رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون
رها ماهرو

رها ماهرو

منتقد سینما و تلویزیون

نقد سریال بانو از فرید سجادی

بانو (1387)

ملک خاتون معروف به "بانو" به خاطر مشکلاتی که مردم برای او ایجاد کرده‎اند از شهر خود مهاجرت می‎کند و پس از 20 سال دوری برای گرفتن انتقام و اعاده‎ی حیثیت به همان شهر باز می‎گردد. در این رهگذر اتفاقاتی رخ می دهد که مردم و شهربانی در آن دخیل هستند به‎طوری‎که یاور صیاف به قتل می‎رسد و...

http://afarineshdaily.ir/CrThumb.aspx?Pic=afarinesh%5CImages%5C871%5C295080810027310.jpg&X=222&Y=140
گفتگو با فرید سجادی حسینی، یکی از کارگردانان سریال «بانو»
وسط کاری سنگین پرتاب شدم
سریال «بانو» یکی دیگر از کارهای مذهبی تلویزیون است که در ژانر تاریخی داستان خود را روایت می‌کند، ولی تفاوتش با دیگر کارهای مشابه در این است که ابتدا بیشتر ساختار تاریخی داشته ولی در روند ساخت، کم‌کم پی‌رنگ مذهبی آن قوی‌تر شده است. سیدفرید سجادی حسینی، کارگردان این اثر که در کارنامه خود، ساخت تله‌فیلم و تله‌تئاتر را دارد، این بار در نخستین تجربه سریال‌سازی اثری را کارگردانی کرده است که پس از طی فراز و فرودهایی، این شب‌ها از شبکه سوم سیما روی آنتن می‌رود. او در گفتگویی با «جام‌جم» درباره چگونگی پذیرفتن کارگردانی تا علاقه‌مندی‌اش به سریال‌سازی می‌گوید.

بانو از آن نوع سریال‌هایی است که به نوعی می‌توان گفت ماحصل تلاش 2 کارگردان است. ابتدای راه حسن هدایت سکان را دست داشت، ولی در همان چند ماه اول کار را به شما سپرد. دلیل این اتفاق چه بود؟

کارگردان این کار ابتدا حسن هدایت بود و حدود 2 ماه هم تصویربرداری کرد. در واقع من در بخش‌های اولیه کار حضور نداشتم و فقط حدود 15 روز دستیار او بودم.

هدایت از ادامه کار منصرف و قرار بر این شد که بقیه را من بسازم.

ادامه کار توسط شما پیشنهاد حسن هدایت بود؟

فکر می‌کنم به نوعی پیشنهاد او هم بود. من هم سعی کردم آنچه از او یاد گرفته بودم را در ادامه کار لحاظ کنم تا کار یکدست شود.

آیا از تصاویری که آقای هدایت در آن 2 ماه گرفته بود، استفاده کردید یا این‌که آن بخش‌ها را از ابتدا گرفتید؟

به طور صددرصد از تصویرهایی که آقای هدایت گرفته بود استفاده کردم و بدون اغراق می‌گویم بخشی از بهترین سکانس‌های کار متعلق به اوست.

هدایت زمان کارگردانی صحنه‌ها را رج زده بود یا از ابتدای فیلمنامه سکانس‌ها را به صورت خطی گرفته بود؟

آقای هدایت برای کار، فیلمنامه را رج زده بود البته آن موقع هنوز فیلمنامه نهایی نشده بود و هدایت ناگزیر، از ابتدای داستان تا جایی که فیلمنامه دستش بود تصویرها را گرفته بود و ناقص بودن فیلمنامه باعث شده بود، تصویربرداری در لوکیشن‌های مختلف انجام شود.

گویا پس از 2 ماه هم که شما کارگردانی کار را عهده‌دار شدید، نوشتن فیلمنامه هنوز تمام نشده بود. درست است؟

بله. وقتی من کار را تحویل گرفتم هنوز نگارش متن ادامه داشت. در ضمن بعد تصمیم بر این شد که داریوش ارجمند متن را بازبینی کند که در این بازنویسی متن دچار تغییرات اساسی هم شد. من با سوابق دوستی و ارادتم به ارجمند و آشنایی با قلم وی و این‌که می‌دانستم اطلاعات جامعی درباره تاریخ معاصر ایران دارد از این‌که متن توسط وی بازنویسی شود، استقبال کردم و به اعتقادم بخش‌های خوبی به داستان اضافه شد که باعث بهتر شدن کار شد.

داریوش ارجمند چه بخش‌هایی را به فیلمنامه اضافه کرد؟

به پیشنهاد ارجمند، بخش‌های مذهبی در فیلمنامه پررنگ‌تر شد. مباحثی چون مبارزات مردم در برابر ممنوعیت عزاداری برای امام حسین(ع)، اعتراض مردم به قانون کشف حجاب و اتفاقات مسجد گوهرشاد از جمله بخش‌هایی است که به همت وی به داستان اضافه شد. آقای ارجمند فیلمنامه را کامل و در بخش‌هایی هم اصلاح کردند.

سال گذشته زمزمه‌هایی مبنی بر پخش مجموعه بانو شنیده می‌شد که به دلیل آماده نبودن کار پخش آن به امسال موکول شد. تصویربرداری کار طولانی شد یا مراحل فنی چون تدوین، صداگذاری و...؟

تدوین کار به دلیل برخی مسائل دچار وقفه شد و گرنه کار بهمن پارسال آماده بود. تصویربرداری کار 2 ماه توسط هدایت و 5 ماه و نیم هم به وسیله من انجام شد؛ ولی وقتی کار به تدوین رسید یک دوره متوقف شد که پس از رفع مشکلات، تدوین نهایی انجام و کار تحویل سازمان شد.

به هرحال وقتی داستان با تغییرات جدید سمت و سوی مذهبی بویژه عاشورایی به خود گرفت. بهترین زمان پخش برای آن محرم بود که این اتفاق هم افتاد.

بله، وقتی متوجه شدم کار در کنداکتور پخش محرم قرار گرفته است، خیلی خوشحال شدم و این افتخاری است که نصیب من شد.

ابتدا قرار بود سریال در 16 قسمت روی آنتن برود، ولی در نهایت 13 قسمت به پخش رسید. دلیل حذف آن 3 قسمت چه بود؟

برخی سکانس‌هایی را گرفته بودیم که الان در کار نیست و دلیلش هم این بود که در بسیاری از مواقع نتوانستیم قبل و بعد آنها را بگیریم. به همین دلیل خیلی از سکانس‌هایی را که گرفته بودیم هم در زمان تدوین حذف کردیم. در نهایت تصمیم بر این شد زمان هر قسمت از 45 دقیقه به 50 دقیقه افزایش یابد و کل سریال را از 16 به 13 قسمت تقلیل دهیم. با همه اینها آنچه برای ما اهمیت بسزایی داشت، ریتم کار بود.

چه سکانس‌هایی مورد علاقه‌تان بود، ولی ناگزیر به حذف آن شدید؟

وقتی من کار را تحویل گرفتم هنوز نگارش متن ادامه داشت و بعد هم تصمیم بر این شد که داریوش ارجمند متن را بازنویسی کند

سکانسی از فرار اسفندیار و رفتن او به خانه دکتر حسام و سپس رفتنش به شورآباد، لو رفتنش و فرار شبانه‌اش به امامزاده داشتیم و به دلیل این‌که ناقص بود آن را استفاده نکردیم. یا یک داستان فرعی از زایمان زنی در شورآباد در فیلمنامه آقای وحید بود که ارجمند هم دستی بر آن کشیده بود، داشتیم ولی زمان مونتاژ حذف شد.

آیا شما در جریان تحقیقات نگارش فیلمنامه هم بودید؟

متاسفانه خیر. من از جایی به وسط یک کار سنگین پرتاب شدم و فرصت این‌که مطالعات مستقلی برای کار داشته باشم، فراهم نشد و بیشتر از بضاعت و دانسته‌های پیشین و بویژه از تجربیات همراهی با کارگردان‌هایی چون کیانوش عیاری، شهرام‌‌اسدی و داوود میرباقری در این کار بهره بردم. بویژه از تجربه کار با کیانوش عیاری در «روزگار قریب» برای ساخت بانو استفاده زیادی کردم، چرا که فضای مجموعه روزگار قریب به بانو نزدیک بود.

شرایط این سریال و حاشیه‌های آن به گونه‌ای بود که برای شما در نخستین تجربه سریال‌سازی خطر زیادی داشت. چطور شد که این کار را پذیرفتید؟

از قصه بانو خوشم آمده بود و دوستان هم تشویق کردند که در نهایت کار را قبول کردم؛ ولی این کار تجربه رضایت‌بخشی بود که مرا به سریال‌سازی هم علاقه‌مند کرد.

به نظر شما سریال‌سازی چه ویژگی‌هایی دارد که تله‌فیلم ندارد؟

در سریال‌سازی کارگردان مجبور نیست همه آنچه مدنظر دارد در یک زمان محدود 90 دقیقه‌ای یا کمتر به تصویر بکشد. همچنین سریال این فرصت را در اختیار می‌گذارد تا کاستی‌ها و نقاط ضعف یک قسمت را در قسمت دیگر برطرف و اشتباهات را رصد و حذف کرد. برای من تفاوت سریال و فیلم شبیه تفاوت رمان و نوول است. در نوول باید در کمال ایجاز داستان را طرح کرد، ولی در رمان می‌توان تمرکز بیشتری روی اجزا داشت.

یکی از دلایلی که باعث می‌شود برخی سریال‌ها دچار طویل‌گویی شوند، استفاده غلط از همین ظرفیت است.

درست است، ولی بحث من درباره بضاعت ظرفی به نام سریال در مقایسه با فیلم یا تله‌فیلم است. البته در استفاده از این ابزار باید دقت نظری دوچندان برای پرهیز از زیاده‌گویی داشت.

انتقادی که می‌توان به سریال بانو وارد دانست، این است که گویش‌های شخصیت‌های داستان دچار دوگانگی است؛ عده‌ای به لهجه یزدی صحبت می‌کنند و عده‌ای دیگر که بیشتر از شخصیت‌های اصلی داستان هستند گویش یزدی ندارند. دلیل این دوگانگی چیست؟

برخلاف نظر شما من معتقدم گویش‌ها در این کار معقول است. به این دلیل که ما در قصه با شخصیت‌هایی روبه‌رو هستیم که یزدی نیستند، ولی در یزد زندگی می‌کنند؛ به طور مثال آسید نبی یزدی نیست، ولی آنجا زندگی می‌کند. پس طبیعی است که این افراد گویش یزدی نداشته باشند یا در مورد کارکنان شهربانی، آنهای که درجه بالاتری دارند و از تهران آمده‌اند لهجه ندارند، ولی پاسبان‌هایی که درجه پایین‌تری دارند و از مردم بومی یزد هستند، لهجه دارند.

اتفاقا یکی دیگر از انتقادها این است که چرا شخصیت‌های فرعی یا همان‌طور که خودتان اشاره کردید افرادی که مقامات پایین‌تر اجتماعی دارند، لهجه یزدی دارند، ولی دیگر شخصیت‌های اصلی این‌گونه نیستند.

در زمان پهلوی این‌گونه بود که مقامات را همیشه از پایتخت انتخاب کرده و به شهرستان‌ها می‌فرستادند. من به یاد دارم آن زمان که بچه بودم و در اهواز زندگی می‌کردیم، افرادی که پست‌های بالای دولتی داشتند از پایتخت می‌آمدند که شاید تهرانی هم نبودند، ولی مدتی را در تهران دوره و آموزش دیده بودند و سپس به شهرستان‌ها اعزام و پست می‌گرفتند. مساله‌ای که باعث شده این سوءبرداشت از گویش در این سریال پیش آید به سیاست‌های غلط دوره پهلوی برمی‌گردد که ما نیز ناگزیر بودیم آن را به تصویر بکشیم.

مساله دیگر در مورد لوکیشن‌ها، طراحی صحنه، دکور و لباس است که به میزان کافی حال و هوای یزد آن دوره تاریخی را منعکس نمی‌‌کند.

ممکن است این‌طور باشد، ولی می‌دانم که آقای فرهاد ویلکیجی با تحقیق و مطالعه کارشان را انجام دادند و حسن هدایت هم هرگز کاری را بدون تحقیق آغاز نمی‌کند.

شما کاری را که بخشی از آن جلو رفته بود و امکان تغییر ساختاری چندانی در آن نبود، تحویل گرفتید. به این دلیل می‌توان برخی ایرادها را به شما نسبت نداد؟

اصلا این‌طور نیست و هر انتقادی که در حال حاضر به کار وارد می‌شود، متوجه من است.

آیا از تیمی که آقای هدایت انتخاب و با آنها کار را شروع کرده بود بویژه از بازیگران کسی بود که شما از ادامه همکاری با او خودداری کرده باشید؟

90 درصد گروه را حسن هدایت انتخاب کرده بود و فقط چند درصد را من انتخاب کردم و هیچ تغییری هم در گروه ندادم بویژه در مورد بازیگران هم که نمی‌شد تغییر ایجاد کرد، چون ما از تصویرهایی که در 2 ماه اول کار گرفته شده بود، استفاده کردیم. شخصیت‌هایی در متن بودند که در زمان آقای هدایت هنوز جلوی دوربین نرفته بودند که می‌توان به سیاوش تهمورث اشاره کرد که قبلا صحبت‌های مقدماتی را با حسن هدایت انجام داده بود و به نظرم انتخاب خوبی بود. به همین دلیل از حضور او استفاده کردم.

نغمه دانش‌آشتیانی
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
کارگردان : فرید سجادی
مخاطب : خانواده
بازیگران : داریوش ارجمند ، سیاوش طهمورث ، ساره بیات و …..
سال تولید : ۱۳۸۸
خلاصه داستان : مردی شیکپوش بهمراه زنی بنام ” بانو ” پس از بیست سال به شهری وارد می شوند که مشخص می شود توسط جماعتی از مردمان همین شهر به بانو ستمی رفته است اکنون او جهت اعاده و گرفتن انتقام به شهرخود بارگشته است . در این رهگذر اتفاقاتی بوقوع می پیوندد که شهربانی و مردم نیز در آن دخیل شده و …. در این فیلم ، ماجرای کشف حجاب و جریان ممنوعیت مجالس مذهبی در دوران رضا خان مورد بررسی قرار میگیرد .
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
کارگردان سریال «بانو»: شیفته بانو شدم
فرهنگ > تلویزیون - فرید سجادی حسینی کارگردان سریال تلویزیونی «بانو» از آن دسته کارگردانانی است که کار خود را با دستیاری کارگردان های برجسته‌ای، هم چون کیانوش عیاری، داوود میرباقری و شهرام اسدی آغاز کرد.

سجادی حسینی به گفته خودش بطور رسمی کار خود را از سال ۱۳۴۷ با تئاتر اهواز شروع کرده است. او بعد از آن راهی تهران شد و در گروه «زمان» به سرپرستی مهین اسکویی فعالیت خود را ادامه داد. سجادی حسینی تئاترهای تلویزیونی «نسیم حضور» و «قطار ۲۱ جنوب» را نیز کارگردانی کرده است، این آثار در جشنواره فیلم های دفاع مقدس، جوایزی را دریافت کرده است. او هم چنین ساخت فیلم سینمایی «خط آتش» و فیلم های تلویزیونی «رنگ شهر» و «بهشت» را در کارنامه خود دارد. سجادی حسینی پس از اعلام انصراف حسن هدایت از کارگردانی مجموعه تلویزیونی «بانو»، سکان دار این مجموعه شد. روزنامه خراسان طی گفت و گویی با او از دلایل انصراف هدایت از کارگردانی «بانو»، پذیرش کارگردانی این مجموعه تلویزیونی و چند و چون تولید آن پرسیده است.

تا چه حد از تجربه دستیاری کارگردانان مطرحی هم چون کیانوش عیاری و داوود میرباقری، در ساخت مجموعه «بانو» استفاده کردید؟
بسیار زیاد. اگر شاگرد خوبی بوده باشم، باید قدم به قدم جای پای آن ها به خصوص کیانوش عیاری در کار احساس شود. زیرا با عیاری همین دوره تاریخی را کار کرده بودم. البته جای پای داوود میرباقری، شهرام اسدی و حسن هدایت هم در این کار وجود دارد.

آیا حال و هوای «بانو» به مجموعه «روزگار قریب» شباهتی دارد؟
به لحاظ قصه خیر، اما بافت و دوره تاریخی آن به «روزگار قریب» نزدیک است. در دوران ساخت «بانو» حال و هوای «روزگار قریب» را داشتم. هنگامی که کارگردانی «بانو» را برعهده گرفتم، به تازگی ساخت «روزگار قریب» به پایان رسیده بود.

«بانو» نخستین تجربه سریال سازی شما است. این مجموعه چه ویژگی هایی داشت که تصمیم به کارگردانی آن گرفتید؟
«بانو» قصه جذاب و زیبایی داشت من شیفته داستان آن شدم. این مجموعه در ابتدا اثری مذهبی نبود و داستان زنی را روایت می کرد که در مقطعی، به او بی حرمتی می شود و حیثیتش زیر سوال می رود. بعد از ۲۰ سال به شهر خود بازمی گردد، تا اعاده حیثیت کند. قصه «بانو» جدید نبود؛ بلکه فیلم نامه پرداخت خوبی داشت. با توجه به این که آن دوره، مسائل مذهبی پررنگ بود و اتفاقات تاریخی خاصی ازجمله مسجد گوهرشاد، تعرض به عزاداران حسینی، مبارزات مردم و روحانیت و کشف حجاب به وقوع می پیوست، داریوش ارجمند بخش مذهبی فیلم نامه را پررنگ تر کرد. البته فیلم نامه توسط نادر وحید به نگارش درآمده بود.

چه قدر مطالعه کردید تا این دوره را بیشتر بشناسید؟
در حقیقت به داشته های ذهنی خود و تجربیاتی که کسب کرده بودم مراجعه کردم. هم چنین مطالعاتی که در گذشته در این زمینه داشتم و تجربیاتی که در مجموعه های «روزگار قریب» یا «سال های خاکستری» به دست آورده بودم، کمک های بسیاری به من کرد. زیرا در شرایطی که ساخت مجموعه را به من سپردند، مجال چندانی برای مطالعه نداشتم. بلافاصله درگیر کار شدم و با نگرانی کار را آغاز کردم

فیلم برداری در چه لوکیشن هایی صورت گرفت و چه مدت طول کشید؟
فیلم برداری در یزد و اطراف آن انجام شد. حسن هدایت مدت ۲ ماه زحمت کارگردانی این مجموعه را برعهده داشت. ۵ ماه و نیم هم من کار را کارگردانی کردم. در مجموع فیلم برداری مجموعه «بانو» ۷ ماه و نیم طول کشید.

با ساخت این مجموعه می خواستید علاقه خود را به ژانر تاریخی و مذهبی نشان دهید؟
البته این کار در ابتدا به هیچ عنوان مذهبی نبود. من به تاریخ معاصر علاقه مندم. هنگامی که با عیاری «روزگار قریب» را کار کردم، توجهم به این دوره تاریخی جلب شد. اما حقیقت این است که تنها به مسائل تاریخی یا ژانر خاصی علاقه مند نیستم. اگر علاقه ای در میان باشد به خود سینما و کار نمایشی است.

چرا «حسن هدایت» از کارگردانی این مجموعه انصراف داد؟
ایشان درگیر تدوین و آماده سازی مجموعه «کارآگاه علوی» بود. مدت اندکی که وی مجموعه «بانو» را کارگردانی کرد، مدام در حال رفت و آمد بود. زیرا لوکیشن های ضبط مجموعه در یزد بود و با تهران فاصله داشت. تصور می کنم مشکل اصلی انصراف هدایت از کارگردانی «بانو»، تداخل این کار با مجموعه تلویزیونی «کارآگاه علوی» بود.

چه شد که شما برای کارگردانی این مجموعه انتخاب شدید؟
من دو هفته در مجموعه «بانو» دستیار هدایت بودم. هنگامی که وی از کارگردانی این مجموعه انصراف داد، مسئولان به این نتیجه رسیدند که من نزدیک ترین فردی هستم که می تواند کارگردانی کار را ادامه دهد.

هنگامی که کارگردانی مجموعه را پذیرفتید، عوامل کار تغییر کردند؟
بازیگران همه انتخاب های مناسب و درست حسن هدایت بودند و تغییر نکردند. اما وقتی او از کارگردانی کار انصراف داد، گروه کارگردانی، دستیارها، منشی، برنامه ریز، صدابردار، گروه طراحی صحنه و لباس و گروه فیلم برداری تغییر کردند.

نظرتان درباره پخش روتین این مجموعه چیست؟
مخالف پخش شبانه این مجموعه هستم. اگر اثری به صورت هفتگی روانه آنتن شود، بیننده می تواند وقت خود را تنظیم کند و به تماشای آن بنشیند. اما هنگامی که اثری هر شب پخش می شود، مخاطب نمی تواند برنامه ریزی درستی برای دیدن آن داشته باشد.

بازتاب پخش این مجموعه را در میان مردم چگونه دیدید؟
به این حقیقت رسیده ام که در ایران نباید به دنبال بازتاب های یک اثر باشم؛ زیرا مردم بسیار تعارف می کنند. نمی خواهند دل کارگردانی را بشکنند. در نتیجه رک و راست به انسان نمی گویند که کارت بد است. همه به اتفاق از آن اثر تعریف می کنند. البته تاکنون بازتاب ها خوب بوده و مخاطب از کار راضی است.

مجموعه های مذهبی با دقت ویژه مورد بازبینی مسئولان صدا و سیما قرار می گیرد. کار شما دچار سانسور هم شد؟
به لحاظ ممیزی چیزی از کار حذف نشد، اما بخش هایی حذف شد که فرصت نکرده بودم آن ها را اصلاح کنم. زیرا زمان کافی نداشتم. به واقع از این که مجموعه خیلی خوب از کار درآمده است، بسیار خوشحالم. البته می توانست خیلی بهتر از این شود. به هر صورت آن چه که روی آنتن است راضی کننده است. زیرا مرا مصمم می کند که بار دیگر حواسم را جمع کنم، تا خواسته های ذهنی ام را بسازم.

سختی‌های تولید «بانو» زیاد بود. زیرا به طور ناگهانی و بدون محاسبات قبلی کارگردان این مجموعه شدم.خوشحالم که مجموعه «بانو» حسینی شد و سر از محرم درآورد و در این ایام پخش شد. در صورتی که برای پخش این سریال در محرم، از پیش برنامه ای نداشتیم، اما گویی خداوند ماموریتی را به من محول کرده بود و شانسی به من داد که مجموعه حسینی شد. پخش این مجموعه تلویزیونی در ایام محرم، مرا بیشتر خوشحال کرد.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
پخش "بانو" و "خرده ستمگران" به سال آینده موکول شد
مجموعه بانو

مجموعه‌های تلویزیونی "بانو" ساخته فرید سجادی حسینی و "خرده ستمگران" مسعود شامحمدی سال آینده روی آنتن شبکه سه می‌روند.

"بانو" به تهیه‌کنندگی محمد بیگ‌زاده همزمان با مراحل تصویربرداری تدوین می‌شود. داستان مجموعه سال 1316 روایت می‌شود و به ماجرای کشف حجاب اشاره دارد. قصه درباره زنی است که پس از سال‌ها به شهری برمی‌گردد که مردمانش تصوری نادرست درباره او دارند. زن می‌خواهد این تصویر نادرست را تصحیح کند.

بیات، ارجمند، کوثری و کسرایی در نمایی از مجموعه "بانو"

فیلمنامه "بانو" را نادر وحید نوشته و داریوش ارجمند، سیاوش طهمورث، فریبا کوثری، ساره بیات، محمدرضا حقگو، خسرو دستگیر، کاوه خداشناس، شهاب کسرایی، احمد ریحانه، زهرا سعیدی، مینا جعفرزاده، سحر نوری و... در آن بازی کرده‌اند.

عوامل تولید عبارتند از تصویربردار: علی اللهیاری، صدابردار: سیامک و علی نیازی، تدوین: حسین غضنفری، طراح صحنه و لباس: فرهاد ویلکیجی، طراح گریم: مهری شیرازی، دستیار کارگردان و برنامه‌ریز: احسان سجادی و مدیر تولید: عباس کبیری.

مجموعه تلویزیونی "خرده ستمگران" هم به تهیه‌کنندگی سعید شاهسواری تصویربرداری می‌شود. این مجموعه اپیزودیک فضایی اجتماعی دارد و احمد ساعتچیان، الیکا عبدالرزاقی و رامین ناصرنصیر در آن بازی می‌کنند.

دیگر عوامل آن عبارتند از تصویربردار: جواد صفا، صدابردار: صالح حبیبی، گریم: محمدرضا قومی، محصول گروه فیلم و سریال شبکه سه. شامحمدی پیش از این مجموعه‌های "این زمینی‌ها" و "دیروز، امروز، فردا" را ساخته است.

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
بازیگران

    طهمورث، سیاوش
    سیاوش طهمورث فارغ‌التحصیل رشته‌‌ی تئاتر از دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک است.او به عنوان بازیگر، کار هنری‌اش را با تئاتر آغاز کرد و بعدها وارد دنیای تلویزیون و ...
    ...
    ارجمند، داریوش
    داریوش ارجمند دارای مدرک کارشناسی تاریخ و جامعه‌شناسی از دانشگاه مشهد و کارشناسی ارشد تئاتر و سینما از دانشگاه پاریس است. وی فعالیت هنری‌اش را از سال 1335 با با ...
    ...
    کوثری، فریبا
    فریبا کوثری دارای مدرک دیپلم اقتصاد است. وی فعالیت هنری‌اش را از سال 1367 با فیلم تلویزیونی «چهره‎ی یک صهیونیست» آغاز نمود و در همان‎سال با ایفای نقش در فیلم «م ...
    ...
    بیات، ساره
    ساره بیات در سال 1380 فعالیت در تئاتر را آغاز کرد و توانست برای نخستین اجرای خود، دیپلم افتخار و جایزه‌ی بهترین بازیگر را از جشنواره‌ی فیلم پلیس کسب نماید.ا ...
    ...
    سعیدی، زهرا
    زهرا سعیدی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۴۹ با گروه تئاتر شیراز آغاز کرد و مدت‌ها بعد در سال ۱۳۶۹ با مجموعه‌ی «مهر و ماه» نخستین ا ...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
رها ماهرو : لطفا نظرات ارزشمندتان را درباره ی سریال بانو از فرید سجادی به وبسایت رها ماهرو بفرستید.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _


داستان : سیندرلا به ایران آمد

داستان : پاندا کونگ فو کار به ایران آمد


نظرات 1 + ارسال نظر
مریلا شکوهی جمعه 20 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 04:57 ق.ظ http://nimkatma.blogfa.com/

سلام رهاااا جونم با دو مطلب جالب دیگه همراهتم


گفت و گو با مهران احمدی به بهانه حضور در سریال تا ثریا
وظیفه رسانه این است که بتواند روی مخاطبش تاثیر بگذارد

مهران احمدی اگرچه پیش از سریال تا ثریا سابقه حضور در تلویزیون را داشته اما بدون شک تمام اسم و رسم او به واسطه حضور موفقش در سینما طی سال های اخیر است. به بهانه بازی در سریال تا ثریا با او به گفت و گو نشستیم که در ادامه می خوانید.
************************************************************

با توجه به این که تو اصولا بازیگر سینما هستی و قطعا شرایط این کار و حضور سیروس مقدم جزو فاکتورهایی بوده که به سمت تلویزیون آمدی، این تصور وجود داشت که مدت ها تلویزیون کار نخواهی کرد اما...
دقیقا خودم هم چنین حسی داشتم و فکر می کردم پس از کار آقای مقدم مدتی تلویزیون کار نکنم. امید سهرابی برای من متنی را توسط روزبه سجادی فرستاد. من عذرخواهی کردم و گفتم نمی خواهم تلویزیون کار کنم. آقای مقدم و آن کار هم شرایطی داشت که می توانستم رد کنم چون اصولا علا قه مند به کار با آقای مقدم هستم.
پس از بازی و موفقیت در چند فیلم سینمایی از جمله «بیست» حضورتو در سریال (تا ثریا) نشان از آن دارد که برای انتخاب بیش از مدیوم ویژگی های خود کار است که در درجه اول برایت اهمیت دارد.
دقیقا همین طور است. فکر می کنم سال آتی سینمای خوبی نخواهیم داشت. سینمایی ورشکسته البته به لحاظ کیفی خواهیم داشت. به این جهت می گویم که امسال سیزده فیلمنامه خواندم و به نظرم هیچ کدام جذاب نیامد. احساس می کنم بیشتر کارها سفارشی و سانسور شده روی کاغذ آمده بود.
خودت به عنوان بازیگر کار جدیدی به دست نگرفته ای؟
چرا مشغول بازی در سریال (تهران نو) به کارگردانی فرید سجادحسینی هستم. او قبلا سریال (بانو) را از میانه راه کار کرده بود. غیر از این کار بازی در یک نمایش را هم در برنامه دارم که برای جشنواره فجر بازبینی شده و توسط آقای احمد سلیمانی کارگردانی می شود.
آقای کوهستانی هم متن آن را نوشته که متن بسیار خوبی است و در سه اپیزود برای یک ساعت طراحی شده است.
خیلی ها معتقدند یکی از دلا یل اصلی موفقیت آثار سیروس مقدم در همان قدم اول یعنی انتخاب عوامل جلوی دوربینش رقم می خورد. این انرژی از سوی قصه تا ثریا و نقش آقا رضا چگونه همان اول و در ضمن پیشنهاد به تو منتقل شد؟
وقتی قصه را برزو نیک نژاد در نیم ساعت برایم تعریف کرد و از نقش مطلع شدم همان جا گفتم من هستم. خانم غفوری اصرار داشته که فیلمنامه را کاملا بخوانم من هم گفتم فیلمنامه را که حتما خواهم خواند شما شک نکنید. اما روی بودن من هم حساب کنید!
یکی به خاطر نقش و دلیل عمده، دیگر خود آقای مقدم بود. چون مطمئن بودم کار بد نمی سازد و اگر هم خدای ناکرده کار بد شود کسی به من خرده نمی گیرد. چون من با آدم کوچکی کار نکردم اگرچه الا ن مطمئنم کار تا پایان همین طور خواهد بود. حدود 15 قسمت از فیلمنامه را خواندم و دیدم انصافا سعید فرهادی در اولین تجربه درام جدی اش بسیار فیلمنامه قوی و با کیفیتی را نوشته است.
بعد از آن هم نشستیم پای مناسبات قرارداد و این حرف ها.
یکی از نکاتی که در هدایت بازی بازیگران این سریال به چشم میآید این است که بازیگران به جای هدایت مستقیم از سوی کارگردان به فضای قصه و شخصیت ها نزدیک شده اند، نظر شما چیست؟
دقیقا همین طور است که این مساله برمی گردد به جلسات خوب دورخوانی که ما در آن به هماهنگی های اولیه دست پیدا می کردیم.
آن جا نکات مدنظر از سوی آقای مقدم به ما تذکر داده می شد و این فضای قصه و آن چیزی که مدنظر ایشان بود با بازیگران در میان بازیگران گذاشته می شد و اگر ما هم راجع به نقش خودمان به کشف و شهودی می رسیم آن را با آقای مقدم مطرح می کردیم و حتی اگر چیزی در مورد نقش های دیگر به ذهن مان خطور می کرد با بازیگران دیگر در میان می گذاشتیم.
و حرف آخر...
فکر می کنم بعد از سریال (تا ثریا) اتفاق خوبی در اقتصاد بازار ما رخ بدهد. مثل بازخوردی که سال ها پیش در سریال (جدال با سرنوشت) تجربه کردم. فکر می کنم این سریال باعث می شود رحم و مروت و انسانیت در بازار ما دوچندان شود. در هر صورت یکی از وظایف رسانه همین است که بتواند روی مخاطبش تاثیر بگذارد.

سرویس هنری


------------------------------

نقدی بر سریال شیدایی

سریال شیدایی در ظاهر سریالی عاشقانه است. قلب مریض طاها عاشق لیلا شده است. شرط لیلا برای پذیرش عشق طاها این است که او قلب بیمارش را درمان کند. اما لیلا ظاهر قلب طاها را می بیند. قلب طاها مریض تر از این حرف هاست. او پنج سال پیش عاشق زنی شده که 15 سال از طاها بزرگ تر بوده و به طاها ثابت کرده که برخی از زنان خوب نیستند. طبق قانون طبیعت بین زنان هم خوب و بد وجود دارد. اما لیلا فقط ظاهر قلب طاها را دیده و نمی داند که این قلب یک بار پیش از این برای کس دیگری می تپیده است. طاها می گوید عشق قلبی او یک اشتباه بوده و فراموش شده!
سعید نعمت ا... برای نوشتن دیالوگ های سریال شیدایی همه ذوق و سلیقه و ظرافت های هوشمندانه را به کار گرفته است. همان گونه که در شخصیت پردازی این سریال هوشمندانه عمل کرده است، سریال شیدایی در ظاهر سریالی است درباره عشق طاها به لیلا . اما همه داستان این نیست. داستان شیدایی در اصل درباره عشق پدران به فرزندان است. هر چند درباره شخصیت حمید (امیر جعفری) ماجرا فرق می کند. در او عشق و تنفر به پدر درهم آمیخته و معجونی ساخته به نام حمید. مردی که هم عاشق پدر خود است و هم از او متنفر است. حمید تنها شخصیت سریال شیدایی است که نعمت ا... برای طراحی او از روان شناسی کودک درون استفاده کرده است.
حمید شخصیت تلخ و گزنده سریال شیدایی است. در فیلم شخصیت حمید کالبد شکافی می شود و بیننده متوجه این نکته می شود که اگر حمید زیاده خواه است برای این است که می خواهد پسرش ماهان آینده خوبی داشته باشد و در زندگی هیچ کمبودی نداشته باشد و لبریز از ثروت باشد. او نمی خواهد ماهان زندگی پدرش را تجربه کند. برای همین عاشقانه پسرش را می بوسد و به او احترام می گذارد. حمید شخصیتی منفی است اما بیننده او را دوست دارد چون پیشینه او را می داند و می داند که عقده های دوران کودکی و کودک بیمار درون حمید است که از او شخصیتی منفی ساخته است.
البته به همه اینها باید بازی خوب امیر جعفری را هم در پردازش درست شخصیت حمید اضافه کرد. امیر جعفری می داند که باید چگونه همه حس های تنفر و عشق خود را با چهره اش نشان دهد. کم حرف بزند تا بیننده به صورت او خیره شود تا بفهمد که در درون او چه می گذرد و چه نقشه شومی برای رسیدن به خواسته هایش در سر می پروراند.
داستان لیلا با پدرش اما با بقیه فرق دارد. لیلا چیزی برای پنهان کردن از پدر ندارد. یکی یک دانه باباست و پدر مانند کوه در کنار لیلا ست و دختر با فراغ بال می تواند به این کوه تکیه کند و تصمیماتش را با او در میان بگذارد و در هر جا که می رود زیر سایه پدر باشد.
دختر که حامی مانند پدر داشته باشد پنهان کاری نمی کند. به آدم های بیگانه اعتماد نمی کند و حرف دلش را با آن ها درمیان نمی گذارد. برای همین هیچ وقت پیش دیگران برگ برنده ای برای رود کردن ندارد.
شیدایی داستان فرزندان و پدران است. داستانی عجیب از تاثیر متقابل نزدیک ترین آدم ها به یکدیگر.
داستان آدم هایی که از یک رگ و خون و این که آنها چگونه می توانند به هم نیرو بدهند یا زندگی یکدیگر را نابود کنند.

سرویس هنری


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد