رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

جایی که مورچه‌های سبز خواب می‌بینند ساخته ورنر هرتزوگ

جایی که مورچه‌های سبز خواب می‌بینند
فیلم محصول سال 1984
جایی که مورچه‌های سبز خواب می‌بینند فیلمی به کارگردانی ورنر هرتسوک است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. این اولین فیلمی بود که هرتسوک به زبان انگلیسی کارگردانی کرد.
تاریخ اکران: ۳۱ اوت ۱۹۸۴ م. (آلمان غربی)
کارگردان: ورنر هرتسوک
مدت زمان فیلم: ۱ ساعت ۴۰ دقیقه
فیلم‌نامه: ورنر هرتسوک، باب الیس
جوایز: جایزهٔ فیلم آلمان برای بهترین فیلم، جایزهٔ فیلم آلمان برای بهترین فیلم‌برداری
بازیگران
بروس اسپنس
ری برت
نورمن کی
###################################
جایی که مورچه‌های سبز خواب می‌بینند

Where the green ants dream

کارگردان     ورنر هرتسوک
تهیه‌کننده     Lucki Stipetic
نویسنده     باب‌الیس
ورنر هرتسوک
فیلم‌نامه‌نویس     ورنر هرتسوک
بازیگران     بروس اسپنس
باب‌الیس
ری مارشال
موسیقی     Wandjuk Marika
فیلم‌برداری     Jörg Schmidt-Reitwein
تدوین     Beate Mainka-Jellinghaus
تاریخ (های) انتشار
    ۱۹۸۴
مدت
    ۱۰۰ دقیقه
کشور     آلمان غربی
زبان     انگلیسی

جایی که مورچه‌های سبز خواب می‌بینند (آلمانی: Wo die grünen Ameisen träumen) فیلمی به کارگردانی ورنر هرتسوک است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. این اولین فیلمی بود که هرتسوک به زبان انگلیسی کارگردانی کرد.
بازیگران

    ری مارشال
    بروس اسپنس
    باب‌الیس

###################################

دانلود فیلم جایی که مورچه های سبز خواب می بینند ۱۹۸۴
Where the Green Ants Dream 1984


ژانر : درام

زمان : ۱۰۰ دقیقه

زبان : انگلیسی

محصول : آلمان غربی ، استرالیا

سال انتشار : ۱۹۸۴

کارگردان : ورنر هرتسوک

ستارگان : بروس اسپنس ، باب‌ الیس ، ری مارشال

خلاصه داستان : یک شرکت حفاری استرالیایی زمین شناسی به نام “لنس هکت” را استخدام می کند تا از زمین هایی پوشیده از تپه مورچه ها که محل احتمالی استخراج اورانیوم است نقشه برداری کند.کار او توسط چند تن از بومیان منطقه که توضیح می دهند آن مکان جائیست که مورچه های سبز رویا می بینند، با اختلال مواجه می شود.بر هم زدن خواب آنها موجب از بین رفتن انسانیت می شود و..
###################################
بیوگرافی ورنر هرتزوگ Werner Herzog


« زندگی نامه ورنر هرتزوگ »
« بیوگرافی Werner Herzog »

کارگردان | بازیگر | نویسنده
تولد : ۵ سپتامبر , ۱۹۴۲ در مونیخ
ملیت : آلمانی
سن : ۷۴ سال

محتویات بیوگرافی:

    زندگی نامه
    حرفه کارگردانی
    فیلم شناسی
    جوایز کسب شده
    گفتگو با ورنر هرتزوگ

زندگی نامه:

ورنر هرتسوک اشتیپتیچ کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر، کارگردان اپرا و تهیه‌کننده آلمانی است و در ۵ سپتامبر ۱۹۴۲ در مونیخ دیده به جهان گشود. مادرش کروات تبار بود و پدر نژادی آلمانی داشت. کودکی ورنر در روستایی کوهستانی نزدیک مرز اتریش سپری شد.

ورنز نزدیک کوه های آلپ  زندگی می کرد و از فیلم و سینما هیچ اطلاعی نداشت.

پس از بازگشت پدرش از اردوگاه کار اجباری جنگ دوم جهانی، وی نام پدرش هرتزوگ را که در زبان آلمانی به معنای «دوک» است برای خودش انتخاب کرد و در ۱۴ سالگی به قصد رفتن به آلبانی، ایالت باواریا را ترک کرد و با پای پیاده بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر را طی کرد.

همچنین با سرقت یک دوربین ۳۵ میلی‌متری پدر ، خود را وارد دنیای فیلم‌سازی غیرحرفه‌ای کرد. او خود این سفر را یکی از دلایل فیلمساز شدنش می‌داند.

در دوران جوانی هرزوگ در دانشگاه پیتسبورگ مونیخ درس تاریخ، ادبیات و موسیقی مطالعه می کرد ، همچنین برای آشنایی با سبک کشورها ، سفرهای مختلفی به کشورهایی مانند مکزیک، بریتانیا، یونان، و سودان انجام می داد.

حرفه کارگردانی:

ورنر در دوران خود با کارگردانانی نظیر Rainer Werner Fassbinder و Volker Schlöndorff سینمای جنبش آلمان را تشکیل می دادند و در آن سمت هم موج نو سینمای فرانسه در حال تشکیل شدن بود.

سینمای آلمان در این دوره به ساخت مستند با بودجه کم معروف می باشد.

زمانی که هم‌دوره‌ای های او در سینما فیلم می‌دیدند و زندگیشان را صرف سینما کرده بودند، هرتزوگ در حال اکتشاف در طبیعت بود، در حال گذراندن زندگی‌اش در طبیعت و بین مردم بومی.

ورنر هرتزوگ تائوئیست و طبیعت گرای سینماست، فردی که درکی خاص و عمیق از جهان دور و بر خود دارد، او کسی است که درکش از جهان را می‌توان با کافکا مقایسه کرد، دلیل اینکه فیلم‌های او هم مانند کتاب‌های کافکا آزار دهنده اند یا در بیانی دیگر ما نمیخواهیم تا آخر با آثار هنریشان همراه شویم هم این است که آن دو زندگی را به ما نشان می‌دهند، شکل واقعی‌اش را و این هم نشان‌دهنده‌ی جهانبینی عمیق آن دو است. فرض کنید چند صد سال بعد انسان ها بخواهند تمدن مردم عصر ما را بشناسند و برای این کار به سراغ آثار هرتزوگ بیایند، فکر می‌کنید با این کار چه چیزی نصیبشان می‌شود؟ مردمانی را کشف خواهند کرد که با خود و طبیعت تضاد وحشتناکی داشته؟

همکاری هرتسوگ و کینسکی عجیب‌ترین و یکی از بهترین همکاریِ کارگردان-بازیگر است، هر دو انسان های مجنون، نترس و ماجراجویی هستند، همیشه با هم درگیر بودند ولی همدیگر را بیشتر از بقیه درک می کردند، آن دو در چهار فیلم با هم همکاری کردند، ترکیب این دو نفر می شود بمبی که جنونش هر فیلم و تماشاگری را منفجر خواهد کرد، دو فرد نترس که وقتی با هم ترکیب می‌شوند و باهم اند, درجه ی جنون فیلم را به بالا ترین حد ممکن می‌رسانند. « کبرا ورد » آخرین همکاریِ ورنر هرتزوگ و کلاوس کینسکی است, در فیلمهایی که این دو با هم همکاری داشته اند , کینسکی و همراهانش را خیلی دوست دارم, کینسکی و فرمانده ی بازنشسته در ” کبرا ورد “, کینسکی و آشپز, ناخدا و خبرچین در « فیتز کارالدو » و … ورنر هرتزوگ, شیرِ سینما, طبیت گرای ما, در این فیلم خشم طبیعت را میخواهد به ما نشان دهد.

فیلمای هرتزوگ سمفونی فرهنگ هاست, او بخش بزرگی از فیلمهایش را صرف نشان دادن فرهنگ ها و باور های چه درست و چه غلطِ بومیان میکند, او با این کار فیلمش را تا مرزِ شاعرانگی جلو میبرد. ” کبرا ورد ” حمله ی هرتزوگ به برده داری, مذهب و بروژوا ها است, نه فقط این فیلم بلکه کل سینمای هرتزوگ به همین شکل است.

هرتسوک به‌خاطر استفاده از نابازیگران بومی به‌ویژه در فیلم‌های مستندش شهرت دارد.

فیلم های او از نسل جدید سینمای آلمان محسوب می‌شود که قهرمانان فیلم‌هایش رویاهای تحقق‌ناپذیر دارند یا استعدادهای استثنایی آنها در زمینه‌های عجیب و مبهم شکوفا می‌شود.

آثار او از سوی محافل هنری بسیاری مورد ستایش قرار گرفته‌اند.

یکی از ویژگی های بارز هرتسوگ تسلطش بر واقعیت هست به طوری که می‌تواند به واقعیت روح سینمایی ببخشد. او در مستند هایش موضوع‌ها و سوژه‌های بزرگ و خاص را انتخاب می‌کند و با شیوه‌ی منحصر به فرد خودش به گونه ای آن ها را به تصویر میکشد تا از لحاظ کیفیت جمالشناختی به حد اکثر برسند. او میتواند به درون دو تا مجرم نفوذ کند و به ما نشان بدهد که در درون آنها چه می‌گذرد. او مستند‌هایش را از دیدی به تصویر میکشد که ما هیچوقت قبل از اون قابل به درکش نبودیم . بعد از دیدن فیلم « پیش از طلوع » به یک ویژگی دیگر از هرتسوگ پی بردم و آن هم به چالش کشیدن واقعیت است, او نه تنها حقیقت زندگی انسان ها را در قالب تجربه‌ی اسارت دیتر دنگلر به تصویر میکشد, بلکه با پایه ریزی‌هایش در طول فیلم, باعث میشود تا ما به صحت یک داستان واقعی شک کنیم. ورنر هرتسوگ با یک پایان غم انگیز در غالبی خوش, کاری میکند تا ما به واقعیت به دید یک توهم شیرین نگاه کنیم. این است تفاوت هرتسوگ با دیگر کارگردان ها …

نخستین فیلم بلند این فیلمساز به نام « نشانه های زندگی »، جایزه معتبر خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین را در سال ۱۹۶۸ نصیبش کرد. مهم‌ترین دستاورد سینمایی او، کسب جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم کن در سال ۱۹۸۲ برای فیلم « فیتزکارالدو » بود. او در سال ۱۹۷۵ نیز به خاطر فیلم « معمای کاسپار هاوزر » برنده جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره کن شده بود.

ساخته او به نام « پسرم، پسرم، چه کرده‌ای » در سال ۲۰۰۹ در شصت و ششمین دوره جشنواره فیلم ونیز مورد توجه و ستایش بسیار قرار گرفت.

هرتزوگ در سال ۲۰۰۹ ریاست هیأت داوران شصتمین جشنواره‌ فیلم برلین را برعهده داشت

هرتزوگ مدرسه فیلمی با نام « مدرسه فیلم روگ » را اداره می‌کند و برای علاقه مندان سینما با پرداخت هزینه ای کلاس آنلاین نیز برگزار می کند.

هرتزوگ سه بار ازدواج کرده است و ۳ فرزند دارد.

ابتدا با Martje Grohmann بین سال های ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۵ حاصل یک فرزند

در سال ۱۹۸۷ با Christine Ebenberger حاصل یک فرزند

ورنر در سال ۱۹۹۶ به امریکا نقل مکان کرده و در سال ۱۹۹۹ با عکاس روسی Lena Herzog ازدواج می کند.

هرتزوگ در سال ۲۰۰۹ توسط مجله تایم بین ۱۰۰ نفر پرنفوذ در جهان انتخاب شد.

آخرین اثر این کارگردان ۲۰۱۶ Salt and Fire ، فیلمی درام الهام گرفته از داستان کوتاهی از تام بیسل می باشد که در بولیوی ساخته می شود. بازیگران این فیلم : ورونیکا فرس، مایکل شانون و گائل گارسیا برنال می باشند.

فیلم شناسی ورنر هرتزوگ:

فیلم بلند:

نشانه‌های زندگی (۱۹۶۸) Signs of Life
حتی کوتوله‌ها در آغاز کوچک بودند (۱۹۷۰) Even Dwarfs Started Small
آگیره، خشم پروردگار (۱۹۷۲) Aguirre, the Wrath of God
معمای کاسپار هاوزر (۱۹۷۴) The Enigma of Kaspar Hauser
قلب شیشه‌ای (۱۹۷۶) Heart of Glass
استروژک (۱۹۷۷) Stroszek
وویتسک (۱۹۷۹) Woyzeck
نوسفراتوی خون‌آشام (۱۹۷۹) Nosferatu the Vampyre
فیتزکارالدو (۱۹۸۲) Fitzcarraldo
جایی که مورچه‌های سبز خواب می‌بینند (۱۹۸۴) Where the Green Ants Dream
کبرا ورده (۱۹۸۷) Cobra Verde
فریاد سنگ (۱۹۹۱) Scream of Stone
شکست‌ناپذیر (۲۰۰۱) Invincible
آبی وحشی دوردست (۲۰۰۵) The Wild Blue Yonder
سپیده‌دم رهایی (۲۰۰۷) Rescue Dawn
ستوان بد: بندر نیواورلئان (۲۰۰۹) Bad Lieutenant: Port of Call New Orleans
پسرم، پسرم، چه کرده‌ای؟ (۲۰۰۹) My Son, My Son, What Have Ye Done
بانوی صحرا (۲۰۱۵) Queen of the Desert

(۲۰۱۶) Salt and Fire
فیلم کوتاه:

هرکول (۱۹۶۲)
آخرین واژگان (۱۹۶۷)
درس‌های تاریکی (۱۹۹۲)
هیچ‌کس با من بازی نخواهد کرد (۱۹۷۶)
آماده‌باش در برابر تندروها (۱۹۶۹)
دفاع‌های بی‌نظیر دژ دوچ‌کروز (۱۹۶۶)

مستند:

سرزمین سکوت و ظلمت (۱۹۷۱)
سراب (۱۹۷۱)
پژواک‌های امپراتوری تاریکی (۱۹۹۰)
صدای زنگ از ژرفنا (۱۹۹۳)
دیتر کوچولو باید پرواز کند (۱۹۹۷)
بهترین دوست من (۱۹۹۹)
چرخ زمان (۲۰۰۳)
الماس سفید (۲۰۰۴)
مرد خرس قهوه‌ای (۲۰۰۵)
برخوردها در انتهای زمین (۲۰۰۷)
غار رویاهای فراموش‌شده (۲۰۱۰)
مردمان شادمان: یک سال در تایگا (۲۰۱۰)
غار ، رویای فراموش شده (۲۰۱۰)
نوای سپیده دم انسان (۲۰۱۱)
وارد شدن به اعماق اقیانوس (۲۰۱۱)
از دوم به بعد (۲۰۱۳)
اعدام (۲۰۱۳)
بنگر و ببین، اوهام جهان متصل (۲۰۱۶)
ورود به دوزخ (۲۰۱۶) پیش تولید

جوایز کسب شده:

مراسم برلین:

برنده جایزه خرس نقره‌ای برای فیلم نشانه های زندگی (۱۹۶۸)

مراسم کن:

برنده جایزه‌ فیپرشی برای فیلم معمای کاسپار هاوزر ۱۹۷۵

برنده جایزه‌ بهترین فیلم معنوی جشنواره‌ کن برای فیلم معمای کاسپار هاوزر ۱۹۷۵

جایزه‌ بهترین کارگردانی برای فیلم فیتزکارالدو ۱۹۸۲

مراسم ونیز:

جایزه‌ فدراسیون بین‌المللی منتقدین فیلم آبی وحشی دوردست (۲۰۰۵)

مراسم مختلف:

جایزه بهترین دستاورد یک کارگردان از انجمن کارگردانان آمریکا (۲۰۰۶)

جایزه‌ بهترین فیلم خارجی از انجمن منتقدین فیلم فرانسه (۱۹۷۶)

جایزه‌ بهترین فیلم از اسکار سینمای آلمان در سال‌های ۱۹۷۸ و ۱۹۶۸

جایزه‌ ویژه هیات‌داوران جشنواره‌ آمستردام

دو جایزه‌ بهترین فیلم از انجمن سینماهای خانه‌ هنر آلمان

جایزه‌ یک عمر دستاورد سینمایی از جشنواره‌ فیلم‌های مستند هات داکز کانادا

جایزه‌ بهترین فیلم مستند بلند از انجمن بین‌المللی مستندسازان

جایزه‌ بهترین فیلم از جشنواره‌ ملبورن

تندیس طلایی جشنواره‌ سانفراسیسکو

جایزه ویژه جشنواره‌ سن‌سباستین (۱۹۸۲)

جایزه‌ انجمن کارگردانان فیلم جشنواره‌ سانفراسیسکو

جایزه بهترین فیلم جشنواره‌ ساندنس

جوایز کلی کارگردان:

Nominated for 1 Oscar. Another 50 wins & 43 nominations

گفتگو با ورنر هرتزوگ

سوال این بوده است: چه‌طور می‌توان پوتین خورد؟

جوابش این است: با سیر و نوشابه.

و این سوال را من از کسی می‌کنم که واقعاً این کار را کرده است: ورنر هرتزوگ، فیلمساز افسانه‌ای و صاحب آثاری چون فیتزکارالدو و آگوییره: خشم خداوند و نوسفراتو.

او توضیح می‌دهد که: “خب، آن را با سیر پختم. مساله این بود که، اصلاً نمی‌دانم چرا این کار را کردیم، آن را در رستوران شه پانیس در برکلی پختم. آن روز غذای اصلی رستوران اردک بود و یک ظرف بزرگ چربی اردک داشتند. فکر کردم چربی اردک پیش از جوشیدن خیلی داغ می‌شود، پس کفش‌هایم را در‌‌‌ همان روغن داغ پختم. اما روغن داغ باعث جمع شدن و سفت شدن آن‌ها شد، آن قدر سفت و چغر شدند که مثل غذا نمی‌شد خوردشان، مجبور شدم با قیچی باغبانی آن‌ها را به تکه‌های کوچک تقسیم کنم. بعد این تکه‌ها را با نوشابه فراوان فرو دادم. مثل قرص، چون اصلاً نمی‌شد جویدشان بنابراین کفش‌هایم مزه‌ی سیر و نوشابه می‌داد. اما هضم کردنشان آسان بود، می‌توانید کمربندتان را بخورید، هیچ مشکلی برایتان پیش نمی‌آید.”

باعث و بانی این کار عجیب و غریب ارول موریس بود. داستان این بود که در اواخر سال‌های ۱۹۷۰ ارول موریس، کارگردان آینده‌ی فیلم‌های خط آبی باریک و سریع و ارزان و مهار نشدنی، هنوز فیلمی نساخته بود، و مرتباً از ساختن اولین فیلمش حرف می‌زد. هرتزوگ که با او آشنایی داشت یک روز آن‌قدر از شنیدن لاف‌های موریس در مورد کارهای آینده‌اش خسته شد که قسم خورد اگر موریس بالاخره بتواند فیلم بسازد کفش‌هایش را خواهد خورد. موریس بالاخره مستنده تحسین شده‌ی دروازه‌های بهشت را ساخت، و هرتزوگ هم سر حرفش ایستاد. (جالب این‌که یک مستندساز معروف دیگر، لس بلنک، هم در رستوران حضور داشت و مستند کوتاهی ساخت با عنوان ورنر هرتزوگ کفشش را می‌خورد. تعجب آور نیست که هرتزوگ، با توجه به دستور غذایی که به کار برد در یکی دیگر از فیلم‌های بلنک با عنوان سیر به اندازه ده مادر مقدس خوب است نیز حضور دارد).

کلمه‌ی بی‌باک و متهور به زحمت می‌تواند هرتزوگ را توصیف کند، کسی که با آثارش می‌تواند باعث شرمندگی بسیار فیلمسازان امروزی شود که به شدت وابسته به تصاویر کامپیوترساز هستند. فکر نمی‌کنم کسی می‌توانست فیلمی مانند فیتزکارالدو بسازد، فیلمی درباره یک ایرلندی قرن نوزدهمی که مصر است اپرا را به اعماق جنگل‌های آمازون نمی‌برد.

هرتزوگ چهارسال صرف این فیلم کرد؛ هر کس دیگری جای او بود خیلی زود‌تر عطای این پروژه را به لقایش می‌بخشید. برای صحنه‌هایی هم که فیتزکارالدو و کارگرانش مجبورند یک کشتی بخار را از روی یک کوه عبور دهند. هر فیلمساز مدرن- نه، هر فیلمسازی از هر دوره ای- جز هرتزوگ به جلوه‌های ویژه متوسل می‌شد و کار خود را آسان می‌کرد. اما او کشتی را ساخت و آن را از روی کوه کشید.

حتی با وجود تکنولوژی‌های جدید هم او احتمالاً همین کار را می‌کرد، خود او می‌گوید: “تصاویر کامپیوتری چیز دیگری هستند و تماشاگران هم این را می‌فهمند. حتی بچه‌های پنج ساله هم جلوه‌های دیجیتالی را تشخیص می‌دهند. من همیشه خواسته‌ام تماشاگران در موقعیتی ابتدایی و بنیادی قرار گیرند تا بتوانند به چشم‌‌هایشان اعتماد کنند. به علاوه، کشیدن یک کشتی بخار واقعی روی کوهی در جنگل‌های آمازون باعث خلق چیزهایی آن قدر زیبا و غیر منتظره می‌شود که در ‌‌‌نهایت بافت و زمینه‌ای غنی پیدا می‌کنند، زمینه‌ای که با جلوه‌های دیجیتالی اصلاً به دست نمی‌آید.”

هرتزوگ در طی کاوش چهل ساله‌ی خود در حیطه‌ی سینما، برای آنچه که خود “حقیقتی شاعرانه و خلسه آور” می‌نامد بار‌ها به سیم آخر زده است. چند کارگردان را می‌شناسید که کارهای ذیل را کرده باشند:
– هیپنوتیزم کردن تمام بازیگران یک فیلم
– به کار گرفتن یک نابازیگر روانی و اسکیزوفرنیک در نقش قهرمان نه یک فیلم، بلکه دو فیلم
– سوزاندن و ویرانی لوکیشن یک فیلم توسط افراد محلی
– انتخاب تمام بازیگران یک فیلم از میان کوتوله‌ها
– دستگیر و شکنجه شدن توسط پلیس
– تهدید کردن بازیگر نقش اول یک فیلم با تفنگ به مرگ در صورت کناره گیری از فیلم

بله، دیوید لینچ یک بار گربه‌ای مرده را برای بررسی بافت‌های بدنش تشریح کرده است، اما این کار در برابر استادن در مقابل کلاوس کینسکی بچه بازی است، بازیگری (البته با اغماض) دمدمی مزاج و عصبی که در پنج فیلم بسیار معروف هرتزوگ بازی کرد.

برای این‌که گوشی دستتان بیاید، فکرش را بکنید که کینسکی در بیش از ۱۵۰ فیلم بازی کرد و هیچ کارگردانی حاضر نشد فیلم دومی هم با او بسازد؛ چند سال پیش، هرتزوگ فیلم بهترین دشمن من را به روی پرده فرستاد که یادبودی است از این بازیگر فقید که زمانی نقشه‌ی قتل هرتزوگ را هم کشیده بود، درست مثل هرتزوگ که وقتی کینسکی خواست از فیلم آگوییره کنار برود او را تهدید به مرگ کرد. مشکلات و دشواری‌های افسانه‌ای تولید فیلم فیتزکارالدو را لس بلنک در مستندی دیگر با عنوان سنگینی رویا‌ها به تصویر کشیده است. در قسمتی از این فیلم، هرتزوگ عصبی و خشمگین رو به دوربین می‌گوید: “من دیگر نباید فیلم بسازم، باید بروم دیوانه خانه، آدم که با زندگی‌اش این کار را نمی‌کند.”

زندگی حرفه‌ای هرتزوگ آن‌قدر پر از حوادثی این چنین است که آدم باورش نمی‌شود او هنوز شصت سالش هم نشده است: اما اگر بخواهی در عرض چهل سال ۴۷ فیلم (به اضافه فیلم‌های کوتاه) بسازی، باید هم عجله کنی و از هیچ کاری ابایی نداشته باشی.

حال کمپانی ایستمن هاوس در روچس‌تر که برای فعالیت‌هایش در زمینه‌ی حفظ فیلم‌های سینمایی در جهان مشهور شده است به گرفتن نگاتیو فیلم‌های هرتزوگ ابراز علاقه کرده تا آن‌ها را از گزند زمان محافظت کند. او تلفنی از خانه‌اش در کالیفرنیا (البته او کارهای مربوط به تولید فیلم‌هایش را هنوز در مونیخ انجام می‌دهد) می‌گوید: “پائولو چرچی یوسای، مدیر فیلم‌های سینمایی ایستمن هاوس، سال‌هاست که حرف حفظ فیلم‌های مرا می‌زند. من هم همیشه بهش گفته‌ام که زیاد به این کار اهمیت نمی‌دهم. فیلم طبیعتاً عمر کوتاهی دارد. رنگ‌های آن محو می‌شود، و خودش خراش بر می‌دارد، کتاب واقعاً عمر طولانی تری دارد. بالاخره بعد از سال‌ها قانعم کرده که این فیلم‌ها فقط مال من نیستند، بلکه به کل جامعه‌ی فیلم دوستان تعلق دارند. ظاهراً ایستمن هاوس برنامه دارد که نگاتیو فیلم‌های مرا بی‌هیچ هزینه‌ای برای من، مدتی طولانی در بهترین شرایط نگهداری کند. این برای من فرصت بزرگی است، بنابراین با آن‌ها قرار گذاشتم، البته هنوز این کار مسجل نشده است.”

هرتسوگ می‌گوید: “این مشکل همیشه هست. اگر فیلم‌ها زیاد فروش نکنند، پخش‌کنندگان به کپی آن‌ها زیاد اهمیت نمی‌دهند، برای همین فاسد می‌شوند و وضعیت بدی پیدا می‌کنند.”

یوسای بر این عقیده است که عدم تمایل هرتسوگ به حفظ کار‌هایش از این دیدگاه او سرچشمه می‌گیرد که “آینده از تجربه‌ی زمان حال اهمیت کمتری دارد. او برای آینده کار نمی‌کند، برای تماشاگران الان کار می‌کند. من اولین بار در هجده سالگی فیلم‌های او را دیدم، و آثار او در رشد فکری من نقش مهمی داشت. خیلی ساده بهش گفتم دوست دارم پنجاه سال دیگر هم یک آدم هجده ساله بتواند فیلم‌های او را ببیند و این فیلم‌ها‌‌‌ همان تاثیری را داشته باشند که بر من داشته‌اند. اینجا بود که به نظرم حرفمان به نتیجه رسید.”

ظاهراً وضعیت میراث فیلمساز معاصر هرتزوگ در سینمای نو آلمان در سال‌های ۱۹۷۰ م، یعنی راینر ورنر فاسبیندر که در سال ۱۹۸۲ درگذشت، نیز بر او تاثیر گذاشته است. خود او می‌گوید: “فاسبیندر فیلم‌های زیادی ساخت که الان همه جا پخش و پلا هستند. الان آثار او و این‌که کپی آن‌ها کجاست و به چه کسی تعلق دارد وضعیت نابسامانی دارد. من ترجیح می‌دهم همه فیلم‌هایم را به یک بنیاد مردمی بدهم تا دیگر مالک آن‌ها هم نباشم.”

گرچه هرتزوگ در سال‌های اخیر زندگی بی‌سر و صدایی داشته، از کار کردن دست نکشیده است. برعکس، به ساختن فیلم مستند ادامه داده (او در سال ۱۹۹۹م. برای فیلم دیتر کوچولو باید پرواز کند نامزد جایزه‌ی ویژه‌ی اِمی شد). در فیلم هارمونی کوریسن با عنوان پسرک الاغ سوار جولیان در نقش پدر قهرمان فیلم ظاهر شده، و به عشق خود، اپرا، پرداخته و آثاری را از واگنر، موتزارت، بتهوون، ووردی در گوشه و کنار دنیا به روی صحنه برده است و نهایتاً در کنار چند فیلم مستند، نخستین فیلم داستانی خود پس از یک دهه را با عنوان شکست ناپذیر به روی پرده خواهد فرستاد.

به دلیل در اختیار داشتن زمان اندک تصمیم گرفتم در مورد آثاری که در فیلم‌های مستند بهترین دشمن من و سنگینی رویا‌ها به آن‌ها پرداخته شده با هرتزوگ حرف نزنم. به هر حال، آن‌چه می‌آید قسمتی از چیزهایی است که درباره‌شان حرف زدیم:
شکست ناپذیر که امسال اکران خواهد شد، اولین فیلم غیرمستند تو از سال ۱۹۹۱ به بعد است.
موافقم. البته با قید احتیاط، چون فیلم‌هایی که به عنوان مستند می‌بینیم واقعاً مستند نیستند، بلکه فیلمنامه‌ی دقیقی دارند و همه چیز در آن‌ها تمرین شده و ساختگی است. در کار من، میان داستان و مستند، بنابر برداشتی که تماشاگران از آن دارند، مرزی وجود ندارد. البته قدری مبالغه می‌کنم، اما دوست دارم بگویم فیتزکارالدو بهترین مستند من است.

چرا از میان فیلم‌های خود اشتروژک را برای نمایش در ایستمن هاوس انختاب کردی؟
چون این فیلم بیانگر دیدگاه من نسبت به آمریکا و اولین تماس‌های من با این کشور است.

ستاره “اشتروژک” برونواس است. بیماری روانی که در فیلم معمای کاسپارهاورز هم بازی کرد. ظاهراً او غیر از این‌ها در فیلم دیگری بازی نکرده، خبر داری که چه بر سرش آمده؟
در یک کارخانه کار می‌کرد و چند سال پیش بازنشسته شد. او اصلاً نمی‌خواست در فیلم بازی کند- بنابراین مجبور شدیم تضمین کنیم که کارش را از دست نمی‌دهد. او سه هفته مرخصی گرفت، اما فیلمبرداری پنج هفته طول کشید، بنابراین دو هفته مرخصی بدون حقوق برایش رد کردند. اما ما ترتیبی دادیم که کارخانه دوباره قبولش کند، چون او اصلاً نمی‌خواست بازیگر باشد- برای همین هم اصرار می‌کرد اسم واقعی‌اش را فاش نکنیم.

یکی از فیلم‌های شما که در دهه‌ی گذشته بیش از همه در آمریکا دیده شده دیتر کوچولو باید پرواز کند است. چه‌طور شد این فیلم را ساختید؟
زندگی دیتر دنگلر شبیه زندگی گذشته‌ی من است، برای همین ما خیلی زود با هم صمیمی شدیم، هر دوی ما در مناطق بسیار فقیر از آلمان بزرگ شده ایم- او در جنگل سیاه و من در کوه‌های باواریا- و هر دو پدر نداشتیم. هر دو در بچگی همیشه گرسنه بودیم. در آلمان به من پیشنهاد شد در ساخت یک مجموعه‌ی تلویزیونی به نام سفرهایی به جهنم مشارکت کنم و به نظرم داستان دیترانگ این مجموعه آمد.

در فیلم، شما دو نفر به جنگل‌های آسیای جنوب شرقی می‌روید تا او تجاربش را در آن‌جا تعریف کند. فیلم را در‌‌‌ همان جاهایی ساختید که او اسیر شده بود؟
به ما اجازه ورود به لائوس ندادند. پس ما فیلم را در آن سوی رودخانه مکونگ و در جنگلی در نزدیکی مرز تایلند و کامبوج فیلمبرداری کردیم. اما اصولاً چند مایل این ور و آن ور فرقی نمی‌کند.

DVD دیگری که از فیلم‌های تو پخش شده درس‌های تاریکی است، درباره‌ی چاه‌های نفت کویت و وضعیت آن‌ها پس از جنگ ده سال پیش. چه شد که برای فیلمبرداری به آن‌جا رفتید؟
یک جور احساس وظیفه بود. هر شب آتش این چاه‌ها را در تمام شبکه‌های تلویزیونی می‌دیدیم. آن‌جا بود که احساس کردم یک جای کار می‌لنگد. واقعه‌ی بزرگ و حساسی بود و رسانه‌ها خوب به آن نپرداخته بودند. شاید خودنمایی به نظر برسد، اما فکر کردم لازم است این واقعه به شکلی دیگر در خاطره‌ی انسان‌ها جاودانه شود، نه به شکل آگهی‌های تجاری با کات‌های سریع، آن‌طور که در تلویزیون می‌دیدیم. آن قدر سورئال و باور نکردنی بود که بالاخره یک نفر باید از آن فیلم می‌گرفت، من نمی‌کردم، یک نفر دیگر می‌کرد.

فکر می‌کنی با بهبود روز افزون تکنولوژی دیجیتالی که به مردم این امکان را می‌دهد فیلم‌ها را با کیفیت سینما در خانه‌شان ببینند، رفتن به سینما‌ها از مد خواهد افتاد؟
فرهنگ سینما رفتن هرگز از بین نمی‌رود، در خانه نمی‌توان به این تجربه رسید. وقتی در خانه، یک فیلم کمدی می‌بینی نمی‌خندی، اما در سینما از خنده دل درد می‌گیری. تنهایی خندیدن در خانه لطفی ندارد. برای همین است که در شوهای تلویزیونی روی تصویر صدای خنده می‌گذارند، می‌خواهند تنهایی را از آدم دور کنند، هیچ چیز جای تجربه سینما رفتن را نمی‌تواند بگیرد.

قصدت از نوشتن بیانیه مینه سوتا چه بود؟
واکرهاوس در می‌نیاپولیس قصد مرور آثار مرا داشت. ۲۵ فیلم مرا نشان می‌دادند و مدام اصرار می‌کردند که من هم بروم، بالاخره خودم را رساندم آن‌جا. اما آن قدر خسته و داغان بودم که از فرط عصبانیت نشستم و پنج دقیقه‌ای این نیم صفحه را نوشتم که به نظرم فشرده‌ی کار چندین ساله‌ی من در سینما در چند خط است. خنده‌دار هم هست- نمی‌خواستم از آن بیانیه‌های خشک و رسمی بنویسم. فکر کردم خواندن بیانیه خیلی تفریح دارد.

تو از سال ۱۹۶۲ داری فیلم می‌سازی، یعنی از زمانی که کمپانی فیلمسازی خودت را راه انداختی و در حین کار هم آموزش دیدی. آیا انگیزه‌هایت با آن زمان هنوز فرقی نکرده؟
از انگیزه چیز زیادی نمی‌توانم بگویم. منظورم این است که من هم دوست دارم این یا آن کار را بکنم، اما در عین حال باید مواظب مهمان‌های ناخوانده هم باشم تا نریزند توی خانه‌ام. در را فقط آن‌قدر باز می‌کنم که یکی وارد شود و بقیه را باید از در و پنجره بیرون بریزم. مشکل من همیشه این بوده که نمی‌توانم به همه‌ی پروژه‌هایی که به ذهنم می‌رسند برسم. در واقع وقت نمی‌کنم. من هیچ وقت برای یک کار یا پیدا کردن سوژه برنامه‌ریزی نکرده‌ام.
###################################

فیلم پذیرایی یاده ، نحوه شرکت درمسابقه دستپخت ، فیلم سینمایی پذیرایی ساده ، فیلم پذیرایی ساده مانی حقیقی ، خلاصه فیلم سینمایی نگار ، اخر فیلم دیوانه از قفس پرید ، بازیگران فیلم من بچه هایم را میخواهم ، اهنگساز سینمایی من بچه هامو میخوام ، نقدوبررسی فیلم خروس جنگی ، فیلمهای سینمایی اجنگ جهانی دوم با مضمون انهدام پایگاه هوایی المانها ، بازیگران پلیسهای اخراجی ، بلیس هاى اخراجى ، پلسهای اخراجی مفیلم آمریکایی ، هنرپیشه فیلم پلیسهای اخراجی ، نقد فیلم دیوانه از قفس پرید ، فیلم پذیرایی ساده ، اسپارتاکوس ، افسانه اسپایدرویک ، ترانه علیدوستی و مانی حقیقی در فیلم ، بازیگران فیلم فوران عظیم ، لوکا باربارشی ، سریال کار و افتخار ، کارگردان مصطفی قربانپور ، فیلم پذیرایی ساده ومفهوم آن ، داستان فیلم پذیرایی ساده ، نقد فیلم پذیرایی ساده ، فیلم فوران عظیم ، فیلم طعم گیلاس ، عکس بازیگر ان فیلم جک کانگورو ، عکس بازیگر زن فیلم جک کانگورو ، شروین قطعه ای ویکی پدیا ، نقد فیلم نور آتش ، فیلم سینمای عصر ناپلئون در قرن 19 ، مسابقه کنگفو بهاره بهرامیان ، فیلم ایتالیایی من بچه ها مو میخوام ، سینمایی در گرمای شب ، ویکی پدیا فیلم firelight ، دیالوگ شیفو کنگفوپاندا ، فیلم فوران عظیم ، فیلم فوران عظیم محصول کدام کشور ، ویکی پدیا فیلم فوران عظیم ، پیپ در فیلم ارزوهای بزرگ ، من بچه هامو میخوام ، نقد سریال پشت بام تهران ،

Great Orod Quotes
Dalai Lama Quotes
Steve Jobs Quotes
نقد سریال نفس گرم توسط یکی از خوانندگان وبلاگ رها ماهرو
نقد فیلم پاندای کونگ فو کار
فیلم اثبات ساخته جان مادن
نقد فیلم حریر ساخته فریال بهزاد
نقد سریال نفس گرم ساخته محمدمهدی عسگرپور
نقد فیلم اسپکتر
انیمیشن قصه های بابا سمور از شبکه پویا
انیمیشن آلی و آلیچه ساخته گرافوی استودیو هرگ


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد