حل معماست اما آنقدر فشرده و کوتاه به آن پرداخته می شود که درباره ی ربطش با داستان اصلی باید کلی فکر کنید تا کلیدی به دست بیاید، و تازه اگر بیاید! یا به عنوان مثالی دیگر، ماجرای کتاب « پیدا کردن مرد نامرئی » را نگاه کنید که به شکل واضحی مشخص نمی شود چه کارکردی دارد: اینکه یکی از مظنونین، یعنی یکی از همان بچه های دزدیده شده توسط خانم و آقای جونز، این کتاب را می خواند و از روی آن تقلید می کند و صحنه های جنایتش را بازسازی می کند، خودش به اندازه ی یک فیلمِ دیگر مصالح دارد تا به آن پرداخته شود اما اینجا، در چند دقیقه ماجرایش حل و فصل می شود و بی کارکرد باقی می ماند. و در این میان البته ابهامات دیگری هم هست: رابطه ی مرگ پدر کِلِر که زندانبان بوده با ماجرای آدم ربایی ها چیست؟ یا آن کشیشی که همسرِ خانم جونز را در زیرزمین خانه اش حبس کرده بود، دقیقاً چه نقشی در ماجرا داشت، و از همه مهتر، سئوال مرکزیِ داستان و آغازکننده ی درام است که پاسخ درست به آن، می توانست فیلم را به رغم ابهامات و گنگی های موجود، سرپا نگه دارد، و آن سئوال این است: بالاخره ماجرای خانواده ی جونز، دقیقاً چیست و چرا بچه ها را می دزدند و جای بچه های خودشان جا می زنند؟ مطمئناً دلیلی که خودِ خانم جونز برای این کارشان می آورد ـ که این کارشان قیام بر علیه خدا بوده و از اینگونه حرف ها ـ عذر بدتر از گناه محسوب می شود و صرفاً یک توجیه است برای سرهم بندی دلیلِ این کارشان. فیلم هر چقدر جذاب آغاز می شود، اما پایانی شتابزده و غیرمنطقی دارد.

ستاره ها: سه و نیم از پنج
unununununununununununununununununununun
نقد فیلم زندانیان - Prisoners (ساخته دنیس ویلنوو در سال 2013)

جذابیت در عین ملالت را می پسندید و یا ملالت در عین جذابیت را؟ می دانم پرسش دشواری است اما به نظر می رسد حکایت پسندیدن یا نپسندیدن "زندانیان"  چیزی از جنس پاسخ به این پرسش باشد. موهبت هایش جذابیت می آفرینند و کمبودهایش ملالت. با این همه اما  به نظر می رسد که پس از برشمردن موهبت ها و کمبودها و بالا و پایین کردنشان  دل آدمی با "زندانیان" صاف می گردد.

اولین موهبت "زندانیان" در ساختن جهان فیلم  آن هم بوسیله ی نمادگرایی بجا و هدفمند  نهفته شده است. مسلما "زندانیان" را می توان از آن دسته آثاری دانست که برای آموزش تحلیل فیلم (خصوصا از منظر نشانه شناسی) بسیار مناسب می باشند. به این نشانه ها توجه کنید : هوایی سرد و گرفته و گاه بارانی و گاه همراه با برف و بوران و گاه مه آلود – درختان خشکیده و برگ های مدفون شده – زمینی پر از گل و لای – سبزه زارهایی که زرد گشته اند – اتاق های کم نور – نور چراغ قوه در میان تاریکی – دود در میان تاریکی – خانه هایی پر سایه – شیشه هایی بخار گرفته – دیوارهای ترک برداشته – حرکت دوربین در امتداد مسیر رودخانه ای متلاطم و... . اگر تمام نشانه های مذکور را در کنار قاب تیره ی دوربین و موسیقی متن مرموز فیلم قرار دهید  آنچه مشاهده خواهید کرد  حکمرانی دنیایی مرموز و مخوف بر "زندانیان" است. از قضا  بخش اعظمی از قدرت فیلم نیز مدیون همین رمز و راز خوفناکش بوده و از همین رو است که تا آخرین دقایق فیلم   مخاطب باید بین الکس و باب تیلور شک کند اما در نهایت  فرد دیگری (هالی جونز) را به عنوان مسبب اصلی حوادث بشناسد و مگر نه اینکه تمام هیبت "زندانیان" باید از پس چنین غافلگیری بربیاید؟ آری ! در چنین فیلمی  مخاطب باید اینگونه مبهوت و متحیر شود و به راستی نمی توان چنین شیوه ای را تقبیح کرد. این "رد گم کردن" از همان نوعی است که سالیان سال در فیلمهایی همچون "زندانیان" تکرار می شود و همین که فیلم مجموعا در اجرای چنین "رد گم کردن"ی موفق بوده  به خودی خود موهبت است.

"زندانیان" دارای هجوی هوشمندانه با وجهی مسئولانه است که موجبات آفرینش انتقاداتی (هرچند کم مایه) را علیه سستی نهادهای قانونی (همچون پلیس) فراهم می آورد. به راستی در "زندانیان" از یک اداره ی پلیس چه می بینیم؟ یک رییس شکم گنده و پشت میز نشین و تعداد انبوهی لوح تقدیر بر روی دیوار (و حتی بر روی میز رییس)  تمام طراحی صحنه ی اتاق رییس را تشکیل می دهند. رییسی که در تمام مقاطع پرونده  از بی تفاوتی معناداری برخوردار بوده و حتی در کورترین مقطع پرونده (خودکشی باب تیلور) تنها مامور وظیفه شناس خود (لوکی) را به تشکیل خانواده (نه از وجه مسئولانه بلکه از وجه تفننی آن) دعوت می کند. واقعا این چگونه اداره ی پلیسی است که به استثنای لوکی  تمام کارکنانش تا این حد بی تفاوتند؟! و متهم تحت بازداشتی همچون باب تیلور به راحتی آب خوردن  (آن هم با اسلحه ی گرم) خودکشی می کند؟! اما این همه (که ممکن است در ظاهر پرداخت هایی ضعیف به نظر بیایند) در واقع هجوهایی هوشمندانه با وجهی مسئولانه هستند که به صورت انتقادی و با شیوه ای بسیار زیرکانه در "زندانیان" نهفته شده اند. از قضا (بخوانید هوشمندی و زیرکی) ماجرا آنجایی حل می شود که لوکی  خود یک تنه (و به دور از سازماندهی های اداره ی پلیس) دست به عملی با وجه قهرمانانه می زند. او از همان ابتدا مامور پلیسی است که در دایره ی سستی و بی تفاوتی پلیس نگنجیده و با عمل فعالانه ی خود از سویی  چهره ای متفاوت از پلیس را به تصویر کشیده و از سویی دیگر  "زندانیان" را از اثری روضه خوان به اثری دارای پیشنهاد تبدیل می کند. پیشنهادی که (هر چند به نحوی ضعیف) در اهمیت انتخاب و عملگرایی فرد و تاثیرناپذیری او از محیط ناصحیح پیرامونی خود  نهفته است.

"زندانیان" بجا و دارای متانت می باشد و خود را از انجام آرتیست بازی ها و شلوغ کاری هایی که ممکن است فیلم را به اثری متشتت (چه در ساحت فیلمنامه و چه در ساحت ساختار) تبدیل کنند  برحذر کرده است. در ساحت فیلمنامه از تم های پس زمینه ای سرگردان و بی ارتباط با قصه ی اصلی فیلم  خبری نبوده و نوعی انسجام مطلبی به چشم می خورد. در ساحت ساختار نیز فیلمساز  به جای استفاده از دوربین روی دست و آفریدن قاب های متحرکی که ممکن است بافت تصویری اثر را دچار خدشه کرده و تمرکز مخاطب را بهم بریزند  از دوربین روی سه پایه و قاب های غالبا ایستایی بهره گرفته که در کنار نحوه ی قاب بندی ها (و قاب تیره و سایر نشانه های اشاره شده در ابتدای یادداشت) و خلق میزانسن های گوناگون (از یک نفره تا سه نفره)  بافت تصویری خاصی به "زندانیان" بخشیده و مخاطب را شش دنگ  محو تماشای "زندانیان" می کند و آنگاه است که موسیقی متن نیز به یاری شتافته و در نتیجه ی تمام اینها  تعلیق های پی در پی آفریده شده تا فیلمی جذاب و دارای کشش (حداقل برای مخاطب عام) خلق شود.

بازی هیو جکمن نیز به جذابیت های فیلم می افزاید. جکمن با ارائه ی چنین بازی درخشانی  نامزدی خود را در گلدن گلوب 2014 تا حد بسیار زیادی قطعی کرده و از گزینه های احتمالی نامزدی در اسکار 2014 نیز به شمار می آید. آنچه او در ابتدای فیلم ارائه می کند  شاید از یک بازی معمولی فراتر نباشد اما با رقم خوردن اولین نقطه عطف فیلم  کار جکمن شروع شده و او خیلی زودتر از آنچه قابل تصور بود  خود را به فیلم تحمیل می کند. کلر داور  از قصه ای که بتوان بوسیله ی آن  مستقیم و بی واسطه  شخصیتش را شناخت  برخوردار نیست. کنش های شخصیتی او نیز تا حد زیادی معین هستند. از این رو  آنچه که به کلر داور بار شخصیتی داده و پرداخت شخصیت او را تکمیل کرده  بدون تردید  بازی هیو جکمن است. از میمیک های صورتش و حس درونی اش گرفته تا فن بیانش و حرکت های حساب شده اش.

با این همه اما  "زندانیان" از کمبودهایی رنج می برد که از جذابیت اثر کاسته و فیلم را به شدت از چهار ستاره شدن  دور می کند. آنچه به عنوان فیلمنامه به تصویر کشیده می شود  توان پوشش کامل فیلمی 150 دقیقه ای را ندارد. زمان های مرده در فیلم  کم نیستند و ریتم اثر تا حد بسیار زیادی نامتوازن (گاه بسیار تند و گاه بسیار کند) است که موجب شده  "زندانیان" برای حداقل بخشی از مخاطبان  خسته کننده و ملال آور به نظر آید. علاوه بر اینها  برخی پرداخت های هسته ی مرکزی فیلم نیز ناقص و دارای حفره است. کودکانی (به عنوان بزرگترین نعمت خالق هستی به بندگانش) ربوده می شوند تا ایمان بندگان به پروردگارشان مفقود شده و به شیاطینی همچون هالی جونز تبدیل شده و جنگی علیه خدا شکل گیرد. اما همین چرایی جنگ علیه خدا  در پرده ای از ابهام باقی می ماند. آیا آنچه در آدم بدهای "زندانیان" مشاهده می کنیم  شیطان پرستی است؟! و آیا مارها و مارپیچ و مانکن های کودک و خون خوک (که اتفاقا در خدمت یکدیگر نیز درنمی آیند) در جهت این مهم (شیطان پرستی) بکار می روند؟! آیا پرداخت شخصیت هالی جونز (که به سبب خصیصه های فیلم  پی بردن به خباثتش  در یک جامپ کات داستانی اتفاق می افتد) می تواند نهادینه شدن چنین جنونی در او را به اثبات برساند؟! از این قبیل سئوالات  می توان نتیجه گرفت که چرایی فیلم به شدت کم پرداخت (و حتی بی پرداخت) است. به بیانی ساده تر  جهان "زندانیان" چگونگی دارد اما چرایی ندارد. "زندانیان" حتی در آنچه "شباهت و تکرار" (یکی از عناصر اثبات چگونگی جهان فیلم) نامیده می شود نیز موفق عمل نکرده و اگر چگونگی جهان فیلم ساخته شده  تماما مدیون نشانه ها و نمادهای مکررش (که در ابتدای یادداشت اشاره شد) است. با این همه  آیا می توان جهانی که چگونگی معلوم و چرایی نامعلومی دارد را جهانی کامل و بی حفره دانست؟! و اگر پاسخ منفی است  آیا زیستن در جهانی حفره دار  با وجود تمام جذابیت هایش  ملال آور نیست؟!

و این تمام "زندانیان" است : مرزی میان جذابیت و ملالت. با این همه  می توان فیلم را دوست داشت. "زندانیان" همچون پازلی می ماند که اگرچه کامل نیست اما حداقل  قطعه هایش از خودش است (درست برعکس "احضار"). "زندانیان" به هر میزان هم که کمبود داشته باشد  حداقل در ساخت  سهل انگاری (همچون "پشت چلچراغ") نکرده و احترام مخاطب را نگه داشته است. اما مسلما انتخاب احتمالی اش توسط اسکار  به معنای پذیرش پسرفتی غیرقابل باور (حداقل نسبت به سال گذشته) است. درست است که در میان فیلمهای امسال دوستش دارم اما مسلما توقع و آرزوی تماشای فیلمهای بهتری را نیز دارم (فیلمهایی که جذابیت و ملالت توامان تولید نکنند). آیا توقع بیجایی دارم؟! آیا به آرزویم می رسم؟!
unununununununununununununununununununun



ایا دردردسرهی اضیم 3درهال ساخت هست . دره انتقام فیلم . دانلود فیلم آرواره ها 2 . بازیگرسریال اشکها ولبخندها . بازیگران سینمایی مترو ساخت روسیه . آهنگی که صدا و سیمای ایران توی فیلم هرگز رهایم نکن پخش کرد . مادر ساحل بکرانی . عکسهای از لیفو زنی که سینمایی ویکی و مردان پرزور . شهرزاد و فرهاد بهم میرسن دوباره قسمت 22 . ﺑﺰﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺭﯾﺰﻭﻧﺎ . بیوگرافی ساحل بکرانی . بازیگران فیلم ویکی و مردان پر زور . فیلم سینمایی عملیات سحرگاهی . ساحل بکرانی فرزند کیست . نام بازیگرزن لیفودرفیلم ویکی ومردان پرزور . ویکی و مردان پر زور . فصل دوم امپراطور دریا . فیلم هندی مسیر نو . سریال های نوروز 1395 . بازیگران فیلم عملیات سحرگاهی

فیلم گمگشته ساخته پل توماس آندرسون

گمگشته
2012 آمریکا
The Master

Dir:Paul Thomas Anderson


استاد
فیلم محصول سال 2012
استاد فیلمی در ژانر درام و ساخته کارگردان آمریکایی پل تامس اندرسن است. در این فیلم واکین فینیکس، فیلیپ سیمور هافمن و امی آدامز نقش آفرینی کرده‌اند.
تاریخ اکران: ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ م. (آمریکا)
کارگردان: پل توماس اندرسن
آهنگ‌ساز: جانی گرینوود
فیلم‌نامه: پل توماس اندرسن
بودجه: ۳۵ میلیون دلار آمریکا
بازیگران
واکین فینیکس
فیلیپ سیمور هافمن
امی آدامز
رامی ملک



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم گمگشته ساخته پل توماس آندرسون برای ما بنویسید و بفرستید.



استاد (فیلم ۲۰۱۲)
کارگردان     پل تامس اندرسن
نویسنده     پل تامس اندرسن
بازیگران     واکین فینیکس
فیلیپ سیمور هافمن
امی آدامز
امبر چایلدرز
موسیقی     جانی گرینوود
فیلم‌برداری     میهایی مالامر جونیور
توزیع‌کننده     واینستین کمپانی
تاریخ‌های انتشار
   

    ۱ سپتامبر ۲۰۱۲ (Venice Film Festival)
    ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ (ایالات متحده)

مدت زمان
    ۱۳۷ دقیقه
کشور     ایالات متحده آمریکا
هزینهٔ فیلم     ۳۵٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار آمریکا

استاد[۱] (به انگلیسی: The Master) فیلمی در ژانر درام و ساخته کارگردان آمریکایی پل تامس اندرسن است. در این فیلم واکین فینیکس، فیلیپ سیمور هافمن و امی آدامز نقش آفرینی کرده‌اند.

داستان فیلم دارای تشابهات بسیاری به فرقه ساینتولوژی می‌باشد به خصوص شخصیت اصلی داستان که شباهتهایی با ال. ران هابارد موسس ساینتولوژی دارد.

موسیقی فیلم نیز ساخت جانی گرینوود از نوازندگان گروه راک ریدیوهد می‌باشد که قبلاً در فیلم خون به پا خواهد شد هم با اندرسن همکاری کرده بود.

جوایز و افتخارات

هر سه بازیگر اصلی این فیلم (فینیکس، هافمن، آدامز) در جوایز اسکار ۸۵ام نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بودند اما هیچ‌یک برندهٔ این جایزه نشدند.
unununununununununununununununununununun
کارگردان : Paul Thomas Anderson http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/TheMaster2012Poster.jpg

نویسنده : Paul Thomas Anderson

بازیگران: Philip Seymour Hoffman, Joaquin Phoenix ، Amy Adams

خلاصه داستان :

یک سرباز نیروی دریایی آمریکا در زمان جنگ جهانی دوم به دلیل نداشتن ثبات روانی و اخلاقی به خانه باز گردانده می شود. او در خانه نیز با دردسر های زیادی روبرو می شود تا آنکه با فردی جنتلمن آشنا می شود که به نظر می آید ..

   

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/TheMaster2012Poster.jpg

تاد مک کارتی - هالیوود ریپورتر (امتیاز 4 از 4)------- نقد فیلم

فیلم «مرشد/ استاد/ The Master» ساخته ی «پاول توماس اندرسون/Paul Thomas Anderson» به راستی که استادانه ساخته شده و در عین حال مخاطب را شیفته و متحیر می کند. اما تا زمانی که این فیلم دیده می شود و مردم درباره اش صحبت می کنند، در این باره که فیلم توانسته باشد قسمت های بی شمار بی نظیر خود را به شکلی مناسب جمع بندی کند، بحث های زیادی در می گیرد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.40.59%20PM.jpeg«مرشد» که پس از پنج سال اولین ساخته ی کارگردان/نویسنده ی آن پل توماس اندرسون(کارگردان فیلم خون به پا خواهد شد) است، بررسی ملتهبانه ای از شخصیت یک سرباز بازنشسته نیروی دریایی با خلقی پریشان و خشن، تصویری گزینشی از آمریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، ویترینی برای به نمایش گذاشتن دو نقش آفرینی بی نظیر و سرزمینی برای گشت و گذار سینمادوستان است.

اما چیزی که این فیلم نیست، کالبد شکافی و یا افشاگری درباره ی فرقه ی ساینتولوژی* است، حتی با اینکه تقریباً تمام شخصیت ها در یک فرقه ی بحث برانگیز عضو هستند. حتی دوره ی پیش از اکران فیلم هم اتفاقات نامعمولی را شاهد بود، زیرا وقتی کمپانی وینشتاین تاریخ اکران را تا 21 سپتامبر عقب انداخت، پیش از مراسم گشایش جهانی فیلم در جشنواره ی فیلم ونیس، در سراسر کشور اکران های محدود و غافلگیرانه ای برای فیلم ترتیب داده شد. حتی سالن های سینمایی که قرار است این فیلم را نمایش دهند به دلیل فرمت 70 میلی متری فیلم که بیشتر تصاویر به این شکل ضبط شده اند، موضوع بحث محفل های سینمایی هستند.

گمان می رود موقعیت تجاری فیلم همان مسیر معمول سایر آثار این کارگردان را طی کند. با وجود هواداران وفادار و مشتاق کارگردان، و حمایت مستحکم اکثریت (اگر نگوئیم تمام) منتقدین، این فیلم برای مخاطبان جدی سینما به یک فیلم حتماً دیدنی تبدیل می شود و میزان استقبال در میان کلیت مخاطبان به جوایز فیلم بستگی دارد. با اینحال، کسب موفقیت در گیشه و میان عموم، برای این فیلم در مقایسه با فیلم قبلی اندرسون کار سخت تری ست.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.37.17%20PM.jpegدر فیلمی که لبریز از ویژگی های خاص است اما در عین حال تحیر و سرگشتگی در تک تک صحنه های آن به چشم می خورد، دو خصوصیت هستند که بیشتر به چشم می آیند: اول، استفاده ی فوق العاده و بی نظیر از تکنیک های سینمایی که به تنهایی کافی است تا کاری کند حتی یک سینماگر خبره در کل طول فیلم از شدت هیجان به در لبه ی صندلی اش بنشیند، و دوم، تصویر شگفت انگیزی که «خواکین فونیکس/Joaquin Phoenix» و «فیلیپ سیمور هافمن/Philip Seymour Hoffman» از دو شخصیت کاملاً متضاد ارائه می دهند. یکی از آنها آدم سرگردان و بی سوادی ست که هیچ چیز از زندگی نمی داند، و دیگری یک به ظاهر روشنفکر متقلب و کلاهبردار است که ادعا می کند پاسخ تمامی سؤالات بشر نزد اوست. آنها کم کم اهمیت بسیار زیادی برای یکدیگر پیدا می کنند و در آخر، تأثیری عجیب، فراموش شدنی، و یکسان و مشترک دارند. سبک قدرت گرایانه، فضای وهم آلود و شخصیت های اصلی نامطبوع فیلم، یادآور اثر قبلی اندرسون «خون به پا خواهد شد/There Will Be Blood» هستند و این خویشاوندی و نزدیکی با موسیقی متن جسورانه و گهگاه ناهماهنگ فیلم که اینجا هم توسط «جانی گرینوود/ Jonny Greenwood» ساخته شده، شدت بیشتری پیدا می کند.

بیست دقیقه ی ابتدایی فیلم صرف مشاهده ی رفتار منحرفانه و غیر قابل پیش بینی یک ملوان به نام فردی کوئل (فونیکس) می شود. رفتارهای ناهنجار و لذت طلبانه ی فردی در ساحل اقیانوس آرام باعث شده او کمی خل وضع و دارای عقده های جنسی به نظر برسد، و همین امر باعث می شود در انتهای جنگ جهانی دوم هنگام انفصال از خدمت تشخیص پزشک مربوطه این باشد که او دچار یک «شرایط عصبی» است. و بعد از آن او به عنوان یک عکاس در یک مجتمع تجاری جذاب و سرگرم کننده مشغول به کار می شود.

فردی آنقدر جذابیت دارد تا بتواند زنهای زیبایی را که به عنوان مدل عکاسی نزد او می آیند اغوا کند، اما در عین حال بیش از حد تندخو و کم طاقت است و به یکی از مشتریان مرد توهین می کند و اخراج می شود. کل این میان پرده که در فروشگاه می گذرد یکی از زیباترین صحنه های کارگردانی شده در سینماست که شاید هرکسی آرزوی دیدنش را داشته باشد.

اما اولین چیزی که باید به آن اشاره کنیم این است که فونیکس به طرزی رعب آور و با شدت تمام به اعماق این شخصیت نامتعادل که نقش آن را بر عهده دارد نفوذ کرده است. علاوه بر استفاده از چشمانش به شکلی که می تواند هم مرموز و هم مبارزه طلبانه باشد، فونیکس دهانش را به یک سمت کج می کند که در ترکیب با زخم روی لب بالایی اش اثری غریب بر روی مخاطب می گذارد و با حالتی حاکی از عدم اطمینان خم می شود تا وجود فیزیکی اش عجیب و مرموز به نظر برسد.

یکی از چیزهایی که موجب شهرت فردی شده ، نوشیدنی کاکتیل درجه یکی ست که معلوم نیست روش درست کردن آن را از کجا آموخته است. اما وقتی سرِ کار بعدی اش بر سر زمین، این نوشیدنی موجب مرگ یکی از کارگران مهاجر هم رسته اش می شود، فردی فوراً به سن فرانسیسکو فرار می کند، جایی که دزدکی وارد یک کشتی مجلل می شود که یک میهمانی در آن جریان دارد و در این سرنوشت نظاره گر اوست. یک بار دیگر،جلوه های بصری اندرسون نفس گیر و فوق العاده هستند، نورپردازی کشتی به شکلی ست که مانند یک پناهگاه غیرقابل مقاومت می ماند و مسیر گذر آن از زیر پل گلدن گیت تصویری فراموش نشدنی و عاشقانه از یک سفر دریایی رؤیایی ست.

همین طور که کشتی از کانال پاناما راهی نیویورک می شود، میزبان سفر، لنکستر داد (هافمن) که فوق العاده شمرده و با صلابت حرف می زند، فوراً متوجه می شود که که فردی شخصی لات و بی سر و پاست اما با اینحال مقدم این مسافر قاچاق را در کشتی گرامی می شمارد. این کار هم به خاطر کاکتیل های بی نظیر اوست (مشخص می شود عنصر مرموز آن رقیق کننده ی رنگ نقاشی بوده است) و علاوه بر آن، بدون شک به دلیل چالش و مبارزه ای که داد پیش روی خود می بیند: شفا دادن این ولگرد. زیرا به راه راست هدایت کردن انسان ها هدف اصلی این تشکیلات شبه مرموز برای رشد شخصیت است که «جنبش» نامیده می شود و داد هم رهبری آن را بر عهده درد. داد می گوید: "تو گمراه شده ای، تو از راه راست منحرف شده ای."
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/0/08/TheMaster2012Poster.jpg/220px-TheMaster2012Poster.jpg

بعد از این چند جلسه ی پرتنش و سختگیرانه ی ثبت سوابق تشکیل می شود که در آنها داد سوژه ی خود را بازجویی می کند، مکرراً و به سرعت همان سؤال را تکرار می کند تا درباره ی موضوعات فوق العاده مهم، پاسخ های کاملاً صادقانه دریافت کند. گویا این روش در جلسات استماع فرقه ی ساینتولوژی هم به همین شکل است، و از نظر قواعد دراماتیک، این صحنه ها هم به دلیل تأثیر غریزی تغییر و تحولات و هم حالت مکاشفه آمیزشان فوق العاده تأثیر گذار هستند.


این سفر دریایی در اصل جشن عروسی روی قایقی است که برای دختر داد، سوزان (آمبیر چیلدرز/ Ambyr Childers) و داماد جدید خانواده کلارک (رمی مالک/ Rami Malek) برگزار شده، به همین دلیل افراد زیادی از اقوام و خانواده در کشتی حضور دارند و از همه مهم تر همسر داد، مری سو (ایمی آدامز/ Amy Adams) که به همه چیز واقف است، پسر تقریباً شبیه اش وال (جسی پلمونز/ Jesse Plemons) و محرم ترین اعضای جنبش. بعداً، در یک گردهمایی مجلل در منهتن، داد عقاید خود را به تفصیل شرح می دهد و می گوید انسان حیوان نیست، و همه ی ما پیش از این روی زمین زندگی کرده ایم و با تمرین های مناسب، انسان ها می توانند وجود خود را از «تمامی انگیزه های منفی و شرارت بار» تطهیر کنند.

فردی که مانند یک توله سگ مطیع و مبتلا به بیماری هاری ست، با کوشش بسیار سعی می کند دستیابی به وعده ی نهایی را امتحان کند. هنگامی که وال، موقع گفتگو درباره ی آموزه های پدرش، در نهایت حیرت فردی به او اعتماد می کند و می گوید: "او این چیزها را همینطور که پیش می رود از خودش درمی آورد"، فردی کنترل خود را از دست می دهد و با خشمی دیوانه وار به چند مأمور پلیس حمله می کند. این موضوع باعث می شود همسر داد که همیشه حواسش به همه چیز هست هشدار بدهد: "او مایه ی آبرو ریزی ما خواهد شد."

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.37.26%20PM.jpegاما بعد از پی ریختن یک ساعت فیلم با ترکیبی از صحنه های پرانرژی و پویا، مکالمات پرشور، رودررویی های تحریک کننده و تصاویر اندک شبه سورئال (مانند نشان دادن تمامی زن های حاضر در گردهمایی اجتماعی با اندامی کاملاً برهنه) فیلم «مرشد» از نظر ساختار نمایشی به ثبات می رسد. درست است که این ثبات در جایگاهی رفیع صورت می گیرد اما با این وجود باعث می شود راهی که پیش روست بیش از حد مسطح و یکنواخت بشود، درست مانند زمین های وسیع بیابانی که در آنها داد، فردی را برای یک مسابقه ی موتورسیکلت رانی عجیب به مبارزه می طلبد که آن هم مانند خود فیلم بدون نتیجه ای مشخص به پایان می رسد.

هنگامی که این دو مرد به شخصیت حقیقی یکدیگر پی می برند، فیلم ضربان متقاعد کننده ای می گیرد: فردی متوجه می شود که داد کلاهبردار است، و مرد میانسال تر متوجه می شود که این جوان تنها می تواند موجب ضرر و زیان جنبش شود، با توجه به آنچه تا بدین جا کار شده بود، این نقطه بایستی پایان ماجرا می بود. اما فیلم باز هم پیش می رود، در مسیری که نمی شود گفت جذاب نیست اما تأثیر آن کمتر متقاعد کننده است، به سمت صحنه ی پایانی که به نظر شایستگی این را ندارد که نقطه ی آخر آن همه لحظات فوق العاده ی پیش از خود باشد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.36.56%20PM.jpegدرباره ی ساینتولوژی باید گفت که جنبه های مشخصی از جنبش آمادگی دارد تا با «ل. ران. هوبارد/L. Ron Hubbard» و آفریده ی او مقایسه شود: تسلسل مراحل، همیشه در حرکت بودن و زندگی در یک قایق، نوشته های نیرومند و تأثیرگذار رهبر فرقه، دوره ی زمانی مربوط به اواسط قرن بیستم، اشاراتی به سفر در زمان و عناصری از این دست. با این وجود، بیشتر این خصوصیات در مورد دیگر برنامه های دوران مدرن که برای کمک به خود به وجود آمده اند نیز صدق می کنند، و اگر اندرسون واقعاً قصد داشت به واکاوی دوران اولیه ی تشکیل فرقه ی ساینتولوژی بپردازد، می توانست فیلمی بسیار پرمایه تر بسازد، به خصوص با وجود آن همه نیرنگ های جنسی، گرفتاری های قانونی، دروغ های گستاخانه و اغراق هایی که همگی جزئی از گذشته ی این تشکیلات هستند. اگر این فیلم اشاره ای هم به ساینتولوژی داشته، به هیچ وجه آن را تا حدی که درخور آن است، سرزنش نکرده است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.41.22%20PM.jpegشاید به اصطلاح بازنشستگی چهار ساله ی فونیکس ارزشش را داشت، زیرا او تا به حال در هیچ یک از نقش هایش قدرت، رمزآمیزی و غیرقابل پیش بینی بودن خطرناکی را که اینجا در نقش فردی، مردی که هنوز از نظر عاطفی به کمال نرسیده است، نشان نداده بود. حتی دیدن این مرد باعث اضطراب تماشاگران می شود، به خصوص زنان، که شامه ی قوی شان زودتر از بقیه خطر را احساس می کند. بنابراین واقعاً تأثیرگذار است که او و اندرسون توانسته اند با شخصیتی چنین کهنه و بی کس، کاری به این پیچیدگی انجام دهند.

بر خلاف آن، لنکستر داد (مهم نیست که چقدر عاشق حقه بازی باشد) یک آدم خردمند و قانع کننده است و از صمیم قلب بخشنده است و دوست دارد هر چه دارد (خانه اش، میهمان نوازی اش، باور هایش) با دیگران قسمت کند، حتی اگر یک نفت فروش حقه باز و اهل فلسفه باشد. تمرکز هافمن در ایفای نقش زیرکانه است، و با جذابیت تمام نظریه های بی شمار شخصیت را بشارت می دهد، گاهی اوقات هنگامی که از شدت سرخوشی عرق می ریزد و چهره اش سرخ شده و باقی اوقات به عنوان انسانی که قادر است الهام بخش طرفداران وفادار بی شماری باشد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.42.42%20PM.jpegاگر آدامز را به عنوان شخصیت زن مهم داستان در نظر بگیریم، می بینیم که در ابتدا به نظر می رسد که محدود شده است و نقش دون پایه ی خود به عنوان همسر مطیع و فرمانبرداری را به انجام می رساند که از سر وظیفه در هیچ کاری دخالت نمی کند. اما او متوجه همه چیز هست و همیشه هم هنگامی که به کمک او نیاز است، وارد عمل می شود (رابطه ی جنسی به شدت غیر منتظره ای که برای کاهش اضطراب و فشار، میان زن و شوهر اتفاق می افتد نیز از این دست اقدامات اوست). آدامز موفق نمی شود نقش خود را به خوبی انجام دهد و تأثیرگذاری لازم را ندارد.

از نظر جلوه های بصری فیلم «مرشد» نیروبخش، جلوه گر و تا حدی بیش از حد حساس کننده است. عناصر تصویری مانند دریا و اقیانوس، رنگ پوست های مختلف، پارچه های به کار رفته در لباس ها و نور اولیه ی غروب، با طراوت تمام به وسیله ی سلولوید 70 میلی متری چندبرابر جلوه پیدا کرده اند و مهارت و استادی اندرسون و فیلمبردار اثر «میهای مالایماره جونیور/ Mihai Malaimareh Jr» (او تصویر برداری سه فیلم از فرانسیس فورد کاپولا را هم بر عهده داشته است) در تک تک این صحنه ها پیداست. از هر لحاظ که نگاه کنیم، این فیلم یک ضیافت بصری ست.

در ضمن این اولین فیلمی است که اندرسون با فیلمبرداری به جز «رابرت السویت/Robert Elswit» کار کرده است، زیرا موقع ساخت این فیلم او درگیر پروژه ی «میراث بورن/The Bourne Legacy» بود.

همانطور که «مرشد»، یک فیلم افسانه ای به سبک معمول نیست که لوکیشن های عظیم و قدمت تاریخی داشته باشد و از فرمت واید اسکرین/صفحه ی نمایش گسترده نیز استفاده نکرده است، کمی تعجب آور است که بعد از فیلم «Far and Away» ساخته ی ران هاوارد محصول 1992، این فیلم، از میان همه ی فیلم های دیگر، اولین فیلم داستانی آمریکایی ست کاملاً به شیوه ی 90 میلی متری تصویر برداری شده است (مشخصاً به سبک پاناویژن سیستم 65) .

به دلیل کنار گذاشته شدن اساسی این فرمت فوق العاده، کمپانی وینشنتاین سختی های زیادی کشیده اند تا بتوانند حتی در شهرهای بزرگ سالن های سینمایی با تجهیزات مناسب پیدا کنند تا فیلم را با خصوصیت دلخواه کارگردان نمایش دهند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/the-master/Screen%20Shot%202012-09-16%20at%209.41.31%20PM.jpegکار در تمام بخش های تولید به یک اندازه سخت و طاقت فرساست، به ویژه طراحی تولید متنوع فیلم که توسط «دیوید کرنک» و «جک فیسک» انجام شده، لباس های باظرافت طراحی شده ی «مارک بریجز» و تدوین جسورانه ی «لزلی جونز» و «پیتر مک نالتی».

«جانی گرینوود» که موسیقی متنی که برای فیلم «خون به پا خواهد شد» ساخت به شدت متهورانه و تأثیر گذار بود، موسیقی رعب آور و وهم انگیز مستقلی برای این فیلم ساخته است که اندرسون اجازه می دهد به شیوه ای غیرمعمول صحنه ها را در بر بگیرد و این نوع سازش با موسیقی در برخی لحظات حمایتگر فضای فیلم است و در سایر نقاط مانند یک آوای چند صدایی نامأنوس عمل می کند. مانند تمام چیز های دیگری که به این فیلم مربوط هستند، این موسیقی هم به شدت ویژه و خاص است و کاملاً خارج از حیطه ی معمول قرار می گیرد.

* ساینتولوژی: ساینتولوژی مجموعهای از تعالیم است که ال ران هابارد نویسنده داستانهای علمی تخیلی آن را توسعه بخشید. ساینتولوژی این عقیده را تقویت مینماید که انسانها ارواحی فناناپذیرند که اتصال با اصل خود را گم کردهاند. در این راستا انسان میبایست با هوشیاری کامل تمامی تجربههای تلخ زندگی خود را مرور کرده و به یاد آورد تا از آنها گذر کرده به سرچشمهٔ حیاتی خود نزدیک تر گردد.

مترجم: الهام بای

اختصاصی نقد فارسی
unununununununununununununununununununun



خبر خاصی نیست نقد . نقد فریدون اسرایی در شب کوک . سایت برنامه کلاکت . برنامه های نوروز 1395 . نقد مرحله دوم شب کوک . نقد شب کوک . هادی دمیرچی . دانلود فیلم اسپارتکوس قدیمی 1950 . فیلم چشمها آنخن هندی ویکی پدیا . دانلود فیلم ویکی ومردان پر زور . داستان کوتاه مکافات جمشید صفری . بازیگران ویکی و مردان پر زور . مادر ویکی در فیلم ویکی و مردان پرزور . فیلمسو . ساحل بکرانی فرزند کیست . عکس پدر و مادر ساحل بکرانی . فیلم داستان عوضی مشرقی . مشرقی های فیلم های جیرانی . سونیا پوریامین . بازیگران فیلم تغییر برنامه ها . سنگ پا سیروس مقدم . صوپ ویر . دانلود فیلم فوران عظیم . بازیگران فیلم ویکی و مردان پر زور . پدرومادرساحل بکرانی


فیلم راهنما ساخته نیلز گوپ

راهنما
1987 آمریکا
Pathfinder

Dir:Nils Gaup


Pathfinder (1987 film)

کارگردان    نیلز گوپ
تهیه کننده    John M. Jacobsen
نویسنده    نیلز گوپ

ستارگان   
میکل گوپ
اینگر آتسی
نیلز آتسی
نیلز آسلاک والکیپا
سارا ماریت گوپ
هلگی اسکولاسون

برای دیدن عکس های بازیگران نام های انگلیسی آن ها را در گوگل سرچ کنید:
Mikkel Gaup
Inger Utsi
Nils Utsi
Nils-Aslak Valkeapää
Sara Marit Gaup
Helgi Skulason

آهنگساز    Nils-Aslak Valkeapää
Marius Müller
Kjetil Bjerkestrand
فیلمبردار    Erling Thurmann-Andersen
Distributed by     Carolco Pictures (United States)
تاریخ انتشار
    1987
مدت زمان فیلم
    86 minutes
کشور    Norway
زبان    Northern Sami



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم راهنما ساخته نیلز گوپ برای ما بنویسید و بفرستید.




Pathfinder (original title in Sami: Ofelaš and in Norwegian: Veiviseren) is a 1987 Norwegian action-adventure film written and directed by Nils Gaup. The film is based on an old Sami legend.

It was the first full-length film in Sami, and it was nominated for the Academy Award for Best Foreign Language Film in 1988.[1] Nils-Aslak Valkeapää played one of the parts as well as writing the music to the film, together with Kjetil Bjerkestrand and Marius Müller.

The film inspired an English-language remake in 2007, although it is an action adventure set in North America that bears little resemblance to the original.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/9/96/Veiviseren.jpg/220px-Veiviseren.jpg
داستان فیلم

In Finnmark around AD 1000, a young Sami named Aigin comes home from hunting to find his family massacred by the Chudes. He flees to a place where he can find friends and relatives, and is chased by the Chudes. He is wounded but makes his way to a community of other Samis who live some distance away. Upon reaching the others, Aigin's wound is treated by the shaman of the group. He gets into a debate with them about how to face the Chude attackers: some argue for meeting them in battle, while others maintain they should all run away toward the coast. Aigin and some of the other hunters remain to meet the Chudes, while the remainder of the group flee. The hunters, except Aigin, who hides, are quickly killed by the numerically superior Chudes, but one of the men, the old shaman-leader is kept alive and tortured. To prevent the torture Aigin reveals himself and offers to act as a Pathfinder for the Chudes to the coastal settlement where a large number of Samis live.

But Aigin has a plan in mind. He cannot overpower the Chudes, but he can trick them. Leading the Chudes across mountainous terrain, Aigin lures the Chudes into a steep area where they are all forced to tie themselves together with ropes for security. Aigin unties himself and flees, leading the Chudes over a cliff where several of them fall to their deaths when the leaders cut the ropes to save themselves. An avalanche takes most of the Chudes, and the few surviving men give up the pursuit, ensuring Aigin has effectively saved his people. He becomes the new Pathfinder (shaman-leader) of the Sami group by virtue of his wisdom and bravery.

تولید

Most of the scenes were shot in Finnmarksvidda, in temperatures as low as –47°C. This presented unique difficulties with the cast, crew, and camera equipment in the harsh cold. Most of the cast were Sami, and were used to the cold, but several of the stuntmen refused to work under such conditions.
unununununununununununununununununununun


نام بازیگر دختر فیلم ویکی و مردان ور زور . نقدفیلم یک تکه نان . بیوگرافی ساحل بکرانی . خبرخاص نیست . فیلم بیداری . فیلم دره انتقام . دانلود فیلم ویکی و مردان پرزور . فیلم.سوپراستار . لینک کانال چای شیرین . آهنگ شروع کارتون باباسمور . دانلود فیلم the quize show scandel  . درباره ی انیمیشن پاندای کونگ فوکار . دانلود فیلم مین ماشین جیسون استاتهام . دانلود اهنگ تو از ÷یشم بری شمعدونی ها . خانم اینگلز خانه کوچک . سریال خانه کوچک . ایو مونتان . بیوگرافی کامل تاکرو ساتو . عکس های ا ومتشکرم . سینمایی ویکی ومردان پرزور . فیلم دره انتفام . کانال تلگرامی جملات بزرگان . بیوگرافی ساحل بکرانی . علی قوی تن . ساحل بکرانی و پدر و مادرش

فیلم بوسیدن روی ماه ساخته همایون اسعدیان

بوسیدن روی ماه
1390 ایران

همایون اسعدیان


کارگردان: همایون اسعدیان | موضوع: اجتماعی

مدت زمان: 90 دقیقه | سال تولید: 1390

خلاصه داستان:
احترام السادات و فروغ خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند بیش از بیست سال است که در انتظار فرزندانشان هستند…

بازیگران:
شیرین یزدان بخش، رابعه مدنی، مسعود رایگان، صابر ابر، شیدا خلق، شاهرخ فروتنیان، شبنم مقدمی، حسن نجاریان، لیدا عباسی، محم کارت، سعید پور صمیمی
http://www.iranfilm.tv/wp-content/uploads/2015/02/82.jpg
نام فیلم : بوسیدن روی ماه
ژانر : اجتماعی
کارگردان : همایون اسعدیان
بازیگران : شیرین یزدان بخش ، رابعه مدنی ، مسعود رایگان ، صابر ابر ، شیدا خلق ، شاهرخ فروتنیان ، شبنم مقدمی ، حسن نجاریان ، لیدا عباسی
سال تولید : 1390
زمان : 100 دقیقه
کیفیت : عالی
خلاصه داستان : احترام السادات و فروغ خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند بیش از بیست سال است که در انتظار فرزندانشان هستند …
unununununununununununununununununununun
ژانر:
اجتماعی
سال تولید
1390
محصول کشور
ایران
مدت زمان
95 دقیقه
کیفیت
خیلی خوب
مخاطب
همه رده سنی
کارگردان
همایون اسعدیان
بازیگران
مسعود رایگان/صابر ابر/شبنم مقدمی/ لیدا عباسی/امیر حسین رستمی
خلاصه:    

در بوسیدن روی ماه داستان دو دوست قدیمی را میبینیم که در همسایگی هم زندگی میکنند و هردو پسرانشان را در راه ایران داده اند هیچ اثری ازشان باقی نمانده است این در حالی است که یکی از ان دو دوست از بیماری سختی رنج میبرد که پزشکان از او قطع امید کرده اند و ناگهان باقی مانده جنازه یکی از پسران کشف میشود و این جان تازه ایست برای مادر و..
unununununununununununununununununununun
«بوسیدن روی ماه»؛ قصه ای که از دست می رود
انتظار از همایون اسعدیان بیشتر از این بود؛

«بوسیدن روی ماه» به لحاظ ایده اولیه که مروری بر زندگی دو مادر داغدار است اثر محترمی است اما ای کاش اسعدیان میکوشید با پرداخت بیشتر این ایده، زمینه تولید یک فیلم جذاب را فراهم کند.

بوسیدن روی ماه

ساخته همایون اسعدیان در شرایطی به کاخ جشنواره رسید که بسیاری از مشتاقان فیلم قبلی این سینماگر منتظر بودند اتفاق تازه ای را در اثر جدید او به چشم ببینند اما متاسفانه «بوسیدن روی ماه» به لحاظ داستانی در مرتبه ای پایین تر از «طلا و مس» قرار دارد و به لحاظ ساختاری هم چیز تازه ای برای عرضه ندارد.

داستان فیلم تازه اسعدیان درباره دو پیرزن است که هر دوی آنها یکی از پسران خود را در خلال جنگ از دست داده اند اما هر دو پسر مفقودالاثر شده اند و مادران این دو کارشان این شده که همچنان در انتظار بازگشت این دو باشند. در ادامه حتمی شدن شهادت یکی از دو پسر سبب ساز آن میشود که مادر این پسر برای کمک به دوست قدیمی اش تظاهر کند آن که شهادتش حتمی است پسر دوستش است نه پسر خودش!

همین تصمیم به تظاهر و تکرار آن به بهانه های مختلف است که بنا است بخش عمده ای از بار دراماتیک فیلم را به خود اختصاص دهد اما از آنجا که حتی دلایل کاراکتری که این تصمیم را میگیرد هم منطقی نیست مخاطب نمیتواند به لحاظ سیر عقلانی «بوسیدن روی ماه» را اثری موجه بداند.

داستان فیلم تازه اسعدیان درباره دو پیرزن است که هر دوی آنها یکی از پسران خود را در خلال جنگ از دست داده اند اما هر دو پسر مفقودالاثر شده اند و مادران این دو کارشان این شده که همچنان در انتظار بازگشت این دو باشند.

تصویربرداری «بوسیدن روی ماه»، نحوه تقطیع نماها و حتی موزیک متنی که برای آن ساخته شده هم دقیقا بر مدار این تکرار پیش میرود. به عنوان مثال قابهایی که از خانه کاراکترهای اصلی فیلم می بینیم به شدت شبیه به هم هستند. کافی است دقت کنیم بر نمایی که بارها از حیاط خانه گرفته میشود یا نماهایی که از دفتر محل کار اداره امور ایثارگران گرفته شده!
بوسیدن روی ماه

 فیلم قرار بوده مروری داشته باشد بر زندگی خانواده هایی که فرزندان مفقودالاثر دارند اما این مرور در حد اشارات بسیار اندکی است یعنی اسعدیان اصلا دلیلی بر این ندیده که برای کمک به بار دراماتیک فیلمش هم که شده درباره شخصیتهایی از داستان که مفقودالاثر شده اند، اطلاعات جامعی را برای مخاطب روایت کند و به جای آن تا کوشیده بر تصمیم یکی از مادران که دوست دارد شهادت فرزند را کتمان کند، تاکید کرده.

«بوسیدن روی ماه» به لحاظ ایده اولیه که مروری بر زندگی دو مادر داغدار است اثر محترمی است اما ای کاش اسعدیان که سابقه تهیه درامی پر افت و خیز نظیر «سعادت آباد» را دارد میکوشید با پرداخت بیشتر این ایده، زمینه تولید یک فیلم جذاب را فراهم کند.
unununununununununununununununununununun
نقد فیلم بوسیدن روی ماه

تقدس زدایی مقدس

یک فیلم بی ادعا و گرم و صمیمی از کارگردان طلا و مس که به روایت بی آلایش قصه ای انسانی و ساده پرداخته و موفق هم بوده است. همایون اسعدیان در همکاری دوباره اش با منوچهر محمدی روزهای پایانی زندگی مادر شهیدی (احترام) را به تصویر می کشد که درگیر ایثاری دوباره است و می خواهد پس از بیست سال بدن پسر شهیدش را برای دلخوشی دوست این سالهایش فروغ، هدیه کند تا شاید اینگونه بتواند دل او را شاد کرده و با خیالی آسوده به سوی مرگ بدرقه اش کند.

با اینکه این فیلم در روند فیلمسازی اسعدیان نقطه ی اوج محسوب نشده و ادامه همان فضای اثر قبلی اوست و حتی بی رمق تر از آن از حیث داستان، اما مفهومی بلند، تازه و امروزی را در خود دارد. تاکیدی بر فاصله ی نسل حاضر با انسان های چند دهه پیش که در همین کوچه و خیابان های شهر زندگی می کرده اند. انسان هایی با اخلاق، از خود گذشته، صمیمی و ایثارگر که امروز تنفس برایشان سخت شده و با این زمانه جور در نمی آیند. آدم هایی که روحیه انسان دوستی شان باعث می شد حتی از مهندسان جوان در حال کار فراموش نکنند و به فکر آب و غذایشان باشند، نوع دوستی برایشان ارزش بود و تحمل دیدن تصادف و دعوا را ندارند و حداقل به راحتی از کنارش نمی گذرند. اما اکنون در تقابل با انسان هایی منفعت طلب، مصلحت اندیش و از اخلاق به دور قرار گرفته اند که فقط به خود فکر می کنند و بس. خیلی از مفاهیمی که روزگاری ارزش بوده امروز برایشان اهمیتی ندارد و یا کسی نیست آگاهشان کند و بیدارشان سازد.

"بوسیدن روی ماه" این تغییر شرایط را با سکانس های مختلف بارها به بیننده گوشزد می کند. آقای فیض(با بازی صابر ابر) مسئول ستاد مفقودین برای اشیاء باقیمانده از شهید حرمت و هویتی قائل نیست و تصمیم احترام (با بازی شیرین یزدان بخش) مادر حسین را برای تعویض شهدا، بچه گانه و احمقانه می داند و یا همسر شهیدی را که برای یافتن بدن عزیزش از او التماس می کند، تهدید به دستگیری و آبروریزی می کند و در عوض تا دلتان بخواهد فرافکنی کرده و کارها را به آقای فومنی کارمند زیر دستش ارجاع می دهد.

جالب آنکه برخی از مخاطبان فیلم، شخصیت این جوان عصبانی و تازه به دوران رسیده را به چهره حکومت و نظام الحاق کرده اند به بهانه تصویر امام و رهبری که بر روی دیوار اتاقش نصب شده است، غافل از اینکه زمانی نه چندان دور حاجی مصطفوی (با بازی مسعود رایگان) زیر همین دو قاب عکس کار بسیاری از مادران و همسران شهدا را راه انداخته و هیچ گاه طمع پست و مقام و فشار بالاسری او را به چالش گرفتار نکرده است. این همان ستاد زمان جنگ است که فقط آدم ها و رنگ دیوارهایش در حال تغییراند و یقینا اشکال به اجزاء وارد است و نه به ساختار. دقیقا نقد به آدم های امروز است نه به جایگاه آن ها. آدم هایی که مرگ عده ای از دانش آموزان در استخر پارک را از یاد برده اند و همین ها رزمندگان جنگ را به مانند ماشین های اسقاطی می نگرند.

بله البته باید اعتراف کرد که منوچهر محمدی طی سال های فعالیتش در سینما و در مقام تهیه کننده همواره متن هایی را برگزیده یا پیشنهاد کرده که  از شخصیت های اصلی فیلمنامه اش تقدس زدایی می شود و جنبه های انسانی مورد تاکید قرار می گیرد و این از کیاست و تیزبینی اوست. اینجاست که کارگردان فیلم های او می تواند به راحتی شخصیتش اصلی اش را کالبد شکافی کند و به نقد بکشد. زیر نور ماه، مارمولک، طلا و مس و همین "بوسیدن روی ماه" از آن دست فیلم های شاخص اوست.

در بوسیدن روی ماه فیلمساز خواسته تا تابو و قالب معهود ذهن ما را در مواجهه با شخصیت شهید و مادر او بشکند تا با ویژگیهای انسانی و ارزش های اخلاقی او روبرو شویم. اسعدیان در طلا و مس زندگی طلبه ای را روایت کرد که با همسرش دچار چالش شد و بر سرش فریاد کشید، اجازه داد تا فرزندانش موسیقی گوش کنند و اما در پایان دانست که عرفان عملی مقدم بر عرفان نظری است. در این فیلم هم فهمیدیم که حسین شهید سال های جنگ، آهنگ های فرهاد و داریوش گوش می داده و به همراهش دوست همرزمش محمد، عاشق دختری شده اند که در نهایت نصیب هیچ کدام نشده است.

تصویر دیگری از فاصله این نسل با جوان های چند دهه پیش را در رابطه ی مخفیانه نگار (نوه احترام) با دوست پسرش و صحبت های بی پروای با او شاهد هستیم، حال آنکه حسین و محمد سال ها پیش برای خواستگاری از خجالت تا فرق سر قرمز می شده اند. اما نکته دقیق در اینجا رفتار احترام به عنوان مادری از نسل های قبل است که هیچگاه نوه اش را با زور و فشار امر به چیزی نمی کند و برای نماز و حجابش تنها به اشاره ای بسنده می کند تا فضای انتخاب آزادانه از او سلب نشود. گویا غالب مادران شهدا و رزمندگان آن روزها اینگونه بوده اند و نوع نگاه و اعتقاد گره خورده با فرهنگ بوده است که حسین و محمد و امثال آنها را به جبهه ها کشانده است نه ماده و قانون و تبصره ها که این اختیار و انتخاب آزادانه ارزش تصمیم آنها را دو چندان می کند.

به هر روی آخرین ساخته اسعدیان اثری خوش ساخت و با بازی های روان و باورپذیر است که توانسته برخی ارزش ها و جزئیات فراموش شده را به گوش تماشاگر برساند تا نهیبی باشد برای خیلی از غافلان در هر رده و طبقه ای، که تا کی می خواهیم شاهد مرگ ارزش ها باشیم؟

توسط مسعود زارعیان
unununununununununununununununununununun
نقد و بررسی فیلم بوسیدن روی ماه
6.2
1
1
1
1
1
1
1
1
1
1
امتیاز 6.20 (15 رأی)

داستان : 1

احترام السادات ( شیرین یزدان بخش ) و فروغ ( رابعه مدنی ) دو مادر سالخورده ای هستند که سالها چشم به راه بازگشت فرزندانشان از جبهه جنگ هستند و حالا در غم دوری فرزندشان، دوستی بسیار نزدیکی به یکدیگر پیدا کرده اند. آنها هر هفته به ستاد شهدا می روند تا خبری از فرزندانشان بگیرند اما همیشه به آنها گفته می شود که خبری از فرزندانشان نیست تا اینکه در یک روز که احترام السادات به تنهایی به ستاد شهدا مراجعه می کند، به او گفته می شود که جسد فرزندش پیدا شده و بزودی آن را تشییع خواهند کرد. اما احترام السادات به علت رعایت حال فروغ که به سرطان مبتلا شده و پزشکان هم گفته اند مدت زمان زیادی در قید حیات نخواهد بود، از مسئول ستاد ( صابر اَبَر ) خواهش می کند تا به فروغ بگوید جسد پیدا شده متعلق به پسر اوست، اما مسئول ستاد به شدت با این تصمیم مخالفت می کند و...

 

کارگردان :

همایون اسعدیان : یکی از کارگردانان محبوب سینمای ایران که پیش از کارگردانی ، سوابق بسیار زیادی در زمینه های برنامه ریز- دستیار کارگردانی – عکاسی – نویسندگی– مدیر تولید و... داشته است اما اولین فیلم خودش به عنوان کارگردان را در سال 1373 با عنوان « نیش » ساخت. 2

پس از ساخت چند فیلم تقریبا متوسط، اسعدیان در سال 1379 فیلم « آخر بازی » را روانه سینماها کرد که با استقبال خوب منتقدان روبرو شد و توانست دیپلم افتخار نوزدهمین جشنواره بین‌المللی فجر را برای کارگردانی « آخر بازی » بدست بیاورد. اسعدیان همچنین چند مجموعه تلویزیونی را کارگردانی کرده که مهمترین آنها مجموعه محبوب « راه بی پایان » بود که در 26 قسمت ساخته شد.

 

درباره فیلم :

منوچهر محمدی تهیه کننده این فیلم ، در جایی گفته بود که ایده اولیه این فیلم بعد از شنیدن خبر اختلاس 3000 هزار میلیارد تومانی به ذهنش رسیده است!

« بوسیدن روی ماه » فاقد چهره های مشهور سینمایی است، به همین دلیل کارگردان با خیال راحت توانسته داستانش را تعریف کند و تنها به این جهت که یک بازیگر مشهورتر در فیلم قرار دارد، پلان بیشتری را بی جهت به او اختصاص ندهد!

آغاز فیلم و قاب تصویری که مشاهده می کنیم، این نکته را به ما گوشزد می کند که شاید می شد این فیلم را بصورت تلویزیونی ساخت و دیگر کار به سینما نکشاند!

« بوسیدن روی ماه » فیلمنامه ای کاملاً ایرانی دارد که شاید به جز خود ایرانی ها، کمتر کسی در فرهنگ های مختلف بتواند درک کاملی از آن داشته باشد. داستان دو مادر که فرزندانشان مفقود الاثر شده و رشادت یکی از آنها که خواستار کمک به دوستش است، یکی از موارد احساسی است که هیچ کجای دنیا نمی توان نمونه دومی برای آن با این قدرت یافت.

خوشبختانه ریتم فیلم کاملاً آرام و منطقی دنبال می شود. اسعدیان در معرفی دو شخصیت اصلی داستانش هیچ عجله ای به خرج نداده و بسیار آرام و با تکیه بر جزییات زندگی سنتی ایرانی، این شخصیت ها را به تصویر کشیده که در نوع خودش جای تقدیر دارد.3

البته فیلمنامه « بوسیدن روی ماه » بی مشکل هم نیست. به عنوان مثال، احترام السادات شخصیتی است که در بین اهالی محل به شدت محبوب است و همگی اعضای محل به او احترام گذاشته و سعی در برطرف کردن مشکلاتش دارند. اما او به نوعی همواره یک حس پشیمانی را با خود حمل می کند که فیلم هیچ توضیح منطقی در مورد آن ارائه نمی کند، خبری هم از تعلیق و این چیزها هم در فیلم نیست!

« بوسیدن روی ماه » چندین شخصیت مکمل زائد هم دارد که اصلاً ربطی به فیلم و داستانش ندارند. این شخصیت ها از بقال گرفته تا دوست پسرِ نگار همگی کار خود را می کنند و اصلاً در فرم داستان قرار نمی گیرند.

اسعدیان با به تصویر کشیدن روابط نگار و دوست پسرش که مشخصاً خارج از سنت است، قصد داشته تا تفاوت فرهنگی دو نسل را نشان دهد و انتقادی هم از وضعیت جوانان و روابط امروزی آنها کرده باشد که روی هم رفته پخته و قابل قبول نیست چراکه نمی توان انتظار داشت جامعه همیشه روی یک خط ترسیم شده قدم بردارد و با گذشت زمان تغییرات جدید را در خود بوجود نیاورد.

یکی از موضوعات کاملاً ایرانی فیلم، درخواست احترام السادات از مسئول ستاد شهدا برای اعلام کردن این موضوع که جسد پیدا شده متعلق به پسر دوستش فروغ است، می باشد. شاید اگر این بخش از فیلم را در هر جای دنیا که به مردمانش نشان دهید، بی برو برگرد حق را به مسئول ستاد شهدا بدهند که با این کار مخالفت می کند و البته نتوانند دلیل این تصمیم عجیب احترام السادات را هم درک کنند. اما برای ما ایرانی ها ، رفتار این مادرِ شهید بسیار آشناست و نمونه های بسیاری از آن در موقعیت های مختلف مشاهده کرده ایم که شاید هیچ نمونه دومی برای آن در هیچ کجای دنیا یافت نشود.

اسعدیان پس از اینکه احترام السادات ناتوان در قانع کردن مسئول ستاد شهدا می شود، او را به سراغ مسئول سابق ستاد شهدا یعنی حاج آقا مصطفوی ( با بازی مسعود رایگان ) می فرستد و با اینکار انتقادات خودش را هم در جریان این ملاقات از برخورد مسئولین با افراد با وجدان نشان می دهد. اسعدیان ، شخصیت حاج آقا مصطفوی را در گورستان ماشین به تصویر می کشد که این مکان بیانگر این موضوع است که مسئولین حاج آقا مصطفوی را که مشکلات بسیاری از مردم را در زمان فعالیتش برطرف کرده، 4نهایتاً به گورستان ماشین فرستاده اند تا شاید او هم روزی به مانند این ماشین ها بپوسد و نابود شود. البته به نظرم می شد که این انتقاد تا این حد غلیظ بیان نمی شد و با روش های بهتری شخصیت حاج آقا مصطفوی برای تماشاگرِ ترسیم می شد. متاسفانه در « بوسیدن روی ماه » مسئول سابق ستاد شهدا کاملا خوب و مسئول ستاد فعلی کاملاً یکدنده و بد ترسیم شده است!

بهترین بازی فیلم متلق به شیرین یزدان بخش است که بدون اغراق و بزرگنمایی، یک مادر منتظر را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده است و تماشاگر هم با دیدن او به راحتی قبولش می کند. دیگر بازیگر خوب فیلم صابر اَبَر است که مثل همیشه در فرم خودش عالی ظاهر شده و هیچ حرکت اضافه ای در بازی اش مشاهده نمی شود.

به پایان فیلم که نزدیک می شویم بیشتر احساس می کنم که فیلم شخصیت های زائد اضافه ای دارد! بقال ، مهندس شهرداری، زن منتظر در بنیاد شهید ( این یکی خیلی زائد هست! )، دوست پسرِ نگار ... فکر کنید که همه اینها در فیلم یک شبه داستان برای خودشان دارند!

در مجموع باید بگم که « بوسیدن روی ماه » یک اثر کاملاً ایرانی است که می تواند خانواده ها را راضی کند. « بوسیدن روی ماه » فیلمی بی ادعا با به تصویر کشیدن برگ دیگری از زندگی سخت خانواده های شهید در کشورمان می باشد که ارزش معنوی آن بسیار بالاست اما از لحاظ فرم پرداخت سینمایی می توان گفت که ضعف های کوچک و بزرگ زیادی دارد.

منتقد : میثم کریمی

اختصاصی برای سایت " مووی مگ "

نام فیلم : بوسیدن روی ماه

کارگردان : همایون اسعدیان

فیلمنامه: همایون اسعدیان (براساس طرحی از منوچهر محمدی)

تهیه کننده: منوچهر محمدی

(با همکاری مشترک سازمان فرهنگی هنری شهرداری، موسسه تصویر شهر و موسسه فرادیس)

مدیر فیلمبرداری: حسین جعفریان

تدوین: هایده صفی‌یاری

طراح گریم: مهرداد میرکیانی

طراح صحنه و لباس: مرجان گلزار

بازیگران : شیرین یزدان‌بخش، رابعه مدنی، مسعود رایگان، صابر ابر، سعید پورصمیمی، شیدا خلیق، شاهرخ فروتنیان، شبنم مقدمی، امیرحسین رستمی و ...
unununununununununununununununununununun
کارگردان: همایون اسعدیان

نویسنده : همایون اسعدیان

بازیگران:

شیرین یزدان‌بخش، رابعه مدنی، مسعود رایگان، صابر ابر، سعید پورصمیمی، شیدا خلیق، شاهرخ فروتنیان، شبنم مقدمی، امیرحسین رستمی، نازنین خزاعی، لیلی فرهادپور و ...

خلاصه داستان :

دو مادر که فرزندانشان مفقودالاثر هستند، در انتظار رسیدن خبری از فرزندانشان به سر می برند. ناگهان خبری می رسد و زندگی آن ها درگیر حوادث گوناگون می شود.



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم بوسیدن روی ماه ساخته همایون اسعدیان برای ما بنویسید و بفرستید.




سولا اکبریه  (امتیاز 7 از 10) -------

بوسیدن روی ماه یک مادرانه امروزی است و این درست موقعی به چشم می آید که "مادر" ساخته علی حاتمی کلیشه تمام مادرانه های سینمای ایران است. همایون اسعدیان که پیش از این فیلم، با ساختن طلا و مس نشان داد می خواهد کارگردانی مولف باشد، با ساخت بوسدن روی ماه ثابت کرد در این مسیر استوار تر شده و قصد دارد فرسنگ ها با اسعدیانی که فیلمی هم چون ده رقمی را در کارنامه دارد، فاصله بگیرد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/boosidan-rooye-mah/55311_794.jpgبنابر اظهارات خود کارگردان، این اثر بیش از هرچیز مبتنی بر درون مایه ایثار است، اما بی شک تبلور فداکاری در وجود نقشی اجتماعی که تار و پودش را با گذشت و فداکاری سرشته اند - یعنی مقام مادر - جلوه ای اصیل تر به فیلم بخشیده است. فیلم ریتمی نسبتاً روان دارد. آغاز آن جمعی خانوادگی است که در عین صمیمیت، تضادهای بین نسلی و حتی فرهنگی دارند و از این منظر خانواده ای باورپذیر ارائه می شود. نشانه ها بیننده را به سمت دریافت یک تصویر سنتی از این خانواده می رساند که رگه های مذهبی در آن نسبتاً پررنگ است.

این آغاز، بسیار به نماهای نخستین فیلمی هم چون یه حبه قند شباهت می یابد و همان قدر پویا و شلوغ است و حتی ورود سعید پورصمیمی به فیلم با همان گریم مشابه اش در فیلم به حبه قند، ناخودآگاه فضای آن فیلم را برای لحظاتی در ذهن متبادر می کند. هرچند این حس کاملاً گذراست. زیرا به رغم شروعی پر هیاهو، خیلی زود با شخصیت اصلی (احترام السادات) همراه قصه می شویم.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/boosidan-rooye-mah/133792_812.jpgهرچند آغاز فیلم برای شناسایی شخصیت ها فرصت مناسبی را ایجاد می کند و خیلی زود می فهمیم با چه کسانی و در کدام نهله های فکری طرف هستیم، اما بسیاری از آن ها تا فرازهای پایانی فیلم گم اند و تمام بار فیلم روی دوش همان شخصیت اصلی و دوست و همسایه چهل ساله اش که او را مامان فروغ صدا می کنند، افتاده است. البته در بخش هایی نوه احترام السادات هم نقش کلیدی ایفا می کند.

یکی از نکات برجسته فیلم، تقابل های بین نسلی است که به خوبی نشان داده می شود. از شوخی ها و سبک سری های نوه 24 ساله در مقابل مادر و مادربزرگ، تا حتی نماهایی که پیرزن دوست داشتنی فیلم با وجود ضعف مفرط بدنی، در مینی بوس ایستاده و پشت سرش سه دختر جوان نشسته اند و درحال شوخی و خنده هستند. هرچند در جای جای فیلم گویی بدون ارزش گذاری تلاش بر آن بوده تا این تقابل ها صرفاً سطحی نشان داده شوند. زیرا در یکی از سکانس ها وقتی نوارهای کاست دایی حسین پسر احترام السادات که مفقودالاثر شده، توسط خواهر زاده 24 ساله که در فیلم نماد جوانی امروزی، سطحی، در پیوند با تکنولوژی های ارتباطی و البته حاضر جواب است، پیدا می شود، نام هایی بین نوارها به چشم می آید که تعجب آور است و بلافاصله در پاسخ به ابراز تعجب خواهر زاده، دیالوگ مامان احترام را می شنویم که می گوید هرچیزی دوره ای دارد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/boosidan-rooye-mah/0xddfe82827eaebc68_0.jpgدر بخش هایی دیگر از فیلم وقتی راجع به عشق و جوانی دایی حسین و دوست و هم رزمش احمد سوال می پرسد، با پاسخ هایی روبه رو می شود که مشخصاً از تلاش فیلم ساز برای ارائه تصویری متفاوت از جنگ، رزمنده ها و شهدا حکایت دارد.

توجه به زمینه سازی در فیلم از نقاط مثبت آن است. بسیاری از حوادث زودگذر که ظاهراً ربطی به ماجرای فیلم ندارند، در واقع بسترسازی برای پیشبرد قصه اصلی به شمار می آیند. بارزترین آن زمانی است که احترام السادات برای گرفتن خبر از فرزند مفقودالاثر راهی ستاد شهداست و در راه موتورسوار جوانی را می بیند که تصادف کرده، روی زمین در خون غلتیده و فوت کرده است و دیالوگی که می شنویم: بیچاره مادرش!

از دیگر نکات مثبت فیلم، طنز پنهانی است که لایه هایی از فیلم و به صورت زیرپوستی عرضه می شود. رفتارهای مامان فروغ، پرخوری اش و بگومگوهای دوستانه دو زن کهن سال، فضاهای بعضاً جالبی را در فیلم فراهم آورده است. از دیگر نکات بارز استفاده از دغدغه های جامعه امروز شهری در ایران است که اشاره به آلایندگی بنزین ها و آلوده بودن برنج های وارداتی از آن جمله اند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/boosidan-rooye-mah/3_885143.jpgعلاوه بر سرراست بودن فیلم نامه و ریزه کاری های چشم نواز آن، بازی ها خوب، متین، قابل قبول و باور پذیر از آب درآمده اند. هرچند در جاهایی مثلاً آقای مصطفوی مسئول سابق ستاد شهدا (با بازی مسعود رایگان) اندکی شعاری می شود یا نماهایی مثل عبور از کنار دریاچه پارک ملت و اشاره به این که چند سال پیش دختران نوجوانی در آن غرق شده اند و حالا کسی به خاطر ندارد و تاکید بر فراموش کاری انسان ها، حالتی مانیفست گونه پیدا می کند، اما در مجموع از این اشکالات خیلی در فیلم به چشم نمی خورد. چهره پردازی بسیار خوب بوده و طراحی لباس نشان از دیدی دقیق و منطقی موشکافانه دارد. زوایای دوربین، نماها و کات ها بدون اغراق و اضافه کاری در خدمت روند فیلم هستند. خود اسعدیان هم در گفت و گویی اظهار داشت که می خواسته حرکات دوربین هرچه کم تر به چشم مخاطب بیاید و بیننده از نظر حسی با بازیگران درگیر شود.

درنهایت و با یک پایان بندی خوب، فیلمی که سراسر ایثار و احساسی مادرانه را به تصویر کشیده بود، بیننده را در حالتی منقلب به حال خودش رها می کند و به نوعی با پایانی نیمه باز، بدون آن که بخواهد قضاوتی خاص یا نتیجه گیری روشنی را عرضه کند، تلاش می کند تا در مقام نتیجه گیری عینی و روشن ننشیند.

بوسیدن روی ماه تلاشی است برای بوسیدن روی ماه آن هایی که اسطوره وار در میان ما غیبت دارند. فیلم تلاش قابل تحسینی به شمار می آید برای ارائه تصویری متفاوت از دنیای پس از جنگ برای آن هایی که هنوز با حال و هوای آن روزها زندگی می کنند. تقابل انسان های مدرن امروزی که بی پروا در آرامش زندگی می کنند و گاهی گام های استوارشان را بر جنازه های ناپیدایی می گذراند که جز تصویری اساطیری، چیز زیادی از آن ها در ذهن ندارند.

اختصاصی نقد فارسی
unununununununununununununununununununun

نشست فیلم بوسیدن روی ماه
تاریخ : شنبه سی ام دی ۱۳۹۱ | 2:16 | نویسنده : محسن

بعد از حضور این دو در برنامه هفت و نفد فیلم بوسیدن روی ماه نشستی با حضور امیر قادری و همایون اسعدیان و استاد فراستی صورت گرفت که در خور خودش جالب توجه بود .

نشست نقد و بررسی فیلم بوسیدن روی ماه با حضور همایون اسعدیان( کارگردان)، مسعود فراستی و امیر قادری  توسط کانون فیلم 13 آبان برگزار شد.

همایون اسعدیان: یک نکته درباره نقد های آقای فراستی بر فیلم بگویم. گزاره ایی که نه قابل اثبات نه رد است می شود حرف متافیزیکی . حرف علمی تعریفش جداست. اما درومده در نیومده حرف متافیزیکی است. علم یعنی شناخت قانونمدارانه جهان.
مسعود فراستی: من حرف متافیزیکی نمی فهمم چیه.  این اصلا معنی ندارد. در اومده در نیومده حرف به شدت علمیی هست. وقتی ما می گوییم شخصیت ایکس برایمان با جزییات روشن شده و آن آدم را می فهمیم چی هست، ترجمه فارسی اش می شود دراومده ، این متافیزیکیه؟ چون منفیه متافیزیکه؟  اگر مثبت بود متافیزیکی نبود؟  تا جایی که مثبت می گوییم نقد خیلی خوبه، متافیزیکی نیست، علمیه . به محض اینکه بالای چشم ابرو قرار بگیرد می گوییم آقا این نقد نیست. متافیزیکیه و.. دوست عزیز یک ذره سعه صدر نقد پیدا کنید و بدانید اظهار نظر فراستی یعنی نقد. اظهار نظر قادری یعنی نقد. نقد آن نیست که شما خوشتان بیاید. همه شما عادت دارید هر جا گفتیم فیلمتان خوبه بگویید عجب منتقد و نقدی و هر جا بگوییم در نیومده می گوییم اینها یعنی متافیزیک و نقد و تحلیل نیست. مثل همان جوان جویای نام در برنامه هفت که می گفت فراستی در اقلیت است و حرف هایش نقد نیست.

ضمن اینکه به نظرم گیر فیلم این هست که آدم هایش نماینده چیزی هستند. من این را در سینما نمی فهمم. من نماد و نماینده نمی فهمم. آدمه باید آدم باشد. آدم باید خاص باشد نه عام. تمام آدم های فیلم منهای آن دو پیرزن آدم های عام بی خاصیتی اند. "اینها نماینده دورانی هستند" این حرف ها مال فیلمسازهای فیلم اولیه نه مال همایون اسعدیان و مال امیر قادری هم نیست این حرف ها . اینها ربطی به شخصیت پردازی ندارد. این حرف‌ها متافیزیکیه؟

همایون اسعدیان: اینکه بگوییم فیلمسازهای ما از تعریف خوششان می آید و از نقد بدشان می آید سبک کردن بحثه. وقتی اقای فراستی از طلا و مس من تعریف می کردند در همان برنامه هفت من به شیوه نقد ایشان اعتراض کردم. من کارم در سینما میزانسن هست و در سینما با میزانسن سر و کار دارم. من از نشستن آدم ها می توانم بفهمم چه حسی را به آدم ها منتقل می کنند. من کارم در سینما این هست که با میزانسن بگویم آین آدم مغرور و متکبر است یا فروتن است. ( اسعدیان در حالی که نوع نشستن فراستی را تقلید می کند) میزانسن استاد شاگردی که القا می کنند از همه اینها برمی آید و دارد تبدیل می شود به سبک کردن و حقیر کردن بحث. من ده ها بار گفتم که جذاب ترین چیزی که راجع به طلا و مس شنیدم دختر جوانی بود که گفت این فیلم حالم را بهم می زند. این قشنگ ترین چیزیه که راجع به فیلمم شنیدم. قشنگ ترین حرفی که یک دوست کارگردان به من زد احمد امینی بود که گفت اصلا فیلمت را دوست ندارم. چرا بحث را سبک می کنیم؟ مگر بچه ایم؟ مگر تازه دیروز فیلمساز شدیم . شما به جای اینکه بحث را حقیر کنی اول شخصیت و شخصیت پردازی را برای ما تعریف کنید. شما شناسنامه را با شخصیت قاطی می کنید. اصلا قرار نیست همه آدم های فیلم من شخصیت باشند کی این را گفته؟ چیزی که آقای فراستی از شخصیت پردازی می گوید شناسنامه است. شخصیت در مقابل موقعیت تازه شکل می گیرد. کی گفته همه آدم هایی که ما نشان می دهیم باید در مقابل موقعیت قرار بگیرند که تبدیل به شخصیت بشوند یا نشوند. به هر کسی در حد ضرورت فیلم پرداخته می شود.

 

همایون اسعدیان: همینطوری مثال زدم. شما در تهران که راه می روید نمی دانید در کجا راه می روید. اگر بیایم راجع بی هویت شدن تهران حرف بزنیم به معنی افسوس نیست. چون تهران بیست سال پیش و چهل سال پیش هم چیزی نبوده. ما این گسست تاریخی را همیشه داشتیم. و این به معنی بازگشت به مناسبات و ساختارهای قدیم نیست. من هم می فهمم خانه حیاط دار و حوض دار و آن زندگی در تهران دیگر شدنی نیست. اما می توانم حسرت بخورم که چرا وقتی آن خانه های تبدیل شد به آپارتمان مناسباتش به آسانی ویران شد و از بین رفت. قبول دارم که آپارتمان و آشپزخانه OPEN مناسبات خودش را دارد. اما نه به معنی اینکه ما یکهو ویرانش می کنیم . ما حرکتمان خیلی وقت ها از مدرنیته سریع تره.

 

مسعود فراستی: اینکه ما بگوییم من چون فیلمسازیم پس کارمان میزانسنه و بلدیم اصلا اینطور نیست. ابر و باد و مه و خورشید و فلک به کار می افتند تا یک لحظه یک چیزی در می آید. متاسفانه وضعیت این هست. هر چیز خوبی اتفاقیه در ایران و قاعده نیست. برای اینکه دوستان میزانسن بلد نیستند و هر چیز بدی قاعده است. اگر یک فیلم خوب از دستشان در می رود فکر می کنند دیگر تمام شد در حالی که تازه اول بازیه. تا 80 سالگی باید سینما یاد گرفت. کوراساوا تا هشتاد و خرده ایی سالگی می گوید من هنوز نمی دانم سینما چیه. حالا چی شده یک فیلم خوب ساختیم میزانسن بلدیم و تمامه؟ من فیلمساز؟ من هنرمند؟! کی گفته هنرمند؟ این واژه را به کار نبرید. یک ذره بگذارید زمان بگذرد.

این سینما چون هنوز سینما نیست و هنوز قواعدسینما، پشتوانه سینما، تکنیک سینما و فرم ندارد. هنوز پیکره ایی که بهش بگوییم ملی- ایرانی نیست، فیلم های خوبش اتفاقیه و اصلا قاعده نیست. اگر قاعده باشد نباید مهاجر تبدیل بشود به گزارش یک جشن. یعنی بیست و اندی سال برویم جلو بعد بفهمیم که میزانسن مهاجر که هنوز دومین فیلمه -مستقل از تفکرش- خیلی جلوتر از گزارش یک جشنه. یعنی چی؟ یعنی ما عقب می رویم مرتب؟ یعنی هر چیز خوبی اتفاق می افتد مال فیلمساز نیست؟ به نظرم اینطور هست و فیلمساز هم زیاد سینه اش را جلو ندهد. چیزی هم که نچشیدیم ادای چشیدنش را در نیاوریم. چون در سینما لو می رود. معلوم می شود که ما اعتقادی به چیزی که می گوییم نداریم. این حرف متافیزیکی نیست چون مثل می زنم.

اینکه فیلمی با دو شخصیت خوب باشد کاملا به فیلم بستگی دارد. همه آدم های بوسیدن روی ماه را بریزید بیرون چیزی بهش اضافه و کم نمی شود. همه آدم های این فیلم آدم نیستند و تیپ نیستند چی برسد به اینکه نماینده طبقه ای باشند. منهای آن دو خانم. خانم اول یعنی فروغ هم شخصیت پردازی اش کامل نیست یک شناسنامه ناچیز ازش داریم. اینکه همسایه دیوار به دیوار اینهاست و... که نشد شخصیت پردازی. از احترام هم چیزی نمی دانیم. از احترام این را می دانیم که بچه اش شهید شده و شنبه ها می رود ستاد شهدا. اما شخصیت پردازی این خانم برای پرهیز از ملودرام نابود می شود. وقتی می رود بالاسر تابوت پسرش. چون می خواهد گریه کند و ما می گوییم چون گریه دیدیم دیگر گریه نبینیم این شد شخصیت پردازی؟ این باید سر این تابوت خیلی حرف های خاص بزند مگر اینکه حرفی نداشته باشیم اقای اسعدیان. نمی روی تو برای اینکه لو می روی. یک ایثار روی هوا. این اتفاقی است که متافیزیکیه. اینه که خاص نمی شود. ایثار هر آدمی باید خاص باشد و الا من ایثار و گنده ترش را نمی فهمم. مگر اینکه شما خاص اش کنید و لحظاتش را در بیاورید. من عام نمی فهمم و همه چیز را خاص می فهمم. این ایثار در پرداخت تبدیل به ایثار می شود وقتی می روی داخل اتاق در لنگ شات بالا سر بچه یعنی هیچی نداری بگویی. دردت مشترک نیست با آن شخصیت و فیلمساز در می رود از زیرش و به جای اینکه تحمل و تاب این ایثار را داشته باشد خیلی راحت شخصیت را می کشد. بگذارید من تحملش را ببینیم. این را هم نمی بینیم. چی می بینم؟ هیچی نمی بینم. ما هیچ لحظه ای از این آدم، از کلنجارهایش، از دلتنگی هایش، از گریه روی تابوت نمی بینیم. این شخصیت پردازیه؟ این انتقال ایثاره؟ این عظمته آقای اسعدیان؟ عظمت در لحظات انسانی و نشان دادنش در میزانسن درست و موقعیت خاص معنی می دهد.

 

همایون اسعدیان: همه این حرف ها متافیزیکیه. صحبت های اول آقای فراستی خیلی محترمانه تر بود. با حرف های من زیادی عصبی شدند تبدیل شد به اینکه فیلمساز چیزی تو کله اش ندارد. نمی داند. خالی بوده. طلا و مس شد اتفاقی و به طبع من بیچاره حاتمی کیا هم فیلمش شد اتفاقی. من می ترسم اگر دوباره حرف بزنم دستم را در زندگی شخصی ام هم رو بکنند. این میزان عصبیت عجیب غریب را درک نمی کنم. من کی گفتم هنرمندم؟ من فیلمسازم. فیلمسازی اجباریه . اما من هیچ وقت نگفتم من هنرمندم. اینکه همان حرف های قبلی را غلیظ تر و شدید تر بگوییم همینه که من مصرم که این حرف ها متافیزیکی است و هر چقدر هیجانش را بالا ببریم اثباتش نکردیم. غلیظش کردیم. این شیوه ممکنه یکی را منکوب کند اما من قطعا از این شیوه جا نمی زنم. از کجا فهمیدید که من تو سالن نمی دانستم چی کار کنم؟ این را از کجا کشف کردید؟ چه کشف بزرگی! که من چیزی تو کله ام نبوده. خالی بودم. اتفاقی بوده. اینها حرف های عصبیته و از چنین منتقدی بعیده.

 

مسعود فراستی: وقتی من می گویم چیزی نیست اتهام به شخصی نمی زنم. من از روی میزانسن که رئیس بلده می گویم چیزی نداری بگویی. من در فیلم زندگی و دیگر هیچ که دوربین از لانگ شات دارد نگاه می کند و یک عده عزارداری می کنند می گویم مردش هستی دوربینت را ببری جلوتر. چی می خواهی ببینی از این؟ چون دوربین را ببری جلو لو می روی. تازه در آن سکانس بوسیدن روی ماه گریه ایی که به بهانه اش این گریه را ندیدم هم مالی نبود. یعنی گریه خاصی نبود. چرا نشانش نمی دهیم؟ برای اینکه این خاص را نمی شناسیم. این می شود که سینما نا خودآگاه آدم ها را نشان می دهد این عصبیته؟ اشکال ندارد..

 

مسعود فراستی: اگر گرایش سیاسی داشته باشم قطعا لحاظ می شود. حالا اگر شما هم دوست دارید مثل یکی از فیلمسازها تفتیش عقاید کنید و گرایش سیاسی ام را بفهمید ایراد ندارد. از روی نقد ها باید بفهمیم که این آدم چه گرایشی دارد. قطعا من گرایشم نه راست است نه چپ. همچنان که از اخراجیهای 1 دفاع می کنم اخراجی های 3 را می زنم. جوری می زنم که نتواند بلند بشود. برای اینکه فیلم خیلی بدیه. پایان نامه را جوری زدم ته اش فیلمساز گفت این فیلم یک پلان خوب نداشت؟ گفتم نه نداشت. و فریدون جیرانی داشت می لرزید. می گفت امشب بدترین شب برنامه هفته چون این فیلم فیلم حکومتی هست و وای به حالمون . گفتم بی خیال بشین. آنجا هم سعی کردند به من بگویند این فیلم درباره فتنه است . رهبری این را گفتند و.. همه اینها درست اما این بحث ها به شما چه مربوطه. به فیلم شما چه مربوطه. فیلم بدی ساختی. فیلم اکشن عقب افتاده ایی که اتفاقا سیاسی نیست. دفاعم از قلاده های طلا و اخراجی های 1 به شدت توضیح داده شده بود. هیچ روشنفکری در جهان سوم زندگی نمی کند که گرایش سیاسی نداشته باشد که اگر نداشته باشد خیلی روشنفکر نیست. در فرهنگ نقد باید جا بیفتدجدا از اینکه کی این حرف را می زند باید درست یا غلط بودن حرف تحلیل بشود. فعلا به روایت توجه و اعتماد کنید بعدا برسید به راوی.

 

همایون اسعدیان: اقای فراستی من می روم پشت در اتاق احترام سادات و واردش نمی شوم یعنی حرفی ندارم بزنم؟ وقتی حریم احترام سادات و پسرش را نمی خواهم به هم بزنم به معنی این هست؟ آیا در طلا و مس هم که می روم پشت اتاق زهرا سادات می ایستم و داخل اتاق نمی روم که وارد حریم خانواده اش نشوم یعنی من حرفی ندارم. به زعم من نهایت کج سلیقگی بود که احترام سادات را می بردم سر تابوت بچه اش . این استدلال ها را برای همه فیلم ها باید بتوانیم بگوییم. اینکه اقای کیارستمی از لانگ شات نرفته جلو برای اینکه دستش رو می شود؟ پس هر فیلمسازی از لانگ شات نرود جلو چنین معنایی دارد؟ که فیلمساز ترسیده که دستش رو بشود؟ این شد استدلال؟ اینمه احترام السادات پشت در ایستاده، مردد، فقط فکر می کند صورتم مرتبه یا نه برای من کافیه. دیگر نمی خواهم جلوتر بروم. و دوست داشتم این حس را بدهم که رفت تو یا نرفت. طاقت اورد یا نیاورد. حالا از اینکه من نمی روم تو اینطور استدلال می کنی؟ اینها استدلال های کم مایه ایی هست.

مسعود فراستی: حرف همایون اسعدیان درسته. که اگر بخواهیم تعمیم بدهیم یعنی همه کسانی که از لانگ شات جلو نمی روند یعنی حرفی برای زدن ندارند و من طرفدار یک فیلمساز استاد لانگ شاتم یعنی جان فورد. در طلا و مس فیلمساز کار درستی می کند که وارد آن خلوت نمی شود. و آنجا داده اطلاعاتی بیشتری لازم ندارد. اینجا رفتن به اتاق احترام سادات. ادای طلا و مس درآوردنه.

همایون اسعدیان: اقا شما فرض کنید اصلا طلا و مس را ندیدید. قرار شد فیلم را با خودش قیاس کنید نه فیلم دیگری.

فراستی: باشد. بسیاری از حذف های سینما حذف های درستی اند. یعنی لازم نیست فیلمساز من را ببرد اصطلاحا شیر فهم کند. اما نه حذف های نا بلد. حذف نابلد یعنی من جلوی جایی ایستادم دارم له له می زنم بروم از بچه ایی که بیست ساله ندیدمش اجازه بگیرم. چی دارم با آن بچه بگویم؟ اگر مادر آن بچه باشم خیلی چیزها دارم بگویم. اگر مادرش نباشم و مادرش را هم نشناسم و فقط فیلمساز باشم حرفی ندارم و ادای گفتن را در می آورم. یکدفعه رئیس گفت از ملودرام خوشم نمی اید. کسی که از ملودرام خوشش نیاید از سینما خوشش نمی اید. امیر هم با من موافقه. عزیز دلم حرفی نداری بزنی.

همایون اسعدیان: من و اقای فراستی دو نوع ادبیات داریم. اقای فراستی می گوید همچین زدمش که بلند نشد. آقای فراستی می گوید چیزی نداشتی بگویی. اصلا نوع ادبیات را ببینید. اینکه چیزی داشتم بگویم یا نه از یک جایی راجع به این فیلم برای من ثابت شده است. فیلمی که دو گروه مختلف خوششان آمده و بدشان آمده حتما چیزی برای گفتن داشته که واکنش ایجاد کرده. اگر فیلم خنثی ایی بود و من حرف برای زدن نداشتم که کسی دفاع و رد نمی کرد. آقای فراستی تو رو خدا این را بگویید که یک بازیگر مثل احترام السادات بدون حضور کارگردان می توانست آن بازی را بکند یا نه؟

مسعود فراستی: ماه هاست این سوال را داری و می گویم. بازی احترام سادات قطعا خوبه و قطعا فیلمساز ازش بازی گرفته.

همایون اسعدیان: دربرنامه هفت گفتی ربطی ندارد.

مسعود فراستی: بازی احترام سادات خوبه و قطعا فیلمساز ازش بازی گرفته اما اینکه بازی خوبه زود فیلمساز نگوید میزانسن من. اینکه چقدرش مال فیلمسازه یا خودش بماند.

همایون اسعدیان: همین که اقای فراستی یک گام عقب نشست همه مهمان من اند!

مسعود فراستی: یاد سازنده پایان نامه افتادم که گفت یک پلان خوب توی فیلم بگو و بهش ندادم
http://img1.tebyan.net/big/1390/11/20220025511424872552063422350175201161235120.jpg
مشاجره فراستی و اسعدیان در نقد «بوسیدن روی ماه»
فراستی گفت: من اگر ۱۰ بار هم این فیلم را ببینم، معتقدم که در این فیلم شخصیت‌پردازی صورت نگرفته است و فیلمساز آن معتقد است که نمادسازی می‌کند؛ در صورتی که من به نماد در سینما اعتقاد ندارم.

نشست نقد و بررسی فیلم «بوسیدن روی ماه» برای جمع دانشجویی در مجتمع فرهنگی ۱۳ آبان برگزار شد. پس از اکران فیلم و در ابتدای جلسه، نقد این فیلم تنها با حضور همایون اسعدیان آغاز شد که وی در ابتدای صحبت‌های خود گفت: اگر دوستان به من اطلاع می‌دادند که آقای فراستی برای این نشست می‌آید، مطمئن‌ باشند که جا نمی‌زدم و حتما در این جلسه شرکت می‌کردم و من مثل بقیه از فراستی ترسی ندارم.

در ادامه، جلسه نقد و بررسی این فیلم با حضور امیر قادری و مسعود فراستی برگزار شد که این نقدها منجر به درگیری‌های لفظی بین مسعود فراستی و همایون اسعدیان شد.

فراستی گفت: من اگر ۱۰ بار هم این فیلم را ببینم، معتقدم که در این فیلم شخصیت‌پردازی صورت نگرفته است و فیلمساز آن معتقد است که نمادسازی می‌کند؛ در صورتی که من به نماد در سینما اعتقاد ندارم.

در پاسخ به این مطلب، اسعدیان گفت: آقای فراستی ادبیات نقدش هم مشکل دارد و نوع ادبیات ایشان برای نقد مناسب نیست؛ در حرف‌هایش به‌صورت علنی می‌گوید که ذهن فیلم‌ساز خالی است و به همین دلیل است که پلان‌ها را قطع می‌کند.

این نوع واکنش‌ها به حرف‌های فراستی، منجر به تشویق اسعدیان توسط دانشجویان شد و وی گفت: من اصلا نقدهای فراستی را قبول ندارم و او نمی تواند با این شیوه نقد، من را بترساند.

همایون اسعدیان در پایان گفت: هر جا که بنشینم از اثرم دفاع می کنم.

unununununununununununununununununununun
 فراستی در نشست نقد و بررسی فیلم «بوسیدن روی ماه»:
شخصیت‌های فیلم «بوسیدن روی ماه» عقب افتاده‌ هستند
منتقد سینما و تلویزیون گفت: من از سازنده فیلم «طلا و مس» انتظار داشتم که با توجه به طرح فیلمنامه، شخصیت‌های خوبی را بسازد؛ اما شخصیت‌های فیلم «بوسیدن روی ماه» عقب افتاده‌ هستند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، مسعود فراستی عصر امروز در نشست نقد و بررسی فیلم «بوسیدن روی ماه» که در مجتمع فرهنگی 13 آبان برگزار شد، در پاسخ به صحبت‌های همایون اسعدیان، کارگردان این فیلم که نسبت به نقد فراستی در خصوص فیلمش انتقاد داشت، گفت: نقد ربطی به فیلم ساز ندارد و نباید یک اثر را بر این اساس که فیلم قبلی فیلمساز خوب است یا بد، نقد کرد؛ بلکه خود اثر مهم می باشد و سعی ما بر این است که بر روی هر فیلم‌، جداگانه بحث و نقد انجام دهیم.
 
وی اضافه کرد: به نظر من در فیلم «بوسیدن روی ماه» بخشی از رفاقت، مفروض مانده و رفاقت دو مادر شهید در این طرح کافی نیست و فیلمنامه طرحی ناقص دارد.
 
این منتقد سینما و تلویزیون بیان کرد: فیلمساز می‌خواهد در این فیلم لحظاتی از رفاقت را نشان دهد، اما متاسفانه چیز مهمی از دوستی در این فیلم دیده نمی‌شود و شخصیت‌های درستی ارائه نشده است.
 
فراستی گفت: من از سازنده فیلم «طلا و مس» انتظار داشتم که با توجه به طرح فیلمنامه، شخصیت‌های خوبی را بسازد؛ اما شخصیت‌های این فیلم عقب افتاده‌ هستند.
 
وی ادامه داد: شخصیت‌سازی چیزی است که سینمای ایران با آن مشکل دارد و نمادسازی به نظر من کار غیرسینمایی و ضد سینمایی است.
 
این منتقد سینما و تلویزیون در واکنش به عصبانیت همایون اسعدیان یادآور شد: دوستان فیلمساز تا جایی که نسبت به فیلمشان مثبت صحبتی کنید، می‌گویند عجب منتقدی! ولی هر وقت نقد ما منفی باشد، عادت دارند به اینکه منتقد را مورد هجمه قرار دهند.
 
فراستی در ادامه با اشاره به اینکه نماینده و نماد ربطی به شخصیت‌پردازی ندارند، گفت: به نظر من آدم‌ها در فیلم باید آدم خاص باشند و در نقش خودشان شخصیت‌پردازی کنند و نباید به عنوان نماد آنها را در نظر گرفت.
 
وی یادآور شد: هر چیز خوبی در ایران اتفاق است و قاعده نیست، بلکه هر چیز بدی قاعده است و این سینما هنوز سینما نیست؛ چراکه تکنیک و فرم مشخصی در اثرهای آن دیده نمی‌شود.
 
این منتقد سینما و تلویزیون با انتقاد از اظهارنظر همایون اسعدیان در خصوص شناخت میزانسن گفت: اگر شما و سایر فیلمسازان ایران میزانسن می‌شناسید، پس چرا فیلم «مهاجر» که خیلی سال قبل ساخته شده میزانسن آن از فیلم «گزارش یک جشن» بهتر است.
 
فراستی ادامه داد: چیزهای خوب سینما به ندرت برای فیلمساز می باشد و این به خاطر این است که هنوز سینما نداریم و به اثرهایی که می‌سازیم، اعتقاد نداریم.
 
وی افزود: من همه چیز را در سینما، خاص می‌فهمم؛ چرا که معتقدم، عام در سینما معنی ندارد و نمی‌تواند مفهوم را انتقال دهد.
 
این منتقد سینما و تلویزیون در خصوص پاسخ به سوال یکی از دانشجویان مربوط به گرایش سیاسی‌اش گفت:‌ باید تاکنون از روی نقدهای من فهمیده باشید که چه گرایش سیاسی‌ای دارم و گرایش سیاسی من گرایشی است که نه چپ است و نه راست؛ همان‌طور که می‌دانید در نقدهایم، مثلا «فیلم پایان نامه» را جوری نقد کردم که فیلمساز آن ناامید شد، اما از فیلم «قلاده‌های طلا» و «اخراجی‌های 1» دفاع کردم.
 
وی یکی از نقص‌های موجود در سینما را نبود فرهنگ نقد عنوان کرد و گفت: باید فرهنگ نقد، در میان فیلم سازان جا بیفتد و روایت فیلم به عنوان مبدا نقد قرار گیرد.
 
این منتقد سینما در پایان گفت: خیلی از حذف‌ها در فیلم‌های سینمای ایران نادرست است.

unununununununununununununununununununun



دودکش 2 ویکی پدیا . فیلم سینمایی the quiz show scandal  . ساحل بکرانی وخواهرش . بیوگرافی ملیسا سواندرسن . �ی�ی �� ��� ��ѐ  . ویکی و مردان پرزور نقش زن . ضعف های شخصیت فرهاد در سریال شهرزاد . بازیگران ویکی در سفر بزر . ویکی در سفر بزر . عکس ساحل بکرانی درسریال دردسرهای عظیم۲ . مایکل هربیگ . اسامی بازیگران فیلم ویکی در سفر بزرگ .  ș���ی ��ی�� �������ی . دانلود مستقیم فیلم ویکی در سفر بزرگ . عکس پدر مادر ساحل بکرایی . عکس پدر و مادر ساحل بکرانی . سال تولید و پخش سریال دردسرهای عظیم 1 . سریال دودکش 2

فیلم سکوت دریا ساخته سیامک صرافت

سکوت دریا
1390 ایران

سیامک صرافت


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1393/7/3/2621303_287.jpg
"سکوت دریا" در هفته دفاع مقدس از شبکه سه پخش می‌شود
فیلم ویدئویی سینمایی "سکوت دریا" به تهیه کنندگی سعید مرادی و کارگردانی سیامک صرافت برای هفته دفاع مقدس، پنجشنبه 3 مهر ساعت 20:20 ،آماده پخش از شبکه سه سیما شد.
به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی شبکه سه سیما، فیلم ویدئویی-سینمایی "سکوت دریا" برگرفته از مینی سریال "در بند اروند" محصول گروه فیلم و سریال شبکه سه سیماست که دهه فجر سال گذشته روی آنتن رفت. نام این اثر سینمایی که خلاصه ی مجموعه دربند اروند را دربر می گیرد  در سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت در میان 7 اثر نهایی راه یافته به بخش مسابقه فیلم های ویدئویی دیده می شود. فیلمنامه "سکوت دریا" توسط وحید حسن زاده به رشته تحریر در آمده است و حمید ابراهیمی، عمار تفتی، زهرا سعیدی، نفیسه روشن، جلیل فرجاد، حسن اسدی، افشین نخعی، وحید شیخ زاده و رزیتا غفاری گروه بازیگران آن را تشکیل می‌دهند.

در خلاصه داستان آمده است: بهزاد نویسنده جوانی است که برای نوشتن زندگی نامه یک رزمنده که به طرز مرموزی به شهادت رسیده وارد روستایی در شمال کشور می شود اما در این میان کسانی نمی خواهند راز شهادت برملا شود  و...

گفتنی این جشنواره از 31 شهریور ماه همزمان با هفته دفاع مقدس آغاز شده و تا دهم مهرماه ادامه دارد.  
http://sepidar-farhang.co/wp-content/uploads/2012/07/sookoote-darya.jpg
    پخش فیلم «سکوت دریا» در هفته دفاع مقدس

مهر/ تهیه کننده فیلم ویدیویی «سکوت دریا» این اثر را خلاصه‌ای از مینی‌سریال «دربند اروند» با تغییراتی جزئی در داستان و اضافه شدن سکانس‌هایی جدید معرفی کرد.
سعید مرادی تهیه‌کننده «سکوت دریا» که برای پخش در هفته دفاع مقدس از شبکه سه سیما در نظر گرفته شده است او در این باره توضیح داد: این اثر خلاصه‌ای از سریال «در بند اروند» را دربر می‌گیرد که بهمن ماه سال گذشته از همین شبکه به پخش رسید. در زمان تصویربرداری این پروژه سکانس‌هایی را ضبط کردیم که در سریال از آن استفاده نشد اما برای تهیه فیلمی‌ سینمایی از دل این مجموعه بعدها از آن استفاده کردیم.
وی افزود: این سکانس‌های اضافه شده چیزی نزدیک به 20 دقیقه از زمان کلی فیلم را به خود اختصاص می‌دهند و اتفاقاتی در داستان مربوط به مکاشفه مریم با بازی رزیتا غفاری درباره حضور برادرش به عنوان فردی ساواکی در جبهه به کار اضافه شده است. تدوین و صداگذاری این فیلم را هم مهدی جودی بر عهده داشته است.
این تهیه کننده در پایان با اشاره به حضور فیلم «سکوت دریا» در بخش مسابقه فیلم‌های ویدئویی جشنواره مقاومت سیزدهم گفت: «سکوت دریا» همچنین به عنوان تنها نماینده شبکه سه سیما در بخش فیلم‌های ویدیویی به مرحله نهایی مسابقه راه یافته است و در قالب این جشنواره که روزهای پایانی شهریور ماه آغاز می‌شود به اکران خواهد رسید.
حمید ابراهیمی، عمار تفتی، زهرا سعیدی، نفیسه روشن، جلیل فرجاد، حسن اسدی، افشین نخعی، وحید شیخ زاده و رزیتا غفاری در این اثر نقش آفرینی کرده‌اند.
«سکوت دریا» به کارگردانی سیامک صرافت و نویسندگی وحید حسن‌زاده درباره بهزاد نویسنده جوانی است که برای نوشتن زندگینامه یک رزمنده که به طرز مرموزی به شهادت رسیده وارد روستایی در شمال کشور می‌شود اما در این میان کسانی نمی‌خواهند راز شهادت برملا شود و...



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم سکوت دریا ساخته سیامک صرافت برای ما بنویسید و بفرستید.




«سکوت دریا» در جشنواره مقاومت خوش درخشید

فیلم ویدیوئی-سینمایی "سکوت دریا" به کارگردانی سیامک صرافت و تهیه کنندگی سعید مرادی به مرحله نهایی جشنواره مقاومت راه یافت.

به گزارش شبکه خبری فرهنگ و هنر به نقل از روابط عمومی شبکه سه سیما، تله فیلم "سکوت دریا" بر اساس سریال "در بند اروند" که دهه فجر سال گذشته از شبکه سه سیما به پخش رسید، تهیه و تولید شده و خلاصه ای از آن مجموعه را دربر می گیرد.

این سریال کاری از گروه فیلم های تلویزیونی این شبکه و دارای 7 قسمت 45 دقیقه ای است. متن این مجموعه توسط وحید حسن زاده به رشته تحریر در آمده است و حمید ابراهیمی، عمار تفتی، زهرا سعیدی، نفیسه روشن، جلیل فرجاد، حسن اسدی، افشین نخعی، وحید شیخ زاده و رزیتا غفاری گروه بازیگران آن را تشکیل می دهند.

این سریال درباره بهزاد نویسنده جوانی است که برای نوشتن زندگی نامه یک رزمنده که به طرز مرموزی به شهادت رسیده وارد روستایی در شمال کشور می شود اما در این میان کسانی نمی خواهند راز شهادت برملا شود  و...

عوامل زیر نیز در تولید این سریال مشارکت داشته اند:

مشاور فیلمنامه: امین حسینیون،  مدیر تصویربرداری: شهرام نجاریان،  دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: بهنوش صادقی،  طراح صحنه و لباس: محمد صادقی، ناظر کیفی: امیر بوالی، طراح گریم: علیرضا جوادپور، صدابردار: علی عدالت دوست،  مدیر تدارکات: مهدی رجبی،  عکاس: نسیم افشاری، منشی صحنه: لیلا مربی و...

گفتنی است در دوره اخیر جشنواره مقاومت 214 اثر شرکت کرده اند که از میان آن 13 اثر به مرحله نهایی راه یافته و نام "سکوت دریا "نیز در میان آثار دیده می شود.

 
unununununununununununununununununununun
«سکوت دریا» به مرحله نهایی جشنواره مقاومت رسید
گروه هنر: نسخه تله‌فیلم «سکوت دریا» به کارگردانی سیامک صرافت، به مرحله نهایی جشنواره مقاومت رسید.
کد خبر: ۱۴۳۲۹۸۴
تاریخ: ۰۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۵

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، نسخه ویدیوئی فیلم «سکوت دریا» به کارگردانی سیامک صرافت و تهیه‌کنندگی سعید مرادی به مرحله نهایی جشنواره مقاومت راه یافت. این تله‌فیلم نسخه‌ای کوتاه شده از سریال «در بند اروند» است که دهه فجر سال گذشته از شبکه سوم سیما پخش شد.
http://farhangohonar.ir/upload/Topic/215x185/5017.jpg
حمید ابراهیمی، عمار تفتی، زهرا سعیدی، نفیسه روشن، جلیل فرجاد، حسن اسدی، افشین نخعی، وحید شیخ‌زاده و رزیتا غفاری بازیگران اصلی این تله‌فیلم هستند.

«در بند اروند» کاری از گروه فیلم‌های تلویزیونی شبکه سه، دارای هفت قسمت 45 دقیقه‌ای است. متن این مجموعه توسط وحید حسن‌زاده به رشته تحریر درآمده و داستان آن درباره بهزاد نویسنده جوانی است که برای نوشتن زندگینامه یک رزمنده که به طرز مرموزی به شهادت رسیده وارد روستایی در شمال کشور می‌شود، اما در این میان کسانی نمی‌خواهند راز شهادت برملا شود و... .

سایر عوامل اصلی این پروژه عبارتند از: مشاور فیلمنامه: امین حسینیون، مدیر تصویربرداری: شهرام نجاریان،  دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: بهنوش صادقی، طراح صحنه و لباس: محمد صادقی، ناظر کیفی: امیر بوالی، طراح گریم: علی‌رضا جوادپور، صدابردار: علی عدالت دوست، مدیر تدارکات: مهدی رجبی، عکاس: نسیم افشاری، منشی صحنه: لیلا مربی و... . در دوره اخیر جشنواره مقاومت 214 اثر شرکت کرده‌اند که از میان آن 13 اثر به مرحله نهایی راه یافته و نام «سکوت دریا» نیز در میان این آثار دیده می‌شود.
unununununununununununununununununununun

تله فیلم سکوت دریا

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، نسخه ویدیوئی فیلم «سکوت دریا» به کارگردانی سیامک صرافت و تهیه‌کنندگی سعید مرادی به مرحله نهایی جشنواره مقاومت راه یافت. این تله‌فیلم نسخه‌ای کوتاه شده از سریال «در بند اروند» است که دهه فجر سال گذشته از شبکه سوم سیما پخش شد.

حمید ابراهیمی، عمار تفتی، زهرا سعیدی، نفیسه روشن، جلیل فرجاد، حسن اسدی، افشین نخعی، وحید شیخ‌زاده و رزیتا غفاری بازیگران اصلی این تله‌فیلم هستند.

«در بند اروند» کاری از گروه فیلم‌های تلویزیونی شبکه سه، دارای هفت قسمت 45 دقیقه‌ای است. متن این مجموعه توسط وحید حسن‌زاده به رشته تحریر درآمده و داستان آن درباره بهزاد نویسنده جوانی است که برای نوشتن زندگینامه یک رزمنده که به طرز مرموزی به شهادت رسیده وارد روستایی در شمال کشور می‌شود، اما در این میان کسانی نمی‌خواهند راز شهادت برملا شود و… .

سایر عوامل اصلی این پروژه عبارتند از: مشاور فیلمنامه: امین حسینیون، مدیر تصویربرداری: شهرام نجاریان،  دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: بهنوش صادقی، طراح صحنه و لباس: محمد صادقی، ناظر کیفی: امیر بوالی، طراح گریم: علی‌رضا جوادپور، صدابردار: علی عدالت دوست، مدیر تدارکات: مهدی رجبی، عکاس: نسیم افشاری، منشی صحنه: لیلا مربی و… . در دوره اخیر جشنواره مقاومت 214 اثر شرکت کرده‌اند که از میان آن 13 اثر به مرحله نهایی راه یافته و نام «سکوت دریا» نیز در میان این آثار دیده می‌شود.

unununununununununununununununununununun
    پخش فیلم «سکوت دریا» در هفته دفاع مقدس
    مهر

    93/06/17 13:32سینما و چهره ها350


مهر/ تهیه کننده فیلم ویدیویی «سکوت دریا» این اثر را خلاصه‌ای از مینی‌سریال «دربند اروند» با تغییراتی جزئی در داستان و اضافه شدن سکانس‌هایی جدید معرفی کرد.
سعید مرادی تهیه‌کننده «سکوت دریا» که برای پخش در هفته دفاع مقدس از شبکه سه سیما در نظر گرفته شده است او در این باره توضیح داد: این اثر خلاصه‌ای از سریال «در بند اروند» را دربر می‌گیرد که بهمن ماه سال گذشته از همین شبکه به پخش رسید. در زمان تصویربرداری این پروژه سکانس‌هایی را ضبط کردیم که در سریال از آن استفاده نشد اما برای تهیه فیلمی‌ سینمایی از دل این مجموعه بعدها از آن استفاده کردیم.
وی افزود: این سکانس‌های اضافه شده چیزی نزدیک به 20 دقیقه از زمان کلی فیلم را به خود اختصاص می‌دهند و اتفاقاتی در داستان مربوط به مکاشفه مریم با بازی رزیتا غفاری درباره حضور برادرش به عنوان فردی ساواکی در جبهه به کار اضافه شده است. تدوین و صداگذاری این فیلم را هم مهدی جودی بر عهده داشته است.
این تهیه کننده در پایان با اشاره به حضور فیلم «سکوت دریا» در بخش مسابقه فیلم‌های ویدئویی جشنواره مقاومت سیزدهم گفت: «سکوت دریا» همچنین به عنوان تنها نماینده شبکه سه سیما در بخش فیلم‌های ویدیویی به مرحله نهایی مسابقه راه یافته است و در قالب این جشنواره که روزهای پایانی شهریور ماه آغاز می‌شود به اکران خواهد رسید.
حمید ابراهیمی، عمار تفتی، زهرا سعیدی، نفیسه روشن، جلیل فرجاد، حسن اسدی، افشین نخعی، وحید شیخ زاده و رزیتا غفاری در این اثر نقش آفرینی کرده‌اند.
«سکوت دریا» به کارگردانی سیامک صرافت و نویسندگی وحید حسن‌زاده درباره بهزاد نویسنده جوانی است که برای نوشتن زندگینامه یک رزمنده که به طرز مرموزی به شهادت رسیده وارد روستایی در شمال کشور می‌شود اما در این میان کسانی نمی‌خواهند راز شهادت برملا شود و...
unununununununununununununununununununun



برنامه تانیایش . دانلود تا نیایش خانوم سلیمانی با موضوع دین وخانواده . دانلود serpico  . پشت صحنه پاندای کنگ فو کار . نقدسریال طنز درحاشیه مهران مدیری . ویکی در سفر بزرگ . ویکی در سفربزرگ . ساحل بکرانی و حامد بکرانی . پدر و مادر ساحل بکرانی . عکس های ساحل بکرانی به همراه مادرش . خلاصه فیلم خبر خاصی نیست . نقد فیلم پس کوچه های شمرون . تا نیایش شبکه تهران . دخترسیاه پوش درسینمای وکی ومردان پرزور . دانلود فیلم دور دنیا در هشتاد روز سال 1956 . نقد فیلم اسب حیوان نجیبی است . موضوع فیلم نگار رامبد جوان . دانلود فیلم ویکی و مردان,پر زور . ساعت پخش برنامه قاصدک درشبکه نسیم . دور نهایی شب کوک فصل دوم تا 1395

فیلم نامرئی ساخته دیوید اس گویر

نامرئی
2007 آمریکا
The Invisible

Dir:David S. Goyer


نامرئی
فیلم محصول سال 2007
نامرئی یک فیلم فراطبیعی مهیج آمریکایی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی دیوید اس. گویر است. در این فیلم بازیگرانی همچون جاستین چتوین، مارگاریتا لیویوا، مارسیا گی هاردن، کریس مارکت و الکس اولافلین ایفای نقش می‌کنند.
تاریخ اکران: ۲۷ آوریل ۲۰۰۷ م. (آمریکا)
کارگردان: دیوید اس. گویر
آهنگ‌ساز: مارکو بلترامی
بودجه: ۳۰ میلیون دلار آمریکا
آهنگ‌های معروف: Taking Back Control، Open Your Eyes، The Kill، I Will Follow You into the Dark
بازیگران
جاستین چتوین
مارگاریتا لیویوا
مارسیا گی هاردن
کریس مارکت



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم نامرئی ساخته دیوید اس گویر برای ما بنویسید و بفرستید.




نامرئی (فیلم)

کارگردان     دیوید اس. گویر
تهیه‌کننده     راجر بیرنبائوم
گری باربر
جاناتان گلیکمن
نویسنده     میک دیویس
کریستین روام
بر اساس     دن اوسینلیگه
اثر متز وال
بازیگران     جاستین چتوین
مارگاریتا لیویوا
مارسیا گی هاردن
کریس مارکت
الکس اولافلین
کلوم کیت رنی
موسیقی     مارکو بلترامی
فیلم‌برداری     گابریل بریستین
شرکت
تولید
   
هالیوود پیکچرز
اسپای‌گلس اینترتیمنت
توزیع‌کننده     استودیو سینمایی والت دیزنی
تاریخ‌های انتشار
   

    ۲۷ آوریل ۲۰۰۷ (ایالات متحده)

مدت زمان
    ۱۰۲ دقیقه
کشور      ایالات متحده آمریکا
زبان     انگلیسی
فروش گیشه     ۲۶٬۸۱۰٬۱۱۳ دلار

نامرئی (به انگلیسی: The Invisible) یک فیلم فراطبیعی مهیج آمریکایی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی دیوید اس. گویر است. در این فیلم بازیگرانی همچون جاستین چتوین، مارگاریتا لیویوا، مارسیا گی هاردن، کریس مارکت و الکس اولافلین ایفای نقش می‌کنند. نامرئی به عنوان بازسازی فیلم سوئدی «دن اوسینلیگه» در سال ۲۰۰۲ به شمار می‌رود که خود آن نیز اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته متز وال است. فیلم نامرئی در ۲۷ آوریل ۲۰۰۷ اکران شد.
unununununununununununununununununununun
 این هفته از کانال دو ببینید،
آقای استریت،نامرئی،کدوی سحرآمیز...
فیلم‌های نامرئی، کدوی سحرآمیز، آقای استریت، پستچی وظیفه‌شناس، تروریست، مسافران دره تمشک، کاکتوس، نور آتش و... از امروز ششم تا پنجشنبه 11 تیرماه از شبکه دو پخش می‌شود.
 

فیلم سینمایی "کدوی سحرآمیز" به کارگردانی جان چو و فرانکی چونگ شنبه ششم تیرماه ساعت 13:45 از شبکه دو پخش می‌شود. این فیلم محصول سال 2007 چین، هنگ کنگ و آمریکا است و پیسی‌ چن، دریک جانستن و چینگ وان لو در آن بازی کرده‌اند. داستان همان ماجرای قدیمی و معروف کدوی سحرآمیز است که آرزوها را برآورده می‌کند.

فیلم سینمایی "نامرئی" به کارگردانی دیوید. اس گویر شنبه ششم تیرماه ساعت 23:45 از شبکه دو سیما روی آنتن می‌رود. این تریلر تولید سال 2007 آمریکا و مدت زمان آن 97 دقیقه است. جاستین چاتوین، مارگریتا لویوا و مارشیا گی هاردن از بازیگران این فیلم هستند که با بودجه 30 میلیون دلاری ساخته شد و 24 میلیون دلار فروخت.

در خلاصه داستان فیلم سینمایی "نامرئی" آمده است: نوجوانی به نام نیک در یک درگیری تا حد مرگ کتک می‌خورد و وقتی به هوش می‌آید، متوجه می‌شود نامرئی شده است. نیک به زودی پی می‌برد تنها کسی که می‌تواند به او کمک کند، همان کسی است که به او حمله کرده است.

فیلم سینمایی "پستچی وظیفه‌شناس" ساخته یو ژانگ یکشنبه هفتم تیر ساعت 13:45 از شبکه دو پخش می‌شود. این فیلم سال 2007 با بازی کیو لین و ایرما اینا ساخته شد و درباره یک پستچی در منطقه‌ای دورافتاده از چین است که با عشق کار می‌کند. او یکروز نامه قبولی کنکور دانشگاه وانگ را دریافت و سعی می‌کند هر چه سریعتر آن را به صاحب اصلی نامه برساند.

فیلم سینمایی "آقای استریت" به کارگردانی دیوید لینچ یکشنبه هفتم تیرماه ساعت 23:45 روی آنتن شبکه دو می‌رود. این فیلم 112 دقیقه‌ای محصول 1999 است و سیسی اسپیسک، ریچارد فارنزورث، جان گالواری هیتز و جوزف کارپنتر در آن بازی کرده‌اند. جان روچ و مری سوئینی فیلمنامه این فیلم را نوشته‌اند.

"آقای استریت" داستان پیرمردی است که برای دیدن برادر بیمار خود سفری دور و دراز را با تراکتور آغاز می‌کند. این فیلم 10 میلیون دلاری دو نامزدی اسکار بهترین بازیگر مرد برای فارنزورث فقید به ارمغان آورد و لینچ با آن در بخش مسابقه جشنواره کن برای بردن نخل طلا حضور داشت.

انیمیشن تلویزیونی "مسافران دره تمشک" محصول آمریکا و فیلم سینمایی "تروریست" دوشنبه هشتم تیرماه به ترتیب ساعت 13:45 و 23:45 از شبکه دو پخش می‌شود. "مسافران دره تمشک" را کارلیس گرسن سال 2004 بر مبنای فیلمنامه جانی لای ساخت و صداپیشگان این اثر 133 دقیقه‌ای آرنن اسپانن، جیف بنت، مایکل کلارک و دونل کان بودند.

فیلم سینمایی "نور آتش" سه‌شنبه نهم تیرماه ساعت 13:45 از شبکه دو پخش می‌شود. درام عاشقانه و تاریخی "نور آتش" سال 1997 به نویسندگی و کارگردانی ویلیام نیکلسن ساخته شد. اولین فیلم وی در مقام کارگردان محصول مشترک بریتانیا و آمریکاست و داستان آن سال 1838 اتفاق می‌افتد و زندگی یک معلم سرخانه را روایت می‌کند.

در فیلم 103 دقیقه‌ای "نور آتش" سوفی مارسو، استفن دیلن، دومینیک بلکور، کوین اندرسن و لیا ویلیامز بازی کرده‌اند.این فیلم سینمایی در جشنواره سن سباستین سال 1997 جایزه ویژه هیئت داوران و جایزه بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد.

فیلم سینمایی "کاکتوس" سه‌شنبه نهم تیرماه ساعت 23:45 روی آنتن شبکه دو می‌رود. این فیلم محصول 2008 استرالیا است که به نویسندگی و کارگردانی جاسمین یان‌کروکان در ژانر جنایی، درام، معمایی و تریلر ساخته شد. در فیلم "کاکتوس" ترویس مک‌ماهان، دیوید لایانز، برایان برو و دانیل کریگ بازی می‌کنند.

فیلم‌های "پینگ پنگ" و "سفری به آسمان" چهارشنبه دهم تیرماه ساعت 13:45 و 23:45 از شبکه دو پخش می‌شوند. فیلم 88 دقیقه‌ای "سفری به آسمان" محصول مشترک ایسلند و آمریکا ساخته بالتازار کورماکور فیلمساز تحسین‌شده ایسلندی است. فیلمنامه را کارگردان با ادوارد مارتین واینمن نوشته و فورست ویتکر، جولیا استایلز، جرمی رنر و پیتر کایوت در آن بازی کرده‌اند.

"سفری به آسمان" داستان مامور باذکاوت شرکت بیمه است که در مواقع خاص به صحنه سانحه اعزام می‌شود تا با تحقیق و بررسی میزان خسارت را تعیین کند. او در آخرین پرونده خود با ماجرای خواهر و برادری به نام ایزولد و کلوین درگیر می‌شود. کلوین یک سابقه‌دار تحت تعقیب است و سعی می‌کند فردی دیگر را با مدارک خود از دره پرت کند تا همه فکر کنند او مرده است.

این فیلم جایزه فیبرشی جشنواره فیلم گوته‌بورگ را دریافت کرد و برنده دو جایزه از جوایز ادا ایسلند شد. کورماکور 42 ساله سال گذشته با تریلر "شهر گوشخراش" جایزه گوی بلورین جشنواره فیلم کارلووی واری را برد و فیلم او نماینده ایسلند در اسکار بخش فیلم غیرانگلیسی‌زبان بود.

فیلم‌های "قاصدک" و "مدرک اصلی" هم پنجشنبه یازدهم تیرماه به ترتیب ساعت 13:45 و 23:45 روی آنتن شبکه دو می‌رود. فیلم "قاصدک" محصول فرانسه را تامس گیلو سال 2007 در ژانر درام ساخت. این فیلم نخستین بار 28 فوریه سال 2007 در بلژیک به نمایش درآمده و ژرار دپاردیو، ناتلی بای، ماتیو آمالریکا و سامی سیگر بازی کردند.
unununununununununununununununununununun
مرد نامرئی 2007 The Invisible ( فیلمهای دنیا)

 https://i.ytimg.com/vi/LHHxyUuFLwc/hqdefault.jpg

“نیک پاول” با بازی “جاستین چتوین” یک دبیرستانی سال‌بالایی است که آرزوهای بزرگی برای نویسنده‌شدن دارد. او حتی در فکر است تا برای ادامه‌ی نویسندگی به لندن برود تا این‌که تحصیلاتش را در دبیرستان تمام کند. اما مادر بیوه و ثروتمندش (که نقش او را “مارسیا گی هاردن” بازی می‌کند) برایش نقشه‌های دیگری در سر دارد…

 

 

 نیک برای رفتن به لندن بلیط نهیه می‌کند. بهترین دوست نیک، که “پیت” نام دارد، اغلب از طرف دختری به نام “آنی” مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرد، چرا که پیت به او مبلغی را بابت یک گوشی موبایل بدهکار است. آنی به صورت غیرطبیعی قادر به نامرئی‌شدن است. نیک برای دفاع از پیت، سعی می‌کند تا با آنی وارد گفت‌وگو شود، اما کار آن‌ها به مشاجره می‌کشد و آنی در حالی که به شدت عصبانی است، به نیک در کافه‌تریای دبیرستان حمله می‌کند...

 

 
The Invisible یک تریلر با موضوعی ماوراء‌الطبیعی است که در سال 2007 توسط “دیوید گویر” کارگردانی شد. فیلم در واقع از روی یک فیلم سوئدی به نام اصلی Den Osynlige محصول 2002 ساخته شده است. این فیلم سوئدی بر اساس رمانی از Mats Wahl به همین نام تهیه شده بود. فیلم را تهیه‌کنندگان “حس ششم” (The Sixth Sense) به سینماها بردند. فیلم‌برداری The Invisible تقریبا به صورت کامل در داخل و اطراف شهر ونکوور کانادا انجام شد و فروش کلی آن در حدود 26 میلیون دلار بود. فیلم از منتقدان نمره‌ی قابل توجهی نگرفت.
unununununununununununununununununununun
مدت: 60 دقیقه

نامرئی
محصول 2007 آمریکا
کارگردان : دیوید گویر بازیگران : جاستین چتوین ، مارگاریتا لویوا

unununununununununununununununununununun



سریا ل دو رهم . فیلم ستاره جولیانو اثر فرانچسکو رزی . بازیگران فیلم ویکی در سفر بزرگ . فیلم ویکی در سفر بزرگ . ویکی در سفر بزرگ . ویکی و مردان پرزور . بازیگران فیلم ویکی در سفر بزرگ . بازیگران ویکی در سفر بزرگ . مقصودی دردردسرهای عظیم . نقد فیلم یک تکه نان . دور دنیا در هشتاد روز آمریکا 1956 . بازیگران فیلم ویکی وسفر بزرگ . نظر مهران مدیری از سریال در حاشیه ۲ . زندگینامه ی روسندا مونتروس . کانال تلگرامی چای شیرین . فیلم بیداری . فیلم ندای درون . ساحل بکرانی فرزند کیست . فیلم خارجی بچه رو بگیر . سریال در برابر آینده . فیلم بدون یک پارو . فیلم نگار رامبد جوان . بزرگ کردن آریزونا . دانلود فیلم سینمایی دره انتقام . دانلود تیکه های از فیلم رفیق سرتو بدوزد