Dir:James L. Brooks
اسپانگلیش
فیلم محصول سال 2004
تاریخ اکران: ۱۷ دسامبر ۲۰۰۴ م. (آمریکا)
کارگردان: جیمز ال. بروکس
آهنگساز: هانس زیمر
فیلمبردار: جان سیل
فیلمنامه: جیمز ال. بروکس
بازیگران
پاز وگا
آدام سندلر
تیا لئونی
<><><><><><><><><><><><><><><><>
نام فارسی:اسپانگلیش
نام انگلیسی:Spanglish
محصول سال ۲۰۰۴ کشور آمریکا
زبان:دوبله فارسی
هنرمندان حاضر در این اثر سینمایی عبارتند از:Adam Sandler, Tea Leoni, Paz Vega
به کارگردانی:James L. Brooks
موضوع:کمدی و درام و عاشقانه
امتیاز:۶٫۵ از ۱۰
نمره منتقدین:۴۹ از ۱۰۰
رها ماهرو : خوانندگان گرامی ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم اسپانگلیش به کارگردانی جیمز ال بروکس برای ما بنویسید و بفرستید.
توضیحاتی کوتاه و مختصر در مورد داستان فیلم:«فلور» (وگا)، زنی که از شوهرش جدا شده و با زحمت و مشقت دخترش، «کریستینا» (بروس) را بزرگ کرده، اسباب هایش را جمع و خانواده را به کالیفرنیا منتقل می کند. او کار پر در آمدی به عنوان خدمتکار در خانه ی «دبورا کلاسکی» (لیونی) گیر می آورد. «دبورا» یک کلمه هم اسپانیایی نمی داند ولی اتفاقا این، مهم ترین مانع ارتباط بین آن دو نیست…
<><><><><><><><><><><><><><><><>
«اسپانگلیش» ساخته جیمزال بروکس
تضاد وتقابل فرهنگ ها
جام جم آنلاین: «اسپانگلیش» فیلم جدید جیمز ال بروکس یک کمدی درام رمانتیک است که نگاهی به روابط متقابل فرهنگی بین آدمهای مختلف با ملیتهای متفاوت دارد.
نام فیلم تلفیقی از دو نام اسپانیا و انگلیس است. «اسپانگلیش » به افرادی گفته می شود که اصلیت اسپانیایی دارند ولی در کشورهایی مثل امریکا یا انگلیس زندگی می کنند.
فیلم یک کار کمدی است که زبان خاص خود را دارد. آدام سندلر بازیگر اصلی فیلم (که متخصص بازی در نقشهای کمدی است ، ولی گاهی اوقات فیلمهای درامی مثل همین فیلم را بازی می کند) در نقش جان کلاسکی ظاهر شده است.
دو بازیگر مقابل او عبارتند از تی لیونی (در نقش دبرا کلاسکی ) و باز وگا (در نقش فلور مورنو) بقیه بازیگران فیلم اینها هستند: کلوریس لیچمن ، شلبی بروس ، سارا استیل ، یان میلاند، ویکتوریا لونا و ریکاردو مولینا، فیلمنامه فیلم کار خود جیمز ال بروکس است.
قصه فیلم ، قصه زندگی مادر و دختری را دنبال می کند که به امید یک زندگی بهتر کشور خود مکزیک را ترک کرده و راهی امریکا می شوند. در امریکا آنها در یک خانه مشغول کار می شوند.
اعضای خانواده به نوعی آدمهایی عجیب و غریب هستند و چنین به نظر می رسد که خانم خانه نیمه دیوانه است. فلور (مادر مکزیکی) که با یک دنیا امید راهی لس آنجلس شده ، نمی داند که با زن و شوهر امریکایی که برایشان کار می کند (آدام سندلر و تی لیونی در نقش آقا و خانم کلاسکی) چگونه باید رفتار کند. در عین حال او نگران آینده دخترش کریستیناست.
وی می ترسد که جنبه های منفی زندگی امریکایی ، تاثیر بدی روی دخترش بگذارد. بزودی فلور متوجه می شود شرایط سخت و دشواری را پیش روی دارد.
نقد فیلم
این روزها بهترین زمان برای نمایش عمومی فیلمهای غیرمتعارف و سنگین است. فصل تعطیلات کریسمس هم زمان نمایش فیلمهای پرسروصدا است و هم زمان نمایش فیلمهای اسکاری.
فصل ، فصل اهدای جوایز به فیلمهای برتر است. نامزدهای گلدن گلوب (کره طلایی) اعلام شده اند و بزودی اسامی نامزدهای اسکار هم اعلام می شود.
در بین اسامی هنرمندانی که می توانند نامزد دریافت جایزه شوند، چه نامی بهتر و مقبول تر از جیمز ال بروکس ؛ او کمدی درام هایی را کارگردانی می کند که کمتر منتقدی می تواند خودش را از تاثیرات آن در امان نگه دارد و در این رابطه اصلا اهمیتی ندارد که او چقدر کلیشه در کارش به کار می برد.
البته در رقابت های امسال فیلمی مثل «ارباب حلقه ها» حضور ندارد، اما همیشه فیلمهایی مثل «اسپانگلیش» بوده اند که بازار رقابت های اسکاری را داغ کرده اند. فیلم پیگیر حوادث و ماجراهای زندگی یک مادر مهاجر مکزیکی در لس آنجلس است و تلاشهای وی برای تطبیق با زندگی جدید را به تصویر می کشد. تصمیم گیری برای مهاجرت برای مادر و دختر سخت بوده است.
بویژه آن که این دو به شکلی غیرقانونی به امریکا مهاجرت کرده اند. آنها بعد از ورود به کشور، با اتوبوس یک مسیر طولانی را از تگزاس تا کالیفرنیای جنوبی طی می کنند. جان کلاسکی (مردی که مهاجران مکزیکی در خانه او مشغول کار می شوند) یک ستاره در حال رشد است. او رستورانی دارد که مشتریان زیادی را به خود جلب کرده و باعث شده تا مجله تایم هم درباره اش گزارشی بنویسد.
با این حال جان از موفقیت می ترسد و اعتقاد دارد که موفقیت زیاد او را به شکست نزدیک می کند. در عین حال درگیری های کاری او را از رسیدگی به امور خانوادگی دور می کند.
همسر او دبرا قبل از این شاغل بوده است و حالا احساس می کند در دام کارهای خانه گرفتار شده است. آنها برای تربیت و بزرگ کردن بچه هایشان با هم درگیری دارند و در این رابطه نقش آدم خوب آدم بد را به طور متناوب بازی می کنند. البته اغلب اوقات آنها بیشتر آدم دومی هستند تا اولی! فلور در رابطه با فرهنگ ، سنتها، آداب و رسوم و زبان با خانواده کلاسکی و زندگی تازه اش ، برخورد پیدا می کند.
تغییر نوع زندگی درسهای تازه ای در رابطه با ازدواج ، پدر و مادر بودن ، عشق ، دوستی و خانواده به او می دهد. با این حال حضور او روی خانواده کلاسکی تاثیر می گذارد و درسهای تازه ای به آنها می آموزد.
فیلم تلاش می کند بدون جانبداری از طرف خاصی ، واقعیت های موجود زندگی دو خانواده را به تصویر بکشد و نتیجه گیری را به خود تماشاچی واگذار کند. برقراری رابطه بین دو فرهنگ کاملا متفاوت ، البته کار بسیار سختی است. اما در دنیای امروز که همه چیز به یکدیگر نزدیکتر شده است ، باید یاد گرفت که به احساسات دیگران احترام گذاشت و فرهنگ و سنن دیگران را هم محترم شمرد.
جنگ فرهنگی بین آدمهای متفاوت هیچ نتیجه ای به بار نخواهد آورد و کسی در این رابطه سودی نخواهد برد. جیمز ال بروکس در این فیلم هم دنباله کمدی رمانتیک های موفق قبلی خود «دوران مهرورزی» و «بهترین شکل ممکن» (که بزودی لقب آثار کلاسیک را می گیرند) را گرفته است.
جیمز براد دینلی منتقد سرشناس در نقد خود بر فیلم از جمله می نویسد: «این فیلم یک اثر تیپیکال جیمز ال بروکس است. فیلم در خلق شخصیت های واقعی و نمایش روابط انسانی بین شخصیت ها موفق است ؛ اما در برخی جزییات ضعف دارد و از همین رو نمی توان به آن لقب یک کار بزرگ را داد.
همین احساس و دید را نسبت به دو کار قبلی بروکس (اخبار شبکه و بهترین شکل ممکن ) هم دارم. با این وجود، با وجود تمام مشکلاتی که فیلم دارد، وجود برخی صحنه های آن باعث می شود تا تماشاچی آن را یک کار خوب ارزیابی کند. تماشای اسپانگلیش تجربه خشنودکننده ای است.
رمز موفقیت فیلم در شخصیت پردازی آن است و این بخش از فیلم ، قدرتمندترین قسمت آن است. وقتی این را می گویم ، منظورم این است که نقطه مرکزی و خط اصلی قصه ، آن قدرت و توانایی مورد نظر را ندارد.
در حقیقت ، با تماشای فیلم متوجه می شویم فیلم یک خط قصه مداوم ندارد و بیشتر قطعاتی مجزاست که در کنار هم قرار گرفته اند. فیلم کمی حال و هوای کمدی دارد، که این مساله بیشتر به واسطه حضور سندلر در نقش اصلی است».
کیکاووس زیاری
<><><><><><><><><><><><><><><><>
"آدام سندلر" بازیگری جدی در موقعیتهای کمدی
"آدام سندلر" بازی در نقش راننده تاکسی در فیلم وثیقه(مایکل مان) در مقابل تام کروز را رد کرد تا در فیلم اسپانگلیش حضور پیدا کند.
به گزارش حوزه سینما باشگاه خبرنگاران، "آدام سندلر" در تاریخ 9 سپتامبر 1966 بدنیا آمد.در 17 سالگی به عنوان استند آپ کمدین در کلابی در بوستون مشغول به کار شد.
سال 1991 از دانشگاه هنرهای زیبای نیویورک فارق التحصیل شد. حضور در شوی تلویزیونی زنده شنبه شب راه را برای ورودش به سینما هموار کرد. کمپانی تولید فیلمی با نام "هپی مدیسون" را اداره میکند. یکی از طرفداران دو آتشه تیم بیسبال نیویورک متز است.
بازی در نقش راننده تاکسی در فیلم وثیقه(مایکل مان) در مقابل تام کروز را رد کرد تا در فیلم اسپانگلیش حضور پیدا کند. جیمی فاکس جای او را در وثیقه گرفت و برای این فیلم نامزد جایزه اسکار هم شد.
دوران کودکی خود را در شهر منچستر انگلستان گذرانده است.
از طرفداران شخصیت کارتونی باب اسفنجی است.
مسیر شهرت
اوایل دهه 90 در برنامهها و سریالهای تلویزیونی حضور داشت و گاهی نیز در نقشهای فرعی فیلمهای کمدی نهچندان با اهمیت بازی میکرد.
بیلی مدیسون (1995) اولین فیلم نسبتا مهمی بود که سندلر در آن نقش اصلی را ایفا کرد. فیلمی که نقطه آغازی بود برای رشد یکی از محبوبترین کمدینهای سینمای آمریکا. سندلر در ادامه و باحضور در فیلمهای خواننده عروسی(1998) و بابا گندهه(1999) جایگاه خود را تثبیت کرد و دهه جدید را با قدرت بیشتری آغاز نمود.
او در ادامه فعالیتهای خود، در فیلمهای کمدی اغلب پر فروشی بازی کرد که تنها چندتای آنها مانند عشق گیج سرمست(2002) و یا مردم بامزه (2009) آثار قابل تاملی بودند، سندلر همچنین در یکی از معدود تلاشهایی برای حضور در فیلمی غیرکمدی، در کناردان چیدل در فیلم سلطه برمن(2007) حضور پیدا کرد که تجربه متفاوت و البته موفقی برای او به حساب میآید. او در این فیلم به خوبی از پس بازی در نقش مردی افسرده که خانوادهاش را در حادثه یازده سپتامبر از دست داده برآمد و نقش آفرینی تاثیرگذاری ارائه داد. با این وجود سندلر در سالهای اخیر تقریبا در هیچ فیلم قابل توجهی حضور نداشته و فیلمهایش همگی آثاری سطح پایین بودند که بدون کوچکترین خلاقیتی برای خنداندن مخاطب دست به هر کاری میزدند. کیفیت فیلمهای سندلر و سطح شوخیهای او روز به روز بیشتر افت میکنند و این میتواند اعتماد مخاطبان به این کمدین محبوب را از بین ببرد.
سندلر ثابت کرده که هم بازیگر خوبی است و هم کمدین بسیار موقعیت شناس، توانا و بامزهای. برای پی بردن به تواناییهای او به عنوان یک بازیگر تنها کافی است فیلم خوب آدمهای بامزه ساخته جاد آپاتور را نگاه کنیم. با این وجود، مشکل اصلی بد بودن فیلمهایی مانند جک و جیل(2011) و این پسر منه(2012) است که در آنها به عنوان تهیه کننده و بازیگر حضور پیدا میکند. فیلمهایی که تعدادشان دارد روزبه روز در کارنامه سندلر بالا میرود. امروز و با بالاتر رفتن سندلر، انتظار پختگی بیشتری از او میرود، در حالی که او همچنان به بازی در کمدیهای ضعیف ادامه میدهد.باید منتظر ماند و دید که آیا ستاره بخت سندلر نیز مانند بسیاری از کمدینهای موفق سینمای آمریکا بعد از مدتی افول خواهد کرد و یا خیر. فعلا که شرایط به گونهای است که میتوان افول او در آیندهای نهچندان دور را پیشبینی کرد.
سندلر که در سالهای قبل در فیلمهای خندهداری چون کنترل خشم در کنار جک نیکسون حضور داشته، مدتی است که عملکرد امیدوار کنندهای از خود نشان نداده است؛ هرچند هنوز هم فیلمهای نهچندان با کیفیت و پر هزینهاش، در گیشه عملکرد قابل قبولی دارند. درست مانند آخرین فیلماش یعنی آدم بزرگها 2 که با وجود عدم استقبال منتقدان، توانست فروش مناسبی در هفتههای ابتدایی اکرانش داشته باشد.
وقتی وارد این کار شدم، اصلا به نقدها فکر نمیکردم و به این که مردم قرار است چه نظری درباره من داشته باشند. من فقط جوانی بودم که میخواست تبدیل به یک کمدین شود. فقط میخواستم کاری را انجام بدهم که دوست داشتم.
خصوصیات برجسته
به خوبی از پس بازی در فیلمهای کمدی- رومانتیک بر میآید و توانایی زیادی در خلق موقعیتهای کمیک دارد.
سندلر معمولا با حضور جدی در یک موقعیت ناجور، مخاطب را به خنده میاندازد و به جز چند استثنا، کمتر به سراغ لودگی میرود.
معمولا در فیلمهایش لباس ورزشی به تن کرده و از موسیقی دهه 80 استفاده میکند.
فیلمهای مهم
بیلی مدیسون( 1995)، خواننده عروسی(1998)، بابا گندهه(1999)، کنترل خشم(2003)، پنجاه قرار اول(2004)، اسپانگلیش(2004)، طولانیترین مسیر(2005)، کلیک(2006)، سلطه بر من(2007)، حالا شما را چک و لری اعلام میکنم(2007)، آدمهای بامزه(2009)، آدم بزرگها(2010)، هتل ترانسیلوانیا(صدا پیشه، 2012).
اظهار نظر سندلر درباره خودش
وقتی وارد این کار شدم، اصلا به نقدها فکر نمیکردم و به اینکه مردم قرار است چه نظری درباره من داشته باشند. من فقط جوانی بودم که میخواست تبدیل به یک کمدین شود. فقط میخواستم کاری را انجام بدهم که دوست داشتم.
جایزهها
نامزد گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلمهای کمدی یا موزیکال برای فیلم عشق گیج سرمست.
سندلر همچنین شش بار جایزه تمشک طلایی را در رشتههای مختلف و برای فیلمهای این پسر منه(2012)،جک و جیل(2011) و بابا گندهه(1999) به دست آورده است.
پروژههای آینده
بازی در یک کمدی رومانتیک دیگر در کنار درو با ریمور را در برنامه دارد. سندلر و با ریمور پیش از این در فیلمهای خواننده عروسی و پنجاه قرار اول نیز با هم همبازی بودهاند.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
اسپانگلیش» ساخته جیمزال بروکس
نام فیلم تلفیقى از دو نام اسپانیا و انگلیس است. «اسپانگلیش » به افرادى گفته مى شود که اصلیت اسپانیایى دارند ولى در کشورهایى مثل امریکا یا انگلیس زندگى مى کنند. فیلم یک کار کمدى است که زبان خاص خود را دارد. آدام سندلر بازیگر اصلى فیلم (که متخصص بازى در نقشهاى کمدى است ، ولى گاهى اوقات فیلمهاى درامى مثل همین فیلم را بازى مى کند) در نقش جان کلاسکى ظاهر شده است. دو بازیگر مقابل او عبارتند از تى لیونى (در نقش دبرا کلاسکى ) و باز وگا (در نقش فلور مورنو) بقیه بازیگران فیلم اینها هستند: کلوریس لیچمن ، شلبى بروس ، سارا استیل ، یان میلاند، ویکتوریا لونا و ریکاردو مولینا، فیلمنامه فیلم کار خود جیمز ال بروکس است. قصه فیلم ، قصه زندگى مادر و دخترى را دنبال مى کند که به امید یک زندگى بهتر کشور خود مکزیک را ترک کرده و راهى امریکا مى شوند. در امریکا آنها در یک خانه مشغول کار مى شوند. اعضاى خانواده به نوعى آدمهایى عجیب و غریب هستند و چنین به نظر مى رسد که خانم خانه نیمه دیوانه است. فلور (مادر مکزیکی) که با یک دنیا امید راهى لس آنجلس شده ، نمى داند که با زن و شوهر امریکایى که برایشان کار مى کند (آدام سندلر و تى لیونى در نقش آقا و خانم کلاسکی) چگونه باید رفتار کند. در عین حال او نگران آینده دخترش کریستیناست.وى مى ترسد که جنبه هاى منفى زندگى امریکایى ، تاثیر بدى روى دخترش بگذارد. بزودى فلور متوجه مى شود شرایط سخت و دشوارى را پیش روى دارد.
نقد فیلم
این روزها بهترین زمان براى نمایش عمومى فیلمهاى غیرمتعارف و سنگین است. فصل تعطیلات کریسمس هم زمان نمایش فیلمهاى پرسروصدا است و هم زمان نمایش فیلمهاى اسکاری.فصل ، فصل اهداى جوایز به فیلمهاى برتر است. نامزدهاى گلدن گلوب (کره طلایی) اعلام شده اند و بزودى اسامى نامزدهاى اسکار هم اعلام مى شود. در بین اسامى هنرمندانى که مى توانند نامزد دریافت جایزه شوند، چه نامى بهتر و مقبول تر از جیمز ال بروکس ؟ او کمدى درام هایى را کارگردانى مى کند که کمتر منتقدى مى تواند خودش را از تاثیرات آن در امان نگه دارد و در این رابطه اصلا اهمیتى ندارد که او چقدر کلیشه در کارش به کار مى برد. البته در رقابت هاى امسال فیلمى مثل «ارباب حلقه ها» حضور ندارد، اما همیشه فیلمهایى مثل «اسپانگلیش» بوده اند که بازار رقابت هاى اسکارى را داغ کرده اند. فیلم پیگیر حوادث و ماجراهاى زندگى یک مادر مهاجر مکزیکى در لس آنجلس است و تلاشهاى وى براى تطبیق با زندگى جدید را به تصویر مى کشد. تصمیم گیرى براى مهاجرت براى مادر و دختر سخت بوده است. بویژه آن که این دو به شکلى غیرقانونى به امریکا مهاجرت کرده اند. آنها بعد از ورود به کشور، با اتوبوس یک مسیر طولانى را از تگزاس تا کالیفرنیاى جنوبى طى مى کنند. جان کلاسکى (مردى که مهاجران مکزیکى در خانه او مشغول کار مى شوند) یک ستاره در حال رشد است. او رستورانى دارد که مشتریان زیادى را به خود جلب کرده و باعث شده تا مجله تایم هم درباره اش گزارشى بنویسد. با این حال جان از موفقیت مى ترسد و اعتقاد دارد که موفقیت زیاد او را به شکست نزدیک مى کند. در عین حال درگیرى هاى کارى او را از رسیدگى به امور خانوادگى دور مى کند. همسر او دبرا قبل از این شاغل بوده است و حالا احساس مى کند در دام کارهاى خانه گرفتار شده است.آنها براى تربیت و بزرگ کردن بچه هایشان با هم درگیرى دارند و در این رابطه نقش آدم خوب آدم بد را به طور متناوب بازى مى کنند. البته اغلب اوقات آنها بیشتر آدم دومى هستند تا اولی! فلور در رابطه با فرهنگ ، سنتها، آداب و رسوم و زبان با خانواده کلاسکى و زندگى تازه اش ، برخورد پیدا مى کند. تغییر نوع زندگى درسهاى تازه اى در رابطه با ازدواج ، پدر و مادر بودن ، عشق ، دوستى و خانواده به او مى دهد. با این حال حضور او روى خانواده کلاسکى تاثیر مى گذارد و درسهاى تازه اى به آنها مى آموزد.فیلم تلاش مى کند بدون جانبدارى از طرف خاصى ، واقعیت هاى موجود زندگى دو خانواده را به تصویر بکشد و نتیجه گیرى را به خود تماشاچى واگذار کند.برقرارى رابطه بین دو فرهنگ کاملا متفاوت ، البته کار بسیار سختى است. اما در دنیاى امروز که همه چیز به یکدیگر نزدیکتر شده است ، باید یاد گرفت که به احساسات دیگران احترام گذاشت و فرهنگ و سنن دیگران را هم محترم شمرد.جنگ فرهنگى بین آدمهاى متفاوت هیچ نتیجه اى به بار نخواهد آورد و کسى در این رابطه سودى نخواهد برد. جیمز ال بروکس در این فیلم هم دنباله کمدى رمانتیک هاى موفق قبلى خود «دوران مهرورزی» و «بهترین شکل ممکن» (که بزودى لقب آثار کلاسیک را مى گیرند) را گرفته است. جیمز براد دینلى منتقد سرشناس در نقد خود بر فیلم از جمله مى نویسد: «این فیلم یک اثر تیپیکال جیمز ال بروکس است. فیلم در خلق شخصیت هاى واقعى و نمایش روابط انسانى بین شخصیت ها موفق است ؛ اما در برخى جزییات ضعف دارد و از همین رو نمى توان به آن لقب یک کار بزرگ را داد. همین احساس و دید را نسبت به دو کار قبلى بروکس (اخبار شبکه و بهترین شکل ممکن ) هم دارم. با این وجود، با وجود تمام مشکلاتى که فیلم دارد، وجود برخى صحنه هاى آن باعث مى شود تا تماشاچى آن را یک کار خوب ارزیابى کند. تماشاى اسپانگلیش تجربه خشنودکننده اى است. رمز موفقیت فیلم در شخصیت پردازى آن است و این بخش از فیلم ، قدرتمندترین قسمت آن است. وقتى این را مى گویم ، منظورم این است که نقطه مرکزى و خط اصلى قصه ، آن قدرت و توانایى مورد نظر را ندارد. در حقیقت ، با تماشاى فیلم متوجه مى شویم فیلم یک خط قصه مداوم ندارد و بیشتر قطعاتى مجزاست که در کنار هم قرار گرفته اند. فیلم کمى حال و هواى کمدى دارد، که این مساله بیشتر به واسطه حضور سندلر در نقش اصلى است».
<><><><><><><><><><><><><><><><>
جست و جو در سایت رها ماهرو : ساختار سه پرده ای جویندگان .
فیلمسفربهیادماندنی . فیلم نو زمستانی سینمایی حسن هدایت . اطلاعات و
مشخصات موسیقی در فیلم بهرام رادان چهار انگشتی . دانلود فیلم سینمایی خبر
خاصی نیست . سعید روستایی . نقد فیلم خانه به دوش رضا عطاران . نقد و بررسی
فیلم ابد و یک روز در برنامه هفت . سینما هویزه . نقدهای فیلم بادیگارد