رها ماهرو : خوانندگان محترم و دوست داشتنی وبلاگ رها ماهرو در صورت امکان نظرات و نقد هایتان را درباره ی سریال ژاپنی میخک برایمان بفرستید.
Carnation
ساخت : 2012 ژاپن
میخک (مجموعه تلویزیونی)
نویسنده : آیا واتانابه
بازیگران : ماچیکو اونو
ماری ناتسوکی
کائورو کوبایاشی
یومی آسو
چیاکی کورییاما
آکیرا تاکارادا
تروئه شوجی
چیهارو نیاما
آهنگ شروع : «میخک» با صدای رینگو شینا
کشور سازنده : ژاپن
زبانها : ژاپنی
تعداد قسمتها : ۱۵۱
شبکه اصلی : اناچکی
اجرای اصلی : ۳ اکتبر ۲۰۱۱ – ۳۱ مارس ۲۰۱۲
لازم به ذکر است سریال میخک به جز شبکه ان چی کی ژاپن در کانال راپاواهینی کشور سریلانکا و کانال دی پی بی اس تایلندپخش شده است. همچنین در ایران دوبار در شبکه های سه و نمایش پخش شده است.
میخک (انگلیسی: Carnation) یک سریال درام تلویزیونی ژاپنی است که بر اساس زندگی آیاکو کوشینو طراح لباس و مد و مادر طراحان بینالمللی معروف هیراکو، جان و میچی کوشینو ساخته شده است. این سریال از تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در کشور ایران پخش شد و لازم است ذکر شود که این سریال ۱۵۱ قسمت میباشد اما از آنجا که این سریال یک مجموعه از نوع آسادورا است (مجموعه صبحگاهی که معمولا هر قسمتش ۱۵ دقیقه است) و در تلویزیون ایران این مجموعه بعنوان سریالی شبانه پخش میشود، قسمتهای ۱۵ دقیقهای ترکیب شده و در ۳۹ قسمت پخش میشوند.پخش این سریال ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ به پایان رسید.
موضوع سریال : «ایتوکو اوهارا» دختری است که به خیاطی و مخصوصا ماشین خیاطی علاقهمند است و دنبال شغل میگردد. وی به طور اتفاقی یک ماشین خیاطی را در یک کارگاه خیاطی میبیند و طی اتفاقاتی در آنجا مشغول کار شده و ....
بازیگران :
ماچیکو اونو در نقش جوانی ایتوکو اوهارا
ماری ناتسوکی در نقش ایتوکو اوهارای سالمند
آکاری نینومیا در نقش کودکی ایتوکو اوهارا
کائورا کوبایاشی در نقش پدر ایتوکو
یامی آسو در نقش مادر ایتوکو
عکس شجره خانوادگی ایتوکو اوهارا !!
سریال ژاپنی «میخک» به کارگردانی رینگو شینا
«میخک» یک درام تلویزیونی ژاپنی است که بر اساس زندگی ایتاکو کوشینو طراح لباس و مد و مادر طراحان بین المللی معروف هیراکو، جان و میچی کوکشینو ساخته شده است.
این سریال در 50 قسمت 45 دقیقه ای زندگی زنی با نام ایتوکو اُهارو را به تصویر می کشد که از کودکی نگران آینده خود است و می خواهد حرفه ای انتخاب کند تا اینکه به طور اتفاقی به یک کارگاه خیاطی بر می خورد و سرنوشتش دگرگون می شود.
این سریال در نیمه دوم سال 2011 میلادی از کانال "ان اچ کی" تلویزیون ژاپن پخش شد.
نام این سریال به زبان ژاپنی "کارنیشن" می باشد و دوبله شده به زبان فارسی است.
سریال "میخک" داستانی است واقعی برگرفته از سرگذشت زندگی " آیاکو کوشینو" مادر سه خواهر به نامهای "هیروکو"، "جونکو" و "میچیکو " است که از طراحان معروف مد و لباس دنیا میباشند . " آیاکو کوشینو" در سال 2006 میلادی از دنیا رفت و دختران او به فعالیت خود در زمینه طراحی مد و لباس در سالهای متمادی ادامه دادند.
سریال "میخک" در سال 2014 میلادی از سوی بخش پروژهای معرفی برنامه های تلویزیونی بنیاد ژاپن به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد شد و هم اکنون هر روز از شبکه نمایش ساعت : 19،30 و ساعت : 12،30 و ساعت : 6،00 و ساعت : 14،00 پخش می شود .
همه ایرانیان را به دیدن این سریال دعوت می نماییم.
مدیر دوبلاژ سریال «میخک»: سریال «میخک» یک پله بالاتر از «جومونگ» است
«علیرضا باشکندی» گفت: اگر تماشاچی پای تلویزیون بیاید «میخک» سریال شیرینی است.
"علیرضا باشکندی"، مدیر دوبلاژ سریال ژاپنی «میخک» در خصوص محتوا و روند دوبله این سریال گفت: سریال «میخک»، سریالی ژاپنی است که داستان مستندی دارد. خانمی که از دوران کودکی بدنبال هدف خود میرود. این سریال بسیار خوش ساخت و در مجموع بسیار خوب است.
وی در رابطه با حضور دوبلورهای پیشکسوت و جوان در کنار یکدیگر اظهار داشت: موضوع جوانگرایی مطرح نیست. جوانترها باید در کنار پیشکسوتها حضور داشته باشند. آنها را ببینند تا صداها هماهنگ شود چرا که گوش میشنود و مشق میکند و این موضوعی است که به پیشرفت کار جوانترها کمک میکند مانند بازی شطرنج که اگر فردی با هم سطح خودش همبازی شود، تأثیری در وی نخواهد داشت. بنابر این حضور جوانترها در کنار پیشکسوتان به بالا بردن اندوخته آنان کمک خواهد کرد.
باشکندی در مورد تفاوت دوبلهی کارهای شرقی با فیلمهای غربی بیان کرد: دوبله در کارهای شرقی بسیار متفاوت است. جملههایی که در این کارها گفته میشود، روان نیست، به طور مثال در سه بخش و با فاصلههای زیاد گفته میشود اما مسئلهای که قابل ذکر است، حس و حال آنها میباشد که با حس و حال ما یکی است این در صورتی است که فیلمها و اثرهای غربی علی الخصوص فیلمهای هالیوودی دارای بازیگران قهاری هستند که روی صدا تأکید دارند و فیلمهای آنان نسبت به کارهای شرقی خیلی قویتر است زیرا بازیگران این کارها شناخت بازیگری دارند.
وی ادامه داد: سریالهای شرقی مانند "جومونگ" و "سرزمین شمالی" جزو آن دسته از سریالهایی بوده است که توانسته جایگاه خود را در بین مردم پیدا کرده و با تکرار پخش آنان، مردم همچنان بینندهی آن بوده و کار را دنبال کردهاند اما در اینجا باید بگویم این سریال یک پله بالاتر از سریالهای قبلی قرار دارد.
دوبلور سریال "جومونگ" اظهار داشت: هم اکنون ملت ما با تلویزیون فاصله گرفتهاند و این به دلیل وجود ماهواره و سریالهای ماهواره ای است اما اگر تماشاچی به پای تلویزیون بیاید به طور حتم سریال شیرینی است.
"علیرضا باشکندی" عنوان کرد: مطرح شدن یک صدای جدید و دیده شدن یک جوان در کار دوبله به این موضوع بستگی دارد که نقش اصلی بگوید و در این صورت است که صدای کسی که نقش اصلی میگوید شنیده میشود.
وی افزود: شکی نیست که عواملی همچون بودجه، تکنیک و ابزارهای به کار گرفته شده در کار دوبله در میزان تأثیرگذاری کار بسیار موثر است و از تأثیرگذارترین این عوامل میتوان به صدابرداری اشاره کرد.
صدابرداری عامل بسیار مهمی در دوبله است که "سعید عابدی" در سریال میخک این وظیفه را بر عهده داشته و درکار خود بسیار خبره است.
مدیر دوبلاژ سریال میخک در خصوص ترویج سبک زندگی از طریق تماشای این سریال و پخش آن از شبکه دو سیما بیان کرد: اگر مردم به تماشای این سریال بپردازند، بسیار آموزنده است، روایت خیاطی که به کارش یک دید تکنیکی داشته و در نهایت طراح و مدیر شده به اعلاء درجه میرسد.
وی تصریح کرد: ما در کشورمان از این دست زنان کم نداریم، انسانهای کارآفرین که با تماشای این سریال میتوانند به یاد خاطرات و تلاشهای خود در گذشته بیفتند و اگر کسانی در کار خود ناامید هستند با دیدن این سریال میتوانند با امید بیشتری به مسیر خود ادامه دهند.
باشکندی، در پایان اسامی دوبلورهایی که در این سریال همکاری داشتند را عنوان کرد: خانمها رزیتا یاراحمدی( نقش اصلی)، آزیتا یاراحمدی، فاطمه برزویی، مینا شجاع، همت، سحر اطلسی، مرادی، قدمگاهی، رفیعی طاری، سوهانی، رمضانپور، شاهرودی و سمیه موسوی و آقایان : علی همت مومیوند، ملک آرایی، شروین قطعهای، ارمغان، بیژن علی محمدی، بابک اشکبوس، محمد بهاریان، حسین بیگی، کاویانپور، علی محمد اشکبوس، محمد یار احمدی.
پخش سریال میخک از 16 آبان در شبکه نمایش
سریال "میخک" محصول 2011 ژاپن که بر اساس زندگی آیاکو کوشینا طراح لباس و خیاط مطرح ژاپنی ساخته شده است،از روز شنبه 16 آبان هر روز ساعت 19:40 از شبکه نمایش پخش خواهد شد.
آیاکو کوشینا که سال 1913در یکی از شهرهای ژاپن با نام کاسای به دنیا آمد و سال 2006 درگذشت، مادر طراحان شناخته شده ژاپنی هیراکو، جانومیچیکو و کشینو بود. هر سه خواهر مادر خود را الگو و دلیل روی آوردن خود به خیاطی می دانند.
این سریال 39 قسمتی با کودکی ایتاکو اوهارو آغاز میشود که کودکی کنجکاو و سخت کوش است و سپس دوره نوجوانی که با وجود مخالفتهای فروان و موانع بسیار، تسلیم نمیشود و به راه خود ادامه میدهد.
مدیریت دوبلاژ این سریال بر عهده علیرضا باشکندی بوده و خانم رزیتا یاراحمدی در نقش اصلی به صدا پیشگی پرداخته است.
_______________________
ماچیکو اونو بازیگر ژاپنی، در ۴ نوامبر ۱۹۸۱ در منطقه روستایی نیشیوشینو (Nishiyoshino) از استان نارا متولد شد. اونو در حالی که مشغول تمیز کردن جاکفشی دبیرستان مقدماتی خود بود، توسط کارگردان زنی به اسم Naomi Kawase کشف شد و در سال ۱۹۹۷ در نقش اصلی فیلم خانم نائومی به اسم سوزاکو (Suzaku) بازی کرد؛ که جایزه دوربین زرین جشنواره فیلم کن را بدست آورد. ماچیکو اونو هم برنده جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم سنگاپور برای نقش میچیرو (Michiru) در فیلم سوزاکو شد.
اونو پس از بازی در فیلم های کارگردانانی چون شینجی آیاما (Shinji Aoyama)، آکیهیکو شیوتا (Akihiko Shiota)، نُبوهیرو یاماشیتا (Nobuhiro Yamashita) و ایساُ یوکیسادا (Isao Yukisada)، در سال ۲۰۰۷ بار دیگر در فیلم خانم نائومی با نام عزاداری جنگل (The Mourning Forest) درخشید؛ که برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن شد.
از دیگر فیلم های اونو می توان پسر کو ندارد نشان از پدر (Like Father, Like Son) در سال ۲۰۱۳ را نام برد. این فیلم خانواده ای را نشان می دهد که پسرشان به هنگام تولد با کودکی دیگر جابجا شده است…
همچنین در تلویزیون هم ظاهر شد؛ اونو در یک آزمون با شرکت ۱۸۵۰ بازیگر زن، برای ایفای نقش اصل سریال میخک (Carnation) انتخاب شد. این سریال از اکتبر ۲۰۱۱ پخش شد.
سریال میخک داستان دختر ۱۱ ساله پرشوری به نام ایتاکو اُهارا را نمایش می دهد که پدرش مغازه خیاطی لباس ژاپنی کیمونو دارد و ایتاکو از کودکی به خیاطی لباس های غربی علاقه مند می شود. در نوجوانی برای رسیدن به هدف خود دبیرستان را رها می کند و به کار در خیاطی مردانه مشغول می شود. در سال ۱۹۳۴ اولین مغازه خیاطی خود را باز می کند. ماسارو که همکار ایتاکو در خیاطی است به او پیشنهاد ازدواج میدهد و وارد خانواده اُهارا می شود…
این سریال که براساس زندگی طراح مد و لباس آیاکو کوشینو (Ayako Koshino) ساخته شده و سه بازیگر دوران کودکی، جوانی و پیری ایتاکو اُهارا را ایفا می کنند.
_________________
بیوگرافی ماچیکو اونو+عکس (ایتوکو اُهارا)
ماچیکو اونو بازیگر ژاپنی، در ۴ نوامبر ۱۹۸۱ در منطقه روستایی نیشیوشینو (Nishiyoshino) از استان نارا متولد شد. اونو در حالی که مشغول تمیز کردن جاکفشی دبیرستان مقدماتی خود بود، توسط کارگردان زنی به اسم Naomi Kawase کشف شد و در سال ۱۹۹۷ در نقش اصلی فیلم خانم نائومی به اسم سوزاکو (Suzaku) بازی کرد؛ که جایزه دوربین زرین جشنواره فیلم کن را بدست آورد. ماچیکو اونو هم برنده جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم سنگاپور برای نقش میچیرو (Michiru) در فیلم سوزاکو شد.
اونو پس از بازی در فیلم های کارگردانانی چون شینجی آیاما (Shinji Aoyama)، آکیهیکو شیوتا (Akihiko Shiota)، نُبوهیرو یاماشیتا (Nobuhiro Yamashita) و ایساُ یوکیسادا (Isao Yukisada)، در سال ۲۰۰۷ بار دیگر در فیلم خانم نائومی با نام عزاداری جنگل (The Mourning Forest) درخشید؛ که برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن شد.
از دیگر فیلم های اونو می توان پسر کو ندارد نشان از پدر (Like Father, Like Son) در سال ۲۰۱۳ را نام برد. این فیلم خانواده ای را نشان می دهد که پسرشان به هنگام تولد با کودکی دیگر جابجا شده است…
همچنین در تلویزیون هم ظاهر شد؛ اونو در یک آزمون با شرکت ۱۸۵۰ بازیگر زن، برای ایفای نقش اصل سریال میخک (Carnation) انتخاب شد. این سریال از اکتبر ۲۰۱۱ پخش شد.
سریال میخک داستان دختر ۱۱ ساله پرشوری به نام ایتاکو اُهارا را نمایش می دهد که پدرش مغازه خیاطی لباس ژاپنی کیمونو دارد و ایتاکو از کودکی به خیاطی لباس های غربی علاقه مند می شود. در نوجوانی برای رسیدن به هدف خود دبیرستان را رها می کند و به کار در خیاطی مردانه مشغول می شود. در سال ۱۹۳۴ اولین مغازه خیاطی خود را باز می کند. ماسارو که همکار ایتاکو در خیاطی است به او پیشنهاد ازدواج میدهد و وارد خانواده اُهارا می شود…
این سریال که براساس زندگی طراح مد و لباس آیاکو کوشینو (Ayako Koshino) ساخته شده و سه بازیگر دوران کودکی، جوانی و پیری ایتاکو اُهارا را ایفا می کنند.
_______________________
مطالب مرتبط با سریال درام میخک :
رها ماهرو : دنبال کنندگان همیشگی وبلاگ سینمایی رها ماهرو، از شما دعوت می کنیم تا در صورت تمایل نظرتان را در مورد فیلم همه خوب هستند با بازی رابرت دنیرو برایمان بفرستید .
همه خوب هستند
2009 آمریکا
Everybody's Fine
کارگردان:Kirk Jones
________________
حال همه خوب است
نویسنده و کارگردان : کرک جونز
تهیهکننده : تد فیلد
ویتوریو سچی گوری
بازیگران : رابرت دنیرو
درو باریمور
کیت بکینسیل
سام راکول
کاترین منیگ
فیلمبرداری : هنری براهام
توزیعکننده : میرامکس
تاریخهای انتشار : ۴ دسامبر ۲۰۰۹
مدت زمان : ۹۹ دقیقه
کشور : ایالات متحده آمریکا
زبان : انگلیسی
حال همه خوب است (به انگلیسی: Everybody's Fine) فیلمی در ژانر کمدی/درام به کارگردانی کرک جونز با بازی رابرت دنیرو، درو باریمور و کیت بکینسیل محصول سال ۲۰۰۹ است.
نگاهی به فیلم همه حالشان خوب است Everybody’s Fine
بازیگران: رابرت دنیرو ـ درو بریمور ـ کیت بکینسیل و …
فیلم نامه: کرک جونز براساس فیلم نامه ی اولیه ی جوزپه تورناتوره ـ تونینو گوئرا ـ ماسیمو دِ ریتا
کارگردان: کرک جونز
۹۹ دقیقه؛ محصول آمریکا، ایتالیا؛ سال ۲۰۰۹
نمره: ۳ از ۵
سیم ها
خلاصه ی داستان: فرانک گودی، که به تازگی همسرش را از دست داده و تنها شده، دوران پیری را سپری می کند. او تصمیم می گیرد برای دیدن چهار بچه اش که در شهرهای دور زندگی می کنند، راهی سفر شود تا بتواند آنها را گرد هم دور یک میز جمع کند. سفر او به خانه ی یکایک فرزندانش، واقعیت های تلخ و شیرینی را همراه دارد …
یادداشت: فیلم آنقدر گرم و آرام و صمیمی ست که به هیچ عنوان مدت زمان یک ساعت و نیمه اش را حس نمی کنید. حکایت زندگی پیرمردی که دوست دارد بچه هایش، که حالا هر کدام برای خود زندگی تشکیل داده اند و از او دور هستند، شاد باشند، دور یک میز ببیندشان و حضورشان را حس کند. در طول این سفر ادیسه وار است که او با حقایق گاهاً تلخی مواجه می شود که زندگی گذشته اش را به چالش می کشد؛ متوجه می شود اشتباهات جبران ناپذیری انجام داده که زندگی کنونی بچه هایش را تحت تأثیر قرار داده است، انتظاراتی از آنها داشته که در حد توانشان نبوده و حتی در مورد یک دو نفزشان، هیچ چیز آنطور که او فکر می کرده، پیش نرفته است. در سکانس فوق العاده ای، فرانک که دچار سکته ی قلبی شده، در رویایش، بچه های خود را در سنین کودکی می بیند که دور میز نشسته اند و دارند به خاطر انتظارات بی جایی که از آنها داشته، از او ایراد می گیرند. ایده ی سیم های تلفن که روی تصاویرشان، صدای بچه های فرانک را می شنویم که با هم ارتباط برقرار می کنند، بسیار عالی ست و نکته ی جالب اینجاست که کار فرانک ساختن همین سیم هاست! سیم هایی که باعث ارتباط میلیون ها نفر با هم می شود، اما از آنجایی که همیشه: (( کوزه گر از کوزه ی شکسته آب می خورد ))، خودش هیچ وقت نتوانسته از طریق این سیم ها ارتباطی عاطفی با کسی برقرار کند. البته فیلم یک دنیروی مانند همیشه شگفت انگیز دارد که نقش این پیرمرد فرتوت و تنها را عالی و آنقدر ملموس بازی می کند که گاهی اشک در چشمانمان جمع می شود. وقتی یاد “تسخیرناپذیران” و بازی هولناکش در نقش آل کاپون می افتیم که با قساوت و بی رحمی تمام، کله ی یکی از افراد گروهش را با چوب بیس بال، روی میز شام پخش کرد، باورمان نمی شود که فرانک گودی و آل کاپون را یک نفر بازی کرده باشد.
نگاهی به فیلم «همه خوب هستند» به بهانه پخش از شبکه نمایش
توفان رویاها در زندگی واقعی
فیلم «همه خوب هستند» (Everybody’s Fine) فیلمی ملودرام، محصول سال 2009 کشورهای آمریکا و ایتالیا و ساخته کرک جونز است.
هنگام عنوانبندی، پیرمردی را میبینیم که در حال تمیز کردن خانهاش است تا فرزندانش در خانه او دور هم جمع شوند. این سنتی است که هر ساله، وقتی همسر فرانک زنده بوده، اجرا میشد، اما هر یک از بچهها به پدرشان خبر میدهند که خیلی گرفتارند و نمیتوانند سنت هرساله را اجرا کنند. فرانک با وجود مشکلات جسمیاش تصمیم میگیرد خود عازم سفر شود و به دیدن فرزندانش برود. در مسیر سفر، یکی از همسفرهایش توجه او را به سیمهای خطوط تلفن بین شهری جلب میکند؛ شغل فرانک در گذشته ساخت روکش سیمهای تلفن بوده است. فرانک هر روز مقادیر زیادی روکش سیم تولید میکرده تا سیمها از باران و رطوبت و گرما در امان باشند. اما او در واقع از سیمها و روکشهایشان حرف نمیزند، او دارد از تلاش طاقتفرسایش در طول سالیان دراز خبر میدهد؛ تلاشی که هدفی والا برای آن متصور بوده است. او برای خانوادهاش کار میکرده، برای آینده فرزندانی که دوست داشته هریک به بهترین موقعیتهای شغلی و اجتماعی دست یابند. در واقع او نگران سیمها نبوده بلکه نگران فرزندانش بوده و قصد داشته تمام کوشش خود را برای محافظت از آنها به کارگیرد. اما وقتی فرانک به یک یک فرزندانش سر میزند، بتدریج متوجه میشود اوضاع آنچنان که فکر میکرده، خوب نیست. بیرون از دنیای کوچک خانوادگی فرانک، توفانی به نام «آلیس» تبدیل به خطری تهدیدکننده شده است، زنی به او میگوید که کلمه «آلیس» یعنی حقیقت. اما این توفان جهان بزرگ بیرونی، به نظر میرسد که جهان کوچک خانوادگی فرانک را نیز در برگرفته است.
حقایق زندگی خانوادگی فرانک بتدریج همچون توفانی بر وی هجوم میآورند. حقایقی که فرانک تا به حال نتوانسته یا نخواسته به آنها توجه کند. حقیقت این است که فرزندان فرانک آنچنان که میخواسته در زندگیشان پیشرفت نکردهاند و به آن آینده روشنی که فرانک انتظار داشته، نرسیدهاند. فرانک همیشه حقیقت را از چشم خویش مخفی کرده، حتی این حقیقت را که همین روکشهایی که سالها همدم لحظه لحظههای او بودهاند، اکنون باعث نگرانیاش شدهاند! همچنان که فرزندان عزیزتر از جانش هم با عدم کسب مدارج بالای موفقیت، او را به سوی بدتر شدن بیماری و نزدیک شدنش به مرگ سوق دادهاند.
فرانک در رویا تمام حقایق زندگی فرزندانش را به طور کامل درک میکند؛ رویایی که پس از سکته ناقصش دیده است. تمام این مراحل سفر و سکته و سپس رویا لازم هستند تا فرانک به این نتیجه برسد که شاید در مواجهه با فرزندان خود، راه نادرستی پیموده است. رویای او پس از سکته، فرزندانش را در سنین کودکی دور یک میز نشان میدهد که هر یک به اشتباهات زندگی امروزشان اعتراف میکنند. ابری تیره بر میز غذا سایه میافکند. رگبار باران آغاز میشود و فرزندان فرانک از دور میز متفرق میشوند. در آخرین لحظه رزی از پدر میخواهد که وقتی فرانک با مادرشان صحبت میکند فقط به او بگوید همه خوب هستند. فرانک، بعدها که برسر مزار همسرش میرود، این خواسته رزی را برآورده میکند. اما اکنون فرانک واقعاً به این نتیجه رسیده که همه خوب هستند. شاید هیچ یک از فرزندان او نتوانستهاند مجموعه «رویاهای آمریکایی» وی را برآورده سازند اما همین که اکنون به اشتباهات خود پی بردهاند و سعی در جبران آنها دارند و مهمتر از این، همین که دوباره دور فرانک جمع شدهاند، خود غنیمتی است. فرانک یک رویای حقیقی دیده که با تمام رویاهای کاذب تمام عمرش متفاوت بوده است و اکنون به این درک رسیده تا همه چیز را در قد و قواره حقیقیاش بپذیرد و تحمل کند. این آگاهی درونی باعث میشود وقتی فرانک بر مزار همسرش میگوید همه خوب هستند، احساس کنیم از صمیم قلب به همسرش راست میگوید.
همه خوب اند (EVERYBODY'S FINE)
(تولید 2009)
درام/ماجرایی
[بابت تقصیر پدران اغلب فرزندان جایزه می گیرند.]
کارگردان: کرک جونز. بازیگران: رابرت دونیرو (فرانک گود)، کیت بیکینسل(ایمی گود)، سام راکول(رابرت گود)، دروباریمور(رزی گود). 95دقیقه. درجه ی نمایشی:PG-13.
رابرت دونیرو در فیلم همه خوب اند در قالب مرد حدودا شصت ساله ای به اسم فرانک گود ظاهر می شود. فرانک، که کارگر بازنشسته ی کارخانه ی کابل سازی است، در شمال نیویورک زندگی می کند. فرانک مدتی است که همسر خود را از دست داده است و حالا تک و تنها در خانه ی خود زندگی می کند. او چهار فرزند دارد که هرکدام درگوشه ای از کشور پهناور آمریکا زندگی می کنند. فرانک از چهار فرزند خود دعوت کرده که تعطیلات آتی را نزد وی بیایند.او در خانه ی خود همه چیز را مرتب و آماده کرده. باغچه ای که مایه ی لذت و غرور فرانک است، بس زیباست و داخل خانه از همه ی اشیاء گردگیری شده و کف اتاق از تمیزی برق می زند. فرانک مقداری استیک و یک کباب پز برقی خریده. او منتظر آمدن بچه هایش است اما آنها در آخرین لحظه از طریق تلفن به اطلاع فرانک می رسانند که نمی توانند پیش او بیایند. حتی یکی از بچه ها به خودش زحمت نمی دهد که به فرانک تلفن کند و بهانه ای برای نیامدن اش بیاورد. فرانک آدم بدی نیست. او گرچه از تیپ آدم های پدرسالار است اما پدر چندان بدی برای بچه هایش نبوده. بچه ها از او نفرت ندارند بلکه خیلی ساده هر کدام گرفتاری های زندگی خود را دارند. در ادامه ی داستان، فرانک تصمیم می گیرد به دیدن بچه هایش برود. پزشک فرانک به وی می گوید که چنین سفری برای او خوب نیست اما فرانک تأکید می کند که قصد دارد با اتوبوس و قطار سفر کند و نه اتومبیل شخصی. به این ترتیب فرانک راهی سفر می شود.
او ابتدا در شهر نیویورک به دیدن پسرش دیوید می رود که از قرار معلوم به کار نقاشی مشغول است. فرانک سپس عازم شیکاگو می شود تا به دیدن دخترش ایمی (کیت بیکینسل) برود. کیت در کار تبلیغات است و در خانه ای شیک اما بی روح زندگی می کند. فرانک سپس به دنور می رود تا پسر دیگر خود، رابرت (سامراکول)، را که ظاهرا رهبر ارکستر است، ببنید. آخرین مقصد فرانک شهر لس آنجلس است که دخترش رزی (درو باریمور) به عنوان یک رقصنده ی حرفه ای در آنجا کار و زندگی می کند. فرانک در این سفر طولانی به واقعیت های بسیاری درباره ی بچه هایش و همین طور شخص خودش پی می برد. این مسافرت باعث می شود تا فرانک ارزیابی مجددی از خودش داشته باشد.
همه خوب اند از روی یک فیلم ایتالیایی، تحت عنوان stanno Tutti Bene(محصول 1990)، ساخته ی جوزپه تورناتوره، ساخته شده است. در واقع این فیلم ایتالیایی منحصرا برای بازی مارچلو ماسترویانی در نقش پدری که برای دیدن بچه های بزرگسال اش عازم سفر می شود، ساخته شده بود. و باید گفت که رابرت دونیرو به خوبی توانسته پای خود را در جای پای ماسترویانی بگذارد. دونیرو پس از بازی در دو فیلم ملاقات با والدین (فیلم سوم هم در راه است) و به نمایش درآوردن قابلیتهای کمیک خود، حالا با بازی در همه خوب اند ثابت کرده است که همان بازیگر توانای سال های دور است. علاوه بر دونیرو باید به بازی های خوب کیت بیکینسل، درو باریمور و سام راکول نیز اشاره کرد. در واقع این مجموعه ای از بازی های درجه اول است که فیلم را از افتادن به ورطه ی کسالت و سقوط نجات داده است.
فیلم همه خوب اند توسط کرک جونز کارگرانی شده است؛ کارگردانی که در پیشینه اش فیلم Waking Ned Devine به چشم می خورد. تماشای این فیلم به ویژه برای دوستداران رابرت دونیرو یک امر واجب و ضروری است.
بررسی فیلمنامه " حال همه خوب است"
چراغ های رابطه خاموشند
مازیار فکری ارشاد
مردی شصت و چند ساله که به تازگی همسر خود را از دست داده ، می کوشد چهار فرزندش را که هر یک در گوشه ای از خاک پهناور آمریکا به زندگی خود مشغولند گرد هم آورد.تا مفهوم کلاسیک خانواده را بار دیگر معنا بخشد ، اما در این کار به ظاهر ساده ناموفق است.تا کنون چند فیلم سینمایی از سراسر جهان با این بن مایه داستانی دیده ایم؟این پیرنگ داستانی یکی از امتحان شده ترین دستمایه های روایتی در سینماست.
اما " حال همه خوب است" به کارگردانی کرک جونز این قصه تکراری و بار ها شنیده شده را با حال و هوایی یکسره متفاوت و رویکردی نو پیش چشم تماشاگر می گشاید.می دانیم که " حال همه خوب است" در واقع بازسازی فیلمی ایتالیایی به همین نام ساخته جوزپه تورناتوره در سال 1990 است. همین ایتالیایی بودن قصه و حال و هوایی که تورناتوره در فیلم هایش می دمد ، نشانگر بسیاری از ویژگی های فرهنگی ، اجتماعی ، زیبایی شناسی و مردم شناسانه است که به این قصه کهنه و تکرار شده رنگی از تازگی و احساس گرایی خاص ویژه اروپای لاتین و کاتولیک می بخشد.اکنون کرک جونز این داستان را در قالبی آمریکایی ریخته و با توجه به جزئیات فرهنگ و آداب زندگی در چنین کشوری بار دیگر موفق به جلب و جذب احساس مخاطب جهانی خود می شود.
حرفه شخصیت اصلی داستان نسخه آمریکایی ( با بازی رابرت دنیرو) نقشی محوری در پیشبرد داستان و حتی جلوه های بصری و گرافیکی فیلم دارد.فرانک کارگر بازنشسته یک کارخانه ساخت روکش پی وی سی سیم های تلفن است.در نسخه اصلی ساخته تورناتوره ، شخصیت اصلی داستان ( با نقش آفرینی مارچلو ماسترویانی) کارمند ثبت احوال بود و وظیفه سازمانی اش صدور شناسنامه و گواهی ولادت .از این منظر شاید حرفه شخصیت پدر در فیلم تورناتوره ارتباط بیشتری با موضوع رابطه از هم گسیخته او و فرزندانش داشته باشد.اما کارگری که به گفته خود هر هفته 1600 متر سیم تلفن را با روکش پی وی سی تقویت و آماده می کرده ، چه ارتباطی با قصه از هم پاشیدگی یک خانواده پس از درگذشت ستون نگهدارنده این کانون ( یعنی مادر) می تواند داشته باشد؟این نکته ای است که کرک جونز با هوشمندی و ظرافت در متن فیلم خود تنیده و نسخه آمریکایی را از خطر تقلید صرف از نسخه اولیه ، با هنرمندی رهانده است.در فیلم فرانک سالیان طولانی را به حرفه ساخت روکش های پی وی سی سیم های تلفن گذرانده و همین شغل ریه هایش را بیمار کرده ، تا جایی که حتی 24 ساعت بدون دارو هایش نمی تواند زنده بماند و حتی مسافرت نیز برایش مضر است.از طرفی فرانک برای شغل سابقش ، احترام و اعتباری افزون تر از حد لزوم قائل است.او مدعی است که کارش برقراری ارتباط میان آدم ها از طریق تلفن بوده است.در حالی که نه تنها رشته های ارتباطش با فرزندان خودش قطع شده ، بلکه از برقراری ارتباط با دیگران هم عاجز است.فرانک هر جا می رسد سفره دلش را نزد غریبه ها می گشاید و عکس های فرزندانش را نشان می دهد.دیگران هم که هریک سر در کار خود دارند ، درد دل های فرانک را می شنوند و بی تفاوت راه خود را گرفته و از او جدا می شوند.فرانک نه تنها از فرزندانش دور افتاده ، که حتی یک دوست واقعی هم ندارد و پس از مرگ همسرش به کلی تنهاست.
با این پیش زمینه ، بیشترین بار روایت در فیلم " حال همه خوب است" روی دوش مکالمات تلفنی و حتی پیام های ضبط شده روی پیامگیر های تلفن سوار می شود.در طول فیلم با تمهیدی ظریف ، بسیاری از مکالمات فرزندان فرانک با یکدیگر روی تصاویری از کابل های تلفن که فرانک در طول سفر دور و دراز و تطهیر کننده اش در جاده ها و خطوط آهن به آنها زل می زند، شنیده می شود.به این ترتیب هم نقش سیم های تلفن ساخته شده به دست فرانک – که بسیار هم به آنها افتخار می کند- در چارچوب روایت پر رنگ می شود و هم ریتم فیلم که به واسطه پیرنگ داستانی خاصش همواره در خطر کندی و ملال آوری در ذهن مخاطب است ، تنظیم شده و از یکنواختی روند گسترش قصه در طول زمان 100 دقیقه ای فیلم می کاهد.طرفه آنکه برخی فراز های اصلی داستان با این مک گافین ساده در فیلمنامه پیوند می خورند.در جایی از فیلم فرانک از این که همیشه فرزندانش هنگام تماس تلفنی با خانه ، سراغ مادر را می گرفتند و کمتر حرف و سخنی با او مطرح می کردند گلایه می کند.اما پاسخ بچه ها او را در هم می شکند.بچه ها مدعی اند که مادر شنونده و راز دار خوبی بوده اما پدر همواره گوینده و سخنران قهاری بوده که به حرف ها و نگرانی های بچه هایش پاسخ مناسبی نمی داده و تنها به صدور حکم های کلی و بی احساس پرداخته است.
در جایی اواخر فیلم وقتی مشخص می شود دیوید فرزند هنرمند فرانک مرده ، فرانک یکی از تابلو های پسرش را در انبار یک گالری هنری می یابد و آن را می خرد. این تابلوی به ظاهر ساده چیزی نیست جز تصویر چند تیرک و سیم های تلفن که این تیرک ها را به یکدیگر متصل می سازند.جالب آنکه در طول فیلم همه فرزندان فرانک برای برقراری تماس های خود از تلفن همراه استفاده می کنند ، اما فرانک تلفن همراه ندارد و به شیوه ای سنتی تنها از طریق تلفن های ثابت به دنبال برقراری ارتباط با دیگران است.
" حال همه خوب است" ملودرامی خانوادگی است که گه گاه به حال و هوای فیلم های جاده ای نزدیک می شود.اما کانون خانواده و خطر فروپاشی و قطع ارتباط میان اعضای این واحد بدوی اجتماعی را می توان به عنوان یکی از مایه های محوری فیلم باز شناخت.کاراکتر فرانک بی آنکه خود بخواهد یا بداند ، منادی فصل و جدایی است و این درست در نقطه مقابل همسر درگذشته اش قرار می گیرد که همیشه عامل جمع آمدن و وصل اعضای خانواده به شمار می رفت.این نکته در سکانس بی نظیر و سور رئالیستی هم نشینی چهار فرزند فرانک در شمایل دوران کودکی با او در سالخوردگی القا می شود.هر چهار نفر در شرایطی که کودکی آنها جای بزرگسالی شان را گرفته ، گلایه ها و کاستی های دوران خرد سالی در رابطه با پدر و مشکلات دوران بزرگسالی شان رابه صراحت مطرح می سازند.فرانک که در وضعیتی ناگوار گرفتار آمده می کوشد از خود دفاع کند ، اما خود نیز می داند که در این محکمه خیالی و رویا پردازانه محکوم است و عاقبت ریال عقب نشینی می کند و تسلیم می شود.فرانک خیال می کند هر چهار فرزندش در زندگی انسان هایی موفق و برنده اند.اما در سفر دور ودراز به دنبال آنها در شهر های مختلف و با کنار هم قرار دادن شواهد و قرائن ، تازه در می یابد هر یک از این چهار نفر در زندگی بازنده ای بیش نبوده و هیچ کدام آن چیزی نیستند که همواره ادعا می کردند.هر چهار نفر پنهان سازی و تحریف واقعیت را از مادرشان به ارث برده اند ، که همیشه خبر های بد وناگوار را از فرانک مخفی می ساخت و تنها خبر های خوب را به او انتقال می داد.همان گونه که خود فرانک در طول فیلم چندین بار اشاره می کند که سیم های تلفن ، مرکب خبر های خوب و خبر های بدند.او در نهایت از فرزندانش گله می کند که چرا حقیقت را از او پنهان می کنند .اما بعد وقتی حاضر به پذیرش واقعیت نمی شود ، در می یابیم که ایده بچه ها در پنهان سازی واقعیت های ناگوار ، پر بیراه هم نبوده است.
فیلم به شخصیت چهار فرزند فرانک نزدیک می شود تا شمه ای از شخصیت پردازی آنان را به تصویر کشد.اما همواره فاصله خود را با آنها حفظ می کند و زیاده از حد نزدیک نمی شود تا هم خود به قضاوت آنها ننشیند و هم فرصت قضاوت را از تماشاگر سلب کند. همان گونه که خود آنها نیز تمایلی به نزدیکی بیش از حد به پدرشان ندارند.چرا که نمی خواهند واقعیت های تلخ و ناگوار زندگی شان نزد پدر کمال گرا و خیال بافشان بر ملا شود.
فیلم " حال همه خوب است" به پدیده تنهایی آدم ها به ویژه سالخوردگان در هیاهوی دنیای مدرن و در حرکت نیز اشاره می کند، بی آنکه به دام اغراق ها و یا رویکرد های مصلحانه سینمای کهنه کلاسیک بیفتد. به عنوان نمونه فیلم " داستان توکیو" ساخته یاسوجیرو اوزو را به یاد میآورم.نکته محوری که در آن فیلم مورد اشاره و تحلیل قرار می گرفت ، هرگز کهنه نمی شود و تا ابد می تواند دستمایه فیلم هایی برجسته قرار گیرد.اما آنچه مهم است اینکه ظرف و قالب مورد نیاز برای ارائه چنین مفهومی ازلی با گذشت زمان و تحول مناسبات زندگی امروز قطعا تغییر کرده و به تعریفی جدید نیازمند است.نکته ای که از نظر نویسندگان و بازنویسان فیلمنامه ( که یکی از انها کارگردان فیلم است) پنهان نمانده و به همین دلیل است که قصه کهنه و نخ نما شده اضمحلال کانون خانواده به عنوان نخستین واحد اجتماعی و تنهای آدم ها به ویژه سالمندان در فیلمی چون " حال همه خوب است" همچنان تازه و با طراوت می نماید.فرانک آدمی به شدت تنهاست و همین تنهایی او را بر آن می دارد تا دائم بکوشد با دیگران ارتباط برقرار کند.او در طول سفر های جاده ای طولانی اش نیمه شب به کافه ای خلوت می رسد که تنها مشتریان آن ، چند پیرمرد تنها هستند که سر در کار خود دارند و مطابق معمول ، گلایه ها از روزگار نامراد و فرزندان ناخلف.این قصه یک قصه جهان شمول است که در هر جای عالم می تواند رخ دهد. ایتالیا ، آمریکا ، ایران یا هر جای دیگر.این قصه فارغ از قید مکان و حتی زمان است.مهم آن است که با چه رویکردی به آن نزدیک شویم تا در ذهن مخاطب – که از داستان های سانتی مانتال این گونه آکنده است- دافعه ایجاد نکند.فرانک هزاران کیلومتر راه را می پیماید تا از فرزندانش بپرسد آیا خوشبختند؟ و پاسخ فرزندان او را به یاد این نکته می اندازد که خود نیز گوهر خوشبختی را از کف داده و معنای آن را به دست فراموشی سپرده است.پرسش خوبی است.آیا ما خوشبختیم ؟ تعریف ما از خوشبختی چیست؟این فیلم قرار است این پرسش های ساده را در ذهنمان ایجاد کند.
نکته آخر درباره انتخاب بازیگری است که باید به شخصیت فرانک جان ببخشد.رابرت دنیرو بی شک یکی از بزرگ ترین نقش آفرینان تاریخ سینماست.کارنامه بلند بالای او ( که البته در میانش فیلم های ضعیف هم کم به چشم نمی خورد) گواهی صادق بر این مدعاست.اما به نظرم دنیرو برای بازی در نقش فرانک " حال همه خوب است" گزینه مناسبی نیست.زیرا اساسا کاراکتر و منش این بازیگر بزرگ به این گونه نقش ها راه نمی دهد.در این فیلم پرسونای رفتاری و شخصیتی جا افتاده رابرت دنیروی آشنا را می بینیم و نه فرانک را.این موضوع از بازیگری با توان و انعطاف پذیری بالای دنیرو بعید است.اما شاید او به نقش این گونه نگاه کرده و با این ذهنیت که در فیلم شاهد آنیم به شخصیت فرانک نزدیک شده است.کاراکتر فرانک در فیلم همیشه سعی دارد آنچه به نظرش درست می رسد را انجام دهد ولی همیشه نادرست ترین راه را برای نیل به آرمان های به ظاهر درستش بر می گزیند.این شیوه ای نیست که در رفتار، نگاه و کردار رابرت دنیرو از نگاه تماشاگر جا افتاده باشد.
درباره " همه خوب هستند "
فرانک مرد میانسالی است که بعد ازمرگ همسرش با چهار فرزندش که هر کدام در شهر دیگری هستند، تنها از طریق تلفن یا نامه در ارتباط است. او تصمیم میگیرد تا یک مهمانی ترتیب داده و آنها را دور هم جمع کند، ولی هر کدام بهانهای میآورند تا به آن مهمانی نیایند...
________________________
«همه چیز خوب است» بهترین فیلم جشنواره لسآنجلس شد
جشنواره لس آنجلس سینما پرس-گروه سینما/ فیلم سینمایی «همه چیز خوب است» به کارگردانی پوکاس پاسکال از پرتغال جایزه بهترین فیلم هجدهمین دوره جشنواره فیلم لسآنجلس را به خود اختصاص داد.
مراسم اختتامیه هجدهمین دوره جشنواره فیلم لسآنجلس شب گذشته در حالی برگزار شد که فیلم سینمایی «همه چیز خوب است» (All is Well) به کارگردانی پوکاس پاسکال از پرتغال توانست جایزه بهترین فیلم این جشنواره آمریکایی را به خود اختصاص دهد.
فیلم سینمایی «همه چیز خوب است» داستان 2 خواهر را به تصویر می کشد که پس از جنگ های داخلی آنگولا، برای درست کردن یک زندگی جدید به شهر لیسبون پرتغال سفر می کنند.
بنابر گزارش پایگاه اطلاع رسانی هالیوود ریپورتر، فیلم سینمایی «خشکسالی» (Drought) به کارگردانی اوراردو گونزالز از مکزیک نیز جایزه بهترین مستند هجدهمین دوره جشنواره فیلم لسآنجلس را دریافت کرد. «خشکسالی» ماجرای به خطر افتادن زندگی دامداران در شمال مکزیک را به تصویر می کشد.
فیلم سینمایی «جانوران وحشی جنوبی» (Beasts of the Southern Wild) به کارگردانی بن زیتلین نیز جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران این دوره از جشنواره فیلم لسآنجلس را دریافت کرد.
بن زیتلین پیش از این در اردیبهشت ماه سال جاری برای ساخت فیلم سینمایی «جانوران وحشی جنوبی» موفق شده بود جوایز «فیپرشی» و «دوربین طلایی» شصت و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن را نیز از آن کند.
«داستان تولد؛ اینا می گسکین و قابله های مزرعه» (Birth Story: Ina May Gaskin and The Farm Midwives) به کارگردانی سارا لام و مری ویگمور نیز توانست جایزه بهترین مستند از نگاه تماشاگران این دوره از جشنواره فیلم لسآنجلس را به خود اختصاص دهد.
وندل پیرس، اموری کوهن، ای جی بونیلا و آجا نائومی کینگ نیز برای ایفای نقش در فیلم سینمایی «چهار» (Four) به کارگردانی جوشوا سانچز به طور مشترک موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر هجدهمین دوره جشنواره فیلم لسآنجلس شدند.
همچنین فهرست اسامی برگزیدگان دیگر بخش های هجدهمین دوره جشنواره فیلم لسآنجلس نیز به شرح زیر است:
بهترین فیلم بینالمللی از نگاه تماشاگران: «در جستجوی شوگر من» (Searching for Sugar Man) به کارگردانی مالیک بنجلول.
جایزه ویژه هیات داوران برای بهترین فیلم داستانی: «پنجشنبه تا یکشنبه» (Thursday till Sunday) به کارگردانی دومینگا سوتومایر.
بهترین فیلم کوتاه: «صندلی» (The Chair) به کارگردانی گرینگر دیوید.
بهترین مستند کوتاه: «کودزو واین» (Kudzu Vine) به کارگردانی جاش گیبسن.
بهترین انیمیشن کوتاه: «خمار» (The Pub) به کارگردانی جوزف پیرس.
بهترین فیلم کوتاه از نگاه تماشاگران: «اسد» (Asad) به کارگردانی برایان باکلی.
این دوره از جشنواره فیلم لسآنجلس که از تاریخ 14 ژوئن (25 خرداد) بهار سال جاری با نمایش فیلم سینمایی «تقدیم به رم با عشق» (To Rome With Love) به نویسندگی و کارگردانی وودی آلن آغاز شده است با اکران فیلم سینمایی «مایک جادویی» (Magic Mike) به کارگردانی استیون سودربرگ به پایان رسید.
________________________
آلبوم موسیقی فیلم حال همه خوب است (Everybody's Fine)، ساختهی داریو ماریانِلّی (Dario Marianelli)
Album: Everybody's Fine Soundtrack
Composer: Dario Marianelli
Director: Kirk Jones
Style: Soundtrack, Score
Released: 2009
Total Duration: 34:15
Label: Varese Sarabande
Country: USA
Track List:
01. Frank's Journey Begins (01:51)
02. Trains (01:05)
03. You Will Become an Artist (02:07)
04. Leaving New York (01:50)
05. Hole in One (00:52)
06. Telephone Poles (03:08)
07. Robert's Rehearsal (03:33)
08. Some Nightmares (03:29)
09. Why Did You All Lie to Me? (04:22)
10. A Hospital Visit (03:48)
11. David's Painting (05:54)
12. Christmas Together (02:08
رابرت دنیرو با همه خوب است
بازیگر سرشناس آمریکایی در فیلم "همه خوبند" به کارگردانی کرک جونز با درو باریمور، کیت بکینسل و سام راکول همبازی میشود.
ورایتی اعلام کرد "همه خوبند" با بازی رابرت دنیرو در نقش اصلی بازسازی فیلمی به همین نام ساخته جوزپه تورناتوره با بازی مارچلو ماسترویانی و میشل مورگان است که سال 1990 ساخته شد.
فیلمنامه را جونز نوشته و فیلمبرداری پروژه اواخر این ماه در ایالت کانکتیکات آغاز میشود. دنیرو در این فیلم نقش مردی بیوه را بازی میکند که تنها راه ارتباط او با فرزندانش همسر درگذشتهاش بود. او ناگهان تصمیم میگیرد سراغ فرزندان خود برود، اما خیلی زود پی میبرد آنها با زندگی ایدهآل فاصله بسیار دارند. نقش دنیرو را در فیلم اصلی ماسترویانی به عهده داشت.
دنیرو 65 ساله فیلم "قتل موجه" ساخته جان ایونت را آماده نمایش دارد که در آن 12 سال پس از فیلم "مخمصه" بار دیگر با ال پاچینو همبازی شده است. این دو بازیگر بزرگ و افسانهای در این فیلم نقش دو کارآگاه را بازی میکنند که در تعقیب یک قاتل زنجیرهای هستند.
دنیرو به زودی در فیلم "فرانکی ماشین" به کارگردانی مایکل مان به نقش یک آدمکش حرفهای ظاهر میشود. او شش بار نامزد اسکار بوده و دو بار برای فیلمهای "پدرخوانده 2" (1974) و "گاو خشمگین" (1980) برنده شده است.
________________________
حال همه خوب است
فیلم محصول سال 2009
حال همه خوب است فیلمی در ژانر کمدی/درام به کارگردانی کرک جونز با بازی رابرت دنیرو، درو باریمور و کیت بکینسیل محصول سال ۲۰۰۹ است. ویکیپدیا
تاریخ اکران: ۴ دسامبر ۲۰۰۹ م. (آمریکا)
کارگردان: کرک جونز
آهنگساز: داریو ماریانلی
بودجه: ۲۱ میلیون دلار آمریکا
فیلمنامه: کرک جونز، جوزپه تورناتوره، تونینو گوئرا، ماسیمو دو ریتا
________________________
دیالوگ ماندگار فیلم همه خوب هستند با بازی رابرت دنیرو
رابرت دنیرو : اینجا جائی هست که توش زندگی می کنی؟
درو باریمور : نه اینجا آسانسوره.
_______________________
درباره ی کارگردان فیلم همه خوب هستند : کرک جونز
کرک جونز
کرک جونز فیلمنامهنویس، و کارگردان اهل بریتانیا است. از فیلمهای او میتوان به وقتی حامله هستی باید منتظر چه چیزی باشی اشاره کرد.
تولد: ۳۱ اکتبر ۱۹۶۴ م. (سن ۵۱)، بریستول، بریتانیا
فیلمها: وقتی حامله هستی باید منتظر چه چیزی باشی، حال همه خوب است
نامزد جایزه: جایزهٔ بفتای بهترین فیلم اول یک نویسنده، کارگردان یا تهیهکنندهٔ بریتانیایی
_________________
---------------------
داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد
رها ماهرو : خوانندگان و دنبال کنندگان وبلاگ جامع سینمایی رها ماهرو ، لطفا نظرات و نقد های خود را درباره ی فیلم قتل در قطار سریع السیر شرق به کارگردانی سیدنی لومت برایمان بفرستید
1974 انگلستان
Murder on the Orient Express
قتل در قطار سریعالسیر شرق (فیلم ۱۹۷۴)
Murder on the Orient Express
کارگردان سیدنی لومت
تهیهکننده John Brabourne
Richard B. Goodwin
فیلمنامهنویس Paul Dehn
Anthony Shaffer
بر پایه قتل در قطار سریعالسیر شرق اثر آگاتا کریستی
بازیگران :
آلبرت فینی
لورن باکال
اینگرید برگمن
ژاکلین بیسه
مایکل یورک
ژان-پیر کسل
شان کانری
جان گیلگد
وندی هیلر
ریچل رابرتس
آنتونی پرکینز
ریچارد ویدمارک
ونسا ردگریو
کالین بلکلی
مارتین بالسام
جرج کولوریس
Denis Quilley
ورنون دوبتچف
ریچارد رادنی بنت
موسیقی ریچارد رادنی بنت
فیلمبرداری جفری آنسورث
تدوین آن وی. کوتس
شرکت تولید :
G.W. Films Limited
توزیعکننده EMI Films (UK)
تاریخهای انتشار۲۴ نوامبر ۱۹۷۴ (UK)
کشور بریتانیا
زبان انگلیسی
بودجه ₤۱.۵ میلیون
گیشه ₤۱۹ میلیون
«قتل در قطار سریعالسیر شرق» (انگلیسی: Murder on the Orient Express) یک فیلم به کارگردانی سیدنی لومت است که در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. داستان از کتاب قتل در قطار سریعالسیر شرق از آگاتا کریستی و موضوع قتل یک شخص در قطاری سریعالسیر است که پوآرو در آن حضور دارد و سعی در حل معمای قتل میکند.
محصول : آمریکا
ژانر : جنایی/درام/هیجانی
سال انتشار : ۱۹۷۴
خلاصه داستان: کاراگاه پوآرو در مورد قتل سرمایه داری تحقیق میکند که در قطار و به وسیله خنجری به قتل رسیده است، در حالیکه آن قطار به علت طوفان در کوههای صربستان متوقف شده است و …
دوباره سازی فیلم کلاسیک
«قتل در قطار سریع السیر شرق» دوباره تکرار می شود+تصویر
نسخه تازهای از فیلم کلاسیک «قتل در قطار سریعالسیر شرق» ساخته میشود. ریدلی اسکات این فیلم را با همکاری مارک گوردن و سایمن گینبرگ تهیه خواهد کرد.
«قتل در قطار سریع السیر شرق» دوباره تکرار می شود+تصویر
خبر تولید نسخه جدید این اثر کلاسیک دهه هفتادی در حال پخش میشود که بسیاری از اهل فن، تولید این نوع فیلمها را غیر ضروری میدانند.
کمپانی فوکس قرن بیستم که نسخه اصلی این درام دلهرهآور و پر رمز و راز را در سال 1974 تهیه کرد، سرمایهگذار نسخه تازه آن هم خواهد بود.
نسخه اصلی براساس قصه کتاب مشهور و پرخواننده آگانا کریستی به همین نام ساخته شد. این کتاب سال 1934 روی پیشخوان کتاب فروشیها قرار گرفت و بلافاصله تبدیل به یکی از موفقترین آثار ادبی کل تاریخ ادبیات جنایی جهان شد.
نسخه سینمایی سال 1974 را سیدنی لومت کارگردانی کرد و آلبرت فینی در آن، در نقش کارآگاه معروف بلژیکی هرکول پوآرو بازی کرد.
خط اصلی قصه فیلم در ارتباط با قتل یک سرمایه دار بزرگ آمریکایی در داخل یک قطار سریعالسیر بود. هرکول پوآرو مامور تحقیق درباره این قتل میشود.
او در جریان تحقیقات متوجه میشود این سرمایه دار به صورت مخفی با نیروهای گشتاپو و اس اس همکاری کرده و قاتل او، مجموعهای از کسانی هستند که توسط وی آسیبهای جدی مالی و جانی دیدهاند.
نقش مسافران قطار را که به صورت دسته جمعی در ارتکاب این قتل شرکت میکنند، بازیگران مطرحی مثل لورن باکال، شون کانری، سرجان گیلگاد، ژاکلین بیسه، مایکل یورک ، آنتونی پرکینز، ونسا رد گریو، کالین بلیکلی و اینگرید برگمن بازی میکردند.
برگمن برای این فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش نقش مکمل شد. او در قصه فیلم در نقش یک میسیونر مذهبی سوئدی بازی کرد.
به نوشته سایت اینترنتی موویز، کمپانی فوکس قرن بیستم هماکنون به دنبال فیلمنامه نویسانی است که کار نگارش فیلمنامه نسخه جدید فیلم را به دست آنها بسپارد.
هنوز معلوم نیست فیلمنامه نسخه تازه «قتل در قطار سریعالسیر شرق» اقتباسی وفادارانه از قصه کتاب آگاتا کریستی خواهد بود یا فیلم سینمایی سیدنی لومت.
در عین حال، مسئولان کمپانی فوکس قرن بیستم صحبتی درباره زمان شروع کار فیلمبرداری آن و یا تاریخ اکران عمومی آن نکرده و توضیحی به رسانههای گروهی ندادهاند.
این در حالی است که ریدلی اسکات یکی از تهیه کنندگاه نسخه تازه، رسماً گفته است به عنوان کارگردان با این پروژه همکاری نخواهد داشت و کس دیگری انجام این کار را به عهده خواهد گرفت.
نسخه اصلی فیلم با هزینهای 10 میلیون دلاری تهیه شد. این درام پر رمز و راز دلهره آور بر اساس فیلمنامه ای از پل دهن ساخته شد و در آمریکای شمالی حدود 25 میلیون دلار فروش کرد.
تلگرافی به دست پوآرو میرسد او به زحمت کوپه ای در قطار سریع السیر شرق پیدا می کند. اما مسافران این قطار عجیبند....از همه نوع قشر جامعه. از همه عجیب تر تاجری آمریکایی است که....
توضیح: قطار سریع السیر شرق یکی از کتابهای معروف و یکی از بهترینهای آگاتا کریستی است که فیلمی با همین نام نیز از آن ساخته شد.
آگاتا کریستی رمان قتل در قطار سریع السیر شرق را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریع السیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود.
اتاقی که آگاتا کریستی در آن میزیست توسط مقامات هتل پرا پالاس بهعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شدهاست.
باز هم " هرکول پوارو " به دنبال قاتلی خطرناک می گردد . اما این بار قاتل هیچ خطری برای پوارو ندارد زیرا که اصولا به علت انگیزه های متداول نظیر پول ، عشق ، نفرت و ... دست به جنایت نزده ...
در آغاز داستان پوارو در استانبول به سر می برد اما به طور ناگهانی پیغامی دریافت می کند که باید هر چه سریعتر به لندن بازگردد . اما او در کمال تعجب می بیند که قطار سریع اسیر استانبول به مغرب زمین مملو از مسافر است و حتی برای یک نفر نیز جای خالی ندارد .
پوارو همچنان که به دنبال راهی برای حل مشکل اش است به دوست قدیمی خود " ام بوک " بر می خورد که یکی از مسئولان با نفوذ راه آهن است و از این طریق بلیت سفر به غرب را دریافت می کند . هر چند در ابتدا کوپه مناسبی ندارد و در حین سفر مجبور می شود جایش را تغییر دهد
_________________
___________________
داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد
رها ماهرو : خوانندگان عزیز لطفا نظراتتان را درباره ی فیلم ترسناک و علمی تخیلی هجوم ربایندگان جسم ساخته فیلیپ کافمن برایمان بفرستید
هجوم ربایندگان جسم
1956 آمریکا
Invasion of the Body Snatchers
کارگردان:Don Siege
کشور تولیدکننده آمریکا
آهنگساز(موسیقی متن) دنی زایتلین.
سال تولید ۱۹۷۸
محصول یونایتد آرتیستس
کارگردان فیلیپ کافمن
فیلمنامهنویس و. د. ریکتر، برمبنای رمانی نوشته جک فینی.
فیلمبردار مایکل چاپمن.
هنرپیشگان دانلد ساترلند. بروک آدامز، لنرد نیموی، ورونیکا کارترایت، آرت هیندل للیا گُلدونی، کوین مکارتی، جف گُلدبلوم و دان سیگل.
نوع فیلم رنگی، 115 دقیقه.
حمله ربایندگان جسم | Invasion Of The Body Snatchers
«ماتیو بنِل» (ساترلند)، بازرس بهداشت عمومی در سن فرانسیسکو، وقتی از دستیارش، «الیزابت» (آدامز) میشنود که دوستش، «جفری» (هیندل) دیگر آن آدم سابق نیست، میکوشد تا آرامش کند. «بِنِل»، «الیزابت» را به مهمانیای میبرد که به افتخار روانشناس مشهور، «دیوید کیبنر» (نیموی) برپا شده است. در آنجا آنان دوست «بِنِل»، «جک» (گُلدبلوم)، شاعری را که منتقد افراطی آثار «کیبنر» است ملاقت میکنند. وقتی «الیزابت» مشکلش را به «کیبنر» میگوید، او این مسئله را هذیان ذهن هیستریائیِ کسی ارزیابی میکند که از روابط عاطفی گریزان است. کمی بعد «جک» و همسرش، «نانسی» (کارترایت) با مشاهده خروج انساننمائی از پیلهای عظیم میگریزند. «بِنِل» برای نجات «الیزابت» که شاهد تسخیر جسم «جفری» توسط انساننمائی مثل او است، خانهاش میرود. انسان نماها آرام آرام شهر را تسخیر میکنند. «جک»، «نانسی»، «بِنِل» و «الیزابت» میگریزند اما اینبار به دام «کیبنر»، «جک» (که تسخیر شده) و «جفری» که به آنان نوید شکل تازهای از زندگی بدون احساسات مشکلآفرین را میدهد، میافتند. آن دو بار دیگر موفق به فرار میشوند. سرانجام «الیزابت» تسخیر میشود و «بِنِل» کارخانهای مملو از پیلهها را نابود میکند. اما وقتی چندی بعد «نانسی» او را در خیابان میبیند، در مییابد که جسم او نیز تسخیر شده است.
* بازسازی کافمن از فیلم کلاسیک دان سیگل (1956)، اگرچه در اندازههای نسخه اصلی نیست، اما در انطباق مضمون اصلیِ داستان با فضای اصلیِ داستان با فضای خاص و تنشهای سیاسی / اجتماعی زمان ساخت فیلم (دهه 1970) و همچنین دربه کارگیری تمهیدات صوتی و تصویری جدید برای نمایش صحنههای تسخیر جسم موفق مینماید. مضمون محوری مثل دیگر آثار کافمن (جنس مناسب، 1983 و هنری و جون، 1990) تأکید بر اهمیت «گروه» در موقعیتهای مختلف است. جسم هر «فرد» تنها وقتی تسخیر میشود که از «جمع» دور افتاده باشد. سیگل و ستاره فیلمش، مکارتی به ترتیب در نقشهای کوتاه یک راننده تاکسی و مرد کریزانی که در خیابان از «هجوم» خبر میدهد، حضوری به یک اندازه طنزآمیز و خاطرهانگیز دارند.
پزشکی در یک شهر کوچک حومه لوس آنجلس زندگی آرام و منظمی دارد و همه شهر با او به احترام رفتار می کنند نامزدش نیز بعد از مدتها نزدش باز می گردد وآنها تصمیم به آغاز زندگی جدیدی می گیرند . اتفاقات عجیبی در شهرمی افتد و یک زن بیمار ادعا می کند عموی او عموی واقعی او نیست و فرق کرده است. یک پسر بچه نیز مادر خود را مادر واقعی خود نمی داند و از دست او فراری است
هجوم غارتگران بدن (به انگلیسی: Invasion of the Body Snatchers) فیلمی ۸۰ دقیقهای به کارگردانی دان سیگل با بازی کوین مککارتی (بازیگر) است.
کوین مک کارتی در 96 سالگی درگذشت
کوین مک کارتی، بازیگر کهنهکار سینمای آمریکا در 96 سالگی در گذشت. مک کارتی با ایفای نقش در آثاری چون هجوم ربایندگان جسم به شهرت رسیده بود.
مک کارتی روز شنبه در بیمارستان کپ کود با عالم هنر وداع گفته است.
بنابراین گزارش داو ریلی یکی از منابع اعلام این خبر درباره علت مرگ به ارائه هیچگونه توضیحاتی نپرداخته است. مک کارتی در سال 1938 با حضور در برادوی وارد حیطه هنر بازیگری شد. از جمله مطرحترین نقشآفرینیهای او در عالم سینما میتوان به عقابها، بهترین مرد، سراب ، هتل، آقایان برجسته، ناحیه گرگ و میش، فضای درون، برج تاریک و سرقت بزرگ سرقت کوچک اشاره کرد. مک کارتی در سال 1961 به عنوان همسر مرلین مونرو در فیلم (ناجورها) به عنوان آخرین نقشآفرینیاش در سینما بازی کرده است. کوین مک کارتی در دهه اول قرن بیست و یکم در چند فیلم تلویزیونی هم نقشآفرینی کرده است.
________________________
سالهای اولیه حضور موجودات فضایی به شکل یک هیولای نابودگر در سینما و همزمانی آن با جنگ سرد
تقریبا در تمام فیلم های آن سال ها موجود فضایی نمادی بود از شوروی و یا بمب اتم که در آن دوران اولین و بزرگترین تهدید برای نابودی آمریکا از سوی بنگاههای خبری و تبلیغاتی غرب بیان می شدند. از آن جمله می توان به فیلمهای "جنگ دنیاها"، "آنها!" و "هجوم ربایندگان جسم" اشاره کرد که در این فیلم ها وجود مسئله ای چون نابودی آمریکا به شکل بیگانگان نشان داده می شد. البته این مسئله تنها به فیلم ها علمی تخیلی و موجودات فضایی مربوط نبوده و بسیاری از فیلم های دلهره آور در همین راستا حرکت می کردند.
«حملۀ جسددزدها» (انگلیسی: Invasion of the Body Snatchers) یک فیلم در سبک علمی–تخیلی به کارگردانی فیلیپ کافمن است که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به دونالد ساترلند، لنارد نیموی، جف گلدبلام، بروک آدامز، و ورونیکا کارترایت اشاره کرد.
کارگردان : فیلیپ کافمن
تهیهکننده : Robert H. Solo
فیلمنامهنویس : W. D. Richter
بر پایه : The Body Snatchers by جک فینی
بازیگران :
دونالد ساترلند
لنارد نیموی
جف گلدبلام
بروک آدامز
ورونیکا کارترایت
موسیقی : Denny Zeitlin
تدوین : Douglas Stewart
شرکت تولید : Allied Artists Pictures
توزیعکننده : یونایتد آرتیستز
تاریخهای انتشار : ۲۰ دسامبر ۱۹۷۸
مدت : ۱۱۵ دقیقه
کشور آمریکا
بودجه $۳.۵ میلیون
گیشه $۲۴,۹۴۶,۵۳۳ (North America)
________________________
فیلیپ کافمن
فیلیپ کافمن یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۶۴ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست.
تولد: ۲۳ اکتبر ۱۹۳۶ م. (سن ۷۹)، شیکاگو، ایلینوی، آمریکا
همسر: رز کافمن (ازدواج ۱۹۵۸ م.–۲۰۰۹ م.)
فرزندان: پیتر کافمن
والدین: الیزابت کافمن، ناتان کافمن
تحصیلات: دانشگاه شیکاگو، مدرسه حقوق هاروارد
__________________
___________________
داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد
رها ماهرو : خوانندگان عزیز وبلاگ رها ماهرو ، لطفا انتقادات و نظرات زیبایتان را درباره ی فیلم دو برادر ساخته توماس وینتربرگ برایمان بفرستید
محصول : 2010 دانمارک
کارگردان :Thomas Vinterberg
خلاصه داستان : دو برادر در مراسم تشیع جنازه مادرشان با یکدیگر برخورد می کنند.هر کدام از آنها پا در راهی گذاشته اند که انتهایی جز نابودی ندارد و هر دو در جوانی با حادثه ای غم انگیز برخورد داشته اند...
کارگردان : توماس وینتربرگ
ستاره ها : Gustav Fischer Kjærulff, Sebastian Bull Sarning, Mads Broe Andersen
ژانر : درام
کشور سازنده : دانمارک, سوئد
تاریخ عرضه : 2010
مدت زمان : 105 دقیقه
درجه بندی سنی : NR
بازیگران :
گوستاو فیشر جیرالف در نقش مارتین
سباستین بال سارنینگ در نقش لیل نیک
مدس برو اندرسن در نقش برادر کوچک
جاکوب سدرگرن در نقش نیک
پیتر پلاگبورگ در نقش مارتینس فار
پاتریشیا اسکامن در نقش سوفی
مورتن رز در نقش ایوان
دیگر بازیگران عبارتند از :
Morten Rose
Ivan
Henrik Strube
Jimmy Gule
Helene Reingaard Neumann
Mona
Dar Salim
Goran
Esther Hancock
Nabokonen Vørle
Henrik Petersen
Forsvareren
Lisbeth H. Pedersen
Sagsbehandler (as Lisbeth Holm Pedersen)
Elias Ehlers.
Carsten
دیگر بازیگران :
سباستین در نقش بچه
گوستاو در نقش بچه
Mei Oulund
Drengenes mor (as Mei Oulund Ipsen)
Kristian Kirk Østergaard
Tobias (as Christian Kirk Østergaard)
Bent Kaiser
Bent
Per Pedersen
Håndværkeren (as Per 'P' Petersen)
Ragna Malmquist
Lizzy Holm
Jens Bo Jørgensen
Junkie
Lisbeth Nielsen
Junkie
Kate Kjølbye
Ana
دیگر بازیگران :
Sune Kofoed
Pædagog
Wandee Pedersen
Ældre thaikvinde (as Wandee 'Didi' Pedersen)
Salukjit Tuppasutti
Yngre thaikvinde (as Salikjit 'Joy' Tuppasutti)
Daniel Nielsen
Somalier
Sol Quito
Numse
Kristian Greiff
Transportmand
Max Andersen
NV dreng
Kennie Winther
NV dreng
Jacob A. Lund
NV dreng
Morten Holst G. Nielsen
NV dreng
دیگر بازیگران :
Rest of cast listed alphabetically
Finn Bergh
Fængselsbetjent (uncredited)
Johanna Brüel
Mother with pram (uncredited)
Rasmus Elton
Policeman (uncredited)
Rikke Hørlykke
Herself (archive footage) (uncredited)
Joachim B. Olsen
Himself (archive footage) (uncredited)
Hans Pilgaard
Himself (archive footage) (uncredited)
کارگردان: Thomas Vinterberg
بازیگران: Jakob Cedergren, Peter Plaugborg, Gustav Fischer Kjærulff, Patricia Schumann, Helene Reingaard Neumann …
خلاصه
داستان: Two brothers meet at their mother's funeral, each in his way on
a path of self-destruction, both haunted by a tragedy in their youth.
فیلم نامه :
Jonas T. Bengtsson ... (novel)
Tobias Lindholm ... (screenplay) &
Thomas Vinterberg ... (screenplay)
سرمایه گذاران :
Bo Ehrhardt ... executive producer
Birgitte Hald ... executive producer
Morten Kaufmann ... producer
Music by
Kristian Eidnes Andersen
Thomas Blachman
________________________________________
_____________________________
______________________________
رها ماهرو : از شما خوانندگان محترم وبلاگ رها ماهرو دعوت می شود در نقد فیلم برف پیما اثر چارلس مارتین اسمیت شرکت کرده و نظرتان را برای ما بفرستید.
2003 کانادا
The Snow Walker
کارگردان:Charles Martin Smith
تهیه کنندگان :
John Houston ... co-producer
Ellen Dinerman Little ... executive producer (as Ellen Little)
Rob Merilees ... producer (as Robert Merilees)
Michael Ohoven ... executive producer
Barry Pepper ... executive producer
Christina Toy ... line producer
William Vince ... producer
موزیک از :
Mychael Danna
Cinematography by
David Connell
Film Editing by
Alison Grace
Casting By
Jared Valentine
Production Design by
Doug Byggdin
Set Decoration by
Scott Rossell
Costume Design by
Allisa Swanson
_____________________
درباره " برف پیما "
چارلی" که خلبان قابلی است و وظیفه حمل مواد غذایی به نقاط مختلف را دارد، در یکی از پروازهایش به قطب، زن اسکیمویی به نام "کانانا" را که مبتلا به سل است بقصد درمان در کانادا، همراه میکند. اما آنها دچار حادثه میشوند و مدتی طولانی از آنها خبری نمیشود. سرانجام "چارلی" نجات پیدا میکند اما "کانانا" در شرایط سخت جان میسپارد.
محصول: ۲۰۰۳ کانادا
موضوع و ژانر: ماجراجویی ، درام
بازیگرانی که در فیلم ایفای نقش می کنند: Barry Pepper, Annabella Piugattuk, James Cromwell و …
کارگردان: Charles Martin Smith
امتیاز: ۷٫۴ از ۱۰
رده سنی: تماشای این فیلم به افراد زیر ۱۳ سال توصیه نمی شود.
خلاصه داستان: یک خلبان به همراه مسافرش پس از سقوط در دشتهای قطب جنوب تلاش می کنند جان خود را نجات دهند و …
عوامل دوبله : منوچهر والی زاده ، مریم شیرزاد و …
فیلم سینمایی برف پیما
کارگردان : چارلز مارتین اسمیت
بازیگران :
بری پیپر در نقش چارلی هالی دی
آنابلا پیاگتاک در نقش کانالاک
جیمز کرامول در نقش والتر شفرد
کیرستن وارن در نقش استل
جون گریس در نقش پیرس
رابین دان در نقش کارل
مالکولم اسکات در نقش وارن
مایکل بوبلی در نقش هاپ
برد سیهون در نقش آقای ایزارد
دیگر بازیگران :
Greg Spottiswood
Mr. Moss
Samson Jorah
Sammy
William MacDonald
Miner in Bar
Mariano Aupilardjuk
Elder Inuk
Peter Henry Arnatsiaq
Young Inuk
Peter Ipkornerk
Inuit Snow Camp
Yvo Samgushak
Inuit Snow Camp
Michael Wallace
Inuit Snow Camp
Albert Kimaliakyuk
___________________
چارلز مارتین اسمیت
چارلز مارتین اسمیت یک کارگردان، و هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۷۱ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست. ویکیپدیا
تولد: ۳۰ اکتبر ۱۹۵۳ م. (سن ۶۲)، ون نایز، لسآنجلس، لس آنجلس، کالیفرنیا، آمریکا
والدین: فرانک اسمیت
نامزد جایزه: جایزهٔ جینی برای بهترین فیلمنامه
از فیلم های چارلز مارتین اسمیت می توان به سری فیلم های داستان دلفین 1 و 2 ، دیوارنویسی آمریکایی و تسخیرناپذیران اشاره کرد.
______________________
جستجو و سرچ های جدید وبلاگ رها ماهرو : نقد سریال نفس گرم , فیلم سرداب و پاندول , فیلم پذیرایی ساده , سریال نفس گرم , پذیرایی ساده , باربارا استیل , نقد نفس گرم , کانال تلگرام سخنان بزرگان , عکس های اسکارلت جوهانسون در فیلم لوسی , موضوعات نقد و بررسی یک فیلم , نظرات مردم درباره بازی مرجانه گلچین در نفس گرم , انتقاددرموردسریال نفس گرم , داستان پس کوچه های شمرون , جوک سریال نفس گرم , ازدواج دروقت اضافه نماشا , داستان سینمایی سرداب وپاندول , درباره فیلم سینمایی سرداب وپاندول , سرداب و پاندول , خلاصه فیلم سرداب و پاندول چیست , سرداب وپاندول , سرداب و پاندول راجر کورمن , داستان فیلم سراب و پاندول از راجر کورمن , داستان سرداب و پاندول , بازیگران فیلم سینمایی سرداب وپاندول , فیلم سرداب پاندول , کانال سخنان بزرگان در تلگرام , چند قسمت از سریال نفس گرم پخش شده , عکس پدرو مادر ساحل بکرانی , ادرس کانال دروغ گو برای تلگرام , نقد فیلم نفس گرم , عطسه مهران مدیری , کانال تلگرام سخنان بررگان , فیلم سرداب پاندول راجر کورمن , نیک پیک استیکر محسنی نسب سروش , دانلود صدای زنگ گوشی تلفن در فیلم چراغ قرمز , نقد فیلم چراغ قرمز , نقدسریال نفس گرم , نظرات مردم درباره سریال نفس گرم , بازیگر عطایی , سریال های طنز در حال ساخت , فیلم نقد سریال پایتخت , نقد بر سریال نفس گرم. , آدرس تلگرام عطسه , سریالی از سعید سلطانی , اعتراض به سریال نفس گرم , برنامه های نوروز 1395 , سریال عطسه , نقدکردن سریال شمعدونی , ادرس تلگرام عطسه , خلاصه داستان فیلم پذیرایی ساده , پشتصحنه ی فیلم شعدونی , ادرس کانال سریال عطسه , مانی حقیقی پذیرایی ساده
_____________________