تعطیلات
2013 انگلستان و
فرانسه Le Week-End
Dir:Roger Michell
تعطیلات خاطره انگیز
فیلم تعطیلات (Le Week-End) محصول سال 2013 کشور انگلستان، روز 25 دی، ساعت 21 از شبکه نمایش پخش خواهد شد.
تعطیلات داستان زوجی سالخورده است که پس از سال ها به پاریس سفر کرده اند. پاریس برای این زوج شهری خاص است زیرا ماه عسل خود را در شروع زندگی مشترک، آنجا گذرانده اند. اکنون با گذشت سال ها زندگی در کنار یکدیگر خاطرات یک عمر زندگی مشترک را مرور می کنند.
جیم برودبنت، لیندسی دانکن و جف گلادبام بازیگران اصلی این فیلم هستند و در برابر دوربین راجر میشل قرار گرفته اند. این فیلم برنده دو جایزه بین المللی و نامزد یازده جایزه دیگر شده است، که می توان به جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم های مستقل انگلستان اشاره کرد.
آخر هفته
فیلم محصول سال 2013
آخر هفته فیلم درام بریتانیایی-فرانسوی، به کارگردانی راجر میشل و نویسندگی حنیف قریشی و محصول سال ۲۰۱۳ میلادی است. این فیلم چهارّمین همکاری میشل و قریشی بود و نخستین بار در بخش ویژهٔ جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۱۳ برروی پرده رفت.
تاریخ اکران: ۱۱ اکتبر ۲۰۱۳ م. (بریتانیا)
کارگردان: راجر میشل
آهنگساز: Jeremy Sams
فیلمنامه: حنیف قریشی
فیلمبردار: ناتالی دورند
بازیگران
جیم برودبنت
لینزی دانکن
جف گلدبلوم
آخر هفته (فیلم)
Le week-end
کارگردان راجر میشل
تهیهکننده کوین لودر
نویسنده حنیف قریشی
بازیگران جیم برودبنت
لینزی دانکن
جف گلدبلوم
موسیقی جرمی سمز
فیلمبرداری ناتالی دورند
تدوین کریستینا هترینگتون
شرکت
تولید
فیلم۴
فری رینج فیلمز
له بورو
توزیعکننده کرزن فیلم ورلد (بریتانیا)
ایآرپی سلکشن (فرانسه)
تاریخهای انتشار
۷ سپتامبر ۲۰۱۳ (جشنواره تورنتو)
۱۱ اکتبر ۲۰۱۳ (بریتانیا)
۵ مارس ۲۰۱۴ (فرانسه)
مدت زمان
۹۳ دقیقه
کشور بریتانیا
فرانسه
زبان انگلیسی
فرانسوی
آخر هفته (به انگلیسی: Le Week-End) فیلم درام بریتانیایی-فرانسوی، به کارگردانی راجر میشل و نویسندگی حنیف قریشی و محصول سال ۲۰۱۳ میلادی است.
این فیلم چهارّمین همکاری میشل و قریشی بود و نخستین بار در بخش ویژهٔ جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۱۳ برروی پرده رفت.
نام فیلم : Le Week-End
ژانر : کمدی / درام
کارگردان : Roger Michell
خالق : Hanif Kureishi
ستارگان : Jeff Goldblum, Lindsay Duncan, Jim Broadbent
زبان : انگلیسی
زمان : 93 دقیقه
درباره ی فیلم : یک زوج انگلیسی سال ها بعد از ماه عسل خودشان در پاریس ، به این شهر برمیگردند تا خاطرات جوانی را زنده کنند…
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نام فیلم : Le Week-End
ژانر : کمدی | درام
کارگردان : Roger Michell
نویسنده : Hanif Kureishi
بازیگران : Jeff Goldblum, Lindsay Duncan, Jim Broadbent
محصول : انگلستان
زبان : انگلیسی
زمان : 93 دقیقه
خلاصه داستان : یک زوج میانسال انگلیسی بعد از اینکه سال ها از ماه عسل آن ها در پاریس می گذرد، برای تجدید خاطره دوباره به پاریس می آیند و …
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم زیبای آخر هفته به کارگردانی راجر میشل برای ما بنویسید و بفرستید .
Dir: Henri-Georges Clouzot
مزد ترس
فیلم محصول سال 1953
مزد ترس فیلمی فرانسوی-ایتالیایی در ژانر مهیج به کارگردانی آنری-ژرژ کلوزو با بازی ایو مونتان محصول سال ۱۹۵۳ است. این فیلم بر اساس کتابی به همین نام نوشتهٔ ژرژ آرنو نویسندهٔ فرانسوی ساخته شده است.
تاریخ اکران: ۲۲ آوریل ۱۹۵۳ م. (فرانسه)
کارگردان: آنری-ژرژ کلوزو
مدت زمان فیلم: ۲ ساعت ۳۶ دقیقه
داستان: ژرژ آرنو
آهنگساز: ژرژ اوریک، یوهان اشتراوس
بازیگران
ایو مونتان
چارلز وانل
پیتر فن ایک
نگاهی به فیلم « مزد ترس» شاهکار «هانری ژرژ کلوزو»
پیشگفتار: نوشته زیر نخستین کوشش از دنباله ایست برای نمایاندن برخی شاهکارهای سینمای جهان و گفتارهایی پیرامون هر یک، که شوربختانه نادیده گرفتن آن ها به بیماری که امروزه سینمای ایران و بینندگان ایرانی را فرا گرفته، انجامیده است و چه بسا در گزینش از میان فیلم های سینمای جهان هم شاهکارها جایی ندارند. و از این روست که من گزینش یک شاهکار برای دیدن را پلی برای ساخت شاهکاری دیگر می دانم. ( که نمونه های آن هم کم نیست، و در کشور ما شاید «محسن مخملباف» درخشان ترین آنهاست.)
( راستی، داشت یادم می رفت. برای دوستانی که تنها شاهکاری که می شناسند «پدرخوانده» ست، مژده ی خوبی نیست که نوشته ها با یه فیلم برای ما ناشناخته ی فرانسوی آغاز میشه، ولی خب دیگه، اینم بیماری منه!)
***
« مزد ترس» «هانری ژرژ کلوزو»
(The wages of fear, Le salaire de la pour)
پوستر نخست فیلم مزد ترس
برنده:
- نخل زرین و بهترین بازیگر (شارل وانل) جشنواره کن 1953
- جایزه آکادمی بریتانیا
- خرس زرین بهترین کارگردانی جشنواره برلین 1953
«تریلری» (Thriller) سیاه [Noir] با آونگ های [تعلیق] پیاپی که از داستانی ساده، چنان کشش افسونگرانه ای می آفریند که گاه بیننده را بر جای میخکوب می نماید. فیلم با نمایی از سوسک های گرفتار در بند یک کودک آغاز می شود: نمایی که پس از سال ها الگوی «سام پکین پا» در نمای آغازین «این گروه خشن» (The wild bunch,1969) شد.۱ (هر چند دیدگاه او، کمی « بدبینانه تر» و «خشن» تر بود و «عقرب» ها در پایان سوزانده شدند!) شاید نمای سوسک ها « براهت استهلالی» باشد بر بود گرایی [اگزیستانسیالیست] نیرومند فیلم و شاید فراتر از آن، بر «گرفتاری جانداران در زیست»: آنکه سوسک ها گرفتار بند کودکند، خود کودک گرفتار برهنگی و گرسنگی و لاشخوری نشسته بر زمین در پی غذا!!! ( که در فیلم هر از گاهی می بینیمشان، ولی هر بار آنچنان که گویی آنها فرمانروایان شهرند!)
داستان شهری در امریکای لاتین ( و کلوزو نمی گوید کجا۲) که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت SOC ( به نگر شما کمی Company Standard Oil امریکا را به یاد نمی آورد؟!) و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده.
بخش نخست فیلم به نمایش شهر، زندگی مردمان و ویژگی هر یک از شهروندان پرداخته، تنش ها و کشمکش های همیشگی شان را به نمایش گذارده و نشان از یکنواختی مرگ آور شهر دارد که بهترین بخش آن هم سکانس های پیاپی با تدوین بسیار بی همتایی است که در آن ماریو شهر را به جو نشان می دهد:«... بهت گفتم که، اینجا به زندون می مونه، اومدن توش آسونه...ولی بیرون رفتن تو کارش نیست!...تازه اگرم بری بیرون، می میری!...» «... با تبی که داشته...می دونی، همه ش گردن پشه هاست... کارتنک ها و جونورهای کوچیکی که جیگر آدمو می خورن...حتی خوره هم هست... یه بیماری خیلی بد دیگه م هست...خیلی هم همه گیره [شایع]...اونم گشنگیه...بیشتر آدما از گشنگی می میرن.»
و پس از این خاموشی «مجازی» (آرامش پیش از طوفان) به ناگاه فیلم آغاز می شود! درست همانند آهنگری که پتک را تا آنجا که می تواند به آرامی بالا می برد تا کوبه ای [ضربه] سهمگین فرود آورد: یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است: دو کامیون ( و به بهتر سخن دو بمب چند تنی) و راهی ماشه وار، که تنها به راه افتادن نیازست تا به سوی چکانده شدنی مرگبار پیش روی. و گرداننده این بخش تنها چهار تن به جان آمده ( و تن ها بمب شناور بر پستی و بلندی های جاده) که با این اندیشه به کار گرفته شده اند که « نه انجمن [سندیکا/صنف] داشته باشند و نه کس و کار».
و از اینجا «کلوزو» آغاز می شود۳: چهره ها دگرگون، بستگی ها [رابطه] جابجا و همه چیز پس و پیش شده، فیلم بر بستری از آونگ دیوانه کننده تا واپسین دم پیش می رود. ( هر چند فیلم بر پایه رمان از «ژرژ آرنود» است، ولی این دست اندیشه ی «کلوزو» ست که من در بسیاری از جاها می بینم.)
اکنون ماریوی سرخوش با بازی درخشان « اِیو مونتان» به دلاوری پولادین تبدیل می شود، چنان که جو از بلندای دلیری به مرداب پست خواری و ترس فرو می غلتد. آن ولگرد گدای اندکی می رایگان، به قهرمان و لوییجی خوار شده به آدمی استوار بدل می شود. تا بدان جا که گویی کلوزو تا کنون، دانسته [عمدا]، آهنگ نیرنگ و به نادرست رهنمون شدن بیننده را داشته است تا به گاه خود تیر پارتی اش را بر اندام او بنشاند.۴
و از دید من نمای میخانه، بهترین گواه این استادی است: رویارویی دوستی دیرینه و سود نو، و چرخشگاه [نقطه عطف] آن: درگیری تن به تن جو و لوییجی. رویارویی دو نماد که چهره سومی هم بدان دامن می زند: جو «تفنگ» را به لوییجی داده، حتی به او سیلی می زند و او خوار شده میدان را با واکنشی نمایانگر زبونی رها کرده، بیرون می رود؛ و این بزرگترین فریب کلوزو است: آفرینش بتی آسیب ناپذیر از جو.
و اکنون کشیده شدن چهار تن به دل پیشامد و راهی که از آغاز نمایانگر فرو افتادن « یکه قهرمان» از جایگاهش است. نمای بی همتای پل نا استوار - با آن تدوین درخشان- که در پی، سکانس هراس و آونگ و کشش و بیزاری فرو می ریزد و پاره شدن کابل آن گسست واپسین زنجیره ی سست دوستی هاست. گویا از آغاز پل تنها نمادی از نا استواری دوستی ها و پشت گرمی ها بوده است.
ولی کلوزو بدینجا بسنده نمی کند: او باید استوره ی خود ساخته اش را نابود سازد و این بر گردن سنگی پنجاه تنی است که دلاور پیر را خرد کند... سنگ از سر راه برداشته می شود و به استوره پیر پایان می دهد، تا آنجا که حتی وی را به جشن خود(!) راه نمی دهند.
ماریو و جو - فیلم مزد ترس
ولی این تازه آغاز راه است: یک دگرگونی بزرگ تر در راه است. کلوزو باید نشان دهد که دوباره ما را فریفته است و این سه تن که اکنون به آنها به دید دلاوران میدان نگاه می شود را پوشالی بیش نمی بیند. باید نشان دهد که از دید او این ها نه در پی آرمانی بزرگ که تنها به دنبال یافتن دو هزار دلار، زندگی خود را بر سر برد و باختی دهشتناک گذارده اند. (هر چند دستیابی بدان بتواند زندگیشان را دگرگون کند.) و این بار ترکیدن نخستین کامیون ( که هرگز نخواهیم دریافت چرا و چگونه؟)، آن هم درست در واپسین و آسان ترین گام ِ سراسر راه است که پوچی بی شَوَند [دلیل] این بازی را با دریایی از نفت به رخ ما می کشد.
پارادوکسی بی همتا که از میان رفتن و به میان آمدن را به زیباترین گونه در پیش چشمان ما به نمایش می گذارد: زاده شدن گودال نفت، جایگاهی که شاید بسیاری جداسازی سره از ناسره، مبارزه با آتش و یا گریز از آن ( و شاید چه بسا سیاوش وار) بدانندش، ولی برای من از همان آغاز نشانه پایان اندوهناک ماریو و جو بود که کلوزو می رود تا بدون اندکی دلسوزی از روُیه [صفحه] روزگار کنارشان بزند.
دودلی ماریو در گذر برای پیروزی و پول، یا چشم به راه شکست نشستن؛ و این شکست خورده ی پیر است که می بازد: پایش را در گودال، زندگیش را بر پیشگاه چشمان بیننده و یادش را در کامیون، برای همیشه ی ما.
فیلم مزد ترس- جو و گودال نفت
ماریو پیروزمندانه به پایان راه می رسد و آتش فرو می نشیند ولی نیش های گزنده ی فیلم را پایانی نیست:« آتش فرو می نشیند، حتی اگر حتی جان مردم بیکار شهر افزار آن باشد.» و «کلوزو» که در پس فیلم رو در روی «سرمایه داری» ایستاده است. از دید من از اینجاست که چهار تن در اندیشه ی کلوزو «قربانی» زاده شده اند:
آنها زندگی خود را نه باخته ی آرمان و نه حتی بازیچه ی آن دو هزار دلار، که خوار سود «بزرگتر» ها کردند. و گزنده تر آنکه در آغاز برای گزیده شدن با هم می جنگیدند. تا جایی که جو هماورد [رقیب] خود را با زور و فریب از سر راه خود برداشت. پیام کلوزو آشکار است:« ما بیشینه [اکثریت] مردم جهان مانند مردمان بیکار شهر زندگی می گذرانیم تا آن روز که به ما نیاز است، از «سود دیگران» با جان خود پاسبانی کنیم. دیگرانی که حتی نمی دانیم که هستند - در فیلم هم تنها کارگزار سازمان را می بینیم که خود یکی از مردم است ولی از دیدی، اندکی بالاتر- و این کار را هم به بهترین گونه انجام می دهیم. ما تنها بردگان «صنعت» و «اقتصاد» هستیم، که «نفت» رساترین نماد آن است. - و حتی امروز ِ ما هم چه بسیار که کشته می شوند تا جنگ اینجا و آنجا بهای «نفت» را آنگونه که «کنسرسیوم» ها می خواهند بالا و پایین ببرد.-
نفت و دیگر هیچ - فیلم مزد ترس
کلوزو حتی پیروز میدان را نیز شکست خورده و افزاری که تا دمی پیش سودمند بود را نیز نابود شده می داند. او کار خود را انجام داده است، پس دیگر نیازی به بودنش نیست. ولی پرسش آنکه اگر او نباشد، آتش سوزی های دیگر چه؟ پاسخ کلوزو روشن است:« یادتان رفته؟ بیشتر مردم شهر بیکارند!»: پس آمیزه شیرینی از پادشاه والس و پایکوبی، « دانوب آبی»۵ و پایان تلخی که تو از آن آگاهی و بدان چشم به راه. در آغاز آرام، سپس تندتر، تندتر و آنگاه، «کات»! خدانگهدار «ماریو»! ( همین مرگ ماریو آن هم در چنین هنگامی که همه چیز روبراه و دلداده اش چشم به راه اوست، آن هم بدان شیوه نابخردانه، بودگرایی فیلم را تا واپسین اندازه ی خود به رخ ما می کشد.)
***
ولی چشمگیرترین ویژگی فیلم از دید من آمدن مردمان گوناگون در آنست. همانگونه که گفته شد کلوزو برای هر چیز نمادی در نگر گرفته است ولی نماد «سرمایه داری» چه؟ آیا با بسنده کردن به آن «سازمان نفتی» توانست سخن خود را برساند؟ از دید من دست کم خودش خشنود نیست، که دست به چنین نوآوری زده است: چرا ماریو بزهکار خرده پا و جو گانگستر از کار افتاده فرانسوی هستند؟، «بیمبا» آلمانی - که پدرش را «نازی» ها کشته اند و خود 3 سال بیگاری می کرده است- و لوییجی با ویژگی های آشکار ایتالیایی؟ چرا همه در بستر امریکای لاتین ( زادبوم هرناندز و لیندا و...) آفریده نشدند؟ آیا می توان اندیشه گرد آمدن مردمانی از گستره ای چنین گسسته در چنین شهر کوچکی که به جایی راه ندارد را خردمندانه دید؟ پس چه؟ زبان های گوناگون در سکانس های گوناگون چه؟ هر چند شاید بتوان آن را پدرخوانده فیلم های چند زبانه آینده دانست ولی از کنار این ها نمی توان ساده گذشت:
برای دریافت بهتر باید نگاهی به سال های نخست دهه پنجاه جهان و به ویژه سال 1953 افکند. اکنون 8 سال است که جنگ دوم جهانی به سود «متفقین» و به ویژه با پیروزی آشکار « ایالات متحده» پایان پذیرفته است. در این میان «ایالات متحده» تنها کشور پیروز جنگ است که به جز زیانی که برای ورود به جنگ پرداخت ( دو هزار افسر نیروی دریایی و آسیب دیدن 86 کشتی ناوگان جزیره « پرل هاربر») حتی رنگ یک فشنگ را در خود ندیده؛ و در برابر، جنگ از اروپا کالبدی ویران و از پا افتاده ساخته است که برای او پیروز و شکست خورده، و لندن وبرلین، «معنای» چندانی ندارد.
اکنون «ایالات متحده» خود را نیروی چیره و به گونه ای سرپرست بازسازی جهان می بیند و بیشتر این کوشش ها ( و بر فراز آن «دکترین» ترومن (Truman Doctrine) و گرته مارشال (Marshall Plan) برای بازسازی اروپا در سال 1947) که پایه برتری های آینده ی «ایالات متحده» بر جهان را استوار نمود، در سال های نزدیک به ساخت فیلم رخ می دهد.
اکنون از دید من سود بردن کلوزو از مردمان گوناگون در همین راستاست: آلمانی ( نماینده ی آلمان پس از جنگ)، فرانسوی، ایتالیایی، لاتینی، اسپانیایی، بومی؛ پیروز و شکست خورده، همه و همه زیر سایه ی سازمان نفتی و «کاپیتالیسمی» ماکیاولی وار که می توان آن را نمادی از چیرگی «ایالات متحده» بر جهان پس از جنگ دانست ( از این رو برای نمایش فیلم در آن کشور وادار به بریدن بسیاری از نماها شدند):
سازمانی که «قانون» و پلیس ویژه ی خود و... دارد؛ و شهری با مردمان بی پول ( شاید نماد سامانه پولی ورشکسته اروپا) و گرسنه، چشم به راه کاری برای انجام.
درباره ی زبان ها هم هر چند فیلم فرانسوی است و باید بیشتر گفتگوها در آن به فرانسه باشد، ولی نماد دیگری هم در آن نهفته است. همه زبان هایی که در فیلم به آن سخن گفته می شود تنها برای نشان دادن چکیده ای از کشورهای جهان است – که پیش تر گفته شد- ولی دو زبان در این میان برجسته تر است: فرانسوی و انگلیسی. شاید بسیاری از دیدن آنکه بیشتر گفتگوها به فرانسه است شگفت زده نشوند، ولی شگفتی هنگامی رخ نشان می دهد که آن را در کنار دیگری بسنجیم: فرانسه در اینجا نه تنها زبان فیلم، بلکه نمادی از گفتگوی مردمان ساده یا از نگاهی دیگر گفتمان بی آلایش شهروندان است، که تنها گفتاری روزانه را به نمایش کشیده و از واژگان دشوار تهی است. در روبرو، انگلیسی فیلم را ما تنها در نماهای وابسته به سازمان می بینیم، و بیشتر آن را نیز گفتارهای «اقتصادی» در بر می گیرد.
شگفت اینجاست که هر چند انگلیسی در فیلم کمتر دیده می شود، ولی «تعیین کننده تر» است! از دید من این شگفتی هنگامی بیشتر می شود که پا از فیلم بیرون می گذارد: در هنگامه ی پیش از جنگ دوم جهانی زبان فرانسه زبان جهانی است و انگلیسی بیرون از کشورهای انگلیسی زبان جایگاهی ندارد. ولی پس از پایان جنگ و چیرگی « ایالات متحده» و به گونه ای سردمداری آن برای بازسازی جهان ( از وام های گوناگون گرفته تا «سیب زمینی آلفا» و...) زبان انگلیسی کم کم جای خود را در میان کشورها باز می کند، تا به جایی که امروزه روز نادیده انگاشتن آن از اندیشه دور است. برای نمونه انگلیسی در ایران از « آب بند امیرکبیر» آغاز شد و با دیگر برنامه های ساخت و ساز امریکاییان گسترش یافت و پس از سالیان سال فرانسه را از گود بیرون کرده، خود به جای آن نشست.
در پایان بد نیست به این گوشه نیز نگاهی افکنیم: شاید بسیاری فیلم را هنگامه خوبی برای فراداران [طرفدار] جنبش «فمینیسم» می بینند تا بر آن بشورند و به تنها زن آن خرده بگیرند. چهره نه چندان اساسی « لیندا» ( هر چند با بازی زیبای « ورا کلوزو»، همسر کارگردان) که نه تنها سودی برای فیلم نداشت بلکه از دید من نبودنش بافت فیلم را پذیرفتنی تر می کرد.
لیندا - مزد ترس
نمایانگر زنی بازیچه، ناتوان و تو سر خور که گاه به کارهای ناشایست ( دزدی برای ماریو) نیز دست می زند و شاید برخورنده ترین نمای فیلم نمایی است که لیندا چهار دست و پا (هنگام شستن زمین) سر خود را مانند جانوری دست آموز به دستان ماریو می سپارد. گذشته از این، سخنان گاه و ناگاه ماریو و جو و هرناندز که از کلوزو چهره ای از نگر جنسی واپسگرا به دست می دهد و هرگز آشمار نخواهد شد که چرا کلوزو چنین چهره ای را آفرید و آن هم اینگونه!
دیگر سخن فیلمبرداری بی همتای « آرمان تیرار» است که توانست با بهره گیری از جای دهی دوربین در جایگاه های درست و بجا، به سوی افزایش آونگ گام بردارد. و چه استادانه نماهای از بالا، پایین و از درون او، لانگ شات ها و زوم ها، هر یک در جای درست خود. و همچنین گزاره پر آوازه « کلوزو » که « من می توانم از هر کسی بازی بگیرم!»
در پایان باید از بازسازی « ویلیام فریدکین»۶ از فیلم در 1977 و با نام « جادوگر» (Sorcerer) نام برد. شاید شگفت آور باشد که کسی چون «فریدکین» فیلم را درخور بازسازی دیده است، و - مگر برخی نماها- بسیار به فیلم پایبند مانده است. ولی شگفت انگیزتر گزاره ی پیشکشی جادوگری « به مردی است که داستان را برای نخستین بار به «صفحه» آورد.»
پانوشت ها:
۱- برای به درازا نکشیدن سخن از سنجیدن فیلم با شاهکار «جان هیوستون» « گنج های سیره مادره» (The treasure of the Sierra Madre, 1948) چشم پوشی کردم، هر چند آغاز دو فیلم همسانی بزرگی را به نمایش می گذارد، تا بدان جا که اندیشه ی ساخته شدن «مزد ترس» ( یا دست کم نیمه ی آغازین آن) را بدون گوشه چشمی بر آن دشوار می سازد.
۲- هر چند در نمای فرودگاه چنین می آید:« Aeropuerto de San Miguel, Las Piedras » ( فرودگاه سن می گوئل، لاس پیدراس) ولی این نام هم نشانی از ناکجا آباد «کلوزو» نمی دهد.
۳- بسیاری «کلوزو» را «هیچکاک فرانسه» نامیده اند، هرچند من این را درست نمی دانم، زیرا وی در همه ی سال های کارش هماورد [رقیب] وی بود تا آنجا که بسیاری بر این باورند که «استاد آونگ[تعلیق]» ( که به نادرست «استاد دلهره» می گویند) شاهکار خود «روانی» (Pshyco,1960) را در برابر فیلم «اهریمنی» (Diablique,1953) ( نام آن را «شیطان صفتان» گذاشته اند.) کلوزو ساخته است.
۴- «تیر پارتی» (Parthian Shot): پارت ها در تیراندازی بر پشت اسب، آن هم هنگام تاخت و گریز نامدار بودند. تیرهای آنها درست بر نشانه ای که می خواستند فرود می آمد و دشمن را راه گریزی از آن نبود.
۵- Blue Danube، والس ساخته « یوهان اشتراوس» پسر (99-1825)
۶- کارگردان فیلم «ارتباط فرانسوی» که پس از ساخته شدن آن بسیاری، سینمای پلیسی را به دو بخش پیش از آن و پس از آن دسته بندی کردند... هنوز هم او را نشناخته اید؟ کارگردان شاهکاری به نام «جن گیر».
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
مزد ترس (فیلم)
کارگردان آنری-ژرژ کلوزو
بازیگران ایو مونتان
چارلز ونل
فولکو لولی
موسیقی ژرژ اوریک
توزیعکننده مجموعه کرایتریون
تاریخهای انتشار
۲۲ آوریل ۱۹۵۳
مدت زمان
۱۳۱ دقیقه
کشور فرانسه
ایتالیا
زبان فرانسوی
انگلیسی
اسپانیایی
آلمانی
روسی
مزد ترس (به فرانسوی: Le salaire de la peur) فیلمی فرانسوی-ایتالیایی در ژانر مهیج به کارگردانی آنری-ژرژ کلوزو با بازی ایو مونتان محصول سال ۱۹۵۳ است. این فیلم بر اساس کتابی به همین نام نوشتهٔ ژرژ آرنو نویسندهٔ فرانسوی ساخته شده است.
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
نقد فیلم: مزد ترس (The wages of fear, Le salaire de la pour)
- نخل زرین و بهترین بازیگر (شارل وانل) جشنواره کن 1953
- جایزه آکادمی بریتانیا
- خرس زرین بهترین کارگردانی جشنواره برلین 1953
یک توصیه به دوستان نیم ساعت اول فیلم خسته کننده است اما بعد از ان به یک شاهکار سینمایی تبدیل می شود .در ضمن این فیلم جزو صد فیلم برتر غیر هالیوودی می باشد.
«تریلری» سیاه با تعلیق های پیاپی که از داستانی ساده، چنان کشش افسونگرانه ای می آفریند که گاه بیننده را بر جای میخکوب می نماید. فیلم با نمایی از سوسک های گرفتار در بند یک کودک آغاز می شود شاید نمای سوسک ها دلیلی باشد بر بود گرایی [اگزیستانسیالیست] نیرومند فیلم و شاید فراتر از آن، بر «گرفتاری جانداران در زیست»: آنکه سوسک ها گرفتار بند کودکند، خود کودک گرفتار برهنگی و گرسنگی و لاشخوری نشسته بر زمین در پی غذا!!!
داستان شهری در امریکای لاتین ( و کلوزو نمی گوید کجا؟) که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت SOC و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده.
بخش نخست فیلم به نمایش شهر، زندگی مردمان و ویژگی هر یک از شهروندان پرداخته، تنش ها و کشمکش های همیشگی شان را به نمایش گذارده و نشان از یکنواختی مرگ آور شهر دارد که بهترین بخش آن هم سکانس های پیاپی با تدوین بسیار بی همتایی است که در آن ماریو شهر را به جو نشان می دهد:«... بهت گفتم که، اینجا به زندون می مونه، اومدن توش آسونه...ولی بیرون رفتن تو کارش نیست!...تازه اگرم بری بیرون، می میری!...» «... با تبی که داشته...می دونی، همه ش گردن پشه هاست... کارتنک ها و جونورهای کوچیکی که جیگر آدمو می خورن...حتی خوره هم هست... یه بیماری خیلی بد دیگه م هست...خیلی هم همه گیره [شایع]...اونم گشنگیه...بیشتر آدما از گشنگی می میرن.»
و پس از این خاموشی «مجازی» (آرامش پیش از طوفان) به ناگاه فیلم آغاز می شود! درست همانند آهنگری که پتک را تا آنجا که می تواند به آرامی بالا می برد تا ضربه ای سهمگین فرود آورد: یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است: دو کامیون ( و به بهتر سخن دو بمب چند تنی) و راهی ماشه وار، که تنها به راه افتادن نیازست تا به سوی چکانده شدنی مرگبار پیش روی. و گرداننده این بخش تنها چهار تن به جان آمده ( و تن ها بمب شناور بر پستی و بلندی های جاده) که با این اندیشه به کار گرفته شده اند که « نه انجمن [سندیکا/صنف] داشته باشند و نه کس و کار».
اکنون ماریوی سرخوش با بازی درخشان « اِیو مونتان» به دلاوری پولادین تبدیل می شود، چنان که جو از بلندای دلیری به مرداب پست خواری و ترس فرو می غلتد. آن ولگرد گدای اندکی می رایگان، به قهرمان و لوییجی خوار شده به آدمی استوار بدل می شود. تا بدان جا که گویی کلوزو تا کنون، دانسته [عمدا]، آهنگ نیرنگ و به نادرست رهنمون شدن بیننده را داشته است تا به گاه خود تیر پارتی اش را بر اندام او بنشاند.؟
و از دید من نمای میخانه، بهترین گواه این استادی است: رویارویی دوستی دیرینه و سود نو، و چرخشگاه [نقطه عطف] آن: درگیری تن به تن جو و لوییجی. رویارویی دو نماد که چهره سومی هم بدان دامن می زند: جو «تفنگ» را به لوییجی داده، حتی به او سیلی می زند و او خوار شده میدان را با واکنشی نمایانگر زبونی رها کرده، بیرون می رود؛ و این بزرگترین فریب کلوزو است: آفرینش بتی آسیب ناپذیر از جو.
و اکنون کشیده شدن چهار تن به دل پیشامد و راهی که از آغاز نمایانگر فرو افتادن « یکه قهرمان» از جایگاهش است. نمای بی همتای پل نا استوار - با آن تدوین درخشان- که در پی، سکانس هراس و آونگ و کشش و بیزاری فرو می ریزد و پاره شدن کابل آن گسست واپسین زنجیره ی سست دوستی هاست. گویا از آغاز پل تنها نمادی از نا استواری دوستی ها و پشت گرمی ها بوده است.
ولی کلوزو بدینجا بسنده نمی کند: او باید استوره ی خود ساخته اش را نابود سازد و این بر گردن سنگی پنجاه تنی است که دلاور پیر را خرد کند... سنگ از سر راه برداشته می شود و به استوره پیر پایان می دهد، تا آنجا که حتی وی را به جشن خود(!) راه نمی دهند.
ولی این تازه آغاز راه است: یک دگرگونی بزرگ تر در راه است. کلوزو باید نشان دهد که دوباره ما را فریفته است و این سه تن که اکنون به آنها به دید دلاوران میدان نگاه می شود را پوشالی بیش نمی بیند. باید نشان دهد که از دید او این ها نه در پی آرمانی بزرگ که تنها به دنبال یافتن دو هزار دلار، زندگی خود را بر سر برد و باختی دهشتناک گذارده اند. (هر چند دستیابی بدان بتواند زندگیشان را دگرگون کند.) و این بار ترکیدن نخستین کامیون ( که هرگز نخواهیم دریافت چرا و چگونه؟)، آن هم درست در واپسین و آسان ترین گام ِ سراسر راه است که پوچی بی دلیل این بازی را با دریایی از نفت به رخ ما می کشد.
پارادوکسی بی همتا که از میان رفتن و به میان آمدن را به زیباترین گونه در پیش چشمان ما به نمایش می گذارد: زاده شدن گودال نفت، جایگاهی که شاید بسیاری جداسازی سره از ناسره، مبارزه با آتش و یا گریز از آن بدانندش، ولی برای من از همان آغاز نشانه پایان اندوهناک ماریو و جو بود که کلوزو می رود تا بدون اندکی دلسوزی از روُیه صفحه روزگار کنارشان بزند.
دودلی ماریو در گذر برای پیروزی و پول، یا چشم به راه شکست نشستن؛ و این شکست خورده ی پیر است که می بازد: پایش را در گودال، زندگیش را بر پیشگاه چشمان بیننده و یادش را در کامیون، برای همیشه ی ما.
ماریو پیروزمندانه به پایان راه می رسد و آتش فرو می نشیند ولی نیش های گزنده ی فیلم را پایانی نیست:« آتش فرو می نشیند، حتی اگر حتی جان مردم بیکار شهر افزار آن باشد.» و «کلوزو» که در پس فیلم رو در روی «سرمایه داری» ایستاده است. از دید من از اینجاست که چهار تن در اندیشه ی کلوزو «قربانی» زاده شده اند:
آنها زندگی خود را نه باخته ی آرمان و نه حتی بازیچه ی آن دو هزار دلار، که خوار سود «بزرگتر» ها کردند. و گزنده تر آنکه در آغاز برای گزیده شدن با هم می جنگیدند. تا جایی که جو رقیب خود را با زور و فریب از سر راه خود برداشت. پیام کلوزو آشکار است:« ما اکثریت مردم جهان مانند مردمان بیکار شهر زندگی می گذرانیم تا آن روز که به ما نیاز است، از «سود دیگران» با جان خود پاسبانی کنیم. دیگرانی که حتی نمی دانیم که هستند - در فیلم هم تنها کارگزار سازمان را می بینیم که خود یکی از مردم است ولی از دیدی، اندکی بالاتر- و این کار را هم به بهترین گونه انجام می دهیم. ما تنها بردگان «صنعت» و «اقتصاد» هستیم، که «نفت» رساترین نماد آن است. - و حتی امروزهم چه بسیار که کشته می شوند تا جنگ اینجا و آنجا بهای «نفت» را آنگونه که «کنسرسیوم» ها می خواهند بالا و پایین ببرد.-
کلوزو حتی پیروز میدان را نیز شکست خورده و افزاری که تا دمی پیش سودمند بود را نیز نابود شده می داند. او کار خود را انجام داده است، پس دیگر نیازی به بودنش نیست. ولی پرسش آنکه اگر او نباشد، آتش سوزی های دیگر چه؟ پاسخ کلوزو روشن است:« یادتان رفته؟ بیشتر مردم شهر بیکارند!»: پس آمیزه شیرینی از پادشاه والس و پایکوبی، « دانوب آبی»؟ و پایان تلخی که تو از آن آگاهی و بدان چشم به راه. در آغاز آرام، سپس تندتر، تندتر و آنگاه، «کات»! خدانگهدار «ماریو»! ( همین مرگ ماریو آن هم در چنین هنگامی که همه چیز روبراه و دلداده اش چشم به راه اوست، آن هم بدان شیوه نابخردانه، بودگرایی فیلم را تا واپسین اندازه ی خود به رخ ما می کشد.)
چرا ماریو بزهکار خرده پا و جو گانگستر از کار افتاده فرانسوی هستند؟، «بیمبا» آلمانی - که پدرش را «نازی» ها کشته اند و خود 3 سال بیگاری می کرده است- و لوییجی با ویژگی های آشکار ایتالیایی؟ چرا همه در بستر امریکای لاتین ( زادبوم هرناندز و لیندا و...) آفریده نشدند؟ آیا می توان اندیشه گرد آمدن مردمانی از گستره ای چنین گسسته در چنین شهر کوچکی که به جایی راه ندارد را خردمندانه دید؟ پس چه؟ زبان های گوناگون در سکانس های گوناگون چه؟ هر چند شاید بتوان آن را پدرخوانده فیلم های چند زبانه آینده دانست ولی از کنار این ها نمی توان ساده گذشت:
برای دریافت بهتر باید نگاهی به سال های نخست دهه پنجاه جهان و به ویژه سال 1953 افکند. اکنون 8 سال است که جنگ دوم جهانی به سود «متفقین» و به ویژه با پیروزی آشکار « ایالات متحده» پایان پذیرفته است. در این میان «ایالات متحده» تنها کشور پیروز جنگ است که به جز زیانی که برای ورود به جنگ پرداخت ( دو هزار افسر نیروی دریایی و آسیب دیدن 86 کشتی ناوگان جزیره « پرل هاربر») حتی رنگ یک فشنگ را در خود ندیده؛ و در برابر، جنگ از اروپا کالبدی ویران و از پا افتاده ساخته است که برای او پیروز و شکست خورده، و لندن وبرلین، «معنای» چندانی ندارد.
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم مزد ترس به کارگردانی هنری ژرژ کلوزو برای ما بنویسید و بفرستید .
آلمانی ( نماینده ی آلمان پس از جنگ)، فرانسوی، ایتالیایی، لاتینی، اسپانیایی، بومی؛ پیروز و شکست خورده، همه و همه زیر سایه ی سازمان نفتی که می توان آن را نمادی از چیرگی «ایالات متحده» بر جهان پس از جنگ دانست ( از این رو برای نمایش فیلم در آن کشور وادار به بریدن بسیاری از نماها شدند):
سازمانی که «قانون» و پلیس ویژه ی خود و... دارد؛ و شهری با مردمان بی پول ( شاید نماد سامانه پولی ورشکسته اروپا) و گرسنه، چشم به راه کاری برای انجام.
درباره ی زبان ها هم هر چند فیلم فرانسوی است و باید بیشتر گفتگوها در آن به فرانسه باشد، ولی نماد دیگری هم در آن نهفته است. همه زبان هایی که در فیلم به آن سخن گفته می شود تنها برای نشان دادن چکیده ای از کشورهای جهان است – که پیش تر گفته شد- ولی دو زبان در این میان برجسته تر است: فرانسوی و انگلیسی. شاید بسیاری از دیدن آنکه بیشتر گفتگوها به فرانسه است شگفت زده نشوند، ولی شگفتی هنگامی رخ نشان می دهد که آن را در کنار دیگری بسنجیم: فرانسه در اینجا نه تنها زبان فیلم، بلکه نمادی از گفتگوی مردمان ساده یا از نگاهی دیگر گفتمان بی آلایش شهروندان است، که تنها گفتاری روزانه را به نمایش کشیده و از واژگان دشوار تهی است. در روبرو، انگلیسی فیلم را ما تنها در نماهای وابسته به سازمان می بینیم، و بیشتر آن را نیز گفتارهای «اقتصادی» در بر می گیرد.
شگفت اینجاست که هر چند انگلیسی در فیلم کمتر دیده می شود، ولی «تعیین کننده تر» است! این شگفتی هنگامی بیشتر می شود که پا از فیلم بیرون می گذارد: در هنگامه ی پیش از جنگ دوم جهانی زبان فرانسه زبان جهانی است و انگلیسی بیرون از کشورهای انگلیسی زبان جایگاهی ندارد. ولی پس از پایان جنگ و چیرگی « ایالات متحده» و به گونه ای سردمداری آن برای بازسازی جهان زبان انگلیسی کم کم جای خود را در میان کشورها باز می کند، تا به جایی که امروزه روز نادیده انگاشتن آن از اندیشه دور است. برای نمونه انگلیسی در ایران از « آب بند امیرکبیر» آغاز شد و با دیگر برنامه های ساخت و ساز امریکاییان گسترش یافت و پس از سالیان سال فرانسه را از گود بیرون کرده، خود به جای آن نشست.
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
ژانر: حادثه ای , درام , هیجان انگیز
ساخت کشور : فرانسه
سیاه و سفید – ۱۵۶ دقیقه
بازیگران عمده : ایو مونتان ، شارل وانل ، فولکو لولى ، پتر وان آیک و ورا کلوزو .
کارگردان : هانرى ژرژ کلوزو .
خلاصه داستان : « ماریو » ( مونتان ) ، « ژو » ( وانل ) ، « لوییجى » ( لولى ) و « بیمبا » ( وان آیک ) ، در ازاى مقدار زیادى پول و براى خاموش کردن آتشسوزى یک چاه نفت در یکى از دهکده هاى فقیرنشین امریکاى مرکزى ، دو کامیون حامل نیتروگلیسیرین را در جادهاى طولانى و خطرناک حمل میکنند .
شرح فیلم : علاقه ى کلوزو به ایجاد ترس و غافلگیرى ، این بار با طراحى همراه شده که عنصر تعلیق را نیز در بالاترین حدى که میتواند تصور کرد ، ایجاد میکند . فیلم در سال ۱۹۷۷ به کارگردانى ویلیام فریدکین بازسازى شد ، اما مورد توجه قرار نگرفت .
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
Dir: Francesco Rosi
دستها روی شهر
فیلم محصول سال 1963
دستها روی شهر فیلمی به کارگردانی فرانچسکو رزی است که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به راد استایگر اشاره کرد. این فیلم که در مورد فساد در جنوب ایتالیاست، توانست جایزهٔ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند.
تاریخ اکران: ۹ اکتبر ۱۹۶۳ م. (ایتالیا)
کارگردان: فرانچسکو رزی
مدت زمان فیلم: ۱ ساعت ۴۵ دقیقه
آهنگساز: پیرو پیچونی
داستان: فرانچسکو رزی، رافائله لا کاپریا
بازیگران
راد استایگر
سالوو رندونه
گوئیدو آلبرتی
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
دستها روی شهر
Hands over the City
کارگردان فرانچسکو رزی
نویسنده فرانچسکو رُزی
رافائله لا کاپریا
فیلمنامهنویس Enzo Forcella
رافائله لا کاپریا
Enzo Provenzale
فرانچسکو رزی
بازیگران راد استایگر
سالوو رندونه
گوئیدو آلبرتی
Carlo Fermariello
Angelo D’Alessandro
Dany París
موسیقی پیرو پیچونی
تدوین ماریو سراندریی
توزیعکننده وارنر برادرز
تاریخهای انتشار
سپتامبر ۱۹۶۳ (ایتالیا)
۱۷ سپتامبر ۱۹۶۴ (ایالات متحده)
مدت
۱۰۵ دقیقه
کشور ایتالیا
فرانسه
زبان ایتالیایی
دستها روی شهر (ایتالیایی: Le mani sulla città) فیلمی به کارگردانی فرانچسکو رزی است که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به راد استایگر اشاره کرد.
این فیلم که در مورد فساد در جنوب ایتالیاست، توانست جایزهٔ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند.
دست ها روی شهر؛ به کارگردانی فرانچسکو رزی
وبلاگ > تهرانی، مهدی - یکی از موفق ترین فیلمسازان نسل دوم نئورالیسم ایتالیا؛فرانچسکو رزی است. اوکه جوایز جشنواره های معتبری مثل کن ؛ ونیز و برلین را بدست آورده در طی دوره کاری اش بسیار وسواس به خرج می داد و بسیار گزیده کار بود و درنهایت تا پیش از اعلام بازنشستگی در سال 1997 ؛ تنها 19 فیلم ساخت.
رزی در 1922 در جنوب ایتالیا و در شهر ناپل بدنیا آمد. اوکه تحصیلات خود را در رشته حقوق دنبال کرده بود ابتدا در رادیو به کار مشغول شد و درنهایت به تلویزیون و سینما نیز وارد گردید. در اواخر دهه چهل و درآستانه شکل گیری نئورالیسم ایتالیا ؛ رزی این شانس را بدست آورد تا با لوکینو ویسکونتی فیلمساز فقید و صاحب نام ایتالیایی آشنا شود و درس های اصلی را از او بیاموزد. او در 1948 دستیار ویسکونتی در فیلم ماندگار و خوش ساخت زمین می لرزد است و ده سال بعد در 1958 به عنوان کارگردان، اولین اثرش را روانه اکران می کند. رزی که اولین فیلمش را بسیار دیر و در 36 سالگی ساخت در ادامه ثابت کرد چقدر تحصیلات و مطالعاتش و معاشرت های او با جاودانه هایی مانند آنتونیونی و ویسکونتی در ساخت او به عنوان کارگردانی گزیده کار اما عاشق سینما و معناشناختی آن ، تاثیر گذار بوده است. بین این سالها ویسکونتی با فیلم سالواتوره جولیانو در سال 1961 دیگر خود را تثبیت کرد و همگان یا امضای سینمایی او آشنا شدند: روایت یک قصه برای دریافت حقیقتی که کتمان شده است.
رزی کارگردانی واقعگرا است و به تعبیری یکی از واقعگراترین فیلمسازان تاریخ سینما شناخته شده است. او در تمام دوران کاری اش بدنبال ذات اصلی سینما بود و در این میان معنا شناختی فیلم هایش به کار تماشاگر ساده پسند و خواهان قصه های تجاری هم می آمد چرا که رزی بدرون حقیقت های جاری نفوذ می کرد و تماشاگر را به دنبال معنا می کشانید.
او اگرچه فیلمسازی روشنفکر بود ولی هرگز از قر و پز روشنفکری در داستان های فیلم هایش خبری نیست. مقابله و جدال توامان او با سوسیالیسم مطلق و امپریالیسم نمایی از معناگرایی حقیقی اوست. در زمانی که رسم شده بود همه کارگردان های اروپایی ادای روشنفکران چپی را در بیاورند او عیب ها و ایرادهای خود را به این مسائل سیاسی در فیلم هایش به عینه نشان می داد. ضمن اینکه بارها اعلام کرد سینما نه جای کمونیست هاست و نه جای لیبرال ها و طرفداران سرمایه داری. سینما به زعم او محل پیوند های هنرهای متفاوت به ویژه سینما و ادبیات است و نه چیز دیگر.
پیش بینی فرانچسکو رزی در سال 1992 در باره سینمای 30 سال بعد واقعا قابل توجه است. رزی در مصاحبه ای پیش بینی کرده بود در سه دهه ی آینده ؛ دیگر نه سینمای معنا شناختی و حقیقی وجود خواهد داشت و نه تماشاگر معناپسند. فقط سینماگران مستقل و عاشق ذات سینما می توانند معدود تماشاگر واقعی را سیراب کنند...
آنچه در پی آید نقد و معرفی کوتاهی از فیلم های دست ها روی شهر ؛ ماجرای ماتئی و لاکی لوچیانو می باشد:
دست ها روی شهر
محصول 1963 ؛کارگردان : فرانچسکو رزی
فیلمنامه : انزو پروونساله ؛ انزو فولا چلا ؛ رافائله لاکاپریا و فرانچسکو رزی ،فیلمبردار : جانی دی ونانتسو ،موسیقی : پیرو پیچونی ،تهیه کننده : لیونلو سانتی ،زمان : 105 دقیقه
محصول ایتالیا و فرانسه ، جوایز: برنده جایزه بهترین فیلم در جشنواره فیلم ونیز 1963
بازیگران : راد استایگر ، سالوو راندونه ، گوئیدو آلبرتی ، آنجلو دالساندرو ، کارلو فرماریلو و مارچلو کاناواله
پنجمین ساخته ی رزی یعنی دست ها روی شهر یکی از ماندگار ترین آثار اوست . به تعبیری بعد از ساخت فیلم سالواره جولیانو فرانچسکو رزی فیلم دست ها روی شهر را ساخت که دقیقا به لحاظ فرم و فضا و ذات قصه امضای اثر پیشین سازند را برخود داشت : روایت یک واقعه حقیقی برای کشف حقیقت و برملا شدن چهره کسانی که حقیقت را در خاک دفن کرده اند.
دست ها روی شهر داستان تسلط ثروتمندان بر اهالی فقیری است که با دادن رشوه به سیاستمدران محلی هر چه میخواهند انجام می دهند و کسی جلودارشان نیست. این افراد خودشان به یک مالک بسیار متمول مربوطند که همه راهها را برای افزوده کردن ثروتش بلد است. او می خواهد مستقلات اطراف شهر را با کمترین مبلغ از دست اهالی خارج کند و در این راستا چه چیزی بهتر از همراه کردن نمایندگان و سیاسیون محلی همین مردم؟
اما وقوع اتفاقاتی از جمله ریزش یک ساختمان بزرگ و کشته شدن مردم منجر به بروز واکنش عظیم از سوی مردم محلی می شود .این مالک ثروتمند که یک بسازبفروش زیرک است درشهرداری ناپل دوستان قابل نفوذی دارد . در پی اعلام نو سازی شهر او به کمک همین اعمال نفوذ دوستان فاسدش و با دادن رشوه به مقامات شهر ی ؛ متولی اجرای نوسازی می شود و در این راستا نقشه گسترش شهر را به نحوی طراحی کرده است که توسعه منطقه بازسازی شده به سمت زمینه های او و دوستانش در شمال شهر باشد.
مدتی بعد و در حین ساخت و ساز های غیر ایمن درمحله فقیرنشین شهر ناپل یک ساختمان بسیار قدیمی و عظیم بر اثر رانش ها و لرزش های حادث شده از ساخت و ساز ها فرو می ریزد و با کشته شدن چندین نفر از اهالی خشم اهالی به اوج می رساند و همگی بدنبال مسبب اصلی این فاجعه دست به کار شده و برای پیدا کردن او و به مجازات رسانیدنش هم قسم می شوند...
اثر واقعگرا و سرشار از آیتم های معنا شناختی دست ها روی شهر ؛ روایت داستانی واقعی از یک ظلم ، شخص ظالم و قربانیان آن است.فیلم را اگرچه میتوان کاری سیاسی نیز نامید اما ملودرام اجتماعی فرانچسکو رزی بیش از هر چیز یک روایت تلخ از جامعه است تا اینکه اثری صرفا سیاسی مربوط به جنوب ایتالیا و شهرداری شهر ناپل باشد.
زیر ساخت دست ها روی شهر بر روی واقعیت های کوچک و بزرگ شکل گرفته اما جذابیت این داستان تنها به رونمایی این واقعیت ها نیست. مهمترین چیز در جذابیت این فیلم، نحوه روایت برای دریافت حقیقت است. چنانکه تماشاگر هم ازحال و روز مردم فقیر و اهالی جنوب شهر ناپل آگاه می شود و هم از حرص و طمع نابجا و پست فطری متمولین این شهر. سهم روایت از هر کدام از این مردم نیز با ظرافت بیان شده. و نقطه ی عطف فیلم ، یعنی ریزش ساختمان عظیم و چندین طبقه محله فقیر نشین و کشته شدن اهالی در بهترین زمان به تصویر کشیده می شود.
یک نکته جالب دیگر در باره فیلم دست ها روی شهر بازی گرفتن روزی از هنرپیشه های غیر حرفه ای است. در واقع به جز دو شخصیت اصلی فیلم یعنی راد استایگر و گوئیدو آلبرتی بقیه بازیگران از مردم محلی انتخاب شده بودند و همین مهم باعث شده است تا ماجرا بسیار واقعی به نظر برسد و به زعم کارگردان فیلم ، حق مطلب این ماجرا و رویداد واقعی ادا گردد.
دست ها روی شهر باعث تثبیت فرانچسکو روزی نیز گردید و فیلمش بهترین اثر در جشنواره فیلم ونیز 1963 نام گرفت.
این مطلب امروز در روز نامه جام جم ؛ ویژه نامه قاب کوچک چاپ شده است.
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
سینمایکلاسیک
دستها روی شهر ساخته فرانچسکو روزی
سینما و تلویزیون > سینمای جهان - همشهری آنلاین- مهدی تهرانی:
پنجمین ساخته روزی یعنی دستها روی شهر یکی از ماندگارترین آثار اوست.
به تعبیری بعد از ساخت فیلم سالواتوره جولیانو، فرانچسکو روزی فیلم دستها روی شهر را ساخت که دقیقا به لحاظ فرم و فضا و ذات قصه امضای اثر پیشین سازنده را برخود داشت: روایت یک واقعه حقیقی برای کشف حقیقت و برملا شدن چهره کسانی که حقیقت را در خاک دفن کردهاند. روایتی که با نئورئالیسم ایتالیا پیوند داشت.
آشنایی با نئورئالیسم ایتالیا؛ دوربین زیر سقف آسمان
دستها روی شهر داستان تسلط ثروتمندان بر اهالی فقیری است که با دادن رشوه به سیاستمداران محلی هر چه میخواهند انجام میدهند و کسی جلودارشان نیست. این افراد خودشان به یک مالک بسیار متمول مربوطند که همه راهها را برای افزودن ثروتش بلد است. او میخواهد مستغلات اطراف شهر را با کمترین مبلغ از دست اهالی خارج کند و در این جهت چه چیزی بهتر از همراه کردن نمایندگان و سیاسیون محلی همین مردم؟
اما وقوع اتفاقاتی از جمله ریزش یک ساختمان بزرگ و کشته شدن مردم منجر به بروز واکنش عظیم از سوی مردم محلی میشود. این مالک ثروتمند که یک بسازبفروش زیرک است در شهرداری ناپل دوستان قابل نفوذی دارد. در پی اعلام نوسازی شهر، او به کمک همین اعمال نفوذ دوستان فاسدش و با دادن رشوه به مقامات شهری متولی اجرای نوسازی میشود و در این زمینه نقشه گسترش شهر را به نحوی طراحی کرده که توسعه منطقه بازسازی شده به سمت زمینهای او و دوستانش در شمال شهر باشد.
مدتی بعد و در حین ساخت و سازهای غیر ایمن در محله فقیرنشین شهر ناپل یک ساختمان بسیار قدیمی و عظیم براثر رانشها و لرزشهای حادث شده از ساخت و سازها فرو میریزد و با کشته شدن چندین نفر از اهالی، خشم مردم به اوج میرسد و همگی به دنبال مسبب اصلی این فاجعه دست به کار شده و برای پیدا کردن او و به مجازات رساندنش همقسم میشوند...
اثر واقعگرا و سرشار از آیتمهای معنا شناختی دستها روی شهر، روایت داستانی واقعی از یک ظلم، شخص ظالم و قربانیان آن است. فیلم را گر چه میتوان کاری سیاسی نیز نامید اما ملودرام اجتماعی فرانچسکو روزی بیش از هر چیز یک روایت تلخ از جامعه است تا اینکه اثری صرفا سیاسی مربوط به جنوب ایتالیا و شهرداری شهر ناپل باشد.
زیرساخت دستها روی شهر، روی واقعیتهای کوچک و بزرگ شکل گرفته، اما جذابیت این داستان تنها به رونمایی این واقعیتها نیست. مهمترین چیز در جذابیت این فیلم، نحوه روایت برای دریافت حقیقت است. چنانکه تماشاگر هم ازحال و روز مردم فقیر و اهالی جنوب شهر ناپل آگاه میشود و هم از حرص و طمع نابجا و پست فطری متمولین این شهر. سهم روایت از هر کدام از این مردم نیز با ظرافت بیان شده و نقطهعطف فیلم، یعنی ریزش ساختمان عظیم و چند طبقه محله فقیرنشین و کشته شدن اهالی در بهترین زمان به تصویر کشیده میشود.
یک نکته جالب دیگر درباره فیلم دستها روی شهر، بازی گرفتن روزی از هنرپیشههای غیرحرفهای است. در واقع به جز 2 شخصیت اصلی فیلم یعنی راد استایگر و گوئیدو آلبرتی بقیه بازیگران از مردم محلی انتخاب شدهاند و همین مهم باعث شده است تا ماجرا بسیار واقعی به نظر برسد و به زعم کارگردان فیلم، حق مطلب این ماجرا و رویداد واقعی ادا شود.
دستها روی شهر، باعث تثبیت فرانچسکو روزی نیز شد و فیلمش بهترین اثر در جشنواره فیلم ونیز 1963 نام گرفت.
Hands Over The City
کارگردان: فرانچسکو روزی؛ فیلمنامه: انزو پروونساله؛ انزو فولاچلا؛ رافائله لاکاپریا و فرانچسکو روزی،فیلمبردار: جانی دی ونانتسو، موسیقی: پیرو پیچونی/ بازیگران: راد استایگر، سالوو راندونه، گوئیدو آلبرتی، آنجلو دالساندرو، کارلو فرماریلو و مارچلو کاناواله.محصول 1963 ایتالیا
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
فرانچسکو رزی
فرانچسکو رزی کارگردان ایتالیایی در 92 سالگی بامداد روز شنبه ۱۰ ژانویه ۲۰۱۵ در خواب درگذشت.
فرانچسکو رزی ۱۵ نوامبر ۱۹۲۲ در ناپل ایتالیا متولد شد. پدر او که یک عکاس آماتور بود، علاقه به دوربین را در فرانچسکو برانگیخت.
در دانشگاه به تحصیل حقوق پرداخت اما آن را نیمهکاره رها کرد و به کار تصویرگری کودک مشغول شد. پس از مدتی همکاری خود را با رادیو ناپل آغاز و در مقام نمایشنامهنویس و کارگردان و گاه بازیگر و تهیهکننده فعالیت کرد. او به همراه فرانکو زفیره لی از سوی لوکینو ویسکونتی به عنوان دستیار کارگردان انتخاب شد و در خلق فیلم زمین می لرزد یکی از نخستین آثار تاثیرگذار سینمای نئورئالیسم ایتالیا که در سیسیل فیلمبرداری شد قدم به دنیای سینما گذاشت او دستیاری شماری از دیگر کارگردانان نامدار را نیز بر عهده داشت؛ از جمله رافائلو ماتاراتزو (شکنجه، ۱۹۵۰)، میکلآنجلو آنتونیونی (شکست خوردگان، ۱۹۵۳) و ماریو مونیچلی (ممنوع، ۱۹۵۴).رزی از اواخر سال 1956 با همکاری ویتور گاسمن توانست اولین فیلمش را که اقتباسی از نمایشنامه ای از ژان پل سارتر بود، جلوی دوربین برد و فیلم به یاد ماندنی "کین " را در سال 1957 به تصویر کشید رزی پس از فعالیت های پی در پی در زمینه سینما و با کسب تجربه و کارآموزی از بزرگان سینمای ایتالیا در سال 1958 نخستین کار مستقل خود "مبارزه " در ایران مشهور به فریاد را ساخت . دستفروشان " در1959 نیز فیلمی همسطح و هموزن مبارزه بود فیلم سالواتوره جولیانو در سال 1961 که غیر از رزی ، رارزی ، سوزوچکی دامیکو و... فیلمنامه اش را نوشته بودند، توانست با حضور انبوهی از بازیگران غیر حرفه ای که تمام صحنه هایش در سیسیل فیلمبرداری شده بود، رزی را به عنوان سینماگری دانا در ایتالیا ودنیا بشناساند.دستها روی شهر در1963 که در آن "روداستایگر" به ایفای نقش پرداخت ، عمیقا بررسی فساد و انحطاط در ناپل را موضوع خود قرار داده بود.لحظه حقیقت در سال 1965 اولین فیلم رنگی رزی به حساب می آید
مردان مخالف در سال 1970 فیلمی است که رزی با آن به قلمروی آشنای خودش در سینما باز می گردد و به بیان روابط میان فرد با اولیای امور در دوران جنگ جهانی اول میپردازد...یکی از شاخصه های دیگر رزی این است که او از آدمهای واقعی در فیلمهایش در مقام بازیگر استفاده می کند. در فیلم سالواتوره جولیانو، نقش مادر جولیانو را مادر واقعی او بازی کرد و در ماجرای ماتئی ، بسیاری از رفقا و همکاران انریکو ماتئی به ایفای نقش پرداختند...در فیلم اجساد والا1975 که داستانش در یک کشور خیالی می گذرد، چند قاضی و دادستان برجسته ایتالیایی ترور میشوند.یک بازرس باهوش و توانا و در عین حال درستکار )لینو ونتورا( مامور رسیدگی به پرونده قتلها می شود. تماشاگر در طول تماشای فیلم همواره می اندیشد، قاتل شخصی است با انگیزه فردی که احتمالا در پی انتقام است ؛ اما بازرس معتقد است کسانی به دنبال اهدافی سیاسی در پشت این جنایات هستند و...رزی در سال 1979 توانست یکی از زیباترین فیلمهایش "مسیح در ابولی توقف نکرد" را براساس خاطرات کارلو لوی )نویسنده ضد فاشیست ایتالیا که سه سال در جنوب ایتالیا در تبعید بود به تصویر بکشد.این فیلم که در اصل به عنوان سریال تلویزیونی چهار ساعته ساخته شده بود، شکل گیری عشق و علاقه لوی به روستاییان دور مانده از همه چیز و فرهنگ آنان را بیان می کند که معتقدند مسیح هرگز در ابولی ساکن نشده است و فقط از آن عبور کرده است.یک فیلم جذاب و در برخی صحنه ها بسیار زیبا، با حسی تاثیرگذار از جزییات تاریخی و بینش اجتماعی...فیلم سه برادر1981 رزی نیز زمانی که به نمایش عموم درآمد، با استقبال بی نظیری رو به رو شد. مساله تروریسم دستمایه اصلی داستان کوتاه آندری پلاتونوف در این فیلم است.یکی از سه برادر، قاضی دادگاه و مسوول رسیدگی به یک پرونده ترور است . او اینک برای تشییع جنازه مادرش به روستای زادگاهش برگشته است . برادر دیگر کارگر کارخانه است و سومی مددکار اجتماعی است و دایما دچار کابوس هایی مربوط به آینده است.رزی درباره سه برادر گفت : من تصور می کنم اتخاذ موضع واضح و صریح از جانب من درباره تروریسم ضروری است ؛ چرا که درباره این مساله ابهام فراوانی در زمینه اظهار نظر از جانب روشنفکران به چشم می خورد. ما باید درباره این مساله صراحت داشته باشیم . تروریسم عملی واقعا غیر سیاسی است ؛ زیرا تروریسم ، جنایت است و جنایت و آدمکشی، کاری سیاسی نیست. وقایع یک قتل از پیش اعلام شده " در سال 1986 ، اقتباس آزاد فرانچسکو رزی در مقام یک سینماگر از اثر گابریل گارسیا مارکز است . نوشته ای از نویسنده "صد سال تنهایی " با کارگردانی رزی که سعی داشته است با ارائه کارهای متفاوت خود به جنگ با سیاستمداران سودجو برخیزد و بر میزان آگاهی مخاطبانش بیفزاید... آنچه را بصراحت بگوید که هست..."پالمرو را فراموش کن " فیلمی است که رزی با آن به موضوعات سیاسی رجعت می کند. قهرمان این فیلم یک سیاستمدار امریکایی است که می کوشد با قانونی کردن مواد مخدر به سلطه مافیا در شهر پایان بخشد؛ اماهمچون دیگر آدمهای فیلم هایش او نیز در واقع در یک نبرد شکست خورده ، عازم جنگ است.رزی معتقد است واقعیت آن قدر غنی است که احتیاجی به خیال پردازی ندارد و فقط باید تجزیه و تحلیل شود.
رزی در سال ۱۹۷۲ فیلم «ماجرای ماتئی» را ساخت. این فیلم درباره سقوط هواپیمای شخصی انریکو ماتئی، مدیر یک کمپانی نفتی در پرواز از سیسیل به میلان است. رزی در این فیلم به موضوعاتی مانند قدرتهای نفتی، کاپیتالیسم و اقتصاد جهانی میپردازد. «ماجرای ماتئی» برنده جایزه نخل طلای جشنواره کن شد.
فرانچسکو رزی گفته است: «من همیشه ضرورت ساخت فیلمهایی را حس کردم که به درک واقعیت امور کمک کند: واقعیت سیاست، اقتصاد و همین طور جامعه جنایتکار که کاملاً به هم پیوستهاند. این موضوعات امروز درهمتنیدهتر و برای همین نگرانکنندهترند.»
مارتین اسکورسیزی گفته است: رزی مانند توفانی است که ناپاکیها را با خود میبرد
او از سال ۱۹۹۷ به اینسو به تئاتر روی آورده بود. بسیاری از کارگردانان سینما از کوستا گاوراس و فرانسیس فورد کاپولا تا مارتین اسکورسیزی، اولیور استون و کن لوچ از شیوه فیلمسازی فرانچسکو رزی تأثیراتی پذیرفتهاند.
جوایز :
۱۹۶۲ _ خرس نقرهای جشنواره بینالمللی فیلم برلین برای بهترین کارگردان «سالواتوره جولیانو»
۱۹۶۳ _ شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز «دستها روی شهر»
۱۹۷۵ _ نخل طلایی جشنواره فیلم کن برای بهترین فیلم «ماجرای ماتئی»
۱۹۷۹ _ جایزه طلایی جشنواره فیلم مسکو برای بهترین فیلم «مسیح در ابولی توقف کرد»
۲۰۰۸ _ خرس طلای افتخاری فستیوال برلین
۲۰۱۲ _ شیر طلای افتخاری فستیوال ونیز
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
کارگردان نامدار ایتالیایی که برای آثارش شهرتی جهانی داشت، دیروز در رم چشم از جهان فرو بست.
رزی برای آثار سینماییاش که بر مبنای زندگی مردم معمولی شکل میگرفت، کاملا شناخته شده بود. در دهه 1970 وقتی ایتالیا درگیر خشونتهای جناحهای چپ و راست بود، رزی با فیلمهای مبتنی بر تحقیقاتش صدایی زنده از مردمش بود. او در آثارش از فیلمسازان نئورآلیست مانند ویتوریو دسیکا و روبرتو روسلینی الهام میگرفت و فیلم «پرونده ماتئی» او برای مثال ترکیبی از مستند و داستان بود که بر مبنای مرگ اسرارآمیز انریکو ماتئی یک تاجر نفت ایتالیایی که نفت را به کمپانیهای آمریکایی میفروخت، شکل گرفت. فیلم دیگر رزی با عنوان «سالواتوره جولیانو» در سال 1962 داستان سارقی سیسیلیایی بود که توسط پلیس یا مردم در سال 1950 کشته شد.
رزی شیر طلای ونیز را در سال 1963 برای درامی از مسایل سیاسی در ناپل با عنوان «دستهای روی شهر» برد که در آن راد استایگر بازی می کرد. او سال 2012 دومین شیر طلای جشنواره فیلم ونیز را برای یک عمر دستاورد سینماییاش دریافت کرد.
فیلم دیگر رزی با عنوان «مسیح در ابولی توقف کرد» درباره تبعید یک فعال ضد فاشیست به نام دکتر کارلو لوی بود که جایزه بفتا 1979 را برای بهترین فیلم خارجی زبان دریافت کرد. «مسیح در ابولی توقف کرد» داستان این زندانی سیاسی چپ را روایت می کند که در ایتالیای فاشیست به روستایی دورافتاده تبعید میشود و درحالی جریان زندگی روزمره مردم در این منطقه محروم را نظاره میکند که از ارتباط برقرار کردن با بقیه زندانیان سیاسی تبعیدی در این دهکوره منع شده است.
وی یک اسکار نیز برای فیلم خارجیزبان در سال 1981 برای فیلم «سه برادر» دریافت کرده بود. این فیلم بر مبنای اثری از آندری پلاتانوف ساخته شده بود و داستانی درباره رشد سه پسر بود که پس از مرگ مادرشان و توسط پدرشان به روستا باز میگردند. رزی اپرای کارمن را در سال 1984 با حضور پلاسیدو دومینگو ساخت و گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان را برای آن دریافت کرد. آخرین فیلم رزی «متارکه جنگ» بود که در سال 1997 با بازی جان تورتورو در نقش پریمو لوی ساخته شد. این فیلم بر مبنای خاطرات بازماندگان آشویتس و درباره بازگشت یک ایتالیایی در سال 194 به ارتش سرخ ساخته شد. فرانچسکو رزی کارگردانی جریانساز و در عین حال یکی از مهمترین چهرههای سینمای سیاسی بود.
فرانچسکو رزی
Francesco Rosi
عکاس آگوستو د لوکا - فرانچسکو رُزی
زاده ۱۵ نوامبر ۱۹۲۲
ناپل
درگذشته ۱۰ ژانویه ۲۰۱۵ میلادی (۹۲ سال)
رم
ملیت ایتالیا ایتالیایی
زمینه فعالیت کارگردان و تهیهکننده
همسر جانکارلا ماندلی
فرزندان کارولینا رُزی
صفحه در وبگاه IMDb
جشنواره کن
نخل طلایی جشنواره فیلم کن (۱۹۷۲)
جایزههای دیگر
شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز (۱۹۶۳)
فرانچسکو رُزی (به ایتالیایی: Francesco Rosi) (زاده ۱۵ نوامبر۱۹۲۲ - درگذشته ۱۰ ژانویه ۲۰۱۵)، کارگردان صاحبنام و جریانساز ایتالیایی و یکی از مهمترین چهرههای سینمای سیاسی بود. وی برای ساخت فیلم ماجرای ماتئی (۱۹۷۲) موفق به دریافت نخل طلایی جشنواره فیلم کن شد و در سال ۱۹۶۳ نیز شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز را برای فیلم دستها روی شهر دریافت کرد.
دستها روی شهر
دستها روی شهر (۱۹۶۳) با شرکت هنرپیشه آمریکایی راد استایگر، نیز کنکاشی در فساد سیاسی دخیل در ساخت و ساز شهری در جنوب ایتالیا بود که برنده جایزه اصلی جشنواره فیلم ونیز شد.
«ماجرای ماتئی» که نخل طلایی جشنواره فیلم کن را برد، فیلمی بود که به فعالیتهای سیاسی انریکو ماتئی، سیاستمدار ایتالیایی و تلاش او برای خریدن نفت کشورهایی مثل ایران و کشورهای عرب به قیمتهایی منصفانهتر از دولتهای غربی میپرداخت. این فیلم با بازی جان ماریا ولونته، در دههٔ ۱۹۷۰ به یکی از کلیدیترین ستارگان سینمای رُزی تبدیل شد.
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم دستها روی شهر به کارگردانی فرانچسکو رزی برای ما بنویسید و بفرستید .
سفر به ایران
رُزی که برای نمایش یکی از فیلمهایش، «اجساد عالیمقام»، در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی به تهران سفر کرده بود، در ایران با فیلمهایی مثل «سالواتوره جولیانو» و «مسیح در ابولی توقف کرد» شناخته میشود، فیلمهایی که بارها از تلویزیون ایران به نمایش درآمدهاند.
' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' ' '
جستجو در سایت نقد رها ماهرو : اسامی بازیگران فیلم وقتی که تو خواب بودی . مجموعه پاستا . نقد در حاشیه 2 . فاطما گل و کریم بچه دار میشن و در استامبول زندگی میکنند . نقد درحاشیه 2 . نحوه شرکت در مسابقه تلویزیونی دستپخت . رزی و فرانچسکوپاییز . نظر سنجی در حاشیه2 . دانلود رایگان فیلم وقتی توخواب بودی . while you were sleeping دانلود مستقیم فیلم . فرانچسکو رزی کدام کتاب گابریل را منبع اقتباس قرار داد? . جاش لوکاس همسرش را دوست ندارد . نقداسب حیوان نجیبی است . برنامه عشق سفید . فیلم اخرین پل . دانلود کتاب جولی و جولیا 524 رسپی در365 روز . بیوگرافی توکا سریال رویای گنجشک ها . ادرس کانال تلگرام نارنجی . فیلم لوسی از مورگان فری من . فیلم لوسی . عکس های صدف طاهریان در فیلم پس کوچه های شمرون . فراچسکو رزی فیلم جولیانو . فیلم سینمایی وقتی تو خواب بودی . جولیانو فرانچسکو رز . عکسهای فیلم کری پاستا . نقد فیلم سالواتوره جولباتو . صحنه های فیلم لبه تیغ . بازیگران فیلم بیلو . عکس های گونگ هیو جین کرهای دختر . فیلم وقتی تو خواب بودی . بازیگر خردسال خانه به دوش دختر کوچک ماشالله . وقتی تو خواب بودی . انیمیشن پینگو پینگو اثر کیست؟ . حسنعلی بذرافشان . کدام کتاب گابریل مارکزتوسط فرانچسکو روزی به فیلم تبدیل شد . نقد فیلم پاستا . فیلم خواب گناهکاران دانلود . فیلم خواب گناهکاران . دانلود فیلم سینمایی آریو پهلوان کوچک . افسانه ی خورشید و ماه قسمت6 تا20 . بچه روبگیر . کانال تلگرام سخنان بزرگان . دانلود فیلم مرد خانواده۲۰۰۰ . دانلود فیلم وقتی که تو خواب بودی . بازیگران فیلم بچه رو بگیر . سریال رویای گنجشکها در کدام شهر . katch that kid 2004فیلم بچه رو بگیر . بازی گران فیلم یچه رو بگیر . دانلود فیلم نویسنده ای ک قرص افزایش هوش میخورد . کریستین استوارت در فیلم بچه رو بگیر . کانال سخنان بزرگان تلگرام . افشین اربابی . فیلم ماشین باهوش
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم جالب تلفن همراه به کارگردانی کین هان مین برای ما بنویسید و بفرستید .
Dir: Satyajit Ray
شطرنجبازان
فیلم محصول سال 1977
تاریخ اکران: ۱۰ مارس ۱۹۷۷ م. (بریتانیا)
کارگردان: ساتیاجیت رای
داستان: پرمچند
آهنگساز: ساتیاجیت رای
بودجه: ۲ میلیون روپیه هند
بازیگران
سانجیو کومار
سعید جعفری
شبانه اعظمی
///////////////////////////////////////////////
"علی شاه" حکمران یکی از آخرین مناطق مستقل هندوستان است.بریتانیا که قصد دارد کشور ثروتمند او را کنترل کند،"ژنرال اوترام" را در یک ماموریت مخفی برای آماده سازی زمینه های الحاق اعزام می کند.با افرایش فشار سیاسی "علی شاه" در قصر خود منزوی شده و به موسیقی روی می آورد و...
کارگردان : Satyajit Ray
ستاره ها : Sanjeev Kumar, Saeed Jaffrey, Shabana Azmi
ژانر : کمدی, درام, تاریخی
کشور سازنده : هند
تاریخ عرضه : 1977
مدت زمان : 129 دقیقه
///////////////////////////////////////////////
فیلم توقیفشده ساتیاجیت رای ترمیم شد
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی نسخهای نایاب از فیلم مستند فیلمساز فقید هندی را ترمیم کرد که اداره سانسور هند سالها آن را توقیف کرده بود.
به گزارش خبرنگار مهر، رویترز اعلام کرد ساتیاجیت رای مستند یکساعته "سیکیم" را سال 1971 کارگردانی کرد که درباره منطقهای به همین نام در هیمالیا است که هند سالها در آن نفوذ داشت و بالاخره در 1975 در میان انتقادهای شدید کنترل کامل آن را به دست گرفت.
تا پیش از آنکه هند حاکمیت خود را بر این منطقه کوچک اعمال کند، خاندان سلطنتی چوگیال که دست نشانده بریتانیا بودند بر آن حاکم بودند. چین تا سال 2005 با ادعای مالکیت سیکیم توسط دولت هند مخالف بود. سیکیم اکنون دومین ایالت کوچک هند است و به لحاظ استراتژیکی برای دهلی نو اهمیت بسیار دارد.
دولت هند در اوایل دهه 1970 با این توجیه که رای در فیلم خود از خاندان سلطنتی سیکیم چهرهای باشکوه ترسیم کرده، آن را توقیف کرد. رای "سیکیم" را در شرایطی ساخت که هنوز مشخص نشده هند یا چین کدامیک کنترل کامل سیکیم را به عهده میگیرند.
پیشتر تصور میشد تمام نسخههای مستند "سیکیم" از بین رفته، اما سال 2003 یک نسخه آن در انستیتو فیلم بریتانیا پیدا شد و آکادمی اسکار بعدها آن را دیجیتالی ترمیم کرد. "سیکیم" هفته بعد اولین بار در هند در جشنواره کلکته به نمایش درمیآید. دولت هند بعد از چهار دهه اجازه نمایش این فیلم را داده و نسخه 35 میلیمتری آن تا پایان سال 2008 آماده میشود.
آکادمی تاکنون نسخههای آسیبدیده 15 فیلم سینمایی و دو فیلم مستند رای شامل "سیکیم" را ترمیم کرده است. کارگردان سرشناس هندی سال 1992 یک جایزه اسکار افتخاری دریافت کرد و این جایزه را در حالی گرفت که در بیمارستانی در کلکته بستری بود. او همان سال در 71 سالگی درگذشت.
آکادمی پس از "سیکیم" فیلم "شطرنجبازان" رای با بازی سانجیو کمار و سعید جعفری را تولید سال 1977 را ترمیم میکند. رای سال 1921 در کلکته در خانواده ای هنرمند به دنیا آمد و در دوران جوانی پس از یک ملاقات با ژان رنوار، فیلمساز نامدار فرانسوی و دیدن فیلم "دزد دوچرخه"، یکی از آثار شاخص سینمای نئورئالیسم ایتالیا، به فیلمسازی علاقمند شد.
او در طول دوران فیلمسازی خود در مجموع 37 فیلم ساخت که تعدادی از آنها از جمله سهگانه "آپو" شامل "پاتر پانچالی"، "آپاراجیتو" و "دنیای آپو" از فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما هستند. این سهگانه درباره دوران کودکی، آموزش و بلوغ یک جوان بنگالی در سالهای اول قرن بیستم است. رای کتابهای بسیار نیز نوشته که به زبانهای دیگر نیز ترجمه شده است.
///////////////////////////////////////////////
شطرنج بازان | The Chess Players
ژانویه سال 1856. نیروهای سلطهگر انگلیسی میکوشند تا «واجد علی شاه» (امجدخان) را از حکومت ایالت اوده هند ساقط کنند. همزمان، در گوشهای از شهر لاکنو، پایتخت اوده، «میرروشن علی» (جعفری) و «میرزا سعید علی» (کمار)، دو اشرافزاده تنبل، که به شطرنج معتاد شدهاند، همچنان بیخیال و سرخوش به بازی خود ادامه میدهند. وقتی «خورشید» (آزمی)، همسر «میرزا»، مهرههای شطرنج را میدزدد و آنها را گم و گور میکند، دو دوست به هر ترتیبی که شده، بازی خود را پی میگیرند. سرانجام «واجد» برای جلوگیری از بروز هرگونه درگیری و کشتار تسلیم میشود. دو شطرنجباز نیز به خارج از شهر میروند تا جای ساکت و آرامی بیابند و به دور از جنجال و هیاهو به بازی خود، این بار به روش انگلیسی (وزیر به جای ملکه)، ادامه دهند...
* در فیلم، طبق روال آثار ری، تعداد آدم بدها زیاد نیست و شخصیتها به صورت سیاهوسفید تصویر نشدهاند. او فیلمنامهای را که براساس داستانی کوتاه از پرمچاند نوشته، اندکی تغییر میدهد و با پیش بردن دو طرح داستانی موازی با یک درون مایه مشابه، سیاست بازیها و نقشه و نیرنگهای انتقال قدرت و حکومت و با بازی شطرنج دو اشراف زاده، هم گام و هم آهنگ میکند. در عین حال، به قول اندرو ساریس، بیشتر تجربه تاریخی هند را در دورهای که مورد تهاجم استعمار انگلستان قرار گرفته بود در نظر دارد تا جنبههای جهانی استعمار را. راوی فیلم آمیتاب باچان است.
کشور تولیدکننده هند
آهنگساز(موسیقی متن) ری
سال تولید ۱۹۷۷
محصول سورش جیندال
کارگردان ساتیا جیت ری، برمبنای داستانی نوشته منشی پرمچاند.
فیلمنامهنویس ساتیا جیت ری، برمبنای داستانی نوشته منشی پرمچاند.
فیلمبردار سومندو روی
هنرپیشگان سانجیو کُمار، سعید جعفری، امجدخان، ریچارد آتن بارو و شابانا آزمی.
نوع فیلم رنگی، 129 دقیقه.
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم شطرنج بازان به کارگردانی ساتیا جیت رای برای ما بنویسید و بفرستید .
«ریچارد آتنبورو» درگذشت
» سرویس: فرهنگی و هنری - سینما و تئاتر
کد خبر: 93060301555
دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۸
1408945085722_14.jpg
«ریچارد آتنبورو»، بازیگر، کارگردان و تهیهکننده سرشناس انگلیسی و برنده جایزه اسکار در سن 90 سالگی درگذشت.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «ریچارد آتن بورو» چهره نامدار سینمای انگلیس و هالیوود که روز گذشته (24 اوت) در 90 سالگی درگذشت، برای کارگردانی فیلم «گاندی» محصول 1983 موفق به کسب جایزه اسکار شد.
وی که بیشتر شهرت خود را برای فیلمهای «فرار بزرگ»، «پارک ژوراسیک»، «معجزه در خیابان سیوچهارم» و «برایتون راک» بدست آورد، برای اولینبار در 18 سالگی وارد دنیای بازیگری شد و در طول حیات خود در بیش از 80 فیلم نقشآفرینی داشت.
وی به عنوان کارگردان 12 فیلم را مقابل دوربین برد که اولین آنها «اوه چه جنگ دوست داشتنی» بود که در سال 1969 ساخت. پس از آن فیلمهای «پلی در دوردست» (1977)، «چاپلین» (1992)، «سرزمین سایهها» (۱۹۹۲) را ساخت و آخرین فیلم او در مقام کارگردان در سال 2007 با نام «بستن حلقه» ساخته شد.
«اَتنبورو» کار در سینما را با فیلم دو کارگردان مهم سینما (دیوید لین و نوئل کاوارد) در «آنطوری که خدمت میکنیم» محصول ۱۹۴۲ آغاز کرد. پس از آن «پیتر اوستینف» او را در فیلم «مدرسه و رازها» (۱۹۴۶) بکار گرفت و در همان سال در فیلم «پلکانی به آسمان» مقابل دوربین رفت.
اواخر دهه ۴۰ و ۵۰ «آتن بورو» سعی در تثبیت خود به عنوان یک بازیگر نقش اصلی در سینمای انگلیس داشت تا اینکه در سال ۱۹۵۹ در فیلم کمدی «من کاملاً خوبم جک» بعد از سالها اثری مهم و قابل اعتنا بازی کرد.
دهه ۶۰ دوره شکوفایی استعدادهای پنهان آتنبورو بود. سال ۱۹۶۳ در فیلم تحسینبرانگیز «فرار بزرگ» به همراه استیو مککوئین حضور خاطرهانگیزی داشت. پس از آن بازیهای آتنبورو قدرتمندتر از گذشته شد و در سال ۱۹۶۴ به خاطر بازی در دو فیلم «نشست در یک بعدازظهر مرطوب» و «تفنگهای باتاسی» جایزه معتبر بافتا را دریافت کرد.
در سال ۱۹۶۵ آتنبورو درفیلم «پرواز بر فراز فونیکس» (ساخته رابرت آلدریچ) به همراه جیمز استوارت، پیتر فینچ و ارنست بورگناین بازی کرد. در سالهای ۱۹۶۶ و ۱۹۶۷ در دو فیلم «دانههای شن» (رابرت وایز) و فیلم «دکتر دولیتل» ایفای نقش کرد که برای هر دو فیلم جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد.
دستاورد آتنبورو در دهه 70 در مقام بازیگر چندان درخور توجه نبود که فیلمهای «رزباد» و «فاکتور انسانی» از آن جمله هستند. اگر چه ساخت دو فیلم «جادو» (با بازی آنتونی هاپکینز) و «پلی در دوردست» با بازی بزرگان سینما (از جمله لارنس اولیویه، رابرت ردفورد، مایکل کین، شون کانری و درک بوگارد) و همچنین حضور در فیلم «شطرنج بازان» (ساتیاجیت رای) اعتباری به فعالیتهای این سینماگر در دهه 70 داده است.
آتنبورو در دهه 80 از سینما به عنوان بازیگر کنارهگیری کرد و سه فیلم را به عنوان کارگردان ساخت که بیشک موفقترین دستاورد وی «گاندی» محصول ۱۹۸۲ بود؛ فیلمی حماسی از زندگی یکی از مهمترین و برجستهترین مبارزان قرن بیستم که آتنبورو با این فیلم همه جوایز معتبر را به عنوان کارگردان دریافت کرد و فیلم نیز توانست ۸ جایزه اسکار بگیرد.
وی پس از این فیلم در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۷ دو فیلم دیگر با نامهای «دستهی همسرایان» (با بازی مایکل داگلاس) و «فریاد آزادی» (با بازی دنزل واشنگتن) را ساخت. در سال ۱۹۹۲ آتنبورو بار دیگر تصمیم به ساخت زندگی یکی از هنرمندان بزرگ قرن بیستم یعنی «چارلی چاپلین» گرفت؛ اگرچه این فیلم موفقیت گاندی را نداشت، اما بار دیگر نام آتنبورو را بر سر زبانها انداخت و وی را برای ساخت فیلم «سرزمین سایهها» آماده کرد.
در سال ۱۹۹۳ استیون اسپیلبرگ توانست پس از ۱۶ سال آتنبورو را به عنوان بازیگر بر روی پردهه نقرهای سینما بیاورد و فیلم پر هزینه و پر فروش «پارک ژوراسیک» را بسازد.
وی در سال ۱۹۷۶ به لقب "سر" مفتخر شد و در سال ۱۹۹۳ مقام "لورد" را نیز دریافت کرد. او بین سالهای ۱۹۶۹ تا سال ۱۹۸۲ مدیر باشگاه فوتبال چلسی بود.
از مهمترین دستاوردهای سینمایی آتنبورو میتوان به دوربین جشنواره برلین در سال 1988، جایزه دستاورد سینمایی جشنواره شیکاگو در سال 2000، اسکار سینمای ایتالیا در سال 1983، جایزه ویژه انجمن کارگردانان آمریکا در سال 1983، جایزه دستاورد هنری از آکادمی فیلم اروپا در سال 1988، بهترین بازیگر جشنواره سنسباستین در سال 1964 اشاره کرد.
///////////////////////////////////////////////
ساتیاجیت رای
SatyajitRay
زاده ۲ مه ۱۹۲۱
کلکته, بنگال غربی
درگذشته ۲۳ آوریل ۱۹۹۲
ملیت هندی بنگالی
زمینه فعالیت فیلمساز, تهیه کننده, فویس, نویسنده, ترانه سرا
همسر Bijoya Ray
فرزندان یک فرزند
جایزههای دیگر
۲ بار برندهٔ جایزهٔ خرس نقرهای (از جشنواره فیلم برلین)
شیر طلایی (از جشنواره فیلم ونیز در سال ۱۹۵۷ برای فیلم (آپاراجیتو)
جایزهٔ ملی فیلم از دولت هند (۳۲ بار)
در سال ۱۹۸۲، دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد
ساتیاجیت رای (۲ مه ۱۹۲۱-۲۳ آوریل ۱۹۹۲) یک فیلمساز مشهور هندی بنگالی بود.
او زادهٔ شهر کلکته (در ایالت بنگال غربی، در شرق هند) بود و در مدت فعالیت سینماییاش ۳۷ فیلم (شامل فیلم بلند سینمایی، فیلم مستند و فیلم کوتاه) ساخت و جوایز متعددی در جشنوارههای هندی و بینالمللی دریافت کرد.
او نخستین فیلمش، پاتر پانچالی، را در سال ۱۹۵۵ بر اساس یک رمان بنگالی (به همین نام) ساخت که با استقبال منتقدان روبرو شد و جوایزی مانند بهترین مستند انسانی جشنواره کن را برای او به همراه داشت. پس از آن، در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۵۹، او فیلمهای موفق آپاراجیتو و آپور سانسار را در ادامهٔ داستان فیلم نخست ساخت که به همراه هم به سهگانه آپو مشهور شدند. فیلم رعد دوردست در ۱۹۷۳ برنده خرس طلایی جشنواره فیلم برلین شده است.
ساتیاجیت رای در دوران فعالیت سینماییاش ۳۲ بار جایزهٔ ملی فیلم از دولت هند دریافت کرد و ۲ بار برندهٔ جایزهٔ خرس نقرهای (از جشنواره فیلم برلین) و ۱ بار برندهٔ جایزهٔ شیر طلایی (از جشنواره فیلم ونیز شد. او همچنین در سال ۱۹۸۲، دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد.
نام کوچکش ساتیاجیت است، اما نامش را در برخی نوشتههای فارسی ساتیا جیت رای هم نوشتهاند.
///////////////////////////////////////////////
سعید جعفری
سعید جعفری
(ملیت : هند قرن : 20)
Jaffrey, Saeed
بازیگر (1929، مالرکوتلای پنجاب- هند)
تحصیلاتش را در رشته ی تاریخ دانشگاه الله آباد به پایان برد. ابتدا در رادیو به کار پرداخت. در سال 1951 در دهلی نو یک گروه تآتری تشکیل داد و در کنار آن، در تلویزیون هند نیز فعالیت می کرد. در 1956 به انگلستان رفت و در آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک لندن، تحصیلاتش را پی گرفت. سپس در دانشگاه کاتولیک امریکا ثبت نام کرد و در رادیوی سازمان ملل و دفتر توریستی هند در ایالت متحد به کار مشغول شد. در سرتاسر این کشور در نمایش نامه هایی شکسپیری روی صحنه رفت و پس از پیوستن به اکتورز استودیوی نیویورک، کارش را روی صحنه تآترهای امریکا و انگلستان گسترش داد.
مدتی نیز برای روزنامه ی نیویورک میرر، کاریکاتور می کشید و مجموعه ای از اشعارش را با صدای خود بر روی نوار منتشر کرد. از 1969 بازی در فیلم های تلویزیونی را آغاز کرد و در 1977 در نخستین ایفای نقش خود در فیلمی هندی، در اثر مشهور ساتیا جیت ری، شطرنج بازان بازی کرد. در بسیاری از فیلم های تجاری هندی نیز نقش هایی را بر عهده گرفت و در نخستین فیلم کوتاه تولید مرچنت- آیوری، گفتارهای متن را قرائت کرد. در چندین فیلم بلند این کمپانی نیز ظاهر شد و در تلویزیون انگلستان، در فیلم ها و مجموعه های بی شماری بازی کرد، که شب های تنوری (1985-1987) از آن جمله است.
از فیلم ها: 1959- شمشیر و فلوت (آیوری)( فقط راوی)؛ 1965- گذری به هند (و. حسین)؛ 1969- مرشد (آیوری)؛ 1970- سوارکاران (فرانکن هایمر)؛ 1975- گنگسترها (ف. ساویل)، مردی که می خواست سلطان باشد (هیوستن)، توطئه ویلبی (ر. نلسن)؛ 1977- شطرنج بازان (س. ری)؛ 1981- ابوالهول (شفنر)؛ 1982- گاندی (آتن بارو)، معصوم (شکهار کاپور)؛ 1983- بازار (بنگال)؛ 1984- لبه ی تیغ (بایرم)، گذری به هند (د. لین)؛ 1985- لباس شویی زیبای من (فریرز)؛ 1987- آن سوی کوهستان بعدی (کالیر و فورسبرگ)؛ 1989- مانیکا، دختری که دوبار زندگی کرد (ویلیه)؛ 1990- پس از نیمه شب (گروال)؛ 1993- آینه (سارین)؛ 1994- بالیوود (خان)؛ 1996- لولو (کریشنا)؛ 1997- سفر (سالوجا)؛ 2000- نسل دوم (ش. اوسالی ون).
10 فیلم هندی که دوست داشتیم
توسط بهزاد طالبی
10 فیلم هندی که دوست داشتیم
bollywood-stars
دومین صنعت بزرگ فیلمسازی جهان، قطعا سینمای هندوستان است. میگویند در هند برای بسیاری از مردم، سینما از نان شب واجبتر است. با اینکه سینمای هند اکثراً برای مصرف داخلی فیلم تولید میکند، اما این سینما از گذشتههای دور در ایران و کشورهای عربی طرفداران زیادی دارد. تا همین دهههای اخیر خود دستاندرکاران سینمای هند هم باور نمیکردند که فیلمهایشان در جایی خارج از آسیا بیننده داشته باشد. اما چندین سال پیش شاهرخ خان ستارهی سینمای بالیوود که برای اکران فیلمش، “ام شانتی ام” به جشنواره برلین رفته بود. وقتی با بیخیالی بر روی فرش قرمز قدم میزد، با فریاد مردمی که از او استقبال میکنند، متعجب میشود. به گفته شاهرخ خان دختران آلمانی از دختران هندی بلندتر فریاد میزدند.
قبل از انقلاب که اکران فیلمهای خارجی مجاز بود، سینمای هند سهم ویژهای از فروش سینمای ایران را به خود اختصاص میداد. بعد از انقلاب و ممنوعیت اکران فیلمهای خارجی، فیلمهای هندی به طور غیرمجاز و بر روی نوارهای بتامکس و ویاچاس به خانههای مردم راه پیدا کردند. برای ما که سن و سالمان به دیدن فیلم هندی در سالن سینما نمیرسد، فیلم هندی در ویدئو همیشه جزئی از نوستالژی دوران کودکیمان است. فیلمهایی که قهرمانانش بدون توجه به داستان و موقعیت، ناگهان زیر آواز میزنند و شروع به رقص میکنند.
فیلمهای زیادی هستند که در خاطرهی کودکی ما جا گرفتهاند، من 10 تا از مهمترین و معروفترین آنها را (قبل از سال 2000) برای معرفی به دوستان کم سن و سالتر و یادآوری به دوستان قدیمی انتخاب کردهام. فیلمهای دیگری هم میتوانستند در این لیست جا بگیرند، از سینمای قبل از انقلاب مثل مادر، آواره، نام من دلقک است، از سینمای ویدئویی دهه 60 و 70 قربانی، اولاد، قدرت و ایمان، دروغگوی بزرگ، از تلویزیون بعد از انقلاب مشعل و شطرنجبازان و از سینمای سالهای کمی نزدیکتر دوداس، گاهی خوشی گاهی غم، کهی الوداع ناکهنا (هرگز نگو خداحافظ).
10 فیلم نوستالژیک هندی به ترتیب سال تولید:
1) آقای 420 (Shree 420)،Shree-420 کارگردان: راج کاپور، 1955
بازیگران: راج کاپور، نرگس
خلاصه داستان: پسر جوان روستایی به دنبال سرنوشتش به شهر میآید و با معلمی جوان آشنا میشود، اما زنی افسونگر او را به کارهای خلاف میکشاند. فیلم با برگشت مرد جوان به دامان عشق و معصومیت به پایان میرسد.
توضیح: داستان همیشه مورد علاقهی شرقیها، مثلث عشقی مرد ساده، دختر ساده و زن فریبکار و عاقبت خوش. آهنگ معروف “اینچیکه دانا” که سالها به عنوان نماد فیلم هندی در ایران استفاده میشد، یکی از آهنگهای این فیلم است.
sangam2) سنگام (Sangam)، کارگردان: راج کاپور، 1964
بازیگران: راج کاپور، راجندرا کومار، ویجینتیمالا
خلاصه داستان: داستان یک مثلث عشقی، دو دوست همزمان عاشق یک دختر میشوند و یکی فداکاری میکند. اما پایان داستان غمانگیز است.
توضیح: راج کاپور اسطورهی سینمای هند که همیشه بین سینمای هنری و گیشه در نوسان بود، ملودرامی می سازد که تا سالها اشک تماشاگران سینما را درمیآورد. بعدها بارها در سینمای هند و ایران، این داستان دوبارهسازی شد. بنابر شنیدهها (از منابع نیمه موثق) سنگام به هنگام اکران در ایران بسیاری از رکوردهای فروش را جا به جا کرد.
aa_gale_lag_jaa_3) بیا در آغوشم (Aa Gale Lag Jaa)، کارگردان: منموهان دسای، 1973
بازیگران: شاشی کاپور، شرمیلا تاگور
خلاصه داستان: عشق یک پسر از طبقه پائین و یک دختر متمول. پسر برای نجات جان دختر از یخزدگی با او همبستر میشود، فرزند حاصل پیش پدر و دور از مادر میماند. سالها بعد پدر و فرزند و مادر دوباره همدیگر را ملاقات میکنند و به هم میرسند.
توضیح: ماجرای بچهدار شدن ناخواستهی یک زوج که یکی از عجیبترین داستانهای تاریخ سینماست، به همراه صحنه رقص بر روی یخ زوج جوان فیلم و صحنهی پایانیندی اشکانگیز وصال دوبارهی عشاق، آن را بین تماشاگران ایرانی محبوب کرد.
sholay4) شعله (Sholay)، کارگردان: رامش سیپی، 1975
بازیگران: درمندرا، آمیتا باچان، هما مالینی، امجد خان
خلاصه داستان: به درخواست یک پلیس بازنشسته، دو قانونشکن اجیر میشوند از اهالی یک روستا در برابر راهزنان حفاظت کنند. هر دو در روستا عاشق میشوند، اما قرار نیست هر دو زنده بمانند.
توضیح: شبهوسترن سینمای هند که اقتباسی آزاد از فیلم هفت دلاور (The Magnificent Seven) که خود برداشتی از هفت سامورایی (Seven Samurai) بود. با نگاهی به فیلمهای بوچ کسیدی و ساندنس کید (Butch Cassidy and The Sundance Kid) و این گروه خشن (The Wild Bunch). تلفیق سه ژانر حادثهای و رمانس و کمدی هم در هند و هم در ایران تماشاگران زیادی را به سالنهای سینما کشاند و از آمیتا باچان ستارهای شکستناپذیر ساخت. از نقاط قوت اصلی فیلم شخصیت منفی فیلم (جبار سینگ) بود (با بازی امجد خان و دوبله خوب اکبر زنجانپور) که در ایران به ضربالمثل تبدیل شد. صحنهی رقص و آواز معروف آن “رقص بر روی شیشه”.
key_art_amar_akbar_anthony
5) امر اکبر آنتونی (Amar Akbar Anthony)، کارگردان: منموهان دسای، 1977
بازیگران: آمیتا باچان، ریشی کاپور، وینود کانا، پروین بابی
خلاصه داستان: سه برادر در کودکی از پدر و مادر و از همدیگر جدا میشوند. سالها بعد وقتی یکی مسیحی، یکی مسلمان و یکی هندوست، همدیگر را پیدا میکنند و برای مقابله با تبهکاران با هم متحد میشوند.
توضیح: داستان بارها تعریف شدهی سینمای هند، برادرانی که در کودکی همدیگر را گم میکنند و در بزرگسالی به هم میرسند اما با طعم گفتگوی ادیان و طنزی که در فیلم جا افتاده، به همراه آهنگ معروف “امر اکبر آنتونی”.
shakti 6) قانون (قدرت) (Shakti)، کارگردان: رامش سیپی، 1982
بازیگران: آمیتا باچان، دلیپ کومار
خلاصه داستان: پسری که از پدر پلیسش دل خوشی ندارد، به تبهکاران ملحق می شود. پدر و پسر در مقابل هم قرار میگیرند، پدر وظیفهشناس باید قانون را اجرا کند.
توضیح: فیلمی که برخلاف بقیهی فیلمهای لیست از تلویزیون ایران پخش و معروف شد، بدون صحنه های رقص و آواز. آمیتا باچان (با دوبلوری استاد خسروشاهی) که نامش در این فیلم “ویجی” بود تا سالها در ایران به این نام شناخته میشد.
Nagina (1986)7) ملکه مارها (نگین) (Nagina)، کارگردان: هارمش مالهوترا، 1986
بازیگران: سریدوی، ریشی کاپور، امریش پوری
خلاصه داستان: پسری متمول پس از سالها به شهرش بازمیگردد. عاشق دختری میشود و با او ازدواج میکند، غافل از اینکه دختر ملکهی مارهاست و مارگیری قدرتمند به دنبال شکار او.
توضیح: ملکهی مارها به غیر از ماجراهای عاشقانه کمی هم جادو در ترکیب خود دارد و بازیگر درشت چشم و زیبایی که تازه در حال اوجگیری است، سریدوی. صحنه رقص و آواز همراه با مارگیری از صحنههای مورد توجه فیلم است. به دلیل موفقیت فیلم قسمتهای 2 و 3 آن نیز ساخته شد.
Dil8) دل (Dil)، کارگردان: ایندرا کومار، 1990
بازیگران: امیر خان، مادهوری دیکشیت
خلاصه داستان: دختر و پسری جوان که عاشق هم هستند به دلیل مخالفت خانوادهی دختر نمیتوانند ازدواج کنند، پس از خانه فرار میکنند. اما خانوادهی دختر آنها را رها نمیکنند.
توضیح: ملودرام اشکانگیز به سبک لیلی و مجنون، عشاق جوانی که عاقبتی تلخ دارند، داستان مورد علاقهی ایرانیها. با دو ستارهی خوشچهره و نوظهور سینمای هند.
lamhe 9) لمحه (Lamhe)، کارگردان: یاش چوپرا، 1991
بازیگران: آنیل کاپور، سریدوی
خلاصه داستان: مرد جوانی که برای به دست آوردن عشق دختری شکست خورده است، ترک دیار میکند. سالها بعد که به کشور برمیگردد، با دختر عشق سابقش که مرده، مواجه میشود و با فرزند عشق از دست رفته، دوباره عشق را تجربه میکند.
توضیح: ملودرامی با موضوعی بحثانگیز به کارگردانی یاش چوپرا از مهمترین کارگردانان و تهیهکنندگان سینمای هند. به نظر میرسد داستان عجیب فیلم (ایجاد رابطه با فرزند عشق دوران جوانی) به موفق شدن فیلم کمک زیادی کرده است.
kuch Kuch Hota Hai10) کوچ کوچ هوتاهه (چیزی اتفاق میافتد) (Kuch Kuch Hota Hai)، کارگردان: کران جوهر، 1998
بازیگران: شاهرخ خان، کاجول، رانی موکرجی
خلاصه داستان: دختری 8 ساله نامهای از مادر مردهاش پیدا میکند که در آن مادرش داستان عشق همکلاسی دوران مدرسهاش را به پدرش شرح داده است. دختربچه سعی میکند پدرش را به دوست قدیمیاش برساند و موفق می شود.
توضیح: مقدمهی ورود سینمای هند به هزارهی دوم، این فیلم آن سال تمام جایزههای سینمای هند را از آن خودش کرد و رکورد فروش را شکست و شاهرخ خان به بالاترین نقطهی سینمای هند پرتاب کرد. مثلث عشقی دو دختر و یک پسر، عشق دوران مدرسه و برخلاف سنگام پایان خوش، آن چیزی بود که مردم در قرن 21 دوست داشتند. صحنه رقص و آواز معروف سه نفره با آواز “کوچ کوچ هوتا هه”.
تا یکی دو دهه پیش سینمای هند فقط برای تولید داخل فیلم تولید میکرد و به غیر از ساتیاجیترای کارگردانی با اعتبار جهانی دیگری در آن اطراف به چشم نمیخورد. سینمای هند پر است از اشکالات ساختاری و منطقی، کلیشههایی که به راحتی میشود آنها را حدس زد، شخصیتهایی که منطقی رفتار نمیکنند یا قدرت فراانسانی دارند. از هر فیلم بالیوودی میشود صدها اشکال فنی گرفت، در تمام ساختارها از فیلمنامه و کارگردانی گرفته تا بازیگری، تدوین ، طراحی صحنه و لباس و . . . اما نباید فراموش کنیم که همین سینمای سر تا پا اشکال، مورد علاقهی حداقل یک میلیارد نفر در هند و تعداد زیادی در نقاط مختلف دنیا، مخصوصاً ایران است.
در ایران به خاطر نزدیکی فرهنگ شرقی هند به ما، آشنا بودن قهرمانان، استفاده بسیار کم از صحنههای بیپردهی جنسی، استفاده بیحد و حصر از صحنههای رقص و آواز و پایان خوش داستان همیشه فیلمهای هندی گزینهای برای تماشا بوده و هست. شاید در حال حاضر بسیاری از دوستان روشنفکر به محض شنیدن اسمی از سینمای هند روی ترش میکنند و کلمات تحقیرآمیز را پشت هم قطار میکنند، اما ما فراموش نمیکنیم که قسمتی از کودکی ما با همین داستانهای بیمنطق و شل و ول ساخته شده است.
///////////////////////////////////////////////
رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم زیبای جهان آپو به کارگردانی ساتیا جیت رای برای ما بنویسید و بفرستید .