رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

این یک فیلم نیست

کارگردان: جعفر پناهی

فیلمبردار: مجتبی میر طهماسب

این اثر، جدیدترین فیلم جعفر پناهی است که بدون هیچ گونه فیلمنامه یا دوربین مختص فیلمبرداری ساخته شده است. (فیلمبرداری با موبایل انجام گرفته) تا بدین صورت، فیلمساز،  مرتکب تخلف،  از آنچه که از سوی دادگاه به آن محکوم شده نشود.

نقد فارسی سعی داشته نقدی به دور از هر گونه مساله سیاسی، و تنها از دیدگاه هنر بر این فیلم داشته باشد. به همین جهت نقد های مختلف بین منتقدان معروف جهان را غربال کردیم و به نقد آقای «اسکات» که اتفاقا یکی از معروف ترین منتقدان جهان است رسیدیم.

امیدواریم این نقد مورد توجه شما قرار گیرد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/thisisnot/fsvgdgbvz.jpg

نقد و بررسی فیلم

This is Not a Film (این یک فیلم نیست)

ای.اُ. اسکات (نیویورک تایمز)

فیلمساز ایرانی، جعفر پناهی در اتاق نشیمن خانه اش در تهران توجه بسیاری در دنیا را به خود جلب کرد. عنوان «این یک فیلم نیست» نقاشی مشهور «یک پیپ» اثر رنه ماگریت را تداعی می کند، اما باید دانست این کار سینمایی 75 دقیقه ای از جعفر پناهی مشترکات کمی با هر گونه کار سوررئالیستی دارد.

این ویدئو سال گذشته در تهران ضبط شد. پناهی یکی از فیلمسازان معتبر ایرانی در دهه گذشته بوده است. اما او متهم به برخی تخلفاتی شد که در نهایت موجب مصادره گذرنامه اش، خطر مجازات زندان طولانی مدت و حتی ممنوعیت از فیلمسازی شد.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/thisisnot/dzbdfv.jpgپناهی برای اطاعت از حکم دادگاه هیچ فیلمنامه ای ننوشت و پشت هیچ دوربینی نرفت. یک همکار به نام مجتبی میر طهماست (به عنوان دستیار کارگردان) به آپارتمان او می آید تا فیلمبرداری کند و پناهی فعالیت هایش را به صحبت و ضبط کردن از طریق گوشی آی فون محدود می کند و در مورد فیلم های گذشته اش نظر می دهد و فیلمنامه های موجودش را بلند می خواند.

بنابراین «این یک فیلم نیست» در میان چیزهای دیگری قرار می گیرد: بیان خلاقانه ای از مخالفت در برابر اتهامات  و مستندی درباره آزادی زیر بار محدودیت هایی که به آنها محکوم شده.

اما این که می گویم در میان چیزهای دیگر قرار می گیرد، باز ما را به نقاشی ماگریت بر می گرداند به این دلیل که با وجودی که این یک فیلم نیست که آماده نبرد با دنیای واقعی باشد اما هشیارانه از اینکه پروژه ای سوررئالیستی باشد، دوری کرده است و در عین حال یک فیلم رادیکال و تهییج کننده است. پناهی با استفاده از تکنیک های ساده و قابل استفاده و در فرمتی که به نظر می رسد بر پیش پا افتاده ترین و بی هنر ترین جنبه های تصویر تاکید می کند، یک کار هنری زیرکانه، عجیب و فراموش نشدنی را ساخته است.

در مورد این فیلم به سیاستمداران  چیزی نگویید! اما با این وجود حتماً آن ها خودشان با فیلم هایی که کیفیت زندگی روزمره را به تصویر می کشند، آشنا هستند. فیلم هایی که برگردانی از ابهامات سینمایشان است. در دهه 90 و سال های ابتدایی قرن بیست و یک، فیلمسازان ایرانی مثل محسن مخملباف و عباس کیارستمی (اساتید سابق پناهی)، پرسش اجتماعی را با خودآگاهی ترکیب کردند که بعد از تعدادی تجربه منجر به ابداع یک سبک جدید شد.

سینمای ایران مقام برجسته ای در جهان دارد (که نمونه اخیر آن در اسکاری که به فیلم جدایی رسید، دیده شد) و این سینما یک بازشناسایی جدید و موثر از ترکیب مستند، واقعیت اجتماعی و بینش شاعرانه است.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/thisisnot/egsbvzx.jpg«زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی، «نون و گلدون» مخملباف و «سیب» ساخته دختر او، سمیرا نشان می دهند که چگونه دوربین می تواند واقعیتی را برای مخاطب فاش کند و در این افشا هم بزرگنمایی کند و هم مخاطب را از آن دور نگه دارد. اتفاقات واقعی در دنیای اطراف مثل عواقب زمین لرزه ای در یک روستا، برخورد یک افسر پلیس با دانشجویی تند رو  و داستانی عجیب از کارهای معمولی خانوادگی، به سادگی در این فیلم ها به صورت مستند در آمده اند و بازسازی شده اند، تفسیر شده اند و جلوی دوربین مورد بحث قرار گرفته اند. سینما هم یک لنز شفاف است و هم آینه ای که تصویر را از شکل می اندازد و استفاده از آن به عنوان ابزاری برای آزمایش حقیقت های وجودی انسان باعث می شود که تاییدی بر هیچ کدام از آن حقایق نباشد.

یک خیره سری فلسفی در این فیلم های بحث انگیز ایرانی وجود دارد، یک روشنفکری متعالی که با تاثیرات احساسی خود همراهی می کنند و گاهی آن را به تفصیل شرح می دهند. فیلم «یک جدایی» هم تمایلاتی به همین نوع سینما دارد.

فیلم های قبلی پناهی هم در همین زمره قرار می گیرند که «دایره»، «طلای سرخ» و «آفساید» بارزترین آن هاست با این تفاوت که مقدار قابل توجهی انتقاد اجتماعی احساساتی و کنایه دار را هم به تم خود اضافه کرده است. فیلم های قبلی پناهی معمولا به این صورت بوده اند که موضوعات اختلاف طبقاتی، تبعیض جنسیتی و از خود بیگانگی اجتماعی را به منظر نمایش بگذارد و عنصر خشم را در کنار همه آن ها بگنجاند.

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/4-Pulp-Fiction/thisisnot/fazgzdfxg.jpg«این یک فیلم نیست»، سال گذشته از ایران خارج شد تا در کن و دیگر جشنواره های بین المللی به نمایش در بیاید و وضعیت پناهی را از نگاه دوربین خود پناهی به نمایش در می آورد.

شما در این ویدئو چه می بینید؟ یک مرد میانسال که در یک آپارتمان دلپذیر وسیع پرسه می زند. این خانه ممکن است متعلق به هر روشنفکر یا هنرمند طبقه متوسطی در هر جایی از دنیا باشد، پر است از کتاب، هنر، آخرین مدل های وسایل الکترونیکی و خیلی چیزهای خوب دیگر.

مردی که خانواده اش به دیدار اقوام رفته اند، تلفنی با وکیلش صحبت می کند، به سوسمار درختی دخترش رسیدگی می کند و لحظاتی از بعضی فیلم هایی را که قبلاً (وقتی اجازه کار در حرفه اش را داشت) ساخته است، نگاه می کند. او گاهی اجازه می دهد اضطراب و خستگی اش نمایان شود. اما بیشتر به نظر می رسد که ملاحظه می کند تا جنبه احساساتی و سرگرمی فیلم هم نمایان شود. کاملاً واضح است که پناهی بیشتر به مشاهده و انعکاس فعالیت دیگران خو گرفته است تا این که خودش در مرکز تصویر باشد.

و بنابراین او هر دو را با هم انجام می دهد، به این معنی که خاطرات کاملاً شخصی و ویدئویی را به یک روایت پر از ظرفیت تاریخی تبدیل می کند. هیچ طرح قصه ای وجود ندارد (به هر حال این یک فیلم نیست) با این وجود یک پیچش خارق العاده در آخر آن هست که با لرزشی ناشی از ترس دنبال می شود.

چطور پناهی این کار را انجام می دهد؟ من کمی در توضیح آن و گفتن حقیقت دچار سردرگمی ام. چرا که کار من نقد فیلم است و واضح است که این چیزی کاملاً متفاوت است: یک شاهکار در سبکی که هنوز وجود ندارد!

•    «این یک فیلم نیست» از 10 روز پیش در سینماهای منهتن نیویورک نمایش خود را آغاز کرده است.

ای.اُ. اسکات (نیویورک تایمز)

مترجم : شبنم سیدمجیدی