رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

نقد فیلم فهرست مرگ ساخته ویلیام کافمن

فهرست مرگ
2011 آمریکا
The Hit List

Dir:William Kaufman

فهرست مرگ  The Hit List   2011

 

کارگردان: ویلیام کافمن

 بازیگران: Cuba Gooding Jr., Cole Hauser, Jonathan LaPaglia

محصول:آمریکا

خلاصه داستان:

آلن کمپبل بعد از اینکه به پیشنهاد دوستش مایک در یک پروژه سرمایه گذاری می کند بدهکار می شود ومایک هم به نوعی از او کلاه برداری می کند. آلن که کاملاً ناامید است در رستوران با جونزکه یک آدمکش حرفه ای اجیر شده توسط دولت است، آشنا می شود و...

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/0/0c/The_Hit_List.jpg/220px-The_Hit_List.jpg
فیلم  فهرست مرگ دوبله فارسی

کارگردان : بادی وان هورن

موضوع : اکشن | هیجانی

مدت : ۹۵ دقیقه

The Hit List (2011 film)

DVD cover
Directed by     ویلیام کافمن
Produced by    

    Freddy Braidy
    Rich Cowan
    Johnny Martin

Written by    

    Chad Law
    Evan Law

Starring    

    کوبا گودینگ جی ار.
    کول هوسر

Music by     Deane Ogden
Cinematography     Mark Rutledge
Edited by     Jason A. Payne
Production
company
   
Motion Picture Corporation of America
North by Northwest Entertainment
Stage 6 Films
Distributed by     Sony Pictures Home Entertainment
Release dates
   

    May 10, 2011

مدت زمان 91 دقیقه
   
کشور : امریکا
زبان : انگلیسی
بودجه : 6 میلیون دلار

The Hit List is a 2011 American action film written by Chad and Evan Law, and directed by ویلیام کافمن, and starring Cuba Gooding, Jr. and Cole Hauser. The film was released on direct-to-DVD in the United States on May 10, 2011.

Plot

Allan Campbell (Cole Hauser), a man who has had a very bad day, goes to a bar to drown his sorrows. He drunkenly befriends a mysterious man who calls himself Jonas Arbor (Cuba Gooding, Jr.), revealing to him a list of five people he wishes were dead. But as the bodies start piling up, and with a detective (Jonathan LaPaglia) hot on his trail, Allan, no longer believing the events to be a practical joke, must set out to end the murders before it's too late for his wife.
Cast

    Cuba Gooding, Jr. as Jonas Arbor
    Cole Hauser as Allan Campbell
    Jonathan LaPaglia as Detective Neil McKay
    Ginny Weirick as Sydney Campbell
    Sean Cook as Brian Felzner
    Drew Waters as Mike Dodd
    Matt Beckham as Agent Drake Ford
    Brandon O'Neill as Dom Estacado
    J.P. O'Shaughnessy as Lt. Ben Harp
    David Andriole as Detective Ray Lowery
    Brandon Messenger as Agent Cole Baldridge

Production

Actor Christian Slater, who also starred with Cuba Gooding, Jr. in Lies & Illusions as well as Sacrifice, was originally rumored to play the part of Allan Campbell. Slater co-starred with Hauser in the film Shadows of the White Nights.

The writers of Hero Wanted, and also starring Cuba Gooding, Jr., penned the screenplay, while several of the producers of Hero Wanted, End Game, and Wrong Turn at Tahoe produced.

Director ویلیام کافمن of the 2005 indie action thriller The Prodigy was chosen to direct.

Filming took place in Spokane, Washington in early 2010. The local police in Spokane refused to officially participate in the film's production because of the film's depiction of violence toward police officers. This is due to the Lakewood, Washington police officer shooting two months before principal photography began, in which four officers were murdered.
موسیقی

The original music score for the film was composed and conducted by composer Deane Ogden
.

    "Honky Tonk Barstool"

Written by Zach Selwyn
Performed by Zachariah and the Lobos Riders
Courtesy of Papago Records.

    "47 راه بسوی مرگ"

Written by Steve Blaze
Performed by Lillian Axe
From the album "Deep Red Shadows"

    "یک زمان بیشتر"

Written by جان ریون
Performed by جان ریون
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .



رها ماهرو : بازدیدکنندگان گرامی ، لطفا نظرات و انتقادتان را درباره ی فیلم فهرست مرگ ویلیام کافمن که در وبسایت سینمایی رها ماهرو قرار گرفته است برایمان بفرستید





نظرات 1 + ارسال نظر
مریلا شکوهی یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:33 ق.ظ http://nimkatma.blogfa.com/

با چند خبر قدیمی در خدمتم :


گفت و گو با اکبر زنجان پور به بهانه بازی در سریال فرات

مقدمه:
اکبر زنجان پور در زمان دانشجویی در برنامه جوانان رادیو جسته گریخته برای بازی دعوت می شود و فعالیت دائمی خود را از سال 1375 در نقش کارگردانی رادیو شروع کرده است و اخیرا نیز مشغول تمرین نمایشی برای شبکه ورزش رادیو به نام «پرنده» است. وی در سریال «فرات» نیز دارای نقش حساسی است. گفت و گو با وی را در این مورد با هم مرور می کنیم.
.......................................

از فعالیت های این روزهایتان در رادیو صحبت کنید تا برویم سراغ سریال (فرات) و حاج ابراهیم.
من از زمان دانشجویی در برنامه جوانان رادیو برای بازی دعوت می شدم اما فعالیت های من در آن روزها خیلی جسته و گریخته بود ولی از سال 1375 تقریبا به صورت مفصل در رادیو کارگردانی می کنم و الا ن هم مشغول تمرین نمایشی برای شبکه ورزش به نام پرنده هستیم. این نمایش رادیویی داستان یک دونده سیاه پوست است. در این نمایش بدبختی ها و مشکلا تی که یک سیاه پوست در جامعه خودش دارد، مطرح می شود.
چه زمانی برای پخش این نمایش مشخص شده است؟
من از زمان و چگونگی پخش اطلا ع ندارم اما ضبط کار همین چند روز آغاز می شود.
برویم سراغ سریال فرات، مجموعه ای که شما را با تمام وسواس هایتان در انتخاب ترغیب به بازی در نقش حاج ابراهیم کرد؟
من با مازیار میری کار نکرده بودم اما با توجه به شناختی که از او داشتم می توانستم خودم را به او بسپارم. همین حضور کافی بود تا خیلی چیزها برای بازی در این سریال برای من حل شود. ضمن این که نقش هم بسیار وسوسه کننده بود.
فیلمنامه را به شکل کامل همان ابتدا مطالعه کردید؟
بله! فیلمنامه را همیشه کامل می خوانم تا همه چیز همان ابتدا دستم بیاید البته دو سه قسمت آخر کار تغییراتی داشت که در جهت بهبود کیفیت کار بود. امیدوارم سو» برداشت نشود اما تهیه کننده این سریال هم بسیار خوشنام است و سوابق درخشانی در این عرصه دارد. مثل سریال های (رعنا)، (زیر تیغ) و...
شما سریال (زیرتیغ) را پیش از این کار تماشا کرده بودید؟
بله.
خیلی فضای سریال (فرات) را به آن مجموعه شبیه می دانند؟
بله! چون نویسنده هردو کار یک نفر است حتما هم شباهت هایی با هم دارند ولی آن کار در یک فضایی دیگر روایت می شد و این به آن معنا نیست که نویسنده این از روی کار قبلی اش این کار را نوشته است. اما باید قبول کرد فضای ذهنی هر نویسنده در کارهای مختلفش حس می شود. به طور مثال صادق هدایت ذهنیت خودش را در تمام کارهایش دارد اگرچه تمام آثارش با یک دیگر متفاوت است.
یکی از انتقادات وارد بر این سریال از دست رفتن برخی از لحظات مهم و حیاتی کار به خصوص روابط میان شخصیت هاست که قطعا به تعداد کم قسمت ها مرتبط می شود.
جواب این سوال شما را باید خود نویسنده بدهد اما من ورود یکباره به سریال و رخ دادن اتفاق را می پسندم اما نظرات شما را هم منطقی می دانم ما می توانستیم با یک مقدمه چینی درست وارد قصه شویم، اما اصولا حضور حاج ابراهیم را در محیط کار ندیدیم.
یکی از سکانس هایی که می توانست بسیار تاثیرگذار باشد ورود حاج ابراهیم به اتاق دخترش بود که می توانست مقدمه ای برای برقراری یک دختر با پدرش باشد اما خیلی زود کات شد و از دست رفت؟
با شما موافق هستم اما با این شرایط باید سریال در 20 قسمت طراحی می شد که ما نمی توانیم در مورد این مساله به تهیه کننده و نویسنده انتقادی داشته باشیم چون این سریال در یک زمان مشخص باید تولید و به پخش می رسید که در سریال زیرتیغ این فرصت وجود داشت.
کار مازیار میری را در مدیوم تلویزیون به عنوان یک کارگردان سینمایی چگونه دیدید؟
باید بگویم خیلی خوشحال هستم با مازیار میری کار کردم. او را کارگردانی بسیار مسلط و آرام دیدم. خیلی اوقات کارگردانان عصبیت و استرسی را که ناخودآگاه از کار می گیرند، به تیمشان منتقل می کنند اما او در کمال صبر و آرامش کار می کند.




قاسم کشکولی: ادبیات ما می توانست جهانی باشد

اگر به ادبیات ما توجه و برای ترجمه خوب آن تلاش می شد، در کنار ادبیات جهانی می توانست صدای خود را داشته باشد.
قاسم کشکولی داستان نویس معاصر، در گفت وگو با ایسنا گفت: بی تردید، در حوزه داستان کوتاه شاهد درخشش و آثار خوبی در چند سال اخیر بوده ایم، بخصوص در نیمه دوم دهه 60 کارهای خوبی چون "سمفونی مردگان" عباس معروفی، که جای بحث و بررسی زیادی دارد، خلق شدند. در آن سال ها همان معدود مجله های ادبی خوبی که داشتیم، بر روند ادبیات تاثیرگذار بودند; مجله هایی چون آدینه، گردون، دنیای سخن، فردوسی و... توانستند جریان ادبی راه بیاندازند و اسم هایی در آن مجله ها مطرح شدند، که در دهه 70 شاهد مجموعه آثار این نویسندگان بودیم، که تک داستان ها ی شان در این مجله ها مطرح شده بودند.
وی با اشاره به جریان های متفاوت شعری که در همان سال ها در کنار داستان شکل گرفتند، توضیح داد: در همان سال ها شاهد شکل گیری جریان های متفاوت شعری، ازجمله شعر حرکت بودیم، که کسانی چون علی عبدالرضایی، ابوالفضل پاشا، رضا چایچی و... کارهای خوبی ارایه کردند.
این داستان نویس با اعتقاد بر این که ادبیات همیشه در ارتباط تنگاتنگ با حوزه سیاسی بوده است، یادآور شد: دوم خرداد سال 76، فضاهای بازی به دنبال داشت و شاهد چاپ آثار زیادی بودیم; آثار نویسندگانی چون حسین سناپور، کورش اسدی، حسین مرتضاییان آبکنار و محمد کشاورز در این دوره چاپ شدند. البته پیش از آن بیژن نجدی را داشتیم که به حق در داستان کوتاه کار بزرگی کرد و بسیاری از داستان های کوتاه ما هم تراز داستان های دنیا ظاهر شدند. کشکولی با بیان این مطلب که کاری که در داستان کوتاه ما انجام شده، کم تر در حوزه رمان مان اتفاق افتاده است، توضیح داد: اگر در رمان ما این اتفاق کم تر افتاده، نه از بابت ضعف و توانا نبودن نویسندگان ما بوده، بلکه به لحاظ ساختار سیاسی بوده است; چراکه رمان به خاطر ساختارش، با دموکراسی و فضای باز سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارد و محصول مدرنیته است. او حوزه رمان را دیالوگ با زبان غیررسمی دانست، که به طور زنده در بطن جامعه می تپد.
نگارنده "زن در پیاده رو راه می رود" البته محدودیت اجتماعی را در داستان کوتاه دخیل ندانست و متذکر شد: داستان کوتاه به لحاظ ساختار ویژه خود، در بسیاری جهت ها از حوزه های شعر استفاده می کند; مثل ایهام، استعاره و...، و به این دلیل در این ژانر، محدودیت تاثیرگذار نیست و ما شاهد درخشش این ژانر ادبی هستیم.
کشکولی همچنین با اشاره به باروی مستحکم ادبیاتی که به ما به ارث رسیده است، گفت: با توجه به این باروی آثار ادبی که از گذشته ما به ارث رسیده است، باید در داستان به جایی می رسیدیم; اگر نرسیده ایم، به خاطر شرایط ما بود و این که ادبیات مان با سانسور مواجه شده است. درواقع در داستا ن نویسی، باید در این دهه به میوه می رسیدیم و نهالی که صادق چوبک، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت کاشتند، باید به بار می نشست. نویسندگان ما که در سال های 69 تا 79 کارهای اول خود را درآورده بودند، در حال حاضر نویسندگان حرفه یی مان هستند; درحالی که می بایست شاهد آثار بهتری از آن ها باشیم; اما به دور تسلسل دچار شده ایم. بسیاری از آثار، پشت در سانسور مانده اند، که همین موضوع به مهاجرت عده ای هم منجر شده است. این داستان نویس، مهاجرت را برای نویسنده مرگ دانست و گفت: مهاجرت برای نویسنده یعنی مرگ; زیرا زیستگاه نویسنده جایی است که به زبان فارسی صحبت می کند. آن اتفاقی که برای داستان نویسان خوب ما افتاده، مهاجرت آن هاست. وی در ادامه متذکر شد: ادبیات مان به کجا می رود؟ ما در قرن 21 هستیم و هنوز هم با این تفکرات به ادبیات نگاه می کنیم; برخوردی که امروز با ادبیات می شود، اگر در زمان "هزار و یکشب" انجام می شد، این اثر و بسیاری از آثار درخشان ادبیات ما خلق نمی شدند; درحالی که می توانستیم به عنوان یکی از مطرح ترین تولید کنندگان ادبیات در جهان باشیم، کما این که بوده ایم; چراکه زبان فارسی این ظرفیت را دارد و ما بارویی از آثار بزرگ را داشته ایم.
او در ادامه صحبت هایش به داستان های پست مدرن اشاره کرد و گفت: این که به عنوان نویسنده بگویم اثری که می نویسم، در مکتب سورئال یا پست مدرن و انواع اسم های دیگر است، از بنیاد غلط است. هرگونه تقسیم بندی هنگام خلق اثر برای نویسنده سم، و محدود کردن اوست. من به عنوان نویسنده فراتر از اسم ها هستم; چراکه با عنصر فراتری با نام خلاقیت روبه رو هستم که چارچوب پذیر نیست. نام گذاری کار منتقد است; او برای شناسایی و شناخت و دریافت بهتر اثر، آثاری را که تولید شده، تقسیم بندی و نام گذاری می کند، تا اشراف بیش تری روی آن داشته باشد; بنابراین حوزه اسم گذاری یک گام عقب تر از خلق است. چطور برای بچه ای که هنوز خلق نشده، می توان نام گذاشت، درحالی که نمی دانیم دختر است یا پسر.
به گفته کشکولی، هنجارها و ناهنجارها در بدوی ترین قبیله های بشری وجود دارند. هرچند ما در جهان معاصر دچار معناباختگی شده باشیم، اما هنوز خیانت در تمام فرهنگ ها یک معنا دارد. در این جا هر اثری می تواند اتفاق بیافتد، نمونه اش "بوف کور" صادق هدایت، که در بحبوحه آثار سورئال که تازه در فرانسه مطرح شده بودند، این اثر را در این جا خلق کرد، به طوری که در دانشگاه های معتبر به عنوان اثری از آثار مکتب سورئالیسم تدریس می شود; بنابراین حوزه خلاقیت، محدود ه پذیر و اسم پذیر نیست و هیچ چارچوب و محدوده ای را نمی پذیرد. حوزه تخیل کاملا ناشناخته است، که برای خود امپراطوری دارد، که در آن جا سلطنت می کند.
این داستان نویس امیدوار است که روزی ادبیات ما را سازمان های رسمی ترویج و برای ترجمه آن تلاش کنند; چرا که به نظرش، نگاه کردن به نویسنده به عنوان شهروند درجه دو و کنار گذاشتن اثر او، بزرگ ترین ظلمی است که به ادبیات ما می شود و زیان آن را ما و فرزندان مان خواهیم دید.







من میلیونر شدم
نویسنده و کارگردان: بهنام بروجردی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا صادقی مقدم، صدابردار: حمید سلیمانزاده، طراح چهره پردازی: مرتضی غلامی، طراح صحنه و لباس: مهرناز معافی، منشی صحنه: فریبا علیپور، برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: پیمان سنماری، مدیرتولید: سینا محمودی، تهیه کننده: امیر فلک انگیز،
بازیگران: حامد ملک، حمید لولایی، احمد پورمخبر، جواهر وفاییان، عارفه صفرزاده، سیمین بدیه، محمد تجدد، یحیی مقدم، محمدرضا قدوسی، ماری پوربخش و مهیار سماکی.
خلاصه داستان: حکایت دو دوست به نام های بهنام و سعید است که رویای یک زندگی مرفه را در سر می پرورانند. طی یک ماجرا این رویا به حقیقت پیوسته و آنها را در موقعیت های تلخ و شیرین قرار می دهد.

غیرمجاز
نویسنده و کارگردان: مصطفی کیایی، مدیرفیلمبرداری و تهیه کننده: رضا رخشان، نورپرداز: عادله به ا فروز، تدوین: نیما جعفر، مدیرصدابرداری: امیر نوبخت، صداگذار: مهران ملکوتی، طراح صحنه و لباس: فرامرز بادرانپور، طراح چهره پردازی: مهری شیرازی، برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: هومن خواجه نوری، منشی صحنه: فرحناز خسروآبادی، دستیاران کارگردان: امیررضا وهابی، مهدی رسول زاده، علی زمان، عکاس: محمد فوقانی، دستیار اول فیلمبردار: بهمن نادیاب، دستیار دوم فیلمبردار: حمید محمدقلی
بازیگران: مهدی هاشمی، مسعود کرامتی، ژاله صامتی، سعید آقاخانی، محسن کیایی، علی کوچکی، امیر عزیزی، پوریا رحیمی، زهره بختیاری، ملودی آرام نیا، مسعود انتظاری، شهرام جمشیدی، محمد حاج حسینی، علی گلزاده، علی زمانی، علیرضا رشیدی، رضا تهی دست و مهدی فقیه
خلاصه داستان: اواسط دهه 60 و اوج دوران جنگ مردی حدود 50 ساله در تهران مشغول قاچاق نوارهای لسآنجلسی و فیلم های ویدئویی است. او در اثر یک اتفاق درمی یابد که توموری در سر دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند.

پل چوبی
کارگردان: مهدی کرم پور، نویسندگان فیلمنامه: مهدی کرم پور، خسرو نقیبی، مدیرفیلمبرداری: تورج منصوری، طراح هنری: پروین صفری، تدوین: بهرام دهقانی، آهنگساز: کارن همایونفر، صدابردار: بابک اخوان، دستیار فیلمبردار: رضا غفاری و مدیر تدارکات: سهراب دادگستر
بازیگران: بهرام رادان، هدیه تهرانی، مهران مدیری، مهناز افشار، آتیلا پسیانی، فرهاد اصلانی و برزو ارجمند.
خلاصه داستان: معبری بود بر خندق شمالی طهران، ما بین پایتخت و ییلاق شمیران... محل اتصال طهران قدیم و تهران مدرن، این جا و اکنون محله پل چوبی یادگار گذاشته است. نامی به جای مانده در قلب شهر پرهیاهو، محل رخداد عاشقانه ای ناآرام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد