رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

دو نقد از خوانندگان وبلاگ رها ماهرو بر سریال شمعدونی ساخته سروش صحت


: منتقد
جمعه 29 خرداد 1394 @ 17:19

خدارو شکر که این سریال تموم شد ، این سریال و البته اکثر سریال های تلویزیون( متاسفانه )شعور بیننده رو زیر سوال بردن!

واقعآً برای مدیریت شبکه سه ، مدیریت صدا و سیما و در نهایت برای آقای صحت متاسفم ، با توجه به سریال های خوب و قوی ساختمان پزشکان و پژمان ، بدتر از این نمی شد این سریال ، متعجبم چرا پخش اون زودتر از این حرفا به اتمام نرسید
قسمت های پایانی افتضاح بودن ،
در این سریال رعایت موارد زیر اصلا توجه نشده بود
ادب و احترام به بزرگتر ها
پدر خانواده نه تنها به عنوان پشتیبان ظاهر نشده بود بلکه همیشه ضایع می شد و احمقاته ترین تصمیم ها رو میگرفت
مادر خانواده اصلا به قوانین توجهی نداشت
این داستان تکراری دزدیده شدم ماشین با اون دزد که کودن
پسر تنبل و بی عار خانواده که هیچ قدرت بدنی نداشت
عدم اعتماد افراد خانواده ( تشخیص های نادرست دکنر خانواده )
بی اعصاب بودن و جنگ روانی اعضا خونواده
پس گرفتن کادو از طرف همکار مادر خانواده
رواج تمسخر افراد - حتی در سطح یک خانواده
عروس بی ادب و بی حیا با اون ویار مسخره اش ( حالا دیگه بچه ها تو بازی های کودکانشون این اعمال رو بازی میکنن - با توجه به نهی شدید ماهواره دور از انتظار بود - در اون سریال ها بی بندو باری به راحتی به ذهن بیننده تزریق میشه - این سریال هم به نحو دیگری - این سریال تو کوچکترین شهر و روستا ها هم بیننده داره - اوتجا مثل کلان شهرهایی مثل تهران نیست که بعضی رفتارها توش عادی باشه)
حمایت های عروس خانواره از پسر بی تربیتش و بی موثر و سست عنصر بودن عطا
بی نقش بودن پدربزرگ خونواده
همه تو یه خونه ریخته بودن - اینا خودشون زندگی نداشتن؟
از همه بدتر شوهر یابی برای خاله خونواده - این لودگی تا کجا که شوهر گیر نمیاد اگه پسری اردواج نمی کنه دلیل داره بجای ریشه یابی دختران این سرزمین باید تحقیر بشن؟ من خودم موقعیت ازدواج به هزارو یک دلیل ندارم ولی چون غیرت دارم و ناموس سرم میشه درست نمیدونم دخترای ایرانی تحقیر بشن
بهتره بدونید در اکثر خانواده و اطرافیان من این بچه های زیر 13 سال بودن که این سریال رو دوست داشتن ، واقعا چرا؟





: لاله

شنبه 30 خرداد 1394 @ 18:29

با سلام,

(طرفداران سریال شمعدونی لطفا ادامه رو نخونن)
سروش صحت... بابا تو که سریال محبوب من "ساختمان پزشکان" رو درست کردی آخه چرا این... این.... چییییزو درست کردی؟ (بله, من فک میکنم ساختمان پزشکان سریال خوبی بود... حداقل در مقایسه با این "چیز")
این سریال از نظر من نه تنها خنده دار نبود بلکه خیلی خیلی خسته کننده بود, یا یه ماجرا رو فقط کش میدادن (مثال: سعید میخواد باغبون بشه... خب که چیییی؟ برو سر خود داستان!) یا یه جوک لامصصصصصصب رو ده دفعه تکرار میکردن. به طوری که اگه 10 قسمت رو هم نمیدیدی باز هم چیز زیادی از دست نمیدادی (من با لحن تمسخر: تو رو خدا چند بار دزدیده شدن ماشین یه نفر خنده دار ترین چیزی نیس که تا حالا دیدین؟ هر هر هر)
توی این سریال مشکل اینجاس که دلت برای هیچکی نمیسوزه و با هیچکی احساس همدردی آنچنانی نمیتونی بکنی. خود داستان به طرز شگفت آوری مسخره و توهین آمیز بود که "مثلا" خواسته بود نشون بده مشکلات خانواده های الان چیه ولی با زیاده روی و اغراق و "تکرار" گند زده بود تو همه چی. (بچه ها و کودکای عزیز ایرانی! از این به بعد هر کار بدی که عشقتون کشید بکنین چون هیچکی به خاطر سن کمتون اهمیت نمیده! هر هر هر)
و حالا شخصیت ها: هوشنگ یکی از بی مصرف ترین, احمق ترین, خیانتکار ترین و عذاب آور ترین .... چیزاییه که من تا حالا دیدم (حتی نمیخوام از کلمه ی شخصیت برای این یارو استفاده کنم) ,
سعید نقش فیلر داره (یعنی یا هیچ کاری نمیکنه یا به همه چی گند میزنه)
عطا یه زن ذلیل عروسی- خراب-کن به درد نخوره که حتی از حق خودش هم نمیتونه دفاع کنه (مثال: هوشنگ مییییکشمت)
شیرین یک نمونه ی وحشتناک از یه عروس تو خانواده ی شوهر و یه الگوی مادرانه ی "اهریمنی" هست که انگار رسما از دماغ فیل افتاده (زبان انگلیسی و بخور بخورش هم تو حلقش)
من با عرشیا کاری ندارم چون اگه به خاظر اون "مثلا مادر" نبود این طور بی ادب نمیشد.
سارا هم که به جز نقش یه دختری که به خاظر مدرک تحصیلیش هی سر کوفت میخوره نقش دیگه ای نداشت.
زهره یه شخصیت کاملا کمرنگ و بی تاثیر و بی توجه به چیزای دور و برش و مخصوصا به اون شوهر بی عرضشه که تقریبا نصف سریال با نوز نوز ها و شکایت های اون از "معاون بانک" میگذره (ما فهمیدیم که زهره معاون نشده! باشه کارگردان؟ انقدر رو اونا تمرکز نکن!!!)
دوست سارا و بابا رضا هم دو تا شخصیت بیخود هستن که هیچ تاثیری رو خود داستان نداشتن و آقا دزده ی قصه ی ما هم زیادی روش تمرکز شد و همین باعث شد که اونم یه شخصیت مسخره بشه که فقط به درد کش دادن داستان بخوره.
و آخر داستان, واااااااااااااااااااااااااای آخر داستان!
با این که به بعضی از آخرین قسمت بعضی سریال ها نمیرسه (من خودم به شخصه از آخر سریال پنجمین خورشید متنفر بودم ولی حالا این مهم نیس) ولی بازم خیلی نزدیک به عنوان "ضایع ترین پایان سریال های ایران" هست.
میدونین, سریال "دودکش" یه ابهت خاصی داشت و برای من مهمترین دلیل ابهتش انتخاب اسم "دودکش" برای سریال بود که چطور تو نوشته ی آخر سریال اومد:
"آرزو میکنم هیچوقت دودکش زندگی شما گرفته نشه"
ولی این چیزی مسخره نه تنها گند زد به حوصله ی همه ی کسایی که تا این جا داشتن این سریال رو دنبال میکردن بلکه معلوم شد اسم "شمعدونی" مال سریال فقط به خاطر یه شمعدونی بود که سعید تو خاک خشک زمین های "بی مصرف" باباش کاشت.... WHAT؟

نه واقعا... چی؟ :|





لینک نوشته های دیگر درباره نقد سریال شمعدونی :


نقد سریال شمعدونی به کارگردانی سروش صحت

نقد سریال شمعدونی

سریال شمعدونی

انتقادات گسترده نسبت به سریال شمعدونی

نقد سریال شمعدونی همچنان مهمترین دلیل بازدید از وبلاگ رها ماهرو

نقدی بر سریال شمعدونی از طرف یکی از خوانندگان رها ماهرو

اعتراض به سریال شمعدونی همچنان ادامه دارد

نقد سریال شمعدونی , نقد شمعدونی , انتقاد از سریال شمعدونی

دو نقد از خوانندگان وبلاگ رها ماهرو بر سریال شمعدونی ساخته سروش صحت


واژه های کلیدی : نقد سریال شمعدونی , نقد فیلم شمعدونی , بچه ی کوچیک توی دردسر های عظیم2 , عرشیا سعادتی شمدونی  , انتقاد از شمعدونی , سخنان تهمینه میلانی در مورد زن , فیلم لوسی فراماسونری , ساعت های پخش دردسر های عظیم   , نقد سریال در حاشیه , نقد برنامه شمعدونی , انتقادات ب سریال دردسرهای عظیم 2 , فیلم پذیرایی ساده , شبکه سه ثبت نظر درباره سریال شمعدونی , داستان پایتخت چهار , داستان فیلم پدر خوانده 2 , نقدسریال شمعدونی , نقد اسب حیوان نجیبی است , فیلم بذیرای ساده , عکس کودک خرد سال در دردسر های عظیم ۲ , حواشی سریال شمعدونی , ساحل بکرانی