Dir:Brian De Palma
تسخیرناپذیران
فیلم محصول سال 1987
تسخیرناپذیران فیلمی آمریکایی اثر برایان دی پالما است. بازیگرانی همچون رابرت دنیرو و شون کانری و کوین کاستنر در آن نفش آفرینی میکنند. این فیلم از دیدگاه بسیاری از منتقدان یکی از شاهکارهای دهه هشتاد میلادی است.
تاریخ اکران: ۲ ژوئن ۱۹۸۷ م. (نیویورک)
کارگردان: برایان دی پالما
آهنگساز: انیو موریکونه
فیلمنامه: دیوید مامیت
شخصیتهای فیلم: جیم ملون، جرج استون، الیوت نس، مأمور اسکار والاس، بیشتر
بازیگران
رابرت دنیرو (آل کاپون)
کوین کاستنر (الیوت نس)
شان کانری (جیم ملون)
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران
کارگردان برایان دی پالما
نویسنده دیوید مامیت
بازیگران رابرت دنیرو
شون کانری
کوین کاستنر
اندی گارسیا
موسیقی انیو موریکونه
تدوین جرالد بی. گرینبرگ
شرکت
تولید
پارامونت پیکچرز
تاریخهای انتشار
۱۹۸۷
مدت زمان
۱۱۹ دقیقه
کشور ایالات متحده آمریکا
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۲۰ میلیون دلار
فروش گیشه ۷۶٬۲۷۰٬۴۵۴ دلار
تسخیرناپذیران (به انگلیسی: The Untouchables) فیلمی آمریکایی اثر برایان دی پالما است. بازیگرانی همچون رابرت دنیرو و شون کانری و کوین کاستنر در آن نفش آفرینی میکنند.
این فیلم از دیدگاه بسیاری از منتقدان یکی از شاهکارهای دهه هشتاد میلادی است. از نقاط قوت این فیلم میتوان به کارگردانی بی نظیر آن اشاره کرد.
بازی در این فیلم نقطه پرتابی برای بازیگرانی همچون کوین کاستنر و اندی گارسیا بودهاست. کوین کاستنر پس از این فیلم به ستارهای بسیار محبوب بدل شد و سه سال بعد از بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار برای نقش آفرینی در فیلم با گرگها میرقصد شد و اندی گارسیا هم پس از بازی در این اثر به ستارهای قدرتمند بدل گشت.
آنچه در این فیلم بیش از همه جلب نظر میکند بازی خیره کننده دنیرو و کانری است که بر بازی دیگران سایه افکندهاست. شون کانری بخاطر بازی در این فیلم موفق به کسب جایزه اسکار گشت.
این فیلم پس از بیست سال چنان محبوبیتی کسب کردهاست که دی پالما تصمیم دارد قسمت دوم آن را با حضور نیکلاس کیج بسازد.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران ( 1987-آمریکا)
تسخیر ناپذیران
کارگردان : برایان دی پالما .آغاز فعالیت این کارگردان از سال 1968 بوده است.
آخرین ساخته او کوکب سیاه می باشد.
او یکی از بزرگترین نویسندگان طنز سیاه در تاریخ سینما می باشد.
] زن افسونگر – سازنده ی اسباب بازی – ماموریت مریخ – چشمان مار – ماموریت غیر ممکن – راه کارلیتو – بر فراز قانون – صورت زخمی – انفجار – دیوینسیوس – مکش مرگ ما - وسواس – شبح پردیس(بازسازی شبح اپرا)– کری – سلام مامان – جشن عروسی [
بازیگران :
کوین کاسنر : در نقش کارآگاه نس – متولد 18 ژانویه 1955 در ایالت کالیفرنیا
برخی از فیلمهای او در مقام بازیگر : آقای بروکس – دشت باز – سنجاقک – 3000 مایل تا گریسلند – پیغامی در بطری – پستچی – دنیای آب – GFK- رابین هود – رقصنده با گرگ – انتقام -
درمقام کارگردان : رقصنده با گرگ – دنیای آب – پستچی – دشت باز -
شون کانری : در نقش جیم مارلون – متولد 25 آگوست 1930 در اسکاتلند
فیلمها : ایندیانا جونز 4 (در دست تهیه) – مردان شگفت انگیز – یافتن فارستر – صخره – اولین پادشاه – دام افکن – طلوع خورشید – کوه نشین 1 و 2 – شغل خانوادگی – کوبا – مردی در رویای پادشاهی – شالاکو
تذکر : وی آغاز کارش از سال 1954 با فیلم یاس بنفش در بهار بوده و جیمز باند دهه های 60 و70 و80 آمریکا بوده است
اندی گارسیا : در نقش دستیار کارآگاه نس
فیلمها : یازدهمین اقیانوس و دوقسمت بعدی آن – شهر گمشده – گرفتار – مودلیانی – پدر خوانده 3
چارلز مارتین : در نقش والاس
و با هنرمندی رابرت دنیرو در نقش آلکاپن
فیلمهای در دست تهیه : اولین مرد – 36 – هیت(HEAT) –
دیگر فیلمها : چوپان خوب (کارگردان و بازیگر) – قایم موشک – ملاقات با فوکرها- امتیاز (کارگردان و بازیگر)- 15 دقیقه – نیویورک نیویورک – ملاقات با والدین
نویسنده : دیوید مامت ، فیلمنامه نویس و کارگردان بزرگ آمریکایی متولد 1947
برخی از آثار او :
شخم بزن- خانه ی بازیها- ما فرشته نیستیم- گلن گاری گلن راس(جیمز فولی)- نمایشنامه ی جولی و ...
دیوید مامت در مقام کارگردان :
سرقت مسلحانه با بازی جین هاکمن(2001)
آل کاپن : تاریخ تولد 1899 –تاریخ مرگ 1947 – ریس مافیای ایتالیایی در شیکاگو در طول دهه 20 آمریکا
در یاد بود یک کارگردان بزرگ :
صحنه پرت شدن کالسکه از روی پله های راه آهن در فیلم تسخیر نا پذیران ادای دینی است نسبت به فیلم رزم ناو بوتمکین ( دهه 20 تا 30 ) ساخته سرگی آیزنشتان کارگردان بزرگ روسی و با تدوین جادویی ( دیالکتیک)سر گی آیزنشتاین.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
نگاهی بر کلیت فیلم تسخیرناپذیران :
1 – نیم نگاهی به وضیعت جامعه آمریکا در دهه 20 و حضور گروههای مافیایی
2 – فساد اداری و مالی در جامعه آمریکا
3 – وجود یک سیر پلیسی و حادثه ای در داستان
4 – توجیه خشونت پلیس در جامعه آمریکا
5 – طراحی صحنه و تصویر برداری نسبتا زیبا
6 – ( آیا در چنین جامعه ای با امنیت و آرامش می توان زندگی کرد ؟ )
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
آقای نس ــ به هر قیمتی که شده باید قانون رااجرا کرد . . . یابه هر قیمتی که شده می بایست آلکاپن تسخیر شود؟
پس از شکست پلیس در درگیری با ایادی آلکاپن روی ماشین سفید رنگ آنها چرا با خون نوشته اند
(Touchable) تسخیر پذیر ؟
ومنظور ازاین عنوان برای فیلم کدام طرف ماجراست؟ آیابه همین دلیل تسخیر پذیری نیروی دولتی توسط باند آلکاپنی نیست که آقای نس- افسر خزانه داری که نقش آن را کوین کاسنر بازی میکند - در آخرین حرف های فیلم ناامیدانه ازماجرای قضاوت ودادگاه کافه را ترجیح می دهد؟
پس تمام حرف فیلم در تعریف آلکاپن تسخیر ناپذیروپلیس تسخیر شده است.
بعضی از دوستان فیلم دوست ایرانی ما هستند که هدف از نقد فیلم رانقب به لایه لایه های فیلم دانسته وظیفه منتقد را رمزگشایی وپرده برداری ازمفاهیم خفیه ولایه های پنهانی اثر هنری میدانند. با احترام بسیار پس از تصدیق عرایض فوق اما فکر می کنم نوع دیگری از نقد هم خوب است وجود داشته باشد که به چیزهای سطحی و صاف وساده اما تاثیر گذار بر احساس ولذات بصری وموسیقایی توجه داشته باشد که برای ادای دین به حق مظلومیت این نقدهای شهید من هم هیچی درباره آن نمینویسم .
هم کار تایپ راحت باشد هم کار خواب که الان نزدیک نصفه شب باشد .هم حق شهید . .
فقط یک نکته دیگر به خاطر دستور آقای راوی وآقای مجید بایداجابت شود .
با عرض جسارت یک نکته آموزشی:
P.O.V یعنیPoint Of View فکر کنم یعنی زاویه نگاه. دو نوع زاویه نگاه دوربین داریم :1- زا ویه نگاه سوم شخص (دوربین راوی) که مثل دانای کل داستان است. 2- زاویه نگاه اول شخص که دوربین جای چشمهای یکی از آدمهای فیلم قرار می گیرد. که به آنها زاویه ی نگاه های عینی و ذهنی هم می گویند.
یکی از آدمهای UNTOUCHABLES P.O.V , های ذهنی جالبی داشت که قرار شد درباره اش چیزی نگوییم ...!
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
ژانر: جنایی , درام , هیجان انگیز
رنگی – 120 دقیقه
بازیگران عمده: کوین کاستنر، شان کانری، چارلز مارتین اسمیت، اندی گارسیا، رابرت دنیرو، ریچارد برادفورد، جک کیو، براد سالی ون، بیلی دراگو و پاتریشا کلارکسن.
کارگردان: برایان د پالما.
خلاصه داستان: شیکاگو، سال 1930. «الیوت نس» (کاستنر)، مأمور ویژه ی خزانه داری، مأموریت می یابد تا از اعمال غیر قانونی «آل کاپون» (دنیرو) جلوگیری کند. ما پس از مدتی در می یابد که با فساد موجود در اداره ی پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفه اش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، گروهی ویژه تشکیل می دهد.
شرح فیلم: موفقیت تجاری این کار کاملا غیر شخصی د پالما، موقعیت او را در هالیوود، که پس از شکست بدل (1984) روبه وخامت نهاده بود، بهبود بخشید. دنیرو برای ایفای نقش «کاپون» با افزودن پانزده کیلو به وزن خود، بار دیگر گوشه ای از توان نامحدود بازیگری اش را ارائه می دهد.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
گذری بر زندگی حرفه ای کوین کاستنر
کوین کاستنر:
سال 1955 در سینوود کالیفرنیای آمریکا متولد شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، مشاغل مختلفی را امتحان کرد تا اینکه فعالیتاش را در زمینه بازیگری با تئاتر آغاز کرد و پس از چندی حضور در صحنه، در سال 1980 وارد سینما شد.
نخستین فعالیتها و نقشآفرینیهایش در سینما با استقبال و توجه مواجه نشد، به طوری که نخستین فیلمش سایهها سیاه میشوند (1981) مناسب پخش تشخیص داده نشد و در نهایت با 5سال تاخیر به نمایش درآمد.
همین سرنوشت در انتظار دو فیلم دیگری هم که کاستنر در آنها حضور داشته بود: تعقیب رویا (1982) و قاچاقچی اسلحه (1984) که هر دو پس از مدتها تاخیر در سال 1989 نمایش داده شدند، شاید مهمترین و قابل توجهترین نقش آفرینی او در آن دوره بازی در نقش «لوتر آدلر» بازیگر در فیلم فرانسیس باشد که وظیفه او در فیلم به بیان جملهای کوتاه محدود میشد! در سال 1983 در بازسازی لارنس کسدان از فیلم بازگشت ۷ نفر از سکاکس (جان سیلز 1980) به نام چهل سالگی در کنار بازیگرانی چون تام برنجر، گلن کلوز، جف گلدبلوم، ویلیام هرت و ... حضور پیدا کرد، اما نقش کوتاه او در این فیلم در تدوین نهایی کنار گذاشته شد و به این ترتیب شانس دیده شدناش این بار هم از او گرفته شد. بدشانسی های کاستنر همچنان ادامه یافت و در سالهای میانی دهه 1980 شانس حضور در چند فیلم از جمله فیلم تاثیرگذار رولند جافی درباره بحرانهای کامبوج در دوران خمرهایسرخ به نام کشتزارهای مرگ (که اولین فیلم بلند این کارگردان بود) را از دست داد. این روند در سالهای بعد در فیلمهایی مثل لبه ناهموار (ریچارد مارکواند 1985) و جوخه (الیور استون 1986) (که یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای ضد جنگ درباره فاجعه ویتنام بود) تکرار شد. شاید بتوان نخستین نقش مهم او را بازی در فیلم سیلورادو (لارنس کسدان 1985) دانست که به نوعی بازگشت دوباره هالیوود به ژانر منقرض شده وسترن بود. هر چند کاستنر در این فیلم هم دیده نشد و البته عدم موفقیت خود فیلم هم در این مساله بیتاثیر نبود. اما 2 سال بعد با بازی در فیلم گنگستری برایان دیپالما (تسخیرناپذیران 1987) درهای موفقیت و شهرت به روی او گشوده شد و این فیلم بود که او را به عنوان یکی از ستارگان هالیوود معرفی کرد. کاستنر در این فیلم همان نقشی را بازی کرد که پیش از او رابرت استاک در مجموعه تلویزیونی تسخیرناپذیران در دهه 1960 ایفا کرده بود. در اینجا کاستنر در کنار بازیگرانی چون شان کانری، رابرت دنیرو، اندی گارسیا و ... نقش یک مامور ویژه خزانهداری را ایفا میکند که ماموریت دارد تا از اعمال غیرقانونی آلکاپون جلوگیری کند؛ اما پس از مدتی درمییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو قادر به انجام این کار نیست. در 1989 در میدان رویاها (فیل آلدن رابینسن) که اثری فانتزی بود، نقش مردی را بازی کرد که به همراه همسر و فرزندانش زندگی آرامی در مزرعه خود دارد، تا این که صدایی از غیب به او میگوید اگر یک زمین بیسبال در وسط مزرعهاش بسازد، قهرمان افسانهای بیسبال جوجکسن بیکفش از دنیای مردگان برمیگردد و دوباره در آنجا بازی میکند .... قاچاقچی اسلحه و در تعقیب رویا، آثار نه چندان مهم دیگری بودند که کاستنر در این سال در آنها حضور پیدا کرد.
در سال 1990 در اکشن تونی اسکات به نام انتقام نقش یک خلبان سابق نیروی هوایی را بازی کرد که برای گذراندن تعطیلات به مکزیک میرود و در آنجا یک فرد قدرتمند و خشن که امپراطوری برای خودش به راه انداخته، از او استقبال میکند، چون خود را مدیون او میداند، اما این خلبان سابق دلبسته همسر این مرد میشود و اتفاقاتی در پی آن رخ میدهد؛ اما سال 1990 برای کاستنر از جهتی دیگر مقطعی مهم و سرنوشت ساز بود: بزرگترین موفقیت هنری او در این سال با کارگردانی و بازی در فیلم با گرگها میرقصد اتفاق افتاد. فیلمی که در مراسم اسکار آن سال گوی سبقت را از رقبایی چون پدرخوانده قسمت سوم و رفقای خوب ربود و 7 جایزه اسکار (از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی) را نصیب فیلم کرد. کاستنر در این فیلم زیبا و به یاد ماندنی که به نوعی احیای ژانر وسترن در دورانی بود که این ژانر نفسهای آخرش را میکشید، نقش یک افسر مجروح و سرخورده ارتش شمالیها به نام «ستوان جان. و .دانبار» را بازی میکند که در آغاز فیلم دست به خودکشی میزند؛ اما اقدام او به خودکشی را اشتباها عملی قهرمانانه تلقی میکنند و او را به پست مورد علاقهاش میفرستند: یک پست دیدهبانی مرزی دور از تمدن سفیدپوستان. دانبار پس از چندی با یک گرگ دوست میشود و طولی نمیکشد که کمکم با آداب و رسوم سرخپوستان منطقه آشنا میشود و با آنها طرح دوستی میریزد و سپس لباسهای نظامیاش را با لباسهای قبیله سو عوض میکند و در نهایت خود را یکی از مردمان آن تمدن معرفی میکند. با گرگها میرقصد با پرداختن دقیق به جزئیات به شیوه زندگی و تمدن قبیله سو، آن بعد روحانی و انسانی موجود در این تمدن را آشکار میکند و دست به اعاده حیثیت از مردمانی میزند که سالهای سال در وسترنهای کلاسیک به عنوان موجوداتی وحشی و خونخواه معرفی میشدند.
بازیگران فیلم و در راس آنها خود کاستنر هم در اوجاند و بیننده در مدت 180 دقیقه فیلم، خود را جزئی از آن روح کلی احساس میکند که در طبیعت بیکران و جاودانه فیلم حضور دارد. فیلمبرداری دین سملر عالی است و موسیقی جان باری در انتقال حس و حال مورد نظر، بسیار موفق عمل میکند. گرمای انسانی فیلم و نگاه درست فیلمساز، آن را تبدیل به یکی از بهترینهای دهه 1990 کرده است.
در سال 1991 نقش رابینهود را در بازسازی کوین رینولدز از این افسانه بارها به تصویر کشیده شده بازی میکند و سال بعد با بازی در تریلر سیاسی جی.اف.ک (الیور استون) نقش شاخص دیگری به کارنامهاش اضافه میکند. در اینجا کاستنر در نقش اصلی فیلم (که یکی از بهترینهای استون نیز هست) نقش دادستان شهر نئواورلئان را بازی میکند که 3 سال پس از قتل «جان.اف.کندی» و به دنبال ارائه گزارش «کمیسیون وارن»، خود به تحقیق درباره زاویههای تاریک و پرسشبرانگیز حادثه میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که ترور رئیس جمهور حاصل توطئهای گسترده و چند جانبه بوده است. پس از حضور موفق و درخشان در این فیلم سه ساعته، در همین سال در همکاری مجددی با لارنس کسدان در فیلم محافظ، نقش محافظ سابق رئیس جمهور آمریکا را بازی کرد که محافظت از یک بازیگر/ خواننده سیاهپوست و محبوب را میپذیرد و در این بین رابطه عاطفی بین آنها شکل میگیرد و البته در این فیلم بازی چندان قابل توجهی ارائه نداد. سال بعد در یک دنیای کامل (کلینت ایستوود) که وسترنی تلخ بود حاضر شد و در سال 1994 در وایات ارپ بازی کرد که چندمین همکاری او با لارنس کسدان بود. در اینجا کاستنر بازی در نقش این شخصیت اسطورهای غرب را به عهده گرفت و البته تصویری که کسدان و کاستنر از این شخصیت بارها تصویر شده ارائه دادند، آنقدرها موفق نبود. در 1995 در فیلم پرخرج و شکست خورده دنیای آب (کوین رینولدز) بازی کرد. فیلم دنیایی در آینده را ترسیم میکند که با آب شدن یخهای قطبی در اثر یک فاجعه زیست محیطی و اثرات گلخانهای، همه خشکیها به زیر آب رفتهاند و زندگی نابود شده است. هر چند فیلم به آن بدی که خیلیها میگفتند نیست و استانداردهای قابل قبولی دارد، اما بازی کاستنر در فیلم شاید یکی از مهمترین و عمدهترین نقاط ضعف آن باشد. پس از بازی در نقش یک گلفباز حرفهای ناموفق که در مزرعهای کثیف و متروکه زندگی میکند و در جام چلسی(ران شلتن 1996)، در سال 1997 دومین فیلم خود در مقام کارگردان را به نام پستچی ارائه داد و خود نیز در نقش اول آن بازی کرد. برخلاف با گرگها میرقصد، این یکی اثری کسالتبار و ناموفق بود و شکست عظیم و همهجانبهاش باعث به حاشیه رفتن کوین کاستنر شد که علاقه داشت در کنار بازیگری، کارگردانی پروژههای عظیم را هم تجربه کند، پس از پستچی در فیلمهایی مثل پیغام در یک بطری (مندوکی)، برای عشق به بازی (سام ریمی)، سیزده روز (دانلدسن) و... بازی کرد که در هیچ یک از آنها توفیقی به دست نیاورد.
کوین کاستنر بازیگری است که اصولا در نقشهای مثبت و انسانی بسیار موفقتر است و نقشهای منفی و حتی کمتر مثبت همواره از نقاط تاریک کارنامه او محسوب میشوند. در سالهای اوج موفقیت او نشریات آمریکایی حضور تیپیک او به عنوان یک قهرمان بلندقامت، شجاع و پاکدل آمریکایی با خصوصیاتی کاملا بومی را با شخصیتهایی مثل گری کوپر و جیمز استیوارت مقایسه میکردند. این مقایسه علاوه بر ویژگیهای ظاهری، همان طور که گفته شد به شیوه انتخاب نقشها توسط او مربوط میشد و این که اصولا او همیشه بازیگری بود که پرسونای غالبش، یک شخصیت متین و آرام و شجاع و در تقابل با سیستم فاسد بود و نقشهایی که محملی برای بروز این خصلتها نبودهاند، همگی جزو آثار شکست خورده او محسوب میشوند. در نهایت کاستنر بازیگری است که در میان فیلمهای او تنها چند نقش انگشت شمار است که اعتباری برای او داشتهاند و باقی آنها اعتباری برای او محسوب نمیشوند.
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران (Untouchables) (1987)
119 - درام،تاریخی،جنایی
کارگردان:
برایان دی پالما
تهیه کننده:
بازیگران:
رابرت دنیرو شون کانری کوین کاستنر اندی گارسیا
خلاصه داستان:
در شیکاگو و در سال ۱۹۳۰ الیوت نس، مأمور ویژه خزانه داری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیر قانونی آل کاپون جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفه اش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، گروهی ویژه تشکیل میدهد و…
سایر عوامل:
نویسنده دیوید مامیت موسیقی انیو موریکونه
پخش:
شروع اکران:
1394/04/01
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تسخیرناپذیران ( 1987-آمریکا)
کارگردان : برایان دی پالما .آغاز فعالیت این کارگردان از سال 1968 بوده است.
آخرین ساخته او کوکب سیاه می باشد.
او یکی از بزرگترین نویسندگان طنز سیاه در تاریخ سینما می باشد.
] زن افسونگر – سازنده ی اسباب بازی – ماموریت مریخ – چشمان مار – ماموریت غیر ممکن – راه کارلیتو – بر فراز قانون – صورت زخمی – انفجار – دیوینسیوس – مکش مرگ ما - وسواس – شبح -(بازسازی شبح اپرا)– کری – سلام مامان – جشن عروسی [
بازیگران :
کوین کاسنر : در نقش کارآگاه نس – متولد 18 ژانویه 1955 در ایالت کالیفرنیا
برخی از فیلمهای او در مقام بازیگر : آقای بروکس – دشت باز – سنجاقک – 3000 مایل تا گریسلند – پیغامی در بطری – پستچی – دنیای آب – GFK- رابین هود – رقصنده با گرگ – انتقام -
درمقام کارگردان : رقصنده با گرگ – دنیای آب – پستچی – دشت باز -
شون کانری : در نقش جیم مارلون – متولد 25 آگوست 1930 در اسکاتلند
فیلمها : ایندیانا جونز 4 (در دست تهیه) – مردان شگفت انگیز – یافتن فارستر – صخره – اولین پادشاه – دام افکن – طلوع خورشید – کوه نشین 1 و 2 – شغل خانوادگی – کوبا – مردی در رویای پادشاهی – شالاکو
تذکر : وی آغاز کارش از سال 1954 با فیلم یاس بنفش در بهار بوده و جیمز باند دهه های 60 و70 و80 آمریکا بوده است
اندی گارسیا : در نقش دستیار کارآگاه نس
فیلمها : یازدهمین اقیانوس و دوقسمت بعدی آن – شهر گمشده – گرفتار – مودلیانی – پدر خوانده 3
چارلز مارتین : در نقش والاس
و با هنرمندی رابرت دنیرو در نقش آلکاپن
فیلمهای در دست تهیه : اولین مرد – 36 – هیت(HEAT) –
دیگر فیلمها : چوپان خوب (کارگردان و بازیگر) – قایم موشک – ملاقات با فوکرها- امتیاز (کارگردان و بازیگر)- 15 دقیقه – نیویورک نیویورک – ملاقات با والدین
نویسنده : دیوید مامت ، فیلمنامه نویس و کارگردان بزرگ آمریکایی متولد 1947
برخی از آثار او :
شخم بزن- خانه ی بازیها- ما فرشته نیستیم- گلن گاری گلن راس(جیمز فولی)- نمایشنامه ی جولی و ...
دیوید مامت در مقام کارگردان :
سرقت مسلحانه با بازی جین هاکمن(2001)
آل کاپن : تاریخ تولد 1899 –تاریخ مرگ 1947 – ریس مافیای ایتالیایی در شیکاگو در طول دهه 20 آمریکا
در یاد بود یک کارگردان بزرگ :
صحنه پرت شدن کالسکه از روی پله های راه آهن در فیلم تسخیر نا پذیران ادای دینی است نسبت به فیلم رزم ناو بوتمکین ( دهه 20 تا 30 ) ساخته سرگی آیزنشتان کارگردان بزرگ روسی و با تدوین جادویی ( دیالکتیک)سر گی آیزنشتاین
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
کارگردان System.Windows.Forms.TextBox, Text: The Untouchables: Brian De Palma
نویسندگان : Oscar Fraley, Eliot Ness
بازیگران : Kevin Costner, Sean Connery, Robert De Niro
جوایز :
برنده اسکار: بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین طراحی صحنه
نامزد اسکار: بهترین طراحی لباس، بهترین موسیقی
خلاصه داستان : در شیکاگو و در سال ۱۹۳۰ الیوت نس، مأمور ویژه خزانه داری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیر قانونی آل کاپون جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفه اش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، گروهی ویژه تشکیل میدهد و…
www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/12/logo-trans.png
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/8-The-Untouchables.jpg
منتقد: راجر ایبرت
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/1-The-Untouchables.jpg لحظه ای در تسخیرناپذیران وجود دارد که در آن یکی از اعضای گروه گنگسترها از پاسخ دادن به مامور قانون امتناع می کند. او دقایقی قبل از آن در حالی که سعی داشت محموله هایی از مشروبات الکلی را برای آل کاپون به شیکاگو قاچاق کند، توسط ماموران فدرال در مرز کانادا دستگیر می شود. یکی از رفقای او در تیراندازی هایی که در بیرون کابین صورت گرفته بود، با شلیک گلوله کشته شده بود و او نمی دانست که همکارش مرده است.
شون کانری از اتاق خارج می شود، جسد را بلند می کند، روی دیوار نگهش می دارد و به او می گوید که اگر حرف نزند به او شلیک خواهد کرد. سپس به جسد شلیک کرده و او را رها می کند. بلافاصله در درون کابین، عضو گروه گانگستر تصمیم می گیرد که حرف برند.
این یک لحظه ی ابتکاری و فی البداهه از نوع سریع و خشن، و دارای نوعی انرژیست که در سایر قسمتهای تسخیرناپذیران دیده نمی شود. در اینجا ما شاهد فیلمی راجع به دورانی هستیم که در آن اقدامات قضایی و قانونی بیشتر به نزاع و درگیری های گنگستری شباهت داشت، اما به نظر می رسد که فیلم بیشتر به این دوران علاقه نشان می دهد تا به این درگیری ها. تسخیر ناپذیران دارای طراحی صحنه، گروه، ماشینها، اسلحه ها، و لوکیشن های بزرگ و چشمگیر و تعداد معدودی سکانس مرتبط به دوره منع مشروبات الکلی می باشد، اما فاقد فیلمنامه، نقش آفرینی و یا کارگردانی بزرگی است.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/2-The-Untouchables.jpg فیلمنامه نوشته دیوید ممت است، نویسنده برنده جایزه پولیتزر؛ اما هر کس دیگری هم می توانست آن را نوشته باشد. اثری از هنر دیوید ممت در این فیلمنامه دیده نمی شود، یعنی آن ریتم در مکالمات که معانی خاصی را در پشت کلمات پنهان می کند. فیلمنامه، علاوه بر این، از نبود یک نقطه نظر خاص در کلیت خود، و در حقیقت از نبود یک کشش دینامیک و پایدار - که در بسیاری از فیلمهای گنگستری دیگر که توسط نویسنده هایی با هوش و ذکاوت کمتر نوشته شده است وجود دارد - رنج می برد. به نظر همه چیز از روی قواعد، همراه با گزافه گویی و از قبل قابل پیش بینی است.
ایفای نقش ها یکی دیگر از نکات ناامید کننده محسوب می شود. ستاره فیلم کوین کاستنر در نقش الیوت نس، مامور پاک فدرال است که پیمانی شخصی برای مبارزه بر علیه دار و دسته کاپون بسته است. کاستنر بسیار مناسب این نقش است، اما هیج ارتباطی بین او و نقش برقرار نمی شود. در واقع نقش چیزی جز عبوس بودن و تغییر ناپذیری در اختیار وی قرار نمی دهد. نه فیلمنامه چیزی به کاستنر می دهد و نه وی چیزی به وجود می آورد. هر گونه پیچش یا گره شخصیتی که بتواند نس را تبدیل به یک شخصیت کند از وی دریغ شده است.
اما بزرگترین عدم موفقیت فیلم در شخصیت آل کاپون با بازی رابرت دنیرو مشهود است. تمامی قسمتهای مربوط به کاپون گویی با قسمتهای دیگر فیلم بی ارتباطند. همچون بخشهای جداگانه ای که در جای جای فیلم قرار گرفته اند. ورود دنیرو در هر نما با موسیقی شکوهمند و دراماتیکی آغاز می شود، سپس با یک حمله رفتاری خاص ادامه پیدا می کند، و در انتها جمله ای خطی از او شنیده می شود و چیزی بیشتر از این وجود ندارد. حتی بارقه ی کم نوری از آنچه که باعث شد او به چنین مرد سرسختی تبدیل شود وجود ندارد، آل کاپونی که آنقدر دارای هوش و ذکاوت سازمانی بود که توانسته بود در چنان سن و سال کمی، صنعتی را پایه گذاری کند و تبدیل به یک میلیونر شود.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/4-The-Untouchables.jpg بهترین ایفای نقش در این فیلم از آنِ شون کانری است، یک پلیس امریکو ایرلندی که به عنوان دست راست نس شناخته می شود و به شکل کاملا غیر قابل توضیحی همه جیز را راجع به گروه های مافیایی و تجارت مشروبات الکلی می داند. کانری نوعی المان انسانی را به نقش خود می افزاید. به نظر می رسد که او جدای افسانه تسخیرناپذیران، داری تجربه ای شخصی است و زمانی که در صحنه حضور دارد می توانیم به این باور برسیم که انسانهایی واقعی در دوره منع مشروبات الکلی زندگی می کردند، نه آدمک ها و کاریکاتورها.
نکته مثبت فیلم در قسمتهای ابزاری فیلم است. نماهایی از خیابان لاساله کانیون در شیکاگو (امریکایی ها به علت ساختمان های بزرگ و بلند خیابان لاساله به آن کانیون استریت به معنای خیابان دره مانند می گویند - مترجم) که با ماشین ها و چیزهای دیگر پر شده است، بسیار مجذوب کننده اند. همینطور قسمتهای زیبای بسیار دیگری در فیلم وجود دارد، مانند مرکز استقرار آل کاپون در هتل و دادگاهی که محاکمه وی در آن صورت می گیرد.
اما با این حال استفاده مناسب از ابزار و لوکیشن ها نیز تحت تاثیر رهبری وسواس گونه ی برایان دی پالما قرار می گیرد، وسواس گونه، به این دلیل که دی پالما در بین کارگردانان چابک ترین و پر انرژی ترینشان است. به عنوان مثال نگاه کنید به یکی از صحنه های آغازین فیلم، جایی که نس و گروهش در حال دنبال کردن گروهی از گنگسترها هستند، و نس، خبرنگاری را پیدا می کند که در حال جمع آوری اطلاعات به شکل مخفیانه است. تدوین در این صحنه آنقدر خام دستانه است که متوجه نمی شویم چگونه گنگستر مورد تعقیب متوجه نس و خبرنگار نمی شود. ( و همین خبرنگار در تمام مدت فیلم با گیجی غیر قابل قبولی در اطراف حضور دارد، و به دلایل نامشخصی هر جا که لازم باشد سر و کله اش پیدا می شود.)
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/3-The-Untouchables.jpg تجارت غیرقانونی مشروبات الکلی در دهه سی به خودی خود تبدیل به افسانه شده بود، و در همین زمان بود که کمپانی برادران وارنر آن را تبدیل به صنعتی در فیلمسازی کرد. کارگردانان بارها تلاش کردند که روح تازه ای در این کالبد وارد کنند و آن را از حالت کلیشه ای اش خارج کنند. بهترین نمونه از این دوره همچنان نسخه بدون حذف و اصلی ( uncut : به نسخه ای از فیلم های سینمایی گفته می شود که معمولا دارای صحنه های حذف شده کمتری است، اغلب با سلیقه کارگردان فیلم تدوین شده است، و تهیه کنندگان که بیشتر نمایندگان صاحبان کمپانی ها هستند، در آن دخل و تصرف نکرده اند. این نسخه ها بیشتر مورد توجه منتقدان و مخاطبان خاص سینما قرار می گیرند – مترجم) روزی روزگاری در امریکای سرجیو لئونه است. تسخیرناپذیران دی پالما همانند همان مجموعه تلویزیونی که الهام بخشش بوده، بیشتر بر کلیشه ها استوار است تا ابداعات هنری.
منتقد: راجر ایبرت
منبع: سینماسنتر
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/8-The-Untouchables.jpg
تسخیرناپذیرها فیلمی است با اجتماعی از بازیگرانِ نام آورِ سینمای حرفهای، شامل: رابرت دِ نیرو (Robert De Niro)، شون کانری (Sean Connery)، کوین کاستنر (Kevin Costner)، اندی گارسیا، چارلز مارتین اسمیت و ریچارد برادفورد. با وجود این تسخیرناپذیرها فیلمی متکی به «ستارگان» نیست. همه بازیگرانِ اصلیِ فیلم، بازیهای خوب و قابل قبولی ارایه میدهند؛ اما تسخیرناپذیرها به بازیِ هیچکدام از آنها متکی نیست. به عبارت دیگر، تسخیرناپذیرها قبل از آنکه فیلمِ «ستارههای هالیوودی» و نقش آفرینی های خوب باشد، بر داستان و روایت و حادثه پردازی متکی است.شون کانری، که باسابقه ترین بازیگر این گروه است و برای بازی در نقشِ جیم مالونی موفق به دریافت جایزه اسکار شد، و درباره بازیِ همه بازیگرانِ تسخیرناپذیرها نظر منفی دارد، حرفه ای ترین نقش آفرینِ فیلم را رابرت دِ نیرو میداند:نقل قول شون کانری (با صدای دوبلور آقا):از دِ نیرو خوشم میاد، بازیگرای نقشِ منفی معمولاً با قیافه شون یه علامتی به تماشاچی میدن، که نشون بدن آنقدرها هم بد نیستن. دِ نیرو اینطور نیست. او میدونه که این یه بازیه، و اونم یه بازیگره، پس تا جایی که نقش اقتضا میکنه بد و خبیثه. او در این فیلم خیلی کم بازی کرد؛ اما آدم حس میکنه که همه جا حضور داره. رابرت دِ نیرو برای بازی در یکی از فیلمهای قدیمیِ برایان دِ پالما به نامِ ضیافت عروسی (محصول سال 1968) - 50 دلار دستمزد گرفته بود، اما برای ایفای نقش در تسخیرناپذیرها تقاتضای- 3 میلیون دلار دستمزد کرد. دِ پالما با حضور دِ نیرو در فیلمش، به نقشِ آل کاپون، موافق بود؛ اما تهیه کننده فیلم با دیدنِ دِ نیرو ـ آدمی لاغر و با موهای بلند ـ گمان نمیکرد که دِ نیرو از عهده ایفای این نقش برآید. رابرت دِ نیرو سه ماه فرصت خواست. ابتدا نقش های همه بازیگرانِ فیلم گرفته شد، و او پس از سه ماه، خود را به تهیه کننده و کارگردان نشان داد. در این مدت به ایتالیا رفته بود، چاقتر شده بود، موهایش را کوتاه کرده و به بالا شانه زده بود، و دست کم - 20 سال پیرتر به نظر میرسید. آنقدر به آل کاپون شبیه شده بود، که تهیه کننده فیلم میگوید وقتی از کنار او عبور میکرد، هراس به دلش راه میافتاد. دِ نیرو در این مدت فرصت کرده بود، تا همه فیلمهای مستند و داستانی را که درباره آل کاپون ساخته شده بود و همچنین عکسهای واقعی او را ببیند و کتابها و بریده جراید مربوط به او را بخواند. خود او گفته است: نقل قول رابرت دِ نیرو:خیلی چیزها را از روی یک عکس هم میشود فهمید. به همین دلیل تمام فیلمهایی را که درباره او ساخته شده بود، دیدم و بهطور حسی و شهودی شروع کردم به شبیهسازی. همه میدانند که آل کاپون خیلی تنومند بود، پس من مجبور بودم چاق بشوم. برای هیکلم میتوانستم کلک بزنم، و لباس بیشتری بپوشم، اما صورتم را باید چه میکردم. بنابراین بدون کلک شروع کردم به چاق شدن. از نظر من آدمهایی مثل کاپون بیش از آنکه پلید باشند، در لبه پرتگاه زندگی میکردند. البته من با نقشهای پلید و منفی موافقترم، چون واقعیتراند. امروز دیگر شخصیتهای خوب و صرفاً مثبت باورکردنی نیستند، و بعد از مدتی خسته کننده به نظر میرسند. بنابراین من شخصیتهای چند لایه را بیشتر میپسندم. آل کاپون را همه میشناسند؛ اما بروید از مردم بپرسید: اسمِ الیوت نس ـ که قهرمانِ مثبتِ همین قصهاس ـ به گوش چند نفر از آنها خورده است. تسخیرناپذیرها یک فیلمِ گنگستریِ مدرن است، اگر چه خود برایان دِ پالما تسخیرناپذیرها را فیلمی گنگستری نمیداند. دو ژانرِ مهمِ سینمایی (یعنی وسترن و گنگستری یا جنایی) با سینمایِ هالیوود معنا پیدا میکنند. به جز ریشه ها و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ متفاوت ـ که منجر به پیدایش هر دو ژانر شد ـ فیلمهای وسترن و گنگستری از الگوهای بیش و کم یکسان و مشابهی استفاده کرده اند؛ با این تفاوت عمده که داستانِ فیلمهای وسترن به اصطلاح «روستایی» است، و ماجراها در دشت و صحرا و اطراف کوهها و کوهپایه ها و مزرعه ها و چراگاهها اتفاق میافتد، و فیلمِ گنگستری فضایی شهری دارد.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/15-The-Untouchables.jpgدرواقع فیلمهای گنگستری از حیث تحولات تاریخی و اجتماعی و روند شهرنشینی ادامه فیلمهای وسترن اند. در فیلمِ گنگستری «غربِ وحشی» رو به صنعتی شدن نهاده و مناسباتِ شهری بر روابط بین آدمها حاکم شده است، با وجود این همانطور که جیم مالونی (با بازیِ شون کانری) به الیوت نس (با بازیِ کوین کاستنر) میگوید: «اینجا شیکاگوست و مثل یک اصطبل بزرگ بوی خیانت میدهد.»؛ یعنی همه چیز، کماکان، شبیه همان «غرب وحشی» است، که در آنجا قانون را آن کسانی مینوشتند و اجرا میکردند که اسلحه به دست داشتند، و قدرتمندتر از حریف خود بودند. از این لحاظ بیراه نیست که برایان دِ پالما تسخیرناپذیرها را نه فیلمی گنگستری، که وسترنی تمام عیار میداند. خود او گفته است:نقل قول برایان دِ پالما:«تسخیرناپذیرها» را هرگز یک فیلمِ گنگستری ندانسته ام، بلکه آنرا بیشتر شبیه «7 دلاور» ساخته جان استرجس (John Sturges) میدانم، یا مثل یکی از فیلمهایِ وسترنِ جان فورد. حکایتِ مرد خوبی که در کشاکشِ مأموریتی خطرناک، از آدمهای دیگری مثل خودش کمک میطلبد، و در پایانِ فیلم ـ همچون اغلب قهرمانهای فیلمهای وسترن در غروب به راه خودش میرود. از این نظر «تسخیرناپذیرها» یک قصه بسیار ساده دارد، که به شیوهای کلاسیک ساخته و پرداخته شده است. همچنین شبیه پایانِ فیلمِ یوجیمبو ساخته آکیرا کوروساوا هم هست، که در آنجا سانجورو پس از آنکه شهری را از لوث وجود اشرار پاک میکند، همچون مصلحی اجتماعی، به سوی هدفی دیگر میرود. پایانبندیِ تسخیرناپذیرها یک معنای دیگر هم میتواند داشته باشد، که به شکلی تلویحی به پایانبندیِ یکی دیگر از فیلمهای وسترن شبیه است، به صلات ظهر یا نیمروز (ساخته فرد زینهمان، محصول- 1952). در این فیلم کلانتری بهنامِ ویل کین، پس از آنکه افراد شهر بزدلانه او را در جدال با راهزنان تنها میگذارند، و کین، یکتنه، با خلافکارها درگیر میشود، و آنها را از پا درمیآورد، نشانه کلانتریاش را پیش پایِ مردم میاندازد و با همسرش شهر را ترک میکند. چنانکه اشاره شد، تسخیرناپذیرها فیلمی ساده و با مفاهیمی آسان یاب است، که دِ پالما حرفهایش را سرراست و بدون پیچیدگی از دهان یکایک شخصیتهایش، از مأمور خائن، یا پلیس وظیفه شناس و جنایتکاران و دارودسته آنها به گوش ما میرساند، و هدفِ او افشای روابط و مناسباتی است، که جنایتکاران آمریکایی همچون آل کاپون برای مصون ماندن از گزند قانون، با افراد رده بالای شهر (مثل قاضی و شهردار و رؤسای اداره پلیس) برقرار کرده اند، و آنها را که بایستی وظیفه شان حراست از جان و مال مردم باشد، جیره خوار و مزدور خود ساخته است.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/20-The-Untouchables.jpgسکانس بعدی فیلم، گفتوگویِ یکی از افراد آل کاپون با پیرمرد فروشنده ای است که تأکید میکند از آنها جنس نخواهد خرید، و هر چیزی را که لازم داشته باشد به طور قانونی تهیه میکند. انفجار بمب در مغازه او و کشته شدنِ دلخراشِ دخترکی که در مغازه حضور دارد، یادآور این نکته است که آن قانونی که پیرمرد برای حفاظت از جانش به آن دلخوش است، قادر به مراقبت از او و جان و مال و اطرافیانش نیست، همانطور که وقتی یکی از اوباش، خانواده الیوت نس را تهدید میکند، نس به جای آنکه مأموران پلیس به مراقبت از همسر و فرزندش بگمارد، آنها را بهجای امنی میفرستاد که حتی پلیس نیز از محل آن بیخبر است. مرز بین پلیس خوب و پلیس بد، پلیس لایق و پلیس نالایق، یا پلیس وظیفه شناس و پلیسی که خود را به دارودسته کاپون فروخته است، آنطور که جیم مالونی به الیوت نس میگوید، چیزی بسیار ساده است: گرسنگی. مالونی و نس آنطور که دِ پالما نشان میدهد زندگیِ ساده و جمعوجوری دارند. مالونی بدون همسر و حتی وسایل اولیه پخت و پز در اتاقِ محقری زندگی میکند، و نس با همسر و دخترِ کوچکش در آپارتمان کوچکی ساکناند، و تنها تفریحشان دیدن برنامههای تلویزیونی است. هر دو آنها تنهایند و آمد و شدی با اطرافیانشان ندارند، و در تنهایی خود به اصول مذهبی خود هم پایبنداند. یکبار همسرِ نس را میبینیم که برای فرزندش دعا میخواند، و در جایی دیگر، مالونی تأکید میکند که شمایلی مذهبی حافظ جان او است، همان شمایلی که نس موقع خداحافظی در دست جورجی استون میگذارد تا پس از آن، حافظ جانِ وی باشد. به جز اینها، مالونی چندبار تکرار میکند که برای همکاری با نس، بایستی بین آندو قراردادی منعقد شود. متن قرارداد نانوشته و شفاهی بسیار ساده، اما در عین حال کاملاً مردانه و پایبندی به آن بسیار سخت و دشوار است. شرط مالونی به نس این است که همواره سرِ قولش برای مبارزه با دارودسته آل کاپون باشد، و برای پایبندی او به قولش، فقط خدا را شاهد میگیرد که در آن لحظه حرفهای آندو را میشنود. الیوت نس و جیم مالونی و دوستانشان با چنین قول و قراری و اعتقادهای درونی و رفتارِ شخصیشان ـ بدون آنکه به دستگاه عریض و طویل، اما بیخاصیت پلیس متکی باشند ـ موفق میشوند، کاپون را دستگیر کنند، و به محاکمه بکشانند، و آن لحظهای که نس احساس میکند ممکن است خیانتی صورت بگیرد، تقاضا میکند که هیئت منصفه عوض شوند، و حتی قاضی را که به نظر میرسد جانب کاپون را خواهد گرفت، تهدید به افشای رشوه گیری از کاپون میکند.بدینسان کاپون شکست میخورد و نس پیروز میشود. شکستِ کاپون به این دلیل است که او و دارودسته اش آن «رؤیای» کاذبی را که قانون اساسی امریکا وعده داده، دچار تناقض کرده بود. درواقع محاکمه کاپون در پایانِ فیلم یک ضرورت ایئولوژیک است. او سرانجام باید شکست بخورد، چون «رؤیایِ امریکایی» با حضور و وجود او، و فضای پُرمخاطره و مخافاتی که در جامعه ایجاد کرده، دچار تناقض شده است. بنابراین او شکست میخورد تا کاذب بودنِ این رؤیا بیش از این برملا نشود. «پایان خوش» در فیلمهای امریکایی تأیید و تأکیدی است بر آن رؤیایی دروغین.
منبع: نقدستان
------------------------------
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/5-The-Untouchables.jpg
آریان گلصورت: سالها پیش و زمانی که هنوز مدرسه هم نمیرفتم، فیلم تسخیر ناپذیران (1987) را دیده بودم. در تمام این مدت و تا همین یک سال پیش که فیلم را برای بار دوم دیدم، درست مانند بسیاری از فیلمهایی که در دوران کودکی دیده بودم، تقریبا تمام سکانسهای فیلم از یادم رفته بود. اما چند سکانس بودند که هنوز هم به خوبی آنها را به یاد داشتم؛ به طوری که خاطرات فیلم دیدنهای دوران کودکیام را همین صحنهها و چند صحنه از فیلمهای دیگر تشکیل میدادند. آن چند صحنه فیلم تسخیرناپذیران اینها بودند: صحنهای که کاپون (رابرت دونیرو) یکی از افرادش را با چوب بیسبال و سر میز شام میکشد و سپس دوربین به زیبایی خود را عقب میکشد، صحنه کشته شدن ملون (شون کانری) که دیپالما بخشی از آن را با نمای نقطه نظر یکی از سو قصدکنندگان نشان میدهد و صحنه معروف کشتار روی پلکان که احتمالا شهرتاش در حد و اندازههای خود فیلم است. البته تسخیرناپذیران هیچگاه به فیلم محبوبام تبدیل نشد؛ اما همواره تجربه دیدناش را به عنوان یکی از اولین دفعاتی که توسط سینما تحت تاثیر قرار گرفتم به یاد خواهم داشت. اینها را گفتم که به اینجا برسم که به نظرم دیپالما خیلی خوب بلد است مخاطباش را تحت تاثیر قرار دهد و اتفاقا این کار را معمولا با خشنترین سکانسهای فیلماش هم انجام میدهد. آن سه صحنهای که اشاره کردم، اتفاقا از لحاظ کارگردانی و حرکات دوربین، خودنمایانهترین و البته درخشانترین لحظات فیلم تسخیرناپذیران هستند. انگار بهترین سکانسهای فیلمهای دیپالما، خشنترینهایشان هم هستند. احتمالا به همین دلیل هم هست که دیپالما علاقه زیادی به ساخت فیلمهای گنگستری دارد؛ چون فیلمهای گنگستری فرصت مناسبی برایش فراهم میکنند که شور فیلمسازیاش را با خلق صحنههای خشن به رخ تماشاگرش بکشد. با نگاهی به کارنامه او متوجه این نکته خواهیم شد که معروفترین و شناختهشدهترین فیلمهایش نیز سه فیلم گنگستریاش یعنی صورت زخمی، تسخیرناپذیران و راه کارلیتو هستند. البته دیپالما فیلمهای مهم دیگری نیز دارد که بیشتر بین طرفداران و شیفتهگاناش هواخواه دارند تا دیگران.
منبع: کافه سینما
----
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/6-The-Untouchables.jpg
در دهه 20 شیکاگو پراست از قضات فاسد.در اقدام علیه جنایات آل کاپون،مامور اداره خزانه،الیوت نس(Eliot Ness ) دو مامور پلیس را انتخاب می کند تا به وی و همکار حسابدارش کمک کنند. یکی از آنها نیروی تازوه واردی است که تیر اندازی زبر دست است و دیگری پلیسی وظیفه شناس. همه 4 نفر آماده مبارزه با کاپون و امپراطوری وی می باشند؛اما مسئله این است که اسلحه تنها راه به دام انداختن آنها نیست.
1 – نیم نگاهی به وضیعت جامعه آمریکا در دهه 20 و حضور گروههای مافیایی
2 – فساد اداری و مالی در جامعه آمریکا
3 – وجود یک سیر پلیسی و حادثه ای در داستان
4 – توجیه خشونت پلیس در جامعه آمریکا
5 – طراحی صحنه و تصویر برداری نسبتا زیبا
6 – ( آیا در چنین جامعه ای با امنیت و آرامش می توان زندگی کرد ؟ )
آقای نس ــ به هر قیمتی که شده باید قانون رااجرا کرد... یابه هر قیمتی که شده می بایست آلکاپن تسخیر شود؟
پس از شکست پلیس در درگیری با ایادی آلکاپن روی ماشین سفید رنگ آنها چرا با خون نوشته اند؟
(Touchable) تسخیر پذیر ؟
ومنظور ازاین عنوان برای فیلم کدام طرف ماجراست؟ آیابه همین دلیل تسخیر پذیری نیروی دولتی توسط باند آلکاپنی نیست که آقای نس- افسر خزانه داری که نقش آن را کوین کاسنر بازی میکند - در آخرین حرف های فیلم ناامیدانه ازماجرای قضاوت ودادگاه کافه را ترجیح می دهد؟
پس تمام حرف فیلم در تعریف آلکاپن تسخیر ناپذیروپلیس تسخیر شده است.
منبع: حلقه نقد فیلم (دانشجویان شاهرود)
-----
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/7-The-Untouchables.jpgمتاسفانه یا خوشبختانه تمام فیلمهای گانگستری که بعد از دهه ی 70(دقیقا بعد از 1974 که دومین قسمت از 3گانه پدرخوانده ساخته و اکران شد) ساخته شد همگی تحت الشعاع 2قسمت اول پدرخوانده فوردکاپولا قرار گرفتند یا بهتر بگویم همواره با این دو قسمت مقایسه مــی شدند که بارزترین آنها "روزی روزگاری در آمریکا" سرجئو لئونه است البته "تسخیر ناپذیران" هم از این قاعده مستثنی نیست!
نکته ای که راجر ایبرت در نقدش از ان بعنوان یک نقطه ضعف برای فیلم یاد کرده شخصیت محوری داستان "آل کاپون" هست.
شخصی که در شهر نیویورک به دنیا امده کار خودش را از بروکلین آغاز کرده و پس از نقل مکان به شیکاگو به یکی از بدنام ترین و شرورترین خلافکارهای آن دوره تبدیل شد. همچنین که تمام اوضاع و احوال و امور این شهر را نیز کاملا بدست گرفت
یکی از ویژگی های آل کاپون این بود که در هیچ کاری هیچ مدرکی از خود بجا نمیگذاشت همچنین که تبحر خاصی در شناخت دشمنانش داشت(بطوری که قبل از این که دشمنانش کاری انجام دهند یا قدرتمند شوند نقش قتلشان را مــی کشید)
در سرتاسر فـــیلم این دو مورد همواره به تصویر کشیده شد(اولین بار زمانی که کوین کاسنر و شون کانری میخواستند افراد کاپون را غاقل گیر کنند ولی وقتی جعبه ها را به امید یافتن شیشه های مشروب باز کردند دیدند که بجای مشروب درختچه های کاجی بیشتر نیست یا زمانی که کاپون این 5 فرد را بعنوان دشمنانش شناخت تصمیم گرفت به قتل تکتکشان-2 نفر در آسانسور-یکی را درخانه اش(شون کانری) کشت، 2تای دیگر هم کشته نشدند)
صحنه پرت شدن کالسکه از روی پله های راه آهن در فیلم تسخیر نا پذیران ادای دینی است نسبت به فیلم رزم ناو بوتمکین ( دهه 20 تا 30 ) ساخته سرگی آیزنشتان کارگردان بزرگ روسی و با تدوین جادویی ( دیالکتیک)سر گی آیزنشتاین
و بنظرم برایان دیپالما بیشتر مصمم بود با این فیلم شرایط شهر شیکاگو در زمان آل کاپون و همچنین کارهای غیرقانونیش را به تصویر بکشد نه اینکه آل کاپون چه کسی بوده؟ از کجا شروع کرده؟ و چه شده که آل کاپون شده؟(برخلاف فورد کاپولا در شخصیت پردازی دون ویتو کرلئونه)
بنظرم این فیلم یکی از نقاط عطف فیلم های گانگستری دهه ی 80 و همچنین موج نو هالیوود است(بعد از صورت زخمی و قبل از راه کارلیتو)و این 3گانه برایان دیپالما(صورت زخمی-تسخیرناپذیران-راه کارلیتو) در دو دهه ی 80 و90 شاید از هر نظری به پای 3گانه فور کاپولا نرسند ولی از محبوبیت خاصی بین تماشاگران و منتقدین برخوردارند و میشود گفت همپای روزی روزگاری در امریکا ی سرجئو لئونه قرار میگیرند.
منبع: سینما سنتر
---
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/9-The-Untouchables.jpgشیکاگو، سال 1930. «الیوتت نِس» (کاستنر)، مأمور ویژه خزانهداری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیرقانونی «آلکاپون» (دنیرو) جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفهاش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، «جیمز مالون» (کانری)، پلیس ایرلندی الاصل، «اسکار والاس» (اسمیت)، حسابداری که فکر میکند میتوان «کاپون» را به اتهام فراز از پرداخت مالیات به زندان انداخت و «جرج استون» (گارسیا)، پلیسی تکتیرانداز، گروهی ویژه تشکیل میدهد. در جریان درگیری با عوامل «کاپون»، «والاس» و «مالون» کشته میشوند، اما همین درگیریها باعث میشود تا «نس» با دست یافتن به دفتر فعالیتهای اقتصادی «کاپون» و به کمک دفتردارش او را به دادگاه بکشاند و به یازده سال زندان محکوم سازد.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/10-The-Untouchables.jpg*انتخاب فیلمنامهنویسی اهل شیکاگو مثل مامت با توجه به زمینه ماجراها (شیکاگوی دوران منع مشروبات الکلی) کاملاً منطقی بهنظر میآید. با این حال در این فیلمنامه عاری از خلاقیت همیشگی او، وزن آهنگین گفتوگوها بار معنائی فراتری از خود کلمهها را به دوش میکشد و تماشاگر آرزو میکند که کاش کمی از وقتی که صرف نگارش این گفتوگوها شده، به خلق «طرح داستانی» و «ساختار» بهتری اختصاص مییافت. نمونه این گفتوگوهای شنیدنی، اندرزهای «مالون» به «نس» است: «او به روی تو چاقو میکشد و تو به روی او اسلحه، تو یکی از آدمهای او را میفرستی به گورستان و او یکی از آدمهای تو را میفرستد به بیمارستان این راه و رسم شیکاگوست». موفقیت تجای این کار کاملاً غیر شخصی دِ پالما، موقعیت او را در هالیوود، که پس از شکست بدل (1984) روبه وخامت نهاده بود، بهبود بخشید. با این همه او در صحنه درگیری گروه «نس» با افراد «کاپون» در ایستگاه راهآهن، گذشته از ادای دین به صحنه پلکان اُدسای رزمناو پوتمکین (سرگئی ایزنشتاین، 1925) بار دیگر سبک خاصش در کار با «حرکت آهسته» را به نمایش میگذارد. کاستنر در نقش «نس» فاقد صلابت رابرت استاک در مجموعه تلویزیونی تسخیرناپذیران (1959-1963) است. دنیرو برای ایفای نقش «کاپون» با افزودن پانزده کیلو به وزن خود، بار دیگر گوشهای از توان نامحدود بازیگریاش را ارائه میدهد، هر چند موفق به از یاد بردن راد استایگر در آل کاپون (ریچارد ویلسن، 1959) نمیشود.
----
این فیلم نوشته "دیوید مامت" است و تنها، قصه یک رئیس مافیا به نام "الیوت نس" و هم دانشکده ای هایش نیست بلکه داستان سقوط "آلکاپون" نیز هست. با بازی "روبرت دنیرو". "کاپونه"، یک آدمکش بی رحم است.البته نه با پیچیدگی های شخصیتی بلکه بسیار قابل فهم. " غیر قابل لمس ها"، یک فیلم ضد شیطانیست، فیلمی سنگین با سایه های خاکستری در صحنه ورود پلیس ها. در صحنه معروفی،"نس"(کوین کاستر) می گوید: "من قانع شدم،من خوب بودم".دیگر بازیگر فیلم، "شون کانری"، برای بازی در نقش مکمل، اسکار بهترین بازیگر این نقش را به خود اختصاص داد.
منبع: سینماپرس
------------------------------
نویسنده: نیما صفری
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/11-The-Untouchables.jpgساعت 11 شب شبکه ی نمایش سیما فیلم تسخیر ناپذیران دی پالما را نمایش داد.نکته ی عجیب برایم این است که فیلم همچنان مرا تا انتها با خود کشاند!حتی یک دم نتوانستم تک تک سکانس هایی که در دوران کودکی و نوجوانی به واقع عاشقشان بودم را از دست بدهم.مهمترین سکانسی که هنوز هم عاشقش هستم سکانس درخشان ایستگاه قطار با تعلیقی دیوانه کننده است. همیشه وقتی ان سکانس درخشان را تماشا می کنم انگار هیچ چیز یادم نیست و همیشه دوست دارم ببینم چه می شود؟!
چکیده داستان: شیکاگو سال 1930. الیونت نس، مأمور ویژه خزانهداری امریکا، وظیفه مییابد برای پایان دادن به قاچاق فروش مشروبات الکلی و جنایتهای خشونت بارِ گروههای گنگستری به رهبری آل کاپون هر اقدامی را که مقتضی میداند انجام بدهد. او که نمیتواند با همکاری مأمورانی که توسط دارودسته کاپون خریداری شدهاند، کاری انجام دهد، گروه کوچکی از افراد زبده تشکیل میدهد و بر ضد گروه کاپون وارد جنگ میشود. نس کاپون را دستگیر میکند، و برای محاکمه تحویل دادگاه میدهد...
پلیسی شریف که به وزارت دارایی منتقل شده تا آل کاپون را به دام بیاندازد. فلسفه ی خودش را درباره ی «راه و روش شیکاگویی» دارد; برای گیر انداختن یک گانگستر، به طرف گنگستر دیگری که به قتل رسیده، تیراندازی می کند.
او دفتردار کاپون را که بعدا توسط همپالکی های کاپون کشته می شود، دستگیر می کند. جا و مکان دیگر همدست های کاپون را هم پیدا می کند.
در حاشیه: این ایده ی کانری بود که صحنه «پیوند خون» را به جای خیابان در یک کلیسای کاتولیک فیلمبرداری کنند.
همه چیز برای یک فیلم جنایی درست و حسابی آماده است یک مامور خزانه داری با احساس مسئولیت مثال زدنی و یک بدمن با بازی محشر رابرت دنیرو در نقش آل کاپون با لبخندهایی زهر دار و تیپ مخوف گنگستری اش!به اینها اضافه کنید یک مامور پلیس فلک زده ی بلند بالا که کاملا معلوم است یک کهنه سرباز کارکشته است.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/12-The-Untouchables.jpgاما نکته ی اصلی که انگیزه ی اصلی این یادداشت نیز به شمار می رود،دوبله ی شاهکار فیلم است.خیلی عجیب است که همه ی دوبلور ها درست صدای کسی را صحبت کرده اند که باید می کرده اند.شاید موارد خوب دیگر این چنینی بوده است.مثل پدرخوانده که آن هم به حق از شاهکارهای دوبله است اما تسخیرناپذیران چیز دیگری است!صدای کوین کاستنر به درستی به خسرو خسروشاهی عزیز سپرده شد است،مصمم بودن شخصیت اصلی و صدالبته چهره ی آراسته اش دقیقا خوراک استاد عزیز است.نصرالله مدقالچی هم به واقع ملون(شون کانری) را زنده کرده است،قد بلند و ظاهر کمی چروکیده اش دقیقا به صدای خش دار آقای مدقالچی می خورد.اندی گارسیا هم که کاملا به منوچهر والی زاده می خورد که به درستی هم بعد ها صدای آشنای او را در نقش وینسنت مانسینی در پدرخواهنده ی 3 شنیدیم.چارلز مارتین اسمیت هم که با قد کوتوله اش و دستپاچگی های شیرینش به افشین ذینوری رسید تا جوان خوش صدای دوبله ی کشور هم در این شاهکار سهمی داشته باشد.اما به واقع درخشانترین کار دوبله مربوط به استاد بهرام زند در نقش آل کاپون مخوف است.اصلا صدای زند متعلق به چنین آدم های مخوفی است.
نویسنده: نیما صفری
منبع: سینما-دیالوگ
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم تسخیر ناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما برای ما بنویسید و بفرستید.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/13-The-Untouchables.jpgضیافت در فرهنگ لغت به معنای مهمانی رفتن، مهمانی دادن، دور هم جمع شدن و... آمده است. بار معنایی این کلمه به قدری است که میتوان آن را در جنبههای گوناگونی چون علوم، فرهنگ، هنر و... به کار برد، به مانند وقتی که گفته میشود ضیافت دانشمندان، شعرا، کارگردانان و... اما در اینجا میخواهم این نکته را به ضیافتی دیگر تعمیم دهم؛ ضیافت دوبله به این ضیافت با پرهیز از هرگونه مراسم و تشریفات خاص اشاره دارد، به نحوه عملکرد عوامل دوبله یک فیلم که آن را برای مخاطب تماشایی و لذتبخش میکند.
تاریخچه دوبله فارسی از این دست ضیافتها به خود زیاد دیده که اغلب اختصاص دارند به دوران طلایی دوبلاژ اما جای بسی خوشحالی دارد که این روند در دهه حاضر نیز متوقف نشد که دوبله فیلم تسخیرناپذیران (اثر برایان دی پالما، محصول 1987 به مدیریت دوبلاژ خسرو خسروشاهی) گواه این مدعاست.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/14-The-Untouchables.jpgدوبله این فیلم، علاقهمندان دوبله را مجددا به ضیافتی باشکوه دعوت کرد و موجب زنده شدن خاطرات دلپذیر دوبله فارسی در ذهن دوستداران شد. از دلایل مهمی که دوبله فیلمی را درخشان میکند، ساختار جذاب اثر و حضور هنرپیشههای مشهور سینماست و تسخیرناپذیران این قابلیت را داشته که دوبلهاش دیدنی از آب درآید که مدیر دوبلاژ صاحب سبکی چون خسرو خسروشاهی نیز در این بین نقش مهمی ایفا کرده است. صاحب سبک بودن خسروشاهی در این عرصه برمیگردد به مرحله انتخاب گویندگان (Casting) که در کارهایش انجام میدهد و به قدری این کار را ماهرانه به سرانجام میرساند که پس از تماشای فیلم هر علاقهمندی این نکته را بازگو میکند که انتخاب صدایی بهتر از این نمیتوانستیم متصور شویم. نکته مهم دیگر در نحوه کار خسروشاهی درک مناسب وی از فضای اثر و حافظه مناسبش در رابطه با شیوه گویندگی دوبلورهاست که مثلا فلان صدا با چهره کدام هنرپیشه تناسب بیشتری دارد که همین مقوله در دوبله تسخیرناپذیران قابل جستجوست. حضور ستارگان مشهوری چون کوین کاستنر، رابرت دنیرو، شون کانری و اندی گارسیا در این فیلم، یک مدیر دوبلاژ آگاه را مجاب میکند که کار با کیفیتی را ارائه کند، چون در آثاری اینچنین که هنرپیشههای شاخصی در آن هستند نگاه به دوبلهاش نیز دارای حساسیت و پیگیری از سوی تماشاگر است. تسخیرناپذیران اقتباس آزاد از سریالی تلویزیونی به همین نام است.
فیلم که به دوره منع مصرف مشروبات الکلی در آمریکا مربوط میشود، داستان مبارزه الیوت نس حقوقدان (با بازی کوین کاستنر) در راه سالمسازی شهر شیکاگو را به تصویر میکشد.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/15-The-Untouchables.jpgگروه دستچینشده نس افراد سالمی بودند که برخلاف دیگر همکارانشان رشوه نمیگرفتند و به این جهت تسخیرناپذیر خوانده شدند. دشمن شماره یک آنها آلکاپون (رابرت دنیرو) است؛ نماد جرم و جنایت که همچون دیوی بر شیکاگو چنگ انداخته بود. خسروشاهی علاوه بر مدیر دوبلاژی این فیلم، به جای کوین کاستنر در نقش الیوت نس نیز نقشگویی کرد. خسروشاهی سابق بر این در «با گرگها میرقصد» هم به جای کاستنر، نقشگویی درخشانی داشت که در تسخیرناپذیران نیز این روند را ادامه داد. دوبله فیلم از همان ابتدای تیتراژ آغاز میشود و خسرو شمشیرگران با صدای پرصلابتش عنوان و عوامل فیلم را میگوید که همخوانی دلپذیری با موسیقی تیتراژ (ساخته جذاب انیو موریکونه) دارد. با ظاهر شدن متن توضیح در اولین سکانس، شمشیرگران شیوه مثالزدنیاش در عنوانبندیخوانی را به رخ میکشد: «فعالیتهای غیرقانونی، شیکاگو را به شهری در حال جنگ مبدل کرده است که گروههای تبهکار در آن با یکدیگر به رقابت میپردازند. آنان با قتل و جنایت نیات خود را عملی میکنند...»
سپس دوربین تصویر رابرت دنیرو (که ایفاگر نقش آلکاپون است) را در حال اصلاح صورت نشان میدهد که بهرام زند با حالتی رئیسمآبانه میگوید: «خب! براتون باید بگم چون نکته حساسیه...». اینجاست که انتخاب صدای زند برای دنیرو از سوی خسروشاهی از نکات مثبت دوبله تسخیرناپذیران میشود. هرچند که دنیرو در طول فیلم حضور کمی دارد، اما انتخاب دیپالما برای این نقش تاثیرگذاریاش را میگذارد. به موازات این مساله، خسروشاهی نیز هوشمندانه انتخاب صدایی انجام داده که کاملا با چهره و حس و حال دنیرو تناسب دارد. نگارنده در مقالههایی که به معضل چند صدایی شدن هنرپیشههای مشهور پرداخته، از دوبله فیلمهای رابرت دنیرو به عنوان نمونه بارز این معضل نام برده است و به شخصه معتقدم در میان گویندگانی که به جای دنیرو، نقشگویی کردهاند صدای بهرام زند بهترین گزینه است و به اصطلاح بر چهره و نوع بازی این بازیگر مینشیند.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/16-The-Untouchables.jpgاز دیگر انتخابهای درخشان خسروشاهی، باید از صداهای نصرالله مدقالچی به جای شون کانری (در نقش ملون) و منوچهر والیزاده به جای اندی گارسیا (جوزپه استون) نام برد. والیزاده زبر و زرنگیهای شخصیت جوزپه را بخوبی در صدایش به کار گرفته و مدقالچی نیز نقشگویی باصلابتی به جای شون کانری دارد. کانری در نقش پلیس کارکشتهای به نام ملون، حکم بزرگ گروه تسخیرناپذیران را دارد که در جاهایی با لحنی پدرانه از تجربیاتش برای سایر اعضای گروه میگوید که مدقالچی نیز این لحن را در دیالوگگوییاش به کار گرفته، مانند صحنهای که از قوانین نانوشته پلیس برای الیوت نسی میگوید: «این دومین قانون پلیسه، اگر میخواهی رازدار خوبی باشی، رازت را به رئیست نگو!». دو نقش مکمل جالب توجه در دوبله فیلم وجود دارد؛ نقش عکاس خبرنگار دست و پا چلفتی که اصغر افضلی با لحن کمدیاش به جایش صحبت کرده و دیگری عضو سر به زیر گروه یعنی اسکار والاس (با بازی چارلز مارتین اسمیت) که افشین زیوری با تسلط گویندگی کرده است. به هر حال تماشای ضیافت دوبله تسخیرناپذیران به مراتب شیرینتر از خواندن نکتههایی از چگونگی ساختار دوبله است، چراکه ترکیب دلپذیری از چهره هنرپیشههای شاخص با صداهای ماندگار را فراهم آورده است. دیگر گویندگان حاضر در این ضیافت عبارتند از: زندهیاد خسرو شایگان، شهلا ناظریان، سیامک اطلسی، مهرداد ارمغان، جواد پزشکیان، بهرام زاهدی، محمد عبادی، محمدعلی دیباج، زویا خلیلآذر، ناصر نظامی، بهمن هاشمی، ولیالله مومنی، تورج نصر، رزیتا یاراحمدی و اردشیر منظم.
تسخیرناپذیران در سال 1382 در امور دوبلاژ تلویزیون جهت پخش از برنامه سینما یک دوبله شد. هماکنون نسخهای از آن دوبله در بازار موجود است.
نویسنده: نیروان غنیپور
منبع: روزنامه جام جم
------------------------------
نویسنده: محمد خیابانی
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/17-The-Untouchables.jpgبرایان راسل دی پالما کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کنندۀ سینمای آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۰ در خانوادهای آمریکایی-ایتالیایی در نیوآرک از توابع نیوجرسی به دنیا آمد. وی پس از اتمام مدرسه وارد دانشگاه کلمبیا شد تا در رشتۀ فیزیک تحصیل کند، اما با تماشای فیلمهایی چون «سرگیجه» اثر هیچکاک و «همشهری کِین» اثر اورسن ولز علاقهاش را به سینما کشف کرد. او در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ در دورۀ تحصیلات تکمیلی کالج سارا لارنس ثبت نام کرد. وی در این سالها از شخصیتهای سینمایی متفاوتی همچون آنتونیونی، گدار، اندی وارهول و هیچکاک تأثیر گرفت، تأثیراتی که آنها را در فیلمهای آتی او مشاهده میکنیم.
از دی پالما بهعنوان اولین کاشف رابرت دنیرو یاد میشود، چرا که در سال ۱۹۶۳ در اولین فیلم بلند خود به نام «مهمانی عروسی» (THE WEDDING PARTY) رابرت دنیروی ۲۰ ساله را مقابل دوربین قرار داد، هرچند که این فیلم تا ۶ سال بعد یعنی سال ۱۹۶۹، به نمایش در نیامد. علاوه بر آن اندی گارسیا و چند بازیگر معروف دیگر نیز، اولین بازیهای مهم خود را، در آثار دی پالما ارائه داده و به شهرت رسیدند. دهۀ ۱۹۶۰ برای دی پالما دهۀ کارآموزی و ساخت آثار کوتاه و مستند بود تا راه خود را بههالیوود باز کند. با آغاز دهۀ ۱۹۷۰ دی پالما نیویورک را ترک کرده و بههالیوود میرود، جایی که پروژههای بزرگتری انتظارش را میکشند.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/18-The-Untouchables.jpgدی پالما با ساخت فیلمهای خوب و البته کمهزینهایی همچون «خواهران» (SISTERS)، «شبح بهشت» (PHANTOM OF THE PARADISE) و «وسوسه» (OBSESSION) علاقه و تبحر خود را در ژانر وحشت و دلهره نشان داد و با ساخت فیلم «کَری» (CARRIE)، بر اساس رمان استفن کینگ در سال ۱۹۷۶ اولین فیلم پرسر و صدا و پرفروش خود را خلق کرد که سبب شهرت وسیع او شد. این موفقیت باعث شد دی پالما با آزادی عمل بیشتری بتواند پروژههای بعدی خود را انتخاب کند.
اولین فیلم، از سری فیلمهایی که دی پالما را در جایگاه کارگردانی صاحب سبک و معتبر در بالاترین سطح سینمای جهان تثبیت کرد، فیلم «صورت زخمی» (SCARFACE) بود که در سال ۱۹۸۳ با بازی آل پاچینو ساخته شد. این فیلم یکی از محبوبترین فیلمهای خلافِ جریان و غیرعادی سینماست که از آنها با عنوان «فیلم کالت» (CULT FILM) یاد میکنند و طرفداران متعصب و پرشوری دارند. دی پالما با ساخت این فیلم استادیِ خود را در ساخت آثار گنگستری نشان داد و یکی از ماندگارترین چهرههای بازیگریِ آل پاچینو را در قالب شخصیت تونی مونتانا خلق کرد. نقطۀ اوج بعدی در کارنامۀ دی پالما «تسخیرناپذیران» (THE UNTOUCHABLES) بود که در سال ۱۹۸۷ ساخته شد و به ماجرای یک مأمور فدرال که میکوشید آل کاپون خلافکار معروف و بانفوذ (با بازی رابرت دنیرو) را به دام بیندازد میپرداخت. در ۱۹۹۳ شاهد شاهکار دیگری از دی پالما هستیم: «راهِ کارلیتو» (CARLITO’S WAY) که حاصل همکاری موفقیتآمیز دیگری میان دی پالما و آل پاچینو است و یکی از بهترین نمونههای سینمای داستان گو و جذابِ قهرمانمحور در دورۀ خود به حساب میآید.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/19-The-Untouchables.jpgاما از این پس، به تدریج ساخت آثاری با رویکرد تجاریتر در دستور کار دی پالما قرار میگیرد که حاصلش فیلمهایی چون «مأموریت غیرممکن» با بازی تام کروز (۱۹۹۶)، «مأموریت به مریخ» (۲۰۰۰) و «زن اغواگر» (۲۰۰۲) است که به لحاظ سطح کیفی قابل مقایسه با آثار درخشان کارنامۀ دی پالما نیستند. دی پالما در سال ۲۰۰۶ با ساخت «کوکب سیاه» (THE BLACK DAHLIA) بازگشتی موفقیتآمیز دارد به ژانر و فضایی که بر آن تسلط دارد؛ روایتی جنایی با مایههای رفاقت و عشق و خیانت که در فرمیجذاب و پرکشش به مخاطب عرضه میشود.
منتقدان دی پالما را به دلیل علاقهاش به هیچکاک و ادای دین آشکارش به او در برخی از مهمترین آثارش و نیز به این دلیل که به اعتقاد برخی منتقدان او تنها کارگردانی است که توانسته آثاری با محوریت عنصر تعلیق بسازد که با آثار هیچکاک از این لحاظ قابل مقایسه باشد «پسر هیچکاک» لقب داده اند. البته آثار دی پالما خصلتهای بارز دیگری نیز دارند که در حکم شناسنامه و امضای او پای آثارش هستند؛ از استفادۀ بسیار خوب از تکنیک «تقسیم صفحه» (SPLIT SCREEN) که برای نمایشِ همزمانِ دو یا چند اتفاق که در مکانهای مختلفی در حال رخ دادن هستند و به هم ارتباط دارند استفاده میشود (و در میان فیلمسازان متأخر تارانتینو بهترین استفاده را از این تکنیک در آثار خود کرده) تا استفاده از پلانها و سکانسهای طولانی و پر از تعلیق، استفاده از حرکت آهسته (اسلوموشن) برای افزایش تعلیق و حرکتها و زوایای خاص دوربین.
images/stories/rooz/naghd/250/The-Untouchables/20-The-Untouchables.jpgبا این همه، آنچه که به واقع جایگاه بسیار مهمیبرای دی پالما در میان کارگردانهای سطح اول جهان ایجاد میکند التزام و تعلق خاطرش به داستانگویی و قهرمانمحوری و حفظ جذابیتِ رواییِ فیلم با بهرهگیری از تمام عناصری است که در اختیارش هستند – از فیلمبرداری و صدا و موسیقی و نریشن تا بازی و شخصیتپردازی و فیلمنامههای جذاب و پر کشش. در حقیقت دی پالما جزو معدود فیلمسازانی است که عاشق داستان و داستانگوییاند و جذابیتهای داستانگویی را با هیچ عنصر اضافیای – از جمله پیامها و نکات مورد نظر کارگردان که توسط خیلی از فیلمسازان به فیلم و داستان تحمیل میشوند – زائل نمیکنند.
توجه و تأکیدِ دی پالما به جای این نکات حاشیهای به نفسِ روایت و جزئیات و شیوۀ روایت فیلمهایش معطوف است، چرا که اگر روایت صحیح و بینقص شکل بگیرد معانیِ تلویحی و عمیقتر نیز به شکلی طبیعی و نه تحمیلی از فیلم برداشت خواهند شد. سکانس ایستگاه قطار، در فیلم «تسخیرناپذیران»، نمونۀ بسیار خوب این توجه به جزئیات و استادی در روایت است که آن را اغلب معروفترین سکانس سینمای دهۀ ۸۰ میدانند؛ سکانسی طولانی که بدون دیالوگ و تنها با نشان دادن چهرۀ شخصیتها و موقعیت آنها در ایستگاه، تعلیق و دلهرۀ شدیدی ایجاد میکند. این سکانس علاوه بر اجرا و کارگردانی بینقصش، به دلیل ادای دین به سکانس طولانیِ پلکانِ اُدسا در فیلم «رزمناو پوتمکین» اثر آیزنشتاین نیز شهرت دارد. همین ادای دین و برداشت از آثار کارگردانهای محبوبش، عنصر متمایز کنندۀ دیگر دی پالما است. البته میزان این استفادهها در آثار مختلف او متفاوت اند؛ از بازسازی کامل (و البته ناموفق) فیلم «روانی» هیچکاک در فیلم «آماده برای قتل» (DRESSED TO KILL) و بهرهگیری از تم اصلی فیلم «سرگیجه» در فیلمهای «وسوسه» و «بدلکار» (BODY DOUBLE) تا استفادۀ غیرمستقیمترش از ایدههای فیلمهای «آگراندیسمان» (BLOW UP) آنتونیونی و «مکالمه» (THE CONVERSATION) فرانسیس فورد کاپولا در ساخت فیلم موفق «انفجار» (BLOW OUT).
دی پالما، با بهرهگیری از همۀ این عناصر و با کارگردانیای استادانه و فضاسازی بدیع، همچون دیگر اساتیدِ مسلّمِ داستانگویی در سینما، مخاطب را در جهان داستانیِ خود غرق میکند و در تک تک صحنههای آثار ماندگارش تجربۀ زیباییشناختیِ عمیقی را به مخاطبش عرضه میکند که تماشای فیلمهای او را به امری لذت بخش بدل میسازد.
نویسنده: محمد خیابانی
منبع: روزنامه جامعه باز
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
جستجو های تازه وبلاگ رها ماهرو : دانلود فیلم تصمیم گیری در
میان ابرها . دانلود سریال مامور انتقال . نقد فیلم پذیرایی ساده .
اسپانگلیش . فیلم تصمیمگیری میان ابرها ساخت آلمان . فیلم تصمیمگیری در
میان ابرها . دانلود فیلم سینمائی شور عشق . اسم فیلمهای جولین موری .
جرمیا جانسون . فیلم.سوپر استار . بازیگران اتاق سبز تروفو . خلاصه فیلم
شنود . حذفی سریال خانه ی کوچک . بررسی فیلم های ترانه علیدوستی