رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

نقد فیلم پایان بازی از کاظم معصومی

پایان بازی
ایران

کاظم معصومی

http://img.doostiha.ir/uploads/2015/03/Payan-Bazi.jpg


کارگردان: کاظم معصومی | موضوع: پلیسی، اجتماعی | سال تولید: 1387

مدت زمان: 90 دقیقه | نوع: تلویزیونی (تله فیلم) | مخاطب: بزرگسال


خلاصه داستان:
سرگرد شکیبا افسر ویژه قتل اداره آگاهی است که در دوره پایان خدمت خود دچار بیماری مزمنی شده است و همزمان با پرونده ای پیچیده در مورد قتل مشکوک یکی از افسران اداره آگاهی درگیر می شود؛ تا این که…

بازیگران:
مسعود رایگان، بابک حمیدیان، کاظم هژیر آزاد، مجید شهریاری، فرامرز روشنایی، داوود ولی پور، فرهاد مهدوی، لقمان نظیری و…



____________________
رها ماهرو : می توانید نقد و نظرتان را درباره فیلم پایان بازی کاظم معصومی برایمان بفرستید .
____________________


    اخبار ایران و جهان فرهنگی و هنری رسانه‌ها

کاظم معصومی «پایان بازی» را روی میز تدوین گذاشت آرشیو شده
کاظم معصومی «پایان بازی» را روی میز تدوین گذاشت
کاظم معصومی پایان بازی

تله فیلم «پایان بازی» به کارگردانی کاظم معصومی و تهیه کنندگی علیرضا رئیسیان به مرحله تدوین رسید.

این تله فیلم چندی قبل مرحله تصویربرداری را به پایان رسانید. «پایان بازی» را کاوه سجادی حسینی و علی کاظمیان براساس برداشتی آزاد از رمان معروف «قاضی و جلادش» اثر فردریش دورنمات نوشته اند. داستان «پایان بازی» ماجرای سرگرد شکیبا را روایت می کند. وی افسر ویژه قتل اداره آگاهی است که در دوره پایان خدمت خود دچار بیماری مزمنی شده است و همزمان با پرونده ای پیچیده در مورد قتل مشکوک یکی از افسران اداره آگاهی درگیر می شود؛ تا این که... .

شایان ذکر است، علیرضا رئیسیان چندی قبل ، در مقام تهیه کننده ، فیلم سینمایی «نشانی» را با محوریت کودک و نوجوان برای مرکز سیما فیلم مقابل دوربین برده بود. این فیلم پس از اکران در بیست و ششمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر اکنون آماده نمایش است. وی همچنین قصد دارد تله فیلم «گمشده در تاریکی» را نیز در مرکز سیما فیلم تهیه کند. فیلمنامه این تله فیلم اکنون توسط آیدا پناهنده به مرحله نگارش رسیده ولی هنوز مراحل تولید و پیش تولید را آغاز نکرده است.

اعضای گروه بازیگران «پایان بازی» عبارتند از: مسعود رایگان، بابک حمیدیان، کاظم هژیرآزاد، سعید شهریاری، فرامرز روشنایی و جمعی دیگر که مقابل دوربین این تله فیلم ایفای نقش کرده اند.

عوامل پشت دوربین نیز عبارتند از:

مدیرتصویربرداری: مرتضی غفوری، صدابردار: داریوش صادق پور، طراح چهره پردازی: مهران روحانی، طراح صحنه و لباس: محسن پناهی و مدیر تولید: محمدرضا منصوری.
____________________
"پایان بازی" معصومی تدوین می‌شود
پایان بازی
شناسهٔ خبر: 696929 - سه‌شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۳:۰۸
هنر > رادیو و تلویزیون
فیلم تلویزیونی "پایان بازی" به تهیه‌کننگی علیرضا رئیسیان و کارگردانی کاظم معصومی مراحل تدوین را سپری می‌کند.

این فیلم با نام قبلی "قاضی و آدمکش" برای گروه فیلم و سریال شبکه یک ساخته می‌شود و مسعود رایگان، بابک حمیدیان، کاظم هژیرآزاد، سعید شهریاری و فرامرز روشنایی در آن بازی می‌کنند. فیلم 90 دقیقه‌ای "پایان بازی" برداشتی آزاد از داستان قاضی و جلاد بر اساس فیلمنامه کاوه سجادی حسینی و علی کاظمیان ساخته می‌شود.

مسعود رایگان در نمایی از فیلم "پایان بازی"

داستان این فیلم درباره سرگرد شکیبا، افسر ویژه قتل است که در پایان خدمتش دچار بیماری می‌شود و از سوی دیگر باید پرونده قتلی را رسیدگی کند. عوامل فیلم "پایان بازی" عبارتند از مرتضی غفوری مدیر تصویربرداری، داریوش صادقپور صدابردار، مهران روحانی طراح گریم، محسن پناهی طراح صحنه و لباس، بهزاد مصلح تدوین و محمدرضا منصوری مدیر تولید.

____________________
  با حضور مسعود رایگان، بابک حمیدیان و ...
 تله فیلم «پایان بازی» در مرحله ساخت موسیقی 

    با پایان تدوین تله فیلم «پایان بازی» به کارگردانی «کاظم معصومی»، این فیلم تلویزیونی وارد مرحله ساخت موسیقی، صداگذاری و میکس شد.  به گزارش آفرینش به نقل از روابط عمومی شبکه یک سیما، تله فیلم پایان بازی را کاظم معصومی کارگردانی کرده است و در حال حاضر، امین هنرمند کار ساخت موسیقی و محمد رضا یوسفی صداگذاری و میکس آن را انجام می دهند. بنابر این گزارش، «پایان بازی» را «کاوه سجادی حسینی» و «علی کاظمیان» براساس داستان «کافی و جلادش» نوشته اند که داستان آن درباره یک سرگرد نیروی انتظامی به نام شکیباست که افسر ویژه قتل است در پایان خدمت خود به یک بیماری مزمن مبتلا شده و همزمان درگیر پرونده ایی پیچیده در مورد قتل مشکوک یکی از همکاران خود می شود تا اینکه...
    تله فیلم «پایان بازی» را علیرضا رئیسیان برای گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما تهیه کرده است و بازیگرانی چون مسعود رایگان، بابک حمیدیان، کاظم هژیر آزاد، سعید شهسواری و فرامرز روشنایی در آن به ایفای نقش پرداخته اند. تله فیلم «پایان بازی» در بهار 87 در تهران جلو دوربین مرتضی غفوری رفته است و بهزاد مصلح کار تدوین آن را به تازگی به پایان برده است. دیگر عوامل این فیلم عبارتنداز:مدیر تولید: محمدرضا منصوری، صدابردار:داریوش صادق پور، طراح چهره پردازی: مهرداد روحانی، طراح صحنه و لباس: محسن پناهی. 

---------------------

داستان : سیندرلا به ایران آمد

داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد



نقد فیلم راز چشمهایش از خوان جوزه کامپانلا

راز چشمهایش
2009 آرژانتین
The Secret in Their Eyes

کارگردان:Juan José


راز در چشمانشان
فیلم محصول سال 2009
راز در چشمانشان یک فیلم درام و جنایی آرژانتینی اسپانیایی زبان تولید شده در سال ۲۰۰۹ است که براساسی رمانی به نام پرسش در چشمانشان ساخته شده‌است. بازیگران این فیلم ریکاردو دارین, سولداد ویلامی, خاویر گودینو, گیلرمو فرانسلا و پابلو راگو هستند.
تاریخ اکران: ۱۳ اوت ۲۰۰۹ م. (آرژانتین)
کارگردان: خوان جوزه کامپانلا
مدت زمان فیلم: ۲ ساعت ۹ دقیقه
بودجه: ۲ میلیون دلار آمریکا
آهنگ‌ساز: Federico Jusid، Emilio Kauderer
بازیگران
ریکاردو دارین
‪Soledad Villamil‬‏
کارلا کودو
_______________
راز در چشمانشان
کارگردان     خوان جوزه کامپانلا
تهیه‌کننده     خوان جوزه کامپنلا
جراردو هرو
ماریلا باسیوسکی
ونسا راگون
اکسل کوشوتسکی
توزیع‌کننده     سونی کلاسیک
تاریخ‌های انتشار
    آرژانتین:
۱۳ اوت،۲۰۰۹
مدت زمان
    ۱۲۷ دقیقه
کشور     آرژانتین
زبان     اسپانیایی

راز در چشمانشان (به اسپانیایی: El secreto de sus ojos) یک فیلم درام و جنایی آرژانتینی اسپانیایی زبان تولید شده در سال ۲۰۰۹ است که براساسی رمانی به نام پرسش در چشمانشان (به اسپانیایی: La pregunta de sus ojos) ساخته شده‌است. بازیگران این فیلم ریکاردو دارین, سولداد ویلامی, خاویر گودینو, گیلرمو فرانسلا و پابلو راگو هستند. این فیلم بهترین فیلم خارجی در اسکار هشتاد و دوم گردید.، این فیلم همچنین برنده جایزه گویا در اسپانیا گشته است. تا سال ۲۰۱۰ این فیلم دومین فیلم موفق آرژانتین در کل تاریخ بوده‌است که اولین آن فیلم نازارنو کروز و گرگ است که توسط لئوناردو فاویو در سال ۱۹۷۵ ساخته شد.
جوایز
2009     جایزه گویا برای بهتیرن فیلم خارجی اسپانیای زبان     برنده
جایزه اسکار
2010     بهترین فیلم خارجی‌زبان     برنده
_______________

نگاهی به فیلم آرژانتینی برنده اسکار، راز چشمان آن‌ها

    هم آغوشی عشق و عدالت
    حسین کمیلیان

طرح داستان

فیلم داستان یک کارمند میانی دستگاه قضایی آرژانتین‌، بنخامین اسپوزیتو (‌ریکاردو دارین‌) ‌، است که با پرونده‌ای خاص روبرو می‌گردد‌. گرچه این پرونده در اداره‌ی متبوع او بسته می‌شود‌، ولی در زندگی شخصی او به طرز آزار‌دهنده‌ای مفتوح می‌ماند به طوری که پس از گذشت 30 سال از زمان بررسی قضایی آن و در دوره‌ی بازنشتگی‌اش احساس نیازی پیدا می‌کند به واکاوی دوباره‌ی تمام ابهامات والبته تلخی‌های آن پرونده‌‌. مصادیق تلخی همانا دورماندن از عشق گرانسنگش –‌ ایرنه‌‌، همکار و رئیسش در آن زمان‌ – ‌، از دست دادن تنها دوست قابل اعتمادش – ساندووال – و شاید از همه مهم‌تر خاطرات غیر متقن ولی درد‌آوری که او از هولناکی جنایت واقع شده در سرش می‌پروراند‌. او پس از 30 سال قصد دارد رمانی درباره‌ی پرونده‌ی تجاوز و قتل ‌«لیلیانا» به نگارش در‌آرورد و به این بهانه مخاطب فیلم دعوت می‌شود تا از ابتدا‌ی این ماجرا را به انضمام برش‌هایی از زمان حال را ببیند‌.

«خوان خوزه کامپانلا» کیست و فیلمش کجا قرار دارد‌؟

«کامپانلا»‌ ‌ی 50 ساله‌ متولد بوینوس آیرس است و اگرچه شاید برای بسیاری از ما‌، پیش از این اثر‌، فیلمساز شهیری به حساب نمی‌آمد اما علاقه‌مندان به سینما در آرژانتین‌، پیش از این فیلم نیز‌، جایگاه او را بالاترین درجه‌ی یک فیلمساز آرژانتینی می‌‌دانند. چه آن که او سال‌‌هاست در آمریکا به کارگردانی و نویسندگی سریال‌های تلویزیونی می‌پردازد و در عین حال با رفت و آمد‌هایی که دارد تجربیات گرانبهایی را به سینمای آرژانتین می‌افزاید‌‌.

جدا از سریال‌ها مختلفی که در آرژانتین و آمریکا از زیر دست او گذشته‌اند او کارنامه‌‌ی قابل قبولی نیز در سینما دارد‌. او پیش از راز در چشم‌هایشان با سه فیلم‌ «همان عشق‌، همان باران‌» در سال 1999، کمدی «‌پسر عروس‌» محصول سال 2001 ‌، ‌که حتی در آکادمی اسکار همان سال نیز با نامزدی در دو بخش تا حدودی دیده شد‌ و «ماه اوالنیدا‌» ساخته‌ی 2004 کاملاً در محدوده‌ی سینما‌ی اسپانیایی زبان و تا حدودی نیز در مقیاس سینمای جهانی شناخته شده بود‌‌. ولی با تمام این اوصاف شکی نیست که این فیلم جهشی بلند از سوی «کامپانلا» محسوب می‌گردد.

او با این فیلم که حتی به لقب «درخشان‌ترین فیلم تاریخ سینمای آرژانتین‌» از بعضی از منتقدین داخلی کشورش نایل آمده است‌، در گام اول جوایز آکادمی فیلم آرژانتین را درو کرد‌؛ نامزدی در 17 بخش و دریافت جایزه در 13 بخش از جمله بهترین فیلم‌، بهترین کارگردانی‌، بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی – شایان ذکر است که فیلمنامه‌ی این اثر را «کامپانلا» با اقتباس از رمانی به نام «سؤال در چشمانش» (La pregunta de sus ojos‌‌) نوشته‌ی ادواردو ساچری به قلم تحریر درآورده است‌ – ‌، بهترین فیلمبرداری ‌و بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن به خوبی نمایان می‌سازد که اثر او چیزی فراتر از سینمای کشورش است‌.

این در حالی ست که او با رویکردی قابل دفاع این موفقیت را بدون دور زدن خواستگاه‌های فرهنگی و اجتماعی آرژانتین کسب کرده است‌‌. «کامپانلا» اگرچه تجربه و مهارت سال‌‌ها فیلمسازی در آمریکا را با خود به همراه دارد ولی با این حال هنوز در آرژانتین‌، «آرژانتینی‌» فیلم می‌سازد‌. این شاید مهم‌ترین عامل محبوبیت او در کشورش باشد‌.

در گام بعدی که به نوعی جهش بین‌المللی اثر مورد نظر است‌، فیلم جوایز متعددی را کسب کرد از جمله این که برنده‌ی بهترین فیلم خارجی اسپانیایی زبان «گویا» شد و اکنون و در آخرین لحظات نگارش این مطلب در حضور رقیبان پر‌آوازه‌ و سترگی چون «روبان سفید‌» و «یک پیام آور‌» ‌، برنده بهترین فیلم خارجی زبان آکادمی اسکار شد. ‌(توضیح‌: هر چند اگر غیر از این نیز می‌شد هیچ چیز از ارزش آن کم نمی‌شد‌، کما این که اکنون نیز چیزی از «روبان سفید‌» اثر درخشان هانکه بزرگ کم نشده است‌.‌)

استادیوم هوس‌ها‌ی فیلمساز

از بعد ساختاری‌، رویکرد بنیادینی که این فیلم را در پیکره‌ی کلی – و نه لزوما‌ً در نما‌ها و اجزاء کوچکترش – به شکل غرور‌آمیزی جلوه‌گر می‌کند برقراری ارتباطی همگون و متناسب بین ویژگی‌هایی ست که ژانر‌های موجود در اثر را نمایندگی می‌کنند‌. «کامپانلا‌» فیلمی ساخته است که همانقدر که یک درام عاشقانه است‌، یک تریلر جنایی راز‌آلود نیز محسوب می‌گردد و جالب آنجاست که بر خلاف روال مرسومی که در بسیاری از این گونه فیلم‌ها پیگیری می‌شود هیچ کدام از این دو وجه – ‌ درام عاشقانه و تریلر جنایی راز‌آلود ‌- طفیلی دیگری نیستند و برای پربار کردن یا پربیننده کردن اثر‌، به فیلم پیوست نشده‌اند بلکه بسیار فراتر از آن‌‌؛ یک ارتباط مضمونی بسیار جدی میان این دو بخش برقرار است که در بند بعدی بیشتر در موردش بحث خواهد شد‌. همین‌قدر باید دقت کرد که در یک جناح‌، این فیلم نه محملی برای طرح معماهای گوناگون و پیچیده شده – ‌که در کل فیلم مجموعا‌ً دو معما طرح و حل می‌گردد ‌‌- ‌و نه اثری از صحنه‌های تعقیب و گریز‌ مکرر در فیلم وجود دارد‌ – ‌جز یک مورد در تعقیب و گریز‌ بخش استادیوم ‌-  و از جناح دیگر هم شاهد یک درام کنترل شده‌ی بدون سوز و آه هستیم که در عین حال اثر‌پذیری خود را نیز حفظ کرده است و هم در عین باورپذیری رابطه‌ی عاشقانه‌ی بین ‌«اسپوزیتو‌» و ‌«ایرنه‌»‌، مخاطب درگیر یک عشق پر‌حرارت و پیش‌رونده‌ بین آن دو نیست‌. این در حالی ست که «کامپانلا‌» پیش از این در فیلم «همان عشق‌، همان باران‌» و اتفاقاً بین همین دو بازیگر‌، روایتگر چنین رابطه‌‌ای با مختصات مذکور بوده است ولی این بار با درایت تمام از آن رویکرد در این داستان استفاده نکرده است‌. این ماجرا حداقل دو دلیل متقن دارد‌ اول آن که جایگاه این دو شخصیت به عنوان ضابطین نسبتاً مؤثر دستگاه قضایی که پیشه‌شان متضاد با احساسات گرم و آتشین و افسار‌گسیخته است و همچنین نمایه‌های دیگری که او از این دو شخصیت نشانمان می‌دهد به طور کامل این خویشتن‌داری را به «اسپوزیتو‌» و به خصوص به ‌«ایرنه‌» دیکته می‌کند‌. دلیل دوم که به بحث بالا بیشتر مربوط است آن که‌؛ او قصد داشته یک داستان بسیار خاص را به شکلی بسیار واقعی روایت کند و با ارائه‌ی تصویری همه‌جانبه از اتفاقاتی که برای «اسپوزیتو‌»  روی می‌دهد از درگیر شدن ذهن مخاطبش در هر کدام از این وجوه خود‌داری کند‌. مشخص است که فیلمساز از این که مخاطبش متوجه پیوند منطقی بین داستان‌هایش نشود هراس داشته است‌.

در این فیلم البته نقطه‌ی عطفی وجود دارد و آن همان بخش شکوهمند و به‌ یاد‌ماندنی استادیوم فوتبال است که هم از جهت مضمون و هم ساختار از سایر بخش‌های فیلم عامدانه فاصله می‌گیرد‌. این عمد و قصد فیلمساز این توجه را می‌طلبد که بدانیم این بخش دقیقاً میان فیلم قرار گرفته و به نوعی محل تغییر جهت داستان است‌. با تمام مقدمه‌چینی‌ها و طرح مسأله‌هایی که پیش از این بخش صورت گرفته است‌، بر خلاف انتظار ‌، چالش‌های جدی بر سر مفاهیمی چون «‌عدالت‌» و ‌«عشق‌» با دستگیری «گومز» تازه  پس از آن شب آغاز می‌شود‌.

و اما بخش پرسش‌برانگیزی که در این میان وجود دارد و شاید بزرگترین ایراد اثر هم همین باشد آن است فیلم تحمل باری را که عنوان فیلم برایش در نظر گرفت است ندار‌د‌. ‌«چشم‌»‌هایی که باید دارای «‌راز‌»‌های نهانی باشند یعنی چشم‌های «اسپوزیتو‌» ‌، ‌«ایرنه‌» ‌، ‌«گومز‌» (پشت میله‌‌ها‌) و از همه مهم‌تر ‌«چشم‌های مورالس‌» با آن چهره‌پردازی پایین‌تر از سطح فیلم آن هم در حالی که قرار است نماهای بسته‌ی کلیدی از آن گرفته شود نمی‌تواند آن مقصود رمز‌آلود را به نمایش در بیاورد‌. در این میان «اسپوزیتو‌» که تنها کسی ست که در زمان حال  گریم سنگینی هم ندارد ‌«راز‌» را در چشمانش تا حدودی منتقل می‌کند ولی ‌«مورالس» که اتفاقاً راز چشمان او بسیار پر‌اهمیت‌تر از سایرین است زیر چروک‌های غیر طبیعی که در نما‌های بسته به خوبی آشکار است غرق شده است‌. رفع این معضل شاید می‌توانست این فیلم را به شاهکاری در نوع خود بدل سازد‌.

بررسی‌های گوناگون از زوایای دیگر درمورد این فیلم کاملاً میسر است که البته این نوشته بیش از این مجال پیگیری آن را ندارد‌.

در تلازم عشق و عدالت

‌نکته‌ای در این فیلم وجود دارد که به اعتقاد نگارنده نادیده گرفتنش‌، به نادیده گرفتن کل فیلم ‌می‌انجامد‌‌. حلقه‌ی نهایی فیلم با آگاهی ما از رویداد عجیب و تکان‌دهنده  میان «مورالس‌» و «گومز‌» کامل نمی‌گردد بلکه این بخشی از پایان است‌. این واقعه با تمام ظاهر غریب و هولناکی که داشت کلید‌واژه‌ی زندگی شخصیت اصلی داستان ‌‌- «اسپوزیتو‌»‌ ‌- را از  Temo به معنای ‌«ترس‌» به Te Amo به معنای «‌دوستت دارم‌» تغییر می‌دهد‌. ترسی که 30 سال پیش از فقدان عدالت ریشه دواند و او را از عشق ناب زندگی خود ‌‌- که گذشت  30 سال نیز  از جلای آن نکاسته است ‌- دور کرد حالا با نمایان شدن بارقه‌هایی از اجرای عدالت ‌- ‌حتی شده به شیوه‌ای بغرنج و خارج از چارچوب اجرایی تعریف شده ‌- از پشت ابر‌، او را به عشق خود نیز نزدیک می‌کند‌‌. این تناظر که بی‌تردید به عنوان ملازمه‌ی بین دو مفهوم «عشق‌» و ‌«عدالت‌» قابل بیان است رویکردی نوین و ابداعی از سوی فیلم به شمار می‌رود و این ماهیت زمانی قطعی‌تر جلوه می‌کند که در نظر داشته باشیم که همان طور که عدم وجود ‌«عدالت‌» باعث به تهدید در آمدن عشق میان ‌«اسپوزیتو‌» و ‌«ایرنه‌» شد‌، عشق میان ‌«مورالس‌» و «لیلیانا‌» نیز نه با مرگ ناگوار «لیلیانا‌» بلکه با سردرگمی افسار‌گسیخته‌ی زندگی‌، افکار و خاطرات «مورالس‌» پدیدار شد‌. سردرگمی ناگواری که ناشی از به دام نیفتادن قاتل «لیلیانا‌» و پس از آن آزاد شدن او بود‌. درد‌دل‌های تأسف‌آور او با «اسپوزیتو‌» در ایستگاه قطار در نیمه‌ی اول فیلم را به یاد بیاورید‌. او بیش از هر چیز نگران خاطراتی ست که در حال رنگ باختن هستند‌. این احساس آرامش نسبی نیز که برای «اسپوزیتو‌» در فصل پایانی غیرقابل درک است از برپاشدن همان عدالت از دست رفته است که گویی عشق به ظاهر از دست رفته‌ی او را باز پس داده است‌. و باز هم همین برپاشدن عدالت است که «اسپوزیتو‌» را برای بالفعل کردن یک عشق 30 ساله به سوی «ایرنه‌» فرا‌می‌خواند‌.
http://static.guim.co.uk/sys-images/Admin/BkFill/Default_image_group/2010/8/11/1281536730857/The-Secret-in-Their-Eyes--006.jpg
نام فیلم: راز درون چشم هایشان

محصول : آرژانتین
سال تولید : 2009
مدت : 127 دقیقه
ژانر : درام، راز آلود
کارگردان : خوان خوزه کامپانیا
فیلمنامه نویس : ادواردو ساچری، خوان خوزه کامپانیا
تهیه کننده : خوان خوزه کامپانیا، ریکاردو دارین، سولداد ویلامی
موسیقی: فدریکو جاسید، امیلیو کادرر
فیلمبردار : فلیکس مونتی

بازیگران:
ایرنه: سولداد ویلامی
بنجامین: ریکاردو دارین
لیلیانا: کارلا کوئودو
ایسیدرو: خاویر گودینو

افتخارات:
اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی در سال 2010
بهترین فیلم غیر انگلیسی از بفتا
و ...

درباره داستان:
داستان فیلم درباره بنجامین اسپوزیتو، وکیل دادگستری هست که پس از بازنشستگی در حال نوشتن یک داستان می باشد که بر اساس یکی از وقایع رخ داده در زمان 20 سال قبل بوده که اشاره به تجاوز و قتل یک دختر جوان داشته که بر اثر بی رحمی تمام این اتفاق افتاده است و این مورد بسیار بر زندگی شخصی و عاطفی بنجامین اسپوزیتو تاثیر گذار بوده است. بنجامین هر چه بیشتر در این پرونده قدیمی کنکاش می کند به اتفاقات عجیب جدیدی برخورد می کند که بسیار برای او هیجان انگیز می باشد. او همچنین در مسیر این داستان با معشوقه گذشته خود ایرنه بر می خورد و داستان غمناک عشق این دو به هم نیز اشکا شده و به شکل تازه ای از ان بر می خورد. فیلم دائما در دو زمان حال و اینده می باشد که زمان گذشته داستان بنجامین است و زمان حال اتفاقات جدیدی که در این راه برای او ایجاد می شود.

درباره فیلم:
فیلم "راز درون چشم هایشان یک اثر فاخر از سینمای آرژانتین می باشد که "خوان خوزه کامپانیا" این فیلم را از داستانی با نام "سوال درون جشم هایشان" اقتباس کرده است. این فیلم یک فیلم معمایی و رمز الود و عاشقانه است که بسیار خوب به آن پرداخت شده است. فیلم با بودجه 2 میلیون دلاری توانست فروشی در خدود 34 میلیون دلار در سرتاسر جهان داشته باشد که برای سینمای آرژانتین بسیار موفقیت آمیز بوده است. همچنین از نکات جالب زندگی فیلمسازی خوان خوزه کامپانیا همکاری دائمی او با ریکاردو دارین و سولداد ویلامی می باشد که این گروه در بسیاری از فیلم های دیگر این کارگردان نقش بازیگر و تهیه کننده را ایفا کردند. این فیلم را می توان یکی از 5 اثر بزرگ تاریخ فیلمسازی آرژانتین دانست.

_______________

نگاهی به فیلم راز در چشمانشان The Secret in Their Eyes
فرستاده شده توسط damoon در تاریخ خرداد ۲۲, ۱۳۹۲ در خارجی | بدون دیدگاه

    بازیگران: ریکاردو دارین ـ سله داد ویلامیل ـ پابلو راگو و …
    فیلم نامه: ادواردو ساچری ـ خوآن خوزه کامپانلا براساس رمانی از ادواردو ساچری
    کارگردان: خوآن خوزه کامپانلا
    ۱۲۹ دقیقه؛ محصول آرژانتین، اسپانیا؛ سال ۲۰۰۹

غنی و غریب

خلاصه ی داستان: بنجامین اِسپوسیتو، مأمورِ سابقِ دادگاه فدرال، در حال نوشتن رمانی برمبنای پرونده ی تجاوز و قتلی ست که سال ها پیش، مأمورِ به سرانجام رساندن آن بود. او هنگام نوشتن رمان، به جزئیاتِ پرونده فکر می کند در عین حالی که عشق قدیمی اش، ایرنه هم کم کم وارد ماجرا می شود و در این میان، حسرت های گذشته برای او تکرار می گردد …

یادداشت: “راز در چشمانشان” بعد از دیدار مجددش پس از گذشتِ چند سال، همچنان پُر قدرت و تکاندهنده است. درامی قوی و غریب که با فیلم نامه ای پر از جزئیات و پر از ایده ـ که روابط و انگیزه ها را به بهترین شکلِ ممکن کنار هم چیده ـ بیننده را سخت درگیر می کند و فکرش را به چالش می کشد. فیلم نامه آنقدر غنی ست که برای اشاره کردن به همه ی نکاتش، زمان زیادی باید صرف کرد که این زمان، با دیدن دوباره ی فیلم و پی بردن به جزئیات بیشترش، طبیعتاً بیشتر هم خواهد شد. فقط کافیست ایده ی آن ماشینِ تایپِ خراب که حرف “A” اش مشکل دارد، را دنبال کنید و ببینید که چطور در طول داستان، این ماشینِ تایپ، که جزوی از همان خاطرات بنجامین اِسپوسیتو ست، تأثیر گذار می شود و چطور با آن پایان بندی معرکه ی داستان، همخوان؛ بنجامین، به عنوان آدمی تنها که حسرت گذشته و عشق از دست رفته اش را می خورد، شب، هنگام خواب و بیداری، روی کاغذ می نویسد: (( من می ترسم. )) و در انتها، او که ماجرای عجیبی را از سر گذرانده و تجربه کسب کرده، با گذاشتن یک حرف “A”  در قسمتی از جمله ی “من می ترسم”، که طبعاً به زبان اسپانیایی ست، آن را تبدیل به ” من عاشق تو هستم” می کند و به این شکل ماجرای آن ماشین تایپ را به نتیجه می رساند در عین حال که دایره ی مفهومی اثر هم این شکلی تکمیل می شود. بگذارید یک مثال دیگر بزنم: اسپوسیتو از روی عکس های دختری که به قتل رسیده متوجه نکته ی ظریفی می شود که منتج به گیر افتادن قاتل می گردد. نکته این است که در اکثر عکس های دختر، مردی، برخلاف بقیه ی آدم های داخل عکس، همیشه چشمانش به سمت دختر است. این سرنخی می شود برای اسپوسیتو تا قاتل را پیدا کند. در ادامه، وقتی اسپوسیتو و ایرنه عکس های قدیمی خودشان را نگاه می کنند، در تمام عکس ها، اسپوسیتو برخلاف بقیه ی آدم های داخل عکس، چشمانش به سمت ایرنه است که در واقع وجه تسمیه ی فیلم هم از همین نکته ناشی می شود. حالا دقت کنید که چطور هر اتفاقی در فیلم نامه، به کنش قبل از آن ربط داده می شود و روابط علت و معلولی با دقتی مثال زدنی رعایت می گردد. باز هم مثال می زنم: دادستان، کسی که در واقع همکار اسپوسیتو محسوب می شود، دو بار در پرونده ی او دخالت می کند که بار اول پیش زمینه ی مناسبی فراهم می کند برای دخالت او در بار دوم؛ دفعه ی اول او به اشتباه و برای سرهمبندی کردنِ پرونده، دو آدم بیگناه را شکنجه می دهد تا از زیر زبانشان بیرون بکشد که مرتکب قتل شده اند و دفعه ی دوم قاتل اصلی را به دلایلی واهی از زندان بیرون می کِشد و او را به یک بادیگارد مسلح تبدیل می کند که منجر به اتفاقات بعدی در فیلم نامه می شود. مثالی دیگر: برای رسیدن به قاتل روانی، دستیار اسپوسیتو، به این نکته پی می برد که ممکن است انسان ها همه چیزشان عوض شود اما هیچ وقت هوس هایشان عوض نخواهد شد و چون پِی بُرده که قاتل، عاشق فوتبال است، از این حرف نتیجه می گیرد که می توانند او را در یک استادیوم فوتبال، هنگام مسابقه ی مهم تیم ملی آرژانتین، دستگیر کنند هر چند کاری دیوانه وار باشد، که نتیجه ی این فکر، آن پلان/سکانسِ خیره کننده و شاهکارِ استادیوم فوتبال است. این موضوعِ “عوض نشدنِ هوسِ آدم ها” وقتی به نتیجه ی نهایی اش می رسد که اسپوسیتو، بعد از گذشت سال ها، برای دیدنِ نامزدِ دخترِ مقتول، به ویلای دور افتاده اش می رود و در آنجا ناگهان به این فکر می افتد که ممکن است مرد پیر شده باشد اما مطمئناً هوسی که سال ها ذهنش را می آزرد، همچنان باقی ست، پس بعد از کنکاشی مختصر، می رسیم به آن سکانس تکاندهنده ای که او متوجه می شود، مرد، قاتل را سال هاست که در خانه اش زندانی کرده تا زجرش بدهد تا انتقام بگیرد و البته این نتیجه، خودش به نتیجه ی دیگری هم منجر می شود و آن هم این است که اسپوسیتو در بیان عشقش به ایرنه بالاخره تصمیم نهایی را می گیرد. وقتی می بیند چطور یک مرد، می تواند آنقدر عاشق و شیفته باشد که همه ی زندگی خود را فدای طرفِ مقابلش بکند، از خودش خجالت می کِشد که چطور اینهمه سال به ایرنه نگفته که عاشقش است. فیلم نامه با کنار هم چیدن این جزئیات به کلیتی شگفت انگیز می رسد که هم می توان آن عشق بین ایرنه و اسپوسیتو را با بازی عالی بازیگرانش باور کرد و در آن سکانس جدا شدنشان در ایستگاه قطار، به گریه افتاد، که من حتی در بار دوم هم به گریه افتادم و هم می توان با دیدنِ آن قاتل روانی و ترسناک با بازی خوب بازیگرش، به شدت ترسید.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/41/Secret_in_Their_Eyes_poster.jpg/220px-Secret_in_Their_Eyes_poster.jpg
The Secret in Their Eyes (راز چشمهایشان)
    ----13 اوت 2009---درام،معمایی،هیجانی---129 دقیقه R

کارگردان System.Windows.Forms.TextBox, Text: The Secret in Their Eyes: Juan José Campanella

نویسندگان : Juan José Campanella, Eduardo Sacheri

بازیگران : Ricardo Darín, Soledad Villamil, Pablo Rago

جوایز :

برنده ی جایزه اسکار: بهترین فیلم به زبان خارجی

خلاصه داستان : بنجامین اسپوزیتو، وکیل بازنشسته ی دادگستری فدرال آرژانتین کتاب رمانی را بر اساس یک پرونده ی مختومه ی قدیمی اش می نویسد و آنرا نزد دوست و همکار قدیمی خود ایره نه ممندز می برد. پرونده مربوط به زن جوانی بوده که بر اثر تجاوز جنسی در منزل خود کشته می شود...
_______________
"آتشی مرا سوزانده واین ها خاکستر من است که از سوراخ قلم روی کاغذ نقش بسته است، وگرنه من با نوشتن این جمله ها، مشق نویسندگی نمی کرده ام"

راز چشمان آنها برنده جایزه بهترین فیلم خارجی آکادمی اسکار، اثری ست زاده ی زمانه ای که در آن زندگی می کنیم ،عصری پر از بیگانگی و تنهایی . یک کارمند دستگاه قضایی آرژانتین(بنخامین اسپوزیتو)‌ در دوران بازنشستگی اش تصمیم به نوشتن رمانی بلند بر مبنای یک پرونده ی جنایی می گیرد، بازخوانی مجدد این پرونده ،بیش از هر چیز مبین زندگی و هراس های ایام جوانی بنجامین است ، روایت این رمان مرهمی ست بر روح زخم خورده و التیام نیافته ی او که بیش از سی سال رهایش نکرده و آزارش داده است.

‌فیلم شروع مهیجی دارد ، شرح صرف صبحانه ای رومانتیک و عاشقانه : " 21 زوئن 1974 ریکاردو مورالز برای آخرین بار با لیلیانا کوتو صبحانه خورد و تا آخر عمر یادش می مونه ..." مملو از توصیف جزئیاتی از طعم کلوچه ها و مربا گرفته تا خنده های دل انگیز دختر و سرفه های ریکاردو و ... این تصاویر عمر کوتاهی دارند و پس از چند ثانیه مخاطب شاهد تجاوزی وحشیانه به دختر جوانی ست که چهره اش کمتر شباهتی به آن صورت معصومانه چند لحظه پیش دارد ، از همین جا فیلمساز بیننده را از دنیایش بیرون می کشد و او را راهی دنیای خود می کند. ساخته ی «کامپانلا»‌ ‌ی ۵۰ ساله لایه های متعددی دارد که هر کدامشان می تواند دستمایه ساخت یک فیلم مستقل باشند، او در طول مدت نمایش با کمک نماهای دور و نزدیک متعددی که بکارمی برد به شخصیت هایش فضا و زمان می دهد که داستان را پیش برند. او با پرهیز از سقوط به ورطه سانتی مانتالیسم در عین حال موفق شده با مخاطب اش ارتباط برقرار کند و حس مشترک او را برانگیزد.آنچه در محتوای داستان بیش از هر مفهوم دیگری به چشم می خورد ، ترس و مفهوم آن است.

یکی از جنبه های ترس ، ترس به شکل «هراس یا فوبی» از یک پدیده مشخص، مثلا هراس اجتماعی است، یکی از دلمشغولی های انسان مدرن ، هراس اش از نداشتن هم دم و مونس است(آنچه بنجامین سالها اسیرش است) لکان بیماری ترس را نوعی رابطه خیالی با یک عشق مطلق،( مانند رابطه کودک با مادر) می داند.او اعتقاد دارد کودک و یا انسان در حال ترس و وحشت شدید، در واقع احساس درماندگی و تنهایی عمیق می‌کند و این حسرت و درماندگی و «دیده نشدن» او را فلج می‌کند و یا به وحشت عظیم می‌افکند ، شناخت از ترس غیرمستقیم است. ما ترس را می‌سازیم و می‌توان در یکایک ترس‌های ما نوعی سناریو دید که ما آن را ساخته‌ایم. مثل سناریو انسانی که مرتب حس می‌کند بیمار است و مرتب به ضربان قلبش فکر می‌کند و از این رو ضربان قلبش و ترسش مرتب بالا می‌رود و یا سرگذشت بنجامین که ضمیر ناخودآگاهش سالها هراس از تنهایی را در خود جای داده و حال بعد از سالها به واسطه روایت داستانی این ضمیر ناخودآگاه ، به زبان می آید و او روی کاغذ می نویسد :

فیلم دو سکانس درخشان با اجرایی خیره کننده دارد که یکی در گذشته و دیگری در حال روی می دهند ، اولی جایی ست که بنجامین روبه روی ایرنه و پشت به دوربین نشسته و کارگردان با تمرکز روی صورت ایرنه عمق مفهوم بنجامین را نشان مان می دهد ، او از عشق پاک و خالص چشمان لیلیانا می گوید و از او می پرسد می تواند همچین عشقی را تصور کند و جواب ایرنه مخاطب را آگاه می کند که کلمات این دیالوگ معنایی فراتر از آنچه هستند ، دارند (همان طور که در اساس فیلمنامه ، نوشتن از زندگی ریکاردو و لیلیانا، مسکن و مرثیه ای ست بر عشق نافرجام و از دست رفته بنجامین به ایرنه).

سکانس دوم زمانی ست که ایرنه خاطرات گذشته را با بنجامین دوره می کند ، صفحات آلبوم یکی یکی ورق می خورد تا به عکس های مراسم نامزدی ایرنه و همسرش می رسیم ، و نگاهمان خیره به عکسی می شود که در آن همه جز یک نفر به دوربین لبخند می زنند و غرق شادی اند ، اما آن یک نفر محو تماشای ایرنه است و با نگاه غمبارش او را تمنا می کند ، و آن یک نفر کسی نیست جز بنجامین، هر دو روی این عکس متوقف می شوند. عکس درست مانند عکسی ست که اسپوزیتو در آلبوم لیلیانا می بیند ( تصویری که سر نخ کشف جنایت قتل لیلیانا می شود) . فضای این سکانس و جدایی ایرنه و بنجامین ،افسوس و آهی سی ساله را به دوش می کشد.

راز چشمان آنها ، نشان مان می دهد که زندگی پیچیده نیست ، این ذهن آدمی ست که زندگی را پیچیده می کند ، پس چه بهتر که ذهنمان را به سکوت فراخوانیم و انتخاب هایمان با قلب مان باشد ، و از ذهنمان تنها برای نائل شدن به آن انتخاب مدد گیریم ، نکته ای که بنجامین پس از سالها به آن می رسد و" دوست دارم " (که محصول قلب و احساس است) را جایگزین " می ترسم (که محصول حسابگری، منطق و هراس های ذهن است) می کند

هنگامی که خاطره ات را می بوسم

در می یابم دیری ست که مرده ام

چرا که لبان خود را از پیشانی خاطره ی تو سردتر می یابم

ای یار!

ای شاخه جدامانده من !

((احمد شاملو))

منبع: یادداشت های سینمایی امیرعباس صباغ
http://ecx.images-amazon.com/images/I/51UpSQPwEJL.jpg


رها ماهرو : خوانندگان محترم وبسایت رها ماهرو لطفا نظرتان را درباره فیلم راز چشمانشان برای ما بفرستید

---------------------

داستان : سیندرلا به ایران آمد

داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد



نقد فیلم دوئل ساخته استیون اسپیلبرگ

دوئل
1971 آمریکا
Duel

کارگردان:Steven Spielberg


دوئل
فیلم محصول سال 1971
دوئل، یک فیلم تلویزیونی تریلر آمریکایی محصول سال ۱۹۷۱ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ است.
تاریخ اکران: ۱۰ نوامبر ۱۹۷۱ م. (کانادا)
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
داستان: ریچارد متیسون
آهنگ‌ساز: Billy Goldenberg
بودجه: ۴۵۰٬۰۰۰ دلار آمریکا
بازیگران: دنیس ویور، ژاکلین اسکات، شرلی اوهارا، شاون استاینمن، تیم هربرت، امی داگلاس
http://www.weirdwildrealm.com/filmimages/duel.jpg
دوئل (فیلم ۱۹۷۱)

کارگردان : استیون اسپیلبرگ
تهیه‌کننده : جورج اکستین
نویسنده : ریچارد متیسون
بازیگران : دنیس ویور
موسیقی : بیلی گلدنبرگ
فیلم‌برداری : جک ای.مارتا
تدوین : فرانک موریس
توزیع‌کننده : یونیورسال استودیوز
تاریخ‌های انتشار : ۱۳ نوامبر ۱۹۷۱
مدت زمان : ۷۴ دقیقه (پخش تلویزیونی)
۹٠ دقیقه (تدوین سینمایی)
کشور : ایالات متحده آمریکا
زبان : انگلیسی
هزینهٔ فیلم : ۴٥٠٬٠٠٠ دلار

دوئل (به انگلیسی: Duel)، یک فیلم تلویزیونی تریلر آمریکایی محصول سال ۱۹۷۱ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ است.
داستان

مردی گرفتار یک راننده کامیون سادیسمی در یک جاده می‌شود که می‌خواهد به هر نحو، او را بکشد.
http://www.myupfilm1.in/upf/wp-content/uploads/2014/05/Duel-1971.jpg
داستان فیلم : مردی گرفتار یک راننده کامیون سادیسمی در یک جاده می‌شود که می‌خواهد به هر نحو، او را بکشد ولی مرد (دنیس ویور) با زیرکی راننده کامیون را با کامیونش به دره می فرستد.

کارگردان : استیون اسپیلبرگ
تهیه‌کننده : جورج اکستین
نویسنده : ریچارد متیسون
تدوین : فرانک موریس
بازیگران : دنیس ویور
موسیقی : بیلی گلدنبرگ
فیلم‌برداری : جک ای.مارتا
توزیع‌کننده : یونیورسال استودیوز
زمان : 98Minute
تاریخ‌های انتشار : 13 نوامبر 1971
کشور : ایالات متحده آمریکا
زبان : دوبله فارسی
هزینهٔ فیلم : 450,000 دلار
http://www.agentsofguard.com/wp-content/uploads/2014/12/duel-movie-poster-1971-1020376106.jpg
دوئل جلوه ای از نمایش ترس و تعلیق در قالب داستانی ساده
اسپیلبرگ در این فیلم خلاقیت و استعداد زیاد خود در راه فیلمسازی را نشان داد.

فیلم "دوئل" که یکی از نخستین ساخته های استیون اسپیلبرگ به شمار می رود و تاکنون چند بار از تلویزیون پخش شده است، جلوه ای از نمایش ترس و تعلیق را در قالب داستانی ساده به تصویر می کشد.
به گزارش خبرنگارتلویزیونی "مهر"، فیلم سینمایی "دوئل" (Duel) که شب گذشته (دوشنبه 29فروردین) از شبکه سه سیما پخش شد، سومین فیلم اسپیلبرگ در مقام کارگردان به شمار می رود که کار فیلمسازی خود را از سال 1964 آغاز کرده بود.
این فیلمساز ابتدا همکاری خود را تلویزیون آغاز کرد و فیلم "دوئل" یک اثر تلویزیونی به شمار می رود که در سال 1971 ارایه شد و در زمان خود توانست نظر بسیاری از مخاطبین را به خود جلب کند و شروعی برای سبک ویژه اسپیلبرگ در ساخت آثار سینمایی اش به شمار می رود.
این فیلم داستان بسیار ساده ای دارد که به وسیله ریچارد متسون به نگارش درآمده است. دیوید من که در زمینه معاملات کامپیوتر فعالیت می کند به خاطر یک سفر کاری با ماشین شخصی خود عازم مقصد در شهری دیگر می شود.
این مسافرت کاری که به طور مرتب تکرار می شود در مسیری بیابانی و دور اتفاق می افتد. او در راه به یک کامیون بزرگ حمل سوخت بر می خورد که قصد کشتن او را دارد
. دیوید من ابتدا سعی می کند تا به طریقی از دست او خلاص شود اما در این راه موفق نیست تا اینکه در تعقیب و گریزی طولانی با برخورد دو ماشین و سقوط کامیون بزرگ به دره و مرگ راننده کامیون، همه چیز به اتمام می رسد.
اسپیلبرگ در این فیلم خلاقیت و استعداد زیاد خود در راه فیلمسازی را نشان داد. این فیلم با آنکه در دهه 70 میلادی ساخته می شود و بسیاری از تجهیزات و امکانات فوق العاده فیلمسازی امروز را در اختیار ندارد، اما چنان مهارتی در استفاده از امکانات فیلمبرداری و صدابرداری از خود نشان می دهد که تا سالها بعد شیوه داستان پردازی و روایت او در فیلم های حادثه ای جاده ای الگوی بسیاری از کارگردان های سینما و تلویزیون قرار می گیرد.
حرکت های افقی و عمودی دوربین و شکل خاص تصویربرداری از تعقیب و گریز میان خودرو سواری و کامیون بسیار سنگین که از سرعت زیادی برخوردار است و برخی اوقات با فاصله کوتاهی از ماشین قرار می گیرد، دلهره و تعلیق بسیار زیادی در فیلم به وجود می آورد که نگاه هر مخاطبی را به خود خیره می کند.
در این فیلم از دنیس ویور، ادی فایرستون، جنی دینارسکی، تیم هربرت، چارلیز سیل، الکساندر لاک وود، امی داگلاس، شرلی اوهارا، لوسیلی بنسون، کری لوفتین به عنوان بازیگران اصلی استفاده شده است، اما بار اصلی کنش درام بر دوش دنیس دیور در نقش دیوید من است که باید در انتقال حس های مختلف فیلم موفق عمل کند. در این فیلم هیچ اشاره ای به انگیزه راننده کامیون در قتل راننده سواری نمی شود و تا پایان اثر، دنیس اسیر افکار و اندیشه های خود است.
او حتی در چند مورد تلاش می کند تا به راننده دست پیدا کند تا به این وسیله از انگیزه او با خبر شود یا حتی با پلیس تماس بگیرد و از دست این راننده دیوانه خود را رها کند، اما به شکل های مختلف موفق به این کار نمی شود و خود را اسیر فکر و خیال هایش می یابد.
استفاده از بازیگران به این شکل تا سال 1971 درکمتر فیلمی به چشم می خورد. بیشتر فیلم های حادثه ای آن دوران در آثار پلیسی خلاصه می شد که یک پلیس یا کارآگاه در صدد گشودن راز یک قتل است.
اما در این فیلم بی آنکه کوچکترین استفاده ای از زد و خورد بشود و استفاده از کمترین برخورد فیزیکی همه چیز در دو ماشین و جاده خلاصه می شود و راننده ای که تا پایان داستان، مخاطب هیچ اطلاعی از هویت او به دست نمی آورد و همه چیز در التهاب راننده سواری خلاصه می شود.
فیلم تلویزیونی "دوئل" که محصول کشور امریکاست و در قالب 74 دقیقه ارایه شده است، از مراسم امی ( Emmy ) جایزه صداگذاری و افکت فیلم را در سال 1972 و نامزدی برای دریافت جایزه گلدن گلاب به خاطر بهترین فیلم ساخته شده برای تلویزیون را در سال 1972 و جایزه بزرگ جشنواره فیلم آوریاز ( Avoriaz ) برای کارگردان فیلم را در سال 1973 به دست می آورد که با توجه به تلویزیونی بودن فیلم، موفقیت های قابل توجهی به شمار می رود.
فیلم سینمایی "دوئل" شب گذشته، دوشنبه 29 فروردین از شبکه سه سیما پخش شد.

http://blogs.micds.org/gjoseph/files/2013/10/Duel-e1383012334831.jpg

رها ماهرو : شما نیز می توانید نقدها و نظراتتان را درباره فیلم دوئل استیون اسپیلبرگ برای ما ارسال کنید




نقد فیلم شبح جنگجو آکیرا کوروساوا

شبح جنگجو
1980 ژاپن
Kagemusha

کارگردان:Akira Kurosawa


کاگه‌موشا

کارگردان : آکیرا کوروساوا
نویسنده : آکیرا کوروساوا
بازیگران : تاتسویا ناکادای
توزیع‌کننده : فاکس قرن بیستم
تاریخ‌های انتشار : ۲۶ آوریل ۱۹۸۰
مدت زمان : ۱۷۹ دقیقه
کشور : ژاپن
زبان : ژاپنی

کاگه‌موشا یا شبح جنگجو (به انگلیسی: Kagemusha) فیلمی است به کارگردانی آکیرا کوروساوا کارگردان مشهور ژاپنی که به قولی برداشتی است از «خاطرات مردگان»، داستان مشهوری از فئودور داستایوسکی.هنگامی که تاکدا شینگن در یک محاصره در اوایل سال ۱۵۷۳ درگذشت، پس از او پسرش «تاکدا کاتسویوری» که نسبت به پدرش از توانایی کمتری برخوردار بود، به ریاست قبیله رسید. داستان این فیلم در این خصوص است.
http://www.cinscreen.com/album/mxde1410028476.jpg

سینما کلاسیک:نقد مسعود فراستی بر فیلم شبح جنگجو

در ۲۷ شب از برنامه سینما کلاسیک ، فیلم سینمایی شبح جنگجو ، اثر زیبایی از آکیرا کوروساوا ، ساخته ۱۹۸۰ سینمای ژاپن به روی آنتن رفت ، قبل از آن مسعود فراستی منتقد ، به نقد ، معرفی و بررسی این اثر پرداخت
http://rayanpc.weblogs.us/wp-content/uploads/2012/03/2d9603-21-2012-11-35-53-AM.jpg
درباره " شبح جنگجو "

سارقی ساده که شباهت زیادی به یک فرمانده دارد استخدام می شود تا نقش بدل او را بازی کند.اما وقتی فرمانده از دنیا می رود سارق مجبور می شود جای او را بگیرد و...
http://rayanpc.weblogs.us/wp-content/uploads/2012/03/cc6103-21-2012-11-37-13-AM.jpg
 مروری بر کاگه موشا فیلمی از «آکیرا کوروساوا »

بدون شک برترین کارگردان سینمای ژاپن آکیرا کوروساوا به جهت فیلمهای سامورایی اش صاحب شهرت شده است. داستان این فیلمها در ژاپن فئودال می گذرند و حال و هوایی ضدجنگ دارند و تصویرگر جنگهای بی پایان قبایل رقیب می باشند. امپراطوری ها و سلطنت ها در گذر زمان در حال عبور هستند و شوکت و جاه آنها هزینه بَر و زندگی انسان ها ارزانترین متاع بوده است. پیران نصایح خردمندانه ای را ارائه می دهند اما فرماندهان نظامی که رؤیای جاه و مقام در سر دارند این نصایح را به چیزی نمی گیرند. در این جهان زنان نیز جنس دوم به شمار می آیند اما آنها نقشه های خودشان را برای کسب قدرت و انتقام گیری دارند.


«کاگه موشا» نقطه عطفی در سلسله فیلمهای سامورایی کوروساوا که به چند دهه می رسد، می باشد. هر چند این فیلم بهتر از برخی از فیلمهای معروفش چون «یوجیمبو» می باشد اما به هپچ وجه همپای بهترین فیلم های این کارگردان، همچون «سریر خون»، «آشوب» و «هفت سامورایی» نیست.


فیلم، داستان آشنا اما خاصی دارد. یک فرمانروای شینگن در حین تصرف قلعه ای، سخت مجروح شده است. آرزوی او در حین مرگ این است که سلطنت وی ادامه پیدا کند. این آرزو از طریق یک بدل به نام «کاگه موشا» (تاتسویا ناکادایی) که یک دزد است و اصل و نسب پست و فرومایه ای دارد، تحقق پیدا می کند. کاگه موشا سه سال در این نقش می ماند و سعی در حفظ روحیه و کمک به پیروزی نظامیان در جنگها میکند.

تأثیر گذارترین جنبه فیلم، فیلمبرداری، لباس و صحنه آن است. بسیاری از صحنه ها، موج سربازان کلاه خود به سر، زره به تن و سلاح به دست در پس خورشید و در دشتهای ژاپن را نشان می دهند. کوروساوا به بهره گیری از تجارب طراحی به نام «شینیکیرو ایکِب» شکوه بیشتری به تصاویر میادین نبرد می بخشد. فیلمبرداری خیره کننده، طراحی صحنه و لباسهای قابل قبول ویژگیهای آشنای فیلمهای این کارگردان برجسته می باشند.در عین حال بسیاری از صحنه ها طولانی و ساکن هستند. شخصیتها در اتاق مینشینند و صحبت می کنند و به ندرت تکان می خورند و گاهی تشخیص اینکه کدام یک از آنها در حال حرف زدن است دشوار می باشد اما این نقیصه را می توان به تفاوتها و انتظارات فرهنگی نسبت داد. تماشاگران غربی از فیلمهای جنگی تحرک می خواهند و به عمق، توسعه و تحول شخصیت توجه چندانی نشان نمی دهند با این وجود هرگاه که نوه جوان و وارث شینگن به نام «تاکه مارو» مقابل دوربین قرار می گیرد فیلم تحرک پیدا می کند. انرژی، شور، شوق و صداقت بیان این جوان در برابر پیران دوراندیش و بدگمان که نقشهای عمده فیلم را بر عهده دارند کنتراست عجیب و جالبی ایجاد می نماید. کاگه موشا موظف است به هویت بدل و پنهان کاری خود در نقش شینگن ادامه دهد او تنها زمانی خودش است که در کنار تاکه مارو قرار گرفته چرا که تاکه مارو می خواهد شخصیت پدر بزرگش را فراسوی حالت خشن و سنگ مانندش پیدا کند.


طبق استانداردهای سینمای ژاپن کاگه موشا فیلم گرانی به شمار می آید و کوروساوا به دلیل نظریاتش در مورد تجاری شدن استودیوهای ژاپنی خود را از این استودیوها منفک کرده بود. برای تأمین بودجه فیلم پس از مصائب فراوان او روبه جرج لوکاس (جنگ ستارگان) و فرانسیس فورد کاپولا (پدرخوانده) دو کارگردان شهیر دهه هفتاد آورد. این دو کارگردان تهیه کنندگان نسخه بین المللی فیلم و مسئول برشهای 20 دقیقه از فیلم که زیرنویسهای آسان فهم انگلیسی داشت، بودند.کاگه موشا کاندیدای دریافت دو جایزه معتبر آکادمی به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان و بهترین کارگردان هنری شد. این فیلم برنده جوایز متعددی در سطح جهان همچون نخل طلایی جشنواره فیلم کن، بهترین کارگردانی جوایز آکادمی بریتانیا و بهترین فیلم خارجی از آکادمی سینمای فرانسه و انجمن منتقدان فیلم نیویورک شد.

با نمایش فیلم خواه ناخواه یاد اپرایی پر شکوه در اذهان مخاطبان زنده می گردد. فیلم شامل چند آریاست، این یک درام موزیکال پیوسته، مثل واگنر، نیست؛ بلکه بخش بخش است، مثل وردی. بعد از صحنه افتتاحیه سه نفره (trio) آهسته فیلم، یک Stretto سریع از آمدن سربازان می بینیم که عبور آنها از قنات ها را اعلام می کند و پس از آن صحنه آرام گروه کُر مشاوران قرار دارد والی آخر. ریتم جهت ایجاد تضاد به کار رفته، ریتم آرام جانشین ریتم تند می شود: درست پیش از اولین صحنه نبرد، سکانس آرام زیبایی وجود دارد (سربازان به رسیتال فلوت دشمن گوش می کنند) و پس از هیاهوی نبرد آخر، قطعه اسلوموشن نتیجه قتل عام است. واقع گرایی به مفهوم متعارفش- به معنی محتمل بودن- هیچ جایی به چشم نمی خورد و نتیجه اش این است که انگار هیچ احتمالی، راهی برای گریز از آنچه مقدر است نیست. همچنان که ظاهر به آرامی جای خود را به واقعیت می دهد، واقعیت هم بتدریج چهره تقدیر را به خود می گیرد، چهره سرنوشت!

ساختار فیلم بسیار موجز و سختگیرانه است، تا حدی که در سینما کمتر دیده شده. همچون یک اپرانامه خوب، همه چیز فدای مضمون شده؛ یعنی همه عناصر برای تقویت و غنی تر کردن مضمون به کار رفته. انگار این تنها وظیفه دوربین در این فیلم است. در سریر خون صحنه ای که در آن قطع درختان جنگل باعث میشود پرنده ها به قلعه هجوم بیاورند، صحنه ای «غیرضروری» ولی هیجان انگیز است؛ در شبح جنگجو نیز صحنه تغزلی ای که در آن سربازان به صدای فلوت گوش می کنند، «ضروری» است چون فیلم با آن تمام میشود، این نشانه ایجاز فوق العاده فیلم وانسجام آن است و اینکه همه چیزهای غیرضروری حذف شده است.

تفاوت های میان شبح جنگجو و فیلم های پیشین شاید بهترین جلوه اش در سکانس پایانی فیلم- انهدام طایفه تاکه دا- باشد. مثلاً می توان آن را با سکانس پایانی هفت سامورایی- فیلمی که 25سال پیشتر ساخته شده- مقایسه کرد؛ گرچه میان این دو شباهت هایی هم هست (تقریباً دیالوگی درکار نیست، کنش ها زیادند و این ایده که شمشیر چیز خوبی ست و تفنگ بد)، با این حال تفاوت ها بیشتر به چشم می آید. هفت سامورایی فیلمی به شدت واقع گراست. در نتیجه در سکانس نبرد نهایی فیلم، همه چیز نشان داده می شود. با اینکه تعداد مشخصی حمله و تعداد مشخصی دفاع به وقوع می پیوندد، ما خیلی زود تعداد حمله ها را گم می کنیم در عوض بیشتر به اکشن توجه نشان می دهیم. دوربین انگار همه جا هست و همه چیز را به تصویر می کشد. از همین آشوب است که پیروزی (توخالی) نهایی شکل می گیرد.

سکانس پایانی شبح جنگجو در مقایسه به شدت طراحی شده است. جایگاه های دوربین بسیار کم تعداد است و خود نبرد از عناصر معدودی تشکیل شده. نخست، خط طویل مدافعان نبوناگا و ایاسو را می بینیم، به طول چندین کیلومتر که تیراندازان شان در پناه دریا ایستاده اند. دوم، دشت مقابل آنهاست که سپاه تاکه دا از آنجا حمله می کند. سوم، تپه کوچکی ست که کاتسویوری و مشاوران در آن پناه گرفته اند و فرمان حمله را صادر می کنند. این ها مراکز جغرافیایی سکانس هستند.

نحوه نمایش اینها نیز محدود است. وقتی حمله آغاز می شود نیروهای دشمن را نمی بینیم. فقط یک خط افقی طویل می بینیم و شلیک هایی پراکنده. دشمن همان قدر ناشناخته است که نیروهای آلمانی در سکانس نبرد روی یخ در فیلم «الکساندر نوسکی آیزنشتاین»، فیلمی که کوروساوا دیده بود ولی تا پیش از شبح جنگجو فکر خاصی روی آن نکرده بود. کاتسویوری و مشاوران را همیشه فقط از یک زاویه می بینیم. حمله سپاهیان تاکه دا و سواره نظام را با حرکت تراولینگ دوربین و گهگاه کلوزآپ می بینیم. تدوین نیز ساده تر شده. از قطع های سریع به شیوه هفت سامورایی خبری نیست، و گرچه، البته، همه نماها یک اندازه نیستند، ولی انگار به لحاظ ارزش در یک حدند.

سکانس نبرد شامل یک الگوی ثابت است:

1 – نیروهای تاکه دا وارد میدان می شوند. (جزئیات این پیشروی)

2 – نیروهای دشمن در خطی طویل در دوردست شلیک می کنند؛ (دود تفنگ ها)

3 – واکنش (ترس، اضطراب) نیروهای تاکه دا.

این الگو سه بار تکرار می شود ، هر بار یکی از سه گروه نیروهای تاکه دا وارد میدان می شود. اول سواره نظام، که دیگر چون باد سریع نیستند و همگی کشته می شوند. دوم نیزه داران، که دیگر چون جنگل بیصدا نیستند و همگی کشته می شوند. سوم، سواران حمله دار می آیند، که دیگر چون آتش بیرحم نیستند و همگی کشته می شوند. در هر حمله نمایی از شلیک دشمن می بینیم، نمایی از مشاوران تاکه دا که بیشتر مبهوت میشوند. در این نماها فرمانروا کاتسویوری را در حال اشاره کردن می بینیم، او بی شک دیگر چون کوه استوار نیست.

یکی از ویژگی های این سکانس نهایی طولانی این است که از آن جا که ابتکار عمل در دست دشمن است، ما فقط واکنش ها را می بینیم. حتی وقتی بدل به صحنه می آید تا شاهد قتل عام باشد، ما فقط واکنش او را می بینیم. نتیجه درماندگی ست، قتل عامی که باید تحمل کرد و امیدی به عمل کردن نیست. آن صف طویل دودآلود شکست ناپذیر به نظر می رسد. نیروهای تاکه دا محکوم به شکست اند.

پس از این سکانس به شدت طراحی شده و حتی بی جزئیات، یک موخره طولانی وجود دارد (که از نسخه بین المللی فیلم حذف شده) که شامل جزئیاتی از صحنه های جنگ به صورت اسلوموشن است: اسب های زخمی در حال تقلا، سربازان در خاک و خون، سربازان مرده، از آنجا که تا این لحظه هیچ چیز از قتل عام ندیده ایم (فقط صدای اسب ها و سربازها را پس از صدای شلیک شنیده ایم، اشاره به اینکه آدم ها وحیوانات را قصابی کرده اند)، تأثیرش فوق العاده است. برای نخستین بار این انهدام را مشاهده – یا بهتر بگوییم، تجربه – می کنیم. تا این لحظه آن را باور نکرده ایم (زیرا برایمان واقعی نشده است). بنابراین واقعیت جنگ همین است – و نه هیجان و شکوه هفت سامورایی (جدا از سکانس پایانی اش) – درد ، مرگ و انهدام !

شبح جنگجو، در میان همه فیلم های کوروساوا، تنها فیلمی ست که هیچ امیدی در آن نیست، فیلمی خودکفا، اصیل و نومیدانه است. در فیلم های پیشین اگر قهرمان فیلم تلاش می کرد موفق می شد؛ این جا تلاش می کند و شکست می خورد. این ساختار خود محور و بسته نیز این احساس را تشدید (و به ایجادش کمک) می کند تا فرضیه فیلم بهتر اثبات شود- فرضیه ای که جوهر فیلم است و دیگر جایی برای صحنه های «غیرضروری» و مفرح نیست؛ ساختاری که در آن همه بخش ها به پایانی محتوم ختم می شود

کاگه موشا فیلم بسیار تأثیرگذاریست (به رغم ویژگی های منفی اش، بازی های بد، هم از بازیگران تئاتر- از جمله ناکادایی و هم بازیگران تلویزیون، و آن موسیقی بسیار متظاهرانه که مسئولیت کاملش بر عهده خود کوروساواست) ولی فیلم از مفاهیمی که ابتدا به آن فکر شده بود، به کلی فاصله گرفت.

گرچه صحنه های غافلگیر کننده و حتی سرگرم کننده ای در فیلم هست (مثلاً صحنه های زیبای کنار دریاچه در قلعة سووا و صحنه ای که نبوناگا خشمش را از طریق یک شعر «نو» بیان می کند) اما احساس یک تقدیر محتوم بر آن حاکم است که همه شخصیتها را نابود می کند و دست آخر حتی خودش را هم از بین می برد. این فیلم همچنین (به شایستگی) سردترین فیلم کوروساواست- بسیار سردتر از پرونده یک موجود زنده و سریرخون. سردی این فیلم بخشی به دلیل وجه بصری به شدت کنترل شده اش است. بخشی به دلیل انتخاب اشتباه ناکادایی به عنوان بازیگر اصلی و بخشی به دلیل خشکی فیلمنامه که تمام احساسات را در دوردست قرار داده اما شاید مهمترین دلیل سردی فوق العاده فیلم این نکته فلسفی ست که هر گرمایی توهم است؛ واقعیت، جاودانگی و مرگ همگی سردند.

شبح جنگجو به عنوان بیانیه ای نومید کننده و بی رحمانه، با دیدگاهی بدبینانه چنان با قدرت خیره کننده ای تصویر می شود که (پیش از اینکه توهم تمام شود و از سالن بیرون بیاییم) آن را باور می کنیم. «انسان دوستی» که کوروساوا آن قدر گسترش پیدا کرده که وضعیت حقیقی انسان را شامل شود!

شینگن تاکه دا (تاتسویا ناکادایی) :

حتی با این تشابه ظاهری، او به قدری شرور است که باید مصلوب شود. این لات بی سر و پا چه شباهتی با من می تواند داشته باشد؟

همزاد وی (بازهم تاتسویا ناکادایی) :

من فقط چند سکه پول دزدیدم. من یک دزد خرده پا هستم اما تو صدها نفر را به خاک و خون کشیده ای و کل منطقه را چپاول کرده ای. چه کسی شرور است؟ من یا تو؟

لحن کاگه موشا سرد و دور است. فیلم شباهتهایی با آثار اولیه کوروساوا دارد که با دقت و ظرافت خاصی ساخته شده اند. مناظره و جدل بین شخص و جامعه همراه با جنبه هایی از آزادی انسان به خوبی متمایز شده اند. این موارد ریشه در شخصیت مقتدرانه کوروساوا دارند که با محیط اجتماعی خود به تقابل برخاست. هر چند که این حرکت نظری یک ماهیت و وجود عمیقاً مشکل زا بود اما شخصیت سازی کوروساوا که خوشبینی سالهای پس از جنگ را در بر می گیرد با ماهیت قدرت سیاسی و اجتماعی در جهان مدرنیسم برخورد پیدا کرد و در این بین شخصیت سازی و شخصیت پردازی کوروساوا به ناچار راهی به جز گسست و نیستی پیدا ننمود. حالا کاگه موشا با ظرافت ، جهانی را نشان می دهد که در آن رؤیا و توهم جای روشنگری را می گیرند تا بدان جا که شخصیت انسانها به یک شیء تهی تبدیل شده و طی آن اراده انسان و انتخاب آزاد در زیر بار سنگین «مقصد» خرد می شوند.

کاگه موشا تصویری مجازی است از انگیزه ها و آرمانهای کوروساوای عاصی که یک کلیت منسجم و واحدی پیدا نکرده اند. این بخش مجزا که در فیلم مشاهده می شود همچنان امضای کوروساوا را برخود دارد اما این نکته الزاماً به معنای شکست فیلم یا سقوط کوروساوا یا سبک دوران پیری وی نیست. در عوض کاگه موشا را می توان بهترین فیلم تجربی وی دانست. تجربه ای که حاصل جستجوهای کوروساوا برای یافتن محیطی متفاوت از محیط حاکم بر سیستم های استودیوهای فیلم سازی می باشد.

ترجمه و تلخیص : هوشمند ورعی

http://s3.picofile.com/file/7387002896/akira_kurosawa_3.jpg


رها ماهرو : شما می توانید نظر و نقد خود را راجع به فیلم شبح جنگجو یا کاگه موشا آکیرا کوروساوا برای ما بنویسید و بفرستید.


---------------------

داستان : سیندرلا به ایران آمد

داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد


نقد تله فیلم مقصد از اصغر نعیمی

مقصد
1389 ایران

اصغر نعیمی


در این فیلم رامین راستاد، سحر قریشی، دکتر محمود عزیزی، گلاره عباسی، بهرام فرزام، پروانه احمدی، حسین چنگی، عباس الهی، فریدون کبیری، پیمان طالبیان به ایفای نقش می‌پردازند. تعدادی از عواملی که در ساخت فیلم همکاری دارند، عبارتند از: نویسنده فیلمنامه: مهدی حمزه/ کارگردان: اصغر نعیمی/ مدیرتصویربرداری: امیر معقولی/ بازنویسی فیلمنامه: فروغ فروهیده/ دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: منصور وثوقی/ صدابردار همزمان: حمید دژاکام/ طراح چهره‌پردازی: بابک شعاعی/ مدیرتولید: حمید آفتاب آذری/ طراح صحنه و لباس: مرتضی احمدخانی/ موسیقی: بهنام ابطحی/ تدوین: شادی شایانفر/ منشی صحنه: سحر عقیقی/ صداگذار: بهنام سعیدی/ تیتراژ: بهروز داوری/ عکاس: صبا سیاهپوش/ مدیرتدارکات: روح اله رهبری/ گروه تصویربرداری: رسول امامی، رضا دیدار، علی کیوان، بابک ابرغانی؛ رامین سات‌کین/ دستیار دوم کارگردان: محسن نعیمی/ دستیار صدا: نصیر خیری/ اجرای گریم: پدرام روشن، ساناز صباغ‌نژاد، سارا صباغ نژاد/ دستیار صحنه: مجتبی احمدخانی، سارا سلامت‌بخش/ جامه‌دار: زهرا موسوی/ جانشین تولید: شهرام صلح جو/ دستیار تدوین: شایان باقری/ گروه حمل و نقل: یحیی ذوالقدر، رضا قرابی، داود پرتوی، نصیر نمایی، حسین دارابیع خسرو کامران، علیرضا آبنوس/ سینه موبیل: رجب نوشاد، نادر شکری/ امور هماهنگی: داود یارندپور/ امور مالی: کمال افشاری/ مجری طرح: مؤسسه سینمایی دیدگاه/ تهیه‌کننده: محسن شایانفر اصغر نعیمی علاوه بر ساخت فیلم‌های سینمایی ، پیش ازاین ساخت دو تله فیلم «نامادری» و «قاتلین پیرمرد» را نیز در کارنامه هنری خود به ثبت رسانده است.
http://afarineshdaily.ir/CrThumb.aspx?Pic=afarinesh\Images\1440\851364470309180.jpg&X=222&Y=144
بهنام ابطحی موسیقی «مقصد» را می‌سازد

واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: بهنام ابطحی موسیقی «مقصد» را می‌سازد
با پایان تدوین فیلم تلویزیونی «مقصد» به کارگردانی اصغر نعیمی و تهیه‌کنندگی محسن شایانفر صداگذاری و ساخت موسیقی فیلم آغاز شد تا هرچه سریع‌تر برای پخش در روز تاسوعای حسینی از شبکه دو سیما آماده نمایش شود. به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، تصویربرداری فیلم تلویزیونی «مقصد» به کارگردانی اصغر نعیمی اوایل هفته با ضبط سکانس‌های تکیه و بیمارستان به پایان رسید و تدوین فیلم توسط شادی شایانفر به اتمام رسید. صداگذاری و ساخت موسیقی به ترتیب به بهنام سعیدی و بهنام ابطحی سپرده شده تا هرچه سریع‌تر مراحل فنی فیلم سپری شده و برای پخش در روز تاسوعا از شبکه دو سیما آماده نمایش شود. در خلاصه داستان فیلم آمده است: مقصد به روایت نذری‌ می‌پردازد که در مشیت پروردگار به امتحانی بزرگ بدل می‌شود. در این قصه که با محوریت عاشورا رقم می‌خورد، به کندوکاوی در این فضا می‌پردازد. در این فیلم رامین راستاد، سحر قریشی، دکتر محمود عزیزی، گلاره عباسی، بهرام فرزام، پروانه احمدی، حسین چنگی، عباس الهی، فریدون کبیری، پیمان طالبیان به ایفای نقش می‌پردازند. تعدادی از عواملی که در ساخت فیلم همکاری دارند، عبارتند از: نویسنده فیلمنامه: مهدی حمزه/ کارگردان: اصغر نعیمی/ مدیرتصویربرداری: امیر معقولی/ بازنویسی فیلمنامه: فروغ فروهیده/ دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: منصور وثوقی/ صدابردار همزمان: حمید دژاکام/ طراح چهره‌پردازی: بابک شعاعی/ مدیرتولید: حمید آفتاب آذری/ طراح صحنه و لباس: مرتضی احمدخانی/ موسیقی: بهنام ابطحی/ تدوین: شادی شایانفر/ منشی صحنه: سحر عقیقی/ صداگذار: بهنام سعیدی/ تیتراژ: بهروز داوری/ عکاس: صبا سیاهپوش/ مدیرتدارکات: روح اله رهبری/ گروه تصویربرداری: رسول امامی، رضا دیدار، علی کیوان، بابک ابرغانی؛ رامین سات‌کین/ دستیار دوم کارگردان: محسن نعیمی/ دستیار صدا: نصیر خیری/ اجرای گریم: پدرام روشن، ساناز صباغ‌نژاد، سارا صباغ نژاد/ دستیار صحنه: مجتبی احمدخانی، سارا سلامت‌بخش/ جامه‌دار: زهرا موسوی/ جانشین تولید: شهرام صلح جو/ دستیار تدوین: شایان باقری/ گروه حمل و نقل: یحیی ذوالقدر، رضا قرابی، داود پرتوی، نصیر نمایی، حسین دارابیع خسرو کامران، علیرضا آبنوس/ سینه موبیل: رجب نوشاد، نادر شکری/ امور هماهنگی: داود یارندپور/ امور مالی: کمال افشاری/ مجری طرح: مؤسسه سینمایی دیدگاه/ تهیه‌کننده: محسن شایانفر اصغر نعیمی علاوه بر ساخت فیلم‌های سینمایی ، پیش ازاین ساخت دو تله فیلم «نامادری» و «قاتلین پیرمرد» را نیز در کارنامه هنری خود به ثبت رسانده است.
http://artna.org/image-artna_newspicture_14052511004690136_001.jpg--w--1000

گزارشی از ‌فیلم تلویزیونی مقصد

تله‌فیلم «مقصد» که به قلم فروغ فروهیده و به سفارش شبکه 2 سیما در حال ساخت است به گفته نعیمی(کارگردان این اثر) مضمونی معناگرا دارد و داستان فیلمنامه در واقع شرح تعارض و برخورد باورهای یک آدم با تقدیر و مشیت الهی است که برای او رقم خورده و شخصیتی دردل قصه جای داده شده که صاحب باورهای معنوی محکمی(در زمینه نیایش، دعا) است. اما در ادامه راه درخصوص این باورها دچار تردید می‌شود. در واقع می‌توان گفت عبور این آدم از این آزمون و گذشتن از تردید و رسیدن به مرحله تعیین حقیقی پیام اصلی داستان است.

اصغر نعیمی برای شکل‌گیری داستان از مقوله عاشورا و محرم کمک گرفته و ساخته جدیدش «مقصد» را(که روزهای انتهایی تولیدش را پشت سرمی‌گذارد) برای پخش در عصر روز تاسوعای حسینی آماده می‌کند.
پیوند درام با عاشورا

به محل لوکیشن گروه «مقصد» که در خیابان پیروزی واقع در بیمارستان فجر مشغول فیلمبرداری هستند وارد می‌شوم. در حیاط بیمارستان عوامل در جلوی در ورودی تجمع کرده‌اند. از میان بازیگران فقط رامین راستاد حاضر است. وی را با گریمی متفاوت می‌بینم، درست مثل جدیدترین اثرش «تبریز مه‌آلود»(محمدرضا ورزی) که با ایفای نقش ناپلئون بناپارت چهره‌ای بسیار جذاب و تازه از او شاهد خواهیم بود.

عوامل کم‌کم در گوشه‌ای از بیمارستان مستقر می‌شوند و در تلاشند تا برداشت پلان مورد نظر را انجام دهند.

در فرصتی که دست می‌دهد با اصغر نعیمی(کارگردان) صحبت می‌کنیم. او می‌گوید: «بخش زیادی از اتفاقات پایانی داستان و گره‌خوردن زندگی الهام و باران در فضای بیمارستان اتفاق می‌افتد که 30 درصد کار در فضای بیمارستان برداشت شده و به دلیل نوع معماری و گستردگی ابعاد این بیمارستان 3 لوکیشن دیگر نیز با استفاده از فضاهای دیگر بیمارستان انجام می‌شود.»

ارتباط داستان با مقوله عاشورا و محرم و متوسل‌شدن شخصیت‌های اصلی داستان به اهل‌بیت بخصوص امام حسین(ع) است. داستان حول محور رضا(با بازی رامین راستاد) انجام می‌شود. او برای برطرف شدن بحران زندگی‌اش نذر می‌کند تا در روز عاشورا در کنار مرقد امام حسین(ع) سقاخانه‌ای را بسازد و راهی کربلا کند.

به گفته کارگردان توسل رضا و دیگر شخصیت‌ها نقطه اتصال داستان با حادثه عاشورا و ایام محرم است.

نعیمی درخصوص کارهای مناسبتی چنین توضیح می‌دهد: «کارهای مناسبتی، پیچیدگی و دشواری خاص خودشان را دارند، زیرا در ذهنیت خودش مفهومی را منتقل می‌کند که اگر در انتقال مفهوم کامل نباشد، نمی‌تواند مخاطب را جذب کند. معتقدم اگر مفهوم را در لابه‌لای یک قصه طراحی کنیم، مخاطب ضمن همراهی با داستان به شکل غیرمستقیم مفهوم پیام را نیز دریافت می‌کند.»

وی می‌گوید: «قصه خوب داشتن و جذابیت داستان بسیار مهم است و به نظرم این کارها باید با دقت بیشتری تولید شوند، چه از لحاظ فیلمنامه و محتوا چه از لحاظ فیلمبرداری و تولید! متاسفانه کارهای مناسبتی بیشتر در دقیقه 90 وارد مرحله تولید می‌شود و این یکی از آسیب‌ها و معضلاتی است که در این فیلم‌های تلویزیونی به چشم می‌خورد در حالی که کارهایی که زمان پخش مشخصی برایشان طراحی نشده با فراغ بال بیشتری تولید می‌شوند.»
http://media.farsnews.com/media//8909/Images/jpg/A0961/A0961843.jpg
نعیمی درخصوص ریتم کارهای معنوی اینچنینی که به نمایش گذاشته می‌شوند، توضیح می‌دهد: «ریتم برگرفته از فیلمنامه و حوادث داستان است. ممکن است در ایام محرم کارهایی ساخته شود که پرتنش و پرتحرک باشند ولی مفهومی که منتقل می‌کند، متناسب با حال و هوای آن زمان نباشد پس ریتم تعیین‌کننده نیست و ساختار اثر مهم است و ما در این فیلمنامه از ریتم جریان زندگی شخصیت‌ها استفاده کردیم و چون شکل نهایی پیدا نکرده، نمی‌توانم قضاوت کنم که فیلم به لحاظ ریتم موفق بوده یا نه!»


نابینایی در عین ناباوری


تا به حال اتفاق افتاده چشمانتان را یک لحظه ببندید و خودتان را جای آدم‌‌های نابینا بگذارید یا تصور کرده‌اید در سنی که هستید یکباره بینایی خود را براثر حادثه‌ای از دست بدهید و دنیا تیره و تار شود و دیگر نتوانید نظاره‌گر هستی و عظمت آفرینش خدا باشید؟ درست مثل ابهام قصه «مقصد» که یک روزی مثل ما بینایی کامل داشت اما تقدیر الهی، سوی 2?چشمش را براثر حادثه‌ای از او می‌گیرد.

آفتاب کم کم غروب می‌کند پروژکتور روشن می‌شود و در حالی که فیلمبردار (امیر معقولی) دوربینش را در یکی از کریدور سنگفرش شده اطراف محوطه سبز بیمارستان کاشته، درست در راستای او دختری با عینک سیاه از دورنمایان می‌شود. دختر به دستور آقای کارگردان در حالی که گوشی به دست است و صحبت می‌کند راه می‌رود و روی صندلی می‌نشیند.

گلاره عباسی که در این تله‌فیلم نقش الهام، دختر نابینا را بازی می‌کند معتقد است: نقش‌های جدی یا طنز به مرور زمان تکرار می‌شود و باید به دنبال نقشی متفاوت بود. از نظر او جذابیت این تله‌فیلم به دلیل نابینا بودن الهام است.

گلاره عباسی می‌گوید: «در یک هفته به من 2 نقش نابینا پیشنهاد شد و فکر می‌کنم این نشانه‌ای است و من به نشانه‌ها اعتقاد دارم، چرا که چیزی از طبیعت را به من می‌خواهند نشان بدهند یا احتمالا قرار است اتفاقی در درون من رخ دهد!»

وی ادامه می‌دهد: «برای این‌که با فضا و شخصیت نابینا آشنا شوم و چیزی یاد بگیرم، فیلم‌های خارجی متعددی را در این زمینه تماشا کردم و با رفتن به موسسه نابینایان تا حدودی توانستم تجربه جالبی کسب کنم. برایم بسیار حیرت‌آور بود که آدم‌هایی در آن موسسه حضور داشتند که در هر زمینه‌ای دکترا داشتند بهترین شاعر و موزیسین بودند؛ کاری که ما انسان‌های سالم نمی‌توانیم و نمی‌خواهیم انجام دهیم.»

عباسی به محدودیت زمان تله‌فیلم‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «اگر زمان بیشتری صرف تله‌فیلم مقصد می‌شد، می‌توانستم در زمینه حسگیری سکانس به سکانس از این افراد نابینا کمک بگیرم اما از آنجا که زمان کوتاه است، فقط به صورت یکی از این افراد الگوبرداری کردم شاید خیلی باورپذیر نباشد اما به نظرم قابل قبول است».

عباسی می‌گوید: «قصه از جایی به نمایش گذاشته می‌شود که 3 سال از نابینا شدن الهام سپری شده و ناامیدی دردل او رخنه کرده، زیرا این ناامیدی در بیشتر کسانی که در سن بالا نابینا می‌شوند، آزاردهنده است. الهام از طرفی با نامزدش دچار مشکلاتی می‌شود و از سوی دیگر هم فکر می‌کند کسانی که سالم هستند و هیچ نقص عضوی ندارند پس غمی هم در زندگیشان به چشم نمی‌خورد.

در جایی از قصه زندگی الهام با باران (با بازی سحر قریشی) گره می‌خورد.

باران می‌کوشد تا الهام را به بینش جدیدی برساند و به او نشان دهد که خیلی از اتفاقات و چیزهای اطرافش حس کردنی‌اند نه دیدنی!»

وی می‌گوید: «قالب کاراکترها باید درست شکل بگیرد تا باورپذیر باشد معتقدم اگر عواطف را بشناسی و کاراکتر را خوب به نمایش بگذاری، سکانس درست برداشت می‌شود اما متاسفانه زمان کافی نداشتیم تا راجع به جزئیات و شخصیت الهام با آقای نعیمی بحث کنیم و به نکات ریزتری دست یابیم.»
خودداری در مقابل مشکلات

بیمارستان فجر به گفته عوامل تولید تله‌فیلم «مقصد»، فضای بسیار مناسبی را در اختیار قرار داده تا لوکیشن‌های مختلفی را به نمایش بگذارند. یکی از اتاق‌های طبقه اول این بیمارستان مفروش شده و به‌گونه‌ای که یک مسافرخانه را به تصویر بکشد تختخوابی همراه با میزکوچکی در گوشه خود جای داده است. رامین راستاد در حالی که نامه‌ای در دست دارد به آرامی روی تخت دراز می‌کشد و به نقطه‌ای خیره می‌ماند. این سکانس با فوکوس دوربین روی عکس عروسی رضا و باران آغاز و بابرداشتی از صورت رامین راستاد (رضا) و چشمان غمزده او پایان می‌گیرد. به گفته عوامل این بخش پس از اتمام فیلمنامه به متن اصلی اضافه شده است، از این‌رو هیچ‌گونه دیالوگی در آن وجود ندارد. با رامین راستاد گفت‌وگوی کوتاهی انجام می‌دهم:

«رضا در مواجهه با مشکلی که در زندگی شخصی‌اش به وجود می‌آید، بسیار احساسی برخورد می‌کند و پس از این که همسر خود را از دست می‌دهد، از همه طلبکار می‌شود و با این قضیه طور دیگری برخورد می‌کند.»

راستاد می‌گوید: «از جمله پیام‌های این تله‌فیلم خویشتنداری در مواجهه با اتفاقاتی چون مرگ است. این مشکل ممکن است برای هر یک از ما پیش بیاید ولی در فیلم با وجود این که رضا از اتفاق ناگوار پیش آمده رنجیده است اما باران با مرگش ثابت می‌کند که همچنان امیدی برای زندگی وجود دارد و آن زنده ماندن آدم‌های دیگری است که از اعضای او زندگی دوباره‌ای پیدا می‌کنند.»

وثوقی در این کار، دستیار و برنامه‌ریز نعیمی است. وی پیش از این در سریال «چاه پنجاه» در کنار اصغر هاشمی و بازیگرانی چون امیر محمدزند و قطب‌الدین صادقی حاضر بوده و قبلا نیز در سریال «ملکوت»، محمدرضا آهنج را همراهی کرده است. وی درخصوص مدت زمان اندک کارهای مناسبتی می‌گوید: «به خاطر زمان اندک کار، بخشی از اتفاقات که در تله‌فیلم رخ می‌دهد، از دست می‌رود، چون تعداد تله‌فیلم‌ها زیاد است و نیروی کار دعوت شده به هر فیلم ممکن است به طور همزمان چندین اثر را در دست داشته باشند و کیفیت کار چندان مدنظر قرار نمی‌گیرد که این موضوع نیز در سریال‌های مناسبتی صدق می‌کند.»

وی ادامه می‌دهد: «از مرحله پیش تولید و انتخاب بازیگران و عوامل تا پایان کار که فیلمبرداری تمام می‌شود، چیزی حدود 26 تا 27 روز وقت داریم پس در نتیجه حسگیری بازیگران و رسیدن به کاراکتر مدت زیادی را به خود اختصاص نمی‌دهد. کارهای مناسبتی به لحاظ هزینه‌ای مقرون به صرفه هستند اما فرصت چندانی برای پرداختن به کاراکتر و حتی خود قصه ندارند.»
عوامل گروه فیلم «مقصد»:

تهیه‌کننده: محسن شایانفر/ نویسنده: فروغ فروهیده/ کارگردان: اصغر نعیمی/ برنامه‌ریز و دستیار کارگردان: منصور وثوقی/ مدیرتولید: حمید آفتاب‌آذری/ تصویربردار: امیر معقولی/ صدابردار: حمید دژاکام/ طراح صحنه و لباس: مرتضی احمدخانی/ موسیقی: بهنام ابطحی/ تدوین: شادی شایانفر/ طراح گریم: بابک شعاعی.

بازیگران: رامین راستاد (رضا)، سحر قریشی(باران)، گلاره عباسی(الهام)، بهرام فرزام(دکتر) و دکتر محمد عزیزی (غافری) و...

محصول گروه فیلم و سریال شبکه 2 سیما

پروانه صدقی
http://cinemapress.ir/old/larg_pic/19-5-1390/IMAGE634485790882031250.jpg?ts=
پایان تدوین فیلم تلویزیونی « مقصد »

با پایان تدوین فیلم تلویزیونی «مقصد» به کارگردانی اصغر نعیمی و تهیه‌کنندگی محسن شایانفر صداگذاری و ساخت موسیقی فیلم آغاز شد تا هرچه سریع‌تر برای پخش در روز تاسوعای حسینی از شبکه دو سیما آماده نمایش شود. تصویربرداری فیلم تلویزیونی «مقصد» به کارگردانی اصغر نعیمی اوایل هفته با ضبط سکانس‌های تکیه و بیمارستان به پایان رسید و تدوین فیلم توسط شادی شایانفر به اتمام رسید. صداگذاری و ساخت موسیقی به ترتیب به بهنام سعیدی و بهنام ابطحی سپرده شده تا هرچه سریع‌تر مراحل فنی فیلم سپری شده و برای پخش در روز تاسوعا از شبکه دو سیما آماده نمایش شود. در خلاصه داستان فیلم آمده است: مقصد به روایت نذری‌ می‌پردازد که در مشیت پروردگار به امتحانی بزرگ بدل می‌شود. در این قصه که با محوریت عاشورا رقم می‌خورد، به کندوکاوی در این فضا می‌پردازد. در این فیلم رامین راستاد، سحر قریشی، دکتر محمود عزیزی، گلاره عباسی، بهرام فرزام، پروانه احمدی، حسین چنگی، عباس الهی، فریدون کبیری، پیمان طالبیان به ایفای نقش می‌پردازند. تعدادی از عواملی که در ساخت فیلم همکاری دارند، عبارتند از: نویسنده فیلمنامه: مهدی حمزه/ کارگردان: اصغر نعیمی/ مدیرتصویربرداری: امیر معقولی/ بازنویسی فیلمنامه: فروغ فروهیده/ دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: منصور وثوقی/ صدابردار همزمان: حمید دژاکام/ طراح چهره‌پردازی: بابک شعاعی/ مدیرتولید: حمید آفتاب آذری/ طراح صحنه و لباس: مرتضی احمدخانی/ موسیقی: بهنام ابطحی/ تدوین: شادی شایانفر/ منشی صحنه: سحر عقیقی/ صداگذار: بهنام سعیدی/ تیتراژ: بهروز داوری/ عکاس: صبا سیاهپوش/ مدیرتدارکات: روح اله رهبری/ گروه تصویربرداری: رسول امامی، رضا دیدار، علی کیوان، بابک ابرغانی؛ رامین سات‌کین/ دستیار دوم کارگردان: محسن نعیمی/ دستیار صدا: نصیر خیری/ اجرای گریم: پدرام روشن، ساناز صباغ‌نژاد، سارا صباغ نژاد/ دستیار صحنه: مجتبی احمدخانی، سارا سلامت‌بخش/ جامه‌دار: زهرا موسوی/ جانشین تولید: شهرام صلح جو/ دستیار تدوین: شایان باقری/ گروه حمل و نقل: یحیی ذوالقدر، رضا قرابی، داود پرتوی، نصیر نمایی، حسین دارابیع خسرو کامران، علیرضا آبنوس/ سینه موبیل: رجب نوشاد، نادر شکری/ امور هماهنگی: داود یارندپور/ امور مالی: کمال افشاری/ مجری طرح: مؤسسه سینمایی دیدگاه/ تهیه‌کننده: محسن شایانفر اصغر نعیمی علاوه بر ساخت فیلم‌های سینمایی ، پیش ازاین ساخت دو تله فیلم «نامادری» و «قاتلین پیرمرد» را نیز در کارنامه هنری خود به ثبت رسانده است.
http://media.mehrnews.com/old/Original/2010/11/596170.jpg
فیلم های سینمایی شبکه های سیما در اربعین حسینی

فیلم های سینمایی و تلویزیونی ˝اشغالگر˝، ˝عشق فقط یک کلام ˝ ، ˝خداوند لک لک ها را دوست دارد˝، ˝مقصد ˝، ˝دردهای فانتومی ˝، ˝اربعین ˝، ˝مهتاب روی سکو ˝ ، ˝حتی اگر شب باشد ˝ ، ˝خورشید مصر˝ ، «مرثیه ای برای مرتضی ˝، ˝روز عزیز ˝، ˝تایتان ˝ ، ˝روباه و سگ شکاری ˝ ، ˝مادرم باش ˝ دوشنبه 2 دی ماه از شبکه‌های سیما پخش می شود.

شبکه‌های محتلف سیما به مناسبت اربعین سید و سالار شهیدان فیلم های مختلفی را روی آنتن می‌فرستند.

شبکه یک سیما

به گزارش هنرآنلاین؛ فیلم سینمایی "اشغالگر " به کارگردانی دانیل کالپارسورو، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 9 صبح از شبکه یک سیما پخش می شود.

داستان فیلم با بازی آلبرتو آمان، آنتونیو دیلا توره و کارا ایله جاله از این قرار است که : دکتر پابلو از سربازان اسپانیایی که در سال 2004 و در زمان حمله نیروهای ارتش آمریکا به کشور عراق برای تصرف در آنجا حضور داشته است، از مقصرین و شاهد عینی قتل عام کردن یک خانواده غیر نظامی عراقی است. او پس از باز گشت به کشورش، از طرف مقامات سیاسی و ارتش دولت اسپانیا، تحت فشار برای امضاء کردن موافقت نامه ای جهت سکوت در مورد این قتل عام قرار گرفته، اما تصمیم می گیرد ...
فیلم سینمایی "اشغالگر " محصول سال 2012 اسپانیا در ژانر جنگی و حادثه ای ساخته شده است.

فیلم سینمایی "عشق فقط یک کلام " با نقش آفرینی پروین ملکی، فرهاد بشارتی و مهرداد فیاض از تولیدات سال جاری ناجی هنر ، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 16 از شبکه یک سیما روی آنتن می رود.

در خلاصه داستان فیلم به کارگردانی کرامت پور شهسواری و تهیه کنندگی روح الله خوشکام آمده : بی بی گوهر که به همراه پسر جانبازش در یکی از روستای سرسبز شمالی زندگی می کند، سال‌هاست که آرزوی سفر به کربلا را دارد. ولی مردم روستا به علت اینکه سال‌ها از آن روستا کسی موفق به سفر کربلا نشده است، به این سفر خوشبین نیستند. تنها راه ارتباطی این روستا با شهر یک پل است که آن هم قرار است برای تعمیر کلی به زودی خراب شود. سرانجام پیک خبر حرکت کاروان کربلا را به روستا رسانده و اعلام می کند. بی بی گوهر باید فردا اول وقت خود را به شهر رسانده و با کاروان به سمت کربلا حرکت کند. از طرفی راهداری اعلام می کند تنها پل روستا فردا برای تعمیر خراب خواهد شد و از اهالی روستا می خواهد ...

شبکه دو سیما

انیمیشن "خداوند لک لک‌ها را دوست دارد " به کارگردانی مشترک سعیده ذاکری و هما شکیبی و تهیه کنندگی مرکز فرهنگی هنری صبا، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 8 صبح در قالب برنامه "سینما صبحانه " از شبکه دو سیما پخش می شود.
ماجرا این انیمیشن از جایی شروع می شود که لک لک‌ها در فصل سرما به روستایی گرمسیر مهاجرت می کنند و به کنار برکه ای می روند. یکی از لک لک‌ها ، بالای بام منزل کد خدا ، تخم می گذارد. سعید که پسری بد جنس و متقلب است ، به یکی از بچه ها می گوید که بالای بام منزل علی ، گنج دیده است و او هم برای آوردن گنج ، شبانه در لباس میش به بالای بام می رود . علی او را می بیند و او مجبور به فرار می شود. شب بعد ، پسر دوباره می آید ولی ...


فیلم تلویزیونی "مقصد " به کارگردانی اصغر نعیمی و تهیه کنندگی محسن شایانفر ، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 17:30از شبکه دو سیما روی آنتن می رود.

داستان "مقصد " با بازی رامین راستاد، سحر قریشی، دکتر محمود عزیزی از این قرار است که : رضا به همراه پدر زنش که از ضریح سازان قدیمی است، نذر محله را که ساخت سقاخانه ای برای حرم امام حسین (ع) است، به انجام می رسانند، مریم همسر رضا که زندگیش را وقف خدمت به افراد معلول و سالخورده کرده است، بر اثر بیماری صعب العلاجی می میرد، رضا به هم می ریزد، پای رفتن به کربلا و بردن سقا خانه را از دست می دهد، اما...
فیلم سینمایی "دردهای فانتومی " به کارگردانی میتاس امسک و تهیه کنندگی هنینگ فربر، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 23:30 از شبکـه دو سیما پخش می شود.

داستان فیلم سینمایی "دردهای فانتومی " در مورد داستان در مورد زندگی مارک دوچرخه سوار حرفه ایست که در اثر تصادف یک پای او قطع می شود. مارک از همسرش جدا شده و سارا دخترش نیز با مادرش زندگی می کند و گه گاه به دیدن پدرش آمده و ساعاتی را با او می گذراند. مارک تنها زندگی می کند و در زندگی خود چندان در مورد خانواده خود احساس مسئولیت نمی کند.
فیلم سینمایی "دردهای فانتومی " با بازی تیل اسچویگر وجام پالاسک و استپ ارسج محصول سال 2009 کشور آلمان بازی کرده اند.

شبکه سه سیما

فیلم تلویزیونی "اربعین " به کارگردانی علیرضا رزازی فر و تهیه کنندگی محمد صدری، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 14:30 مصادف با اربعین حسینی روی آنتن شبکه سه سیما می رود.

داستان این فیلم با بازی شقایق فراهانی و داوود مقامی در مورد آزاده ای به نام علی است که سال ها عمر خود را در اسارت رژیم بعثی در عراق گذرانده است . او که پس از بازگشت از اسارت همسر خود را نیز از دست داده است در انزوا به سر می برد . خواهر زاده علی ، جوانی است که از خارج بازگشته و قصد دارد در ارتباط با رشته تحصیلی خود در خارج از کشور گزارشی از عراق تهیه کند. پدر علی از نوه اش می خواهد که مراقب علی باشد و او را تنها نگذارد . خواهر زاده علی که عازم عراق است با پیشنهاد علی مبنی بر تمایلش برای سفر به عراق مواجه می شود و ...

فیلم تلویزیونی "مهتاب روی سکو " به کارگردانی فیما امامی و تهیه کنندگی مجید کریمی، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 19:30 مصادف با اربعین حسینی روی آنتن شبکه سه سیما می رود .
داستان این فیلم با بازی حسین محجوب، مرضیه خوش تراش و امیررضا دلاوری از این قرار است که : ابراهیم تعزیه خوانی است که سالهاست نقش شبیه امام حسین را در میادین تعزیه اجرا می کند. او که شغل دیگری جز این کار ندارد با مشکلات مالی فراوانی دست و پنجه نرم می کند. یک روز برای دادن بدهی خود به مغازه خواروبار فروشی محل می رود و فروشنده از مشکلات مالی تعزیه خوانی به نام حاج حیدر سخن می گوید. ابراهیم از این ماجرا بسیار متاثر شده و ...

شبکه چهار سیما

فیلم سینمایی "حتی اگر شب باشد " به کارگردانی منیر قیدی ، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 20:30 از شبکه چهار سیما پخش می شود.
داستان فیلم تولید سال 1391 در ژانر خانوادگی و درام در مورد دختر جوان نویسنده ای است که به بیماری سرطان مبتلا می شود. او بیماری اش را از خانواده پنهان می کند و تلاش می کند در فرصت باقی مانده از عمرش کتاب جدیدی بنویسد تا امیدی برای بیماران سرطانی باشد.

شبکه تهران سیما

انیمیشن "خورشید مصر " به کارگردانی نادر یغمائیان و شهرام خوارزمی ، دوشنبه 2دی ماه ساعت 9 صبح در قالب برنامه "تماشاخانه " از شبکه تهران روی آنتن می رود.
داستان انیمیشن "خورشید مصر" از تولیدات سال 1383 شرکت پویانمایی صبا در مورد زندگی حضرت یوسف ( ع ) است .

فیلم تلویزیونی "مرثیه ای برای مرتضی " به کارگردانی سعید دریا دل ، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 20:45 از شبکه تهران پخش می شود .
داستان فیلم به تهیه کنندگی مرتضی یعقوبی از این قرار است که: مرتضی پسر معلولی است که کند ذهنی دارد. او با مادر پیرش و برادرش جعفر زندگی می کند و بسیار به او وابسته است . جعفر با دختری به نام مریم آشنا می شود که او هم برادر ی شبیه شرایط مرتضی دارد . جعفر از او خواستگاری می کند و او در صورتی می پذیرد که مرتضی نزد آنها زندگی نکند . جعفر تصمیم می گیرد که چند روز به خانه نیاید و همین آغاز مشکلات روحی فراوانی برای مرتضی می شود و در نهایت ...
حسین سلیمانی ، رحیم نوروزی ، حدیثه تهرانی ، مینا جعفر زاده ، مهدی فقیه و میر طاهر مظلومی ، در فیلم تلویزیونی "مرثیه ای برای مرتضی " ایفای نقش پرداخته اند.

شبکه شما

فیلم تلویزیونی "مادرم باش " به کارگردانی مسعود رشیدی و تهیه کنندگی افشین زمانی ، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 13:30 از شبکه شما روی آنتن می‌رود.

داستان فیلم روایت کاروانی می باشد که قصد رفتن به کربلا را دارند. در کرمانشاه نرسیده به مرز به دستور فرمانده پاسگاهی از رفتن این کاروان به خاک عراق جلوگیری می شود . در این میان زن میانسالی که قصد دارد به زیارت کربلا برود به فرمانده پاسگاه اعتراض می کند و دلیل رفتنش را خوابی بیان می کند که فرزند مفقودالاثرش از او خواسته که به زیارت کربلا برود.
فرامرز صدیقی، زهره صفوی، رامین راستاد ، شیوا بلوریان و علی امجدی در فیلم تلویزیونی "مادرم باش " هنرمندی کرده اند.

شبکه آموزش

فیلم تلویزیونی "روز عزیز " به کارگردانی محسن توکلی و تهیه کنندگی سید محمد رضا قربانزاده، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 10:15 از شبکه آموزش روی آنتن می رود.

داستان فیلم با بازی مینا جعفر زاده ، افشین نخعی ، محمد اعلایی و فرهاد بشارتی از این قرار است که : ملوک پیر زنی است که پزشکان وی را به دلیل سرطان جواب کرده اند . آخرین آرزوی ملوک برگزاری مراسم عزاداری و نذری ظهر عاشورا می باشد . متاسفانه به دلیل اختلافات و سوء تفاهم های پیش آمده بین فرزندان بعد از 6 سال توقف این مراسم برگزاری مجدد آن غیر ممکن می باشد . محمد هادی نوه دختری ملوک سرباز است که یک روز قبل از تاسوعا به مرخصی فرستاده می شود و بعد از اطلاع از شرایط وخیم عزیز ، محمد هادی تصمیم می گیرد با ...

شبکه پویا

انیمیشن "تایتان " به کارگردانی دان بلاث و گری گلد من، محصول سال 2000 آمریکا ، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 13 از شبکـه پویا پخش خواهد شد.

داستان این انیمیشن از این قرار است که: در سال 3028 میلادی که بشر فضا را تسخیر کرده و سفر به کهکشان‌های دوردست امری طبیعی‌ است . مرد جوانی ماموریت دارد تا کشتی زمینیان را قبل از اینکه دشمنان فضایی از راه برسند پیدا کند تا زندگی بشر از نابودی نجات یابد.

انیمیشن "روباه و سگ شکاری 1" به کارگردانی تد برمن، محصول سال 1981در ژانر درام و ماجراجویی، دوشنبه 2 دی ماه ساعت 20 از شبکه پویا پخش می‌شود .
داستان از این قرار است که: یک روباه جوان و یک سگ شکاری در فصل تابستان و در فصل شکار با هم آشنا می‌شوند و با هم دوست می شوند . اما با پایان یافتن فصل تابستان و اتمام فصل شکار از هم جدا می شوند و سگ شکاری با صاحب خود به منزل خود می روند . در بهار سال آینده، این دو باز هم همدیگر را می بینند اما این بار این سگ، تبدیل به یک سگ آموزش دیده شده است و ناخود آگاه با روباه و حیوانات دیگر، دشمن شده است ...

شبکه نمایش

فیلم های سینمایی و تلویزیونی "پشت ابرها " ، "مسافر ری "، "سربازرس مونتالبانو " ،"مرد تاریکی " و "لونا مهمانی از دریا " دوشنبه 2 دی ماه ساعت 15 ،17، 19، 21 و 23 از شبکه نمایش پخش می شود.
http://www.tebyan-zn.ir/images/87eebff9-f0e7-4e58-bcae-1accff3f9873.jpg

قریشی در فیلم "مقصد" بازی می‌کند
فیلم مقصد

تصویربرداری فیلم تلویزیونی "مقصد" به کارگردانی اصغر نعیمی و بازی سحر قریشی از نیمه گذشت.
به گزارش خبرگزاری مهر، این فیلم به تهیه‌کنندگی محسن شایانفر تهیه می‌شود که ماه رمضان مجموعه تلویزیونی "ملوکت" را روی آنتن داشت. تصویربرداری فیلم "مقصد" از عید قربان شروع  شده و تاکنون ادامه دارد. این تله فیلم از شبکه دو پخش می‌شود.
 
 
فیلم "مقصد" به روایت نذری می‌پردازد که در مشیت پروردگار به امتحانی بزرگ بدل می‌شود. در این فیلم به نویسندگی مهدی حمزه در کنار قریشی، رامین راستاد، محمود عزیزی، گلاره عباسی، بهرام فرزام، پروانه احمدی، حسین چنگی و ... بازی کردند.
 
عوامل این پروژه عبارتند از مدیر تصویر برداری: امیر معقولی، بازنویسی نهایی: فروغ فروهیده، دستیار اول و برنامه‌ریز منصور وثوقی، صدابردار همزمان: حمید دژاکام، طراح چهره پردازی: بابک شعاعی، مدیر تولید: حمید آفتاب آذری، طراح صحنه و لباس: مرتضی احمد خانی، موسیقی متن: بهنام ابطحی، تدوین: شادی شایانفر، منشی صحنه: سحر عقیقی، صداگذاری: بهنام سعیدی، تیتراژ: بهروز داوری و عکس: صبا سیاه پوش.


رها ماهرو : از شما خوانندگان محترم وبلاگ رها ماهرو دعوت به عمل می آوریم تا درباره فیلم مقصد اصغر نعیمی نقد و نظرتان را بفرستید


---------------------

داستان : سیندرلا به ایران آمد

داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد




نقد فیلم مادر من

مادر من
2005 فنلاند
Mother of Mine

کارگردان:Klaus Härö



فیلم جنگی Mother of Mine 2005

نام فارسی :

نام اصلی فیلم :Die beste Mutter

ژانرهای این فیلم جنگی | درام

محصول کشور : سوئد, فنلاند

سال انتشار :2005-09-30

زبان فیلم : Finnish, Swedish

کارگردان : Klaus Härö

ستارگان : Topi Majaniemi,Marjaana Maijala,Maria Lundqvist

مدت زمان فیلم : 111 دقیقه

سرمایه ساخت فیلم جنگی Mother of Mine 2005 به مبلغ دلار میباشد.

http://endfilm.org/data/img/190-252/film/mother-of-mine240.jpg

فیلم

فیلم جنگی Mother of Mine 2005

داستان فیلم Mother of Mine 2005 در مورد دوران جنگ جهانی دوم، بیش از 70000 کودک فنلاندی به سوئد بیطرف منتقل می شوند. داستان درباره ارو نه ساله، پسری است که به تدریج احساس رها شدن از طرف مادر فنلاندی خود می کند. وقتی او به فنلاند باز می گردد، تردیدش تشدید می شود و…

http://s2.filmsdl.co/screenshot/dl1/Movie/DL/dl64-user/Mother%20of%20mine%20(Sweden%202005)%20FilmsDL.avi.jpg
نام فیلم : مادر من Mother of Mine| کیفیت صدا : MP3 @ 128 Kbps| کیفیت تصویر : عالی|کارگردان : Klaus Härö |نویسنده : Kirsi Vikman | کشور تولید کننده : Finland|رتبه : ۷٫۶ از ۱۰ | فرمت تصویر : MKV| سال تولید : ۲۰۰۵|ژانر : حماسی/اجتماعی| مدت نمایش : ۰۱:۱۳:۴۰| زبان : فارسی

سکانس اول این فیلم با فریاد های آشنایی تخت عنوان “اِرو ، اِرو، … ” و شندیدن شلیک های وحشتناک گلوله آغاز میشود.حرف اول و آخر این فیلم ، شکایت از جنگ و خونریزی است.این فیلم توانسته است از وب سایت imdb امتیاز ۷٫۶ از ۱۰ را کسب کند و این یعنی موفقیت بسیار عالی برای یک فیلم.قسمتی از دیالوگ این فیلم “فکر مر کردم دیگه هیچ وقت به سوئد بر نمی گردم ،اونا همه برام غریبه بودند… ولی سفر کردی…آره…مادر به خاطر داری که چه وضعیتی بود ؟ چطور همه چیزو بمباران کردند و فقر همه جا رو گرفت…بخواب عزیزم…نه گریه نکن،طوریم نمی شه…اِرو،بعد از تو میشی مرد این خونه،مواظب خونه باش،می فهمی ؟ من بر میگردمو و همه چیز مثل قبل میشه”… .تاثیر این فیلم بسیار شگفت انگیز است و نقش قابل توجه ی موسیقی متن آن که آمیخته ای از موسیقی زیبای سوئدی و فنلاندی است غیر قابل انکار است.


رها ماهرو : نظرات و انتقادات خودتان درباره فیلم مادر من از طریق قسمت نظرات وبلاگ رها ماهرو ارسال کنید .


---------------------

داستان : سیندرلا به ایران آمد

داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد