رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

فیلم زندگی نا تمام ساخته لاسه هالستروم

زندگی نا تمام
2005 آمریکا
An Unfinished Life

Dir:Lasse Hallstrom


یک زندگی ناتمام
فیلم محصول سال 2005
یک زندگی ناتمام عنوان فیلمی است آمریکایی با ژانر درام که در تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۰۵ اکران شد. کارگردان این فیلم لاسه هالستروم است که ملیتی سوئدی دارد. این فیلم بر اساس رمانی از مارک اسپرگ ساخته شده است.
تاریخ اکران: ۹ سپتامبر ۲۰۰۵ م. (آمریکا)
کارگردان: لاسه هالستروم
آهنگ‌ساز: Deborah Lurie
فیلم‌بردار: الیور استیپلتون
بودجه: ۳۰ میلیون دلار آمریکا
بازیگران
جنیفر لوپز
رابرت ردفورد
مورگان فریمن



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم زندگی ناتمام به کارگردانی لاسه هالستروم برای ما بنویسید و بفرستید.




یک زندگی ناتمام

کارگردان     لاسه هالستروم
تهیه‌کننده     Leslie Holleran
نویسنده     مارک اسپرگ
بازیگران     مورگان فریمن، جنیفر لوپز
رابرت ردفورد
موسیقی     دبورا لوری
فیلم‌برداری     اولیور استپلتون
تدوین     اندرو ماندشین
شرکت
تولید
   
ریوولوشن استودیوز
توزیع‌کننده     میراماکس فیلمز
تاریخ‌های انتشار
    ۱۹ آگوست ۲۰۰۵
مدت زمان
    ۱۰۸ دقیقه
کشور     آمریکا
زبان     انگلیسی
هزینهٔ فیلم     ۳۰ میلیون دلار آمریکا
http://www.tehmedia.net/wp-content/uploads/2016/01/An-Unfinished-Life-2005.jpg
یک زندگی ناتمام (به انگلیسی: An Unfinished Life) عنوان فیلمی است آمریکایی با ژانر درام که در تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۰۵ اکران شد. کارگردان این فیلم لاسه هالستروم است که ملیتی سوئدی دارد. این فیلم بر اساس رمانی از مارک اسپرگ ساخته شده است. مورگان فریمن، جنیفر لوپز و رابرت ردفورد در این فیلم ایفای نقش کرده اند. داستان فیلم مربوط به یک دامدار (رابرت ردفورد) اهل ایالت وایومینگ است که قصد دارد رابطه تیره بین دختر خوانده (جنیفر لوپز) و دختر بزرگش را که به تیرگی کشیده شده به صلح و دوستی بازگرداند.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
نام فارسی: یک زندگی نا تمام

نام لاتین: An Unfinished Life 2005

محصول سال و ساخت کشور: ۲۰۰۵ آمریکا, آلمان
هنرمندانی که در این فیلم ایفای نقش داشته اند: Robert Redford, Jennifer Lopez, Morgan Freeman, Josh Lucas و …

به کارگردانی و نظارت:Lasse Hallström

ژانر و موضوع پرداختی داستان: درام
مدت زمان پخش فایل ویدیویی: ۱ ساعت و ۴۸ دقیقه

گروه و رده سنی مجاز برای مشاهده فیلم: تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.

نمره منتقدین به داستان: ۴۹ از ۱۰۰

چکیده ایی از داستان فیلم: «آینار»(ردفورد) روزی روزگاری مزرعه دار موفقی بوده است. «آینار» پسری داشته که سال ها پیش وقتی همسرش، «جین» (لوپز) پشت رل بوده، در تصادف اتومبیل کشته شده است و «آینار» هرگز نتوانسته «جین» را به خاطر مرگ پسرشان ببخشد. اما «جین» و «گریفین» صاحب دختر کوچکی به نام «گریف» نیز بوده اند که «آینار» هرگز او را ندیده تا این که یازده سال بعد جلوی در خانه اش پدیدار می شود. «جین» و «گریف» (گاردنر)، در فرار از دست مرد خشنی به نام «گری» (لوییس)، به مزرعه ی «آینار» پناه آورده اند…
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
 "زندگی ناتمام" رابرت ردفورد در تلویزیون

در خلاصه داستان این فیلم آمده: آینار گیکیسن (ردفورد) زمانی مزرعه‌داری موفق بوده که پس از مشکلاتی که با الکل پیدا کرده، زندگی‌اش در سرازیری سقوط افتاده است. حالا از آن...
فیلم‌های "زندگی ناتمام"، "جواز عبور" و "از دست رفته" برای واحد دوبلاژ سیما دوبله شده است.
 فیلم سینمایی "زندگی ناتمام" به مدیریت دوبلاژ بهرام زند و با حضور گویندگانی چون زهره شکوفنده، منوچهر اسماعیلی، منوچهر زنده‌دل، شهرزاد ثابتی، وحید منوچهری و زهرا سوهانی برای تلویزیون دوبله شد.
این فیلم محصول مشترک آمریکا و آلمان را لاسه هالستروم سال 2005 بر مبنای فیلمنامه مارک اسپراگ و ویرجینیا کورس اسپراگ به مدت 107 دقیقه جلو دوربین برد. در فیلم "زندگی ناتمام" رابرت ردفورد، مورگان فریمن، جنیفر لوپز، دیمین لوییس و بکا گاردنر نقش‌آفرینی کرده‌اند.
 در خلاصه داستان این فیلم آمده: آینار گیکیسن (ردفورد) زمانی مزرعه‌داری موفق بوده که پس از مشکلاتی که با الکل پیدا کرده، زندگی‌اش در سرازیری سقوط افتاده است. حالا از آن سفره رنگین سابق، فقط دوستش میچ باقی مانده که پیش‌تر در کار مزرعه‌داری به آینار کمک می‌کرده و ...
فیلم سینمایی "زندگی ناتمام" با هزینه 30 میلیون دلاری ساخته شد و در سطح جهانی حدود 19 میلیون دلار فروخت. لاسه هالستروم کارگردان فیلم "زندگی ناتمام" متولد 1946 سوئد و سازنده فیلم‌هایی چون "زندگی من به عنوان یک سگ"، "چه چیزی گیلبرت گریپ را می‌خورد؟"، "قوانین خاندان سیدر"، "شکلات"، "کازانووا" و "حقه" است. او دو بار برای فیلم‌های "زندگی من به عنوان یک سگ" و "قوانین خاندان سیدر" نامزد اسکار بهترین کارگردان بوده است.
فیلم سینمایی "جواز عبور" به مدیریت دوبلاژ مریم صفی‌خانی و با حضور گویندگانی چون چنگیز جلیلوند، منوچهر زنده‌دل، علیرضا باشکندی، افسانه پوستی، اکبر منانی، ناصر احمدی،‌ مازیاربازیاران، معصومه آقاجانی، مهرداد ارمغان و ... برای تلویزیون دوبله شد.
این فیلم محصول مشترک اسپانیا، فرانسه و آلمان است که به کارگردانی برتران تاورنیه سال 2002 بر مبنای فیلمنامه‌ای از خودش و ژان دو وور و ژان کوزمو ساخته شد. در این فیلم 170 دقیقه‌ای که آنتوان دوامل موسیقی متن آن را ساخت، بازیگرانی چون ژاک گامبلن، دنی پودالیده، شارلوت کادی، ماری دگرنژه، فیلیپ موریه ژنوئو و لوران شیلینگ نقش‌آفرینی کرده‌اند.
در خلاصه داستان فیلم "جواز عبور" آمده: پاریس 1942ـ 1943. بخش اعظم صنعت سینمای فرانسه تحت نفوذ و کنترل شرکت کنتینانتال فیلمز، یک شرکت فیلمسازی آلمانی است که در سال 1940 توسط آلفرد گرون پایه‌گذاری شد. کارگردانان، فیلمنامه‌نویسان و بازیگران به دو دسته تقسیم شده‌اند: کسانی که معتقدند همکاری با کنتینانتال‌ حالت "پنهان شدن لای دندان‌های تیز گرگ را دارد" و آنانی که این همکاری را تبانی با دشمن تلقی می‌کنند و ...
تاورنیه 66 ساله یکی از مطرحترین فیلمسازان فرانسوی سه دهه اخیر است. "ساعت ساز سن پل"، "قاضی و قاتل"، "یکشنبه در بیرون شهر" و "زندگی و دیگر هیچ" از فیلم‌های مطرح اوست. تاورنیه در 1995 برای فیلم "طعمه" برنده خرس طلایی جشنواره برلین شد و در 1984 برای "یکشنبه در بیرون شهر" جایزه بهترین کارگردان جشنواره کن را از آن خود کرد.
او به تازگی تولید فیلم "مه الکتریکی" با بازی تامی لی جونز را به پایان رسانده است. آنتوان دوامل و ژاک گامبلن برای فیلم "جواز عبور" برنده جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین شدند.
فیلم سینمایی "از دست رفته" به مدیریت دوبلاژ ایرج سنجری و با حضور گویندگانی چون حسین عرفانی، همت مومیوند، مریم صفی‌خانی، شراره حضرتی، زهرا سوهانی، پرویز ربیعی، ظفر گرایی و ... برای تلویزیون دوبله شد.
 
نمایی از فیلم "از دست رفته"
تریلر معمایی آمریکایی "از دست رفته" را بن افلک سال 2007 به مدت 114 دقیقه و با حضور کیسی افلک، میشل ماناگن، مورگان فریمن، اد هریس و جان اشتن ساخت. در خلاصه داستان این فیلم آمده: پاتریک کنزی و انجی گنارو، زوج کارآگاه خصوصی، پرونده خانواده‌ای که دخترشان اخیراً ربوده شده به دست می‌گیرند، اما این پرونده زندگی شخصی و حرفه‌ای آن دو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ...
"بن افلک" سال 1998 برای فیلم "ویل هانتینگ خوب" به همراه مت دیمن برنده اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شد. فیلم "از دست رفته" به خاطر شباهت داستان آن با ماجرای واقعی ناپدید شدن یک دختربچه بریتانیایی از پرتغال در برتیانیا بسیار جنجالی بود.
ایمی رایان برای "از دست رفته" نامزد اسکار بهترین بازیگر زن مکمل شد. فروش جهانی فیلم سینمایی "از دست رفته" 34 میلیون دلار بود.
 
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
نام:مورگان فریمن
تاریخ تولد:1/6/1937
محل تولد:ممفیس-تنسی
همسر:(Jeanette Adair Bradshaw (۱۹۷۹-۱۹۶۷)-Myrna Colley-Lee (۲۰۱۰-۱۹۸۴
زندگی
مورگان فریمن در اول ژوئن سال ۱۹۳۷ در شهر ممفیس ایالت تنسی امریکا به دنیا آمد.

این بازیگر بلند قد و سیه‌چرده سینما با سابقه‌ای طولانی در نقش‌های مکمل و دوم توانسته به عنوان یکی از قطب‌های کاراکترهای فرعی در هالیوود خودش را تثبیت کند.

پس از مدت‌ها کسب تجربه در صحنه نمایش و صفحه کوچک تلویزیون، فریمن با اولین حضور خود در اثری به نام زبل خیابانگرد تماشاگران را شوکه کرد و به خاطر همین نقش، نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل سال 1987 شد.

پس از آن نقش‌های کوچکی در فیلم‌هایی چون بربیکر1980، چشم شاهد 1981، معلمین 1984 ماری، یک قصه حقیقی و آنطور بود اینطور شد هر دو محصول 1985 ایفا کرد.

فریمن از آن پس کوشید تا به جایگاه یک ستاره واقعی سینما برسد، فیلم‌هایی چون شیک و پیک 1988، آتش خودپرستی و رابین‌هود و شاهزاده دزدان 1991 در راستای همین هدف بودند. اما آنچه باعث شد فریمن در نقش منتقدان نیز بدرخشد بازی‌اش در نقش شوفر یک خانم پیر در فیلم رانندگی برای خانم دیزی بود که به خاطر آن برنده اسکار شد.

او با نقش یک پلیس فاسد در فیلم جانی خوش تیپ مسیر جدیدی را در بازیگری آغاز کرد. پس از آن به خاستگاه دیرینش نمایش بازگشت و کمتر در آثار هالیوودی ظاهر شد تا اینکه سرانجام با نابخشوده در سال 1992 ساخته کلینت ایستوود به پرده نقره‌ای بازگشت.

او یک نامزدی اسکار دیگری نیز به خاطر جان بخشیدن به یک زندانی در فیلم تحسین شده در رستگاری در شاوشنگ به دست آورد. از جمله نقش‌های به یاد ماندنی او می‌توان به کاراکتر پیر فیلم هفت اشاره کرد.

فریمن در سال 2005 دوباره با تیم فیلمسازی کلینت ایستوود همراه شد و در فیلم عزیز میلیون دلاری بازی کرد. او در نقش ادی اسکرپ که وظیفه آموزش بوکس را بر عهده دارد بازی تاثیر گذاری از خود نشان داد. بازی او سبب شد که برنده اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در این فیلم شود.

صدای مناسب فریمن باعث شد تا او در چندین برنامه وظیفه گویندگی نیز داشته باشد. او در برنامه‌هایی چون جنگ داخلی آمریکایی، موسسه فیلم‌سازی آمریکایی، کاخ سفید و بسیاری دیگر از برنامه‌ها که در بردارنده صنعت فیلمسازی آمریکا بود، گویندگی کرده است.
بخشی از جوایز
*نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل برای زبل خیابانگرد، 1987
* نامزد اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای هوش خیابانی، 1988
* برنده جایزه خرس نقره‌ای بهترین گروه بازیگری همراه با جسیکا تندی برای فیلم رانندگی برای خانم دیزی، 1990
* نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای رانندگی برای خانم دیزی، 1990
* نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای رستگاری از شاوشنگ، 1995
* برنده اسکار برای نقش مکمل مرد در فیلم عزیز میلیون دلاری، 2005
*برنده جایزه یک عمر فعالیت هنری گلدن گلوب، 2012
فیلم ها
2010-بازنشسته های فوقالعاده خطرناک
2008 - شوالیه تاریکی (لوسیوس فاکس)
2007 -فهرست آرزوها (کارتر چمبرز)
2007 -رفته عزیزم رفته (کاپیتان جک دویل)
2007 -بروس قادر مطلق (خدا)
2006 -قرارداد (فرانک کاردن)
2006 -۱۰ قلم یا کمتر (هیم)
2006 -عدد شانس اسلوین (رییس)
2005 -ادیسون (اشفورد)
2005 -یک زندگی ناتمام
2005 -جنگ دنیاها (راوی)
2005 -بتمن آغاز می کند (لوسیوس فاکس)
2005 -دنی سگه (سام)
2004 -دختر میلیون دلاری (ادی اسکرپ)
2004 -امتیاز بزرگ (والتر کریوز)
2003 -بروس قادر مطلق (خدا)
2003 -سبک‌سری (مایلز اوانز)
2002 -جمع تمام ترس‌ها (ویلیام کابوت)
2002 -گناهان بزرگ (چارلی گرایمز)
2000 -پرستار بتی (چارلی)
2000 -مظنون (ویکتور بنزت)
1998 -تأثیر عمیق (رییس‌جمهور تام بک)
1998 -باران سخت (جیم)
1997 -آمیستاد (تئودور جوادسون)
1997 -دخترها رو ببوس (دکتر الکس کراس)
1996 -واکنش زنجیره‌ای (پل شانون)
1996 -مول فلاندرز (هیبی)
1995 -هفت (کاراگاه ویلیام سامرست)
1995 -شیوع (بیلی فورد)
1994 -رستگاری از شاوشنگ (رد)
1992 -نابخشوده (ند لوگان)
1991 -رابین هود-پادشاه دزدان (آزیم)
1989 -افتخار (سرگروهبان جان راولینز)
1989 -رانندگی برای خانم دیزی (هوک کولبرن)
1989 -جانی خوش‌تیپه (ستوان درونز)
1988 -بر من تکیه کن (جو کلارک)
1988 -تمیز و موقر (کرگ)
1987 -هوش خیابانی (سیاه سریع)
1985 -ماری (چارلز تروبر)
1984 -معلم‌ها (لوییس)
1981 -شاهد عینی (ستوان بلاک)
1981 -مرگ یک پیامبر (ملکم ایکس)
1973 -تیغ (کریس)
1971 -چه کسی می‌گوید که من نمی‌توانم یک رنگین‌کمان بکشم (آفرو)
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



یافته ها در سایت رها ماهرو : فیلم عقرب مایکل وینر . فیلم خبر خاصی نیست . کانال چای شیرین تلگرام . نقدسریال نفس گرم . بازیگران دزدان دریایی ساخت کره . نقد فیلم بادیگارد . ماساهیرو شینودا فیلم . موضوع فیلم بیداری . تصاویر جسیکا لاندس . سونیا پوریامین . کانال تلگرام سخن بزرگان . نظرات مردم در مورد سریال دردسرهای عظیم

فیلم شرافت سامورایی ساخته یوجی یامادا

شرافت سامورایی
2006 ژاپن
Love and Honour

Dir:Yôji Yamada


http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/1598/LoveandHonour.jpg
پخش چهار فیلم جدید در مهر ماه از شبکه نمایش
شبکه نمایش طبق برنامه ریزی و سیاست جدید، قصد دارد هر ماه فیلم ها و سریال های جدیدی را به نمایش بگذارد.
به گزارش حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از روابط عمومی سیما، شبکه نمایش طبق برنامه ریزی و سیاست جدید، قصد دارد هر ماه فیلم ها و سریال های جدیدی را به نمایش بگذارد. بر اساس همین برنامه ریزی مهر ماه امسال چهار فیلم با عنوان های «شرافت سامورایی»، «داستان بی پایان ها 3»، «داستان های خودمانی» و «مدافعین شهر» از شبکه نمایش پخش خواهد شد.
 



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم شرافت سامورائی به کارگردانی یوجی یامادا برای ما بنویسید و بفرستید.



شروعی نو در «شرافت سامورایی»
 
فیلم «شرافت سامورایی» محصول سال 2006 کشور ژاپن ساخته یوجی یامادا، کارگردان شناخته شده ژاپنی که برای این فیلم نامزد جایزه بهترین کارگردان آکادمی سینمای ژاپن شده است.
 
این درام خوش ساخت داستان سامورایی جوانی با نام شینوجو را روایت می کند که طی یه حادثه بینایی خود را از دست می دهد. با از دست رفتن بینایی حالا همسر اوست که سعی دارد او را به شروعی نو و تلاش برای حفظ شرافت سامورایی اش تشویق کند.
 
این عنوان از فیلم های موفق سال 2007 ژاپن بود که در سه رشته برنده جایزه آکادمی سینمای ژاپن شد و در نه رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن نیز نامزد دریافت جایزه بود.
 
«داستان بی پایان» به پایان می رسد
 
قسمت سوم فیلم «داستان بی پایان» محصول 1994 کشور آلمان، پایانی است بر این داستان که سال 1984 با کارگردانی ولفگانگ پیترسون آغاز شد.
 
در این قسمت باستین مشکلاتی با گروهی از بچه های قلدر مدرسه دارد. این گروه کتاب فانتزیا رو دزدیده اند و باعث به وجود آمدن دروازه ای بین زمین و سرزمین فانتزیا شده اند. از نکات جالب این قسمت بازی جک بلک نوجوان در نقش سرکرده گروه قلدر است. جک بلک برای بازی در فیلم کینگ کنگ و صداپیشگی پاندای کنگ فو کار مشهور است.
 
پیتر مک دونالد کارگردان فیلم که بیشتر برای دستیاری کارگردانان مطرح سینما از جمله تیم برتون و جیمز گان شناخته شده است.
 
«داستان های خودمانی» از سینمای آرژانتین
 
فیلم «داستان های خودمانی» فیلمی از سینمای آرژانتین، که از جمله ساخته های موفق سال 2002 این کشور بوده و جایزه بهترین فیلم جشنواره کندور سینمای آرژانتین را به دست آورده است.
 
این فیلم داستان سه آدم متفاوت و یک کودک را روایت می کند که هر یک در راهی متفاوت قدم گذاشته اند و هر یک رویاهایی متفاوت را دارند که در نهایت در نقطه ای از داستان سرنوشت همه آنها به هم گره می خورد.
 
«داستان های خودمانی» ساخته کارلوس سورین است و خاویر لومباردو و آنتونیو بندیکت در این فیلم نقش آفرینی کرده اند. 
 
«مدافعین شهر» ریگا  
 
فیلم «مدافعین شهر» محصول 2007 کشور لیتوانی به داستان دفاع مردم لیتوانی از پایتخت کشور خود، ریگا در طول جنگ جهانی اول اشاره دارد. فیلم وقایع سال 1919 را در جریان یورش ارتش آلمان به ریگا را نمایش می‌دهد.
 
این فیلم محصول سینمای کمتر دیده شده لیتوانی و اثر آیگراس گروبا کارگردان لیتوانیایی است. یانیاس رینیس و الیتا کویانا از جمله بازیگران این فیلم هستند.

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/0/08/Love_and_honor.jpg/220px-Love_and_honor.jpg
 نقد و بررسی فیلم Love and Honor (عشق و شرافت)

Love and Honor (عشق و شرافت)
    ----۲ نوامبر ۲۰۰۷ --- درام،عاشقانه ---۱۲۱ دقیقه PG-13

کارگردان : Yôji Yamada

نویسندگان : Yôji Yamada, Shûhei Fujisawa

بازیگران : Takuya Kimura, Rei Dan, Mitsugorô Bandô

خلاصه داستان : فیلم "عشق و شرافت" نگاهی دارد به رابطه بین یک سامورایی نابینای جوان و همسرش که برای دفاع از افتخارات او فداکاری می کند...


ماهنامه سینمای نقد فارسی (هنر سینما)  - امتیاز ۸ از ۱۰ (۴ از ۵)

یوجی یامادا ظاهرا جزو معدود فرزندان خلف سینمای کلاسیک و باشکوه ژاپن است.او با ساخته هایش یاد و خاطره شاهکارهای غول هایی همچون کوروساوا ، میزوگوشی و کوبایاشی را برایمان زنده می کند.البته او خود فیلمسازی باسابقه است و از دهه شصت تا به حال با ساخت چهل فیلم کارنامه پربار و حسرت برانگیزی برای خویش رقم زده است.

عشق و شرافت آخرین قسمت از سه گانه سامورایی-عاشقانه یوجی یاماداست. سه گانه ای که با فیلم عالی و تحسین شده سامورایی سپیده دم (بهترین قسمت سه گانه) آغاز و پس از فیلم خوب تیغه پنهان با همین فیلم عشق و شرافت پایان می یابد. یامادا در بسیاری از آثارش خصوصا این سه گانه تعهد و تمایل خود به سنت ها و ارزش های گذشته را آشکارا بیان می دارد. شاید از این جهت مشی او در فیلمسازی شبیه به کوروساوا باشد که وی هم حجم کثیری از آثارش پیرامون اسطوره ها و داستان های کهن ساخته شده بود و اعتقاد داشت فرهنگ مدرن وارداتی خطرناک است و باید به سنت ها و رسوم ناب گذاشته رجوع کرد. در هر سه فیلم از سه گانه یامادا سامورایی ها به عنوان شخصیت های محوری مطرح می گردند که در واقع با یک نگاه عمیق در می یابیم که یامادا سامورایی و فرهنگ اصیل سامورایی را به عنوان نمادی از فرهنگ کلی ژاپن در گذشته دور مد نظر دارد و با تمام وجود آن را می ستاید. می توان گفت تفاوتی که کارهای یامادا با دیگر کلاسیک سازان ژاپنی دارد در نوع نگاه شاعرانه و لطیفی است که به سامورایی ها دارد.در فیلم های او وجهه دیگری از زندگی یک سامورایی را مشاهده می کنیم . از حجم شمشیزنی و مبارزات به شدت کاسته شده و در عوض زندگی خانوادگی (و عاشقانه) و درون منزل پررنگ شده است . آثار او در دوران افول سامورایی ها و جایگزینی فرهنگ نظامی مدرن می گذرند و انتخاب این دوران به یامادا کمک کرده با تمرکز بر حیات سامورایی هایی که انگار بواسطه پایبندی به سنت های ارزشمند در زمانه خودشان غریبند تلنگری به فراموشکاران بزند! قصه فیلم درباره یک سامورایی جوان و برومند است که شغلش پیش مرگی ارباب است.به این معنا که او و تعدادی دیگر از همکاران سامورایی اش وظیفه دارند غذاهای عالیجناب را قبل از خوردن ایشان بچشند که اگر احیانا مسموم بود آنها مریض شوند و آسیبی به ارباب نرسد.سامورایی جوان قصه ما بواسطه خوردن یک غذای خاص (در غیر فصل خوردنش) به شدت مریض و در نهایت کور می شود! حال او با کمک و فداکاری همسر مهربانش با این مشکل خود سَر می کند اما اتفاقاتی در راه است... به مانند دو قسمت دیگر از تریلوژی باشکوه یامادا باز هم در این فیلم ماجراها و مصائب سامورایی های اصیل و متعهد را می بینیم که تحت حکومت ظالمانه نظام فئودالی زندگی سخت و پرمشقتی را سپری می کنند.در این فیلم هم یک سامورایی خانواده دار و مهربان را می بینیم که سرش به کار خودش گرم است و دنبال دردسر نیست اما این حکومت ستمگر و غاصب وقت است که گویا دلش نمی خواهد سامورایی های شریف و با اصالت زندگی آسوده ای داشته باشند. فیلم از همان ابتدا که شینوجو با شوخی و تمسخر درباره اینکه حاکم اصلا پیش مرگ هایش را نمی بیند و آنها تنها در آشپزخانه غذای او را تست می کند ، با زنش حرف می زند ، مضمون مورد نظرش را طرح می کند که قرار است ظلم و استبداد و بی رحمی آن دوران را ترسیم کند.اصلا آن نماهایی که از حاکم در پشت پرده با آن چهره سرد و بی روح و مغرورش می بینم خودش گویای همه چیز است.سکانسی که پیش مرگ ها به ردیف نشسته و با آن حالت محقرانه و مضحک هرکدام یکی از چندمدل غذای حاکم را امتحان می کنند به خوبی وضعیت خفت بار آنها را نمایش می دهد.انتظاری که از یک سامورایی با آن شمشیری که به کمرش بسته می رود این است که در راه حفظ ارباب و حکومتش مبارزه و جنگاوری کند و افتخار کسب نماید اما وضع به جایی رسیده که آنها باید غذا مزمزه کند . هرچند این وضعیت نابسمان در ظاهر جبر نظام حاکم است اما خود سامورایی ها هم مشکل چندانی با این موضوع ندارند و ترجیح می دهند با یک کار ساده و بدون دردسر به جای مبارزه و خطرات آن پول خوبی در آورند و شکم خود و زن بچه شان را سیر کنند. حال بعد از اینکه شینوجو بخاطر حفظ جان حاکم ، کور و ناتوان می شود تنها تشکر عالیجناب از او این است که پس از کلی معطلی او در گرما و بین پشه ها یک ثانیه بیاید سری تکان دهد و بگوید «تموم شد! برید پی کارتون!» آن سکانس (که با وجود اغراقش سکانس درخشانی است) دیگر اوج حقارت و خاک بر سری سامورایی هاست. یک نقطه قوت مهم فیلمنامه اثر این است که به اندازه کافی داستان دارد و تا پایان به صورت منسجم و یکدست قصه اش را برای ما تعریف می کند.مثلا پس از آن ماجرای کوری و زندگی خفت بار شینوجو نقطه عطف بعدی یعنی ماجرای آن افسر مقام دار و ارتباطش با کایو (همسر شینوجی) پیش می آید و تا پایان فیلم کم کم جزئیات و تبعات این رابطه تا رسیدن به دوئل نهایی باز می شود.ماجرایی که البته باز در خدمت مسئله کلی فیلم یعنی نقد نظام حاکم و اثبات افتخار و شرافت سامورایی اصیل است. جالب است هر سه قسمتِ تریلوژی یامادا با یک دوئل ختم می شوند که از سر اجبار به سامورایی قصه تحمیل می شود.البته در هر سه فیلم سامورایی های قوی و شمشیرزن هایی ماهر را می بینیم لکن همانطور که شرحش گذشت آنها ترجیح می دهند سرشان به کار و خانواده شان گرم باشد و دنبال دردسر نیستند مگر اینکه مجبور به مبارزه و خشونت شوند که از بد ماجرا و بخاطر شرایط ناگواری که نظام وقت برایشان به وجود می آورد بالاجبار تن به مبارزه می دهند! مبارزه ای که همیشه برنده اش اصالت و شرافت سامورایی و بازنده اش زورگویی ، ستم و خیانت نظام فاسد وقت است. عشق اما همیشه منجی نهایی و تنها امیدی است که به سامورایی های خسته و بی رمق یامودا کمک می کند تا همچنان ادامه دهند و بتوانند در آن دنیای تاریک و تلخ طاقت بیاورند .


منبع: شماره اول ماهنامه سینمایی نقد فارسی (هنر سینما)

%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
Love and Honor

Directed by     Yoji Yamada
Produced by     Junichi Sakamoto
Takeo Hisamatsu
Hiroshi Fukazawa
Ichiro Yamamoto
Written by     Yoji Yamada
Eriko Hiramatsu
Ichiro Yamamoto
Shūhei Fujisawa (original story - The Blind Sword: Echo Of Vengeance)
Starring     Kimura Takuya
Dan Rei
Takashi Sasano
Bandō Mitsugorō X
Music by     Isao Tomita
Cinematography     Mutsuo Naganuma
Edited by     Iwao Ishii
Distributed by     Japan Shochiku
USA Funimation
Release dates
   

    2006

Running time
    118 minutes
Country     Japan
Language     Japanese
Box office     $33,755,574[1]

Love and Honor (武士の一分 Bushi no Ichibun?, literally "Warrior's Honor") is a 2006 film set in Japan of the Edo period. It is the final film in Yoji Yamada's acclaimed Samurai Trilogy (Twilight Samurai (2002) and The Hidden Blade (2004)).

داستان فیلم

Shinnojo, a low level samurai, lives with his pretty, dutiful and loyal wife Kayo. He has come to find his position in a castle as a food-taster for a feudal lord to be boring and pointless, and talks about opening a kendo school open to boys of all castes where he can teach the use of the sword. Before he can act on his dream he becomes ill with a fever after tasting some sashimi made from shell fish, but an investigation reveals that the poisoning was not due to a human conspiracy, but a poor choice of food out of season. After three days he awakes but finds that the toxin from the food has blinded him. Kayo is summoned by Shinnojo's family to explain how the couple will survive. His uncle laments that he no longer knows anybody with influence in the castle, and asks Kayo if she knows of anybody. She relates how Toya Shimada, the chief duty officer in the castle and a samurai of high rank, offered to help and they tell her to act upon his offer of assistance. A message from the castle brings the good news that Shinnojo's stipend of rice will remain the same, and for life but his aunt tells him that Kayo was seen with another man. He has Tokuhei, his faithful servant, follow her. Kayo notices that she is being followed, and although Tokuhei offers to cover for her, she reveals to Shinnojo that Shimada offered to help but with a price, shown when he forced himself upon her. He then solicited three additional trysts by threatening to tell Shinnojo about the first. An enraged Shinnojo divorces her and orders her out of his house. When it is revealed to him that Shimada had nothing to do with maintaining his stipend, but that it came out of gratitude from the lord of the clan himself, Shinnojo seeks to renew his skill with the sword as a blind man to avenge the dishonor of Kayo. Through Tokuhei, he sends a message to Shimada to set up a duel, with the additional message to not underestimate him. The two samurai meet at the stables near the river to decide their destinies. In the subsequent fight Shinnojo cuts off Shimada's arm. He leaves Shimada to live a horribly disfigured life, telling Tokuhei that he has now avenged Kayo's dishonor. The next day Shinnojo is informed that the injured Shimada refused to tell anyone what had happened or who injured him in the duel. That night Shimada committed seppuku and killed himself, as a samurai cannot live with only one arm. He dies without anyone knowing of his sin against the Mimura family, his violation of Kayo, or his own dishonorable injury by a blinded man. Tokuhei tells Shinnojo he has found a girl to work in the kitchen and cook for him. After one taste of the girl's food, Shinnojo recognizes his wife's cooking, and calls Kayo to come into the house. Shinnojo and Kayo reconcile, with an understanding that they will begin their life together anew.

بازیگران :

    Kimura Takuya - Mimura Shinnojo
    Rei Dan - Mimura Kayo
    Sasano Takashi - Tokuhei
    Nenji Kobayashi - Higuchi Sakunosuke
    Ogata Ken - Kibe Magohachiro
    Momoi Kaori - Hatano Ine
    Bandō Mitsugorō X - Shimada Toya

جوایز و نامزد ها

2005 Awards of the Japanese Academy[2]

    Best Supporting Actor - Takashi Sasano
    Best Cinematography - Mutsuo Naganuma
    Best Lighting - Takeshi Nakasu
    Nomination - Best Film
    Nomination - Best Actor - Takuya Kimura (Declined his nomination)[3]
    Nomination - Best Actress - Rei Dan
    Nomination - Best Supporting Actress - Kaori Momoi
    Nomination - Best Director - Yôji Yamada
    Nomination - Best Screenplay - Yôji Yamada, Emiko Hiramatsu, and Ichirô Yamamoto
    Nomination - Best Editing - Iwao Ishii
    Nomination - Best Art Direction - Mitsuo Degawa
    Nomination - Best Music Score - Isao Tomita
    Nomination - Best Sound - Kazumi Kishida

2007 Blue Ribbon Awards

    Best New Actress - Rei Dan

2007 Cinemanila International Film Festival

    Nomination - International Competition - Yôji Yamada

2007 Kinema Junpo Awards

    Best Supporting Actor - Takashi Sasano also for The Hardest Night!!
    Best New Actress - Rei Dan

2007 Mainichi Film Awards

    Best Supporting Actor - Takashi Sasano also for The Hardest Night!!
    Best New Talent - Rei Dan

2007 Nikkan Sports Film Awards

    Yujiro Ishihara Award - Yôji Yamada
    Best Supporting Actor - Takashi Sasano

2007 Shanghai International Film Festival

    Best Music Score - Isao Tomita

فستیوال فیلم

    Official Selection Moscow International Film Festival
    Opening Film Panorama Special Berlin International Film Festival
    Official Selection Hawaii International Film Festival

خانه رسانه

The film was released in DVD by Funimation in 2008. It is both in English dialogue and in the original Japanese dialogue with English subtitles.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
گویندگان فیلم شرافت سامورایی
نویسنده :محسن سلطانی

فیلم شرافت سامورایی
محصول 2006 ژاپن
نام اصلی :Love and Honour
گویندگان: آقای سعید شیخ زاده............... شینو کیمورا
خانم مریم رادپور................... کایو(همسر کیمورا)
استاد جواد پزشکیان................ توکوهی
استاد اکبرمنانی.................... افسر ارشد وظیفه
بانو مهین برزویی.................... خانم هاتانا
استاد محمد علی دیباج.............. پیشکار اعظم . یک رل دیگر
آقای حسین نورعلی................... طبیب. یک رل دیگر
آقای شایان شام بیاتی...................... عالیجناب. یک رل دیگر
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



جستجوی شما در سایت رها ماهرو : اسم زن باردار در فیلم جنگل تخته سیاه 1955 . فراماسونری در فیلم انتقام جویان . فیلم مخوام خارجی . به دنبال بهاران . جرمیا جانسون . دانلود فیلم central do brasil  . بازیگران فیلم سینمایی خانواده آشپز . دانلود فیلم ایستگاه مرکزی . بازیگر زن فیلم پرواز فونیکس . نقد فیلم خبر خاصی نیست . قصه بابا ثمور . فیلمی با بازی باران کوثری و پانته آ بهرام. فرهاد اصلانی

فیلم بدون توقف ساخته ژاومه کویت سرا

بدون توقف
2014 آمریکا
Non-Stop

Dir:Jaume Collet-Serra



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم بدون توقف به کارگردانی ژاومه کویت سرا برای ما بنویسید و بفرستید.



بدون توقف
فیلم محصول سال 2014
بدون توقف فیلمی اکشن-رمز آلود، به کارگردانی جاومه کوله-سِرا است . از ستارگان این فیلم می‌توان به لیام نیسون و جولیان مور اشاره کرد. این فیلم ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ در ایالات متحده آمریکا به نمایش درآمد.
تاریخ اکران: ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۴ م. (پاریس)
کارگردان: ژاومه کویت-سرا
مدت زمان فیلم: ۱ ساعت ۴۶ دقیقه
آهنگ‌ساز: جان اتمن
شخصیت‌های فیلم: بیل مارکس، جن سامرز، جک هموند، تام بوون، بیشتر
بازیگران
لیام نیسون (بیل مارکس)
جولیان مور (جن سامرز)
میشل داکری (نانسی)
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
بدون توقف (فیلم ۲۰۱۴)

کارگردان     جاومه کوله-سِرا
تهیه‌کننده     جوئل سیلور
فیلمنامه‌نویس     جان دبلیو. ریچاردسون
کریس روچ
رایان اینگل
بر پایه     شخصیت‌ها:
جان دبلیو. ریچاردسون
کریس روچ
بازیگران     لیام نیسون
جولیان مور
اسکات مک نایری
میشل داکری
نیت پارکر
جیسون باتلر هارنر
انسون مونت
لوپیتا نیونگو
موسیقی     جان اُت من
فیلم‌برداری     فلاویو مارتینز
تدوین     جیم می
شرکت
تولید    
استودیو کانال
قاب نقره‌ای
توزیع‌کننده     یونیورسال استودیوز

تاریخ‌های انتشار
۲۸ فوریه ۲۰۱۴

مدت
    ۱۰۶ دقیقه
کشور     ایالات متحده آمریکا
فرانسه
بریتانیای کبیر
زبان     انگلیسی
آلمانی
بودجه     ۵۰ میلیون دلار

بدون توقف (به انگلیسی: Non-Stop) فیلمی اکشن-رمز آلود، به کارگردانی جاومه کوله-سِرا است . از ستارگان این فیلم می‌توان به لیام نیسون و جولیان مور اشاره کرد. این فیلم ۲۸ فوریه ۲۰۱۴ در ایالات متحده آمریکا به نمایش درآمد.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/8/87/Non-Stop2014Poster.jpg/220px-Non-Stop2014Poster.jpg
خلاصه داستان

بیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرال ورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش با موقعیتی تروریستی مواجه می‌شود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی می‌فرستد و در آن تهدید می‌کند که اگر ۱۵۰ میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر ۲۰ دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد…
آمار فروش

این فیلم در بیش از ۳،۰۹۰ سینما در ایالات متحده و کانادا به نمایش در آمده است. فروش این فیلم در روزهای اول اکران به ۱۰ میلیون دلار رسید. و در هفته اول اکران با کسب ۲۸ میلیون دلار رتبه نخست را کسب کرد.
تولید

این فیلم در استودیو یونیورسال استودیوز ضبط و به بهره‌برداری رسیده است.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
هیجان انگیز › فیلم های 2014 › فیلم بدون توقف 2014 Non-Stop

کارگردان: Jaume Collet-Serra

ژانر: اکشن – معمایی – هیجان انگیز

کشور سازنده: آمریکا – فرانسه – انگلیس

بازیگران: Liam Neeson, Julianne Moore, Scoot McNairy

شرکت تولید کننده: StudioCanal, Anton Capital(ACE), Silver
دسته بندی ها: اکشن, فیلم های 2014, معمایی, هیجان انگیز.

یک مامور امنیتی پرواز در هواپیما بعد از اینکه پیام هایی مبنی بر یک باج گیری دریافت می کند، وارد عمل می شود. 150 میلیون دلار باید به حساب شخص باج گیر منتقل شود و یا اینکه جان تمام مسافران هواپیما به خطر می افتد…

http://www.naghdefarsi.com/media/kunena/attachments/1957/NonStop-1.jpg
 نقد و بررسی فیلم Non-Stop (بدون توقف) با بازی لیام نیسون

Non-Stop (بدون توقف)
    ----28 فوریه 2014---اکشن، هیجانی، رازآلود---106 دقیقه PG

کارگردانNonStop: Jaume Collet-Serra

نویسندگان : Christopher Roach, John W. Richardson

بازیگران : Liam Neeson, Julianne Moore, Scoot McNairy

خلاصه داستان : بیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرال ورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش با موقعیتی تروریستی مواجه می‌شود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی می‌فرستد و در آن تهدید می‌کند که اگر 150 میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر 20 دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد...

منتقد:جیمز برادینلی-امتیاز 6.3 از 10 (2.5 از 4)

اگر فیلمنامه‌ای از آلفرد هیچکاک را به دست مایکل بِی بسپرید نتیجه کار اتفاقی شبیه به «بدون توقف» می‌شود. این فیلم در عین داشتن توانایی کافی برای سرگرم کردن مخاطب، طوری ساخته شده که مخاطب از لذت بردن از آن احساس عذاب وجدان می‌کند. یکی از نتایج آن اتفاق مذکور این است که «بدون توقف» چند ساعت پر تعلیق در پیش روی بیننده قرار می‌دهد صرفا برای اینکه سر حد ساده لوحی اش را بسنجد. این فیلم را باید در دسته فیلمهای جذاب عذاب آور قرار داد، که هرچند دوست ندارید دوست داشته باشید باز هم دوستش دارید. برای آنان که با تماشای فیلمهای اکشن لیام نیسون (مانند «ربوده شده»، «ربوده شده 2»، «خاکستری»، ...) طرفدارش شده اند باید بگویم که این فیلم هم یکی دیگر از آن دست فیلمهاست و به هر آنچه وعده بدهد عمل میکند.

Non Stopبیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرال ورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش به مقصد لندن بر فراز اقیانوس اطلس با موقعیتی تروریستی مواجه می‌شود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی می‌فرستد و در آن تهدید می‌کند که اگر 150 میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر 20 دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد. در ابتدا بیل نمی داند در پاسخ به این پیام چه عکس العملی نشان دهد. این موضوع را با همکار مارشالش جک هموند (با بازی انسون مونت) در میان می‌گذارد و به خلبان و مهماندار هواپیما (نانسی، با بازی میشل داکری) Non Stopاطلاع می‌دهد. زمان مقرر می‌گذرد و با پیدا شدن سر و کله یک نفر بیل مجبور می‌شود موقعیت را جدی بگیرد. اما مشکلی وجود دارد: نقشه آن تروریست تنها به کسب پول هنگفت ختم نمی‌شود، بلکه در پی پاپوش سازی برای بیل است.

این فیلم هیجانی هواپیمایی چند نقطه قوت و ضعف آشکار دارد. از یک سو فضای محدود و شخصیت‌های انگشت شمار زمینه را برای یک فیلم هیجانی رازآلود کلاسیک فراهم می‌آورد. از سوی دیگر خیلی راحت اکشن آن ممکن است احمقانه جلوه دهد. «بدون توقف» در استفاده از Non Stopنکته اول بسیار موفق است اما به محدوده مورد دوم هم وارد می‌شود. با این حال به اندازه «مارها در هواپیما» هم احمقانه نمی‌شود. این فیلم بیشتر شبیه به «نیروی هوایی یک» اثر 1997 ولفگانگ پترسون با بازی هریسون فورد در نقش رئیس جمهور آمریکا است، هرچند به اندازه ی آن پیچ در پیچ نیست. داستان پر از حفره است و برخی کاملا واضح به چشم می‌آیند. جاومه کوله-سِرا (Jaume Collet-Serra) کارگردان اثر (که پیشتر نیز با نیسون در «ناشناس» همکاری داشته است) و فیلمنامه نویسانش به خوبی سعی کرده اند این حفره ها را پنهان کنند. تعداد کمی از مخاطبان با مواجهه با اتفاقاتی که در فیلم رخ می‌دهد احساس می‌کنند فریب خورده اند. شیه روایت داستان هم در ایجاد پیچش ها و تغییرات سهیم است، که باعث می‌شود بعضی از آنها باورپذیرتر به نظر برسند. شاید برخی این فیلم را هیچکاک پسند بپندارند، هرچند او هم یک بدبینی که تدریجا شخصیت‌هایش را به نابودی بکشاند را به صحنه‌های مبارزه برق آسا ترجیح می‌داد.

Non Stop

نیسون، که پیش از بازی در نقش شوالیه جِدای و دشمن بتمن شباهت چندانی به قهرمانان اکشن نداشت، حالا در دید مخاطبان به واسطه ظاهر شریف و اخلاقمداری اش برای این گونه نقشهای قهرمانی انتخابی مناسب جلوه می‌کند. حتی با وجود نقص‌های فراوان در شخصیت بیل (که الکلی و سیگاری است و عموما خوش برخورد نیست) باز هم به سرعت طرف او را می‌گیریم. بیشتر مسافران هواپیما بازیگران بینام هستند، به جز جولیان مور که نقش زنی که در صندلی کناری بیل نشسته را بازی می‌کند. دیگری هم میشل داکری (از سریال دانتون ابی) در نقش مهماندار هواپیما است. بینندگان تیزبین احتمالا لوپیتا نیونگو که Non Stopنامزد [برنده] اسکار شده است را در نقشی کوتاه به عنوان یک مهماندار دیگر تشخیص خواهند داد، که در این فیلم حدود سه خط دیالوگ دارد. با فرض اینکه او اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را برای «12 سال بردگی» کسب کند، می‌توان مطمئن بود که در آینده دیگر او را در چنین نقشهای جزئی مشاهده نخواهیم کرد.

«بدون توقف» یک سرگرمی فراموش شدنی و دور ریختنی است. بیشتر شبیه هله هوله‌ی سینمایی است؛ به هنگام مصرف خوشمزه است اما پس از آن هیچ ارزش ماندگاری ندارد. این فیلم در میان مردم بازخورد خوبی داشته، و از آنجا که این روزها مردم لیام نیسون را به سادگی به عنوان یک قهرمان اکشن می‌پذیرند، به احتمال زیاد در گیشه‌ها نیز موفقیت خوبی کسب خواهد کرد. «بدون توقف» به مدت دو ساعت مفرح است، اما پس از یکی دو روز از یادها خواهد رفت.


اختصاصی نقد فارسی

مترجم: سید مجتبی حسینی
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
فیلم بدون توقف (Non-Stop)      فیلم بدون توقف
امتیاز      ژانر     تاریخ اکران     مدت زمان فیلم
   

اکشن ، هیجان انگیز
   

28 مارس ۲۰۱۴

(ایالت متحده )
   
 106 دقیقه

http://files.wikipg.com/images/kc3/context/files/MV5BOTI3NzcxMjkzMl5BMl5BanBnXkFtZTgwMDY0NTQ0MDE%40._V1_SX214_%281%29.jpg

خلاصه : بیل مارکز یک مارشال نیروی هوایی ارتش ایالات متحده است که در جریان یک سفر هواپیمایی ، پیامک های رمزآلودی دریافت می کند که در آن از او خواسته شده از دولت آمریکا مبلغ 150 میلیون دلار دریافت کرده و به یک حساب منتقل کند در غیر اینصورت هر 20 دقیقه، یک مسافر هواپیما کشته خواهد شد و ...

کارگردان : جوآم کولت سرا
فیلم نامه : جان ریچاردسون ، کریستوفر روچ
بازیگران : لیام نیسن ، جولیان مور ، اسکوت مکنیری ، آنسون ماونت ، نیت پارکر ، جیسون باتلر هارنر
 
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



آمار تازه سایت رها ماهرو : دانلود دوبله sherlock holmes and the voice of terror  . دانلود فیلم شرلوک هلمز بازیل راتبون دوبله . سینمایی جرمیا جانسون . داستان فیلم جرمیا جانسون . جرمیا جانسون ویکی پدیا . خلاصه فیلم جرمیا جانسون . فیلمی که باران کوثری وحبیب رضایی بازی کردن . فیلم خانواده اشپز ویکى پدیا . فیلم سینمایی تخیلی دختری که مغزش 100%

فیلم مزرعه ساخته مارک آنجلو

مزرعه
2005 فرانسه
Joseph

Dir:Marc Angelo


نام فیلم : جوزف

کارگردان
Marc Angelo    

نویسندگان
Philippe Setbon    
 
Michel Lambesc     ...     (novel)



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم مزرعه (با نام اصلی جوزف) به کارگردانی مارک آنجلو برای ما بنویسید و بفرستید.




بازیگران

پیر موندی
جوزف

سیریل دسکورس
لئو

نیکی سباستین
کلیر

رنود مارکس
فرانسوا

سایر بازیگران :

Pierre Mondy     Pierre Mondy     ...    
Joseph
Cyril Descours     Cyril Descours     ...    
Léo
Micky Sébastian     Micky Sébastian     ...    
Claire
Renaud Marx     Renaud Marx     ...    
François
Audrey Lunati     Audrey Lunati     ...    
Sophie
José Fidalgo     José Fidalgo     ...    
Arkadi
Alix Sarrouy     Alix Sarrouy     ...    
Jacky
Milton Lopes     Milton Lopes     ...    
Toine
Jo Prestia     Jo Prestia     ...    
Rafael
Georges Claisse     Georges Claisse     ...    
Leenhardt
José Wallenstein     José Wallenstein     ...    
Fleischer
André Gago     André Gago     ...    
Paul Tramond
Suzana Borges     Suzana Borges     ...    
La juge
Paulo Matos     Paulo Matos     ...    
Acheteur
José Neto     José Neto     ...    
Acheteur
Michel     Michel     ...    
Commandant gendarmerie
Carlos Curto     Carlos Curto     ...    
Homme
Nuno Vinagre     Nuno Vinagre     ...    
Homme
Jorge Sequerra     Jorge Sequerra     ...    
Chauffeur Leenhardt
Rui Mendes     Rui Mendes     ...    
Le docteur
Marc Angelo     Marc Angelo     ...    
Le journaliste
Jorge Costa     Jorge Costa     ...    
Père Raymond
Teresa Mónica     Teresa Mónica     ...    
Ouvrière
Francisco Brás     Francisco Brás     ...    
Ouvrier
John Wolf     John Wolf     ...    
Serveur Grand Hôtel
Rest of cast listed alphabetically:
Joana Loureiro     Joana Loureiro     ...    
Lady
Hoji Fortuna     Hoji Fortuna     ...    
Garde du corps Leenhardt (uncredited)
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQUeXaGJEDi3tWFNjV1vPbZv-d8X_v8Z6XH6r4pMbn5ltumWst8yQ
تهیه کنندگان
António da Cunha Telles     ...     line producer: Portugal
Jean-Pierre Guérin     ...     producer
Véronique Marchat     ...     executive producer

آهنگساز
Christophe Lapinta    

فیلمبردار
Dominique Bouilleret    

تدوینگر
Yves Charoy    

انتخاب بازیگر
Mamade    

دکوراسیون
Bertrand L'Herminier    

طراح صحنه و لباس
Sophie Dussaud    
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



جدیدترین یافته های سینمایی سایت رها ماهرو : زنزو ماتسویاما . شخصیت شامیکا غلو در برنامه خاله شادونه . تاریخچه فیلم پرواز فونیکس محصول چه سالی است . سینمایی درست به هدف . داستان فیلم هندی بانتی و بابلی . فیلم من بچه هایم را میخواهم . استاد و فرمانده 2003 آمریکا . دانلود برنامه مستندکاوش شبکه پنج . فیلم درست به هدف . فیلم درست به هدف

فیلم اتاق سبز ساخته فرانسوا تروفو

اتاق سبز
1978 فرانسه
The Green Room

Dir:François Truffaut

http://cafe-films.in/img1/the-green-room-poster.jpg

The Green Room (film)

Directed by     François Truffaut
Produced by     Marcel Berbert
François Truffaut
Written by     Jean Gruault
François Truffaut
Based on     "The Altar of the Dead",
"The Beast in the Jungle" and
"The Way It Came"
by Henry James
Starring     François Truffaut
Nathalie Baye
Jean Dasté
Music by     Maurice Jaubert
Cinematography     Néstor Almendros
Edited by     Martine Barraqué-Curie
Production
company
   
Les Films du Carrosse
Distributed by     United Artists
Release dates
    France:

    April 5, 1978

UK:

    July 10, 1980

Running time
    94 minutes
Country     France
Language     French
Budget     ₣3 million
Box office     161,293 admissions (France)[1]
http://artcollege.ir/wp-content/uploads/2016/01/the-green-roomCopy.jpg
The Green Room (French: La chambre verte) is a 1978 French film directed by François Truffaut and based on the Henry James short story, "The Altar of the Dead", in which a man becomes obsessed with the dead people in his life and builds a memorial to them. It is also based on two other short stories by Henry James: "The Beast in the Jungle" and "The Way It Came". It was Truffaut's seventeenth feature film as a director and the third and last of his own films in which he acted in a leading role. It starred Truffaut, Nathalie Baye, Jean Dasté and Patrick Maléon.

Truffaut spent several years working on the film's script and felt a special connection to the theme of honouring and remembering the dead. In the film, he included portraits of people from his own life at the main character's "Altar of the Dead". The Green Room was one of Truffaut's most highly praised films by both critics and colleagues, but also one of his least successful financially.

خلاصه داستان:

The action takes place ten years after the end of World War I in a small town in France. The protagonist, Julien Davenne, is a war veteran who works as an editor at the newspaper, "The Globe". He specializes in funeral announcements ("a virtuoso of the obituary", as defined by its editor-in- chief) and the thought of death haunts him. Davenne has reserved a room for the worship of his wife, Julie, on the upper floor of the house he shares with his elderly housekeeper, Mrs. Rambaud, and Georges, a deaf-mute boy. His wife had died eleven years prior, at the height of her beauty.

During a thunderstorm a fire destroys the green room, Davenne managing to save only pictures and portraits of his wife. On discovering an abandoned chapel in ruins, at the same cemetery where Julie is buried, Julien decides to consecrate it not only to his wife but to all the cemetery's dead, having reached "that point in life where you know more dead than alive." The place is transformed into a forest of lighted candles, with photos of all the people he treasured in life.

To keep the chapel Davenne calls a young woman, Cécilia, secretary of the auction house that has regained a ring that had belonged to Julie. The friendship between the two seems to evolve when Paul Massigny, a French politician and Davenne's former best friend dies. The film suggests that Massigny once betrayed Davenne but does not say what constituted the betrayal. When Davenne first visits Cécilia at home Davenne discovers that the living room is full of pictures of Massigny and, without asking for explanations, leaves.

At the chapel, Cecilia tells him that she was one of Massigny's many women and still loves him. She requests that Massigny be represented by one of the candles on the altar. After being rebuffed by Davenne, Cecilia breaks off the relationship and he breaks down. He locks himself away at home, refusing to eat, to see the doctor, or talk. The managing editor of "The Globe", recommends that Cécilia write him a letter. She finally declares her love, knowing he would never reciprocate, "because to be loved by you, I should be dead". Having forgiven Massigny, Davenne joins her in the chapel, but he is weakened, falls to the ground and dies. Cécilia completes the work, as she had asked the first time, dedicating one last candle to Julien Davenne.

لیست بازیگران :

    François Truffaut as Julien Davenne
    Nathalie Baye as Cécilia Mandel
    Jean Dasté as Bernard Humbert, editor of The Globe
    Jean-Pierre Ducos as the Priest in the mortuary room
    Monique Dury as Monique, secretary at The Globe
    Jeanne Lobre as Mme Rambaud (as Jane Lobre)
    Jean-Pierre Moulin as Gérard Mazet
    Antoine Vitez as the Bishop's secretary
    Patrick Maléon as Georges
    Laurence Ragon as Julie Davenne
    Marcel Berbert as Dr. Jardine
    Christian Lentretien as the Speaker at the cemetery
    Annie Miller as Genevieve Mazet, the first Mme Mazet
    Marie Jaoul as Yvonne Mazet, the second Mme Mazet
    Guy D'Ablon as the Wax Dummy maker
    Anna Paniez as the little girl playing the piano
    Alphonse Simon as the one-legged man
    Henri Bienvenu as Gustave, the auctioneer
    Thi-Loan Nguyen as the Apprentice Artisan (as Thi-Loan N'Guyen)
    Serge Rousseau as Paul Massigny
    Jean-Claude Gasché as a Police Officer
    Martine Barraqué as a nurse at saleroom
    Josiane Couëdel as a nurse at the cemetery
    Jean-Pierre Kohut-Svelko as the disabled man at saleroom
    Roland Thénot as the disabled man at cemetery
    Nathan Miller as Genevieve Mazet's son
    Carmen Sardá-Cánovas as the woman with the rosary
    Gérard Bougeant as the cemetery's keeper

تولید
پس زمینه و نوشته

Truffaut first began work on The Green Room in December 1970 after reading the works of Henry James. Truffaut especially liked "The Altar of the Dead" and asked his friend Aimée Alexandre to translate a new French version for him. Alexandre also recommended works by Anton Chekov and Leo Tolstoy with similar themes, while Truffaut did his own research on James's life and visited his home in Boston. Truffaut worked on other projects until 1974, when a new French version of the short story was published, renewing his interest. Truffaut commented on the film, “the story was difficult to construct, but at the same time, I was attracted to the subject.”[3] In July of that year he then reached a contract agreement with screenwriter Jean Gruault to begin drafting a film adaptation.[4] Truffaut and Gruault had previously collaborated on Jules and Jim (1962), The Wild Child (1970), and Two English Girls (1971). [5]

For several years Truffaut had become increasingly interested in people from his life who had died, beginning with his mentor and father-figure André Bazin, who had died the day before Truffaut began shooting his first feature, The 400 Blows. Truffaut told a reporter for L'Express: "I'm faithful to the dead, I live with them. I'm forty-five and already beginning to be surrounded by dead people."[4] [6]In 1977 Truffaut lost two other important father-figures: Cinémathèque Française director Henri Langlois and Roberto Rossellini, whom Truffaut called "the most intelligent man, with André Bazin" during an interview with Le Matin de Paris.[4] [7]Around this time Truffaut had watched Shoot the Piano Player and noticed that half the actors had since died. In an interview with L'Humanité-Dimanche magazine Truffaut asked "Why not have the same range of feelings for the dead as for the living, the same aggressive or affectionate relationship?" and added that he wanted to film "what it would be like to show on screen a man who refuses to forget the dead."[8] [9] According to him, The Green Room is not the worshipping of death, but an extension of the love for the people that we have met and who are no longer alive, and the idea that they have a permanency. What matters is that Davenne refuses to forget, and this refusal is important for Truffaut.[10]

Truffaut recommended that Gruault read James's "The Beast in the Jungle" and "The Way It Came", which were also incorporated into the film. Truffaut also wanted to change the setting of the original story to 1920s France with World War I as a major factor in the plot. In fact, he stated that he chose to adapt Henry James’ 1928 themes because he wanted to link them directly with the memory of the First World War. The idea of massacre, milions of deaths, is not evoked as effectively by the Second World War.[11] By spring 1975 Gruault had finished a first draft called La Fiancée disparue (The Vanished Fiancée).[12] Truffaut thought the script was too long and Gruault made cuts. Truffaut's continuing requests for script modifications caused Gruault to become dissatisfied working with him. Truffaut, also busy writing the script for Alain Resnais's Mon oncle d'Amérique,[13] put the entire project on hold and eventually shot Small Change and The Man Who Loved Women. He continued to research the themes of The Green Room, reread Marcel Proust's Remembrance of Things Past and Japanese literature such as the works of Jun'ichirō Tanizaki. He also asked Éric Rohmer for help with the script, but the material thus far produced did not interest the director.[13]

In October 1976, Truffaut showed a new draft to Gruault, which now included a deaf-mute child as the main character Julian Davenne's protégé, and had Davenne work as an obituary writer in a small Parisian magazine. The presence of Paul Massigny was also vital for the development of the story. Indeed, Truffaut stated that without Massigny there would be no film because it would be too static, and that The Green Room is a tale in which Massigny is the anti-hero.[14] Gruault finished a new version of the script by February 1977. Truffaut worked on it with his assistant Suzanne Schiffman and completed the final draft in May 1977.[15]

انتخاب بازیگر

For the lead role of Julien Davenne, Truffaut first wanted to cast actor Charles Denner, but he was not available. Because of the personal nature of the film and the character of Julien Davenne, Truffaut decided to play the part, stating that "this film is like a handwritten letter. If you write by hand, it isn’t perfect, the writing may be shaky, but it is you, your writing.” [16] . This decision was not simply taken because Truffaut embodied the character, but because Davenne’s obsession, what he does throughout the whole film, what defines him, that is, keeping the memory of the dead alive, refusing to forget them, linked in a way to the activity of the director.[17] Specifically, he felt a closeness to the character of Davenne, due to his own valuations of remembrance of the dead as helping in the "struggle against the transience of life".[18] Despite his strong feeling for the character, Truffaut was hesitant about the role and thought he may be perceived as too old. He had a wig made, but ended up not using it.[15]. It was Truffaut's third and last of his own film in which he played a leading role.[19] According to co-star Nathalie Baye, Truffaut almost shut the film down for fear of a bad performance: "He would say to me, 'It's madness; it will never work!' And he came close to wanting to stop everything."[15]

Baye was cast as Cécilia after having worked with her in Day for Night and The Man Who Loved Women. Baye later stated that "If Francois asked me to perform with him, it was because he knew I wasn't the kind of actress who caused problems. He could rely on me, which was very reassuring to him."[15] Truffaut filled out the cast with Jean Dasté as Davenne's boss at The Globe, Antoine Vitez as a clergyman, Jean-Pierre Moulin as a widower that Davenne comforts in the film and Patrick Maléon as the deaf-mute child. Truffaut also cast technicians and personnel from his production company in small roles.[20]

When asked about the message of The Green Room, Truffaut said "I am for the woman and against the man. As this century approaches its end, people are becoming more stupid and suicidal, and we must fight against this. The Green Room is not a fable, not a psychological picture. The moral is: One must deal with the living! This man has neglected life. Here we have a breakdown of the idea of survival."[21]
Filming

The Green Room was shot in the fall of 1977 in Honfleur, France with a budget of 3 million francs provided by United Artists. That summer, Truffaut scouted locations and hired his longtime collaborator, Nestor Almendros, as cinematographer. To give the film a Gothic look, Almendros used candle light as both source and practical lighting, with electrical lights used to "exploit the contrast between electric light and a flood of candlelight to give the film a ghostly quality." [22] Truffaut also intended a resulting lack of colour throughout filming, condemning colour as a removal of the final "barrier" between film and reality: "If there is nothing false in a film, then it is not a film." [23] Almendros later said that, despite the film's somber tone, "this film was put together with joy, and the shooting was the most pleasant" of his career.[24] Many of the scenes were shot in the four-story Maison Troublet in Honfleur, including its large auction room and rooms depicting Davenne's residence. Other locations included the Caen cemetery and the Carbec Chapel in Saint-Pierre-du-Val. The chapel was used for Davenne's shrine to the dead, with Jean-Pierre Kohut-Svelko designing the set inside.[22] Among the portraits included in the shrine are Henry James, Oscar Wilde, an old man who played a small role in Truffaut's Two English Girls, actor Oskar Werner in a World War I uniform,[25] Jacques Audiberti, Jean Cocteau, Maurice Jaubert, Raymond Queneau, Jeanne Moreau and her sister Michelle Moreau, Louise Lévêque de Vilmorin, Aimée Alexandre, Oscar Lewenstein, Marcel Proust, Guillaume Apollinaire and Sergei Prokofiev, many of whom were idolised figures of Truffaut's .[26]

Filming began on October 11, 1977 and lasted until November 27, 1977. The atmosphere on the set was especially fun and Nathalie Baye revealed that she and Truffaut often had laughing fits during takes. However, she also admits to having found it difficult to take receive comprehensive direction from Truffaut, as he remained highly focused on his own performance. Baye also had difficulty performing alongside Truffuat, due to his "expressionless, nearly mechanical" approach to acting, which required her to adjust her own approaches accordingly. [27]
Themes

Since the semi-autobiographical The 400 Blows (1959), it has been noted that Truffaut often portrayed personal experiences and emotions throughout his films. Via such expressionistic use of the medium, he proclaimed himself as a Film Auteur, within a theory of film as art which he personally advocated as a director and a critic. As a result, Truffaut's films often appeared to focus on certain themes and stylisations, such as the vitality of youth and childhood, particularly embodied by the character of Antoine Doinel, who is a recurring presence across a number of his films. The Green Room however was made towards the end of Truffaut's career, and thematically the film contrasts to his earlier works. The Green Room appears to reminisce on childhood, whilst focusing more on the final stages of life, as Truffaut expresses his views of death and remembrance of the dead. This theme for a film had "preoccupied him for several years and had been accentuated by the deaths of numerous friends and colleagues",[28] such as those who previously worked alongside him on Shoot the Piano Player. Nonetheless, the alternative theme of the the film again reflects Truffaut's sense of personal expressionism throughout his career. When asked "what do you make of the contradiction between the cult of death and the love of the life?" Truffaut replied "it's the theme of the film."[3] Yet, also thematic throughout The Green Room is a familiar "estrangement from human contact and romantic obsession", which has been prominent in "most of the films that Truffaut has made over a period of twenty years." [29]
See also: François Truffaut § Work

موسیقی فیلم

Truffaut chose pre-recorded music from composer Maurice Jaubert's 1936 "Concert Flamand", with whom he had already collaborated four times,[30] and played it on set in order to create a rhythm[31] and establish a religious, ritualistic atmosphere for the cast and crew. As Truffaut has stated, both camera and actors movements follow Jaubert's music rhythm.[10] Filmmaker François Porcile later said "It's not surprising to find, in the sudden explosive tension and somber conviction of his acting, a direct echo of Jaubert's style, with its gathering momentum and sudden restraint, its reticence and violence."[31] Truffaut explained: "I realized that his music, full of clarity and sunlight, was the best to accompany the memory of all these dead."[31] However, an infrequent use of music throughout the final film sees a consistent quietness take place, which is regarded to have masked "an exploration of human isolation in an inhuman society and of the strength and limitations of moral and aesthetic purity." [29]

انتشار و امتیازات :

Truffaut completed the editing of The Green Room in March 1978 and showed it to his trusted friends and co-workers, who immediately praised the film and called it one of his best films. Many wrote to him via letter, such as Isabelle Adjani who revealed that "Of all your films it is the one that most moved me and spoke to me, along with Two English Girls. I felt good crying in your presence."[32] Alain Delon told Truffaut that "The Green Room, along with Clément, Visconti and very few others, is part of my secret garden."[32] Éric Rohmer told him that "I found your film deeply moving. I found you deeply moving in your film."[32] Antoine Vitez told Truffaut "I haven't yet told you the emotion I felt on seeing The Green Room. What I see in it, deep down, is kindness, and that's what touches me most. Thank you for having included me in it."[32]

Publicly, The Green Room was Truffaut's biggest financial failure but one of his most critically praised films. One major French film critic, François Chalais of Le Figaro, disliked the film, but Truffaut received high praise elsewhere.[32] Pascal Bonitzer viewed the film as "most profound, and without much exaggeration, one of the most beautiful French films of recent years,"[33] and that "it is not for nothing that Truffaut embodies his character, and that in the latter, Julien Davenne, the author and the actor are entwined in the tightest possible way...rarely does a filmmaker involve himself to that point - involving his body (and note all the ambiguity of the word in the context of this funeral film) and even his dead; mixing together Julien Davenne's dead with those of François Truffaut in the flaming chapel where the film comes to an end."[33] Joel Magny called Julien Davenne the ultimate "truffaldian" hero, "unable to live the present moment in the fullness of his being, where he is...in a perpetual time-lag with reality."[34] The French magazine Télérama called Davenne "l'homme qui aimait les flammes" ("the man who loves the flames").[35] Jean-Louis Bory of Le Nouvel Observateur said that "In its simple and pure line, it resembles a cinematic testament. There will be other Truffaut films, but none that will ever be more intimate, more personal, more wrenching than this Green Room, altar of the dead."[32][36]

The Green Room was released on April 5, 1978 and was a financial failure, selling slightly more than 30,000 tickets[37] ( it has sold 161,293 admissions total as of 2015[1]) Truffaut knew that a film about death would be difficult to market or attract an audience, but felt strongly that "this kind of theme can touch a deep chord in many people. Everyone has their dead."[32][6] He hoped that the film would connect with the audience[38], and stated that he wanted people to watch it with their jaws dropped, moving from one astonishing moment to the next.[39]

Truffaut took a personal interest in promoting the film and hired renowned press agent, Simon Misrahi, in his determination to make the film reach a larger audience, despite its subject matter.[32] A few days before the film's premiere, Truffaut completely changed his approach, putting more emphasis on his own track record as a filmmaker and the presence of rising star, Nathalie Baye. In a television appearance to promote the film, Truffaut showed two clips from the film that had nothing to do with the dead. Truffaut was extremely upset by the film's financial failure and referred to it as "The Empty Room". He publicly stated that he would not act again for at least ten years and admitted to Paris Match that he regretted not casting Charles Denner in the lead role.[40][41] Truffaut later blamed United Artists for not promoting the film properly, which led to his breaking from the US company for the first time in over ten years. His next film to make independently of American influence would be L'amour en fuite/Love on the Run .[42]

Truffaut premiered The Green Room in the US at the 1978 New York Film Festival where its reception was again ill-fated.[40] Vincent Canby of the New York Times gave the film a mixed review and criticized Truffaut's performance, saying that "Truffaut does not make it easy for us to respond to Davenne". Canby goes on to call the film " a most demanding, original work and one must meet it on its own terms, without expectations of casual pleasures."[43] Dave Kehr of the Chicago Reader said that the film "dead-ends in sheer neurosis" while praising the cinematography.[44] A negative review from Time Out blamed the film's "failure" on "Truffaut's lack of range as an actor [which] is not helped by the script's purple prose."[45] Truffaut himself eventually reflected on the reception of The Green Room as a case where he was able to "get out of trouble", rather than simply assert "I succeeded", in relation to the commercial failure but general critical success of the film.[46]

On review aggregator Rotten Tomatoes, the film has a rating of 50%, based on 6 reviews, earning an average rating of 5.5 out of 10. On IMDB, The Green Room holds an average rating of 7.2 out of 10, based on 1,920 reviews.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
متن کامل تحلیل برنامه سینما اقتباس از فیلم اتاق سبز ساخته فرانسوا تروفو

هنری جیمزجیمز James داستان محراب مردگان The Altar of the Dead را در ۱۸۹۵ به نگارش درآورد. در این داستان جرج استرانسوم George Stransom، محراب کوچکی برای مردگان برپا می‌کند و برای هر مرده‌ای شمعی می‌افروزد و تنها وقتی می‌تواند ماموریت خود را به پایان برد که آخرین شمع را به یاد دشمن دیرینه‌اش روشن کند. پی‌رنگ داستانی در این اثر جیمز به ندرت اوج می‌گیرد و جیمز می‌کوشد تا آنجا که ممکن است به وقایع روزمره و رویدادهای معمولی چشم داشته باشد. جیمز این داستان را پس از آن‌که خواهر و چندتن از دوستان خود را از دست داد به نگارش درآورد. اما داستان محراب مردگان بیش از آن‌که ستایشی از مرگ باشد حکایتی اخلاقی در باب زندگی است. نام انگلیسی داستان جیمز که به کلمه محراب اشاره دارد در زبان انگلیسی در عبارت «زنی را به محراب هدایت کردن» معنایی دوگانه می‌یابد. محراب جیمز می‌تواند جایی باشد که قهرمان داستان با همسر مرده‌ی خود و نیز مردگان دیگر پیوندی مجدد بندد. این معنای ضمنی ازدواج در فیلم اتاق سبز نیز به خوبی در صحنه‌ای که یادآور مراسم ازدواج در کلیساست آشکار می‌شود.
هنری جیمز داستان حیوان در جنگل The Beast in the Jungle را که منبع دوم الهام تروفو Truffaut است در سال ۱۹۰۳ نوشت. در این داستان هم قهرمان مرد با وجود علاقه یا توجهی که زن داستان به او می‌کند، از آن‌جا که فکر می‌کند سرنوشت خارق‌العاده‌ای در انتظارش است گوشه‌گیری و تنهایی اختیار می‌کند و عمر خود را بر باد می‌دهد. در «اتاق سبز» La Chambre Verte آنچه که به وسوسه ذهنی قهرمان تبدیل شده، زنده نگه‌داشتن یاد یک شخصیت مرده برای همیشه است. اما همان‌طور که جیمز در داستان محراب مردگان می‌گوید «برای چنین تفکری هیچ انسان زنده‌ای ارزش نخواهد داشت مگر آنکه بمیرد و تنها در آن وقت است که می‌شود به او توجه کرد و سعی در زنده‌داشتن یاد او داشت». این تناقض ساده که تا شخصی نمیرد شایستگی راه‌یافتن به محراب مقدس را نخواهد داشت، در سراسر داستان جیمز جاری است. جیمز می‌کوشد تا تمرکز فرد بر یک مفهوم یا موضوع را تا آنجا که به یک بیماری ذهنی تبدیل می‌شود، نکوهش کند.
ژولین داون Julien Davenne قهرمان فیلم تروفو آنچنان از تجسم همسر مرده‌ی خود در پیکر‌ه‌ی مومی که دستور ساخت آن را داده بود جا می‌خورد و معترض می‌شود که دستور نابودی آن را می‌دهد. پیکرساز در دفاع از خود می‌گوید که این دقیقا شبیه همان عکسی بوده که داون به او داده. اما یک عکس دو بعدی که تنها از یک جهت سیمای کسی را نشان می‌دهد نمی‌تواند منبع خوبی برای بازسازی همه‌جانبه‌ی آن شخص باشد. به سخنی دیگر مجسمه مومی در یک لحظه و به آن شکل نمایشی که بر داون و تماشاگر عرضه می‌شود تجسم حد نهایت کوشش داون در زنده‌کردن مجدد همسرش خواهد بود. اما همان‌گونه که ژان کوکتو Jean Cocteau در فیلم اورفه Orphée نیز نشان داده است، اگر هم بشود که مردگان را از آن جهان باز گرداند، تجسم آنان در قالب زندگان ممکن نخواهد بود. آیا هیچ وسیله‌ای و حتی هیچ هنری چون سینما می‌تواند مرده‌ای را دوباره زنده کند؟ و یا این بازسازی در نهایت تقلیدی مسخره از اصل خواهد بود؟
هنری جیمز داستان کوتاهی به نام روز آگاته Rose Agathe دارد که در آن به احساس یک فرد نسبت به یک مجسمه مومی در ویترین یک فروشگاه اشاره می‌کند. گرچه در هیچ‌جا تروفو و فیلم‌نامه‌نویسش اشاره‌ای به این داستان نکرده‌اند، اما حضور چنین سکانس زیبایی در فیلم تروفو ناخواسته اشاره‌ای بینامتنی به این داستان هنری جیمز خواهد بود. داستان عشق و علاقه‌ی یک شخص به یک مجسمه یا پیکره از داستان‌هایی است که قدمتی بسیار دارد. از مشهورترین نمونه‌های باستانی آن می‌توان به پیگمالیون Pygmalion اشاره کرد. این داستان بعدها به صورتهای گوناگون چون نمایشنامه پیگمالیون اثر برنارد شاو Bernard Shaw، داستان فرانکنشتاین Frankenstein نوشته‌ی مری شلی Mary Shelley، فیلم بانوی زیبای من My Fair Lady ساخته جرج کوکر George Cukor و فیلم سیمونه Simone ساخته اندرو نیکول Andrew Niccol در سینما راه یافت. در ادبیات ایران نیز می‌توان به داستان عروسک پشت پرده صادق هدایت اشاره کرد. خود تروفو نیز در فیلم مردی که زنها را دوست داشت L'homme qui aimait les femmes اشاره‌ای دیگر به این موضوع دارد. در فیلم اتاق سبز، تروفو به زیبایی این درون‌مایه را واژگونه نشان می‌دهد و عشق و علاقه را به نفرت و وحشت تبدیل می‌کند. اگر در داستان‌های پریان مجسمه سرانجام زنده می‌شود در فیلم تروفو چنین چیزی امکان‌پذیر نخواهد بود.پوستر فیلم اتاق سبز
ژولین در بازی با مرگ همیشه بازنده است. بار اول در جنگ است که مرگ تمام دوستان او را از وی می‌گیرد و او را تنها باقی می‌گذارد تا حس گناهکارانه‌ای نسبت به یاران کشته‌ شده‌ی خویش داشته باشد. بار دوم آنجاست که مرگ همسر او را از چنگش در ‌می‌آورد و بار سوم در ارتباط با سسیلیا Cecilia است که این بار در قالب رقیب و دوست مرده‌اش ظاهر می‌شود و باز هم عشق سسلیا را از او می‌دزدد. ژولین قهرمان فیلم اتاق سبز تنها راه چاره را عشق به مرگ و مردگان می‌داند. او می‌کوشد تا با وقف زندگی‌اش به مرگ و مرده‌ها، آن‌ها را برای همیشه برای خود زنده نگه دارد و این همان تلاشی است که هم هنری جیمز نویسنده داستان و هم تروفوی فیلم‌ساز محکوم به شکست می‌دانند. ژولین در آخرین لحظه درمی‌یابد که یادبود و احترام به مردگان هیچ تضادی با عشق به زندگان ندارد اما افسوس که این موضوع را دیر دریافت. «زندگی یکی از باارزش‌ترین چیزهایی است که می‌شناسم، من اشتباه محض...»
شخصیت‌های پیچیده، پر تضاد و کم‌حرف داستان‌های جیمز در نظر اول چندان مناسب سینما نیستند اما تروفو در اتاق سبز نشان داده که همین ویژگی‌ها چگونه با حال و هوای فیلم او جور شده است. حرکت‌های آرام دوربین و نماهای طولانی و نیز تمرکز بر چهره François Truffaut و نیز Nathalie Bayeناتالی بی در نقش سسیلیا به عنوان قهرمان زن فیلم گویی کوششی در به‌ تصویر کشیدن روح شخصیت‌های جیمز است. تروفو:‌«مشکلی که با جیمز داریم اینه که اون هیچ وقت همه چیز رو کامل نمی‌گه و ما نمی‌تونیم در یک فیلم به خودمون اجازه بدیم که مبهم و غیرواضح حرف بزنیم باید همه‌ چیز رو روشن و صریح ارائه بدیم، دقیق هم بگیم و همچنین با هزاران تمهید ممکن زمان رو کش بدیم»
اتاق سبز را می‌توان فیلمی نمونه در تایید این نظر دانست که یک اثر هنری و در اینجا یک فیلم سینمایی تنها اقتباس از یک منبع یا یک متن خاص نیست بلکه مجموعه‌ای از هنرها و متون دیگر است که به صورت یک فرم واحد جلوه‌گر می‌شود. اتاق سبز ساخته‌ی فیلم‌سازی است که تمام زندگی‌اش عاشقانه به سینما پرداخت، کوششی است در ستایش از سینما و تلاش آن برای زنده نگاه داشتن خاطره‌هاست. محراب مردگان تروفو که در آن عکس‌هایی از مارسل پروست Marcel Proust، هنری جیمز، ریمون کلو Raymond Cloud و موریس ژوبر Maurice Jaubert آهنگساز نصب شده، ستایشی است از هنر و هنرمندان. موریس ژوبر آهنگساز فرانسوی که از آثارش در بسیاری از فیلم‌های سینمایی استفاده شد در 1940 در جنگ کشته شد. گویا تروفو بر سر صحنه فیلم‌برداری این موسیقی را پخش می‌کرد تا عوامل و نیز بازیگران تحت تاثیر حال و هوای آن قرار گیرند. تروفو چندین بار از ایده‌ی محرابی کوچک و شخصی در فیلم‌هایش استفاده کرده است. در فیلم چهارصد ضربه Les Quatre cents coups، اولین فیلم تروفو، آنتوان Antoine محرابی مخفی برای خود دارد که در آن عکس بالزاک Balzac را قرار داده است. عادل هوگو Adele Hugo در فیلم سرگذشت عادل ه  The Story of Adele H نیز برای محبوب خود چینین کاری می‌کند. این وسوسه کوچک ذهنی هنگامی که تروفو با داستان جیمز برخورد می‌کند موضوع اصلی فیلم اتاق سبز می‌شود. اتاق سبز اتاقی است که در آن ادبیات، موسیقی و سینما در کنار هم برای جاودانگی خاطره‌ها و یادها تلاش می‌کند.
فرانسوا تروفوفرانسوا تروفو در ۱۹۳۲ در حومه‌ی پاریس به دنیا آمد. فرانسوا که هیچ‌گاه پدر واقعی خود را ندید تحت سرپرستی پدرخوانده‌ی خود بزرگ شد اما اشتیاقش به سینما و نافرمانی از هنجارهای یک زندگی ساده و معمولی، او را به کودکی عصیان‌گر و ناسازگار تبدیل کرد. تروفو در شانزده سالگی کلوب سینمایی راه انداخت و با بدهی‌ای که بر سر این‌کار بالا آورد سر و کارش به پلیس افتاد و پس از این قضیه پدر و مادرش او را طرد کردند. زندگی تروفو در نوجوانی فرار از مدرسه برای رفتن به سینما، ورود دزدکی به سالن‌های سینما از پنجره‌ها و درهای پشتی، به خاطر سپردن فیلم‌های محبوب، جمع کردن عکس و قطعه فیلم و ده‌ها ماجراجویی‌های دیگر، همه و همه به تجسم خاطره‌های مشترک تمام عاشقان و دیوانگان سینما در سراسر دنیا تبدیل گشته است. تروفو به عنوان نوجوانی که از سوی پدر و مادر طرد شده بود، سالن‌های سینما را خانه‌ی خود کرد و عشق به فیلم را جایگزین محبت خانواده نمود. آندره بازن André Bazin و همسرش در همین دوران بود که او را چون فرزندخوانده‌ی خود پذیرفتند. تروفو شیفته‌ی نظریه‌های بازن در سینما به نوشته‌ی مقاله‌ها و یادداشت‌های سینمایی در کایه دو سینما Cahiers du Cinéma پرداخت. تروفو در این نوشته‌ها با بی‌رحمی و زبانی تند و خشمگین به سینمای کهنه‌گرای فرانسه و کارگردان‌هایی چون ژان دلانوی Jean Delannoy و کلود اوتان لارا Claude Autan-Lara حمله کرد. به خاطر همین تندروی‌ها بود که در ۱۹۵۸ مدیران جشنواره فیلم کن مانع از حضور او در جشنواره شدند. تروفو: «من به اونا حمله کردم چون اون فیلم‌سازها در فیلم‌هاشون دیگه هیچ بینش شخصی‌ای از زندگی یا از سینما نداشتن». تروفو که در نقدها و نوشته‌های خود عاشقانه سینمای هیچکاک Hitchcock، هاوکس Hawks و لوبیچ Lubitsch را می‌ستود، در فیلم‌سازی طرفدار سینمایی بود که در آن کارگردان به مثابه‌ی یک مولف بر ارزش‌های دریافت‌ها و آگاهی‌های تجربی و فردی خود تاکید می‌کند و سینما را رسانه‌ای بصری می‌داند که پایبند محدودیت‌های رئالیسم روان‌شناختی، پی‌رنگ و دیالوگ نیست. تروفو: «هاوارد هاوکس باهوش‌ترین کارگردان امریکاییه. هاوکس عشق سینما یا شیفته‌ی فیلم نیست. بیش از همه چیز او به زندگی در همه جنبه‌هاش علاقه داره، هاوکس دو یا سه نمونه از بهترین فیلم‌ها رو در هر ژانری ساخته. اون اولین فیلم‌ساز امریکاییه که زنها رو برابر با مردها نشون میده». تروفو به همراه دوستان خود در کایه دو سینما همچون ژان-لوک گدار Jean-Luc Godard، کلود شابرول Claude Chabrol، اریک رومر Éric Rohmer و ژاک ریوت Jacques Rivette پایه‌های سینمای نوی فرانسه را پی‌ریزی کردند و «موج نو» را بنا نهادند.
تروفو دو فیلم کوتاه پیش از آن‌که فیلم بلند خود به نام چهارصد ضربه را بسازد، ساخت. نمایش چهارصد ضربه در جشنواره کن ۱۹۵۹ پیروزی بزرگی برای سینمای موج نوی فرانسه به شمار آمد. چهارصد ضربه آغاز مجموعه‌ی فیلم‌هایی بود که تروفو در آن‌ها زندگی آنتوان دوئانل Antoine Doinel قهرمان فیلم اول خود را با یک بازیگر ثابت یعنی ژان-پیر لئو Jean-Pierre Léaud پی می‌گیرد. شاید مجموعه‌ی پنج فیلم دوئانل را بتوان منحصر‌به‌فرد‌ترین و شاخص‌ترین زندگی‌نامه‌ی سینمایی در تاریخ سینما دانست. فیلم دوم تروفو یعنی به پیانیست شلیک کنید Tirez sur le pianiste تمرینی بود که براساس علاقه تروفو به سینمای امریکا و به خصوص هیچکاک ساخته شد. اگرچه این فیلم از نظر مالی موفقیت چندانی کسب نکرد اما تروفو برای فیلم بعدی خود به سراغ اقتباسی از یک نویسنده‌ی فرانسوی به نام آنری-پیر روشه Henry-Pierre Roché رفت و فیلم ژول و ژیم Jules et Jim را روانه‌ی سینماها کرد. ژول و ژیم موفقیتی بین‌المللی یافت و از شاهکارهای کارنامه تروفو دانسته شد. تروفو پس از ساخت فیلم رومانتیک پوست لطیف La Peau douce، در ۱۹۶۶ براساس یک داستان علمی تخیلی نوشته ری برادبری Ray Bradbury فارنهایت ۴۵۱ Fahrenheit 451 را ساخت و در آن بار دیگر عشق و علاقه‌ی خود به ادبیات را نیز نشان داد.

تروفو در ۱۹۷۳ برای فیلم شب امریکایی (روز برای شب) (La Nuit américaine (Day for Night برنده اسکار بهترین فیلم خارجی شد. تروفو در این فیلم با نگاهی طناز به ماجراهای فیلم‌سازی و پشت صحنه‌های آن می‌پردازد. پس از چند فیلم دیگر در ۱۹۷۸ بود که فرانسوا تروفو فیلم اتاق سبز را بر مبنای چند داستان از هنری جیمز می‌سازد. این فیلم تلخ و شخصی موفقیت چندانی در گیشه کسب نکرد و پس از آن تروفو آخرین قسمت از مجموعه‌ی فیلم‌های آنتوان دوئانل را به نام عشق گریزان L'Amour en fuite ساخت. آخرین فیلم تروفو نیز بار دیگر ستایشی از سینمای هیچکاک بود به نام بالاخره یکشنبه Vivement dimanche!
فرانسوا تروفو بارها از آثار ادبی به عنوان منبعی برای فیلم‌های خود استفاده کرد. تروفو در گفتگویی رابطه‌ی‌ فیلم‌های خود و ادبیات را این‌گونه بیان کرده است: «بارها از من خواسته شده تا فیلم‌هایی براساس رمان‌های مشهوری مثل بیگانه‌ کامو، سفر به انتهای شب Voyage au bout   de la nuit فردینان سلین Ferdinand Céline و یا طرف خانه‌ سوان Du côté de chez Swann مارسل پروست بسازم. در هر مورد از اونا ستایش و علاقه‌ی من برای اون آثار مانع از ساختن فیلم می‌شد. «ژول و ژیم» یک استثنا بود چون هانری-پیر روشه، نویسنده‌اش، شهرت بسیاری نداشت. می‌خواستم با این‌کار این کتاب رو به خوانندگان بشناسونم. در مورد بقیه هم آثاری که انتخاب کردم به ظاهر ادبیات عامه‌پسند بودن ولی در واقع نظر من این نیست. نویسندگانی چون دیوید گودیس David Goodis نویسنده داستان به پیانیست شلیک کنید Down There و کورنل وولریش Cornell Woolrich نویسنده‌ی داستان عروس سیاه‌پوش La Mariée était en noir ارزش‌های خودشون رو دارن. این نویسنده‌ها از این موهبت برخوردارن که چون فکر می‌کنن توجه زیادی به اونها نمی‌شه برای خودشون آزادی بیشتری قائلن و دست به نوآوری‌های بسیاری در داستان‌هاشون می‌زنن». فرانسوا تروفو علاوه بر کارگردانی، فیلم‌نامه‌نویسی و بازیگری را نیز تجربه کرد. تروفو به غیر از فیلم‌های خود، فیلم‌نامه از نفس افتاده À bout de souffle ساخته گدار و دزد کوچک La petite voleuse ساخته کلود میلر Claude Miller را نوشته است. تروفو به عنوان بازیگر به غیر از بازی در فیلم‌های خود مانند کودک وحشی L'Enfant sauvage و اتاق سبز، در فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم Close Encounters of the Third Kind ساخته استیون اسپیلبرگ Steven Spielberg نیز ظاهر شده است. تروفو در ۱۹۸۴ بر اثر تومور مغزی و در سن ۵۲ سالگی درگذشت.
مقایسه بخشی از کتاب جیمز با فیلم تروفو (فصل حراج و یادآوری آشنایی گذشته‌اشان):
«در یکی از آن غروب‌های زمستانی در تالار موسیقی سنت پرین پس از آن که در جای خود نشست در کنار خود متوجه بانویی شد که اغلب در کلیسا و همیشه تنها در نزدیک او می‌نشست. در آغاز آن زن چنان غرق موسیقی بود که توجهی به او نداشت اما سرانجام که لحظه‌ای به او نگاه کرد، فرصتی یافت تا سر صحبت را با او باز کند. سلامی کرد و اشاره کرد که او را می‌شناسد. زن لبخندزنان گفت: «آه بله شناختمتان». این اولین بار بود که لبخند او را می‌دید. همین کافی بود تا احساس رضایتی بیش از ملاقات‌های پیش کند. تا آن موقع متوجه زیبایی او نشده بود. صبح روز بعد در میانه‌ی کارش ناگهان و بی هیچ بهانه‌ای اندیشید که احساسش نسبت به او که بسیار پیش از آن زمان آغاز شده بود همچون رودخانه‌ای پیچ در پیچ بود که سرانجام به دریا رسیده است. آن روز تالار موسیقی را به یاد آورد. چیز زیادی نبود اما از همان روز همه چیز تغییر کرده بود. آن‌ها با هم به بتهوون و شومان گوش داده بودند. با هم در فاصله‌ای میان برنامه صحبت کرده بودند و در پایان نیز هنگام خروج از او پرسیده بود که مایل است تا او را تا خانه همراهی کند... »
نویسنده مقاله: مهرداد پورعلم
برنامه سینما اقتباس مورخ ۲۶/۳/۸۷



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم اتاق سبز به کارگردانی فرانسوا تروفو برای ما بنویسید و بفرستید.




نمای نزدیک : فرانسوا تروفو (قسمت اول)

تروفو از آغاز تا موج نو

Francois Truffaut

b. February 6٬ 1932٬ Paris٬ France
d. October 21٬ 1984٬ Neuilly-sur-Seine٬ France

by Juan Carlos Gonzalez A.
translated by Tristan Vasquez

ترجمه به فارسی توسط سیامک کشف الایات

تروفو همان سینما است

او باید یک زن می بود. پس آن زن جوان زیبا است که می بینیم سوار بر دوچرخه است. در این لحظه تیتراژ فیلم ٬ تصویر او را می پوشاند. این صحنه های ابتدایی فیلم Les Mistons ? 1957 است. تقریبا دومین باری است که کارگردان این جرات را پیدا می کند که خودش را در پشت دوربین قرار دهد و اولین باری است که او رویای خودش را برای اسیر کردن ما در یک طلسم سینمایی به تصویر می کشد. نویسنده با اشاره به این دختر در دوران کودکی اش به یاد می آورد. <برنادت به رویاهای نصفه و نیمه و فانتزی های مخفی ما روح می بخشد. آن دختر سبب بیدار شدن و برافروخته شدن احساسات شهوانی ما می شود.> ما می توانیم این لغات را در برابر کارگردان نیز به کار ببریم٬ مردی احساساتی و حساس٬ و هنرمندی متعهد و مستقل. کارگردانی که بیش از عشق ورزیدن به سینما ٬ آن را می فهماند و بیان می کرد. او خود سینما بود. او همان فرانسوا تروفو بود.

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut2.jpg

نمای ابتدایی فیلم Les Mistons ? 1957  از تروفو

تروفو اولین منتقد خود آموخته بود که به شهرتی مردمی دست یافت. enfant terrible یعنی کسی که با اظهاراتی موجب ناراحتی عده ای می شود ٬ غولی که توسط آندره بازین ساخته شد و همان کسی که تصمیم می گیرد حرفه سینما را با دیدن ٬ لمس کردن و تنفس کردن بیاموزد.

زندگی در کلوز-آپ

فرانسوا تروفو در 6 فبریه 1932 در پاریس متولد شد. پسرJeanine de Monferrard  و پدری ناشناس. همسر آینده مادرش او را به عنوان فرزند خوانده قبول کرد و فامیل خودش را بر روی او گذاشت ولی فقط همین بود. از بدو تولد پسر به دستان پرستاری سپرده شد و پس از مدتی او از این فرد غریبه توسط مادربزرگش نجات پیدا کرد و برای ادامه زندگی به خانه مادربزرگش برده شد. دیسیپلین سخت پدر بزرگش تنها با کتاب خوانی و نواختن موسیقی توسط مادر بزرگش آرام می شد و پدر بزرگش اعتقاد داشت که پسر باید به کتاب علاقه مند باشد و باید این علاقه را در خود بیابد. پس از مرگ مادربزرگ٬ زمانی که فرانسوا ده سال داشت برای اولین بار به زندگی پدر و مادرش راه داده شد.

 اولین ارتباط او با سینما در سن 8 سالگی اتفاق افتاد. نام فیلم Paradis Perdu ? 1939 به کارگردانی  Abel Gance بود. فرانسوا به طور مخفی به سینما رفت٬ بدون این که پولی پرداخت کند و پس از فرار از مدرسه یا هر فرصت دیگری که تنها می شد به سینما می رفت.فرانسوا در سن 14 سالگی پس از ترک کردن چندین مدرسه بالاخره تصمیم می گیرد به خودش بیاموزد. در دوران مدرسه تنها چیزی که توانست به او کمک کند یکی از هم کلاسی هایش به نام Robert Lachenay بود که بعد ها به بهترین دوست او نیز تبدیل شد.

تروفو تصمیم گرفت روزی سه فیلم ببیند و هفته ای سه کتاب نیز بخواند. بعد از شرکت در جلسات منظم Techniciens du film ٬ بهترین مدرسه او سینماتک بود که توسط Henri Langlois در دسامبر 1944 دوباره باز شد.

با پول هایی که با کار کردن در فروشگاه خوار بار فروشی بدست می آورد٬ در اکتبر 1948 خودش کلوپ فیلمی به نام Cercle cinemanie ٬ ساخت . او مجبور شد که برای تامین مخارج اولین نمایشی که یکشنبه ها در سالنی اجاره ای انجام می شد دستگاه تایپی را از شرکت پدرش بدزد.

آندره بازین یا جستجو پدر

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut4.jpg

تروفو 16 ساله

پخش فیلم The Cercle Cinemanie  (همان کلوپ فیلم تروفو) با پخش فیلم کلوپ فیلم Travai et culture که توسط منتقدی به نام آندره بازین (Andre Bazin) اداره می شد هم زمان شد و تروفو تصمیم گرفت که برای متقاعد کردن او برای تنظیم دوباره برنامه های کلوپش به ملاقات او برود. در 30 نوابر 1948 تروفو 16 ساله توانست آندره بازین را ملاقات کند که منتقد Le Parisien Libere  بود و قبلا در سن 30 سالگی به شهرت زیادی دست یافته بود. برای تروفو این مکان ها به کلاس فیلم تبدیل شده بود٬ به خانه ای برای او و محلی که می توانست آلن رنه ٬ کری مارکر و الکساندر استروک را ملاقات کند. مدتی بعد سرانجام پدرش موافقت کرد که بدهی های حاصل از کار او را بپردازد به شرطی که فرانسوا کتبا تعهد دهد که شغل محکم و ثابتی بدست آورد و کلوپ فیلم را ترک کند. Cercle Cinemanie (کلوپ فیلم تروفو) قبلا قرار داد سه پخش فیلم دیگر را بسته بود و فرانسوا تروفو با پشتکار زیاد به کار خود ادامه دا د ٬ به همین دلیل نا پدری اش رولاند تروفو او را به جرم ٬ خلاف تعهد خود عمل کردن ٬ در حبس در اداره پلیس قرار داد. تروفو مدتی را در سلول کوچکی در اداره پلیس گذراند و سپس از آن جا به اداره پلیس مرکزی انتقال داده شد و از آن جا به مرکز نگهداری نوجوانان متخلف Villejui در Parisian برده شد. در آن جا روانشناسی برای درخواست کمک به فرانسوا تروفو با آندره بازین تماس گرفت و او نیز قول داد که به فرانسوا کاری در  کلوپ فیلمش بدهد. تروفو تحت شرایطی و با شرط رفتن به خانه ای مذهبی در Versailles آزاد شد ولی پس از 6 ماه به دلیل رفتار بد از خانه بیرون انداخته شد.

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut6.jpg

 آندره بازین

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut5.jpg

آندره بازین و تروفو

بازین تروفو را به عنوان منشی شخصی استخدام کرد و فرانسوا در 18 سالگی آزادی قانونی نسبت به پدر و مادرش بدست آورد و به نوعی به استقلال رسید. بازین تروفو را به انجمن فیلم Objectif 49 معرفی کرد٬ گروهی ممتاز ٬ که انجمنی را برای انتقاد های جدید فراهم آورد و محلی بود که کارگردانانی مانند ارسن ولز ٬ روسلینی و Sturges کارهای خود را عرضه می کردند. مدتی بعد ژان لوک گدار ٬ Suzanne Schiffman و Jean Marie Straub به این انجمن ملحق شدندو با یکدیگر عهد بستند که هیچ جلسه ای از جلسات گروه را از دست ندهد. پنجشنبه ها آن ها به Cine club du Quartier laxative می رفتند که به وسیله اریک رومر هماهنگ می شد. در روزنامه این کلوپ فیلم ٬ تروفو ٬  اولین گام هایش را به عنوان منتقد در تابستان 1950 برداشت. اولین مقاله او برداشت جدیدی از نسخه اریژینال فیلمLe Regle de jeu ? 1939  از ژان رنوار بود.

استفاده از نقد فیلم به عنوان یک شمشیر

در آوریل ۱۹۵۰ ٬ تروفو به عنوان ژورنالیست در مجله Elle شروع به کار کرد و همکاری او با نشریه های Cin魤igest و Lettres du monde و France-dimanche ادامه داشت. سپس در یک تصمیم غیر قابل درک برای ارتش فرانسه نام نویسی کرد ٬ اما مدتی بعد ٬ به دلیل فرار از ارتش زندانی شد. سر انجام آزادی او با تلاش های آندره بازین و فشار های مقامات سیاسی در فبریه ۱۹۵۲ به وقوع پیوست.

پس از ساکن شدن با خانواده بازین در خلال مدتی که تروفو خودش را ( با آرامش بیشتری ) مشغول فیلم دیدن و نوشتن مقاله به عنوان مقاله نویسی مستقل می دید تلاش های زیاد اما بی ثمری برای استخدام برای کار انجام داد.

زمانی که او در ارتش در زندان به سر می برد نشریه فیلم جدیدی به نام کایه دو سینما توسط آندره بازین ٬ دونیل الکروز و جوزف ماری انتشار یافت. علاقه آن ها به انتشار نقد هایی هوشیارانه و متحرک باعث انتشار چنین نشریه ای شد. تروفو شروع به کار بر روی نوشته ای برای آن نشریه با نام   A Certain Tendancy of the French Cinema کرد که در آن مقاله بر علیه ?tradition of quality? مطالبی نوشته بود که مربوط به انحراف و تمایل کارگردانانی چون Claude Autant-Lara ٬ Jean Delannoy و Yves All駲et برای اقتباس های ادبی بود و همچنین مربوط به کار های فیلم نامه نویسانی چون Jean Aurenche و Pierre Bost .

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut10.jpg

مجله کایه دو سینما

با این حال اولین مقاله تروفو برای چاپ شدن در نشریه (در مارچ ۱۹۵۳) مروری بر فیلم ترس ناگهانی - ۱۹۵۲ اثر دیوید میلر بود .از این تاریخ به بعد نوشته های او غیر قابل کنترل شد و حتی در بعضی مواقع او مجبور به استفاده از نام مستعار می شد.

در ژانویه ۱۹۵۴ مقاله اصلی او A Certain Tendancy  ... به همراهی سر مقاله ای از دونیل الکروز به چاپ رسید. با این انتظار که عکس العمل هایی در برابر لحن تیز تروفو بوجود آید. بلافاصله نظر های موافق و مخالفی شکل گرفتند و در همان زمان از جوانی که جرات حمله به دست نیافتنی های سینمای فرانسه را از خود نشان داده بود انتقاد ها و طرفداری هایی صورت گرفت . در این مقاله تروفو اشاره کرده بود:

To invent without betrayal is the key phrase that Aurenche and Bost like to quote٬ forgetting that it is also possible to betray by omission. This foremost enunciated principle of Aurenche and Bost's system is so attractive٬ that nobody has taken care to verify closely its operation

در طول ۶ سال تروفو ۱۷۰ مقاله را در این مجله به چاپ رسانید که بیشتر آنها مروری بر فیلم ها و مصاحبه ها با کارگردان ها بود. همچنین در همان سال از طرف هفته نامه فرهنگی Arts-Lettres-Spectacles   که در آن زمان خانه روشنفکران راست گرا بود با او تماس گرفته شد. تروفو در طول پنج سال بعد تروفو ۵۲۸ مقاله برای این مجله به چاپ رسانید که در آن ها این حمله به سنت گرایان را ادامه داد و حمله ای به روشنفکران جناح چپ نیز داشت. روش و شیوه نوشتن تروفو خشن و انتقادی ولی اخلاقی بود .مخلوطی از خشم شدید و کمی مزاح. در هر حال او بسیار مهربان بود و این مهربانی به خصوص با کارگردانان بسیار بیشتر بود.

از جانب نشریه های چپ گرا مانند L'Express و Les Temps modernes همواره انتقادات تندی علیه تروفو وجود داشت. حتی به او تهمت فاشیسم می زدند. اما بیدار گری ها و  تحریک های او هم چنان ادامه داشت. در مقاله ای از او از سانسور ٬ که بر فیلم های امریکایی تحمیل شده بود پشتیبانی کرد. او فیلمی را که توسط همکار یک نازی نوشته شده بود را ستایش کرد و همچنین به رژیم سلطنتی فرانسه نیز احترام می گذاشت. همراه با جکوس ریوت تروفو همچنان خودش را وقف مصاحبه با کارگردانان مورد علاقه اش می کرد. تروفو تبدیل به دوستی برای رنوار ٬ Max Ophuls و از همه بالاتر روبرتو روسلینی شد. تروفو برای آن ها نمایش نامه می نوشت و بر همکاری با آن ها اصرار می ورزید و با اینکه نتیجه ای به همراه نداشت ولی به او اعتبار زیادی می داد. برای تروفو کارگردانی که از نظر برترین بودن با کاگردانان فرانسوی مورد علاقه اش چون روبر برسون ٬ ژان کوکتو ٬ آبل گانس ٬ ژان رنوار و جکوس تاتی برابری می کرد کسی جز آلفرد هیچکاک نبود.

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut8.jpg

تروفو و آلفرد هیچکاک

 
آیا یک منتقد می تواند فیلم بسازد؟

همراه با Robert Lachenay به عنوان تولید کننده فیلم و Jacques Rivette پشت دوربین ٬ تروفو اولین فیلم کوتاهش را به صورت صامت و ساه و سفید با نام Une Visite -1955 ساخت. او درباره فیلم گفت: <در کل فاقد پلات بود و آن درک نشدنی بود.> پس از پایان یافتن ساخت فیلم او از نتیجه ناراضی بود و فیلم را پخش نکرد و فقط یک بار در سال 1982 این فیلم پخش شد.

در سال 1957 تروفو فیلم Les Mistons را بر پایه داستان کوتاهی از Maurice Pons ساخت. برای این فیلم ٬ نقد های بسیار خوب بیان شد و تروفو جایزه بهترین کارگردان را برای آن فیلم در جشنواره فیلم Mondial در Brussels  گرفت. کارگردان Jean Delaney تنها کسی بود که علیه این فیلم صحبت کرد و گفت این موضوع که پوستر فیلم او Chiens perdus sans collier  ? 1955 توسط بچه های فیلم تروفو پاره شد ٬ برای او غیر قابل فهم بود. این یک اشاره اما خیلی آشکار بود. موج نو ساختار کهنه سینمای سنتی فرانسه را پاره می کرد. در نهایت دلونی تلافی حرفش را از جانب تروفو زمانی که Madeleine Morgenstern (دختر رئیس توزیع فیلم مهمی به نام CEO of Cocinor )نامزد شد ٬ گرفت و تروفو با این کار توانست برای فیلم هایش سرمایه گذاری کند و حتی توانست کمپانی تولید فیلمی به نام Les Films du Carrosse را برای خودش داشته باشد. این زوج در اکتبر 1957 ازدواج کردند.

در 1958 و در مدتی که منتظر شروع ساخت فیلمی که اقتباسی از رمان Temps Chaud از Jacques Cousseau بود٬ که در آن Bernadette Lafont نقش اول را ایفا می کرد. تروفو فیلم کوتاهی در دو روز به نام Histoire d'eau را ساخت. در ویرایش و باز نویسی تعداد زیادی از دیالوگ ها ٬ گدار به او کمک کرد. تروفو با سود جویی از سیلی که در جنوب پاریس جاری شده بود زوجی را در اتوموبیلی فیلم برداری می کرد که سعی در گذشتن از جاده هایی بودند که بسته شده بود. این فیلم انعکاسی از عشق ٬ آب و هوا و ادبیات بود. با آسیب جدی که به Bernadette Lafont  رسید باعث شد که آن اقتباس باز هم عقب بیفتد و این با برای مدت خیلی بیشتر و به همین دلیل تروفو تصمیم گرفت خودش را در ماجرای دیگری بیاندازد.

او برای آخرین بار در جشنواره کن به عنوان منتقد حاضر شد و پس از آن این فعالیت را در پشت کار های دیگر قرار داد. در این زمان بود که بر در خانه او 400 ضربه نواخته شد.

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut9.jpg

پوستر فیلم 400 ضربه از تروفو

موج نویی ساحل های سینمای فرانسه را در هم شکست

با کمک هایی از طرف پدر زنش٬ تروفو ٬ برای پروژه جدیدش که بر اساس تجربه هایش در دوران کودکی و نوجوانی بود توانست سرمایه ای فراهم کند.Les Quatre cents coups   متولد شد. 'faire les quatre cents coups' اصطلاحی است به معنی شرارت کردن یا به مشکل برخوردن. برای انتخاب بازیگر نقش اول اعلامیه ای در France-soir نوشته شد و بدین وسیله نوجوان 14 ساله ای انتخاب شد. او بچه ای بی ثبات و شاگرد ضعیفی در مدرسه بود و نام او Jean-Pierre Leaud بود. فیلم برداری این فیلم در صبح روز 10 نوامبر 1958 شروع شد و در همان شب سرنوشت این بود که آندره بازین به خاطر سرطان خود در گذشت. در آپریل سال آینده این فیلم برای نمایش در جشنواره کن انتخاب شد و در همان جا جایزه بهترین کارگردان را از آن خود کرد.

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut12.jpg

ژان پیر لود و تروفو

http://agrandsimanmag.persiangig.com/Archive/3-esfand84/images/matn/truffaut11.jpg

تروفو و کاکتو و ژان پیر لود

با این موفقیت زیباشناسی جدیدی اعتبار گرفت٬ موج نو ٬ اصلاح طلبانه و انتقادانه.Pierre Billard  از اصطلاح موج نو ( که از مقاله ای از Fran篩se Giroud در  L'Express سال های قبل منتشر شد بیرون آمد) در مقاله ای که در سال 1958 در Cin魡 منتشر کرد استفاده کرد. به هر حال فقط بعد از پریمیر فیلم 400 ضربه (تروفو) و Les Cousins (کلود شابرول) بود که رسانه ها استفاده وسیعی از اصطلاح موج نو (nouvelle vague ) کردند و آن را به عنوان سمبل یک گسستگی که فراتر از یک هوس زودگذر بود سر زبان ها آورد.

نسل کارگردانان از دهه 1950 ٬ که خود را وقف در ساختن فیلم هایی که برگرفته از فیلم نامه های خوب و کامل ولی وفادار به فرمولی که دستور به کم کردن همه چیز برای رسیدن به سبکی استاندارد و قابل شناسایی و دارای ساختمانی روایی می داد٬ کردند٬ رسیدی برای رسیدن به موفقیت را قبلا بدست آورده بودند . همواره تمرکزی تماتیک بر روی گذشته وجود داشت ٬ بنابراین این کارگردانان به اندازه وابستگی به  آثار ادبی گذشته ٬ به آن فیلمنامه نویسان حرفه ای نیز وابسته بودند. برای این کارگردانان نو سازی تصویر و جزئیات موقتی مهمتر از ارتباطی بود که این آثار با بینندگان ایجاد می کرد. نو آوری و ریسک ٬ از کاستی های بزرگ مسیر اصلی سینمای فرانسه٬  در دهه 1950 بود و در آن جا فضایی برای تولیدات مستقل و کوچک بود.

تروفو و بقیه کارگردانان Parisian که در کن 1959 فیلم هایی به نمایش گذاشتند ٬ همگی ٬ بیشتر جوان بودند. در سال های آینده ٬ 50 فیلمساز دیگر که در که در سال بعد اولین فیلم هایشان را به نمایش گذاشته بودند به این سلسله اضافه شدند. آن ها همگی رئالیسم را به کار می بستند و روز به روز با طرح های زیبا گرانه آن ها نیروی دوباره ای به فرم سینمایی می داند. آن ها دوربین های دستی را به دست می گرفتند و از Jump-Cut Editing استفاده می کردند و همچنین از بازیگران آماتور برای ساختن فیلم های کم بودجه خارج از سیستم استودیو ٬ استفاده می کردند و ساختار زبان سینمایی را٬ با آزادی ٬ برای انتخاب محتوای تماتیک فیلم هایشان ٬ تجربه می کردند.

شروع کنندگان موج نو فرانسه و همراهان آن ها (Alain Resnais٬ Jacques Demy٬ Philippe De Broca٬ Agn賠Varda and Jean Rouch ) اعتقاد داشتند که یک فیلم بالاتر از هر چیز متعلق به مولف است و  باید جایی باشد که کارگردان بتواند ادعا کند بدون هیچ تاثیری از هیچ یک از کسانی که در آن همکاری می کنند به صورت خلاقانه صحبت می کند. موج نو فرانسه وانگارد ساختار بندی شده بصورت ایدئولوژی را نشان نمی داد بلکه عکس العملی ناگهانی و پاسخی تقریبا تسکین دهنده به شرایطی سخت و غیر قابل تحمل بود. به این دلیل ٬ فیلم های آن ها از کیفیتی غیر معقول رنج می بردند و هیچ کمبودی از افراد فرصت طلبی که نداشتن استعداد خود را زیر پرچم موج نو می پوشاندند وجود نداشت.

در این دوره تروفو غرق در موفقیت هنری و مالی حاصل از 400 ضربه ٬ که به او امکان زندگی راحت بدون دغدغه های اقتصادی را داد ٬ بود. سپس او به اقتباس داستانی از David Goodis٬ به نام Down There کرد که در Gallimard تحت عنوان سری های پر طرفداری به نام Shoot the Piano Player به چاپ رسید. همان نامی که فیلم آینده او در سال 1960 با خود داشت. ( در فرانسوی Tirez sur le pianiste ) افراد مهمی بودند که در این فیلم همکاری کردند و تعدادی از آن ها ٬ از آن پس عضو دائمی تیم فیلمسازی تروفو شدند. در این تیم Suzanne Schiffman بود که به عنوان سوپروایزر با او شروع به همکاری کرد و به عنوان دستیار کارگردان از گروه جدا شد ٬ همچنین Georges Delerue بود که تبدیل به آهنگساز او شد و Raoul Coutard بود که سبک سینمایی او معرف زیبایی شناسی بصری موج نو فرانسه است.

فیلم در نوابر 1960 در پاریس به نمایش در آمد و با موفقیت کمی در فروش همراه بود. شکستی بود که با بد شانسی  های  فیلم Une Femme est une femme by از گدار و فیلم Les Godelureaux از شابرول و فیلم Lola از دمی همراه شد. برعکس ٬ این فیلم ها به عنوان موج نو به شدت مورد حمله قرار گرفتند. بسیاری از روزنامه نگاران این جنبش را به خاطر فراری دادن تماشاگران از سینما ها در آن زمان ٬ به دلیل اینکه این فیلم ها به شدت روشنفکرانه و خسته کننده بودند مقصر دانستند. منتقدان نیز این جنبش را محکوم به تو خالی بودن کردند.

تروفو به شدت درگیر فیلم های بعدی اش شد که احساس نمی کرد که موج نو در حال مرگ است. Roger Vadim علیه تروفو شکایتی به خاطر مقاله تروفو در France-observateur که از او به دلیل دخالت کردن در فیلم  La Bride sur le cou  (1961). از Jean Aurel شکایت کرده بود تحویل داد و محاکمه ای تشکیل داد. محاکمه ٬ جنبش را در هم شکست. تروفو در محاکمه شکست خورد و همگی تضعیف روحیه شدند و دوره بر هم خوردگی جنبش ٬ رقم خورد و این شکست با ساخته شدن سبک هایی جبران ناپذیر و پیشی گرفتن ها از نظر مالی برجسته می شود. در سال 1967 تروفو نا امید بیان کرد : < امروزه هر کس باید به اینکه در موج نو بوده و در آن باقی مانده است ٬ به اندازه کسی که با وجود اشغال کشورش همچنان یهودی باقی مانده است افتخار کند. > با این وجود ٬ این تلخی هرگز به فیلم های او که همواره از اصل های اساسی که توسط جنبش آن ها بوجود آمده بود یعنی ٬ آزادی ٬ استقلال و احساس ٬ دور نشد.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
نگاهی به فیلم «اتاق سبز» با کارگردانی آندره تارکوفسکی
واحد سینما و تلویزیون تبیان زنجان-
مُرده ها زنده اند

امروز دیگر همه باور دارند که سینما و ادبیات دو مقوله تفکیک ناپذیرند. به اعتقاد برخی، فیلمنامه یک اثر مستقل نیست، بلکه صرفا ماده خامی برای به تصویرکشیدن توسط کارگردان است اما می توان فیلمنامه هایی را هم یافت که با آثار ادبی ناب برابری می کنند و گاهی می توانند به اندازه یک فیلم مهم، باارزش باشند.

نمونه خوب و باارزش،فیلمنامه های کارگردان فقید روسی «آندره تارکوفسکی» که هیچ شباهتی به فیلمنامه های کلاسیک نداشت و به نوعی متون ادبی غنی،خواندنی و جذابی به شمار می آمدند.

گرچه فیلمنامه اصولا یک نوشتار بصری است و در واقع آنچه در قالب فیلمنامه روی کاغذ می آید و حتی چاپ می شود،متنی است برای کار و فیلمنامه های منتشرشده که بیش از ارزش ادبی، به لحاظ آموزشی کارکرد دارند.

با این توضیح،کتاب «اتاق سبز» شاید بیشتر مناسب حال سینمادوستان و علاقه مندان به فیلمنامه نویسی باشد ولی از آنجا که «فرانسوا تروفو» یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان موج نو فرانسه بود،خواندن فیلمنامه یکی از شاهکارهایش قطعا خالی از لطف نیست و حتما نکات آموزنده ای در خود دارد.

«اتاق سبز» که یکی از شاخص ترین فیلم های تاریخ سینما هم هست،یک اقتباس ادبی هم به شمار می رود.تروفو این فیلم را در سال ۱۹۷۸ ساخت و فیلمنامه آن را به همراه «ژان گروئو» بر اساس دو کتاب «محراب مردگان» و «حیوان در جنگل» از آثار «هنری جیمز» نوشت.
نقش اصلی فیلم را خود تروفو بازی کرد و «ناتالی بی» و «ژان پیرمولَن» از دیگر بازیگران آن بودند. داستان این فیلمنامه اقتباسی مربوط است به «ژولین داون»(تروفو)،روزنامه نگار نشریه علمی گلوب و مسئول ستون آگهی های ترحیم روزنامه که تلاش می کند همواره یاد مردگان را زنده نگه دارد.

وی معتقد است باید بیشتر به مردگان احترام گذاشت تا زنده ها.در این مسیر او با زنی آشنا و به او علاقه مند می شود.زن جوان می کوشد ژولین را از اندیشه پوچ گرایانه و مخربش بازگرداند و به زندگی و ارتباط با زنده ها امیدوار کند،ولی کمترین موفقیتی کسب نمی کند و در نهایت داون خود نیز به مردگان می پیوندد.

تروفو درخصوص دلیل نوشتن این فیلمنامه و ساخت آن می گوید:«هر سال می بایست اسم هایی را در دفترچه یادداشت های روزانه مان خط بزنیم و لحظه ای می رسد که می بینیم تعداد مرده هایی که می شناسیم بیشتر است تا زنده ها.

براساس این نکته ساده،ما فیلمنامه اتاق سبز را نوشتیم». کتاب «اتاق سبز» هفت فصل را شامل می شود به این شرح: شناسنامه،فیلمنامه،فرشته مرده،آفریدن آزادی،دیدگاه ها،حرف های تروفو درباره فیلم هایش،فرانسوا تروفو.

غیر از شناسنامه ابتدایی و فیلمنامه اصلی،سایر فصل ها،نقدهایی از بابک احمدی،صفی یزدانیان و برخی از مشهورترین منتقدان فرانسوی درباره سینمای تروفو یا انحصارا فیلم «اتاق سبز» است.فصل پایانی،مروری کوتاه بر زندگی این فیلمساز بزرگ است.

تروفو را در کشور ما بیشتر با فیلم هایی نظیر «چهارصد ضربه»،«سرگذشت آدل.هـ» (که هر دو بارها از تلویزیون پخش شده اند)،«ژول و ژیم» و «به پیانیست شلیک کنید» می شناسند.

«اتاق سبز» اساسا درباره مرگ و در ستایش آن است.از این رو آن را به وصیتنامه هنری و سینمایی تروفو نیز تشبیه کرده اند زیرا جزو پنج فیلم آخر او بود.

خودش در مورد آن و در مصاحبه با «کایه دو سینما» در سال ۱۹۸۰ می گوید:«برای شما این چیزی بیش از یک فیلم نیست. برای من،اما،همه زندگی ام است».

این فیلمنامه،سی وسومین فیلمنامه از مجموعه بزرگ ۱۰۰ سال سینما،۱۰۰ فیلمنامه است که چند سالی است به تناوب توسط نشر «نی» منتشر می شود.«اتاق سبز» را «نوشین قاضی اعظمی» به فارسی برگردانده است. «اتاق سبز» فرانسوا تروفو همانند بسیاری از فیلم های مطرحش بازهم حکایت ارتباط های عاطفی است.
شخصیت اصلی فیلم که خود تروفو نقشش را بازی کرده، مردی کم حرف و مصمم است که تمام زندگی اش را وقف کسانی کرده که دراین هستی نیستند. او مردگان را برهر چیز دیگری ترجیح می دهد. عکس آن ها را بر درودیوار خانه کوبیده و با آنها زندگی می کند.

«اتاق سبز» اتاق خاطره هایی است که ژولین با آنها زندگی می کند و انگار بدون آن می تواند گامی به جلو بگذارد. این آدم ها از همان جنسی هستند که تروفو سال ها آنها را به تصویر کشید. مردانی که در فقدانی ابدی به سر می برند و تلاش می کنند به نوعی این فقدان را از میان بردارند.

«اتاق سبز» به اعتقاد بسیاری از منتقدان فیلمی بسیار تاثیر گذار است که پرسش هایی را درباره عشق، زندگی در برابر مرگ، خاطرات و گذشتگان مطرح می کند. فیلم تلفیقی از منطق و احساس است و به رغم رابطه عاطفی که تروفو در اتاق سبز به تصویر می کشد این اثر به ملودرامی ساده تبدیل نمی شود.

«اتاق سبز» به طرز اعجاب آوری کوتاه است و پایان آن غیرمنتظره به نظر می رسد. با این حال به رغم آنکه برخی صحنه ها طبق پیش بینی مخاطب جلو می روند اما به هیچ وجه ساده انگارانه به نظر نمی رسند. فرانسوا تروفو در ۶ فوریه ۱۹۳۲ در پاریس متولد شد. پسرJeanine de Monferrard و پدری ناشناس.

همسر آینده مادرش او را به عنوان فرزند خوانده قبول کرد و فامیل خودش را روی او گذاشت ولی فقط همین بود. از بدو تولد پسر به دستان پرستاری سپرده شد و پس از مدتی او از این فرد غریبه توسط مادربزرگش نجات پیدا کرد و برای ادامه زندگی به خانه مادربزرگش برده شد.

دیسیپلین سخت پدر بزرگش تنها با کتاب خوانی و نواختن موسیقی توسط مادر بزرگش آرام می شد و پدر بزرگش اعتقاد داشت که پسر باید به کتاب علاقه مند باشد.

حوزه هنری/گرد آوری: گروه سینما و تلویزیون سایت تبیان زنجان
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/2/27/The_Green_Room_%28Chambreverte0.jpg/220px-The_Green_Room_%28Chambreverte0.jpg
به انگیزه‌ی پخش سینمایی«اتاق سبز» فرانسوا تروفو فیلمی عاطفی درباره‌ی مرگ

واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: به انگیزه‌ی پخش سینمایی«اتاق سبز» فرانسوا تروفو فیلمی عاطفی درباره‌ی مرگ


خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
سرویس: تلویزیون و رادیو

برخلاف مشهورترین فیلم‌های فرانسواتروفو که آثاری در تمجید زندگی هستند، «اتاق سبز» فیلمی درباره‌ی مرگ است. در این فیلم خود تروفو نقش روزنامه‌نگاری را بازی می‌کند که مرگ تمام ذهنش را اشغال کرده است.

به گزارش خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا، «اتاق سبز» (Chambre Verte la) محصول سال 1978 فرانسه است که در مدت زمان یک‌ساعت و 34 دقیقه به شیوه‌ی ایستمن کالرذ فیلمبرداری شده است.

«اتاق سبز» تروفو فیلمی به زبان فرانسه است که با صدای مونو ساخته شده است.

**درباره‌ی فیلم

«اتاق سبز» فرانسوا تروفو همانند بسیاری از فیلم‌های مطرحش بازهم حکایت ارتباط‌های عاطفی است. شخصیت اصلی فیلم که خود تروفو نقشش را بازی کرده است، مردی کم‌حرف و مصمم است که تمام زندگی‌اش را وقف کسانی کرده که دراین هستی نیستند. او مردگان را برهر چیز دیگری ترجیح می‌دهد. عکس آن‌ها را بر درودیوار خانه کوبیده و با آنها زندگی می‌کند.

«اتاق سبز» اتاق خاطره‌هایی است که ژولین با آنها زندگی می‌کند و انگار بدون آن می‌تواند گامی به جلو بگذارد. این آدم‌ها از همان جنسی هستند که تروفو سال‌ها آنها را به تصویر کشید. مردانی که در فقدانی ابدی به سر می‌برند و تلاش می‌کنند به نوعی این فقدان را درمیان بردارند.

سینمایی «اتاق سبز» به اعتقاد بسیاری از منتقدان فیلمی بسیار تاثیر‌گذار است که پرسش‌هایی را درباره‌ی عشق، زندگی در برابر مرگ، خاطرات و گذشتگان مطرح می‌کند. فیلم تلفیقی از منطق و احساس است و به رغم رابطه‌ی عاطفی که تروفو در اتاق سبز به تصویر می‌کشد این اثر به ملودرامی ساده تبدیل نمی‌شود.

**داستان فیلم

فیلمنامه‌ی‌«اتاق سبز» را ژان‌گروئو براساس کتابی از هنری‌جیمز به نگارش درآورده است. داستان فیلم در شرق فرانسه و اندکی پس از جنگ جهانی اول می‌گذرد. ژولین داون، کارمند روزنامه‌ی محلی شهر است که با خاطره‌ مردگان زندگی می‌کند. او اتاق سبزی را وقف خاطره همسر فقیدش، ژولی کرده است. او به‌دنبال حلقه‌ی

ژولی می‌گردد تا مجموعه‌ی یادگارهای همسرش را کامل‌تر کند.

**جوایز فیلم و اکران درسینماها

سینمایی «اتاق سبز» فرانسوا تروفو در جشنواره‌های متعددی شرکت نکرده است . این فیلم در سال 1978 تنها نامزد دریافت جایزه‌ سزار فرانسه در بخش بهترین فیلمبرداری بوده است.

ساخته‌ی فرانسوا تروفو 5 آوریل 1978برای نخستین‌بار در فرانسه به نمایش درآمد. این فیلم یک‌سال در نیویورک آمریکا اکران شد و دوسال بعد در انگلستان به نمایش عمومی درآمد.

ساخته‌ی فرانسوا شش سال پس از ساخت در آلمان به نمایش گذاشته شد و سپس درسال 1986 از تلویزیون فنلاند پخش شد. آخرین اکران عمومی این فیلم به سال 2005 یعنی سه‌سال قبل بر می‌گردد که در شهر سانوپائلوی برزیل نمایش داده شد.

سینمایی «اتاق سبز» اول اکتبر سال 1977 کلید خورد و فیلمبرداری آن حدود یک‌ماه ونیم به طول انجامید. فیلم در لوکیشن‌های متعددی فیلمبرداری شد که تمامی آنها در فرانسه قرار داشتند.

**درباره‌ی کارگردان

فرانسوا تروفو درسال 1932 در پاریس متولد شد. او به همراه ژان دوک‌گدار و شابرون از پایه‌گذاران جریان موسوم به جنبش موج نو در سینما محسوب می‌شود. این فیلمساز به کتاب علاقه‌ی ویژه‌ای داشت و آثار ادبی را درسینما مورد توجه قرار داد.

تروفو با راه‌اندازی سیستم جدیدی از تولید و تهیه‌ی فیلم، باعث پیشرفت قابل توجهی در سینمای فرانسه شد. از بهترین آثار او می‌توان به چهارصد ضربه و فارنهایت 451 اشاره کرد.

فرانسوا تروفو دوران کودکی‌اش را دریک درالتادیب گذراند و با کمک‌های آندره بازن با عالم سینما الفت گرفت. او در طول حیاتش 26 فیلم کارگردانی کرد و در 14 فیلم هم به ایفای نقش پرداخت. تروفو آخرین فیلمش را درسال 1983 باعنوان بالاخره یکشنبه کارگردانی کرد و دراکتبر سال 1984 درفرانسه درگذشت.

**پخش از تلویزیون

سینمایی «اتاق سبز» برای نخستین بار یکشنبه (26خردادماه) درقالب برنامه‌ی سینما اقتباس از تلویزیون پخش شد. تکرار این فیلم دوشنبه ساعت 15 و30دقیقه بود.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
نقد و بررسی فیلم The Green Room (اتاق سبز)

کارگردان : François Truffaut

نویسندگان : Jean Gruault, Henry James

بازیگران : François Truffaut, Nathalie Baye, Jean Dasté

خلاصه داستان : پایان قرن بیستم،شهر کوچکی در فرانسه.”جولین داون” روزنامه نگاری است که همسرش “جولی” یک دهه قبل از دنیا رفته است.او تمام وسایل همسرش را در یک اتاق سبز جمع آوری کرده است.وقتی یک آتش سوزی اتاق را نابود می کند او کلیسای کوچکی ساخته و به همسر و دیگر اشخاص مرده تقدیم می کند…
نقد فیلم اتاق سبز

نقد فیلم اتاق سبز

منتقد: علیرضا ایرانشاهی

نقد فیلم اتاق سبز

نقد فیلم اتاق سبز

فیلم اتاق سبز از فیلمهای آخر تروفو محسوب میشود. فیلمی بر اساس رمانی از هنری جیمز. داستان مربوط میشود به سالهای پس از جنگ جهانی. ژولین مردی است که پس از مرگ همسرش و بازگشت از جنگ، دیگر آن انسان همیشگی نیست. او بیشتر در خاطرات سیر میکند و دنیای مردگان برایش جذاب تر است. فیلم با نمایی از جنگ شروع می شود. در پس زمینه ی این تصاویر جنگی، چهره ی مردی را می بنیم. گویی این تصاوبر، خاطرات این مرد هستند. بعد متوجه می شویم که این مرد ژولین است که خود تروفو نقش او را ایفا میکند. در سکانس ابتدایی فیلم مرد دیگری را میبینیم که همسرش را از دست داده و بسیار ناراحت و اشفته است، کشیش قصد آرام کردن او را دارد اما از این کار عاجز است. بالاخره آن مرد نمیتواند این شرایط را تحمل کند و قصد میکند خود ش را بکشد اما ژولین مانع از این کار میشود. ژولین پس از انکه کشیش را از اتاق بیرون میکند، مرد را دلداری میدهد و او را آرام میکند. در اینجا ما با ژولین آشنا می شویم. فردی که همسرش را از دست داده است و ضربات سختی را از زمان جنگ متحمل شده، اما او خود را با این فرضیات که مردگان همواره حاضرند و در زندگی به زنده ها کمک میکنند متقاعد کرده است. او اتاقی را به وسایل و قاب عکسهای هسمرش ژولی اختصاص داده است، و مدام به این اتاق سر میزند و با همسرش صحبت میکند. او حتی حلقه ی مورد علاقه همسرش را برای همسرش از حراجی میخرد. ژولین که نویسنده ی روزنامه است، انسانی منزوی و بسیار درونگراست، او به سختی با انسانهای دیگر ارتباط برقرار میکند و بلعکس. ژولین اخلاق های منحصر به فردی دارد به عنوان مثال وقتی یکی از دوستان صمیمی سابقش فوت میکند، او نه تنها ناراحت نمیشود، بلکه از این خبر خوشحال هم میشود. او به شدت به دنیای مردگان وابسته است و برای آنها ارزش خاصی قائل است، تا حدی که میتوان گفت او کاملا زیاده روی می کند و بیش از حد زندگی خود را صرف آنان میکند. در جایی از فیلم او حتی سفارش ساخت مجسمه ای از زنش را میدهد.
نقد فیلم اتاق سبز

نقد فیلم اتاق سبز

ژولین به طور اتفاقی با دختری به اسم سیسیلیا آشنا می شود. بحث های زیادی بین این دو رد و بدل می شود. سیسیلیا معتقد است که زندگی پر است از اتفاقات ناگوار، و انسان باید از این اتفاقها بگذرد و بیش از حد خود را درگیر آن نکند. باید مردگان را رها کرد و به زندگان اهمیت داد. اما در عین حال ژولین همواره بر حرفهای خود استوار است. از طرفی ژولین برای اینکه ارادت خود به درگذشتگان را ثابت کند، کلیسای مخروبه ای را تعمیر میکند و به سیسیلیا پیشنهاد میکند آن را با هم اداره کنند. کم کم بین سیسیلیا و ژولین اتفاقاتی میفتد و حس این دو نسبت به یکدیگر عوض می شود. صحبت کردن در مورد فیلم کمی سخت به نطر می رسد، زیرا پس از اتمام فیلم پیش خودمان فکر میکنیم که فیلم قصد گفتن چه حرفی داشت. اتاق سبز هم مانند کارهای دیگر تروفو بسیار منحصر به فرد است. تروفو در این فیلم به موضوع مرگ و تقابل بین مردگان و زندگان و دنیای آنها می پردازد. او این مسئله را مطرح میکند که چگونه میتوان با مرگ اطرافیان کنار امد. چکونه و تا چه حد میتوان یاد آنهارا زنده نگه داشت. البته به نحوی فیلم را تا حدی هم میتوان رمانتیک خواند اما به روش خود تروفو. داستانی از عشق های ناتمام، نرسیدنها و یا از دست دادنها، انسانهای تنهایی که هر کدام به نحوی سعی در بیرون آمدن از شرایط خود را دارند و مهمتر از همه نحوه ی برخورد با مرگ عزیزان.
نقد فیلم اتاق سبز

نقد فیلم اتاق سبز

ارتباط برقرار کردن با فیلم و شخصیت های آن کمی سخت است و به قولی نمی توان آنها را فهمید. به خصوص شخصیت ژولین، علی رغم بازی زیبای تروفو، باز هم غیر قابل درک است. البته این نکته منفی در فیلم فارنهایت تروفو هم مشهود بود، البته در فارنهایت این نکته ملموس تر بود. از نظر من تروفو انزوا و تنهایی ژولین را فقط در اخلاق تند او نشان داده است و شخصیت پردازی یک انسان تنها به خوبی انجام نشده است. شاید فضاسازی و صحنه پردازی را بتوان از نکته های مثبت فیلم دانست. شبهای سرد و برفی و استفاده بسیار از رنگهای سرد به القای حس تنهایی به مخاطب کمک کرده است. از معدود جاهایی که از رنگهای گرم استفاده شده است، سکانسهای مربوط به کلیساست که با نور شمعهای فراوان روشن شده است. شاید اگر شخصیت پردازی و داستان پردازی فیلم بهتر بود با اثری به مراتب ماندگار تر روبرو بودیم هر چند اتاق سبز فیلم قابل احترامی است می توان از تماشای آن لذت برد.
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
 نقد و بررسی فیلم The Green Room (اتاق سبز)

The Green Room (اتاق سبز)
    ----۵ آوریل ۱۹۷۸ --- درام ---۹۴ دقیقه

کارگردان : François Truffaut

نویسندگان : Jean Gruault, Henry James

بازیگران : François Truffaut, Nathalie Baye, Jean Dasté

خلاصه داستان : پایان قرن بیستم،شهر کوچکی در فرانسه."جولین داون" روزنامه نگاری است که همسرش "جولی" یک دهه قبل از دنیا رفته است.او تمام وسایل همسرش را در یک اتاق سبز جمع آوری کرده است.وقتی یک آتش سوزی اتاق را نابود می کند او کلیسای کوچکی ساخته و به همسر و دیگر اشخاص مرده تقدیم می کند...

 
   

media/kunena/attachments/2331/MV5BMTc5NTU4NjIxNV5BMl5BanBnXkFtZTcwNjYwMzc3NA._V1__SX1537_SY703_Copy.jpg

منتقد: علیرضا ایرانشاهی

media/kunena/attachments/2331/the-green-roomCopy.jpgاتاق سبز از فیلمهای آخر تروفو محسوب میشود. فیلمی بر اساس رمانی از هنری جیمز. داستان مربوط میشود به سالهای پس از جنگ جهانی. ژولین مردی است که پس از مرگ همسرش و بازگشت از جنگ، دیگر آن انسان همیشگی نیست. او بیشتر در خاطرات سیر میکند و دنیای مردگان برایش جذاب تر است. فیلم با نمایی از جنگ شروع می شود. در پس زمینه ی این تصاویر جنگی، چهره ی مردی را می بنیم. گویی این تصاوبر، خاطرات این مرد هستند. بعد متوجه می شویم که این مرد ژولین است که خود تروفو نقش او را ایفا میکند. در سکانس ابتدایی فیلم مرد دیگری را میبینیم که همسرش را از دست داده و بسیار ناراحت و اشفته است، کشیش قصد آرام کردن او را دارد اما از این کار عاجز است. بالاخره آن مرد نمیتواند این شرایط را تحمل کند و قصد میکند خود ش را بکشد اما ژولین مانع از این کار میشود. ژولین پس از انکه کشیش را از اتاق بیرون میکند، مرد را دلداری میدهد و او را آرام میکند. در اینجا ما با ژولین آشنا می شویم. فردی که همسرش را از دست داده است و ضربات سختی را از زمان جنگ متحمل شده، اما او خود را با این فرضیات که مردگان همواره حاضرند و در زندگی به زنده ها کمک میکنند متقاعد کرده است. او اتاقی را به وسایل و قاب عکسهای هسمرش ژولی اختصاص داده است، و مدام به این اتاق سر میزند و با همسرش صحبت میکند. او حتی حلقه ی مورد علاقه همسرش را برای همسرش از حراجی میخرد. ژولین که نویسنده ی روزنامه است، انسانی منزوی و بسیار درونگراست، او به سختی با انسانهای دیگر ارتباط برقرار میکند و بلعکس. ژولین اخلاق های منحصر به فردی دارد به عنوان مثال وقتی یکی از دوستان صمیمی سابقش فوت میکند، او نه تنها ناراحت نمیشود، بلکه از این خبر خوشحال هم میشود. او به شدت به دنیای مردگان وابسته است و برای آنها ارزش خاصی قائل است، تا حدی که میتوان گفت او کاملا زیاده روی می کند و بیش از حد زندگی خود را صرف آنان میکند. در جایی از فیلم او حتی سفارش ساخت مجسمه ای از زنش را میدهد.

media/kunena/attachments/2331/3YNW0TPCopy.jpgژولین به طور اتفاقی با دختری به اسم سیسیلیا آشنا می شود. بحث های زیادی بین این دو رد و بدل می شود. سیسیلیا معتقد است که زندگی پر است از اتفاقات ناگوار، و انسان باید از این اتفاقها بگذرد و بیش از حد خود را درگیر آن نکند. باید مردگان را رها کرد و به زندگان اهمیت داد. اما در عین حال ژولین همواره بر حرفهای خود استوار است. از طرفی ژولین برای اینکه ارادت خود به درگذشتگان را ثابت کند، کلیسای مخروبه ای را تعمیر میکند و به سیسیلیا پیشنهاد میکند آن را با هم اداره کنند. کم کم بین سیسیلیا و ژولین اتفاقاتی میفتد و حس این دو نسبت به یکدیگر عوض می شود. صحبت کردن در مورد فیلم کمی سخت به نطر می رسد، زیرا پس از اتمام فیلم پیش خودمان فکر میکنیم که فیلم قصد گفتن چه حرفی داشت. اتاق سبز هم مانند کارهای دیگر تروفو بسیار منحصر به فرد است. تروفو در این فیلم به موضوع مرگ و تقابل بین مردگان و زندگان و دنیای آنها می پردازد. او این مسئله را مطرح میکند که چگونه میتوان با مرگ اطرافیان کنار امد. چکونه و تا چه حد میتوان یاد آنهارا زنده نگه داشت. البته به نحوی فیلم را تا حدی هم میتوان رمانتیک خواند اما به روش خود تروفو. داستانی از عشق های ناتمام، نرسیدنها و یا از دست دادنها، انسانهای تنهایی که هر کدام به نحوی سعی در بیرون آمدن از شرایط خود را دارند و مهمتر از همه نحوه ی برخورد با مرگ عزیزان.

media/kunena/attachments/2331/the-green-roaomCopy.jpgارتباط برقرار کردن با فیلم و شخصیت های آن کمی سخت است و به قولی نمی توان آنها را فهمید. به خصوص شخصیت ژولین، علی رغم بازی زیبای تروفو، باز هم غیر قابل درک است. البته این نکته منفی در فیلم فارنهایت تروفو هم مشهود بود، البته در فارنهایت این نکته ملموس تر بود. از نظر من تروفو انزوا و تنهایی ژولین را فقط در اخلاق تند او نشان داده است و شخصیت پردازی یک انسان تنها به خوبی انجام نشده است. شاید فضاسازی و صحنه پردازی را بتوان از نکته های مثبت فیلم دانست. شبهای سرد و برفی و استفاده بسیار از رنگهای سرد به القای حس تنهایی به مخاطب کمک کرده است. از معدود جاهایی که از رنکهای گرم استفاده شده است، سکانسهای مربوط به کلیساست که با نور شمعهای فراوان روشن شده است. شاید اگر شخصیت پردازی و داستان پردازی فیلم بهتر بود با اثری به مراتب ماندگار تر روبرو بودیم هر چند اتاق سبز فیلم قابل احترامی است می توان از تماشای آن لذت برد.

 

اختصاصی نقد فارسی
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%
مشخصات دانلود فیلم The Green Room 1978
زبان: فرانسوی
ژانر: درام
زیرنویس : فارسی
کارگردان: François Truffaut
بازیگران: François Truffaut, Nathalie Baye, Jean Dasté, Patrick Maléon, Jeanne Lobre, Antoine Vitez, Jean-Pierre Moulin, Serge Rousseau, Jean-Pierre Ducos, Annie Miller, Nathan Miller, Marie-Jaoul de Poncheville, Monique Dury, Laurence Ragon, Marcel Berbert
خلاصه داستان: داستان فیلم در شرق فرانسه و اندکی پس از جنگ جهانی اول می‌گذرد. ژولین داون، کارمند روزنامه‌ی محلی شهر است که با خاطره‌ مردگان زندگی می‌کند. او اتاق سبزی را وقف خاطره همسر فقیدش، ژولی کرده است. او به‌دنبال حلقه‌ی ژولی می‌گردد تا مجموعه‌ی یادگارهای همسرش را کامل‌تر کند …
%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



جستجوهای شما در سایت جامع رها ماهرو : نظرسنجی درمورد فیلم بادیگارد . سرتو بدزد رفیق سرجیو لئونه . فیلم شهاب حسینی و آنا نعمتی . فیلم آریا پهلوان کوچک 2 . رودخانه برفی . بیوگرافی کارگردان سعید روستایی . نقدهای سریال در حاشیه . خواب گناهکاران . فیلم خبر خاصی نیست . فهرست بازیگران فیلم خبر خاصی نیست

فیلم ماموران قلابی ساخته چول وان پارک

ماموران قلابی
2012 کره جنوبی
Miss Conspirator

Dir:Cheol-kwan Park

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/3/37/Miss_Conspirator_poster.jpg/220px-Miss_Conspirator_poster.jpg

فیلم کره ای مامور قلابی Miss Conspirator

تاریخ پخش : شنبه 1 اسفند 1394 ساعت 23  شبکه نمایش

نام اصلی : Miss Conspirator / Miss Go / 미쓰 GO

محصول سال 2012 کره جنوبی

ژانر :‌کمدی ، اکشن

کارگردان Park Chul-Kwan

  خلاصه داستان :  دختری به نام Chun Soo Ro که اختلالات ترس دارد. در گذشته خواهرش از او مراقبت می کرد ، اما او می خواهد کشور را ترک کند



 رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم ماموران قلابی (با نام اصلی خانم خیانتکار) به کارگردانی چول وان پارک برای ما بنویسید و بفرستید.




Miss Conspirator

Hangul     미쓰 GO
Revised Romanization     Misseu GO
McCune–Reischauer     Missŭ GO
Directed by     Park Chul-kwan
Produced by     Jang So-heong
Kim Chang-a
Kim Myeong-sim
Written by     Jung Bum-sik
Jung Sik
Choi Moon-suk
Starring     Go Hyun-jung
Yoo Hae-jin
Cinematography     Ryu Eok
Edited by     Steve M. Choe
Distributed by     Next Entertainment World
Release dates
   

    June 21, 2012

Running time
    115 minutes
Country     South Korea
Language     Korean
Box office     US$3,426,771[1]

Miss Conspirator (Hangul: 미쓰 GO; RR: Misseu Go; lit. Miss Go) is a 2012 South Korean action comedy film starring Go Hyun-jung as a nerdy, reclusive cartoonist with a severe case of sociophobia who somehow gets mixed up in a drug deal involving one of the biggest organized crime groups in Korea, and is forced to deal with her phobia and interact with others as she runs from the police.[2][3][4]

داستان فیلم

Chun Soo-ro is a timid, geeky cartoonist with constant panic attacks and has debilitating phobia of all forms of social interaction. In the past, she relied on her sister to help her, but her sister is now about to leave the country. At the Busan port terminal, where her sister just departed, Soo-ro suddenly suffers another panic attack. At this time, a nun approaches her and helps her take her medication. Later, the nun asks Soo-ro to deliver flowers and a cake to a man that the nun confesses she loves.

Soo-ro unsuspectingly agrees to make the delivery and goes to the hotel room where the man is staying. Nobody answers the door, but the hotel room door is unlocked and slightly ajar. She walks into the hotel room to drop off the delivery, but is shocked to see a man, stabbed to death in a chair. Three other men then enter the hotel room. Soo-ro is able to hide then make a quick escape.

Unbeknownst to Soo-ro, she is now wanted by the police and two of the biggest crime syndicates. The cops believe she is part of a drug dealing operation worth 42 million dollars and the two gangs want to get back the drugs that was supposed to be delivered in the cake box.

With the help of five men she meets who turn her life upside down, Soo-ro slowly transforms into the queen of crime.[5][6]

بازیگران :

    Go Hyun-jung - Chun Soo-ro
    Yoo Hae-jin - Red Shoes
    Sung Dong-il - Boss Sung
    Lee Moon-sik - Sa Yeong-cheol
    Go Chang-seok - Detective So
    Park Shin-yang - Baek Bong-nam
    Jin Kyung - Miss Go
    Nam Sung-jin - detective
    Ha Jae-sook - Young-shim
    Lee Won-jong - Soo-ro's psychiatrist
    Kim Byung-chul - Dokgaegoori ("Poison Frog")

%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%.%



جستجو در سایت رها ماهرو : سخنان بزرگان کانال تلگرام . داستان فیلم بیداری . ساخت مینی روبات با مسواک در سایت آپارات . فیلم دنیای اپو . اپارات قصه های بابا سمور . تله فیلم داستان عوضی . داستانهای بابا سمور . عشق بین ملیسا سو اندرسون و مایکل لاندون . سکانس فیلم خسرو شکیبایی با استاد انتظامی . فیلم تایتانیک قسمتی که داخل ماشین هستند