رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

فیلم راه های افتخار ساخته استنلی کوبریک

راه های افتخار
1957 آمریکا
Paths of Glory

Dir:Stanley Kubrick


راه‌های افتخار
فیلم محصول سال 1957
راه‌های افتخار فیلمی ضد جنگ به کارگردانی استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۵۷ است. نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد.
تاریخ اکران: ۱۸ سپتامبر ۱۹۵۷ م. (مونیخ)
کارگردان: استنلی کوبریک
آهنگ‌ساز: جرالد فراید
فیلم‌بردار: گئورگ کراوزه
بودجه: ۹۳۵٬۰۰۰ دلار آمریکا
بازیگران
کرک داگلاس
کریستین کوبریک
آدولف منژو
إآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآ
راه‌های افتخار (فیلم)
کارگردان     استنلی کوبریک
نویسنده     استنلی کوبریک
کالدر ویلینگهام
جیم تامپسون
بازیگران     کرک داگلاس
رالف میکر
جورج مکریدی
وین موریس
ریچارد اندرسون
جوزف تورکل
موسیقی     جرالد فراید
تاریخ‌های انتشار
    ۱۹۵۷
مدت زمان
    ۸۷ دقیقه
زبان     انگلیسی
هزینهٔ فیلم     ۹۳۵ هزار دلار

راه‌های افتخار (به انگلیسی: Paths of Glory) فیلمی ضد جنگ به کارگردانی استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۵۷ است.

نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد.[۱] در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶ در حالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو می‌گذشت منتشر شد. در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

در جریان فیلمبرداری، استنلی کوبریک با کریستین کوبریک (آن زمان کریستین هارلن) که اجرای خوانندگی انتهای فیلم را بر عهده داشت آشنا شد. او از دومین همسر خود جدا شده بود و با استنلی ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال ۱۹۹۹ همراه او بود.
خلاصهٔ داستان

زمستان ۱۹۱۶ است و ارتش آلمان درست بیرونِ دروازه‌های پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گل گیر کرده است. اگرچه تلفات بالا نیست ولی خاکی هم تسخیر نمی‌شود. در حالی که فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفت‌هایی در جبهه جنگ صورت گیرد، دو ژنرال خودمحور فرانسوی، برولار (آدولف منژو) و میرو (جرج مک کردی) نقشه حمله‌ای را طرح می‌ریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است. سرهنگ دکس (کرک داگلاس) به این فرمان اعتراض می‌کند ولی می‌داند که اعتراض اش راه به جایی نمی‌برد. در شب حمله، دکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به مأموریت شناسایی می‌فرستد. روژه وحشت کرده و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن می‌شود. پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. روز بعد، کشتار وحشتناکی راه می‌افتد و نیروهای دکس، بلافاصله پس از بیرون آمدن از سنگر، به مسلسل بسته می‌شوند. وقتی آخرین نفرات، گیج و آشفته به سنگرهایشان عقب‌نشینی می‌کنند، میرو آن‌ها را می‌بیند و فرمان می‌دهد تا به رویشان آتش گشوده شود. این فرمان نشنیده گرفته می‌شود. این جاست که میرو فرمان می‌دهد تا همه آن‌ها را به خاطر نافرمانی، تیرباران نمایند. دکس از این موضوع تکان خورده، اما ژنرال پیر را باید یک جوری آرام کرد. از هر لشکر، سه نفر را به صورت اتفاقی انتخاب می‌کنند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در دادگاهی صحرایی، دکس از آن‌ها در مقابل دادستانی انتقام جو (ریچارد آندرسن) دفاع می‌کند. حکمی که صادر می‌شود، یک مضحکه است. در حالی که لحظه تیرباران نزدیک می‌شود، دکس به این امید که بتواند رأی برولار را تغییر دهد، او را تهدید و ماجرای دستور میرو را افشا می‌کند ولی موفق نمی‌شود. نهایتاً سربازان اعدام می‌شوند ولی ژنرال برولار پس از مراسم اعدام میرو را توبیخ می‌کند و به دکس پیشنهاد سمت او را می‌دهد که وی قبول نمی‌کند و برولار را به فساد متهم می‌کند. در صحنه آخر جمعی از سرباران در کافه نشسته‌اند و دختری آلمانی برایشان آواز می‌خواند در ابتدا با نگاه هوس آلودی او را می‌نگرند اما نهایتاً تحت تأثیر آواز دختر متأثر می‌شوند.

سینمای کلاسیک : راه های افتخار ( Paths of Glory )

 داستان فیلم :

در زمستان سال 1916 ارتش آلمان در مقابل نیروهای فرانسوی گرفتار شده است و راه مشخصی برای پیشرفت آلمانها به چشم نمی خورد با اینحال دو ژنرال به نامهای برولار ( آدولف منژو ) و میرو ) جرج کم کردی ) دستور حمله را صادر می کنند که این دستور با مخالفت سرهنگ دکس ( کرک داگلاس ) مواجه میشود اما اعتراض او مورد قبول واقع نمی شود و او می بایست سربازان را برای جنگ آماده کند که...

کارگردان :

استنلی کوبریک : استنلی‌ کوبریک‌ تحصیل‌کرده‌ دانشگاه‌ نیویورک بود‌، و پس‌ از تحصیل‌ مدت‌ چهار سال ‌برای‌ نشریه‌ «لوک‌» (Look) عکاسی کرد، و در 1951 دو فیلمِ مستند 16 میلی‌متری روز مسابقه و کشیش پرنده را ساخت. روز مسابقه مستندِ کوتاهی‌ با زمانِ 16 دقیقه‌ درباره‌ یک‌ مشت‌زن‌ میان‌وزن‌ به‌نام والتر کارتی‌یر (Walter Cartier) است‌ که‌ کوبریک‌ با یک‌ دوربین‌ کوچک‌ «آیمو» با 3900 دلار بودجه‌ ساخت‌، و سپس‌ به‌ کمپانی «آ. ک‌. او» فروخت‌، که‌ در نیویورک‌ به ‌نمایش‌ درآمد. فیلبمردار، تدوین‌گر، و صدابردارِ روز نبرد خود کوبریک‌ بود، و گفتارِ متن‌ فیلم‌ را داگلاس‌ ادواردز می‌خواند. کوبریک‌ در موقع‌ ساختن‌ روز نبرد و کشیش‌ پرنده‌ 21 سال‌ داشت‌. کوبریک‌ در سال‌ 1953 نخستین‌ فیلم‌ بلندش‌ را با نام‌ ترس‌ و هوس‌ با سرمایه‌ مشترک ‌دوستانش‌ تهیه‌ کرد. فیلم‌نامه‌ ترس‌ و هوس‌ را یکی‌ از دوستان‌ کوبریک‌ به‌نام‌ هوارد ساکلرنوشته‌ بود، که‌ به‌ ماجراهای‌ چهار سرباز می‌پرداخت‌ که‌ در جنگی‌ بی‌نام‌ و نشان‌ حضور داشتند، و درصدد بودند بفهمند چه‌ کسی‌ و کجا هستند. کوبریک‌ بعدها این‌ فیلم‌ را «غیرنمایشی‌ و متکلفانه‌» ارزیابی‌ کرد، و گفت‌: «فکرهایی‌ که‌ می‌خواستیم‌ منتقل‌ کنیم ‌خوب‌ بودند، اما تجربه‌اش‌ را نداشتیم‌ تا آن‌ها را به‌طرزی‌ نمایشی‌ تجسم‌ بخشیم‌.»

کوبریک‌ پس‌ از ترس‌ و هوس‌ فیلم‌های‌ بوسه‌ قاتل‌ (محصول‌ 1955) و قتل‌ (محصول‌ 1956) را ساخت‌. در نزد منتقدان‌ و تماشاگران‌ جدی‌ و پیگیرِ سینما، سازنده‌ جوان‌ فیلم‌ بوسه‌ قاتل‌ چنان ‌استعداد و اصالت‌ خود را نشان‌ داده‌ بود که‌ می‌توانست‌ در اندک‌ زمانی‌ جزییات‌ و عناصرِ تازه‌تری‌ به‌ «نوع‌» فیلم‌های‌ جنایی‌ بیفزاید. او در این فیلم توانایی شگفت‌انگیزِ خود را در استفاده از نور آشکار ساخت103231.

قتل‌ نخستین‌ فیلمی‌ است‌ که کوبریک‌ به ‌ساختن‌ آن‌ تفاخر کرده‌ بود. پرداخت‌ دقیقِ سرقت‌ در میدان‌ مسابقه‌، رجعت‌های‌ بدیع‌ به‌ زمان‌ گذشته‌ و تداخل‌ آن‌ها در زمان‌ حال‌ و شکستن‌ خط‌ مستقیم‌ زمان‌ و روایت‌کردن یک‌ رویداد مشخص‌ و واحد از دریچه‌ ذهن‌ چند شخص‌، آن‌ جنبه‌های‌ ممتاز و متمایزی‌ بود که‌ کوبریک‌ در فیلمِ قتل به‌ آن‌ها توجه‌ نشان‌ داده بود‌. خود کوبریک‌ گفته‌ است‌: «کار با عنصرِ زمان‌ موجب‌ شده‌ که‌ قتل‌ به‌ چیزی‌ بیش‌ از یک‌ فیلم‌ جنایی‌ بدل‌ شود.» یکی‌ از منتقدان‌ روزنامه «تایم‌»، در همان‌ سال‌ها استنلی‌ کوبریک‌ را برای ‌ساختن‌ فیلم‌ قتل‌ همترازِ اورسن‌ ولز قرار داد. راه‌های‌ افتخار مهم‌ترین‌ فیلم‌ کوبریک‌ در دهه‌ 1950 است‌. درواقع‌ راه‌های‌ افتخار نه‌ فقط ‌نخستین‌ فیلم‌ بااهمیت‌ کوبریک‌ است‌، بلکه‌ از بهترین‌ فیلم‌های‌ دهه‌ 1950 نیز محسوب‌ می‌شود. کوبریک، فیلم‌نامه‌اش‌ را براساس‌ رمان‌ِ همفری‌ کاب‌ نوشته‌ بود، و کاب ‌اساس‌ رمان خود را با اتکا و اعتنا به ‌ماجراهای‌ واقعی‌ تنظیم‌ کرده‌ بود. ظاهراً کوبریک‌ نخستین‌بار رمان‌ِ کاب‌ را در 15 سالگی‌ خوانده‌ بود، و تا سال‌ها بعد، تا زمان‌ ساختن‌ راه‌های‌ افتخار، درذهنِ خود‌ داشت‌.

اگر این‌ همه‌ هدفِ تعیین‌شده‌ کوبریک‌ بوده‌ باشد، بایستی‌ تأکید کرد که‌ او به‌ هدفِ خود رسیده‌ است‌. حتی‌ فقط‌ ساختن‌ صحنه‌هایی‌ که‌ ژرژ سادول‌ (Georges Sadoul) از آن‌ها به‌عنوان ‌«بهترین‌ سکانس‌ها»ی‌ راه‌های‌ افتخار نام‌ برده‌، کافی‌ است‌ تا کوبریک‌ را در رسیدن‌ به‌ هدفش ‌موفق‌ بدانیم‌. این‌ سکانس‌ها عبارتنداز: شناسایی‌ مقر و جایگاه دشمن در شب‌، حمله‌ بی‌هدف به تپه و پناهگاه دشمن‌، تشکیل شورای‌ جنگ‌ در اتاق مجلل‌ یک‌ قصر، تشکیل دادگاه‌ فرمایشی صحرایی‌، کش‌مکش‌ داکس‌ و ژنرال‌ برولار و زورآزمایی‌ نهایی‌ آن‌دو، صحنه‌ اعدامِ سه محکوم بی‌گناه‌ توسط‌ جوخه‌ آتش‌، که‌ یکی‌ از محکومان‌، که‌ در حال‌ مرگ‌ است‌، با برانکار به‌جلوی‌ جوخه حمل‌ می‌شود. فیلمبرداری‌ سیاه‌ و سفیدِ گئورگ‌ کروزه‌ و تصاویرِ خاکستری‌ و دل‌مٌرده‌ تأثیرِ خشونت‌بارِ این‌ سکانس‌ها را دو چندان‌ کرده‌ است‌.

کوبریک‌ در فاصله‌ سال‌های‌ 1957 تا 1959 با آن‌که‌ تحت‌ قراردادِ مترو گلدوین‌مه‌یر(MetroGoldwyn Mayer)بود، هیچ‌ فیلمی‌ نساخت‌. او در 1960 به‌جای‌ آنتونی‌ مان‌ فیلم‌ اسپارتاکوس‌ را کارگردانی‌ کرد؛ فیلمی‌ درباره‌ بردگان‌ در روم‌ باستان‌، که‌ به‌رغم‌ نظرِ کوبریک‌ ازفیلم‌های‌ خوب‌ او محسوب‌ می‌شود. اسپارتاکوس‌ حاصل‌ کارِ دو کارگردان‌، دو سال‌ کار و بیش‌ از دوازده‌ میلیون‌ دلار هزینه‌ است‌. کرک‌ داگلاس‌، که‌ بازیگرِ اصلی‌ و مدیر تولید فیلم‌ بود، مسئولیت‌ اخراج‌ کارگردان‌ اول‌ فیلم‌ (آنتونی‌ مان‌) را به‌عهده‌ داشت‌. آنتونی‌ مان‌ صحنه‌های‌ افتتاحیه‌ فیلم‌ را، که‌ در لیبی‌ و مدرسه‌ گلادیاتوری‌ می‌گذشت‌، کارگردانی‌ کرده‌ بود. با اخراج‌ او استنلی‌ کوبریک‌ برای‌ ادامه‌ کارفراخوانده‌ شد. کوبریک‌ و داگلاس‌ سه‌ سال‌ پیش‌ از این‌ در راه‌های‌ افتخار با هم‌ کار کرده‌ بودندpaths.

کوبریک‌ در سال 1962 فیلم‌ لولیتا را ساخت‌. او برای‌ ساختن‌ این‌ فیلم‌ به‌ انگلستان‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ برای‌ همیشه‌ در آن‌جا اقامت‌ گزید. کوبریک‌، لولیتا را براساس‌ داستانی‌ از نویسنده‌ معروف‌ (ولادیمیر نابوکوف‌) ساخت‌، اما در طرح‌ داستان‌ آن‌ تغییرهای‌ اساسی‌ داد. خود نابوکوف‌ فیلم‌نامه‌ را نوشته‌ بود، و کوبریک‌ با مهارت‌ جزییاتِ آن‌را به‌تصویر درآورد، و موفق ‌شد متن‌ پیچیده‌ داستان نابوکوف‌ را به‌ فیلم‌ سینمایی قابل‌ قبولی‌ تبدیل‌ کند. پیتر سلرز، جیمز میسون‌ و سو لاین‌ بازی‌های‌ درخشانی‌ در این‌ فیلم‌ ارایه‌ دادند، و فیلم‌برداری‌ سیاه‌ و سفید اَزوالد موریس‌ در خلق‌ فضاهای‌ مورد نظرِ کوبریک‌ و ناباکوف‌ نقش‌ به‌سزایی‌ داشت‌.

وقتی‌ از کوبریک‌ پرسیده‌ شد چه‌گونه‌ موفق‌ شده‌ رمان نابوکوف‌ را به‌تصویر درآورد، گفت‌: کیفیت‌ این‌ رمان‌ در قسمتِ اعظم‌ آن‌، بستگی‌ به‌ سبک‌ و شیوه‌ نگارش‌ نابوکوف‌ دارد، و سبک‌، یکی‌ از اصولی‌ است‌ که‌ ارزش‌ کتاب‌ او را تعیین‌ می‌کند؛ اما کوبریک‌ این‌را می‌دانست‌ که‌ این‌ ارزش‌ بستگی‌ به ‌موضوع‌ انتخابی‌ نابوکوف‌ و درک‌ و دیدگاه‌ او از زندگی‌ و شخصیت‌های‌ رمانش‌ دارد. در نزد کوبریک‌، سبک‌، وسیله‌ای‌ است‌ که‌ هنرمند برای‌ جذب‌ و خیره ‌ساختن‌ خواننده‌، یا تماشاگر، به‌کار می‌برد تا به‌وسیله آن‌ احساساتش‌ را به‌ آن‌ها القا کند. بنابراین‌ همین ‌نکات‌ باید بر روی پرده‌ سینما، یا صفحه‌ تلویزیون‌، دیده‌ شوند، نه‌ سبک‌ نویسنده‌. به‌عبارت ‌دیگر، میزانسن‌ بایستی‌ برای‌ یافتن‌ یک‌ سبکِ‌ خاص‌ مورد نظر قرار بگیرد، و در صورتی‌ توفیق ‌حاصل‌ می‌شود که‌ به‌عمقِ اثرِ مورد اقتباس‌ پرداخته‌ شود؛ از این‌ طریق‌ می‌توان‌ اثری‌ جدا و مستقل‌ از ساختمانِ داستان‌ به‌وجود آورد. در نتیجه‌ اقتباس‌ سینمایی‌ می‌تواند به‌خوبی‌ خود رمان‌ شود، و حتی‌ در مرتبه‌ای‌ بالاتر از آن‌ قرار بگیرد.

منبع : وبلاگ پرسپکتیو

Paths2323Glory 5

بازیگران :

کرک داگلاس : کرک داگلاس با نام واقعی ایشور دانیلویچ و سپس ایسادور دمسکی و در نهایت با نام کرک داگلاس در سال ۱۹۱۶ در آمستردام ایالت نیویورک در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد.

وی در سال ۱۹۳۸ از دانشگاه سنت لاورنس فارغ‌التحصیل شد او پیش از جنگ جهانی دوم و پس از آن نقش‌های کوتاهی را در برادوی ایفا می‌کرد. تا اینکه در سال ۱۹۴۶ برای اولین بار وارد سینما شد و در فیلم عشق عجیب مارتا ایورس به نقش والتر اونیل (یک الکلی ضعیف‌النفس) در کنار باربارا استانویک و به کارگردانی لوییس مایلستون حضوری خاطره انگیز داشت.

پس از این فیلم داگلاس در فیلم مهم و با اعتبار از درون گذشته در کنار رابرت میتچم و به کارگردانی ژاک ترنر ایفای نقش کرد. حضور قدرتمند داگلاس در سینما با جریان مک کارتیسم در آمریکا همزمان گردید و شهرت و اعتباری که داگلاس در مدت کوتاهی بدست آورده بود بسیاری از شکاکان هالیوود را به این جوان یهودی بدگمان کرد.

حضور داگلاس در سینما تا سال ۱۹۴۹ با چهار فیلم دیگر همراه بود که مهمترین فیلم این دوره تنهایی قدم می‌زنم در کنار برت لنکستر بود اما سال ۴۹ برای داگلاس خوش‌یمن بود و وی در دو فیلم نامه‌ای به سه همسر (جوزف ال منکیه ویچ) و قهرمان (مارک رابسون) ایفای نقش کرد.

نامزدی نقش اول اسکار برای فیلم «قهرمان» به نقش میدج کلی همهٔ نگاه‌ها را به سوی داگلاس فراخواند. در سال ۱۹۵۰ کرک در دو فیلم «مرد جوان با یک شیپور» (کورتیز) و «باغ وحش شیشه‌ای» (در کنار جین وایمن) حضور یافت. اما سال ۱۹۵۱ سال همکاری کرک با سه کارگردان افسانه‌ای هالیوود بود که هر سه اثر نیز موفقیت‌هایی به همراه داشتند. یک داستان کارگاهی (ویلیام وایلر)، در امتداد مرگ و زندگی (رائول والش) و فیلم محبوب تک خال در آستین اثر بیلی وایلدر پرونده داگلاس را رنگین تر از گذشته کردند.

شیوه هر سال سه فیلم بازی کردن داگلاس تا سال ۱۹۵۵ ادامه داشت و وی در این سالها با کارگردانهای برجسته سینمای آمریکا همکاریهای متعددی داشت. وی در سال ۱۹۵۲ در سه فیلم درختان بزرگ، آسمان بزرگ هوارد هاکس و بد و زیبا وینسنت مینلی حضور یافت. فیلم بد و زیبا بهترین دستاورد وی در این سال بود.paths2323glory2

در سال ۱۹۵۳ داگلاس سی و هفت ساله برای دومین بار بار با مینه لی همکاری کرد و حاصل این همکاری فیلم درخت سه عشق بود که موفقیت فیلم قبلی را تکرار نکرد دو فیلم تردست (ادوارد دیمیتریک) و کار عشق (آناتول لیتواک) دیگر کارهای داگلاس در این سال بودند.

سال ۱۹۵۴ داگلاس برای بار دوم ازدواج کرد که بر خلاف ازدواج قبلی اش دوام بسیار بیشتری داشت و این ازدواج تا به امروز برقرار می‌باشد. داگلاس از همسر اول خود دایان داگلاس صاحب دو پسر می‌باشد که مایکل داگلاس هنرپیشه فیلمهای (وال استریت، ترافیک، سندرم چینی و بازی) یکی از آنها می‌باشد. همسر کنونی وی آن بایدنس نام دارد که از وی صاحب دو فرزند می‌باشد.

اما در همین سال (۱۹۵۴) داگلاس فیلمهای اولیس در کنار آنتونی کویین و بیست هزار فرسنگ زیر دریا (شاهکار بیادماندنی ژول ورن) را در کارنامه هنری خود ثبت کرد سال ۱۹۵۵ کرک در فیلم اغلب مردها خطرناکند (مسابقه دهنده‌ها) به کارگردانی هنری هاتاوی به نقش یک راننده اتوبوس ایتالیایی که آرزویش حضور در مسابقات جایزه بزرگ به عنوان یک راننده مشهور است حضور یافت.

مبارزه گر سرخپوست (آندره دتوت) و فیلم مهم مرد بدون ستاره (کینگ ویدور) دیگر کارهای وی در سال ۱۹۵۵ می‌باشند. یک سال بعد وی تنها در یک اثر ایفای نقش کرد که فیلم ارزشمند میل برای زندگی نام داشت و او را نامزد جایزه اسکار کرد در این فیلم داگلاس برای بار سوم با مینه لی همکاری کردو توانست نقش ونسان ون گوگ نقاش نامدار سبک پست امپرسیونیست را ایفا کند آنتونی کویین برای این فیلم صاحب جایزه اسکار گردید.

سال ۱۹۵۷ حضور داگلاس در دو فیلم خاطره انگیز جدال در اوکی کرال (در کنار برت لنکستر) و راه‌های افتخار (استنلی کوبریک) به نقش کلنل داکس همهٔ نگاها را به سوی وی جلب کرد. موفقیت‌های پی در پی داگلاس باعث شده بود که دستمزد این ستاره سینما از ۲۵ هزار دلار برای فیلم از درون گذشته به ۳۵۰ هزار دلار برای فیلم راه‌های افتخار برسد.

وایکینگ‌ها (ریچارد فلیشر) ۱۹۵۸، آخرین قطار گان هیل (جان استرجز) ۱۹۵۹ دو فیلم مهم دیگر داگلاس پیش از ساخت اسپارتاکوس می‌باشند.

اسپارتاکوس اولین تجربه داگلاس در مقام تهیه کنندگی بود که وی در این فیلم بزرگ و یکتا با نوشتن نام دالتون ترامبو در تیتراژ فیلم تابوی ذکر نکردن نام شخصیت‌های لیست سیاه مک کارتی را شکست و نام خود را به عنوان یکی از شخصیت‌های تاثیر گذار تاریخ سینمای آمریکا ثبت کرد.همچنین تغییر کارگردان فیلم از آنتونی من به استنلی کوبریک دیگر خدمت داگلاس به عالم سینما می‌باشد بازی خیره کننده داگلاس در این فیلم او را به بالاترین مقام‌های بازیگری در تاریخ سینما سوق داد به طوری که رای گیری با اعتبار AFI از او به عنوان هفدهمین ستاره سینما یاد کرد.3318160988 2c9017649d

پس از اسپارتاکوس پرونده کاری داگلاس از فیلم خوب و مهم خالی شد و مهمترین کارهای وی بعد از سال ۱۹۶۰ به این شرح است: هفت روز در ماه می، راه پر خطر، دلیجان آتش، نظم، خشم.

کرک داگلاس در سال ۱۹۹۵ برای ۵۰ سال حضور در سینما مفتخر به جایزه با اعتبار اسکار گردید.همچنین در سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۱ به ترتیب جوایز یک عمر دستاورد AFI و مدال ملی هنر را دریافت نمود.

منبع : ویکیپدیا فارسی

نکاتی که احتمالا درباره « راه های افتخار » نمی دانید :

وینستن چرچیل درباره فیلم گفته بود که بعضی از ایده های فیلم را می شد در جنگ مورد استفاده قرار داد!

نمایش فیلم در اسپانیا به دستور فرانسیسکو فرانکو دیکتاتور اسپانیا به دلیل پیام ضد جنگی اش ممنوع شد!

اکران فیلم در فرانسه هم به دلیل نمایش تصویری خشن از ارتش فرانسه ممنوع اعلام شد.

به دلیل فروش در گیشه ، استنلی کوبریک می خواست پایان فیلم را به خوبی به اتمام برساند اما پس از مدتی نظرش عوض شد و همان پایانی که در رمان ذکر شده بود را به عنوان پایان فیلم برگزید.

دستمزد کرک داگلاس برای بازی در فیلم 300 هزار دلار بود.paths-54ory1

استنلی کوبریک در جریان ساخت « راه های افتخار » با کریستین هارلن ( دختری که در انتهای فیلم آواز می خواند ) آشنا شد. کوبریک پس از آشنایی با هارلن از همسرش جدا شد تا با او ازدواج کند و این ازدواج تا انتهای عمر وی دوام داشت.

محل فیلمبرداری نزدیک مونیخ در آلمان بود و اغلب سربازان ارتشی حاضر در فیلم متشکل از افسرهای بازنشسته پلیس شهر مونیخ بودند.

مبلغ خرید حق امتیاز فیلم 10 هزار دلار بود.

همکاری کوبریک و داگلاس در این فیلم سبب شد تا کرک داگلاس وی را جایگزین آنتونی مان برای کارگردانی فیلم « اسپارتاکوس» کند.

جان مک کین ( سناتور معروف آمریکایی ) گفته که فیلم مورد علاقه اش « راه های افتخار » است.

ریچارد برتن و جیمز میسون برای بازی در نقش سرهنگ دکس در نظر گرفته شده بودند اما نقش به کرک داگلاس رسید.

 

نازنین آفاق

این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده است

راه های افتخار : Paths of Glory

کارگردان :استنلی کوبریک

نویسنده : استنلی کوبریک، کالدر ویلینگام

بازیگران :

کرک داگلاس / سرهنگ دکس

آدولف منجو / ژنرال جورج برولارد

جورج مک ردی / ژنرال پُل میرو

زمان : 88 دقیقه

محصول : 1957

إآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآ
معرفی فیلم راههای افتخار"Paths of Glory" (اختصاصی سینما سنتر)

    Paths of Glory
    محصول : امریکا
    سال تولید : 1957
    مدت : 88 دقیقه
    ژانر : درام,جنگ
    کارگردان : استنلی کوبریک
    فیلمنامه نویس : استنلی کوبریک ,کالدر ویلینگهام ,جیم تامپسن
    براساس رمانی از هامفری کاب
    تهیه کننده : جیمز بی هریس , کرک داگلاس
    اهنگساز : جرالد فراید
    فیلمبردار : گئورگ کروزه
    بازیگران :
    کرک داگلاس ، رالف میکر ، آدولف منجو ، جرج مک‏ریدى ، وین ماریس ، ریچارد آندرسن و جوزف تورکل


    خلاصه داستان :
    زمستان 1916 است ارتش آلمان درست بیرونِ دروازه های پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی گیر کرده است.در حالی که فشار از سوی سیاستمداران بالا گرفته تا پیشرفت هایی در جنگ صورت بگیرد، دو ژنرال فرانسوی نقشه حمله ای را طراحی میکنند که از همان ابتدا محکوم به شکست است به همین دلیل سرهنگ دکس به این فرمان اعتراض می کند ولی می داند که اعتراض ان راه به جایی نمی برد ,بلاخره حمله انجام شده و با شکست مواجه می شود به همین دلیل ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند اما ....


    این فیلم علاوه بر نامزدی در جشنواره بافتا برنده 5 جایزه دیگر شده که البته به نظر میرسه جهت گیری های سیاسی کم بی تاثیر نبوده,این فیلم در رده 49هم بین 250 فیلم برتر imdb قرار دارد.

إآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآ
ژانر : درام ، جنگی

زمان : ۸۸ دقیقه

زبان : انگلیسی

محصول : آمریکا

سال انتشار : ۱۹۵۷

کارگردان : استنلی کوبریک

ستارگان : کرک داگلاس ، رالف میکر ، جورج مکریدی

خلاصه داستان : در زمان جنگ جهانی اول ارتش فرانسه در یک حمله غیر ممکن سعی می‌کند تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گیرد که با شکست مواجه می‌شود بنابراین ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند.
إآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآ
Paths of Glory (راه های افتخار)
   
----- 1957 --درام، جنگی -- 88 دقیقه --TV-14

کارگردان : Stanley Kubrick
نویسنده : Stanley Kubrick

بازیگران: Kirk Douglas, Ralph Meeker ,Adolphe Menjou

خلاصه داستان :

بی فایدگی و ناکارامد بودن در سنگر ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول مشهود است و واحد فرماندهی هم این مسئله را به خوبی میداند و باید کاری کند که شکوه و عظمت کشور و ارتش حفظ شود. به همین دلیل یک حمله غیر ممکن تدارک دیده می شود تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گرفته شود. سربازان از ادامه حمله که به نظر آنها غیر ممکن است امتناع می کنند و ارتش هم برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند..


2- نقد دیوید ارنشتاین بر فیلم «راه‌های افتخار» ساخته استنلی کوبریک

 

تاریخ انتشار مقاله: 25 ژوئن 1989

ترجمه: زرتشت کاشفیان

استنلی کوبریک با راهای افتخار نه تنها توانست خود را به عنوان اصلی ترین فیلمساز تجاری نسل خود معرفی کند بلکه خود را به عنوان یک استعداد جهانی هم مطرح کرد. این داستان تراژیک از جنگ جهانی اول، که بر اساس رمانی از هامفری کاب نوشته شده، پس از پخش جهانی بلافاصله با آثار کلاسیکی مثل راه پیمایی بزرگ و در جبهه ی غرب خبری نیست مقایسه شد. اما بین این درام اعتراضی و احساسی درباره ی شکست فجیع یکی از عملیات ارتش فرانسه و دادگاه نظامی ای که برای بررسی آن برگزار شد و داستان آن فیلم های کلاسیک که روایتی درباره ی معصومیت از دست رفته حاصل از وحشت جنگ است، تفاوت بسیار زیادی وجود دارد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/20-Paths-of-Glory.jpgراه های افتخار، برخلاف تمام فیلم های جنگی آن دوران، توجهش را به طور مساوی، هم معطوف افسران بالارتبه و هم سربازان معمولی میکند که این نوع نگاه باعث شده تصویری پیچیده، از جنگی ارائه شود که علاوه بر میدان های جنگ، درجلسات رسمی افسران بالارتبه هم اتفاق می افتد. این فیلم که خیلی بیشتر از یک فیلم ضد جنگ معمولی است، معنای واقعی کلماتی مانند "شجاعت" و "بزدلی" را بررسی میکند و با دقتی فوق العاده به واکاوی خصوصیاتی مانند ترس، غرور و دروغ گویی، که موتورهای اصلی ماشین جنگ اند، میپردازد.

پلات داستان بسیار ساده است. ژنرال میرای از خود راضی و جاه طلب (جورج مکردی)، توسط ژنرال ارشدش، برولارد (آدولف منجو) مطلع می شود که به عنوان افسر ارشدی انتخاب شده، که وظیفه دارد سنگر نفوذ ناپذیری از آلمان ها را تسخیر کند. اگر نیروهای میرا پیروز شوند، او ترفیع خواهد گرفت. میرا هم دستور حمله ای همگانی توسط نیروهایش به سنگر آلمان ها میدهد، بدون اینکه به نصایح اطرافیانش که این کار را خودکشی میدانستند توجهی کند. این حمله که به شکست فجیع نیروهای فرانسوی می انجامد میرا را خشمگین کرده و او خواستار تشکیل دادگاهی نظامی برای محکوم کردن سربازان ترسو، در روز بعد از عملیات می باشد. از هر اسکادران یک نفر برای شرکت در دادگاه انتخاب میشود. کلنل دکس(کرک داگلاس) که یکی از افسرانی است که در حمله شرکت داشته، به علت ناراحتی از وضعیت نا امیدانه ای که سربازانش با آن مواجه شده اند، برای دفاع از افرادش در دادگاه حاضر می شود. دکس که وکیل ماهری در دفاع از حقوق غیر نظامیان است، با فصاحت تمام از سربازانش دفاع میکند اما نمی تواند از نتیجه ای که از ابتدا برای این دادگاه در نظر گرفته شده جلوگیری کند، اگرچه به صورتی کاملا اتفاقی اطلاعاتی مهمی در اختیار دکس قرار می گیرد که در آخرین لحظه نقشه ی میرا را خنثی میکند.

کوبریک با استفاده از کرک داگلاس (با بازی ای بسیار منظم) که برای اجرای عدالت مبارزه میکند، به وضوح نشان می دهد که دکس قهرمان فیلم است. اما در عین حال کوبریک عنصری از تردید هم در فیلم قرار میدهد. آیا دکس واقعا و از ته قلب افسری احساساتی، بی ریا، "خوب" و کاملاً متفاوت با "پیرمرد های شیطان صفتی" است که از آن ها بیزار است؟ شاید دکس شجاع و رک گو باشد، اما اینکه فکر می کند تنها ظاهری از "حقیقت" و "عدالت" ممکن است کمی ازاین جنون سازمان یافته ی جنگ بکاهد، بیش از اندازه ساده لوحانه نیست؟

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/17-Paths-of-Glory.jpgرفتار های این جنون در تمام تصاویر زیبا، سرد و خشک کوبریک که گاهاً حالت تصاویر خبری هم میگیرند، کاملا مشخص اند. سکانسی که دوربین با حالتی دراماتیک درون خاکریزها را می پیماید (بخش سوم) به حق، بسیار مشهور شده است. اجرایی که کوبریک از حمله دارد به تنهایی با بهترین کارهای ولز (زنگ های نیمه شب)، کووروساوا (آشوب) و آیزنشتاین (الکساندر نوسکی) قابل مقایسه است. این وحشت گل آلود و کثیف، هوشمندانه با فضای زیبای کاخی که دادگاه نظامی در آن برگزار می شود در تضاد قرار میگیرد. اگرچه کوبریک نشان می دهد که هر دو پس زمینه، یکی وحشی و دیگری متمدن، در واقع با هم تفاوتی ندارند.

بازی داگلاس اگرچه مرکزیتی مناسب با روند فیلم دارد، اما همه ی فیلم نیست. جورج مکردی و آدولف منجو که همیشه نقش سربازان کهنه کار را بازی میکردند، با اجرای هوشمندانه ی شخصیت های مارتینت میرا و ژنرال ارشد او برولارد، کارنامه ی بلند هنری خود را کامل کردند. رالف میکر و جوزف ترکل و تیموتی کری هم در نقش سربازانی محکوم به نابودی، عالی هستند. وین موریس در نقش گروهبانی به شدت ترسو، امیل میر در نقش کشیش و سوزان کریستین (که بعدا همسر کوبریک شد) در نقش دختر آلمانی اسیر شده، بازی هایی قاطع داشتند.

کوبریک بعد ها در دیگر فیلم هایش مثل بری لیندن، غلاف تمام فلزی و دکتر استرنج لاو به صورتی پیچیده تر وارد جزییات مسایل جنگ شد. اما با وجود گذشت بیش از سی سال* راه های افتخار هنوز یکی از قدرتمند ترین و شفاف ترین آثار سینمای جنگ است.

*چنانچه در عنوان هم ذکر شده این مقاله در سال 1989 نوشته شده است.

منتقد: دیوید ارنشتاین

ترجمه: زرتشت کاشفیان

منبع: فیلمروز

--------

 

3- یادداشتی بر فیلم «راه های افتخار»

 

« راه های افتخار» نخستین اثر مهم «استنلی کوبریک» است که به طور جدی وبه شکلی بسیار زیبا به بیان تفکرات و دغدغه های خود می پردازد. این فیلم اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته (همفری کاب) که کوبریک آن را در سال (۱۹۵۷) ساخت. این فیلم به علت مایه های ضدجنگ اش از فیلم های مهم ضدجنگ تاریخ سینما نیز به حساب می آید. داستان فیلم تلخ و گزنده است.

فیلم داستان سه سرباز بیگناه را روایت می کند.که به جرم بزدلی و گناه نکرده به میز محاکمه و بعد به سمت جوخه مرگ کشانده می شوند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/19-Paths-of-Glory.jpgیک هنگ از ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول در یکی از نبردهای سنگین، شکست سختی می خورد! در این بین، سه تن از سربازان این هنگ که بی گناه هستند، انتخاب می شوند و به دادگاه نظامی فرستاده می شوند تا گناه این شکست را به عهده بگیرند! در نهایت آن سه سرباز به جوخه اعدام سپرده می شوند. آنها قربانی بی عدالتی ای می شوند که «جنگ» مسبب آن است.

راه های افتخار فیلمی است در مورد انسان ها و روابط شان با یکدیگر در بستری به نام جنگ. فیلم کوبریک نشان دهنده نابودگر بودن پدیده جنگ حتی به دور از جبهه ها نبرد می باشد.

در واقع موضوع جنگ در این فیلم تنها جولان گاهیست برای بیان دیدگاه های تلخ اندیشانه کوبریک نسبت به انسان معاصر . ما در تمام مدت فیلم هیچ یک از سربازان دشمن را نمی بینیم و فیلم تنها در جبهه خودی می گذرد, در واقع جنگ اصلی در همین جبهه خودیست که اتفاق می افتد. فرماندهانی که در قصرهای خود نشسته اند وبر سر جان انسان های بی گناهی که به عنوان سرباز در خط مقدم جنگ شرکت دارند معامله می کنند.راه های افتخار راوی از بین رفتن روابط سالم انسانی وجایگزینی رفتار های حیوانی و غیر انسانیست. نگاه کوبریک در این فیلم نگاهی به شدت انسان شناسانه و تلخ است. با وجود اینکه اتفاقات این فیلم در زمان جنگ جهانی دوم می گذرد اما در واقع برای این فیلم زمان ومکانی مشخص نمی توان در نظر گرفت زیرا این روابط سیاه همیشه و در همه جای دنیا وجود دارند.

کوبریک در این فیلم تمام هنر خود در فیلم سازی را به کار برد که داستانی بسیار زیبا و تراژیک را به ثمر برساند و دست های پشت پرده در سیاست و جنگ را در این فیلم به زیبایی نشان دهد.

منابع: هنر هفتم، بی خوابی



 رها ماهرو : خوانندگان عزیز ، لطفا نظر و نقدتان را راجع به فیلم راه های افتخار به نویسندگی و کارگردانی استنلی کوبریک برای ما بنویسید و بفرستید.





4- کشتار به سبک فرانسوی: یادداشتی بر فیلم راه های افتخار 1957 PATHS OF GLORY

 

داستان فیلم:

زمستان 1916 است و ارتش آلمان درست بیرونِ دروازه های پاریس، مقابل نیروهای فرانسوی در سنگرهایشان، در گل گیر کرده است. اگرچه تلفات بالا نیست ولی خاکی هم تسخیر نمی شود. در حالی که فشار از سوی سیاستمدارها بالا گرفته تا به هر ترتیب، پیشرفت هایی در جبهه جنگ صورت گیرد، دو ژنرال خودمحور فرانسوی، برولار (آدولف منژو) و میرو (جرج مک کردی) نقشه حمله ای را طرح می ریزند که از همان ابتدا محکوم به شکست است. سرهنگ دکس (کرک داگلاس) به این فرمان اعتراض می کند ولی می داند که اعتراض اش راه به جایی نمی برد. در شب حمله، دکس، سروان روژه (وین موریس) را به اتفاق گروهبان پاریس (رالف میکر) و سرباز وظیفه لوژن (کن دیبس) به مأموریت شناسایی می فرستد. روژه وحشت کرده و با پرتاب نارنجکی باعث مرگ لوژن می شود. پاریس مصمم است تا این موضوع را گزارش دهد. روز بعد، کشتار وحشتناکی راه می افتد و نیروهای دکس، بلافاصله پس از بیرون آمدن از سنگر، به مسلسل بسته می شوند. وقتی آخرین نفرات، گیج و آشفته به سنگرهایشان عقب نشینی می کنند، میرو آن ها را می بیند و فرمان می دهد تا به رویشان آتش گشوده شود. این فرمان نشنیده گرفته می شود. این جاست که میرو فرمان می دهد تا همه آن ها را به خاطر نافرمانی، تیرباران نمایند. دکس از این موضوع تکان خورده، اما ژنرال پیر را باید یک جوری آرام کرد. از هر لشکر، سه نفر را «همین طوری» انتخاب می کنند تا در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در دادگاهی صحرایی، دکس از آن ها در مقابل داستانی انتقام جو (ریچارد آندرسن) دفاع می کند. حکمی که صادر می شود، یک مضحکه است. در حالی که لحظه تیرباران نزدیک می شود، دکس به این امید که بتواند رأی برولار را تغییر دهد، او را تهدید می کند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/4-Paths-of-Glory.jpgاستنلی کوبریک ( Stanley Kubrick) کارگردان و تهیه‌کنندهٔ آمریکایی از بهترین کارگردانان جهان در قرن بیستم به حساب می‌آید. بیشتر فیلم‌های کوبریک اقتباسات ادبی هستند. فیلمهای کوبریک معمولا جنجالی و همینطور مورد ستایش منتقدان واقع شده‌اند. کوبریک به دقیق بودن و به نمایش درآوردن همه جزئیات دقیق در فیلمهایش معروف بود. به همین علت روش او در فیلمسازی کند و طولانی بوده، تا آنجا که گاهی میان دو فیلم او سالها وقفه می‌افتاده‌است. او در طول ۴۸ سال فعالیت در حیطه کارگردانی تنها ۱۳ فیلم بلند ساخت. سبک‌های گوناگون فیلمهایش و انزوای او چه در روش فیلمسازی و چه در مورد شخصیت فردی وی، او را مشهور ساخته‌است. استنلی کوبریک یکی از معدود کارگردانان کمالگرا در تاریخ سینما به شمار می‌آید. او و اورسن ولز، دو نابغه دنیای سینما شناخته می‌شوند.

کوبریک در سال 1957 از روی رمان همفری کاب، فیلم راه های افتخار را ساخت. یکی از تحلیل گران سینما درباره این فیلم گفته : « کوبریک وقتی دوربین خود را بی باکانه بر دامنه ها قرار می دهد و کشتار یک لشکر را ثبت می کند، از آن به مانند سلاحی استفاده می کند». راه های افتخار فیلم بسیار موفقی بود، درباره فساد و خیانت در اداره یگان های نظامی. گروهی از سربازان در یک حمله جنگی شکست خورده اند و حال باید به دنبال مقصر گشت. در این میان فرمانده نظامی که خود مقصر است، دو سرباز بیگناه را به جرم کم کاری و مسببین این شکست به اعدام نظامی محکوم می کند و سرگروه آنها با بازی کرک داگلاس ( Kirk Douglas ) هر چه تلاش می کند، نمی تواند آنها را نجات دهد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/5-Paths-of-Glory.jpgژانرال پیر، با خشم و نفرت، بر سر شخصیت کرک داگلاس فریاد می زند: «تو یه ایده آلیستی!» این جمله ژنرال می توانست به جای داگلاس، خودِ کوبریک را خطاب قرار دهد که معتقد بود فیلمی که درست حرف اش را بزند، می تواند قلب و ذهن بیینده را تسخیر کند. راه های افتخار شهرت و اعتبار برای کوبریک جوان به ارمغان آورد و به نخستین بخش از سه گانه ضدجنگ اش تبدیل شد که بعداً با دکتر استرنج لاو (1964) و خشاب تمام فلزی (1987) تکمیل گردید. در بین این ها، راه های افتخار براساس مستندات تاریخی ساخته شد؛ ولی داستانش چنان وحشتناک و غیرقابل تصور است که به هجویه ای تلخ و سیاه می ماند. وقتی از کرک داگلاس خواسته شد به جمع بازیگران فیلم بپیوندد، به کوبریک گفت: «استنلی، فکر نمی کنم این فیلم یک سنت هم بفروشد؛ ولی باید بسازیمش». حرف داگلاس در مورد فروش ناچیز فیلم، درست از آب درآمد، اما در عوض، یک موج ضد جنگ بین المللی به راه انداخت. فرانسه چنان از توصیف مفتضحانه ارتش و نظام اش به خشم آمد که نمایش فیلم، 18 سالی در کشوری که می گوید: «همه چیز مجاز است»، ممنوع بود. آکادمی اسکار نیز ظاهراً از فرانسوی ها خط گرفت: با وجود فیلمنامه بی نظیر و احتمالاً بهترین هنرنمایی کرک داگلاس در تمامی زندگی حرفه ای اش، فیلم حتی در یک رشته نیز نامزد اسکار نشد؛ شاید به این خاطر که جیم تامپسون، یکی از نویسندگان فیلمنامه، عضو سابق حزب کمونیست آمریکا، نام اش در فهرست سیاه سناتور مک کارتی آمده بود. بی شک، کسی نمی توانست کوبریک را به کاری دن کیشوتی متهم کند. نیازی نبود: موجودات دغل بازی که هدف قرار داده بود جلوی خانه اش به صف بودند.

حاشیه ها:

- در ابتدا ریچارد برتون و جیمز میسون برای بازی در نقش سرهنگ دکس انتخاب شده بودند. کوبریک، بعد از در نظر گرفتن جیمز میسن و ریچارد برتون برای ایفای نقش اصلی، با گریگوری پک تماس گرفت، که نقش کلنل دکس را می خواست ولی قبلاً قول بازی در فیلمی دیگر، دست و پایش را بسته بود. سپس، همین نقش به کرک داگلاس پیشنهاد شد که قرار داد برادوی خود را به هم زد تا در فیلم کوبریک بازی کند. تا آن زمان گریگوری پک نیز آماده بازی در فیلم بود ولی دیگر کمی دیر شده بود.

- در جریان فیلمبرداری، استنلی کوبریک با کریستین کوبریک (آن زمان کریستین هارلن) که (خواننده زیبای آلمانی در سکانس کاباره که اجرای خوانندگی انتهای فیلم را بر عهده داشت) آشنا شد. او از دومین همسر خود جدا شده بود و با استنلی ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال 1999 همراه او بود.

- نام فیلم از مرثیه ای اثر توماس گری، گرفته شده که می گوید:" راه های افتخار شما را هدایت می کند اما به گودال"

- این فیلم در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال 1986 در حالیکه 11 سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد.

- در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

- نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد. در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال ۱۹۸۶ در حالیکه ۱۱ سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد. در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.

- فیلم در نزدیکی اردوگاه مرگ داخائو فیلمبرداری شد.

- کوبریک به استودیو قول پایانی خوش را داده بود و آن را زیر پا گذاشت.

صحنه فراموش نشدنی

سربازهای بی گناه (آرنو، پاریس و فرول) که به مرگ محکوم شده اند، به غذایشان لب نمی زنند و شبی وحشتناک را صبح می کنند. بازدیدی از سوی کشیش دوپره، لوژون را به خشم می آورد. لوژون به کشیش حمله می کند، آرنو به میان شان می پرد و مشتی به لوژون می زند. آرنو به پشت می افتد و استخوان جمجمه اش می شکند. صبح با بانگ خروسی فرا می رسد. نگهبان ها وارد سلول می شوند تا سربازها را تا مرگ بدرقه کنند. آرنو را باید به برانکاری ببندند و حمل کنند. پاریس سعی دارد خود را کنترل نماید ولی سرانجام به گریه می افتد. به او یادآوری می کنند که خبرنگارها نیز در محل حضور دارند؛ آیا می خواهد همسر و فرزندش باخبر شوند که سربازی بزدل بوده است؟ این باعث می شود پاریس قدری خود را جمع و جور کند ولی فرول تسکین ناپذیر است. آن ها سرانجام به پای چوبه هایی می رسند که برایشان آماده کرده اند. برانکار آرنو را به یکی از آن می بندند و افسری کشیده ای به او می زند؛ ژنرال ها می خواهند موقع تیرباران، به هوش باشد. فرول به پدر دوپره می چسبد تا این که با چشم بندی چشم اش را می بندند. در حالی که حکم نهایی قرائت می شود، تعداد زیادی از مقامات عالی رتبه نظامی شاهد مراسم اند. جوخه، آماده آتش است. طبل ها خاموش می شوند؛ سپس، در حالی که صدای گلوله سکوت صبحگاهی را در هم می شکافد، پرنده ها از وحشت از روی شاخه به پرواز درمی آیند.

منبع:نشریه دنیای تصویر شماره 196

---


5- تحلیل و بررسی فیلم «راه های افتخار»

 

نویسنده: احسان تحویلیان

راه‌های افتخار فیلمی است که به گوشه کوچکی از جنگ جهانی اول و آدم‌های درگیر در آن می‌پردازد، و در عین حال از معدود فیلم‌هایی هم هست که بدون آن‌که تأکید خاصی بر دشمن داشته باشد، دوربین در یک‌سوی جبهه قرار می‌گیرد و می‌کوشد تضاد و تعارض، و دوست و دشمن را در همان‌سو جست‌وجو کند و به بررسی و واگویی آن بپردازد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/6-Paths-of-Glory.jpgنگاه کوبریک به جنگ جهانی اول از موضعی انتقادی است. او البته به نفسِ خود این جنگ که مهین‌پرستانه است یا استعماری، حق است یا ناحق و انسانی است یا غیرانسانی نمی‌پردازد، بلکه با متمرکز کردنِ نگاه خود به یکی از دو سوی متخاصم ـ که ظاهراً برای او تفاوتی هم نمی‌کرده که کدام‌یک از طرفین درگیر باشد ـ به موضوع‌هایی می‌پردازد که حق و ناحق و انسانی و غیرانسانی در آن آشکارا به‌نمایش گذاشته می‌شود.

همان‌طور که‌ از فیلم‌ راه‌های افتخار هم‌ برمی‌آید یکی‌ از موضوع‌های‌ مورد علاقه کوبریک‌ نشان‌ دادن‌ِ ستیزه‌جویی‌ و بی‌نظمی‌های‌ درون‌ جامعه‌ بشری‌ است‌. به‌عبارت‌ دیگر، ستیزه‌گری‌ِ آدم‌ها، در اکثر فیلم‌های‌ کوبریک‌ دارای‌ اهمیتی‌ اساسی‌ است‌. در نزد او، هر چه‌ آدم‌ها در انجام‌ و اِعمالِ خشونتِ مورد نظرِ خود آزادتر باشند، سرزنده‌تراند (که‌ مثالش‌ فیلم‌ِ پرتقال‌ کوکی‌ او است‌)، و هرگاه‌ به‌ آن‌چه‌ مورد نظرشان‌ است‌ دست‌ یابند، یا ناگزیر به‌ رعایت‌کردن‌ِ نوعی‌ نظم‌ شوند، گویی‌ در قفسی‌ طلایی‌ گرفتار می‌آیند و دچار غم‌ و رخوت‌ و ازخودبیگانگی‌ می‌شوند (که‌ شاهد مثالش‌ فیلم‌ِ باری‌ لیندون‌است‌)؛ خشونت‌ِ مورد نظرِ کوبریک‌ درراه‌های افتخار آمیخته‌ای‌ است‌ از این‌دو نوع ‌خشونت‌ و ستیزه‌گری‌.

راه‌های افتخار فیلمی است که به گوشه کوچکی از جنگ جهانی اول و آدم‌های درگیر در آن می‌پردازد، و در عین حال از معدود فیلم‌هایی هم هست که بدون آن‌که تأکید خاصی بر دشمن داشته باشد، دوربین در یک‌سوی جبهه قرار می‌گیرد و می‌کوشد تضاد و تعارض، و دوست و دشمن را در همان‌سو جست‌وجو کند و به بررسی و واگویی آن بپردازد.

نگاه کوبریک به جنگ جهانی اول از موضعی انتقادی است. او البته به نفسِ خود این جنگ که مهین‌پرستانه است یا استعماری، حق است یا ناحق و انسانی است یا غیرانسانی نمی‌پردازد، بلکه با متمرکز کردنِ نگاه خود به یکی از دو سوی متخاصم ـ که ظاهراً برای او تفاوتی هم نمی‌کرده که کدام‌یک از طرفین درگیر باشد ـ به موضوع‌هایی می‌پردازد که حق و ناحق و انسانی و غیرانسانی در آن آشکارا به‌نمایش گذاشته می‌شود.

درواقع آن‌طور که منتقدی به‌نامِ الکساندر واکر در نقدی قدیمی بر این فیلم نوشته:راه‌های افتخار نگاهی واقع‌گرایانه ـ و نه تبلیغاتی ـ به جنگ جهانی اول دارد. با وجود این فیلمی ضدجنگ نیست؛ اما وحشتِ جنگ را تصویر می‌کند. مهم‌ترین و محوری‌ترین شخصیتِ فیلم ـ یعنی سرهنگ داکس ـ فرمان‌هایی را اجرا می‌کند، که پیشاپیش محکوم به شکست و تحمل خسارات و تلفات فراوان است؛ اما با وجود این او فرمانِ مافوق‌هایش را اجرا می‌کند؛ اگر چه به‌لحاظ رأی و نظر شخصی به آن‌ها اعتراض دارد.

کوبریک تعمداً جنگ جهانی اول را برای موضوع فیلمش انتخاب می‌کند، که یکی از بدون انگیزه‌ترین و بی‌اساس‌ترین جنگ‌های طولانی و گسترده تاریخ بشریت بود، و تقریباً هیچ نتیجه‌ای به‌بار نیاورد، مگر آماده کردنِ جهان برای وقوع جنگ جهانی دوم.

راه‌های افتخار داستانِ دو نوع جنگ، دو نوع سرباز، دو نوع جبهه و دو نوع نگاه به فرماندهی جنگ و سربازانِ تحت فرمان است، و کوبریک قبل از آن‌که داستانِ خود را کاملاً بپردازد، از همان صحنه‌های نخست فیلمش نظر و موضع خود را درباره سربازان و فرماندهان‌شان روشن می‌سازد، و به کنکاش و جست‌وجو در لایه‌های مختلف روابط انسانی می‌پردازد. (مکث کوتاه) راه‌های افتخار را از این بابت با فیلمِ در جبهه غرب خبری نیست مقایسه کرده‌اند، که کم‌تر از سه دهه قبل از راه‌های افتخار لوییس مایلستون در سال 1930 ساخت، و تصویری خشن و فاجعه‌آمیز از جنگ جهانی اول و زندگی به‌هدر رفته آدم‌ها در آن نشان داده می‌شود.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/7-Paths-of-Glory.jpgآن‌طور که از موضع و منظر نگاه کوبریک می‌بینیم، فرماندهان و فرمانبران درراه‌های افتخار رابطه‌ای مبتنی بر اطاعت کورکورانه با یک‌دیگر دارند، و نظامیان مافوق حتی به بهای کشتار و قتل‌عامِ زیردستان‌شان می‌پذیرند حمله‌ای را سازماندهی کنند، که شکستِ محتوم آن از پیش آشکار است. از این لحاظ در نزد کوبریک، «راه‌های افتخار» را نه آن سربازان و فرماندهانی که برای فتح تپه خود را به قتلگاه می‌سپارند، بلکه آن سه سربازی می‌پیمایند که با همه ضعف‌های انسانی خود جلو جوخه اعدام می‌ایستند، و به ناحق کشته می‌شوند. توضیح دیگر این حرف این است که در نزد کوبریک «راه‌های افتخار» به‌جایی جز گورستان ختم نمی‌شود. (مکث بلند).

کوبریک از همان نخستین صحنه‌های افتتاحیه فیلمش ستاد فرماندهی فرانسوی‌ها را قصر باشکوهی با دیوارهای بلند قرار می‌دهد که آراستگی و مجلل بودنِ معماری و اسباب و اشیای «باروک»وار آن در تعارض با دهلیزهای تو در تو و پناه‌گاه‌هایی است که سربازان در جبهه در آن‌جا سنگر گرفته‌اند. به‌تعبیری قصری که نخستین بار ژنرال برولار و ژنرال میرو یک‌دیگر را در آن‌جا ملاقات می‌کنند، همچون قلعه خون‌آشام در فیلم‌های موسوم به «سینمای وحشت» است. بنابراین اگر گروهی از تماشاگرانِ فیلمِ کوبریک چنین تصوری درباره ستاد فرماندهی ارتش فرانسه داشته باشند، چرا نبایستی ژنرال میرو و ژنرال برولار در نظر آن‌ها همچون خون‌آشام جلوه نکنند؟ و اگر قلعه وهم‌آلودِ محل سکونتِ خون‌آشام نشانه‌ای از انحطاط و زوال است، آیا شباهت قصر فرماندهی به قلعه خون‌آشام نمی‌‌تواند جلوه‌ای از بی‌رحمی و شقاوت فرماندهانی باشد که تصمیم‌های جاه‌طلبانه‌شان در مورد هست و نیست یا مرگ و زندگی سربازان شکلی هیولاگونه دارد؟

وقتی دو ژنرال به سادگی در مورد زندگی و مرگ صدها سربازِ هوطنِ خود سخن می‌گویند در میان اشیای قصر قدم می‌زنند، و دوربین با دنبال کردنِ آن‌دو به نمایش جلوه‌هایی از دلبستگی‌ها ظاهری آن‌ها می‌پردازد، که در عین حال گویای گمراهی و زوال اخلاقی آن‌دو هم هست. این حرکت را می‌توان در تعارض با حرکت سرهنگ داکس دانست که با گام‌هایی استوار از سنگرهای دهلیزمانند و تو در تو عبور می‌کند و پیشاپیشِ سربازانش برای فتح تپه یورش می‌برد. درواقع تزیینات «باروکِ» قصر با سختی و خشونت سنگرهای خاکی فضایی پررنج و عذاب ایجاد کرده است که قربانیان آن سربازانِ بی‌گناهی هستند که اگر از سنگر خارج بشوند کشته می‌شوند، و اگر هم از فرمان تمرد بکنند و در سنگر بمانند به جوخه اعدام سپرده خواهند شد.

دوربین کوبریک در راه‌های افتخار، همچون خود او نگاهی اخلاقی به موضوع و ماجراها و آدم‌ها دارد. اگر دوربین در صحنه‌های قصرِ باروک با حرکت‌های دورانی بر انحرافِ دو فرمانده جاه‌طلب تأکید می‌کند، در صحنه‌های سنگر، جز این‌که در دهلیزهای مرگبار و سردرگم به حرکت درآید راه دیگری ندارد.

همان‌گونه که در نگاه کوبریک بین داکس و سربازانِ سنگرنشین تفاوت و شکافی وجود ندارد، دوربین نیز آن‌ها را همسطح و همتراز یک‌دیگر نشان می‌دهد. دست‌کم دوربینِ گئورک کروزه، فیلم‌بردار راه‌های افتخار، دو بار طول سنگر را در حرکتی طولانی می‌پیماید: یک‌بار به همراه ژنرال میرو، که سربازان را به شکلی توخالی ترغیب و تشویق می‌کند، و حرکت دوربین نیز بر سیاه‌کاری رفتارِ او صحه می‌گذارد، و بار دوم موقعی که سرهنگ داکس با گام‌های استوار، اما بی‌هیچ گونه شور و هیجانی در چهره‌اش از میان ردیف سربازان عبور می‌کند و جلوتر از همه آن‌ها از نردبان بالا می‌رود تا افراد تحت فرمانش را برای رسیدن به تپه هدایت کند. حرکت دوربین در بار دوم کمک می‌کند تا صلابت و عزمِ جزمِ داکس به شکل درخشان‌تری به‌چشم بیاید.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/16-Paths-of-Glory.jpgدرواقع کوبریک ستیزی واقعی میان فرماندهانِ ارشد ارتش را با سربازان نشان می‌دهد، و از دوربینِ گئورک کروزه سلاحی می‌سازد که متهورانه در جبهه نبرد همه چیز را نشانه می‌رود و سازش‌ناپذیر عمل می‌کند. به‌عبارت دیگر، تصویری که کوبریک از میان دود و گِل و لای از سربازانِ کشته شده نشان می‌دهد، راه‌های افتخار را در رده فیلم‌های »سینمای سیاه جنگ» قرار داده است؛ سینمایی که برای چنین جنگ‌هایی ارزش‌های میهنی و استقلال‌طلبانه قایل نیست، و جز تباهی و مرگ و زایل کردن ارزش‌های انسانی چیز دیگری در آن نمی‌بیند. کوبریک بعدها همین نوع نگاه را در فیلمِ غلاف تمام فلزی نیز گسترش و توسع داد، و خشونت و سبوعیت در جنگ و صدور فرماین غیرمسئولانه فرماندهان را که منجر به به‌خون غلتیدنِ سربازان بی‌گناه می‌شود محکوم کرد.

آن‌طور که کوبریک شخصیت‌های فیلمِراه‌های افتخار را به‌ما معرفی می‌کند، از نظر ژنرال میرو سربازان فقط به‌کارِ کشته شدن می‌آیند، خواه با گلوله دشمن و خواه با گلوله نیروهای خودی. برای همین است که وقتی گروهی از سربازان از پیشروی به سوی تپه امتناع می‌کنند، ژنرال میرو به فرمانده توپ‌‌خانه خودی دستور می‌دهد تا آن‌ها را با شلیک گلوله از سنگرهای‌شان بیرون بکشاند؛ و وقتی موفق به اجرای حکم خود نمی‌شود ابتدا دستور می‌دهد که صدها سرباز محاکمه و اعدام شوند، و سپس با اصرار و دوراندیشی ژنرال بورلار تعداد سربازان را به ده‌ها و سرانجام یک نفر از هر گروهان و در نهایت سه نفر تقلیل می‌دهد. او و ژنرال بورلار معتقداند سربازها همچون کودکانی هستند که برای برقرار کردن نظم در صفوف آن‌ها گاهی هم بایستی تنبیه شوند، و این تنبیه می‌تواند اعدام کردنِ یکی یا چند نفر از آن‌ها باشد. به‌یاد بیاوریم که سرهنگ داکس ـ به‌عنوان تنها فرماندهی که فاصله‌ای با سربازانش ندارد ـ تنها مقامِ ارشدی است که در حمله‌ای خونین افرادش را به‌سوی تپه هدایت می‌کند، و خود همچون آن‌ها زیر شلیک گلوله پیاپی دشمن قرار می‌گیرد، اما تنها فرمانی که ژنرال میرو از درون پناهگاه صادر می‌کند خطاب به فرمانده توپ‌خانه فرانسه برای آتش گشودن بر سربازانِ خودی است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/15-Paths-of-Glory.jpgجایگاه دوربین در صحنه‌های دادگاه نظامی به نماها منطقی هندسی و غیرقابل انعطاف داده است، که همچون پاسخِ روشنِ 2 در 2 حکمِ از پیش تعیین‌شده دادگاه درباره سربازانِ بخت‌برگشته را پیشاپیش آشکار می‌سازد. اگر منطقِ ریاضی ژنرال میرو، که محاسبه‌اش برای فنح تپه غلط از کار درمی‌آید؛ زیرا برخلاف تصورِ او بیش از 25 درصد سربازان قبل از رسیدن به تپه کشته می‌شوند، منطق هندسی او در دادگاه صحرایی پاسخ می‌دهد و سربازان بی‌گناه به جوخه اعدام سپرده می‌شوند. (مکث) توضیح دیگر این حرف این است که کوبریک در فصلِ دادگاه نظامی، برای نشان دادنِ مسخره بودنِ کیفیتِ محاکمه سربازان به‌شکلی آگاهانه جایگاه و حرکت دوربین‌اش را مشخص و تعیین می‌کند. او و فیلم‌بردارش گئورگ کروزه با انتخاب یک چهارگوش، که محل استقرار افراد است، در دو سو محکومان و هیئت منصفه را قرار می‌دهد و در دو ضلع دیگر سرهنگ داکس را، که وکیل مدافعِ سربازان است، قرینه دادستانِ ارتش می‌نشاند. با این ترکیب‌بندی، آشکارا، هیئت منصفه و دادستان رو در رو و در موضع مخالفِ سربازانِ از پیش محکوم شده و سرهنگ داکس قرار می‌گیرند. به‌جز این در لحظه‌هایی که دادستان برای محکوم کردنِ سربازان تلاش می‌کند، دوربین از موضع هیئت منصفه و در پشتِ سر آن‌ها به حرکت درمی‌آید، و در لحظه‌های دیگری که سرهنگ داکس به دفاع از متهمان مشغول است، دوربین از موضع آن‌ها پشت سرشان قرینه همان حرکت را تکرار می‌کند.

کوبریک این ترکیب‌بندی و حرکت دوربین را به‌طرزی آگاهانه انتخاب می‌کند تا در فصل‌های بعدی پس از دادگاه نظامی به سکانس خشن، ساکن و در عین حال بسیار تأثیرگذارِ اعدام سربازان برسد، که نقطه اوج آن شلیک گلوله، مرگ سربازان، صدای پرندگان، نگاه فرماندهان ارتش و در نهایت فراموشی است؛ فراموش کردنِ همه آن چیزهایی که بایستی در یادها بمانند تا وجدان بشریت همواره بیدار باشد.

نویسنده: احسان تحویلیان

منبع: سینما یک

 

----


6- درباره عوامل فیلم «راه های افتخار»

 

کارگردان (استنلی‌ کوبریک):

وی‌ در 26 جولای‌ِ 1928 در نیویورک‌ متولد شد، و در هفتم مارس‌ 1999 در خانه‌اش چشم‌ از جهان ‌فروبست‌. او مدت نیم‌ قرن‌ در سینما فعال‌ بود، و فیلم‌های‌ مهمی‌ همچون‌ راه‌های‌ افتخار (محصول‌ 1957)، اسپارتاکوس‌ (محصول‌ 1959)، لولیتا (محصول‌ 1962)، دکتر استرنج‌لاو یا چه‌گونه ‌یادگرفتم‌ از نگرانی‌ دست‌ بردارم‌ و بمب‌ را دوست‌ داشته‌ باشم‌ (محصول‌ 1964)، 2001: یک‌ اودیسه‌ فضایی‌ (محصول‌ 1968)، پرتقال‌ کوکی‌ (محصول‌ 1971)، باری‌ لیندون‌ (محصول‌ 1975)، تلألو یا درخشش‌ (محصول‌ 1980)، غلاف‌ تمام‌ فلزی‌ (محصول‌ 1987) و چشمان‌ تمام‌ بسته‌ (محصول‌ 1999) را ساخت‌. فیلم‌های‌ یادشده‌ اکثر قریب‌ به‌اتفاق‌ِ فیلم‌های‌ کوبریک‌ هستند، بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ کوبریک‌ فیلم‌سازی‌ است‌ که‌ هرگز فیلم‌ِ بد نساخت‌، و همه‌ فلیم‌هایش ‌در سال‌هایی‌ که‌ به‌نمایش‌ درآمدند و در دوره‌های‌ طولانی‌ِ پس‌ از آن‌، قابل‌ بحث‌ و بررسی‌ بوده‌اند؛ اگر چه‌ اغلب‌ آثار او، به‌جز اسپارتاکوس‌، پرتقال‌ کوکی‌ و تلألو، فیلم‌هایی‌ نبودند که‌ با اقبال‌ عمومی‌ مواجه‌ بشوند. کوبریک‌ در همه‌ این‌ فیلم‌ها نشان‌ داد که‌ یک‌ کارگردان‌ِ واقعی‌ِ سینما مجموعه‌ پیچیده‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ هماهنگی‌ و ترکیب‌ِ ایده‌های‌ متنوع‌ تلاش‌ می‌کند، وحاصل کارِ او چیزی‌ جز هماهنگ‌ درآوردن‌ِ افکارِ خلاقانه‌ و ایده‌های‌ بدیع‌ِ صناعتی‌ نیست‌.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/14-Paths-of-Glory.jpgاستنلی‌ کوبریک‌ تحصیل‌کرده‌ دانشگاه‌ نیویورک بود‌، و پس‌ از تحصیل‌ مدت‌ چهار سال ‌برای‌ نشریه‌ «لوک‌» (Look) عکاسی کرد، و در 1951 دو فیلمِ مستند 16 میلی‌متری روز مسابقه وکشیش پرنده را ساخت. روز مسابقه مستندِ کوتاهی‌ با زمانِ 16 دقیقه‌ درباره‌ یک‌ مشت‌زن‌ِ میان‌وزن‌ به‌نام ‌ِوالتر کارتی‌یر (Walter Cartier) است‌ که‌ کوبریک‌ با یک‌ دوربین‌ِ کوچک‌ِ «آیمو» با 3900 دلار بودجه‌ ساخت‌، و سپس‌ به‌ کمپانی‌ِ «آ. ک‌. او» فروخت‌، که‌ در نیویورک‌ به‌نمایش‌ درآمد. فیلبمردار، تدوین‌گر، و صدابردارِ روز نبرد خود کوبریک‌ بود، و گفتارِ متن‌ِ فیلم‌ را داگلاس‌ ادواردز می‌خواند. کوبریک‌ در موقع‌ ساختن‌ِ روز نبرد و کشیش‌ پرنده‌ 21 سال‌ داشت‌. کوبریک‌ در سال‌ِ 1953 نخستین‌ فیلم‌ِ بلندش‌ را با نام‌ِ ترس‌ و هوس‌ با سرمایه‌ مشترک ‌دوستانش‌ تهیه‌ کرد. فیلم‌نامه‌ ترس‌ و هوس‌ را یکی‌ از دوستان‌ِ کوبریک‌ به‌نام‌ِ هوارد ساکلر(Howard Sackler) نوشته‌ بود، که‌ به‌ ماجراهای‌ چهار سرباز می‌پرداخت‌ که‌ در جنگی‌ بی‌نام‌ و نشان‌ حضور داشتند، و درصدد بودند بفهمند چه‌ کسی‌ و کجا هستند. کوبریک‌ بعدها این‌ فیلم‌ را «غیرنمایشی‌ و متکلفانه‌» ارزیابی‌ کرد، و گفت‌: «فکرهایی‌ که‌ می‌خواستیم‌ منتقل‌ کنیم ‌خوب‌ بودند، اما تجربه‌اش‌ را نداشتیم‌ تا آن‌ها را به‌طرزی‌ نمایشی‌ تجسم‌ بخشیم‌. »

کوبریک‌ پس‌ از ترس‌ و هوس‌ فیلم‌های‌ بوسه‌ قاتل‌ (محصول‌ 1955) و قتل‌ (محصول‌ 1956) را ساخت‌. در نزد منتقدان‌ و تماشاگران‌ِ جدی‌ و پیگیرِ سینما، سازنده‌ جوان‌ِ فیلم‌ِ بوسه‌ قاتل چنان ‌استعداد و اصالت‌ِ خود را نشان‌ داده‌ بود که‌ می‌توانست‌ در اندک‌ زمانی‌ جزییات‌ و عناصرِ تازه‌تری‌ به‌ «نوع‌» فیلم‌های‌ جنایی‌ بیفزاید. او در این فیلم توانایی شگفت‌انگیزِ خود را در استفاده از نور آشکار ساخت.

قتل‌ نخستین‌ فیلمی‌ است‌ که کوبریک‌ به ‌ساختن‌ِ آن‌ تفاخر کرده‌ بود. پرداخت‌ِ دقیقِ سرقت‌ در میدان‌ِ مسابقه‌، رجعت‌های‌ بدیع‌ به‌ زمان‌ِ گذشته‌ و تداخل‌ِ آن‌ها در زمان‌ِ حال‌ و شکستن‌ِ خط‌ِ مستقیم‌ زمان‌ و روایت‌کردن‌ِ یک‌ رویداد مشخص‌ و واحد از دریچه‌ ذهن‌ِ چند شخص‌، آن‌ جنبه‌های‌ ممتاز و متمایزی‌ بود که‌ کوبریک‌ در فیلمِ قتل به‌ آن‌ها توجه‌ نشان‌ داده بود‌. خود کوبریک‌ گفته‌ است‌: «کار با عنصرِ زمان‌ موجب‌ شده‌ که‌ قتل‌ به‌ چیزی‌ بیش‌ از یک‌ فیلم‌ِ جنایی‌ بدل‌ شود. » یکی‌ از منتقدان‌ِ روزنامه «تایم‌»، در همان‌ سال‌ها استنلی‌ کوبریک‌ را برای ‌ساختن‌ِ فیلم‌ِقتل‌ همترازِ اورسن‌ ولز قرار داد. راه‌های‌ افتخار مهم‌ترین‌ فیلم‌ِ کوبریک‌ در دهه‌ 1950 است‌. درواقع‌ راه‌های‌ افتخار نه‌ فقط ‌نخستین‌ فیلم‌ِ بااهمیت‌ِ کوبریک‌ است‌، بلکه‌ از بهترین‌ فیلم‌های‌ دهه‌ 1950 نیز محسوب‌ می‌شود. کوبریک، فیلم‌نامه‌اش‌ را براساس‌ِ رمان‌ِ همفری‌ کاب‌ نوشته‌ بود، و کاب ‌اساس‌ِ رمان‌ِ خود را با اتکا و اعتنا به ‌ماجراهای‌ واقعی‌ تنظیم‌ کرده‌ بود. ظاهراً کوبریک‌ نخستین‌بار رمان‌ِ کاب‌ را در 15 سالگی‌ خوانده‌ بود، و تا سال‌ها بعد، تا زمان‌ِ ساختن‌ِ راه‌های‌ افتخار، درذهنِ خود‌ داشت‌.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/13-Paths-of-Glory.jpgاگر این‌ همه‌ هدفِ تعیین‌شده‌ کوبریک‌ بوده‌ باشد، بایستی‌ تأکید کرد که‌ او به‌ هدفِ خود رسیده‌ است‌. حتی‌ فقط‌ ساختن‌ِ صحنه‌هایی‌ که‌ ژرژ سادول‌ (Georges Sadoul) از آن‌ها به‌عنوان ‌«بهترین‌ سکانس‌ها»ی‌ راه‌های‌ افتخار نام‌ برده‌، کافی‌ است‌ تا کوبریک‌ را در رسیدن‌ به‌ هدفش ‌موفق‌ بدانیم‌. این‌ سکانس‌ها عبارتنداز: شناسایی‌ِ مقر و جایگاه دشمن در شب‌، حمله‌ بی‌هدف به تپه و پناهگاه دشمن‌، تشکیل شورای‌ِ جنگ‌ در اتاق‌ِ مجلل‌ یک‌ قصر، تشکیل دادگاه‌ فرمایشی صحرایی‌، کش‌مکش‌ داکس‌ و ژنرال‌ برولار و زورآزمایی‌ِ نهایی‌ِ آن‌دو، صحنه‌ اعدامِ سه محکوم بی‌گناه‌ توسط‌ جوخه‌ آتش‌، که‌ یکی‌ از محکومان‌، که‌ در حال‌ مرگ‌ است‌، با برانکار به‌جلوی‌ِ جوخه حمل‌ می‌شود. فیلمبرداری‌ِ سیاه‌ و سفیدِ گئورگ‌ کروزه‌ و تصاویرِ خاکستری‌ و دل‌مٌرده‌ تأثیرِ خشونت‌بارِ این‌ سکانس‌ها را دو چندان‌ کرده‌ است‌.

کوبریک‌ در فاصله‌ سال‌های‌ 1957 تا 1959 با آن‌که‌ تحت‌ قراردادِ مترو گلدوین‌مه‌یر(MetroGoldwyn Mayer) بود، هیچ‌ فیلمی‌ نساخت‌. او در 1960 به‌جای‌ِ آنتونی‌ مان‌ فیلم‌ِاسپارتاکوس‌ را کارگردانی‌ کرد؛ فیلمی‌ درباره‌ بردگان‌ِ در روم‌ِ باستان‌، که‌ به‌رغم‌ نظرِ کوبریک‌ ازفیلم‌های‌ خوب‌ او محسوب‌ می‌شود. اسپارتاکوس‌ حاصل‌ِ کارِ دو کارگردان‌، دو سال‌ کار و بیش‌ از دوازده‌ میلیون‌ دلار هزینه‌ است‌. کرک‌ داگلاس‌، که‌ بازیگرِ اصلی‌ و مدیر تولید فیلم‌ بود، مسئولیت‌ِ اخراج‌ِ کارگردان‌ِ اول‌ِ فیلم‌ (آنتونی‌ مان‌) را به‌عهده‌ داشت‌. آنتونی‌ مان‌ صحنه‌های‌ افتتاحیه‌ فیلم‌ را، که‌ در لیبی‌ و مدرسه‌ گلادیاتوری‌ می‌گذشت‌، کارگردانی‌ کرده‌ بود. با اخراج‌ِ او استنلی‌ کوبریک‌ برای‌ ادامه‌ کارفراخوانده‌ شد. کوبریک‌ و داگلاس‌ سه‌ سال‌ پیش‌ از این‌ در راه‌های‌ افتخار با هم‌ کار کرده‌ بودند.

کوبریک‌ در سال 1962 فیلم‌ِ لولیتا را ساخت‌. او برای‌ ساختن‌ِ این‌ فیلم‌ به‌ انگلستان‌ رفت‌ و پس‌ از آن‌ برای‌ همیشه‌ در آن‌جا اقامت‌ گزید. کوبریک‌، لولیتا را براساس‌ داستانی‌ از نویسنده‌ معروف‌ (ولادیمیر نابوکوف‌) ساخت‌، اما در طرح‌ِ داستان‌ آن‌ تغییرهای‌ اساسی‌ داد. خود نابوکوف‌ فیلم‌نامه‌ را نوشته‌ بود، و کوبریک‌ با مهارت‌ جزییاتِ آن‌را به‌تصویر درآورد، و موفق ‌شد متن‌ِ پیچیده‌ داستان نابوکوف‌ را به‌ فیلم‌ِ سینمایی‌ِ قابل‌ قبولی‌ تبدیل‌ کند. پیتر سلرز، جیمز میسون‌ و سو لاین‌ بازی‌های‌ درخشانی‌ در این‌ فیلم‌ ارایه‌ دادند، و فیلم‌برداری‌ِ سیاه‌ و سفید اَزوالد موریس‌ در خلق‌ِ فضاهای‌ مورد نظرِ کوبریک‌ و ناباکوف‌ نقش‌ِ به‌سزایی‌ داشت‌.

وقتی‌ از کوبریک‌ پرسیده‌ شد چه‌گونه‌ موفق‌ شده‌ رمان نابوکوف‌ را به‌تصویر درآورد، گفت‌: کیفیت‌ِ این‌ رمان‌ در قسمتِ اعظم‌ِ آن‌، بستگی‌ به‌ سبک‌ و شیوه‌ نگارش‌ِ نابوکوف‌ دارد، و سبک‌، یکی‌ از اصولی‌ است‌ که‌ ارزش‌ِ کتاب‌ِ او را تعیین‌ می‌کند؛ اما کوبریک‌ این‌را می‌دانست‌ که‌ این‌ ارزش‌ بستگی‌ به ‌موضوع‌ انتخابی‌ نابوکوف‌ و درک‌ و دیدگاه‌ او از زندگی‌ و شخصیت‌های‌ رمانش‌ دارد. در نزد کوبریک‌، سبک‌، وسیله‌ای‌ است‌ که‌ هنرمند برای‌ جذب‌ و خیره ‌ساختن‌ِ خواننده‌، یا تماشاگر، به‌کار می‌برد تا به‌وسیله آن‌ احساساتش‌ را به‌ آن‌ها القا کند. بنابراین‌ همین ‌نکات‌ باید بر روی پرده‌ سینما، یا صفحه‌ تلویزیون‌، دیده‌ شوند، نه‌ سبک‌ِ نویسنده‌. به‌عبارت ‌دیگر، میزانسن‌ بایستی‌ برای‌ یافتن‌ِ یک‌ سبکِ‌ خاص‌ مورد نظر قرار بگیرد، و در صورتی‌ توفیق ‌حاصل‌ می‌شود که‌ به‌عمقِ اثرِ مورد اقتباس‌ پرداخته‌ شود؛ از این‌ طریق‌ می‌توان‌ اثری‌ جدا و مستقل‌ از ساختمانِ داستان‌ به‌وجود آورد. در نتیجه‌ اقتباس‌ سینمایی‌ می‌تواند به‌خوبی‌ِ خود رمان‌ شود، و حتی‌ در مرتبه‌ای‌ بالاتر از آن‌ قرار بگیرد.

بازیگران: (کرک داگلاس)

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/2/49-Paths-of-Glory/1-Paths-of-Glory.jpgداگلاس می گفت: «من حرفه سینمایی ام با ایفای نقش حرامزاده ها مزین کرده ام». ولی راه های افتخار برای کرک داگلاس یک استثنا تلقی می شد: کلنل دکس، افسری است شریف، که نمی خواهد زیر بار بی عدالتی برود. از حفره کوچک روی چانه اش گذشته، این صدای محکم او است که به یاد می ماند؛ صدایی که باعث شد جان فرانکن هایمر درباره اش بگوید: «تمام زندگی اش می خواست برت لنکستر شود!» داگلاس، فرزند مهاجرهای یهودی و فقیر روس، از گذشته اش فراری نبود و تمام فراز و نشیب های زندگی دشوارش را در کتاب زندگی نامه اش، فرزند آدم های خنزرپنزری (1988) تعریف کرده است. لورن باکال که همکلاس اش بود، برای نخستین کار سینمایی اش، عشق غریب مارتا آیورز (1946) معرفی اش کرد. ولی فیلم «بوکسی»اش، قهرمان (1949) بود که از او یک ستاره ساخت. در باغ وحش شیشه ای (1950) و داستان کارآگاهی (1951) بسیار مورد توجه قرار گرفت و وارد پربارترین دهه زندگی حرفه ای اش شد، با فیلم هایی که بسیاری شان کلاسیک اند: بد و زیبا (1952)، شور زندگی (1956)، و اسپارتاکوس (1960). وی سپس با این فیلم ها به تاخت و تازش ادامه داد: شهر بی رحم (1961). هفت روز در ماه می (1964)، و برادری (1968). داگلاس با یک بار کافی نیست (1975) دوباره به عالم سینما برگشت و با خشم (1978) در صحنه ماند. اواخر دهه 1980 سکته کرد ولی کماکان در تعدادی از برنامه های تلویزیونی ظاهر شد. در 1998، به طرزی معجزه آسا از سقوط هلی کوپتر جان سالم به در برد. مایکل داگلاس، پسرش، و به قول خودش، «رقیب اش»، است که به تازگی او نیز با یک بیماری مرگبار دست به گریبان شده.

کرک داگلاس: «کوبریک به شرطی به کارگردانی خوب تبدیل خواهد شد که یک روز با صورت به زمین بخورد. »

بازیگران: (آدولف منژو)

انتخاب آدولف منژو، بازیگر دوران طلایی هالیوود، نقش آفرین آثاری چون دوشیزه مارکو کوچولو (1934) و ورسیون اریژینال ستاره ای متولد می شود (1937) یکی از پرمعناترین تصمیم های کوبریک بود. منژو، به مواضع ضد کمونیستی اش شهرت داشت، و یکی از کسانی بود که قضایای به راه انداختن فهرست سیاه در هالیوود دامن زد. از لحاظ سیاسی، هیچ کس را به اندازه او در نقطه مقابل مواضع سیاسی کوبریک و داگلاس نمی شد پیدا کرد. همین که شخصیت منژو نمونه تمام عیار یک آدم بی وجدان است. و نمونه زمینی شر، به جمع بازیگران فیلم، مایه و معنای لازم را می بخشید. هنرنمایی منژو در این فیلم فراموش نشدنی است.

بازیگران: (جورج مک کردی)

مک کردی، نقش ژنرال میرو را ایفا کرده که با تفرعن توی سنگرها راه می رود و از سربازهای مجروح و افسرده خود را با «صبح به خیر، سرباز امروز آمادگی کشتن چند تا آلمانی رو داری؟» استقبال می کند. مک کردی داغی واقعی بر چهره داشت که یادگار یک دوئل بود. مک کردی در ایفای نقش نظامی ها مهارت پیدا کرده بود؛ در فیلم هایی چون داستان رومل، روباه صحرا (1951)، مسابقه بزرگ (1965) در نقش ژنرال کوهنر و در تورا، تورا، تورا! (1970) در نقش کوردل هال.

منبع: سینما یک
إآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآإآ



فیلسوف جهانی ، حکیم ارد بزرگ, ارد بزرگ, برترین فیلسوف ،فیلسوف جهانی ،بزرگترین فلاسفه جهان، سخنان بزرگان, سخنان حکیم ارد کبیر . سخنان حکیم ارد بزرگ, حکیم خراسانی, عکس حکیم ارد بزرگ

 

 
روزهای سخت ، گامهای آینده ما را استوارتر و تندتر می کند. حکیم ارد بزرگ

چه بیچاره اند مردمی که ، قهرمانشان بزدل است. حکیم ارد بزرگ  

چه فریست زندگی را ، آنگاه که برآزندگان و اساطیر را نشناسی و بی ره توشه ایی پرواز کنی ؟. حکیم ارد بزرگ

چه نیک مردان و زنان برآزنده ایی که همچون باران می بارند ، برای شکوفا شدن اندیشه آیندگان. حکیم ارد بزرگ

خوشنامی ، بزرگترین فر هر آدمی است. حکیم ارد بزرگ

فیلسوف جهانی ، حکیم ارد بزرگ, ارد بزرگ, برترین فیلسوف ،فیلسوف جهانی ،بزرگترین فلاسفه جهان، سخنان بزرگان, سخنان حکیم ارد کبیر . سخنان حکیم ارد بزرگ, حکیم خراسانی, عکس حکیم ارد بزرگ

 
پدران و مادرانی که فرزندان بسیار دارند ، توانایی آموزش آنها را از دست می دهند. حکیم ارد بزرگ

پدران و مادرانی که فرزندان خود را در کوچه و خیابان رها می کنند ، بزهکار و شایسته سرزنش هستند. حکیم ارد بزرگ

پرستاری از مادر و پدر، زیباترین و پر ارزشترین زمان زندگی است. حکیم ارد بزرگ

پسری که در پی ازدواج است ، خود را درگیر دوستی های خیابانی نمی کند. حکیم ارد بزرگ

چه خوب و بجاست که هر خانواده ، بین دو تا سه فرزند داشته باشد. حکیم ارد بزرگ

 

فیلسوف جهانی ، حکیم ارد بزرگ, ارد بزرگ, برترین فیلسوف ،فیلسوف جهانی ،بزرگترین فلاسفه جهان، سخنان بزرگان, سخنان حکیم ارد کبیر . سخنان حکیم ارد بزرگ, حکیم خراسانی, عکس حکیم ارد بزرگ

 
بردباری در توان هر کسی نیست ، کسانی که بردبارند ، فرمانروایی می کنند. حکیم ارد بزرگ

بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست. حکیم ارد بزرگ

بهترین آموزگار، پیوسته با تشویق، شاگردان را به آموختن دلگرم می سازد. حکیم ارد بزرگ

بیداری و خیزش مردمی ، بدون آگاهی ، شدنی نیست. حکیم ارد بزرگ

پرسشگری ، خصلت نیک کودکی است ، که آن را باید تا پایان زندگی به همراه داشت. حکیم ارد بزرگ

 

فیلسوف جهانی ، حکیم ارد بزرگ, ارد بزرگ, برترین فیلسوف ،فیلسوف جهانی ،بزرگترین فلاسفه جهان، سخنان بزرگان, سخنان حکیم ارد کبیر . سخنان حکیم ارد بزرگ, حکیم خراسانی, عکس حکیم ارد بزرگ

 

 
آهنگ دلپذیر ، نوا و آوای گیتی است. حکیم ارد بزرگ

به فرزندان خویش آموزش دهیم ، که در اینترنت هم ، گفتار و رفتاری نیک و انسانی داشته باشند. حکیم ارد بزرگ

بستر اندیشه همگانی ، همچون دریاست ، هیچ بنایی بر آن پایدار نخواهد بود ، مگر آنکه خود را با بسامدهای (امواج) آن همراه سازد. حکیم ارد بزرگ

پدران و مادرانی که فرزندان خویش را از اینترنت دور می کنند، شایسته سرزنش هستند. حکیم ارد بزرگ

پیش از استخدام هر استاد دانشگاه و آموزگاری، پژوهش کنید و ببینید تا چه اندازه به بالا بردن غنای اینترنت یاری رسانده است ، به روشنی باید گفت کسی که دانش و اندیشه خود را منتشر نمی سازد شایسته استادی در دانشگاه نیست. حکیم ارد بزرگ

فیلسوف جهانی ، حکیم ارد بزرگ, ارد بزرگ, برترین فیلسوف ،فیلسوف جهانی ،بزرگترین فلاسفه جهان، سخنان بزرگان, سخنان حکیم ارد کبیر . سخنان حکیم ارد بزرگ, حکیم خراسانی, عکس حکیم ارد بزرگ

 


نگاه آدمهای کوچک ، چه زود پر می شود و لبریز. حکیم ارد بزرگ

ورزشکار مهربان و نیکخو ، نگار مردم است. حکیم ارد بزرگ

سیاستمداران نیک ، دست نشانده پلید ندارند. حکیم ارد بزرگ

سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد ، همواره برای خویش ، دشمن تراشی می کند. حکیم ارد بزرگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد