نمره من به این انیمیشن 17 از 20 است .
موضوع فیلم درباره اثرات مخرب جنگ و تاثیر ویرانگر آن بر روی عواطف و احساسات مردم است. در داستان جنگ بزرگی اتفاق می افتد، و پادشاه از تمامی جادوگران می خواهد تا در این جنگ او را همراهی کنند. اما جادوگری به نام هاول از این امر امتناع میکند و به مبارزه با بمب افکنهای جنگی بر میآید. در این میان دختری که او را دوست دارد سعی در باطل کردن طلسم هاول دارد که همان قلب هاول است و ...
نویسنده :
دایانا واین جونز (رمان)
هایائو میازاکی (فیلمنامه)توزیعکننده :
توهو (ژاپن)
بوئنا ویستا (آمریکا)تاریخهای انتشار :
۲۰ نوامبر، ۲۰۰۴ (ژاپن)
۱۰ ژوئن ۲۰۰۵ (آمریکا)_______________________
وقتی در یک انیمیشن شخصیت اصلی داستان یک دختر است، به دنبال گمشده ای می گردد، با معصومیت خود همه را تحت تاثیر قرار می دهد، عشق و عصمت توشه سفرش برای رسیدن به هدفی والا و معنوی باشد، شخصیت های دیگر رمز آلود، خنثی و هر دو گونه دوست داشتنی باشند، جنگ انسانها با طبیعت و با یکدیگر نفی شود، طبیعت نمادی متجلی داشته باشد و... شک نکنید که با شاهکار هنری دیگری از میازاکی طرف هستید که مملو از نمادها، تصورات و استدلالهای گیج کننده و برهان های ماوراءالطبیعت است.
این بار میازاکی سراغ سرنوشت یک دختر جوان به نام سوفی (Sophie) رفته که پدرش را از دست داده و در کلاه فروشی پدرش به همراه نامادری اش زندگی می کند. در نزدیکی شهر محل سکونت سوفی جادوگری به نام هاول (Howl) در یک قلعه متحرک زندگی می کند که بر اساس یک شایعه قلب دخترن جوان را می دزدد. آشنایی سوفی با هاول وقتی است که او در حال رفتن به مغازه نانوایی است که خواهرش لتی در آنجا مشغول به کار شده ؛ هاول وقتی چند سرباز مزاحم سوفی شده اند به او کمک می کند ولی آنها از طرف ماموران جادوگر ویست (Witch of the Waste) تعقیب می شوند. در این لحظه است که هاول به همراه سوفی بر فراز شهر به پرواز درمی آیند. مشابه این صحنه در اکثر کارهای میازاکی به گونه ای دیده می شود و از ویژگی های بارز و البته دوست داشتنی کارهای او به حساب می آید. بعد از این اتفاق نظر سوفی در مورد هاول تغییر کرده و بذر عشق به هاول در وجودش شکل می گیرد! جادوگر ویست که از این موضوع خبر دارد جوانی سوفی را از او میگیرد و سوفی به یک پیرزن تبدیل میشود، حالا او تصمیم می گیرد قدم به سفری بگذارد تا بتواند راهی برای شکستن طلسم پیدا کند، سفری که به اعتقاد میازاکی یک سفر معنوی است، در این راه با مترسکی آشنا می شود و با کمک به او یک همدم پیدا می کند که البته می تواند یادآور موجود بدون صورت "شهر اشباح" نیز باشد، وجود این کاراکتر آشنا و نوع پرداخت آن هم از مشخصه های آثار میازاکی است. با رسیدن به قلعه متحرک داستان به اوج خود میرسد، در قلعه یک در معمولی نیست هر رنگ بعدی از زندگی هاول را نشان می دهد. از اینجا به بعد حوادث ریتم تندتری پیدا میکنند. سوفی از دیدن هاول جا خورده و خود را یک خدمتکار معرفی میکند، هاول در قلعه تنها نیست ؛ کالسیفر (Calcifer) اهریمن آتش که در خدمت هاول است و وظیفه حرکت قلعه را بر عهده دارد و رازی در دل خود دارد، مارکل پسر بچه ای که چیز زیادی در موردش گفته نمی شود ولی به خوبی در داستان جا افتاده به همراه سوفی و مترسک مرموز قدم به دنیایی جادویی و پر رمز و راز می گذارند.
میازاکی در این اثر به سراغ کتابی با همبن نام نوشته "دایانا وین جونز" رفته و به خوبی و با هنر تمام مخاطب را درگیر این داستان کرده است. انیمیشن قلعه متحرک هم به اصل داستان پایبند بوده و هم اثری است که با سلیقه و خصوصیات انیمی های میازاکی پیوند خورده، البته بیشتر شاهد هنرنمایی میازاکی در آن هستیم، چه بسا اگر کارگردان دیگری به سراغ این کار میرفت نتیجه تا این حد مطلوب و دقت به جزئیات اینقدر دقیق نبود. کاراکتر سوفی از وقتی به شکل یک پیرزن درمی آید دائم در حال تغییر است و میزان پیری در چهره او در موقعیت های مهم با توجه به فضای موجود متغیر است اما این تغییرات به قدری خوب و حرفه ای کار شده که قبل از احساس آن، به باورپذیری بیشتر فضای داستان کمک می کند.
هر چقدر عشق سوفی به هاول و بالعکس بیشتر نمود میابد چهره سوفی جوانتر و شادبتر میشود و این حس در یک انیمیشن به خوبی کار شده، حتی در اواخر داستان موی بافته شده خود را به خاطر عشق به هاول به کالسیفر میدهد که قبلا هم مشابه آن را در قلعه ای در آسمان دیده بودیم، این تغییرات در هاول نیز دیده می شود حتی تغییر رفتاری او را نیز پررنگ تر و باور پذیر تر می سازد. البته این تغییرات همگی به سوی ذات اصلی آنهاست، همان هدف متعالی انسان.
شخصیت جادوگر ویست هم از آن شخصیت های خنثی در کارهای میازاکی به حساب می آید که نه خوب خوب اند و نه بدِ بد، شخصیتی که به همین دلیل ساده ممکن است بسیار غیر واقعی و ضعیف از آب درآید که البته میازاکی تمام تلاش خود را در اجتناب از این امر به کار بسته ولی در بعضی صحنه ها مثل برخورد او با سوفی در مسیر قصر پادشاه زیاد باورپذیر نیست.
صحنه هایی مانند جادوی مادام سالیمان در قصر و نشان دادن هاول طلسم شده و همچنین قسمتی که سوفی بعد از سقوط به دره به کمک حلقه ای که از هاول گرفته (مشابه حلقه راهنما در قلعه ای در آسمان) بعد از عبور از در جادویی به راز هاول و کالسیفر پی می برد به زیبایی کار شده اند و هنر میازاکی را کاملا به رخ مخاطب می کشند.
در پایان انیمی که همه چیز به خوبی به پایان می رسد قلعه را می بینیم که به آسمان پرواز می کند (با پرچمی با نماد درخت !) و این یک پایان نمادین در آثار میازاکی است.
در کل میازاکی مسیری را از "قلعه ای در آسمان" شروع کرد و در "قلعه متحرک هاول" آن را به اوج خود و شاید هم به پایان رساند، به همین دلیل کار بعدی او باید متفاوت از این باشد.
______________________________________________
داستان دختری جوان به نام سوفی است که بعد از مرگ پدر در کنار نامادری و دو خواهر کوچک ترش زندگی می کند. نامادری از نگهداری دختر ها ناتوان است پس برای خواهر های کوچک تر کار پیدا می کند و از سوفی هم می خواهد تا در مغازه کلاه فروشی پدرش به او کمک کند. اما جادوگری سوفی را نفرین و تبدیل به یک پیرزن می کند و او هم از ترس اینکه در هیبت یک پیرزن دیده شود، از شهر خارح می شود. سوفی در همان نزدیکی های جاده به قلعه ای می رسد و تصمیم می گیرد شب را در آنجا بگذراند. غافل از اینکه این قلعه همان قلعه متحرک مشهور و متعلق به جادوگری بدنام به نام هاول است. جادوگری که دختر های جوان را می دزدد و قلبشان را به تسخیر خود در می آورد. سوفی که حالا یک پیرزن است، به عنوان خدمتکار وارد قلعه شده و در آنجا با کالیسفر ، شیطانک آتش، که توسط هاول نفرین شده است و به اسارت در آمده، آشنا می شود. آن دو با یکدیگر پیمان می بندند که روز واقعیت نفرین دیگری را کشف کرده و آن را بکشند...
_________________________________________________
ممنون از نقدتون ولی فکر میکنم شما داستان رو کامل متوجه نشدید و نمره ای که دادید حتی نزدیک به نمره ی واقعی این اثر نیست
بنظر من برید حداقل کمی تحقیق کنید بعد برای نقد همچین شاهکاری اقدام کنید
یا حتی اگر توانایی نقد کردن انیمه رو ندارید لطفا اون رو به شخصی که با این سبک آشنایی داره بسپارید
چند نکته خیلی ساده که متوجهش نشدید اینه که
اولا هاول جلوی سالیمان نایستاد
دوما ضرب آهنگ داستان اصلا کند نبود
سوما سوفی بخاطر کمک وارد قلعه نشد
و در آخر شخصیت پردازی هم خوب است ولی تخیلی است ؟؟؟
http://www.blogsky.com/images/smhttp://www.blogsky.com/images/smileys/102.pngileys/117.png