دودسکادن
فیلم محصول سال 1970
تاریخ اکران: ۳۱ اکتبر ۱۹۷۰ م. (ژاپن)
کارگردان: آکیرا کوروساوا
مدت زمان فیلم: ۲ ساعت ۲۴ دقیقه
آهنگساز: تورو تاکهمیتسو
بازیگران: کین سوگای، هیساشی ایگاوا
نژاد: فیلم درام، فیلم هنری
Dodes'ka Den 1970
دودسکادن اولین فیلمیست که کوروساوا بعد از رفتن میفونه ساخت. 5 سال زمان لازم بود تا استاد از ماجراهای ریش قرمز جدا شده و به نوعی شروعی دوباره داشته باشد . اکثر منتقدین سینمایی معتقدند که کوروساوا بعد از میفونه تغییر کرد. تغییر نه به معنای افت و کاهش کیفیت بلکه تغییر در سبک فیلم سازی...البته این تولد دوباره باعث از بین رفتن دغدغه های کوروساوا نشد اما بیان استاد در دهه 70 به بعد فضای جدید برای دغدغه های قدیمی نیاز داشت.
دودسکادن شرح زندگی مردمی مفلوک و درمانده در منطقه ای فقیر نشین و دور افتاده از شهر هست که هر کدام با مشکلات مختلف رو به رو هستند . روایت کوروساوا تک تک همراه با این افراد حرکت کرده و در بازه های زمانی مختلف تک قصه های جاری در خانواده های مختلف را تصویر می کند. قصه هایی که ممکن است اصلا به قصه های دیگر ارتباطی هم نداشته باشند اما هر کدام سرشار از احساس و عمق هسنتد . درگیری مخاطب با سرنوشت شخصیت های جدا از هم کم کم جنبه جدی تری پیدا کرده و در پایان فیلم به کلیتی تاثیر کذار از نقش فقر در زندگی مردم و مشکلات ناشی از آن می رسد. اگر اشتباه نکنم این اولین بار بود که رنگ به سینمای استاد وارد شد. استفاده از عنصر رنگ در فضاسازی ها تحسین بر انگیز است. یک تناقض شگفت انگیز در سبک رنگ امیزی صحنه ها وجود دارد که اثر را در مقایسه با نمونه های مشابه متمایز می کند . کوروساوا زندگی حزن انگیز انسان هایش را رنگ می زند...قرمز زرد سبز ...گرمترین رنگ های ممکن را به کار می گیرد اما در پسزمینه ای از خانه هایی مخروبه که با حلبی ساخته شده اند...ماشین های اوراق شده و آهن پاره ها و زمین های مملو از زباله...این قدرت جاری در تصاویر از عوامل مهم تاثیر گذاری فیلم است.
اسمان در اینجا همراه با تنش حاکم بر زندگی شخصیت ها تغییر رنگ می دهد . برای مثال اوج درگیری ها در غروبی سرخ اتفاق می افتد و مرگ پسر بچه در شبی ظلمانی...
شاید بتوان گفت که استاد قصه گویی, استاد افسانه ها و حماسه ها در دودسکادن دست به تجربه ای متفاوت زده است. فیلم از یک قصه ی واحد آنطور که از کوروساوا انتظار داریم بهره مند نیست و توسط خرده قصه هایی پیش می رود که گاه سرنوشت چند شخصیت را بهم گره می زنند و گاه می ایند و می روند. همچون پسرکی عقب مانده که هر روز صبح در خرابه ها می دود با این رویا که در حال راندن لوکوموتیو است و یا پدری تهیدست که همراه با پسرش در رویا خانه ای می سازند روی تپه ها و رنگش می زنند...ویا همچون پیرمردی که برای اهالی این دهکده جلوه ای پیامبر گونه دارد و دزدی را با نادیده گرفتن کارش به راه راست هدایت کرده و مردی را که قصد خودکشی دارد از این عمل پشیمان می کند.
آشنایی با این شخصیت ها نسبت به اثار قبلی کوروساوا کمی دیر رخ می دهد و از سوی دیگر اتفاق ها معمولی هستند و آرام...تنش ها کم شده و پدیده ها در حالت حداکثر خودشان جریان ندارند...و به همین دلیل دودسکادن کمی مخاطب عمومی فیلم های استاد را بی بهره می گذارد هر چند ویژگی های قابل ستایش فراوانی دارد. فیلم با رویای پسر لوکوموتیو ران شروع میشود که اگرچه او روی پاهای خودش می دود اما کوروساوا صدای لوکوموتیو را به او هدیه می کند و پایان فیلم هم با بازگشت همان پسر انجام می گیرد...گویی کوروساوا ما را همراه با رویای این پسر به سفری غمناک می برد و برمی گرداند...اثر از جنبه های مختلفی دارای اهمییت بوده و شاید ریشه خیلی از موفقیت های فیلم های بعدی استاد را بشود در آن ردیابی کرد.
#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#
آخرالزمان به روایت کوروساوا
اقتباس با شکوه کوروساوا از شاه لیر شکسپیر،نمایش اوج هنر او در کمال پختگی و اقتدار است.کوروساوا که بسیار دیر به رنگ رو آورد(در 1970 با دودسکادن)،در آشوب کنترلی بر آن یافته که در سینمای خوش آب و رنگ اما بی حاصل این سال ها کم نظیر است.«غربی»ترین کارگردان سینمایژاپن در این فیلم به زیبایی شناسی سنتی سینمایژاپن بازمیگردد(نماهای ثابت،حرکت اندک دوربین،بدون اثرهای چشم گیر در تدوین). در عین اینکه اعتماد کامل او به نماهای متوسط و دور،هیچگاه تا بدین حد به نمایش در نیامده است.صحنه تلخ و گزنده کشته شدن سابارو سوار بر اسب و شیون و مرگ هیده تورا بر سر جنازه او یا صحنه بس خشن و پرتنش اغوای جیرو توسط کائده (با بازی نفسگیر میهکو هارادا)مدیون چنین اعتمادی اند.آشوب،آخرالزمان به روایت کوروساوا است.انهدام و ویرانی را پایانی نیست.آن سه نمای پی در پی از تسوروماروی کور بر لبه پرتگاه که در انتظار بازگشت خواهرش مانده است در پایان فیلم و افتادن شمایل بودا از دست او روی تخته سنگها ،نمایانگر کمال ناامیدی در قبال سرنوشت انسان است.انسانی که کوروساوا آن همه بزرگ می داشت.در فصل نبرد خونین میانه فیلم،یکی از استیلیزه ترین نبردهای تاریخ سینما،احساس غایی تصویر های همدردی،تأسف،خشم و یا حتی وحشت نیست،بلکه خودآگاهی و عبرت است.همچون سریر خون ، در اینجا نیز جبری ناپیدا در کار است که تماشاگر،تنها با انتزاع از کنش در حال جریان،می تواند بدان پی ببرد.و پیداست که یک ابزار انتزاعی، همچون موسیقی آسمانی توروتاکه میتسو،در این راه تا چه حد می تواند مؤثر بیفتد.و آن طبیعت همیشه حاضر در فیلم های کوروساوا،اینک چنان پهناور و بی کران شده که دیگر آدم ها جز نقطه هایی حقیر به نظر نمی رسند،که هر لحظه ممکن است که از صفحه هستی محو شوند.
رها ماهرو : خوانندگان
عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم زیبای دودسکادن
به کارگردانی آکیرا کوروساوا برای ما بنویسید و بفرستید .
آکیرا کوروساوا
آکیرا کوروساوا (۱۹۱۰ - ۱۹۹۸) کارگردان، نویسنده و تهیه کننده ژاپنی بود.
ششم سپتامبر، در روزی که شصت و پنجمین جشنواره سینمایی ونیز به پایان می رسد، ده سال نیز از مرگ آکیرا کوروساوا، سینماگر نامدار ژاپنی می گذرد. سینماگری خلاق، صاحب سبک و کمال گرا. کارگردانی با دغدغه های عمیق انسانی که در آثارش گاه به زبان تمثیل و گاه به صراحت بیان شده اند؛ کارگردانی که برای فیلم برداری صحنه ای در شرایط آب و هوایی مورد نظرش، روزها و روزها صبر می کرد و گاه تمامی دست اندرکاران فیلمهایش را وامی داشت برای گوش به دادن به موومانی از یک سمفونی بتهوون که به عقیده او شنیدن آن برای بهتر ساخته شدن فیلم ضروری بود، بی چون و چرا سر صحنه حاضر شوند.
چند دهه پیش و به تاریخی دقیق تر در سال ۱۹۵۱ در همین جشنواره فیلم ونیز بود که دوستداران هنر هفتم در غرب از تماشای فیلم "راشومون" کوروساوا شگفت زده شدند. درامی نفس گیر با شیوه روایتی سخت بدیع: در جنگلی تجاوزی و قتلی اتفاق افتاده و چهار نفر که این رویداد را به چشم دیده اند، چهار روایت متفاوت از آن نقل می کنند که هر یک در تناقض با دیگری است. کوروساوا با کاربرد خلاقانه دوربین و فلاش بکهای پیاپی، روان پیچیده آدمی و دشواری رسیدن به چیزی که به آسانی "حقیقت" خوانده می شود را نشان داد.
شرکت کنندگان جشنواره که تا آن روز رنگی از سینمای ژاپن (که بسیاری از دستاوردهای آن بر اثر زلزله و حوادث و بمبارانهای جنگ از میان رفته بود) ندیده بودند و به احتمال نام سینماگرانی چون یاسوجیرو اوزو و میزوگوچی را نشنیده بودند، فیلم سیاه و سفید کوروساوا را سرآغاز ظهور سینمایی ملی برای این کشور دانستند.
پیشینه
آکیرا کوروساوا بیست و سوم مارس ۱۹۱۰ در خانواده ای سامورایی و پر اولاد، در توکیو بدنیا آمد. پدر او مدیر یک مدرسه نظامی و سخت پایبند به نظم و مقررات بود. با این حال به هنر کم و بیش جدید سینما علاقه خاصی داشت و آکیرا و برادر بزرگتر او هی گو را با خود به تماشای فیلمهای صامت می برد و آکیرای نوجوان برخلاف بسیاری از هم نسلان ژاپنی اش، فرصتی داشت تا با سینمای روز دنیا آشنا شود.
کوروساوا در ۱۷ سالگی به انگیزه نقاش شدن خانه پدری را ترک کرد. مدتی دلش برای آرمانهای سیاسی تپید و چپ گرا و کمونیست شد. پس از چندی با برادرش هی گو در محله ای نه چندان خوشنام از توکیو همخانه شد. هی گو برای امرار معاش، در سالنهای سینما "بنشی" یا به قول فارسی زبانها نقال بود؛ به این ترتیب که در کنار پرده سینما می ایستاد و رو به تماشاگران آنچه را در فیلمهای صامت غربی اتفاق می افتاد به زبانی شیوا و همراه با موسیقی فیلم برای آنها توضیح می داد. اما با رونق گرفتن سینمای ناطق، کار و بار هی گو کساد شد و او از فرط نومیدی خودکشی کرد.
پس از مرگ برادر، کوروساوا که می خواست بر پای خود بایستد نقاشی را رها کرد و به عنوان دستیار کاجیرو یاماموتوی کارگردان مشغول کار شد و همزمان به نوشتن فیلمنامه هم روی آورد. کوروساوا در طول سالهای جنگ دوم جهانی همواره فعال بود و از درامی به نام Sanshiro Sugata (محصول ۱۹۴۳) به عنوان اولین فیلم بلند او نام برده شده است؛ فیلمی که او را به عنوان کارگردانی بااستعداد در سینمای ژاپن مطرح کرد.
سینمای کوروساوا
گفته شده که در این دوران فیلمهای کوروساوا گاه به اقتضای روز رنگ تبلیغات میهنی به خود می گرفت. با این همه پس از جنگ و تصرف ژاپن بدست آمریکا آمریکا، او آن قدر مورد تایید بود که به حرفه کارگردانی ادامه دهد و از جان فورد، کارگردان آمریکایی مورد علاقه اش، بیاموزد.
کوروساوا با جورج لوکاس و فرانسیس فورد کاپولا
دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی پربارترین دوران فعالیت کوروساوا بود. "فرشته مست" (۱۹۴۸)، سگ ولگرد (۱۹۴۹)، "راشومون" (۱۹۵۰)، "ایکیرو" (۱۹۵۲)، "هفت سامورایی" (۱۹۵۴)، "دژ پنهان" (۱۹۵۸) آثاری بودند که جایگاه او را به عنوان کارگردانی مولف تثبیت کردند.
اغلب منتقدان فیلمهای کوروساوا را به دو دسته تقسیم کرده اند: "جیدای گکی" یا فیلمهایی که حوادث آنها در دورانی خاص از تاریخ کهن ژاپن روی می دهد و اسطوره های سامورایی را هم در بر می گیرد و دیگری "گندای گکی" یا فیلمهایی با مضامین اجتماعی در دوران معاصر.
اگرچه کوروساو در هر دو ژانر فیلمهای درخشان و ماندگاری آفریده است، شهرت جهانی او بیشتر مرهون فیلمهای سامورایی اوست که با نوآوریهای تکنیکی، طنز هوشمندانه، زوایای دراماتیک، ریتم تند، نورپردازی عالی و... در ذهن دوستداران سینما حک شده اند.
کوروساوا در سالهای بعد
کوروساوا با آن که از ادبیات و فرهنگ عامیانه سرزمین اش در آثار خود بهره می گرفت و دست کم از نگاه غربیها یک سینماگر ژاپنی تمام عیار محسوب می شد، از فرهنگ و هنر و خصوصا ادبیات غرب سخت متاثر بود. او شکسپیر و بویژه داستایفسکی را ستایش می کرد و اقتباسهای سینمایی او از نمایشنامه های "مکبث" و "شاه لیر" شکسپیر و رمان "ابله" داستایفسکی و نمایشنامه "در اعماق" ماکسیم گورکی (اگرچه در قالب و با رنگ و بویی ژاپنی، نظیر فیلم "سریر خون" که برداشتی آزاد از مکبث است) اقتباسهای موفقی بوده اند.
هفت سامورایی
با این حال ستاره اقبال کوروساوا همواره درخشان نماند و سینمای او در اواخر دهه ۱۹۶۰ دیگر چندان پرخریدار و مطرح نبود. از سویی رابطه او با بازیگر محبوب و پای ثابت فیلمهایش، توشیرو میفونه که معروفترین بازیگر سینمای ژاپن بوده است به دلایلی نامعلوم تیره شد.
میفونه که با چهره جذاب و بازی قوی و پرانرژی خود در ۱۶ فیلم با کوروساوا همکاری کرده بود، پس از "ریش قرمز" (محصول ۱۹۶۵) که تولید پرهزینه آن دو سال طول کشید، دیگر در هیچ یک از فیلمهای او ظاهر نشد. بعضی می گویند که او از کار با کارگردانی چنان سخت گیر و پرتوقع خسته شده بود. از سوی دیگر عدم موفقیت مالی فیلم "دودسکادن" (۱۹۷۰) کوروساوا را تا مرز اقدام به خودکشی پیش راند.
اما پس از چندی شوروی سابق به نجات کارگردان دلشکسته آمد و روسها از کوروساوا دعوت کردند که فیلم "درسو اوزالا" که داستان آن در سیبری دوران گذار از قرن نوزده به قرن بیست می گذشت را بسازد. این فیلم در جشنواره فیلم مسکو (۱۹۷۵) جایزه بزرگ جشنواره را بدست آورد و در همان سال نیز اسکار بهترین فیلم خارجی را از آن کوروساوا کرد.
آخرین سالها
کوروساوا تا پیش از مرگش در ۸۸ سالگی (۱۹۹۸) فیلمهای حماسی خیره کننده دیگری چون Kagemusha (۱۹۸۰) وRan (۱۹۸۵) را کارگردانی کرد که هم از طرف تماشاگران و هم از جانب منتقدان مورد استقبال قرار گرفت. آخرین فیلم او «هنوز نه» (۱۹۹۳) بر اساس داستان زندگی یک نویسنده و استاد دانشگاه ساخته شد که در دوران کهنسالی، شاگردان پیشین اش همچنان با او مراوده دارند و تولد او را جشن میگیرند.
آثار
هفت سامورایی
راشومون
ریش قرمز
درسو اوزالا
#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#
بازیگران عمده: زوچی یوشیتاکا، توموکو یامازاکی، هیروشی آکوتاگاوا، کیوکو تانگه، آتسوشی واتانابه، کونی تاناکا و شینسوکه مینامه.
کارگردان : آکیرا کوروساوا.
خلاصه ی داستان : در گوشه هایی از زندگی مردمی که در یک محله ی فقیر در حاشیه ی رودی در حومه ی توکیوی مدرن زندگی می کنند.
#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#
ژانر: درام
کیفیت: Bluray 720p : عالی
ابعاد : ۷۲۰ *960
فرمت: mkv
حجم : ۹۰۰ MB
امتیاز: 7٫5/۱۰
رنگی / 140 دقیقه
بازیگران عمده: زوچی یوشیتاکا، توموکو یامازاکی، هیروشی آکوتاگاوا، کیوکو تانگه، آتسوشی واتانابه، کونی تاناکا و شینسوکه مینامه.
کارگردان: آکیرا کوروساوا.
خلاصه ی داستان: در گوشه هایی از زندگی مردمی که در یک محله ی فقیر در حاشیه ی رودی در حومه ی توکیوی مدرن زندگی می کنند.
شرح فیلم: نخستین فیلم رنگی کوروساوا، مجموعه ای است تقریبا اپیزودیک از زندگی چند نفر بی آن که ارتباط مستقیمی میان آنان برقرار شود. با آن که نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی می شود، اما شکست سنگین تجاری آن کوروساوا را به سوی «هاراگاری» سوق می دهد.
#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#
سریال کره ای «پاستا» و سری جدید برنامه «سینما کلاسیک» از 5 دیماه به روی آنتن شبکه نمایش می رود.
سریال طنز «پاستا» محصول سال 2011 کره جنوبی است که اخیرا به مدیریت دوبلاژ افشین زینوری در امور دوبلاژ صداوسیما دوبله شده و رضا آفتابی، ناصر احمدی، امیر حکیمی، شایان شامبیاتی، سعید شیخزاده، بهروز علی محمدی، ژیلا آژیر، نازنین یاری و مریم جلینی، در این سریال به صداپیشگی پرداخته اند.
این سریال از امشب 5 دیماه هر شب ساعت 19:30 پخش خواهد شد و روز بعد ساعت 7 و 14 تکرار خواهد شد.
ماجرای این سریال طنز در فضای آشپزخانه یک رستوران کره ای می گذرد. سئو یوکیونگ پس از ۳ سال به آرزویش می رسد و دستیار سرآشپز پاستا می شود. سرآشپز چوی هیون ووک است که کارش را در ایتالیا یاد گرفته و یکی از بهترین سرآشپزهای کُره است. چوی هیون ووک که به جای سرآشپز اخراج شده آمده تصمیم می گیرد تمام زنان سرآشپز رستوران را اخراج کند. عقیده وی این است که زنان نباید در آشپزخانه او باشند. یک روز هم نوبت سئو یوکیونگ می شود و این موضوع ماجراهایی را پدید می آورد.
همچنین سری جدید برنامه «سینما کلاسیک» از 5 دیماه هر شب ساعت 1 بامداد پخش خواهد شد و روز بعد ساعت 8 و 17 تکرار خواهد شد.
«هفت سوار دلاور» ، «دودسکادن» و «خواب گناهکاران» اثر آکیرا کوروساوا، داستان «کارآگاه» اثر ویلیام وایلر، «شماره 17» اثر آلفرد هیچکاک، «کشتن یک پلیس» با بازی آلن دلون برخی از فیلمهایی هستند که برای اولین بار در این برنامه پخش خواهد شد.
#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#-#
سینما کلاسیک این هفته و نگاهی به کارگردان بزرگ آسیایی
این هفته در برنامه سینما کلاسیک شبکه نمایش با پخش فیلم های سالواتوره جولیانو، دودسکادن، خواب گناهکاران، دنیای آپو، شطرنج باز، دست ها روی شهر و مزد ترس، به خانه های شما می آید.
دودسکادن و خواب گناهکاران دو فیلم از آثار آکیرا کوروساوا کارگردان شناخته شده ژاپنی، از فیلم های کمتر دیده شده این کارگردان است. دودسکادن (Dodes'ka-den) محصول 1970 با وجود شکست تجاری در گیشه از نگاه منتقدان فیلم تقریبا موفقی بود و نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بود. فیلم به زندگی زاغه نشینان و فقرای جامعه ژاپن دارد و همین مسئله فیلم را به درامی سنگین تبدیل کرده است. خواب گناهکاران (The Bad Sleep Well) محصول 1960 داستان کوئیچی نیشی با بازی توشیرو میفونه کارمند شرکتی است که بوسیله ازدواج با رئیس شرکت موقعیتی خوب برای رسیدن به ریاست شرکت پیدا می کند. اما کوئیچی افکاری در سر دارد که به داستان کارهای پشت پرده شرکت باز می گردد.
سالواتوره جولیانو و دست ها روی شهر اثر کارگردان ایتالیایی فرانچسکو رزی، دنیای آپو و شطرنج باز اثر ساتیاجیت رای کارگردان هندی و مزد ترس اثر هانری ژرژ کلوزوی فرانسوی از دیگر فیلم های این هفته سینما کلاسیک شبکه نمایش است.
سینما کلاسیک هر شب ساعت 1 بامداد پخش و روز بعد ساعت 7 و 17 تکرار می شود.
فیلم دوسکادن تحلیل روانشناسی زیادی دارد از جمله درماندگی آموخته شده..چندین اختلال شخصیت حاد رو می توان در این فیلم دید در عین تلخی بسیار تاثیرگزار بود
دودسکادن فیلمی عجیب و معناگراست در گذار ژاپن به سوی تکنولوژی محض
فیلمی بسیار غمگین و غمناک ...و این دوره زمونه این فیلم دیدن حال ادمو که خوب نمیکنه دل ادمو میگیره ..ندیدن این فیلم یعنی چشم بسته حرکت کردن از محلات فقیر ... در کل آثاری جالب و درک بالا نیازمند هدف ساختن کارگردان چیه جالبه با گذشت این همه سال هنوز ژانر واقعی این آثار بین مردم فراوان
سلام نوجوانی بودم در دهه شصت شمسی خودمان همیشه یک تکیه کلام از یک پیر مرد ( تاکاشی شیمورا در نقش : کانبه شیمادا ) رهبر گروه در فیلم هفت سامورایی به یادم بوده و هست اینکه پیرمرد با خوشحالی ، گؤوبی کمان دار را تشویق می کرد : ( آفرین گؤوبی ) آری زمان روز به روز می گذرد و دنیای ما انسانها پا به عرصه های جدید میگذارد . آیا دیگر قدیمی هایی چون کروساوا یا بازیگران و دوبلر های نازنین و قدیمی خودمان آیا دیگر بر می گردند ؟!!!!
عاشق کارهای استاد هستم... ولی دودسکادن واقعا کسالتبار بود و دوستش نداشتم.
از توصیف شما درباره دودسکادن سپاسگزارم.
به درک بهتر فیلم به من کمک کرد
سینمای دوست داشتنی کوروساوا....