رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

فیلم لبه تاریکی ساخته مارتین کمپبل

رازهایی که ما را به لبه تاریکی می‌برند

درام مهیج جنایی و معمایی «لبه تاریکی» را مارتین کمپبل کارگردانی کرده و مل گیبسون از قهرمانان سینمای اکشن نقش اصلی آن را بازی کرده است.

داستان فیلم در مورد توماس کریون کارآگاه پلیس شهر بوستون است. دختر او توسط افرادی ناشناس کشته می‌شود. توماس با این گمان که جنایتکاران قصد کشتن او را داشته و به اشتباه، دخترش را به قتل رسانده‌اند، در صدد برمی آید که قاتلان را شناسایی کرده و به سزای اعمالشان برساند. او با ورود به دنیای دخترش و آشنا شدن با دوستان او، درمی یابد که با گروه‌هایی همکاری می کرده که قصد افشای فعالیت‌های مخرب هسته‌ای ایالات متحده آمریکا در یکی از شرکت‌های بزرگ را داشته‌اند...

لبه تاریکی محصول مشترک سال ۲۰۱۰ سینمای آمریکا و انگلستان بر اساس سریال موفق انگلیسی دهه ۱۹۸۰ به همین نام ساخته شده که در ایران هم پخش شده است. هم سریال و هم فیلم لبه تاریکی را مارتین کمپبل کارگردانی کرده‌اند. ویلیام موناهان و اندر بوول فیلمنامه را بر اساس فیلمنامه اصلی تروی کندی مارتین نوشته‌اند. هزینه تولید فیلم ۶۰ میلیون دلار و فروش آن در سینماهای دنیا ۸۰ میلیون دلار بود که ۴۳ میلیون دلار آن در آمریکا و کانادا به دست آمد. مل گیبسون در نقش توماس کریون، ری وینستون در نقش داریوش جدبر، دنی هیوستن در نقش جک بنت، بویانا نوواکوویچ در نقش اما کریون دختر توماس، شاون رابرتس در نقش برنهام و دنیس اوهارا در نقش مور در این فیلم بازی کرده‌اند.. مل گیبسون که پس از بازی در فیلم نشانه‌ها برای مدت هشت سال بازیگری را کنار گذاشته بود با لبه تاریکی بار دیگر به جلوی دوربین سینما بازگشته و نقطه قوت اصلی فیلم هم بازی درخشان او در نقش خود است. نوواکویچ بازیگر بوگسلاوی الاصل که از هفت سالگی در استرالیا بازی می‌کند هم برای بازی در نقش اما نامزد جایزه بهترین بازیگر زن سال استرالیا شد.

گراهام کینگ و تیم هدینگتون تهیه کنندگان لبه تاریکی بوده‌اند. موسیقی متن لبه تاریکی اثر هوارد شور آهنگساز کانادایی است که موسیقی حماسی و ارکستری مجموعه فیلم‌های ارباب حلقه‌ها را ساخته است. فیل مهوکش مدیر تصویربرداری، استوارت بایرد تدوینگر، پم دیکسون و کارولین پیکمن انتخاب بازیگران و تعیین نقش‌ها، توماس سندرز مجری طرح، گرگ بری، مارک ساترلی و سوزان وکسلر کارگردان هنری و جی هارت طراح صحنه فیلم بود اند.

مارتین کمپبل کارگردان نیوزیلندی این فیلم متولد سال ۱۹۴۳ است. در سی سالگی اولین فیلم خود را در کشورش کارگردانی کرد و در سال ۱۹۹۸ فیلم نقاب زورو را با بازی آنتونیو باندراس و کاترین زتا جونز ساخت. کمپبل برای این فیلم نامزد جایزه اسکار و گوی طلایی شد و به شهرت و اعتبار سینمایی رسید. این سینماگر نیوزیلندی دو قسمت از فیلم‌های جیمز باند را هم کارگردانی کرده است. در کارنامه شغلی او کارگردانی ۲۹ فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی ثبت شده است. فیلم اکشن کوهنوردی حد عمود (۲۰۰۰)، فراسوی مرزها (۲۰۰۳)، فیلم ابرقهرمانی فانوس سبز (۲۰۱۱) و کاپیتان (۲۰۱۲) از موفق ترین آثار اوست.

فیلم سینمایی لبه تاریکی ساعت ۲۳ شنبه از شبکه نمایش پخش می‌شود.

لبه تاریکی
کارگردان     مارتین کمپبل
تهیه‌کننده     مایکل ورینگ
نویسنده     تروی کندی مارتین
بازیگران     باب پک (رونالد ران کریون)
جوان ولی (اما کراون)
جو دان بیکر (داریوس جدبرگ)
موسیقی     اریک کلاپتون
مایکل کِیمن
مدت زمان
    ۳۱۷ دقیقه، ۶ قسمت
کشور     انگلستان
زبان     انگلیسی

لبه تاریکی (به انگلیسی: Edge of Darkness) نام یک مینی‌سریال تلویزیونی معروف از محصولات تلویزیون بی‌بی‌سی است.

این سریال که در سال ۱۹۸۵ ساخته شده به فارسی نیز دوبله شده و در ایران از تلویزیون ملی پخش شد. در سال ۲۰۱۰ نیز نسخهٔ سینمایی این سریال توسط کارگردان آن، مارتین کمپبل، مجدداً ساخته شد.
داستان

این سریال شش قسمتی، داستان یک دختر دانشجوی بریتانیایی است که در جنبش‌های ضد هسته‌ای فعالیت دارد و یک شب «ظاهراً» به جای پدر به قتل می‌رسد. پدر دختر که خود افسر پلیس یورکشایر است بی اعتنا به تحقیقات پلیس به کاوش برای کشف جزییات این قتل می‌پردازد. پدر (بازرس کریون) در ادامه جستجوهایش سر از یکی انبارهای اتمی در می‌آورد.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/a/a3/Edge_of_darkness.jpg/220px-Edge_of_darkness.jpg
 مارتین کمپل در زیر دریا
مارتین کمپل، فیلمساز مستقل انگلیسی که مدتی است وارد دنیای سینمای تجاری شده، برای تازه‌ترین کار خود راهی دنیای تلویزیون شده است.

وی این روزها مشغول ساخت فیلم سینمایی تلویزیونی «آخرین پناهگاه» است که در آن هیچ بازیگر سرشناسی حضور ندارد و از حال و هوایی افشاگرانه برخوردار است. قصه این فیلم تلویزیونی در یک زیردریایی هسته‌ای آمریکا اتفاق می‌افتد. کارکنان این زیردریایی باید یک ماموریت مهم هسته‌ای انجام‌ دهند، اما آنها از انجام این ماموریت سر باز می‌زنند. بزودی دستور بازگشت و دستگیری آنها صادر می‌شود. کارکنان زیردریایی به یک کشور اروپایی فرار می‌کنند تا در آنجا پناه بگیرند. بزودی چند نفر مامور پیداکردن این افراد می‌شوند و درگیری‌های اصلی قصه فیلم شکل می‌گیرد. کمپل پس از ساخت فیلم ابرقهرمانانه «گرین لانترن» به سراغ کارگردانی آخرین پناهگاه رفته است که کاری کم‌خرج است.

گرین لانترن با هزینه‌ای 100 میلیون دلاری تولید شد و در اکران عمومی خود در فصل تابستان گذشته، همین مقدار در آمریکای شمالی فروش کرد.

با وجود این، تهیه‌کنندگان فیلم قصد تولید قسمت دوم آن را دارند و معلوم نیست کمپل را برای ساخت آن دعوت به همکاری خواهند کرد یا خیر. آخرین پناهگاه با هزینه اندک 5 میلیون دلاری تولید می‌شود. از کمپل (که فیلم جیمزباندی «کازینو رویال» هم از ساخته‌های اوست)‌ بتازگی درام افشاگرانه و پلیسی «لبه تاریکی» با بازی مل گیبسون از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.



رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم دیدنی لبه تاریکی به کارگردانی مارتین کمپبل برای ما بنویسید و بفرستید .





. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دومین قسمت از سریال " لبه تاریکی " به کارگردانی مارتین کمپبل، از شبکه افق پخش می شود. دومین قسمت این سریال ساعت ۱۸ روز یکشنبه هفدهم خرداد از شبکه افق پخش می شود و علاقمندان می توانند تکرار این مجموعه تلویزیونی را ساعت ۲۳ همان شب و ساعت ۹ و ۱۳ روز بعد تماشا کنند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

فیلم تخم مرغ ساخته سمیح کاپلان اوغلو

بازگشت به ریشه‌ها

فیلم سینمایی "تخم مرغ" به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو اولین فیلم هفته بررسی سینمای ترکیه در شبکه نمایش است.

داستان فیلم در مورد شاعری حدودا ۳۵ ساله به نام یوسف است است که بعد از مرگ مادرش به زادگاهش بر می‌گردد. شهری که سالهاست به آن برنگشته بود و خانه‌ای که در حال خرابی است. دختر جوانی به نام آیلار که از اقوام دور آنهاست در چند سال آخر عمر مادرش با او زندگی می کرده است. وقتی یوسف به خانه بر می‌گردد او وصیت مادرش را در هنگام مرگ به او می‌گوید...

تخم مرغ در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و اولین بار در جشنواره بین المللی کن به نمایش درآمد. سیمچ کاپلان اوغلو و اورچون کوکسالس فیلمنامه آن را نوشته‌اند. سیمچ کاپلان اوغلو و لیلتی بوتاسی تهیه کنندگان آن بوده‌اند و اوزگور اکن موسیقی متن فیلم را ساخته است.

فیلم سینمایی تخم مرغ حضور موفقی در جشنواره‌های بین المللی داشت و از جمله در جشنواره فجر هم شرکت کرده و برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری شد. در جشنواره سارایوو جایزه بهترین بازیگر زن و جایزه قلب سارایوو به سعادت ایشیل آکسوی رسید. آکسوی در جشنواره بین المللی آنکارا و جشنواره بین المللی والدیویا هم جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرد. تخم مرغ در جشنواره بین المللی استانبول هم جایزه بهترین فیلم را برد و در جشنواره پرتغال طلایی آنتالیا برنده شش پرتقال طلایی برای بهترین طراحی لباس، بهترین بازیگر تازه وارد، بهترین فیلمنامه، بهترین طراحی صحنه، بهترین فیلمبرداری و بهترین فیلم شد.

تخم مرغ سومین فیلم سمیج کاپلان اوغلو کارگردان متولد سال ۱۹۶۳ در شهر ازمیر است. "دور از خانه" نخستین فیلم او بود و "سقوط فرشته" دومین فیلم او اولین بار در جشنواره برلین ۲۰۰۶ پخش شد. شیر، عسل و کودکان سارایوو هم فیلم‌های دیگر کاپلان اوغلو هستند.

نجات ایشلر نقش یوسف را در فیلم بازی می‌کند. سعادت ایشیل آکسوی در نقش ایلار، اوفوک بایراکتار در نقش هالوک، گولچین سانتیرچی اوغلو در نقش گول، و سمرا کاپلان اوغلو در نقش زهرا بازیگران دیگر این فیلم بوده‌اند.
فیلم سینمایی تخم مرغ ساعت ۱۷ روز شنبه از شبکه نمایش پخش می‌شود.



رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم تخم مرغ به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو برای ما بنویسید و بفرستید .



شیر و شعر در ترکیه

فیلم سینمایی "شیر" اثر دیگری از سمیح کاپلان‌اوغلو دومین فیلم هفته بررسی سینمای ترکیه در شبکه نمایش است.
داستان فیلم "شیر" درباره یوسف است که از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده است. او با مادر بیوه‌اش در روستا زندگی می‌کند و از طریق فروش شیر و مواد لبنی امرار معاش می‌کنند، اما یوسف بیش از هر چیز به شعر و درج آن در نشریات علاقه دارد..

این فیلم محصول مشترک ترکیه، فرانسه و آلمان در سال ۲۰۰۸ است و کاپلان اوغلو آن را با نقش‌آفرینی سادت آکسوی، باسک کوکلوکایا و ملیح سلجوک کارگردانی کرده است.
سمیح کاپلان اوغلو نویسنده، کارگردان و تهیه کننده فیلم شیر از سردمداران موج نوی سینمای ترکیه محسوب می‌شود. او در سال ۱۹۶۳ در ازمیر متولد شد. در سال ۱۹۸۴ در رشته سینما و تلویزیون از دانشگاه دو کوز ایلول فارغ التحصیل و فیلمسازی را با ساختن فیلم‌های تبلیغاتی آغاز کرد. او همچنین به به مدت دو دهه مقاله‌هایی درباره سینما و هنرهای زیبا می‌نوشت و از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ نیز ستونی ثابت در روزنامه رادیکال داشت.

فعالیت سینمایی کاپلان اوغلو با دستیاری فیلمبردار در تعدادی فیلم مستند آغاز شد. کاپلان اوغلو نخستین فیلم سینماییش را در سال ۲۰۰۱ به نام دور از خانه ساخت که جوایزی از جشنواره‌های داخل و خارج از ترکیه کسب کرد. دومین فیلم او به نام سقوط فرشته (۲۰۰۵) منتخب جشنواره برلین بود و تحسین و ستایش گروه وسیعی از منتقدادن و تماشاگران سینما را در بسیاری از کشورهای جهان برانگیخت و یومورتا (تخم مرغ) سومین فیلم اوغلو است که در سال ۲۰۰۷ ساخته شد و نام او را بیش از پیش برسرزبان‌ها انداخت و جوایز مهمی را نصیب وی و بازیگران فیلمش ساخت. شیر ادامه فیلم تخم مرغ محسوب می‌شود و بخشی از سه گانه کاپلان اوغلو است که با فیلم عسل به پایان می‌رسد.

فیلم شیر به رابطه دگرگون شده مادر و پسری در جامعه معاصر ترکیه می‌پردازد و این رابطه در شخصیت یوسف و مادرش متجلی شده است. شیر در جشنواره ونیز نامزد جایزه شیر طلایی بهترین فیلم یکی از معتبرترین جوایز سینمای دنیا شد. این فیلم در جشنواره استانبول هم به نمایش در آمد و جایزه فیلم برگزیده منتقدان به آن رسید. اوزگور ایکن مدیر فیلمبرداری، فرانسوا کویکر تدوینگر، ناز ارایدا طراح تولید و کارگردان هنری فیلم شیر بوده‌اند.
فیلم شیر ساعت ۱۷ یکشنبه از شبکه نمایش پخش می‌شود.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تخم مرغ Yumurta

تخم مرغ Yumurta▪ کارگردان: سمیح کاپلان اوغلو.
▪ فیلمنامه: سمیح کاپلان اوغلو، اورچون کوکسال.
▪ مدیر فیلمبرداری: ئوزگور اکن.
▪ تدوین: آیهان ارگورسل، سوزات هانده گونری، سمیح کاپلان اوغلو.
▪ طراح صحنه: ناز ارایدا.
▪ بازیگران: نژات ایشلر[یوسف]، سعادت ایشیل آکسوی[آیلا]، ئوفوک بایراکتار[هالوک]، تولین ئوزن[زن داخل کتابفروشی]، گولچین سانتیرجی اوغلو[گول]، کاآن کاراباجاک[بچه]، سمرا کاپلان اوغلو[زهرا].
▪ ٩٧ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ ترکیه، یونان.
▪ نام دیگر: Avgo، Egg.
▪ برنده جایز بهترین کارگردانی از جشنواره بانکوک، برنده جایزه Eurimages از جشنواره سویل، برنده جایزه دوم از جشنواره فیلم های اروپایی استرویل، برنده جایزه نت پک از جشنواره آوراسیا، برنده جایزه بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن از جشنواره والادولید، برنده جایزه بهترین کارگردانی و جایزه موفقیت فنی و هنری از جشنواره فجر، برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد از جشنواره نورمبرگ فیلم های ترکی-آلمانی،برنده جایزه پرتقال طلایی بهترین طراحی صحنه-بهترین فیلمبرداری-بهترین طراحی لباس-بهترین فیلم-بهترین بازیگر تازه کار/سعادت آکسوی و بهترین فیلمنامه از جشنواه آنتالیا، برنده جایزه بهترین بازیگر زن/سعادت آکسوی و جایزه قلب سارایووا از جشنواره سارایووا، برنده جایزه روزنامه رادیکال/انتخاب مردم از جشنواره استانبول.
▪ ژانر: درام.
یوسف شاعری جوان که در استانبول به کار کتابفروشی اشتغال دارد، خبر مرگ مادرش زهرا را دریافت کرده و به زادگاه خود تیره که سال هاست به آنجا سر نزده، بازمی گردد. خانه دوران کودکی به خاطر عدم رسیدگی در حال تخریب است و دختری جوان به نام آیلا نوه دایی اش انتظار او را می کشد. اما یوسف از اینکه در پنج سال گذشته آیلا نزد مادرش زندگی می کرده، بی خبر است.
آیلا از یوسف خواسته ای دارد. زهرا قبل از مرگش تقاضا کرده نذرش را پسرش یوسف ادا کرده و قوچی را سر ببرد. اما یوسف قادر نیست در برابر ریتم ساکن زندگی در شهرستان، محبوب قدیمی اش، دوستان و رویاها و احساس گناهی که عذابش می دهد، مقاومت کند.
یوسف مترصد اتمام تشریفات قانونی و خروج از تیره است، اما اتفاق هایی جزئی مانع از بازگشت وی به استانبول می شود. تا اینکه به همراه آیلا به طرف زیارتگاهی در خارج از شهر که قرار است مراسم قربانی کردن قوچ نذری را انجام بگیرد، راه می افتند. اما به خاطر نبودن گله در محل، مجبور می شوند شب را در هتلی اقامت کرده و فردای آن روز بعد از خرید قوچ به راه بیفتند. آن شب هر دو شاهد مراسم عروسی زوجی در هتل می شوند و حال و هوای مجلس آن دو را به هم نزدیک می کند. فردای آن روز، بعد از قربانی کردن قوچ به شهر بازمی گردند. یوسف شهر را به سوی استانبول ترک می کند. اما بعد از گذراندن شبی در میان راه به خانه بازمی گردد. گویا بارش اولین برف بر احساس گناه او پرده ای کشیده و قربانی کردن قوچ تقدیر او را نیز تغییر داده است.....
● چرا باید دید؟
سمیح کاپلان اوغلو متولد ١٩٦٣ ازمیر، در سال ١٩٨٤ در رشته سینما و تلویزیون از دانشگاه دوکوز ایلول[٩ سپتامبر] فارغ التحصیل شد. فیلمسازی را با ساختن فیلم های تبلیغاتی آغاز کرد. بعدها دستیار فیلمبرداری در فیلم های مستند را نیز تجربه کرد.
سپس سریال ٥٢ قسمتی مشهور و معتبر تانگوی شهناز را برای شبکه های Show TV و Inter Star کارگردانی کرد. اولین فیلم بلند سینمایی اش با نام هر کس در خانه خود موفق به کسب جوایز بسیاری در داخل و خارج ترکیه شد. دومین فیلمش سقوط فرشته/سقوط ملک با تحسین و ستایش منتقدان و تماشاگران در بسیاری از کشورهای جهان روبرو گشت.
تخم مرغ سومین فیلم بلند کاپلان اوغلوست که قرار است اولین بخش از یک سه گانه به نام یوسف باشد. فیلمبرداری دومین قسمت آن به نام شیر تمام شده و به زودی فیلمبرداری قسمت سوم به نام عسل نیز آغاز خواهد شد.
اگر سینمای ترکیه و موج تازه آن را دنبال می کنید با نام نوری بیلگه جیلان آشنا هستید. یک کیارستمی ترک و مینی مالیست که در خارج از کشور بیش از داخل آن شهرت دارد! نمی خواهم جسارت کرده و کاپلان اوغلو را با وی مقایسه کنم، اما برای معرفی وی به کسی که از دومی فیلمی ندیده باشد چاره دیگری ندارم.
این موج با قصبه بیلگه جیلان و ابرهای ماه مه وی آغاز شد و با پنج نوبت رها اردم ادامه یافت. فیلمی هایی فلسفی که در محیط روستا یا شهرستان های کوچک ترکیه می گذشت. تخم مرغ آخرین فیلم این موج است که همچون پیشینیان خود روایت قصه را در درجه دوم اهمیت قرار می دهد و لذت زندگی در لحظه و کشف آن را به بیننده عرضه می دارد. نوعی فیلم/ذن، یعنی بعد از دیدن فیلم آنچه به جا می ماند درک و احساس شما در برخی لحظات فیلم است. وقایعی که این احساسات را به هم ربط می دهند، اهمیت زیادی ندارند. این فیلم ها قرار است دیدگاه خاص کارگردان به زندگی و انسان را به تماشاگر عرضه کنند. نمونه کامل قدیمی این نوع نگاه آندری تارکوفسکی و نمونه متاخرش الکساندر سوکوروف است. این نگاه با خود زیبایی شناسی خاصی را نیز به دنبال می آورد که سخن گفتن درباره آن در حوصله راهنمای دیدن فیلم ها نیست. بنابر این به این بسنده می کنم که کاپلان اوغلو نیز به همین راه قدم گذاشته است.
کاپلان اوغلو قصه آشتی شاعری جوان با زادگاهش را دستمایه قرار داده تا دیدگاه خود را نسبت به انسان و جهان به ما عرضه کند. درباره این فیلم حتماً مفصل خواهم نوشت و در صدد گفت و گو با کارگردان آن نیز هستم. تا آن روز برای شما شانس دیدار این فیلم زیبا را آرزو می کنم.
قابل توجه دوستان همکار؛ کاپلان اوغلو به مدت دو دهه مقاله هایی درباره سینما و هنرها زیبا نوشته و از ١٩٩٦ تا ٢٠٠٠ نیز ستونی ثابت در روزنامه رادیکال داشته است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
موفقیت جدید برای سینمای ترکیه؛
شصتمین خرس طلایی برلین به کاپلان اوغلو رسید+عکس
فیلم "عسل" به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو روایتگر حکایت کودکی به نام یوسف است که به دنبال پدر می رود و سرانجام از بازگشت پدر ناامید می شود.
 

فیلم عسل (بال) برنده جایزه خرس طلایی شصتمین جشنواره فیلم برلین (برلیناله) شد.
رادیو و تلویزیون دولتی ترکیه با اعلام این خبر افزود: فیلم هنری عسل به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو روایتگر داستان کودکی به نام یوسف است که به دنبال پدر می رود و سرانجام از بازگشت پدر ناامید می شود.

پدر یوسف به نام یعقوب به دنبال پیدا کردن نوعی زنبور بسیار نادر و در حال انقراض به نام زنبور قفقاز در اعماق جنگل ناپدید می شود.

در این جشنواره رومن پولانسکی با فیلم گوست رایتر جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرد.

گریگوری دوبرگین و سرگئی پوسکه بالیس از روسیه به خاطر هنرنمایی در فیلم "چطور تابستان را به اتمام رساندم" و شینوبو تراجیما از ژاپن به خاطر هنرنمایی در فیملم کاترپیلار جایزه بهترین هنرپیشه های مرد و زن این جشنواره معتبر بین المللی فیلم را به خود اختصاص دادند.

فیلم عسل سومین بخش از سه گانه کاپلان اوغلو به دنبال ساخت فیلم های تخم مرغ (یومورتا) و شیر (سوت) است.

فیلم تخم مرغ از این کارگردان در بخش نوعی نگاه جشنواره کن به نمایش در آمد و فیلم شیر نیز جایزه شیر طلایی جشنواره بین المللی ونیز شد.

سمیح کاپلان اوغلو در سال 1963 در ازمیر به دنیا آمد و در سال 1984 تحصیلات خود را در رشته سینما – تلویزیون دانشگاه 9 می به پایان رساند؛ اولین فیلم او با عنوان "هرکس در خانه خود" مورد توجه بسیار قرار گرفت و موفق به کسب جوایز بسیاری از فستیوال های داخلی و خارجی شد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
سفری که برای تماشاگران چندان هم ساده نیست

به انگیزه‌ی پخش سینمایی «تخم مرغ»

«تخم‌مرغ» فیلمی از کارگردان اهل ترکیه است که در خارج از کشور بیش از داخل کشورش شهرت دارد. این کارگردان مینی مالیست به موج نوی سینمای ترکیه تعلق دارد و «تخم‌مرغ» در حقیقت از آخرین آثار موج نو سینمای ترکیه محسوب می‌شود.

«تخم مرغ» با عنوان اصلی (Yumurta) در سال 2007 با مدت زمان 97 دقیقه ساخته شده و محصول مشترک دو کشور ترکیه و یونان است. تمامی شخصیت‌های این فیلم به زبان ترکی صحبت می‌کنند و در یونان با عنوان «Avgo» شناخته می‌شود.

** داستان فیلم

فیلم‌نامه «تخم‌مرغ» را سمیح کاپلان اوغلو و اورسون کوکسال با همکاری هم به نگارش درآورده‌اند. داستان فیلم درباره شاعری جوان به نام یوسف است که در استانبول به کار کتابفروشی اشتغال دارد. او خبر مرگ مادرش زهرا را دریافت کرده و به زادگاه خود که سال‌هاست به آن‌جا سرنزده بازمی‌گردد.

خانه دوران کودکی به خاطر عدم رسیدگی درحال تخریب است و دختری جوان به نام آیلا انتظار او را می‌کشد. او از یوسف خواسته‌ای دارد؛ زهرا قبل از مرگش تقاضا کرده نذرش را پسرش ادا کند و قوچی را سر ببرد.

** درباره فیلم

ساخته کاپلان اوغلو فیلمی مینی مالیستی و مبتنی بر احساسات است که برخی منتقدان در داخل ترکیه این فیلم را با آثاری از برگمان و برسون مقایسه کرده‌اند.

کارگردان «تخم مرغ» داستان را درجه دوم اهمیت قرار داده‌است و در نهایت آن‌چه به بیننده عرضه می‌دارد لذت زندگی در لحظه و کشف آن است. در حقیقت آن‌چه پس از تماشای «تخم‌مرغ» برای تماشاگر به جا می‌ماند، احساسی است که پس از تماشای صحنه‌ها با او خواهد ماند.

داستان فیلم درباره شاعری جوان به نام یوسف است که در استانبول به کار کتابفروشی اشتغال دارد. او خبر مرگ مادرش زهرا را دریافت کرده و به زادگاه خود که سال‌هاست به آن‌جا سرنزده بازمی‌گردد.

«تخم‌مرغ» قسمت نخست از سه‌گانه موسوم به «یوسف» است که قسمت‌های دوم و سوم آن با نام «شیر» و «عسل» نیز ساخته شده‌اند. یوسف نام کاراکتر اول فیلم است که به استانبول می‌آید تا به رویاهایش برسد؛ اما به زودی درمی‌یابد که نه به شهر کوچک خود تعلق دارد و نه به شهر بزرگ استانبول.

در خلال این سفر دنیای خاطرات گذشته و وقایع امروز در ذهن یوسف با هم می‌آمیزد و در نهایت سفر تبدیل به مکاشفه خویشتن و تلاش برای فهم مجدد معنای زندگی می‌شود؛ اما این سفر نه تنها برای یوسف که برای تماشاگران نیز ساده نمی‌نمایاند و در پایان این پرسش در ذهن بیننده ایجاد می‌شود که چه اتفاقی در قسمت‌های بعدی برای یوسف رخ خواهد داد؟!

** حضور در جشنواره‌های جهانی

«تخم‌مرغ» از آن دست آثاری است که به فیلم‌های جشنواره‌هایی معروف هستند. این فیلم اکران عمومی محدودی داشته است، اما در جشنواره‌های معتبر بسیاری به نمایش درآمده و جوایزی را هم از آن خود کرده است.

ساخته سمیح کوپلان اوغلو در جشنواره فیلم فجر هم به نمایش درآمده است و جایزه بهترین کارگردانی و موفقیت فنی و هنری را از مهم‌ترین رویداد سینمایی کشورمان دریافت کرده است.

«تخم‌مرغ» برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم بانکوک بوده است. این فیلم همچین در جشنواره پرتقال طلایی آنتالیا 6 عنوان از جمله جایزه بهترین طراحی هنری، بهترین فیلم‌برداری و طراحی صحنه، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را دریافت کرده است.

«تخم مرغ» همچنین در جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول جایزه بهترین فیلم را دریافت کرد. این فیلم همچنین یکی از آثار تحسین شده کن است.

** درباره کارگردان

سمیح کاپلان اوغلو در سال 1963 در منطقه اجیان ترکیه متولد شد. او در دانشگاه ازمیر درس سینما و تئاتر خواند. کاپلان اوغلو از آن‌جا به استانبول رفت تا فعالیت‌های هنری‌اش را در آن شهر آغاز کند و درحالی که 24 سال بیشتر نداشت در شرکت‌های تبلیغاتی به کار پرداخت و سپس فیلم‌بردار کارهای مستند شد و به کار نویسندگی پیرامون فیلم و سینما و نشریات پرداخت.

کاپلان اغلو سرانجام وارد عرصه کارگردانی فیلم شد و دو فیلم بلند ساخت. «تخم‌مرغ» پرسروصداترین فیلم این کارگردان است که تهیه‌کنندگی آن را هم خود برعهده داشت.

** بازیگران فیلم

در سینمایی «تخم‌مرغ»، نجات اسیلر در نقش (یوسف)، سعادت ایشیل آکسوی (آیلا)، اوفاک بایداکتار و تولین اوزن ایفای نقش کرده‌اند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

تخم مرغ

Egg

Yumurta

تخم مرغ

نوع فیلم     درام/مدرن اروپایی
کارگردان    

سمیح کاپلان اوغلو
بازیگران اصلی    

نجات ایشلر....(یوسف)

سعادت ایشیل اکسوی.....(آیلا)
مدیرفیلم‌برداری     اوزگور اکن
موسیقی     ــــــــــــــــ
تدوین    

آیهان ارگورسل

سوزان هاندگونری

سمیح کاپلان اوغلو
کشورتولیدکننده     ترکیه/یونان
سال تولید     ۲۰۰۷
مدت فیلم     ۹۵ دقیقه

امتیاز جهانی فیلم در IMDb(از 10 نمره): ۶.۵

امتیاز فیلم در سینما مان شان (از 5 نمره): ۴

خلاصه‌ی فیلم:

یوسف بعد از سال‌ها به شهر کوچک زادگاهش بازمی‌گردد.ملاقات با آدم‌های مختلف قدیمی وجدید در این شهر وزنده شدن برخی خاطرات قدیمی،باعث می‌شود یوسف احساس کند آنقدرها هم که تصور می‌کرده از زادگاهش متنفر نیست وبه دنبال بهانه‌ای برای ماندن است.

داستان فیلم:

یوسف سال‌ها پیش شهر کوچک زادگاهش را ترک کرده وحالا در استانبول یک مغازه‌ی فروش کتاب‌های دست دوم دارد.او با شنیدن خبر مرگ مادرش،رهسپار زادگاهش می‌شود درحالی‌که با نوع زندگی وفرهنگ وآدم‌های آنجا احساس بیگانگی می‌کند.پس از مراسم خاکسپاری وترحیم،با دختری به نام آیلا آشنا می‌شود که از اقوام دور مادرش است ودر اواخر عمر او،پرستاری‌اش را برعهده داشته ودر خانه‌ی او زندگی می‌کرده.آیلا خاطراتی از مادر برای یوسف تعریف کرده واز آرزویشان برای رفتن به دریاچه می‌گوید.آیلا همچنین یادآوری می‌کند که مادر نذری داشته که موفق نشده ادا کند واینک وظیفه‌ی یوسف است که آن را به انجام برساند.او باید گوسفندی را در زیارتگاهی در بالای کوه قربانی کند.اما یوسف اعتقادی به رسوم وسنن قدیمی ومذهبی ندارد ودر واقع به خاطر همین بوده که شهرش را ترک کرده وبه استانبول رفته.

پسری جوان در شهر روابطی با آیلا دارد وامیدوار است که بتواند دل او را به دست بیاورد ولی آیلا که از حضور یوسف خوشحال است،به پسر جواب منفی می‌دهد وشرکت در آزمون دانشگاه واحتمال ترک شهر را بهانه قرار می‌دهد.

یوسف قصد دارد بازگردد ولی یکی از دوستان قدیمی که کافه دارد،او را به نوشیدنی دعوت می‌کند.همان دوست به یوسف خبر می‌دهد که گل – دختری که یوسف زمانی عاشقش بوده – با یکی از پسران هم مدرسه‌ای ازدواج کرده واز شهر رفته بود ولی حالا مدتیست که از شوهرش جدا شده ودوباره به زادگاهش آمده. او به سراغ گل می‌رود که در مدرسه تدریس می‌کند.گل به او می‌گوید که او نیز همچون یوسف شیفته‌ی این شهر است ولی یوسف تصور می‌کند همیشه از این شهر متنفر بوده. یوسف به خاطر مصرف مشروبات الکلی حق ندارد رانندگی کند وبنابراین تصمیم می‌گیرد شب را بماند.

شب‌هنگام برق‌های خانه دچار اتصال شده وخاموش می‌شوند.یوسف به سراغ برقکار می‌رود.برقکار همان مرد جوانی است که عاشق آیلا است.او با دیدن یوسف وآیلا در یک خانه،متوجه می‌شود که آیلا چرا به او پاسخ رد داده وبا یوسف به سردی رفتار می‌کند.

در این مدت یوسف شب‌ها کابوس‌هایی عجیب می‌بیند واز خواب می‌پرد.او تصمیم می‌گیرد به زیارتگاه رفته ونذر مادر را ادا کند.آیلا در این سفر با او همراه می‌شود.آنها ابتدا به دیدن اقوام سالخورده در روستاهای دیگر می‌روند.در آنجا اقوام تصور می‌کنند که آنها زن و شوهرند وآیلا ویوسف هم چیزی نمی‌گویند.اما وقتی می‌خواهند گوسفند بخرند،معلوم می‌شود گله به مرتع رفته وآنها باید صبح خیلی زود بیایند.یوسف پیشنهاد می‌کند به سمت دریاچه بروند وشب را هم در هتلی در همان‌جا می‌مانند که مراسم عروسی ساده‌ای در آن برپاست.صبح زود آنها گوسفند را خریده وبه زیارتگاه رفته وآن را قربانی می‌کنند.سپس در بازگشت،یوسف آیلا را مقابل خانه پیاده کرده ورهسپار جاده می‌شود اما در میانه‌ی راه پشیمان شده ودوباره به خانه‌‌ی مادری بازمی‌گردد جایی که آیلا منتظر است واز دیدنش خشنود می‌شود.
http://vista.ir/include/articles/images/215260c4558ede195d5648c83a5d4adb.jpg
درباره‌ی فیلم:

درباره‌‌ی سینمای کاپلان اوغلو دو خصوصیت فیلم‌برداری را در فیلم دوست دارم:اول این‌که دوربین ثابت است وبازیگران از نقطه‌ای دورتر حرکت کرده وبی‌اعتنا به حضور دوربین به آن نزدیک می‌شوند،روبه رویش می‌ایستند،اندکی فکر می‌کنند،تصمیم می‌گیرند ودوباره حرکت می‌کنند.بعد دوربین در مسیری افقی حرکتی کوتاه دارد.دوم این‌که صحنه‌ای نسبتا ثابت را می‌بینیم که تنها عنصر متحرک آن،شخصیت‌ها هستند که حرکاتی مختصر ونرم در گوشه‌ای از کادر دارند.فضای اطرافشان گر چه زنده وپویاست،اما کمترین تحرک ممکن را دارد تا حرکت‌های مختصر قهرمان به چشم بیننده بیاید.نگاه کنید به سکانسی که در هتل،آیلا در کنار دیوار راهرو منتظر مانده.راهرو خلوت است وحرکتی ندارد بنابراین حرکات آیلا چشمگیر است.ویا سکانس آغاز فیلم که مادر در میان مزارع حرکت می‌کند.طبیعت زنده است اما حرکتی ندارد پس حرکت مادر تا آنجا که از دیده ناپدید می‌شود،چشمگیر است.این کادربندی‌های کاپلان اوغلو را بسیار دوست دارم.

یک بار دیگر توضیح می‌دهم که تخم مرغ قسمت دوم از سه گانه‌ی کاپلان اوغلو معروف به سه‌گانه‌ی یوسف است.داستان اول به نام شیر روایتی از زندگی پیرمردی به نام یوسف است وفیلم سوم به نام عسل هم روایتی از زندگی پسر خردسالی به نام یوسف.اما نباید دچار این اشتباه شد که این سه یوسف در واقع یک نفرند.هیچ کدام از فیلم‌ها هیچ اشاره‌ای به این موضوع ندارد وبه نظر می‌رسد فقط نام یوسف تکرار شده .مثلا یوسف کودک در کلبه‌ای جنگلی بزرگ شده اما یوسف جوان وقتی به خانه‌ی مادری‌اش می‌آید،جنگل وروستایی را نمی‌بینیم وبا شهری کوچک طرفیم.نام‌های سه گانه نیز از نام سه ماده‌ی غذایی گرفته شده که انسان از قدیم‌الایام به صورت کاملا آماده از طبیعت دریافت کرده است.شیر محصول گاو وگوسفند،عسل محصول زنبور وتخم مرغ محصول مرغ‌های خانگی است.جالب است که در هر کدام از این فیلم‌ها،آن دو مورد دیگر را هم شاهدیم مثلا در همین فیلم به جز تخم مرغ،شاهد عسل بر روی میز صبحانه وهمین‌طور پسر شیرفروش هم هستیم که به درب منازل مراجعه کرده وشیر می‌فروشد.

فیلم بیشتر در سکوت می‌گذرد وشخصیت‌ها کمترین ارتباط کلامی را با یکدیگر دارند.همه چیز به نگاه‌ها وچشم‌ها وحرکات بدن واگذار شده واین همان خصیصه‌ی سینمای مدرن اروپایی است که من دوست دارم.البته کاپلان اوغلو گوشه‌ی چشمی هم به فرهنگ بومی سرزمین خود دارد ودر تمام فیلم‌هایش گوشه‌ای از جشن‌ها ومراسم سنتی ترکیه را هم شاهدیم .مثلا در همین فیلم شاهد جشن عروسی ورقص زن ومردی در میانه‌ی مهمانان هستیم واز طرف دیگر شاهد مراسم قربانی کردن میش هم هستیم وزنانی که دور هم جمع شده‌اند تا کار را به پایان برسانند.در عسل هم شاهد کارناوال روستایی ورقص زنان ومردان شاد بودیم وهمین‌طور مراسم تفسیر قرآن.مردم ترکیه (وبهتر بگویم مسلمانان ترکیه ) در فیلم‌های کاپلان اوغلو مردمی مهربان وشاد هستند واین شاید نقطه‌ی تضاد او با فیلم‌های بیلگه‌جیلان است.مثلا مراسم قربانی کردن بزها در فیلم قصبه (Kasaba)  تصاویری خشن وبی‌رحمانه است اما در تخم مرغ این‌گونه نیست.مراسم قربانی کردن نرم وآرام و روحانی است وحتی آرامشی به یوسف می‌دهد.(گر چه خود من از مخالفان سرسخت این رسم هستم!)

یوسف روزگاری شهر کوچک وکسالت‌بارش را ترک کرده وبه امید پیشرفت به استانبول رفته.اما حالا پس از این همه سال به جایی نرسیده ودر برزخ بلاتکلیفی وناامیدی غوطه‌ور شده.او به زادگاهش بازمی‌گردد جایی که آیلا درست برخلاف او با امید وشادمانه به انتظار آینده نشسته است.آیلا وهمراهی او با یوسف،بارقه‌های جدیدی به زندگی او می‌دهد وحتی می‌تواند پایانی برای کابوس‌های فراوان یوسف باشد.

من این فیلم را هم مثل سایر آثار کاپلان‌اوغلو دوست دارم وبه طرفداران فیلم‌های مدرن اروپایی هم تماشای آن را توصیه می‌کنم.فیلم مجموعه‌ای تکان‌دهنده‌ای از تصاویر وکادربندی‌های جادویی است که میتواند علاقه‌مندان واقعی سینما را راضی نگاه دارد.
سینما مان شان
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

«کاپلان اوغلو» سه گانه اش را با «عسل» تکمیل می کند



«سمیح کاپلان اوغلو» سازنده تخم مرغ و شیر، از تکمیل سه گانه اش با فیلم «عسل» خبر داد.
    «سمیح کاپلان اوغلو» کارگردان مشهور سینمای ترکیه در گفت وگو با فارس، ضمن اعلام این خبر گفت: بزودی و در ماه آگوست فیلمبرداری فیلم جدیدم «عسل» را آغاز می کنم. این فیلم اپیزود سومی است که پس از فیلم های «تخم مرغ» و «شیر» می سازم و همچون این دو کار به حال و هوا و سینمای قبلی ام ارتباط دارد.
    این کارگردان سینما درباره مفهومی که از سینمای معناگرا به وی متبادر می شود گفت: به نظر من هر کار هنری باید دارای ابعاد معنوی باشد و نباید طبقه بندی شود و از دیدگاه درونی کارگردان باید در فیلم دیده شود نه طبقه بندی که فیلم ها را دسته بندی می کند.
    وی افزود: خداوند از رگ گردن نیز به ما نزدیک تر است و هر سؤالی که از موجودیت خودمان داریم در واقع در مورد موجودیت خدا داریم و راهی برای نزدیک شدن به خدا است.
    کاپلان اوغلو افزود: هر فیلمی می تواند در طبقه بندی فیلم های معنوی قرار بگیرد و این کاملاً بستگی به نیت کارگردانش دارد.
    سازنده فیلم تحسین شده تخم مرغ درباره شیوه کارگردانی اش گفت: فیلم های من اغلب دوره آمادگی و پیش تولید طولانی دارند به این خاطر که کارگردانی، فیلمنامه نویسی و فیلمبرداری آن را خودم انجام می دهم و باید به همه چیز احاطه داشته باشم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

نقد فیلم طعم گیلاس ساخته عباس کیارستمی

قبری زیر درخت گیلاس

طعم گیلاس فیلم عباس کیارستمی است. نویسندگی فیلمنامه و کارگردانی و تهیه آن بر عهده کیارستمی بوده و در سال ۱۳۷۶ ساخته شده است. همایون ارشادی، عبدالحسین باقری، افشین خورشید باختری، صفرعلی مرادی، میرحسین نوری، احمد انصاری، حمید معصومی و الهام ایمانی بازیگران این فیلم هستند. کیارستمی به جز نقش اصلی فیلم که از آن همایون ارشادی بود برای نقش‌ها از نابازیگر استفاده کرد. تنها الهام ایمانی است که پس از این فیلم در یک فیلم دیگر بازی کرده است. او در سال ۱۳۷۸ در دست‌های آلوده بازی کرد.

مردی میانسال با نام ربیعی قصد دارد خودکشی کند. او گور خودش را در جایی خارج از دید و زیر درخت گیلاسی کنده است و قصد دارد چند قرص خواب بخورد و خودش را به گورش برساند و در آن دراز بکشد. تنها می‌ماند کسی که روی گورش بیاید و در آن خاک بریزد. ربیعی سوار بر اتومبیل شهر را زیر پا می‌گذارد تا کسی را پیدا کند که قبر او را پر کند. افراد مختلقی را سوار می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد این کار را انجام دهند. کاری که کمتر کسی است که حاضر به انجام دادن آن است.

عباس کیارستمی متولد ۱۳۱۹ تهران و فارغ التحصیل نقاشی است. فیلمسازی را مانند بسیاری دیگر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کرد. در سال ۱۳۴۹فیلمسازی را با یک فیلم کوتاه شروع کرد و سه سال بعد اولین فیلم سینمایی خود را با نام تجربه ساخت. مسافر فیلم بعدیش نامش را بر سر زبان‌ها انداخت. لباس برای عروسی، از اوقات فراغت خود چگونه استفاده کنیم، بهداشت دندان، گزارش، اولی‌ها، کلوزآپ، مشق شب، زندگی و دیگر هیج، زیر درختان زیتون، خانه دوست کجاست، باد ما را خواهد برد، پنج، ده و شیرین تنها بخشی از کارنامه فیلمسازی او هستند. دو فیلم آخر او کپی برابر اصل و مثل یک عاشق کیارستمی سبک خود را دی فیلمسازی دارد. سبکی که در سطح بین المللی هم شناخته شده است. او برای زیر درختان زیتون در جشنواره فیلم کن نامزد نخل طلا شد و سه سال بعد برای طعم گیلاس این جایزه را گرفت. کیارستمی از کارگردانان محبوب این جشنواره است و سه بار دیگر برای ده، کپی برابر اصل و مثل یک عاشق نامزد نخل طلای کن شده است. طعم گیلاس ساعت ۱۹ روز شنبه از شبکه نمایش پخش خواهد شد. تکرار آن را ساعت ۷ صبح روز یک شنبه خواهید دید.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
طعم گیلاس
فیلم محصول سال 1997
طعم گیلاس فیلم مینی مالیستی ایرانی ساختهٔ عباس کیارستمی در سال ۱۹۹۷ میلادی است. فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰ هزار تومان پول انجام دهد.
تاریخ اکران: ۳۰ آوریل ۱۹۹۹ م. (ایران)
کارگردان: عباس کیارستمی
مدت زمان فیلم: ۱ ساعت ۳۵ دقیقه
فیلم‌نامه: عباس کیارستمی
ژانر: فیلم درام
بازیگران: همایون ارشادی، سفر علی مرادی
<><><><><><><><><><><><><><><><>
طعم گیلاس
کارگردان     عباس کیارستمی
تهیه‌کننده     عباس کیارستمی
نویسنده     عباس کیارستمی
بازیگران     همایون ارشادی، عبدالرحمان باقری، افشین خورشید باختری، صفرعلی مرادی، میرحسین نوری، احمد انصاری، حمید معصومی، الهام ایمانی
موسیقی     انتخابی
فیلم‌برداری     همایون پایور
تدوین     عباس کیارستمی
تاریخ‌های انتشار
    مه، ۱۹۹۷، جشنواره کن، فرانسه
مدت زمان
    ۹۵ دقیقه
کشور      ایران
زبان     فارسی

طعم گیلاس فیلم مینی مالیستی ایرانی (تولید مشترک با فرانسه) ساختهٔ عباس کیارستمی در سال ۱۹۹۷ میلادی است. فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰ هزار تومان پول انجام دهد.

فیلم طعم گیلاس همراه با فیلم ژاپنی «مارماهی» ساختهٔ «شوهئی ایمامورا» جایزهٔ نخل طلای جشنوارهٔ کن را در سال ۱۹۹۷ برد که یکی از مهم‌ترین جوایزی است که سینمای ایران به دست آورده است.

در کنار استقبالی که از فیلم شد، «راجر ابرت» منتقد فیلم، طعم گیلاس را در فهرست فیلم‌های سال ۱۹۹۷ که از آنها متنفر است قرار داده و آن را خسته کننده دانسته است. ابرت در نقدش اشاره کرده پس از تماشای فیلم، «جاناتان روزنبام» منتقد «شیکاگو ریدر» و «دیو کِهر» منتقد «نیویورک دیلی نیوز» که هر دو را قبول دارد، در لابی هتلش ملاقات می‌کند که معتقد بوده اند فیلم، شاهکار بوده است اما ابرت معتقد است «پادشاهی بدون لباس» دیده است.

مجله تایم در خرداد ۱۳۸۸ این فیلم را بعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن نامید.

کیارستمی می‌گوید تفاوت و شباهت کار ما کارگردان‌ها با روان‌شناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را می‌بیند و نقطه‌ٔ درد را نشان می‌دهد ولی همانجا رها می‌کند و از اینجا به‌بعد، حیطهٔ او نیست. این جامعهٔ روانپزشکی است که پس از تشخیص، به درمان درد هم می‌پردازد.

بازیگران
بازیگر     نقش
همایون ارشادی     آقای بدیعی
عبدالرحمان باقری     کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی
افشین خورشید باختری     پلاستیک جمع کن
صفرعلی مرادی     سرباز
میرحسین نوری     طلبه
خلاصه فیلم

آقای بدیعی (با بازی همایون ارشادی) مردی میانسال، قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او می خواهد قرص‌های خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد. بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش (صبح فردا) روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش می‌گیرد با افراد مختلفی مانند یک سرباز، طلبهٔ افغان و مردی که کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی است رو به رو می‌شود و از آنها می خواهد فردا صبح سراغ او بیایند و «بیست بیل خاک» روی او بریزند و پاکتی را با ۲۰۰ هزار تومان پول که در داشبورد ماشین است به عنوان دستمزد بردارند. سرباز پیشنهاد را رد و به سمت پادگانش فرار می‌کند، طلبهٔ افغان شروع به موعظهٔ بدیعی می‌کند و خودکشی را برخلاف تعالیم اسلام و دستورهای قرآن می‌داند اما کارگر موزه که بعداً معلوم می‌شود پرندگانی مثل بلدرچین و کبک را برای تاکسیدرمی در موزه شکار می‌کرده، با تعریف ماجرایی از روز خودکشی خودش و این که چطور«یک توت شیرین مانع خودکشی او شده» پیشنهاد او را قبول می‌کند. در پایان فیلم هنگامی که منتظر دیدن سرنوشت «بدیعی» هستیم، فیلمبرداری تغییر می‌کند و تصاویری از پشت صحنه، کارگردان و گروه فیلمبرداری و همایون ارشادی می بینیم که از قبر بیرون آمده است. او در پایان به درک تازه‌ای از معنای زندگی می‌رسد.
جوایز

    برنده نخل طلا در جشنواره کن سال ۱۹۹۷
    جایزه بهترین فیلم خارجی، انجمن منتقدان فیلم بوستون ۱۹۹۸



رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم دیدنی طعم گیلاس به کارگردانی عباس کیا رستمی برای ما بنویسید و بفرستید .





<><><><><><><><><><><><><><><><>
درباره فیلم «طعم گیلاس» ساخته عباس کیارستمی/جام جم
 
طعم خوش موفقیت
«طعم گیلاس» اولین فیلمی است که عباس کیارستمی پس از سه‌گانه خانه دوست کجاست، زندگی و دیگر هیچ و زیر درختان زیتون کارگردانی کرد. سه‌گانه شمالی کیارستمی با خانه دوست آغاز شد که در زمان ساختش، بحثی درباره زلزله نبود. با وقوع زلزله، کیارستمی تصمیم گرفت ایده تازه‌ای را پی بگیرد. این سه‌گانه به دنبال فیلم‌های شاخصی مانند «کلوزآپ» و «مشق شب»، کیارستمی را جهانی کردند.

«زیر درختان زیتون» نخستین فیلم بلند ایرانی بود که به بخش رسمی مسابقه جشنواره فیلم کن راه یافت؛ اما توفیقی نیافت. سپس کیارستمی پس از سال‌ها، با تغییر لوکیشنش از شمال به تهران، فیلم «طعم گیلاس» را ساخت. جهان‌بینی حاکم بر طعم گیلاس، در ادامه منطقی تفکر حاکم بر 3 فیلم قبلی بود. اگر وقوع یک حادثه طبیعی باعث شد تا کیارستمی از دل زلزله و مرگ‌ومیر در جستجوی زندگی برآید، در طعم گیلاس قصه‌ای مستقل را پروراند، درباره مردی که به قصد مرگ درصدد پیدا کردن کسی است که شاهد مرگش باشد و او را دفن کند. این فیلم در زمان خودش ایده نوآورانه و متهورانه‌ای داشت.

همایون ارشادی که برای بازی در نقش اصلی این فیلم انتخاب شد، پیشتر در یکی دو فیلم معمولی، نقش کوتاهی را بازی کرده بود. همایون پایور، مدیر فیلمبرداری طعم گیلاس از فیلمبرداران صاحب سبک سینمای ایران بود که البته در سال‌های اخیر بسیار کم‌کار شده است. به این ترتیب، طعم گیلاس که موفق به دریافت نخل طلای جشنواره کن به طور مشترک با فیلم «مارماهی» شوهی ایمامورا شد، از زوایای مختلفی باید بررسی شود.

بسیاری معتقدند که عباس کیارستمی از زمان کارگردانی «نان و کوچه» که اولین ساخته‌اش بود، تاکنون یک سبک واحد را در پیش گرفته است. البته در این میان فیلم‌هایی مثل گزارش هم هستند که ویژگی‌های ساختاری و روایی متفاوتی نسبت به سایر آثار کیارستمی دارند؛ اما در این تردیدی وجود ندارد که سبک و سیاق فیلمسازی کیارستمی کاملا اصیل است و ریشه در تجربیات و آموزه‌های خاص خودش دارد.

طعم گیلاس مانند گزارش و کلوزآپ تا حدودی متفاوت با آثار کیارستمی به نظر می‌رسد. یک دلیل تفاوت طعم گیلاس، ساختار قصه‌گو و درگیرکننده آن است. برخلاف فیلم قبلی (زیر درختان زیتون) و بعدی (باد ما را خواهد برد)، اینجا شاهد سرگذشت مردی را هستیم که در 3 نوبت، طی آشنایی با 3 آدم متفاوت، از آنها تقاضای عجیبی می‌کند.

هر کدام از شخصیت‌هایی را که می‌بینیم در ارتباط با موضوع اصلی قرار دارند؛ یعنی هویت هر کدام از شخصیت‌ها بسته به نسبتی است که با شخصیت اصلی دارند. آقای بدیعی، مرد میانسال فیلم، سوار بر اتومبیل خود در حاشیه شمالی شهر تهران در کنار تپه‌هایی در دست ساخت و در جوار کارگران و سربازان یک پادگان، دنبال کسی است که فردا صبح سر قبر او بیاید و زیر درختی که نشانه‌گذاری شده، رویش خاک بریزد و بابت این کار هم پیشاپیش پولش را بگیرد.

این موقعیت ابزورد و بسیار عجیب، آدم را یاد نمایشنامه‌های مدرنی می‌اندازد که با طرح موضوعی عجیب، باورنکردنی و غیرملموس، نتیجه‌ای کاملا مرتبط با شرایط روز می‌گیرند. کیارستمی هم بسیار علاقه‌مند به قرار دادن شخصیت‌ها در موقعیت‌های پیش‌بینی‌نشده و گرفتن واکنش طبیعی آنهاست. مثلا در زیر درختان زیتون، این کار تبدیل به ایده محوری فیلم شده بود، به این ترتیب که کسی، مشغول ساختن فیلمی درباره دختر و پسر جوانی است و آنها باید دیالوگ‌هایی را جلوی دوربین بگویند. در عین حال، ما از طریق دوربین دوم می‌بینیم که این زوج خارج از فیلم نیز به یکدیگر علاقه‌مند هستند. این دو جریان موازی با هم پیش می‌روند تا این که بازی واقعی جای بازی نمایشی را می‌گیرد. هیچ کدام از بازیگران طعم گیلاس آدم‌های حرفه‌ای عرصه بازیگری نیستند و با مقوله بازسازی واقعیت بیگانه‌اند. این خود کمک بزرگی است به درآمدن این فضاها و موقعیت‌های طبیعی. توانایی کیارستمی در کار با نابازیگران باعث شد شخصیت‌های مکمل این فیلم مثل آقای باقری نیز جذاب جلوه کنند.

کیارستمی که در زیر درختان زیتون از مناظر طبیعی زیبای شمال برای فیلمش استفاده کرده بود و آدم‌ها را در چشم‌اندازهای مختلف طبیعت نشان می‌داد (که نام فیلم نیز دلالت بر همین ویژگی دارد)، در طعم گیلاس رویه‌ای دیگر را در پیش گرفت. او بسیاری از صحنه‌های فیلمش را در ماشین شخصیت اصلی فیلمبرداری کرد، تصویری نه‌چندان زیبا از محیط را در معرض تماشا گذاشت. انتخاب لوکیشن‌های طعم گیلاس هماهنگی غریبی با مضمون فیلم دارند. بیشتر تصاویر در آسمان دودآلود شهری گرفته شده است و غروب خورشید نیز به فضای دلمرده و تلخ فیلم کمک می‌کند. کیارستمی فیلمش را با طرح موضوع مرگ آغاز می‌کند و به پیش می‌برد؛ اما در نهایت به زندگی و زیبایی می‌رسد.

یکی از سکانس‌های تعیین‌کننده و کلیدی فیلم، آنجایی است که آقای بدیعی پس از مجاب کردن آقای باقری به انجام وظیفه‌ای که برعهده‌اش نهاده است، ناگهان دچار تردید می‌شود و به سوی او بازمی‌گردد. محل کار باقری و نزدیکی او با واقعیت مرگ، بدیعی را برای نخستین بار در موضع انفعال قرار می‌دهد. تا آن زمان، بدیعی در رابطه با افراد مختلف، پیشنهاد نامتعارف و عجیب خود را مطرح می‌کرد؛ اما ترس و وحشت مخاطبانش به او اعتماد به ‌نفسی می‌داد که پیامدش تقویت حس قدرت در او بود؛ اما در مواجهه با باقری، برای نخستین بار واقعیت مرگ و تنهایی را تجربه می‌کند و این بار دچار تردید می‌شود. تردید او در سکانس بازگشتش به سمت باقری است که باعث می‌شود پایان فیلم را تماشاگری که با دقت داستان را دنبال کرده، این گونه تفسیر کند که بدیعی سرانجام به زندگی بازمی‌گردد. نام فیلم طعم گیلاس است و این نام از دیالوگ آقای باقری می‌آید؛ آنجا که در اتومبیل بدیعی برای منصرف ساختن او از تصمیمش، از زیبایی‌های طبیعت می‌گوید و از گیلاس اسم می‌برد.

سکانس مهم و خبرساز دیگر فیلم، در پایان اثر رقم می‌خورد؛ آنجا که تصاویر سیاه شب کات می‌خورد به صبح زود و ما به ناگاه بخشی از تصاویر پشت‌صحنه فیلم را می‌بینیم که کارگردان و فیلمبردار و دستیارانش در حال هدایت بازیگر و رسیدن به امور صحنه هستند. اجرای این ایده توسط کیارستمی با واکنش‌های بسیاری روبه‌رو شد.

در محافل داخلی و خارجی درباره این سکانس پایانی بحث‌های زیادی درگرفت و خیلی‌ها اعتقاد داشتند که وجود چنین صحنه‌ای در فیلم زائد است تا این که جاناتان رزنبام، منتقد سرشناس و صاحب‌سبک آمریکایی، در نامه‌ای معروف به عباس کیارستمی از او خواست که تردیدهایش را کنار بگذارد و به هیچ کدام از جزییات فیلمش دست نزند. رزنبام با تحلیلی درخشان از سکانس پایانی این فیلم، وجود آن را برای طعم گیلاس اساسی و لازم توصیف کرد.

ویژگی مهم طعم گیلاس، حرکت روی مرز سینمای مستند و داستانی است. قصه و روایت فیلم چیزی است بین یک اثر مستند و سرگرم‌کننده. مشخص نیست که برخی از آدم‌های فیلم از جمله آن جوان اهل لرستان فیلم که در گفتگو با بدیعی می‌بینیم، چه اندازه درباره بازی کردن توجیه شده است. بنابراین بازیگران فیلم نیز در مرز بازی کردن و بازی نکردن، تعادل درخشانی را حفظ می‌کنند که نمونه‌اش را در فیلم هیچ فیلمسازی ندیده‌ایم. پس از طعم گیلاس و دریافت نخل طلای کن، کیارستمی «باد ما را خواهد برد» را ساخت که جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره ونیز را گرفت. پس از آن، کیارستمی کار با دوربین سینما را رها کرد و از نگاتیو فاصله گرفت و فیلم‌هایش را با دوربین دیجیتال تصویربرداری کرد.

به گمان بسیاری از منتقدان، طعم گیلاس بهترین فیلم و پخته‌ترین اثر کارگردانش است؛ اثری که مهم‌ترین افتخار را برای سینمای ایران به همراه آورد و هنوز هم پس از گذشت بیش از یک دهه از تاریخ ساخت آن، می‌توان درباره جزییات خیره‌کننده‌اش حرف زد و از ارزش‌های آن گفت.

امان جلیلیان

<><><><><><><><><><><><><><><><>
نگاهی به فیلم طعم گیلاس


خلاصه داستان:

آقای بدیعی حدودا 50 ساله و جزو طبقه مرفه قصد خودکشی دارد و با ماشین خود در یکی از بیابان

های اطراف تهران دنبال کسی است که به او کمک کند و موفق نمی شود تا اینکه...


نقد فیلم:

آیا طعم گیلاس فیلم خوبی است؟فیلم خوب چیست؟شخصیت محور است یا حادثه محور؟آیا طبق گفته طرفداران فیلم ، طعم گیلاس بدنبال معناگرایی است؟آیا کار سینما معناگرایی است؟


بعد از دیدن فیلم شاید تا مدت ها طول می کشد تا اینکه بدانید طرفدار فیلم هستید یا نه. همانطور که از خلاصه داستان می توان فهمید طعم گیلاس حادثه محور نیست به این دلیل که بزحمت می توان چند خط خلاصه از ان بیرون آورد.پس حادثه محور نیست؟ نه طعم گیلاس حادثه محور نیست چون مردی پنجاه ساله که به آخر خط رسیده دنبال حادثه نیست ، یا بهتر بگوییم شخصیت های که در فیلم می بینیم در واکنش با بدیعی حادثه ای تولید نمی کنند.بی انصافی نباشد این را هم بگوییم شروع فیلم مخاطب را جذب می کند . آقای بدیعی کارگری را سوار می کند و در ازای کاری به او پیشنهاد پول می کند ولی چون اصل ماجرا را نمی گوید یا اصلا نمی داند چگونه باید بگوید این سوال پیش میآید که آیا او هم*جن*سب*از است؟تنها حادثه فیلم و تمام....



آیا طعم گیلاس شخصیت محور است؟

یک فیلم شخصیت محور ابتدا به ساکن باید تولید شخصیت کند ، باید لایه های درونی شخصیت را بیرون بریزد ، از طریق دیالوگ ، فلش بک، جلوه های بصری و....

اما ما تا انتهای فیلم تنها چیزی که از بدیعی می بینیم یک فرد مرفه به بن بست رسیده است که می خواهد خودکشی کند.چرا می خواهد خود کشی کند؟چرا در خانه خودش را نمی کشد؟بلاخره کسی اورا پیدا می کند و خاکش می کنند.این از جنس سوال هایی که با دیدن فیلمهای فرهادی در ذهن ایجاد می شود نیست، بلکه از نقص فیلمنامه می آید . تا این سوال ها پاسخ داده نشود نمی توانیم با بدیعی همزاد پنداری کنیم، تا نیاز دراماتیک او را باور نکنیم منطق او برای رفع این نیاز را درک نمی کنیم.

همه این نقص ها را کنار می گذاریم ، در پایان درام شخصیت باید تغییر کند ، آیا آقای بدیعی تغییر می کند و آیا این تغییر باور پذیر است؟

فیلم طعم گیلاس را برای راحتی کار در دسته درام های جاده ای قرار می دهیم که شخصیت اصلی در اثر حوادث و افرادی که سر راهش قرار می گیرند قرار است تغییر کند(البته این تغییر می تواند موجب کنش بشود یا نشود).در طول فیلم دانشجو ، سرباز ،و کارگر هر کدام تلاش خود را برای این تغییر انجام می دهند اما تغییری رخ نمی دهد ، تا اینکه یک کارگر تاکسی درمیست در پایان فیلم بر سر راه او قرار می گیرد و با سخنان حکیمانه تغییری محسوس در او ایجاد می شود که البته موجب کنش نمی شود و اصلا عیبی ندارد.

فیلم طعم گیلاس

اما سوال اینجاست که یک کارگر پیر چگونه چنین سخنان حکیمانه و فیلسوفانه ای را به زبان می اورد ،ظرف و مظروف باید یکی باشد ، این حرف ها از دهان یک فرد روستایی که تحصیلاتی ندارد نمی تواند بیرون آمده باشد.

سخن را کوتاه کنیم ،فیلم طعم گیلاس یک فیلم کسل کنندهاست(که البته جذاب ترین فیلم کیارستمی است) ،که نه شخصیت دارد ،نه حادثه دارد و نه قصه آنچنانی و در پاسخ کسانی که ادعا می کنند که فیلم برای انسان های اهل تفکر است باید گفت ، درست است این فیلم انسان را به تفکر فرو میبرد و تنها دلیل آن خسته کننده بودن آن است ، همانطور که در موقع ظرف شستن به فکر فرو می رویم .

آرمان حمیدی
<><><><><><><><><><><><><><><><>
فیلم طعم گیلاس ساخته ى عباس کیا رستمی وبا بازی زیبا و کم نظیر همایون ارشادی است که ﻤﺴﺌله خود کشی را اگر نگوییم از دیدی متفاوت ولی به جرآت می توان گفت با نگاهی ساده ودر عین حال پخته در فیلم خود مورد بررسی قرار داده است در ظاهر این فیلم بدین گونه می نماید که مردی برای رهایی از مشکلاتی که در فیلم بدان هرگز اشاره نمی شود قصد کشتن خود را دارد و برای به تحقق رسیدن این امر متوسل به دیگران می شود.آقای بدیعی دراین فیلم نماد انسانی ضعیف وبی اراده است٬ضعف او از آنجا معلوم است که قصد خود کشی می کندوبی ارادگی او ازآنجا مشخص می شود که حتی در کشتن خود دودل است واین را ما در آخر فیلم می بینیم از ظاهر این فیلم بگذریم وبه عمق این فیلم بیشتر بنگریم متوجه می شویم که این فیلم تنها به ﻤﺴﺌله خود کشی نمی پردازد و خود کشی بهانه ایست در این فیلم برای رسیدن به مفهومی بالاتر مفا هیمی چون٬ فقر٬ تنهایی٬ عدم درک یکدیگروعدم درک مفهوم زندگی که دو مورد اخر مهمترین مفاهیم این فیلم می باشد. که فیلم این مفاهیم را به شکلی زیباوساده بیان میکند بدیعی در این فیلم بر خلاف آنچه همگان بر این باورند که او دنبال کشتن خود می باشد٬ به دنبال پیدا کردن خود در میان جایی است که از آن برخاسته است وبه آن بر خواهد گشت(خاک) شاید همگان بر این باورند که خاک در این فیلم مظهر نیستی است. ولی من بر این باورم که اگر نیستی هم باشد نیستی مادی است. در فیلم طعم گیلاس فیلم سعی دارد نشان دهد که تعتداد زیادی از انسان هایی که به نوعی قصد کمک به او را دارد زبان یاری با او را ندارد. مانند دو سربازی که در ابتدای فیلم می بینیم که هدفی جز بقای خود وخانواده ندارد ودل و زبانی بارای یاری وی ندارند.






بدیعی با روحانی افغانی آشنا می شود که نه بدیعی روحانی ووضعیت زندگی اورا درک می کند ونه روحانی وضعیت بدیعی را.شاید اکثرا در این قسمت فیلم بر این باور باشند که فیلم خواسته یا نا خواسته در مسیر قرار گرفته که ارتباط بین روحانیت ومردم را فقط در دیکته های الهی خلاصه کند ویا به زبانی ساده تر می توان-

گفت که فیلم خواسته بگوید که رو حانیت ومردم یکدیگر را درک نمی کنند.شاید بعضی بگویند که بدیعی بدیعی

را نمی توان مجاز برمردم دانست. زیرا او فردی ضعیف وبی اراده است. ولی موضوع اصلی آن است که—

روحانیون باید بتوانند این گونه افراد را به راه راست هدایت کنند٬نه انسان هایی که تنها کمی در انها سستی دیده می شود.ولی با تمام این تفاسیر نتیجه گیری از رابطه مردم بال روحانیت سخت می باشد.وآن را به عهده خود شمامی گذاریم.

در مرحله آخر فیلم سعی دارد درک نا صحیح بعضی مردم را از زندگی وجهانی که در آن زندگی مکنیم را به ما نشان دهد.ودر واقع طعم گیلاس در این فیلم طعم معنوی زندگی بوده که هر کس متواند این طعم را درهرچیز—

دیگری تجربه کند. وبا یک جمله متن خود را به پایان می رسانم:

به زندگی به هر شکل بنگریم به همان شکل می گذرد.

<><><><><><><><><><><><><><><><>
عشق به زندگی با ابزار مرگ

وقتی بدیع مغموم را در گور خود ساخته میبینیم و تاریکی که چیره میشود و بعد از شنیدن چند صدای رعد از سیاهی به پشت صحنه فیلم هدایت میشویم؛ جایی که کیارستمی عوامل صحنه را هدایت میکند و سربازهایی که در کنار گور بدیع قدمرو میروند احساس میکنیم کارگردان ما را مسخره کرده است. گمان میکنیم کیارستمی به ما میگوید سرنوشت بدیع به شما مربوط نیست. همان طور که دلیل خودکشی او به شما مربوط نبود. اگر چنین احساسی داریم و فیلم را یک ساعت سر کاری قلمداد کنیم رودست بزرگی خوردهایم. بله «طعم گیلاس» رو دست میزند و پیام های خود را بسیار گنگ انتقال میدهد. این پیام ها درست مانند رمزهای طبیعت هستند. تنها با اشراق میتوان به آنها دست یافت.
این شگرد کیارستمی است و همین امر نیز سبب شده که برخی منتقدین و مخاطبان حرفهای اثار او را تنها روایت مجدد واقعیت بدانند هر چند رسالت رئالیسم او این نیست و خود نیز چنین برخوردی را برنمیتابد. فیلم های اخیر او به شدت فلسفی هستند و مضامین دلهرهآور و صعبی هم چون مرگ و زندگی و تقابل آن ها با یک دیگر دغدغه او گشته است. او با تاثیر زیاد از خیام و سپس فروغ فرخزاد که هر دو اعتقادات نهیلیستی عمیق دارند فیلمهایی نظیر «باد ما را خواهد برد»، «زندگی و دیگر هیچ»، «زیر درختان زیتون» و در انتها فیلم عمیق «طعم گیلاس» را جلو دوربین برد.
طعم گیلاس اما دارای استعارهها و نمادهای زیادی است. بدیع میخواهد از دست زندگی خلاص بشود. توجه به این نکته که او از چه چیزی گریزان است حائز اهمیت است. او بدهکار نیست، با همسرش مشکلی ندارد، با مشکل حل نشدنی حقوقی یا مالی دست و پنجه نرم نمیکند. او در جایی میگوید:
«گفتن این که مشکل من چیه نه به درد شما میخوره و نه درد منو کم میکنه. تازه اگه هم بگم چیزی از اون نمیفهمی.»
همین دیالوگ کافی است که بدانیم بدیع با خودش درگیر است، مشکلی ندارد که برای دیگران ملموس باشد مگر این که خودش تجربه کرده باشد و به غایت دچار یاس فلسفی است. او در واقع نقطه مقابل همه صفات خوب و زیبا در زندگی شده است. همه افرادی که او در مسیر حرکت خود میبیند از زیبایی های زندگی دم میزنند:
«میخوای از تماشای غروب زیبا بگذری؟ میخوای از مزه یه گیلاس بگذری؟ از تماشای ماه توی آسمون میخوای بگذری؟»
اما هیچ وقت کسی از حقارته ا، یاس ها، ظلم، استیصال و پلیدی سخن نمیگوید. فرای نگاه ایدهالیستی و بی خیالی فلسفی کیارستمی نسبت به امور دنیا به طور کنایی در مییابیم که بدیع از همین موضوعات در رنج است. شاید او نمیخواسته که زندگی با تمام زیبایهایش همراه با مشکلات عدیده بشری به او اهدا بشود. او از این که تر و خشک با هم به انسان ودیعه شده در عذاب است. او میخواهد جهان مدینه فاضله برای جنس بشر باشد و از این که دنیا مجموعه منظمی از بینظمی ها و گسترهای از اجتماع پارادوکس ها و جمع اضداد باشد رنج میکشد. در این جا در مییابیم بدیع ایدهآلیست و آرمان گرا تنها رنگ مطلق را سپید میداند و بر آن است که زندگی را یک رنگ و مسطح تصور بکند اما برای دریافت سپیدی میبایست از کانال سیاهی عبور کند. این سیاهی بیراهی نیست مگر مرگ. او در تمام مدت در جستجوی مرگ است تا از راه برهان خلف زندگی را اثبات بکند.
بدیع عاشق زندگی است. او با حسرت به غروب خوش رنگ خورشید، ماه، ابرها، آسمان، رفت و آمد بچهها، دنیای خالص کودکانه و تک درخت های تنها در کنار جاده نگاه میکند. همه چیزهایی که اهدا کننده زندگی هستند. او تخممرغ نمیخورد چون برای سلامتیاش مضر است؛ اما مگر قرار نیست خودکشی بکند؟ او چراغ خانه را خاموش می کند. درها را قفل میکند و نگران است که زنده به گور نشود بنابر این از باقری میخواهد که از مردن او مطمئن باشد. همه این ها دلیل ارادت او به زندگی است و حتی انتخاب مرگ برای او جز این دلیلی نمیتواند داشته باشد. بدیع با حسرت به سرباز نگاه میکند. از این که او نمیاندیشد و تنها از روی اجبار تن به انجام امور میدهد به او حسادت میورزد. سرباز نماد همه انسان هایی است که تن به جبر زمانه میدهند و در صورت تنگی تنها میگریزند. بدیع به افغانی طلبه حسادت میورزد چون خود را اسیر اعتقادات کرده است. طلبه افغانی نماد همه آدم هایی است که به دلیل انتخاب زندگی اعتقادی چون غریبهها دچار دگردیسی میگردند و برای فطرت بشری بیگانه هستند و تنها دستوراتی که از سوی منبعی الهی ارسال شده است را انجام میدهند. هر بار که بدیع دم از خودکشی میزند طلبه افغانی با ارجاع به احادیث و سنت دینی او را منع میکند. با تمام این اوصاف؛ بدیع حسرت میخورد و مایل است آدمی باشد که نمیاندیشد و تنها معتقد میشود.
نمادهای تصویری فیلم قابل توجه هستند. جاده نماد زندگی است. این سمبل قبلاً در تریلوژی «خانه دوست کجاست؟»، «زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون» و همچنین در «باد ما را خواهد برد» به کار گرفته شده بود. جاده دارای سربالایی، سرپایینی، انحراف به چپ و راست و مسیر مستقیم است؛ خصوصیاتی که تنها در زندگی میتوان یافت. درخت در هر فیلم کیارستمی نماد چیز به خصوصی است. در «طعم گیلاس» درخت نماینده انسان است. او ریشه در خاک و سر در آسمان دارد. در اطراف جاده درخت های زیادی را میبینیم که تنها هستند. تکدرخت بودن استعارهای برای تنهایی انسان است هرچند که اجتماعی زندگی میکند. در یک پلان بدیع و باقری از میان اجتماعی از درختان عبور میکنند و درست بعد از آن وارد شهر میشوند. جایی که انسان ها دور هم زندگی میکنند و تمدن ایجاد شده است. باقری چند بار مسیر راه را برای بدیع تعیین میکند؛ درست در جاهایی که به دوراهی میرسند. تعویض جاده نمادی است برای انتخاب مسیر زندگی. باقری میگوید:
«از این راه برو، یه کمی طولانی تره اما باصفاتره.»
و این پیشنهاد درست همگام با نصیحت هایی است که از باقری میشنویم. حرف هایی که وظیفهشان جلوگیری از خودکشی بدیع و بیش تر کردن عمر او هستند. او میگوید اگر خودش را از بین نبرد مسیر بیش تری را برای پیمودن خواهد داشت و نیز نباید زیبایی ماه و آسمان و یا طعم شیرین توت یا گیلاس را فراموش کند. خاک نماینده اصالت و ازل آدمی است. کیارستمی انسان را از خاک میداند و بازگشت جسم او نیز در خاک خواهد بود. چیزی که خیام نیز بارها بدان اشاره کرده است:
جامی است که عقل آفرین میزندش صدبوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جــــــام لطــیف میسازد و بــاز بر زمیـن میزندش
در این جا شارهای داریم به افسانه خلقت آدم که بعدها از بهشت بیرون رانده شده است، بدیع معتقد است که آدمیتی وجود ندارد چرا که اگر وجود داشت آدمی از بهشت رانده نمیشد. در حقیقت او از تنزل ماورایی انسان ناخرسند است. به این دیالوگ توجه کنید:
«آدم اگه آدم بود توی این یه وجب خاک نمیخوابید.»
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/f/fc/Tasteofcherryposter.jpg
منظور از یک وجب خاک دقیقاً زندگی دنیوی و ریشه اصلی انسان است. در جایی دیگر سایه بدیع را روی خاک میبینیم. در این پلان نسبتاً طولانی راز سر به مهری نهفته است. خاک در زمینه و سایه بدیع روی خاک است. سایه پدیدهایست قائم به ذات نور. اگر نور نباشد سایه هیچ جسمی دیده نخواهد شد. نور ذات احدی است و این پلان استعارهای به سلسله علی خلقت انسان و بازگشت او به اصل. رابطه علت و معلولی انسان و این که آدمی پدیدهایست نه قائم بر خویش بلکه در ادامه وجود خالق در این صحنه بازیافت میشود.
کنایه دیگری در فیلم مستتر است. انسان ارزش ها را گم کرده است. نمیداند راه درست و غلط کدام است. بدیع از سرباز میخواهد چند بیل خاک روی جنازه او بریزد اما او امتناع میکند. سرباز منطق بدیع را درک نمیکند. او حاضر به کمک کردن بعد از مرگ بدیع نیست. درست در ادامه لانگشاتی را می بینیم که در آن بدیع با اتومبیل از جاده عبور می کند و اطراف جاده ده ها کارگر مشغول بیل زدن و خاک ریختن کنار درخت ها هستند. همه مشغول کمک استعاری به انسان هستند و نمیدانند که دارند این کار را انجام میدهند. وقتی بدیع کمک میخواهد کسی کمک نمی کند اما وقتی کمک نمیخواهد همه برای نجاتش سرازیر میشوند. دقت کنید به پلانی که اتومبیل بدیع در چاله گیر میکند و کارگرها برای کمک به او سرازیر میشوند.
کیارستمی میگوید ایدئولوژی تنها نظریهپردازی میکند و باورها را ارزشمند میشمارد و در آن از عمل خبری نیست؛ در جایی بدیع می گوید:
«نمیدونستم طلبهها هم کارگری میکنن!»
این طعن تلخ در آثار دیگر کیارستمی نیز دیده میشود. طلبه در این دیالوگ نماینده ایدئولوگ و کارگری کردن نماد «اهل فعل بودن» است.
«طعم گیلاس» مکاشفتی در فلسفه مرگ و زندگی است. فیلم نشان میدهد که هر دوی این پدیدهها دو روی یک سکهاند و البته هیچ یک نباید ارزش دیگری را کم رنگ نمایند. البته کیارستمی کفه سنگین ترازو را در اختیار زندگی قرار میدهد و آن را اهم فی الاهم میشمارد. دلیل این حرف سکانس پایانی است. جایی که بدیع در ظلمت رها میشود. ابر روی ماه را میپوشاند و همه طعم گیلاسها به باد فراموشی سپرده میشوند تا بدیع زندگی را بهتر درک کند، وارد سکانس پایانی میشویم. کیارستمی را میبینیم که مشغول کارگردانی است و سربازها که کنار درخت تنها قدمرو میروند. با این پایان کیارستمی میگوید: «بدیع مرگ را به دلیل عشق به زندگی برگزید اما من زندگی را به دلیل عشق به زندگی میپذیرم و هنوز به فیلمسازی ادامه میدهم. خواه بدیع باشد و خواه در خاک خوابیده باشد. زندگی در این سو و آن سوی دوربین در جریان است.»

<><><><><><><><><><><><><><><><>
طعم خستگی (تحلیلی بر فیلم طعم گیلاس)


منتقد: راجر ایبرت
مترجم: فرید عباسی

پارسال در جشنواره کن یک درام عالی وجود داشت به اسم "طعم گیلاس". فیلم به کارگردانی عباس کیارستمی است که در آخرین لحظات اجازه خروج از کشورش را گرفت و فیلم جدیدش را به جشنواره برای به نمایش گذاشتن رساند. هنگام ورود او به سالن پخش، حضار به طور ایستاده او را مورد تشویق قرار دادند و در پایان فیلم (هرچند این بار تشویق با بعضی هو کردن ها قاتی شده بود) هیئت داوران آن را همراه با فیلمی دیگر برنده جایزه پاملا د اور کردند.

هنگام بازگشت از سالن پخش و رفتن به سمت هتل مجلل محل اقامت و ایستادن در لابی آن، بطور جالب توجهی نظر خودم را در عدم توافق با نظر دو منتقد سینما، جاناتان روزنبارم از شیکاگو ریدر و دیوید کهر از نیویورک دیلی نیوز، که مورد احترام من هستند، و هر دو اظهار داشتند یک "شاهکار" را دیده اند، یافتم.


می تواند چشم را بست و از فیلم بخوبی تعریف کرد, اما این کار شامل برعکس جلوه دادن تجربه دیدن فیلم (که بطور مشقت باری خسته کننده است) و تبدیل آن به فیلمی جذاب تر، حکایتی درباره زندگی و مرگ است. همانطوری که میتوان از یک رمان بد فیلمی خوب ارائه داد، میتوان از یک فیلم بد، ریویویی جذاب ارائه داد.

داستان: یک مرد، سوار بر یک رنج رور در لم یزرعهای خارج از تهران درحال گذر است و از منطقه ای صنعتی آماده برای ساختمانسازی و شهرکهای حاشیه ای پر از جوانان بیکاری که به دنبال شغل میگردند، رد میشود. راننده یک جوان کارگر را سوار میکند و در حین مسافت از او میپرسد که آیا به دنبال شغل میگردد. "اگر مشکلات مالی داری، میتونم بهت کمک کنم". آیا این یک درخواست از سوی یک همجنس گرا نیست؟ کیارستمی از روی عمد به ما اجازه میدهد که این استنتاج را برای مدتی از حرف او برداشت کنیم، تا اینکه بتدریج اصل موضوع و مقصود او برای ما روشن میشود.


راننده، آقای بدیعی (همایون ارشادی) قصد خودکشی دارد. او چالهای را در زمین کنده است، میخواهد به درون آن بپرد و چندتایی قرص بالا بندازد. همچنین میخواهد از شخصی بخواهد که طرفای 6 صبح بیاید و او را صدا بزند. "اگر جواب دادم، منو بکش بیرون. اگر جواب ندادم، 20 بیل خاک از رو زمین روم خالی کن که دفن بشم". آن کارگر فرار میکند.

بدیعی همچنان به دنبال کسی است که این کار را انجام دهد. اول از یک دانشجور که خواهش میکند. اما از او هم جواب رد میشنود چون که میگوید قرآن خودکشی را ممنوع اعلام کرده است. سپس از یک تاکسیدرمی کار مسن این خواهش را میکند. مرد سالخورده با خواهش او موافقت میکند چون که برای کمک به پسرش به پول نیاز دارد اما او هم با خودکشی موافق نیست. او به بدیعی میگوید که آیا میتوان بدون طمع گیلاس این کار را بکنی؟ این، الزاما، داستان فیلم است. (لو نمیدهم که آیا بدیعی به آرزویش میرسد یا نه). کیارستمی با یک یکنواختی این را بیان میکند.


گفت و گو ها بسیار طولانی، طفره رونده و معمایی هستند. هدفها نامشخص است. ماشین درون فیلم یا در طول دوره زمانی در آن لمیزرع در حال حرکت دیده میشود، یا در شُرُف یک خرابه، هنگام سیگار کشیدن بدیعی، پارک شده است. در یک برداشت ما به ندرت شاهد دو کاراکتر کنار هم هستیم. بنابر گفته ها کیارستمی خودش فیلم را فیلمبرداری کرده است، اول در جای راننده نشسته است سپس به جای مسافر.

مدافعان فیلم که تعدادشان هم کم نیست از میل کیارستمی برای پذیرش سکوت، انفعال، تامل و اندیشه او سخن به میان میآورند. تماشاگران بتدریج از تماشای فیلم خسته میشوند. ما از فیلم چیز یاد میگیریم اما اگر ما به خودمان اجازه دهیم که حس زمانه کیارستمی را بپذیریم، اگر ما خودمان را در معرض معمای وجودی کاراکتر اصلی قرار دهیم، آنوقت خواهد بود که بزرگی فیلم را احساس میکنیم.


اما آیا اینطور خواهد بود؟ من صبر وافری در تماشای فیلمهای خسته کننده دارم اگر که بتوانند من را مجذوب کنند. من تجربه دیدن یک مستند هشت ساعته به اسم "تیگا" که درباره چادر نشینان منطقهای در سیبری است را دارم. من کاملا واقفم که کیارستمی مشغول به چه کاری است. از سر غرزدن نمیگویم که چرا در فیلم اتفاقی جالب و شکه کننده وجود ندارد. چیزی که احساس میکنم این است که شیوه کیارستمی در اینجا یک "تظاهر" است. ماهیت موضوع به فیلم چیزی اضافه نمیکند و از فیلم هم منفعتی به دست نمیآورد.


اگر ما با بدیعی احساس همدردی میکنیم، این نباید به بیشتر دانستن درباره او به ما کمک کند؟ در حقیقت برای دانستن هرچیزی درباره او؟ چه مقصودی از این کار بود که در ابتدا احتمال دادیم که شاید بدیعی همجنس باز باشد؟ ( نه چه مقصودی برای تماشاگران. چه مقصودی برای خود بدیعی دارد؟ یقینا او باید هشیار باشد که منظور او بغلط تعبیر شده است). و چرا ما باید خدمه کیا فیلمسازی کیارستمی را ببینیم. یک استراتژی خسته کننده طولانی که به یاد ما بیاورد مشغول تماشای فیلم هستیم؟ اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد که "طعم گیلاس" به آن نیاز ندارد، یک یاد آوریکننده است.


درست است که یک حس بشردوستانه در زیر پوست فیلم وجود دارد. درست است که یک کارگردان ایرانی جرات این را داشته است که یک فیلم با موضوع ممنوعه خودکشی در کشورش, فیلمی بسازد. درست است که ما جنبشها را برای رسیدن به استقلال هنری در ایران تشویق میکنیم. اما آیا "طعم گیلاس" یک فیلم قابل ارزش برای دیدن است؟ من که اینطور فکر نمیکنم.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــ
پ.ن: منتشر شده در مجله آدم برفیها

<><><><><><><><><><><><><><><><>
فیلم " طعم گیلاس"

ساخته ی "عباس کیارستمی"

فیلم مردی را نشان میدهد به بن بست رسیده در شروع میانسالی و زندگی او از معنا تهی شده و می خواهد خودش را بکشد . دلایل در فیلم گفته نمی شود . در بیابان دور از شهر چاله ای میکند و فکر میکند : قرص خواب میخورم و در قبر میخوابم و فقط یک نفر بیست تا بیل خاک رویم بریزد که آبرومندانه و گمنام بمیرم و حالا به دنبال داوطلب برای ریختن خاک میگردد . اول به یک سرباز پیشنهاد میدهد . او میترسد و فرار میکند . سپس طلبه ی افغان که او هم استدلال مذهبی میکند شاید وی را منصرف کند . در اینجا فیلم یک لودر را نشان میدهد که در حال تخلیه ی خاک است . او جایی ایستاده که مثل اینست که سایه اش (shadow) زیر خاکهای لودر افتاده و این سایه ی اوست که باید بمیرد تا او رها شود . نفر سوم که میابد یک مسوول تاکسیدرمی است که دختر بیماری دارد و به خاطر بیماری دخترش می پذیرد .البته اول شروع به نصیحت میکند و میگوید : من یک دفعه از دست اهل و عیال خسته شدم . یک طناب برداشتم و نصفه شب رفتم بالای درخت که خود را حلق آویز کنم . دستم به چیز نرمی خورد که دیدم توت است . درشت و آبدار . خوردم . خیلی شیرین بود . میخوردم تا هوا روشن شد . بچه های دبستانی آمدند پای درخت . مرا آن بالا دیدند . گفتند درخت را تکان بده تا ما هم توت بخوریم ، قیل و قال و شور بچه ها را دیدم و از مردن منصرف شدم ، یعنی حتی در لحظه ی مرگ هم طعم یک توت شیرین میتواند انگیزه ی زندگی ما بشود .بهر حال قهرمان فیلم میگوید : من تصمیم خودم را گرفتم شما خاک را بریز و دویست هزاررا از داشبورد بردار و برو .بعد به محل کار تاکسیدرمی رسیدند . پیرمرد پیاده میشود و میرود . یک دختر و پسردوربین به دست می ایند و عکس میگیرند - باز هم معنی زندگی- . با عجله برمیگردد به سمت تاکسیدرمی و به پیرمرد میگوید صبح که آمدی چند عدد ریگ رویم بی انداز . شاید خوابم برده باشه و نمرده باشم . شب میشود میرود درون قبر دراز میکشد . بعد از مدتی چشمش را می بندد .
صحنه عوض میشود و فیلم فردا صبح را نشان میدهد . دوربینها ، کیارستمی ،قهرمان فیلم ، هنرپیشه ها. و همه در حالت عادی فیلمبرداری هستند . چیزی که خیلی جلب توجه میکند محل اطراف چاله است که قبلا بیابانی خشک بود با چند بوته خار و حالا که از فکر مرگ عبور کرده و نمرده است ؛ همه جا چمنزار ، درختان سبز و پرندگان در پرواز، بچه ها در شور و نشاط بازی هستند . فیلم به ما میگوید که اگر درون ما اندیشه مرگ باشد همه جا بیابان خشک وبی آب وعلف است و اگر اندیشه زندگی باشد ، همه جا را سبز و خرم می بینیم .

به قول آقای کیارستمی : تفاوت و شباهت کار ما کارگردانها و روانشناسان در این است که کارگردان هم در سطح جامعه معضلات را میبیند و نقطه درد را نشان میدهد ولی همانجا رها میکند و از اینجا به بعد ، حیطه او نیست . این جامعه روانپزشکی است که پس از تشخیص ، به درمان درد هم می پردازد .

درباره فیلم «طعم گیلاس» ساخته عباس کیارستمی/جام جم

طعم خوش موفقیت

«طعم گیلاس» اولین فیلمی است که عباس کیارستمی پس از سهگانه خانه دوست کجاست، زندگی و دیگر هیچ و زیر درختان زیتون کارگردانی کرد. سهگانه شمالی کیارستمی با خانه دوست آغاز شد که در زمان ساختش، بحثی درباره زلزله نبود. با وقوع زلزله، کیارستمی تصمیم گرفت ایده تازهای را پی بگیرد. این سهگانه به دنبال فیلمهای شاخصی مانند «کلوزآپ» و «مشق شب»، کیارستمی را جهانی کردند.



«زیر درختان زیتون» نخستین فیلم بلند ایرانی بود که به بخش رسمی مسابقه جشنواره فیلم کن راه یافت؛ اما توفیقی نیافت. سپس کیارستمی پس از سالها، با تغییر لوکیشنش از شمال به تهران، فیلم «طعم گیلاس» را ساخت. جهانبینی حاکم بر طعم گیلاس، در ادامه منطقی تفکر حاکم بر 3 فیلم قبلی بود. اگر وقوع یک حادثه طبیعی باعث شد تا کیارستمی از دل زلزله و مرگومیر در جستجوی زندگی برآید، در طعم گیلاس قصهای مستقل را پروراند، درباره مردی که به قصد مرگ درصدد پیدا کردن کسی است که شاهد مرگش باشد و او را دفن کند. این فیلم در زمان خودش ایده نوآورانه و متهورانهای داشت.

همایون ارشادی که برای بازی در نقش اصلی این فیلم انتخاب شد، پیشتر در یکی دو فیلم معمولی، نقش کوتاهی را بازی کرده بود. همایون پایور، مدیر فیلمبرداری طعم گیلاس از فیلمبرداران صاحب سبک سینمای ایران بود که البته در سالهای اخیر بسیار کمکار شده است. به این ترتیب، طعم گیلاس که موفق به دریافت نخل طلای جشنواره کن به طور مشترک با فیلم «مارماهی» شوهی ایمامورا شد، از زوایای مختلفی باید بررسی شود.

بسیاری معتقدند که عباس کیارستمی از زمان کارگردانی «نان و کوچه» که اولین ساختهاش بود، تاکنون یک سبک واحد را در پیش گرفته است. البته در این میان فیلمهایی مثل گزارش هم هستند که ویژگیهای ساختاری و روایی متفاوتی نسبت به سایر آثار کیارستمی دارند؛ اما در این تردیدی وجود ندارد که سبک و سیاق فیلمسازی کیارستمی کاملا اصیل است و ریشه در تجربیات و آموزههای خاص خودش دارد.

طعم گیلاس مانند گزارش و کلوزآپ تا حدودی متفاوت با آثار کیارستمی به نظر میرسد. یک دلیل تفاوت طعم گیلاس، ساختار قصهگو و درگیرکننده آن است. برخلاف فیلم قبلی (زیر درختان زیتون) و بعدی (باد ما را خواهد برد)، اینجا شاهد سرگذشت مردی را هستیم که در 3 نوبت، طی آشنایی با 3 آدم متفاوت، از آنها تقاضای عجیبی میکند.

هر کدام از شخصیتهایی را که میبینیم در ارتباط با موضوع اصلی قرار دارند؛ یعنی هویت هر کدام از شخصیتها بسته به نسبتی است که با شخصیت اصلی دارند. آقای بدیعی، مرد میانسال فیلم، سوار بر اتومبیل خود در حاشیه شمالی شهر تهران در کنار تپههایی در دست ساخت و در جوار کارگران و سربازان یک پادگان، دنبال کسی است که فردا صبح سر قبر او بیاید و زیر درختی که نشانهگذاری شده، رویش خاک بریزد و بابت این کار هم پیشاپیش پولش را بگیرد.

این موقعیت ابزورد و بسیار عجیب، آدم را یاد نمایشنامههای مدرنی میاندازد که با طرح موضوعی عجیب، باورنکردنی و غیرملموس، نتیجهای کاملا مرتبط با شرایط روز میگیرند. کیارستمی هم بسیار علاقهمند به قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای پیشبینینشده و گرفتن واکنش طبیعی آنهاست. مثلا در زیر درختان زیتون، این کار تبدیل به ایده محوری فیلم شده بود، به این ترتیب که کسی، مشغول ساختن فیلمی درباره دختر و پسر جوانی است و آنها باید دیالوگهایی را جلوی دوربین بگویند. در عین حال، ما از طریق دوربین دوم میبینیم که این زوج خارج از فیلم نیز به یکدیگر علاقهمند هستند. این دو جریان موازی با هم پیش میروند تا این که بازی واقعی جای بازی نمایشی را میگیرد. هیچ کدام از بازیگران طعم گیلاس آدمهای حرفهای عرصه بازیگری نیستند و با مقوله بازسازی واقعیت بیگانهاند. این خود کمک بزرگی است به درآمدن این فضاها و موقعیتهای طبیعی. توانایی کیارستمی در کار با نابازیگران باعث شد شخصیتهای مکمل این فیلم مثل آقای باقری نیز جذاب جلوه کنند.

کیارستمی که در زیر درختان زیتون از مناظر طبیعی زیبای شمال برای فیلمش استفاده کرده بود و آدمها را در چشماندازهای مختلف طبیعت نشان میداد (که نام فیلم نیز دلالت بر همین ویژگی دارد)، در طعم گیلاس رویهای دیگر را در پیش گرفت. او بسیاری از صحنههای فیلمش را در ماشین شخصیت اصلی فیلمبرداری کرد، تصویری نهچندان زیبا از محیط را در معرض تماشا گذاشت. انتخاب لوکیشنهای طعم گیلاس هماهنگی غریبی با مضمون فیلم دارند. بیشتر تصاویر در آسمان دودآلود شهری گرفته شده است و غروب خورشید نیز به فضای دلمرده و تلخ فیلم کمک میکند. کیارستمی فیلمش را با طرح موضوع مرگ آغاز میکند و به پیش میبرد؛ اما در نهایت به زندگی و زیبایی میرسد.

یکی از سکانسهای تعیینکننده و کلیدی فیلم، آنجایی است که آقای بدیعی پس از مجاب کردن آقای باقری به انجام وظیفهای که برعهدهاش نهاده است، ناگهان دچار تردید میشود و به سوی او بازمیگردد. محل کار باقری و نزدیکی او با واقعیت مرگ، بدیعی را برای نخستین بار در موضع انفعال قرار میدهد. تا آن زمان، بدیعی در رابطه با افراد مختلف، پیشنهاد نامتعارف و عجیب خود را مطرح میکرد؛ اما ترس و وحشت مخاطبانش به او اعتماد به نفسی میداد که پیامدش تقویت حس قدرت در او بود؛ اما در مواجهه با باقری، برای نخستین بار واقعیت مرگ و تنهایی را تجربه میکند و این بار دچار تردید میشود. تردید او در سکانس بازگشتش به سمت باقری است که باعث میشود پایان فیلم را تماشاگری که با دقت داستان را دنبال کرده، این گونه تفسیر کند که بدیعی سرانجام به زندگی بازمیگردد. نام فیلم طعم گیلاس است و این نام از دیالوگ آقای باقری میآید؛ آنجا که در اتومبیل بدیعی برای منصرف ساختن او از تصمیمش، از زیباییهای طبیعت میگوید و از گیلاس اسم میبرد.

سکانس مهم و خبرساز دیگر فیلم، در پایان اثر رقم میخورد؛ آنجا که تصاویر سیاه شب کات میخورد به صبح زود و ما به ناگاه بخشی از تصاویر پشتصحنه فیلم را میبینیم که کارگردان و فیلمبردار و دستیارانش در حال هدایت بازیگر و رسیدن به امور صحنه هستند. اجرای این ایده توسط کیارستمی با واکنشهای بسیاری روبهرو شد.

در محافل داخلی و خارجی درباره این سکانس پایانی بحثهای زیادی درگرفت و خیلیها اعتقاد داشتند که وجود چنین صحنهای در فیلم زائد است تا این که جاناتان رزنبام، منتقد سرشناس و صاحبسبک آمریکایی، در نامهای معروف به عباس کیارستمی از او خواست که تردیدهایش را کنار بگذارد و به هیچ کدام از جزییات فیلمش دست نزند. رزنبام با تحلیلی درخشان از سکانس پایانی این فیلم، وجود آن را برای طعم گیلاس اساسی و لازم توصیف کرد.

ویژگی مهم طعم گیلاس، حرکت روی مرز سینمای مستند و داستانی است. قصه و روایت فیلم چیزی است بین یک اثر مستند و سرگرمکننده. مشخص نیست که برخی از آدمهای فیلم از جمله آن جوان اهل لرستان فیلم که در گفتگو با بدیعی میبینیم، چه اندازه درباره بازی کردن توجیه شده است. بنابراین بازیگران فیلم نیز در مرز بازی کردن و بازی نکردن، تعادل درخشانی را حفظ میکنند که نمونهاش را در فیلم هیچ فیلمسازی ندیدهایم. پس از طعم گیلاس و دریافت نخل طلای کن، کیارستمی «باد ما را خواهد برد» را ساخت که جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره ونیز را گرفت. پس از آن، کیارستمی کار با دوربین سینما را رها کرد و از نگاتیو فاصله گرفت و فیلمهایش را با دوربین دیجیتال تصویربرداری کرد.

به گمان بسیاری از منتقدان، طعم گیلاس بهترین فیلم و پختهترین اثر کارگردانش است؛ اثری که مهمترین افتخار را برای سینمای ایران به همراه آورد و هنوز هم پس از گذشت بیش از یک دهه از تاریخ ساخت آن، میتوان درباره جزییات خیرهکنندهاش حرف زد و از ارزشهای آن گفت.

امان جلیلیان
<><><><><><><><><><><><><><><><>
آقای بدیعی (با بازی همایون ارشادی) مردی میانسال، قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او می خواهد قرصهای خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد. بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش (صبح فردا) روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش میگیرد با افراد مختلفی مانند یک سرباز، طلبهٔ افغان و مردی که کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی است رو به رو میشود و از آنها می خواهد فردا صبح سراغ او بیایند و «بیست بیل خاک» روی او بریزند و پاکتی را با ۲۰۰هزار تومان پول که در داشبورد ماشین است به عنوان دستمزد بردارند.سرباز پیشنهاد را رد و به سمت پادگانش فرار میکند، طلبهٔ افغان شروع به موعظهٔ بدیعی میکند و خودکشی را برخلاف تعالیم اسلام و دستورهای قرآن میداند اما کارگر موزه که بعداً معلوم میشود پرندگانی مثل بلدرچین و کبک را برای تاکسیدرمی در موزه شکار میکرده، با تعریف ماجرایی از روز خودکشی خودش و این که چطور«یک توت شیرین مانع خودکشی او شده» پیشنهاد او را قبول میکند. در پایان فیلم هنگامی که منتظر دیدن سرنوشت «بدیعی» هستیم، فیلمبرداری تغییر میکند و تصاویری از پشت صحنه، کارگردان و گروه فیلمبرداری و همایون ارشادی می بینیم که از قبر بیرون آمده است. او در پایان به درک تازهای از معنای زندگی میرسد.
پیام فیلم این است که اگر در درون ما اندیشهٔ مرگ باشد، همهجا را بهصورت بیابان خشک میبیم و اگر سرشار از اندیشهٔ زندگی باشد، همهجا را سرسبز و پُرگل خواهیم دید.
کیارستمی میگوید تفاوت و شباهت کار ما کارگردانها با روانشناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را میبیند و نقطهٔ درد را نشان میدهد ولی همانجا رها میکند و از اینجا بهبعد، حیطهٔ او نیست. این جامعهٔ روانپزشکی است که پس از تشخیص، به درمان درد هم میپردازد.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
مقدمه
عباس کیا رستمی که از کودکی علاقه اش را به هنر و نقاشینشان داد قبل از این که خانه را برای رفتن به مدرسه هنر های زیبا ترک کند در یکمسابقه نقاشی برنده شد تا همه چیز برای او مثل یک شروع تازه باشد پس از گرفتنلیسانس نقاشی زندگی هنری کیا رستمی با طراحی پوستر و ساخت تیتراژی از فیلم هایقیصر و رضا موتوری مسعود کیمیایی وارددوره جدیدی شد در حقیقت این فعالیت هنری او باعث شد پای کیا رستمی به عالم پردهنقره ای باز شود و در سال 1349 فیلم کوتاه نان و کوچه را ساخت تا رسما به جرگهکارگردانان بپیوندد.او چهار سال بعد یعنی در سال 1353با ساخت فیلم مسافر بیش ازپیش مطرح شد در سال 1354 موتور فیلم سازی عباس کیا رستمی با ساخت فیلم های کوتاهیبنام من می توانم و راه حلی برای یک مسئله گرمتر شد.
گام بلند بعدی کیا رستمی زمانی برداشته شد که در سال 1366فیلم خانه دوست کجاست را ساخت تا ان زمان شاید فقط تعداد اندکی از مردم داخل کشورنام او را به عنوان فیلمساز به یاد داشتند اما با ساخت این فیلم شهرت او به یکبارهاز مرز ها عبور کرد و بعد از فیلم خانه دوست کجاست او فیلم های کلوز اپ (نماینزدیک) و زیر درخت زیتون را کارگردانی کرد و به تکامل نزدیک تر شد . اما دوره فیلمسازی عباس کیا رستمی را می شود به دو دوره کلی تقسیم کرد دوره ی قبل از گرفتن جایزه نخل طلای جشنوارهفیلم کن در سال 1997 و دوره بعد از ان کهدو فیلم بزرگ دیگر ساخت (فیلم باد ما را خواهد برد) که جوایز با ارزشی را نصیبکارگردان ان و سینمای ایران کرد کهمهمترین ان دریافت جایزه (شیر نقره ای) جشنواره ونیز است و دو سال بعد دست بکار شدو ایده جدیدی به ذهنش رسید ایده ای که شهرت او را جهانی کرد و افتخار بزرگی برایسینما ایران بود عباس کیا رستمی به فکر ساخت فیلم طعم گیلاس افتاد که ساخت اینفیلم جایزه نخل طلایی جشنواره فیلم کن را برایش به همراه داشت موفقیت عباس کیارستمی در ان زمان با فیلم خانه دوست کجاست شروع شد و با ساخت فیلم باد ما را خواهدبرد ادامه یافت و با فیلم طعم گیلاس پایان یافت.
خود کشی
خودکشی که یکی از اسیب ها و انحراف های اجتماعی است بیش ترمردم تصور می کنند که خودکشی زمانی افزایش میابد که زندگی برای افراد مشکل و تحملناپذیر و طاقت فرسای شود و این فیلم هم از این قضیه بر خورد دار است.
تحلیل فیلم
فیلم اغاز می شود اقای بدیعی که شخصیت اصلی فیلم بر روی اومی چرخد با اتومبیل اش در اطراف شهر تهران می چرخد او در ابتدا انگار به چیزیمشکوک شده است ولی با پیش رفتن فیلم مشاهده می شود که او به چیزی مشکوک نشده استبلکه از زندگی طاقت فرسای خود خسته شده و می خواهد خود را از زندگی دنیایی خلاصکند او برای این کار به دنبال فردی می گردد تا این لطف بزرگ را در حقش انجام دهد وهنگامی که خودکشی کرد روی جنازه او را با خاک بپوشاند و علت کار او هم این است کهاگر خودکشی کند به دلیل تنهایی هیچ کس جنازه او را پیدا نمی کند پس باید دنبالشخصی باشد که برایش فداکاری کند.
در ابتدا که او مشغول رانندگی است به صورت نا خود اگاهمتوجه مشکل مالی مردی که در باجه تلفن مشغول صحبت کردن است می شود اقای بدیعی بادر خواستی محترمانه به او می گوید که قادر به رفع مشکل مالی ان مرد است اما ان مردبا بی حرمتی تمام کمک اقای بدیعی را رد می کند بنابر این اقای بدیعی به رانندگیادامه می دهد تا این که به یک کارگر می رسد کارگری که شاید وضع مالی اش وخیم تر ازتمام شخصیت های فیلم است او حتی پیراهن خود را از یک بیابان پیدا کرده است اقایبدیعی سر صحبت را باز می کند ولی کارگر حتی مایل نیست بداند باید چه کاری را انجامدهد پس دوباره اقای بدیعی نا امید و سخت در حال تکاپو است تا دوباره بارقه ای ازامید در جلویش سبز می شود پس گذرش به سربازی می خورد که قصد رفتن به پادگان برایخدمت را دارد اقای بدیعی او را سوار می کند او سعی دارد خود را در نزد سربازمهربان و دوست داشتنی جلوه دهد از او درباره خانواده و مشکلات مالی اش میپرسد تادر اسرع وقت سر اصل مطلب رود و در خواست اش را خواستار شود او اهسته اهسته سر مطلباصلی را باز می کند و سرباز را به محلی که می خواهد خود را در انجا دفن کند می برداو به سرباز در خواستش را بازگو می کند و سرباز که نمی داند باید چکار بکند وتصمیمی قطعی برای این کار نگرفته است با انجامش مخالفت می کند و سرباز می داند کهدر اعضای انجام این کار مبلغ 200 هزار تومان به عنوان کار مزد دریافت خواهد کرد واو خواهان انجام چنین عملی نمی شود حق هم دارد زیرا وجدانش به او چنین اجازه ای رانمی دهد زیرا قرار است که او روی یک انسان را با خاک بپوشاند بنابر این سرباز همبه دلیل چنین عمل دشوار به در خواست اقای بدیعی پاسخگو نیست اقای بدیعی او را تحتفشار قرار می دهد ولی او هم از اقای بدیعی فرار می کند و تیر اقای بدیعی حسابی بهسنگ می خورد اقای بدیعی به راه خود در تپه ها در جستجوی فردی ادامه می دهد تا دوباره به یک نگهبان بر میخورد اقای بدیعی مثل یک انسان دوست داشتنی با او هم صحبت می شود و از او در خواستهمراهی با خود را دارد ولی ان نگهبان هم حتی حاضر نیست که اقای بدیعی را همراهیکند بنابر این اقای بدیعی سراغ دوست او که یک طلبه است می رود و او را سوار ماشینخود می کند این بار او را فرشته نجات خود میداند و دوباره شروع به پرسیدن سوال هایمتداول می کند تا دوباره مطلب را اغاز کند او بالاخره شروع می کند و خواسته و درخواستش را بازگو می کند و او را به محل مورد نظر می برد ولی او هم حاضر به انجاماین کار نیست زیرا او یک طلبه است می داند که خودکشی یک گناه بشمار می اید بنابراین حاضر به اجرا و شریک شدن در گناه اقای بدیعی نیست پس اقای بدیعی او را به جایگاه قبلی اش باز میگرداند و در تپه ها اندوهگین و ناراحت می نشیند و به فکر فرو می رود او مشکل بزرگیدارد که می خواهد دست به این کار بزند و مشکل پیدا کردن شخصی که انجام دهنده اینکار باشد مشکل تر است او دیگر نمی داندباید چکار کند به هر دری زد ان در به رویش بسته شد اقدام او به این کار شاید یکیاز اسیب ها و انحراف اجتماعی به حساب بیایید ولی به قول خودش واژه خودکشی را کهفقط برای فرهگ نامه ها نیاورده اند و بالاخره باید جایی مورد استفاده قرار بگیرددر نگاه کم رمق و بی حالت اقای بدیعی که ترکیبی از نارضایتی را به همراه داردبیننده را متوجه زندگی سخت و دشوار خود می کند.
او دیگر خسته شده و نه تنها از زندگی بلکه از پیدا کردنشخصی برای انجام خواسته اش و سرانجام پس از تلاش بی وقفه او فرشته نجاتش را پیدامی کند بله او اقای باقری را پبدا می کند که حاضر به انجام کار اوست و می تواندمشکل او را حل کند هنگامی که در راه اقای بدیعی اقای باقری را به سمت محل کارش کهدر یک موزه است می برد در طی راه اقای باقری قصد متقاعد کردن اقای بدیعی را دارداقای باقری به او می گوید که شما فکر نا سالمی دارید و خودتون سالم هستید زیرا کهقبلا خود اقای باقری هم قصد خودکشی را داشته ولی بلا های طبیعی او را متقاعد و فکراو را پاک کردند ولی فایده ای ندارد و اقای بدیعی تصمیم خود را گرفته و دیگر هیچراهی برای عوض کردن تصمیم اش نیست پس اقای باقری به او قول می دهد که در در زمانخواسته شده خواسته اقای بدیعی را به جا اورد.
در ماشین اقای بدیعی همه جور ادم از هر قشری برای انجامخواسته اش سوار می شوند از کارگر پلاستیک فروشی که پیراهن خود را هم از درونبیابان پیدا کرده تا طلبه ای که کل تابستان را صرف انجام کار می کند تا هزینهتحصیل خود را در بیاورد و مردی که به دلیل مریضی بچه اش بلدرچین شکار می کند و بهموزه می برد تا بر روی ان بلدرچین ازمایش انجام شود ولی تمام زمان این فیلم وسکانس ها و دیالوگ هایی که اقای بدیعی با افرادی که در ماشینش برقرار می کرد همهبرای یک هدف مشخص بود و این هدف مشخص همان خلاص کردن خود و خودکشی از حیات است.
در اخر
این فیلم که یکی از اسیب ها و انحراف اجتماعی یعنی خودکشیرا به تصویر می کشد در باره فردی است که دچار تحول شخصیتی و افسردگی شده است وادامه حیات را برای خود غیر ممکن می داند بازی شخصیت اصلی فیلم همایون ارشادی بااین که یک بازیگر نیست ولی به خوبی توانست از عهده این نقش بر بیاید و فیلم هم کهتوانست مورد ستایش بسیاری از منتقدان قرار بگیرد و برای اولین بار جایزه نخل طلارا از جشنواره فیلم کن برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد و نه تنها شهرت کیارستمی را جهانی کرد بلکه افتخاری برای سینمای ایران بود.
در مورد سینمای هنری و کارگردان های مولف در سینما جهانهمیشه انها هستند که نقش اول را در فیلم هایشان دارند و یک جوری خودشان را در فیلمهایشان تکرار می کنند و این موضوع در باره فیلم طعم گیلاس و عباس کیا رستمی همصادر است.

<><><><><><><><><><><><><><><><>
طعم گیلاس فیلم مینی مالیستی ایرانی (تولید مشترک با فرانسه) ساختهٔ عباس کیارستمی در سال ۱۹۹۷ میلادی است. فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰هزار تومان پول انجام دهد.

فیلم طعم گیلاس همراه با فیلم ژاپنی «مارماهی» ساختهٔ «شوهی ایمامورا» جایزهٔ نخل طلای جشنوارهٔ کن رادر سال ۱۹۹۷ برد که مهم ترین جایزه‌ای است که سینمای ایران به دست آورده است.

در کنار استقبالی که از فیلم شد، «راجر ابرت» منتقد فیلم، طعم گیلاس را در فهرست فیلم های سال ۱۹۹۷ که از آنها متنفر است قرار داده و آن را خسته کننده دانسته است. ابرت در نقدش اشاره کرده پس از تماشای فیلم، «جاناتان روزنبام» منتقد «شیکاگو ریدر» و «دیو کِهر» منتقد «نیویورک دیلی نیوز» که هر دو را قبول دارد، در لابی هتلش ملاقات می‌کند که معتقد بوده اند فیلم، شاهکار بوده است اما ابرت معتقد است «پادشاهی بدون لباس» دیده است.

مجله تایم در خرداد ۱۳۸۸ این فیلم را بعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن نامید.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
 تحلیل و بررسی فیلم طعم گیلاس


    مقدمه
    عباس کیا رستمی که از کودکی علاقه اش را به هنر و نقاشینشان داد قبل از این که خانه را برای رفتن به مدرسه هنر های زیبا ترک کند در یکمسابقه نقاشی برنده شد تا همه چیز برای او مثل یک شروع تازه باشد پس از گرفتنلیسانس نقاشی زندگی هنری کیا رستمی با طراحی پوستر و ساخت تیتراژی از فیلم هایقیصر و رضا موتوری مسعود کیمیایی وارددوره جدیدی شد در حقیقت این فعالیت هنری او باعث شد پای کیا رستمی به عالم پردهنقره ای باز شود و در سال 1349 فیلم کوتاه نان و کوچه را ساخت تا رسما به جرگهکارگردانان بپیوندد.او چهار سال بعد یعنی در سال 1353با ساخت فیلم مسافر بیش ازپیش مطرح شد در سال 1354 موتور فیلم سازی عباس کیا رستمی با ساخت فیلم های کوتاهیبنام من می توانم و راه حلی برای یک مسئله گرمتر شد.
    گام بلند بعدی کیا رستمی زمانی برداشته شد که در سال 1366فیلم خانه دوست کجاست را ساخت تا ان زمان شاید فقط تعداد اندکی از مردم داخل کشورنام او را به عنوان فیلمساز به یاد داشتند اما با ساخت این فیلم شهرت او به یکبارهاز مرز ها عبور کرد و بعد از فیلم خانه دوست کجاست او فیلم های کلوز اپ (نماینزدیک) و زیر درخت زیتون را کارگردانی کرد و به تکامل نزدیک تر شد . اما دوره فیلمسازی عباس کیا رستمی را می شود به دو دوره کلی تقسیم کرد دوره ی قبل از گرفتن جایزه نخل طلای جشنوارهفیلم کن در سال 1997 و دوره بعد از ان کهدو فیلم بزرگ دیگر ساخت (فیلم باد ما را خواهد برد) که جوایز با ارزشی را نصیبکارگردان ان و سینمای ایران کرد کهمهمترین ان دریافت جایزه (شیر نقره ای) جشنواره ونیز است و دو سال بعد دست بکار شدو ایده جدیدی به ذهنش رسید ایده ای که شهرت او را جهانی کرد و افتخار بزرگی برایسینما ایران بود عباس کیا رستمی به فکر ساخت فیلم طعم گیلاس افتاد که ساخت اینفیلم جایزه نخل طلایی جشنواره فیلم کن را برایش به همراه داشت موفقیت عباس کیارستمی در ان زمان با فیلم خانه دوست کجاست شروع شد و با ساخت فیلم باد ما را خواهدبرد ادامه یافت و با فیلم طعم گیلاس پایان یافت.
    خود کشی
    خودکشی که یکی از اسیب ها و انحراف های اجتماعی است بیش ترمردم تصور می کنند که خودکشی زمانی افزایش میابد که زندگی برای افراد مشکل و تحملناپذیر و طاقت فرسای شود و این فیلم هم از این قضیه بر خورد دار است.
    تحلیل فیلم
    فیلم اغاز می شود اقای بدیعی که شخصیت اصلی فیلم بر روی اومی چرخد با اتومبیل اش در اطراف شهر تهران می چرخد او در ابتدا انگار به چیزیمشکوک شده است ولی با پیش رفتن فیلم مشاهده می شود که او به چیزی مشکوک نشده استبلکه از زندگی طاقت فرسای خود خسته شده و می خواهد خود را از زندگی دنیایی خلاصکند او برای این کار به دنبال فردی می گردد تا این لطف بزرگ را در حقش انجام دهد وهنگامی که خودکشی کرد روی جنازه او را با خاک بپوشاند و علت کار او هم این است کهاگر خودکشی کند به دلیل تنهایی هیچ کس جنازه او را پیدا نمی کند پس باید دنبالشخصی باشد که برایش فداکاری کند.
    در ابتدا که او مشغول رانندگی است به صورت نا خود اگاهمتوجه مشکل مالی مردی که در باجه تلفن مشغول صحبت کردن است می شود اقای بدیعی بادر خواستی محترمانه به او می گوید که قادر به رفع مشکل مالی ان مرد است اما ان مردبا بی حرمتی تمام کمک اقای بدیعی را رد می کند بنابر این اقای بدیعی به رانندگیادامه می دهد تا این که به یک کارگر می رسد کارگری که شاید وضع مالی اش وخیم تر ازتمام شخصیت های فیلم است او حتی پیراهن خود را از یک بیابان پیدا کرده است اقایبدیعی سر صحبت را باز می کند ولی کارگر حتی مایل نیست بداند باید چه کاری را انجامدهد پس دوباره اقای بدیعی نا امید و سخت در حال تکاپو است تا دوباره بارقه ای ازامید در جلویش سبز می شود پس گذرش به سربازی می خورد که قصد رفتن به پادگان برایخدمت را دارد اقای بدیعی او را سوار می کند او سعی دارد خود را در نزد سربازمهربان و دوست داشتنی جلوه دهد از او درباره خانواده و مشکلات مالی اش میپرسد تادر اسرع وقت سر اصل مطلب رود و در خواست اش را خواستار شود او اهسته اهسته سر مطلباصلی را باز می کند و سرباز را به محلی که می خواهد خود را در انجا دفن کند می برداو به سرباز در خواستش را بازگو می کند و سرباز که نمی داند باید چکار بکند وتصمیمی قطعی برای این کار نگرفته است با انجامش مخالفت می کند و سرباز می داند کهدر اعضای انجام این کار مبلغ 200 هزار تومان به عنوان کار مزد دریافت خواهد کرد واو خواهان انجام چنین عملی نمی شود حق هم دارد زیرا وجدانش به او چنین اجازه ای رانمی دهد زیرا قرار است که او روی یک انسان را با خاک بپوشاند بنابر این سرباز همبه دلیل چنین عمل دشوار به در خواست اقای بدیعی پاسخگو نیست اقای بدیعی او را تحتفشار قرار می دهد ولی او هم از اقای بدیعی فرار می کند و تیر اقای بدیعی حسابی بهسنگ می خورد اقای بدیعی به راه خود در تپه ها در جستجوی فردی ادامه می دهد تا دوباره به یک نگهبان بر میخورد اقای بدیعی مثل یک انسان دوست داشتنی با او هم صحبت می شود و از او در خواستهمراهی با خود را دارد ولی ان نگهبان هم حتی حاضر نیست که اقای بدیعی را همراهیکند بنابر این اقای بدیعی سراغ دوست او که یک طلبه است می رود و او را سوار ماشینخود می کند این بار او را فرشته نجات خود میداند و دوباره شروع به پرسیدن سوال هایمتداول می کند تا دوباره مطلب را اغاز کند او بالاخره شروع می کند و خواسته و درخواستش را بازگو می کند و او را به محل مورد نظر می برد ولی او هم حاضر به انجاماین کار نیست زیرا او یک طلبه است می داند که خودکشی یک گناه بشمار می اید بنابراین حاضر به اجرا و شریک شدن در گناه اقای بدیعی نیست پس اقای بدیعی او را به جایگاه قبلی اش باز میگرداند و در تپه ها اندوهگین و ناراحت می نشیند و به فکر فرو می رود او مشکل بزرگیدارد که می خواهد دست به این کار بزند و مشکل پیدا کردن شخصی که انجام دهنده اینکار باشد مشکل تر است او دیگر نمی داندباید چکار کند به هر دری زد ان در به رویش بسته شد اقدام او به این کار شاید یکیاز اسیب ها و انحراف اجتماعی به حساب بیایید ولی به قول خودش واژه خودکشی را کهفقط برای فرهگ نامه ها نیاورده اند و بالاخره باید جایی مورد استفاده قرار بگیرددر نگاه کم رمق و بی حالت اقای بدیعی که ترکیبی از نارضایتی را به همراه داردبیننده را متوجه زندگی سخت و دشوار خود می کند.
    او دیگر خسته شده و نه تنها از زندگی بلکه از پیدا کردنشخصی برای انجام خواسته اش و سرانجام پس از تلاش بی وقفه او فرشته نجاتش را پیدامی کند بله او اقای باقری را پبدا می کند که حاضر به انجام کار اوست و می تواندمشکل او را حل کند هنگامی که در راه اقای بدیعی اقای باقری را به سمت محل کارش کهدر یک موزه است می برد در طی راه اقای باقری قصد متقاعد کردن اقای بدیعی را دارداقای باقری به او می گوید که شما فکر نا سالمی دارید و خودتون سالم هستید زیرا کهقبلا خود اقای باقری هم قصد خودکشی را داشته ولی بلا های طبیعی او را متقاعد و فکراو را پاک کردند ولی فایده ای ندارد و اقای بدیعی تصمیم خود را گرفته و دیگر هیچراهی برای عوض کردن تصمیم اش نیست پس اقای باقری به او قول می دهد که در در زمانخواسته شده خواسته اقای بدیعی را به جا اورد.
    در ماشین اقای بدیعی همه جور ادم از هر قشری برای انجامخواسته اش سوار می شوند از کارگر پلاستیک فروشی که پیراهن خود را هم از درونبیابان پیدا کرده تا طلبه ای که کل تابستان را صرف انجام کار می کند تا هزینهتحصیل خود را در بیاورد و مردی که به دلیل مریضی بچه اش بلدرچین شکار می کند و بهموزه می برد تا بر روی ان بلدرچین ازمایش انجام شود ولی تمام زمان این فیلم وسکانس ها و دیالوگ هایی که اقای بدیعی با افرادی که در ماشینش برقرار می کرد همهبرای یک هدف مشخص بود و این هدف مشخص همان خلاص کردن خود و خودکشی از حیات است.
    در اخر
    این فیلم که یکی از اسیب ها و انحراف اجتماعی یعنی خودکشیرا به تصویر می کشد در باره فردی است که دچار تحول شخصیتی و افسردگی شده است وادامه حیات را برای خود غیر ممکن می داند بازی شخصیت اصلی فیلم همایون ارشادی بااین که یک بازیگر نیست ولی به خوبی توانست از عهده این نقش بر بیاید و فیلم هم کهتوانست مورد ستایش بسیاری از منتقدان قرار بگیرد و برای اولین بار جایزه نخل طلارا از جشنواره فیلم کن برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد و نه تنها شهرت کیارستمی را جهانی کرد بلکه افتخاری برای سینمای ایران بود.
    در مورد سینمای هنری و کارگردان های مولف در سینما جهانهمیشه انها هستند که نقش اول را در فیلم هایشان دارند و یک جوری خودشان را در فیلمهایشان تکرار می کنند و این موضوع در باره فیلم طعم گیلاس و عباس کیا رستمی همصادر است.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
فیلم " طعم گیلاس"

 

 ساخته ی "عباس کیارستمی"

 

فیلم مردی را نشان میدهد به بن بست رسیده در شروع میانسالی و زندگی او از معنا تهی شده و می خواهد خودش را بکشد . دلایل در فیلم گفته نمی شود . در بیابان دور از شهر چاله ای میکند و فکر میکند : قرص خواب میخورم و در قبر میخوابم و فقط یک نفر بیست تا بیل خاک رویم بریزد که آبرومندانه و گمنام بمیرم و حالا به دنبال داوطلب برای ریختن خاک میگردد . اول به یک سرباز پیشنهاد میدهد . او میترسد و فرار میکند . سپس طلبه ی افغان که او هم استدلال مذهبی میکند شاید وی را منصرف کند . در اینجا فیلم یک لودر را نشان میدهد که در حال تخلیه ی خاک است . او جایی ایستاده که مثل اینست که سایه اش (shadow) زیر خاکهای لودر افتاده و این سایه ی اوست که باید بمیرد تا او رها شود . نفر سوم که میابد یک مسوول تاکسیدرمی است که دختر بیماری دارد و به خاطر بیماری دخترش می پذیرد .البته اول شروع به نصیحت میکند و میگوید : من یک دفعه از  دست اهل و عیال خسته شدم . یک طناب برداشتم و نصفه شب رفتم بالای درخت که خود را حلق آویز کنم . دستم به چیز نرمی خورد که دیدم توت است . درشت و آبدار . خوردم . خیلی شیرین بود . میخوردم تا هوا روشن شد . بچه های دبستانی آمدند پای درخت . مرا آن بالا دیدند . گفتند درخت را تکان بده تا ما هم توت بخوریم ، قیل و قال و شور بچه ها را دیدم و از مردن منصرف شدم ،  یعنی حتی در لحظه ی مرگ هم طعم یک توت شیرین میتواند انگیزه ی زندگی ما بشود .بهر حال قهرمان فیلم میگوید : من تصمیم خودم را گرفتم شما خاک را بریز و دویست هزاررا از داشبورد بردار و برو .بعد به محل کار تاکسیدرمی رسیدند . پیرمرد پیاده میشود و میرود . یک دختر و پسردوربین به دست می ایند و عکس میگیرند - باز هم معنی زندگی- . با عجله برمیگردد به سمت تاکسیدرمی و به پیرمرد میگوید صبح که آمدی چند  عدد ریگ رویم بی انداز . شاید خوابم برده باشه و نمرده باشم . شب میشود میرود درون قبر دراز میکشد . بعد از مدتی چشمش را می بندد .

 صحنه عوض میشود و فیلم فردا صبح را نشان میدهد . دوربینها ، کیارستمی ،قهرمان فیلم ، هنرپیشه ها. و همه در حالت عادی فیلمبرداری هستند . چیزی که خیلی جلب توجه میکند محل اطراف چاله است که قبلا بیابانی خشک بود با چند بوته خار و حالا که از فکر مرگ عبور کرده و نمرده است ؛ همه جا چمنزار ، درختان سبز و پرندگان در پرواز، بچه ها در شور و نشاط بازی هستند . فیلم به ما میگوید که اگر درون ما اندیشه مرگ باشد همه جا بیابان خشک وبی آب وعلف است و اگر اندیشه زندگی باشد ، همه جا را سبز و خرم می بینیم .

 http://files.cinemacenter.ir/images/sacq3fiuq5ydfmmm17y2.jpg

به قول آقای کیارستمی : تفاوت و شباهت کار ما کارگردانها و روانشناسان در این است که کارگردان هم در سطح جامعه معضلات را میبیند و نقطه درد را نشان میدهد ولی همانجا رها میکند و از اینجا به بعد ، حیطه او نیست . این جامعه روانپزشکی است که پس از تشخیص ، به درمان درد هم می پردازد .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

رها ماهرو :

درگذشت استاد عباس کیارستمی ، بزرگمرد سینمای کشورمان و کارگردان سرشناس ایرانی در عرصه بین المللی را تسلیت می گویم.

حکیم ارد بزرگ می گوید : خردمندان و فرهنگ سازان ، همیشه زنده اند.

روحش شاد




نقد فیلم خبر خاصی نیست ساخته مصطفی شایسته

اخبار فیلم سینمایی خبر خاصی نیست


دلخوری بازیگر زن از رسانه‌ها / چرا هیچ‌کس سراغی از من نگرفت؟


دلخوری بازیگر زن از رسانه‌ها
بازیگر سینما و تلویزیون گفت که از رسانه‌ای ها دلخورم چراکه تمام چند سالی که کار نمی کردم هیچ سراغی از من نگرفتند.

بیتا سحرخیز بازیگر سینما و تلویزیون گفت: چرا در طی سالهایی که من کار نمی کردم سراغم را نگرفتید و حالا که یک هفته به اکران فیلم جدیدم مانده همه می خواهند با من صحبت کنند.

وی افزود: من از دوستان رسانه ای دلخورم چرا که وقتی یک هنرمند به هر دلیلی مدتی کار نمی کند هیچ سراغی از آن نمی گیرند و بعد که کار جدیدی را شروع می کند همه می خواهند با او صحبت کنند.

وی خاطرنشان کرد: ترجیح می دهم تا اطلاع ثانوی با هیچ رسانه ای مصاحبه نکنم اما در مورد کار جدیدم فقط می توانم بگویم که به کارگردانی مصطفی شایسته ساخته شده و من در آن ایفای نقش می کنم و لازم به ذکر است که بگویم از هفته آینده این فیلم سینمایی که «خبر خاصی نیست» نام دارد به روی پرده اکران می رود.
http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1394/2/3/3123338_829.jpg
بیتا سحرخیز
بازیگر سینما
بیتا سحرخیز بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی است.
تولد: ۱۲ نوامبر ۱۹۸۲ م. (سن ۳۳)، تهران
والدین: حسین سحرخیز
نام اصلی     بیتا سحرخیز
زمینه فعالیت     سینما، تلویزیون، تئاتر
تولد     ۲۱ آذر ۱۳۶۱
۱۲ دسامبر ۱۹۸۲ ‏(۳۳ سال)
تهران، تهران
والدین     حسین سحرخیز
محل زندگی     تهران، تهران
ملیت      ایران
پیشه     بازیگری
سال‌های فعالیت     از ۱۳۸۵ تاکنون
مدرک تحصیلی     کارشناسی دبیری ابتدایی

بیتا سحرخیز (متولد ۲۱ آذر ۱۳۶۱ در تهران) بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر ایرانی است.

زندگینامه

بیتا سحرخیز متولد ۲۱ آذر ۱۳۶۱ در تهران است. مدرک کارشناسی دبیری ابتدایی را گرفته ولی شغل اصلیش بازیگری است.

از آثار بیتا سحرخیز در سینما می‌توان انعکاس، هم‌خانه، فقط چشم‌هاتو ببند و نسکافه داغ داغ اشاره کرد. ضمن اینکه در تلویزیون کارهای راه بی‌پایان و ترانه مادری را در کارنامه دارد.

در عالم بازیگری گرچه پرونده کاری‌اش تنها به چند کار محدود می‌شود اما همان چند کار کافی است تا بیتا سحرخیز را به چهره شناخته شده‌ای تبدیل کند؛ مینای راه بی‌پایان، مهسای هم‌خانه و البته بیش از همه نغمه ادیب. او چنان در سریال ترانه مادری در نقش نغمه ادیب فرو رفته که حتی اختلاف سنی‌اش با محسن افشانی چندان به چشم نمی‌آید.
فیلم شناسی
سینما

 ۱۳۹۳ - خبر خاصی نیست (مصطفی شایسته)
 ۱۳۸۸ - نیش زنبور (حمیدرضا صلاحمند)
 ۱۳۸۶ - انعکاس (رضا کریمی)
 ۱۳۸۶ - مجنون لیلی (قاسم جعفری)
 ۱۳۸۶ - هم‌خانه (مهرداد فرید)
 ۱۳۸۵ - فقط چشم‌هاتو ببند (علیرضا امینی)
 ۱۳۸۵ - نسکافه داغ داغ (علی قوی تن)

فیلم و مجموعه تلویزیونی

 ۱۳۸۶ - راه بی‌پایان (همایون اسعدیان)
 ۱۳۸۷ - عید امسال (سعید آقاخانی)
 ۱۳۸۷ - ترانه مادری (حسین سهیلی زاده)
 ۱۳۸۸ - بی کسی (آرش قادری)
 ۱۳۸۸ - نون و ریحون (فرزاد موتمن)
 ۱۳۸۸ - بهار، قبل و بعد (شاهد احمدلو)
 ۱۳۸۹ - گام‌های معلق (شاهرخ دولکو)
 ۱۳۹۰ - مهمانان ویژه (جواد رضویان)
 ۱۳۹۲ - یاور (علی شاه حاتمی)

http://cinematicket.org/thumb/?f=/images/FilmPoster/94/khabarekhasinist.jpg&w=202

پروانه نمایش «خبر خاصی نیست» صادر شد
پروانه نمایش «خبر خاصی نیست» صادر شده و در حال حاضر برای آماده سازی مقدمات اکران و منتظر یک فرصت مناسب برای اکران خواهد بود.
به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی پروانه فیلم «خبر خاصی نیست» صادر شده و در حال حاضر برای آماده سازی مقدمات اکران و منتظر یک فرصت مناسب برای اکران خواهد بود.
 
این فیلم بدون هیچ اصلاحیه‌ای با مدت زمان 109 دقیقه نمایش داده می‌شود.
 
گفتنی است «خبر خاصی نیست» به کار‌گردانی مصطفی شایسته و تهیه کنندگی مرتضی شایسته ، بازیگرانی چون افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا احمدی، بیتا سحرخیز، امیرحسین آرمان و با حضور رضا کیانیان در آن ایفای نقش می‌کنند.

این فیلم قصه دو خواهر است که همراه با دختران تحصیل کرده و در شرف ازدواج خود زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان و غریبه به عنوان مهمان ناخوانده زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌نماید.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

خبر خاصی نیست (93 )

100 دقیقه - خانوادگی

کارگردان:
مصطفی شایسته

تهیه کننده:
مرتضی شایسته

بازیگران:
افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا سحرخیز، بیتا احمدی، امیرحسین آرمان و با حضور رضا کیانیان

خلاصه داستان:
قصه دو خواهر است که همراه با دختران جوان خود زندگی آرامی را می‌گذرانند، اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان، زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌نماید.

سایر عوامل:
نویسنده فیلمنامه: نازنین لیقوانی، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا سکوت، صدابردار: منصور شهبازی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: بهرام صحیحی، عکاس: المیرا مقدم

پخش:
هدایت فیلم

شروع اکران:
94/10/16
http://cinematicket.org/files/1%20(1)-20.jpg
همزمان با آغاز اکران فیلم عنوان شد؛
شایسته: مخاطبان اصلی فیلم«خبر خاصی نیست»خانواده‌ها و جوانان هستند
فیلم خبر خاصی نیست سینماپرس: مصطفی شایسته تهیه کننده و کارگردان سینما که دومین فیلمش با عنوان «خبر خاصی نیست» از صبح امروز روی پرده سینماها رفته است در رابطه با این اثر گفت: مخاطب هدف «خبر خاصی نیست» خانواده ها و جوانان هستند.

این کارگردان سینما در همین رابطه اظهار داشت: «خبر خاصی نیست» مضمونی خانوادگی دارد و به استحکام روابط خانواده می اندیشد و معضلی اجتماعی را در رابطه با طبقه متوسط شهرنشین امروزی روایت می کند که این مسأله به دلیل باورپذیری زیاد نزد مخاطبان می تواند آن ها را به تماشای فیلم ترغیب کند.

شایسته خاطرنشان کرد: تمامی شخصیت های اصلی این فیلم سینمایی به نوعی برگرفته از شخصیت های فیلم «من همسرش هستم» هستند اما این بدان معنا نیست که من همان زاویه دید فیلم اولم را در این اثر داشته ام و باید این را عنوان کنم که در «خبر خاصی نیست» زوایای دیگری از مسائل خانوادگی و زندگی شهروندان امروز را به تصویر کشیده ام.

تهیه کننده فیلم سینمایی «کافه ستاره» تأکید کرد: در «خبر خاصی نیست» تم سوء تفاهم در میان افراد اجتماع و خانواده ها دستمایه اصلی تولید اثر قرار گرفته و من سعی کردم این مهم را نشان دهم که موضوعات بسیار کوچک و پیش پا افتاده که در زندگی تمام مردم از فرهنگ ها و سطح های گوناگون اجتماعی اتفاق می افتد می تواند باعث ایجاد سوء تفاهم هایی بزرگ و عمیق شود و تأثیرات بسیار بدی را در زندگی خانواده ها به وجود بیاورد که باید همه مردم تلاش کنند تا دچار چنین سوء تفاهم هایی نشوند.

این فیلمساز سپس افزود: مهمترین ویژگی «خبر خاصی نیست»، همراه بودن دو نسل از بازیگران سینمای ایران در کنار یکدیگر است. من از ترکیب بازیگران این اثر سینمایی بسیار راضیم و امیدوارم که مخاطبان نیز نسبت به این مسأله مهم توجه داشته باشند.

وی در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به زمان اکران این اثر سینمایی گفت: هرچند که این فیلم در زمانی روی پرده می رود که تعداد زیادی از فیلم ها همزمان با هم اکران شده اند و به دلیل فصل و شرایط نامناسب امکان اکران مناسبی برای آثار فراهم نیست اما با این حال من نسبت به نمایش فیلمم خوش بینم و امیدوارم که مخاطبان از این فیلم به خوبی استقبال کنند.

گفتنی است؛ مصطفی شایسته پیش از این فیلم سینمایی «من همسرش هستم» را کارگردانی کرده و «خبر خاصی نیست» دومین تجربه کارگردانی او به حساب می‌آید. او پیش‌تر تهیه کنندگی آثاری همچون «بی‌پولی»، «کنعان»، «رویای نیمه شب تابستان» و ... را بر عهده داشته است. «خبر خاصی نیست» قصه دو خواهر است که همراه با دختران تحصیل‌کرده و در شرف ازدواج خود زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان به عنوان مهمان ناخوانده زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌کند.

در این فیلم افسانه بایگان، رضا کیانیان، رویا تیموریان، بیتا احمدی، بیتا سحرخیز، امیرحسین آرمان، بیژن افشار و ریحانه جعفری به ایفای نقش پرداخته‌اند. عوامل این فیلم عبارتند از: کارگردان: مصطفى شایسته، نویسنده فیلمنامه: نازنین لیقوانى، مدیر فیلمبردارى: محمدرضا سکوت، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: بهرام صحیحى، تدوین: فریدا پوروالى، صدابردار: منصور شهبازى، صداگذار: عرفان یزدى (استودیو اندیشه)، موسیقی: مانى منادى‌زاده، طراح صحنه ولباس: رعنا امینى، طراح گریم: مژگان بیگدلو، اجراى گریم: ساناز مافى، حمید فروهر، منشى صحنه: مریم شقاقى، دستیار اول فیلمبردار: على حشمتى، گروه فیلمبردارى: امیر پرچمى، مهدى قاسمى، على طالبى، یعقوب جهان پور، مسؤل دوربین: حسن تقى زاده، دستیار کارگردان: آوا بالاور، دستیاران صدا: یاسر رمضانى، جواد الماسى، دستیاران صحنه: سامان دلشاد، على سعیدى، دستیار لباس: نسرین لطیفى، گروه تولید و تدارکات : محمود اتحادى، آرش صالحى، سعید میرزایی، عکاس: المیرا مقدم، امور مالى: مژده باقى، امور ادارى: لیلا منفرد، تهیه کننده: مرتضى شایسته، محصول هدایت فیلم.

<><><><><><><><><><><><><><><><>
   
آنونس فیلم «خبر خاصی نیست» با حضور رضا کیانیان و افسانه بایگان

«خبر خاصی نیست» دومین فیلم مصطفی شایسته بعد از «من همسرش هستم»، اکران خود را در سینماهای تهران آغاز کرده است. شایسته از بنیان‌گذاران «هدایت فیلم» به عنوان یکی از دفاتر باسابقه تهیه و تولید فیلم در سینمای ایران است که در دو سه سال گذشته بخت خود را در عرصه کارگردانی به آزمون گذاشته ...

«خبر خاصی نیست» دومین فیلم مصطفی شایسته بعد از «من همسرش هستم»، اکران خود را در سینماهای تهران آغاز کرده است. شایسته از بنیان‌گذاران «هدایت فیلم» به عنوان یکی از دفاتر باسابقه تهیه و تولید فیلم در سینمای ایران است که در دو سه سال گذشته بخت خود را در عرصه کارگردانی به آزمون گذاشته است.

در خلاصه داستان «خبر خاصی نیست»، با حضور بازیگرانی چون افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا سحرخیز، بیتا احمدی، امیرحسین آرمان و رضا کیانیان آمده است: قصه دو خواهر است که همراه با دختران تحصیل کرده و در شرف ازدواج خود زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان و غریبه به عنوان مهمان ناخوانده زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌نماید.
http://cinemapress.ir/download?ts=1406200013000&f=2014/07/24/3/116449.jpg

پس از یکسال انتظار مصطفی شایسته؛
"خبر خاصی نیست" به سینما می آید
فیلم سینمایی «خبر خاصی نیست» آخرین ساخته مصطفی شایسته پس از یکسال انتظار اکران می‌شود.

 به گزارش صبا، «خبر خاصی نیست» دومین فیلم بلند مصطفی شایسته پس از «من همسرش هستم»، سال گذشته مقابل دوربین رفت و تمامی مراحل فنی خود را پیش از برگزاری سی و سومین جشنواره فیلم فجر طی کرد اما بنا به دلایلی از حضور در این رویداد مهم سینمایی بازماند.

به دلیل ترافیک اکران از ابتدای سال این فیلم تاکنون شرایط اکران پیدا نکرده اما بنا به صلاحدید گروه تولید و دفتر پخش هدایت فیلم «خبر خاصی نیست» پس از پایان اکران فیلم سینمایی «پی 22» به کارگردانی حسین قاسمی جامی در سرگروه کورش اکران خواهد شد.

مصطفی شایسته پیش از این فیلم سینمایی «من همسرش هستم» را کارگردانی کرده و «خبر خاصی نیست» دومین تجربه کارگردانی او به حساب می‌آید. او پیش‌تر تهیه کنندگی آثاری همچون «بی‌پولی»، «کنعان»، «کافه ستاره» و ... را بر عهده داشته است.

«خبر خاصی نیست» قصه دو خواهر است که همراه با دختران تحصیل‌کرده و در شرف ازدواج خود زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان به عنوان مهمان ناخوانده زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌کند.

در این فیلم افسانه بایگان، رضا کیانیان، رویا تیموریان، بیتا احمدی، بیتا سحرخیز، امیرحسین آرمان، بیژن افشار و ریحانه جعفری به ایفای نقش پرداخته‌اند.

عوامل این فیلم عبارتند از: کارگردان: مصطفى شایسته، نویسنده فیلمنامه: نازنین لیقوانى، مدیر فیلمبردارى: محمدرضا سکوت، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: بهرام صحیحى، تدوین: فریدا پوروالى، صدابردار: منصور شهبازى، صداگذار: عرفان یزدى (استودیو اندیشه)، موسیقی: مانى منادى‌زاده، طراح صحنه ولباس: رعنا امینى، طراح گریم: مژگان بیگدلو، اجراى گریم: ساناز مافى، حمید فروهر، منشى صحنه: مریم شقاقى، دستیار اول فیلمبردار: على حشمتى، گروه فیلمبردارى: امیر پرچمى، مهدى قاسمى، على طالبى، یعقوب جهان پور، مسؤل دوربین: حسن تقى زاده، دستیار کارگردان: آوا بالاور، دستیاران صدا: یاسر رمضانى، جواد الماسى، دستیاران صحنه: سامان دلشاد، على سعیدى، دستیار لباس: نسرین لطیفى، گروه تولید و تدارکات : محمود اتحادى، آرش صالحى، سعید میرزایی، عکاس: المیرا مقدم، امور مالى: مژده باقى، امور ادارى: لیلا منفرد، تهیه کننده: مرتضى شایسته، محصول هدایت فیلم.


<><><><><><><><><><><><><><><><>
آماده‌سازی شرایط اکران «خبر خاصی نیست» از نیمه مرداد

مصطفی شایسته تهیه کننده سینما که دومین تجربه کارگردانی خود را با فیلم «خبر خاصی نیست» کسب کرده است درباره زمان اکران این اثر سینمایی اینگونه گفت: به تازگی مجوز نمایش فیلم «خبر خاصی نیست» را از سازمان سینمایی دریافت کرده ام و در حال تدارک اکران این فیلم سینمایی هستم.
وی ادامه داد: تمرکز اصلی ام بر اکران این فیلم در نیمه مرداد است و تا به نتیجه نرسیدن وارد عرصه تولید نخواهم شد

شایسته در پایان درباره داستان این فیلم سینمایی گفت: قصه «خبر خاصی نیست» در حال و هوای فیلم اولم «من همسرش هستم» می گذرد و آدم های این فیلم نیز برگرفته از همان طبقه‌ اجتماعی‌ هستند ولی از زوایای دیگری مساله خانواده‌ و زندگی شهروندی را به تصویر کشیده ام.

فیلم سینمایی «خبر خاصی نیست» قصه‌ دو خواهر است که همراه با دختران تحصیلکرده و در شرف ازدواج‌شان،‌ زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان و غریبه به عنوان مهمان ناخوانده، زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌کند.

رضا کیانیان،افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا سحرخیز،بیتا احمدی، امیرحسین آرمان، بیژن افشار و ریحانه جعفری از بازیگران فیلم «خبر خاصی نیست» هستند و این فیلم توسط مرتضی شایسته تهیه شده است.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
تنها در سینما کوروش اکران می‎شود
«خبر خاصی نیست»!
غلامرضا فرجی گفت: «خبر خاصی نیست» از امروز تنها در یکی از سالن های سینما کوروش به نمایش در آمد.

«خبر خاصی نیست»!اخبار معاصر: غلامرضا فرجی گفت: «خبر خاصی نیست» از امروز تنها در یکی از سالن های سینما کوروش به نمایش در آمد.

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش درباره اکران فیلم سینمایی«خبر خاصی نیست» گفت: در جلسه این هفته شورا مقرر شد این فیلم اکران شود اما کارگردان فیلم مصطفی شایسته به دلیل برگزاری جشنواره فیلم فجرگفت حاضر به اکران فیلمش نیست ولی بعد از پایان جلسه وی با ماتماس گرفت و گفت با همین شرایط هم حاضر به نمایش «خبر خاصی نیست» هست.

وی خاطرنشان کرد: این فیلم از امروز تنها در یکی از سالن های سینما کوروش به نمایش در آمد.
http://kouroshcineplex.com/files/1765448.jpg
حضور دو نسل سینمای ایران در «خبر خاصی نیست» / تصاویر
خبر خاصی نیستکارگردان «خبر خاصی نیست» گفت: این فیلم به نوعی در فضای «من همسرش هستم» ساخته شده و مهمترین ویژگی آن حضور موفق دو نسل از بازیگران سینمای ایران در کنار یکدیگر است.
مصطفی شایسته (کارگردان «خبر خاصی نیست») در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره فیلم جدیدش بیان کرد: داستان «خبر خاصی نیست» در همان فضا و طبقه‌ی اجتماعی «من همسرش هستم» اتفاق می‌افتد و ما در این فیلم از زاویه دیگر به بحث خانواده‌ی شهری امروزی می‌پردازیم.

وی ادامه داد: در این فیلم هم سعی کرده‌ام نشان دهم که موضوعات بسیار کوچک و پیش پاافتاده‌ای که دور و اطراف‌ زندگی ما اتفاق می‌افتد، می‌توانند باعث سوء تفاهم‌های بزرگ و عمیق شوند.

شایسته در ادامه درباره ترکیب بازیگران این فیلم گفت: شاید بتوان ویژگی اصلی «خبر خاصی نیست» را در ترکیب بازیگران آن دانست چرا که توانسته‌ایم از حضور چهره‌های جوان در کنار بازیگران باتجربه سینمای ایران نتیجه‌ی موفقی بگیریم.

کارگردان «خبر خاصی نیست» در این‌باره توضیح داد: بیتا احمدی به عنوان یکی از بازیگران اصلی فیلم، توانست در کنار بیتا سحرخیز و امیرحسین آرمان که بازیگرانی جوان و مستعد هستند، بازی فوق‌العاده‌ای را به نمایش بگذارند.

وی ادامه داد: استفاده از هنر بازیگران با تجربه و پیشکسوتی مانند افسانه بایگان، رضا کیانیان و رویا تیموریان که با علاقه، احساس مسئولیت و انرژی زیاد در کنار بازیگران جوان قرار گرفتند برای من و فیلم «خبر خاصی نیست» فرصت مغتنمی بود که امیدوارم در کارهای بعدی هم این شانس را داشته باشم.

این کارگردان در ادامه این بخش از سخنانش، درباره استتفاده از دو بازیگر دیگری که تجربه کمتری در سینما دارند نیز اظهار کرد: بیژن افشار بازیگری بسیار خوب، باتجربه و مسلط بود که در کنار ریحانه جعفری توانستند از پس ایفای نقش‌های‌شان در فیلم بربیایند.

وی سپس تجربه ترکیب بازیگران جوان و باتجربه را در «خبر خاصی نیست» بسیار موفق دانست و گفت: حضور این چهره‌های جوان در کنار چهره‌های باتجربه برای من تجربه بسیار خوبی بود و می‌توانم بگویم که مهمترین ویژگی فیلم جدیدم، همراه بودن دو نسل از بازیگران سینمای ایران در کنار یکدیگر است.

کارگردان «خبر خاصی نیست» در عین حال رسیدن به این تجربه موفق را حاصل یک برنامه‌ریزی دقیق و تلاش بازیگران جوان دانست و افزود: چندین ماه با بازیگران جوان‌ فیلم (بیتا احمدی،بیتا سحرخیز، امیرحسین آرمان) روی متن تمرین کردیم و خودشان هم تلاش مضاعفی داشتند چون طبیعتا بازی کردن روبروی بازیگران بزرگی مانند افسانه بایگان، رویا تیموریان و رضا کیانیان کار ساده‌ای نیست. نهایتا هم باید بگویم که این زحمات به نحو احسن به بار نشست و اکنون که نتیجه فیلم را می‌بینم، می‌توانم بگویم از زمانی که برای به بار نشستن این ترکیب گذاشتم، نه تنها پشیمان نیستم بلکه خیلی هم خوشحال هستم.

مصطفی شایسته در پایان گفت‌وگو با ایسنا، درباره آغاز مراحل فنی «خبر خاصی نیست» هم بیان کرد: ما تا یک‌شنبه هفته گذشته در حال فیلمبرداری بودیم و پایان کارمان با آغاز تعطیلات مصادف شد. به همین دلیل هنوز نتوانسته‌ایم مراحل فنی را آغاز کنیم، اکنون در حال بررسی چندین گزینه برای تدوین فیلم هستم که در چند روز آینده نتیجه قطعی خواهد شد.

به گفته شایسته، فیلم سینمایی «خبر خاصی نیست» قصه‌ی دو خواهر است که همراه با دختران تحصیلکرده و در شرف ازدواج‌شان،‌ زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان و غریبه به عنوان مهمان ناخوانده، زندگی این دو خانواده را دست‌خوش چالش و بحرانی جدی می‌کند.

به گزارش ایسنا، افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا سحرخیز،بیتا احمدی امیرحسین آرمان، بیژن افشار، ریحانه جعفری و با هنرمندی رضا کیانیان بازیگران «خبر خاصی نیست» به عنوان دومین تجربه کارگردانی مصطفی شایسته هستند.

این فیلم به تهیه‌کنندگی مرتضی شایسته ساخته شده و قرار است به عنوان یکی از محصولات هدایت فیلم در سی و سوم جشنواره فیلم فجر به نمایش در بیاید.

بخشی از عوامل این فیلم عبارتند از: کارگردان: مصطفی شایسته، نویسنده فیلم‌نامه :نازنین لیقوانی، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا سکوت، صدابردار: منصور شهبازی، طراح صحنه و لباس: رعنا امینی، طراح گریم: مژگان بیگدللو، دستیار یک گارگردان و برنامه‌ریز: بهرام صحیحی، دستیار دو کارگردان: آوا بالاور، دستیار صحنه و لباس: سامان دلشاد و نسرین لطیفی، روابط عمومی و امور اداری: لیلا منفرد، امور مالی: مژده باقی، عکاس: المیرا مقدم و تهیه کننده: مرتضی شایسته (محصول هدایت فیلم)



رها ماهرو : خوانندگان عزیز سایت رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم دیدنی خبر خاصی نیست به کارگردانی مصطفی شایسته برای ما بنویسید و بفرستید .





«خبر خاصی نیست» در راه جشنواره فیلم فجر + عکس
خبر خاصی نیستفیلم سینمایی‌«خبر خاصی نیست» به کارگردانی مصطفی شایسته به صداگذاری رسید و نسخه‌ای از آن در موعد مقرر به دبیرخانه سی و سومین جشنواره فیلم فجر ارائه می‌شود.

مصطفی شایسته در گفت‌وگویی با خبرنگار سینمایی ایسنا، با اعلام این خبر بیان کرد: تدوین «خبر خاصی نیست» توسط فریدا پوروالی به پایان رسیده و اکنون عرفان یزدی در استودیو اندیشه در حال صداگذاری فیلم است.

وی خاطرنشان کرد: با برنامه‌ریزی‌های انجام شده، «خبر خاصی نیست» در موعد مقرر برای بازبینی به هیات انتخاب سی و سومین جشنواره فیلم فجر ارائه می‌شود.

فیلمبرداری «خبر خاصی نیست» 27 خرداد سالی جاری آغاز و پنجم مردادماه به پایان رسیده بود و قرار است اولین نمایش آن در سی و سومین جشنواره فیلم فجر باشد.

 «خبر خاصی نیست...» فیلم قصه دو خواهر است که همراه با دختران تحصیلکرده و در شرف ازدواج خود زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان و غریبه به عنوان مهمان ناخوانده زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌کند.

بازیگران این فیلم عبارتند از: افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا احمدی، بیتا سحر‌خیز، امیرحسین آرمان، بیژن افشار، ریحانه جعفری و... با حضور رضا کیانیان

دیگر عوامل این فیلم هم که به تهیه‌کنندگی مرتضی شایسته تولید شده است،‌عبارتند از: کارگردان: مصطفی شایسته، نویسنده فیلمنامه: نازنین لیقوانی، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا سکوت، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: بهرام صحیحی، تدوین: فریدا پوروالی، صدابردار: منصور شهبازی، صداگذار: عرفان یزدی (استودیو اندیشه)، موزیک: مانی منادی‌زاده، طراح صحنه و لباس: رعنا امینی، طراح گریم‌: مژگان بیگدلو، اجرای گریم: ساناز مافی و حمید فروهر، منشی صحنه: مریم شقاقی، دستیار اول فیلمبردار: علی حشمتی، گروه فیلمبرداری: امیر پرچمی، مهدی قاسمی، علی طالبی و یعقوب جهان‌پور، مسئول دوربین: حسن تقی‌زاده، دستیار کارگردان: آوا بالاور، دستیاران صدا: یاسر رمضانی و جواد الماسی، دستیاران صحنه: سامان دلشاد و علی سعیدی، دستیار لباس: نسرین لطیفی، گروه تولید و تدارکات: محمود اتحادی، آرش صالحی و سعید میرزایی، عکاس: المیرا مقدم، امور مالی: مژده باقی، امور اداری: لیلا منفرد، تهیه‌کننده: مرتضی شایسته، محصول هدایت فیلم ١٣٩٣.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
رونمایی از آنونس فیلم سینمایی «خبر خاصی نیست»/ اکران از فردا در سینماها

از آنونس فیلم سینمایی «خبر خاصی نیست» در آستانه اکران این فیلم رونمایی شد.این فیلم دومین ساخته مصطفی شایسته در مقام کارگردان پس از فیلم «من همسرش هستم» می باشد.
افسانه بایگان، رویا تیموریان، بیتا سحرخیز، بیتا احمدی، امیرحسین آرمان و رضا کیانیان در «خبر خاصی نیست» ایفای نقش کرده اند.

این فیلم بیانگر قصه دو خواهر است که همراه با دختران تحصیل کرده و در شرف ازدواج خود زندگی آرامی را می‌گذرانند اما برگزاری یک مهمانی خانوادگی و حضور مردی جوان و غریبه به عنوان مهمان ناخوانده زندگی این دو خانواده را دستخوش چالش و بحرانی جدی می‌نماید.

پخش «خبر خاصی نیست» بر عهده هدایت فیلم است.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

نقد فیلم نگار ساخته رامبد جوان

رامبد جوان بازیگر-کارگردانی که در ماه های اخیر درگیر “خندوانه” بوده قصد دارد یک درام جنایی بسازد.
فیلم جدید رامبد جوان

رامبد جوان که پیشتر بنا بود یک کمدی با عنوان “خندنده” را بسازد به دلیل آماده نشدن فیلمنامه آن کار،درگیر یک درام جنایی شده است.

جوان با اعلان خبر ساخت این فیلم به گفت: قرار است فیلمی سینمایی در ژانر معمایی-جنایی را بسازم. احسان گودرزی در حال نگارش فیلم‌نامه است.

رامبد جوان که فیلم پر فروش “ورود آقایان ممنوع” را در کارنامه دارد، در پاسخ به این‌که آیا همسرش نگار جواهریان در این فیلم نقش خواهد داشت یا خیر؟ گفت: اصلا اسم این فیلم «نگار» است!

 

احسان گودرزی سناریست “نگار” سال قبل نمایش “مثل شلوار جین آبی” را به تهیه کنندگی رامبد جوان کارگردانی کرده بود.

<><><><><><><><><><><><><><><><>

وقتی رامبدجوان برای نگار فیلم می سازد
«نگار جواهریان» مقابل دوربین جدیدترین اثر «رامبد جوان» فیلم سینمایی «نگار»رفت.

به گفته جواد فرحانی تهیه کننده «نگار» مراحل مقدماتی کلید خوردن این فیلم آغاز شده و در حال حاضر در مرحله انتخاب بازیگر است.
 
بنا براین گزارش تا این لحظه حضور پیمان معادی و نگار جواهریان در این فیلم قطعی شده و انتخاب سایر بازیگران ادامه دارد.

به گفته رامبد جوان کارگردان فیلم نگار، قرار است این فیلم را برای حضور در جشنواره فیلم فجر امسال آماده کند.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

فیلم نگار رامبد جوان با حضور پیمان معادی
سینما و تلویزیون   

پیمان معادی

فیلم نگار رامبد جوان با حضور پیمان معادی به زودی جلوی دوربین خواهد رفت. زمزمه ساختن فیلمی توسط رامبد جوان، چهره نام‌آشنای سینما و تلویزیون از قسمت‌های آخر خندوانه شنیده می‌شد و خود رامبد جوان در صحبت‌هایش به ساخت فیلمی اشاره کرد که سعی دارد آن را برای جشنواره آماده کند. اکنون بعد از تمام شدن فصل دوم برنامه خندوانه فرصت خوبی برای رامبد جوان است که فیلمی بسازد. در این فیلم حضور پیمان معادی قطعی شده است. در فیلم «نگار»، نگار جواهریان نیز در نقش نگار به ایفای نقش خواهد پرداخت. چندی پیش بود که خبر حضور نگار جواهریان در این فیلم قطعی شد و اکنون پیمان معادی بازیگر حرفه‌ای و محبوب ایران، حضورش در فیلم «نگار» قطعی شده است.

فیلم ملبورن

نگار جواهریان و پیمان معادی پیش از این نیز با هم همبازی بوده‌اند. آن‌ها در فیلم «ملبورن» ساخته نیما جاویدی در کنار یکدیگر بازی کرده بودند. باید دید که در این فیلم این ۲ در چه نقش‌هایی ظاهر خواهند شد و نتیجه چه خواهد شد. کارگردان فیلم «نگار»، خود رامبد جوان است و گفتنی است که او در این فیلم علاوه بر کارگردانی، بازی نقش اصلی آن را نیز بر عهده خواهد داشت. گفته می‌شود ژانر این فیلم جنایی است. اگر فیلم گناهکاران را به یاد داشته باشید، خواهید دید که رامبد جوان قبل از «نگار»، در فیلم گناهکاران که ساخته فرامرز قریببیان بود نیز در ژانر جنایی سابقه بازی داشته است. در این فیلم برای دومین بار است که رامبد جوان بازی در ژانر اجتماعی را تجربه می‌کند.

لازم به ذکر است که رامبد جوان تا کنون ۳ فیلم ساخته است که در ۲ تای آن علاوه بر کارگردانی به ایفای نقش نیز پرداخته است. بعد از حاشیه‌ها و حرف و حدیث و شایعه درباره ازدواج رامبد جوان و نگار جواهریان باید دید بازتاب این فیلم که بازیگران اصلی آن نگار جواهریان و رامبد جوان هستند، در بین مردم چگونه خواهد بود.

از دیگر عوامل این فیلم احسان گودرزی، فیلمنامه‌نویس آن است که البته فیلمنامه را بر اساس طرحی از رامبد جوان نوشته است و جواد فرحانی نیز تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد. فیلم «نگار» رامبد جوان با حضور رامبد جوان، نگار جواهریان و پیمان معادی در ژانر معمایی-جنایی به زودی کلید می‌خورد.

 حضور پیمان معادی در فیلم« نگار » رامبد جوان قطعی شد

پیمان معادی در فیلم «نگار » به کارگردانی رامبد جوان به ایفا نقش خواهد پرداخت . بازیگر دیگر این فیلم نگارجواهریان خواهد بود که نقش محوری قصه را بازی خواهد کرد .

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، رامبد جوان چهره نام آشنا عرصه سینما ، تلویزیون کشور به زودی فیلم «نگار» را مقابل دوربین خواهد برد.

برپایه این گزارش ، چندی پیش بازی نگار جواهریان در این فیلم قطعی شد و حال خبر ها حکایت از حضور پیمان معادی در این اثر سینمایی دارد.

گفتنی است پیش از این دو بازیگر در فیلم ملبورن به کارگردان نیما جاویدی در کنار یکدیگر به ایفا نقش پرداخته بودند.

رامبد جوان علاوه بر کارگردانی قرار است نقش اصلی "نگار" را خودش بازی کند. او پیش از این در فیلم "گناهکاران" فرامرز قریبیان بازی در یک فیلم جنایی را تجربه کرده بود و حالا برای دومین بار است که بازی در چنین ژانری را تجربه می کند. او تاکنون سه فیلم ساخته که در دوتای آن (اسپاگتی در هشت دقیقه و پسر آدم، دختر حوا) بازی کرده است. نقش زن فیلم هم گفته می شود نگار جواهریان بازی خواهد کرد.

فیلمنامه این فیلم را احسان گودرزی بر اساس طرحی از رامبد جوان نوشته است. فیلمی که در ژانر معمایی-جنایی قرار می گیرد و تهیه کننده آن جواد فرحانی است.

<><><><><><><><><><><><><><><><>

رامبد جوان فیلم «نگار» را بخاطر نگار جواهریان می سازد !

رامبد جوان پس از موفقیت برنامه تلویزیونی اش با نام خندوانه در کانال نسیم تلویزیون،در حال آماده سازی شرایط پیش تولید برای فیلم سینمایی جدیدش به نام «نگار» است. این فیلم بنا بر اخبار منتشر شده در ژانر معمایی - جنایی نوشته شده است.
فیلمنامه این فیلم را احسان گودرزی بر اساس طرحی از رامبد جوان نوشته است و تهیه کننده آن جواد فرحانی است.
رامبد جوان علاوه بر کارگردانی قرار است نقش اصلی "نگار" را خودش بازی کند. او پیش از این در فیلم "گناهکاران" فرامرز قریبیان بازی در یک فیلم جنایی را تجربه کرده بود و حالا برای دومین بار است که بازی در چنین ژانری را تجربه می کند. او تاکنون سه فیلم ساخته که در دوتای آن (اسپاگتی در هشت دقیقه و پسر آدم، دختر حوا) بازی کرده است.
اما در این میان تا کنون حضور نگار جواهریان و پیمان معادی به عنوان بازیگران این فیلم قطعی شده است.
احسان گودرزی سناریست "نگار” سال قبل نمایش "مثل شلوار جین آبی” را به تهیه کنندگی رامبد جوان کارگردانی کرده بود.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
 رامبدجوان با «نگار» در راه جشنواره فیلم فجر
پروانه ساخت فیلم “نگار” به کارگردانی رامبد جوان از سوی وزارت ارشاد صادر شد تا گمانه زنی های حضور رامبد جوان با فیلم جدیدش در جشنواره فیلم فجر امسال قوت بگیرد.
به گزارش مشرق، فیلمنامه "نگار” را احسان گودرزی نوشته که طبق برنامه‌ریزی‌های انجام شده و به محض انتخاب بازیگران، فیلمبرداری آن هم آغاز خواهد شد.

گفتنی است، جوان اولین تجربه کارگردانی در سینما را با فیلم”اسپاگتی در هشت دقیقه ” آغاز کرد و بعد از آن نیز فیلم‌های، "پسر آدم، دختر حوا” و نیز فیلم ” ورود آقایان ممنوع” را ساخت.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

افسانه بایگان به فیلم نگار رامبد جوان پیوست

افسانه بایگان ، فیلم رامبد جوان
افسانه بایگان بازیگر سینما و تلویزیون در فیلم نگار به کارگردانی رامبد جوان به ایفای نقش میپردازد.

بازی افسانه بایگان در فیلم نگار رامبد جوان

نگار عنوان تازه ترین فیلم بلند رامبد جوان است که افسانه بایگانه ، پیمان معادی و نگار جواهریان از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

پس از پایان پخش برنامه خندوانه ، رامبد جوان تمرکز خود را در فراهم کردن مقدمات تولید تازه ترین اثر سینمایی خود یعنی نگار گذاشته است و هم اکنون وی مشغول انتخاب بازیگران و عوامل این فیلم است.

افسانه بایگان ، فیلم رامبد جوان ، ‌ فیلم نگار
افسانه بایگان در فیلم رامبد جوان

پس از مشخص شدن حضور پیمان معادی و نگار جواهریان در این اثر سینمایی، هم اکنون حضور افسانه بایگان در این فیلم سینمایی شنیده می شود.

تصویربرداری این اثر سینمایی توسط بهرام بدخشانی فیلمبردار داریوش مهرجویی گرفته خواهد شد، همچنین حضور یا رسیدن این اثر به سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر در هاله ای از ابهام قرار دارد.
از دیگر عوامل این فیلم احسان گودرزی، فیلمنامه نویس آن است که البته فیلمنامه را بر اساس طرحی از رامبد جوان نوشته است و جواد فرحانی نیز تهیه کنندگی آن را بر عهده دارد.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
جدایی پیمان از نگار / محمدرضا فروتن جایگزین پیمان معادی در فیلم «نگار» رامبد جوان
فروتنپیمان معادی از فیلم "نگار" جدا شد.
مدت هاست رامبد جوان قصد ساخت فیلم سینمایی "نگار" را دارد و پیمان معادی از نخستین بازیگرانی بود که در کنار نگار جواهریان در جریان فیلمنامه "نگار" بود و قرار بود یکی از نقش های اصلی فیلم را بازی کند. رامبد جوان بعد از پایان فصل دوم "خندوانه" پبش تولید "نگار" را آغاز کرد و قصد داشت فیلمش را به جشنواره فجر برساند اما به دلیل مشغله بازیگران اصلى فیلمبردارى به تأخیر افتاد.

تمام این اتفاقات در حالی است که فرم شرکت فیلم در جشنواره که روز 15 آذر تحویل دفتر جشنواره داده شده نام پیمان معادی دیده نمی شود و از قرار معلوم ادامه حضور پیمان معادی در "ابد و یک روز" باعث شده رامبد جوان از همان زمان قید حضور او در فیلمش را بزند و دنبال جایگزین او باشد.

سازندگان فیلم "نگار" با محمد رضا فروتن برای حضور در فیلم به توافق رسیده اند و این بازیگر قرار است جایگزین پیمان معادی در این فیلم باشد. محمد رضا فروتن طی روزهای گذشته به گروه سازنده "نگار" اضافه شده و قرار است با نظر رامبد جوان قرار است نقش اصلی مرد این فیلم را بازی کند.

نگار جواهریان، آتیلا پسیانى، مانى حقیقى، افسانه بایگان، علیرضا شجاع نورى و ... دیگر بازیگران اصلى فیلم هستند.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

نگار رامبد جوان در خیابانهای تهران + عکس

نگار رامبد جوان ، بازیگران فیلم نگار
نگار اولین تجربه کارگردانی رامبد جوان در ژانر درام در سینماست که فیلمبرداری آن در خیابانهای تهران ادامه دارد.

فیلم سینمایی نگار عنوان تازه ترین فیلم بلند رامبد جوان است که با بازی نگار جواهریان و محمدرضا فروتن این روزها مراحل فیلمبرداری خود را پشت سر میگذارد.

با اتمام صحنه های مربوط به جنگل، فیلمبرداری فیلم سینمایی "نگار" به کارگردانی رامبد جوان به خیابان های تهران رسید.

فیلمبرداری این فیلم که توسط بهرام بدخشانی از اوایل دی ماه در جنگل های چیتگر آغاز شده بود، پس از نزدیک به10 روز به خیابان محمودیه تهران رسید و تاکنون بیشتر بازیگران، مقابل دوربین رفته اند.
بازیگران فیلم نگار ، فیلم سینمایی نگار
نگار جواهریان ، فیلم سینمایی نگار ، نگار رامبد جوان
 
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «ما به این ته سیگار رژ لبی مشکوکیم. اما این به ما کمکی نمی کنه!»
 
"نگار" اولین تجربه کارگردانی رامبد جوان در ژانر درام در سینماست که فیلمنامه آن بر اساس طرحی از جوان، توسط احسان گودرزی نوشته شده است.
 
در این فیلم نگار جواهریان، محمدرضا فروتن، مانی حقیقی، آتیلا پسیانی، افسانه بایگان، فریبا کامران، علیرضا شجاع نوری، اشکان خطیبی، علیرضا آقاخانی، محمود کریمی، ایلیا کیوان، ٰشایان کامروز، ٰعیسی حسینی ایفای نقش می کنند.
 
رامبد جوان پیش از این فیلم کمدی "ورود آقایان ممنوع" را در مقام کارگردان ساخته است که با استقبال تماشاگران روبرو شد.



رها ماهرو : خوانندگان عزیز و سینمادوست سایت جامع نقد سینمایی رها ماهرو ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم نگار به کارگردانی رامبد جوان برای ما بنویسید و بفرستید .



هفته آینده آغاز فیلمبرداری فیلم رامبد جوان/«نگار» همه عوامل خود را شناخت
فیلم «نگار» اولین اثر بلند سینمایی رامبد جوان در مقام کارگردانی است که طی چند روز آینده فیلمبرداری آن آغاز خواهد شد.
«نگار» همه عوامل خود را شناخترامبد جوان بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در خصوص آخرین وضعیت فیلم «نگار» گفت: پیش تولید «نگار» را پشت سر گذاشتیم و طی چند روز آینده فیلمبرداری آن را آغاز می‌کنیم. همزمان کار تدوین و موسیقی‌اش را نیز انجام می‌دهیم و تمام تلاش ما این است که اولین نمایش فیلم در سی‌و‌چهارمین جشنواره فیلم فجر باشد.

وی با اعلام اسامی تمام بازیگران «نگار» عنوان کرد: بازیگران فیلم نگار جواهریان، پیمان معادی، مانی حقیقی، آتیلا پسیانی، افسانه بایگان، فریبا کامران، علیرضا شجاع نوری هستند.

جوان با اشاره به دیگر عوامل این فیلم افزود: دیگر عوامل ما عبارتند از تدوین: بهرام دهقان، موسیقی: حامد ثابت، فیلمبردار: بهرام بدخشانی، صداگذاری: فرامرز ابوالصدق، دستیار اول کارگردان: مانفرد اسماعیلی، گریم: سودابه خسروی، نویسنده: احسان گودرزی، طراح صحنه: امیر حسین قدسی، طراح لباس: نگار نعمتی، مدیر تولید: شهرام زاهدی .

وی در پایان خاطرنشان کرد: از گفتن خلاصه داستان در حال حاضر معذورم اما در خبر‌های بعدی اعلام خواهم کرد.

گفتنی است تهیه‌کنندگی و کارگردانی «نگار» بر عهده رامبد جوان است.
http://seemorgh.com/images/content/other/1394/01/honar514.jpg
گفتگویی مفصل با نگار جواهریان درباره زندگی شخصی اش، و فیلم سینمایی "پریدن از ارتفاع کم" و نظرش درباره بازی رامبد جوان .

یک بار زن شهرستانی جوانی بود روی تخت بیمارستان که از شوهرش خجالت می کشید که بچه هایش را تنها گذاشته، بار دیگر عروسی بود سیاه پوش که با اقتدار بر صدر مجلس می نشست و حرف آخر را می زد. و جایی دیگر دختری بی قرار بود که علیه اراده ی مادرش عصیان می کرد. این بار اما زنی ست با جنینی مرده در شکم که در سکوت فقط نگاه می کند، به آدم ها، به عادت ها، به روزمرگی.

نگار جواهریان خوب بلد است آدم را غافلگیرکند. حتی در میانه ی گفت و گو با نقلی از وولف از متنی که خودت آن را ترجمه کرده ای ولی انگار او آن را زندگی کرده. نه این که تجربه ی ناکام نداشته (او و شهاب حسینی با آن چشم های همچنان هشیارشان در ساختن آن زوج ناتوان ذهنی کم و بیش ناکام بودند)، اما در وجودش جدیت و عزمی هست (و البته وسواسی در انتخاب نقش) که می تواند حتی به ناکامی هایش رنگی از تجربه ببخشد.

در کنار بحث درباره ی حضور چشم گیرش در پریدن از ارتفاع کم در این گفت و گو سعی کردیم به بخش های ناگفته ای از تجربه های گذشته گریز بزنیم، گرچه حرف های بسیاری نیز ناگفته ماند، از جمله درباره ی حضورش در موقت و اعترافات ذهن خطرناک من (که در نوبت اکران امسال اند) و قندون جهیزیه (که هنوز دیده نشده). کم تر بازیگری را سراغ داریم که این گونه دقیق و بیرحم به تجربه هایش نگاه کند؛ به لحظه های بودن، و لحظه های نبودن اش، یا همان «زمان های پنبه ای».

عمیق زندگی کردن یعنی چی؟
یعنی این که یک «بچه سوسول» خیابان فرشته ممکن است تجربه ی چه بسا بسیار عمیق تری حتی در از دست دادن یا هر موضوع دیگری داشته باشد.

این درواقع کلیشه ای ست که در ذهن همه هست.


بله. من خودم هم خیلی از خاطرات عمیق زندگی ام را به تازگی دارم به یاد می آورم.

چه مانعی تا الان وجود داشته؟
شاید چون نمی خواسته ام به یاد بیاورم. وقتی از طبقه ی اجتماعی حرف می زنیم، تا حد زیادی داریم از پول حرف می زنیم و وقتی از پول حرف می زنیم، درواقع اصلا از پول حرف نمی زنیم، بلکه از هزارتا چیز دیگر حرف می زنیم. بنابراین این تصمیم دسته جمعی همه مان است که بتوانیم همه چیز را دسته بندی کنیم.

به خودمان بگوییم اگر این کشو را باز کردیم این توش است و توی آن کشو چیز دیگر. بنابراین اگر کشوی بچه ی خیابان فرشته را باز می کنی، نمی خواهی با تجربه ی از دست دادن خانه ی رویایی کودکی هایش رو به رو بشوی. چون دیگر نمی توانی با خیال راحت هرکسی و هر موضوعی را در طبقه و کشوی مخصوص خودش بگذارید.

و این فقط هم مال تو نیست. یاد گلی ترقی افتاده که در همه ی داستان هایش ان گسست وحشتناک از دست دادن خانه هست. یک بچه فقیر این گسست را ندارد.
شاید توی یک خرابه زندگی کردن امنیت بیش تری داشته باشد تا زندگی در یک جای بی نقص که هرلحظه احتمال از بین رفتن دارد. با بمب یا هر چیز دیگری. بنابراین از یک جایی شروع کردم به یاد آوردن. اول سعی کردم آدم های دیگر را به یاد بیاورم و بعد سعی کردم دورانی از زندگی خودم را به یاد بیاورم.

یعنی به یاد آوردن این تجربه های عمیق به تو این اطمینان را داده که برای یک بازیگر خوب بودن چیزی کم نداری. شاید قبل تر در آن فضای بسته بندی شده ی ذهنی فکر می کردی جای کس دیگری را گرفته ای. انگار آن کسی که در ظاهر محرومیت بیش تری کشیده مستحق تر است.
برای من شاید این شکلی بوده که باید بهایش را می پرداختم. بهایش فاصله ی بین من ترانه... بوده تا طلا و مس. تقریبا ده سال. توی زندگی نامه ی ویرجینیا وولف که ترجمه کردید توصیفی هست از «زمان های پنبه ای» یا «لحظه های نبودنم.این چیزی که راجع به سطح می گویم ترس از پنبه ای شدن زمان ها است.

این ترسی ست که هیمشه داشته ام و الان که سن ام بیش تر می شود بیش تر هم می شود. وقتی زیاد کار می کنم، می خواهم این زمان های پنبه ای را در زندگی ام محدود کنم. وقتی کم کار می کنم هم عملا دارم همین کار را می کنم.

و کتاب «لحظه های بودن» دلیل قاطعی ست برای این که یک بچه ی مرفه هم می تواند تجربه های عمیقی داشته باشد.
و واقعیت این است که روند به یادآوردن، کار سخت تری ست. چون لازمه ی به یادآوردن این است که با آن زخم های گذشته هنوز ازشان خون می آید کنار بیایی. راحت ترش این است که به یاد نیاوری.

خب حرف زدن از پریدن از ارتفاع کم فرصتی ست که بچه های قبلی را هم در یک نمونه ی مشخص جمع بندی کنیم. چه قدر با یک فیلم نامه ی دقیق و مشخص سروکار داشتید؟
راستش خیلی. وقتی فیلم نامه را پیشنهاد کردند، من پرویز و فصل باران های موسمی را ندیده بودم ولی درباره شان شنیده بودم. فیلم نامه برایم شگفت انگیز بود. مطمئن بودم کسی این را نوشته که حتما مرا می شناسد. از خیلی لحظات فیلم نامه تعجب کردم و حتی ترسیدم، که کسی این قدر لحظات شخصی مرا دیده. بنابراین فیلم نامه ی دقیقی بود، ولی یک جاهایی هم تغییر کرد.

مثلا در پایان وقتی زن اثاث را می چید پشت در، تا موقعی که آن ها جمع بشوند و در را بشکنند، در فیلم نامه فاصله ای بود و در این مدت زن با بچه ی توی شکمش حرف می زد. من خیلی محکم ایستادم که این اتفاق نیفتد و این قضیه حذف شد. دلم می خواست قرص افسردگی خوردن زن هم حذف شود. چون این طوری ممکن است تعبیر شود که او آدمی افسرده ست و ربطی به بقیه آدم ها ندارد. مثل همان تقسیم بندی ها، مثل همان کشوها. ولی حامد روی این خیلی محکم بود. با این حال من هنوز فکر می کنم این بیاینه علیه روان پزشک هایی که قرص تجویز می کنند می توانست نباشد.

فرقش این است که اگر افسردگی زن نبود، این طور به نظر می رسید که انگار بد بودن حال زن فقط به بچه ربط دارد. شکل فعلی این طوری ست که بچه کمک کرده که او کمی حالش بهتر بشود. ولی حالا برگشته به حال قبلی اش. بنابراین بد بودن حال ربط دارد به وضعیت فرد در جامعه، که این هدف مهم فیلم است.
درست است. ولی نگاه من این است که داریم درباره ی پذیرفتن یک بخش مرده در زندگی حرف می زنیم، همان حرف فروید که مسیر مرگ و مسیر زندگی هر دو در زندگی هست و می شود به سوی مرگ هم زندگی کرد و سلامت روان داشت.

برای من تاکید زیاد روی از دست دادن بچه وجود نداشت. میل به خودکشی هم وجود نداشت. مطمئن بودم وقتی زن تصمیم می گیرد جنین مرده را برای چند روز نگه دارد، فقط برای چند روز است. مطمئن بودم تصمیم نگرفته همراه بچه بمیرد. هیچ لحظه ایش برای من میل به خودکشی نیست.

یک چیزهاییش اگزیستانسیالیستی تیپیک است. انگار از دل مدل سارتر می آید. حس بیگانگی، اراده برای انتخاب. انتخاب یک نگاه جدید به زندگی. شاید در سینمامان نداشته ایم نمونه ای که این قدر مشخص به این ایده بپردازد. چون پرویز که خیلی هم جنس این فیلم است، این قدر عناصر عینی را شدید می کند که دچار نقض غرض می شود.
یعنی به جای آن که جامعه را تبدیل به هیولا کند، خود «پرویز» هیولا می شود. به حامد رجبی گفتم این فیلم شبیه پرویز می شد اگر آب میوه ها واقعا مسموم بود. الان ما طرف زن ایم چون واقعا آب میوه ها مسموم نیست و کسانی که فکر می کنند مسموم است غیرعادی جلوه می کنند.

یک لایه ای از عقده و نادیده گرفته شدن در «پرویز» هست که به آدم ها احساس عذاب وجدان می دهد ولی در عین حال خطرناک جلوه می کند.

میزان خشونتی که پرویز از خودش نشان می دهد خیلی زیاد است.
محمد کارت مستندی دارد به نام خون مردگی که درباره ی آدم هایی ست که قمه می کشند و آدم ها را توی خیابان می زنند و تو به شدت می ترسی ازشان. ولی از یک جایی از فیلم دچار مهر عجیبی می شوی که توام با عذاب وجدان هم هست. یعنی می بینی چه طوری قمه از دست خودت رفته به دست آن ها. این در مورد پرویز هم صدق می کند.

ولی پرویز به این حس راه می دهد که به جای جامعه، خود پرویز را هیولا تصور کنی. توی پریدن از ارتفاع کم این اتفاق نمی افتد. از آن روزی که فیلم را دیدم مدام به این فکر می کنم که این عنوان به چی بر می گردد. یکی از معانی اش عصیان زن است که انگار تا آخر خط نمی رود و از ارتفاع کم می پرد.
معنی دومش حقارت جامعه ست. مثل آن جمله ی فروغ که «و نردبام چه ارتفاع حقیری دارد».به خصوص کاراکتر مرد، که دنیاش چه قدر کوچک است. دنیایی که نقطه اوجش خریدن آن ماشین زشت حقیر است. یعنی آدم ها به پریدن از ارتفاعی مفتخرند که خیلی کم است. عنوان فیلم عملا هر دو طرف را می تواند پوشش بدهد.
برای من اولین نکته ی تکان دهنده اش اسمش بود. جالب است یک کسی به ام گفت شاید با بازی کردن در این فیلم یاد بگیری از ارتفاع کم بپری. واقعا این کارکرد را برای من دارد. یعنی یک ارتفاعی را می شود انتخاب کرد که مفهوم پریدن درش وجود داشته باشد ولی نمیری.

فیلم شبیه آن شوخی مشهور است که یک دیوانه به ملاقات کننده اش می گوید می شود جای ما برعکس باشد، ولی شما تعدادتان بیش تر است! همان تشبیهی که در فیلم هم هست که تعداد ماشین هایی که از رو به رو می آیند نشانه ی حقانیت آن ها نیست. این حس را در موقعیت های متعدد موفق می شود نشان بدهد.
و چون نهال آن حالت عقده ای «پرویز» را ندارد راحت تر می شود باهاش همراه شد، با این که کارهای عجیب و غریبی انجام می دهد.

و جالب این است که نهال با آدم ها مشکل ندارد، با علمکردها مشکل دارد. با شوهر مشکل ندارد، با تلویزیون نگاه کردن مشکل دارد، با خریدکردن به عنوان یک ابزار مشکل دارد. با مکانیکی زندگی کردن مشکل دارد.
نهال نه فقط با آدم های دیگر مشکل ندارد، بلکه آن ها را دوست دارد. چون اگر دوست داشتنی در کار نبود، ممکن بود برای عصیانش راه دیگری را برود. نهال سعی می کند با عصبانیتش چیزی را به دیگران بفهماند. نایستاده با تفاخر آن ها را نگاه بکند.

ارتباطش را با آن ها قطع نکرده...
یا جنس بد معرفی شده ای را روشنفکری را ندارد. اعتراض تحقیرآمیز ندارد.

قطاری ست که سوارش بوده و وقتی پیاده شده از خودش می پرسد «چه طوری سوارش بودم؟» و این شامل همه ی مکانیزم های عادی شده ی زندگی می شود. انگار دارد آداپته شدن را زیر سوال می برد. می گوید توقف کنید و نگاه کنید.
چیزی که نهال را حفظ کرده یک ساحتی از ترس است، که شبیه همان ترس از «پنبه ای شدن» زندگی ست. این ترس کمک می کند که شخصیت او را بفهمیم و کاملا ویرانگر نبینیمش. شاید بهترین مثالش همان سکانس آخر است که فرار می کند و پناه می گیرد. نه برای اینکه با آن جنین بمیرد، بلکه چون می ترسد.

پریدن از ارتفاع کم پازلی را در نقش هایی که بازی کردی کامل می کند. یک سری از نقش هایت آن دختر معصوم و ساده بود (یه حبه قند و شبانه روز و طلا و مس). آن طرف تر می ریم به نقش ات در هیچ، که یک نوع بدجنسی و بیرحمی درش هست (کسی که می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند، ولی آن قدر شدید نیست که تماشاگر این بیرحمی را باور کند). در بی خود و بی جهت تبدیل می شود به خودخواهی، که «چیزی را می خواهم و آن را به هر قیمتی به دست می آورم.» شخصیت نهال انگار این ها را به هم پیوند داده.
هم پیوند داده و هم برش زمان گذشته.

یعنی اگر این خودآگاهی را ازش بگیریم، شبیه پسند می شود، و در عین حال خودخواهی شخصیت بی خود و بی جهت را هم دارد.
خودخواهی توش نیست. چیزی که باعث می شود با همه ی آن ها فرق داشته باشد، انکارنکردن مرگ است. سعی دارد همین را به بقیه هم بگوید. معنی اش هم این نیست که از یک ارتفاع بلند بپریم و بمیریم. فقط از یک ارتفاع کوتاه بپریم و مفهوم مرگ را که در همه چیز هست ببینیم. اگر خودخواهی درش بود، اصلا این مسیر را نمی رفت.

به هر حال مسیر تخریب را می رود. وقتی چهار میلیون و خرده ای می دهد پای لباس، این فقط برای اصلاح جهان نیست، بلکه حاضر است یک چیزهایی را خراب کند.
کاراکتر نهال خیلی خاص است. برای رو به رو شدن باهاش با هیچ شیوه ای که ما بازیگران بلدیم نمی شد رفت سراغش. هیچ راهی نبود جز فهمیدنش.

این پیداکردن با تمرین اتفاق افتاد یا با نماهای مجدد؟
خیلیش در تمرین های قبل از فیلم برداری پیدا شد. به لحاظ عملی شبیه تمرین هایی که این جا بدون من با بهرام توکلی داشتم نبود. آن جا روی حتی پلک زدن و نوع چرخاندن سر و چیزهای دیگر کار می کردیم.

این جور وقت ها چه قدر به دریافت خودت از بازیت اطمینان داری و چه قدر به کارگردان؟
بستگی دارد به این که کارگردان کی باشد؟

جایی بوده که اعتماد کامل کرده باشی به کارگردان؟
هیچ وقت پیش نیامده که صددرصد اعتماد کنم.

طی فیلم برداری یاد بچه ی رزماری پولانسکی بودید؟
حرف نزدیم راجع به اش.

نمی شود به این شباهت هیچ انگی زد، ولی ایده ی کلی دو فیلم خیلی شبیه است. هجوم رجاله ها و تک افتادگی یک مادر و جنین.
چه عجیب! الان که گفتید می بینم این شباهت هست. ولی درباره ی شباهتش به رمان بیگانه کامو فکر کرده بودم.

بیگانه کامو مرا قانع کرد که اشتباه است فکر کردن به این که چرا بهانه ی ورود به بحران در فیلم، مرگ بچه است. چون در بیگانه هم بهانه، مرگ مادر است. به لحاظ بازی فکر می کنم این جا نقطه ی مقابل بازی است در بی خود و بی جهت هستی. آن جا یک جور حاضرجوابی داری، و این جا تبدیل می شود به مکث. همه چیز با مکث همراه است.
این چیزی بود که حامد در پیش تولید درباره اش حرف می زد. همیشه می گفت وقتی وارد دفتر می شوی باید دو سه ساعت بگذرد تا برسی به ریتم نهال. اولش انرژی داری و وقتی خسته می شوی شبیه او می شوی. حامد خیلی خوب می دانست که نهال چه شکلی ست. نقشه ی راه کاملا دستش بود.

فیلم با این که نهال را از بقیه جدا می کند، ولی در کل یک دنیا می سازد. و آدم های دیگر هم توی همین دنیا هستند. مثالم شخصیت شوهر است. او به زنش می گوید: «اگر من نرمالم، تو افسرده ای، و اگر تو نرمالی، همه ماها زیادی خوشحالیم.» ولی توی فیلم آن قدرها هم خوشحال نیست. کی این جمله را می گوید؟ کسی که به خوشحالی شهره است: رامبد جوان، ولی در فیلم او فقط یک ذره از نهال خوشحال تر است. آن قدر نیست که فیلم از هم بپاشد.
اتفاقا رامبد جوان خیلی کنترل شده بازی می کند و این خیلی خوب است.

این مدتی که رامبد بازی می کند به نسبت نقش های دیگرش افسرده ست! چه قدر خودتان حواس تان به این قضیه بود؟
موقعی که من وارد پروژه شدم هنوز بازیگر نقش شوهر انتخاب نشده بود و وقتی حامد گفت به رامبد فکر می کند، به نظرم آمد که چه عجیب و سخت بود رامبد با آن همه گرفتاریش بتواند بیاید و فکر می کردم نمی آید. و خوشحال شدم آمد. این شکل از کار را پذیرفتن، زیر این مانیفست رفتن به نظرم خیلی قابل احترام است.

به نظرم همان قدر که حضور پرویز پرستویی فیلم امروز را نابود کرد، چون بک گراندهای گفته نشده ی شخصیت را با «حاج کاظم» پُر کرد، این جا بک گراند رامبد جوان به کاراکتر کمک کرده. این جا لازم نیست رامبد به اندازه ی خنداونه شاد باشد، چون آن شادی در بک گراند ذهنی بیننده از رامبد هست.
و این خیلی تکان دهنده ست. کسی که همه ی عمرش تلاش کرده برای شادی مردم، خیلی عجیب است که بیاید برای این نقش.

تازه حرف فیلم انگار طعنه ای ست به مدل بیرونی رامبد. انگار رامبد تن داده که در معرض اتهام فیلم قرار بگیرد.
این به نظرم ویژگی استثنایی رامبد است. فکر می کنم پذیرفتن این نقش این را ثابت می کند که حدی از درک عمیق درد در او هست که تصمیم گرفته کاملا راه برعکس اش را برود. درواقع برای همین است که انتخابش معمولا شادبودن است.

آخر فیلم وقتی شوهر آن جمله را می گوید که «من بچه ام مرده» انگار این سیکل برای او هم تکرار می شود.
و در این لحظه ست که فکر می کنیم این دوتا آدمی که در طول فیلم این قدر از هم دور بوده اند حالا می توانند کاملا به هم نزدیک بشوند.

راستش این روزها خیلی به یاد حرفی ام که حامد محمدطاهری خیلی سال پیش در کارگاهش به ما گفت. یک تصویر فراموش نشدنی بود. گفت بیایید جوانی را یک گل تصور کنید. خودش اسمش را گذاشته بود «هانای جوانی»، می گفت این همانی ست که برای شما در کار و زندگی و وجودداشتن الهام بخش است. یک روز عمر این گل تمام می شود. دیگر نیست. باید تا قبل از این که تمام شود و درواقع همیشه، تا آخر عمر، بگردید دنبال چیزی که بیاید جای آن. هرکس باید راه خودش را پیدا کند.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

نقد سریال سنگ پا ساخته سیروس مقدم

ساخت سریال های مناسبتی دیگر به امری بدیهی برای صدا وسیما تبدیل شده است و مخاطبین رسانه ملی در مناسبت های گوناگون نظیر عید نوروز ، ماه محرم ، دهه فجر و ماه رمضان به انتظار پخش سریال های مناسبتی جدید می نشیدند.

در تازه ترین اخباری که از سریال های مناسبتی منتشر شده است محسن تنابنده نویسنده و بازیگر سینما و تلویزیون که در ماه رمضان ۹۴ با سریال پایتخت ۴ از شبکه اول سیما در قاب تلویزیون حضور داشت در پستی که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر کرده است از ساخت سریال سنگ پا برای ماه رمضان ۹۵ پرده برداشت خبری که هنوز جزئیات دقیقی از آن اعلام نشده است.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
داستان سریال سنگ پا

الهام غفوری تهیه کننده سریال در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس اعلام کرده است که صحبت هایی در زمینه ساخت این سریال با شبکه اول انجام شده و منتظر مقدمات تولید آن هستیم. سریال سنگ پا به کارگردانی سیروس مقدم ساخته می شود و اسم آن در آینده تغییر خواهد کرد.

داستان سریال توسط محسن تنابنده طراحی و خشایار الوند در حال نگارش آن است و غفوری درباره مضمون آن می گوید مانند کارهای پیشین سیروس مقدم یک موضوع اجتماعی که برشی از زندگی است به تصویر کشیده می شود که لبخندی هم به گوشه لب مخاطب خواهند نشاند.
جزئیات دقیق سریال سنگ پا ماه رمضان ۹۵

<><><><><><><><><><><><><><><><>
 محسن تنابنده با سریال سنگ پا می آید محسن تناینده گفت: ماه رمضون آینده منتظر سریال سنگ پا سریال بامزه ما باشید، لحظاتی خوش امسال ماه رمضون با سریال سنگ پا محسن تنابنده با انتشار این عکس خبر داد که " سنگ پا " ماه رمضون آینده پخش خواهد شد! تنابنده گفته که منتظر این سریال بامزه باشید. به احتمال زیاد سنگ پا جایگزین پایتخت ۵ شده


محسن تنابنده با انتشار عکسی از سریال جدیدش با عنوان سنگ پا در اینستاگرامش نوشت:

سریال سنگ پا ماه رمضون آینده منتظر سریال بامزه ما باشید،،،، لحظاتی خوش امسال ماه رمضون با سریال سنگ پا

محسن تنابنده فارغ‌التحصیل رشته بازیگری از دانشگاه هنر و معماری است.وی همچنین در روز ششم آبانماه نود و سه انصراف خود را از بازی در فیلم «تله/روباه» به کارگردانی بهروز افخمی و با موضوعیت انرژی هسته‌ای را اعلام کرد

 
او می گوید: من قبل از اینکه دانشجوی رشته بازیگری بشوم، بهترین بازیگر جشنواره دانشجویی شدم. از کودکی که در آمفی تئاتر پیکان شهر نقش کرم دندان را بازی می کردم تا امروز که کمی در دنیای بازیگری مطرح شده ام، حال و هوایم عوض نشده است. همیشه به فکر تحقیق و پژوهش و بازی کردن و کودکی کردن هستم

خبرهایی اشاره به سریال جدید محسن تنابنده دارد که سریال سنگ پا نام دارد
<><><><><><><><><><><><><><><><>
داستان سریال سنگ پا

الهام غفوری تهیه کننده پایتخت که تهیه کنندگی سریال طنز سنگ پا را نیز برعهده دارد، گفت: در حال حاضر صحبت هایی برای ساخت این سریال با شبکه یک انجام شده است و امیدوارم به زودی مقدمات ساخت فراهم شود. طراح داستان سریال سنگ پا محسن تنابنده است و خشایار الوند در حال نگارش فیلمنامه سریال است.

الهام غفوری در ادامه با تاکید بر اینکه اسم سریال از سنگ پا به نام دیگری تغییر خواهد کرد، درباره محتوای سریال گفت: سنگ پا مانند دیگر آثار سیروس مقدم برشی از یک زندگی است و یک موضوع اجتماعی را به تصویر می کشد که البته تصویر آن لبخندی را هم به گوشه لب مخاطب خواهد نشاند. سیروس مقدم درحالی تصمیم به ساخت سریال سنگ پا گرفته که در حال حاضر نیز تکرار آثار قبلی وی از شبکه های مختلف پخش می شوند و از جمله آنها می توان به تکرار پایتخت ۴ از شبکه آی فیلم، چک برگشتی از شبکه یک و بخش هایی از پایتخت از شبکه نسیم اشاره کرد.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
 «سنگ پا» سریال جدید تنابنده و مقدم

یک مجموعه تلویزیونی با نام فعلی «سنگ پا» به کارگردانی سیروس مقدم ۲۰ بهمن ماه جلوی دوربین می رود تا برای پخش در شب های ماه مبارک رمضان آماده باشد.

به گزارش قدس انلاین به نقل از خبرنگار مهر، عوامل مجموعه تلویزیونی «سنگ پا» به کارگردانی سیروس مقدم، تهیه کنندگی الهام غفوری و نگارش محسن تنابنده و خشایار الوند این روزها در تکاپوی پیش تولید هستند تا ۲۰ بهمن ماه این مجموعه را جلوی دوربین ببرند.

با توجه به اینکه سال هاست مجموعه های مناسبتی با تعجیل و شتاب ساخته می شوند و همین مساله باعث پایین آمدن کیفیت کار و بی نظمی در تولید شده است، به نظر می رسد در رویکرد تازه سازمان صدا و سیما قرار است تولیدات با در اختیار داشتن زمان مناسب کاری در خور ارائه دهند و گلایه به خاطر کمبود وقت در ساخت سریال های مناسبتی از میان برود.

بر اساس صحبت های تهیه کننده، این مجموعه هم مثل سایر آثار سیروس مقدم برشی از زندگی است و یک موضوع اجتماعی را به تصویر می کشد که البته تصویر آن لبخندی را هم به گوشه لب مخاطب خواهد نشاند. تا کنون ۴ قسمت این مجموعه نوشته شده و نویسندگان در حال نگارش ادامه اثر هستند.

اگرچه فضای داستانی «سنگ پا» بسیار متفاوت تر از مجموعه های «پایتخت» است اما احتمال اینکه محسن تنابنده باز هم در قالب یکی از نقش های اصلی این سریال جلوی دوربین برود زیاد است. ضمن اینکه هنوز هیچ بازیگری با این مجموعه قرارداد نبسته است.

سیروس مقدم بعد از این همکاری با تنابنده در صورت یافتن سوژه مخاطب پسند سری پنجم مجموعه «پایتخت» را نیز جلوی دوربین خواهد برد.



رها ماهرو : خوانندگان عزیز و سینمادوست ، لطفا نظر و نقدتان را درباره فیلم سنگ پا به کارگردانی سیروس مقدم که بزودی از تلویزیون پخش خواهد شد برای ما بنویسید و بفرستید .



این مجموعه طنز قرار است به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی الهام غفوری ساخته شود و تاکنون چهار قسمت از کل مجموعه نوشته شده است.

.
خشایار الوند که به همراه محسن تنابنده مشغول نگارش یک سریال طنز جدید هستند، گفت: فکر می‌کنم نگارش کلی این سریال تا پایان فروردین ماه سال آینده به پایان برسد؛ البته تلاشمان این است که بتوانیم تا شب عید نگارش آن‌را به پایان برسانیم اما به دلیل تعداد قسمت‌های زیاد این مجموعه و وسواسی که در کار به خرج می‌دهیم و از طرفی آقای تنابنده هم مشغول کار فیلم‌برداری هستند، سرعتمان کم است.

وی همچنین در پاسخ به اینکه چه نامی برای این مجموعه طنز انتخاب کرده‌اید؟ بیان کرد: خودمان نام «سنگ پا» را خیلی دوست داریم اما نمی‌دانیم در نهایت چه نامی برای این سریال به قطعیت برسد. این مجموعه فعلا با نام موقت «سنگ پا» در حال نگارش است.

نویسنده مجموعه‌های «پایتخت»، «پاورچین»، «در حاشیه» و «قهوه تلخ» در ادامه در پاسخ به اینکه آیا از سوی تلویزیون زمان پخش دقیقی برای سریال طنز «سنگ پا» در نظر گرفته شده است؟ خاطرنشان کرد: این مجموعه با تم طنز و رگه‌های فانتزی طراحی شده است و تا جایی که ما مطلع هستیم برای مناسبت خاصی ساخته نمی‌شود اما ظاهرا یکی از گزینه‌های ماه رمضان سال آینده خواهد بود اما بازهم مشخص نیست تا سال آینده چه اتفاقاتی بیفتد؛ ضمن اینکه تعداد قسمت‌ها هم هنوز قطعی نشده است.

الوند در پایان اظهار امیدواری کرد که طنز جدیدشان با گروه «پایتخت» کار خوبی باشد.
<><><><><><><><><><><><><><><><>

سیروس مقدم با سریال «سنگ پا» می‌آید
مجموعه تلویزیونی «سنگ پا» به کارگردانی سیروس مقدم برای پخش در ماه مبارک رمضان ساخته می شود.
«الهام غفوری» که تهیه کنندگی مجموعه «سنگ پا» را برعهده دارد، گفت: در حال حاضر صحبت هایی برای ساخت این سریال با شبکه یک انجام شده است و امیدوارم به زودی مقدمات ساخت فراهم شود.
 
وی ادامه داد: طراح قصه این سریال «محسن تنابنده» است و «خشایار الوند» در حال نگارش فیلمنامه سریال است.
 
غفوری در ادامه با تاکید بر اینکه اسم سریال از «سنگ پا» به نام دیگری تغییر خواهد کرد، درباره محتوای سریال گفت: «سنگ پا» مانند دیگر آثار سیروس مقدم برشی از یک زندگی است و یک موضوع اجتماعی را به تصویر می کشد که البته تصویر آن لبخندی را هم به گوشه لب مخاطب خواهد نشاند.
 
سیروس مقدم درحالی تصمیم به ساخت سریال «سنگ پا» گرفته که در حال حاضر نیز تکرار آثار قبلی وی از شبکه های مختلف پخش می شوند و از جمله آنها می توان به تکرار «پایتخت 4» از شبکه آی فیلم، «چک برگشتی» از شبکه یک و بخش هایی از پایتخت از شبکه نسیم اشاره کرد.
http://www.img.pelanhaa.ir/1394/10/06/news3.jpg
 خشایار الوند از نگارش یک سریال طنز جدید برای تلویزیون خبر داد.

نویسنده مجموعه سریال‌های «پایتخت» در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا اعلام کرد: به تازگی نگارش متن یک سریال 26 قسمتی با موضوع طنز اجتماعی را به همراه محسن تنابنده شروع کرده‌ایم و تاکنون دو قسمت از کل قصه نوشته شده است. آقای تنابنده طراحی قصه‌های این سریال را انجام می‌دهد و من هم کار نگارش را انجام می‌دهم اما از اینکه کار چه زمانی آماده ساخت و پخش خواهد شد، اطلاعی ندارم.

وی گفت: خانم غفوری که تهیه‌کنندگی این سریال را برعهده دارد، اکنون در حال رایزنی با سازمان صداوسیماست تا بتواند قرارداد این مجموعه را به‌زودی منعقد کند ولی مشخص نیست که تلویزیون قصد دارد این مجموعه را برای چه زمانی به روی آنتن ببرد.

نویسنده سریال‌های «در حاشیه»، «قهوه تلخ»، «پاورچین» و ... بیان کرد: فعلا در ابتدای راه هستیم و نامی برای این سریال طنز انتخاب نکرده‌ایم.

الوند در پایان در پاسخ به اینکه ممکن است این سریال طنز برای پخش در ایام نوروز امسال انتخاب شود؟ اعلام کرد: قطعا کار به پخش نوروزی نمی‌رسد، پس از ایام نوروز هم نمی‌دانم که قرار است چطور پخش شود؛ چراکه تصمیم با تلویزیون است.
<><><><><><><><><><><><><><><><>
جستجو در وبسایت بزرگ رها ماهرو : نقد فیلم کره ای پاستا , فیلم اخرین مترو , لوکیشن تله فیلم انتقال , سریال نفس گرم , دانلود فیلم سینمایی عشق پدرانه , سریال شمال و جنوب , سینمایی عشق پدرانه , دانلود عکس دوشیزه ی تنها در فیلمسرقت از موزه , فیلم سرقت از موزه ۲۰۰۹ , فیلم عشق پدرانه , بیوگرافی سارا اسکویی در برنامه صد برگ , مهران مدیری در حاشیه ۲ حضور ندارد , نظر سنجی درباره حاشیه2 , نقد حالت خاص , برنامه امضا علی نصیریان , گفتگوی ستار چمنی گل با کرد پرس راجع به سریال جدید نوروز 95 , صحنه بمباران دکتر استرنج لاو , دانلود فیلمهای کلاسیک قدیمی شرلوک هلمز باسیل راتبون دوبله , برمامه خرجین , باسیل راتبون دانلود , اسامی بازیگران فیلم محاصره قلعه , نظر شما راجع به سرىال پاستا , فیلم بیداری , اموزش شیرینی بهشکل سیبهای که در نسیم پخش شد  , پاندا کونگ فو کار به دیدار حکیم ارد بزرگ می آید , کارتون قصر آسمان نقد و بررسی , فیلم محاصره قلعه , نقد و برسی درحاشیه 2 , نقد فیلم ماسونی محاصره قلعه , بازیگران فیلم محاصره قلعه , ﺳﻨﺘﻮﺭﯼ، ﻣﺮﺩ ﭘﺎﺋﯿﺰﯼ , pasta intro by moon seong-nam , کارتن شنگول اباد , فیلم سینمایی عشق پدرانه , فیلم خارجی عشق پدرانه , فیلم عشق پدرانه , دانلود قسمتی از فیلم سایه بان داخل بیمارستان , عکس های جدید برنامه شب کوک , راجب سریال سه شو , نقدسریال پایتخت 4 , عکس های بتینا کوفر , فیلم عشق پدری , عکس سریال شمال وجنوب , نشانه شناسی نقد فیلم دوئل به کارگردانی اسپیلبرگ , دانلود سریال شمال و جنوب , ففیلم سینمایی عشق پدرانه , دانلود فیلم والنتین , تصاویری از لی هانوی در سریال پاستا , فیلم شمال و جنوب , دانلود فیلم انتقال ساخت ایران