دیوانه از قفس پرید
فیلم محصول سال 1975
پرواز برفراز آشیانهٔ فاخته که در ایران به نام دیوانه از قفس پرید معروف است، فیلمی آمریکایی به کارگردانی میلوش فورمن و بازی جک نیکلسون است که درسال ۱۹۷۵ میلادی بر اساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شدهاست.
تاریخ اکران: ۱۹ نوامبر ۱۹۷۵ م. (آمریکا)
کارگردان: میلوش فورمن
اقتباس شده از: پرواز بر فراز آشیانه فاخته
داستان: کن کیسی
آهنگساز: جک نیچه
بازیگران
جک نیکلسون (رندال مکمورفی)
لوئیز فلچر (پرستار راچد)
پرستار راچد
دنی دویتو
دیوانه از قفس پرید
کارگردان میلوش فورمن
تهیهکننده مایکل داگلاس
شول زائِنتز
نویسنده رمان:
کن کیسی
فیلمنامه:
لورنس هاوبن
بو گَلدمن
بازیگران جک نیکلسون
لوئیز فلچر
ویل سمسون
براد دوریف
موسیقی جک نیچه
فیلمبرداری هسکل وکسلر
تدوین شلدون کان
لینزی کینگمن
توزیعکننده یونایتد آرتیستز
وارنر هوم ویدئو
تاریخهای انتشار
۱۹ نوامبر ۱۹۷۵، آمریکا
مدت زمان
۱۳۳ دقیقه
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم حدود ۴٫۴ میلیون دلار آمریکا
فروش گیشه ۱۱۲ میلیون دلار آمریکا
پرواز برفراز آشیانهٔ فاخته (به انگلیسی: One Flew Over the Cuckoo's Nest) که در ایران به نام دیوانه از قفس پرید معروف است، فیلمی آمریکایی به کارگردانی میلوش فورمن و بازی جک نیکلسون است که درسال ۱۹۷۵ میلادی بر اساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شدهاست.
این فیلم به عنوان یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود و در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر بانک اینترنتی اطلاعات فیلمها، که در حال حاضر معتبرترین فهرست شامل عناوین فیلم است، جزو ۲۰ فیلم برتر قرار دارد.
داستان
در سال ۱۹۶۳، رندل پاتریک مک مورفی (جک نیکلسون) را به جرم داشتن رابطه جنسی با دختری پانزده ساله (که در ایالات متحده جرم سنگینی محسوب میشود) دستگیر میکنند. وی برای اجتناب از حکم سنگین، تمارض به داشتن بیماری روانی میکند. وی به حکم دادگاه برای بررسی وضعیت روانیاش به تیمارستان ایالتی فرستاده میشود.
اما مک مورفی در تیمارستان، با مقررات سخت و غیرانسانی تیمارستان که توسط زن سرپرستاری (پرستار راچد با بازی لوئیز فلچر) اعمال میشود مخالفت میکند. این مخالفتها باعث دشمنی پرستار با وی میگردد و پس از جدالی بین این دو، مک مورفی را به بخشی میفرستند که به وی شوک الکتریکی وارد میشود. بعد از وارد کردن شوک الکتریکی به سر او و ادامه رفتارش وی را با لوبوتومی (برداشتن تکهای از مغز) به موجودی تبدیل میکنند که دیگر خودش نیست و زندگی نباتی پیدا کردهاست.
نام فیلم
ترجمهٔ کلمه به کلمهٔ نام فیلم به فارسی یکی از روی آشیانه فاخته پرید است که با توجه به این که "Cuckoo's Nest" یا "آشیانهٔ فاخته" در زبان انگلیسی کنایهای است به معنای بیمارستان روانی، نام آن دیوانه از قفس پرید ترجمه شدهاست. هرچند که رمان آن اولین بار با نام پرواز بر فراز آشیانه فاخته ترجمه شدهاست و تا به امروز نیز کتاب با نام دوم، و فیلم با نام اول مشهور هستند.
همچنین این نام بخشی از یک از شعر کودکانه است:
Wire, briar, limber-lock
Three geese in a flock
One flew east, one flew west
And one flew over the cuckoo's nest.
در کتاب، شخصیت سرخپوست، این ترانه را از کودکی خود به یاد میآورده است. با وجودی که این بخش در فیلمنامه نیامده، هنوز عنوان فیلم وجه تسمیه خود را حفظ کرده است: دو نفر به دلایل مختلف مردند، و دیگری آزاد شد.
بازیگران
جک نیکلسون در نقش رندل مک مورفی
لوئیز فلچر در نقش پرستار راچد
ویل سمسون در نقش چیف بورمدن
براد دوریف در نقش بیلی بیبیت
سیدنی لاسیک در نقش چارلی چسویک
کریستوفر لوید در نقش مکث تبر
دنی دویتو در نقش مارتینی
ویلیام ردفیلد در نقش دالی هاردینگ
دین بروکس در نقش دکتر جان اسپیوی
ویلیام دووال در نقش جیم سفلت
وینسنت شیاولی در نقش بروس فریدکسون
دلوس وی. اسمیت در نقش اسکانلن
مایکل بریمن در نقش الیس
ناتان جرج در نقش آتاندنت واشنگتن
لن فندرز در نقش پرستار ایتسو
میمی یرکیسیان در نقش پرستار پیلبو
میوز اسمال در نقش کندی
اسکاتمن کوروترس در نقش اردرلی ترکل
لوئیزا مورتز در نقش رز
کریستوفر کامپاگنا در نقش راکلی
پیتر بروکو در نقش کول مترسون
آلونزو براون در نقش میلر
امواکو کومباکو در نقش وارن
جوزیپ الیک در نقش بانکینی
کن کندی در نقش بنز گارفیلد
مل لامبرت در نقش رئیس مرکز
کای لی در نقش سوپر وایزر شب
دوایت مارفیلد در نقش السوورس
فیلیپ راس در نقش وولسی
تین ولچ در نقش راکلی
جوایز و افتخارات
اسکار سال ۱۹۷۵
فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته موفق به دریافت اسکار در تمام ۵ رده اصلی جوایز (مشهور به بیگ فایو Big Five) در چهل و هشتمین مراسم اسکار (۱۹۷۵) شد:
جایزه اسکار بهترین فیلم در سال ۱۹۷۵
جایزه اسکار بهترین کارگردان برای میلوش فورمن
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جک نیکلسون
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در در سال ۱۹۷۵ برای لوئیز فلچر در نقش پرستار رچد
جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی (لورنس هاوبن، بو گَلدمن)
در ردههای زیر نیز این فیلم موفق به نامزدی اسکار شد:
نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد (برد دوریف)
نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری (هسکل وکسلر و بیل باتلر)
نامزدی جایزه اسکار بهترین تدوین (ریچارد چو، لیزی کلینگمان و شلدون کان)
نامزدی جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم (جک نیچه)
و در دیگر جشنوارههای مهم موفق به دست آوردن دو عنوان ذیل شد:
جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم درام در سال ۱۹۷۶
جایزه بهترین فیلم جشنواره بفتا در سال ۱۹۷۶
بررسی فیلم
One Flew Over the Cuckoo's Nest دیوانه ای از قفس پرید
به راستی دیوانه کیست و به چه کسی دیوانه گفته می شود؟ خط دیوانگی کجاست و دنیای دیوانگان چگونه است؟؟ اینها مسائلی است که در طول زمانها و با دیدن شخصی که دچار اختلالات روانی است بیشتر در ذهن ما نقش می بندد.
میلوش فورمن یکی از اشخاصی است که توانسته است با ساخت فیلمی در این زمینه بیننده را لحظاتی با دنیای دیوانگان همراه کند و الحق که این کار را عالی انجام داده است. فورمن یکی از معدود کارگردانان زنده است که تا به حال توانسته است 2 بار افتخار دریافت جایزه اسکار را داشته باشد و نکته قابل توجه اینکه وی در طول 45 سال زندگی سینمایی خود تنها 13 فیلم سینمایی را کارگردانی کرده است. ساخت چنین تعداد فیلم و درو کردن بسیاری از جایزه ها در هر یک از فیلمها نشان دهنده بازده فوق العاده و حساسیت وی در ساخت یک اثر سینمایی قوی باشد.
فورمن بیشتر شهرتش را مدیون فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته یا همان دیوانه ای از قفس پرید می باشد که ساخته سال 1975 است. این فیلم تحسین بسیاری از منتقدان را به خود معطوف ساخت و بسیاری از جوایز معتبر سراسر جهان را در کارنامه اش ثبت کرد.
دیوانه ای از قفس پرید برگرفته از رمان معروفی با همین نام نوشته کن کیسی است که در سال 1962 توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در ابتدا کرک داگلاس نویسنده و بازیگر سینما امتیاز ساختن فیلمی بر مبنای این کتاب را از کیسی خرید؛ اما بنا به دلایلی نتوانست ساختش را آغاز کند و بعد از آن تصمیم بر این شد که فورمن به عنوان کارگردان و جک نیکلسون به عنوان بازیگر نقش اول (مک مورفی) ایفای نقش کند.
داستان فیلم در مورد رندل پاتریک مک مورفی است. وی به جرم تجاوز دستگیر شده است و به حکم دادگاه او را برای بررسی وضعیت روانیش به بیمارستان روانی ایالتی می فرستند. در آنجا پرستار سختگیری مسئول می باشد که مک کورفی...
علت وقوع داستان فیلم حکم دادگاه برای مشخص شدن وضعیت روانی مورفی است که با توجه به نیاز دانستن این قوانین، مختصری به شرح بیماری روانی و مجازات دادگاه برای مجرمین روانی می پردازم:
جنون در لغت به معنی پوشیده گشتن و پنهان شدن است. در اصطلاح کسی را که بر اثر آشفتگی روحی و روانی عقلش پوشیده مانده و قوه درک و شعور را از دست داده است مجنون می نامند. در واژگان فقهی جنون و عقل در مقابل هم به کار رفته است. عقل مهمترین رکن مسئولیت است. جنون به معنی مصطلح کلمه عبارت است از افول تدریجی و برگشتناپذیر حیات روانی انسان، یعنی توانایی درک، احساس و اختیار.
با نگاهی به تاریخ تحولات کیفری و با دیدن تشتت آرای قضات و صاحبنظران در شناخت مفهوم جنون میتوان دریافت که در گذشتههای دور رویهای یکسان در برخورد با مقوله جنون و مسئولیت کیفری مجانین وجود نداشته است اما با تبیین این واژه و تعامل روز افزون علم حقوق و علم روانشناسی و پزشکی قانونی و حرکت جوامع و حکومت ها به سوی عدالت، شاهد حرکت به سوی وحدت رویهای برای برخورد و تعامل با این مقوله در سراسر جهان میباشیم. در همه قوانین کیفری، رفع مسئولیت جزایی و عدم مجازات مجرم مشروط به اثبات ناتوانی فرد از تشخیص درست و نادرست نیز، با ناآگاهی فرد از نتیجه رفتار خود است.
بر اساس اکثر قریب به اتفاق قوانین جزایی دنیا، مجرمین فاقد مسئولیت کیفری، نمی توانند موضوع مجازات کیفری قرار گیرند ولی دادگاه میتواند درباره اقدامات لازم جهت بازپروری و حفظ امنیت جامعه با کمک متخصصان پزشکی قانونی تصمیمگیری کند. چنین اقداماتی صرفاً پیشگیرانه است. این تدابیر میتوانند آموزشی (نظیر به کارگیری در موسسات آموزشی ویژه)، درمانی (نگهداری در بیمارستانهای روانپزشکی حفاظت شده) و یا حمایتی (ممنوعیت نسبت به برخی مشاغل) باشد. در حالی که این اقدامات توسط دادگاه تحت عنوان مجازاتهای تکمیلی برای مجرمین دارای مسئولیت کیفری اتخاذ میشود، برای مجرمین فاقد مسئولیت کیفری، به عنوان مجازات اصلی خواهد بود. هر چند در اکثر قوانین جزایی به دلیل تفاوت در درک ماهیت اختلالات روانی از منظر روانپزشکی و حقوقی، نظر قاضی و یا هیئت منصفه نهایتاً تعیین کننده است اما در برخی از بازنگریهای قانونی این اختلافات کمتر شده است.
عدم مسئولیت کیفری بیماران روانی (خصوصاً مجانین) در قوانین بیشتر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است.
اما فیلم و محتوای آن:
داستان فیلم بسیار متناسب آغاز میشود،در اولین سکانس از فیلم ما شاهد بیماران روانی و آسایشگاه هستیم و در سکانس دوم فیلم شاهد ورود بازیگر اصلی فیلم به داستان فیلم می باشیم، چنین شروعی در یک فیلم فقط می تواند یک معنی داشته باشد و از همین صحنه اول فیلم میتوان چنین برداشت کرد که صحنه آخر فیلم به طوری می خواهد در ذهن بیننده یک مقایسه پیش از ورود مک مورفی و بعد از ورود وی و اثرات حضورش در این بیمارستان را نشان دهد. با دیدن چنین صحنه هایی از یک فیلم انتظار می رود فرد ورودی که در ابتدایی ترین صحنه وارد فیلم می شود هم با موضوع فیلم رابطه ای داشته باشد و بیننده در رفتار های مورفی که تازه وارد فیلم شده است انتظار حرکاتی معمول که از یک روانی را در گذشته دیده است دارد، ولی خوشحالی جوان بعد از باز شدن دستبندهایش و آرامش وی حکایت از انتظاری را دارد که تماشاگر باید انجام دهد.
در کل می توان داستان این فیلم را به چهار بخش تقسیم کرد:
اولین بخش ورود و آماده سازی ذهن بیننده نسبت به جو بیمارستان و آشنایی با شخصیتها و رفتارهای افراد داخل بیمارستان است. پس از ورود مورفی به بیمارستان مدیر بخش با وی دیداری می کند، در این دیدار وی از او سوال می کند که آیا خود او فکر میکند که دیوانه است یا خیر؟ که بیشتر با توجه به رفتارهای بروز داده شده از مورفی در ابتدای فیلم و نگذشتن مدت زمان بسیاری از فیلم منظور کارگردان از این موضوع فقط می تواند یک چیز باشد و آن ایجاد یک حس متفاوت و شک نسبت به وضعیت روانی مورفی در ذهن بینندگان فیلم است. نکته قابل توجه و بسیار جالب این فیلم اخت گرفتن و دوست شدن بسیار سریع افراد روانی در این بیمارستان با یکدیگر است؛ چنانچه از ابتدای فیلم ما شاهد پوکر بازی آنها با یک دیگر و حس کمک کردن آنها نسبت به یکدیگر هستیم و خود مک هم در نشان دادن حس دوستی خود نسبت به دیگران راغب است. دیدن یک انسان که باید به دید یک دیوانه به او نگاه کرد ولی در دل باید به او به دید یک شخص بیخیال نگریست، حس زیبایی در بیننده ایجاد میکند و واقعا باید به چنین بازیگرانی که میتوانند اینچنین حس زیبایی را در دل بیننده ایجاد کنند آفرین گفت، زیرا یکی از علل موفقیت اینچنینی فیلم بازی فوق العاده بازیگران آن است.
بخش دوم جلسات روانکاوی و حرف زدن با یکدیگر همراه با سر پرستار جدی و خشن است. در این جلسات هر یک از بیماران در مورد مشکلات خود در رابطه با زندگی که در بیرون از بیمارستان و در زندگی عادی خود داشته اند صبحت می کنند. سر پرستار بخش به طور فوق العاده ای خشک و مقرراتی است و این نوید مشکلات بسیاری را در قسمت های بعدی فیلم میدهد بخصوص زمانی که مورفی از وی میخواهد که صدای موسیقی بخش را کمی آرام تر کند که نیاز نباشد وی برای حرف زدن فریاد بکشد ولی پرستار با از انجام این کار ممانعت میکند که دلیل این صحنه فقط آینده سازی فیلم در ذهن بیننده است که وی با مک به هیچ عنوان کنار نخواهد آمد. قسمتهای جالب این جلسات رای گیری هایی است که دو مرتبه به درخواست مک مورفی انجام میشود، در مرحله اول و در یکی از ابتدایی ترین مراحلی که مورفی به آنها پیوسته بود وی از پرستار درخواست میکند که به آنها اجازه دهد به جای این جلسات خستگی آور به تماشای مسابقه بیسبال بپردازند ولی با رای گیری که میان افراد جلسه صورت می گیرد به این نتیجه می رسند که افراد علاقه ای برای دیدن این مسابقات ندارند چون اصلا زندگی بیرون از آنجا برایشان معنی ندارد و حتی شاید اصلا نداند بیسبال چیست!!! صحنه جالبی که بعد از این رای گیری اتفاق می افتد حس خوشحالی است که در چهره پرستار بخش نقش میگیرد و با نگاه ملیحی که به مورفی شکست خورده میکند کاملا مشخص است که این را یک پیروزی بزرگ برای خود دانسته است و این نشانه غرور احمقانه وی است. بعد از این اتفاق شوق فرار در ذهن مک بیشتر از قبل شکل میگیرد و وی همواره به دنبال راهی برای بیرون رفتن از آن آسایشگاه و راحت شدن از دست این پرستار متکبر است و برای فرار نهایت تلاش خودش را میکند. حتی کندن آب خوری آسایشگاه و فرار از لوله ها که موفق به انجام آن نمی شود.
در مرحله بعدی جلسه مک دوباره پیشنهاد خودش را مطرح میکند و این بار با استقبال بیشتری روبه رو میشود که تقریبا 9 نفر از افراد آن جلسه خواهان دیدن مسابقه بیسبال و تعطیلی جلسه هستند ولی از آنجایی که پرستار بسیار متکبر است و به بقیه افراد داخل اتاق نیز اشاره میکند که آنها 18 نفر هستند و باید یک رای دیگر جذب کند. چیزی که هر بیننده ای از این صحنه در می یابد کوچک شمردن افرادی است که به آنها روانی گفته می شود و پرستار یا به عبارتی جامعه حاضر نیست به چیزهایی که افراد کم توانتر از خود می خواهند تن بدهند و آنها را بپذیرد و این یکی از مهمترین نتایجی است که در پایان فیلم می توان از داستان گرفت. بعد از کاری که پرستار با مک میکند وی که از صمیم قلب می خواهد این مسابقات را ببیند دست به عملی دیگر میزند؛ وی با وجود خاموش بودن تلویزیون شروع به گزارش بازی خیالی می کند و با استقبال پر شور دیگران مواجه میشود. این صحنه میخواهد به هر توانی که دارد به بینندگان بفهماند که درست است آنها فرصت دیدن مسابقه را از دست داده اند ولی با تمام وجود می خواهند این خواسته اشان عملی شود و برای به دست آورد آن تمام تلاش خود را میکنند.
بعد از بی توجهی که به خواسته بیماران صورت می گیرد بخش سوم فیلم که فرار مک از بیمارستان و بردن دوستانش به ماهیگیری است شروع میشود. مک که با توجه به عملی نشدن خواسته اش فکر تفریحی برای خود است تصمیم میگیرد از بیمارستان بیرون برود. وی اتوبوس تفریحی بیماران را می دزدد و تمام دوستان خود را به طرف اسکله می برد. صحنه فوق العاده دیگری که در این میان شکل می گیرد معرفی کردن افراد به مامور اسکله است. مک تمامی بیماران را دکتر خطاب می کند و می گوید آنها برای تفریح از مرکز روانی بیرون آمده اند و این قایق را کرایه کرده اند. نکته قابل برداشت، تفاوت میان انسانهای عادی که خود را در درجات بالای علمی می دانند و یک روانی از دید همه یکسان نمی باشد، از دید مک یک روانی با یک دکتر تفاوتی ندارد فقط دست زمانه آن را خوش شانس آفریده است و این بیماران را روانی کرده است. یاد دادن ماهیگیری به همه بیماران از صحنه های زیبای این فیلم است، چون بیننده می تواند حس دوستی و کمک را در چهره افرادی ببیند که جامعه به طوری آنها را طرد کرده است در حالی که یاد دادن چیزی در زندگی روزمره انسان های عادی به یک دیگر همواره همراه با خساست افراد همراه است ولی این حرف ها در میان آنها معنایی ندارد.
بعد از بازگشت آنها به بیمارستان مک در صحنه های آخر فیلم تصمیم به فراری واقعی به کمک دوستان خود می گیرد. شخصی که در این فیلم جایگاه خاصی دارد شخص سرخ پوستی قوی هیکل است که همه وی را کر و لال می دانند ولی با وجود این کمک هایی که مک به او می کند اعم از یاد دادن بسکتبال و... به وی و به اصطلاح به حساب آوردن وی، او را تبدیل به یکی از دوستان نزدیک مک می کند تا آنجا که در لحظه درگیری با ماموران به کمک مک می آید و مانع کتک خوردن وی می شود.
فرار مک با موفقیت همراه می شود ولی باز هم حس کمک وی به دیگر افراد این فیلم موجب می شود وی نتواند این کار خود را عملی کند و صحنه غم انگیز آخر فیلم کشته شدن یکی از افراد آنجا به خاطر غرور پرستار متکبر آنجا است که موجب خود کشی جوانی دوست داشتنی میشود، جوانی که مک فرصت دوست داشتن و چیزی که وی میخواهد را به او میدهد، اما تکبر پرستار موجب خودکشی او می شود. مک نمی تواند آن را تحمل کند و با حمله به پرستار باعث شکستن گردن وی می شود که این حمله به شدت از دل بینندگان تحسین میشود و همه حق را به مک می دهند...
بعد از این اتفاق انواع شکنجه های جسمانی بر روی مک به عنوان درمان صورت میگیرد که دوست سرخ پوست وی، او را از این شکنجه ها رها میکند.
چیزی که ما در این فیلم میبینیم تفاوت های زندگی دو قسمت از مردم در جامعه است. افرادی که روانی خوانده می شوند و افراد دیگری که دسته اول را روانی می خوانند!! این فیلم مرز جنون را از نگاه بیننده جست و جو می کند. به راستی به چه کسی دیوانه می گویند؟؟ افرادی که امروزه مردم به چشم روانی به آنها نگاه می کنند فقط دسته ای دیگر از کسانی هستند که در برای خود دنیایی دیگر دارند و حتی بسیاری از آنها از ترس زندگی در جامعه ای که در آن زندگی میکنند خود را داوطلبانه به بیمارستان می سپارند؛ همانطور که در این فیلم میبینیم که تقریبا همه آنها خود داوطلبانه به آنجا رفته اند چون از دنیای واقعی ترس دارند و از موقعیت های آنها میترسند. مک مورفی شخصی است که به تعدادی از این افراد جرات زندگی در جامعه را میدهد.
آیا انسانهایی که دنیای بزرگتری دارند، باید اجازه دخالت در رفتار دیگران را به خود بدهند؟؟ چیزی که این فیلم به ما یادآوری میکند شهوت دخالت انسانها در طبیعت است، در دنیای افراد دیگر.
به راستی دکتر کیست و دیوانه به چه کسی گفته می شود؟؟
منبع : سایت سینما سنتر
نام فیلم:پرواز بر فراز آشیانه فاخته(دیوانه از قفس پرید)
One Flew Over The Cuckoo"s Nest
کارگردان:میلوش فورمن
نویسنده: کن کیسی
سال:1975
زمان:123دقیقه
بودجه:حدود 4,4 میلیون دلار آمریکا
فروش:112میلون دلار آمریکا
بازیگران:
جک نیکلسون
لوئیز فلچر
ویل سمپسون
براد دوریف
آنجلیکا هاستون
جوایز و افتخارات:
فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته موفق به دریافت اسکار در تمام ۵ رده اصلی جوایز (مشهور به بیگ فایو Big Five) در چهل و هشتمین مراسم اسکار (۱۹۷۵) شد:
جایزه اسکار بهترین فیلم در سال ۱۹۷۵
جایزه اسکار بهترین کارگردان برای میلوش فورمن
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جک نیکلسون
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در در سال ۱۹۷۵ برای لوئیز فلچر در نقش پرستار رچد
جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی (لورنس هاوبن، بو گَلدمن)
در ردههای زیر نیز این فیلم موفق به نامزدی اسکار شد:
نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد (برد دوریف)
نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری (هاسکل وکسلر و بیل باتلر)
نامزدی جایزه اسکار بهترین تدوین (ریچارد چو، لیزی کلینگمان و شلدون کان)
نامزدی جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم (جک نیچه)
سایر جوایز
جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم درام در سال ۱۹۷۶
جایزه بهترین فیلم جشنواره بفتا در سال ۱۹۷۶
خلاصه داستان:
در سال ۱۹۶۳، رندل پاتریک مک مورفی (جک نیکلسون) را به جرم داشتن رابطه جنسی با دختری پانزده ساله (که در ایالات متحده جرم سنگینی محسوب می شود) دستگیر میکنند. وی برای اجتناب از حکم سنگین، تمارض به داشتن بیماری روانی می کند. وی به حکم دادگاه برای بررسی وضعیت روانیاش به تیمارستان ایالتی فرستاده می شود.
اما مک مورفی در تیمارستان، با مقررات سخت و غیر انسانی تیمارستان که توسط زن سرپرستاری (پرستار رچد با بازی لوئیز فلچر) اعمال میشود مخالفت میکند.
فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته ( در ایران:دیوانه از قفس پرید ) یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما محسوب می گردد.چه از نظر کارگردانی و وجوه تکنیکی کار و چه از نظر فیلمنامه.اگر در فیلمنامه کار دقیق شویم و شخصیت پردازی کار را مورد بررسی قرار دهیم به یک شخصیت مثال زدنی در تاریخ سینما دست پیدا می کنیم.شخصیت رندل پاتریک مک مورفی.مک مورفی در فیلم تمامی ویژگی های یک قهرمان را داراست.به عنوان مثال همیشه می بینیم که دارد از دیگران در مقابل شخصیت ضد قهرمان داستان(پرستار رچد)دفاع می کند و حتی خود را در این راه فدا می کند اما در ابتدای فیلم ما شمایلی از یک قهرمان در او نمی بینیم.ما مردی را می بینیم که به یک دختر نوجوان تجاوز کرده و شاید او را در ابتدا ضد قهرمان،فیلمنامه شناسایی کنیم اما کن کیسی آرام آرام ویژگی های یک قهرمان را در او آشکار می سازد وجای قهرمان و ضد قهرمان به ناگهان عوض می شود.به همین خاطر است که می گویم فیلمنامه این فیلم یک نمونه قابل تدریس است.مک مورفی،شخصیتی است که طالب آزادی است.دوست دارد که آزاد باشد و تحمل دیکتاتوری پرستار رچد را ندارد.این مقابله آزادی با دیکتاتوری،در سکانسی مک مورفی و دوستانش می خواهند که مسابقات را تماشا کنند و راچد مانع می شود که منتهی می شود به این که مک مورفی در خیالات خود مسابقه ای برگزار می کنند و از همه دعوت به تماشای آن می کنند.
از بحث شخصیت پردازی که بگذریم،می رسیم به بحث بازی های بازیگران فیلم.بازی جک نیکلسن در نقس مک مورفی،برگ برنده فیلم است. نیکلسن تا می توانسته برای نقش مایه گذاشته و حتی به شخصیت پردازی فیلمنامه کمک کرده.همچنین بازیگران نقش های دیگر مخصوصاً پرستار رچد با بازی های قدرتمند خود با هم رقابت می کنند.
از نظر کارگردانی، فیلم در جایگاه بالایی قرار دارد.دکوپاژ و میزانسن های قوی فورمن ،صحنه های باور پذیر و پرمعنا جلوه می دهد.فیلمبرداری هاسکل وکسلر، بسیار چشم نواز است و تماماً در خدمت فیلم اما یکی دیگر از نقطه قوت های فیلم موس یقی جک نیچه است.او با موسیقی هایش در فیلم آرامشی برای ذهن مخاطب به ارمغان آورده است به طوری که حتی می توان موسیقی های فیلم را به صورت جداگانه شنید و لذت برد.
در آخر باید بگویم این فیلم یک شاهکار در کارنامه فورمن محسوب می شود و می توان با دیدن این فیلم زیبا،با شخصیت مک مورفی در طول فیلم همراه شد و از همزاد پنداری با این شخصیت لذت برد.
نقد : amir_kubrick
مروری بر شخصیت مک مورفی در فیلم نامه دیوانه از قفس پرید
مطلب زیر را چند ماه قبل در ماهنامه فیلمنگار نوشتم؛ درباره یکی از دوست داشتنی ترین شخصیت های سینمایی در فیلمی دوست داشتنی:
ساختار شکنی مک مورفی
راندل پاتریک مک مورفی شخصیت محوری فیلم نامه دیوانه از قفس پرید است. او را کم و بیش در تمام فصل های متن می یابیم. برای همین اصولا روایت اثر با کنش ها و واکنش های او است که پیش می رود و تقریبا موقعیتی هم سنخ بین روایت و شخصیت اصلی شکل می گیرد و فراز و نشیب های هر دو مولفه از روندی مشابه برخوردار است. کار با حضور او آغاز می شود ، با اعتراض ها و طغیان های او به اوج می رسد و با مرگ نمادینش به اتمام می رسد. برای همین پردازش چنین کاراکتری ظرائف خاص خود را می طلبد ؛ آن هم در فضایی متمایز و استیلیزه همچون آسایشگاه روانی .
مختصات کلی مک مورفی از همان سکانس افتتاحیه به خوبی شناسانده می شوند. معمولا در قالب های کلیشه ای معرفی شخصیت در متن های فیلم نامه ای ، فیلم نامه نویس در مستقیم ترین شکل ویژگی های او را بازگو می کند که مثلا چند ساله است و چه روحیه ای دارد و ...اما در فیلم نامه دیوانه از قفس پرید از این قالب های منجمد و مکانیکی پرهیز شده است. حضور اولیه و غریب مک مورفی در بالای تانکر آب با سر و رویی خاکی و زخمی از یک سو و امتداد نگاهش به خورشید گویای وضعیتی کلی از روحیات او به شکلی درخشان است: آدمی معترض که همواره می خواهد از بندها بگسلد و دورنمای خود را در مسیری پرفاصله به افق خورشید می جوید. فیلم نامه نویس این مقدمه را می چسباند به سکانس دوم که فضای راکد تیمارستان است. بدین ترتیب از شخصیت پویای مردی که هنوز درست و حسابی نشناختیمش ، به فضایی منفعلانه سوق داده می شویم تا در بستری دیالکتیکی قرار بگیریم. این بستر ، موتور اصلی پرداخت شخصیت مک مورفی است. تقابل دینامیسم شخصیتی او با رخوت و سستی حاکم بر محیط پیرامون ، بهترین موقعیت را برای درآوردن تک به تک شناسه های وجودی اش فراهم می کند.او از همان اولین حضورش در تیمارستان رفتاری نامتعارف ( در قیاس با قوانین خشک محیط) بروز می دهد: بوسه بر چهره نگهبانی که دستبندش را آزاد می کند می زند ، به شکلی تابلو نزدیک یک پرستار حرکت می کند و به پرستاری دیگر متلک می اندازد. در میان بیماران هم که چنان با راحتی صحبت از علائقش درباره قمار و بازی می کند که دیگر روحیه شورشی و ناسازگارش را عیان می سازد. بدین ترتیب فیلم نامه نویس آغاز کار شخصیت پردازی را با امر «تببین» رقم می زند. این تبیین گری شخصیتی در جلسه گفت و گوی مک مورفی و دکتر اسپایوی با عطف به گذشته و پرونده او تعمیق پیدا می کند. نکاتی استخراج شده از پرونده مک مورفی از قبیل این که «او نیروی بالقوه ای برای ایجاد شورش در زندانیان دارد» و یا «پنج بار دستگیری به اتهام حمله ...» و یا «ممکن است این مرد برای فرار از کار سخت در اردوی کار وانمود به بیماری روانی کند» ؛ به خوبی ذهن مخاطب را برای ریشه یابی و تحلیل شخصیت مورد نظر آماده می سازد. اما این فقط مقدمه کار است. حالا باید وارد مرحله دوم شد که از پله «تبیین منش» به پله «انگیزه آفرینی» عزیمت می کنیم.
مک مورفی در این مقطع به تدریج با اوضاع غریب حاکم بر فضا آشنا می شود : گروه درمانی های اعصاب خردکن ، داروهای بی نام و نشان ، موسیقی بلند فاقد کارکرد ، و محرومیت بی دلیل از سرگرمی هایی مانند تماشای مسابقات ورزشی از تلویزیون. فیلم نامه نویس با این فضاسازی های هوشمندانه ، انگیزه سازی برای کنش های بعدی مک مورفی را شکل می دهد . مردی که منش شورشی دارد حالا در برابر وضعیت منظمی که نظمی بی منطق دارد ، شروع به هنجارشکنی هایی می کند که از قضا منطق استدلالی بسیار قوی تری از نظم سست بنیان بیمارستان دارد. اولین نمود این ماجرا در توجه مک مورفی به مردی است که در وسط جلسه گروه درمانی در شلوارش ادرار می کند و او مرد رنجور را به کناری می کشد تا زجر بیش تر نبیند که البته با اعتراض سرپرستار مواجه می شود. بعدا این رویه در اعتراض رسمی به ماجرای موسیقی و تلویزیون تداوم می یابد و مک مورفی به تدریج وارد عمل می شود و انگیزه هایش را به انگیخته و کنش مبدل می سازد: نزد بیماران دیگر علیه سرپرستار صحبت می کند و می کوشد از راهی همچنان منطقی وارد شود و برای همین ماجرای رأی گیری برای تماشای مسابقه بیسبال را پیش می کشد که در دفعه اول ناکام باقی می ماند و در دفعه دوم با زمینه چینی های قبلی موفق به کسب آرای موافق بیش تر می شود. اما این جا دیگر نوبت مرحله جدید است. مقاومت غیرمنطقی سرپرستار در برابر او و برداشت غلط انداز از اکثریت و اقلیت رأی گیری ، راهی دیگر را پیش روی مک مورفی می گشاید. این جا است که فیلم نامه نویس ، به پله ای بالاتر قدم می نهد و کنش مندی شخصیت داستان را از «اعتراض منطق محور» به سمت «شورش های ساختار شکنانه» عزیمت می دهد.
زمانی که مک مورفی در مقابل تلویزیون خاموش ، خود موجد هیجان می شود و ادای گزارشگر بازی ای خیالی را درمی آورد ، مطلع این حرکت شورشی شکل می گیرد. طغیان مزبور دقیقا قبل از یک موقعیت نمادین زیبا بروز می یابد : جایی که مک مورفی تلاش می کند آبخوری سنگین را جا به جا کند و نمی تواند و البته این جمله اساسی را هم بر زبان می آورد:« من سعی ام رو کردم. لعنت خدا، دست کم مطمئنم تا جایی که تونستم تلاشم رو کردم. نکردم؟ » این عبارت غایت کنش شورشی او را نشان می دهد. او در این مرحله فقط می خواهد بنیان ها را بکند و ساختارها را بشکند. پس دیگر می زند به سیم آخر و به هر کاری که حریف حاکم را از میدان به در کند دست می زند ؛ از مبارزه در مسابقه بسکتبال گرفته تا گریز از آسایشگاه و گردش تفریحی با قایق و نهایتا ترتیب دادن پارتی شبانه در آسایشگاه. او در مقابل چنین شورشی البته مورد تهاجم نگهبانان قرار می گیرد و دو بار تحت شوک الکتریکی واقع می شود که بار دوم به حیات نباتی اش منجر می شود ، اما انگار مرگ پایان او نیست، ولو آن که مرد سرخ پوست ( رییس ) به ظاهر او را خفه می کند. مک مورفی در اوائل ورودش به تیمارستان تشخیص داده بود که ساکنان آن جا به قهرمان نیاز دارند و در فرجام کار ، زمانی که بیماران شایعاتی را با هم نجوا می کنند («این حقیقت داره که مک مورفی دیروز دو مراقب رو کشته و فرار کرده؟») انگار شمایل قهرمانی از نوع اسطوره وارش بر شانه های وجود مک مورفی می نشیند. پرواز سرخ پوست از آسایشگاه ، که دقیقا بر مبنای الگوی مک مورفی ( از جا کندن آبخوری) است ، تبلور عینی این روح اسطوره ای است.
شخصیت پردازی مک مورفی یک درس تمام عیار برای علاقه مندان به فیلم نامه نویسی است. نویسنده در عین این که مرکز ثقل کار را روی کاراکتر او قرار می دهد ، از عناصر دیگر هم بهره فراوان می برد تا به تعمیق شخصیت پردازی او نائل آید. شخصیت پرستار راچد درست در مقابل کاراکتر او قرار دارد. انجماد و عصاقورت دادگی مقرراتی پرستار در کنار منش غیر انسانی اش ، باعث تجلی لایه هایی از شخصیت مک مورفی می شود که در شکل انتزاعی اش چندان قابل رویت نبوده است. به همین بیفزایید کارکرد تکمیلی کاراکترهای دیگر مانند بیلی ( و نقطه ضعف جنسی اش )و برامدن ( و کرولال نمایی اش ) و دیگران که ویژگی های رفتاری و شخصیتی شان ، جنبه های وجودی قهرمان قصه را غنی تر می سازد. اله مان هایی مثل همان آبخوری و یا عنصر پنجره و سیگار و قایق تفریحی و... هم در همین راستا قرار می گیرند. پرمغزتر از همه موقعیت نمادین او در لایه های فلسفی کار است که به خوبی منطبق با آموزه های پست مدرنیستی اندیشمندانی همچون میشل فوکو می شود. می دانیم که فوکو کتابی دارد به نام جنون و تمدن و در آن به تبارشناسی بحث دیوانگی و فلسفه تأسیس تیمارستان ها و...در طول تاریخ می پردازد و در نهایت به نتیجه ای فلسفی دال بر موقعیت متزلزل منطق پوزیتیویستی و ساختار مدرن اجتماعی و رهاوردهای آن همچون دموکراسی و قانون گرایی می رسد. طبق این الگو ، مک مورفی نماینده شورش علیه این مناسبات مدرن است ، مناسباتی که از قانون و دموکراسی و نظم ، معنایی تهی از مفهوم اصلی شان استخراج می کند و از آن ها در راستای تحکیم موقعیت سلطه گرانه خویش بهره می گیرد. مرگ مک مورفی در نهایت کار ، عزیمت به دنیای فرامدرنی است که در پی شوریدن علیه وضع موجود رقم می خورد.
مک مورفی نه فقط در فیلم نامه فیلم فورمن ، بلکه در کلیت سینمای جهان هم از به یادماندنی ترین شخصیت های داستانی است و هنوز یادآوری اش پس از گذشت نزدیک به 35 سال از ساخت فیلم ، آکنده از شور و هیجان و دلگرمی است.
____________________
فیلم سینمایی دیوانه از قفس پرید (دوبله فارسی)
دیوانه از قفس پرید که در ایران به نام پرواز برفراز آشیانهٔ فاخته نیز معروف است، فیلمی آمریکایی به کارگردانی میلوش فورمن و بازی جک نیکلسن است که درسال ۱۹۷۵ میلادی بر اساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شدهاست. این فیلم به عنوان یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود و در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر بانک اینترنتی اطلاعات فیلمها، که در حال حاضر معتبرترین فهرست شامل عناوین فیلم است، جزو ۲۰ فیلم برتر قرار دارد. ترجمهٔ کلمه به کلمهٔ نام فیلم به فارسی یکی از روی آشیانه فاخته پرید است که با توجه به این که “Cuckoo’s Nest” یا “آشیانهٔ فاخته” در انگلیسی کنایهای است به معنای بیمارستان روانی، نام آن دیوانه از قفس پرید ترجمه شدهاست؛ هرچند که رمان آن اولین بار با نام پرواز بر فراز آشیانه فاخته ترجمه شدهاست و تا به امروز نیز کتاب با نام دوم، و فیلم با نام اول مشهور هستند.
خلاصه داستان: در سال ۱۹۶۳، رندل پاتریک مک مورفی (جک نیکلسون) را به جرم داشتن رابطه جنسی با دختری پانزده ساله (که در ایالات متحده جرم سنگینی محسوب میشود) دستگیر میکنند. وی برای اجتناب از حکم سنگین، تمارض به داشتن بیماری روانی میکند. وی به حکم دادگاه برای بررسی وضعیت روانیاش به تیمارستان ایالتی فرستاده میشود.اما مک مورفی در تیمارستان، با مقررات سخت و غیر انسانی تیمارستان که توسط زن سرپرستاری (پرستار راچد با بازی لوئیز فلچر) اعمال میشود مخالفت میکند. این مخالفتها باعث دشمنی…
بازیگران: جک نیکلسون, لوئیز فلچر, ویل سمپسون, براد دوریف, آنجلیکا هاستون
____________________
نقد فیلم "one flew over the cuckoos nest - دیوانه از قفس پرید( پرواز بر فراز آشیانه فاخته)"
.... یکی پرید به خاوران
یکی پرید به باختران
یکی رو به آشیون فاخته کشید پر....
Ken Kesey کن کیسی نویسنده رمان پرواز بر فراز آشیانه فاخته که فیلم فورمن از روی آن ساخته شد، کتابش را در سال 1962 نوشت. نویسندگی را در دانشگاه استفورد تحصیل کرد و اما از دانشگاه اورگان فارغ التحصیل شد. کتاب پرواز بر فراز آشیانه فاخته بر اساس تجربیات شخصی او در بیمارستانی در کالیفرنیا که در آن بازمانده های جنگ نگهداری می شدند، نوشته شد. کیسی آدم خاصی بود و در سال 1959 به طور داوطلبانه قبول کرد تا ماده مخدر ال اس دی را بر روی او آزمایش کنند. بعدها با گروهی که به Merry Prankers مشهور شد، اتوبوس مدرسه ای را خریدند و نامش را Further گذاشتند و به سرتا سر آمریکا سفر کردند و بعد از 28 سال بود که دوباره کیسی قلم به دست گرفت تا رمان بعدی خود یعنی Sailor Song را بنویسد و پس آز آن اعلام کرد که نوشتن به عنوان یک هنر دیگر علا قه ای در او بر نمی انگیزد و او به جادوی اتوبوس و سفرهایش پی برده است. در سال 1975 و پس از این که فیلم فورمن 5 جایزه بزرگ اسکار را نصیب خود کرد، کیسی از دیدن فیلم سر باز زد و علیه تهیه کنندگان آن شکایت کرد چرا که اعتقاد داشت زاویه ی دید کتاب که از نگاه سرخپوست اسکیزوفرنیک یعنی رییس برامدن و تحت روایت او بیان شده است، در فیلم مخدوش شده است. در سال 1997 کیسی به علت دیابت بستری شد و در نوامبر 2001 پس از یک جراحی که به علت سرطان کبد بر رویش انجام گرفت دیده از جهان فرو بست.کتاب کیسی در ایران با ترجمه سعید باستانی و به وسیله انتشارات نیل به بازار کتاب آمد. زیبایی رمان کیسی فقط به دلیل جذابیت های داستانی و شخصیت پردازی بی نظیرش نبود. به گفته بسیاری این کتاب بیانیه ای علیه نظم و ترتیب و روابط جاری در جامعه ی آمریکا بود که هر که و هر چه بر ضد نظم رایجش عمل کند ،از سر راه بر می دارد. شخصیت های استعاره گونه بیمارستان روانی که داستان فیلم در آن می گذرد، شخصیت های مظلوم جامعه اند و هر عقیده و یا نظری سمبولی از چیزی است. مک مورفی در برابر جامعه ی بیرحمی می ایستد که با خرد کردن ضعفا بر پا ایستاده است. تیمارستان داستان ، قسمتی از جامعه ی بشری است که ساکنان دیگر قسمت ها از آن بی خبر و یا غافلند. درمان بیماران این تیمارستان، درمان نیست بلکه حذف صورت مسئله ، حذف ضعفا است. مک مورفی با وارد شدن در این اجتماع و ورود هر چه که آن ها را از آن منع کرده اند، مبارزه را آغاز می کند. پرستار راچد که سمبول نظم عمومی است ، در این جنگ عقب نشینی نمی کند. او نماینده قوی اجتماع کوبنده و تنبیه گر است و همیشه به تنهایی می کوبد. رییس جارو که راوی داستان است، سرخپوستی عظیم الجثه است که کوچکش کرده اند و همه چیزش را حتی هویتش را با ظلم از او ستانده اند و حرف ها و فریاد ها و اعتراض هایش را خفه کرده اند و او برای دادستاندن از دیگران و خود،تصمیم گرفته تا نقش کرولالی را بازی کند و آن قدر آن نقش را پذیرفته که تنها شوکی می تواند زبان او را باز کند. مک مورفی نقش مصلحی را دارد که آمده تا معادلات این جامعه ی دروغین را بر هم ریزد و با آمدنش نظم کثیف و ضدعفونی شده دچار خدشه می شود. اگرچه در انتهای داستان او را با شوک و عمل" سیب زمینی" و خنثی می کنند و می کشند اما شهیدی می شود تا زندگی و امید رهایی را به بیماران باز گرداند. مبارزه مک مورفی مبارزه ای آرمان گرایانه است که به علت مبارزه بودنش سرانجام پیروز می شود اگرچه در ظاهر شکست می خورد.
داستان کیسی بسیار زیبا بود و این توقع بیننده را از فیلم " پرواز بر فراز آشیانه فاخته" بیشتر و بیشتر می کرد اما ،فورمن با استفاده از جک نیکلسون که اول قرار بود جیمز کان نقشش را بازی کند ، و با استفاده از لوییس فلچر در نقش پرستار راچد شاهکاری بزرگ را خلق کرد.
گفته می شود که کرک داگلاس که امتیاز کتاب را خریده بود، تصمیم داشت که خودش در آن بازی کند اما وقتی زمان ساختن فیلم رسید او دیگر برای این نقش بسیار پیر شده بود. گروه بازیگری فیلم در نزدیک تیمارستان ایالتی اورگان ساکن شدند و هفته ای با دو سه بیمار روانی در ارتباط بودند تا به نقش های خود بیشتر و بیشتر نزدیک شوند، حتی شایعه است که نیکلسون در مدت فیلمبرداری یک شوک مغزی دریافت کرد تا به نقش مک مورفی پس از دریافت شوک مغزی نزدیکتر شود. نقش رئیس برامدن را سمپسون بازی کرد که یک سرخپوست محلی و رنجر پارک اورگان بود.فورمن فیلم " دیوانگان تیتی کات" ساخته 1967 را پیش از فیلمبرداری به گروه نمایش داد تا آن ها را هر چه بیشتر با حال و هوای دنیای دیوانگان مانوس کند.
مجموع عوامل، داستان، بازی ها و کارگردانی..و مهمتر از همه اعتراض و پیام آرمانی داستان موجب شد که این فیلم از شاهکار های تاریخ سینما باشد. قریب به اتفاق منتقدان در ارزش گذاری هایشان نمرات بالایی به فیلم دادند. جالب این است که بازی نیکلسون در این فیلم بهترین بازی اش به عنوان یک بازیگر توانا است. بازیگران دیگر این فیلم در نقش های فرعی با شروع از این فیلم به دنیای بازیگری قدم برداشتند.دنی دویتو و کریستوفر لوید که بازی در این فیلم برایشان حکم سکوی پرتاپی بود.
بسیاری از منتقدین و بینندگان این فیلم آن را هیپنوتیزم کننده خواندند. استعداد فورمن در استفاده از تصاویر به جای کلام در صحنه هایی که مک مورفی فقط نگاه می کند و...ما را وادار کرد که در آن فضا زندگی کنیم، نفس بکشیم و همه چیز را احساس کنیم. در انتهای فیلم در آن تیمارستانیم و به یک فرار بزرگ نگاه می کنیم. پایان دوپهلوی داستان نقطه ی اوجی برای آن است. پیروزی و رهایی که بهایش مرگ و اسارت بوده است. پرواز رئیس و مک مورفی هر کدام به نوعی نویدگر زندگی نوینی است و ...
در مجموع، یک اثر ادبی برجسته و خاص به نام "پرواز بر فراز آشیانه فاخته" همراه با یک کارگردانی و گروه خوب ، توانست شاهکاری را خلق کند که هنوز پس از یک ربع قرن، ارزش های منحصر به فرد خود را دارد.
رها ماهرو : دیدن فیلم زیبای پرواز بر بالای آشیانه فاخته را به شما توصیه می کنیم . لطفا نقد ها و نظر هایتان را پیرامون فیلم دیوانه ای از قفس پرید از میلوش فورمن بفرستید
_____________
داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد