رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

درباره فیلم خور نشین ها ساخته فرد زینه مان

خور نشین ها
1960 انگلستان
The Sundowners


کوچ‌نشین‌ها (فیلم ۱۹۶۰)

کارگردان    فرد زینمان
تهیه‌کننده    Gerry Blattner، فرد زینمان
فیلم‌نامه‌نویس    Isobel Lennart
بر پایه    کوچ‌نشین‌ها (۱۹۵۲) اثر
Jon Cleary
بازیگران    دبورا کار
رابرت میچام
پیتر اوستینوف
موسیقی    دیمیتری تیومکین
فیلم‌برداری    جک هیلیارد
تدوین    جک هریس
توزیع‌کننده    وارنر برادرز
تاریخ (های) انتشار
   

    ۸ دسامبر ۱۹۶۰ (آمریکا)

مدت
    ۱۴۱ دقیقه
کشور    آمریکا / بریتانیا / استرالیا
زبان    انگلیسی

کوچ‌نشین‌ها (انگلیسی: The Sundowners) فیلمی به کارگردانی فرد زینمان است که در سال ۱۹۶۰ منتشر شده‌است.

رابرت میچام، پیتر اوستینوف، گلینیس جونز و دینا مریل از جمله بازیگران این فیلم بوده‌اند.

فیلم رودخانه ویند ساخته تیلور شریدان

رودخانه ویند

کارگردان    تیلور شریدان
تهیه‌کننده   

    الیزابت ای. بل
    پیتر برگ
    متیو جورج
    باسیل ایوانیک
    وین راجرز

نویسنده    تیلور شریدان
بازیگران   

    جرمی رنر
    الیزابت اولسن
    جان برنثال
    کلسی چو

موسیقی   

    نیک کیو
    وارن الیس

فیلم‌برداری    بن ریچاردسون
تدوین    گری دی. روچ
شرکت
تولید   

    Acacia Filmed Entertainment
    Savvy Media Holdings
    Film44
    Synergics Films
    تاندر رود پیکچرز

توزیع‌کننده    واینستین کمپانی
تاریخ (های) انتشار
   

    ۲۱ ژانویه ۲۰۱۷ (ساندنس)
    ۴ اوت ۲۰۱۷ (ایالات متحده)

مدت
    ۱۱۱ دقیقه
کشور    ایالات متحده
زبان    انگلیسی
بودجه    ۱۱ میلیون دلار
گیشه    ۴۵ میلیون دلار

رودخانه ویند (به انگلیسی: Wind River) یک فیلم مهیج آمریکایی به نویسندگی و کارگردانی تیلور شریدان است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده‌است. در این فیلم جرمی رنر، الیزابت اولسن، جان برنثال و کلسی چو ایفای نقش می‌کنند. این فیلم برای رقابت در بخش نوعی نگاه هفتادمین جشنواره فیلم کن انتخاب شده بود. نخستین نمایش رودخانه ویند در طی جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۷ بود و همچنین توسط واینستین کمپانی در تاریخ ۴ اوت ۲۰۱۷ اکران شد.

نمایشنامه

زمستان در منطقه اختصاصی سرخپوستی ویند ریور در وایومینگ شروع شده‌است. کوری لامبرت جسد یخ زده ناتالی هانسن ۱۸ ساله را پیدا می‌کند که بدون کفش یا لباس مناسب زمستانی و با رانی خون آلود افتاده‌است. مأمور ویژه اف‌بی‌آی، جین بنر، برای تشخیص و تأیید وقوع قتل وارد ماجرا می‌شود. روز بعد جین از طریق مصاحبه با پدر ناتالی در می‌یابد که او در حال ملاقات با دوست پسر جدیدی بود ولی او از نام و نشان مرد جدید بی‌خبر است. نتیجه تشریح جسد حکایت از ترومای غیرنافذ، تجاوز جنسی دارد و نظریه کوری مبنی بر مرگ در اثر در معرض قرار گرفتن و به ویژه تنفس سریع هوای زیر صفر مورد تأیید قرار می‌گیرد. با این حال پزشکی قانونی از تأیید یا تکذیب قتل سر باز می‌زند که این کار مانع از آن می‌شود تا جین درخواست بازرس بیشتر از اف‌بی‌آی نماید.

روز بعد جسد دیگری متعلق به مردی بدون لباس که توسط حیوانات وحشی در حال از بین برده‌شدن است پیدا می‌شود. در همین حال کوری در می‌یابد اسم دوست پسر ناتالی مت است که به عنوان نگهبان در منطقه حفاری نفت در همان نزدیکی کار می‌کند. کوری در این زمان داستان مرگ دخترش را در سه سال پیشتر برای جین بازگو می‌کند که زمانی که او و همسرش در بیرون از شهر بودند جسد دخترش بعد از یک پارتی در خانه‌اش در میان برف پیدا شده بود.

جین، با همراهی کلانتر بن و مأموران اضافی، از سایت حفاری بازدید می‌کنند که در این حین با چند تن از مأموران حراست سایت و نگهبانی سایت برخورد می‌کنند که به جین می‌گویند که از زمان فروکش کردن طوفان در چند روز پیش مت که با ناتالی بگو مگو داشت را ندیده‌اند. هنگامی که گروه مأموران همراه جین تا مکان خوابگاه سایت حفاری به پیش می‌روند، کوری رد مسیری را که به جسد مت ختم می‌شود را پیدا می‌کند که تا سایت حفاری امتداد پیدا کرده‌اشت. کوری سعی می‌کند تا بن را از طریق بیسیم مطلع کند. وقتی جین هدف خود از بازررسی را واکاوی گم شدن مت اعلام می‌کند، گاردهای سایت اطلاع خود را از گم شدن ناتالی را نیز اعلام می‌کنند. آن‌ها مدعی می‌شوند از طریق گوش دادن به مکالمات رادیویی مأموران پلیس از گم شدن ناتالی آگاهی یافته‌اند. جین یادآوری می‌کند که نام ناتالی هیچ وقت از رادیو اعلام نشده‌بود. یکی از مأموران همراه جین متوجه می‌شود که افراد حراست سایت نفتی شروع به محاصره جین و گروه همراه آن‌ها کرده‌است. رویاروی به سرعت به کشیدن اسلحه بر روی یکدیگر تبدیل می‌شود، سرانجام جین با یادآوری اینکه سلسله مراتب فدرال بر سلسله مراتب محلی تفوق دارد به رویارویی پایان می‌دهد. جین بر اینکه باید از محل خواب مت دیدن کند مجدداً شروع به نزدیک شدن به محل خوابگاه سایت حفاری می‌کند.

فیلم در این نقطه به حوادث قبلی بر می‌گردد، که ناتالی در کانکس مت را در آغوش گرفته که در این حین بقیه نگهبانان در حالی به شدت مست وارد می‌شوند. یکی از آن‌ها که با الفاظی رکیک شروع به آزار و اذیت مت و ناتالی کی‌کند و سرانجام ناتالی را مورد آزار جنسی قرار می‌دهد که در این حال مت به او حمله می‌کند. بقیه نگهبانان با کتک زدن مت و تعرض به ناتالی تلافی می‌کنند. هنگامی که مت سعی می‌کند دوباره به گروه متعرض حمله کند مت را به حد مرگ می‌زنند و راه فرار را برای ناتالی بازمی‌گذارند.

فیلم در بازگشت به زمان حاضر، جین در کانکس مت را می‌زند ولی با آتش شاتگان پت روبرو می‌شود که توسط یکی از نگهبانان سایت از وجود مأمور اف‌بی‌آی مطلع شده‌است. درگیری مسلحانه‌ای روی می‌دهد که در حین آن جین از ناحیه گلو مورد اثابت قرار می‌گیرد و بقیه گروه مأموران همراه او کشته می‌شوند. مأموران حراست زنده مانده سایت آماده می‌شوند تا با کشتن جین داستان قلابی برای درگیری بسازند و شواهد موجود را به نفع خود دستکاری کنند. کوری که در تپه‌ای در همان نزدیکی استتار کرده از راه دور همه مأموران حراست زنده مانده را با اسلحه شکاری مورد هدف قرار می‌دهد به غیر از پت که فرار می‌کند. کوری سرانجام پت را گیر می‌اندازد و دست و پایش را می‌بندد و در تپه‌ای در همان نزدیکی او را مجبور به اعتراف می‌کند. کوری همان شانسی را که ناتالی در فرار داشت را به پت می‌دهد؛ و به او اجازه می‌دهد با پای برهنه فرار کند و او تا چند یارد که شش‌هایش تحملشان را در برابر سرما از دست می‌دهند دویده و سرانجام از پای می‌افتد.

کوری به ملاقات جین در بیمارستان می‌رود و از جان‌سختی او تعریف می‌کند. سپس کوری به دیدار مارتین می‌رود که در بیرون از خانه‌اش «صورت مرگ» را پوشیده‌است. او به مارتین می‌گوید که کسی که مسئول قتل ناتالی بود با ناله‌ای مرد. آن‌ها در کنار هم می‌نشینند و برای دخترانشان سوگواری می‌کنند.[۳]
بازیگران

    جرمی رنر در نقش کوری لامبرت
    الیزابت اولسن در نقش جِین بنر
    جان برنثال در نقش مت ریبورن
    کلسی چودر نقش ناتالی هنسون
    جولیا جونز ویلما لامبرت
    گیل بیرمنگام در نقش مارتین هنسون
    اریک لانگه در نقش دکتر وایت‌هرست
    ایان بوهن در نقش ایوان
    هوگو دیلون در نقش کورتیس
    گراهام گرین
    ماتیو دل نگرو در نقش دیلن


تیلر شریدان بازیگر نام آشنایی است که بطور حتم علاقه مندان به سریال « Sons of Anarchy » او را به خوبی به یاد دارند و چهره او را به عنوان یک بازیگر معمولی پذیرفته اند. اما شریدان پس از دو دهه بازیگری در سینما و تلویزیون، در سال 2015 فیلمنامه « سیکاریو » را به رشته نگارش درآورد که باعث شد استعداد دیگر او در نویسندگی عیان گردد. شریدان برای اینکه ثابت کند موفقیت « سیکاریو » اتفاقی نبوده، سال بعد نویسندگی و کارگردانی اثر دیگری به نام « Hell or High Water » ( که اغلب در منابع فارسی به اسم « اگر از آسمان سنگ ببارد » ترجمه شده است ) را روانه سینما کرد که اینبار موفقیتی بیشتر نصیبش شد و برای نگارش فیلمنامه این اثر حتی نامزد دریافت جایزه اسکار نیز شد! حال سومین اثر او با عنوان « رودخانه ویند » به اکران درآمده تا شریدان جای پای خود را به عنوان کارگردان مستحکم تر از همیشه کند.

داستان فیلم در منطقه ای کوهستانی رخ می دهد. منطقه ای که در آن یک دختر جوان سرخپوست پس از اینکه مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، به قتل می رسد. مدتی بعد، یک مامور FBI به نام جین ( الیزات اولسن ) به محل مورد نظر می رسد تا تحقیقات خود را بر روی این جنایت آغاز نماید و در این راه یک شکارچی محلی به نام کوری ( جرمی رینر ) که گذشته مشابهی را در مورد دخترش تجربه کرده، به او کمک می کند تا قاتل را بیابند اما...

فیلمنامه « رودخانه ویند » همان روندی را طی می کند که دو فیلمنامه قبلی شریدان نیز از آن پیروی می کرد. در اینجا نیز مفهوم عدالت در منطقه ای دور افتاده مورد بررسی قرار می گیرد و ما با انسانهایی مواجه می شویم که نشانی از شهروند درجه یک آمریکایی ندارند و البته نیازی هم به برخورد قاطعانه با جرم و جنایت نمی بینند بطوریکه در محل زندگی آنان که سرشار از خشونت و بی قانونی است، تعداد اندکی مامور قانون حضور دارد و کمتر می توان رد پای عدالت را در آن حوالی جستجو نمود. شاید شغل کوری که شکارِ شکارچیان گله است، بهترین تعریف برای وضعیت منطقه ای باشد که قتل دختر جوان در آن به وقوع پیوسته است.

شریدان در منطقه ای که در آن همه چیز سرد و مرده به نظر می رسد داستان خود را به آرامی بسط می دهد و شخصیت ها و خرده داستانهای مختلفی را وارد داستان می نماید که هر یک از آنان کمک فراوانی به مخاطب به منظور درک واقعیت های زندگی ساکنین منطقه کرده است و به تماشاگر اجازه می دهد تا از جزئیات بیشتری مطلع شود تا به این ترتیب ویژگی تعلیق در فیلمنامه در بهترین جایگاه ممکن قرار بگیرد. البته شریدان  همانند دو فیلمنامه قبلی اش، با پیچش های بی خود و بی جهت مخاطبش را سردرگم نمی کند بلکه تنها بازه گسترده ای از نحوه زندگی اهالی را در مقابل دیدگان مخاطب قرار می دهد تا مخاطب به درک کاملی از موقعیت جغرافیایی فیلم و آدمهای داستان دست پیدا کند.


دیالوگ های هوشمندانه و کنایه آمیز درباره تضادهای اجتماعی و یا به تمسخر کشیدن فلسفه زندگی ، از ویژگی های جذاب « رودخانه ویند » می باشد که پیش از این در فیلم « اگر از آسمان سنگ ببارد » هم شاهد آن بوده ایم. دیالوگ هایی که در تضاد با تعریف کنونی از جامعه آمریکا می باشد و واقعیت خشن تری را برای مخاطب ترسیم می کند که به نظر می رسد تطابق بیشتری با مناطق مرزی داشته باشد. اما شریدان اگرچه ثابت کرده دیالوگ نویس باهوشی است، اما ازدیاد کنایه های اجتماعی در دقایقی از فیلم رو به فزونی می گذارد که چندان جالب نیست. شاید بهتر می بود تا برخی دیالوگ های فیلم حذف یا اصلاح می شدند تا به کلیت داستان خدشه ای وارد نمی شد و روایت کلی هرچقدر هم اندک، از مسیر منطقی اش خارج نمی شد.

در میان بازیگران فیلم،جرمی رینر و الیزابت اولسن دو ستاره فیلم هستند که بازیهای درخشانی از خود به نمایش گذاشته اند. این دو که پیش از این در فیلم « انتقام جویان : عصر آلترون » نیز در حال و هوایی متفاوت در کنار یکدیگر حضور داشتند، در « رودخانه ویند » بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشته اند. اولسن در نقش مامور FBI شباهت هایی با جودی فاستر در « سکوت بره ها » پیدا کرده و می تواند مخاطبش را با خود همراه سازد. رینر نیز در نقش مردی که بیشتر از هر فرد دیگری از اجتماع پیرامونش خبر دارد و گذشته تراژیک خانواده اش لحظه ای او را رها نمی کند، باورپذیر است.

« رودخانه ویند » در مجموع همانند دیگر آثار تیلور شریدان، نقدی است بر زندگی شهروندان آمریکا که هزاران کیلومتر دورتر از مناطقی ساکن هستند که در آن " رویایی آمریکایی " تعریف می شود. مناطقی که خشونت و بی قانونی در آن موج می زند و شهروندانی که زندگی بسیار سختی را بصورت روزانه دنبال می نمایند و هیچ تضمینی برای زنده بودنشان در انتهای شب نیست. جستجوی حقیقت و عدالت در سرمای سوزان این منطقه غیرممکن به نظر می رسد مگر آنکه شکارچی در آن حوالی پرسه بزند که وظیفه اش شکارِ شکارچیان و مزاحمان گله است!

منتقد : میثم کریمی

سایت " مووی مگ "
 https://moviemag.ir


رودخانه ویند : iwnd2d2rWind River

کارگردان : Taylor Sheridan

نویسنده : Taylor Sheridan

بازیگران :      

Kelsey Asbille...Natalie

Jeremy Renner...Cory Lambert

Julia Jones...Wilma

Teo Briones...Casey

رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)

ژانر : اکشن

زمان : 107 دقیقه  

سریال مام

http://blaxup.info/upload/img/2016/11/mom_season_3_2016-11-20-07:45:30_W190_H255.jpg


سریال آمریکایی مام با اینکه شباهت های بسیاری با سریال فرندز دارداما می توان آن را از بسیاری جهات غنی تر به لحاظ مفهومی دانست . پیشنهاد می کنم علاقمندان به سریال های خارجی این فیلم را ببینند.


http://dl.topnaz.com/2014/12/mom.jpg


مام (مجموعه تلویزیونی)

ژانر    کمدی موقعیت
سازنده   

    چاک لوری
    Eddie Gorodetsky
    Gemma Baker

بازیگران   

    آنا فاریس
    آلیسون جانی
    Sadie Calvano
    Nate Corddry
    مت ال جونز
    فرنچ استوارت
    اسپنسر دنیلز
    Blake Garrett Rosenthal
    میمی کندی
    جیمی پرسلی
    Beth Hall
    ویلیام فیکنر


آهنگ شروع    "Overture" from Ruslan and Lyudmila by میخائیل گلینکا
کشور سازنده    United States
زبان‌(های) اصلی    English
تعداد فصل‌ها    ۴
تعداد قسمت‌ها    ۸۷ (فهرست قسمت‌ها)
تولید
تهیه‌کننده اجرایی   

    Chuck Lorre
    Eddie Gorodetsky
    نیک باکای

دوربین    Multi-camera
مدت    18–21 minutes
تولیدکننده    Chuck Lorre Productions
وارنر برادرز تله‌ویژن
توزیع‌کننده    وارنر برادرز تله‌ویژن
انتشار
شبکه اصلی    سی‌بی‌اس
فرمت تصویر    ۱۰۸۰آی (۱۶:۹ تلویزیون وضوح‌بالا)
فرمت صدا    دالبی دیجیتال
انتشار اولیه    ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳ – present

مام (انگلیسی: Mom) مجموعه تلویزیونی به کارگردانی چاک لوری که سال ۲۰۱۳ روی آنتن شبکه سی‌بی‌اس رفت.




الیسون جنی

نام اصلی     آلیسون بروکس جانی
زمینه فعالیت     سینما
تولد     ۱۹ نوامبر ۱۹۵۹ ‏(۵۹ سال)
بوستون، ماساچوست
محل زندگی     پالم اسپرینگز، کالیفرنیا
ملیت     آمریکایی
پیشه     هنرپیشه
سال‌های فعالیت     ۱۹۸۹–اکنون
همسر(ها)     دنیس گاگومیروس (۱۹۸۲–۲۰۰۲)
اندرو کارل

آلیسون بروکس جانی (به انگلیسی: Allison Brooks Janney) (زاده ۱۹ نوامبر ۱۹۵۹) بازیگر آمریکایی است. از فیلم‌هایی که او در آن ایفای نقش کرده‌است، می‌توان به خدمتکاران، من تونیا هستم، و شش روز، هفت شب اشاره کرد.

او به خاطر بازی در من تونیا هستم برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.
فیلم‌شناسی

فهرست برخی از فیلم‌هایی که الیسون جنی در آنها به ایفای نقش پرداخته‌است:

    خدمتکاران
    طوفان یخ
    پرستار بتی
    آقای پیبادی و شرمن
    رنگ‌های اصلی
    شش روز، هفت شب
    من تونیا هستم


آنا فاریس

Anna Faris
فاریس سال ۲۰۱۳ در کامیک-کان بین‌المللی سن دیگو
زمینه فعالیت     سینما
تولد     ۲۹ نوامبر ۱۹۷۶ ‏(۴۲ سال)
بالتیمور، مریلند، آمریکا
ملیت     آمریکایی
پیشه     بازیگر، خواننده
سال‌های فعالیت     ۱۹۹۱–اکنون
همسر(ها)     بن ایندرا (۲۰۰۴–۲۰۰۸)
کریس پرت (۲۰۰۹–٢٠١٧)
فرزندان     یک فرزند

آنا فاریس (به انگلیسی: Anna Kay Faris) (زاده ۲۹ نوامبر، ۱۹۷۶) بازیگر آمریکایی است. وی بیشتر به خاطر حضور در فیلم ترسناک و بازی در فیلم گمشده در ترجمه مشهور است. او به عنوان صداپیشه در فیلم پویانمایی ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی و همچنین به عنوان مهمان ویژه در مجموعه تلویزیونی دوستان ایفای نقش کرده‌است.


چاک لوری

نام اصلی     Charles Michael Levine
زمینه فعالیت     طنز تلویزیونی
تولد     ۱۸ اکتبر ۱۹۵۲ ‏(۶۶ سال)
بث پیچ، لانگ آیلند، نیویورک
ملیت     آمریکایی
پیشه     نویسنده، کارگردان، تهیه‌کننده و آهنگساز
سال‌های فعالیت     ۱۹۸۴–اکنون
وب‌گاه رسمی     www.chucklorre.com

چاک لوری (به انگلیسی: Chuck Lorre)، زاده ۱۸ اکتبر ۱۹۵۲، نویسنده، کارگردان، تهیه‌کننده و آهنگساز آمریکایی که تاکنون برنامه‌های طنز تلویزیونی متعددی را ساخته است که از این میان می‌توان دارما و گرگ، دو مرد و نصفی، تئوری بیگ بنگ و مام را نام برد.




سینمای مستند به دلیل ارائه نقشی از واقعیت، همواره محبوب و مقبول کسانی بوده است

به گزارش ایرنا، یکی از مهمترین نکات قابل ذکر در مورد سینمای مستند در ایران، پیشتازی و جلوتر بودن آن نسبت به سینمای داستانی است.
سینمای مستند به دلیل ارائه نقشی از واقعیت، همواره محبوب و مقبول کسانی بوده است که به ریشه های تاریخی علاقه مند بوده و خواهان این بوده اند که به حقیقت مسائل پی ببرند. بر همین اساس سینمای مستند ایران امروز جایگاهی ارزنده و نقشی اساسی در اشاعه فرهنگ دارد؛ چنانچه «صالحی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چندی پیش در این باره گفته بود: «سینمای مستند بخشی از هویت فرهنگی کشورمان محسوب می شود و به آن افتخار می کنیم. این سینما پل ارتباطی فرهنگ ایران با جهان است و با تصویر سازی خود از فضای اجتماعی، مورخ لایه های مختلف جامعه است».
یکی از مهمترین نقاط قوت سینمای مستند نسبت به سینمای داستانی استقلال و دوری آن از فضای سیاسی است؛ سینمای مستند به دلیل آن که قرار است همه چیز را همانگونه که هست نمایش دهد، نیازی به صحنه سازی و فضاآفرینی های پرهزینه نداشته و به دلیل همین کاهش هزینه ها کمتر نیازی به بودجه ها و هزینه های سنگین داشته و می تواند استقلال خود را از اقتصاد و به تبع آن سیاست حفظ کند.
بر این اساس مستند و سینمای مستند از این منظر که می توان آینه نمایش اوضاع و احوال یک اجتماع باشد، نقش موثری در آموزش و انتقال فرهنگی دارد.
«بابک کریمی» (متولد 1339) بازیگر سینما و تئاتر در این رابطه در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا مطرح ساخت: من مستند را علاقه مندانه دنبال می کنم چراکه به نظرم مستند همچنان جلوتر از سینمای داستانی است. چون سینمای داستانی کنترل سیاسی و کنترل اقتصادی و... را روی خود دارد، در نتیجه نمی تواند واقعیات را آن گونه که می خواهد بگوید. ولی مستند چون وظیفه اش این است که به داخل مسائل برود، شناخت بهتری از چیزها به ما می دهد؛ ما با دنیای پیرامونمان از طریق فیلم مستند بیشتر ارتباط برقرار می کنیم تا سینمایمان.
وی با اشاره به حضور فیلم ها و مستندسازان خارجی و جشنواره های بین المللی در ایران بیان داشت: 'تعریف پخش ملی فیلم این است که ما بنشینیم و فیلم های ساخته خودمان را ببینیم اما در مورد بین المللی بودن، مساله این است که بتوانیم فیلم های سایر دنیا را هم ببینیم و این دارد اتفاق می افتد. یعنی تعریف بین المللی این نیست که ما در دنیا معروف بشویم، چون در دنیا جشنواره های مختلف و بسیار معروف هست. اما وقتی این مستند سازان خارجی می آیند در ایران و سالن پر هست و مردم آمده اند که فیلم را ببینند این کافی است؛ در جشنواره «کن» هم همین است تو فیلمت را می بری و عده ای که وارد آن سالن می شوند و به تعداد صندلی هایی که هست می نشینند و فیلم را می بینند.'

**جذابیت ایران برای غیرایرانیان
بازیگر فیلم های «فروشنده» و «جدایی نادر از سیمین» با اشاره به اقبال و استقبال فضاهای فرهنگی خارج از ایران برای دیدن فیلم های ایرانی افزود: ایران یک کنجکاوی غریبی برای غیرایرانی ها ایجاد می کند آن هم به یک دلیل خیلی ساده، چون در رسانه های خارجی در مورد ایران خیلی بد گفته می شود اما تمام کسانی که به اینجا سفر کرده اند از آن خیلی خوب می گویند. تصویری که از تلویزیون می آید با تصویری که دوستانت به تو می دهند، خیلی تناقض دارد؛ سینمایی که از ایران می آید خیلی شاعرانه است، در حالی که در اخباری که در خارج از ایران نشان می دهند این طور به نظر می رسد که ما ایرانی ها هر روز از خواب که بیدار می شویم زنمان را می زنیم و بعد می رویم بیرون و مردم را می کشیم و بعد بچه ها را سنگسار می کنیم.
« اما در فیلم می بینند که ما زندگی ای همانند همه مردم دنیا داریم و زن و بچه ای و .. در نتیجه این کنجکاوی به هزار و یک دلیل وجود دارد و آنان به هر بهانه ای که بتوانند به ایران بیایند و فیلمشان را بیاورند، استقبال می کنند. این که فیلم را بیاورند و ببینند که جوان های ایرانی چه واکنشی را دارند و چه نکاتی برایشان جالب است، همین ها مهم است و از همین ها باید شروع کرد».
کریمی ادامه داد: می گویند تمام جنگ ها و دشمنی ها از ناآگاهی شروع می شود، از نشناختن طرف مقابل. یعنی چون طرف را نمی شناسیم و با او حرف نزده ایم آن را تبدیل به هیولایی برای خودمان می کنیم. و چون هیولاست، از او می ترسیم. و چون می ترسیم باید از خودمان دفاع کنیم و چون باید دفاع کنیم، باید مسلح شویم؛ و چون فکر می کنیم او به ما نظر دارد، می خواهیم زودتر به او حمله کنیم و همینجوری جلو می رود و یک سری آدم هایی که هیچ دلیلی ندارند، با هم دشمن می شوند.
«پس تنها راه و وظیفه هنر، انسان پروری است. یعنی من زمانی که فیلمی را می سازم و شخصیتی را بازی می کنم، عملا دارم درد و دل و حس و حال آن شخصیت را برای کسی دیگری که آن طرف دنیاست، یا بخش دیگری از جامعه است که با آن رابطه ای ندارد، منتقل می کنم. یعنی من مانند سیم رابط عمل می کنم و هنر این سیم رابط بین آدم هاست».

**احساسات، فصل مشترک انسان ها
این بازیگر سینما خاطرنشان کرد: وظیفه ما این است که حس و حال ها و بینش های آدم های مختلف را به هم معرفی کنیم تا اینها همدیگر را بشناسند. یعنی پس فردا که اصل جنس را جلوی خودت می بینی، چیزی از آن بدانی. ما آگاهی انسانی می دهیم و برخی آن را شعاری می کنند. ولی در کل وظیفه هنر، فرم دادن به احساسات است که پایه ای ترین مقوله ی انسانی است.
«چیزی که همه آدم های دنیا را مشترک می کند، نه رنگ پوستشان است، نه تیم فوتبالشان، نه سیاستشان بلکه احساساتشان است.آدم ها زمانی که می ترسند، در همه دنیا مردم یک جور می ترسند، زمانی که عاشق می شوند، قلبشان همانقدر می تپد، زمانی که کسی را از دست می دهند، غمش همانگونه است».
وی افزود: یکی از دلایلی که دنیای سیاست و دنیای هنر همیشه باهم کلنجار دارند این است که گرایش سیاست، دشمن پروری است، در حالی که گرایش هنر، انسان پروری است. هنر نیاز ندارد دشمن داشته باشد برای این که بتواند حرفش را بزند، در حالی که سیاست برای بقای خودش نیاز به دشمن دارد. هنر مخاطب و گوش شنوا می خواهد.
پژوهشم**9480**1552

انتهای پیام /*

وین دیزل از نگهبانی تا بازیگری

وین دیزل بازیگر و کارگردان ۵۱ ساله آمریکایی با نام اصلی مارک سینکلر وینسنت است که بیشتر به خاطر سری فیلم‌های «سریع و خشن» شناخته می‌شود.

به گزارش سینماسینما، او برای کسب درآمد شغل نگهبانی را در پیش گرفت و پس از آن هم نام خود را به وین دیزل تغییر داد و همچنین در نوجوانی در رشته‌های بدنسازی و کشتی کج نیز سابقه فعالیت داشته است.

مادر او یک روانشناس ایتالیایی و پدر خوانده‌ش نیز اهل نیویورک است و هنوز پدر واقعی خود را ندیده است.

اگرچه او از سنین پایین به بازیگری علاقه داشت، اما اولین فعالیت سینمایی او به طور ناخواسته شکل گرفت و زندگی او را تغییر داد؛ زمانی که وین دیزل هفت ساله بود به همرا برادر و دوستانش به یک سینما در نیویورک رفتند تا این سینما را تخریب کنند. اما رییس آن سینما به جای زنگ زدن به پلیس به آن‌ها پیشنهاد بازی در یک فیلم را داد و این به اولین تجربه اکشن این بازیگر تبدیل شد.

پس از سپری کردن دوران دبیرستان در دانشگاه هانتر ثبت نام کرد، ولی پس از گذشت سه سال از آنجا اخراج شد و دوباره به هالیوود بازگشت تا دوران جدیدی از بازیگری اش را شروع کند. او یک سال با تمام وجود تلاش کرد، ولی نتوانست هیچ احساسی در هالیوود ایجاد کند و با هدف این که در هالیوود جایی باز کند، تصمیم گرفت به نیویورک بازگردد.

مادرش به او کتابی از ریک اشمیت به نام «فیلم سازی با بودجه‌ی خودروی دسته دوم» را هدیه داد. او با مطالعه‌ی این کتاب به خوبی یاد گرفت چگونه کنترل زندگی اش را در دست بگیرد و خودش فیلم بسازد؛ و بدین صورت فیلمی کوتاه به نام «Multi-Facial» را مبتنی بر تجربیات خودش به عنوان یک بازیگر نوشت و فیلم برداری از آن در کمتر از سه روز حدود سه هزار دلار هزینه در برداشت. فیلم او توانست در جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۹۵ مورد تایید قرار گیرد.

از دیگر فیلم‌های او می‌توان به فیلم‌های نجات سرباز رایان، ولگرد‌ها و نگهبانان کهکشان اشاره کرد.

انتقاد مهدی فقیه به صدا و سیما

مهدی فقیه بازیگر «ملک سلیمان» و «علی البدل» با انتقاد از بی‌توجهی مسئولین فرهنگی به جامعه، گفت: گلایه‌دارم که کارهای محکم و تأثیرگذار جایش در تلویزیون خالیست و به جای آن برنامه‌هایی چون «دورهمی»، «خندوانه» و «عبدی‌شو» روی آنتن می‌روند.

به گزارش سینماسینما، از آخرین بار که سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد در جشنواره فیلم فجر را به مهدی فقیه اهدا کردند خیلی می‌گذرد اما خیلی کمتر در پرده نقره‌ای او را دیده‌ایم و خیلی کمتر در تلویزیون شاهد حضورش بوده‌ایم. شاید به ندرت فیلمی به فقیه پیشنهاد شده که خودش هم دوست ندارد در هر کاراکتر و هر موقعیتی حضور پیدا کند. تا جائیکه به خبرنگار تسنیم می‌‎گوید حدود چهار سال است بیکارم ولی دوست ندارم کاری انجام بدهم که مفاهیم انسانی در شأن ملت و نظام نداشته باشد و به جای آن حاضرم کارهای سخت انجام بدهم. البته فقیه این روزها در سریال «سامو بندری» به کارگردانی ابراهیم فروزش ایفای نقش می‌کند که قرار است در سال ۹۸ روی آنتن شبکه‌های سیما برود.

مهدی فقیه در پاسخ به این سوال که امروز احساس می‌کنید چه خلأها و اتفاقاتی در تلویزیون جایشان خالیست، تأکید کرد: مردم امروز «دورهمی»، «خندوانه» و «عبدی‌شو» می‌بینند و زمانی «سربداران» و سریال‌ها و برنامه‌های با محتواتر و قوی‌تری روی آنتن تلویزیون بود که مردم برای تماشایش ثانیه‌شماری می‌کردند. جای این نوع پرداخت‌ها و مفاهیم خالیست و البته احساس می‌کنم مسئولین فرهنگی ما هم دیگر دغدغه‌مندی گذشته را ندارند و انگار جامعه را نمی‌شناسند. در صورتی‌که حضرت امام(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی اعتقاد داشتند انقلاب ما فرهنگی بود. این‌ها درد است که آنقدر از این آرمان‌ها فاصله گرفته‌ایم. حالا مهم نیست که فقیه حدود چهار سال در دوران بیکاری به سر می‌برد. اما همیشه سعی کرده‌ام کارهای مفاهیم انسانی در شأن ملت و نظام انجام دهم و کاری احساس کردم این سمت و سو را ندارد از آن فاصله گرفته‌ام. حاضرم کارهای سخت انجام دهم ولی در موقعیت‌هایی قرار نگیرم که هیچ مفهوم و آرمانی را برای جامعه‌ام نداشته، ندارد و نخواهد داشت.