رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

نقد فیلم بانتی و بابلی

بازیگران اصلی :

آمیتاب باچان :

آبیشک باچان : راکش ، بانتی

رانی موکرجی : ویمی ، بابلی

بانتی و بابلی محصول سال ۲۰۰۵ سینمای هند به کارگردانی شاد علی است. آدیتیا چوپرا نویسنده فیلمنامه این فیلم طنزاجتماعی و ماجراجویانه این فیلم است.


رها ماهرو : فیلم بانتی و بابلی فیلم طنز و مانند فیلم های دیگر هندی حالتی غیر واقعی داشت . اما در هر حال ساعتی باعث آرامش روان بیننده میشد.دو جوان که آرزوهایی دارند و نمیخواهند مانند دیگر آدم های معمولی زندگی کنند . شروع به کار کلاهبرداری میکنند. که البته در این کارشان موفق هم میشوند و پلیس و مردم را به تحسین از کارشان وامیدارند . در پایان از این کارشان پشیمان شده و تصمیم میگیرند زندگی شرافتمندانه ای را آغاز کنند . اما یک پلیس باهوش که ماه ها در اندیشه دستگیری آندو بود گیرشان می اندازد . ولی وقتی متوجه میشود که آنها از کارشان دست کشیده اند آزادشان میکند . سالها بعد پلیس به خانه آن ها در روستا میرود بانتی و بابلی از او خواهش میکنند که آننها از این زندگی معمولی نجات دهد . پلیس تصمیم میگیرد آنها را در کار پلیس شرکت دهد تا برای جامعه شان مفید باشند و کارهایشان را جبران کنند.


دیالوگ ماندگار : پنگوئن های ماداگاسکار


رها ماهرو : بزودی متن آماده می شود !


اسکیپر: خب ما برای چی اینجا هستیم؟

کوالسکی : سوالی که هر آدم معمولی و هر کسی که شبیه فیلسوف باشه رو آزار میده.



اسکیپر خطاب به سرجوخه : یه دوست در واقع یه دشمنه ! که هنوز حمله نکرده!!!




دیالوگ ماندگار : دلداگان ( هندی )


رها ماهرو :

آیشواریا رای ( ناندینی) خطاب به سلمان خان ( سمیر ) : تو خیلی منو دوست داری سمیر و به خاطر همین عشقت من هفت دریا رو عبور کردم اما از هفت قدم که بین ماست نمیتونم عبور کنم. تو منو با عشق آشنا کردی سمیر اما تعهد به عشقو من از شوهرم یاد گرفتم.

دیالوگ ماندگار: گورو

گورو:

پدرم همیشه میگفت رویا نبین.معتقد بود رویا هرگز به حقیقت نمی پیونده .

ولی من رویا های زیادی دیدم .

نقد فیلم گورو


گورو کان دسای ...........آبیشک باچان

سوچاتا ...............آیشواریا رای باچان

و شخصیت های دیگر...


http://www.best2bests.com/wp-content/uploads/2013/06/guru.jpg


فیلم جالبی . یکی از بهترین صحنه ای که در فیلم گورو بود صحنه ای بود که دختران و همسر گورو دور تخت او را در بیمارستان گرفته بودند و برای گورو آواز میخواندند. در یکی از صحنه های فیلم همسر گورو به دیدن آقای مانیک میرود و مانیک به گورو زنگ میزند و میگوید همسرت را برای گدایی پیش من نفرستد . این صحنه را اصلا دوست نداشتم . شخصیت "شیام" و "مانیک داس گوپتا" رئیس روزنامه اصلا قابل تحمل نبودند . فیلم روند صعودی داشت . من اینجور فیلم ها را خیلی دوست دارم . زیرا باعث انگیزه رشد و پیشرفت در انسان میشوند. رها ماهرو