کره جنوبی
انسان خوب ، مجموعه ای به سبک یانگوم
انسان خوب
مجموعه تلویزیونی انسان خوب ،مجموعهای است 16 قسمتی که توسط شبکه تلویزیونی کرهای MBC تهیه شده است.
مجموعه انسان خوب، از ماه آگوست تا اکتبر سال 2003 روزهای چهارشنبه و پنجشنبه از این شبکه پخش شده که با توجه به جذابیت داستان مورد توجه گروه وسیعی از مخاطبان مجموعههای تلویزیونی قرار گرفته است.
مدتی است که موج مجموعههای تلویزیونی کرهای در شبکههای تلویزیونی ایران آغاز شده است. از آنجاییکه پخش مجموعه تلویزیونی «جواهری در قصر» مورد توجه بسیاری از بینندگان قرار گرفت، زمینه مناسبی برای پخش دیگر مجموعههای کرهای مانند «امپراطور دریا» و «انسان خوب» نیز فراهم شد که با توجه به نظرسنجیهای انجام شده این 2 مجموعه نیز توانسته است مخاطبان زیادی را از آن خود سازد.
اگر شما هم به مجموعههای کرهای علاقهمند شدهاید به شما پیشنهاد میکنیم از این به بعد پنجشنبهها ساعت 13 بیننده مجموعه تلویزیونی «انسان خوب» باشید. اگر هم بنا به دلایلی موفق به تماشای این برنامه نشدید میتوانید شنبه ساعت 19:30 تکرار آن را ببینید.
داستان از چه قرار است؟
حدود 20 سال پیش، هانگ تمان که یکی از رؤسای مافیایی است توسط پلیس تحت تعقیب قرار میگیرد. او در یک تعطیلی یک روزه تصمیم میگیرد همراه پسرش پارک جون پیل به مرکز خرید بزرگ شهر برود.
این در حالی است که گروهبان پارک ایل که هانگ تمان را تحت تعقیب قرار داده است به همراه همسر (هان نیگ روک بازیگر جواهری در قصر) و فرزندش در همان مرکز خرید هستند. آنها ناگهان متوجه حضور همدیگر میشوند و گروهبان پارک ایل تصمیم میگیرد این فرد جنایتکار را دستگیر کند.
اما هانگ تمان همسر گروهبان را گروگان میگیرد و به صورت اتفاقی و غیر عمدی سبب مرگ همسر او میشود. مجرم با پسر بچهای که در حقیقت پارک جون پیل فرزند خود اوست فرار میکند، اما افسر پلیس تصور میکند مجرم فرزند او را ربوده است. گروهبان پارک ایل که پس از مرگ همسرش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است تصمیم میگیرد هر طور شده قاتل همسرش را پیدا کند و فرزندش را نیز از او بگیرد.
سرانجام افسر پلیس موفق میشود از پدر پارک جون پیل یعنی هانگ تمان انتقام بگیرد، اما پس از مدتی متوجه میشود که پسر کوچکی که آن روز همراه مجرم بوده است فرزند هانگ تمان بوده است. افسر پلیس نیز پیش از پیدا کردن فرزندش در هنگام بازداشت یک قاچاقچی که از ارتش فرار کرده است، در تصادف با مجرم کشته شده و جان خود را از دست میدهد.
پس از 20 سال
تا حالا کسی فرزند گروهبان پارک ایل را ندیده است. بنابراین فرزند واقعی افسر پلیس به پرورشگاه سپرده شده و مجبور میشود به زندگی در آنجا ادامه دهد. یکی از همکاران گروهبان پارک ایل تصور میکند پارک جون پیل فرزند همکارش است و بنابراین تصمیم میگیرد سرپرستی او را بپذیرد و به همین ترتیب زمان میگذرد. این در حالی است که پارک میداند ... جنایتکار بوده و سبب مرگ مادر تنگتپ یونگ شده است.
20 سال میگذرد. حالا پارک جونپیل فرمانده پلیس است و پسر یک تبهکار که پدر سون جونگ که او هم یک افسر پلیس بوده است سرپرستی او را به خاطر اینکه تصور میکند او پسر همکارش گروهبان پارک ایل بوده است، برعهده گرفته است. پدر سون جونگ هم توسط دایی جنایتکار فرمانده کشته میشود.
کنگ تپ یونگ پسر واقعی گروهبان پارک ایل که در پرورشگاه بزرگ شده است. بوکس باز بیتجربه و ولگردی است که فرصتهای زندگی را از دست داده است. او بهترین دوست خود را از دست میدهد و برای انتقام گرفتن تصمیم میگیرد، پلیس شود. از سوی دیگر او به سون جونگ دختر افسر پلیسی که فرمانده پارک جون پیل با آنها زندگی میکند علاقهمند میشود و به خاطر رقابت با فرمانده در راه یافتن به قلب جونگ بالاخره با نمره عالی دورههای آموزشی را میگذراند و پلیس میشود.
این در حالی است که به خاطر سون جونگ به شدت با فرمانده درگیر است. یکی از افسران پلیس زن به نام شینجی به کنگ تپ یونگ علاقهمند میشود و از او حمایت میکند. اگر چه فرمانده پارک جون پیل و افسر کنگ تپ یونگ رقیب هم هستند اما در حقیقت دوستانی هستند که از صمیم قلب به یکدیگر علاقهمند هستند.این2 جوان در نتیجه اتفاقات و حوادثی که در کنار هم تجربه میکنند، یاد میگیرند گذشتهها را ببخشند و در کنار هم آینده را در آغوش بگیرند.
اگر چه کنگ به خاطر جنایاتی که پدر پارک متهم شده است پدر و مادر خود را از دست میدهد اما این موضوع هیچگاه سبب از بین رفتن روابط دوستانه آنها نخواهد شد. سرانجام دایی جنایتکار فرمانده که سبب مرگ پدر سون جونگ شده است توسط فرمانده و افسر کنگ تپ یونگ دستگیر میشود و سون جونگ هم با فرمانده ازدواج میکند.
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به مجموعه کره ای انسان خوب به کارگردانی یو جونگ جون برای ما بنویسید و بفرستید.
کمی تا قسمتی جدی
مجموعه تلویزیونی «انسان خوب» یک سریال پلیسی ملودرام است که در 16 قسمت 45 دقیقهای تهیه شده است و داستان این مجموعه بر اساس داستان تاریخی شاهزاده و گدا و جابهجایی شخصیتهای اصلی داستان که حوادث داستان به نوعی به آن2 مرتبط میشود، نوشته شده است.
اگرچه در این مجموعه داستانی را تعقیب میکنیم که قرار است خیلی جدی باشد، اما به دلیل نوع بازیها و منطق کلی حاکم بر داستان، این مجموعه آن طور که باید یک داستان جدی تلقی نمیشود و به عبارتی نقشهایی که بیشتر در قالب طنز ایفا میشوند، بیش از محتوای اصلی داستان مورد توجه مخاطب قرار میگیرند. در حقیقت میتوان گفت یکی از مهمترین دلایل موفقیت این مجموعه در کنار بازی خوب هنرمندان وجود چنین تضادی است.
بسیاری از منتقدان بر این باورند که بازی جدی و حسی پارک جون پیل و سون جونگ خیلی با فضای نیمهجدی داستان همخوانی ندارد. اما رفتارهای کنگ تپ یونگ و شینجی رفتارهایی صادقانه و کودکانه است. عصبانیتهای کودکانه کنگ که اغلب با جیغهای کوتاهی همراه است در کنار نگاههای وحشتزده و هراسان شین جی سبب میشود نقش این 2 شخصیت در مجموعه بیش از سایر نقشها مورد توجه قرار گیرد.
این در حالی است که دعواها و کشمکشهای میان این 2 شخصیت نیز به نوعی با فضای کمی تا قسمتی جدی در کل مجموعه همخوانی دارد و به همین دلیل برجستهتر از دیگر نقشها به نظر میرسد.
معرفی کامل بازیگران مجموعه انسان خوب
Good Person August 2003 MBC
+ Shin Ha Kyun as Park Joon Pil
+ So Yoo Jin as Shin Ji Woo
+ Jo Han Sun as Kang Tae Pyung
+ Han Ji Min as Oh Soon Jung
+ Yoo Min as Yoo Jin
+ Park In Hwan as Dong Chul
+ Kim Yeo Jin as Anae
+ Lee Jong Soo as Byun Bong
+ Park Kwang Jung as Lee Dae Ro
+ Ahn Suk Hwan as Goo Sang Jin
+ Son Byung Ho as Baek Sang Ho
+ Kim Chung as Jang Yoon Ja
+ Ki Joo Bong as Hyung Sa
سریال کره ای "انسان خوب" از شبکه تهران
سریال کره ای انسان خوب پنج شنبه ها ساعت 23 پخش می شود.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر امید، این سزیال پلیسی ملودرام کره ای در 16 قسمت 45 دقیقه ای تهیه شده است وداستان خودرا بر یک نوع معمای شاهزاده وگدا وجابجایی شخصیتها بنیان نهاده است.
در خلاصه سریال آمده است،هانگ تمان خلاف کار حرفه ای است ،او روزی به همراه پسر کوچکش در حال گردش در شهر است که بوسیله گروهبان پارک ایل مورد تعقیب قرار می گیردو........ .
سریال کره ای " انسان خوب " از شبکه تهران در حال پخش است که شنبه ها ساعت 19 پخش می شود .
در هفته ی آینده سعی می کنم که مطالب و عکسهایی از این سریال تهیه کنم و چنانچه بازدیدکننده ها موافق باشند بعد از پخش هرقسمت از این سریال ، خلاصه ای از آنرا برای دوستانی که در سایر شهرها هستند تهیه می کنم .
بازیگران آشنای این سریال : شین بی و ینگ دوک هستند ( ینگ دوک در همین قسمت اول کشته شد )
عرفی و تصاویر بازیگر زن سریال کره ای ایسان
«هان جی مین» بازیگر زن کره ای متولد 5 نوامبر سال 1982 است.
از جمله نقشهای او نقش شیم بی در سریال جواهری در قصر و سونگ یون در ایسان است.
سریالهای تلویزیونی
جکیل و من (سریال کره ای) (2015)/شاهزاده پشت بام (۲۰۱۲)/صدای او و ضربان قلب او (۲۰۱۱)/قابیل و هابیل (۲۰۰۹)/ایسان (مجموعه تلویزیونی) (۲۰۰۷)/گرگ (۲۰۰۶)/میراث بزرگ (۲۰۰۶)/رستاخیز (۲۰۰۵)/جواهری در قصر (2003)/انسان خوب (2003)
فیلمها
کاراگاه کی (۲۰۱۱)/برش(۲۰۰۷)/چلچله آبی (۲۰۰۵)
___________________________________
Good Person
A Good Person with Jo Han Sun & So Yoo Jin
اطلاعات
Title: 좋은 사람 / Joh-eun Sa-ram
Also known as: A Good Man
Episodes: 16
Broadcast network: MBC
Broadcast period: 2003-Aug-27 to 2003-Oct-16
Air time: Wednesday & Thursday 21:55
سیناپس
This article or section contains a synopsis that is overly long or contains too much detail about the work.
Please edit it to both contextualise the fictional nature of the work and focus on summarizing the work rather than simply reiterating the plot from start to finish. You may also discuss changes on the talk page. All synopses are to be limited to 150 words (current length as of adding this message is 228 words.) See DramaWiki's style guide to writing more effective synposes for suggestions.
Nearly twenty years ago, Park Joon-pil (Shin Ha Kyun) is the son of a mafia boss. The mafia boss is being chased by the police, but takes a day off to take his young son to the department store. Kang Tae-pyung (Jo Han Sun)'s dad, a police officier, takes his wife and young son to an outing at the store also. At the department store, Kang Tae-pyung's dad attempts to arrest Joon-pil's dad. Joon-pil's dad grabs Tae-pyung's mom as a hostage and accidently kills her. Tae-pyung's dad goes crazy and runs after Joon-pil's dad, thinking that he has taken his son also. Tae-pyung's dad kills Joon-pil's dad, but realizes too late that the little boy by Joon-pil's dad is not his son, but the criminal's. However, Kang Tae-pyung's dad is killed also, and both the small boys become orphans. A fellow police officier takes in Joon-pil as his own son, thinking that the little boy is Tae-Pyung. Tae-pyung, however, is taken into an orphan home. Joon-pil knows he is a criminal's son. Twenty years later, Joon-pil is an aspiring young police officier and Tae-pyung is a boxing bum. When Tae-pyung's best friend becomes unfairly murdered, he vows to become a police officer. Two years later, Joon-pil and Tae-pyung finally meet again. Rivals but friends at heart, these two guys learn to forgive the past and embrace the future.
Source: Soompi
بازیگران
Shin Ha Kyun as Park Joon-pil
So Yoo Jin as Shin Ji-woo
Jo Han Sun as Kang Tae-pyung
Han Ji Min as Oh Soon-jung
Yoo Min as Yoo Jin
Park In Hwan as Oh Dong-chul (Detective, Soon Jung's father)
Park Kwang Jung as Lee Dae-ro (Detective)
Kwon Yong Woon as Detective Woon
Son Byung Ho as Baek Sang-ho
Kim Chung as Jang Yoon-ja
Lee Dae Yeon as Father Choi
Myung Kye Nam as Han Tae-man
Ahn Suk Hwan as Goo Sang-jin
Ki Joo Bong as Park Hyung-sa
Kim Yeo Jin as A-nae
Lee Jong Soo as Byun Bong-doo
Choi Duk Moon
Yang Taek Jo
عوامل تولید
تهیه کننده: Jung Woon Hyun
کارگردان: Yoo Jung Joon
دستیار کارگردان: Kim Sang Hyup
فیلمنامه: Kang Eun Kyung
___________________________________
جستجو در وبلاگ رها ماهرو : موضوع فیلم ابدو یک روز چیست؟ .
فیلم.سوپر استار . دانلود فیلم زبان اصلی آشپزی از صمیم قلب . در حاشیه .
حدیث در سریال اشک گنجشک ها . عکس ساحا بکرانی . فیلم قدیمی سرنوشت یکمرد .
بهترین نقد از فیلم یک تکه نان . سعید روستایی کارگردان . فیلم چرمیا
جانسون سیدنی پولاک . فیلم پذیرایی ساده . جرمیا جانسون 1972 . صحنه های
سانسور شده فیلم جرمیا جانسون . فیلم مور زنان . رضاوزیری پدر ومادر ان در
سریال معمای شاه کیست . فیلم بیداری . جرمیا جانسون . فیلم سوپر استار .
پدرومادر ساحل بکرانی
امیر قویدل
بندر مهآلود
کارگردان امیر قویدل
تهیهکننده یعقوب غفارنژاد
محمدرضا دریایی
غلامرضا عزیزی
نویسنده امیر قویدل
حسن قلی زاده
اصغر عبدالهی
بازیگران فرامرز قریبیان
آتنه فقیه نصیری
میرمحمد تجدد
محبوبه بیات
محمد برسوزیان
شمسی فضل الهی
موسیقی جمشید زندی
فیلمبرداری حسین ملکی
تدوین حسن حسندوست
تاریخهای انتشار
۱۳۷۱
مدت زمان
۱۰۵دقیقه
کشور ایران
زبان فارسی
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم بندر مه آلود به کارگردانی و نویسندگی امیر قویدل برای ما بنویسید و بفرستید.
بندر مهآلود فیلمی به کارگردانی امیر قویدل و نویسندگی امیر قویدل، حسن قلی زاده، اصغر عبدالهی ساختهٔ سال ۱۳۷۱ است.
بازیگران
فرامرز قریبیان
میرمحمد تجدد
محبوبه بیات
محمد برسوزیان
شمسی فضل الهی
حسن رضایی
آتنه فقیه نصیری
نرسی کرکیا
مجید میرزاییان
هوشنگ دیبائیان
سلیم رسولی
یعقوب راهواره
علیرضا نائینی
افسانه خشتی
آیلین نوژاد
خسرو زنگباری
حسین رضاپور
امید عزیزی
داراب آقاسی زاده
یعقوب غفارنژاد
اکبر قلی نیا
شعبان پورحقیقت
اسماعیل بهجتی مقدم
فرخنده عطریان
میترا خرسندی
ملیحه خرسندی
عباس قاسمی
امید مغربی
ابراهیم زیدی
___________________________________
امیر قویدل
زاده ۱ فروردین ۱۳۲۶
مشهد
درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۸۸
تهران
ملیت ایران
زمینه فعالیت کارگردان، فیلمنامهنویس
سالهای فعالیت ۱۳۵۳ - ۱۳۸۸
فرزندان راما قویدل
امیر قویدل (۱ فروردین ۱۳۲۶ در مشهد - ۱۷ آبان ۱۳۸۸ در تهران) کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی بود. آخرین فیلم او به نام بار هستی پس از ۷ سال دوری از سینما ساخته شد.
زندگی و حرفه
امیر قویدل در سال ۱۳۲۶ در مشهد به دنیا آمد. نخستین فعالیت سینمایی او، فیلمنامهنویسی و دستیاری کارگردان در فیلم مرگ در باران (ساموئل خاچیکیان) بود.[۱] قویدل در برخی دیگر از فیلمهای خاچیکیان مانند اضطراب و کوسه جنوب نیز دستیار او بود. او سالها به عنوان مشاور کارگردان، نویسنده، و طراح صحنه در سینما فعالیت داشت. او در سالهای نخستین پس از انقلاب ۱۳۵۷ نسبتاً پرکار بود و فیلمهایی همچون خونبارش، برنج خونین، سردار جنگل و ترن را کارگردانی کرده بود. قویدل در ظهر روزیکشنبه، ۱۷ آبان به علت بیماری کبدی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت.
فیلمشناسی
دوستی از جنس آتش (۱۳88)
بار هستی (۱۳۸۷)
رخساره (۱۳۸۰)
بندر مهآلود (۱۳۷۱)
گالان (۱۳۶۹)
دلنمک (۱۳۶۸)
ترن (۱۳۶۶)
میرزا کوچکخان (۱۳۶۲)
برنج خونین (۱۳۶۰)
خونبارش (۱۳۵۹)
___________________________________
فرامرز قریبیان
نام: فرامرز قریبیان
تاریخ تولد: 1320
پدر سام قریبیان (بازیگر و مجری)
...............................................
فرامرز قریبیان بازی در سینما را با فیلم بیگانه بیا ساخته مسعود کیمیایی در سال 1347 آغاز کرد. سپس به دلیل مسافرت به خارج از کشور چند سالی از سینما دور بود. در سال 1351 بار دیگر در فیلمی از مسعود کیمیایی به نام خاک بازی کرد و بازی خوب و روانش در فیلم گوزنها در کنار بازی قدرتمندانه بهروز وثوقی، نام او را سر زبانها انداخت. پس از انقلاب و در دهه شصت در فیلمهای بسیاری بازی کرد. و موفق شد از جشنواره ششم فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای بازی در فیلم ترن دریافت کند. او در ضمن در سال 1365 طعم کارگردانی را هم با فیلمیابل قبول جدال در تاسوکی چشیده است.
در اوایل دهه هفتاد و در سال 1370 پس از 15 سال بار دیگر در فیلمی از مسعود کیمیایی بازی کرد: ردپای گرگ.یک بازی ماندگار در فیلمی ماندگار. اما فرامرز قریبیان مزد بازی خوبش در این فیلم را از جشنوارهیازدهم فیلم فجر بخاطر بازی در فیلم بندر مه آلود گرفت.
قریبیان در سال 1374 دومین فیلم خود را کارگردانی کرد. قانونیک فیلم پلیسی معمولی بود که برای قریبیان امتیازی به حساب نمی آمد. اما قریبیان توانایی هایش در امر کارگردانی را در سال 1378 و با فیلم چشمهایش به همگان ثابت کرد. فیلمی شسته رفته با فصلهایی ماندگار با نگاه به داستان داش آکل صادق هدایت.
فرامرز قریبیان سومین سیمرغ بلورینش را در جشنواره هجدهم فیلم فجر را برای بازی در ملودرام خوش ساخت مرد بارانی بدست آورد.
دو بازی آخر او از ماندگارترین نقش آفرینی های کارنامه هنری اوست: رقص در غبار و شهر زیبا.
- بیگانه بیا (مسعود کیمیایی، 1347)
- خاک (مسعود کیمیایی، 1351)
- صلوه ظهر (1353)
- گوزنها (مسعود کیمیایی، 1354)
- غزل (مسعود کیمیایی، 1355)
- جنگ اطهر (1358)
- سایه های بلند باد (1358)
- امشب اشکی می ریزد (1359)
- پرونده (مهدی صباغزاده، 1362)
- پایگاه جهنمی (اکبر صادقی، 1363)
- ریشه در خون (سیروس الوند، 1363)
- سناتور (مهدی صباغزاده، 1363)
- آوار (سیروس الوند، 1364)
- گردباد (کامران قدکچیان، 1364)
- جدال در تاسوکی (فقط کارگردانی، 1365)
- ترن (امیر قویدل، 1366)
- تبعیدی ها (جهانگیر جهانگیری، 1370)
- طعمه (فرامرز صدیقی، 1371)
- دو نفر و نصفی (یدالله صمدی، 1370)
- بندر مه آلود (امیر قویدل، 1371)
- ردپای گرگ (مسعود کیمیایی، 1371)
- ترانزیت (علی سجادی حسینی، 1372)
- می خواهم زنده بمانم (ایرج قادری، 73/1372)
- تجارت (مسعود کیمیایی، 1373)
- مروارید سیاه (شفیع آقا محمدیان، حبیب الله بهمنی، 1373)
- دایره سرخ (جمال شورجه، 1374)
- قانون (بازی و کارگردانی، 1374)
- اشک و لبخند (شاپور قریب، 1374)
- مرد بارانی (ابوالحسن داودی، 1378)
- چشمهایش (بازی و کارگردانی، 1378)
- رقص در غبار (اصغر فرهادی، 1381)
- شهر زیبا (اصغر فرهادی، 1382)
- رئیس (مسعود کیمیایی، 1385)
- نیستان (مجموعه،حسین مختاری، 1380)
___________________________________
گزارش فیلم های آخر هفته
"تایگرلند"، "رئیس همه" و "بندر مه آلود" از تلویزیون پخش می شود
فیلم های سینمایی "تایگرلند" با بازی کالین فارل، "رئیس همه" لارس فن تریر و "بندر مه آلود" امیر قویدل در تعطیلات آخر هفته از تلویزیون پخش می شود.
به گزارش آفرینش، فیلم سینمایی "تایگرلند" به کارگردانی جوئل شوماخر پنجشنبه 22 اسفند ساعت 22 در قالب برنامه سینما یک از شبکه اول پخش می شود. این فیلم تولید سال 2000 آمریکا و آلمان و مدت زمان آن 100 دقیقه است.
داستان "تایگرلند" سال 1971 روی می دهد و درباره گروهی سرباز جدید است که پیش از اعزام به جنگ ویتنام برای گذراندن دوره های آموزشی پیاده نظام به اردوگاه بدنام تایگرلند در لوئیزیانا فرستاده می شوند و ...
نقش اصلی فیلم را کالین فارل بازی می کند و متیو دیویس، کلیفتن کالینز جونیر و تام گیری دیگر بازیگران فیلم هستند که فروش جهانی آن 140 هزار دلار بود. فارل برای بازی در "تایگرلند" در جوایز منتقدان فیلم لندن برنده جایزه بهترین بازیگر تازه کار شد.
جوئل شوماخر کارگردان این فیلم متولد 1939 در نیویورک و سازنده فیلم هایی چون "سقوط"، "موکل"، "همیشه بتمن"، "بتمن و رابین"، "باجه تلفن" و "شماره 23" است.
فیلم سینمایی "بندر مه آلود" به کارگردانی امیر قویدل جمعه 23 اسفند ساعت 16 از شبکه یک روی آنتن می رود. فرامرز قریبیان، میرمحمد تجدد، محبوبه بیات، آتنه فقیه نصیری، حسن رضایی و ... در این فیلم 105 دقیقه ای بازی می کنند که تولید سال 1371 است.
داستان "بندر مه آلود" درباره یک جوان کولی جنوبی است که در شمال کشور به قتل می رسد. یک صیاد سالخورده در معرض اتهام قرار می گیرد و ... قویدل سازنده فیلم هایی چون "خونبارش"، "برنج خونین"، "ترن"، "دل نمک"، "گالان"، "رخساره" و "بار هستی" است.
فیلم سینمایی "در کنارم بمان" ساخته راب راینر پنجشنبه 22 اسفند ساعت 45:23 از شبکه دو پخش می شود. این درام آمریکایی سال 1986 بر مبنای داستان "جسد" نوشته استفن کینگ ساخته شد.
نقش های اصلی فیلم 89 دقیقه ای "در کنارم بمان" را ویل ویتن، ریور فینیکس، کوری فلدمن، ریچارد دریفوس و کیفر ساترلند به عهده دارند. داستان فیلم سال 1959 در اورگون آمریکا روی می دهد. پسری 12 ساله همراه چند نفر از دوستانش برای پیدا کردن جسد پسری هم سن و سال خودشان در جنگل راهی سفری پرماجرا می شوند و ...
رینولد گیدیون و بروس اونز فیلمنامه نویسان "در کنارم بمان" برای این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شدند و این فیلم در دو رشته بهترین فیلم درام و کارگردانی نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب بود.
راب راینر کارگردان "در کنارم بمان" متولد 1947 در نیویورک است و فیلم هایی چون "این اسپینال تپ است"، "شاهزاده عروس"، "وقتی هری سالی را ملاقات کرد"، "میزری"، "چند مرد خوب" و "اشباح میسی سیپی" را در کارنامه دارد.
او پارسال "فهرست خداحافظی" با بازی جک نیکلسن و مورگان فریمن را روی پرده داشت. "چند مرد خوب" به تهیه کنندگی راینر سال 1993 نامزد اسکار بهترین فیلم بود.
انیمیش تلویزیونی "مسافران دره تمشک" به کارگردانی جمی میچل و چارلز گراونر جمعه 23 اسفند ساعت 30:17 روی آنتن شبکه دو می رود. فیلم 76 دقیقه ای "مسافران دره تمشک" با عنوان اصلی "سرزمین ماقبل تاریخ :13 خرد دوستان" سیزدهمین قسمت از مجموعه انیمیشنی "سرزمین ماقبل تاریخ" است که سال 1988 آغاز شد.
جرج لوکاس و استیون اسپیلبرگ در اولین قسمت این مجموعه به عنوان مدیر تولید همکاری داشتند، اما قسمت های بعدی بدون حضور آنها ساخته و مستقیما در شبکه نمایش خانگی توزیع شد.
جان اینگل، کدی آرنز، لاگان آرنز و آنتونی اسکیلمن از صداپیشه های فیلم انیمیشن "مسافران دره تمشک" هستند که تولید سال 2007 آمریکا است. داستان فیلم در دوران ماقبل تاریخ روی می دهد و درباره بچه دایناسوری به نام "پاکوچولو" است که پیش مادر بزرگش زندگی می کند و باید قوانین دایناسورها را یاد بگیرد و ...
فیلم سینمایی "شکار در شب" به کارگردانی علی امجدی پنجشنبه 22 اسفند ساعت 15:20 از شبکه سه پخش می شود. رضا صفایی پور، ناهید ظفر، علی امجدی، منوچهر حامدی و محسن قبادی در این فیلم بازی می کنند که تولید سال 1363 است.
در خلاصه داستان "شکار در شب" آمده است: با به قتل رسیدن مردی در مراسم جشن، پلیس برای شناسایی قاتل وارد عمل می شود. به خاطر حضور شخصیت های سیاسی در جشن دستور توقف پیگیری پرونده صادر می شود، اما ...
فیلم تلویزیونی "افرا" ساخته شهرام باباپور جمعه 23 اسفند ساعت 10 صبح از شبکه سه به نمایش درمی آید. حمید ابراهیمی، فرهاد بشارتی، افشین سنگ چاپ، نیلوفر پورمحمدی و حسین توشه در این فیلم بازی می کنند و داستان یک جنگلبان پیر است که در آستانه بازنشستگی وارد مبارزه با یک تیم قاچاق چوب می شود و ...
فیلم سینمایی "جهنم سبز" به کارگردانی اسماعیل براری جمعه 23 اسفند ساعت 23 از شبکه سه روی آنتن می رود. این فیلم تولید سال 1374 است و جعفر دهقان، کامران باختر، رضا صفایی پور و میرمحمد تجدد در آن بازی می کنند.
در خلاصه داستان فیلم "جهنم سبز" آمده است: شکاربان سالخورده یک منطقه جنگی حفاظت شده در جریان درگیری با شکارچی های غیرمجاز به قتل می رسد و ... براری سازنده فیلم هایی چون "شهر در دست بچه ها"، "رقص شیطان"، "کویر مرگ"، "گزارش مرگ" و "روز باران" است.
فیلم "رئیس همه" ساخته لارس فن تریر فیلمساز سرشناس دانمارکی جمعه 23 اسفند ساعت 30:20 در قالب برنامه سینما چهار از شبکه چهار پخش می شود. این فیلم کمدی تولید سال 2006 دانمارک، سوئد، ایسلند، ایتالیا، فرانسه، نروژ، فنلاند و آلمان و مدت زمان آن 99 دقیقه است.
ینس آلبینوس، پیتر گانتزلر و فریدریک تور فریدریکسون نقش های اصلی "رئیس همه" را بازی می کنند. داستان فیلم درباره صاحب یک شرکت تکنولوژی اطلاعات است که سال ها وانمود می کرد رئیس واقعی شرکت در آمریکا است، اما وقتی یک خریدار بدعنق اصرار می کند صاحب اصلی شرکت را ببیند همه چیز به هم می ریزد. او یک بازیگر ناموفق را استخدام می کند که خود را جای رئیس جا بزند، ولی ...
"رئیس همه" این فیلم اولین بار در جشنواره کپنهاگ به نمایش درآمد و با استقبال منتقدان روبرو شد. فن تریر 53 ساله سازنده فیلم هایی چون "اروپا"، "شکستن امواج"، "رقصنده در تاریکی" و "داگویل" است.
او به خاطر قواعد خاص نوعی فیلمسازی موسوم به دگما شهرت دارد که در دهه 1990 شکل گرفت و با استفاده از دوربین روی دست، پرهیز از صداگذاری و نورپردازی سعی داشت از شیوه های معمول فیلمسازی فاصله بگیرد.
فن تریر در 1991 با فیلم "اروپا" برنده سه جایزه از جمله جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم کن شد و در 1996 برای "شکستن امواج" جایزه بزرگ هیئت داوران این جشنواره را برد. او سال 2000 نیز با "رقصنده در تاریکی" جایزه نخل طلا کن را از آن خود کرد.
فیلم سینمایی "الواح زرین" به کارگردانی کانگ چنگ جمعه 23 اسفند ساعت 30:13 روی آنتن شبکه تهران می رود. این فیلم حادثه ای تولید سال 1970 هنگ کنگ است و در آن چین پینگ، یوئه هوا و چیائو چیائو بازی می کنند.
داستان در دوران سلسله سونگ روی می دهد و درباره یک شمشیرزن میهن پرست است که می کوشد قاصدان حامل 12 حکم سلطنتی در قالب الواح زرین را از پا درآورد و ...
___________________________________
بازیگر پیشکسوت سینما درگذشت +عکس
وی سابقه بازی در فیلم های اکشن و با هنرمندانی چون جمشید هاشم پور را در کارنامه کاری خود داشت، که اوج حضور او در سینما به دهه 70 بازمی گردد.
صراط: هوشنگ دیبائیان بازیگر سینما روز دوشنبه در سن 78 سالگی درگذشت.
بازیگر پیشکسوت سینما درگذشت +عکس
مرحوم دیبائیان متولد 1316 در تهران در 29 فیلم سینمایی ایفای نقش کرد. او با بازی در فیلمیوسف و زلیخا وارد عرصه سینما شد. آخرین حضور او در سینما به سال 85 و بازی در فیلم عاشق بازمی گردد.
وی سابقه بازی در فیلم های اکشن و با هنرمندانی چون جمشید هاشم پور را در کارنامه کاری خود داشت، که اوج حضور او در سینما به دهه 70 بازمی گردد.
دیبائیان در فیلم هایی چون مسیح (1384)، شبیخون (1376)،یاغی (1376)، جوانمرد (1375)، عقرب (1375)، اعاده امنیت (1374)، می خواهم زنده، بمانم (1373)، بدل (1372)، بندر مه آلود (1371)، پرواز را به خاطر بسپار (1371)، کشتی آنجلیکا (1367)، محموله (1366)، حریم مهرورزی (1365)، سفیر (1361)،یکی بودیکی نبود (1338) به ایفای نقش پرداخته بود.
مراسم تشییع این هنرمند امروز سه شنبه 15 اردیبهشت ساعت 9 صبح از مقابل خانه سینما برگزار می شود و پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده خواهد شد.
___________________________________
/نگاهی به فعالیت هنری کارگردان˝گناهکاران˝/
فیلم ساختن را بهتر از بعضی فیلمسازان بلدم/داستانهای اکشن را ترجیح میدهم+ویدیو
خبرگزاری پانا: فرامرز قریبیان کارگردان فیلم ˝گناهکاران˝ معتقد است فیلم سازی را از بعضی از فیلمسازانی که برایشان بازی کرده، بهتر بلد است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی پانا، فرامرز قریبیان بزرگ شده خیابان آبشار و بازارچه نواب و کوچه دردار است. از سال های نوجوانی با مسعود کیمیایی و اسفندیار منفردزاده دوست بود، و هر سه نفر به سینما علاقه داشتند. کیمیایی می خواست کارگردان شود، که شد؛ اما قریبیان به بازیگری علاقه مند بود. کیمیایی این امکان را برای او فراهم کرد تا به آرزویش برسد.
وقتی کیمیایی برادران اخوان را راضی کرد تا برای ساختن فیلم بیگانه بیا (1347) سرمایه گذاری کنند، اخوان ها از او خواستند تا به طور آزمایشی سکانسی را کارگردانی کند. بازیگران آن سکانس فرامرز قریبیان و احمدرضا احمدی بودند. برادران اخوان کار کیمیایی را پسندیدند؛ اما سرمایه خود را به شرطی در اختیار کیمیایی قرار دادند که به جای قریبیان و احمدی از بهروز وثوقی و فرخ ساجدی، که بازیگران صاحب نامی بودند، استفاده کند. قریبیان در بیگانه بیا دستیار کارگردان شد و در صحنه کوتاهی از فیلم بازی کرد. کیمیایی بعدها از آ« صحنه های آزمایشی به عنوان بندی فیلم تجارت (1373) استفاده کرد.
قریبیان، که بازی خود را در آن سکانس آزمایشی و صحنه کوتاه بیگانه بیا نپسندیده بود، ترجیح داد برای تحصیل بازیگری به امریکا برود. در مدرسه «ویژوال آرت» ثبت نام و تحصیل کرد. در این فاصله کیمیایی فیلم های قیصر (1348)، رضا موتوری (1349)، داش آکل (1350) و بلوچ (1351) را با بهروز وثوقی ساخته بود و کارگردان صاحب نامی شده بود و ساختن فیلم دیگری به نام زخمی ها را تدارک می دید. نامه ای به قریبیان نوشت تا در صورتی که تمایل دارد برای بازی در فیلمش به او ملحق شود. قریبیان تحصیلاتش را نیمه تمام رها کرد و به ایران بازگشت. ساختن زخمی ها امکان پذیر نشد و کیمیایی فیلم خاک (1352) را شروع کرد که قریبیان در کنار بهروز وثوقی در آن به ایفای نقش پرداخت.
قریبیان با این استدلال که بازیگری استعدادی ذاتی است و بازیگر سر صحنه فیلم برداری بایستی آن چه کارگردان می خواهد اجرا کند، در فیلم خاک (مسعود کیمیایی، 1353) و سپس صلوه ظهر (سعید مطلبی، 1353)، چشم انتظار (فریدون ژورک، 1354)، گوزن ها (مسعود کیمیایی، 1354) و غزل (مسعود کیمیایی، 1355) به ایفای نقش پرداخت. او در این فیلم ها خود را زیر سایه بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی نشان داد و به عنوان بازیگری شناساند که به بدنه سینمای ایران متکی است و به بازیگری هم چون حرفه اصلی خود می نگرد.
بازی قریبیان در نقش چریک شهری در فیلم گوزن ها و سپس آموزگاری انقلابی در فیلم های جنگ اطهر (محمدعلی نجفی، 1357) و سایه های بلند باد (بهمن فرمان آرا، 1357) موجب شد تا در روزهای بلافاصله بعد از انقلاب، که بسیاری از بازیگران مطرح سینما ممنوع الکار شده بودند، در مقام بازیگری فعال به کارش ادامه دهد. در این سال ها پیشنهادهای مکرری به او شد که به گفته خودش اغلب آنها او را راضی نمی کرد، با وجود این چون از معدود بازیگران حرفه ای و قدیمی بود که اجازه کار داشت، بسیاری از این پیشنهادها را پذیرفت، و به طور میانگین سالی دو سه فیلم بازی کرد.
به این ترتیب، قریبیان در سال های بعد از انقلاب، کماکان، در همان مسیری گام برداشت که در قبل از انقلاب می¬رفت: هم در فیلم های کم اهمیتی مثل بازرس ویژه (منصور تهرانی، 1362)، سمندر (محمود کوشان، 1364)، گمشده (مهدی صباغ زاده، 1364)، مرگ پلنگ (فریبرز صالح، 1368)، تبعیدی ها (جهانگیر جهانگیری، 1370)، گریز (ناصر مهدی پور، 1371)، آخرین خون (منوچهر مصیری، 1373)، مروارید سیاه (حبیب الله بهمنی و شفیع آقامحمدیان، 1373)، دشمن (عباس بابویهی، 1374) و ارابه مرگ (رضا قهرمانی، 1375) بازی کرد و هم در معدودی فیلم مهم قابل تأمل و تحمل تر مثل سفیر (فریبرز صالح، 1361) و ردپای گرگ (مسعود کیمیایی، 1371).
ارزیابی کلی خود او از کارنامه بازیگری اش این است: «می خواستم مرحله دوم کار بازیگری ام را با شناخت بهتری شروع کنم، در حدود دوازده فیلم بعد از سفیر بازی کردم که تعدادی از آنها فقط برای گذران زندگی بود.»یا: «من فیلم مبتذل بازی نکرده ام و در چند فیلم بد هم، دست کم، نقش مبتذل و قابل تمسخر نداشته ام.»
یکی از ویژگی های بازی قریبیان، پس از گوزن ها، این است که، به طور غریزی، تمام احساس و درونیات خود را در حالت غمگین چشم هایش بروز می دهد. برای همین در نقش آدم های آرام و مظلوم (غزل، جنگ اطهر، بازرس ویژه تبعیدی ها و دو نفر و نصفی) و تودار و ساکت (گوزن ها، پرونده، بندر مه آلود، تجارت و چشم هایش) بهتر خود را نشان می دهد و قابل قبول تر جلوه می کند.
قریبیان با این استدلال که «گاهی فکر می کنم بهتر از بعضی از فیلم سازانی که برایشان بازی کرده ام فیلم ساختن را بلدم»، فیلم های جدال در تاسوکی (1365)، قانون (1374) و چشم هایش (1378) را هم کارگردانی کرده که از میان آنها چشم هایش فیلم بهتری است. علاقه قریبیان در فیلم هایی که کارگردانی کرده به مضامین پلیسی و حادثه ای آشکارتر است. او داستان های حادثه ای و «اکشن» را به موضوع های آرام خانوادگی ترجیح می دهد. این روحیه با خصوصیت شخصی او در تعارض است، که همواره خود را شخصیتی آرام و کم رو نشان داده است.
قریبیان هم چنین از جشنواره ششم فیلم فجر (1366) برای بازی در فیلم ترن (امیر قویدل، 1366) و از جشنوارهیازدهم (1371) برای بازی در فیلم بندر مه آلود (امیر قویدل، 1371) برنده جایزه بهترین بازیگر شده است.
قریبیان در جشنواره سی ویکم فیلم فجر با گناهکاران حضور پیدا کرده تا بار دیگر شانس خود را برای دریافت سیمرغ بلورین امتحان کند.
___________________________________
خلاصه داستان فیلم بندر مه آلود
عبود، جوان کولی جنوبی، در شمال کشور به قتل می رسد و صیاد سالخورده ای به نام تراب در مظن اتهام قرار می گیرد. تراب هنگام خروج از کشور در پل مرزی آستارا توسطیک افسر تجسس، که داماد اوست، بازداشت می شود. افسر در تحقیقات خود در جنوب از همسر عبود می خواهد که برای تشخیص هویت مقتول به شمال برود. تراب توسط رضا که قاتل عبود است، از پا درمی آید. تحقیقات روشن می کند که عبود سال ها قبل دخترش را به سناتوری فروخته و همسر عبود تصمیم گرفته است دختر را که با همسر سناتور زندگی می کند نزد خود بازگرداند. افسر که به رضا بدگمان شده است قصد جلب او را دارد، اما رضا می گریزد و پس از دستگیری، درحالی که مجروح شده است، اعتراف می کند که سناتور طراح اصلی قتل بوده است. وقتی دختر عبود از سفر بازمی گردد افسر که سناتور را دستگیر کرده به او اجازه می دهد که دقایقی با همسر و دختر خوانده اش ملاقات کند.
___________________________________
بازیگران و عوامل فیلم بندر مه آلود
بندر مه آلود
(1992)
کارگردان
امیر قویدل
نویسنده
امیر قویدل
حسن قلی زاده
اصغر عبدالهی
بازیگران
فرامرز قریبیان
...
میرمحمد تجدد
...
محبوبه بیات
...
محمد برسوزیان
...
شمسی فضل الهی
...
حسن رضایی
...
آتنه فقیه نصیری
...
واختانگ نرسی کرکیا
...
مجید میرزاییان
...
غلامرضا
...
سلیم رسولی
...
یعقوب راهواره
...
قائینی
...
افسانه خشتی
...
آیلین نوژاد
...
خسرو زنگباری
...
حسین رضاپور
...
امید عزیزی
...
داراب آقاسی زاده
...
یعقوب غفارنژاد
...
تهیه کننده
یعقوب غفارنژاد
محمدرضا دریایی
غلامرضا عزیزی
مدیر تولید
یوسف صمدزاده
طراح صحنه
فرامرز بادرامپور
طراح چهرهپردازی
جلال معیریان
چهرهپرداز
آذر هوشیار
حسن عباسی
مدیر فیلمبرداری
حسین ملکی
تدوینگر
حسن حسندوست
آهنگساز
جمشید زندی
___________________________________
جزئیات
کشور: ایران
زبان: فارسی
تاریخ اکران: شنبه، 1 فروردین، 1371
مدت فیلم: 105 دقیقه
رنگ: رنگی
جشنواره های فیلم بندر مه آلود (۱۳۷۱)
جشنواره بین المللی فیلم فجر ـ دوره نوزدهم (ایران )
بخش دورتر از قاب: حسن حسندوست
سال نتیجه عنوان جایزه موضوع/دریافت کننده
۱۳۷۹ شرکت کننده (-----------) فیلم
جشنواره بین المللی فیلم فجر ـ دوره دوازدهم (ایران )
بخش مسابقه مواد تبلیغاتی فیلم ها
سال نتیجه عنوان جایزه موضوع/دریافت کننده
۱۳۷۲ شرکت کننده (-----------) بهترین عکاسی
بهروز صادقی
کاندیدا (-----------) نمونه فیلم (آنونس)
امیر قویدل
جشنواره بین المللی فیلم فجر ـ دوره یازدهم (ایران )
بخش مسابقه سینمای ایران
سال نتیجه عنوان جایزه موضوع/دریافت کننده
۱۳۷۱ کاندیدا (-----------) بهترین صحنه آرایی
فرامرز بادرامپور
کاندیدا (-----------) نقش دوم زن
محبوبه بیات
کاندیدا (-----------) بهترین تدوین
حسن حسندوست
برگزیده سیمرغ بلورین نقش اول مرد
فرامرز قریبیان
کاندیدا (-----------) بهترین چهره پردازی
جلال الدین معیریان
کاندیدا (-----------) بهترین صداگذاری
روبیک منصوری
___________________________________
ژانر : حادثه ای
بازیگران : فرامرز قریبیان – میرمحمد تجدد – محبوبه بیات – محمد برسوزیان – شمسی فضل الهی – حسن رضایی – آتنه فقیه نصیری و ….
خلاصه داستان : عبود، جوان کولی جنوبی، در شمال کشور به قتل می رسد و صیاد سالخورده ای به نام تراب در مظن اتهام قرار می گیرد….
___________________________________
جست و جو در سایت رها ماهرو : کارگردان فیلم خبرخواصی نیست .
ویکی پدیا شیطان صفتان . کانال تلگرام چای شیرین . فیلم جرمیا جانسون .
حذفىات سرىال کره اى متشکرم . نتیجه گیری از سریال یک تکه نان . شخصیت
پردازی سریال یک تکه نان . عکس های فیلم خبر خاصی نیست . فیلم جریما جانسون
. بیوگرافی ساحل بکرانی . بازیگران سریال نیمکت . عکس های سوکه و همسرش در
متشکرم . ساحل بکرانی بیوگرافی . پدر و مادر ساحل بکرانی . فیلم دردسرهای
عظیم 2 چندقسمت است . دانلود برنامه دهکده تندرستی . نظرسنجی در حاشیه 2
محمد رضا صمد پور
فیلم سینمایی « شب پدر» به کارگردانی محمدرضا صمدپور و تهیه کنندگی نگهدارحیدری رامشه جمعه 12 شهریورماه ساعت 30/17 ازشبکه دو سیما پخش می شود.
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم شب پدر به کارگردانی محمد رضا صمد پور برای ما بنویسید و بفرستید.
درخلاصه داستان فیلم با بازی حسن جوهرچی، عسل بدیعی و کاظم
افرندنیا می بینیم :«علی» پسر 12 سالهای است که پدرش دراثر سانحهای هنگام
فیلمبرداری یک فیلم سینمایی،ازناحیه صورت دچار سوختگی شدیدی شده است.
حالت ناخوشایند صورت پدر باعث شده آنها از محله قدیمیشان نقل مکان کرده به
محل دیگری بروند. علی در مدرسه جدیدش، برای اینکه مجبور نباشد پدرش را
بیاورد و در نتیجه هم شاگردیهایش او را ببینند چنین عنوان میکند که پدرش
از دنیا رفته است.
___________________________________
آخر هفته از تلو یز یون بب ین ید،
دا یره راز، سرکو، موشها ی تونل...
فیلمهای سینمایی و تلویزیونی « دایره راز» ، « پیوند»، «شب پدر»،« سرکو» ،«آلاتریس» ، « در مه الکتریکی» ، «موشهای تونل» و « چهره در غبار» پنجشنبه و جمعه 11 و 12 شهریورماه ازشبکههای یک ، دو، چهار، تهران وسیمای استانها پخش میشـود.
شـبـکـه یــک
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روابط عمومی سیما، فیلم تلویزیونی « دایره راز» به کارگردانی و تهیه کنندگی افشین صادقی با بازی مسعود کرامتی، مجید مشیری، بهرام ابراهیمی و شهره سلطانی پنجشنبه 11 شهریور ساعت 45/14 از شبکه یک سیما پخش می شــود.
درخلاصه داستان فیلم آمده است : دو سال پیش اتومبیلی به بهروز شجره، پنجاه ساله میزند و فرار میکند، بهروز به کما میرود. پلیس سرنخی از راننده فراری پیدا نمیکند و احتمال میدهد که تصادف سهوی و بدون قصد قبلی بوده اما کمکم مشخص میشود بهروز که مهندس پیمانکار بوده مجتمعی هشت واحدی درکرج را به حدود چهل نفر فروخته، شاکیان مدام به دفتر کار تعطیل و سپس به خانه او میروند و طلبشان را میخواهند.
فیلم تلویزیونی « پیوند » به کارگردانی سعید ابراهیمی فر و تهیه کنندگی علیرضا سبط احمدی جمعه 12 شهریورمـاه ساعت 16 ازشبکه یک سیما پخش می شود.
داستان فیلم تلویزیونی « پیوند» درمورد " میلاد " کودکی ایرانی است که بواسطه بیماری مغزی به کما می رود . همزمان با او در بیمارستان در بخش کودکان تعدادی بچه از فلسطین و غزه بستری کرده اند . یکی از آنها" نوال " دختر بچه فلسطینی است که علاه بر مجروحیت ، نارسایی قلبی هم دارد . بعد از کش و قوسی پدر و مادر" میلاد " رضایت می دهند تا قلب میلاد به" نوال " پیوند زده شود و او از مرگ حتمی نجات پیدا می کند .
ژاله صامتی ،مجید مظفری ، بهروزبقایی ، بهناز جعفری و ایرج سنجری در فیلم تلویزیونی « پیوند» محصول گروه فیلم های تلویزیونی شبکه یک بازی کرده اند.
شـبـکـه دو
فیلم سینمایی « شب پدر» به کارگردانی محمدرضا صمدپور و تهیه کنندگی نگهدارحیدری رامشه جمعه 12 شهریورماه ساعت 30/17 ازشبکه دو سیما پخش می شود.
درخلاصه داستان فیلم با بازی حسن جوهرچی، عسل بدیعی و کاظم افرندنیا می بینیم :«علی» پسر 12 سالهای است که پدرش دراثر سانحهای هنگام فیلمبرداری یک فیلم سینمایی،ازناحیه صورت دچار سوختگی شدیدی شده است. حالت ناخوشایند صورت پدر باعث شده آنها از محله قدیمیشان نقل مکان کرده به محل دیگری بروند. علی در مدرسه جدیدش، برای اینکه مجبور نباشد پدرش را بیاورد و در نتیجه هم شاگردیهایش او را ببینند چنین عنوان میکند که پدرش از دنیا رفته است.
شـبـکـه چـهـار
فیلم تلویزیونی « سرکو » به کارگردانی ژول فارژ محصول سال 2006 فرانسه صبح پنجشنبه 11شهریورساعت 11 ازشبکه چهارسیما پخش می شود.
داستان حقیقی "سرکو" سال 1900 در امپراتوری روسیه روی داده است. دیمیتری قزاق براسب کوچک خاکستری خود سرکوسوار است و پس از ماجراهایی خارق العاده به سن پترزبورگ و به دربار تزارمیرسند. این قزاق جوان و اسبش عجیب ترین موفقیت سوارکاری تمامی دوران ها را به انجام رسانده اند، سفری واقعی که هر سوارکاری را شیفته می کند.
فیلم سینمایی « آلاتریس » ساخته آگوستین دیاز جمعه 12شهریور ساعت 30/8 ازشبکه چهارسیما پخش میشود .
درخلاصه داستان این فیلم آمده: در قرن هفدهم اسپانیا بزرگترین امپراطوری جهان است و فیلیپ چهارم پادشاه این سرزمین با اقتدار در حال فرمانروایی قلمرو خویش است و در این دنیا وظیفه صدراعظم او دوک الیوراس در اداره سرزمینها از اروپا تا فیلیپین و قسمتهایی از آمریکا و آفریقا بسیارسنگین است. اما اسپانیاییها در تصرف سرزمین فلاندر مشکل بزرگی دارند و با مقاومت شدید سربازان آن منطقه مواجه هستند. آلاتریس یک کهنه سرباز شجاع اسپانیایی است که از جنگ فلاندر بازگشته است. او در عین حال برای کشتن دو انگلیسی از کلیسای تفتیش عقاید پول میگیرد، اما از کشتن آن دو امتناع میکند و با همکارش که این کار به آن دو واگذار شده است اختلاف پیدا میکند و کینهای قدیمی بین آن دو بوجود میآید.
دیگو مرتنسونو و النا آنیا در فیلم سینمایی « آلاتریس » محصول2007 اسپانیا بازی کرده اند.
جمعه 12 شهریورماه ساعت 30/20 فیلم سینمایی « در مه الکتریکی » درقالب برنامه «سینما 4 » ازشبکه چهارسیما پخش می شود.
درفیلم سینمایی « درمه الکتریکی » خواهید دید : به دنبال پیدا شدن جسد دختری به نام چری بلانگ در یک جنگل ، دیو روبیچاکس پلیس جنایی سعی می کند قاتل را در ایالت نیو اورلئان شناسایی کند . او شواهد و مدارک را کنارهم می گذارد و تمام مظنونین را تحت نظرمی گیرد. او در محل قتل چری زنجیرهایی را پیدا می کند که مربوط به قتل مرد سیاه پوستی است که در گذشته رخ داده اما هیچ گاه قاتل او مشخص نشده است. این مسائل نهایتا او را به یک کلوپ شبانه راهنمایی می کند.
جان گودمن وپیترسارسگارد درفیلم سینمایی « درمه الکتریکی » به کارگردانی برتران تاورنیه محصول سال 2009 آمریکا و آلمان بازی کرده اند.
شـبـکـه تـهــران
فیلم سینمایی « موشهای تونل » به کارگردانی او بول جمعه 12 شهریورساعت 20/14 از شبکه تهران پخش خواهد شد.
موشهای تونل داستان سربازان خودباخته آمریکایی است که در جنگ ویتنام دست به کشتارهای زیادی زدند، اما در نهایت هیچ یک از آنها به کاری که می کردند معتقد نبودند.ترس آنها از ویتنامی ها بارها و بارها باعث مرگشان می شد و اغلب آنها مغلوب جنگهای زیرزمینی ویتنامی ها می شدند و در نهایت قصاوت و بی پایه بودن این جنگ از سوی آمریکا، باعث شکست آنها شد. اما نمایش این بی عدالتی آمریکاچه بر ویتنامی ها و چه برسربازان خودکاملاً نمود می یابد و در نهایت کلیه سربازان در یک جزیره هنگامی که محکوم به شکست می شوند ازسوی نیروهای خودی بمباران شده و همه می میرند.
مایکل پری، ویلسون بتل، میچ ایکینز و اریک ایدم درفـیـلـم سینمایی « موشهای تونل» محصول سال 2008 کشورهای کانادا وآلمان در ژانر درام،جنگی وحادثهای ایفای نفش کرده اند.
سـیـمــای اسـتــان هــا
جمعه ساعت 14 فیلم تلویزیونی « چـهـره درغبـار» به کارگردانی سید رحیم حسینی ازسیمای استانها پخش می شود.
داستان فیلم ازاین قراراست که : درجریان حمله عراق به خرمشهر، زن نقش اول فیلم کشته می شود و فرزند نوزادی توسط یک سربازعراقی دل رحم به عراق برده می شود تا کودک از جریان جنگ دور باشد .بعد ازسالها پدرکودک ( جهانگیرالماسی ) با پیدا کردن نشانههایی از دخترش به عراق که دراشغال آمریکاییها است می رود تا دخترش را پیداکند.
جهانگیر الماسی ، علیرضا اوسیوند، مهران رجبی و الیزابت امینی درفیلم تلویزیونی « چـهـره درغبـار» از تولیدات مرکز خوزستان درسال 1384 به عنوان بازیگران اصلی بازی کرده اند.
___________________________________
جستجو در سایت رها ماهرو : سینمایی جرمیا جانسون . فیلم جرمیا جانسون . جرمیا جانسون . خلاصه فیلم بیداری . سریالهای وفیلم های سینمایی نوروز1395 . قصه های بابا سمور . سریال های نوروز 1395 . ساحل بکرانی فرزند کیست . فیلم بیداری . نقد فیلم خبر خاصی نیست . جرمیا جانسون . داستان جرمیا جانسون . فیلم خبر خاصی نیست . انتقاد مسعود فراستی از ابدو یک روزد . دانلود فیلم ابدو یک روز . خلاصه فیلم خبر خاصی نیس . رویای گنجشک ها . مجری کلیپ خوانندگی سه شو . کیسوکه کینوشیتا . سیدمصطفی موسوی در سریال آشپزباشی
Dir:Brian De Palma
تسخیرناپذیران
فیلم محصول سال 1987
تسخیرناپذیران فیلمی آمریکایی اثر برایان دی پالما است. بازیگرانی همچون رابرت دنیرو و شون کانری و کوین کاستنر در آن نفش آفرینی میکنند. این فیلم از دیدگاه بسیاری از منتقدان یکی از شاهکارهای دهه هشتاد میلادی است.
تاریخ اکران: ۲ ژوئن ۱۹۸۷ م. (نیویورک)
کارگردان: برایان دی پالما
آهنگساز: انیو موریکونه
فیلمنامه: دیوید مامیت
شخصیتهای فیلم: جیم ملون، جرج استون، الیوت نس، مأمور اسکار والاس، بیشتر
بازیگران
رابرت دنیرو (آل کاپون)
کوین کاستنر (الیوت نس)
شان کانری (جیم ملون)
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران
کارگردان برایان دی پالما
نویسنده دیوید مامیت
بازیگران رابرت دنیرو
شون کانری
کوین کاستنر
اندی گارسیا
موسیقی انیو موریکونه
تدوین جرالد بی. گرینبرگ
شرکت
تولید
پارامونت پیکچرز
تاریخهای انتشار
۱۹۸۷
مدت زمان
۱۱۹ دقیقه
کشور ایالات متحده آمریکا
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۲۰ میلیون دلار
فروش گیشه ۷۶٬۲۷۰٬۴۵۴ دلار
تسخیرناپذیران (به انگلیسی: The Untouchables) فیلمی آمریکایی اثر برایان دی پالما است. بازیگرانی همچون رابرت دنیرو و شون کانری و کوین کاستنر در آن نفش آفرینی میکنند.
این فیلم از دیدگاه بسیاری از منتقدان یکی از شاهکارهای دهه هشتاد میلادی است. از نقاط قوت این فیلم میتوان به کارگردانی بی نظیر آن اشاره کرد.
بازی در این فیلم نقطه پرتابی برای بازیگرانی همچون کوین کاستنر و اندی گارسیا بودهاست. کوین کاستنر پس از این فیلم به ستارهای بسیار محبوب بدل شد و سه سال بعد از بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار برای نقش آفرینی در فیلم با گرگها میرقصد شد و اندی گارسیا هم پس از بازی در این اثر به ستارهای قدرتمند بدل گشت.
آنچه در این فیلم بیش از همه جلب نظر میکند بازی خیره کننده دنیرو و کانری است که بر بازی دیگران سایه افکندهاست. شون کانری بخاطر بازی در این فیلم موفق به کسب جایزه اسکار گشت.
این فیلم پس از بیست سال چنان محبوبیتی کسب کردهاست که دی پالما تصمیم دارد قسمت دوم آن را با حضور نیکلاس کیج بسازد.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران ( 1987-آمریکا)
تسخیر ناپذیران
کارگردان : برایان دی پالما .آغاز فعالیت این کارگردان از سال 1968 بوده است.
آخرین ساخته او کوکب سیاه می باشد.
او یکی از بزرگترین نویسندگان طنز سیاه در تاریخ سینما می باشد.
] زن افسونگر – سازنده ی اسباب بازی – ماموریت مریخ – چشمان مار – ماموریت غیر ممکن – راه کارلیتو – بر فراز قانون – صورت زخمی – انفجار – دیوینسیوس – مکش مرگ ما - وسواس – شبح پردیس(بازسازی شبح اپرا)– کری – سلام مامان – جشن عروسی [
بازیگران :
کوین کاسنر : در نقش کارآگاه نس – متولد 18 ژانویه 1955 در ایالت کالیفرنیا
برخی از فیلمهای او در مقام بازیگر : آقای بروکس – دشت باز – سنجاقک – 3000 مایل تا گریسلند – پیغامی در بطری – پستچی – دنیای آب – GFK- رابین هود – رقصنده با گرگ – انتقام -
درمقام کارگردان : رقصنده با گرگ – دنیای آب – پستچی – دشت باز -
شون کانری : در نقش جیم مارلون – متولد 25 آگوست 1930 در اسکاتلند
فیلمها : ایندیانا جونز 4 (در دست تهیه) – مردان شگفت انگیز – یافتن فارستر – صخره – اولین پادشاه – دام افکن – طلوع خورشید – کوه نشین 1 و 2 – شغل خانوادگی – کوبا – مردی در رویای پادشاهی – شالاکو
تذکر : وی آغاز کارش از سال 1954 با فیلم یاس بنفش در بهار بوده و جیمز باند دهه های 60 و70 و80 آمریکا بوده است
اندی گارسیا : در نقش دستیار کارآگاه نس
فیلمها : یازدهمین اقیانوس و دوقسمت بعدی آن – شهر گمشده – گرفتار – مودلیانی – پدر خوانده 3
چارلز مارتین : در نقش والاس
و با هنرمندی رابرت دنیرو در نقش آلکاپن
فیلمهای در دست تهیه : اولین مرد – 36 – هیت(HEAT) –
دیگر فیلمها : چوپان خوب (کارگردان و بازیگر) – قایم موشک – ملاقات با فوکرها- امتیاز (کارگردان و بازیگر)- 15 دقیقه – نیویورک نیویورک – ملاقات با والدین
نویسنده : دیوید مامت ، فیلمنامه نویس و کارگردان بزرگ آمریکایی متولد 1947
برخی از آثار او :
شخم بزن- خانه ی بازیها- ما فرشته نیستیم- گلن گاری گلن راس(جیمز فولی)- نمایشنامه ی جولی و ...
دیوید مامت در مقام کارگردان :
سرقت مسلحانه با بازی جین هاکمن(2001)
آل کاپن : تاریخ تولد 1899 –تاریخ مرگ 1947 – ریس مافیای ایتالیایی در شیکاگو در طول دهه 20 آمریکا
در یاد بود یک کارگردان بزرگ :
صحنه پرت شدن کالسکه از روی پله های راه آهن در فیلم تسخیر نا پذیران ادای دینی است نسبت به فیلم رزم ناو بوتمکین ( دهه 20 تا 30 ) ساخته سرگی آیزنشتان کارگردان بزرگ روسی و با تدوین جادویی ( دیالکتیک)سر گی آیزنشتاین.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
نگاهی بر کلیت فیلم تسخیرناپذیران :
1 – نیم نگاهی به وضیعت جامعه آمریکا در دهه 20 و حضور گروههای مافیایی
2 – فساد اداری و مالی در جامعه آمریکا
3 – وجود یک سیر پلیسی و حادثه ای در داستان
4 – توجیه خشونت پلیس در جامعه آمریکا
5 – طراحی صحنه و تصویر برداری نسبتا زیبا
6 – ( آیا در چنین جامعه ای با امنیت و آرامش می توان زندگی کرد ؟ )
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
آقای نس ــ به هر قیمتی که شده باید قانون رااجرا کرد . . . یابه هر قیمتی که شده می بایست آلکاپن تسخیر شود؟
پس از شکست پلیس در درگیری با ایادی آلکاپن روی ماشین سفید رنگ آنها چرا با خون نوشته اند
(Touchable) تسخیر پذیر ؟
ومنظور ازاین عنوان برای فیلم کدام طرف ماجراست؟ آیابه همین دلیل تسخیر پذیری نیروی دولتی توسط باند آلکاپنی نیست که آقای نس- افسر خزانه داری که نقش آن را کوین کاسنر بازی میکند - در آخرین حرف های فیلم ناامیدانه ازماجرای قضاوت ودادگاه کافه را ترجیح می دهد؟
پس تمام حرف فیلم در تعریف آلکاپن تسخیر ناپذیروپلیس تسخیر شده است.
بعضی از دوستان فیلم دوست ایرانی ما هستند که هدف از نقد فیلم رانقب به لایه لایه های فیلم دانسته وظیفه منتقد را رمزگشایی وپرده برداری ازمفاهیم خفیه ولایه های پنهانی اثر هنری میدانند. با احترام بسیار پس از تصدیق عرایض فوق اما فکر می کنم نوع دیگری از نقد هم خوب است وجود داشته باشد که به چیزهای سطحی و صاف وساده اما تاثیر گذار بر احساس ولذات بصری وموسیقایی توجه داشته باشد که برای ادای دین به حق مظلومیت این نقدهای شهید من هم هیچی درباره آن نمینویسم .
هم کار تایپ راحت باشد هم کار خواب که الان نزدیک نصفه شب باشد .هم حق شهید . .
فقط یک نکته دیگر به خاطر دستور آقای راوی وآقای مجید بایداجابت شود .
با عرض جسارت یک نکته آموزشی:
P.O.V یعنیPoint Of View فکر کنم یعنی زاویه نگاه. دو نوع زاویه نگاه دوربین داریم :1- زا ویه نگاه سوم شخص (دوربین راوی) که مثل دانای کل داستان است. 2- زاویه نگاه اول شخص که دوربین جای چشمهای یکی از آدمهای فیلم قرار می گیرد. که به آنها زاویه ی نگاه های عینی و ذهنی هم می گویند.
یکی از آدمهای UNTOUCHABLES P.O.V , های ذهنی جالبی داشت که قرار شد درباره اش چیزی نگوییم ...!
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
ژانر: جنایی , درام , هیجان انگیز
رنگی – 120 دقیقه
بازیگران عمده: کوین کاستنر، شان کانری، چارلز مارتین اسمیت، اندی گارسیا، رابرت دنیرو، ریچارد برادفورد، جک کیو، براد سالی ون، بیلی دراگو و پاتریشا کلارکسن.
کارگردان: برایان د پالما.
خلاصه داستان: شیکاگو، سال 1930. «الیوت نس» (کاستنر)، مأمور ویژه ی خزانه داری، مأموریت می یابد تا از اعمال غیر قانونی «آل کاپون» (دنیرو) جلوگیری کند. ما پس از مدتی در می یابد که با فساد موجود در اداره ی پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفه اش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، گروهی ویژه تشکیل می دهد.
شرح فیلم: موفقیت تجاری این کار کاملا غیر شخصی د پالما، موقعیت او را در هالیوود، که پس از شکست بدل (1984) روبه وخامت نهاده بود، بهبود بخشید. دنیرو برای ایفای نقش «کاپون» با افزودن پانزده کیلو به وزن خود، بار دیگر گوشه ای از توان نامحدود بازیگری اش را ارائه می دهد.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
گذری بر زندگی حرفه ای کوین کاستنر
کوین کاستنر:
سال 1955 در سینوود کالیفرنیای آمریکا متولد شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، مشاغل مختلفی را امتحان کرد تا اینکه فعالیتاش را در زمینه بازیگری با تئاتر آغاز کرد و پس از چندی حضور در صحنه، در سال 1980 وارد سینما شد.
نخستین فعالیتها و نقشآفرینیهایش در سینما با استقبال و توجه مواجه نشد، به طوری که نخستین فیلمش سایهها سیاه میشوند (1981) مناسب پخش تشخیص داده نشد و در نهایت با 5سال تاخیر به نمایش درآمد.
همین سرنوشت در انتظار دو فیلم دیگری هم که کاستنر در آنها حضور داشته بود: تعقیب رویا (1982) و قاچاقچی اسلحه (1984) که هر دو پس از مدتها تاخیر در سال 1989 نمایش داده شدند، شاید مهمترین و قابل توجهترین نقش آفرینی او در آن دوره بازی در نقش «لوتر آدلر» بازیگر در فیلم فرانسیس باشد که وظیفه او در فیلم به بیان جملهای کوتاه محدود میشد! در سال 1983 در بازسازی لارنس کسدان از فیلم بازگشت ۷ نفر از سکاکس (جان سیلز 1980) به نام چهل سالگی در کنار بازیگرانی چون تام برنجر، گلن کلوز، جف گلدبلوم، ویلیام هرت و ... حضور پیدا کرد، اما نقش کوتاه او در این فیلم در تدوین نهایی کنار گذاشته شد و به این ترتیب شانس دیده شدناش این بار هم از او گرفته شد. بدشانسی های کاستنر همچنان ادامه یافت و در سالهای میانی دهه 1980 شانس حضور در چند فیلم از جمله فیلم تاثیرگذار رولند جافی درباره بحرانهای کامبوج در دوران خمرهایسرخ به نام کشتزارهای مرگ (که اولین فیلم بلند این کارگردان بود) را از دست داد. این روند در سالهای بعد در فیلمهایی مثل لبه ناهموار (ریچارد مارکواند 1985) و جوخه (الیور استون 1986) (که یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای ضد جنگ درباره فاجعه ویتنام بود) تکرار شد. شاید بتوان نخستین نقش مهم او را بازی در فیلم سیلورادو (لارنس کسدان 1985) دانست که به نوعی بازگشت دوباره هالیوود به ژانر منقرض شده وسترن بود. هر چند کاستنر در این فیلم هم دیده نشد و البته عدم موفقیت خود فیلم هم در این مساله بیتاثیر نبود. اما 2 سال بعد با بازی در فیلم گنگستری برایان دیپالما (تسخیرناپذیران 1987) درهای موفقیت و شهرت به روی او گشوده شد و این فیلم بود که او را به عنوان یکی از ستارگان هالیوود معرفی کرد. کاستنر در این فیلم همان نقشی را بازی کرد که پیش از او رابرت استاک در مجموعه تلویزیونی تسخیرناپذیران در دهه 1960 ایفا کرده بود. در اینجا کاستنر در کنار بازیگرانی چون شان کانری، رابرت دنیرو، اندی گارسیا و ... نقش یک مامور ویژه خزانهداری را ایفا میکند که ماموریت دارد تا از اعمال غیرقانونی آلکاپون جلوگیری کند؛ اما پس از مدتی درمییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو قادر به انجام این کار نیست. در 1989 در میدان رویاها (فیل آلدن رابینسن) که اثری فانتزی بود، نقش مردی را بازی کرد که به همراه همسر و فرزندانش زندگی آرامی در مزرعه خود دارد، تا این که صدایی از غیب به او میگوید اگر یک زمین بیسبال در وسط مزرعهاش بسازد، قهرمان افسانهای بیسبال جوجکسن بیکفش از دنیای مردگان برمیگردد و دوباره در آنجا بازی میکند .... قاچاقچی اسلحه و در تعقیب رویا، آثار نه چندان مهم دیگری بودند که کاستنر در این سال در آنها حضور پیدا کرد.
در سال 1990 در اکشن تونی اسکات به نام انتقام نقش یک خلبان سابق نیروی هوایی را بازی کرد که برای گذراندن تعطیلات به مکزیک میرود و در آنجا یک فرد قدرتمند و خشن که امپراطوری برای خودش به راه انداخته، از او استقبال میکند، چون خود را مدیون او میداند، اما این خلبان سابق دلبسته همسر این مرد میشود و اتفاقاتی در پی آن رخ میدهد؛ اما سال 1990 برای کاستنر از جهتی دیگر مقطعی مهم و سرنوشت ساز بود: بزرگترین موفقیت هنری او در این سال با کارگردانی و بازی در فیلم با گرگها میرقصد اتفاق افتاد. فیلمی که در مراسم اسکار آن سال گوی سبقت را از رقبایی چون پدرخوانده قسمت سوم و رفقای خوب ربود و 7 جایزه اسکار (از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی) را نصیب فیلم کرد. کاستنر در این فیلم زیبا و به یاد ماندنی که به نوعی احیای ژانر وسترن در دورانی بود که این ژانر نفسهای آخرش را میکشید، نقش یک افسر مجروح و سرخورده ارتش شمالیها به نام «ستوان جان. و .دانبار» را بازی میکند که در آغاز فیلم دست به خودکشی میزند؛ اما اقدام او به خودکشی را اشتباها عملی قهرمانانه تلقی میکنند و او را به پست مورد علاقهاش میفرستند: یک پست دیدهبانی مرزی دور از تمدن سفیدپوستان. دانبار پس از چندی با یک گرگ دوست میشود و طولی نمیکشد که کمکم با آداب و رسوم سرخپوستان منطقه آشنا میشود و با آنها طرح دوستی میریزد و سپس لباسهای نظامیاش را با لباسهای قبیله سو عوض میکند و در نهایت خود را یکی از مردمان آن تمدن معرفی میکند. با گرگها میرقصد با پرداختن دقیق به جزئیات به شیوه زندگی و تمدن قبیله سو، آن بعد روحانی و انسانی موجود در این تمدن را آشکار میکند و دست به اعاده حیثیت از مردمانی میزند که سالهای سال در وسترنهای کلاسیک به عنوان موجوداتی وحشی و خونخواه معرفی میشدند.
بازیگران فیلم و در راس آنها خود کاستنر هم در اوجاند و بیننده در مدت 180 دقیقه فیلم، خود را جزئی از آن روح کلی احساس میکند که در طبیعت بیکران و جاودانه فیلم حضور دارد. فیلمبرداری دین سملر عالی است و موسیقی جان باری در انتقال حس و حال مورد نظر، بسیار موفق عمل میکند. گرمای انسانی فیلم و نگاه درست فیلمساز، آن را تبدیل به یکی از بهترینهای دهه 1990 کرده است.
در سال 1991 نقش رابینهود را در بازسازی کوین رینولدز از این افسانه بارها به تصویر کشیده شده بازی میکند و سال بعد با بازی در تریلر سیاسی جی.اف.ک (الیور استون) نقش شاخص دیگری به کارنامهاش اضافه میکند. در اینجا کاستنر در نقش اصلی فیلم (که یکی از بهترینهای استون نیز هست) نقش دادستان شهر نئواورلئان را بازی میکند که 3 سال پس از قتل «جان.اف.کندی» و به دنبال ارائه گزارش «کمیسیون وارن»، خود به تحقیق درباره زاویههای تاریک و پرسشبرانگیز حادثه میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که ترور رئیس جمهور حاصل توطئهای گسترده و چند جانبه بوده است. پس از حضور موفق و درخشان در این فیلم سه ساعته، در همین سال در همکاری مجددی با لارنس کسدان در فیلم محافظ، نقش محافظ سابق رئیس جمهور آمریکا را بازی کرد که محافظت از یک بازیگر/ خواننده سیاهپوست و محبوب را میپذیرد و در این بین رابطه عاطفی بین آنها شکل میگیرد و البته در این فیلم بازی چندان قابل توجهی ارائه نداد. سال بعد در یک دنیای کامل (کلینت ایستوود) که وسترنی تلخ بود حاضر شد و در سال 1994 در وایات ارپ بازی کرد که چندمین همکاری او با لارنس کسدان بود. در اینجا کاستنر بازی در نقش این شخصیت اسطورهای غرب را به عهده گرفت و البته تصویری که کسدان و کاستنر از این شخصیت بارها تصویر شده ارائه دادند، آنقدرها موفق نبود. در 1995 در فیلم پرخرج و شکست خورده دنیای آب (کوین رینولدز) بازی کرد. فیلم دنیایی در آینده را ترسیم میکند که با آب شدن یخهای قطبی در اثر یک فاجعه زیست محیطی و اثرات گلخانهای، همه خشکیها به زیر آب رفتهاند و زندگی نابود شده است. هر چند فیلم به آن بدی که خیلیها میگفتند نیست و استانداردهای قابل قبولی دارد، اما بازی کاستنر در فیلم شاید یکی از مهمترین و عمدهترین نقاط ضعف آن باشد. پس از بازی در نقش یک گلفباز حرفهای ناموفق که در مزرعهای کثیف و متروکه زندگی میکند و در جام چلسی(ران شلتن 1996)، در سال 1997 دومین فیلم خود در مقام کارگردان را به نام پستچی ارائه داد و خود نیز در نقش اول آن بازی کرد. برخلاف با گرگها میرقصد، این یکی اثری کسالتبار و ناموفق بود و شکست عظیم و همهجانبهاش باعث به حاشیه رفتن کوین کاستنر شد که علاقه داشت در کنار بازیگری، کارگردانی پروژههای عظیم را هم تجربه کند، پس از پستچی در فیلمهایی مثل پیغام در یک بطری (مندوکی)، برای عشق به بازی (سام ریمی)، سیزده روز (دانلدسن) و... بازی کرد که در هیچ یک از آنها توفیقی به دست نیاورد.
کوین کاستنر بازیگری است که اصولا در نقشهای مثبت و انسانی بسیار موفقتر است و نقشهای منفی و حتی کمتر مثبت همواره از نقاط تاریک کارنامه او محسوب میشوند. در سالهای اوج موفقیت او نشریات آمریکایی حضور تیپیک او به عنوان یک قهرمان بلندقامت، شجاع و پاکدل آمریکایی با خصوصیاتی کاملا بومی را با شخصیتهایی مثل گری کوپر و جیمز استیوارت مقایسه میکردند. این مقایسه علاوه بر ویژگیهای ظاهری، همان طور که گفته شد به شیوه انتخاب نقشها توسط او مربوط میشد و این که اصولا او همیشه بازیگری بود که پرسونای غالبش، یک شخصیت متین و آرام و شجاع و در تقابل با سیستم فاسد بود و نقشهایی که محملی برای بروز این خصلتها نبودهاند، همگی جزو آثار شکست خورده او محسوب میشوند. در نهایت کاستنر بازیگری است که در میان فیلمهای او تنها چند نقش انگشت شمار است که اعتباری برای او داشتهاند و باقی آنها اعتباری برای او محسوب نمیشوند.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران (Untouchables) (1987)
119 - درام،تاریخی،جنایی
کارگردان:
برایان دی پالما
تهیه کننده:
بازیگران:
رابرت دنیرو شون کانری کوین کاستنر اندی گارسیا
خلاصه داستان:
در شیکاگو و در سال ۱۹۳۰ الیوت نس، مأمور ویژه خزانه داری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیر قانونی آل کاپون جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفه اش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، گروهی ویژه تشکیل میدهد و…
سایر عوامل:
نویسنده دیوید مامیت موسیقی انیو موریکونه
پخش:
شروع اکران:
1394/04/01
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران ( 1987-آمریکا)
کارگردان : برایان دی پالما .آغاز فعالیت این کارگردان از سال 1968 بوده است.
آخرین ساخته او کوکب سیاه می باشد.
او یکی از بزرگترین نویسندگان طنز سیاه در تاریخ سینما می باشد.
] زن افسونگر – سازنده ی اسباب بازی – ماموریت مریخ – چشمان مار – ماموریت غیر ممکن – راه کارلیتو – بر فراز قانون – صورت زخمی – انفجار – دیوینسیوس – مکش مرگ ما - وسواس – شبح -(بازسازی شبح اپرا)– کری – سلام مامان – جشن عروسی [
بازیگران :
کوین کاسنر : در نقش کارآگاه نس – متولد 18 ژانویه 1955 در ایالت کالیفرنیا
برخی از فیلمهای او در مقام بازیگر : آقای بروکس – دشت باز – سنجاقک – 3000 مایل تا گریسلند – پیغامی در بطری – پستچی – دنیای آب – GFK- رابین هود – رقصنده با گرگ – انتقام -
درمقام کارگردان : رقصنده با گرگ – دنیای آب – پستچی – دشت باز -
شون کانری : در نقش جیم مارلون – متولد 25 آگوست 1930 در اسکاتلند
فیلمها : ایندیانا جونز 4 (در دست تهیه) – مردان شگفت انگیز – یافتن فارستر – صخره – اولین پادشاه – دام افکن – طلوع خورشید – کوه نشین 1 و 2 – شغل خانوادگی – کوبا – مردی در رویای پادشاهی – شالاکو
تذکر : وی آغاز کارش از سال 1954 با فیلم یاس بنفش در بهار بوده و جیمز باند دهه های 60 و70 و80 آمریکا بوده است
اندی گارسیا : در نقش دستیار کارآگاه نس
فیلمها : یازدهمین اقیانوس و دوقسمت بعدی آن – شهر گمشده – گرفتار – مودلیانی – پدر خوانده 3
چارلز مارتین : در نقش والاس
و با هنرمندی رابرت دنیرو در نقش آلکاپن
فیلمهای در دست تهیه : اولین مرد – 36 – هیت(HEAT) –
دیگر فیلمها : چوپان خوب (کارگردان و بازیگر) – قایم موشک – ملاقات با فوکرها- امتیاز (کارگردان و بازیگر)- 15 دقیقه – نیویورک نیویورک – ملاقات با والدین
نویسنده : دیوید مامت ، فیلمنامه نویس و کارگردان بزرگ آمریکایی متولد 1947
برخی از آثار او :
شخم بزن- خانه ی بازیها- ما فرشته نیستیم- گلن گاری گلن راس(جیمز فولی)- نمایشنامه ی جولی و ...
دیوید مامت در مقام کارگردان :
سرقت مسلحانه با بازی جین هاکمن(2001)
آل کاپن : تاریخ تولد 1899 –تاریخ مرگ 1947 – ریس مافیای ایتالیایی در شیکاگو در طول دهه 20 آمریکا
در یاد بود یک کارگردان بزرگ :
صحنه پرت شدن کالسکه از روی پله های راه آهن در فیلم تسخیر نا پذیران ادای دینی است نسبت به فیلم رزم ناو بوتمکین ( دهه 20 تا 30 ) ساخته سرگی آیزنشتان کارگردان بزرگ روسی و با تدوین جادویی ( دیالکتیک)سر گی آیزنشتاین
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
کارگردان System.Windows.Forms.TextBox, Text: The Untouchables: Brian De Palma
نویسندگان : Oscar Fraley, Eliot Ness
بازیگران : Kevin Costner, Sean Connery, Robert De Niro
جوایز :
برنده اسکار: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین طراحی صحنه
نامزد اسکار: بهترین طراحی لباس، بهترین موسیقی
خلاصه داستان : در شیکاگو و در سال ۱۹۳۰ الیوت نس، مأمور ویژه خزانه داری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیر قانونی آل کاپون جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفه اش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، گروهی ویژه تشکیل میدهد و…
www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/12/logo-trans.png
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/8-The-Untouchables.jpg
منتقد: راجر ایبرت
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/1-The-Untouchables.jpg لحظه ای در تسخیرناپذیران وجود دارد که در آن یکی از اعضای گروه گنگسترها از پاسخ دادن به مامور قانون امتناع می کند. او دقایقی قبل از آن در حالی که سعی داشت محموله هایی از مشروبات الکلی را برای آل کاپون به شیکاگو قاچاق کند، توسط ماموران فدرال در مرز کانادا دستگیر می شود. یکی از رفقای او در تیراندازی هایی که در بیرون کابین صورت گرفته بود، با شلیک گلوله کشته شده بود و او نمی دانست که همکارش مرده است.
شون کانری از اتاق خارج می شود، جسد را بلند می کند، روی دیوار نگهش می دارد و به او می گوید که اگر حرف نزند به او شلیک خواهد کرد. سپس به جسد شلیک کرده و او را رها می کند. بلافاصله در درون کابین، عضو گروه گانگستر تصمیم می گیرد که حرف برند.
این یک لحظه ی ابتکاری و فی البداهه از نوع سریع و خشن، و دارای نوعی انرژیست که در سایر قسمتهای تسخیرناپذیران دیده نمی شود. در اینجا ما شاهد فیلمی راجع به دورانی هستیم که در آن اقدامات قضایی و قانونی بیشتر به نزاع و درگیری های گنگستری شباهت داشت، اما به نظر می رسد که فیلم بیشتر به این دوران علاقه نشان می دهد تا به این درگیری ها. تسخیر ناپذیران دارای طراحی صحنه، گروه، ماشینها، اسلحه ها، و لوکیشن های بزرگ و چشمگیر و تعداد معدودی سکانس مرتبط به دوره منع مشروبات الکلی می باشد، اما فاقد فیلمنامه، نقش آفرینی و یا کارگردانی بزرگی است.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/2-The-Untouchables.jpg فیلمنامه نوشته دیوید ممت است، نویسنده برنده جایزه پولیتزر؛ اما هر کس دیگری هم می توانست آن را نوشته باشد. اثری از هنر دیوید ممت در این فیلمنامه دیده نمی شود، یعنی آن ریتم در مکالمات که معانی خاصی را در پشت کلمات پنهان می کند. فیلمنامه، علاوه بر این، از نبود یک نقطه نظر خاص در کلیت خود، و در حقیقت از نبود یک کشش دینامیک و پایدار - که در بسیاری از فیلمهای گنگستری دیگر که توسط نویسنده هایی با هوش و ذکاوت کمتر نوشته شده است وجود دارد - رنج می برد. به نظر همه چیز از روی قواعد، همراه با گزافه گویی و از قبل قابل پیش بینی است.
ایفای نقش ها یکی دیگر از نکات ناامید کننده محسوب می شود. ستاره فیلم کوین کاستنر در نقش الیوت نس، مامور پاک فدرال است که پیمانی شخصی برای مبارزه بر علیه دار و دسته کاپون بسته است. کاستنر بسیار مناسب این نقش است، اما هیج ارتباطی بین او و نقش برقرار نمی شود. در واقع نقش چیزی جز عبوس بودن و تغییر ناپذیری در اختیار وی قرار نمی دهد. نه فیلمنامه چیزی به کاستنر می دهد و نه وی چیزی به وجود می آورد. هر گونه پیچش یا گره شخصیتی که بتواند نس را تبدیل به یک شخصیت کند از وی دریغ شده است.
اما بزرگترین عدم موفقیت فیلم در شخصیت آل کاپون با بازی رابرت دنیرو مشهود است. تمامی قسمتهای مربوط به کاپون گویی با قسمتهای دیگر فیلم بی ارتباطند. همچون بخشهای جداگانه ای که در جای جای فیلم قرار گرفته اند. ورود دنیرو در هر نما با موسیقی شکوهمند و دراماتیکی آغاز می شود، سپس با یک حمله رفتاری خاص ادامه پیدا می کند، و در انتها جمله ای خطی از او شنیده می شود و چیزی بیشتر از این وجود ندارد. حتی بارقه ی کم نوری از آنچه که باعث شد او به چنین مرد سرسختی تبدیل شود وجود ندارد، آل کاپونی که آنقدر دارای هوش و ذکاوت سازمانی بود که توانسته بود در چنان سن و سال کمی، صنعتی را پایه گذاری کند و تبدیل به یک میلیونر شود.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/4-The-Untouchables.jpg بهترین ایفای نقش در این فیلم از آنِ شون کانری است، یک پلیس امریکو ایرلندی که به عنوان دست راست نس شناخته می شود و به شکل کاملا غیر قابل توضیحی همه جیز را راجع به گروه های مافیایی و تجارت مشروبات الکلی می داند. کانری نوعی المان انسانی را به نقش خود می افزاید. به نظر می رسد که او جدای افسانه تسخیرناپذیران، داری تجربه ای شخصی است و زمانی که در صحنه حضور دارد می توانیم به این باور برسیم که انسانهایی واقعی در دوره منع مشروبات الکلی زندگی می کردند، نه آدمک ها و کاریکاتورها.
نکته مثبت فیلم در قسمتهای ابزاری فیلم است. نماهایی از خیابان لاساله کانیون در شیکاگو (امریکایی ها به علت ساختمان های بزرگ و بلند خیابان لاساله به آن کانیون استریت به معنای خیابان دره مانند می گویند - مترجم) که با ماشین ها و چیزهای دیگر پر شده است، بسیار مجذوب کننده اند. همینطور قسمتهای زیبای بسیار دیگری در فیلم وجود دارد، مانند مرکز استقرار آل کاپون در هتل و دادگاهی که محاکمه وی در آن صورت می گیرد.
اما با این حال استفاده مناسب از ابزار و لوکیشن ها نیز تحت تاثیر رهبری وسواس گونه ی برایان دی پالما قرار می گیرد، وسواس گونه، به این دلیل که دی پالما در بین کارگردانان چابک ترین و پر انرژی ترینشان است. به عنوان مثال نگاه کنید به یکی از صحنه های آغازین فیلم، جایی که نس و گروهش در حال دنبال کردن گروهی از گنگسترها هستند، و نس، خبرنگاری را پیدا می کند که در حال جمع آوری اطلاعات به شکل مخفیانه است. تدوین در این صحنه آنقدر خام دستانه است که متوجه نمی شویم چگونه گنگستر مورد تعقیب متوجه نس و خبرنگار نمی شود. ( و همین خبرنگار در تمام مدت فیلم با گیجی غیر قابل قبولی در اطراف حضور دارد، و به دلایل نامشخصی هر جا که لازم باشد سر و کله اش پیدا می شود.)
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/3-The-Untouchables.jpg تجارت غیرقانونی مشروبات الکلی در دهه سی به خودی خود تبدیل به افسانه شده بود، و در همین زمان بود که کمپانی برادران وارنر آن را تبدیل به صنعتی در فیلمسازی کرد. کارگردانان بارها تلاش کردند که روح تازه ای در این کالبد وارد کنند و آن را از حالت کلیشه ای اش خارج کنند. بهترین نمونه از این دوره همچنان نسخه بدون حذف و اصلی ( uncut : به نسخه ای از فیلم های سینمایی گفته می شود که معمولا دارای صحنه های حذف شده کمتری است، اغلب با سلیقه کارگردان فیلم تدوین شده است، و تهیه کنندگان که بیشتر نمایندگان صاحبان کمپانی ها هستند، در آن دخل و تصرف نکرده اند. این نسخه ها بیشتر مورد توجه منتقدان و مخاطبان خاص سینما قرار می گیرند – مترجم) روزی روزگاری در امریکای سرجیو لئونه است. تسخیرناپذیران دی پالما همانند همان مجموعه تلویزیونی که الهام بخشش بوده، بیشتر بر کلیشه ها استوار است تا ابداعات هنری.
منتقد: راجر ایبرت
منبع: سینماسنتر
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/8-The-Untouchables.jpg
تسخیرناپذیرها فیلمی است با اجتماعی از بازیگرانِ نام آورِ سینمای حرفهای، شامل: رابرت دِ نیرو (Robert De Niro)، شون کانری (Sean Connery)، کوین کاستنر (Kevin Costner)، اندی گارسیا، چارلز مارتین اسمیت و ریچارد برادفورد. با وجود این تسخیرناپذیرها فیلمی متکی به «ستارگان» نیست. همه بازیگرانِ اصلیِ فیلم، بازیهای خوب و قابل قبولی ارایه میدهند؛ اما تسخیرناپذیرها به بازیِ هیچکدام از آنها متکی نیست. به عبارت دیگر، تسخیرناپذیرها قبل از آنکه فیلمِ «ستارههای هالیوودی» و نقش آفرینی های خوب باشد، بر داستان و روایت و حادثه پردازی متکی است.شون کانری، که باسابقه ترین بازیگر این گروه است و برای بازی در نقشِ جیم مالونی موفق به دریافت جایزه اسکار شد، و درباره بازیِ همه بازیگرانِ تسخیرناپذیرها نظر منفی دارد، حرفه ای ترین نقش آفرینِ فیلم را رابرت دِ نیرو میداند:نقل قول شون کانری (با صدای دوبلور آقا):از دِ نیرو خوشم میاد، بازیگرای نقشِ منفی معمولاً با قیافه شون یه علامتی به تماشاچی میدن، که نشون بدن آنقدرها هم بد نیستن. دِ نیرو اینطور نیست. او میدونه که این یه بازیه، و اونم یه بازیگره، پس تا جایی که نقش اقتضا میکنه بد و خبیثه. او در این فیلم خیلی کم بازی کرد؛ اما آدم حس میکنه که همه جا حضور داره. رابرت دِ نیرو برای بازی در یکی از فیلمهای قدیمیِ برایان دِ پالما به نامِ ضیافت عروسی (محصول سال 1968) - 50 دلار دستمزد گرفته بود، اما برای ایفای نقش در تسخیرناپذیرها تقاتضای- 3 میلیون دلار دستمزد کرد. دِ پالما با حضور دِ نیرو در فیلمش، به نقشِ آل کاپون، موافق بود؛ اما تهیه کننده فیلم با دیدنِ دِ نیرو ـ آدمی لاغر و با موهای بلند ـ گمان نمیکرد که دِ نیرو از عهده ایفای این نقش برآید. رابرت دِ نیرو سه ماه فرصت خواست. ابتدا نقش های همه بازیگرانِ فیلم گرفته شد، و او پس از سه ماه، خود را به تهیه کننده و کارگردان نشان داد. در این مدت به ایتالیا رفته بود، چاقتر شده بود، موهایش را کوتاه کرده و به بالا شانه زده بود، و دست کم - 20 سال پیرتر به نظر میرسید. آنقدر به آل کاپون شبیه شده بود، که تهیه کننده فیلم میگوید وقتی از کنار او عبور میکرد، هراس به دلش راه میافتاد. دِ نیرو در این مدت فرصت کرده بود، تا همه فیلمهای مستند و داستانی را که درباره آل کاپون ساخته شده بود و همچنین عکسهای واقعی او را ببیند و کتابها و بریده جراید مربوط به او را بخواند. خود او گفته است: نقل قول رابرت دِ نیرو:خیلی چیزها را از روی یک عکس هم میشود فهمید. به همین دلیل تمام فیلمهایی را که درباره او ساخته شده بود، دیدم و بهطور حسی و شهودی شروع کردم به شبیهسازی. همه میدانند که آل کاپون خیلی تنومند بود، پس من مجبور بودم چاق بشوم. برای هیکلم میتوانستم کلک بزنم، و لباس بیشتری بپوشم، اما صورتم را باید چه میکردم. بنابراین بدون کلک شروع کردم به چاق شدن. از نظر من آدمهایی مثل کاپون بیش از آنکه پلید باشند، در لبه پرتگاه زندگی میکردند. البته من با نقشهای پلید و منفی موافقترم، چون واقعیتراند. امروز دیگر شخصیتهای خوب و صرفاً مثبت باورکردنی نیستند، و بعد از مدتی خسته کننده به نظر میرسند. بنابراین من شخصیتهای چند لایه را بیشتر میپسندم. آل کاپون را همه میشناسند؛ اما بروید از مردم بپرسید: اسمِ الیوت نس ـ که قهرمانِ مثبتِ همین قصهاس ـ به گوش چند نفر از آنها خورده است. تسخیرناپذیرها یک فیلمِ گنگستریِ مدرن است، اگر چه خود برایان دِ پالما تسخیرناپذیرها را فیلمی گنگستری نمیداند. دو ژانرِ مهمِ سینمایی (یعنی وسترن و گنگستری یا جنایی) با سینمایِ هالیوود معنا پیدا میکنند. به جز ریشه ها و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ متفاوت ـ که منجر به پیدایش هر دو ژانر شد ـ فیلمهای وسترن و گنگستری از الگوهای بیش و کم یکسان و مشابهی استفاده کرده اند؛ با این تفاوت عمده که داستانِ فیلمهای وسترن به اصطلاح «روستایی» است، و ماجراها در دشت و صحرا و اطراف کوهها و کوهپایه ها و مزرعه ها و چراگاهها اتفاق میافتد، و فیلمِ گنگستری فضایی شهری دارد.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/15-The-Untouchables.jpgدرواقع فیلمهای گنگستری از حیث تحولات تاریخی و اجتماعی و روند شهرنشینی ادامه فیلمهای وسترن اند. در فیلمِ گنگستری «غربِ وحشی» رو به صنعتی شدن نهاده و مناسباتِ شهری بر روابط بین آدمها حاکم شده است، با وجود این همانطور که جیم مالونی (با بازیِ شون کانری) به الیوت نس (با بازیِ کوین کاستنر) میگوید: «اینجا شیکاگوست و مثل یک اصطبل بزرگ بوی خیانت میدهد.»؛ یعنی همه چیز، کماکان، شبیه همان «غرب وحشی» است، که در آنجا قانون را آن کسانی مینوشتند و اجرا میکردند که اسلحه به دست داشتند، و قدرتمندتر از حریف خود بودند. از این لحاظ بیراه نیست که برایان دِ پالما تسخیرناپذیرها را نه فیلمی گنگستری، که وسترنی تمام عیار میداند. خود او گفته است:نقل قول برایان دِ پالما:«تسخیرناپذیرها» را هرگز یک فیلمِ گنگستری ندانسته ام، بلکه آنرا بیشتر شبیه «7 دلاور» ساخته جان استرجس (John Sturges) میدانم، یا مثل یکی از فیلمهایِ وسترنِ جان فورد. حکایتِ مرد خوبی که در کشاکشِ مأموریتی خطرناک، از آدمهای دیگری مثل خودش کمک میطلبد، و در پایانِ فیلم ـ همچون اغلب قهرمانهای فیلمهای وسترن در غروب به راه خودش میرود. از این نظر «تسخیرناپذیرها» یک قصه بسیار ساده دارد، که به شیوهای کلاسیک ساخته و پرداخته شده است. همچنین شبیه پایانِ فیلمِ یوجیمبو ساخته آکیرا کوروساوا هم هست، که در آنجا سانجورو پس از آنکه شهری را از لوث وجود اشرار پاک میکند، همچون مصلحی اجتماعی، به سوی هدفی دیگر میرود. پایانبندیِ تسخیرناپذیرها یک معنای دیگر هم میتواند داشته باشد، که به شکلی تلویحی به پایانبندیِ یکی دیگر از فیلمهای وسترن شبیه است، به صلات ظهر یا نیمروز (ساخته فرد زینهمان، محصول- 1952). در این فیلم کلانتری بهنامِ ویل کین، پس از آنکه افراد شهر بزدلانه او را در جدال با راهزنان تنها میگذارند، و کین، یکتنه، با خلافکارها درگیر میشود، و آنها را از پا درمیآورد، نشانه کلانتریاش را پیش پایِ مردم میاندازد و با همسرش شهر را ترک میکند. چنانکه اشاره شد، تسخیرناپذیرها فیلمی ساده و با مفاهیمی آسان یاب است، که دِ پالما حرفهایش را سرراست و بدون پیچیدگی از دهان یکایک شخصیتهایش، از مأمور خائن، یا پلیس وظیفه شناس و جنایتکاران و دارودسته آنها به گوش ما میرساند، و هدفِ او افشای روابط و مناسباتی است، که جنایتکاران آمریکایی همچون آل کاپون برای مصون ماندن از گزند قانون، با افراد رده بالای شهر (مثل قاضی و شهردار و رؤسای اداره پلیس) برقرار کرده اند، و آنها را که بایستی وظیفه شان حراست از جان و مال مردم باشد، جیره خوار و مزدور خود ساخته است.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/20-The-Untouchables.jpgسکانس بعدی فیلم، گفتوگویِ یکی از افراد آل کاپون با پیرمرد فروشنده ای است که تأکید میکند از آنها جنس نخواهد خرید، و هر چیزی را که لازم داشته باشد به طور قانونی تهیه میکند. انفجار بمب در مغازه او و کشته شدنِ دلخراشِ دخترکی که در مغازه حضور دارد، یادآور این نکته است که آن قانونی که پیرمرد برای حفاظت از جانش به آن دلخوش است، قادر به مراقبت از او و جان و مال و اطرافیانش نیست، همانطور که وقتی یکی از اوباش، خانواده الیوت نس را تهدید میکند، نس به جای آنکه مأموران پلیس به مراقبت از همسر و فرزندش بگمارد، آنها را بهجای امنی میفرستاد که حتی پلیس نیز از محل آن بیخبر است. مرز بین پلیس خوب و پلیس بد، پلیس لایق و پلیس نالایق، یا پلیس وظیفه شناس و پلیسی که خود را به دارودسته کاپون فروخته است، آنطور که جیم مالونی به الیوت نس میگوید، چیزی بسیار ساده است: گرسنگی. مالونی و نس آنطور که دِ پالما نشان میدهد زندگیِ ساده و جمعوجوری دارند. مالونی بدون همسر و حتی وسایل اولیه پخت و پز در اتاقِ محقری زندگی میکند، و نس با همسر و دخترِ کوچکش در آپارتمان کوچکی ساکناند، و تنها تفریحشان دیدن برنامههای تلویزیونی است. هر دو آنها تنهایند و آمد و شدی با اطرافیانشان ندارند، و در تنهایی خود به اصول مذهبی خود هم پایبنداند. یکبار همسرِ نس را میبینیم که برای فرزندش دعا میخواند، و در جایی دیگر، مالونی تأکید میکند که شمایلی مذهبی حافظ جان او است، همان شمایلی که نس موقع خداحافظی در دست جورجی استون میگذارد تا پس از آن، حافظ جانِ وی باشد. به جز اینها، مالونی چندبار تکرار میکند که برای همکاری با نس، بایستی بین آندو قراردادی منعقد شود. متن قرارداد نانوشته و شفاهی بسیار ساده، اما در عین حال کاملاً مردانه و پایبندی به آن بسیار سخت و دشوار است. شرط مالونی به نس این است که همواره سرِ قولش برای مبارزه با دارودسته آل کاپون باشد، و برای پایبندی او به قولش، فقط خدا را شاهد میگیرد که در آن لحظه حرفهای آندو را میشنود. الیوت نس و جیم مالونی و دوستانشان با چنین قول و قراری و اعتقادهای درونی و رفتارِ شخصیشان ـ بدون آنکه به دستگاه عریض و طویل، اما بیخاصیت پلیس متکی باشند ـ موفق میشوند، کاپون را دستگیر کنند، و به محاکمه بکشانند، و آن لحظهای که نس احساس میکند ممکن است خیانتی صورت بگیرد، تقاضا میکند که هیئت منصفه عوض شوند، و حتی قاضی را که به نظر میرسد جانب کاپون را خواهد گرفت، تهدید به افشای رشوه گیری از کاپون میکند.بدینسان کاپون شکست میخورد و نس پیروز میشود. شکستِ کاپون به این دلیل است که او و دارودسته اش آن «رؤیای» کاذبی را که قانون اساسی امریکا وعده داده، دچار تناقض کرده بود. درواقع محاکمه کاپون در پایانِ فیلم یک ضرورت ایئولوژیک است. او سرانجام باید شکست بخورد، چون «رؤیایِ امریکایی» با حضور و وجود او، و فضای پُرمخاطره و مخافاتی که در جامعه ایجاد کرده، دچار تناقض شده است. بنابراین او شکست میخورد تا کاذب بودنِ این رؤیا بیش از این برملا نشود. «پایان خوش» در فیلمهای امریکایی تأیید و تأکیدی است بر آن رؤیایی دروغین.
منبع: نقدستان
------------------------------
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/5-The-Untouchables.jpg
آریان گلصورت: سالها پیش و زمانی که هنوز مدرسه هم نمیرفتم، فیلم تسخیر ناپذیران (1987) را دیده بودم. در تمام این مدت و تا همین یک سال پیش که فیلم را برای بار دوم دیدم، درست مانند بسیاری از فیلمهایی که در دوران کودکی دیده بودم، تقریبا تمام سکانسهای فیلم از یادم رفته بود. اما چند سکانس بودند که هنوز هم به خوبی آنها را به یاد داشتم؛ به طوری که خاطرات فیلم دیدنهای دوران کودکیام را همین صحنهها و چند صحنه از فیلمهای دیگر تشکیل میدادند. آن چند صحنه فیلم تسخیرناپذیران اینها بودند: صحنهای که کاپون (رابرت دونیرو) یکی از افرادش را با چوب بیسبال و سر میز شام میکشد و سپس دوربین به زیبایی خود را عقب میکشد، صحنه کشته شدن ملون (شون کانری) که دیپالما بخشی از آن را با نمای نقطه نظر یکی از سو قصدکنندگان نشان میدهد و صحنه معروف کشتار روی پلکان که احتمالا شهرتاش در حد و اندازههای خود فیلم است. البته تسخیرناپذیران هیچگاه به فیلم محبوبام تبدیل نشد؛ اما همواره تجربه دیدناش را به عنوان یکی از اولین دفعاتی که توسط سینما تحت تاثیر قرار گرفتم به یاد خواهم داشت. اینها را گفتم که به اینجا برسم که به نظرم دیپالما خیلی خوب بلد است مخاطباش را تحت تاثیر قرار دهد و اتفاقا این کار را معمولا با خشنترین سکانسهای فیلماش هم انجام میدهد. آن سه صحنهای که اشاره کردم، اتفاقا از لحاظ کارگردانی و حرکات دوربین، خودنمایانهترین و البته درخشانترین لحظات فیلم تسخیرناپذیران هستند. انگار بهترین سکانسهای فیلمهای دیپالما، خشنترینهایشان هم هستند. احتمالا به همین دلیل هم هست که دیپالما علاقه زیادی به ساخت فیلمهای گنگستری دارد؛ چون فیلمهای گنگستری فرصت مناسبی برایش فراهم میکنند که شور فیلمسازیاش را با خلق صحنههای خشن به رخ تماشاگرش بکشد. با نگاهی به کارنامه او متوجه این نکته خواهیم شد که معروفترین و شناختهشدهترین فیلمهایش نیز سه فیلم گنگستریاش یعنی صورت زخمی، تسخیرناپذیران و راه کارلیتو هستند. البته دیپالما فیلمهای مهم دیگری نیز دارد که بیشتر بین طرفداران و شیفتهگاناش هواخواه دارند تا دیگران.
منبع: کافه سینما
----
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/6-The-Untouchables.jpg
در دهه 20 شیکاگو پراست از قضات فاسد.در اقدام علیه جنایات آل کاپون،مامور اداره خزانه،الیوت نس(Eliot Ness ) دو مامور پلیس را انتخاب می کند تا به وی و همکار حسابدارش کمک کنند. یکی از آنها نیروی تازوه واردی است که تیر اندازی زبر دست است و دیگری پلیسی وظیفه شناس. همه 4 نفر آماده مبارزه با کاپون و امپراطوری وی می باشند؛اما مسئله این است که اسلحه تنها راه به دام انداختن آنها نیست.
1 – نیم نگاهی به وضیعت جامعه آمریکا در دهه 20 و حضور گروههای مافیایی
2 – فساد اداری و مالی در جامعه آمریکا
3 – وجود یک سیر پلیسی و حادثه ای در داستان
4 – توجیه خشونت پلیس در جامعه آمریکا
5 – طراحی صحنه و تصویر برداری نسبتا زیبا
6 – ( آیا در چنین جامعه ای با امنیت و آرامش می توان زندگی کرد ؟ )
آقای نس ــ به هر قیمتی که شده باید قانون رااجرا کرد... یابه هر قیمتی که شده می بایست آلکاپن تسخیر شود؟
پس از شکست پلیس در درگیری با ایادی آلکاپن روی ماشین سفید رنگ آنها چرا با خون نوشته اند؟
(Touchable) تسخیر پذیر ؟
ومنظور ازاین عنوان برای فیلم کدام طرف ماجراست؟ آیابه همین دلیل تسخیر پذیری نیروی دولتی توسط باند آلکاپنی نیست که آقای نس- افسر خزانه داری که نقش آن را کوین کاسنر بازی میکند - در آخرین حرف های فیلم ناامیدانه ازماجرای قضاوت ودادگاه کافه را ترجیح می دهد؟
پس تمام حرف فیلم در تعریف آلکاپن تسخیر ناپذیروپلیس تسخیر شده است.
منبع: حلقه نقد فیلم (دانشجویان شاهرود)
-----
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/7-The-Untouchables.jpgمتاسفانه یا خوشبختانه تمام فیلمهای گانگستری که بعد از دهه ی 70(دقیقا بعد از 1974 که دومین قسمت از 3گانه پدرخوانده ساخته و اکران شد) ساخته شد همگی تحت الشعاع 2قسمت اول پدرخوانده فوردکاپولا قرار گرفتند یا بهتر بگویم همواره با این دو قسمت مقایسه مــی شدند که بارزترین آنها "روزی روزگاری در آمریکا" سرجئو لئونه است البته "تسخیر ناپذیران" هم از این قاعده مستثنی نیست!
نکته ای که راجر ایبرت در نقدش از ان بعنوان یک نقطه ضعف برای فیلم یاد کرده شخصیت محوری داستان "آل کاپون" هست.
شخصی که در شهر نیویورک به دنیا امده کار خودش را از بروکلین آغاز کرده و پس از نقل مکان به شیکاگو به یکی از بدنام ترین و شرورترین خلافکارهای آن دوره تبدیل شد. همچنین که تمام اوضاع و احوال و امور این شهر را نیز کاملا بدست گرفت
یکی از ویژگی های آل کاپون این بود که در هیچ کاری هیچ مدرکی از خود بجا نمیگذاشت همچنین که تبحر خاصی در شناخت دشمنانش داشت(بطوری که قبل از این که دشمنانش کاری انجام دهند یا قدرتمند شوند نقش قتلشان را مــی کشید)
در سرتاسر فـــیلم این دو مورد همواره به تصویر کشیده شد(اولین بار زمانی که کوین کاسنر و شون کانری میخواستند افراد کاپون را غاقل گیر کنند ولی وقتی جعبه ها را به امید یافتن شیشه های مشروب باز کردند دیدند که بجای مشروب درختچه های کاجی بیشتر نیست یا زمانی که کاپون این 5 فرد را بعنوان دشمنانش شناخت تصمیم گرفت به قتل تکتکشان-2 نفر در آسانسور-یکی را درخانه اش(شون کانری) کشت، 2تای دیگر هم کشته نشدند)
صحنه پرت شدن کالسکه از روی پله های راه آهن در فیلم تسخیر نا پذیران ادای دینی است نسبت به فیلم رزم ناو بوتمکین ( دهه 20 تا 30 ) ساخته سرگی آیزنشتان کارگردان بزرگ روسی و با تدوین جادویی ( دیالکتیک)سر گی آیزنشتاین
و بنظرم برایان دیپالما بیشتر مصمم بود با این فیلم شرایط شهر شیکاگو در زمان آل کاپون و همچنین کارهای غیرقانونیش را به تصویر بکشد نه اینکه آل کاپون چه کسی بوده؟ از کجا شروع کرده؟ و چه شده که آل کاپون شده؟(برخلاف فورد کاپولا در شخصیت پردازی دون ویتو کرلئونه)
بنظرم این فیلم یکی از نقاط عطف فیلم های گانگستری دهه ی 80 و همچنین موج نو هالیوود است(بعد از صورت زخمی و قبل از راه کارلیتو)و این 3گانه برایان دیپالما(صورت زخمی-تسخیرناپذیران-راه کارلیتو) در دو دهه ی 80 و90 شاید از هر نظری به پای 3گانه فور کاپولا نرسند ولی از محبوبیت خاصی بین تماشاگران و منتقدین برخوردارند و میشود گفت همپای روزی روزگاری در امریکا ی سرجئو لئونه قرار میگیرند.
منبع: سینما سنتر
---
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/9-The-Untouchables.jpgشیکاگو، سال 1930. «الیوتت نِس» (کاستنر)، مأمور ویژه خزانهداری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیرقانونی «آلکاپون» (دنیرو) جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفهاش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، «جیمز مالون» (کانری)، پلیس ایرلندی الاصل، «اسکار والاس» (اسمیت)، حسابداری که فکر میکند میتوان «کاپون» را به اتهام فراز از پرداخت مالیات به زندان انداخت و «جرج استون» (گارسیا)، پلیسی تکتیرانداز، گروهی ویژه تشکیل میدهد. در جریان درگیری با عوامل «کاپون»، «والاس» و «مالون» کشته میشوند، اما همین درگیریها باعث میشود تا «نس» با دست یافتن به دفتر فعالیتهای اقتصادی «کاپون» و به کمک دفتردارش او را به دادگاه بکشاند و به یازده سال زندان محکوم سازد.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/10-The-Untouchables.jpg*انتخاب فیلمنامهنویسی اهل شیکاگو مثل مامت با توجه به زمینه ماجراها (شیکاگوی دوران منع مشروبات الکلی) کاملاً منطقی بهنظر میآید. با این حال در این فیلمنامه عاری از خلاقیت همیشگی او، وزن آهنگین گفتوگوها بار معنائی فراتری از خود کلمهها را به دوش میکشد و تماشاگر آرزو میکند که کاش کمی از وقتی که صرف نگارش این گفتوگوها شده، به خلق «طرح داستانی» و «ساختار» بهتری اختصاص مییافت. نمونه این گفتوگوهای شنیدنی، اندرزهای «مالون» به «نس» است: «او به روی تو چاقو میکشد و تو به روی او اسلحه، تو یکی از آدمهای او را میفرستی به گورستان و او یکی از آدمهای تو را میفرستد به بیمارستان این راه و رسم شیکاگوست». موفقیت تجای این کار کاملاً غیر شخصی دِ پالما، موقعیت او را در هالیوود، که پس از شکست بدل (1984) روبه وخامت نهاده بود، بهبود بخشید. با این همه او در صحنه درگیری گروه «نس» با افراد «کاپون» در ایستگاه راهآهن، گذشته از ادای دین به صحنه پلکان اُدسای رزمناو پوتمکین (سرگئی ایزنشتاین، 1925) بار دیگر سبک خاصش در کار با «حرکت آهسته» را به نمایش میگذارد. کاستنر در نقش «نس» فاقد صلابت رابرت استاک در مجموعه تلویزیونی تسخیرناپذیران (1959-1963) است. دنیرو برای ایفای نقش «کاپون» با افزودن پانزده کیلو به وزن خود، بار دیگر گوشهای از توان نامحدود بازیگریاش را ارائه میدهد، هر چند موفق به از یاد بردن راد استایگر در آل کاپون (ریچارد ویلسن، 1959) نمیشود.
----
این فیلم نوشته "دیوید مامت" است و تنها، قصه یک رئیس مافیا به نام "الیوت نس" و هم دانشکده ای هایش نیست بلکه داستان سقوط "آلکاپون" نیز هست. با بازی "روبرت دنیرو". "کاپونه"، یک آدمکش بی رحم است.البته نه با پیچیدگی های شخصیتی بلکه بسیار قابل فهم. " غیر قابل لمس ها"، یک فیلم ضد شیطانیست، فیلمی سنگین با سایه های خاکستری در صحنه ورود پلیس ها. در صحنه معروفی،"نس"(کوین کاستر) می گوید: "من قانع شدم،من خوب بودم".دیگر بازیگر فیلم، "شون کانری"، برای بازی در نقش مکمل، اسکار بهترین بازیگر این نقش را به خود اختصاص داد.
منبع: سینماپرس
------------------------------
نویسنده: نیما صفری
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/11-The-Untouchables.jpgساعت 11 شب شبکه ی نمایش سیما فیلم تسخیر ناپذیران دی پالما را نمایش داد.نکته ی عجیب برایم این است که فیلم همچنان مرا تا انتها با خود کشاند!حتی یک دم نتوانستم تک تک سکانس هایی که در دوران کودکی و نوجوانی به واقع عاشقشان بودم را از دست بدهم.مهمترین سکانسی که هنوز هم عاشقش هستم سکانس درخشان ایستگاه قطار با تعلیقی دیوانه کننده است. همیشه وقتی ان سکانس درخشان را تماشا می کنم انگار هیچ چیز یادم نیست و همیشه دوست دارم ببینم چه می شود؟!
چکیده داستان: شیکاگو سال 1930. الیونت نس، مأمور ویژه خزانهداری امریکا، وظیفه مییابد برای پایان دادن به قاچاق فروش مشروبات الکلی و جنایتهای خشونت بارِ گروههای گنگستری به رهبری آل کاپون هر اقدامی را که مقتضی میداند انجام بدهد. او که نمیتواند با همکاری مأمورانی که توسط دارودسته کاپون خریداری شدهاند، کاری انجام دهد، گروه کوچکی از افراد زبده تشکیل میدهد و بر ضد گروه کاپون وارد جنگ میشود. نس کاپون را دستگیر میکند، و برای محاکمه تحویل دادگاه میدهد...
پلیسی شریف که به وزارت دارایی منتقل شده تا آل کاپون را به دام بیاندازد. فلسفه ی خودش را درباره ی «راه و روش شیکاگویی» دارد; برای گیر انداختن یک گانگستر، به طرف گنگستر دیگری که به قتل رسیده، تیراندازی می کند.
او دفتردار کاپون را که بعدا توسط همپالکی های کاپون کشته می شود، دستگیر می کند. جا و مکان دیگر همدست های کاپون را هم پیدا می کند.
در حاشیه: این ایده ی کانری بود که صحنه «پیوند خون» را به جای خیابان در یک کلیسای کاتولیک فیلمبرداری کنند.
همه چیز برای یک فیلم جنایی درست و حسابی آماده است یک مامور خزانه داری با احساس مسئولیت مثال زدنی و یک بدمن با بازی محشر رابرت دنیرو در نقش آل کاپون با لبخندهایی زهر دار و تیپ مخوف گنگستری اش!به اینها اضافه کنید یک مامور پلیس فلک زده ی بلند بالا که کاملا معلوم است یک کهنه سرباز کارکشته است.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/12-The-Untouchables.jpgاما نکته ی اصلی که انگیزه ی اصلی این یادداشت نیز به شمار می رود،دوبله ی شاهکار فیلم است.خیلی عجیب است که همه ی دوبلور ها درست صدای کسی را صحبت کرده اند که باید می کرده اند.شاید موارد خوب دیگر این چنینی بوده است.مثل پدرخوانده که آن هم به حق از شاهکارهای دوبله است اما تسخیرناپذیران چیز دیگری است!صدای کوین کاستنر به درستی به خسرو خسروشاهی عزیز سپرده شد است،مصمم بودن شخصیت اصلی و صدالبته چهره ی آراسته اش دقیقا خوراک استاد عزیز است.نصرالله مدقالچی هم به واقع ملون(شون کانری) را زنده کرده است،قد بلند و ظاهر کمی چروکیده اش دقیقا به صدای خش دار آقای مدقالچی می خورد.اندی گارسیا هم که کاملا به منوچهر والی زاده می خورد که به درستی هم بعد ها صدای آشنای او را در نقش وینسنت مانسینی در پدرخواهنده ی 3 شنیدیم.چارلز مارتین اسمیت هم که با قد کوتوله اش و دستپاچگی های شیرینش به افشین ذینوری رسید تا جوان خوش صدای دوبله ی کشور هم در این شاهکار سهمی داشته باشد.اما به واقع درخشانترین کار دوبله مربوط به استاد بهرام زند در نقش آل کاپون مخوف است.اصلا صدای زند متعلق به چنین آدم های مخوفی است.
نویسنده: نیما صفری
منبع: سینما-دیالوگ
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم تسخیر ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما برای ما بنویسید و بفرستید.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/13-The-Untouchables.jpgضیافت در فرهنگ لغت به معنای مهمانی رفتن، مهمانی دادن، دور هم جمع شدن و... آمده است. بار معنایی این کلمه به قدری است که میتوان آن را در جنبههای گوناگونی چون علوم، فرهنگ، هنر و... به کار برد، به مانند وقتی که گفته میشود ضیافت دانشمندان، شعرا، کارگردانان و... اما در اینجا میخواهم این نکته را به ضیافتی دیگر تعمیم دهم؛ ضیافت دوبله به این ضیافت با پرهیز از هرگونه مراسم و تشریفات خاص اشاره دارد، به نحوه عملکرد عوامل دوبله یک فیلم که آن را برای مخاطب تماشایی و لذتبخش میکند.
تاریخچه دوبله فارسی از این دست ضیافتها به خود زیاد دیده که اغلب اختصاص دارند به دوران طلایی دوبلاژ اما جای بسی خوشحالی دارد که این روند در دهه حاضر نیز متوقف نشد که دوبله فیلم تسخیرناپذیران (اثر برایان دی پالما، محصول 1987 به مدیریت دوبلاژ خسرو خسروشاهی) گواه این مدعاست.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/14-The-Untouchables.jpgدوبله این فیلم، علاقهمندان دوبله را مجددا به ضیافتی باشکوه دعوت کرد و موجب زنده شدن خاطرات دلپذیر دوبله فارسی در ذهن دوستداران شد. از دلایل مهمی که دوبله فیلمی را درخشان میکند، ساختار جذاب اثر و حضور هنرپیشههای مشهور سینماست و تسخیرناپذیران این قابلیت را داشته که دوبلهاش دیدنی از آب درآید که مدیر دوبلاژ صاحب سبکی چون خسرو خسروشاهی نیز در این بین نقش مهمی ایفا کرده است. صاحب سبک بودن خسروشاهی در این عرصه برمیگردد به مرحله انتخاب گویندگان (Casting) که در کارهایش انجام میدهد و به قدری این کار را ماهرانه به سرانجام میرساند که پس از تماشای فیلم هر علاقهمندی این نکته را بازگو میکند که انتخاب صدایی بهتر از این نمیتوانستیم متصور شویم. نکته مهم دیگر در نحوه کار خسروشاهی درک مناسب وی از فضای اثر و حافظه مناسبش در رابطه با شیوه گویندگی دوبلورهاست که مثلا فلان صدا با چهره کدام هنرپیشه تناسب بیشتری دارد که همین مقوله در دوبله تسخیرناپذیران قابل جستجوست. حضور ستارگان مشهوری چون کوین کاستنر، رابرت دنیرو، شون کانری و اندی گارسیا در این فیلم، یک مدیر دوبلاژ آگاه را مجاب میکند که کار با کیفیتی را ارائه کند، چون در آثاری اینچنین که هنرپیشههای شاخصی در آن هستند نگاه به دوبلهاش نیز دارای حساسیت و پیگیری از سوی تماشاگر است. تسخیرناپذیران اقتباس آزاد از سریالی تلویزیونی به همین نام است.
فیلم که به دوره منع مصرف مشروبات الکلی در آمریکا مربوط میشود، داستان مبارزه الیوت نس حقوقدان (با بازی کوین کاستنر) در راه سالمسازی شهر شیکاگو را به تصویر میکشد.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/15-The-Untouchables.jpgگروه دستچینشده نس افراد سالمی بودند که برخلاف دیگر همکارانشان رشوه نمیگرفتند و به این جهت تسخیرناپذیر خوانده شدند. دشمن شماره یک آنها آلکاپون (رابرت دنیرو) است؛ نماد جرم و جنایت که همچون دیوی بر شیکاگو چنگ انداخته بود. خسروشاهی علاوه بر مدیر دوبلاژی این فیلم، به جای کوین کاستنر در نقش الیوت نس نیز نقشگویی کرد. خسروشاهی سابق بر این در «با گرگها میرقصد» هم به جای کاستنر، نقشگویی درخشانی داشت که در تسخیرناپذیران نیز این روند را ادامه داد. دوبله فیلم از همان ابتدای تیتراژ آغاز میشود و خسرو شمشیرگران با صدای پرصلابتش عنوان و عوامل فیلم را میگوید که همخوانی دلپذیری با موسیقی تیتراژ (ساخته جذاب انیو موریکونه) دارد. با ظاهر شدن متن توضیح در اولین سکانس، شمشیرگران شیوه مثالزدنیاش در عنوانبندیخوانی را به رخ میکشد: «فعالیتهای غیرقانونی، شیکاگو را به شهری در حال جنگ مبدل کرده است که گروههای تبهکار در آن با یکدیگر به رقابت میپردازند. آنان با قتل و جنایت نیات خود را عملی میکنند...»
سپس دوربین تصویر رابرت دنیرو (که ایفاگر نقش آلکاپون است) را در حال اصلاح صورت نشان میدهد که بهرام زند با حالتی رئیسمآبانه میگوید: «خب! براتون باید بگم چون نکته حساسیه...». اینجاست که انتخاب صدای زند برای دنیرو از سوی خسروشاهی از نکات مثبت دوبله تسخیرناپذیران میشود. هرچند که دنیرو در طول فیلم حضور کمی دارد، اما انتخاب دیپالما برای این نقش تاثیرگذاریاش را میگذارد. به موازات این مساله، خسروشاهی نیز هوشمندانه انتخاب صدایی انجام داده که کاملا با چهره و حس و حال دنیرو تناسب دارد. نگارنده در مقالههایی که به معضل چند صدایی شدن هنرپیشههای مشهور پرداخته، از دوبله فیلمهای رابرت دنیرو به عنوان نمونه بارز این معضل نام برده است و به شخصه معتقدم در میان گویندگانی که به جای دنیرو، نقشگویی کردهاند صدای بهرام زند بهترین گزینه است و به اصطلاح بر چهره و نوع بازی این بازیگر مینشیند.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/16-The-Untouchables.jpgاز دیگر انتخابهای درخشان خسروشاهی، باید از صداهای نصرالله مدقالچی به جای شون کانری (در نقش ملون) و منوچهر والیزاده به جای اندی گارسیا (جوزپه استون) نام برد. والیزاده زبر و زرنگیهای شخصیت جوزپه را بخوبی در صدایش به کار گرفته و مدقالچی نیز نقشگویی باصلابتی به جای شون کانری دارد. کانری در نقش پلیس کارکشتهای به نام ملون، حکم بزرگ گروه تسخیرناپذیران را دارد که در جاهایی با لحنی پدرانه از تجربیاتش برای سایر اعضای گروه میگوید که مدقالچی نیز این لحن را در دیالوگگوییاش به کار گرفته، مانند صحنهای که از قوانین نانوشته پلیس برای الیوت نسی میگوید: «این دومین قانون پلیسه، اگر میخواهی رازدار خوبی باشی، رازت را به رئیست نگو!». دو نقش مکمل جالب توجه در دوبله فیلم وجود دارد؛ نقش عکاس خبرنگار دست و پا چلفتی که اصغر افضلی با لحن کمدیاش به جایش صحبت کرده و دیگری عضو سر به زیر گروه یعنی اسکار والاس (با بازی چارلز مارتین اسمیت) که افشین زیوری با تسلط گویندگی کرده است. به هر حال تماشای ضیافت دوبله تسخیرناپذیران به مراتب شیرینتر از خواندن نکتههایی از چگونگی ساختار دوبله است، چراکه ترکیب دلپذیری از چهره هنرپیشههای شاخص با صداهای ماندگار را فراهم آورده است. دیگر گویندگان حاضر در این ضیافت عبارتند از: زندهیاد خسرو شایگان، شهلا ناظریان، سیامک اطلسی، مهرداد ارمغان، جواد پزشکیان، بهرام زاهدی، محمد عبادی، محمدعلی دیباج، زویا خلیلآذر، ناصر نظامی، بهمن هاشمی، ولیالله مومنی، تورج نصر، رزیتا یاراحمدی و اردشیر منظم.
تسخیرناپذیران در سال 1382 در امور دوبلاژ تلویزیون جهت پخش از برنامه سینما یک دوبله شد. هماکنون نسخهای از آن دوبله در بازار موجود است.
نویسنده: نیروان غنیپور
منبع: روزنامه جام جم
------------------------------
نویسنده: محمد خیابانی
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/17-The-Untouchables.jpgبرایان راسل دی پالما کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کنندۀ سینمای آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۰ در خانوادهای آمریکایی-ایتالیایی در نیوآرک از توابع نیوجرسی به دنیا آمد. وی پس از اتمام مدرسه وارد دانشگاه کلمبیا شد تا در رشتۀ فیزیک تحصیل کند، اما با تماشای فیلمهایی چون «سرگیجه» اثر هیچکاک و «همشهری کِین» اثر اورسن ولز علاقهاش را به سینما کشف کرد. او در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ در دورۀ تحصیلات تکمیلی کالج سارا لارنس ثبت نام کرد. وی در این سالها از شخصیتهای سینمایی متفاوتی همچون آنتونیونی، گدار، اندی وارهول و هیچکاک تأثیر گرفت، تأثیراتی که آنها را در فیلمهای آتی او مشاهده میکنیم.
از دی پالما بهعنوان اولین کاشف رابرت دنیرو یاد میشود، چرا که در سال ۱۹۶۳ در اولین فیلم بلند خود به نام «مهمانی عروسی» (THE WEDDING PARTY) رابرت دنیروی ۲۰ ساله را مقابل دوربین قرار داد، هرچند که این فیلم تا ۶ سال بعد یعنی سال ۱۹۶۹، به نمایش در نیامد. علاوه بر آن اندی گارسیا و چند بازیگر معروف دیگر نیز، اولین بازیهای مهم خود را، در آثار دی پالما ارائه داده و به شهرت رسیدند. دهۀ ۱۹۶۰ برای دی پالما دهۀ کارآموزی و ساخت آثار کوتاه و مستند بود تا راه خود را بههالیوود باز کند. با آغاز دهۀ ۱۹۷۰ دی پالما نیویورک را ترک کرده و بههالیوود میرود، جایی که پروژههای بزرگتری انتظارش را میکشند.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/18-The-Untouchables.jpgدی پالما با ساخت فیلمهای خوب و البته کمهزینهایی همچون «خواهران» (SISTERS)، «شبح بهشت» (PHANTOM OF THE PARADISE) و «وسوسه» (OBSESSION) علاقه و تبحر خود را در ژانر وحشت و دلهره نشان داد و با ساخت فیلم «کَری» (CARRIE)، بر اساس رمان استفن کینگ در سال ۱۹۷۶ اولین فیلم پرسر و صدا و پرفروش خود را خلق کرد که سبب شهرت وسیع او شد. این موفقیت باعث شد دی پالما با آزادی عمل بیشتری بتواند پروژههای بعدی خود را انتخاب کند.
اولین فیلم، از سری فیلمهایی که دی پالما را در جایگاه کارگردانی صاحب سبک و معتبر در بالاترین سطح سینمای جهان تثبیت کرد، فیلم «صورت زخمی» (SCARFACE) بود که در سال ۱۹۸۳ با بازی آل پاچینو ساخته شد. این فیلم یکی از محبوبترین فیلمهای خلافِ جریان و غیرعادی سینماست که از آنها با عنوان «فیلم کالت» (CULT FILM) یاد میکنند و طرفداران متعصب و پرشوری دارند. دی پالما با ساخت این فیلم استادیِ خود را در ساخت آثار گنگستری نشان داد و یکی از ماندگارترین چهرههای بازیگریِ آل پاچینو را در قالب شخصیت تونی مونتانا خلق کرد. نقطۀ اوج بعدی در کارنامۀ دی پالما «تسخیرناپذیران» (THE UNTOUCHABLES) بود که در سال ۱۹۸۷ ساخته شد و به ماجرای یک مأمور فدرال که میکوشید آل کاپون خلافکار معروف و بانفوذ (با بازی رابرت دنیرو) را به دام بیندازد میپرداخت. در ۱۹۹۳ شاهد شاهکار دیگری از دی پالما هستیم: «راهِ کارلیتو» (CARLITO’S WAY) که حاصل همکاری موفقیتآمیز دیگری میان دی پالما و آل پاچینو است و یکی از بهترین نمونههای سینمای داستان گو و جذابِ قهرمانمحور در دورۀ خود به حساب میآید.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/19-The-Untouchables.jpgاما از این پس، به تدریج ساخت آثاری با رویکرد تجاریتر در دستور کار دی پالما قرار میگیرد که حاصلش فیلمهایی چون «مأموریت غیرممکن» با بازی تام کروز (۱۹۹۶)، «مأموریت به مریخ» (۲۰۰۰) و «زن اغواگر» (۲۰۰۲) است که به لحاظ سطح کیفی قابل مقایسه با آثار درخشان کارنامۀ دی پالما نیستند. دی پالما در سال ۲۰۰۶ با ساخت «کوکب سیاه» (THE BLACK DAHLIA) بازگشتی موفقیتآمیز دارد به ژانر و فضایی که بر آن تسلط دارد؛ روایتی جنایی با مایههای رفاقت و عشق و خیانت که در فرمیجذاب و پرکشش به مخاطب عرضه میشود.
منتقدان دی پالما را به دلیل علاقهاش به هیچکاک و ادای دین آشکارش به او در برخی از مهمترین آثارش و نیز به این دلیل که به اعتقاد برخی منتقدان او تنها کارگردانی است که توانسته آثاری با محوریت عنصر تعلیق بسازد که با آثار هیچکاک از این لحاظ قابل مقایسه باشد «پسر هیچکاک» لقب داده اند. البته آثار دی پالما خصلتهای بارز دیگری نیز دارند که در حکم شناسنامه و امضای او پای آثارش هستند؛ از استفادۀ بسیار خوب از تکنیک «تقسیم صفحه» (SPLIT SCREEN) که برای نمایشِ همزمانِ دو یا چند اتفاق که در مکانهای مختلفی در حال رخ دادن هستند و به هم ارتباط دارند استفاده میشود (و در میان فیلمسازان متأخر تارانتینو بهترین استفاده را از این تکنیک در آثار خود کرده) تا استفاده از پلانها و سکانسهای طولانی و پر از تعلیق، استفاده از حرکت آهسته (اسلوموشن) برای افزایش تعلیق و حرکتها و زوایای خاص دوربین.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/20-The-Untouchables.jpgبا این همه، آنچه که به واقع جایگاه بسیار مهمیبرای دی پالما در میان کارگردانهای سطح اول جهان ایجاد میکند التزام و تعلق خاطرش به داستانگویی و قهرمانمحوری و حفظ جذابیتِ رواییِ فیلم با بهرهگیری از تمام عناصری است که در اختیارش هستند – از فیلمبرداری و صدا و موسیقی و نریشن تا بازی و شخصیتپردازی و فیلمنامههای جذاب و پر کشش. در حقیقت دی پالما جزو معدود فیلمسازانی است که عاشق داستان و داستانگوییاند و جذابیتهای داستانگویی را با هیچ عنصر اضافیای – از جمله پیامها و نکات مورد نظر کارگردان که توسط خیلی از فیلمسازان به فیلم و داستان تحمیل میشوند – زائل نمیکنند.
توجه و تأکیدِ دی پالما به جای این نکات حاشیهای به نفسِ روایت و جزئیات و شیوۀ روایت فیلمهایش معطوف است، چرا که اگر روایت صحیح و بینقص شکل بگیرد معانیِ تلویحی و عمیقتر نیز به شکلی طبیعی و نه تحمیلی از فیلم برداشت خواهند شد. سکانس ایستگاه قطار، در فیلم «تسخیرناپذیران»، نمونۀ بسیار خوب این توجه به جزئیات و استادی در روایت است که آن را اغلب معروفترین سکانس سینمای دهۀ ۸۰ میدانند؛ سکانسی طولانی که بدون دیالوگ و تنها با نشان دادن چهرۀ شخصیتها و موقعیت آنها در ایستگاه، تعلیق و دلهرۀ شدیدی ایجاد میکند. این سکانس علاوه بر اجرا و کارگردانی بینقصش، به دلیل ادای دین به سکانس طولانیِ پلکانِ اُدسا در فیلم «رزمناو پوتمکین» اثر آیزنشتاین نیز شهرت دارد. همین ادای دین و برداشت از آثار کارگردانهای محبوبش، عنصر متمایز کنندۀ دیگر دی پالما است. البته میزان این استفادهها در آثار مختلف او متفاوت اند؛ از بازسازی کامل (و البته ناموفق) فیلم «روانی» هیچکاک در فیلم «آماده برای قتل» (DRESSED TO KILL) و بهرهگیری از تم اصلی فیلم «سرگیجه» در فیلمهای «وسوسه» و «بدلکار» (BODY DOUBLE) تا استفادۀ غیرمستقیمترش از ایدههای فیلمهای «آگراندیسمان» (BLOW UP) آنتونیونی و «مکالمه» (THE CONVERSATION) فرانسیس فورد کاپولا در ساخت فیلم موفق «انفجار» (BLOW OUT).
دی پالما، با بهرهگیری از همۀ این عناصر و با کارگردانیای استادانه و فضاسازی بدیع، همچون دیگر اساتیدِ مسلّمِ داستانگویی در سینما، مخاطب را در جهان داستانیِ خود غرق میکند و در تک تک صحنههای آثار ماندگارش تجربۀ زیباییشناختیِ عمیقی را به مخاطبش عرضه میکند که تماشای فیلمهای او را به امری لذت بخش بدل میسازد.
نویسنده: محمد خیابانی
منبع: روزنامه جامعه باز
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
جستجو های تازه وبلاگ رها ماهرو : دانلود فیلم تصمیم گیری در
میان ابرها . دانلود سریال مامور انتقال . نقد فیلم پذیرایی ساده .
اسپانگلیش . فیلم تصمیمگیری میان ابرها ساخت آلمان . فیلم تصمیمگیری در
میان ابرها . دانلود فیلم سینمائی شور عشق . اسم فیلمهای جولین موری .
جرمیا جانسون . فیلم.سوپر استار . بازیگران اتاق سبز تروفو . خلاصه فیلم
شنود . حذفی سریال خانه ی کوچک . بررسی فیلم های ترانه علیدوستی
Kit Kittredge: An American Girl
فیلم سینمایی «ماجراهای خانه ما» به کارگردانی پاتریشیا روز ما پنجشنبه 27 آبان ساعت 30/ 13 از شبکه تهران سیما پخش میشود.
در خلاصه داستان فیلم آمده: کیت دختر باهوشی است که در کنار والدینش زندگی خوبی دارد. او علاقه فراوانی به نوشتن دارد و مقالههایی را که مینویسند به دفتر روزنامه میبرد و از آنها میخواهد که مقالههایش را بخوانند و اشکالاتش را درآورند و در صورت امکان چاپ نمایند. ولی هر دفعه مسئولین روزنامه از مقالههایش ایراد میگیرند.
ابی گیل برسلین، جولیا آرموند و کریس اودونل در فیلم سینمایی «ماجراهای خانه ما» محصول سال 2008کشورهای کانادا و آمریکا در ژانر خانوادگی و درام ایفای نقش کردهاند.
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم ماجراهای خانه ما به کارگردانی پاتریشیا روزما برای ما بنویسید و بفرستید.
Kit Kittredge: An American Girl
Directed by Patricia Rozema
Produced by Julia Roberts (executive)
Written by Ann Peacock
Based on the Kit series
by Valerie Tripp
Starring Abigail Breslin
Chris O'Donnell
Julia Ormond
Max Thieriot
Jane Krakowski
Wallace Shawn
Glenne Headly
Joan Cusack
Stanley Tucci
Music by Joseph Vitarelli
Cinematography David Boyd
Edited by Julie Rogers
Production
company
New Line Cinema
HBO Films
Picturehouse Films
American Girl Movies
Distributed by Warner Bros. Pictures
Release dates
June 20, 2008
Running time
100 min.
Country United States
Language English
Budget $10 million
Box office $17,657,973
Kit Kittredge: An American Girl (also advertised as Kit Kittredge: An American Girl Mystery) is a 2008 American comedy-drama film directed by Patricia Rozema. The screenplay by Ann Peacock (based on the Kit Kittredge stories by Valerie Tripp) focuses on the American Girl character Kit Kittredge, who lives in Cincinnati, Ohio during the Great Depression. The film is the first and only in the American Girl film series to have a theatrical release; the first three were television movies. Julia Roberts served as one of the executive producers here (as she did with the TV movies).
داستان فیلم
In June 1934, Kit Kittredge (Abigail Breslin) is determined to become a reporter, and she writes articles on the typewriter in her attic while drama unfolds beneath her. The mortgage on her house is about to be foreclosed because her father lost his car dealership and couldn't keep up with the payments. He has gone to Chicago, Illinois to search for work, and to make some income her mother takes in an odd assortment of boarders, including magician Mr. Berk, dance instructor Miss Dooley, and mobile library driver Miss Bond.
Locally there have been reports of muggings and robberies supposedly committed by hobos. Kit investigates and meets young Will and Countee, who live in a hobo jungle near the Ohio River and Erie Lackawanna Railway. Kit writes a story about the camp and tries to sell it to Mr. Gibson, the mean editor of the Cincinnati newspaper, but he has no interest in the subject. She adopts a dog, her mother buys chickens, and Kit sells their eggs.
Then a locked box containing her mother's treasures is stolen, and a footprint with a star matching the one on Will's boot is discovered, making him the prime suspect. The sheriff goes to find Will and Countee. However, Will and Countee have left the hobo jungle. Kit, Stirling and Ruthie then set out to investigate on the incidents and clear Will's name. It then turns out that Mr. Berk, along with his assistant Frederich, were actually the ones behind the robberies, framing Will and the rest of the hobos for the crime. Kit then becomes a local hero. They found out that Countee has been pretending to be a boy. On Thanksgiving the hobos bring food to Kit's mother and Kit's father returns home. Mr. Gibson arrives to show Kit that she is in print in Cincinnati's major daily newspaper.
بازیگران :
Abigail Breslin as Margaret Mildred 'Kit' Kittredge
Chris O'Donnell as Jack Kittredge
Julia Ormond as Margaret Kittredge
Max Thieriot as Will Shepherd
Joan Cusack as Miss Lucinda Bond
Jane Krakowski as Miss May Dooley
Madison Davenport as Ruthie Smithens
Zach Mills as Stirling Howard IV
Austin MacDonald as Roger
Willow Smith as Countee (Constance)
Wallace Shawn as Mr. Gibson
Glenne Headly as Mrs. Howard
Stanley Tucci as Mr. Jefferson Jasper Rene Berk
Colin Mochrie as Mr. Pennington
Kenneth Welsh as Uncle Hendrick
Brieanne Jansen as Frances Stone
Erin Hilgartner as Florence Stone
Martin Roach as Hobo Doctor
Elisabeth Perez as Classmate #1
Jordan Rackley as Classmate #2
Dylan Scott Smith as Frederich
Development
Several Chrysler Airflows were used in the film. One of them was driven by Jack Kittredge (Chris O'Donnell), reflecting their family's status before financial problems started plaguing the Kittredges.
Ideas of a possible feature film revolving around the character had been discussed by the company for several years,[1] although American Girl president Ellen L. Brothers stated that "it was all brand new to us", and had to explore the feasibility of a live-action film by producing made-for-television adaptations of American Girl characters.[2] After the successes of Samantha: An American Girl Holiday and succeeding TV movies, several options were considered on making the transition to a theatrical feature.
Production of the film, which involved finalizing the script and cast, film preparations and principal photography, took up roughly four months due to limitations on part of Abigail Breslin's availability before starting another production. Camera angles were also put into consideration, with the film crew being careful not to shoot areas or objects on the set location that would be out of place in the 1930s setting. A multiple-camera setup was also used to speed up the process. Filming was done in and around Toronto, and in Tottenham, Ontario in the summer of 2006.[3]
The costume department made use of vintage photographs by Dorothea Lange and old Sears-Roebuck catalogues for creating the cast's Depression-era clothing. As the Kittredge family would spend less on extra clothing, the costumes were distressed using sandpaper and trisodium phosphate, fading the colors of the clothes to give a more aged, worn out feel.
Among some of the vehicles used in the film, several 1934 Chrysler Airflows were used, one of which was driven by Kit's father.[4] Besides the Airflow, a green 1933 Plymouth PC sedan and several 1933 Dodge DPs were also used. The car lot was portrayed as a Chrysler-Plymouth-Dodge dealership in Cincinnati in 1934. An antique 'Peter Whit' Toronto Transit Commission street car stood in for a City of Cincinnati one.
Critical reception
The film received generally favorable reviews from critics. As of April 29, 2011, the review aggregator Rotten Tomatoes reported that 79% of critics gave the film positive reviews, based on 98 reviews, and gave it a Golden Tomato for Best Kids Film of 2008.[5] Metacritic reported the film had an average score of 63 out of 100, based on 27 reviews.[6]
Roger Ebert of the Chicago Sun-Times said, "It has a great look, engaging performances, real substance and even a few whispers of political ideas",[7] and in The New York Times, Jeannette Catsoulis said, "this classy, heart-on-its-sleeve movie is packed with laudable life lessons."[8] Elizabeth Weitzman of the New York Daily News called it "resolutely old-fashioned" and thought "the script feels a little stiff and moralistic at times," but added, "it's hard to fault a film with such an intelligent, good-hearted heroine." [9] Megan Basham of World Magazine said, "Even if young fans can't relate the struggles in the movie to their own life, Kit still offers more than the shows and movies typically aimed at the tween girl market. Besides the simple educational value of giving them a picture to connect with their history lessons, the film also focuses on more significant themes than the materialism and prettiness championed."
Home video release
Kit Kittredge: An American Girl was released on DVD and Blu-ray Disc on October 28, 2008, the only special feature being American Girl trailers.
There are also enhanced DVD-ROM features including an HBO First Look and deleted scenes.
As part of a 4 disc set with 3 other American Girl films, it includes a deleted scene, an HBO look, a featurette on the casting, and a look at the 1930s.
یافته های وبلاگ رها ماهرو : اهنگ برنامه تلوزیونی قاصدک شبکه
نسیم . شب کوک قسمت اخر . عکسهای سیریل دسکورس . عکسهای ساحل نیاکان .
بیوگرافی ساحل بکرانی . جریان بچه در سریال دردسرهای عظیم2 . سریال متشکرم .
برنامه تلوزیونی تا نیایش . ملیسا سو اندرسون . فیلم مزرعه 2005 فرانسه
مارک انجلو . فیلم مزرعه ایتالیایی . فیلم سریال متشکرم عاشقانه سوشی
Dir: Henri Verneuil
The Cow and I (film)
Directed by Henri Verneuil
Based on Une histoire vraie
by Jacques Antoine
Starring Fernandel
Release dates
16 December 1959 (France)
Running time
118 minutes
Country France
Italy
Language French
La Vache et le Prisonnier (English version: "The Cow and I") is a French-Italian tragicomedy film from 1959 starring Fernandel and directed by Henri Verneuil. The story was based on Jacques Antoine's novel, Une histoire vraie. It is considered to be a classic and one of Fernandel's most iconic and popular films.[citation needed] It was Fernandel's highest grossing film ever in 1959.[citation needed]
The film was shot in black and white. In 1990 a colorized version was released.
داستان فیلم
In 1943 Charles Bailly (Fernandel), a French prisoner of war, decides to escape from the farm in Germany where he works and return to France. He travels through the country, accompanied by his cow, Marguerite. On the way they encounter many people, some sympathetic and some not. The key scene involves Fernandel's character encountering a troop of soldiers on a narrow bridge. The cow won't turn round to allow them to pass easily and they are forced into single file. Fernandel and the cow pass as if inspecting the troops.
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم گاو و زندانی به کارگردانی هنری ورنویل برای ما بنویسید و بفرستید.
بازیگران :
Fernandel : Charles Bailly
René Havard : Bussière
Ingeborg Schöner : Helga
Bernard Musson : Pommier
Ellen Schwiers : Josépha
Pierre Louis : an escaped prisoner in disguise
Franziska Kinz : Helga's mother
Maurice Nasil : Bertoux
Richard Winckler : another escaped prisoner in disguise
Benno Hoffmann : a prison guard
Albert Rémy : Collinet
Franz Muxeneder
Marcel Rouzé
Marguerite : the cow
Heinrich Gretler
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
"گاو و زندانی - La Vache Et Le Prisonnier
سال تولید : 1959
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : سیکلوپ / اومنیا
کارگردان : هانری ورنوی
فیلمنامهنویس : ژان مانس، هانری ژانسون و ورنوی، برمبنای داستانی نوشته آنتوان
فیلمبردار : روژه اوبر.
آهنگساز(موسیقی متن) : پل دوران.
هنرپیشگان : فرناندل، رنه هاوار، آلبر رمی، برنار موسون، موریس نازیل و پییر لوئی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، 98 دقیقه.
جنگ جهانی دوم. \"\"شارل\"\" (فرناندل)، یکی از زندانیهای جنگی در آلمان، تصمیم میگیرد همراه و در \"\"پوشش\"\" چراندن گاوی بهنام \"\"مارگریت\"\" به وطن ـ فرانسه ـ بگریزد. فرار این دو، که با پای پیاده هم صورت میگیرد، با خطرات، مشکلات و حوادث بسیاری روبهرو میشود. در خاتمه، در خاک وطن \"\"شارل\"\" با سوار شدن به قطار عوضی به جبر به بازداشتگاه قبلی برمیگردد.
٭ فیلم در شاخهای از سینما فرانسه قرار میگیرد که میشود آن را با مارسل پانیول مشخص کرد؛ یعنی شاخهای که جریانش حول و حوش زندگی اهالی جنوب فرانسه (با تمام سادگیها، سختیها و طبیعی زیستنها) میگذرد و به ناگزیر لایههای کمدی نیز به خود میگیرد. در گاو و زندانی قهرمان ـ فرناندل، که اتفاقاً با سابقه علایق پانیول اهل مارسی است ـ در محیطی به جبر قرار گرفته که باب طبعش هست اما متعلق به آن نیست. به همین جهت فرار او با گاو (نمونهای از طبیعت به سادگی خود آن) در تمام طول فیلم به جای این که صرف بازگوئی جنگ و برخورد غالب و مغلوب شود، تبدیل میشود به نمایشی مستندوار که وقف زیبائیهای طبیعت و انسانهای وابسته به آن است. تعدد نماهای دور فیلم که طبیعت را با انسان (به آن کوچکی که تنها جزئی از اجرایش باشد) قاب میبندند، همراه موزیک غنائی و صحنهەائی که اثرات انسان بر محیط (حرکت ـ داستان فیلم) را از طریق عادیترین اعضای بدن نتیجه میکنند ـ مثل صحنه چوببری زندانیها یا صحنههائی که فرناندل توهم پنچر شدن چرخ را ایجاد میکند ـ همگی نمودار دیدگاهی به زندگی هستند که میشود آن را ادامه نوع نئورآلیسم سینمای فرانسه محسوب کرد. تلخی فیلم، آن جاهائی که هست (مثل صحنههای بازگشت محتوم انتهائی، ریختن کثافت غذا روی فرناندل یا آن خانواده آلمانی که در جنگ کشته دادهاند) باز میگردد و به همین دیدگاه ریشهای از زندگی در سینما. گاو و زندانی در عین این که فیلم کم و بیش خوبیست، نمایانگر سینمائی است که مسایلی غامض مطرح نمیکند و پیچیده نیست.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
جنگ جهانی دوم."شارل"(فرناندل) یکی از زندانیان جنگی در المان.تصمیم می گیرد همرا و در پوشش چراندن گاوی به نام"مارگریت" به وطن-فرانسه-بگریزد.فرار این دو.که با پای پیاده هم صورت می گیرد.با خطرات.مشکلات و حوادث زیادی روبه رو می شود.در خاتمه.در حاک وطن "شارل"با سوار شدن به قطار عوضی به جبربه بازداشتگاه قبلی بر می گردد.
در فیلم"گاو و زندانی" قهرمان-فرناندل.که اتفاقا با سابقه علایق پانیول اهل مارسی است- در محیطی به جبر قرار گرفته که باب طبعش است اما متعلق به آن نیست.به همین جهت فرار او با گاو(نمونه ای از طبیعت به سادگی خود آن) در تمام طول فیلم به جای اینکه صرف بازگوئی جنگ و برخورد غالب و مغلوب شود.تبدیل می شود به نمایشی مستند وار که وقف زیبای های طبیعت و انسانهای واسبته به آن است.
این فیلم در سال 1992 توسط کمپانی تکنولوژی فیلم امریکا از نسخه سیاه سفید به رنگی تبدیل شد.
در اوایل دهه شصت این فیلم بارها از سیمای جمهوری اسلامی ایران به صورت سیاه سفید پخش شد.
تاریخ نمایش: 16 دسامبر 1959 فرانسه/ایتالیا
کارگردان: هانری ورنوی
بازیگران: فرناندل/رنه هاوار/آلبر رمی/برنار موسون/پیر لوئی/موریس نازیل
آهنگساز: پل دوران
دوبله شده به فارسی رنگی 98 دقیقه
منتشر شده توسط وبسایت هنر سینما
دانلود فیلم"گاو وزندانی"دوبله فارسی 1959 La Vache et le Prisonnier
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
گاو و زندانی (دوبله به فارسی) تاریخ تولید : 1959 بازیگران :فرناندل - رنه هاوار - آلبر رمی - برنار موسون - موریس نازیل و پییر لوئی نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۸ دقیقه. ژانر : جنگی / فرانسه
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
یافته های جدید وبلاگ رها ماهرو : دانلود فیلم
ژاپنی شرافت سامورایی با لینک مستقیم . فیلم ژاپنی شرافت سامورایی . دانلود
فیلم ماجرا ماجراست . نقد فیلم پدرخوانده قسمت دوم . نقد و بررسی سریال یک
تکه نان . ساحل بهرانی . فیلم خبر خاصی نیست . دانلود فیلم شرافت سامورایی
. سوغات فرنگ شیلا خداداد کجا پر شده؟ . سید مانی میر صادقی تهیه کننده
مستند صید ماهیان آب شور . دانلودفیلم های ژان پل بلموندو . کارگردان فیلم
خبر خاصی نیست . اسپانگلیش+بازیگران . آپارا فیلم سینمایی آرواره ها 4 .
فیلم انلاین تیتراز دوم سریال درد سر های عظیم 1 اپاراد